جلسه سیصد و پنجاهم درس خارج فقه

حج

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

﴿الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ﴾ [البقرة: 197] موارد دیگری از محرمات احرام بود که بطور مختصر اشاره می کنیم. از جمله و { 00:27} ناخن ها رو بریدن. بعضیا خیال میکنن که اگر کسی محرم نیست، می تواند ناخن محرم را بچیند. نه، { 00:43} بطور مطلقه. یا محرم، می تواند ناخن محرم را بچیند که اونم بطور کلی است. نه خودش می تواند و نه دیگری ناخن او رو نمیتوند بچیند. چون چیدن ناخن محرم، قبل از اینکه بخواد تفصیر کند این حرامه. و از جمله محظورات و من المحظور فی الاحرام، { 01:06} این در متن نیست، ما نوشتیم. و حتی النظر فی مرآه {01:12} فرق می کنه. یه مرتبه راننده ای است، علیکم السلام، و جلو نشسته به آینه نگاه می کند برای اینکه خب عقب و جلو رو ببینه این {01:23} نیست. یه مرتبه هست به آینه انساءن نگاه می کند برای اینکه سر و صورت خود درست کنه و جمالی بر خودش درست کنه، این{01:32} و ان کان بغیره. خون انداختن بدن، مگر در حالت اضطرار که مطلب دیگری است. و حمل السلاح، ببینید تمام اینها زیر یکی از این سه عنوان فَلا رَفَثَ وَلا فُسوقَ وَلا جِدالَ، و هذه کلها و هی اربع و عشرونن محرمه فی الاحرام والحج{01:56} که ایشون گفت چهارده تا، چون چندتا رو بعضی وقت ها یکی حساب کرده، بعضی وقت ها هم ذکر نکرده. {02:10}

خب، حالا کفارات احرام. این اگر محرمی از محرمات احرام رو انساءن انجام بدهد، عمدا البته، بعضیا چه عمدا باشد و چه عمدا نباشد، مثل صید، اون کفاره رو داره. بعضیا یا عمدا هست و معذورا، عمده ولکن معذور است، ولکن کفاره رو داره، مثل زیر سایه رفتن، برای کسی که خیلی گرمش میشه و چه میشه و حرفا. ولکن محور اصلی این هست که اگر عمدا و علما، کسی انجام بدهد کسی بطور مطلق، در بعضی از محزمات احرام کفاره داره و در بعضی نداره. در نوع داره حالا ملاحظه خواهید فرمود.{ 03:02} عرض می منیم بله. این کفارات نوعا عبارت است از ذبح. یا شتر است و یا گوسفند است. عرض می شود که و اما مقداری گندم دادن، اون هم خیلی کم البته، اونوقت این کفارات احرام، ما دوتا ذبح داریم که در بحث ذبح، بطور مطلق بحث خواهیم کرد، حالا اشاره عرض می کنیم. یک کفارات در حال احرام عمره، محرمات احرام عمره رو انجام داده یا محرمات احرام حج را انجام داده است یا نه ذبحی است که در روز دهم ذی الحجه در منا انجام می شود. علیکم السلام. آقایون می فرمایند، کفاره ذبحی که مربوط است به محرمی از محرمات احرام در عمره را انجام دادن، این ذبح باید در مکه باشه. اینطور میگن آقایون. و اما اگر محرمی از محرمات احرام، در حج انجام شد، این ذبح در منا باید باشه. و سوم عبارت است از اینکه روز دهم مستیسر من الحج، اون هم در منا باید باشه. ما در هر سه بعد با آقایون حرف داریم. در بعد اولش میگن در مکه باشه. خب بله، اگر چنانچه مصرف داره. چون مال فقراست.  در بعد دوم که تخلف از بعضی از محرمات احرام است در احرام حج، می فرماید در منا باشه. می گیم نخیر، در منا نباید باشه. دلیل نداریم برای این مطلب اولا. ثانیا، اونی هم که دلیل داریم که ذبح و قربانی در روز دهم از برای حاج متمتع باید باشه، با شرائطی است که الان اون شرایط وجود ندارد، باید مصرف بشود برای فقرا. اما بیان با تراکتور زیر خاک بکنن، یه چند تا جهنم درست کنن بسوزانن، این چیزی است که همه عالم رو عرض می شود که به تعجب میاره که در اسلامی که اسراف و تبذیر حرامه، حتی امیرالمومنین هسته خرما رو دور نمی انداخت و می کاشت که درخت در بیاد، مع الذلک این طرف بگد که میلیونها گوسفند و گاو و شتر را در منا، یکروزه شما بکشید، چون خورنده ندارد، همونجا دفع کنید یا همونجا مثلا بسوزانید. این مطلبی است که مفصل در مناسک بحث کردیم و بحث خواهیم کرد. حالا نوع کفارات احرام، عبارت است از ذبح و ذبح هم حساب دارد که الان ما بحث نمی کنیم. این در جای مخصوص خودش محول می کنیم به جای مخصوص خودش که روز دهم که ما باید ذبح کنیم، وضعش چجوره؟ شرایطش چیه؟ شرایطش هست؟ شرایطش نیست؟

فی کفارات الاحرام. بنده اینطور نوشتم در تبصره الفقها، المختلفه بحج من قابل، یکی از کفاراته. اگر چیزی که حج شما رو فاسد کرد، این کفاره دارد. کفاره این است که سال آینده اگر تواستید، نتوانستید هر سال که توانستید، حج رو انجام بدید. منتهی اینجا یه اختلافی است بین ما و فقهای بزرگوار. ایشون، آقایون می فرمایند که این حج فاسد میشه و وقتی فاسد شد، باید ادامه بدهید، حج را تمام کنید و سال بعد یا هر سالی توانستید انجام بدید. ما عرض می کنیم فاسد نمیشه. این حج صحیحه، اما کفاره داره. دلیل بر فاسد نشدن این است که ادامه بدیم. اگه نماز شما فاسد بشه ادامه بدید؟ { 06:44} اون ادامه بر صحتش نیستش که اون ادامه کفاره است خودش در حقیقت. دو تا کفاره داریم، در روزه. میگد ممنوع است شما در روز روزه، چیزی بخورید. این ممنوعیت دو بعده داره. یک، بخورید که روزه باطل شود این حرام است. دوم، روزه باطله باز بخورید حرام است. { 07:05} که قبول نمی کردیم. در اینجا ما دلیلی بر بطلان حج اصلا نداریم. دلیلی بر فساد حج نداریم. ادله می گوید که اگر شما چنین کاری کردید، این حج کافی نیست، نه فاسده. این حج رو باید ادامه بدید، تمام کنید، بعد سال دیگر کفاره این رو انجام بدید. مثل فرض کنید نمازی که شک بین سه و چهار انساءن میکنه، بعد باید چکار کنه مثلا. خب، این نماز نه باطل است صد در صد، نه صحیح است صد در صد. اگر صحیح بود صد در صد، پس بعد باید چکار کنیم؟ اگر باطل است صد در صد، پس چرا ادامه بدیم؟ پس این بینا بینه. این حج هم همینطوره. این حج نه صحیح است کاملا، چون بعدا میگن انجام بدین و نه باطل است تماما. اگر باطل بود تماما، پس چرا دنباله حج رو ادامه بدم اگه باطله؟ معنا نداره که باطله من انجام بدم. و نمیشود قیاس کرد به باب صوم. باب صوم یه حساب خاص دارد که صوم با اینکه باطل است و یقینا هم باطل است،{07:59} عرض می شود که اون چیزی که مبطلات صوم است، حرام است در این حال انجام داد،  ولو صوم باطله. ما اینجا نوشتیم فی کفاره الاحرام المختلف بالحج من قابل، این یک. او ذبحا او نحرا. نحر خب شتره، ذبح هم حیوانات غیر شتر. او دفع طعام عن ولا شی من هذه، پس کفاره داریم. بلکه حرمت مغلظه است. بعضی از محرمات احرام، حرمتش غلیظ است یا دو بعدی یا سه بعدی، الا اینکه این کفاره ای ندارد. بله، یک کفاره هست و اون کفاره رو که در جای خودش عرض می کنیم که در روز منا، ما سه روز بمونیم یا چهار روز بمونیم؟ خب، سه روز واجبه. روز چهارم در صورتی واجب است که انساءن شب چهاردهم، شب سیزدهم رو هم بمانه. اگر شب سیزدهم ماند و قبل از شب خارج نشد، باید شب هم بمانه، فردا هم رمی کنه. آقایون اینطوری می فرمایند. ما عرض داریم طبق نص قرآن، در صورتی این می تواند روز سوم که روز دوازدهم است برود بیرون که هیچ گناهی نکرده باشد در طول حج عمره، به نص قرآن. اگر گناهی کرده است، چه محرمات احرام، چه محرمات غیر احرام، اگر گناهی کرده است،  باید حبس بشود این کفاره است. باید حبس بشود تو اون گند و گه و کثافت ها و تو اون غربت و تو اون بدبختی، با این حساب، اکثر حجاج باید بمونند. کمتر ما حاجی و معتمر داریم که هیچ گناه نکرده باشد. انساءن رو می خوان پاک کنند به تمام معنای کلمه. {09:30} لا اثم در قرآن لفظ اثم داره. لفظ اسم، هر گونه گناهی که کفاره دارد، گناهی که کفاره ندارد ﴿وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ﴾ [البقرة: 203]، عرض می شود که در نص قرآن شریف این است که اگر کسی گناه نکرده است، می تواند بره. آقایون چی معنا کردن؟ میگن گناه نکرده است یعنی صید نکرده است. جای صید نیست که صید کند کسی. صید نکرده است و با زن نزدیک نشده است. نخیر، این عرض می شود که جواز خروج از منا روز دوازدهم برای کسی است که هیچ گناهی اصلا نکرده در جای خودش میاد و اینجا تفصیل نمیدیم، حتی بعدش هم بحث نمی کنیم برای {10:10} محرمات الاحرام و محرمات الحج و العمره، محرمات حج عمره، ولو در حال احرام نیست و قد بذکر هنا الا الاخیره اذ لا کفاره، برای محرمات حج عمره کفاره نیست. برای محرمات حالت احرامف کفاره هست.

علامه می فرمایند و فیه فصلان الاول فی کفارات الصید، البته این رو ما مفصل بحث نمی کنیم، فقط در یک جهت بحث می کنیم که جهت تربیتی است و الا جای صید در اونجا نیست. بنده اینجا نوشتم لانه من اهم محرماته ، اهم محرمات احرام، عبارت است از صید. و لذا احکام صید، بسیار بسیار مفصله، در کتاب و سنت خیلی زیاد مفصل. ایشون می فرمایند و هو الحیوان المحلل الممتنع فی البر، چند قید زدن و ما قبول نمی کنیم این قیدها رو. قید اول، الحیوان المحلل، مگه حیوان حلال گوشت فقط صید میشه؟ مگه حیوان حرام گوشت صید نمی کنن؟ قرآن ﴿وَحُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُمًا﴾ [المائدة: 96] یعنی حلال گوشت؟ و صید البر مگه فقط حلال گوشته؟ عرض می شود، سلام، بعضی از حیوانات خشکی را صید میکنن نه برای گوشتش، گرگ است، روباه است، شغال است، مغال است، چه هست. صید در انحصار خوردن که نیست. آدم باید اینقدر شکمو باشد که تا گفتن صید فوری شکم در نظر بیاد. نخیر، خیلی چیزا رو صید میکنن که برای خوردن نیست. برای پوشیدن است، برای چی است، برای چی است.

 پس فرمایش اول ایشون که می فرمایند و هوالحیوان المحلل این رو قبول نمیکنم، خلاف نص قرآن است. حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً و این نص در اطلاق است و چه صید حلال گوشت باشد، چه صید حرام گوشت. بعد می فرماید که الممتنع فی البر. مراد از ممتنع فی البر چیه؟ یعنی در خشکی صید است در دریا نه؟ یا فقط خشکی است؟ اینجا ما اینطور عرض می کنیم، بعد از پرانتز، والظاهر انه الممتنع الاصیل و سواه سواء فی ذلک. و صید، مثلا فرض کنید، گوسفندی است که اهلی بوده وحشی شده، مگه ما بز کوهی نداریم؟ بز کوهی وحشیه دیگه. بز کوهی رو صید کنند. حالا، اگر یک بز اهلی داریم در خانه، وحشی شد. وحشی شد که این رو اگه بخوایم بگیریم بکشیم، باید صید کنیم. صید هست یا نیست؟ { 12:49} یا نه، یک آهویی رو گرفتید، اهلی شد و اهلی اهلی، این دیگه صید نیستش. پس عموم و خصوص من وجه. نمی توانند آقایون بفرمایند در صورتیکه این حیوان در اصل صید است، الان هم که رام شده، صیدش حرامه. یا حیوانی که در اصل رام است، الان که صید شده حلاله. نخیر، ما مقید به صیدیم. حیوانی که تمنع دارد و باید دنبالش دوید و اون رو دریافت، گرفت، تا اینکه انساءن بکند اون رو، بکشد یا چه، این چه می خواد ذاتی باشد، اصلی باشد، چه می خواد فرعی باشد، این فرقی نمیکنه. والظاهر انه الممتنع الاصیل و سواه سواء فی ذلک کما ان غیر الممتنع اصیلا و سواه سواء فی ذلک فالمناط اذ هو فعلیه امتناع ما یصدق علیه صید. این سوم و الظاهر صید الممنوع فی آیه انه اعم بمحلل لحم و محرمه اللهم الا فی الکفاره. بله در کفاره، خب بسم الله. در کفاره  اونی که محرم اللحم است جوری است، اونی که محلل اللحم است جور دیگری.

خب بعد ماتن می فرماید که و یجوز الصید البحر و هو ما {14:04}فیه. صید بحر حیوانی است که در دریا، اگر زاینده است، بچه می زاد و اگر تخم گذارنده است، در دریا تخم می گذارد. میگیم چرا صید البحر رو مقید به این کردید؟ ما سه جور صید داریم. یک صید البر است که اصلا بحری نیست. یک صید بحر است که بری نیست. یه ذو حیاتین. اگر ذو حیاتین باشد، چه تخم در دریا کند، چه بیرون. چه در دریا بزاید، چه بیرون، یه صیده. بیرون باشد فراریه، در دریا هم باشد فراریه. پس این نه حکم صیدالبر دارد و نه حکم صید البحر دارد. قرآن شریف صیدالبر را حلال کرد، أ صیدالبر را حرام کرد و صید البحر را حلال کرد. اما اونی که نه صیدالبر است و نه صیدالبحر است، ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا﴾ [البقرة: 29] جزو حلم مطلق است؟ بنابراین نمی تونن آقایون بفرمایند که حیوانی که هم دریای است و هم خشکی است، این اگر تخم بذارد،      و بچه بذارد در دریا، این صیدالبحر است. میگیم نخیر، چه تخم بذارد، بچه بذارد، در دریا یا در بیرون یا تقسیم کند، این چون ذوحیاتین است، نه آیات منع صیدالبر اون رو می گیرد، چون صید البر نیست، صید البر اونی است که صید البر صد در صد باشد. نه آیات حلیت صید البحر اون رو می گیرد، چون صید البحر مطلق نیست. بنابراین برگشت می کند به آیات محلله و روابط کلیه، هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا. ما اینجور {15:38} نوشتیم، بل هو ما یصدق علیه صید البحر فذوالحاتین لیس من صیدالبر و للبحر لظاهر الاطلاق فی کل منهما. بعد ایشون می گد {15:49} ما عرض می کنیم که لانه لیس من الممتنع و ان لم تمنع استثنائه لعموم نص الآیه. شما مرغ حبشی رو شما چرا استثنا می کنید؟ از اولش خودش مستثناست. چون صید نیستش که. بله، اگر دوجاجه حبشی که مرغ حبشی است، واقعا حبشی به اون معنایی است که در روئه، خب چه حبشی باشد، چه یمنی باشد، چه قمی باشد، چه شاه عبدالعظیمی باشد، این فرقی نمی کند، اگر حالت فعلیش، حالت فرار کردن است.

 بعد می رن سراغ نامه و فلان و بعد در، مسائل. المحرم فی الحل یجب علیه الفداء در حل نباشه، در حل باشه. شخصی که محرم است، اما در غیر حرم است، اما محرمه. محرم است در غیر حرم. اگر کفاره ای بر اون واجب باشد، واجب است که این کفاره رو انجام بده. و المحل فی الحرم ان قیمه، کسی که در حرم است، محله، اما در حرم، صید حرام است. هم در حال احرام، حرام است. هم در حرم، حرام است. دوبله اش که بالاتره. هم محرم است، هم در حرم است. خب، اگر کسی محرم باشد، در حال احرام است و در حل است، این باید که گوسفند یا شتر یا چه. قیمت فایده نداره. این قاعده کلی است.  ولکن والمحل فی الحرم ان قیمه. محله، محرم نیست. اما در حرم وجود دارد کارش رو هم انجام داده،  حالا در حال حله. اگر این عرض می شود که صیدی انجام داد، باید قیمت صید رو بده، نه خود اون نهابه ای که مقرر کردن. و یجتمعان علی المحرم فی الحرم ما لم یبلغ بدنه فاالیتضاعف.

الفصل الثانی فی بقیه المحظورات و فیه مسائل الاولی {17:54} قبل احد الموقفین قبلا او دبرا عالما عامدا بالتحریم بطل حج. از مواردی که آقایون می گن حج فاسد میشه و باید حج رو ادامه بده و بعدا سال بعدی یا هر سالی که می تواند حج رو انجام بده. ما با این بطل حج اختلاف داریم. ما عرض کردیم و لا یبطل و علیه کفاره تکراره {18:22} مال ماست، جمله مال ایشون. و علیه اتمامه و والقضاء من قابل و بدنه سواء کان فرضا او {18:34}و علیها مثل ذلک ان تابعته و علیه من افتراق. خب، امسال این زن و مرد، این خاک تو سری رو انجام دادن. عالما، عامدا، قبلا او دبرا، انجام دادن این حج رو باید تمام کنن و بعد برن، جدا باشن از هم، نه طلاق. از هم فاصله داشته باشن، فاصله ای که هیچوقت بهم نرسن. تا بیان و حج سال آینده رو که حج کفاره است انجام بدن، در حج کفاره هم با هم نباشن. بعد که حج کفاره رو انجام دادن، اونوقت به هم برسن. یک سالی اینها در زندان اند. و هو ان لا ینفردا بالاجتماع ان حج فی القابل من موضع المعصیه الی ان یفرقا من المناسک ولو اکره ها صحح حجها {19:21}

بعد ایشون می فرمایند علامه، ولو جامعه قبل طواف الزیاره. قبل از طواف زیارت که عرض می شود که طواف ما قبل آخره دیگه. شما طواف زیارتی رو انجام بدین، بعد هم سعی است و بعد هم طواف عرض می شود که نساءئه. { 19:53} حجی هم که سال بعد انجام بدن، تمام احکام حج رو داره البته، بله. یعنی اون هم کفاره حساب میشه؟ اون کفاره است. اینمه صحیحه، درسته حج اولیش؟ حج اولی درست است، کافی نیست. حج بعدی کفاره اوننه. اون وقت این حج بعدی که کفاره اونه، تمام احکام حج بر اون باره.  یعنی تمام محرمات احرام و تمام واجبات حج عمره درش هست.  این بین بینه، این نه صحیح اعلی و درست است، نه فاسده درسته. اگه فاسده، فاسد باشه که بقیه اعمالش رو چرا انجام بده؟ مثلا، کسی که در حال حج نیست، مگه میتونه رمی جمرات بکنه؟ رمی جمرات اصلا بدعته. کسی که در حال احرام نیست، مگه میتوند سعی بین صفا و مروه بکنه؟ فقط یک عمل است که برای، در هر حالی از حالات، این مستحب است که فقط طوافه. طواف {20:40} اما کل اعمال حج عمره، کلا، اگر در حال حج و در حال عمره نباشد، کلا بدعت است و این قابل قبول هرگز نیست. خب، ولو جامعه قبل طواف الزیاره لزمه بدنه یک شتر و ان عجزه فبقره {21:04} ولو جامعه قبل طواف النساءء لزمه بدنه ولو کان قطاف منه خمسا فلا کفاره. این خیلی جالبه. عرض می شود که پنج دور، دور خانه گشته، بعد رفته یقه زنش رو گرفته. اینجا حکمش اینه. معلوم میشه، بله، ولو جامعه فی احرام العمره قبل السعی بطلت. ما بطلت رو، همون حرف قبلی رو ما داریم در اینجا. ولو نظر الی غیر اهله فامنا کان علیه بدنه. آخه هوای مکه { 21:36 } گیر داره. دیگه اونایی که خیلی چیر ندارن، رو اینا چیز میشن. ولو نظر الی غیر اهله فامنا کان علیه بدنه و ان عجزه فبقره و ان عجز { 21:46 } خب، بقیه رو آقایون مراجعه بفرمایید.

فی الطواف. طواف که رکن و محور و اصل حج عمره است و عظمت طواف به اندازه ای است که اصلا حج البیت و حج البیت، این اسم از برای خود طوافه. منتها یک مقدماتی دارد و یک مؤخراتی دارد. پس بنابراین محور و مخ و اصل حج عمره، چه عمره مفرده باشد، چه تمتع باشد، چه چه و اصل حج افراد باشد، چه قران باشد و چه تمتع باشد، عبارت است از طواف. در طواف ما آیه ای داریم که رو این آیه باید بحث کنیم، متاسفانه فقها عنایت نفرمودن. کما اینکه در کل فقه، روی آیات آقایون عنایت نمی فرمایند و اگر هم بعضی وقت ها عنایشتون میگیره، خب، طبق فتاواشون آیه رو معنا میکنند. اینجا قبل از اینکه به متن اصلا برسیم، یه دو سه صفحه ای مربوط است به خود طواف، از نظر فقه اکبر و فقه اصغر.

 الطواف: ﴿ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ﴾ [الحج: 29] بیت العتیق. از خود وَلْيَطَّوَّفُوا مطلب در بیاریم. کی ها وَلْيَطَّوَّفُوا؟ ببینید، اگر ما یک طواف واجب بود یا دو طواف واجب بود وَلْيَطَّوَّفُوا این صحیح نبود. چون اصل طواف، یعنی هفت دور، دور خانه گشتن. اگر دو مرتبه باشه، طوافین میشه. ولی حساب { 23:34} که تاکید موکده در طواف است، این حداقلش سه تا خواهد بود. پس طواف عمره تمتع و طواف زیارت حج و طواف نساءء. پس ما از آیه طواف نساء در بیاریم. ما با برادران سنی اینطور حرف می زنیم، میگیم ما از آیه جمع طواف در میاریم و جمع طواف، حداقلش سه تاست. اولیش که با هم قبول داریم که طواف عمره است، دومی رو هم با هم قبول داریم که طواف زیارت است، سومی رو شما قبول ندارید، ما قبول داریم. ما طواف نساءء می کنیم آخر و بعد از طواف زیارت و شما طواف وداع می کنید. این طواف وداع رو شما واجب هم نمی دونید، راجح می دونید. و عنوان، عنوان طواف وداعه، جزو عمل حساب نمی کنید. ولکن ما جزو عمل حج تمتع حساب می کنیم و همچنین حج قران و افراد. در حج تمتع، حج قران و حج افراد، این دو طواف عرض می شود که با فاصله صحیح بین صفا و و مروه هست. حالا اینجا هم خطا برادران سنی کرده اند و هم ما شیعه ها خطا کردیم. برادران سنی میگن طواف نساءء ما نداریم. رجحان دارد که عرض می شود که طواف وداع. البته روایت داریم از امام صادق علیه السلام، از حضرت سوال میکنن که خب، پس این سنی ها که طواف نساءء نمی کنن، پس ولد الزنا اند بچه هاشون همه؟ چون اونا در حال احرام میمونن. فرمود نه، از الطاف خداوند این هست که اینها بر خود لازم دانسته اند که طواف وداع رو انجام بدهند و خداوند این طواف وداع را به حساب طواف نساء میاره، بنابراین حرامزاده نخواهند بود. خب این مطلبی است{25:06} عملا، یعنی مستحب نیست که، مثل فرض کنید که این نماز عرض می شود که نافله رو، اینا حتما میخونن. هرجا، تو بیابون هم باشن میخونن. پس یه چیز، کاری است که انجام نمی دهند حتما{ 25:25} ولدالحرامه چرا؟ چه در حال حیض، چه در حال نفاس، چه در حال عرض می شود که احرام. این الان محرمه، یعنی این نیمه محرم، مادامیکه طواف نساء رو انجام نداده، این محرمه و حرام است که با زن نزدیک بشه. حالا که حرام است با زن نزدیک بشه، پس ولدالحرام میشه نه ولدالزنا. اون زنای به معنای مطلق { 25:59} حالا، خطایی که برادران سنی میکنن، اینه. خطایی که ما می کنیم؟ البته ما می کنیم، نه روایات. روایات دارد که ثُمَّ الْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ یعنی طواف النساء. خب این رو دو جور میشه معنا کرد. یه جور اینکه فقها می فرمایند، می فرمایند که این آیه دلیل است بر طواف نساء. چون روایت داریم والْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ، طواف نسائه. این غلطه، درست نیست.  برای اینکه اصل طواف، طواف زیارت است. طواف زیارت است در حج، هر حجی و طواف عمره است در عمره. طواف نساء از ملحقاته. شما اگر طواف عمره رو انجام ندهید، تمام محرمات احرام حرامه. اگر طواف زیارت رو انجام ندید، تمام محرمات احرام حرامه. اما طواف نساءء انجام ندید، فقط نساء حرامه. چطور شد این طواف کوچک که فقط حرمت نساء دارد اگر طواف انجام ندیم، این مراد است از والْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ، اما طواف زیارت مراد نیست؟ طواف حج مراد نیست؟ این اولا. ثانیا، والیطوفوا که نفرمود که. اگر یک طواف مراد بود، چه طواف نساءء بود، چه طواف عمره بود، چه طواف زیارت بود، والیطوفوا. والْيَطَّوَّفُوا دلیل بر کثرت طواف است. بنابراین نه حرف شما درست است، نه حرف سنی ها. حل مطلب این است که ائمه علیهم السلام که استدلال به آیات می فرمایند، بعضی وقت ها استدلال می کنند با بیان مصداق. مصداق مختلف فیه رو ذکر می کنند، نه مصداق متفق علیه رو. نمونه زیاد داریم. مثلا راجع به ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ [الفاتحة: 6] روایت زیاد داریم که یعنی صراط علی علیه السلام. حالا همینه؟ که پیغمبر هم وقتی که عرض می کند اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ، میگه خدایا من رو به صراط علی دعوت کن؟ یعنی پیغمبر پایین تر علی بالاتره؟ {27:44} اگر ائمه علیهم السلام فرمودند که صراط علی، این ملحق کردن مصداق مختلف فیه است به مصادیق مسلمه. میگه این هم هست. اگر صراط مستقیم، صراط محمد است، دنباله محمد هم که صراط علیه، صراط مستقیمه. این بخش دوم است و استدلال صراط عرض می شود که رسوله. {28:09} میدونم می خواد ملحق کنه به اون دیگه. چون صراط محمد برای همه قبول است که این صراط معصومه. اما صراط علی اختلاف دارن دارن دیگه. {28:20} عرض می کنم ما با سنی ها داریم حرف می زنیم. سنی که میگد من صراط محمد رو می گیرم و علی رو نه، به میخوایم بگیم نه، صراط علی استمرار صراط محمده. اون وقت تفسیر که میکنن میان اینجا، میگن که ﴿عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ،عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ﴾ [النبأ: 1-2] «1هم همینه، روایاتی که از ائمه داریم که عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ، امیرالمومنینه، خب، اگه انسان درست فکر نکنه میگه غلطه. برای اینکه در قرآن نباء عظیم، توحیده، نباء رسالت است، نبائه… امیر المومنین در کار نیست. اما استمرار رسالت، عبارت است از ولایت. پس بعد دوم نباء عظیم شد. همچنین توحید. استمرار و صحت توحید، عدله. پس نباء عظیم عدله. استمرار معاد، معاد صحیح چیه؟ برزخه. پس برزخ هم مثل نباء عظیمه. پس ما سه نباء عظیم، چهار نباء عظیم اصلی داریم، چهار تا، توحید است و نبوت است و معاد است و عرض می شود که قرآن. این چهار نباء عظیم در قرآنه. منتها قرآن که نباء عظیم اصلی است، سنت تابعشه. توحید که نباء عظیم اصلی است، عدل تابعشه. رسالت که نباء عظیم اصلی است، امامت تابعشه. معاد نباء عظیم اصلی است، برزخ تابعشه. چرا ائمه تابع رو فرمودن به عنوان تفسیری؟ این تفسیر نیست، این ملحق کردن مصداق مختلف فیه است به چی؟ به مفهوم و مصداق متفق علیه. در اینجا هم، همینطوره. در اینجا هم اگر ائمه می فرمایند، روایات که والْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ یعنی طواف نساء، می خواد به سنی ها بگه. ببینید سنی ها، منتها بعد بیان کرده سنی ها، سنی ها والْيَطَّوَّفُوا این تاکید فوق التاکید است، پس بنابراین یکی نیست، دو تا هم نیست، حداقل سه تاست. سه تا بود، سومی چیه؟ مگر اینها بگن که بله، ما سومی رو اسمش رو میذاریم طواف وداع. میگیم طواف وداع اصلا ما در روایات نداریم. اصلا ما در روایات، نه شیعه، نه سنی، طواف وداع نداریم. اما طواف نساء، از لسان ائمه معصومین علیهم السلام، از رسول الله صلوات الله علیه، عرض می شود که داریم. {30:17} بله، آخه اونا واجب نمیدونن آخه. اونا طواف وداع رو واجب نمی دونن. ما میگیم واجبه. بنده اینطور نوشتم، آیه وحیده فی القرآن تتحدث ان واجب الطواف {30:37} در روایات ما هست آقایون اینطور بیان میکنند. والطواف الزیاره هو رکن الحج المطلقا و طواف العمره هو رکن لها، هما اهم من طواف نساء و عجیب اینه مثلا برای رکعتین طواف نساء، خیلی عجیبه ها من دو سال اونجا بودم {31:18} برای دو رکعت نماز طواف نساء، نایب می گیرن. میگن زن حرام نشه. گفتم بدبخت ها، اولا نایب گرفتن غلط است، شما باید برید یاد بگیرید خودتون نماز بخونید. اگه نماز صبح رو میتونی نایب بگیری، اینم میتونی نایب بگیری، این اولا. ثانیا، خب شما اگر طواف نساء رو، خود طواف رو یا نمازش رو غلط انجام بدید، فقط نساء حرامه، بقیه حلاله. اما اگر طواف زیارت رو اگه اشتباه کنید، همه چی حرامه. طواف عمره همه چی حرامه. چطور شما نسبت به دو رکعت نماز طواف عمره، ککتون نمی گزه. دو رکعت نماز طواف نساء همچنین. فقط نسبت به نساء؟ بابا نساء که ضمنه. بیست و چهار حرام داریم، فقط یکیش مونده است که نساء باشه و طواف نساء. شما فقط برای طواف نساء هی صف می بستن، آ شیخا بیان و این دو رکعت نماز رو بخونن، اینقدر پول. ما کاسه کوزه اینها رو شکستیم. گفتیم کسانی که پول میگیرن حرام است، پول می دهند حرام است، نماز طواف نمی خونن حرام است و اگر می خونن به دیگری میدن باز حرام است. و بعدا هم آقای خمینی فتوا دادن که ما راحت شدیم. چون اول که فتوا نداده بودن ایشون، تو سر و کله ما می زدند آ شیخا. بعد ایشون فتوا دادن و خب مطلب هم درست شد، راه باز شد. عرض می شود که بله، وقد یعنی التخصیص فی روایه ادخاله فی والْيَطَّوَّفُوا خلاف من خالفوا این تفسیری که داریم، این یک اشاره است. ذلک و کما یعنی بلیغ الاطلاق مطلق {32:42} بحثی است که شما میتونید روش فکر کنید. ما یه رفیق داریم که دیگه همدیگه رو پیدا نکردیم. آقای خوبی هستن. راجع به طواف که ﴿وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ﴾ [الحج: 29] آیا صدق طواف بالبیت العتیق، در محیط مسجد الحرام کافی است؟ ما میگیم بله کافی است. طبق آیه و طبق صحیحه زراره که اون رو هم لازم نداریم، ولی طبق آیه کافیه و حالا این عرض می شود که این بیت مبارک است. این مقام ابراهیمه. این هم دور مسجد الحرام. آقایون میگن که نخیر، بین مقام ابراهیم و بیت باید باشد. بین مقام ابراهیم و بیت سیزده ذراعه، شش و نیم متره. ولیکن به چیز که می رسه، اینجا این بیت، این عبارت است از مقام اسماعیل. مقام اسماعیل هم تقریبا سه متر و نیمه. یعنی تا اون مقداری که سیزده ذراع باشد، تقریبا سه متر و خورده ای میمونه مطاف. آقایون می فرمایند که در اون سه متر و خورده ای هم باید دیگه هیچ اون طرف تر نرید. و لو مقام ابراهیم اینجاست، ولی دور تا دور بیت، باید مساحت، کمتر از مقام ابراهیم باشه. میگیم بین مقام ابراهیم و بیت، در غیرعرض می شود که حجر اسماعیل، این سیزده ذراعه، شش متره. ولکن در حجر اسماعیل که خود حجر، عرض می شود که طولش، یعنی از دیوار حجر تا پی،  عبارت است از حدود سه متر و خورده ای، سه متر میمونه، آیا در این سه متر میلیونها حج، طواف کنند؟ اونم با شتر طواف میکردن سابقا. با شتر و با چی، با چی. این یه بحثی است که هم از نظر دلیل قرآنی، هم از نظر دلیل سنت، هم از نظر دلیل خارجی، این حرف اصلا قابل قبول نیست که مطاف فقط این مقدار باشه. نخیر، تا آخر مسجد الحرامه. اون هم نه تا آخر مسجد الحرام فعلی. اگر مسجد الحرام رو بزرگ کردن، بزرگ کردن، همه مکه شد مسجد الحرام. در تمام مکه ما صدق المسجد الحرام، کما اینکه اگر یه مسجدی اینجا ساختیم، مسجد امام علی، اگر خانه های اطراف رو خراب کردیم و جزو مسجد کردیم، مسجد کیه؟ مسجد امام حسنه؟.. همون مسجده. این اضافی شد به مسجد. اجنبی اضافه نشد. زمینی اضافه شد به مسجد. اگر مسجد الحرام در سه طبقه موجودش، در طبقه زیر زمینی، طبقه همکف، طبقه بالا، اگر طواف کنید چه اشکال داره؟ یا اگر با هلی کوپتر، گذشته از اون فقه اکبره، اگر با هلی کوپتر شما طواف کنید، چه اشکال داره؟ اگر سواری، این سورای ها که بعضی نمیتونن طواف کنند؛ سوار شی طواف کنی چه اشکال داره؟ مادامیکه صدق کند شما به بیت عتیق طواف می کنید و مراد از بیت عتیق هم فقط این سنگها نیست. نخیر، بالاتر از سنگها. چون طبقه بالا از بیت یه مقداری بالاتره. مساوی بیت نیست، یه مقداری بالاتره. اگر از طبقه بالا شما، البته خیلی طولانی تر خواهد بو، اگر از بالا شما طواف کنید، آیا ﴿وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ﴾ [الحج: 29]  اینجا هست یا نیست؟ آقایون کلا می فرمایند نه. به یک حدیث استدلال فرموده اند که این حدیث، هم معارض با آیه است، هم معارضه با صحیحه زراره ست هم مضمره است هم {35:57} از نظر دلالتی این چند عیب را دارد و از نظر خارجی هم همچنین. مثلا زمانی که امام زمان صلوات الله علیه تشریف بیارن چقدر حج خواهند رفت؟ معلوم نیست. خب در همین سه متر، شما حساب کنید، در همین سه متر، در طرف حجر اسماعیل همه اونجا طواف کنن. خب، این چی می شه اصلا؟ این اصلا از محالات خواهد بود. حاج آقا اون دیگه به خاطر اضطرار میشه. یعنی چی اضطرار؟ الان هم هست. چه اضطراری؟ {36:23}و به این نمیخوایم دلیل بیاریم ما. می خوایم بگیم اسلام سعه اش سعه جهانی است. این اسلام که سعه جهانی است در تمام ابعاد احکامش، چرا ما این رو مضیق کنیم اون هم به دلیلی که خودش متناقض است و مخالف  کتاب و سنته؟ مضیق کنیم در حدی که {36:45}تکون نباید بخورید. این رو آقایون روش فکر بفرمایید، بنده اینجا یه مقداری بحث کردم، بعد مفصلش رو به تفسیر و مناسک حج مراجعه کنید. ذلک و کما یعنی الطریق الاطباق مطبق الطواف بالبیت العتیق فی ما صدق علیه مسجد الحرام ارضیه و تحت الارض والجویه فی طابق علیها ان ما ذا. {37:09} طبقه اول، طبقه دوم {37:10 }مهما کان الاقرب الی البیت فاالاقرب افضل کما فی الصلاه. هر چی در نماز شما نزدیکتر به بیت باشید، طواف بیشتره، بله. ولی دورتر باشید باطل نیست. و قد سئل الامام صادق علیه السلام فی ما صح عنهم ان الطوافی الف المقام، طواف خلف مقام، این مقام اون طرف، فقال ما حب ذلک. دوست ندارم، نه دوست ندارم. کدوم رو دوست داری؟ اینطرف رو دوست داره. به چند جهت البته. چرا؟ برای اینکه خلف المقام مال نماز طوافه. شما جای نماز طواف رو چرا میگیری؟ اما اگر اون طرف تر بریم که محل نماز طواف هم نیست، باز ما احب. چرا؟ ما احب این نیست که اکره و اغبض. نه، دوست ندارم. محبوبم این است که نزدیکتر به بیت باشه. صحیح زراره که عرض کردیم اینه.  فی ما صح عنهم ان الطوافی الف المقام طواف خلف مقام فقال ما حب ذلک و ما ارا به باسا. هیچ اشکالی نداره. فلا تفعله الا ان لا تجد منه بدا. فلا تفعله مرجوحیته، حرمت نیست. چون لا باسا مطلقا. الفقیه، کتاب الحج، باب هفتاد و دو، حدیث یک. والطواف بالبیت العتیق هو حج کله و العمره کلها و سائرمناسک بنسبت له بین مقدمات و خلفیت . این فقه اکبره. فان حج البیت هو زیاره المقصوده کماان حجه هو قصده لزاره فیا طائف بالبیت العتیقلقد کنت من ذی قبل طائف حول نفسک و نفسیاتک و منها طوافک حول انفسالآخرین. بنفسیاتهم، تتمه مطلب بعده یه مثالیش رو من بعضی وقتا می زنم که بیشتر برای خودم فکر می کنم. نظرم هست که در کوفه که ما می رفتیم، یه {39:07 }بود که این گاوها رو می بستن آب می کشید از شط. چشم اینها رو بسته بودن. معلومه چرا، این چشمش اگه باز باشه، خب یک دوره می گرده، بعد دیگه نمی گرده. این چشمش رو بستن که هی بگرده. ولی ما خیلی از اونها گاوتریم که با چشم باز دور خودمون می گردیم. ما همش دور خودمون می گردیم. لباس من، تن من، خدای من، پیغمبر من، رساله من، مساله من، درس من، همش من، من چیه؟ هیچی. این منیت رو، این {39:37 } رو رها کردیم و سفت چسبیدیم به من. خدای من. این من است که می تواند اون خدا را تصدیق کند اعمالش رو. اگر خدا بر خلاف منیت من، برخلاف خیال من و فکر من، خدایی کند، این خدا نیست ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ ﴾ [الحج: 11] حالا این منیت طواف {40:07 } دور همه چی کشی. دور خودت، دور زنت، زندگیت، درس ات، رساله ات ، دست بوسی ات، آیت الله عظماییت. نخست وزیری ات. چون انسان همش دور میگرده دیگه. یعنی انسان از خونه بلند میشه میاد اینجا، من. از اینجا میره اونجا، من. هو در کار نیست. و اما اگر از اینجا بره جهاد، از جهاد بره کجا، اونجا بره کجا، این فقط برای هو باشد، این دور خود نگشته است. این برای خودیت و انیت و راه من و میل من و مقصد من نیست. این من، ذوب شده است در هو. اگر انا ذوب شده است در هو، آنچه هست هو، دیگه زاویه ندارد، زاویه نداره، نه مثلثه، نه مربعه، نه مخمسه، دایره است. این دایره یک مرکز بیشتر نداره، مرکز بیت الله است و دور خدا گشتن است. خدا که دور ندارد، دائره ای دور اون نیست، ولی ما بشریم، جسمانی هستیم، باید این تمثیل بشد در بعد خارجی از برای ما. ما یک بحث معرفتی بسیار عمیق در اینجا داریم و یک بحث فقه اصغر، باذن الله تعالی.

الهم الشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبوه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبوه و لا ترضی والسلام علیکم و رحمت الله