بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
{أعوذُ بِالله مِنَ الشیطانِ الرّجیم}{وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}
مقداری داریم {وَلْتَكُنْ} صحبت می کنیم در دو آیه، یکی همین خود این آیه است، یکی بعد از چند آیه، {كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}
دست اندازی در آیات هم زیاد کردند، کسانی که با قرآن کاری ندارند، اگرم باز برخوردی کنند، باز طبق میلشون، خیالشون، فکرشون میخوان، معنا کنند و احیاناً کسانی که میگن قرآن شریف تحریف شده، مثل حسین نوری میگه كُنْتُمْ خَيْرَ أئمَّهٍ، چون نفهمیده { خَيْرَ أُمَّةٍ}رو، چون نفهمیده میگه كُنْتُمْ خَيْرَ أئمَّهٍ. و به بعضی از این روایاتی هم که در کجا بوده نقل شده استناد کردند.
حالا، در آیه اولا{وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّة} این {وَلْتَكُنْ}دو بُعد دارد، یک بُعد تکوینی دارد و یک بُعد تشریعی و بَعد از بُعد تشریعی هم یک بُعد شرعی دارد که تکلیفی ست.
دو بُعد اول مربوط است به حق سبحانه و تعالی، بُعد سوم تکلیف ماست.
بُعد اول، باید خداوند ایجاد کند در کل امت اسلام، گروهی را که بشود امت داعی الی الخیر، آمر بالمعروف و ناهی از منکر باشند. باید باشه، نباشه از کجا{وَلْتَكُنْ}
بُعد تشریعی این است که خداوند، تشریع کند که باید چنین مطلبی انجام بگیرد، نه اینکه خداوند عده ای رو خلق کند اینطوری، نخیر، خداوند عده ای از کل امت اسلام را جوری خلق کرده است که اگر این ها رو خودشون کار کنند، یا کار بشه، فکر بشه، سعی بشه، جدیت بشه، این ها اهلیت دارند در اینکه این سه بُعد رو انجام بدن.
پس خداوند بعد از تکوین، تشریع کرده، کما اینکه خداوند انسان ها رو خلق کرده و تشریع کرده است که انسان ها خداپرست بشن و مرحله سوم، مرحله شریعت است که این عمل به شریعت است که هم بعد از تکوین است و هم بعد از تشریع، کل احکام اینطوره.
حالا، راجع به، به وجود آمدن امت آمره داعی الی الخیر، آمر به معروف و ناهی از منکر، اصل ایجاد اون ها در بین امت با خود امت، خب خدا تکوین کرده. ولکن آیا خداوند تکوین کرده است زید مومن را زید مومن؟ نه.
این زید را، اون عمر را، اون بکر را که اگر کاوش شود، کوشش شود، جدیت گردد تبلور یابد امت اسلام، این افراد که خداوند خلق کرده است که بشود و بتوانند تبلور یابند که این رهبری را به عهده بگیرند در جوّ امت اسلامی بشه، پس اول تکوین است، بُعد تشریع{وَلْتَكُنْ}باید بشود. مُکوّن تکوینی خداست، {وَلْتَكُنْ} نیست، والمُکوّن که نیست،{وَلْتَكُنْ}در اینجا تشریعی ست.
بعد مرحله شرعی ست. این امتی که باید تکون یابند در امت اسلام، این ها وظائفی دارند که اون وظائف {يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}این جای خودش.
آیه بعد از چند آیه، {كُنْتُمْ}{كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ}کسانی هستند که اصالهُ الحدیثن یا اصاله تفکر فی القرآن اند، میگن{كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ}باید بگیم كُنْتُمْ خَيْرَ أئمَّهٍ، برای اینکه هر رسالتی ائمه ای داشته، همونطور که رسالت اسلام بر کل رسالت ها مقدمه، پس ائمه اسلام هم بر کل ائمه مقدم اند، این حرف درسته، حرف اول و دوم درسته ولی آیه اینو میگه یا نه؟
آیه می فرماید {كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ} نفرمود كُنْتُمْ خَيْرَ أئمَّهٍ، شما چرا ائمهً ش کردید؟ میگن برای اینکه خب اونی که خیره نسبت به کل، نمیتوند افراد عادی مسلمان باشند، حتی افراد عادل مسلمان باشند، خب أعدل از عادل های مسلمان، انبیاء قبلاً، رسل قبلاً و همچنین و همچنین.
-{كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ} امت خاصه…
-نه، نخیر
(صحبت حضار)
-مخاطب کُنتم همونه، همین
اینو به تفسیرم مراجعه بفرمایید آقایون، من مطالعه کرده و مقداری فکر کرده عرض می کنم آقایون روش فکر بفرمایید ببینیم چی میشه.
ببینید آیه اولا که آقایون در محضر قرآن هستید، قرآن باز کنید، سوره آل عمران از آیه ۱۰۴ به بعد{كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ} آیه ایست که با فاصله چند آیه میاد. كُنْتُمْ کی؟ بعدش، آیا كُنْتُمْ کلّ مومنین اند؟ کل مؤمنین {خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاس}هستند؟ آیا کلّ مومنین اسلام، از کلّ مومنین قلب اسلام بهترند؟ که نیست، چون مومنین اسلام، مومنین عرق خوارم داره،{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا}خب اینم مؤمنه دیگه، این، آیا با {وَمِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ} اینا بهتر از اونا هستن مثلاً؟ اینکه نمیشه.
پس كُنْتُمْ خطاب به کلّ امت اسلام نیست، اولاً. ثانیاً، صفاتی که بعداً نقل شده،{تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}همه؟
-آیه چنده؟
-ظاهراً ۱۰۴ آل عمرانه.
-صد و چنده؟
-109، بسم الله
ثانیاً {تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}این اختصاص دارد به گروه خاصی از امت اسلام؟ یا کلّ مومنین اند؟ کلّ مؤمنین که نیستن که، مگه آیه اول نسخ نبود؟{وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ}مِنکُم یعنی از کیا؟ از کلّ امت اسلام.
از کلّ امت اسلام، عُدول امت آمر و ناهی هستند؟ نه فقط. فقط عُدول نیستش که، عادله ولی سواد نداره، ولی باید که بره سوال کنه، ولی باید به خودش گفت. پس این کُنتُم نمیشه کلّ امت اسلام باشند.
اولاً و ثانیاً که ثانیاً امر به معروف و نهی از منکر این مربوط به کلّ مومنین که نیست، مربوط به بعضه. اون بعضم {وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ}.
ولی سوال اینجا پیش میاد، سوال اینجا پیش میاد که {كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ} همان امت داعی الی الخیر، آمر بالمعروف، ناهی عن المنکر که یک گروه خاصی از مسلمون ها هستند، چطور {خَيْرَ أُمَّةٍ}هستند؟ سوال دیگه، چطور {کُنتُم خَيْرَ أُمَّةٍ}هستند؟{أُمَّةٍ}مراد چیه؟ أُمَّةٍ مراد کل اممه؟ یا مراد امم اسلامه؟ بالاخره سوم که نداریم یا أُمَّةٍ ، این تنوین تنکیره یا این خیر من کلِّ الأمَم.
شما امت داعی الی الخیر، آمره بالمعروف، ناهیه عن المنکر، شما از کل امم سالفه، خیرید، بهترید، اینو میشه گفت؟ خب نه. چرا؟ براینکه مگر امر به معروف و نهی از منکر در امت سالفه نبود؟ از ارکان تنظیمی اجواء رسالتی از پیغمبر و خلفا وَ و و و، در کل نبوت ها و رسالت ها، دعوت الی الخیر، امر به معروف و نهی از منکر بود، پس چه اختصاص به اما اسلام دارد؟
امتی که موظف اند جوّ ایمانی بسازند از نظر علمی و معرفتی و عملی در کل رسالت ها و در بین کل رسل و کل امم بوده است، پس این اختصاص به امت اسلام ندارد.
کسی این رو دقت نمیکند، بعد برمیگرده میگه پس کلُّ خَیرٍأئّمَهٍ باید باشه، میگیم، نخیر جواب داره، جواب این است که مگر نه این است که شریعت اسلام، این خیر کلّ شرایع است؟ خب بله.
پس واجبات و محرمات که در اسلام است، احکام اصلی و فرعی که در اسلام است، اقواست از کل شرایط، بله.
ما قبول داریم که در میان کل امت ها، دعوت الی الخیر، امر به معروف و نهی از منکر بوده است، اما آیا این دعوت و امر و نهی در اسلام قوی تر نیست؟ خب قوی تره، قوی تره دیگه.
کسی که ایمان به موسی (ع) داشت، همون مقدار ایمان را به پیغمبر در زمان پیغمبر داشت. مقدار ایمان یکسان است، اما قدرت ایمان کدوم بالاتر است؟ {مَنْ یُؤمِنُ بِه} محمد باشه (ص){مَنْ یُؤمِنُ بِه}موسی باشه، ولو درجه مساوی.
درجه در کسر ایمان، در درصد ایمان، برابر، اما یک مرتبه است درس آیت الله بروجردی داره میره، صددرصد تغییر داره، یک مرتبه درس حاج غلمحسین علی که پیش نماز سر محل میره. بابا ارادت یکجوره ولی خب اونی که مرحله علمیش خیلی بالاتر است، تبعاً …..علمی بیشتر میارد.
اینجا هم همینطور. اممی که {أُخْرِجَتْ لِلنَّاس} کدوم امت؟ الأمَمُ داعی الَی الخَیر، الآمِرِ بِالمَعروف، النَّاهی عَنِ المُنکَر، در کل شریعت ها بوده، اینجام هست. و لذا {وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ} کما وَلْتَكُنْ مِنَ الیَهود، وَلْتَكُنْ مِنَ النصاری، وَلْتَكُنْ منَ ال که، تمام این ها وَلْتَكُنْ دارند، اما این وَلْتَكُنْ وقتی تحقق پیدا می کند در امت اسلام، این خیر اند از کلّ کسانی که این مقام را در سایر رسالت ها دارند. امت خیرن دیگه، بلا شک، ولو درجه ایمانم برابر باشه، برابر نباشد که هیچ، ولو درجه ایمان برابر باشد، اما آمر داعی الی الخیر و آمر بالمعروف و ناهی از منکر، در اسلام، در قرآن اسلام و در سنت اسلام، این خیر است قوی تره، کما اینکه شریعت اسلام خیر است، محمد خیر است، علی خیر است، محمد به عنوان رسالت خیر من از کلّ رسل است. علی از نظر ولایت، رسالت خیر است مِن کلّ خلفاء رسل، شریعتشون خیر است، قرآن خیر است، پس دعوت الی الخیر، امر به معروف، نهی از منکر، این ها خیر اند.
پس{أُمَّةٍ} در اینجا یک امت نیست. یک امت است که در یک بُعد، یک امت است. در بُعد دیگر، امم است. الأمَّهُ داعی الی الخیر، الآمر به معروف، الناهی عَن المنکر در کلّ تشکیلات رسالتی این یکیه، وحدت به این معنا داره.
ولکن، چون در هر رسالتی دعوت و امر و نهی بر محور اون رسالت است، میشه امم{امَّهُ} امم، کما اینکه در رسالات خدا این حرف رو داره،{يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ}{وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً} یعنی چی؟ اینا واحداً، برای اینکه یک وحدتی دارند رسل که دعوت الی الله است. ولو اشکال این دعوت مقادیری فرق داره، ولی در یک جهت وحدت دارند که دعوت الی الله است.
رسل هم رسالت واحده دارند. رسل از اله واحدند و رسالت واحده دارند که دعوت الی الله است در عمق رسالت و در عمق دعوت. مُرسل یکیست، رسلم یک رسالت را و یک دین رو، ولو کَانَ چهره ها فرق دارند.
مثل فرض کنید که تاجری که چند جور جنس میفروشه. این تاجر است در کل اونایی که میفروشه ولو چیز ها مختلف باشه، بالاخره تاجر است در تمام این ها.
حالا، این یک امت اند کسانی که دعوت الی الخیر و امر به معروف و نهی از منکر دارند، اینا در یک بُعد یک امت اند چون همه از طرف خداست، از طرف رسالت الهیه است و شریعت الهیه برای درست کردن جوّ ایمانی و رسالتی.
اما در هر رسالتی، یک جور است. چون تناسخ در بین رسالت ها و کتب آسمانی در بعضی از جهات هست.
پس{کُنتُم} کُنتُم مخاطب همون دسته هستند که قبلا عرض شد{وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ}.
{وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ} کُم در اینجا کلّ امت اسلامه. امَّه، بعضی از این کُم، بعضی از این کُم در اینجا کلّ کُم شده، {کُنتُم} همتون، کیا؟ کُنتُم نه اینکه مخاطب اول که {وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ} نخیر، بلکه بخشی از این {وَلْتَكُنْ}، بخشی از این {وَلْتَكُنْ} که تکوّن پیدا می کنند با فعالیت و جدیتی که امت اسلام دارند.
پس{کُنتُم}تعریف شد، شما. شما کسانی که تبلور یافتهی، تکوّن یافتهی، با شرایط ربانیّه در امت اسلام هستید که دعوت الی الخیر، امر به معروف و نهی از منکر شما باید بکنید، شما {خَيْرَ أُمَّةٍ}هستید، از کل امم بالاترید. کما اینکه محمد از کل موسی ها و عیسی ها و ابراهیم ها بالاتر است، قرآنش از کلّ کتب، بالاتر است، کسانی هم که مرحله رسالتی را بعد از رسول به عهده دارند، چون سه مرحله است. مرحله رسولی، مرحله رسالتی، مرحله شرع مداری.
مرحله رسولی که خود رسول است که دعوت الی الخیر در بُعد اول اوست و امر و نهی هم در بعد اول اوست.
مرحله رسالتی، کسانی که حمل می کنند رسالت رسول الله رو به طور عصمت، معصومین.
مرحله سوم شرع مداران، شرع مداران که به مقدار محدود با عرض می شود که تخرّج از کتاب الله و سنت رسول الله، این داعی الی الخیر و آمر بالمعروف و نهی از منکر هستند، این هر سه که در این جهات باهم، با اختلاف درجات و مراتب، {کُنتُم}…..
رسولتون از رسل، امام هاتون از امام ها، علماتون از علما، دعات الی الخیر، آمرین بالمعروف و ناهین از منکر از دعات و آمرین و ناهین از بقیه، ولو درجه ایمان در بُعد اصلی ایمان و اطمینان فرض کنید واحد باشه، واحدم نیست چون ایمان هایی که در امت اسلام حاصل شده است و حاصل خواهد شد، از درجات ایمان هایی که در امت های قبل هست بیشتر است.
حالا ما کاری به این جهت بیشتر نداریم، پس{كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ}اگه انسان دقت کند در آیه، ما که از جیبمون نذاشتیم رو آیه، این از خود آیه. {کُنتُم} مخاطب داره، مخاطب باید سابقه داشته باشه.
منتها مخاطب سابقه کلی ندارد، سابقه بعضی دارد. سابقه کلیش، کلّ امت اسلام است که {وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ}سابقه بعضیش همون امته، همون امت {كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ}.
سوال، ناس کین اینجا؟ {كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاس}ناس کین؟ ناس کسانی که مدعوّه الی الخیر و مامور به معروف و منهی عن المنکر اند.
پس دو دسته کرده است خداوند مکلفان را، یک دسته داعین، آمرین، ناهین، یک دسته مدعوّین، مامورین، منهییّن. پس ناس اینا هستند،{أُخْرِجَتْ لِلنَّاس}این تبلوره.
مثل اینکه میگن از یک باغستان میوه انتخاب کردیم، استخراج کردیم درخت های میوه ممتاز رو که یکیش به صدها درخت می ارزه، اینجا اُخرِجَتِه.
در اینجام{كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاس}اخراج شده است برای ناس ناس که ناس عادی، ناسی که معروف را درست نمی دانند، ناسی که معروف را احیاناً ترک می کنند، ناسی که منکر را احیاناً عمل می کنند، ناسی که اون مرحله حفظ شریعت را از نظر بُعد علمی و عملی و عقیدتی درست ندارند، اون ناس اول، ناس دوم رو رهبری کنند و اصلاً اسلام همینجوره، همه اسلام، همه شرایع الهی اینطوره که مثلاً این آیه مبارکه که ولایت کلی مقرر فرموده است برای گروهی نسبت به گروه دیگر که {وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}
اگر من دارم و او ندارد، چه مال، چه حال، چه علم، چه عقیده، چه قدرت عقل، قدرت جسم، قدرت چه.
من نباید به خود اکتفا کنم، باید که کسری های او رو جبران کنم، ولایت اینه. غنی ولیّ است در فقیر، دنبالش بره فقرش بره کنار، عالم ولّی است بر جاهل، اینجا چماق زدن و زور گفتن و فحش و أنا و هُوَ این حرفا نیست، اصلاً ولایت در اسلام معنیش اینه، خدا که{وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا}تو سرشون بزنه؟ خدا دنبال رو {اَلَّذینَ آمَنوا}ست{اُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ}.
پس ولایت در اسلام به این معناست، به معنای لوی سر خرمن نیست، به معنای ترسوندن نیست، به معنای اذیت کردن نیست، تو سر مردم زدن نیست، ولایت به این معناست که باید، کسی که دارد دنبال کسی که ندارد، او رو دارا کند.
کسی که می تواند کسی رو دارا کند، دنبال او برود، از نظر علمی، عقیدتی، معرفتی، اخلاقی، عملی، مالی، حالی و الی آخر، این کلیت داره.
حالا در اینجام {كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاس}مرحله اولا
(صحبت حضار)
-هر دوانه است، هم اونا باید بگردن، هم اینا
ولکن، کسی که نداره حتما بیاد در خونه من؟ نه، خب بیاد که کسره، کوچکه، من برم، مثل امیر المؤمنین در خونه ها میگشت میداد، هردو است.
جاهل دنبال عالم، عالم دنبال جاهل، ولو اگه جاهل ندونست باید دنبال عالم بره ولی عالم که میدونه باید اینو تعلیم کنه، جاهل اینو ندارد.
یا ندارد منتظر مال، خب بله ضرورت داشت باید سوال کنه ولکن در کسی که دارد باید تفتیش کند، اونجایی که جای حفره است و خالی است و احتیاج است، که طرفین تکلیف دارند. این تکلیف دنبال رفتن برای اعطاء، اونم تکلیف دنبال رفتن برای استعطاع. هر دو طبق موازین و حدود شرعیّه.
حالا در اینجا {كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاس} چیکار می کنیم؟ {تأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر}
عرض می شود دعوت الی الخیر رو نفرمود، چرا؟ برای اینکه قبلاً فرمود، قبلاً فرمود دیگه. دعوت الی الخیر که این بُعد اول و قدم اول است در درست کردن جوّ اسلامی، قبلاً فرمود {وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ}
همون امت یَدعون در اینجا تکرار بود، در اینجا دو بُعد دوم و سوم می فرماید که {كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ} کُنتُم، این کینونت، کینونت تکوینی ست، تشریعی ست، شرعی ست. {أُخْرِجَتْ لِلنَّاس}
پس آمرین بالمعروف، دعات الی الخیر، …. دارند بر دیگران، دو…..
دعات الی الخیر، آمرین بالمعروف، ناهین عن المنکر، دو….. در اسلام
یک….. بر کل این تناهر الهی در کل شرایط، یک ……. دیگر هم این ها، اون ها بر مدعوّین و مامورین و منهیین ….. ، و لذا امر میکنه عالی میدانه، امر میکنه.
کی عالیست؟ کسی که دارد معرفت الهی رو به اونکه ندارد، امر، البته این بعد دعوت الی الخیره.
کسی که مرحله بالاتری را از علم و تقوا و معرفت دارد، کسی رو که معرفت بهش داده زیر بار نمیره، بعد معروف را ترک میکند، منکر را عمل می کند، این نسبت به اون ولایت دارد،…… دارد، اولویت دارد، امر مطاع است و نهیشم هم مطاعه.
خب، عرض می شود که بحثی که ما دیروز داشتیم، مقداری دنباله داره و خصوصیاتی که سلباً و ایجاباً در باب امر به معروف و نهی از منکر هست، باید که بحث کنیم.
در جمله اول باز بر می گردیم صحبت های دیگه. {وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْر} باید که این خیر رو داشته باشه تا دعوت الی الخیر بکنه یا نه؟ خب تبعاً، شر از خودش در میاد. باید شما صد تومن به فقیر بدید، من یک شهی هم ندارم، نمیگن باید. باید داشته باشم یا بتوانم تهیه کنم.
خب اینجام عرض می شود که {وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْر}باید خیر را داشته باشد، و بداند تا دعوت کند.
بعدش، بعد {وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ} باید خود معروف را عارف باشد، از نظر علمی و از نظر عقیدتی، بعد از نظر عملی، نادار که نمی تواند به دیگری دارایی بدهد، باید داشته باشد تا به او بده.
بنابراین معلم باید خودش علم داشته باشد تا تعلیم بده، مربی باید تربیت داشته باشد تا تربیت بده و اینجا هم باب تعلیم است، هم باب تربیت.
(صحبت حضار)
-نخیر
-اونا فرض اولشن، اون ها فرض اول اند، ائمّه ما از ائمّه زمان موسی بالاترند، علمای ربانی اسلام از علمای ربانی زمان موسی بالاترند.
خب، ببینید، کسی که دارد مأمور است که بدهد، یا تهیه کند بدهد، یا دارد بدهد. در اینجام{يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْر} باید خیر را بدانند از نظر علمی و معرفتی نه فقط علمی، چون {يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر} دیروز عرض کردم. این خیر را از نظر علمی دارد، تصدیق دارد، عقیده دارد، معرفت دارد تا {يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْر}.
مرحله بعدی {يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر} باید معروف نزد او معروف باشد اولاً و خود این معروف را انجام دهد ثانیاً، تا اینکه امر کند، و إلاّ خنده داره.
اینکه ایستاده از ظهر تا غروب نماز نمیخونه عمداً و علناً بعد تاریک بشه نماز بخونه. این مسخره است اصلاً، البته مراحل سه گانه ای دارد که بحث می کنیم.
و همچنین{يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر}منکر نزد او باید منکر باشد علماً و عقیدتاً و عملاً، منکر را خودش ترک کند تا دیگری رو نهی کند از منکر.
پس مرحله اولا در بُعد اول در این مثلث، این است که این مثلث در داعی و آمر وناهی باید وجود داشته باشد جوری که حجت بَینَهُ وَ بینَ الله باشه و مَرضیَ عند الله باشد.
خودسازی باید داشته باشد تا دیگران سازی رو شروع کند. من خودمو درست نکردم دیگران بسازم، این نمیشه. اول خودسازیست قدم اول، بعد خود ساختن دیگران.
(صحبت حضار)
-همینو میخواستم بحث کنم الان، سه بعد است که میخواستم عرض کنم.
(صحبت حضار)
-حالا عرض می کنم.
سه جوره، ببینید، یک مرتبه است داعی آمر ناهی خود به طور مطلق عادل است، اینو که بحث نداریم، در آنچه امر می کند یا نهی می کند در آنچه دعوت می کند، همه رو خودش داره. اینو ما بحث نمی کنیم.
منتها باید که با حکمت و موعظه حسنه که قبلاً عرض کردیم در اینجا{يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْر} چیه؟ این چهار راهه{بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة}حکمت فطریَّ، عقلیَّ، علمیَّ، در این چهار تا{يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْر}.
بعد از این چهار تا {يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ} اگه عادل باشند مطلق که روش بحث نداریم، مثل فردی که، در اونچه را که امر می کند، انجام داده، بقیه رو نه، مثلاً فرض کنین نماز رو میخونه، روزه رو نمیگیره، این نسبت به نماز که میخونه به تارک الصلاه میگه نماز بخون، تارک الصلاه میگه نماز بخون.
عرق نمیخوره، مال مردم میخوره، فرض کنید، عرق نمیخوره، مال حرام دیگر رو میخوره، این نسبت به عرق خوار می تواند نهی از این منکر کند ولو خودش فاسقه؟ این بُعد دوم.
بُعد سوم، همین بُعد دوم رو که گناه می کند، آیا این گناه به صورت جهار است یا به صورت سرّه؟ ممکن است یک آدمی ظاهراً انسان ازش بدی ندیده، ترک واجب ندیده و فعل حرام ندیده، سرّی واجبی ترک می کند، واجباتی رو، محرماتی رو انجام میده، اما این کسی که میخواد امرش کنه، نهیش کنه، نمیدونه، آیا اینجا هم واجب است یا جایز است امر یا نهی یا نه؟ این هم یک مطلب.
مرحله چهارم، چهارم این است که نخیر، همون حرامی را که خودش انجام داده است علناً در حضور طرف، نهی می کند شخصی رو که خود اونم انجام داده. خودش داره عرق میخوره و عرض می شود که توی شراب خونه، دکان عرق فروشی بگه عباس عرق نخور، خودش داره میخوره ها، قورت قورت داره میخوره میگه عرق نخور.
خودش معاذالله داره زنا میکنه، وقت و وقت معاذالله تو فاحشه خونه، اون تق تق، تو زنا نکن، خودش داره زنا میکنه ها.
این کسی که خودش منکر را انجام می دهد که طرف میدانه و خودش معروف را ترک میکند که خودش، طرفم میدانه، در اینجا امر کند به معروفی که خودش جهاراً اون معروف رو ترک کرده یا نهی کند از منکری که خودش جهاراً اون منکر را انجام میده، اینم مرحله آخر.
ولی یک سوال میاد، به این آیه مراجعه کنید آقایون که خداوند مذمت میفرماید و سرزنش می کند عده ای از علمای یهود و نصاری رو {کانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُون}
این جلو، جلوی ما رو میگیره در بعضی بحوث. آخه ما طبق ادلهی کتاب و سنت، گفته ایم یا خواهیم گفت که، حدیثم داریم إنَّمَا یَأمُرُ بِالمَعروف مَنْ یَعمَلُ بِه وَ إنَّمَا یَنهَی عَنِ المُنکَر مَنْ یَترُکُه.
کتاباً و سنتاً، در کتاب سه آیه داریم و در سنتم بسیار روایت داریم که شخص آمر به معروف باید خودش این معروف رو عمل کند و شخص ناهی از منکر، باید خودش این منکر رو ترک کند. قرآن آیات متعددی دارد بحث می کنیم.
ولکن بعد از آیات قرآنی که مذمت می کند عرض می شود که {أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَاب}این یک مذمته یا فرض کنید که {یَا أیّها الّذین آمَنوا}
(صحبت حضار)
-بله همینه
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُون}{كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّه أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ} این دو تا. سوم راجع به شعیب{وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ}این سه تا.
البته آقایون به این سه آیه توجه نفرمودند و لذا شرط نکردند بر وجوب و یا جواز امر و نهی که خود آمر، عامل باشد و خود ناهی تارک، اینو شرط نکردند آقایون، چیز دیگه شرط کردند، اینو شرط نکردند، این سه آیه شرط است، صریح است بعد بحث می کنیم.
حالا
(صحبت حضار)
– {لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُون}{لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُون} مذمته یا نه؟
(صحبت حضار)
-مذمته، جمعش مذمته،
ببینید، اگر انسان امر به خیر کند، در حالی که خیر رو انجام بده، بسم الله و اما اگر امر به خیر کند و انجام نده، جمع بین امر به خیر و ترک خیر، این {كَبُرَ مَقْتًا}میشه و در این سه آیهای که به طور عبوری عرض کردم که باید بحث کنیم، این شرط هست.
شرائطی هست در باب امر و نهی که آیات میگه هست، فقها میگن نیست. شرائطی نیست که فقها میگن هست، آیه میگه نیست، به عکس، درست متقابل. قسمتی از جواز التأثیر، همه میگن هست، قرآن میگه نیست، اینکه باید آمر خودش فاعل باشد، ناهی خودش تارک باشد، قرآن میگه هست، آقایون میگن نیست. هست را می گویند نیست، نیست را می گویند هست.
سوال من اینجا از اون ها فقط نیست، از همه است، که قرآن آیاتی دلالت دارد بر اینکه آمر باید مُأتمر باشد و ناهی منتهی باشد.
عرض می شود که خب، پس این آیه چیکار میکنه؟ این آیه ناسخم که نیست {کانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُون} تناهی کجاست؟ این عرق میخوره، اونم عرق میخوره، و إلاّ تناهی نیست.
اگر کسی کار بد انجام می دهد، دیگری نه، اگر او نهی کرد این رو، این تناهی که نیستش که.
(صحبت حضار)
-این یکیشه، اما مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ، این أظهره
یک منکری ست همه فَعَلُوهُ که اینو چیکار کنیم، از رده خارج کنیم.
این منکری، مثلاً تمام اینها ربا خوارند، کما اینکه ربا می خوردند دیگه، سُحت میخوردند، رشوه می خوردند، بله، خب این همش این کار رو می کردند.
حالا، اینجا یک نهی داریم، یک تناهی داریم، نهی سرّ به این معنا که کسی که ربا نمی خورد، آن را که می خورد، نهی کند، ولی تناهی طرفینی ست، مثل اینکه فرض کنید که ضَارَبَ زیدُ وَ عَمرُ، یعنی هر دو کتک، هر دو رو هم میزنند، اگه این ضَرَب زیدُ وَ عَمر، زید ضارب، عمر کتک خورده است. یک مرتبه تَضاربَ زیدُ وَ عَمرُ، یا ضَارَبَ زیدُ وَ عَمرُ، اینجا طرفینی ست.
اینجام{کانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوه}مذمت خدا داره میکنه، مذمت میکنه چرا این حرامو انجان ندادن؟ نه، مذمت میکند که چرا ترک واجب کردند. آیا ترک واجب مذمت دارد یا فعل واجب مذمت دارد؟ فعل واجب مذمت ندارد، ترک واجب مذمت دارد.
در اینجا پس مُنکر فَعَلوه، تناهی درش واجب بود، این عرق میخوره، اونم عرق میخوره، این به اون میگه نخور، اونم میگه نخور، هر دو بهم میگن نخور، من جوابشو شنیدم از آقایون، فکر کنیدا.
(صحبت حضار)
-چطور
(صحبت حضار)
-همه نمیخواد، اهل یک خونه.
اهل یک خانه، مکلفین، همشون معاذالله تارک الصلاه ان، اجتماع نمیخواد، دو نفر، تو یک خانه زن و شوهرین، این دو تا نماز نمیخونن، روزه هم نمیگیرن، عرقم میخورن، این ها. اینا تآمر بالمعروف و تناهی عن المنکر، طبق این آیه باید داشته باشن یا نه؟ آیه میگه بله.
چون {لَا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ} اینکه مقید به جایی نیستش که.
اونطوری که ایشون فرمودند که مَع چیز خاصّه نه، اونطور که شما فرمودی اجتماعی نه، نخیر، اصلاً تناهی این تفاعل در نهی است. این او رو نهی کند، اون هم اینو نهی کند.
(صحبت حضار)
-چی؟
-نه اون شرایط نقیضه آخه، اگر شرط تناهی، ببینید، اگر شرط تناهی این است که این کسی که نهی می کند خودش تارک منکر باشد، تناهی نیستش که.
کسی که خودش عرق نمیخوره به کسی که عرق نمیخوره میگه عرق نخور، اونم اونو چیزی بگه. کسی که عرق نمیخوره به اونکه عرق میخوره میگه عرق نخور،حالا اونیم که میخوره به اینکه نمیخوره بگه نخور، خب اینکه نمیخوره که، تناهی اصلاً صدق ندارد در اینجا. اصلاً جای تناهی در اینجا نیست.
ببینید ما یک تآمر بالمعروف داریم و یک تناهی عن منکر. تناهی در اینجا شد کافیه، برای اینکه مِنَ القَضایِ الّتی قیاساتُها مَعَها.
وقتی که تناهی عن المنکر واجب شد، تآمر بالمعروف هم واجبه، خب تآمر بالمعروف کجاست؟ اونجا هر دو معروف رو ترک کردند، طرفین.
و تناهی عن المنکر اونجاییست که هر دو منکر را انجام میدن، خب این آیا نقیض نمی شود با اون آیات؟ اون آیات رو فعلا ما بحث کنیم تا ببینیم چی میشه و آقایون فکر کنید در جوابش.
(صحبت حضار)
-اینو ایشون گفتن جواب دادم که محور اصلی تناهی، مُنْكَرٍ فَعَلُوه، منکری که همه مشترک اند. این مصداق اولیشه، مصداق اولی {مُنْكَرٍ فَعَلُوه} یعنی منکری که همه انجام دادن، خود اون منکره.
خود اون منکره همه انجام میدن، این منکر، اون منکر، اون منکر ولی یک منکر در اینجا، این مصداق اولیشه.
مصادیق بعدی هم این است که منکری که اون انجام داده، این انجام نمیده، در اینجا تناهی صدق نمیکنه اصلاً.
ببینید این آدم آقا تارک همه واجباته، اما نماز نمیخونه، اون طرف نماز نمیخونه، در اینجا باید گفتش که نماز بخون، این تآمره؟ نخیر. مگر اینکه این بعض واجبات رو ترک کرده، اونم بعضی رو ترک کرده، بعضی این غیر اون بعضه، در اینجا تآمر بالمعروف هست،
(صحبت حضار)
آیا نکره در سیاق، آیا نکره در سیاق نفع، ابعادی دارد یا ندارد؟ اولین بُعدش منکر مشترکه دیگه.
(صحبت حضار)
-تناقضه، ….
(صحبت حضار)
-هر نداره، منکرٍ، کل منکرٍ ندارد.
ببینید، این نکره در سیاق نفع{کَانوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ}اینو من اصلاح میکنم فکر کنید، چون مام زیاد فکر کردیم تا به اینجا رسیدیم که میشه یکاری کرد. این به این آسونیا نیستا. روش فکر کنید.
آین آیات رو با هم و لذا این آیات رو می خوام روش بحث کنم مقداری تا به اونجا برسیم.
حالا،
(صحبت حضار)
-کی گفته هیچ کس نیست؟
آیا در میان امت مسیح هیچ عادلی نبود؟ میشه گفت؟ هیچ عادلی
(صحبت حضار)
-میفهمم، آخه این {کَانوا} اینایی هستن که همشون منکر انجام میدن، آیا کسی که منکر رو انجام نده بهتر نبود و نبود که بیاد او نهی کنه تا اینکه این شراب بخور، اون شراب خور، اون شراب خور، اون شراب خور رو؟ پس این نمیشه …. در محورش صحبت کرد.
(صحبت حضار)
-اونکه خاص نیست، این کلّیه.
ببینید، این {کَانوا} مذمت می کند گروهی را، این گروه مسیحی، یهودی، مسلم است. این گروهی که تناهی عَن المُنکر که همه با هم انجام بدن ندارن. پس مذمت نمیخواد، پس واجبه. پس تناهی عن المنکر واجبه. تآمر بالمعروف هم در مقابل این، واجب خواهد بود.
(صحبت حضار)
-از قضا در میان تمام امم، چنین امتی رو کم یا زیاد بوده. ما هیچ امتی از امم نداریم که تو عُدول نباشن، این داریم، خوبشم داریم.
(صحبت حضار)
-امت آمر و ناهی در تمام امم بوده اند. أنبیا بودن، أوصیا بودن، مؤمنین بودن، {وَمِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ} اولاً.
ثانیاً آیات رو توجه کنید، نمیشه تخصیص داد به مورد خاص، حتی اگر مورد خاص باشه، بله؟ أنْ تَعاضلُ فَصَلِّ الجَماعه. میگیم أنتَ یعنی زید بن عمرِ بن خالد، دیگری نه.
نه آقا این به عنوان عدالته فقط. در اینجام متن قضیه اینه که تناهی عن المنکر الّذی فَعلوهُ، همشون، یهودی باشن، مسیحی باشن، لرضی باشن، مُرضی باشن، هرچی میخوان باشن، فرق نمیکنه.
به اینجا رسوندیم لزوم نداشت ولیکن این مطلب بیّنه که نمی شود تخصیص داد آیه رو، مخصوصاً موردی که نصّه که مُنَکرٍ، تناهی{عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوه}یکی از واجباته. اونوقت فرعش تآمره.
حالا ببینید، آقایون، ما هم با آقایون بحث داریم، هم با کسانی که خب می گویند که در باب منکری که هر دو طرفین مشغولند، تناهی واجب نیست. ما یک حرف سوم داریم، نه حرف اول رو خواهیم داشت نه حرف دوم. سه حرف.
حرف اول که آقایون می فرمایند میگن در باب امر به معروف و نهی از منکر، اصلاً هیچ شرط نیست که شخص آمر، فاعل واجب باشد. نه جهاراً، نه سّراً، نه چه، نه چه، نه چه، نه عمداً، نه اراداً. کسی که امر به عناد دارد شراب میخوره، خب بخوره، شراب میخوره حرامه ولی نهی کند شراب خوار دیگری رو اشکال ندارد. در این حرف ما اختلاف داریم با آقایون، این یک.
دو،
(صحبت حضار)
-می خوام بخونیم آیه رو الان
(صحبت حضار)
-می خوایم بخونیم آیاتش رو
سه آیه داریم در قرآن شریف، یکیش آیه بقره است، آقایون مراجعه کنید مفصلاً{أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُون} این یک آیه.
اولی هم ما فریادمون بلند بود در مقابل فقها، اینجام هست، تا ببینند، آیه قرآن که هست اگه ما نباشیم.
بعضیا میخوان یک کاریش بکنن، خب نمیشه. این{أَتَأْمُرُونَ} آیا این مذمت هست یا نه؟ به کیا دارد خطاب میکنه قرآن و توبیخ می کند؟ به عده ای از یهودی ها. یهودی ها امر می کردند به خوبی ولکن خودشون رو فراموش میکردند. یعنی اونی که میگه خوبه و میدونه خوبه و امر میکند انجام بده، خودش فراموش کرده. اعم است از خیری که عقیدتی باشد، خیر علمی باشد، خیر عملی باشد، هر خیری باشد، خیر ایجابی باشد، خیر سلبی باشد. خیر ایجابی واجب، خیر سلبی ترک حرام، همه اینا رو میگه.
اینجا {أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ} شما امر میکنید مردم را به برّ، کدوم ناس رو؟ ناسی که برّ را عمل نمیکنند دیگه. ناسی که برّ را عمل میکنند که امر ندارد که.
ناسی که برّ را، اونی که خداوند برّ می داند، تارک اند. شما یک دسته خاصی که شرع مداران یهود هستید، شما شرع مداران اینطور شرع ندار شدید که خودتون این برّ را ترک میکنید، اما مردمی که تارک این برّ اند، میگید این برّ رو انجام بدید.
بعد خود آیه ملاحظه کنید، خود آیه استقلال دارد در استغراق در تمام موارد. {أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ} واو حالیّه است. و حال آنکه شما خودتون فراموش میکنید و این فراموش کردن خود تناسیه، یعنی تَعمدّه و إلاّ اگر انسان چیزی رو فراموش کند یا قصوری باشد یا تقصیر، تقصیر نباشه، اینکه مذمت نداره اینجا.
اگر انسان چیزی یادش بره و تقصیر نداره در یادش رفتن،
(صحبت حضار)
-این بُعد مذمته. توبیخه، توبیخ داره میکنه.
(صحبت حضار)
-صبر کنید{أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُون} بالاتر از این، از عقلم رفته اون ور.
بعضیا عقلم دارن، شرع ندارن، این نه شرع داریم نه عقل.{أَفَلَا تَعْقِلُون} شما آیه نمیگیرید حقایق رو؟ اینقدر فراموش میکنید حق را؟ اینقدر عاری و خالی از حق اید؟
-پس باید همه اهل علم برن بخوابن
– داریم استدلال میکنیم
-از یهودی
-داریم بحث می کنیم، نه کلاً، ما داریم بحث میکنیم حالا.
(صحبت حضار)
-عرض کردم ما فتوا که نمیخوایم نقل کنیم، داریم بحث میکنیم.
من سوال میکنم آقایون در جواب فکر کنید.
-معنی آیه برای ماست
-برای همه است، راست میگن برای همه است.
این {أتأمُرونَ} هر کسی که آمر بالبِرّ است، امر میکند دیگری رو به برّ، ولی خودش فراموش میکنه، این مورد مذمته، ما اینو داریم بحث میکنیم.
خب، {أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ} اینو مفصلشو در سوره بقره ملاحظه کنید، در سوره بقره ما مفصل باب امر و نهی رو به طور استقلالی آوردیم، اینو آقایون ملاحظه کنید، جلد اوله ظاهراً. بله جلد اوله.
{أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالبِرّ} برّ هرچی میخواد باشه، هر برّی، برّ عقیدتی، برّ عملی، برّ چه، {أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالبِرّ وَ} واو حالیه، و حال آنکه {تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ}.
سوال، بعضیا اعتراض میکنند کما اینکه در نجف، آیا امر به برّ بده؟ نه. خب {تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ} بده؟ بله. خب اگه آدم جمع کرد بین بد و خوب، خوبش خوبه، بدش بده، پس چرا حرام باشد در اینجا امر به معروف و نهی از منکر؟
جواب، میگیم که جمعش بده.
یک مرتبه انسان هم خودش واجب رو انجام نمیده، هم امر نمیکنه، این یک بده، اما اگر خودش انجام نده و امر کنه این دو تا بده. بد اول، خودش انجام نداده، بد دوم، این است که این امر این آدم اثر به عکس داره. چه قورت قورت داره شراب میخوره به اون رفیقش بگه که حسن قلی تو نخور. میخنده، مسخره میکنه، اسلام رو اصلاً.
و لذا آیه اینطور میگه{أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ} شما کتاب را می خوانید، شرع مدارانید در محور نصوص کتاب وحی، این برّ است و شما این برّ رو ترک میکنید خودتون رو، ولی چون به خلوت میرود، کار دیگر میکند، اما در جلوه در محراب منبر میکند.
در محراب منبر آقا این کار رو بکن، اون کار رو نکن، اون کار رو، ولی خودش که خلوت میره،{وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ}{أَفَلَا تَعْقِلُونَ}؟ خلاف عقله. عقل بشری نه تنها عقل اسلامی.
خلاف عقل اسلامیست، خلاف عقل بشریست، برای اینکه کسی که اگر خودش اینکار رو برّ می داند چرا انجام نمیده؟ اگر عرض می شود که خودش سستی میکند، کوتاهی میکند، خب دیگران مثل او هستند. پس چرا کاری که واجب است بر خودش، خودش ترک میکنه مخصوصاً جهاراً، اما کسانی که تارک این فعل واجب هستند، اون ها را امر میکند.
اونوقت یکی از آثار بسیار بد که بر خلاف مصلحت امر و نهی است، اینه. امر و نهی برای چی اصلاً؟ طرف وادار بشه دیگه. قبلاً {بِالحِکمَهَ وَ المُوعِظَه الحَسَنه} بیان کردیم، چه کردیم، چه کردیم، بعد طرف عناد میکنه. وقتی که عناد میکنه، امر میکنیم و نهی میکنیم در واجبات، متروکه امر در محرمات انجام شده، نهی چرا؟ به رجاء که در اون تاثیر کند، به رجائی که واجب متروک رو انجام بده و محرم عمل شده رو، این ترک کنه. خب اگه به عکس شد چی؟
اگه شما به کسی امر کردید، وضع جوری بود که اگه امر کردید، یک واجب ترک کرده بود قبلاً، اگه امر کنید، دو تا ترک میکنه. باید امر کنید؟ در اینجا اینطوریه.
در اینجا کسی که خودش معلوم و معلوم است که قورت و قورت داره عرق می خوره، توی عرق فروشی، به اون یکی که رفیق هم قمار و هم عرقشه بگه نخور، هه هه، اونم میگه نخور هه هه ، چی شد؟ چه هر دو بگن، چه یکیشون بگه این {أَفَلَا تَعْقِلُونَ} خلاف عقله.
خلاف عقل اسلامی فقط نیست، خلاف عقل انسانی هم هست. خلاف عقل اسلامی باشد کافیه چرا؟ برای اینکه اسلام میگوید امر کن، نهی کن به منظور اینکه این کار خیر انجام شود، این کار شر انجام نگردد. اما اگه کار خیری که انجام نشده، بدتر بشه، یعنی سفت تر انجام نده، بخنده، مسخرم بکنه.
عملاً این واجب رو انجام نداده ولکن به وسیله امر کسی که خودش با این هم پیاله است، این خنده هم بکنه، پوزخندم بزنه. بنابراین این مسخره شریعت، این به حد کفر میرسه در حقیقت{أَفَلَا تَعْقِلُونَ}. خب این یک آیه.
پس جمع بین این دو حرامه. البته دقت بیشتر باید کرد ها، چون جوابی که داره باید در همه آیات دقت بشه. یعنی موشکافی ها و دقت ها و ریزه کاری هایی ست که در این آیه همه باید بشه، نه اینکه ما تحمیل کنیم بر آیات یا بگیم نسخ، یا بگیم تخصیص، قابل نسخ، قابل تخصیص نیست.
اینا مطالبی نیست که، اینا مِنَ القَضایِ التی قیاستها معهاست، اینا قابل نسخ یا قابل تخصیص هرگز نیست. خب این یک آیه.
آیه دیگرم که وقت دیگه نداریم ظاهراً.
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. والسلام علیکم و رحمه الله.
اللهم صل علی محمد و آل محمد