بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
أعوذُ بِالله مِنَ الشیطانِ الرّجیم
{فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ} در کلّ این مباحثی که ما عرض میکنیم إلاّ یک چیز، روایات تقریباً میشه گفت مختلفه، اون یک چیز این است که قربانی که ما ماموریت داریم در منی، روز دهم ذی حجه الحرام قربانی کنیم، اگر بنا باشد فقیری نباشد و از بین برود، حتی یک اشاره هم در روایات نداریم که این کار را بکنید، هرگز، بلکه به عکس روایاتی هست که مطلب را به وجهٍ عام بیان میکنه.
(صحبت حضار)
بله و از نظر آیه که مطلب بیّنه، از نظر آیات سوره مبارکه حج عرض میشود که {كَذَلِكَ سَخَّرْنَاهَا لَكُمْ} که ما بحث کردیم.
حالا ما چندتا صحبت داریم. یک صحبت این است که آیا هر هَدی که باشد کافی است یا نه؟ ما عرض میکنیم که نخیر، به همان جهتی که ما استدلال به آیه کردیم که هَدی مَیْسور مناته، اونیکه مَیسور است که در مقابلش معسوره. از نظر تعداد، از نظر کمال، بزرگ بودن، چاق بودن، چه بودن، چه بودن، شرایطی که در اینجا شده است. آن مقداری که در مُنی مصرف میشود در مُنی و بیشترش مصرف سایر فقرای کشور حج و بقیه اش مصرف سایر فقرای عالم اسلامی که این یک امتیاز و ثروتی است که دیروز عرض کردم.
خب بعضی روایات هم این طوره که اول شتر، نشد گاو، نشد گوسفند، نشد بز، ووو که نشد داره. اول شتر، کسی که میتواند شتر هَدی کند که به مصرف برسه البته با شرط مصرف، اگر کسی توانست شتر هَدی کند که به مصرف فقرا برسد، واجب است که شتر بکشد. اگر به مصرف فقرا نرسد هیچی، حتی یک گنجشک هم بکشه غلطه. شرط مُسَّجر است در کل موارد.
همانطوری که در بعضی از روایات دارد که اگر شما پول داشتید ولکن حیوان و هَدی پیدا نکردید اصلاً تا وقت ذی الحجه گذشت، در اینجا پول را نزد کسی بگذارید که بعداً ذبح کنید. اگر ذی الحجه هنوز باقی است در ذی الحجه، اگر نیست سال دیگر، نشد سال بعدی و اگر نشد پولش را به فقرا بدید مثلاً.
خب اون یک مبحث که {مَاسْتَیْسَرَ مِنَ الهَدی} هدی میسور است و نه ما افراط میکنیم و نه تفریط و این هدی میسور هم باید مصرف فقرا بشود. منتها اگر که ذبحیست یا نحریست {کُلُوا مِنْهَا} داره، اگر ذبح و نحر نیست تمام پول باید مصرف فقرا بشه، دیگه ثلثی من، ثلثی رفیقم، ثلثی فقیر، این حرف هایی که در باب خود هَدی است، نخواهد بود. در آنجا هم باز معنا دارد که باز بحث میکنیم. من رئوس مطالب رو عرض میکنم که بعداً باز صحبت کنیم.
ببینید، یکی از مویدات این مطلب که روز دهم ذی الحجهُ الحرام، روز صرفاً کشتن نیست، چون اگر صرفاً کشتن بود برای اون دو رمز معرفتی که خون را انسان ببیند چشمش و این یک نمود از فداکاری است، خب یک مرغ میکشتی، بره میکشتی، شتر میکشی چرا؟ یا مثل رسول الله (ص) 66 شتر بکشد مثلاً، چرا؟ این همه زیاد برای چی بکشه؟
یکی از غرضهای مطلب این است که در کلّ روایاتی که راجب به ذبح روز دهم بحث میشه، میگوید یومَ النحر، چرا؟ یوم الذبح نفرمود، یومَ الأضحی داریم بله ولی یومَ الذبح نداریم، چون ذبح در انحصار غیر شتره، اما یوم النحر فرمود، چرا؟ اون خطِ قسمتِ بالا رو گرفته. اون بالاترین هدیهای که از نظر جسم و از نظر قیمت، از نظر وزن که بیشتر است، هست، او را مقرر کرده، یومَ النحر.
من به روایت یک اشاراتی میکنم که تفسیر هم لزومی نداره مثلاً فرض کنید در صفحه 85 وسائل شیعه جلد دهم، در اینجا عرض میشود که مُعاوَیهِ بن عَمَّار، در روایاتی، سَبعُ در روایاتی، خَضیرِ بن أیاز در روایاتی،…… در روایاتی و از چند امام، امام باقر و امام صادق و بعضی از ائمه که ده پونزده تا روایته ما به تعداد داریم. همه میگویند، یوم الحَجِّ الاکبر یعنی یوم النَحر، یوم الذبح نداره، این نحر چه حسابی؟ یعنی حساب این است که مقدار اول در هدی، اون بزرگترین هدی از حیواناته. بزرگترین هَدی از حیوانات عبارت است از شتر، منتها، در شتر و گاو شرط است ماده باشه چون ماده گرونتره و چیتره، ولیکن در غیر شتر و ماده شرط است نر باشد. اما شرط است در کجا؟ آنجا که بتوانیم {مَاسْتَیْسَرَ مِنَ الهَدی}
اون روایاتی که می گوید اگر شتر باشد و یا گاو باشد و یا گاومیش باشد، باید ماده باشد، اضافه باید های دیگر، این اگر بتوانید، اگر نتوانیم نر، و بهعکس روایاتی که در غیر شتر و گاو در گوسفند یا در بز میفرماید باید نر باشد و بیضتینش سالم باشه، کوبیده نباشد، چاق باشه یا چه، این در صورت یُسر، اما اگر من گوسفندی را یا پولش را ندارم یا نمیتونم پیدا کنم که این گوسفند نر باشد خب ماده ، گوسفند نر پیدا میکنم ولی بیضه اش را له کردند که این چاق بمانه، اینطورم هست ها، بیضه رو له کنند کاری نمیتونه انجام بده، چاق میمونه. خب اگر نتوانستم، خب این رو.
پس این {مَاسْتَیسَرَ مِنَ الهَدی} مراتب رو عرض میشود که تعیین میکنه، این یک قسمت.
قسمت دیگر ترتیب الهَدی، که همین که داریم عرض میکنیم دنبالش، صفحه 97حدیث یک و چهار .
(صحبت حضار)
-چی؟
(صحبت حضار)
-نه، نخیر نمیشه کمال مطلق باید داشته باشه، از نظر شکل و از نظر شکسته نباشه و زخم نباشه و کچل نباشه و مچل نباشه و اینها همه شرط است.
عرض میشود که ببینید صفحه 97، ترتیبُ الَهدی، حدیث یک و حدیث چهار.
حدیث یک، مُعاوِیَهِ بنِ عَمَّارْ عَنْ أبی عَبدالله (ع) قَالْ ثُمَّ اشْتَرَ هَدیَکْ، ببینید، ثُمَّ اشْتَرَ هَدیَکْ إنْ کَانَ مِنَ البُدن أوْ مِنَ البَقَرْ وَ إلاّ (ببینید ترتیب) وَ إلاّ فَاجْعَلْ كَبْشَاً سَمينَاً فَحْلاً فإنْ لَمْ تَجِدْ کَبْشَاً فَحلاً فَموجِوءاً مِنَ الضَّأنْ (که بیضه اش را فشار دادند یا کشیده اند) فَإنْ لَمْ تَجِدْ فَتيساً (بز آخریشه) فإنْ لَمْ تَجِدْ فَمَا تُيَسَّرُ عَلَيكْ وَ عَظِّمْ شَعَائِرِ اللّه. این چیز کوچیک، خیلی کوچیک، یک بره پنج ماهه، چهار ماهه مثلاً، ببینید، این درست طبق آیه است. این روایت قشنگ طبق آیه است منتها در هَدیها، اما کسی که در هَدیها، اصل هَدیها اما در تعداد چی؟ کسی که بتواند دو تا شتر بکشد، دو، سه، سه، چهار، چهار اگه بعضش بکشد مصرف داره، بعضش مصرف نداره خب پولش، اینطور میاد دیگه، این یک حدیث.
حدیث چهارم، إذَا رَمَیْتَ جَمَره فَاشْتَرِ هَدْیَک (جمره عقبه) إنْ کَانَ مِنَ البُدن أوْ مِنَ البَقَرْ وَ إلاّ فَاجْعَلْ كَبْشَاً سَمينَاً فَحْلاً فإنْ لَمْ تَجِدْ فَموجِوءاً (منطقیه،) فإنْ لَمْ تَجِدْ فَموجِوءاً مِنَ الضَّأنْ فإنْ لَمْ تَجِدْ فَتیساً فَحلاً فإنْ لَمْ تَجِدْ فَمَا تُيَسَّرُ عَلَيكْ وَ عَظِّمْ شَعَائِرِ اللّه وَ إنَّ، (این دنباله داره، این همون حدیثه دنباله داره) وَ إنَّ رَسُولُ اللّه (ص) ذَبَحَ عَنْ أمَّهَاتِ المُؤمنينْ بَقَرَهً بَقَرَهً وَ نَحرَ بَدَنة، بدن از خودش، بقره بقره از عایشه و مسلم و کیو کیو و اینها.
خب، عرض میشود که در صفحه 101 ام، ذَبحِ رَسول الله (ص)، باز تأیید این مطلبه که هر چی بیشتر بهتر، بهتر نه اینکه بهتر، واجب و چرا واجب؟ واجب به حساب اینکه فقط اون دو بعد معرفتی نیست، اون بعد ذِبح کافی بود، بلکه بعد سیر کردن شکم هاست هر چه بیشتر.
صفحه 101 حدیث چهار و شش، چهار، أبی عَبدِالله (ع) قَالَ ذَبحَ رسولِ الله (ص) عَن أمَّهاتِ مؤمنین بَقَرَه بَقَرهَ وَ هُوَ نَحَرَ ستّاً وَ سِتّینَ بَدَنَه، اینجا ….. یکی یکی از زنها …. از خودش 66 شتر) وَ نَحَرَ عَلّی (ع) (کمتر) أربَعَاً وَ ثَلاثین بَدَنه. حساب احترام و مراتب رو کرد.
یعنی اینها را کرد که اگه کسی هم نبود بخوره همین طور به جای یکی مثلاً پیغمبر بزرگوار، خب یکی فرض کن واجب حالا، فرض کن یکی واجب، فرض کنید یکی واجب در اون بعد اول و دوم که شما میگیید و راجب شکمها مطلبی نیست، خب بقیه رو چرا؟ اگر واقعاً اسراف، فرض کنید، فرض کنید اسراف جایز است و بحث خوردن شکم نیست و بحث رمز اول و دومه خب یکی، پس چرا 66 تا؟ در اون فقر و بدبختی و چنان، 66 تا پیغمبر بزرگوار، چون احتیاج بود در اونجا، این حدیث چهار.
حدیث شیش، سَاقَ مَعهُ مِائهَ بَدِنة (صد شتر پیغمبر بزرگوار در حجهُ الوداع با خودشون بردند) فَجَعَلَ لِعَلیٍّ أربَعَ ثَلاثینْ ( اونم مال پیغمبر بود) وَ لِنَفسِهِ ستّاً وَ سِتّینَ وَ نَحَرَها کُلَّهَا بِیَدِه، هم مال خود را، هم مال امیرالمؤمنین را با دست خودش نحر کرد که یک فضیلتی است برای امیرالمؤمنین (ص).
خب عرض میشود که بعد در صفحه 105 که لاَ یُجزِ الخَصیّ، اونیکه تخمش را کشیده اند، صفحه 105، یا اینکه فشار دادند. این همش بر محور فَمن لَمْ، عرض میشود که ببخشید{فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَر} {فَمَاسْتَیْسَر} مقداری که ممکنه، اگر شما امکان ندارد که گوسفند نری که بیضه سالم و چه سالم، اونی که میتونید، آقایون فقها جور دیگه می فرمایند، قرآن اینطور میفرماید، حدیث هم اینطور که حالا عرض میکنیم، صفحه 105 حدیث سه، عبد الرّحمن بنِ حجاج، قَالْ سَئَلْتُ أبا ابراهیم، امام کاظم (ع)، عَنِ الرَّجُلْ لِیَشْتَرِ الهَدی فَلَّمَا ذَبَحَهُ إذَا هُوَ خَصیٌ مَجبوب (نمیدانست مجبوبه یا بیضش کشیدند یا فشار دادند یا له کردند) وَ لَمْ یَکُنْ یَعلَم أنَّ الخَصیَ لاَ یُجزی فِی الهَدی هَلْ یُجزیهِ أمْ یُعیدُه، قَال لاَ یُجزیهِ إلاّ أن یَکونَ لاَ قُوَّهَ بِه عَلیه.
اگه نمیتونسته همین کافیه، اگه میتونسته اونیکه کشته بده به فقرا، یکی دیگه هم بکشه. البته نظیرش را هم داریم ها. نظیرش را هم داریم که اگر یک حیوانی که عرض میشود که شرایط، غیر این شرط، شرایط هَدی درش نبود، اینو این آدم کشت یا جهلاً یا اشتباهاً، حالا چیکار کنه؟ فرمود باید اونی که کشته صدقه بدهد و بعداً یکی دیگه، اگه یکی دیگه لازم نیست پولش رو بده. پس حساب این است که این شرایط باید مجموع باشد. این حدیث سوم بود.
(صحبت حضار)
-که چی؟
(صحبت حضار)
-اگر نشد دیگه، اگه نداشت
(صحبت حضار)
-ولکن، دو بعد داره آخه، یکی الهیست که باید قشنگتر و زیباتر انسان بده، اونیکه تخمش را چه کردند، اون زیبایش رفته دیگه، این ناقصه، این چون ناقصه و لذا اون چاق، هم چاق باشه و بیضه اش سالم.
(صحبت حضار)
-توجه نکردید هم چاق باشه و هم بیضش سالم، اما چاق باشه و بی بیضه نه. چاق باشه و بیضش سالم هر دو رو شرط کرده پس ببینید این حدیث سوم.
چهارم، عَن عَبد الرحمن بنِ حَجاج سَئَلْتُ أبا عَبدالله (ع) عَنِ الرّجُل لِیَشتَرِ الکَبشْ فَیَجِده خَصیاً مَجبوبا، قَالْ إنْ کَانَ صَاحِبُهُ موسِراً فَلْیَشتَرِ مَکانه، ببینید، مَاسْتَیسَرَست، این مَاستَیسَر نبوده، حالا یا اشتباه کرده یا هر چه.
حدیث هشتم، هشتم، قَالْ أبا عبدالله (ع) اشْتَرِ فَحلاً سَمیناً لِلمُتِعَه (حج تمتع البته، ….. که فحل نداره….) اشْتَرِ فَحلاً سَمیناً لِلمُتِعَه فَإنْ لَمْ تَجِدْ فَموجوءاً، (اینکه بیضش رو چه کردند) فَإنْ لَمْ تَجِدْ فَمِنْ فُحولهِ المَغز (اول گوسفند نر سالم، بعد گوسفند نری که بیضه اش را چه کردند، بعد بز نر، بعدم بز ماده) فَإنْ لَمْ تَجِدْ فَمِنْ فُحولهِ المَغز فَإنْ لَمْ تَجِدْ فَنَعجَة (ماده) فَإنْ لَمْ تَجِدْ فَمَا اسْتَيسَرَ مِنَ الهَديْ. درست چه میتوانی، ماستیسَر، این حدیث هشتم، هفتم.
(صحبت حضار)
-روایت نگه، قرآن که میگه، اگه نگفته باشه قرآن که میگه کافیه آیت الله العظمی فرمودند،
(صحبت حضار)
– آیت الله العظمی فرمودند، ….. نفرموده، آیت الله العظمی فرمودند، نفرموده باشن، ما که داریم به روایت مراجعه میکنیم چون در جو حوزه قرار داریم و إلاّ خب روایت نمیخواستیم اصلاً مگر در بعضی جاها.
و هشتم، فی حَدیثٍ قَالْ الخَصِّیُ یُضَّحی بِه الخَصّیُ یُضَحی بِه قَالْ لاَ إلاّ أن لاَ یکونَ غَیرُه ( پس مَاستَیسَر شد باز)
حدیث صفحه 126، حدیث یک و دو، بِیعُ الناقِص وَ صَدَقَ بِثَمَنِه، بیعَ الناقِص وَ صَدَقَ بِثَمَنِه واشْتَرِ الآخر، یک، عَنِ الحَلبی، قَالْ سَئَلتُهُ (البته حلبی از امام صادق و از امام باقر نقل میکنه وگرنه چون هم عصر امام جواد بوده) قَالْ سَئَلتُهُ عَنِ الهَدیُ الواجِب إذَا أصابَهُ کَسرٌ أو عَطب.
یک من یک هَدی واجبی رو خریدم، عیب هیچ نداره، هیچ اشکالی نداره، ولیکن بعد پاش شکست، افتاد زمین سرش شکست، پاش شکست، این کافیه یا نه؟ چون ما اول که خریدیم سالم بود دیگه، مطلب جدیده، اول که خریدم سالم بود ولی حالا همین رو عرض میشود که کافیه یا نه؟
أيَبيعُهَ صَاحِبُه وَ يَستَعينُ بِثَمَنِهِ عَلى هَديُ آخَر (خب اینکه کافی نیست، بفروشه پولش رو برداره یک هدی دیگر) قَالْ يَبيعُهُ وَ يَتَصَدّقُ بِثَمَنِهِ وَ يَهدي هَدیاً آخر. کیو داره میگه؟ کسی که هر دو رو میتونه، هر دو رو نتونه که چی، کسی که فقط این مقدار پول داره، یعنی خریده سالم، حالا افتاده و پاش شکسته، خب یا همینو بکشه یا اینو بفروشه، پولش رو بگیره، یک کوچکتر مثلاً بخره، بله، اینجا که حضرت میفرمایند يَبيعُهُ وَ يَتَصَدّقُ بِثَمَنِهِ، واجبه دیگه، وَ يَهدي هَدیاً آخر، دو جهت را در نظر گرفته، یکی اینکه باید سالم را شما باید ذبح کنید، دیگر اینکه اونی هم که ناسالم بود اون به حساب مَاستیسَره، مَاستَیسَرِ شما فقط یکی سالم نبود که باید بخرید و ذبح کنید، نخیر، این مَیسور و إلاّ این میسور نباشد که خب نمیشه این حرفو زد که، این یک.
عرض میشود که دوم، حدیث دوم همین جا
(صحبت حضار)
-چون این هم درحال هَدیه آخه، در حال قربانیست آخه، اگر این ببینید،
(صحبت حضار)
-نشد، به حساب قربانی نمیاد، نخیر، اینکه به حساب قربانی
(صحبت حضار)
-…… و اون دومی میسورش هست، اولی هم بالاخره تابع همون میسوره دیگه،
-خب
-پس بنابراین اینم جزء قربانی باید باشه.
-موردی بوده است که بیشتر از یک مصرف نبوده، این احتمال رو بدید، موردی بوده است که بیش از یکی مصرف نبوده،
(صحبت حضار)
چرا نمیشه؟
-بله ولیکن اینها نوعاً کسانی که داشتند میکشتند دیگه، یکی، دوتا، سه تا، ولی فرض کنید این احتمال کافیه، یکی از جوابهاش، احتمال بدید موردی بود که یکی بیشتر لازم نبوده، حالا یکی بیشتر لازم نبوده، من یکی سالم را کشتم و پول دارم بیشتر بدم یا نه؟ میگیم بله، اینکه شما عیب داره بفروش و پولش رو صدقه بده، چرا؟ چون این ماستَیسَره دیگه، این یکی عرض میشود دوم.
(صحبت حضار)
– پس چکار کنیم؟ پس چکار کنیم؟ برای فقراست دیگه، حق فقراست دیگه، {أطعِموا البَائِسِ الفَقیر} یک اطعام گوشته، یک اطعام عرض میشود که پوله، اصلش همینه دیگه
-اصلاً توانایی نداره
-اونکه هیچی، اونکه هیچی، مَاستیسر نیست، اگه ماستَیسَر نیست، اصلاً شکسته بخره، شکسته ارزونتره، یک پام نداشته باشه اصلاً یا موجیه یا فلان، کچله مثلاً، چاره ای نداره دیگه، بعداً
حدیث دوم، عَنْ أحَدِهِمَا (ع) سَئلتُ عَنِ الهَدیِ الوَاجِبْ
(علیک السلام)
إذَا أصَابَهُ کَسرٌ أو عَطبٌ أيَبيعُهَ صَاحِبُه وَ يَستَعينُ بِثَمَنِهِ فی هَدیٍ قَالْ لاَ یُبیعُهُ، (چیکارکنیم؟) فَإنْ بَائَهُ، این لاَ یُبیعُهُ، چی شد؟ این حرف دومی که شما دارید میزنید، لاَ یُبیعُهُ، یعنی چی؟ اینجا مورد دوم میاد، اول مورد اول بود که یعنی ما بخواهیم توجیه کنیم باید، احتماله دیگه، مُنَّجَد که نیست، اول این مورد بوده که این یکی بیشتر لازم نبوده، خب اون یکی رو که جزء مَاسْتَیسَره، هَدی بده، همینجوریست که صدقه بده.
اما دومی چی؟ دومی قَالْ لاَ یُبیعُهُ، نفعش رو، چرا مصرف کنیم؟ چکار کنیم؟ فَإنْ بَائَهُ، اگر فروختیم، نفروشه یعنی همین رو بکشه، هم یکی دیگه سالم، فَإنْ بَائَهُ وَ يَتَصَدّقُ بِثَمَنِهِ وَ الیَهدِ هَدیاً آخر، این وَ الیَهدِ هَدیاً آخر در …. موردینه، چه بفروشد، چه نفروشد، هدی آخر لازمه. اگر نفروشد اونم هَدی اوله جزء مَاستیسَرِه.
صفحه 147، رمز تضحیه چیست؟ صفحه 147، حدیث بیست و دوم، عرض میشود که بله، قالَ رسول الله (ص) إنَّمَا جَعَلَ الله هَذا الأضحَی لِتَشبَعَ مَساکینُکُم مِنَ اللّحمْ فَأطعِموهُم که مکرر عرض کردیم. إنّمَا حسره، معنی حسر این است که چیز دیگه نداره اصلاً. با اینکه چیز دیگه هم داره، اما چیزی که دارد نوعاً نمیفهمند، و رکن نیست واجب نیست،
-حکمت است علت نیست
-إنَّما، جَعل که جَعل تشریعیست، این جعل تشریعی وجوبه. چرا واجب کرد؟ برای این، إنَّمَا، حَسره، إنَّمَا حَسره، حسر علته نه حکمت، إنَّمَا، حَسره دیگه.
حالا اگر چنانچه
(صحبت حضار)
– عِدّه در طلاق از مَاءه در موت نه و لذا ما،
-در عده ماه نبود
-میگن ما نمیگیم آخه، خب عده نداره و لذا اگه زنی ده ماه، دوازده ماه، فاصله داره از شوهر، بعد قبل از عمل جنسی طلاق بده این عدّه نداره به نظر ما، به دلیل آیه و این روایت، عرض میشود که آیه اش که بعد.
حالا، این إنَّمَا جَعَل، این إنَّمَا اصلاً رکنه صددرصد این قرار میگیره، این أضحی دارای یک بُعدیست که إنَّمَا برای اینکه اشباع مصرف نمیشه. بعد دیگر الله اکبر همه جا باید بگید، ُبعد دیگر بهعنوان قربانی خب در قربانی باید بگید، اما قبل از اینا چی؟ اون رموز چیه؟ این رموز در إنَّمَا نداره، اون رموز واجب نیست اصلاً، اون در فقه معرفته، در فقه اصغر وجوب اصلاً ندارد بلکه عنوان تکاملی دارد ولی ما بهعکس کردیم درست، و بر این عرض میشود کار کردیم، اینم عرض میشود که هیچ.
(صحبت حضار)
-بله؟ إنَّمَا جَعَلَ الله هَذا الأضحَی ( به طور کلی) لِتَشبَعَ مَساکینُکُم مِنَ اللّحمْ فَأطعِموهُم، خب بعضی فقها میفرمایند که، کسی بود میخورونیم، نبود که لزومی نداره ببریم بهش بدیم، آقایون این سفره را خدا برای این داد که بدید شما، نمیتونید خب نکشید اصلاً.
عرض میشود که دیگر در حَبس لُحومِ أظاهِر، صفحه 148، این احادیث را چند تاشو میخونیم براتون که اصلاً وضع این لُحوم چطور بوده؟ سه روز و سه روز که از منی گذشت ببریم، نبریم، نگه داریم، نگه نداریم، اینها همش دائر مدارِ مصرفه. مصرف خود، مصرف دیگران، منتها این مصرف خود و دیگران هم دو بحث داره، یک بحث اصلی اولیست که خب باید مصرف شه، قسمتی خود که استحباب است قسمتی هم فقرا.
بحث دوم این است که آیا سه قسم باید بشه کما اینکه روایات داره، بعضی روایات، یک مقدار، یک ثلث من، یک ثلث من و یک ثلث مال رفیقم و یک ثلث مال فقیر، حالا مراد از ثلث چیه؟
(صحبت حضار)
مراد از ثلث چیست؟ آیا مراد از ثلث، ثَلاثَهِ أثلاث، سه ثلث برابر است؟ نمیشه سه ثلث برابر نمیتونه باشد. سه قسمت میکنیم. یک قسمت من، یک قسمت اون، یک قسمت اون.
حرف دوم، آیا این سه قسمت، یک قسمتش که مال من است، قسمت دوم مال رفیقم است که غنیش یا فقیره؟ اگر فقیر باشد که این با سومی یکیه، اگر غنی باشد که بنابراین أغنیا دو برابر گیرشون میآید و فقرا یک برابر. این قابل قبول نیست. بر حسب آیه تقسیم ثنائیست، بر حسب روایات، بعضی روایات تقسیم ثلاثیست، بعضیا ثُنائیست که اینو باید که ما معنا کنیم، حالا عرض میکنم. روایات بخش اول رو بحث میکنیم.
صفحه 148، باب 41، بابُ الجَواز أکلِ اللحومِ الأضحی، بَعدَ الایَّام وَدِخالِهَا، عَنِ الفُضلا، عَن أبی عَبدالله (ع) فضلای ثلاثه، قَالْ نَهی رسول الله (ص) أن لِحومِ الَأضاحی بعدَ ثَلاث.
بعد از سه روز، سه روز منی دیگه، روز دهم، یازدهم، دوازدهم، بعد از سه روز این لحم اینها رو نخورید، یعنی منائیها نخورند یا خارجیها؟ خارجیها چطور؟ ثُمَّ أدِلَ فیهَا، اول نهی فرمود بعد إذن داد. اول جمعیت کمتر بود، بعد بیشتر.
وَ قاَلْ کُلوا مِنْ لُحومِ الأضَاحی بَعدِ ذلِکْ وَدَّخَلوا، چرا؟ اونوقت که نَهی چون فقیر زیاد بود، اگر از مِنی ببرید، خب مِنائیها لازم دارند، بعد از سه روزم باز لازم دارند، بعداً اجازه داد، چرا؟ برای اینکه لحم زیاد، فقیر کم، زیادیشو ببرید خارج، این یک.
حدیث دوم، جَابر بن عَبدالله أنصاری قَالْ أمَرَنا رَسول الله (ص) أنْ لاَ نَأکُلَ لُحومِ الأضَاحی بَعدَ ثَلاثَه أیام، لاَ نَأکُلَ کی؟ اونایی که در مُنی که باید بخوره، اونی که خارجه، ثُمَّ أَذِنَ لَنَا أَنْ نَأْكُلَ وَ نُقَدِّدَ وَ نُهْدِيَ إِلَى أَهَالِينَا.
خشک کنیم، هدیه بدیم به اهالی، البته خشک کنیم برای اینکه به فقیر برسه نه به خودمون. هدیه بدیم برای اینکه به فقیر برسه، ولی کجا؟ خارج منی، پس این آقایون سنیهای حجاز که میگویند از منی نباید بیرون برد، اگر چیزی بیرون ببره، مثلاً یک خورده منع داره، اینا خشکه همون مطلب اولن که از منی بیرون نباید بره، آقا بیرون نباید بره برای اینکه در فقرای اونجا اولاً باید تقسیم بشه، بعداً اگر اونجا کافی بود و احتیاج نبود، به بیرون ببرند.
حدیث سوم، إنَّ رَسول الله (ص) نَهی أنْ تُحبَسَ لُحومٌ أضَاحا فوقَ ثلاثَ أیام، مرحله دوم، از سه روز که گذشت، حبس نکنید گوشت ها رو، خب، این حبس چجوره؟ حبس معنیش این نیست که این گوشت ها سه روز گذشت و خوردند و کسی هم دیگه نبود بخوره، حبس کنیم، یعنی خشک کنیم و یا زیر خاک کنیم و مثل حالا که آتش کنیم، نه، نه، این نمیشه، بلکه این باید بره به مصرف کسانی که خارج از منی هستند برسه و بخورند.
(صحبت حضار)
– حبس نیستش که، این آزاد کردنه، حبسن نیستش که.
خب، عَنْ أبی جَعفرِ الباقِر (ع) قَالْ کَانَ النَبّی (ص) نَهی أنْ تُحبَسَ لُحومُ الأضاحی فوقَ ( این مرحله دوم رو داریم میگیم) فوقَ ثَلاثِ أیّام مِن أجلِ الحَاجَه فَأمَّا الیُومْ فَلاَ بَأسَ بِه.
نَهی أنْ تُحبَسَ لُحومُ الأضاحی، سه روز که گذشت، نگه ندارید، چرا نگه دارید آخه، مِن أجلِ الحَاجَه، مصرف بکنید، فَأمَّا الیُومْ فَلاَ بَأسَ بِه، امروز نخیر، شما نگه دارید و خارج کنید. چرا؟ برای اینکه فقرا هستند.
حدیث دیگر، عَنْ أبی عَبدِالله (ع) سَألْتُ أنْ حَبسِ لحومِ الأضاحی فوقَ ثلاثَ أیّام بِمُنی (نگه دارید) قَالْ لاَ بأسَ بِذلکْ الیُومْ، امروز اشکال نداره چرا؟ برای اینکه در منی فقیر زیاده، دیروز جور دیگه بود. چون در منی عرض میشود که ببخشید امروز گوشت زیاده و فقیر کم، دیروز به عکس.
إنَّ رَسول الله إِنَّمَا نَهَى عَنْ ذَلِكَ أَوَّلاً (چرا؟) لِأَنَّ اَلنَّاسَ كَانُوا يَوْمَئِذٍ مَجْهُودِينَ (فقیر زیاد بود، گوشت کم، گفت بیرون نبرید) فَأَمَّا اَلْيَوْمَ فَلاَ بَأْسَ مِثْلَه، امروز فقیر کم گوشت زیاد، فَلاَ بَأْسَ.
فَلاَ بَأْسَ این لاَبَأسَ در مقابله حذره، اولاً حرام بود، چون فقیر اینجا بود، حالا حرام نیست یعنی واجبه، چون {وَکُلوا مِنهَا وَ أطعِموا البائِسِ الفَقیر}.
حدیثی دیگر، قَالْ أباعَبدالله کُنَّا نَنهی عَنْ إخراج لُحومُ الأضاحی بَعدَ ثَلاثَ أیام لِقَلهِ لَحم، (….) لِقِلَّهِ اللحم وَ کثرهِ النّاس (بیرون بره چکار؟ بُعد اول فقیرهای اینجا) فَأمَّا اليُومْ فَقَدْ كَثَر اللّحم وَ قَلَّ الناسْ فَلاَ بَأسَ بإخرَاجِه (به همون معنایی که عرض کردیم.)
و همین جا روایتی دیگر، خب صفحه 151، من یک سیر کامل در این روایات کردم اونیست که مورد این بحث ماست دارم عرض میکنم، صفحه 151، باب43، بابُ الکِراهَهِ إعطاءُ جِزارِّ الجَلال وَالهَدی وَ قَلائِدُهَا وَ جُلودِهَا وَ الخُروجْ بِهِ مِنْ مُنى بَلْ يَتَصَدَّقُ بِهِ أَوْ بِقِيمَتِهِ إِنِ احْتَاجَ إِلَيْهِ.
چی شد؟ ما داریم گوشت ها را میندازیم دور، میفرماید که شما پوستاشم حق ندارید به کشنده بدید حتی.
حدیث اول، عَنْ أبی عَبدالله (ع) قَالْ نَهی رَسول الله (ص) أنْ یُعطِی الجَزَّار مِنْ جُلودِ الهَدی وَ جَلالِهَا شَیئاً، کی؟ کسی که صاحب این هدیه، حق ندارد به جَزّار، اونیکه پوست میکّنه، اونیکه میکشه و پوست میکنه، نه پوستش رو بده و نه، وَ جَلالِهَا شَیئاً، حتی سُمهاش رو، شاخش رو، سُمِشو، پوستشو، موستشو، نباید بده، خب چطور شد که نباید بده؟ برای اینکه خب این مال فقراست و حق نداریم در مال فقرا ما تصرف کنیم.
حدیثی دیگر، عَنْ أبی عَبدالله (ع) قَالْ وَ يُنْتَفَعُ بِجِلْدِ اَلْأُضْحِيَّةِ وَ يُشْتَرَى بِهِ اَلْمَتَاعُ وَ إِنْ تُصُدِّقَ بِهِ فَهُوَ أَفْضَل.
خب این یُنتَفَع چجور؟ یک مرتبه است من که میکشم، باید پوستش رو بردارم زیر پام بذارم بشینم کشکی؟ نه، استفاده کنم پولش رو بده، اما خودشو بدی بهتره، روایت اینو میگه، بعضیا خیال میکنند که نخیر یُنْتَفَع بِجِلدِ الأضحیه وَ يُشْتَرَى بِهِ اَلْمَتَاعُ، همینطور مجانی، آقا این مال فقیره و این تُصُدِّقَ بِهِ فَهُوَ أَفْضَل، اگر خودش رو صدقه بدم به اون فقیری که پوست میخواد، چی میخواد، چی میخواد، این بهتره. ولکن پایینتر از أفضل این است که شما اگه می خواید استفاده کنید مقداری، خب پولشو باید بدید فقیر.
عرض میشود وَ قَالْ نَحَرَ رسول الله (ص) بَدَنَهً وَ لَمْ یُعطِ الجَزَّارین مِنْ جُلودِهَا وَ لاَ قَلاَئِدَهَا وَ لاَ جِلاَلَهَا (چیکار کرد؟) وَ لَكِنْ تَصَدَّقَ بِهِ (همه رو صدقه داد) وَ لاَ تُعْطِ السَّلاَّخَ مِنْهَا شَيْئاً وَ لَكِنْ أَعْطِهِ مِنْ غَيْرِ ذَلِكَ. به سلاخ از اون نده، چیز دیگه میخوای بده از مال خودتون، از مال فقیر ندید، اگه چیزی بهش کرامت، بله از باب مزد هم نمیتونید بدید، از باب مزد نمیتونیم بدیم مال فقیره. همینطوری نمیتونیم بدیم فقیر نیست و اگر عرض میشود که خواستی بهش چیزی بدی از غیر مال فقرا که از مال خودتونه بدید.
حدیث دیگر، ذَبَحَ رسول الله (ص) إلَی مَنْ قَالْ وَ مَنْ یُعطی الجَزَّارین مِنْ جِلالِهَا، الی آخر.
خب، صفحه 153، باب 44، بابَ أنَّ مَنْ عَدَمَ الهَدی وَ وَجَدَ الثَمنْ وَجَبَ أنْ یُخَلِّفَهُ عِنْدَ ثِقَةٍ يَشْتَرِيهِ وَ يَذْبَحُهُ فِي ذِي الْحِجَّةِ وَ إِلاَّ فَمِنْ قَابِلٍ فِيهِ وَ مَنْ وَجَدَ الثَّمَنَ بَعْدَ أَيَّامِ الذَّبْحِ صَامَ. که صَام خودش بحثی دارد که لَم یَجِد چیه؟ لَم یَجِد دارای ابعادیه، یکی لَم یَجِد پولشو نداره، چون داشتن اول، داشتن پولشه دیگه، یک مرتبه نخیر پولشو دارد اما احتیاج داره، یک مرتبه نخیر پولشو دارد و میتونه پول رو بخرد هَدیی، ولکن این عرض میشود که هَدی وجود نداره، یک مرتبه نخیر همه اینها هست، هَدی وجود داره ولی مصرف اصلی فقرا نیست، پس همش لَم یَجِده؟ نه، ما دو لَم یَجِد داریم. یک لَم یَجِد اصلی، یک لَم یَجِد فرعی.
لَم یَجِد این است که قدرت مالی ندارد، کسی که قدرت مالی ندارد ولو مَا تَیَسَّرَ مَاسْتَیسَر رو انجام داده خب تبدیل میشود به{فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ} اما اگر کسی قدرت مالی دارد اما گوسفند نیست، قدرت مالی دارد، خورنده نیست، قدرت مالی دارد، نمیشود مصرف بشه، این تبدیل به صوم نیست، بگین این تبدیل به صوم نیست و نکشد چون گردنش نیست؟ نفهمیدیم، کسی که ندارد باید روزه بگیره، کسی که دارد ولکن شرایط صحت ذبح نیست، این روزه ندارد چون لَمْ یَجِدْ نیست، واجده….. و گوسفندم نکشد برای اینکه شرایطش نیست، نخیر پولشو باید بده دیگه. این هم اضافه بر اونچه از آیه استفاده میکنیم باز در روایاتی.
روایاتش، عَنْ أبی عَبدالله (ع) فی مُتِمَتِعٍ یَجِدُ الثَّمَنْ وَ لاَ یَجِدُ الغَنَمْ ( لَم یَجِد رو ما دو جور معنا میکنیم، یک جور مثل فَمَنْ، عرض میشود که{فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا} این عدم وجود که نیست، عدم وجدانه، یافت حلال و لذا مراحل مختلفی داره، آب هست، مریضم، آب هست باید پول بدم ندارم، آب هست باید منت بکشم، آب هست چه، اینا همش لَم یَجِده، اینجام همینطوره، اینجام پول هست، گوسفند هست، مصرف نداره، اینا همش لَم یَجِده. میفرماید که) فی مُتِمَتِعٍ یَجِدُ الثَّمَنْ وَ لاَ یَجِدُ الغَنَمْ (که همه رو میگیره) قَالْ يُخَلِّفُ اَلثَّمَنَ عِنْدَ بَعْضِ أَهْلِ مَكَّةَ وَ يَأْمُرُ مَنْ يَشْتَرِي لَهُ وَ يَذْبَحُ عَنْهُ وَ هُوَ يُجْزِئُ عَنْهُ فَإِنْ. ( اگر وجود حاصل شد، وجود با شرایط،) فَإنْ مَضَى ذُو اَلْحِجَّةِ أَخَّرَ ذَلِكَ إِلَى قَابِلٍ مِنْ ذِي اَلْحِجَّةِ.
سوال سوم، نمیشه این لَم یَجِد در هرزیتی بیشتر میشه، یعنی این پول مفت خودش بخوره؟ نه، این پول مال فقراست و باید به فقرا بده.
حدیث دیگر، عَنْ رَجُلٍ تَمَتَّع بِالعُمرهِ إلَی الحَجْ فَوَجَبَ عَلَيْهِ اَلنُّسُكُ فَطَلَبَهُ فَلَمْ يَجِدْهُ (نُسُک چیه؟ نُسُک هدیه) فطَلَبَهُ فَلَمْ يَجِدْهُ وَ هُوَ مُوسِرٌ حَسَنُ اَلْحَالِ وَ هُوَ يَضْعُفُ عَنِ اَلصِّيَامِ (خیال کرده باید روزه بگیره، آخه بعضیا اینطور خیال میکنن، میگن {فَمَنْ لَمْ یَجِد} یعنی خب گوسفند نیست، پول دارم اما روزه بگیرم، نخیر،{فَمَنْ لَمْ یَجِد} اصل قدرت مالیست، اینطور خیال کرده.) وَ هُوَ يَضْعُفُ عَنِ اَلصِّيَامِ فَمَا يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَصْنَعَ قَالَ يَدْفَعُ ثَمَنَ اَلنُّسُكِ إِلَى مَنْ يَذْبَحُهُ بِمَكَّةَ (چون در مُنی تا سه روز، برحسب اونچه در بعضی روایاتی، عرض میشود که و اگرم بعداً در مُنی کشت وجوب نداره در مکه، مَکَّه کُلُّهُ … ، اما در مُنی از روز دهم است تا سه روز) يَدْفَعُ ثَمَنَ اَلنُّسُكِ إِلَى مَنْ يَذْبَحُهُ بِمَكَّةَ إِنْ كَانَ يُرِيدُ اَلْمُضِيَّ إِلَى أَهْلِهِ وَ لْيَذْبَحْ عَنْهُ (یا وَلیُذبَحْ عَنه) فِي ذِي اَلْحِجَّةِ ، فَقُلْتُ فَإِنَّهُ دَفَعَهُ إِلَى مَنْ يَذْبَحُ عَنْهُ فَلَمْ يُصِبْ فی ذِی الحَجَّهَ نُسُکَ، (لَمْ یُصِبْ به هر دو معنا)
وَ أصابَهُ بِأبو ذلکْ قَالْ لاَ یُذبَحُ عَنه إلاّ فی ذی الحَجّه (ذبح) وَ لوْ أَخَّرَهُ إِلَى قَابِل. پس این تأخیر الی قابل است در صورتی که قابل یعنی سال بعدی اینطور بشه.
بله، وَ به إسنَادِهِ تا عَنْ أحَدِهِما (ع) قَالْ سَألتُ عَنِ الرَجلٌ تَمَتَّعَ فَلَم یَجِدْ مَا یُهدی حَتّی إذَا کانْ یومَ النَفَر وَ وَجَدَ ثَمَنَ شاهٍ أیَذبَحْ أوْ یَصومْ قَالْ بَلْ یَصوم فَإنَّ أیامَ الذَبحِ قَدْ مَضَتْ، ایام ذبح تموم شد، سه روز گذشته، در اینجا یصوم، البته اینو ما حرف داریم. چرا؟ برای اینکه یصوم در صورتی که لَمْ یَجِدْ در بُعد ثانی هم باشه، اما در بعد اوله اینجا، قدرت مالی نبوده اصلاً.
(صحبت حضار)
-این بحثیست که آخر خواهیم داشت که مراتب این هَدی چیست؟ اگر ما نتوانیم اینجا را ذبح کنیم و اونجا فقیر نیست، نه فقیر هَدیه، نه فقیر ماله، باید چه کنیم؟ ما شش مورد اینجا بحث خواهیم داشت که عرض میکنیم.
حالا، آخرین مرحله صفحه 172، دَفعُ ثَمَنٍ هَدی إنْ لَمْ یوجَد، که پولشو بدید، عرض میشود که بابَ أنَّهُ یُجزی الصَدَقَهُ بِثَمنِ الأضحیّه إذَا لَمْ توجَد، که لَمْ توجَد در بُعد اخیر مهمتره. فَإنِ اخْتَلَفَ أثْمَانِهَا جُمِع الاول و الثانی وَ الثالث یا جَمِعَ الاوّل و الثانی و الثالث یَتَصَدق بِثُلثِ.
عرض میشود که عَبدُالله بنِ عُمَر قَالْ کُنَّا ( اون عبدالله بن عمرِ اصلی نه عُمر دیگه) قَالْ کُنَّا بِمَکَّه فَأصَابَنا غِلاَء فی الأضاحي (گرون شد) فَاشْتَرَيْنا بِدينارْ ثُمَّ بِدينَارِينْ ثُمَّ بَلَغَتْ سَبْعَه ثُمَّ لَمْ يُوجد بِقَليلٍ وَ لاَ کَثیر. اما پول داریمها، پول رو داریم، سبعاً میتونیم بخریم، خب، فَوَقَعَ هُشَامْ المُكَاري وَ بُقعَهً إلى أبِي الحَسَنْ فَأخْبَرُهُ بِمَا اشْتَرَيْنَا، (خب، مَا اشْتَرَيْنَا، گرون، ارزون، هرچی) ثُمَّ لَمْ نَجِدْ بِقَليلٍ وَ لاَ کَثیر، (سوال سر همینه، ما هرچی خواستیم بخریم صد دینارم نبود، چیکار کنیم؟ نیستش دیگه، که نیست در بُعد نبودن هَدیه، نه نیست در بُعد نبودن ماله و نه نیست در بعد نبودن خورانده، نه یک نیست، یک بعد از این عرض میشود که نیست.) ثُمَّ لَمْ نَجِدْ بِقَليلٍ وَ لاَ کَثیر فَوَقَّعَ اُنْظُروا إلَى الثَّمَنِ الأوّلْ وَ الثاني و الثالث ثُمَّ تَصَدّقَوا بِمِثلِ ثُلثِه، فرض کنید ایام مُنی رو این سه تا رو جمع کنه، قسمت بر3 میشه فرض کنید 5 دینار، 5 دینارم به فقیر بده، صحبت کشتن فقط نیست، اصل این است که این هَدی و این هدیه حج باید به فقرا برسه.
عرض میشود که خب این هم یک قسمت. حالا، ما بحث مهمی که بعداً داریم دو بحثه، یک بحث این است که اگه لَمْ یَجِد به طور مطلق و مطبق باشه، از نظر مالی نه، از نظر مالی ما قدرت داریم ولکن نیست هَدی، اونم کاری نداریم که هست، هَدی هست مصرف نیست یا مصرف به اندازه کافی نیست، اون مقداری که {مَاسْتَیسَرَ مِنَ الهَدی} زائد از مصرف است که اصلاً مصرف نداره، اون مقدار رو ما چه بکنیم؟ این البته احتمالات مختلفی داره. آیا این مقدار رو ما یک وسائلی تهیه کنیم، گوسفندا رو بکشیم در اون سبیل، گاو و گوسفند و شتر رو بکشیم و بعداً تقسیم کنیم، خب این یک مطلبه، حالا اگه نشد چی؟ اگه نتوانستیم و نشد، کما اینکه حالا نمیشه، آیا ما این گوسفند رو یا هَدی رو در عرض میشود که شهر خودمون، قبلاً بگیم که شما روز دهم ذی حَجّه بکشید یا خودمون بریم بکشیم؟ اینم دو جور، سوم اینکه نخیر پولش رو همینجا مثلاً بدیم یا جاهای دیگر بدیم. این مراحل گوناگونیست که داره. این مرحله اولاست.
مرحله دوم، این صومی که ما قرار شده است که{فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ}البته این اتفاق برای ما نمیفته، برای ماها که میریم حج این صدها هزارتومنی که خرج میشه، دیگه برای دادن پول گوسفند صنار ما گیر نمیکنیم و ثمرش در نذر ظاهر شود ولکن یک اشارهای در اینجا ما خواهیم داشت که این {فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ} اگر رجوع نکرد، همینجا موند یا اگر سه روز وقت نداشت بمونه، همون روز خواست بره یا اگر سه روز کمتر یا سه روز بیشتر موند و بقیه رو درعرض میشود که برگشت خودش، در این صورت این{ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ} رو این آدم چه کنه؟ بعدم مسئلهی دیگر داریم که اگر چنانچه نسیاناً یا سهواً یا جهلاً
(صحبت حضار)
-این جواب یکیشه که باید ببینیم درسته یا نه، حالا صحبت میکنیم. ما طرح میکنیم مسئله را،
(صحبت حضار)
-بله ولی گفتن بگیر چکار کنیم؟ وقتی گفتن بگیر چیکار کنیم حالا؟ درست میفرمایید شما، مسافر بودند،
(صحبت حضار)
– دستوره دیگه چکارش کنیم؟ نه، نه اون سه روز چی؟ اون سه روزی که ما در، ببینید در مکه وقتی که نتوانست روز سوم بکشه، عرض میشود در این سه روز باید بکشه، در این سه روز نتوانست بکشه، باید سه روز روزه بگیره. ببییند این سه روز بمانه و روزه بگیره؟ مسافره، این در منی مسافره، در عرفات مسافره، در مکه مسافره، با اینکه مسافره و میداند مسافره، دستور دادن که روزه را بگیره دیگه. ما که نمیتونیم اعتراض در اصل حکم کنیم. بله روزه در سفر درست نیست إلاّ، إلاّ در اینجا که اینطوره یا جایی که مثلاً نذر کرده یا جور دیگه.
مطلب دیگر که آخر مباحث حج است در یک مرحله و یک مرحله دیگر ما این بحث را نکردیم که رکن بودن وقوف در عرفات و وقوف در مشعر، وقوفهای اضطراری دارد، اختیاری دارد، اگر کدامش نباشد باطل است کلاً، کدامش باشد صحیح است کلاً، کدامش باشد اضطراراً صحیح است، این حرف ها، اینم ما داریم، مراجعه بفرمایید، یک اشارهای خواهیم کرد.
مطلب آخرِ آخر این است که ما اگر جلو عقب انداختیم، مثلاً در منی اول باید ما رمی کنیم، بعد ذبح کنیم، بعد حلق و تقصیر، اگه بهعکس کردیم، اشتباهاً، جهلاً، نسیاناً، آیا اگر ما اول رمی نکردیم، اول ذبح کردیم بعد یادمان آمد که رمی نکردیم باید دوباره بریم رمی کنیم، ذبح کنیم؟ یا اول مثلاً ما حلق کردیم یا تقصیر، خب، بعد فرض کنید که ذبح کردیم، بعد رمی کردیم، باز باید برگردیم؟ یعنی برگردیم ترتیب درسته؟ این یک مطلب.
مطلب دیگر این است که آیا اصلاً خود ذبح از ارکانه؟ بالاتر اصلاً، آیا خود ذبح از واجبات ترتیبیست؟ اگر عمداً کشت، نکشت انسان، باطل است حج؟ نه بالاتر، اگر عمداً ذبح را مقدم انداخت بر رمی یا مؤخر انداخت بر حلق، آیا حج باطل است؟ نه، آیا جبران لازم دارد؟ نه، اینها مقدمه است برای اون عرضی است که ما تاکنون روش اصرار داشتیم که اگر کسی فرض کنید در اینجا خوراندهای نبود و پولش را برد در شهر خودش داد، این آدم قبل از اینکه این پول رو بده از احرام خارجه، این آدم از احرام خارجه و خروج از احرام لازمش ذبح نیست عمداً، سهواً، جهلاً، جلو، عقب با چی انسان خارج میشود از احرام؟ با حلق یا تقصیر، اگر چنانچه رمی کرد بعد هم حلق و تقصیر کرد یا حلق و تقصیر کرد، حلق یا تقصیر، بعد رمی کرد، اگر حلق و تقصیر را انجام داد، با حلق یا تقصیر چه قبلاً، بعداً، مخصوصاً بعداً این از احرام خارج میشه، چه میخواد ذبح کرده باشه، چه نه. این یک مطلبی است که برای ماها تازگی دارد برای اینکه شما به جوارم مراجعه کنید همین طوره، حالا اگرم همین طور نگه، اصل مطلب از نظر ادله اینطوره.
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. والسلام علیکم و رحمه الله.
اللهم صل علی محمد و آل محمد