جلسه سیصد و چهل و هفتم درس خارج فقه

حج

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

﴿الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ  فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ  وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ﴾ [البقرة: 197] ما مواقیت حج را در دو بعد عرض کردیم، مواقیت دور و مواقیت مرزی و اینجا یک احکامی هست که مختصرا بر محور تبصره الفقها برای برادران عرض می کنیم. علامه بزرگوار می فرمایند که ولا یجوز الحرام قبل هذه المواقیت. خوبه به طور مطلق چه نذر کند و چه نذر نکند که این بحثش رو مفصل ما کردیم. بنده در پرانتز نوشتم، ولا سواها. ولا یجوز الحرام قبل هذه المواقیت، نوشتم ولا سواها. چرا هذهیش افتاد؟ چون مواقیت، دو مواقیته. یک مواقیت دور از حرم است که پنج میقاته و یک مواقیت مرزی حرمه. کسانی که از مواقیت دور از حرم، عبورنمی کنند و یا اونجاها نیستند که عبور کنند، بلکه میقات دوم رو باید احرام ببندند، محرم شوند که میقات مرزی حرم است، چرا لا یجوز اینجا رو نمی گه؟ پس شما 1:47 ولایجوز الاحرام قبل المیقات، نه قبل هذه المواقیت. نوشتیم ولا سواها. بعدش و ان کان بنذز او شبه، لان متعلقه بدعه کما لایجوز الاحرام بعد المیقات الا فی میقات الاخر یمر علیه. بعد ایشون می فرمایند ولو تجاوزها متعمدا رجع و احرم منها. ما عرض کردیم، و هو عابروها او واحده منها. این لو تجاوزها متعمدا، حکمش این نیست که رجع و احرم منها، نخیر. لو تجاوزها متعمدا و هو عابرها. آقایون چی می فرمایند؟ می فرمایند، کسانی که از میقات های غیر مرزی باید محرم شوند، باید از یک میقات عبور کنند. میگیم ولو راهشون نباشه؟ میگه نباشه. ایشون هم از اونها هستند که می فرمایند حتما باید که کسانی که از میقات مرزی لازم نیست که محرم شوند، حتما چه معبرشون باشد میقات، چه معبر نباشد، باید عبور کنند. ایشون می گد ولو تجاوزها متعمدا، علیک السلام، رجع و احرم منها، ما عرض می کنیم و هو عابروها او واحده منها. اگر به طبیعت 3:16 عبور می کند از همه مواقیت یا از یک میقات عبور می کند و محرم بشه، خب برگرده. بسم الله. و ان کان بعده میقات آخر. فرض کنید که از مواقیت برون مرزی که مهمترین میقات، مسجد شجره است. اگر از مسجد شجره عبور کرد و محرم نشد و رسید به قرن المنازل، قرن المنازل در طائف. آیا از قرن المنازل محرم می شود کافی است؟ یا واجب است بر گردد به میقات اول؟ آقایون می فرمایند واجب است برگردد به میقاتی که قبل این بوده. اما از میقات بعدی با اینکه میقات است، این احرام کافی نیست. ما عرض می کنیم بله، بین بین مطلب این است که از اون میقات اول که عبور کرد، واجب بود محرم شود. اما اگر محرم نشد، به میقات دوم رسید، اینجا فرض کنید واجب است بر گردد به میقات اول، اما اگر به میقات اول بر نگشت و از میقات دوم که در برون مرزی بودن، مانند اون میقات است، محرم شد، این محرم است. احرامش صحیحه. و لو کان ای که از دو حرف ما داشته باشیم. حرف سوم نیست. حرف سوم رو آقایون می زنند. آقایون می فرمایند که اگر می تواند برگردد به میقات اول و بر نگشت، احرامش در میقات بعدی باطل است. ما دو حرف دیگه داریم. این دو حرف اشتراک دارد در اینکه احرامش در میقات بعدی باطل نیست. ولکن آیا این خلاف شرع کرده است که برنگشته است به میقات اول یا نه؟ خب یکی از این دو حرف رو میزنیم. یا میگیم که خلاف شرع کرده است، چون واجب بوده است که وقتی مرور بر میقات کرد، محرم شود، واجب رو ترک کردی و این حرف هم درسته. وقتی که این واجب را ترک کرد، این مسلمه. این مسلم است در فقه میقات که از میقات برون مرزی اول، حق ندارد عبور کند بدون احرام. اگر رفت به میقات بعدی، ترک واجب کرده، پس باید بره واجبش رو انجام بده.

 اما چجور ترک واجبی است؟ آیا ترک واجبی است که اگر جبران کند در میقات بعدی، باز این احرامش در میقات بعدی باطله؟ نه این دلیل نداریم. یا نخیر، باطل نیست، ولکن ترک واجب کرده. این مطلب دومه. پس در این سه مطلب، ما دو مطلب می گیم و در این دو مطلب، یه مطلب و اون یه مطلبی این است که این احرام در میقات بعدی باطل نیست، فقط ترک واجب کرده است که به میقات قبلی نرفته است. خب باید چکار کنه؟ همون در، باید که برگرده، ولی اگه برنگشش؟ اگه بر نگشت و در میقات قرن المنازل محرم شد. محرم شده است یا نه؟ خب بله. مر علیها هست یا نه؟ بله. مرور اول در شجره بود، نکرد. ولی مرور دوم، مرور بر میقات است یا نه؟ ادله مرور بر میقات، اول و دوم و همه رو میگیره. منتها مادامیکه اگر گفتن که دم چراغ قرمزها شما چنین کنید، چراغ قرمز اول نکرد، دوم نکنه؟ ببینید، تمام اینها تکلیف داره، در میقات اول این کار رو نکرد، در میقات دوم واجب است برگرده، اگر به این واجب عمل نکرد و در میقات دوم محرم شد، احرام صحیحه ولکن ترک واجب کرده.

 ایشون می فرمایند و ان لم یتمکن بطل حج. عمدا در میقات اول محرم نشد و اگر تمکن داشته، باید بره واضحه. اگر تمکن نداشت، حجش باطله. ما عرض می کنیم نخیر، ان لم یکن بعده میقات. اگه بعدش میقاتی هست که خب باید که محرم بشه. اگر بعدش میقاتی نباشد نه، حالا چه میقاتی؟ چه میقات برون مرزی باشد، چه میقات درون مرزی باشه. یعنی، حتی اگر مسجد شجره را رها کرد، جحفه را اگر معبرش بود، رها کرد، بعد دیگه میقاتی در جده تا مکه که برون باشد، وجود ندارد. بلکه یک میقات مرزی است که عبارت است از حدیبیه، آیا می شود از حدیبیه محرم بشود یا نه؟ بله خب 7:33 این میقات بعد سومه. میقات بعد اول، اول میقات برون مرزی است که عبور میکنه. میقات دوم، دوم میقات برون مرزی است. میقات سوم، اول میقات درون مرزی است. میقات درون مرزی هم اول و دوم و سوم نیست. این دایره همون میقاته، ولکن این جاده ای که میره، فقط یک میقاته. یک خط است که اونجا اعلام حرم موجود است. بنابراین احرام من میقات 8:00، این واجب است. ولکن واجب فوق الواجب دو بعد است. بعد اول، میقات اول برون مرزی که رسید، باید محرم شود. بعد دوم، میقات بعدی و یا آخر برون مرزی محرم شود و اگر در این دو بعد، تقصیرا در این دو جا محرم نشد، در میقات مرزی که یا حدیبیه است یا جعرانه است یا چه هست؛ این باید محرم شه. 8:24 اینجا که باید برگرده، اگر میتونه به هر دو برگرده، آیا واجب است که به اول برگرده یا دوم برگرده؟ اول واجب بود دیگه. دوم برای دوم. اول واجب بود. اگر به اول برنگشت باطل نمیشه محرم؟ باطل که نمیشه به حساب. اگر به هیچکدوم بر نگشت و در میقات مرزی محرم شد، این کافی است. خب  و ان کان ناسیه (09:00) نه این آدم باید محرم شود در میقات و در میقات محرم شد. الان که داره محرم میشه، الان کار حرامی نکنه ( 09:13) بله، در پیکره کل نیست، در پیکره کل نیست. نماز نیست که یک وحدت داشته باشه. در اینجا الان که دارد در فرض کنید که حدیبیه قرن المنازل محرم میشه، الان کار حرام که انجام نمیده. قبلا ترک کرده است واجبش رو که با اینکه تمکن داشت، احرام از قبل نبسته.

علامه می فرمایند که و ان کان ناسیه او جاهلا رجع مع مکنه. از مسجد شجره عبور کرد، یادش رفت یا نمیدونست. جهل تقصیر، جهل قصور، مطلقه یا ناسی. رجع مع مکنه. اگر توانست. ما عرض کردیم که ان لم یکن بعده المیقات. اگه بعدش میقاته، چرا رجع؟ برای اینکه این، فعل حرام که نکرده که. توجه می فرمایید آقایون؟ اگر بعدش میقاتی هست، چه میقات برون مرزی چه میقات مرزی، چرا خب برگرده؟ مسئله چیز نیست ترک حرام. یعنی ترک حرام نکرده، منتها واجب بوده از اونجایی که عبور کرده، برای اینکه واجب نبوده که.  این ناسی بوده دیگه. آدمی که ناسی بوده و جاهل بوده که واجب نبوده برش. ترک واجب نکرده. اینکه ترک واجب نکرده، جبرانش چی رو بکنه؟ وانگهی ترک واجب نکرده است و بعد میقات هنوز موجوده ( 10:33) عبور میکنه، الان قید جهل و علم نداره. نشد. چون واجب است تکلیفه. این تکلیف نداشته، ناسی بوده. شخصی که ناسی بوده یا شخصی که جاهل بوده که تکلیف نداشته، وجوب برش نداشته، وجوب فعلی نداشته. و لذا ما عرض کردیم که ان لم یکن بعده المیقات ( 10:50) جاهل مقصر هم تکلیف نداره در خیلی از موارد. برای اینکه، اینکه نصوص می گد که میقات لمن مر علیها. این من مر علیها، مرور علیها رو باید بدونه یا نه؟ حالا مقصره ها. این صدق باید بکنه اینجا. در صورتی که میگیم مقصر همه جا، مقصر عامد که نیست. باید ما نص و دلیل داشته باشیم که مقصر 11:17 . ولی در اینجا، نص که من نص رو نمیخونم برای اینکه خیلی بینه. مثلا مسجد شجره میقات لمن مر علیها. این میقات لمن مر علیها، کسی که بداند مسجد شجره ای هست، یادش باشد، بفهمد که اینجا میقات است. قصورا یا تقصیرا نمی دوند میقات است و ( 11:40) که این میقات نیست. مر علیها نیستش که. کی مر علیها؟ مر علیها کسی است که بداند در اینجا میقات است و بداند در اینجا باید محرم بشود. و لذا بعد از فرمایش ایشون که می فرماید و ان کان ناسی او جاهل رجع مع مکنه، عرض کردیم ان لم یکن بعده میقات.

 ایشون می فرماید و احرم من موضعه ان لم یتمکن. موضعش کجاست؟ ما هکذالامر؟ احرم من موضعه ان لم یتمکن. اگر تمکن ندارد بر گردد، محرم بشود از همونجاها. به کجا؟ به شرطی که میقات برون مرزی باشد یا بی میقات مرزی باشد. اما اگر از همه میقات های برون مرزی، میقات مرزی گذشته، از حدیبیه هم گذشته، همونجا محرم شده؟ غلطه که میقات نیستش که. این که میقات نیست که محرم بشه. یکی از ارکان عرض می شود که احرام، عبارت است از میقات. این که میقات نیست که. اگر تمکن نداره، تمکن حج نداره. حالا نمونه بزرگش رو می رسیم.

و لو نسی الاحرام، این خیلی مهمه ، و لو نسی الاحرام حتی کمله مناسکه، صح حجه و علی روایه. ما عرض می کنیم و لکنها تخالف الآیه. حالا روایت چیه؟ روایت، مرسل جلیل ان احدما علیهم السلام فی رجل نسی ان یحرم او جهل. خب جهل چه تقصیر، چه قصور، نمیدونست که محرم باید بشه اصلا. چون اصلا احکام حج اینجوریه، کسی که وارد نشده، این خب نمیدونه چیه اصلا. فی رجل نسی ان یحرم او جهل و قد شهد المناسک کلها او طاف و سعی. یا همه رو تموم کرده یا فقط طواف و سعیه، بقیه مونده. قال یجزیه بنیته اذا کان قد نما ذلک فقد تم حجه و ان لم یحله، کافی 4، 235 –  تهذیب، 1، 463، روایت رو ملاحظه کنید. البته بر خلاف ضرورت ها. حالا ببینیم معنیش چیه. فی رجل نسی ان یحرم او جهل. محرم نشد، نشد دیگه. خب محرم نشده یعنی چه؟ یعنی هیچی احرام رو انجام نداد. نه سه رکنش رو نه یک واجبش رو و قد شهد المناسک کلها. رکوع و سجود و قرائت و تشهد، بدون تکبیره الاحرام. این چطوره؟ مثل همون دیشبی. قال یجزیه بنیته. این مناسکی که انجام داده است، چون نیت کرده است کافیه. خب آقا نیت چی کرده؟ آیا نیت مناسک را کرده است؟ یا نیت احرام را نیز در ضمن مناسک کرده است؟ در نیت کل مناسک که قدم اولش احرامه، آیا نیت مناسک را که قدم اول احرامه، اضافه بر نیت تکبیر و میقات و لباس احرام هم بوده است یا نبوده است؟ در هر بعدی از ابعاد حساب کنید غلطه. چون یجزیه بنیته، فقط نیت مناسک داشته و نه احرام. البته نیت احرام جزو دیگه همونطور که عرض کردیم. خب این فایده نداره. مثل اینکه کسی نیت عرض می شود که تمام اجزای صلاه رو بکنه، ولکن تکبیر نگفته. یا نیت نماز نکرده، ولی نیت اجزا رو کرده. فایده نداره. این مال این دیگر. و اما اگر نیت، نیت احرام است. این نیت کرده است که من کل مناسک حج یا عمره را که بالجمله و فی الجمله، در ضمن احرام است، من انجام میدم. خب، آیا با این نیت، اگر طواف نکرد با نیت طواف، کافی بود؟ کافی نبود. سعی نکرد، با نیت کافی بود؟ عرض می شود که وقوف عرفات، مشعر، این اعمال، این مشاعر رو انجام نداد با نیت کافی بود؟ خب نه. مهمتر از این، اونها بعضیاش رکن نیست بعضیاش رکنه. مهمتر از این، شما نیت رکن کردید در ضمن حج عمره، ولکن این سه رکن را با واجبش انجام ندادید. درست است که نیت الاحرام در ضمن عرض می شود که حج و عمره لازم است، اما این نیت الاحرام، بعدش میقات و تلبیه است که دو رکن واجب، اضافه بر رکن اول و بلکه هم واجب. شما از این سه رکن و یک واجب، یک رکن را فرضا انجام دادی که ندادی، چون این اگر احرام کرده بود که محرم شده بود که. این نیت خیلی فشرده کور بی هدف خیلی اجمالی، خیلی، تازه اگر بین بین، اگر نیت کرده بود من محرم می شوم برای حج و فلان عمره، اما نه میقات، نه تلبیه، نه لباس، باطل بود. حتی یک عرض می شود که چیزی رو هم ترک کرده بود، یک رکن رو هم ترک کرده بود، این باطله.

 امام منقول عنه می گویند که یجزیه بنیته ان کان قد نما ذلک فقد تم حج و ان لم یحله. خیلی عجیبه. اقول ان کان مقصود نیت الاحرام دون میقات ولا تلبیه فلیس لی الاحرام و ان کان نیت المناسک لا نیت الاحرام … لم یحرم. اونوقت این صحیحه دیگر نقل کرده در اینجا. یک ضعیفه، یک صحیحه. هم صحیفه اش ضعیف است، هم صحیحه اش ضعیف است. و هکذا صحیحه علی بن جعفر عن اخیه علیه السلام، علیهم السلام، قال سالتموا الرجل کان متمتعا خرج الی عرفات و جهل ان یحرم یوم التربیه بالحج یعنی ایشون عمره رو انجام داده. حالا یا مفرده یا عمره تمتع انجام داده با احرامش، ولکن احرام حج انجام نداده. الرجل کان متمتعا خرج الی عرفات و جهل ان یحرم یوم التربیه بالحج حتی یرجع الی بلاده قال اذا قضی المناسک کلها و قد تم حج تهذیب، 1، 584. اقول و لا مجال ابدا لمخالفه القرآن و ان کان هنا تواتر الصحه فضلا اما لویناه. قرآن، ﴿فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ﴾ [البقرة: 197] فرض؟ 18:23 نیت کرد نماز نخوند. صل لا. اگر هم نیت کرده باشه ها. فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَاجِدَالَ این لَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَاجِدَالَ که کل محرمات احرام است و کل محرمات حج است، این مربوط است به من فرض. فرض که انجام نشد. این فرض که انجام نشد، بنابراین هر چه روایت در این باب بیاد و هر چه اجماع هم ظاهرا هست، بیاد، این بر خلاف نص قرآن است. بله، ما اینجا نوشتیم که ولکنها تخالف الآیه فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فلا یفرض الحج … الا احرام و کما لا تصح صلاه دون تکبیره الاحرام لانها رکن لا .. ناسیه او ساهی کان او حامدا کذلک و .. حج عمره اذ لا یدخل فیهما اخدا الا لاحرام. خب، بعد ایشون می فرماید که والواجب فی الاحرام النیه. این والواجب فی الاحرام انیه، والواجب در اینجا اعم است از واجب رکنی که سه تاست و واجب غیر رکنی که یکی است، تازه ایشون هر چهارتا رو ذکر میکنه. اینا رو ما قبلا عرض کردیم، دیگه میریم به مطلب بعدی. بله.

تروک الاحرام: در تروک الاحرام، ما اینجا نوشتیم که و هی مدرسه للاحرام ( 19:54) مدرسه اولی، مدرسه ایجابی است که سه رکن و یک واجب و مدرسه سلبی و هی مدرسه للاحرام ثانیه سلبیه فی المقال و الحال و الفعال بعد الایجابیه نیه و مقالا و مکانا و ملبسا و لیت الحاج و المعتمر یلبسه فی حاله السلبیه بعد ایجابیه سلیمه الحلیمه و لکی یحضره نفسه للحضور بمحضر رب سبحانه هو و تعالی محققا تلبیاته و اقواله و احواله و اعماله بنیاته. واقع مطلب این است که ما چون دریافت نکرده ایم حج و عمره و مقدمه اش که احرام است، مخصوصا حالا، جدیت می کنیم همون وقتی که محرم شدیم، به سرعت ما از احرام بیایم بیرون. فوری کارهای عمره را انجام بدیم/ف بعد احرام بیایم بیرون. یا نه محرم کی بشویم؟ وقتی محرم بشویم که دیر وقت چندانی از برای انجام اعمال عمره یا انجام اعمال حج نمونده باشه. ولکن اگر ما عمق معرفتی در این سلوک الی الله داشته باشیم، نه اینکه ﴿الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ﴾ [البقرة: 197] سه ماهه، ما از روز اول شوال اگر بتوانیم بریم به مکه مکرمه، از روز اول شوال محرم می شویم به احرام عمره تمتع و همینطور محرم هم می مانیم، دوماه می مانیم، دوماه و نیم می مانیم. چرا؟ این مثل کسی است که می خواد بره کارمند بشه. در صورتی بهتر می تواند کارمند بشه و امتحان صحیح بده که بهتر درس خونده باشه. ما اگر بهتر خودمان را در سلب و ایجاب احرام سلبی و احرام ایجابی مهیاتر کرده باشیم، بهتر می توانیم بیت الله رو طواف کنیم و سعی کنیم و چه کنیم چه کنیم که خود این مدرسه، یک مدرسه تربیتی بسیار بسیار عمیق و عالی است. به یک معنا عمیق تر از طوافه، طواف یک قشری است، لب ندارد، مگر در صورتیکه احرام، احرام صحیح باشد. این احرامی که نقش دارد، ابتداء و انتهاء و وسطا، در تمام اعمال عمره و حج انسان. فقط کجاست انسان تقریبا خارج از احرام می شود، در بعدی از ابعادش؟ اونجاییکه در منا عرض می شود که کارهاش رو روز اول کرده، بعد قرب،انی صحیح اگر انجام بشود انجام داده و حلق یا تقصیر کرده، بعدا از احرام میاد، از لباس احرام میاد بیرون نه از احرام. لباس احرام در اونجا واجب نیست. لباس احرام در اونجا واجب نیست. لباس های عادی رو می پوشه و این لباس ها نه رفث  نه فسوق نه جدال، حالا بحث می کنیم ما، از لباس میاد بیرون. ولکن آیا محرمات دیگر احرام، برش حلال میشد؟ این خودش بحثی است. فقط دو چیز مونده، دو چیز مونده که اصل هم همون دو چیزه، زیارت البیت است و نمازش و سعی بین صفا و مروه است و بعد طواف نساء است و نمازش. اینا رو که انجام بده، میگن از اون دو چیزی هم که محرمات احرام باقی مونده که  عطر و 23:12 است، از اونهل هم خارج میشه. اما عمده مطلب این است که در درصد بسیار عظیم از مناسک حج و عمره، انسان در حالت عرض می شود که احرامه. بنابراین حالت یه حالتی است که باید خیلی مراقبت بشه و هر چی بیشتر، طولانی تر بشه و مراقبت زیادتر بشه، بهتره.

 علامه می فرمایند والواجب منها اربعه عشر ترکا. ما عرض می کنیم و زیاده تا بیست و چهارتا الی بیست و هشت تا. هی کلها مطلویه فیه ﴿ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ﴾ [البقرة: 197] و هذه الثلاث تشمر تحلیقا علی کل محرمات الاحرام و تراها اذا تحروم فقد حاله الاحرام اون روز بحث کردی، و نص یقول هنا فی الحج. اینجا سه بعدیست. اضافه بر اونچه عرض کردم اینه که اینکه فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ  که محرمات احرام حرامه، در حال احرام فقط حرام نیست. این محرمات احرام، فی الحج حرامه. چه در حج شما از حال احرام به قول معروف خارج شده اید، یعنی لباس احرام فقط. از خود احرام که خارج نمیشه انسان.  از خود احرام، انسان تا آخرین عمل حج خارج نمیشه. از لباس احرام و فرض کنید بعضی از محرمات احرام خارج میشه. ولکن، این فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ این مربوط است به کل مراحل. یک، در حال احرام و هنوز منسکی انجام ندادن. دو، در حال مناسک. سه، مناسک تمام شده. مناسک کلا الا بعضی، تمام شده.

 این محرمات احرام، اگر قبل از احرام حرام بوده، در حال احرام حرامه دوبله، در حال مناسک، حج حرام سه برابر خواهد بود. چون فی الحج. و اگر قبلا حرام نبوده، در حال احرام، حرام اول. در حال اعمال حج، حرام دوم و اگر چنانچه حال احرام خارجه، ولی حال حج موجوده، حال احرام خارجه یعنی از لباس احرام بیرون آمده به یک معنا، از لباس احرام بیرون آمده است بعد از حلق و یا تقصیر، فقط مونده است رمی دو روز دیگر که حالت احرامی اونجوری نیست، لباسی نیست و طواف زیارت و این حرفها. در اون حالت باز فی الحج یا نه؟ چون فی الحج است، پس ﴿ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ﴾ [البقرة: 197] تمام این مراحل رو شامله. بله، قبول داریم که اگر انسان در حال احرام رسمی باشد، چه در حال مناسک باشد و چه نباشد، بعضی از این محرمات احرام کفاره داره. بسم الله. ولکن اگر محرم احرام کفاره ندارد، محرم نیست در احرام؟ هست. محرم در احرام هست، اما کفاره نداره. چون محرمات احرامی بعضی کفاره دارند، بعضی کفاره ندارند. پس کفاره نداشتن بعضی از محرمات احرام، دلیل بر محرم نبودن در حال احرام و در حال حجفاین نخواهد بود. ذلک فضلع الاضلاع الحرام فی الاحرام الحج تغلظ حرمته .. الحج و مهما تدرجا کفاره و سواها علی حرمته فی غیر الحالتین و ثانیه فهو محرمه فقط فی الحالتین علی الاختلافهما ام یقال المحرم فی سائر الحج اغلب .. بالاحرام له ببینید در اعمال حج. این اغلبه. .. اختلاف المقدمه و ذی المقدمه. خود احرام مقدمه است با این مقدمه در ذی المقدمه وارد شده. در ذی مقدمه پس این مقدمات احرام، حرام تره.  ثم و ادله الحرم لبعض المحرمات الاحرام بعده … غیر حرم الطریق، این رو استثناء میکنه. فالحرام حرام مطلقا و هو اغلب .. حرام مثم و هو اغلب سائر الحج مهما اختصه الکفاره بحالت احرام، حالا راجع به رفث و فسوق و جدال. این آیه مبارکه صفحه 162 جلد دومه. آیه مبارکه ﴿الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ  فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ﴾ [البقرة: 197] تمام محرمات احرام رو بلا استثناء بیان کرده. چطور؟ اول، فَلَا رَفَثَ. رفث چیه؟ آیا رفث کار حرام است؟ رفث، شهوترانی است. شهوترانی اصولا برای انسان که سیرش، سیر معرفتی الی الله است، این شهوترانی، این کثافتکاریست. چون کثافتکاری بعضی وقت ها هم حلاله. خب بعضی وقت ها هم واجبه. کثافتکاریه، این یک کار تمیز درخشان، درخشش دهنده، روحانی معنوی، که قرب الی الله آور باشد در بعد اصلی، نیست. در اصل کثافتکاریه. فلذا نفرمود که فلا جماعه، نخیر، ولا رفث. منتها رفث دو جور استعمال میشه، گاه مثل ﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ﴾ [البقرة: 187]، مع نیست. الرَّفَثُ إِلَى کثافتکاری به سوی زنان، کثافتکاری به سوی زنان، 28:30 الی داره دیگه، این تعدیله. این الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ مگر حرام است؟ تبعا، ببینید حلال است، راجح است. بلکه روایت دارد که بهترین هدیه ای که شما به خانوادت میدید، این است که رفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ انجام بدی، این بهترین هدیه است بهش دادی مثلا. بعضی وقتا واجب است. ولی از کثافتکاری، چون از خاک تو سری دور نیست، میگه خاک تو سری کرد، عرض می شود که کثافتکاریه. پس لفظ رفث درش صدق می کند. حالا، حالا یه مرتبه الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ است که در آیه صوم. یه مرتبه هست نخیر، الرَّفَثُ، فَلَا رَفَثَ ، اصلا کثافتکاری ای در کار نیست. بعد اول دارد، بعد دوم دارد، بعد سوم دارد، ابعاد دارد که تمام این ابعاد، از محرمات احرامه. بعد اول رفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ است که عمل جنسی است. بعد دوم الرَّفَثُ مع نِسَائِكُمْ است. رفث مع، لمس شهوانی، تقبیل شهوانی، نظر کردن شهوانی. مگر اینا مقدمات برای جریان اصلی نیست؟ حتی در روایت دارد که اگر کسی بی مقدمه، 29:44 عمل جنسی کند با زنش، عین الاغه. الاغ بی مقدمه کار رو انجام میده. الاغ هر وقت آماده شد. بی مقدمه غلطه. باید مقدماتی انجام بشه، مقدمات درونی، مقدمات برونی، مقدمات بالا، مقدمات چه. با این مقدمات باید که، برای اینکه اونم آدم دیگه، اونم آجرکه نیستش که. خب، حالا این الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ یکی از مصادیقشه. ولکن الرَّفَثُ مع نِسَائِكُمْ چطور؟ با زن انسان میخواد که کار شهوانی بکنه. این دیدن شهوانیست، بوییدن شهوانی است، بوسیدن شهوانی است، ملامسه شهوانی است لمس شهوانی است، خب تمام اینها، حرف زدن شهوانی است. خب تمام اینها، اگر اون حرف بزند، شما لذت شهوانی ببرید، باز رفثه.  رفثه از لحاظ اینکه این بعد، بعد جنسی دارد. حالا، یکی از رفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ یعنی یکی از کثافتکاری های جنسی که حرام هم هست که به طریق اولی در اینجا حرامه، عبارت از استمنائه. کسی که استمناء می کند از طریق حرام، این رفث هست یا نه؟ إِلَى نِسَاء نمیخواد، الرَّفَث. این بدترین کثافتکاری است که انسان یه خاک تو سری رو، این کثافتکاری رو انجام میده و حلال هم نیست و حرامه که البته از قرآن هم استفاده می کنیم و عرض می شود که ﴿ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ﴾ [النساء: 24] یعنی چی؟ یعنی غیر از نکاح، عرض می شود که نه. آیه چی بود؟ بله. 31:16 مگر استمناء ما وراء ذلک نیست؟ چن ابتغای جنسی است. ابتغای جنسی ورای زنان،﴿فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ﴾ [المؤمنون: 7] یکیش همین استمناء است. اما اگر با زن و حلال خودش انسان مبتلا به امناء بشود، این وراء الذلک نیستش که. اما اگر با غیر زن خودش، با حیوان باشد، با مرد باشد، با در باشد، با دیوار باشد، با عکس باشد، با مکس باشد، با هر چی میخواهد باشد، با خودش باشد، هرچی می خواد باشد، این ﴿ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ﴾ [المؤمنون: 7] این حرامه. حال، این الرَّفَثُ چون إِلَى نِسَائِكُمْ نداره، کل اعمال شهوانی جنسی را به طور مطلق شامل است که این درجه عرض می شود، دوم خواهد بود و اینکه در محرمات احرام دارد که نظر کردن به زن، زن خودش البته که قبلا هم بوده، نظر کردن به زنش از روی شهوت، این حرامه. دست به دست او دادن از روی شهوت، حرامه. بالاترش بوسیدن حرامه.

 من در مناسک حج نوشتم که بعضی وقتا حلاله، بلکه رحجان هم داره. اگه زن شما خیلی پیره که اصلا انسان توجه بهش نمیتونه بکنه، این زن اونقدر پیر و خمیر و زنبیلیه که نمیشه بهش توجه کرد، در اینجا واقعا بوسیدنش ثوابه. چون با بوسیدن باید کفاره بده. اون رفث است که حرام است در حال احرام. عمل شهوانی است. این عمل ضد شهوانیه. یعنی این باید پا بذاره رو دم شهوت تا اینکه به این زن مثلا نگاه کنه که این کفاره داره در حقیقت. خب مرحله دیگر عرض می شود که رفث، چیزی که مربوط به ذات خود انسان نیستف انسان برای خودش بیاره. این کثافتکاری نیست؟ درست است این کثافتکاری رو در حال عادی غیر احرام، به انسان اجازه دادند. لباس پوشیدن، عطر زدن، دماغ را، بینی را از بوی بد گرفتن و چه و چه و چه، ولی این بند و بیلها همه رفثه؟ اضافه است مربوطه به ما نیست. پس اینجا هم قسمتی از محرمات احرام. زیر سایه نرفتن و از خورشید خود را نپوشاندن و لباس دوخته نپوشیدن و عطر نزدن، عطر استشمام نکردن، بینی را از بوی بد نگرفتن. ببینید چقد از منع، تمام در بعد اول یا بعد دوم یا بعد سوم شهوانیاته. مرحله لا رفث.

مرحله و لا فسوق: فسوق، اخص از رفثه. فسوق محرمات رو میگیم دیگه. اگر در روایت داریم که فسوق یعنی کذب، نخیر، فسوق فقط کذب نیست. کذب زبانی داریم، کذب داخلی و معرفتی داریم، کذب عملی داریم، غیر از کذب محرمات دیگر داریم. قرآن میگه ولا فسوق، هیچ فسقی، یعنی هیچ بعد از شریعتی و هیچ تخلف از احکام خداوند در حال حج نباید انجام بشه و چرا کذب در اینجا به میان آمده؟ به این حساب است که کذب کفاره دارد، اونای دیگه نه. و الا انسان باید صدق به تمام معنای کلمه باشه. اگر صدق میگید، کذب رو اگر بخوایم در راستای فقه معرفت هم معنا کنیم، در کل ابعاد انسان باید صدق باشه. مثلا در آیه احزاب می فرماید ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ ﴾ [الأحزاب: 23]  یعنی راست گفتن؟ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اند، مِنَ الْمُؤْمِنِينَ، بعضیشون رِجَالٌ، مردانگیشون این حده که صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ. عَاهَدُوا اللَّهَ در چی؟ عَاهَدُوا اللَّهَ در فطرت، عَاهَدُوا اللَّهَ در عهد شریعت. عهد هایی که خدا با اونها بسته است تکوینا و تشریعا و عهدهایی که اونها با خدا بسته اند، صدقوا. راست فهمیدند و راست دانستند و راست معتقد شدند و راست عمل کردند و راستان در کل ابعاد درونی و برونی زندگی. زبان مطلبی نیست. راست گفتن زبان و دروغ گفتن زبان، یه مظهر آشکاریست و پیدا و عرض می شود که برونی است. اون راستی درون و راستی عقیده است. بنابراین اگر اینجا دارد کذب، این کذب رو دو معنا می کنیم. یک معناش کذب پوست پیازی ظاهریه که با زبان کذب می گد، خب این کفاره دارد. اما کذب کذبتر،کذب معرفتی و کذب درونی است، خب کفاره نداره. برای چی؟ برای اینکه خیلی کم اند رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ و خداوند که ﴿يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ﴾ [البقرة: 185] اگه بنا بود خداوند مو ته خشخاش بذاره، همه مستحبات واجب میشد و فقه معرفتی در تمام ابعاد واجب میشد و نمازها اکثرا باطل بود. ولکن خداوند اون دست کم رو گرفته، اون مرز اول را که خب حتی المقدور بیایند کسانی که توجه کرده اند به حق سبحانه و تعالی، بیایند و کم کم این قدمهای معرفتی و عملی را به سوی عرض می شود که خداوند بردارند. خب، ولا فسوق و لو مطلق، ولا فسوق یکی از ابعاد لا رفث است. مگر فسوق کثافتکاری نیست؟ کثافتکاری حرامه. لارفث، کثافتکاری حلال و حرام رو هر دو میگیره. و لا فسوق  کثافتکاری حرامه.

 و لا جدال: در رفث با فسوق، توش نخوابیده بود که با دیگران هم شاملشان بشه، ولکن در جدال خوابیده. جدال با انسان دیگر، جدال با حیوان، جدال با درخت، جدال با شپش، همه اینها حرامه. درخت حرم را کندن، با انسانی مجادله کردن، با خود مجادله کردن که خود را خونین کردن. جدله همش اینا. که چرا خودت رو خونین میکنی؟ یه مرتبه انسان می خارونه، متوجه نیست، یه مرتبه نه، یه چیزی داره خودش رو خونی میکنه. جدال در هر بعدی از ابعاد که صدمه زدن است، چه صدمه لفظی زدن است و چه صدمه عملی زدن است، هر گونه صدمه ای، چه جدال با خود کنید و چه جدال با دیگران، معاذالله که جدال مع الله که انسان رو 37:32 میکنه. بنابراین وقتی انسان عمیقا زور زورکی هم نیست، عمیقا نظر می کند به این ﴿لَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ﴾ [البقرة: 197] که مصادیقش را رسول الله صلوات الله علیه و ائمه علیهم السلام بیان فرمودند، می فرماید که محرمات احرام، کلا مذکور است در عرض می شود که این آیه مبارکه.

 صفحه 162، ببخشید صفحه ،166 ﴿ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ﴾ [البقرة: 197] فرفث هوالقبیح فکل فی الاعراف الانسانیه او فی الشرعه الالهیه لمکان النفی النجس المستغرق لکل رفثه ولا یختص هنا بالرفث الجنسی الانسوی اما شاب، رفث با مرد که بدتره، حلال که حرامه، رفث با حرام، حرامتره. مهما کان من اظهر انواعه حیث رفث هنا غیر مختص بالنساء خلاف آیت الصیام ﴿الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ﴾ [البقرة: 187] او مع نسائکم او بهن. اینجا چون لا رفث است، هم مع رو میگیره، هم بهن رو میگیره، هم الی رو میگیره، هم رجال رو میگیره، هم نسا میگیره، همه رو میگیره. ثم و هم هنا فی نطاق النفی الجنس المستغرق لکل مصادقه صغیره او کبیره خلقیه او عملیه جنسیه او فی العشره اما ذا من قبیح جارحیه او جانحیه فردیا او جماعیه فحالت الاحرام هی حالت التحریم کل قبیح علیک. که خود به خود دیگه بده … فی الاعراف العادیه کالرفث الجنسی لقمدماته و مستلزماته من حلاله و حرامه حیث الاحرام صیاد سارع علی الشهوات حتی المحلل منها …… لتقوی و تزدوا منها. چون راه، راه ترک شهوت است. سیر الی الله. چون راه، راه ترک شهوت است، شهوتهای حلال هم، شهوتهای حرام که چیست، ،شهوتهای مرجوع هم به این حساب است که کل رفث ها حرام است. کذلک و بحراء الرفث القبیح شرعیه تقبیح ولا فسوق که رفث  قبیح بعد عنایته من لا رفث ثم والقبیح فی الحقلین او عاحدما هم حقل عرض می شود که رفث و هم حقل فسوق که و قد تانیه و لا جدال بعد عنایته من لا رفث و کل جدال الا … فسوق و کل فسوق رفث والرفث یحلق علی الکل حی … قباحها کلها عرفیا او شرعیا او … و کل حیاذتا نفسیه و کل انیته و انانیه و کل اتجاء علی ما سوی الله جانحیه و جارحیه و علمیا و عقیدیا و خلقیا و عملیا کل ذلک رفث فی الحج و هو زیاره .. فی الله تفسیر لزیاره الله فی ساحه حضرت الربوبیه الذی لا تناسبها الا حضرته اذا فترک کل ما سوی الله. همه ما سوی الله رفثه. هرچی در فقه معرفت که بالاتر میره. اذا فترک کل ما سوی الله فی ساحت الله. حلال خود را بغل گرفت و میخواد نماز شب بخونه، خب نمیشه. نماز شب غیر حلال خود رو بغل گرفتنه ولو حلاله در جای خودش.  ولا تتعلق اذا فترک کل ما سوی الله فی ساحت الله ولا تتعلق الا بالله ولا تتملق الا من الله ولا تتجه الا الی الله و کما لبیک لله تعشیرا عشیرا انک لا تلبی احدا الی الله اذا فلیست المحرمات ظاهریه فقط ممنوعه حالت الاحرام بل .. الباطنیه. محرمات باطلیه حرام در بعد معرفت، اما در شریعت ظاهره، حرام نکردند برای حفظ اکثریت. فکل جذابه النفسیه مهما کانت محللتا فی شیعته الله و هی علی محرمته فی فقه المعرفه فلارفث تعموا کل رفث فی الفقه الاکبر کمن الاصغر و کل رفث فی العرف الانسان که انسان، دون الاختصاص بهذالمعدودات فی الفقه الاصغر بل و کل رفث منه تعشیر العشیر الی ترک الرفث من فقه الاکبر هر کثافتکاری ظاهری اشاره است به نظیرش، در کثافتکار باطنی. اگر که شهوت ظاهر و جنسی ممنوع است، شهوت باطنی مرجعیت، شهوت باطنی انانیت، شهوت باطنی چه، این شهوت باطنی هم ممنوع تر است. ذلک ثم ولا فسوق خصوص بعد عموم رفث من محرمات الشرعیه کما ولا جدال خصوص بعد عموم فسوق حیث فسوق منه فردی و منه جماعیه و جماعیه منهما و جدال عن سائر علی سائر حجیج و هوالجدال و آخر فی غیر الجدال بل هو جاهر .. علی مثله. مثلا گرفتن سلاح، سلاح گرفتن جدال نیست، ولی علامت جداله. این ولا جدال. ولا جدال رو که این استغراق در نفی جنس است، میگد اصلا چیزی که میخواد نشون بدهد دعوا رو، برود کنار. پس یه وسیله حربی گرفتن به دست این. فذلک السالوس المنحوص المرکوس محبوس عن المربی لربه الکریم، حتی یسبح محرما فی ساحت القرب مختلف علیه زلفا. بعد موارد محرمات احرام رو ان شاء الله، مقداریش که در کتاب هست معلومه و مقداری هم که نیست ان شاء الله بحث می کنیم. اللهم الشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبوه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبوه و لا ترضی والسلام علیکم.