بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
أعوذُ بالله مِنَ الشیطانِ الرّجیم
{فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ}{ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ}
وقتی برای فقهیّات مانند سایر معارف اسلامیّه ما محور قرآنی یافتیم و فهمیدیم، به دست آوردیم، دیگه اقوال و روایات برای ما خیلی مطرح نیست، کم مطرحه. …….
در قرآن شریف راجع به عرفات و مشعر الحرام این آیه هست، راجع به عرفات که ….. نیست ولی اسمش صریحاً ذکر شده، عرض میشود که {فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَات} پس عرفاتی هست درکار، بعد از اونکه قبلاً فرمود{الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ} در خدمت قرآن هستیم، باز کنید قرآن رو، اینجا این قرآن بزرگ رو به من بدید،{الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ} آیه چندم بود؟ سوره بقره، آیه 197، آیه 197 سوره بقره، بله، عرض میشود که 197، شروع از اینجا که بحث کردیم قبلاً مفصلاً،{الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ} قدم اوله، راجع به حج داره بحث میکنه، خب ….. بحث رو قبلاً عرض کردیم، حالا اونی که لازم است.
قدم اول،{فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ} که احرام است. بعد آیه بعدی،{لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ} که در حال احرام، احرام که جهت ورودی در حج است، عمره هم بله، ولی درباره حج داره صحبت میشه، احرام که مانند تکبیرهُ الاحرام نماز است، جزء اول بارز و لفظیست و معنویست ازبرای حج، آیا در حال احرام که این حالت محرماتی دارد، مرجوحاتی هم داره، آیا تجارت کردن در حال احرام اشکال داره؟ خب کار دنیا هم بکنیم.
ما دو دست کار داریم، یک دست که واجبات احرام را انجام داده است و محرمات احرام را ترک میکند، که دست معرفتی عبودیّتیست، اُخرویست، و دست دیگر، دست دنیوی انسان داد و ستد میکنه، این مُحرمه، خب میره بازار، میره بازار چیز میخره، نمیخره، گوشت میخره، نون میخره، تجارت میکنه، چه، این میشه یا نه؟
میفرماید که{لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ}این در حال احرام است نه تا آخر حج، بعد{فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَات} پس پله دوم عرفاته، شعیر دوم از شعائر حجّ مقابل عمره، عبارت است از رفتن در عرفات، بعد خود اینکه عرفات کجاست، بحث امروزه، أعلام داره، همانطوری که حَرَم أعلام داره،…… اینکه أعلام جعلی باشه، اختلافی هم بعضی وقتا نیست، نشانههایی داره که اونایی که حج مشرف شدن میدونن، حرم نشانه ها داره، اینجا ابتدای حرمه، اونجا آخر حرمه، حرمی که 4 فرسنگ در 4 فرسنگ است با اضلاع مختلف، و همچنین مواقیت، أعلام داره، مسجدالحرام ما نمیتونیم بگیم أعلام داره، مسجد الحرام هرچی وسیع بشه، مسجدالحرامه و حکم مسجد الحرام رو داره. عرفات أعلام داره، مشعر أعلام داره، مُنا أعلام داره، مُنا که شیخ خبیر بود در اونجا مرحوم شیخ عبدالله بن حُمید میگفت یک میلیون متر است، یک میلیون متر مُناست، عرفاتم چقدر است، مشعرم چقدره، منتها مشعر کوچکتر از مُنا و عرفاته، چون مُنا بر خلاف اینکه میگن مُنا، مُنا که جمع مُنی است، این مُنا یک زمینیست که اضلاعش تقریباً مشابه با همه و عرفات همچنین، اما مشعر اینطور نیست، مشعرالحرام تنگه است، مثل یک خیابون، یک تنگه ایست که پست و بلند داره، بالا و زیر داره، چه داره، چه داره، و سختترین مراحل هم مشعر است، در مُنا و در عرفات وسائل وضو و شیر و چه میدونم بیت تطهیر و دستشویی و همه هست، در مشعر نیست و حسابم داره در مشعر که نیست، حسابهایی داره که عرض میکنم. این سه تا عرض.
اونی که در قرآن تصریح شده است در باب حج، اول احرام است،{فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ}بعد عرفات است، بعد مُنا.
حالا، ما که نمیخوایم در مسائل فقهی مثل اون برادر بزرگوار که 16 سال حج گفت، اینطوری کنیم، بعضیا هستن تو طهارت میمونن به نجاست نمیرسن مرحوم میشن، نه اینکه فایده ندارد که، اونم با برادرانی که اطلاعات فقهی دارین و با درجات گوناگون، ما مختصرات، منتها مختصرات اینجوری، دو بُعد داره مختصرات ها، یک بعد از مختصرات فقهی ما این است که محور قرآنی رو بگیره محکم، ….. محور حدیثی نیست، که چقدر حدیث و چقدر قول و چقدر فلان، این یک بعد.
بعد دوم، موارد اختلاف بین فریضین و حتی بین خود علمای شیعه رو مخصوصاً این رو درنظر بگیریم و روش بحث کنیم، و بحث بر محور قرآنی در بعد اول، و محور سنت در بعد دوم.
حالا، عرفات مکانی دارد و زمانی دارد، مشعر الحرام مکانی دارد و زمانی دارد، مُنا مکانی دارد و زمانی دارد، حَرم ، مسلمه شکی نیست، مسجد الحرام یک مقداری درش اختلافه که آیا مسجدالحرام اونوقت مناته یا مسجد الحرام حالا، ….. مکه شهر مکه، در شهر مکه باید که ما محرم شویم، اختلافه. بعضی آقایون که خدا رحمتشون کنه و حالام بعضیا هستن، میفرمایند که اون مکه اونوقت مناته، مکه حالا منات نیست که برای حج که شما باید محرم بشید، از شهر مکه و أفضلش مسجدالحرامه. آقایون خیلیاشون می فرمایند که شهر مکه اونوقت چون اونوقت حکم رو دادن، ما عرض میکنیم نخیر هرقدر صدق شهر مکه کنه، شهر مکه تا جدّه هم رسید، تا تهران هم رسید، صدق شهر مکه کرد چون شرع مقدس که با ما حرف میزنه، با همه مکلفین حرف میزنه، با تمام مکلفین در کل زمان ها و در کل مکانها در سعه عالم تکلیف صحبت میکنه. اینجور نیست که خداوند با أهل مکه صحبت میکنه، مکه حالا، اینقدری، یک خونه اینورتر مکه….. نخیر، همونطور که خداوند با همه اهل زبانهای مختلف صحبت میکنه و نکاح اگر لفظی لازم نیست عربی باشه، این روسی هم میشه، موسی هم میشه، کامرانی هم میشه، اردو هم میشه، مردو هم میشه، عرض میشود که وقتی که خداوند اگر در مسجدی شما بودید چنین، نه اینکه اون وقتی گفت مسجد اینقدر بود، بعد مسجد دو برابر شد، مسجد نیست، خب اونم مسجده، هرجا صدق کرد.
راجع به مکه مکرمه که قبلاً هم بحث شد مقداری، خب این در شهر مکه باید محرم شویم، این اختلافیه، ما اینجا باید بحث کنیم، در شهر مکه باید محرم شویم، روایات ما بهطور تضافر، بهطور فوق تضافر میگوید در مکه باید محرم شد بهطور وسیع و در مسجدالحرام استحباب داره، خب ما در هر دو صحبت میکنیم. کدوم مکه، کدوم مسجد الحرام؟ مسجد الحرام اونوقت که خیلی اینقدری کوچولو بود، و مکه اونوقت که یک قریه بود، شما دارید میگید، روایت که نمیگه اینو، نمیشه هم بگه، چون کتاب و سنت با اهل همه زمانها و همه مکانها صحبت میکند، هرقدر صدق مسجد الحرام کرد، الان مسجدالحرام خیلی، شنیدم که دورشم ساختن و دو برابر شده………..، تقریباً دو برابر شده. مکه مکرمه قبلاً یک شهر کوچولویی بود، قریهای بود که قرآن تعبیر قریه می کنه ازش، بعداً یک شهری شده است که از بزرگترین شهرهای حجاز شده.
بنابراین، ما در باب احرام که باید از مکه محرم شیم، بر حسب اونچه از وضع صحه شریعت میفهمیم و اطلاق نصوصی که میگوید مکه، خب در خود مکه تا هر جا باشه.
من یادمه در سفر آخر حج که در جمهوری اسلامی ما رفتیم حج، ما نزدیک منا در شارع مَلِک محرم شدیم، اونجا به ما گفتند شارع ملک چرا؟ شارع ملک جزء مکه هست، قبلاً بیابون بود، بود که بود، ولی یک عده از آقایون میفرمایند که نخیر اینجا باید که احتیاط کنیم، این احتیاطات همون مکه اون زمان، میگیم نخیر احتیاطات خلاف احتیاط، مکه همون مکه، مکه اون زمان، اون زمان، مکه بعد، بعد، بعدم، بعد.
در مسجد الحرام که مستحب است ما مُحرم شویم، نه مسجدالحرام قبل، نخیر مسجدالحرام حالا، مسجد الحرام بعد، ممکن است مسجدالحرام بعداً چندین برابر بشه، اگر مسجدالحرام چندین برابر شد، احکام هم وسعت پیدا میکنه، حکم احرام، مسجدالحرامه تا هرجا، اگه مسجدالحرام ده برابر شد، کلّ این ده برابر مسجد الحرامه یا نه؟ خب بله دیگه. مسجد الحرام که مسجدالحرامه دیگه، مسجدالحرامه،….. مسجدالحرامه.
خب همچنین در بُعد طواف، در طواف،{وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ} بحث شد قبلاً که طواف میخواین بکنین بعد اول رو قبول نداریم که باید تا جلوی مقام ابراهیم باشه، نخیر، تا آخر مسجد، آخر مسجدم، مسجد زمان پیغمبر رو نمیگه، مسجد حالا و مسجد بعد و مسجد الی زمان امام زمان، و سوال میکنیم ما، ببینیم این نقطه ضوع نیست، تضوع فقط نیست، صدق است.
در زمان ولی امر که درصد مسلمانهای عالم نزدیک صددرصد خواهد بود و طبعاً احکام هم درصد عمل بهشون خیلی بیشتره، خب تو همین مسجدالحرام حالا میتونن همه طواف کنن؟ همین حالا، یکسال طول بکشه، نمیتونن، باید وسیع بشه خب. مسجدالحرام باید وسیع بشه، نمیشه مسجد الحرام حالا، تا چه رسد به اینکه پشت مقام ابراهیم فقط، تا کعبه. یا وقتی که به ضلع حجر اسماعیل برسه، در اونجا یک چند متری بیشتر نباشه مثلاً، این چند متر، توی چند متر که انسان کمم باشه، خفه میشه تا چه رسد زیاد باشه.
ما باید صحّه اسلام رو در نظر بگیریم که در کلّ زمان ها و کلّ مکانها این اسلام حاکمیت داره و مضافً بر اینکه نفرمودن در مسجدالحرامی که الان هست شما محرم شوید، الان هست نگفتن شما دارین میگین، در مکه ای که الان هست شما محرم شوید رجوحاً، نگفتند و همین حرف رو در مُنا و عرفات هم ما میاریم، البته این حرف جدید خواهد بود و قبلیها جدید نیست که قبلاً عرض کردیم.
حالا، عرفات، از موارد اختلاف بین شیعه که خب مکان عرفات معلوم، مکان عرفات بر حسب أعلامی که معلوم شده است، معلوم، اما زمان عرفات اختلاف دارد، عدهای از فقها میفرمایند که از اول ظهر باید برید عرفات تا غروب واجبه، و وقوف…… رکنه، دومی رو قبول داریم، اولی رو قبول نداریم، بعضی دیگر میگویند نخیر، شما از یک ساعت بعد از ظهر برید کافیه. ما دومی رو بر مبنای اطلاق کتاب و بر مبنای نصّ سنت ثابت میکنیم، روایتشم میخونیم براتون. چون بعضی از برادران فرمودند تفسیر بیشتر، باشه روی چشم.
عرض میشود که بر مبنای کتاب، کتاب مطلق فرموده است که{فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ} نگفته اول ظهر، نگفته یک ساعت بعدازظهر، صدق کند که شما در عرفات بودید، بیشتر از این میفهمیم؟ صدق کند که شما در صحرای عرفات بودید، این صدقم در نهان است در سنت قطعی و اضافه بر این، سنت قطعی میگه قبل از ظهر نیست، و اضافه بر این، سنت دو بعد دارد، نسبت به از ظهر تا غروب، یک بعدش میگوید از ظهر تا غروب، یک بعد دیگر از یک بعدازظهر تا غروب. روایاتی که می گوید از یک بعدازظهر تا غروب، بیشتر از روایاتیست که میگوید از ظهر تا غروب. روایات شیعه و سنی با یک لحن بسیار شدیدی میگوید از یک بعدازظهر تا غروب و حتی در بعضی روایات دارد که پیغمبر بزرگوار میفرماید که جاهلیّین، بت پرستها، از ظهر در عرفات میومدن، مقیّد دارد از ظهر، ما مقیّدیم بر خلاف اون حرفی …. مثلاً، خب اینجور روایتم ما داریم. روایتی هم دارد که از ظهر تا غروب، جمعش خواهد بود، اگه از ظهر رفتی اشکال نداره ولی تقیّد نباشه که حتماً از ظهر، که بعدازظهر نمیشه، نخیر، میخواید ظهر برید، میخواید یک بعدازظهر، روایت رو بعداً براتون میخونم.
از نظر آیه که مطلق است، روایت که میخواد قید بزند، معلوم است روزه، معلوم است بین ظهر تا غروبه، اما قید بزند که حتما ظهر تا غروب، نه اینکه بعدازظهر تا غروب، چنین قیدی در آیه نیست. بلکه روایتی که الان براتون خواهیم خوند از جامع احادیث شیعه مرحوم آقای بروجردی رضوان الله علیه و قبلاً در تفسیر من از روایت سنی هم نقل کردم. یکی از نقصانهای فقه ما این است که فقه سنتی ما روایات شیعه رو، سنی رو نظر نمیکنیم، اونهام مسلمانند دیگه، اونام از پیغمبر نقل میکنند، شاید روایتی سنان بن أنس فرض کنید، نقل میکنه موافق قرآن باشه، قبول نکنیم؟ روایتی زراره بن أعین نقل کنه، مخالف قرآن، قبول کنیم؟ پس ما روایاتی که چه از شیعه است، چه از سنی نقل، من روایت سنی رو جلو میدونم اصلاً، به دو جهت، یکی اینکه از پیغمبر نقل میکنند، شاید باشه، خب شایدم نباشه، اونام از أئمه نقل میکنند، شاید باشه شاید نباشه. هر دو شاید تقاطر میکنه و شاید پیغمبر مقدم بر شاید أئمه است. این اولاً.
ثانیاً، وقتی که این تفسیر و این فقه به دست برادران سنی بیفته، نگه شیعه متعصّبه، نه اول مال اونا رو نقل کردم، بعد مال خودشون. اول دُرُّ المنصور، بعد میریم نورُ الثقلین، الوافی، الکافی، ال چه، ال چه، ال چه.
حالا، این یک مطلب که بهطور اجمال که بعداً عرض میشود، این راجع به عرفات. قدر مسلّم بین شیعه و سنّه مکان عرفات معلوم، بحث نداریم، معین کردند، و قدر مسلم بین شیعه و سنه از نظر زمان، یک بعدازظهر تا غروب معلوم، از ظهر تا یک اختلافی است. این اختلاف هم بر محور اطلاق کتاب و بر محور تعارض روایات و حتی روایاتی که میگوید از اول ظهر لازم نیست، بلکه توبیخ هم میکند اگر ما لازم بدونیم از اول ظهر، به جهات مختلف، موجود است که براتون خواهیم خوند.
حالا ما این سیر در آیه رو بخونیم بعد بریم سراغ روایات،….. عرض میشود که {فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ} سوم، قبله سوم، ال مشعرُ الحرام است، و سه اسم داره که از نظر فقه معرفتی بحث میکنیم،
(صحبت حضار)
-نه، چرا؟
(صحبت حضار)
-کی؟ کی؟
-{فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ} یعنی ذکر خدا مقابل
-نفی نمیکند که
-مگه تاجر در حال تجارت نمیتونه ذکر بگه برای خدا؟ بهترم هست که {رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه} این بهترم هست. این قیمت بالاتریست که تجارت بیع انسان رو از ذکر خدا وا ندارد، قویترم میشه، نفی نمیکنه.
{فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ} خب چقدر بمونیم؟ آیا وقوف الماء در عرفات کافیه؟ اینطور آدم خیال کنه، چون ذکر، مسمّی از ذکر کافیه، مشعر الحرام که رسیدیم، بعد از غروب یا مغرب عرفات، خب اونجا ذکر خدا میگیم و میریم، اینجا نخیر، وقوف الماء کافی نیست، ما دومی رو از آیه میفهمیم. چرا؟ برای اینکه بعد میفرماید{ثُمَّ أَفِيضُوا} آیه بعدی، آیه 199{ثُمَّ أَفِيضُوا} ثُمَّ مال….. ، اگه …. کافیه….. {ثُمَّ أَفِيضُوا} چون محور قرآنی که پس وجوب بودن در مشعر الحرام، وجوب مسمی الوقوف نیست، بلکه باید صدق ….. کند. مقداری باید که در مشعر الحرام ماند و طبیعت الحال هم چنینه که در مشعر الحرام شما میخواید غربال کنید معرفیات عرفات رو، این به یک آن و به یک لحظه و به یک الله اکبر گفتن، کافی نیست، بلکه دقت بیشتری هم لازمه و لذا وقت مشعر الحرام از وقت عرفات بیشتره. وقت اختیاری عرفات از ظهر، یا اینکه بعدازظهر تا غروب اما وقت اختیاری مشعر الحرام، اختیاریش از مغرب است تا طلوع فجر یا طلوع آفتاب، حالا اختلافی هست اینجا، طلوع فجر تا طلوع آفتاب که تقریباً میشود گفت دو برابر است وقتش، اینطورم هست. انسان میخواد دسته بندی کند مطالب رو وقت میگیره، اما این مطالب دسته بندی رو بخواد که بالا و پایین بکنه و صحیح و صدوق رو جدا بکنه، دقت بیشتر و وقت بیشتر و عرض میشود که تفکر زیادتری لازم داره.
(صحبت حضار)
-در عرفات بهعنوان نکته برای معذور، برای معذور، ما برای معذور که صحبت نمیکنیم. برای معذور که بله در مشعرم همینطوره. ما برای مختار داریم بحث میکنیم.
(صحبت حضار)
-می فهمم ولی اگر ثُمَّ در مُضطر استثنا بخوره، استثناشم اشکال نداره، چرا؟ برای اینکه خداوند حالت عذر رو که اینجا بیان نمیکند که. حالت عذر بیان دیگری دارد. إلاّ مَضطُرتُم، بله، منتها بعضی وقتا هست که وجوب جوریست که اگر اضطراراً هم ترک شود باطله، یک مرتبه نه، اگر اضطراراً این وجوب احتیاط ترک شه، …. کافیه، دومی رو از سنت قطعیّه داریم و منافات با آیه نداره اصلاً چون آیه سرراست راجع به وقوف عادی نه در بعد استثنای اضطرار داره بحث میکند، {ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ} که دیروز این مطلب رو استفاده کردیم، باز هم صحبت خواهیم کرد، خیلی هم اهمیت داره که اونجا اختلاف اُفُق نمیتونیم پیاده کنیم، بلکه باید اقلیت مسلمانها خود را ادغام کنند در اکثریت مسلمان ها، اکثریت شیعه باشند، سنّی باشند، علوی باشند، ملوی باشند، مسلمان، هرچی میخوان باشن، نمیتونه اقلیّت جبهه بگیره در مقابل اکثریت، اگه اکثریت ماه ثابت شد امروز دهمه، پس میریم، اقلیّت میگن نخیر امروز نهمه پس میایستیم، اینطور نیست. البته این باید بعد بازم صحبت کنیم چون محور و عرض میشود که مرکز آرایه زیاده و از قضای عجیب، شما بگردید در احادیث، از قضای عجیب، ما یک دونه حدیث ولو ضعیف نداریم که اگر شما اُفُق براتون، ماه رو، اگر براتون ثابت نشد، یا خلافش ثابت شد، طبق تکلیف خود عمل کنید، نداریم اصلاً، یک دونه حدیث نداریم. آقایون فقط احتیاط میکنند. اما در مقابل آیه چی؟{ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ} به بیانی که عرض کردم، باز هم صحبت خواهیم کرد. حالا در تسلسل بحث،
(صحبت حضار)
-برای اینکه بعضیا خیال میکردند که ما، چون برامون ماه ثابت نشده در اقلیّتیم، ماه که ثابت نشده ما ….. نمیکنیم.
(صحبت حضار)
-اینکه آیه واضحه بیان کرده و در روایت احتمال نمیدن کسی مثل ما احتیاط کنه. احتیاط غلطه اصلاً. روایت مگه همه چیز رو باید بگد؟ همه چیز رو نباید بگن که، اصلاً نگفتنش دلیله از قضا. این اشاره خوبی فرمودید. بعضی مطالب نگفتنش دلیله چون مطلب عامُ البلواست.
قضیه إفاضه کوچ کردن از مسجد الحرام، مشعر الحرام به منا که اختلاف رؤیت هست، این عامُ البلواست، یک روایت نداریم. این دلیل است که اینطور اصلاً نیست، این دلیل قاطع است برای اینکه اونجا دیدن و ندیدن افق و این حرفها، منات اصلاً نمیتوند باشد، مثل قضیه …. متنجس.
{ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}{فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ} که بحث بعدیه.
حالا، این شما در خدمت قرآن باشید، یادمه مرحوم آقای خوانساری رضوان الله علیه، حاج احمد خوانساری که شاید سی سال پیش فوت کردند، یک کسی خدمتشون عرض کرد که شما در خدمت قرآن هستید استخاره کنید؟ فرمود نخیر، قرآن، نه قرآن در خدمت شما هست که استخاره کنید؟ گفتن نخیر، من در خدمت قرآنم. قرآن خدمت کسی نیست، قرآن مخدومه، بله.
عرض میشود که ما منتقل میشیم به قسمتی از تفسیر راجع به اسامی، اصولاً اسامی که وحی مقرر میکند برای زمانها یا برای مکانها، یا برای سورهها، یا برای جاهایی که وحی معین میکنه، این اسم معنا دارد، مثل کچل نیست که زلف علی باشه، عرض میشود که اسم با مسما نباشه، نخیر، همانطوری که خداوند حقایق را پوست کنده بیان میکنه، با اسماء هم بیان میکنه، با زمان بیان میکنه، با مکان بیان میکنه، با اسم بیان میکنه.
عرفات چون معرفتهاست، مشعرالحرام چون محل شعور است. عرفات یک اسم داره، عرفات، البته روز عرفه اسم زمانه ولکن عرفات اسم مکانه، عرفات اسم مکانه، اون صحرا و عرفه اسم زمانه که روز نهم. روز نهم و مکانی که در روز نهم باید باشیم این عرفاته. ولی مشعر 3 اسم دارد، قرآن مشعر رو فرموده، جمع نفرموده، مزدلفه نفرموده، با اینکه سه تا اسم داره، چرا مشعر فرمود؟ حساب داره.
این تنگهای که، تنگهی واقعا دربهدری، تنگه دربهدری که انسان خود را گم میکند، دیگران را گم میکند، جای استراحت نیست، جای نمیدونم چه نیست، قاطی در قاطیه، جور عجیبیست، خدا عمداً ما رو سرگردون کنه بفهمیم هیچی نیستیم، پوکیم، پوچیم، هیچی نیستیم و إلاّ ما که به اختیار خودمون حاضر نیستیم پوچ بشیم که، ما رو در اون صحرا، در اون تنگه، در اون تنگه که واقعا تنگه است، درهم ما رو میفشارند، چون وسیع نیست، وسعت زیاد نداره، عرض میشود که اون سه اسم داره، یک اسم انتخاب کرده، تمام در سور قرآن اینطوره، در سور قرآن سوره اخلاص دو اسم داره، اما یکیش در قرآنه، الاخلاص، این جامه همونهاست. یا سورهُ الحمد، هفت تا، هشت تا اسم داره، سورهُ الفاتِحه، فاتحه چون فاتحهُ الکتاب است ترتیباً، فاتحهُ الکتاب است از لحاظ برائت و استحلال و همچنین بعضی از سور چند تا اسم دارند اما قرآن شریف یک اسم ذکر کرده و همون اسم رو باید در نظر بگیریم، سورهُ المؤمنون، سورهُ الغافر، هر دو هست، هم مؤمن هم غافر، بسم الله.
در مشعرالحرام 3 اسم برحسب سنت هست، اما یک اسمش در قرآنه{فَإذَا أفَضْتُم}عرض میشود که {ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاس}{فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ}اَلْ مَشعَرْ یک، اَلْحَرامْ، این اسم مرکب دو بعد دارد که هر دو بعدش فائق است بر معانی دو اسم دیگر که یکیش جمع است، جمع و دیگر مزدلفه.
خب وقتی که ما این معنای اسم اصلی قرآنی رو فهمیدیم، بقیه در طیّ اونهاست و در ضمن اونها فهمیده میشه. المشعَر، محل شعور، نه محل شعار فقط، شعار بیشعور که فایده ندارد، شعور بی شعار همچنین، باز فایده ندارد، در اونجای مشاعر. اینجا مشعرالحرامه، محل شعور و محل شعار، شعوری که با شعار توأم است و شعاری که با شعور توأم است، با دو بال پرواز میکنیم، این طائر قدسی مکلف، با دو بال شعور و شعار در تنگه مشعر پرواز میکند تا به مُنا، مرکز آرزوها برسد و بعد به طواف بیت، که طواف الزیاره است، قبلی زیاره نبود، قبلی زیارت نبود، قبلی هیچی نبود، مقدمه بود.
خب حالا، مشعر محل شعور یعنی ادراک دقیق، عرفات معرفته، معرفت ادارک عمیقه، ادراک دقیقه، ادراک واسعه است، ادراک سّیعه است، ادراکات همه تلنبار میشه در بُعد اول منکه هستم، عرفه اول، در بعد دوم شیطان داخلی و خارجی من کیست؟ در بعد سوم مرحله اثبات است، ما سلب و اثبات رو توأم میکنیم تا به اثبات برسیم. سلب، شیطان من درونی و برونی، سلب، من خود که هستم؟ خلق خدا و محتاج الی الله، فقیر الی الله، مرحله سوم {لاَ إلَه} که سلب هر دوست، هم سلب شیطان درونی و برونی که سلب اول است و هم سلب خود از انیّتها و انانیّتها، بعد مونده در معرفت حق که {إلاّ الله}.
اونوقت در این مشعر الحرام که محل شعور است و که بعد از شعور شعاره، شعار خود همین جمعیت، خود این وضعیت، خود این درهم بودن، خود این دربهدر بودن، شعاره که همه همدیگه رو میبینن، این وزیره، این نخست وزیره، این شاهه، این گداست، آیت الله العظمیست، همه مثل همن، لباس مثل همه، جا و، برای اون تخت میذارن، برای اون مخت میذارن، برای اون رخت میذارن، نه این حرفها نیست، تامّ شکل همن{کَمَا خَلَقَ الله سُبحَانَهُ وَ تَعَالی} این خودش شعاره، شعار یگانگی، شعار یکتاپرستی، شعار یگونگی، شعار یکرنگی، شعار یکعملی، شعار یک وضعی، یک جائی، یک زمانی، یک مکانی، این شعار میخواد ما رو آدم کنه که هیچ وقت برای خودمون یک انیّت و انانیّتی قائل نباشیم. مشعر الحرام،
(صحبت حضار)
-اون استثنائیه، ولیکن قوانین الهی قوانینیست که باید جهان شمول باشد، همه رو شامل بشه، استثنائیه، مثل کسی که بگه من به زن نگاه کنم شهوت انگیز نیست، خب نگاه کنه حالا حتما؟ این قانونه.
(صحبت حضار)
-نوعاً عارف نیستند.
(صحبت حضار)
-هرچی هم عارف باشه، اگر امروز در عرفات معرفتهای خودش را هی ریخت رو هم و تلنبار داد، بعد روش برگرده قویتر میشه، ما پنجاه سال تفسیر نوشتیم، حالا هرچی فکر میکنیم بیشتر میفهمیم. ما همون ما هستیم. شما فقه نوشتید، شما چه نوشتید، شما چه نوشتید، هرچی بیشتر باشه بهتره، وانگهی اسلام احکامش جهان شموله، یعنی جهت خاص، تو اینطور، تو اینطور، این بره، نخیر، اینجا باید همه برن عرفات، همه برن مشعر، همه برن مُنا، یک جهت جمعیست.
(صحبت حضار)
-اینجا محل بیشتره، محل قویتریست که اون کاری که در اونجا کردید، در اینجا غِربال کنید در حقیقت.
این یک بعد، اَلحَرام، حَرام، مشعرُ الحرام چی هست؟ یعنی مُحرّم است اون حلالهایی که در جای دیگر بود خیلیاش، نه فقط محرّمات احرام، نه{فَاذْكُرُوا اللَّهَ}ذکر غیرالله و غیر ذکرالله، سه بعده دیگه، ذکر غیرالله و غیر ذکرالله و ذکر الله، اون دو تا رفت کنار. ذکر غیرالله بهعنوان پرستش که اون حرام است همیشه، ذکر غیر الله که پرستش نیست خب در حال عادیست، ولی در مشعرالحرام چنانکه اشاره کردیم میگیم جای تجارتم نخواهد بود، نه حرامهها، اشاره فرمودیم، اینجا {فَاذْكُرُوا اللَّهَ} فقط باید الهی بودن، فقط توجه به حق داشتن، در دیدش، در بصرش، در بصیرتش، در لغتش، در فکرش، در درونش، در برونش، در معاشرتش، اینجا، جائیست که تربیت ربانی حسابی در بعد مشعرالحرام از برای انسان باید که حاصل گردد. این عرض میشود که حرامه، مَشعر اَلْ حَرام، نتیجه مزدلفه خواهد شد، جمع خواهد بود، جمع، چند جمع است در اینجا.
یکی، ما بیشتر با خدا ارتباط پیدا میکنیم، جمعه اینجا حالت شعوری داره، بالاتره. دو، بیشتر با هم جمع میشویم، صحرای عرفات، صحرای وسیعی بود، جای جدایی بود، هرکس برای خود، اینجا خواهی نخواهی، اتوماتیکی با هم جمعیم، اونجا ناآشنا بودیم با هم، آفریقاییه، آلمانیه، ایرانیه، فرانسویه، خب جدا بودیم، ایرانیا بودن،جدا. اینجا اتوماتیکی و خواهی نخواهی درهم ادغام میشویم یا اینکه در دورن ادغام میکنیم در برون هم ادغام میشویم. در درون ادغام شعوری میکنیم، نفی و اثباتی را که در عرفات سهگانه عرفات داشتیم و در برون هم خواهی نخواهی باهم ارتباط داریم، یک متر، نیم متر، بالاتر، بیشتر، کمتر، با هم اینجا جمعیم، جمع بین الخلق و الخلق. جمع بین الخلق و الخلق.
سه، جمع میکنیم عرفات خود را، انسان یک چیزهایی می نویسه بعد جمع میکنه، در جمع یک مقداری میندازه، یک مقداری اضافه میکنه، اینطور نیست؟ در جمع، اینطور نیست که در وقتی که در مرحله دوم انسان میخواد که مطالبی جمع کنه، عین همونا رو، خب چرا جمع؟ جمع، این سومش این است که ما جمع میکنیم نخبههای عرفات سلب و ایجابی که در عرض میشود که عرفات داشتیم، جمع میکنیم، مزدلفه. ازدلاف مال لیله، تقرب الی الله، زُلفا تقرّبه، تقرّب الی الله در لیل بیشتر است تا در نهار،{إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا} اما لیل چیه؟{يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ ، قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا ، نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا ، أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا}{إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا}لیل یک حساب دیگهای داره، چشمهای ناپاک خوابن نوعاً، یا هم اینکه….. یا چه میکنند. چشمها نوعاً خوابند، چشمهای غفلت زده ها نوعاً خواب است، بیشترش خوابن، اما نه، باید در شب أحیا مِنَ الیل وَتَحَجَّت بِهِ نَافِلَهً لَکْ عَصا أن یَبعثکَ مَقاماً محَمودا، پس این مزدلفه، قرب الی الله بیشتر، یک. دو، قرب با یکدیگر بیشتر، سه، قرب حوائج زیادتر. حوائجی که یخه انسان رو میگیره و انسان در این حوائج مُندک، چون در حوائج عرض میشود که در کار نیست. ببینید پس معنای و معنای مزدلفه در جهات گوناگونش همه در مشعر الحرام عرض میشود که جمعه. عبارتی که ما اینجا نوشتیم و در این چند دقیقه مقداری از این عبارت رو آقایون توجه میفرمایید، در صفحه 190، جلد سومه الفُرقان که دوم، جزء دوم بقره باشد، ما کتابها رو دم دست آقایون میذاریم که بعضی وقتا بشه که مراجعه بفرمایید. حالا بعداً.
عرض می شود که صفحه 190، المَشْعَرْ هُوَ مَحَلُّ الشُعورْ، إشْعاراً إلَى أنَّهُ مَكانَ غَربِلة المَعْرِفيّاتْ …..، إذا كانَتْ خَليطةً في ذَلِكَ العُجالْ بَينَ كُلِّ غَثٍّ وَسَمين، (عُجال عجل است) إذا كانَتْ، این أشعار مخلوط بود بزرگ و کوچیک، لاغره، چاقه بالاخره، إذا كانَتْ خَليطةً ( مثلاً در نفس اول بود و بعد از احرام) إذا كانَتْ خَليطةً في ذَلِكَ العُجالْ بَينَ كُلِّ غَثٍّ وَ سَمين وَ خائنٍ وَ أمينْ، فَلَتُغَربِلُها بِدقّةِ الشُعور، إسْتِخلاصَاً لِكامِلِهَا كَمَا يَصْلَحْ في حَقْلِ تَحقيقُهَا مُنی وَ الحَرام هِیَ إضَافَهٌ إلَی حُرمَهِ الاحترامْ (یا مضافهً إلی حُرمهِ الاحترام) قَدْ تَعْنی تَحریمِ مَا دونَ الشعورِ وَالدقَّه. ( در عرفات دقه اول بود، در پله دوم اول رو ول کنین، میگه اونی که دقت نیست، شعور نیست، باریک بینی نیست، اون اول واجب بود، اون مرحله گذشت، حالا تَحریمِ مَا دونَ الشعورِ وَالدقَّه) فی تِلکَ مَجالَه التَحضیریه الأخیرَهِ لِمُنی، ثُمَّ الزّیارَه.
ثُمَّ هُوَ جَمعٌ وَ ذَلِکَ بَعدَ الانتشار فی فَسیحِ بَحرِ عَرفات (فسیح، وسعت بحر عرفات، بعد،) إذْ یُفیضون مِنهَا إلَی مَضیقِ الجَمع (تنگه) فَیَجمَعُهُمْ مَعَ بَعضِهِمُ البَعض، کَما وَ یَجمَعُهُم إلَی الله بِذکرِه (ذکر بالاتر) ثُمَّ یَجمَعُهم إلَی مُنی ( که بعد …. ) ثُمَّ یَجمَعُهم إلَی مُنی فَإنَّهُ مِنْ مَشارفها، ثُمَّ وَ الحَجیجْ یَجمَعونَ حُصَالهً عَما حَصوا عَلیه مِن مَعرفیاتٍ (جمع، جمع اونچه بوده بالاتر) ثُمَّ وَ الحَجیجْ یَجمَعونَ حُصَالهً عَما حَصوا عَلیه مِن مَعرفیاتٍ فی عَرفات حیثُ غَربَلوهَا بِکُلِّ دقه وشُعور کَما وَ یُجمَعْ بینَ المَشائین (جمع بین إشائین، بهتر این است که در مشعر جمع بشه، برای اینکه ما تا غروب وقت داریم که از عرفات بریم به طرف مشعر، راه خیلی نزدیکه ….. ماشین و بهتره، میشود نماز رو در عرفات خوند، ولکن در مشعر الحرام این بهتر است، استحباب زیادتری داره و جمع بشه) وَ یُجمَعْ ( باز جمعه) وَیُجمَعْ بینَ المَشائین فی الجَمع. ( جمع که معلوم،)
بله در روایات دارد از رسول الله (ص) که نماز رو هرکدوم باید به وقت خودش خوند إلاّ در سفر یا خطر یا ….. یا مرض، جمع، حتی سنیها بعضی وقتا میگن که شما حتما بگید باید جدا کرد، نخیر بعضی وقتا میشه جمع کرد، پیغمبر این کار رو میکرد.
حالا، تنگه مشعرالحرام جائیست که خلاصه خیلی گرفتاری ………. و یک اذان و یک اقامه.
(صحبت حضار)
-بعضیا میکنن، بعضیا نمیکنن.
وَیُجمَعْ بینَ المَشائین فی الجَمع وَلْیَکونَ فیه جَمعُ الجَمع. ثُمَّ المُزدَلِف (روایت) لِأنَّ جِبرِئیلْ، لِأنَّ جِبرِئیلْ قَالَ لِإبرَاهیم بِعَرفات، إزدَلِف إلَی مَشعرِ الحَرام………………….
ازدلف، تقرب، ازدلف تقرب، تقرب دو قرب داره، یک قرب به مشعر است، یک قرب در مشعر الی الله است و یک قرب در مشعر با هم است و الی آخر. و یک قرب به سوی عرض میشود که مُناست.
حیثُ وُقوف بِها فی مُزدَلَفِ اللیل، کَمَا وَ هُم یَزدَلِفونَ مَعَ بَعضٍ خَلطاً شاملاً بعد تَفرق، وَ یَزدلفونَ إلی الله بِذکره، وَ یَحظونَ بِذلکَ المُثلث حظوَهَ تَقرب الی الله مَعَ جمعٍ عباد الله حیثُ الزلفی هِیَ القُرب وَ الازدلاف هُوَ التّقارُب، کَمَا الزّلفَه هِیَ الحَظوَه، فَالمُزدلِفهَ یَجمَعُهَا کلَها، لِأنَّهَا جَمع، وَ بِکُلِّ دقَهٍ وَ شُعور، لِأنّهَا مَشعرُ الحرام إضَافَهً إلی ازدلاف قُربِهِم مِن ذَلک المَضْیَق إلی فَسیح مُنی ( که. ….. ) إلی فَسیح مُنی حیثُ تُحققُ مُناهُم تَقرّباً إلی الله وَ تضحیه لله.
هُنا تتحول الکثرَه الواسعه فی عرفات إلَی وَحدَهٍ مُضیّقَهٍ مُتداخلهٍ فی الجمع المَضیِقِ المُضَیّق، وَ تتحوّل عرفات إلی شُعورات، تَحضیراً إلی مُنی لِتَحقیقِ الامنیاتِ الرّبانیّه.
وَ تری کیفَ یَسَعُ مَضیَقَ الجَمع، مَضیَقُ الجمع، واسِعَه عَرفات ( این جمعیت…. ) إنَّ هُناک تَفریجاً للناسِ (روایت) تَفریجاً للناس لیله مُزدلفه عِندَ المَأزَمین الضیقین. با هم جمع میشن.
وَ المَشعرُ الحرام ( آدرسش) هُوَ بینَ َمأزَمین إلی وادی محسّر ( که نمیخواد آدرس بده چون أعلام در اونجا اومده) وَ إذَا ضاقَ بالجَمع فَعَلی جَبلِ مَأزَمین، که اینجا بحثی بعداً خواهیم کرد، آقایون یک جوابی برای این سوال تهیه بفرمایید، راجع به مکه که خب عرض کردیم، راجع به مسجدالحرام همچنین، اما این مُنی که یک میلیون متره، در یک میلیون متر چند نفر میتونن باشن؟ یک میلیون، تا حالا که نرسیده، خب بعداً که زمان ولّی امر صد میلیون مثلاً میشه، چکار باید کرد؟ رو هم طبقه درست کنن برن بالا همینطور؟ کما اینکه در زمانی که ما مکه بودیم، مهندسینی از عراق و ایران و تنگستان و جای دیگه اومدن و اونجام نماز جمعه میخوندیم در مُنا، چلو کباب درست میکردن و نماز جمعه،….
عرض میشود که ساختن، ساختن، ساختن، ساختن، و خیلی ساختن، بعد خراب کردن، من سوال کردم از اون کسی که خادم مسجد شجره بین عرض میشود جده و مکه است، شجره رضوان که بعد از حُدیبیه است، گفتم که چرا خراب شد؟ گفت این مسجدم میخوان خراب کنن، گفتم چرا؟ گفت شیخ أعظم که الان هست، شیخ أعظم اسمش چیه؟ نمیدونید
(صحبت حضار)
آهان، بن … و عکسش اون شیخ عبدالله بن حمید که خیلی فهمیده بود، این خیلی عجیبه، عرض میشود که این تعبیر کوچیکیست من کردم، به شیخ أعظم گفتن اینجا ساختمون ساختیم، گفت چی، چی ساختین، گفتن بله ما در مُنا ساختیم ساختمان ها و عرض میشود برای آب و برای چی و برای فلان و این حرفها و که مردم راحت باشن، زمان پیغمبر نبوده، خراب کنید، این مسجد شجره رو میخوایم خراب کنیم. گفتم چرا؟ گفت شیخ گفته است که برای اینکه مردم میان اینجا بیشتر احترام میکنن، مسجد شجره رضوان در اینجا بوده، گفتم پس به شیخ دو مطلب بگو اگه زورت نیست، گفت بفرمایید، گفتم بگو خودشو اعدام کنه چون خودش در زمان پیغمبر نبوده، چون هر چی زمان پیغمبر نبوده باید اعدام بشه از بین بره، خودتو اعدام کنه. دیگر اینکه اصلاً بیت رو خراب کن، برای اینکه بیت به این وضع زمان پیغمبر نبوده، شما این حجرالاسود رو اصلاً نبوسید، اینو احترام نکنید، بکنید بندازید دور، چون غیر خدا رو میپرستن، این چرت و پرتا چیه.
حالا ما این سوال رو داریم، که کاری به ساختمان و این حرفها نداریم، آیا این یک میلیون متر مُنا و شبیه این مقدار در عرفات
(علیک السلام)
و کمتر از این مقدار در عرض میشود که مشعر، این زمین به همون مساحتی که معین شده همینطور هست الی زمان ولّی امر (ص) و الی زمان یوم القیامه؟ یا باید ساختمون کرد؟ اونجایی که جای ساختمون نیست چی؟ اونجایی که مثلاً یک چند ساعت میمونی، یکم بیشتر، آیا میشود تعدی کرد و بیشتر کرد به حساب اضطرار یا ادّله میگوید فقط همینه، اگر از این خارج شدیم نمیشه؟ یا باید که نوبت گذاشت؟ نوبت دیگه، احتمالا باید نوبت گذاشت، یعنی یک میلیون، یک ساعت که وقوف رکنی، یک میلیون یک ساعت، یک میلیون بعد یک ساعت، بعد یک ساعت، بعد یک ساعت
(صحبت حضار)
همش مشکله،
-اضطراری میشه
(صحبت حضار)
-چرا
(صحبت حضار)
-صدق خب نمیکنه، چون مُنا معین در اینجاست، عرفاتم اینجاست،
(صحبت حضار)
-معین شده، حدود معین کرده بله، اینقدر زمین، اینقدر فلان، اینقدر فلان، این غیر از مکه و مسجد الحرامه
-حرمم معین شده ولی قابل توسعه است
-نه، حرم قابل توسعه نیست، ولی مسجدالحرام قابل توسعه است، حرم
(صحبت حضار)
-اینم یک حرفه ولی آیا اینطوره واقعا که
(صحبت حضار)
-نوبت؟نمیشه برای اینکه روز دهم رو حتما شما باید بری رمی جمره کنی، نمیشه دهم یازدهم که
(صحبت حضار)
-تازه اگر نوبتم بذارید، شما مثلاً از صبح دهم تا غروب، دوزاده ساعت، دوزاده ساعت، دوازده میلیون میخوان رمی کنن، خب چکار کنن؟ از من سوال میکردن که شما چرا طبقه دوم دارید رمی میکنید؟ یکی از چیزاییست که مطلب رو باز میکنه، شما طبقه دوم صفا و مروه سعی کردید و در رمیم طبقه دوم، گفتم ما در نصوص نداریم که اینجا باید، بله شیطان در این موضع این کار رو کرد، ما باید ریگ بندازیم، ریگ به خود شیطان که نیست، خب این سنگام که شیطان نیست، سنگ ها علامت این مکانه، این مکان در یک استوانهای تا هرجا بره، از زمین تا هرجا بره، تا خود بیت الحرام و لذا طبقه اول، طبقه دوم،
(صحبت حضار)
-نمیدونیم حالا مگه میخوایم قیاس کنیم؟
(صحبت حضار)
-خب این یکی از جواب هاست. فکر کنیم با همدیگه ببینیم چی میشه جریان.
(صحبت حضار)
-بله میدونم ولیکن آیا اسلام حکمی درست کرده که در یک موقعی فقط ضرورت باشه، حالت عادی نباشه، میشه همچین چیزی؟ یک حکمی درست کنه
(صحبت حضار)
-میفهمم ولی اسلام آخه بیچاره نمیشه مثل ما، ما بیچاره میشیم، اسلام هیچوقت بیچاره نمیشه و لذا این کلاه شرعی که میگن دروغه همه، کلاه شرعیه، خداوند یک حکمی معین کنه که در زمان امام زمان ضرورتاً اضطراراً شما وسعت بدید، نخیر از الان وسعت بدید، خب چرا شد؟ حالت اختیار این بعد اول تکلیفه،
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. والسلام علیکم و رحمه الله.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
من روایت یادم رفت، فردا انشاالله.