جلسه سیصد و هشتادم درس خارج فقه

امر به معروف و نهی از منکر

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد

در مراحل سه گانه امر به معروف و نهی از منکر، چند چیز محفوظه. اول باید امت در کار باشه {كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ} فرد کافی نیست، بله اگر امتی در کار نبود، عددی در کار نبود، این واجب از فرد القا نمیشه.

{أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى}{إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَی}اول جمع و میگه، قیام لله موانع داره.

چون قیام لله موانع دارد و موانع، موانع جماهیری و جمعی‌ست، مکافحه لازمه. در مقابل چند ببر، یک خوک کافی نیست و لذا {مَثنی} دو تا دوتا، دوتا دوتا، اگه دو تا نشد خب فرادی، خب یکی.

این طور نیست که اگر برای اصلاح، جمعی تهیه نشد، سستی کردن مردم مسلمان و امت داعی الی الخیرِ آمر به معروف و ناهی عن المنکر درست نکردن، از فرد ساقطه.

بله اون مقدار کاری که از فرد میاد باید انجام بده و نمونه هایی هم داریم، مثلاً در خانه، در خانه نسبت به عائله، اگر مرد یا اگر زن یا اگر فرزند دختر، یا اگر فرزند پسر، اگر که میگیم منحصر  به مرد که نیست.

اونیکه عاقل تر است و عالم تر است و با تقواتر است و داناتر است، او باید داعی الی الخیر و آمر بالمعروف و ناهی عن المنکر باشد، گرچه فرده، خب باشه.

و اگر چنانچه این فرد کافی نیست، خب دیگه چاره ای نیست، اما اصل کدامه؟ اصل {وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ} گروه در مقابل  گروه.

همانطوری که نسناس تشکیلاتی دارند، اجتماعاتی دارند، شوراهایی دارند، گروه ناس هم در مقابل نسناس باید تشکیلات داشته باشند. همانطوری که سمینارها و اجتماعاتی دارند کفار و فاسقین، سمینار جهانی حج که خداوند برای همین مقرر کرده است که دولت وسیع موقت اسلام در اونجا تشکیل بشه، بعد این دولت استمرار پیدا کند در کل بلاد اسلامی.

 پس کار باید کار جمعی باشد. افراد باید جدیّت کنند که کارشون جمعی باشه فرد، هر فردی باید دو کار کنه. یک کار خودسازی، این خودسازی، اون خودسازی، اون خودسازی، اون خودسازی.این یک خودسازیست که خود این کار رو میکنه.

 بُعد دوم خودسازی هاییست که {وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ} درست میکنه. بُعد سوم خود ساخته ها باید با هم جمع بشن {أَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ} در کل ابعاد است.

یکی از مهم ترین {شُورَى بَيْنَهُمْ} از نظر فکری، ماده ای، کیفیتی و عملی، عبارت است از باب دعوت الی الخیر و امر به معروف و نهی عن المنکر. اما اگه این نشد چی؟ از فرد ساقطه؟ از فرد ساقط نیست.

 این سه بعدی که امرُ، دعوت و امر و نهی در بُعد عدالت مطلق یک، امت. دوم دعوت و امر  و نهی در بُعد عدالت در آنچه عمل می کند و آنچه ترک می کند،

– سلام

– علیک السلام

سه، تآمر و تناهی. تآمر و تناهی طبعش گروهی‌ست. طبعش گروهیست. حداقلش چیه؟ حداقلش دو نفرن. دو نفرن، هر دو واجبی رو ترک میکنند یا هر دو حرامی رو انجام میدن، همدیگر را امر می کنند برای امید اینکه این  واجب انجام بشه. همدیگر رو نهی می کنند برای امید اینکه این حرام ترک بشه و این مرحله أخیره وجوبه.

خب مطلب دیگر این است که از کجا شروع کنیم؟ ما که دارای خیر از نظر علمی و عقیدتی و عملی هستیم، مثلاً این امت، از کجا  شروع کنیم؟ از خود شروع کنیم دیگه.

خب از خود شروع کرده ایم، از خود شروع کرده ایم که {مَا خَيْرَ أُمَّة} شده ایم، بعد {قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَة}.

اول أنفسه، خود را، بعد خودمانی‌ها را، و لذا {وَ أنْذِزْ أشیرَتَک الأقْرَبینْ} آدمی که بچه هاش نماز نمیخونن، عرق میخورن، مال مردم میخورن، چه، چه، چه، به اینا کاری نداره، فقط میره منبر برای دیگران حرف میزنه، چی شد؟ دیگران چی میگن؟ دیگران میگن ما که میدونیم بچه هاش اینطورن، چرا به ما داره میگه؟ حالا خودشم آدم خوبیه فرض کنین، خودش آدم خوبیه، نماز شب خونه، نماز صبح خونه، همه کارا رو میکنه، اما بچه هاش نه امری، نه نهیی، نه دعوتی، نه فلانی، و لذا معذرت میخوام بچه های مراجع بعضی وقتا خیلی ناجور درمیان، چرا؟ چرا؟

-بعضی بچه ها خودشون اهل نیستن

-بله اما اینکه اهل نیست، دو بُعد داره. یک بُعد مال منهِ مرجع رو حروم خورده، زیادی خورده. دیگه چی؟ بُعد دوم بنده دعوت الی الخیر نکردم، امر به معروف نکردم، نهی از منکر نکردم و لذا خراب دراومد. این غیر پسر نوحه، نوح خودشو کشت، پسر نوح آدم نشد، مطلب دیگریه، مال حرام بهش نداده

(صحبت حضار)

-قدم اول همینه

(صحبت حضار)

-اصلاً قدم اول همینه {قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ}{ أنْذِزْ أشیرَتَک الأقْرَبینْ} {لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا}همش ببینید، خود و خودی ها مقدمن و حساب اینه.

حساب اینکه اگر من خود را درست نکردم، امر ونهی کنم خرابه همان طور که عرض کردیم. اگر خود را درست کردم، با خودی ها کاری ندارم، در خانه من معاذالله فساده و من میتوانم جلو رو بگیرم و نگرفتم، اگر در خانه من فساد است و میتوانم جلو رو بگیرم، نگیرم، واجبات متروکه، محرمات مفعوله و مردم هم بدتر بدانند، خب بنده منبر برم فلان جا شروع کردم برای مردم ناله کردن، میگن آنقدر ناله کن که بمیری تو، معلوم میشود که حرفات کشکه، برای اینکه اگه حرفات درست بود خب به اونایی که وصل به تو هستند، آبروی تو هستند، زندگی اون ها با توست، اون ها به تو احتیاج دارن، چطور اون ها رو دعوت الی الخیر و امر به معروف و نهی از منکر نکردی؟

ما در قم خودمون، استان خودمون، ایران خودمون، دعوت الی الخیر نکردیم، امر به معروف نکردیم، نهی از منکر نکردیم، یاد نگرفتیم، میخوایم بریم آلمان، میخوایم بریم روسیه، میخوایم بریم فلان جا، بد نیست اما شما پله اول رو قدم نگذاشتین، خب پله پنجمی رو با مغز میای زمین. واردم که نیستی، اگه واردم باشی اول {قُوا أَنْفُسَكُمْ} یا اینکه {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ}أنفس کدومه؟

أنفس خود منم؟ هرکس مانند منه، در ارتباط با منه، چه حق شرعی علیه من دارد، بر من دارد و من بر او دارم و چه هم ایمان های من، همشهری های من، هم صنف های من، هم چه های من، این {قُوا أَنْفُسَكُمْ} بعدم {وَأَهْلِيكُمْ نَارًا}هم أَنْفُسَكُمْ بُعد خاص و عام دارد و هم أَهْلِيكُمْ بُعد خاص و عام داره.

اگر ما در باب امر به معروف و نهی از منکر مقداری بیشتر فکر کنیم، هممون ظاهراً مثل اینکه عادل نیستیم. یعنی عادل کم پیدا میشه، عذرهایی که ما میاریم بدتره، عذر بدتر از گناه. واجب را از وجوب میندازیم، برای اینکه بنده استراحت کنم. واجب است بابا امر به معروف. آقا  چرا گفتی؟ صبح تلفن میشد به من از تهران که ما شنیدیم در سمینار فلان مطلب که شما فرمودین خیلی سخت بوده، گفتم بله خیلی سخت بوده، نمیخوام مثال بزنم، اما رسول الله (ص) آمده میگه سیصد و شصت تا بت هیچی، یک خدای نادیده. نگه؟ خیلی سخته.

در حوزه ای که از اول و تا آخر سمینارش در ده ها ساعت، اصلاً رو قرآن بحث نیست، اگر از من وامونده خواستن صحبت کنم، راجب قرآن صحبت نکنم، پس من بمیرم و سقط بشم بهتر است. تقیه یعنی چه اصلاً؟ ما یک تقیه نقیّه داریم، یک تقیه شقیّه داریم. تَقیّهُ الشَقیّه، تقیهِ نقیّه نیست. خب باز این روزنه امید باز است که از ما خواستند صحبت کردیم و نوشته های ما رو چاپ کردند. ما یعنی آنچه مربوط به کتاب الله است. این روزنه باشه که این {لاَ إلَهَ} تحقق پیدا کنه، بره این اختلاف ها بره کنار، ولو خدا رو هم نپرستند، بتم نپرستند، نه لات، نه عزا، نه خر، نه سگ، نه خدا، هیچی نپرستند. باز این بهتره از اینکه وقت و مال و عمر و دقت و فکر و عقل و همه رو مصرف کنن با مال امام زمان، در چیز هایی که اصلاً مانع است از رشد مردم و مانع است از ترقی مردم. فی کُلِّ مَا یَقولونَهُ إشکَالْ.

بعضی میفرمایند که سخت صحبت میشه، عرض میکنم که اصلاً ماده حرف سخته، اینا همه نه خدا آره، خب سخته دیگه. با قربون صدقه و با ماچ و با مهربانی و با هرچه هم بگی باز بالاخره بر خلاف علما فرمودن، برخلاف سیره گفتن، بر خلاف شیعه عرض می شود که مطلبی رو.

در باب امر به معروف و نهی از منکر ما یک مقدار تتمه ای داریم، بحث می‌کنیم بعد میریم سراغ جهاد که اونجا دیگه واویلا بالاتر است. این مرحله دم دستیه، یعنی این قدم اوله.

مرحوم علامه حلّی در تبصرهُ المتعَلّمین میفرماید وَ الحُدودْ لاَ یُقیمُهَا إلاّ بِأمرِهْ، این بین الهلالین فرمایش ایشونه.

حدود الهیّه را اقامه نمیکند شخص مسلمان إلاّ بِأمرِهْ. امر کی؟ امر امام، چون لفظ امام ذکر شده. می پرسیم امام کیه؟ اگر امام، امام معصومه و امر، امر خاصّه، پس در زمان غیاب معصومین (ع) حدود باید معطل بشه، چون امام که امر خاصی نداره. یا نه امر أعم است از امر خاص و عام.

یک امر خاص است، زُراره تو چنین، فلان، تو چنان…

یک مرتبه امر عام است کما اینکه در نماز جمعه هم همینطوره، در نماز جمعه به امر امام. امام دو جور امر داره. یک امر در زمان خودش و یک امر، امر عام است. چنانچه خداوند امر عام فرموده است. خب، إلاّ بِأمرِهْ، امر خاص که نمیشه، بلکه امر عام را هم شامله.

حالا اینجا بنده در بیانش نوشتم وَ هُوَ الإمَامُ المَعصوم لَیسَ إلاّ، وَقَد جَرَّبْنَا غَیرَهُ فی إجراءِ الحُدودِ الإسلامیَّه. خب چیز مشکله ایست.

اگر به امر امام معصوم نباشد که فلانی تو این حد را اجرا کن، ممکن است این فلانی بد قضاوت کرده، بد فهمیده. امام باید مراقبت کند قضاوت این ها رو. امیر المؤمنین به مالک اشتر که دستور داد فرمود که باید تَعَهَّد قَضائَهُمْ، این  قُضات رو فقط حساب نکنید که فقط قضاتن، نه باید خودت مراقب باشی که این قضاوت اینها قضاوت صحیح و شرعی باشد.

 پس به امر عصمت باید اجرای حدود بشه. حدود بر محور احکام و دستورات الهی کتاب و سنت باید باشه

(صحبت حضار)

-حالا عرض می کنیم. می خوایم عرض کنیم. بنده اینجا چی نوشتم؟ بعد صحبت میکنیم.

وَقَد جَرَّبنا غَیر مَرَّه فی اجراءِ الحُدودِ الاسلامیَّه فَوجَدنَاهُ فاشِلاً أصْبَحَ ضَرُّهُ أكثَرَ مِنْ نَفْعِه، عملاً اینطور شد. مثلکسانیکه شرایط امر به معروف و نهی از منکر را ندارند، برخلاف وظیفه این شرایط رو در خود تهیه نکردند، میتونستن تهیه کنن. حالا امر می کنند و نهی می کنند، گاه امر به منکر در میاد، گاه نهی از معروف در میاد، گاه امر و نهیشون برخلاف شرع درمیاد.

خود این امر منکر است، خود این نهی منکر است. حالا این هم حرام است، هم واجب. حرام است به این وضع، واجب است خودشونو درست کنند و درست امر و نهی کنند.

حالا این اجرای حدود در زمان غیاب معصومین علیه السلام هم حرام است و هم واجب است. حرام است که با انفصال از ادله کتاب و سنت، آنچه أنَا میفهمم، آنچه من خیال میکنم، آنچه هوس من است، چیزهایی که بر خلاف ضرورت اسلام است، که وقتی که به دیوان عالی کشور که الان هستند قبلاً جور دیگه بودن، در مسجد أعظم، فاتحه مرحوم آقای خوانساری بود، با هم نشسته بودیم، چون سِناً تفاوت داریم از دور همدیگرو میشناختیم، از نزدیک نه، عرض می شود که به ایشون گفتم، آقای فلسفی بین ما نشسته بودن، ایشون رفتن منبر برای مرحوم آقای خوانساری، به ایشون گفتم شما به منبر آقای فلسفی گوش ندین به منبر من گوش بدین. گفت بفرمایید گفتم تمام حدودی که شما اجرا کردید بر خلاف شرع است و تمام محاکم شرعی رو باید درشو لجن بگیرید، گفت چطور؟ بعضش نیست؟ گفتم نه، آخه کی میشود که زنا با حدود شرعی ثابت بشه؟ لواط ثابت بشه؟ مساحقه ثابت بشه؟ نمیشه.

 بعد به ایشون گفتم که چون دیگران به شما که نمیگن، اگر تو تمام بازارا وخیابونای شهر قم، زن و مرد بیافتند رو هم، حرام، این حرامه اما حرمت این کمتر است از این که یک حکم بر خلاف حکم خداوند، به نام خدا بر خلاف حکم خداوند اجرا بشه، گفت چه کنیم؟ گفتم درشو لجن بگیرید یا درست کنید.

یا اون احمق دیگر که گفته بود در یک جلسه رسمی که قضات که نمیتونن عادل باشن همه، بیاین شرط عدالت رو قضاوت بندازیم، گفتیم که خب پس حالا بیاین شرط مسلمان بودن و از مرجع بندازیم، خاخان بیاد مرجع بشه، نفهمیدیم.

شرط، آقا عدالت که شرط قضات هست، عدالت عادی هم نیست، عدالتِ چقدر این باید خصوصیات داشته باشد، چه باشد، چه باشد، چه باشد، یک دونه قاضی سالم بهتر است از هزارها قاضیست.

اینقدر بند و بیل و کش و قوس و موس و، اکثر کسانی که به عنوان مجرم میبرند و محاکمه میکنند مجرم، برندگان اون ها هستند، خود اونا مجرم نیستند.

از در خونه مردم پرت کردن توی خونه مردم، در رو شکستن و وارد شدن پاسدار و ماسدار خودش و پرت کنه و نمیدونم چکار کنه و یک مگس ماده رو کله آقا نشسته، ببرنش شلاقش بزنند، اینا که اسلامی نیست، انسانی هم نیست، حیوانیم نیست. حیوانم این کار رو نمیکنه.

اینجا ما نوشتیم که ما تجربه کردیم مرّاتِ متعدده ای در طول این چند سال، تمام کسانی که به عنوان زنا زدند و کشتن خلاف شرع بوده، تمام کسانی که به عنوان لواط کشتن خلاف شرع بوده، برای اینکه اون زِنایی رو اسلام داره میگه، عرض میشود {وَالّلتی يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ} چهار تا شاهد، یکیش خود حاکمه دیده، سه تن دیگم دیدن، یک زمان، یکسان، یک جور شهادت بدن، اگر ثابت شد خب بسم الله، خب این نمیشه.

آقا می گوید که خب اینکه نمیشه پس زنا بشه؟ مگیم شما از خدا مُلاتری، خدا نمیدونست که نمیشه، خدا میدونست که نمیشه، میخواد نشه. خداوند این طور مقرر کرده که این عذاب باید در این دنیا بشه که این شلاق بخوره چه بشه که این طور به چهره جوّ اسلامی سیلی نخورد که مثل فرانسه و مثل عرض میشود که کجا وکجا و کجای اروپا که همین طور مثل دو حیوون رو هم میافتن اون جور نشه.

اسلام خواسته این طور نشه. بُعد دومش که زنا میشه، لواط میشه، مساحقه میشه، این مربوط به امر به معروف و نهی از منکر است که در جای خاصه، حدود نیست و مربوط به قیامت و برزخ است. چرا قاطی میکنید مطالب رو شما؟

ما عرض می کنیم وَ هُوَ الإمَامُ المَعصوم لَیسَ إلاّ، وَقَد جَرَّبْنَا غَیرَهُ فی إجراءِ الحُدودِ الإسلامیَّه فَوجَدنَاهُ فاشِلاً أصْبَحَ ضَرُّهُ أكثَرَ مِنْ نَفْعِه.

(صحبت حضار)

-خب اگر امام زمان این کار را بکنه که بر خلاف نصّ قرآن کار کرده، میتونیم قبول کنیم؟ اینو از مسلمات گرفتندا، خوب شد فرمودید، که امام زمان مگر ایشون از امت پیغمبر اسلام نیست؟ مگه کتاب اصل قرآن نیست؟ قرآن نمیگه {بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ}؟

(صحبت حضار)

– پیغمبر خودش حق داشت بدون شاهد؟

-قرآن رو بهتر از ما میفهمه

– یعنی این أربعه را یکی میفرمایه یا هیچی نمی فرمایه؟

(صحبت حضار)

– نشد أربعه الشهدا یعنی چه؟ یعنی من میدانم؟ اینکه اربعه الشهدا نیستش که، اگه امام

(صحبت حضار)

-خلاف نص تفسیر فرمودند؟

(صحبت حضار)

– نشد، ببینید، آخه نشد، ببینید، چون بیانات قرآن که أفصحه بیانه. وقتی می گوید که {لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُون}

کسی که میخواد حکم کند که اینو بزنید، چهار تا شاهده، اگه نیاره ولو خودش دیده، ولو سه تا دیدن، این فاسقه. این حرف که مشهور است بین ما که امام زمان شهود نمیخواد، امام زمان و فاسق کرده، از عصمت انداخته، از عدالت فاسق کرده، نمیتونیم قبول کنیم.

-یَأتی بِدینٍ جدید یعنی چی؟

– یَأتی بِدینٍ جدید، کِتابٍ جَدید همینه.

این سه احتمال داره. یک، کِتابٍ جدید، همین قرآن رو میاره، خب هست. غیر این رو میاره خب مرتده، پس سوم چیه؟ همین قرآن رو میاره و این قرآن محور احکامه و در بین ما محور احکام نیست، قرآن که محور احکام نیست.

اسلام که بر محور قرآن است و قرآن کل معارف وحی است، این قرآن در بین ما حضور ندارد، امام زمان میاد حضور میده، وقتی حضور میده داد و قال  آیت الله و حجت الاسلام و من و شما و فلان که آقا سید با این ریش کوتاهت بر خلاف شیخ طوسی فتوا میدی؟ بر خلاف شیخ روسی فتوا میدی؟ یَأتی بکِتابٍ جَدید، به نتیجه میرسیم همینه و إلاّ اگه معاذالله امام زمان یک کتاب دیگه بیاره که میگه آقا برو پی کارت، یا اینکه اگر همین قرآن رو بیاره و همین جور که قرآن حضور ندارد در فقه ما، قرآن حُرِّمَ بگه، اینا بگن أحِلَّ، قرآن بگه فُرِضَ، اینا بگن نه لَمْ یُفْرَض، اگه اینه، اینم مثل همونه، چه فرق کرد؟ این همونه، فرق نمیکنه.

این أصْبَحَ ضَرُّهُ أكثَرَ مِنْ نَفْعِه في  تَخَلُفاتِ عَنْ أحكامِ القَضَاء وَ الحُدود إلى غِيرِ حُدود.

 یارو رو گرفتن، وکیل مجلس بود بدبخت، پنجاه، شصت سال عمرش، مجتهد بود، فاضل بود، برادر مظلوم مون آقای منتظری میگفتش که این از امیدهای حوزه است، اسمشم امید بود حالا هر کاری می‌کنیم، آقا این و به حسابی که سی تا لواط با سی تا ارمنی کرده، با شلاق سیمی اقراقوندن کشتن، در هیچ مستراحی این کار رو نمیکنن که اینجا شد.

ما به اصل جمهوری اسلامی ارادت داریم، ایمان داریم، خودمون درست کردیم، من خودم فرد دوم بودم بعد از آقای خمینی، ادعام ندارم، ولکن خب آخه بنا نیستش که این همه انسان زحمت بکشه، مرارت بکشه، بدوه، بره، کشته بده فلان، تازه چی، تازه کاری که محمدرضا خان علیه لعنت الله نمی کرد، ما بریم بکنیم.

آقا کی در روزنامه مشهور زمان رضاخان و پسرش و تولش نوشتند امام زین العابدین اولین شطرنج باز بود؟ نوشتند؟

-نوشته بودند بله

 کی نسبت به سکینه (س) اهانت شد که ایشون اولین خواننده مدینه بود، اولین خواننده رقاص، اولین زناکار؟ اینو در مجله حوزه، مجله دانشگاه نوشتند، نذارید من دوباره سکته کنم برم آلمان، بسه این حرف، تا اینجا کافیه.

وَ اللّهُ عَلىَ مَا نَقولُ وَكيلْ، ذَلِک، ولکن این مطلبیست.

خب حالا که در زمان غیبت نمیشه یا نشده، در زمان غیبت نشده این کار، حالا حدود ساقط میشه؟ خدا رحمت کند یکی از استادهای  بزرگوار ما آقای حاج سید احمد خوانساری رحمت الله علیه، خب من قبلاً ناراحت بودم از این جمله ای که ایشون در کتاب فقهشون مرقون فرمودن که در زمان غیبت  معصوم أحوط مطلق این است که حدود اجرا نشه، من به ایشون علاقه زیاد داشتم و دارم، کمم نشد، فرد اول حدود اسلام بودن در همون فقه سنتی و فرد اول از صاحب نظران فقه اسلام بودن، در زمان فلان و فلانم میگفتم ایشون مقدمن، ولیکن این تو دل من مونده بود که خب چرا ایشون، خب خیلیم انقلابی بودن، حالام هستند، منتها انقلابی قبل یا عین حالا؟

قبل جور دیگه بود، حالا فهمیدم که داره عمل نمیشه که آخه چطور حدود  اجرا نشه در زمان غیاب؟ به ایشون یک روز رفتم عرض کردم که من به شما یک اعتراض قلبی داشتم، منافات با عدالت شمام نداشت، نداره که چرا شما در شرح نافع، نافعِ محقق، مرقون فرمودید که در زمان غیبت معصوم، أحوط مطلق یعنی أحوط واجب است که اینجا حدود نشه، اشکال داره. حالا به عکس دارم میگم، حالا میگم چرا میگید أحوط مطلق؟ القَویُّ قول وَاحِد که نباید باشه، گفت چرا خندید، گفتم تحربه کردیم، دیدیم چی شد.

(صحبت حضار)

 – بله، بله، دو مطلبه.

یکی این که حالا که شد، این خیلی خراب تر شد، یعنی اگه نمیشد اصلاً زنا کارا زنا میکردن، لواط کارا لواط میکردن، مساحقه ها مساحقه میکردن، چه میکردن، چه میکردن، ضررش کمتر بود از اینکه بر خلاف حکم خدا و ضد حکم خدا و نقیض حکم خدا این اعمال انجام بشه.

بعد ایشون فرمودن، منم عرض کردم که حالام عرض میکنیم که بله باید اجرای حدود بشه ولی طبق شروط. اما اگر من در باب امر و نهی شرایط وجوب رو، بلکه شرایط جواز رو ندارم، در حالی که ندارم امر و نهی غلط است بکنم.

(صحبت حضار)

-این یک بحثیست که باید بکنیم، این حرف، مطلقا غلط است. این بحث و باید بکنیم. این حرف، مطلقا غلط است، بحث میکنیم انشالله، طلبتون باشه. ولی اینجا اگه بخواهیم صحبت کنیم از چیز خارج میشیم.

ذلِک، ولکن

(صحبت حضار)

-نه، و لذا یکی از فرمایشاتی که ایشون دارند حرف خوبیست که اینجا، آیا پیغمبر بزگوار که قامدین اومد گفت من زنا دادم، پیغمبر اینقدر کودن بود، نفهمید زنا داده یا فهمید؟ حالا کاری به عصمت نداریم، اقرار بیشتر میفهمونه که طرف این کار رو کرده یا شهادت؟ در حال عقل و در حال علم و در حال فلان، دفعه اول پیغمبر فهمید یا نه چرا؟ چرا گفت إرجِعی وَ اسْتَغفِر؟ دفعه اول نه، دوم، نه، سوم نه، چرا؟ پس پیغمبر به علمش عمل نکرد، با اینکه علم او دوبله بود. علم او دوبله بود، یوبلش اینکه معصوم.

(صحبت حضار)

-پس، ها، علمی که با اقرار به درد نخورد، علم بدون اقرار به درد میخورد؟ نفهمیدیم، اقرار که صددرصد علم آور است، نمیخوایم این بحث رو بکنیم

(صحبت حضار)

– قابل استثنا نیست آقاجان، وقتی که علم،

-خودش گفته در صورتی که دیده باشی

-آقا نص قرآن چی میگه؟ میگوید {أرْبَعَهِ شُهَداء} {لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ} چهار شاهد. ما بگیم نخیر، چهار شاهد نه، من میدونم، آقا بدون، ندون قرآن میگه چهار شاهد.

(صحبت حضار)

– نه، میدونین برای چیه ؟برای اینکه دو بُعد داره جریمه. یک بُعد اصل جریمه است، یک بُعد جوّ جریمه.

اگر جوّ جریمه جوّیست که مردم همین طور که دارن میرن چهار تا ألاّ بختکب عادل ببینند، … فی النَکَره، این جوّ منکر رو میخواد اسلام جلویش رو بگیرد نه اصل رو. اصل مطلبی دیگریست.

اصل نهی از منکر،

(صحبت حضار)

 -میگم اصل نهی از منکر دارد، امر به معروف دارد،

(صحبت حضار)

– عرض میکنم. این چند تا مَن داره. یک مسلمان است، باید زنا نکنه. دو اگر زنا کرد نزد کسی نهیش کنه، سه اگر کسی نبود نهیش کنه، بله، …. خودشم این عمل حرام رو انجام داد، پس بَینهو و بَین الله، دیگه اینجا ما حق نداریم بریم زور زورکی نگاه کنیم.

(صحبت حضار)

-چی؟ چی؟ چرا هست، شما اروپا نرفتی، من چشمم هم میذاشتم.

پس ببینید میخوان ایران اروپا نشه. نه واقعن ها. من تو آلمان رفتم کُل، رفتم کلیسا، دیدم کنار خیابون یک جوره، سرم رو این وری کردم، خب نمیشه آخه.

(صحبت حضار)

– میشد ببینی، یعنی قشنگ میشد ببینی. اونایی که رفتن میدونن، عرض میشود نه در پارک ها، تو خیابون حتی، سر وته همدیگه رو میلیسن مثلاً، خب ولی اسلام میخواد جوّ مملکت اسلامی و محیط اسلامی اینجوری نشه، میخواد جلو رو بگیره. اسلام داره داد میزنه بابا چهار شاهد. علم فایده ندارد قطعاً. البته اینجا من اشاره کردم، من نمیخوام اینجا استدلال کنم.

ذلِک، ولکن مطلب دوم.

(صحبت حضار)

– خود اقرار حرام است، حالا کاری نداریم، اینم یک بحثیست در باب شهادت که حتی اگر چهار مرتبه اقرار کرد، کاری نداریم اقرار حرامه، کاری نداریم اینکه واجب است که حاکم بگه برو استغفار کن، اقرار نکن، اینا رو کاری نداریم، بعد از تمام این حرف ها، بعد از اینکه اقرار کرد آیا حد میاره یا نه؟ اینجا رو ما عرض داریم، خلاف نص و قرآن.

(صحبت حضار)

-خب اونم عرض داریم، اینکه نشد قضیه، اینو عرض نکرده پیغمبر بزرگوار، شهادت بدهد، اگر شهادت نبود اقرار تنها بود، اقرار خلاف نص قرآنه. قرآن فقط شهادت میگه. این یک بحثی ست که عرض کردم در باب حدود و عرض میشود که شهادت باید بحث کنیم. فی کلِّ ما یقولونَ اشکال دیگه، چکار کنیم ما؟ چون گناه بزرگ این است که ما به محور وحی استدلال میکنیم و با خیلی از حرفا این اختلاف داره.

ولی مطلب دوم که آقایون میفرمایید، پس اگر این اجرای این حدود و حدود ها، تعزیرات نه، تعزیرات مطلب دیگریست.

اگر اجرای تعزیرات میشه که راجب زن که سه مرحله است مرحله سوم{یَضرِبِهَنَّ} این مطلب دیگریست.

 ولی راجب حدود که کشتن، شلاق زدن، رجع کردن، چه کردن، چه کردن، تو حدودِ مقرره، راجب ِحدود، اگر نمیشود پس چطور واجبه؟ جواب نخیر میشود اما نمی‌کنیم، می شود اما نمی‌کنیم. این حرف ما اینجا اینه.

ذلک، ولکن، هَذِه التَجربه المُرَّ الَّتی مَرَّت مَعَ الزَّمَنْ لَیسَتْ لِتَمْنَعْ واجب إجراءِ حُدود.

 پس کسی که شرایط امر و نهی درش نیست، حرام است امر و نهی کند ولی واجب است شرایط رو ایجاد کنه و بَعد امر و نهی کند.

لَیسَتْ لِتَمْنَعْ واجب إجراءِ حُدود المَفروضْ عَلی الجَمَاعَهِ المُسلِمَه، کَالأمرِ وَ النَهیِّ الوَاجِبَینْ عَلیهِم شَرطَ تَحقیقِ شُروطِهِمَا…… وَ إجراءُ الحُدود وَاجِب کَأصلْ رعایهً لِشروط وَ مُحَرَّمُ هُوَ أغلَظ مِنْ تَرکِه عَلی مَنْ لاَ یُراعی شُروطِه. این مرحله اولی.

بعد یک مطلب مرحوم علامه میفرمایند که باز اینجا ما عرایضی داریم. یکی از استادای بزرگوار ما که خب خیلی هم عمیق بود و ایشون هر وقت میخواست به شیخ انصاری اشکال کنه میگفت ما یک نفهمیدگی داریم. من یک موقع به ایشون گفتم شما نفهمیدید دارید ایراد میکنید؟ نفهمیدید که ایراد نمیخواد، نفهمیدید باید سوال کنید، پس چرا میگید نفهمیدید، گفت ما میخوایم احترام کنیم، گفتم شما به خودتون اهانت میکنید که چی؟ یعنی چه؟

یک مرتبه آدم نفهمیده، آقا این معنیش چیه؟ منتها یک وقت فهمیده آقا غلط رفته. اگه فهمیده غلط رفته، اقلاّ بگه آقا ما اشکال داریم، حالا اینجا ما اشکال داریم فرمایش علامه اینه وَ یَجوزُ للِرَّجُلْ إقَامَهُ الحَدِّ عَلی عَبدِهِ وَ وُلدِهِ (یا وَلِدِهِ) وَ زوجَتِهِ إذَا أمِنَ الضَرّر.

 خب کدوم رجل؟ این رجل که جایز است اقامه حق کند بر بنده اش، فرزندش، زنش إذَا أمِنَ الضَرّر.

اولاً در إذَا أمِنَ الضَرّر که ما بحث داریم، گفتیم أمن منَ الضرر، شرط نیست بلکه اگر أهم باشد مطلب دیگریست، اینو کاری نداریم.

ولکن چرا این یَجوزُ رو، اولاً چرا یَجوزُ میگید؟ برای اینکه اقامه حد یا واجبه یا حرام؟ دیگه مستحب و مکروه و مُباح که ما نداریم. کشتن طرفی، شلاق زدنش چه کردن، این یا واجب است یا حرام. اگر حرام است که خب هیچی. اگر واجب است، اما یَجوزُ یعنی چه؟ مگر اینکه بگیم یَجوزُ میخواد بگه حرام نیست، بِسم الله، حرام نیست، حرام نیست یعنی واجبه. پس یَجوزُ میشه. یَجوزُ یعنی واجبه.

وَ یَجوزُ للِرَّجُلْ إقَامَهُ الحَدِّ عَلی عَبدِهِ وَ وَلِدِهِ وَ زوجَتِهِ إذَا أمِنَ الضَرّر. چرا این سه تا رو گفتید شما؟ این رجل، چه رجل است؟ این رجل حاکم شرع است یا حاکم شرع نیست؟ حاکم شرعیست که براش ثابت شده است یوجب حد یا ثابت نشده است؟ پس سه جوره.

اگر حاکم شرعیست که براش ثابت نشده است یوجب حد، چطور اجرای حد؟ چه بر این سه تا چه بر اون سه تا.

 اگر حاکم شرع نیست، چه ثابت شده است چه ثابت نشده است، اجرای حد نمیخواد این دو.

سه، اگر حاکم شرعیست که براش ثابت شده است پس واجب است اجرای حد خودش بکنه یا دستور بده؟ پس چرا عَلی عَبدِهِ وَ وَلِدِهِ وَ زوجَتِهِ گفتی؟ این حرف چیه معناش؟ ما سه، چهار تا اشکال تو این حرف داریم.

 بنده اینجا عرض کردم شَرطَ أن یَکونَ فَقیهاً، این فرمایش ایشون، شَرطَ أن یَکونَ فَقیهاً جَامعاً لِشَرایطِ الفَتوی وَ إلاّ فَکیف ثُمَّ الأهلْ، ثُمَّ الآهِل لِإقَامَتِها لاَ يَختَصَّ سَماحة بِهَذِه الثَلاثة.

اگه حاکم شرعه، ثابتم هست، سِمحه چرا؟ خب بقیه ان. فَلاَ مَدخلُ إذاً لَهَا في ذَلك السِّماحْ اللَّهمَ إلاَّ أمرُ وَنهيُ بِشروطِهِما، اینکه حد نیستش که.

در باب امر و نهی که اقامه حدود نیستش که، در باب امر و نهی اون آخرین مرحله ای که، شخصی واجب را ترک میکند و حرام رو انجام میده، آخرین مرحله تعزیره بسم الله، ولی حد نیست، پس جای حد در اینجا نیست. در باب امر به معروف و نهی از منکر اصلاً جای حد نیست، بلکه اون قصاص است که حد، قصاصی‌ست که در زمینه وجود شروطش، این باید که حاکم شرع باید انجام بده، تاثیرم نکنه.

وَلكِنَّهُمَا (یعنی امر و نهی) لاَ تُشتَرطُ فِيهمَا تِلكَ الفِقاهةَ مُطلقاً، در دعوت الی الخیر، امر به معروف و نهی از منکر، این فقهات شرطه؟ نه. این امت باید همه مجتهد باشن؟ امت آمره ناهیه؟ نه.

فَلاَ نَجِدُ لَهَا مُورداً صَالِحاً لِإجراءِ الحُدود وَعدَم إجراءها. نه اجرائش مورد داره نه عدم اجرائش. اجرائش، شرطش حاکم شرع بودن کلیست، عدم اجراش حاکم شرع نیست، کلی‌ست. پس هم وجودش کلی‌ست در حاکم شرع که ثابت بشه، هم حرمت کلی‌ست، حرمتش کلی‌ست در غیر حاکم شرع، پس هر دو کلیه.

پس اینکه عَلی عَبدِهِ وَ وَلِدِهِ وَ زوجَتِهِ درست نیست.

(صحبت حضار)

-حد پس نیست. حد نیست، تعزیر است. گفتم اینو

(صحبت حضار)

-نشد

(صحبت حضار)

– نشد، ببینید، اگر نزد شخصی که خودش نمیتونه حاکم شرع باشه، یعنی شرایط حاکم شرع درش نیست، اگر چهار تا هیچی، چهارصد نفر پهلوی این شهادت بدن، این میتونه اجرای حکم بکنه؟ اجرای حد؟ اجرای حد، شرط این است که اون حاکم شرع باشد با شرایط.

(صحبت حضار)

– آقاجان نمیتواند که غیر کسی که صلاحیت حاکم شرع دارد منصوب بشه.

(صحبت حضار)

 -میفهمم. آقاجان این کسی که بر فرزندش، بر عبدش، بر زنش، اجرای حد میخواد بکنه، این آیا حاکم شرع هست یا نیست؟ اگر حاکم شرع نیست که هیچ جا نمیتونه، اگر حاکم شرع هست که همه جا میتونه. پس اینکه ایشون مقید کردن وَ یَجوزُ لِلرَّجُلْ نفرمودن لِحاکم شرع. وَ یَجوزُ للِرَّجُلْ إقَامَهُ الحَدِّ عَلی عَبدِهِ وَ وَلِدِهِ وَ زوجَتِهِ إذَا أمِنَ الضَرّر. هم در یَجوزُ اشکاله، هم در عَبدِهِ وَ وَلِدِهِ وَ زوجَتِهِ اشکاله، هم إذَا أمِنَ الضَرّر اشکاله، هم در وجوبش اشکاله، هم درحرمتش اشکاله. این حد از اول تا آخر.

بعد ما عرض می کنیم أَجَل، قَدْ یَجوزُ مَا دونَ الحَدْ، بله، ما دونَ الحَدْ مِنْ تَعزیرِ وَ سِواه شرطَ المَصلَحَهِ التَّامَه، {وَاللَّاتِي تَخَافُونَ} سوره نساء {وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ} که اینم متاسفانه بد معنا شده.

یک آقای بزرگواری که اسمشو نمیبرم، مرحوم شده، نماینده، حالا هر کی. من که آلمان بودم، خب جمع میشدن سوالاتی میکردن، سوالات قرآنی، بعضیا گفتن که فلان آقا که فلان موقع آمده بود، گفتش که {وَاضْرِبُوهُنَّ} رو من جوری معنا میکنم که اهانت نشه به قرآن، گفتم چی؟ گفت {وَاضْرِبُوهُنَّ} به معنی ضَرَبتُم فی الأرضه، یعنی سفر کنن.

 گفتم بابا اولاً إضْرِبْ یعنی بزن، ضَرَبتُم فی الأرض غیرِ ضَرَبتُمْ زیداً، ضَرَبتُم فی الأرض، اصلاً این متعدی نیست، عرض می شود که.

حالا، آیه رو ملاحظه کنید،

(صحبت حضار)

حالا آیه قرآن که می فرماید که {وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا} آخر{وَاضْرِبُوهُنَّ}

سؤال، چطور فقط شوهر زنو بزنه؟ زن شوهر رو نه؟ آقا چون شوهر زور، زورش بیشتره، خودش میتونه این کار رو بکنه. ولکن اگر زنی دید که این مرد نُشوز داره، چون {إِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا} به عکس هم هست. نُشوز مردم، اگر زن دید مردش نشوز مُخیف داره، آخه این در همه آیه غلط رفتن نوعاً که میگن اگر، در رساله هم هست، اگر بترسد که این زن که ناشزه شه، موعظه کند، پشتش رو بکند، در خواب بزنه، عجب بترسه، من میترسم فلانی دزدی کنه دستش و ببرم، نفهمیدیم، میترسم فلانی نماز نخونه، از حالا بزنم تو سرش؟ نه، {تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ}

نُشوز موجود، نُشوز مُخیفه، هر نشوزی موجب این حرفا نیست. ترّفع زن در بیت زوجیت، این ترّفعی است که إخافه میکند اصلاً، متزلزل میکند بیت زوجیت رو، چه اخلاقی، چه عقیدتی، چه عملی. فردا غلام علی بیاد، پس فردا علی ممد بیاد، پس فردا اصغر بیاد، این هی مرتب هم از نظر جنسی، هم از نظر منسی، از نظر اخلاقی، از نظر فلان.

خب این{تَخَافُون نُشُوزَهُنَّ} نشوز دارد، نشوز مُخیفه، داره نه اینکه رفته سر مسجد مسئله گوش برگشته، اینجام بزنش، نخیر. ببینید همه آیه رو اصلاً عوضی چیده{وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ}

اگر نشوزی دارند که مُخیف است چکار کنیم؟ اول ….. کنیم، بعد، بله، حالا اگه به عکس، اگر زنی دید که این مرد، مردیست که میره پول درمیاره و میره خرج الواطی و قمار و فلان و زن و زندگی و تشکیلات و اصلاً یک دمار و بقایی در زندگی پیش گرفته، اینجا چی؟ زن باید موعظش کنه، تونست خودش نتونست دیگری.

مرحله دوم در … پشتش بهش کنه.

 مرحله سوم بزنه تو مغز این مرد، فرق نمیکنه. منتها خدا به روی زن نیاورده چون زن ها اگه رو پیدا کنند واویلا میشه اولاً، ثانیاً زن نوعاً زور نداره مرد و بزنه.

اینجا به نظر میاد که {فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ}{وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا} مرحله بعدی، {فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا}

حالا

(صحبت حضار)

– به دلیل آیه نشوز

-اونکه درمورد مرد بود

– نه آیه نشوز زن و من میگم، نشوز مردو میگم {وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا}

این صلح سه مرتبه داره.

(صحبت حضار)

– صبر کنین، گفتم به روش نیاورده، این صلح سه مرتبه داره. سه مرتبه مرد و گفته، سه مرتبه زن رو، لا سبیل گذاشته ما میفرماییم چرا؟

برای اینکه یکی از مراحل صلح این است که اگر این زن این مرد را در مرحله سوم نزند، مرد آدم نمیشه، خب بزنه. و لذا در قرآن میگوید که {وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر} فقط مومنین نیست، مومنات هم هست.

این زنی که مومن هست، خب نهی از منکر میکنه، مگر آخر نهی از منکر.. نیست؟ منتها چون زن زورش نمیرسه، اولاً نخواستن بهش رو بدن، ثانیاً چون زورش نمیرسه به طور مجمل گفتن. یعنی اونیکه اونجا گفتیم، اینجا به طور مجمل {فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ} {وَ مَن یوقَ شُحِّ نفسِه} الی آخر.

-پس در حقیقت شما از یک آیه دیگر استفاده می کنید

– از قرآن استفاده میکنیم.

-نه از همون آیه

-بله، بله از قرآن استفاده میکنیم. خب

-از اون آیه در نیاوردید

-بله، از قرآن استفاده می کنیم.

عرض میشود که اینجا علامه در تبصره میفرماید، قرآن یُفَسرُ بَعضهُ بَعضا. بعد وَ لِلفُقَهَا إقَامَتُهَا حَالَ الغیبَه مَعَ الأمن، اول گفته که امن باشه دیگه، حالا میفرماید که وَ لِلفُقَهَا إقَامَتُهَا حَالَ الغیبَه مَعَ الأمن، أمن رو قبول نداریم، اقامت های با این، بدون شرائطم قبول نداریم، باید با شرایط باشه.

 بنده عرض کردم مَعَ الأمن

(صحبت حضار)

-بله و لذا می گوید حَالَ الغیبَه، این کار رو برا اونهاست انجام میدن، این ل هم تجویز بعد از حَضره، یعنی واجبه. فقها واجب است اقامه کنند حدود را در حال غیبت مع الأمن. بله؟

ما عرض میکنیم مَعَ الأمنْ مِنَ الأعداءِ المُسَیطِرین عَلی الجَماعَهِ المُسلِمَه، نه اینکه یک همچنی کنه به من، من امن ندارم، پس من بذارم این زنا کنه مثلاً. این طور که نیست.

وَالأمن مِنْ أنفُسِهِمْ وَ مَنْ یُساعِدونَهُمْ مِنْ تَخَلُّفِ عَنِ الحُدودِ الاسلامیَّه فی إجراءِ الحُدود، اینم یک أمنه، أمن مهمتریه. أمنِ مِنَ الضَرر که گفتیم نداره. أمن از اینکه بابا من عوضی حکم نکنم، عوضی مردم رو شلاق نزنم، عوضی مردم رو حبس نکنم، این مهمتره.

کَما لَمَّحنا إلَیه إذَاً، متن، وَ یَجِبُ عَلی النَّاسِ مُساعِدَتُهُم وَ لَهُمُ الفَتوی و الحُکم بینَ الناس مَعَ الشَرائِطِ المُبیحَه لِلفُتیا.

ما عرض میکنیم، وَ مِنهُ شروطِهَا الرَّئیسیَّه تُبَّنی الکتاب أصَالَهً وَالسُّنَة هَامِشيّاً، عَلَى تَشَاوُرٍ، وَلاَ سِيَمَا في هَامّةِ المَساَئِل الشَرعيّة وَ عَلَى الأخَصّ السِياسَية القِيادِيّة مِنْهَا إذْ هُم {أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ‌} كَمَا فَصَّلنَاهُ فُي الفُرقانْ.

بعد می فرماید وَ لاَ یَجوزُ الحُکم بِمَذهَبِ أهلُ الخِلاف، اگه فرض کنیم که دو تا سنی رو آوردن، یک سنی، یک شیعه رو آوردن، بنده هم حاکم شرعم، شیعه ام، خب من حکم به مذهب کی بکنم؟ به مذهب سنی بکنم عَلَیهِما؟ به مذهب شیعه بکنم عَلَیهِما؟ خب نمیشه. اون شیعه این کار رو حلال دونسته، این سنی حرام دونسته، یا به عکس، من چکاره ام؟

اینو روزای اول عرض کردم. اصولاً در باب امر به معروف و نهی از منکر باید معروفِ لَدَ الحَاکِمِ و عرض میشود مُتنازعین باشه دیگه. اگر معروف لَدَ المُتنازعین نیست قصوراً یا تقصیراً، اول باید معروفش کنم،{یَدعونَ إلَی الخِیر}.

بعد از اینکه پله اول رو پیمودم {یَدعونَ إلَی الخِیر}کردم، بعد اگر چشم سفیدی کرد و عناد کرد، نکرد، بعد مطلب دیگریه.

(صحبت حضار)

-بله؟

(صحبت حضار)

-من که تو دلش نیستم که، باید که ثابت بشه مطلب برای من.

اون وقت یک مطلبی هم که ما باید که بحث کنیم، البته چند مطلب دیگر هست، باید بحث کنیم.

در این مراتب امر به معروف نهی از منکر، شروطی در بُعد اول و در بُعد دوم و در بُعد سوم هست که ما فقط اشارتاً گذشتیم و به طور مفصل بحث نکردیم و یکی دیگر این است که اول عرض کردیم، حالام باید عرض کنیم و این باید که متن باشد در کلّ باب امر و نهی این است که طرفین باید قبول داشته باشند.

اگر طرفین قبول ندارند، اگه خطا کرده قصوراً و تقصیراً، اگه من میتونم خطاشو برطرف کنم. اما اگر که نخیر تقلیدش درسته، اجتهادشم به نظر خودش درسته، من هر چی حرف میزنم، هر چیم بحث میکنم، استدلال میکنم، این زیر بار نمیره، پهلوش حجهِ بَینَهُ وُ بین الله ثابته. بنابراین این آقایی که رفته است یک کاری کرده، حلال میدونسته، بنده حاکم شرع به تقلیدم یا اجتهادم حرام میدونم، برم آقا رو بیارم، پوستش و بکنم، شلاق بزنم، کتک بزنم چه کنم، من رو باید پوستم و بکنن.

اگر یک حاکم شرع حدی زد بدون جهت، این دو تا حد داره نه یک حدّ. یک حدّ، حدّ جسمی‌ست، اونچه زده باید بخوره، حدّ دوم حدِّ معنویست، این آدم سقوط میکنه از قضا چرا؟ برای اینکه بر خلاف دستوراتی که در کتاب و سنت راجب لزوم حد و عرض میشود که جواز حدّ که نمیشه، راجب لزوم حدّ بحث شده صحبت کرده.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. والسلام علیکم و رحمه الله.
اللهم صل علی محمد و آل محمد