بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
مفصل بحث رو در قربانی ما هم در مناسک داریم، اسرار و مناسک حج و هم در تفسیر. منتها دو مطلبه، اگر بنای مدرس این باشد که آنچه را که نوشته شده است، چه خود نوشته یا دیگران نگه، اصلاً درسو نمیگه اصلاً اینکه غلطه، اما اگر همه اونا رو بخواد بیاد بگه و نه و زیاد و نه کم، باز چرا میگه؟
پس دو بعد داره این …. کاری ، یکی اینکه آنچه را که فکر کرده ایم و نوشته ایم و حضور برادران هست مراجعه می کنید، مراجعه مختصر و سریع و تبلوراتی که لازم است باید که عرض کنیم.
یادم میاد حاج محمد تقی خونساری، خالق جواهر بود ایشون، خب متن جواهر رو من الان میخونم، مطلبی هم خب این است، یک موقع رسیدم به فأرهُ المسک که ایشون خوندن فارهُ المسک، …… بعضی که عربی خوب بلد نبود گفتم آقا این فَأره المسک، فاره المسک نیست.
یک مرتبه انسان همون سطح و میخونه و معنی میکنه و چه میکنه، یک مرتبه نه، اگرم بخونم نمیخوام دفاع از خودم بکنم، نه، شما آقایون میدونید من چه عرض میکنم، عرض می شود که ما میخوایم مطلب طوری متبلور بشه چنانچه در باب صلاه قصر و ابطال سوم ما قدم سوم برداشتیم دیگه، به قدم دوم اکتفا نکردیم، اینجام اگر قدم سومی هست برداریم، اگر نیست که همون.
خب، عرض می شود که راجع به قربانی در روز دهم ذی حجه در منی این دو ثروت است و دو معدن ثروت است از برای مسلمین که هردوش حالت شعائریت دارد.
یک ثروت معنوی و
(علیک سلام)
عقیدتی که همه گانیست و شرط صحت قربانی ست، بسم الله گفتن خب معلوم، همه جاییست و یک ثروت بعضی ست، خیلی کم، درصد بسیار مختصری از مسلمین ممکنه که بفهمند، این دو جهته که تضحیه است و خود را فداکاری و این ها می کنند، گوسفند می کشم و چه و این حرف ها.
اونی که واجب است اولی ست دیگه، با نیت اینکه این قربانی لله برای خاطر حج باشه، این دو تا که حد واجبه و اما بُعد دوم که ثروت اقتصادیست این مربوط است به بطون فقرا و گرسنگان، خب اینجا چقدر حساب کرده خدا، در قرآن معلوم، در وحی سنّت هم معلوم.
اول به آیه مراجعه کنید، آیه حج تمتع،{فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ} اونچه مقدور است در این کشور بزرگ حج، در این کشور بزرگ حج با اون قدم های بسیار عالی که دانایان و فهمندگان میتوانند بردارند و بر می دارند برای سلوک الی الله و زیارت بیت الله
(علیک سلام)
این فقط نیست که افاده و استفاده معنوی باشد، حج همه اسلام است، همه اسلام افاده و استفاده دوگانه است، هم معنوی و هم مادی. مادی برای معنوی و معنوی برای مادی.
حالا
(علیک سلام)
که حج که عبارت است از کلّ اسلام، جهات اقتصادی، جهات معنوی، جهات معرفتی، عبادات درونی، عبادات برونی، عبادت سخن، عبادت سکوت، عبادت فعل، عبادت ترک و همچنین{لاَ جُناحَ عَلیکُمْ أنْ تَتَّقوا فَضلاً مِنْ رَبِّکُمْ} که اونم جز عبادت میاد، حتی تجارتم بکنید همینا رو داره، پس این کشور بسیار بسیار پهناور حج باید دو سفره رنگین پهن کند از برای جهانیان،{هُدًى لِلْعَالَمِينَ} دیگه، هدیً مِن حَجیج که فقط نیست، حجیج معلومه، حجاج، هُدًى لِلْعَالَمِينَه.
حج خود حاجیان باید بهره گیرند و بهره دهند در بعد معنوی و مادی و هم برای جهانیان تا اونجا که امکان دارد، این اجتماع حج، دستگاه فرستنده دو بعد معنوی و معرفتی، بعد مادی و اقتصادی باشه که جهان شمول باشد انتفائات و انفائات، نفع گرفتن و نفع دادن، دو بعدی باشد.
بعد درون محوری و بعد برون محوری، درون محوری کشور حج و حجاجی که هستند، بعد برون محوری که کلّ کسانی که در جهان مستضعفند چه از نظر فکری و چه از نظر مالی از این هدی استفاده کنند.
حالا اینکه رو این جمله خیلی باید حساب کنیم{فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ} کیه؟ دور ها هستند، نزدیکا که خودشون در شهر خودشون هستند و براشون باید ثمرات بیاد،{وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ} الی آخر.
دورها، هدی بر دورها واجبه و بعد مهم دورها هستن دیگه، آیا کسانی که از خود حجاز هدی می کنند چند درصد کل عالم اسلامی هستن؟ خیلی درصد کمه، خدا روی درصد بسیار عظیم اینجا دارد حساب می کند، تازه درصد درونی حجاج که دو جور هَدی دارند، که یکی حج قران دارند و یکی حج افراد، قرانشم قربانی داره.
پس این یک سومه، یک سوم از حجاج قربانی ندارند، حج افراد و چون مخیرند کسانی که درونی هستند از خود حجاز نزدیک هستند، چنانچه بحثش قبلاً شد، چون این ها مخیرند که حج قران کنند یا افراد کنند، پس اگر حج افراد کردند و قِران نکردند معلوم میشه چیزی ندارن ایشان، چیزی ندارن. خب این سه بعد در نظر بگیرید:
یک، حج قِران با هدیی که همراه دارند.
دو، حج تمتع که حتماً باید بکشند.
سه، حج افراد
در دو بعد درونی حجاج بیت الله یک بعدش فقط این قربانی ندارد که حج افراده، یک بعد دارد، این یک بخش.
بعد هر این دو بخش رو حتی اگر حساب کنید، هر دو بخش بعد درونی حجاج بیت الله رو که چه قِران باشند چه افراد درصد این ها نسبت به کلّ حجاج عالم اسلامی خیلی کمه، یک درصد، دو درصد، سه درصد، چند درصد.
پس یک درصد بسیار چشمگیر و مهمی را و نتیجه بخشی را به حسابهای گوناگون که از جمله از سفر داره میاد هدیه باید بیاره، وقتی خودش اینجاست هدیه برای چی؟ از سفر میاد هدیه باید بیاره، برای چی؟ برای هم فقرای درونی و هم فقرای بیرونی.
فقرای درونی که اینجا هستن، فقرای برونی که فقرای حجاج اند، فقرای برونی دوم که فقرای دیگر عالم اند از این استفاده کنند، اینجا معلوم می شود که {فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ}پس روایتی که دارد یک گوسفند کافیه چطور قبول کنیم ما؟ حداقل یک گوسفند، حداقل یک گوسفند بکشید، اما اگر روایت که فردا بحث روایتی خواهد بود، وسایل شیعه که روایت رو من تنظیم کردم و تقسیم کردم در ابحاث مختلف قربانی.
روایاتی که احیاناً میگوید یک گوسفند کافیست چیکارش کنیم؟ منتقل میشیم به روایت میبینم نخیر یک شتر، اگه نه یک گاو، اگه نه یک گوسفند، اگر نه یک چی؟ چرا اینو میگه؟ {مَا اسْتَيْسَرَ}رو میخواد به ما بفهمونه، {مَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الهَدی} نمیشه معناش یک گوسفند باشه اونم با اون خصوصیات.
هم این ها افراطی دارند، هم تفریطی دارند، در فتوا هم افراط است و هم تفریطه، هم زیادی رفتند، هم کوتاهی کردند. کوتاهی کردند از این بعد که اینجا یک گوسفند کافیه، یک کسی که میلیاردر است فقط هدیش یک گوسفنده، آقا إنَّ الهَدایا عَلی مقَدَارِ مُهدیها.
کسی که هدیه برای شما میاره، اگه پولداره به اندازه پولداریش، پولدارتره بیشتر، نداره کمتر، مگه اینطور نیست آقایون؟ اگر یک آدم تلریاردر میخواد مثلا از سفرم بیاد، پهلو شما بیاد و اگر شما محتاجید، اگر این ورداره یک گونجیشک با خودش بیاره برای شما مثلاً، چه صد تومن بیاره، اینجا میزنی تو سرش، این هدیه نیست اصلاً {لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ} این هدیه نیست اصلاً، إنَّ الهَدایا عَلی مقَدَارِ مُهدیها.
اون حد استطاعت و توان و گنجایش و زمینه شخص هدیه دهنده باید در نظر گرفته بشه، خدا اینو گفته، آقایون چی میگن؟ به اُمَّتِهِمْ میگن که بله یک گوسفند کافیه، این تفریطه، کم کردند.
افراط، افراط یعنی گوسفندت یک ساله باشه یا شش ماهه یا هفت ماهه باشه، برحسب اختلاف، حدقل شیش ماهه، هفت ماهه، کوچیکتر چی؟ اگه من نتونم، اگه من میسورم این نیست مگر یک بره سه ماهه بکشم، نکشم؟ اینجا آقایون افراط کردند، زیاده روی، میگن باید که این شرایط حتماً باشه که اگر نبود بر شما واجب نیست، منتقل میشد به صوم، اینم دروغه، دو دروغ در مقابل قرآن.
افراط، گوسفندی که باید یا شتری که یا گاوی که نر باشد، تخمش سالم باشد، عاجز نباشد، جزئش کنده نباشد، لاغر نباشد، پهلوهاش همه رو میگید شما، پهلوهاش پر باشد، مُر باشد، پر باشد، چه باشد، اینا باشه، یا اگه نبود خب ساقط میشه، مخصوصاً از نظر عمری اگر که کمتر از یکسال یا هفت هشت ماه بود که بعضیا میگن یکسال که میگن أحوط هم هست، بعضیا میگن هفت ماه، هشت ماه، ما عرض میکنیم گوسفند صدق میکنه، در مناسک اینطور نوشتم گوسفند صدق میکنه.
حالا، یک بره، یک بره که داره میدوه، این دو ماهشه، سه ماهشه و من امکان ندارم بیشتر از این، این هَدی یا نه؟ بله، مقدار میسور من هست، بله، چرا اینجا منتقل شم به صوم؟
قرآن می فرماید که {فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ} چیو؟ هدیه مُستَیسَر رو، هدیه ممکنه را اگر نیافت، آقا من هدیه ممکنم یک بره سه ماهه است، شَلم هست، کورم هست، کچلم هست، هرچه که هست، کمّاً و کیفاً عمراً و خصوصیتاً من اینو قدرت دارم که مورچه رون ملخ میبره، سلیمانم قبول میکنه، اما شتر که رون ملخ نمیتونه ببره که یا انسان که نمیتونه.
حالا این {مَاسْتَیسَرَ مِنَ الهَدی} طبق نصّ قرآن،{فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ} یَجِدْ دو بعدی البته، حالا بعد اولش میگیم. لَمْ یَجِدْ هَدیاً أنعامیّاً، حیوانیست، چون بعد دوم پولشه دیگه.
حالا، در {لَمْ يَجِدْ} ما بحث زیاد داریم و برمحور آنچه آقایون مطالعه می فرمایید فکرم می کنید نمیخوایم تفسیر کنیم.
{فَمَنْ لَمْ يَجِدْ} کسی که نیابد هَدی را، یعنی گوسفند رو؟ یکساله باشه؟ نه، هَدی میسور را، هدی مبیّن، اگر هَدی میسور را نیافت و این هَدی میسور گاه یک دونست، گاه بعضه، حالا بعض رو بعد صحبت می کنیم که چند نفر با هم شرکت کنند یک گوسفند بکشن مثلاً، این بحث بعدیست که حالا، اون یک دونه، این یک دونه ای که اون شرایط کیفی، شرایط عمری را ندارد و مَیسور من نیست، {فَمَنْ لَمْ يَجِدْ} اگر این را نیافت، اگر این را نیافت منتقل می شود به {فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ}
پس چرا شما می فرمایید که اگه عمر اینطور نیست این دیگه باید روزه بگیرد سه روز در حج و هفت روز در إِذَا رَجَعْتُمْ ؟ هرچند تا روایت برای ما بیارید اولاً نقیض داره در روایات، ثانیاً، اگر روایات نقیض نداشته باشه ما بر محور آیات قرآن حرف بزنیم و بفهمیم، نه بر محور روایات، اصل خب
(صحبت حضار)
-مَاسْتَیسَر مطلقه، مَاسْتَیسَر کیفاً، مَاسْتَیسَر کمّاً، مَاسْتَیسَر ثمناً، مَاسْتَیسَر جنساً، مَاسْتَیسَر مالاً، همه رو، {مِنَ الهَدی} ببینید، مِنْ ال هدی، هَدی جیه؟ حتی در بعضی روایات دارد هدیه، لطیفه ها، می خونیم براتون بعداً،
اینجا
(صحبت حضار)
-ولکن، فوقشم مَیسور هست یا نه؟
-خب صبر کنین، نه، این
-ببینید مَاسْتیسَر هدی واجبه یا نه؟
-بله
-{يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ}{يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر}چی میخواد بگه؟ میخواد بگه یُسر تا حد عسر، اگه عسر شد نه، مادون عسر بله، مادون عسر بله یعنی چه؟ یعنی اگر من بیست تا گوسفند نمیتونم اما بکشم نوزده تا میتونم، عُسر نوزده تاست، یُسر بیست تاست، هدی اینجا واجب میشه، اینطور میشه، دیروز عرض کردم
(صحبت حضار)
-ببینید مَاسْتَیسَر در مقابل مَاسْتَعْسَر مگه نیست؟ غیر از این نمیشه، ضابطه کلّی اینه دیگه،{يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر} اونی که میتوانه و اونی که خیلی ساده است، آقا اینی که هدیه میاره، اونی که میتواند، اگه آدم میلیونره و میتونه صدهزار تومن بیاره، میره ده تومن میاره، این میتوانه آورده؟ نه اینکه اونی که میتوانه نیست، اونی که ممکنه، اونی که میتوانه، اونی که شایسته است، اونی که قدرت داره، مادون عسر و حرج، چون یُسر در مقابل عسر است و در مقابل حرجه، در مقابل حرجه که وجوب هم میاره، در مقابل عُسر است که حرمت میاره اصلاً.
حالا ببینید این روایت هدیه رو من براتون اینجا یادداشت کردم. وسائل شیعه، جلد دهم که کتاب الحجه، عرض می شود که حدیث سوم، بله، حدیث سوم صفحه۸۵ ام، صفحه ۸۵، بله، حدیث سوم.
عَنْ إبنِ عَمی عُمَیرْ عَنْ مُحَّمِد بنِ مُسلِمْ عَنْ أبی جَعفر الباقِر صحیح است، قَالْ یُجزیهِ فِی القُبحیّهَ هَدیّهَ، خیلی لطیف تعبیرش، هَدی نفرمود، هدی که میفرمود ما نوعاً خیال میکنیم همینطور که عادت کردیم، گوسفند و گاو شتر و متر، هرچی، نه، هدیّهَ، یک هدیه حیوانی داریم، هدیه مالی داریم، هدیه چه داریم، هدیه چه داریم.
حالا
(صحبت حضار)
-دوباره؟ چشم
عرض می شود که صفحه۸۵، باب کَمْ یُجزی المُتِمَّتِعْ، ما سه حدیث یادداشت کردیم، روایت اولشم براتون میخونم الان که چون در داخل بحث ماست.
حدیث سوم هدیه، حدیث اول، عَنْ أحَدی امامْ قَالْ سألتهُ أنِ المُتِمَّتِع، کَمْ یُجزیه؟ قَالْ شاطُ
باید معنا کرد، چرا شَاطٌ؟ کَمْ یُجزیه یک جواب وسیعش مَاسْتَیسَرَ مِنَ الهَدیْ، ولی نوعاً مَیسور برای حجاج اون موقع چی بود؟خب یک دونه بود دیگه، نوعاً اینطور بود، اگر امام جواب داده در مقابل کَمْ یُجزیه؟ قَالْ شاطُ، این نوعی رو جواب داده، نخواسته مَاسْتَیسَر رو به قول مطلق جواب بده و إلاّ اونقدر پولی که چنین داره و چنان داره و میتونه پنجاه تا گوسفند بکشه چرا؟ نه، یا اون کسی که قدرت دارد عرض می شود که از پول حلال طیب طاهر صددرصده که هرجور هست، خودش کار کرده یا بالاخره خودش کار کرده، این ۶۶ تا شتر بکشه، پیغمبر بزرگوار دستور دادن به امیرالمومنین ۶۶ تا شتر بکش، امیرالمومنین کمتر کشت.
سوال، ببینید چند تا سوال که مال بعد البته، اگر جایز باشد انسان بکشد بندازد، عرض می شود که بسوزاند فلان، خب یکیش کافیه چرا ۶۶ تا بکشه؟ اولاً، ثانیاً، مگر ما نداریم در روایات که باید معنی کنیم؟ که ثلث مال تو، ثلث مال رفیقت، ثلث فقرا، خب ثلث ۶۶ تا شتر چقدر میشه؟ ۲۲ تا، ۲۲ تا گوشت شتر رو پیغمبر بخوره با عایشه، با چند تا دیگه مثلاً، خب این حرف هاییست که بعدها باید بیاد، باید حساب کنیم بر محور آیات.
حالا این حدیث اول که شاطٌ، حدیث دوم که اونم همینطوره باز شاطُ.
ببینید حالا در {فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ}ما بیشتر قول کنیم، مقید نباشیم چه فرمودند، خب فرمودند برای خودشون و مقلدینشون، ما نه خودشون هستیم نه مقلدینشون، ما میخوایم بفهمیم،{فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ} اونی که میسور است از هَدی که هَدی هدیه است. چرا خداوند فرمود هَدی نفرمود هدیه؟ اگر می فرمود هدیه، هدیه توش نخوابیده که پول باشد، گوسفند باشد، لباس باشد، ولی وقتی فرمود هَدی پله اول رو نشون میده، هَدی پله اول هدیه است.
پله اول هدیه این است که دارای سه بعده که می کشند، ذبح می کنند، این ذبح که می کنند از اون طرف اقتصادی برای فقراست، از این طرفم این قربانیست که اون دو جهت معرفتی رو داره، این عرض می شود که هدی.
حالا، این{فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ}هرکه بیشتر قدرت دارد مادون عسر و مادون حرج واجبه.
سوال، خب اگر حجاج فقیر، فقرای اونجا، مقداری هستند، این مقداری که هستند، برای اون مقدار فرض کنیم ما هر کدوم یک گوسفند بکشیم کافیه، ولکن بعضیامون صد تا، بعضیا دویست تا، بعضیا بیشتر، بعضیا کمتر می توانیم، بقیه رو چکار کنیم؟ بقیه رو چیکار کنیم؟ بقیه رو یا گوسفنداش رو در شهرهاتون یا پول هاش رو در شهرهاتون بدید، این هَدی است، مطالب تبلوری که عرض میکنم اینه که دارم عرض میکنم ها.
اینطور نیستش که اگرم اونجا خورده شد، فرض کنیم یک میلیون گوسفند کشتید و یک میلیون مصرف شد، کافیه؟ مَاسْتیسر انجام نشده، چون مَاسْتَیسَر این دارای چند بُعده، یک بعد حجاح فقیر، بعد دوم حجازی های فقیر، بعد سوم برونی ها، فقرای درونی در دو بعد، فقرای برونی هم در یک بعد وسیع، این ها از{مَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ} استفاده کنند یعنی از کشور حج و از این تشکیلات جهان شمول حج در تمام ابعاد باید این ها استفاده کنند.
بنابراین این حجاج نه این است که طیاره ای، شتری، متری، چیزی، فلان برن و برگردن و پر از باد و بروم برگردن، نخیر، این ها باید که هم نفع معرفتی و علمی و چه و چه و چه و اینا داشته باشند و هم از نظر اقتصادی این باید که منفجر کنند اون ثروت متراکم را، انفجار ثروت متراکم در اسلام ابعادی داره، یکیش چهارتا زن گرفتنه، چهار زن گرفتن در یک بعدها، این آدمی که اینقدر پول داره و میتونه چندتا زن بگیره و میتونه عدالت کنه، باید عدالت کنه این منفجر کردن در….. این به جای اینکه به یک زن و بچه های یک زن برسه به چهار زن و بچههای چهار زن برسه …..
ثروت به دست آوردنش لازم ولی منفجر کردنشم لازم، لازم است به دست بیاره برای اینکه چاله ها رو پر کنه و لازمم که منفجر کنه. یک دونه انفجار بیشتر از یک زن گرفتن، الان یکیشم نمیشه گرفت، یک انفجار حج رفتن که {مَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ} یک انفجار{يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ} زیادی از حاجتتون.
پس این چاله ماله هایی که هست چه فردی، چه اجتماعی در مملکت اسلام، این با این انفجار ثروت در بُعد سلبی و تهیه ثروت در بعد ایجابی که قیاماً للناس خدا قرار داده مال رو باید تهیه بشه.
حالا این{مَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ} چرا بعد منتقل به صوم میشه؟ آخه مگر من گناهی کردم که باید روزه بگیرم؟ چون صوم یا کفاره است، یک روز انسان عمداً خورده کفاره یا یک روز عرض می شود که معذور بوده کفاره یا قضا، بالاخره یا قضاست صوم یا کفاره، یا نه ابتدائیست، صوم یا ابتدایی واجبه، صومُ شَهرُ رَمضان، یا به نذر یا به عهد یا به قسم یا قضا یا کفاره، هفتم دیگه نداشت، این هفتمی که{فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ} این الزام برای چیه؟ نه الزام اولیست، نه الزام نذره، نه الزام کفاره است، نه الزام چی.
ها اینم باز این مطلب رو میخواد تأیید کنه، که چی؟ که ببینید، ما در ذبح این هَدی سه بهره می بردیم، یک بهره اقتصادی میدادیم و دو بهره معرفتی و معنوی، خب صوم همین کار رو میکنه، چطور؟ برای اینکه ما سه روز در اون فضا و گرمای و دربهدریِ و چهِ خون جگریِ حج روزه رو بگیریم، خدام که میدونه گرمه، خدام که میدونه روزا بلنده، سه روز، اونی که در روسیه بوده، اونی که در موسیه بوده، اونی که در جای سرد بوده، سه روز، {ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ} هم در حج گیره، هم{إِذَا رَجَعْتُمْ} در حجه که در هول ولای حج است سخته، می گیره، وقتی هم که برمیگرده از روزی که وارد میشه هفت روز بگیره، عجب، مهمونا اومدن بخورن من روزه بگیرم، بله، دو بُعدی اینجا باید روزه بگیریم و روزه پله دوم منافع سه گانه هَدی است، پله اول عبارت از خود حج است در کلّ ابعادش.
هَدی میسور کشتنی، هَدی میسور دادنی که اینجا به مقدار کافی هست، هَدی میسور دادنی که این پول ها رو، این هَدی ها رو، این چه ها رو در شهرهای خودتون و در جاهایی که فقیر هست، این عرض می شود که محور مادیست، محور معرفتیشم که اون دو بعده و در صوم اینطوره دیگه.
الصومْ أفضَلَ أعمال وَ أنا عُجزا بِه، عُجزی بِه هم هست، عُجزا به هم هست، عُجزا به عمیقتره، الصومْ أفضَلَ الأعمال، جزاش چیه؟ خود من، یعنی اتوماتیکی آدم نزدیک به خدا میشه، این شکم که خالی از شرب و طعام و عورت خالی از چه، این مَنْ وُقِىَ ذَبْذَبِهُ وَ قَبْقَبِهُ وَ لَقْلَقِهُ فقط وقیَ شرکُلّه. رسول الله فرمود، هرکس زبانش را و شکمش را و عورتش را نگاه دارد از همه شرها محفوظ شد، پس این صوم به طور اتوماتیکی، عبادت سلبی به طور اتوماتیکی این{لَعَلَّکُمْ تَتَقون} رو تا مقادیری این عرض می شود که به دنبال خودش میاره.
حالا، صوم خودش که اینجور، ثلاثه در حج گرفتاری، سبعین در إذَا رَجعتُمْ گرفتاری، خب برای چی؟ برای این آدم ولو قدرت مالی ندارد هدیه ای بدهد، بعداً نمیتونه مثلاً، قدرت مالی هدیه ندارد ولکن اون مقدار قدرت داره که حج رفته، بله، خودکفا هست، این مقدار خودکفا هست، گرسنه نیست که حج رفته مثلاً، خب بنابراین اینو میگن روزه بگیر که بفهمد گرسنههایی که شابدالعظیمم نمیتونن برن، امام زاده قاسمم نمیتونن برن، چه بلایی به سر اینها میاد، دقت کردین؟
این روزه رو بگیره که{{ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ}که چه بلایی و لذا در روایتم ما زیاد داریم، آیه هم اشاره میکنه که یکی از آثار صوم و نتایج صوم این است که بفهمد شخص غنی که چه میگذرد به فقیر در گرسنگی، البته فقیرم باید روزه بگیره، فقیرم فقیرتر از خودش، فقیرم فقیرتر از خودش، فقیرم اونکه داره میمیره از گرسنگی، اینا بفهمن.
خب حالا این صوم که پله دوم است نه جزا است، نه کفاره است، نه یمین است، نه عرض می شود که نذر است، عهد است، نه وجوب اولیست، نه کتکه، این حرفا نیست، ولی این نایب اونه، از اینجا این مطلب رو میفهمیم، همونطوری که در هدی شکم هایی بالفعل سیر می شود، بالفعل، در صوم شکم هایی…… سیر می شود، یا من دارم باید بدم، اگه ندارم باید کاری بکنم که بتونم بفهمم که باید بدم، این نیت مومن خیرٌ مَا عملهِ، همینه دیگه، مومن باید همیشه در راه خیر باشه، إفاضه، اگر بتواند که بسم الله، اگرم نتواند نیت داشته باشد، ولی نیت خالی کافی نیست، نیت خالی که، اضافه بر نیت، یک کاری که این نیت رو تجسم دهد، تجسم نیت کمک به فقرا دو بعد دارد.
بعد خیلی حسابیش این است که من داشته باشم و بدم، بسم الله، خیلی، بعد وسطش این است که نخیر من روزه بگیرم در اون جای سخت، وقتی روزه گرفتم خوب ادراک می کنم و لمس می کنم گرسنگی گرسنگان را که اگر بخواهند ندارند بخورند ما بخواهیم داریم، اگر بخواهند ندارند، بنابراین این نایب اونه و إلاّ اگر چنانچه این روزه که محور اقتصادیش، درک گرسنگی فقراست در این نبود، بنابراین این جا نداشت که{فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ}
حالا، ما نسبت به عید خون باید تعبیر عزای قربانی بکنیم، عید خون و عزای قربانی، ما دو تا عید اصلی در اسلام داریم، عید اصلی سنی، شیعه همه قبول دارن، عید اصلی، عیدهای دیگه ولادت رسول الله و بله همه قبول دارن، ولی دو تا عید اصلی که مراسم دارد، مراسم شرعی دارد، عید قربان و عید فطر، هر دو عیدن دیگه، عید فطر چطور عیده و عید قربان چطور عیده؟
عید فطر از برای شکم ها عیده که میخوایم بخوریم، ولکن از نظر اهل معرفت، عید میگیرد که من یک ماه رمضان امر خدا رو انجام دادم، خوشحالم که موفق شدم، به این معنا عیده، به معنای خوردن که، بنابراین رمضان عزاست، اگه عید فطر عید است که ما شکم بازه نمیخوریم، پس رمضان عزاست، ما رو به عزا امر کرده.
اما عید اضحی، عید اضحی عید خون ریختن است، آقا خون ریختن چطور عیده؟ خون ریختن، هدی دادن، خون گوسفند را ریختن، این کجاش عیده؟ ما عرض می کنیم در یک بعد عیده و در یک بعد عزاست، خداوند به عنوان عید مقرر کرده، ما به عنوان عزا تلقی کردیم و لذا من در عنوان کتاب همچنان نوشتم که عید قربانی یا عید خون یا عزای قربانی، عید خون یا عزای قربانی، عید است در چند بعدی که ما می دونیم، بعد سفره پهنی که در درون و در برون شکم فقرا را سیر کردن چه با هَدی قربانی، چه با پول، چه با چه، چه با چه در اون وضع وسیعی که از {مَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ} می فهمیم و عید از نظر معرفتی که خون را ببینیم، چشممون از خون نترسه، فی سبیل الله تا مچ پا تو خون بریم، خون خودمون ریخته بشه، خون دیگران رو بریزیم، در راه خدا از خون نترسیم، فرار نکنیم از خون، این عیده خونه.
و ما عید خون رو کردیم عزای قربانی، چرا؟ دوتای اول که اتوماتیکی نیست، از صدتا حاجی، یک دونه هم ممکنه زور زورکی این مطلب بفهمد که بله این قربانی غیر از بِسم الله و کشتن و خوردن و خوراندن، غیر از این، اینو داره که خدایا اینو من به جای خودم من قربانی میکنم که خودم رو فدای خود میخوام بکنم، فدای تو میخوام بکنم، اینو خیلی کم اگه بفهمند.
خب، این عزای اول در حدّ قصوره، در حدّ قصور عزای اول است این عید خون، ریختن خون که نمونه است نترسید کسی نمیفهمه، نوعاً نمیفهمند. ریختن خون که به جای خود قربانی میکنم، کسی نمیفهمه. پس این دو تا عزای قصوریست و یک عزای تقصیری.
عید خون که مثلثیست از عید، ما تبدیل کردیم به مثلثی از عزا، مثلثی از عید در دو بعد معنوی و یک بعد اقتصادی، ما تبدیل کردیم این عید خون را به مثلثی از هندسه عزا. دوتای اول که قصوریست، آخریش هم تقصیریست. تقصیر که این گوسفندها و شترها و اینها رو بکشیم و غرض خون ریختن است، آقا فرمودند، غرض خون ریختن، تو رساله داره …. که مورد سوال میشه، مورد دو بُعدی البته، عرض میشود که یکی مورد انقلاب است، یکی مورد فتواست.
عید خون، این عید خون مبتلا به عزای خون شده است، به جایی نریدها شما حالا کاری ندارد کی، این عزای به حساب اینکه ما مسلمانها باید عزا بگیریم در این اسلام خودمون که اینقدر نکبت معرفی میکنیم به عالم، عزای اقتصادی که این همه گرسنهاند، ما میریزیم اونجا و میسوزونیم و چه میکنیم. عزای نه لاَ هدفی، عزای هدف جهنمی تبذیر، بله عید است برای کرمها، برای سگها، برای جهنمها، برای تراکتورها، برای مراکتورها، برای کفار، این خورد غذایی کفار است که بیشتر به ما حمله کنند، خورد غذایی فسّاق و معترضین است که بیشتر به ما حمله کنند، بنابراین بیاید ما همه با هم کمک کنیم، افراد ما کم است اینجا، بایدم کم باشه چون گناه بزرگ ما این است که به یک کتاب أجنبی ما دست دادیم. این کتاب أجنبی که اسمش قرآنه چون به این دست دادیم، ما نه هیچ حسینیهای، نه هیچ مسجدی، نه هیچ مدرسهای، نه هیچ پدرسهای، هیچجا جامون نیست، تو خونمون هم اگه اجازه بدن ما ادامه بدیم و إلاّ ممکنه بازم، بله.
بیاید کمک کنیم با هم، هر کدوم هزارها میتونیم باشیم، هرکدام شما میتوانید هزارها نفر باشید، با گفتن، با نوشتن، با پخش کردن، با تبلیغ کردن، بابا این نکبت را شما بیاید از اسلام دور کنید. مقادیری که ما وقت داریم آقایون دارید کتاب مناسک حج را ملاحظه بفرمایید، یک مقدار بیشتر تبلور پیدا کنه شما از مطالبی که در مناسک هست.
(صحبت حضار)
-این مَا اسْتَيْسَر نیست که، نشد، نه ببینید، اگر کسی 10 میلیون سرمایه داره و زندگی داره میکنه، چقدر از 10 میلیون میتونه بده؟ 9 میلیون که نمیتونه بده که، چون 10 میلیون به حساب 10 میلیون زندگی داره میکنه، این فرض کنید از 10 میلیون
(صحبت حضار)
-ضرورت رو نمیگیمها، به طور عادی
-به طور عادی، این در خمسم همینطوره، در باب خمس، در باب انفاق هم همینطوره، در چند بعد این ثروت
-میخوام عرض کنم تعارض به وجود میاد
-تعارض نیست
(صحبت حضار)
-نه نمیاد، چرا؟ برای اینکه قبل از اینکه ایشون مستطیع حج بشود، خمس بهش تعلق میگیره، خب بده، ولی یک حد وجوب دارد، یک حد رجحان. حد وجوب مقدار خمسه، حد رجحان که رجحان در پله دوم وجوب میشه، اگر آمد بِسم الله، اگه یک موقعی شد که مسلمانها میخوان برن حج گرسنهها همینطور میمونن، میمونن، میمونن گرسنه، یک مقدار گرسنه هست، اینجا یک تعداد کمی باید برن حج، بقیه مستطیع نخواهند بود. منکه همسرم داره میمیره از گرسنگی و عرض میشود که جانش در خطره، چی در خطره، من یا پول رو به اون کمک کنم یا ببرم حج؟ اینجا پول رو به او کمک کردن مقدمه چون جان مقدم است دیگه، جان مقدم بر صلاه، جان مقدم بر حجّه. این حسابها رو البته بعد باید بکنیم ما که اینطور نیستش که حالا بنده حج رفتم، بازم برم، بازم برم، بازم برم که چی مثلاً؟ برم حالا دلم میخواد برم، این مطلب اینطور نیست. باید ما یک حسابهای دقیقتری عرض میشود که و این وسعت زیادی که آقایون دادند باید برطرف بشه.
(صحبت حضار)
-یعنی چی؟ یعنی آدم مقدار واجب خمس و زکات و مکات و این حرفا رو داده، حج هم رفته، واجبات انفاقی رو انجام داده، یک واجب انفاقی دیگر مونده، {مَاسْتیسَرَ مِنَ الهدی}، ماسْتَیسر چیه؟ 50 تا شتر، 50 تا، نمیشه کشت، پولشو بدید، قرآن که اینو میگه، قرآن کما اینکه در باب خمس، بعضیا میگفتن شما مقلدتون خیلی کمی میشه در باب خمس، گفتم خب نشه اصلاً، چرا؟ برای اینکه گفتم خمس به اصل تعلق میگیره، نه به مونده، چون اصل یک میلیونه، 200 هزار تومن خمس داره، آقایون میفرمایند که 800 هزار تومن خرج کرد، 200 هزار تومن موند، از 200 هزار تومن خمس بده، بنده عرض میکنم {فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ}{وَاعلَموا مَا غَنِمتُم} کل، ما صحبت مقلد و صحبت قبول و نا قبول نیست، مطلب اینه یعنی اسلام از نظر اقتصادی و همچنین از نظر معنوی جوری کرده است که این عرض میشود که پستی و بلندیهای زیاد رو بروده کنار.
(صحبت حضار)
حالا، عرض میشود که شما به مناسک مراجعه بفرمایید، مناسک یک مقداریش رو دیروز بحث کردیم از روی آیات و عرض میشود که بله، از صفحه 273، نام فرموده، آیاتی که اینجا بحث کردیم، خدا چنان فرموده که خلاصه {کَذَلِکَ سَخّرنَاهَالکُم} {کَذَلِکَ سَخر} اینطوری ما سَخّر کردیم که
-بله؟
-373؟
-372، خط آخرش 372
خدا اینطور مقرر کرده که، دیروز آخر بحثمون این بود، خدا اینطور مقرر فرموده است که {وَ أطعِموا البَائِسِ الفَقیر وَ القانِعُ وَ المُعترّ} ما چیکار کردیم؟ خدا چنان فرموده اما ما بندگان هزاران خروار گوشت حلال را به سود زمینی مِنا که کرمها و سائر حشرات و میکروباتش و سگها که از تعفنّش نیز فراریند، و مواد گوناگون مرضها که فضا را آلوده میسازد، ماها آنها را به سود این قربانی، به سود اینها قربانی میکنیم، به سود خودمون نیست، به سود، و اهل الله را از این رزق الله محروم می سازیم و تنها با چند ریالی سرشان را کلاه می نهیم، ده ریال، خیلی عجیبه، آقا ما سیصد ریال میدادیم حداقل گوسفند میخریدیم، گفتن بله خب این ثلثه، ثلث من، یا ثلث گوسفند را بنده بخورم، ثلثم بدم به فقیر، رفیقم، رفقیم ثلث داره خودش، یعنی من و رفیق هر دو دو ثلث داریم، خیلی عجیبه ها که اینو شما فکر کنید.
من گوسفند میکشم، شما میکشید، هیچ کدومم فقیر نیستیم، بنده ثلثش مال خودمه، ثلثم میدم به شما، شما ثلثش مال خودتونه، ثلث، هر کدوم دو ثلث داریم، فقیر چی؟ یک ثلث.
حالا یک ثلث فقیر، یک ثلث فقیر گوسفند باشه، خب صد ریاله، همونقدر که افتاده بود گند و کثافت فلان، با فقیر اونوقت اون ها چیز میکردند که باید ده ریال بدیم، فقیر، اونوقت فقیر کی بود؟ حالا یک فقیر واقعی بود که یک مقدار، فقیر، این آقا شیخ، اون آقا سید، اون آقا فلان، آقا فلان، این ها همه فقیر شدند، اینا اومدن حج ها، اینا روضه خون قافله هستند یا واعظ قافله اند، مائس قافه اند، اینا همشون، چی شد؟ پس سر فقرا به کلی بی کلاه موند، یعنی از اون صد ریال که هیچ، از اون همش که هیچ، صد ریال، ده ریال، ده ریال هیچ، من چون بودم متوجه هستم چی دارم عرض می کنم.
این روزیهای حلال پر برکت الهی که در انحصار خودمان و بیشتر برای مستمندان است که {کُلوا مِنْهَا}وجوب نیست، چرا؟ به دو بُعد و بعد خیال میکنند که ببینید شما هدیه که برای کسی میبرید باید بخورید ازش؟ هدیه بردید، نباید بخورید، پس این موقف حذره، این یکی.
دوم، مشرکین اصلاً نمیخوردند و حرام میدونستن، این هَدی رو نمیخوردند و حرام میدونستند، خدا فرمود چی؟{فَکُلوا مِنْهَا} بخورید واجب نیست، یعنی اون حذره، …… حذره دیگه، اما و أطعموا دیگه حذر نیستش که، إطعام که حذر نداره، انسان به کسی بدهد هدیه را که برای او برده این حذره؟ اما خودش از هدیه بخوره این چیه؟ این امر عقیب حذره و لذا خوردن خود لازم نیست، بله یک حالت ادیبانه ایست، مودبیست که سر سفره ای که فقرا نشستن، مام بشینیم چنانکه دیروز عرض کردم.
این روزیهای حلال پر برکت الهی که در انحصار خودمان که بعد مستحب، ادبیش، و بیشتر برای مستمندان است ما در انحصار آن اسراف وحشیانه مینهیم و عجیب این است که سگ ها و گربه ها حتی پشه ها و مگس ها که همیشه به دنبال چنان سور و ساتی می دوند و پرواز می کنند، اینها هم در روزهای گندیده مُنی از بوی گندی که ما انسان ها به راه انداخته ایم فراری اند، که تعفن سگکی تر از آن است که حتی سگ های تعفنجو تحملش کنند و ما با این اسراف وحشیانه، با این اسراف وحشیانه گوشت و کشتار بیرحمانه و این منفعت پرضرر با هر چه نادانی و بیرحمی و بدتر به حساب خدا، کار خرکی میکنیم به حساب خدا، کاری که به ضروره حرام است در بعد عقل و شرع به حساب خدا که هرگز هم راضی نیست، این کار را سالیانه تکرار می کنیم. چرا؟ شما از سایر دانایان، شما از سایر دانایان با وجدان بپرسید و در موشکافی و چیز دانی از کسی نهراسید، عه میگن چنین، بگن که،
(صحبت حضار)
-کجاش؟
(صحبت حضار)
-از قضا این تعبیر صاف تره، گندیده مِنا یعنی چه؟ میگیم خونه فلانی گندیده است باید بگیم خونه فلانی علف گندیده، نه، خونه گندیده یعنی بوی گند میده.
(صحبت حضار)
-گندیده منا، نمیخوام طرفداری از ادب خودم بکنم ولیکن
(صحبت حضار)
-خب بالاخره عبارت ادبی ست دیگه.
خب، ببینید خدا این روزها را برای مستمندان کشور حج مقرر فرموده و ابراهیم خلیل هم که دعا کرده،{وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ}چیه؟ آیا این گوسفندا از ثمرات هست یا نه؟ خب،{وَارْزُقْ أَهْلَهُ} آیا اهل حجاز کرم و سوسک و عرض می شود که جهنم و آتیش و تراکتور و این حرف ها هستند یا انسان ها هستند؟ پس دعا رو کشکی کرده ابراهیم، که {وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ} {لَعَّلَهُمْ یَشکُرونْ} اهل کشور حج را از ثمرات روزی ده شاید شکر کند، بیشتر نظرش به این میلیون ها قربانی بود، او هرگز برای خوش روزی شدن کرم ها و میکروب های منی و بیمار شدن حاجیان و گرسنه ماندن صاحبان این روزی ها، برای این ها دعا نکرد، ولی ما هم دعای ابراهیم را و هم حکم خدای ابراهیم را وارونه کرده ایم. خدا در آیه اعلام حج که مورد بحث است از همه منافع کشور حج روزی بهیمَهُ الانعام را بیرون آورده، این وَارْزُقْ چیه؟ یکی از وَارزُقِشْ همینه دیگه که میارن حجاج هدیه رو، با آنکه بسی منافع معنوی و مادی دیگر دربردارد و ما با نادیده گرفتن مصرف عاقلانهِ انسانی این حیوانات، گویی همه منافع حج را نادیده گرفته ایم و اگر در آیه گذشته موضوع شعائر الله درباره قربانی شتران یاد شده، اینجا فقط منفعت خوردن و خوراندن به مستمندان رکن بحث است، قبلاً شعائرالله کلیت داشت، اینجا خوردن و خوراندن رکن بحثه اصلاً {فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا البائِسِ الفَقیر} قبلش{الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ} و بس آن هم برای همه قربانیها، در آیه ای دیگر بالاتر از این ها، هدی و قَلائِد، قربانی های گوناگون حج را از دیدگاه قیاماً للناس در ردیف کعبه مکرمه نهاده است که {جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ} بعد {وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلَائِد} هدی و قلائد قیامه، خب این چه قیامیست؟ خدا و کعبه الی آخر.
اکنون از شما میپرسیم، آیا اینگونه قربانی کردن، هدر دادن هدیه بهیمهُ الانعام، دور ریختن میلیاردها ثروت اسلام، با بیجان کردن میلیون ها حیوان حلال گوشت و حسرت دادن میلیون ها مسلمان گرسنه که نان هم ندارند تا چه رسد به گوشت و بیمار کردن هزاران حاجی و به خشم آوردن گروه محرومان و سست ایمان کردن گروهی مسلمان، آیا این ها همه از منافع کشور حج و قیاماً للناس، قیاماً للناس این کنگره بزرگ اسلامی ست؟
آیا این قیاماً للناس است یا قیاماً للنَسناسْ؟ که علیه اسلام و مسلمین یاوهها گویند و آیین پیشرو درخشان ما را آیین اسراف و توحش وانمود سازند، معنای همگانی و همه کس فهم آیه چنان است که همانگونه که کعبه مکرمه و ماه حرام قیاماً للناس است که برای مصالح خود و برانداختن دولت و قدرت نسناس قیام کنند، قیام قربانی هم اون قیامی سیاسیست، معنویست این قیام اقتصادیست، قیام قربانی هم از نظر مادی و معنوی، قیاماً للناس است، قیام و به پا خواستن مردمان است در روح فداکاری و اینکه با دیدن سیل خون، از برخوردها و درگیریهای خونین فی سبیل الله نهراسند و هم به پا خواستن در این محشر عظیم برای سیر کردن گرسنگان، و روی هم رفته این قربانیها همچون زیارت کعبه قیام ناس است علیه نسناس که نسناس جهل، کفر، فقر، ذلت، استحمار، استعمار، استسمار و هرگونه نسناسی که ضد شریعت ناس است، با نقشه جهانی این کنگره اسلامی ناس نابود گردد و آیا مسلمین در این کشور قیام یا دفن کردن و سوزاندن تل های گوشت حلال، بله
(صحبت حضار)
با بخل کردن و سوزاندن تلهای، که من خودم رفتم دیدم، محشر کردند گروهی، چه حماقتیست مسلمون ها به حساب اسلام میارن؟ با دفن کردن و سوزاندن تلهای گوشت حلال چه قیامی و مصلحت مادی و معنوی خود میکنند؟ و آیا در قیام میکروبات و امراض گوناگون و سقوط گروهی از منیزدگان، قیام دشمنان اسلام علیه اسلام و مسلمین که این اسراف وحشیانه را به حساب اسلام گرفته و یاوه ها می گویند و سقوط گروهی از مومنان از اصل و عقیده و ایمان و قیام گروهی از بینوایان گرسنگان علیه قربانی، ….. قربانی میکنیم، میمیریم از گرسنگی، آیا اینها قیاماً للناس است یا قیاماً للنسناس؟ این چه قیامیست، چه قیام عقیده ای و ایمانیست؟ قیام اخلاقی و وجدانیست، قیام اقتصادی یا سیاسیست، همش که قعوده، این ها همه در این قربانی ما قعود و سقوط است، برعکس نهند نام زنگی کافور.
اما اگر ما گروه ناس، قربانی کشور حج را از هر سه دیدگاه قرآنی اش بنگریم، از دیدگاه رحمانی و انسانی اش بنگریم، قیام هایی را از نظر منافع و مصالح مادی و معنوی خواهیم داشت و چنانکه که مکرر هم گذشت، سراپا قیام زندگی، پایندگی، عزت، عظمت، سربلندی، قیام همه جانبه علیه نابهسامانیهای خود خواهیم داشت، این قربانی به طور هَدی در حج تمتع و واجب است که {فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ}الی اخر.
بنابراین قربانی هَدی، هدیه ایست، قربانی هَدی، هدیه ایست که روایتش رو خوندیم، بر حاجیانی که از اهل مکه نیستند برای فقرای کشور حج، این هدیه، اینجا اضافه میکنیم نه تنها کشور حج، برای فقرای کل جهان اسلام، این هدیه از نظر گوشت برای بندگان خدا و از نظر سِرّ معنوی برای خدا که آن هم به سود بنده است و اکنون نمونههایی از اخبار هَدی که درحاشیه آیات گذشته، همان را که فهمیدهایم تأیید میکند، این بلا، ما نوعاً بلا رو میگیم علاج رو نمیگیم، مرض رو میگیم، شما هرجا بشینید راجب به اینکه حوزه ما قرآن نداره، نچ نچ بلند میشه ولیکن نه در فکر جبران هستیم، معالجه و نه داخل قدم می گذاریم برای معالجه
حالا این بلا، این بلا چجوری باید رفع کرد؟ یعنی قربانی نکنیم؟ نمیشه، این بزرگ ترین ثروت اقتصادی و به علاوه اقتصادی، معنوی عرض می شود که حج را که قربانی و هدیه است از بین ببریم؟ نخیر، باید ترتیب بدیم، ترتیب طبق نص، طبق نص که این هدیه اگر در بعد اول نشد دوم، در منی نشد در غیر منی، در روز دهم نشد در غیر روز دهم، در