پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه چهارصد و بیست و پنجم درس خارج فقه

عقود (تجارت‌های حرام)

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد

اصولا در این بحثهای فقهی، در بعضی مواقع شیرازه بحث  و موضوع بحث به طور باید که از نو ساخته بشه، نوبنیادی باید بشه. از جمله همین اجرت گرفتن بر واجبات. ما گفتم ضابطه بعکسه. اصولا پول دادن و پول گرفتن، به طور کلی حلال است، احیانا واجب است، احیانا راجح است، احیانا مرجوح است، احیانا مباحه. به طور کلی به عنوان ضابطه، پول دادن و پول گرفتن اشکال نداره. مگر اکل ایکال بالباطل باشه. ثابت کنید این رو بالباطله، بالباطل هم در نظر شرع. حالا، اگر کسی کاهل نماز است، بعد از امر به معروف، بعد از موعظه، بعد از چه، بعد از چه، باز کاهل است مقداری، اگر بگن آقا ماهی هزار تومن به شما میدم، نماز رو مرتب بخون، این اکل بالباطل است؟ نه ایکال بالباطل است، نه اکل بالباطل. ایکال بالباطل نیست، بلکه ایکال الی الحق است. میخوان او رو به حق توجه بدن. اون هم که این پول رو اگر نگیره، خب همین طوری خواهد بود. ولی بگیره، تشویق میشه و نمازش رو که کاهل بود مرتب تر میخونه. حالا در نیت بحث می کنیم امروز، بحث نیت امروزه. نیت، کسانی میان میگن که که اگر واجب، واجب عبادتی باشد، ما در واجب غیر عبادتی یک گیر دارند، میگن در واجب غیر عبادتی چون بر این شخص واجب است  این کار را بکند و اگر واجب است این کار را بکند، پس پول دادن برای چیست؟ جواب داشت. میگیم شاید نکرد این کار رو. بلکه نخواست بکنه یا شل بود، پول میدیم این کار رو بکنه. در اینجا قربت در کار نیست که شما اشکال می کنید. اونی که اشکال میکنید، اینجاست. که  اگر ما اجیر کنیم کسی را به صلاه یا صوم یا حج، استیجاری یا کمتر از این، اجیر نمیکنیم. اگرکسی نمازش رو مرتب، روزه اش رو مرتب، وظایف شرعی را مرتب انجام بدهد، ما اینقدر به او پول میدهیم. اگر به کسی که نماز جماعت برود، این قدر بهش پول میدهیم. اگر کسی به درس قرآن برود، این قدر بهش کمک میکنیم و و و. خب، انسان اصولا بسته به آمال و آرزوها و امیدها.  این رو اشکالی که و گیری که آقایان دارند و در رفعش هم گیر کردند، در خودش گیر دارند و در رفعش گیر کردند، نیت قربته. مثلا اونی که قله بحث است در این باب، باب استیجار عباداته. {صحبت حضار} حالا، ببینید، ما در عبادتهای استیجاری که من میگم آقا من اینقدر پول میدهم برای پدرم یکسال نماز بخوانید، اشکال آقایون اینه که میگن اگر به اون آدم پول ندی که نماز برای پدر شما نمیخونه. برای خودش هم زور زورکی میخونه چه برسد به پدر تو. پس اگر پول دادید نماز را برای کسی که مرحوم شده، میخواند. پس این نیت قربت نداره. چون اگر پول ندیم که نمیخوانه. اگر پول دهید میخوانه. مثل کسی که نماز برای خودش. اگر کسی خودش، نماز خودش را نمیخواند، اگرپول بدید میخواند، پول ندید نمیخواند. این مثل اونه. در اینجا اگر شما یک پولی را به عنوا ن اجاره بدهید به این شخص نماز برای پدرتون میخواند و اگر پول ندید نمیخواند. بنابراین در اینجا قربت نمیاد. قصد قربت نمیاد. میگیم قصد قربت این است که چه پول بدهند، چه ندهند، تعریف کنند، نکنند، بزنند، بیرون کنند، احترام کنند، واجبش را انجام بدهد. خب این جوابش این است که شما، نیت قرب رو توجه نکردید که چقدرش لازمه.  {04:19} اول باید بفهمیم که این نیت قربتی که لازم است در عبادات، چه قدر است، تا ببینم اونقدر در باب استیجار عبادات هست یا نیست. در باب تشویق به انجام واجبات خودتون هست یا نیست. در باب تشویق به ترک  محرمات هست یا نیست. اول شما حساب کنید، بعد بیایید دنبال مطلب را بگیرید. اول، ما میگیم عبادت دارای سه بعد است، به عنوان ضابطه ای. هندسه عبادت، یک مثلثی است. یک، سلبی. عبادت خدا را نمیکنه، بلکه عبادت لات  و عزی. این که از دور خارجه. ما کاری نداریم. این یک، رفت کنار. دو، خدا را و دیگری را عبادت میکنه.  {05:08} میگه ایّاکُما نَعبُد. مثل بعضی از دراویش. دراویش میگویند ما که نماز میخوانیم، ما که قابل نیستیم که خدا را خطاب کنیم. ایاک، مقصود گل مولاست، مقصود قطبه از اون ور هم میرسه به خدا. این شرکه. شرک بین هم هست که معبود دو بعد داردو یک بعد رب، یک بعد مربوب. این بیشتر باشد، اون بیشتر باشد، مساوی باشند، این کم باشد، به این کاری نداریم. ولو وقتی میگوید ایاک، یک درصدش مال گل مولا باشد و نود و نه درصد مال خدا، این شرکه. منتها شرک در عبادت هم دارای دو بعده. بعضی وقتها شرک صریحه، بعضی وقتهاشرک ضمنی. شرک صریح این است که واقعا ایاکما، هم این معبود است، هم اون معبود است. هر دو معبودند، خب این کمتر، اون بیشتر، خدا بیشتر، این کمتر، خدا کمتر، این بیشتر. این شرک در عبادته. گاه اوقات مرحله پایینتره که آیه آخر سوره کهف بیان می کند. در کل قرآن آیه ریا، فقط اینه.(﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ  فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا﴾ [الكهف: 110] نفرمود ولا یشرک بربه، بعبادته ربه. این عبادت رب را دارد. ولکن کسی رو قاطی میکنه. این ریاست. چطور؟ اگر کسی باشد یا نباشد نماز را میخواند. اما اگر حاج آقا که سر ماه میده، باشه سه تا سبحان الله میده. ولاالضالین رو قوی تر میگه. حاج آقا رو عبادت نکرد ولی بودن حاج آقا موجب شد که خدا را بیشتر عبادت کنه. مثل اولی نیست ها. اینجور نیست که وقتی ولاالضالین رو بیشتر میکشه حاج آقا هست، یک درصد یه درصد این مربوط به حاج آقاست، نود و نه درصد خدا، نه. اصلا حاج آقا سهم ندارد. فقط اگر اینطور باشد، من خدا را بهتر عبادت میکنم. این حرامه. این عبادت ریایی است. پس اول، دوم، سوم و به چهارم میرسیم. که این سه تا که عرض کردم، این دوتا رو یکی حساب میکنیم. اول عبادت غیرالله. مشرکین هم این کار را میکردند.  لات و عزی رو. مشرک درعقیده، ولکن در عمل، موحد در عبادت غیر الله بودند. دوم، این است که خدا را با غیر خدا عبادت کردن. عبادت هر دوانه. این ریا نیست، شرکه. سوم عبادت هر دوانه نیست، عبادت یگانه است اما خرابه. عبادت ریایی. واقعا اگر حاج آقا هم نباشد، ایشون نماز را میخونه، ولی تند تند میخونه. ولی اگر حاج آقا باشد این نماز را یواش یواش میخونه، برای اینکه حاج آقا بدوند که این آدم خوبیه، سر ماه بیشتر بهش بده یا بهش بیشتر اهداء کنه. این عبادت ریاییکلا حرامه.

اما اگر حاج آقا نیست، هبچ کس نیست، بنده نماز درست و حسابی خوب خوب خوب میکنم، برای مرحوم پدر شما پول به من دادید. این کجاش ریاست؟ این مرحله چهارم میشه. اولا عبادت غیر الله نیست، یک. دو، عبادت الله و غیر الله نیست. سه، ریا نیست. کسی نیستش اینجا که. {صحبت حضار} پس اولی نیست. دومی نیست. سومی هم نیست. اونی که ممنوعه اولی است. بعد دومی است. بعد سومی است. بقیه اش ممنوع نیست. حالا بحث می کنیم. این کسی که پول گرفته است برای پدر شما نمازبخواند، هیچ کس هم نمیداند. تو خونه اش نصف شب بلند میشود، نماز میخوند برای پدر شما. قربتش میاد یا نه؟ شما میگید نمیاد، چون قربت رو یه جوری حساب کردید که نباید هم بیاد. اما آن قربتی که خدا میخواهد و نصوص کتاب و سنت  برش دلالت دارد، اونی که شما میخواید نیست. این قربت پایین تره. یعنی اگر از بعد اول و دوم و سوم خارج باشد، این مقدار قربت کافیه. چطور؟ این که دارد نماز میخواند برای پدر شما و پول گرفته است یا پول بعدا خواهید داد، این برای غیرالله، معبود غیرالله نیست، یک. معبود یگانه غیرالله نیست، یک. معبود دوگانه الله و غیر الله نیست، دو. معبود یگانه الله ریائا نیست، سه. ریا برای کی بکنه؟ پس چیه؟ معبود اللهِ. منتها معبود الله بودن چند جوره. معبود الله بودن، سه بعد دارد. خوفا، طمعا، لا خوفا و لا طمعا. خب، باز سه دسته اند دیگه. روایت ما زیاد داریم.  کسانی که خدا را عبادت میکنند سه جور اند. یا عبادت العبید،  اگر به یک بنده ای که تحت سیطره شماست دستور بدید، انجام میده، کار شما را انجام میده، ولی از ترس چوب. این تعبد هست یا نه؟ این مرحله اولی عبادته و اطاعته. مرحله دوم بالاتر، نخیر کاری به ترس از چوب نداره، بلکه چون به عرض می شود که این پول میدهد، غذا میدهد، چه؟ این دو. سه، لانّک انتَ.  چون خدا، خداست، او را میپرستتد ولو به جهنم ببرندش. چون خدا، خداست، عصیان نمیکند، ولو ترک عصیان به نار ببرد. این مرحله بالاست. این عبادت الاحراره. عبادت الاحرار رو مگر چند نفر از هزار نفر دارند؟ این عبادت محمد صلوات الله و سلامه علیه و آله است و عبادت علی است، عبادت فاطمه و عبادت معصومین است. عبادت کسانی است که در مرحله معرفت، در بالاترین درجات رفته اند که مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لاَ طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ ولَكِنْ وَجَدْتُكَ حقا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك. در بعضی از عبارات امیرالمومنین صلوات الله علیه داره که اگر من را به حساب عبادت به نار ببریف من عبادت را ترک نمیکنم. اگر به حساب ترک عبادت به جنت ببری ببری، من جنت نمیخوام. جنت من عبادت توست. اینجور نیست که جسم من بسوزد، خب بسوزد، من حاضرم شهید شوم در راهی که تو دستور بدهی، میدهی. اگر در راهی که تو دستور نمیدهی و غضب توست، تمام کاخها، آسمان خراشها، اموال، چه باشد، این برای من مذلت است. این برای من زندگی صحیح نیست. این مرتبه بالا را آقایون در نظر گرفته اند. میگن عبادت باید خالصا مخلصا لوجه الله باشد. داعی نداشته باشد. آخه عبادتگاه داعی دارد اصلی. گاه داعی فرعی. داعی اصلی عبادت اعبدک انک الله. این کم اند. بله، این داعی اصلی است که این بالاترین محله قربته. ولکن، اعبدک لکی لا ادخل النار. داعی بر داعی هست یا نه؟ داعی بر داعی،  یعنی داعی من برای اینکه خدا را عبادت کنم مخلصا این است که نار نروم. داعی بر داعی هست یا نه؟ اگر نار نبود عده ای عبادت نمیکردن. {صحبت حضار} ببینید، ما یک مرتبه داعی صرف داریم. داعی بر داعی نداریم. دعای صرف، خدا را میپرستیم چون خداست، نه برای فرار از نار، نه برای رفتن به جنت، نه برای لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْض که آیه دارد ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ﴾ [الأعراف: 96] نه برای این نیست. نه برای  نعمت دنیا، نه برای نعمت آخرت، نه برای فرار از نار، نه. اعبدک لانک عبد. این خالصترین مراحل عبادته. ولی خدا فقط این را قرارداده؟ پس علی میمونه و حوضش. حوضش هم نمیمونه. فقط خود علی میمونه. این نیست. این مرحله اول. مرحله دوم که مقداری پایینتر استف اعبدک لان لک الجنه. این بالاتره. چون انذار عمومی است،  تبشیر خاصه. تبشیر بعد از انذاره. انبیا برای همه منذر بوده اند. برای همه مبشر نبوده اند. برای بعضی ها مبشر بوده اند. کسی که انذارش درت تاثیر کرد و محقق شد که این عبد خداست، انذار {13:23} بعد تبشیره و اما کسی که هنور انذار نشده، تبشیر معنا ندارد. تبشیر مرحله دوم است  بعد از انذاره. حالا از این اعبدک لانک الله پایینتر، کسی که در مرحله تبشیره. من چون جنت که محل رضوان الهی است، جسمم، روحم، در جوار حضرت الهی است، نماز میخوانم، معصیت نمیکنم، چه، چه. این داعی بر داعی داره یا نه؟ خب بله. هم داعی بر داعی دنیوی دارد، هم اخروی. دنیوی لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ، مثل نماز شب ها.  در بعضی روایت دارد که اگر نماز شب بخواند رزقش زیاد میشه. حالا من برای اینکه رزقم زیاد شه نماز شب میخوانم. نماز شب رو برای خدا میخونم یا برا ی شیطون میخونم؟ آقا چون رزق را خدا زیاد میکنه. من نماز شب را به داعی اینکه رزقم زیاد شود برای خدا میخونم. این نماز شب باطله؟ ببینید، اگر داعی بر داعی در کارباشد منتها داعی اول، داعی حلال، نه داعی حرام. اگر یک داعی حلالی، داعی عبادت رب برای من ایجاد کند، این خوب است، بد نیستش که و نهصد و نود و نه در هزار مردم اینجورند. که داعی بر داعی است یا ترس از خسارت است در دنیا یا درآخرت، نار. یا طمع در جنت است و نعمت است در دنیا و آخرت. میگیم از طرف خدا. یا از طرف خدا مستقیما، یا از طرف بندگان خدا. یا خداوند ﴿لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ﴾ [الأعراف: 96] یا نه اعلام میکنیم از تلویزیون. هرکس نماز خود را اول وقت بخواندف ماهی پنج هزار تومان بهش میدیم. خب کی میده؟ بنده خدا میده، در راه خدا میده. این هم فتح برکات من السماء است، از برای کسانی که در راه خدا. ولکن کسی که با گرفتن این پول تشویق میشود، تشویق میشود نماز را برای خدا بخواند یا آقا؟ این که نیست. رائا این که نیست. نه، نماز را برای خدا بخواند، چون این خداییه. این آمی است که خدا پرست و موحد است  و این پولی که میگیرد، پول میگیرد که نماز را برای خدا بخواند. منتها داعی بر داعی موجب است در اینجا. داعی بر داعی. داعی بر داعی، چه داعی اول، داعی خدایی مستقیما باشد، پرهیز از نار، رفتن به جنت در آخرت. در دنیا هم ﴿لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ﴾ [الأعراف: 96] داعی بر داعی، داعی ربانی است. یا از خود رب یا از بندگان رب. این داعی بر داعی.

خب یکی از داعی ها بر داعی، بنده چه داعی ای دارم برای پدرمرحوم شما نماز بخوانم؟ هیچ داعی ندارم. بله یک مرتبه است که نخیر، میخونم، بسم الله. آدمی است که مجانا برای یک مرده ای نماز میخواند.  خب مطلبی است. یه مرتبه نه، من چه داعی ای دارم همینطور وقتم رو مصرف کنم برای پدر شما روزه بگیرم، برای پدر شما نماز بخوانم؟ ولی صبر کنید، اگر به من این مقدار پول دادید، این پول داعی میشودکه نماز برای پدر شما لله بخوانم.  و لذا من نصف شب بلند میشم و کسی هم نیست، نماز میخوانم، الله اکبر،  برای پدر شما. نه بت را عبادت کردم، نه بت و خدا را عبادت کردم، نه ریا است. این سه تا که بر حسب نصوص کتاب و سنت اینها مانع از صحت صلاه است،  نیست. بلکه من برای خدا نماز میخوانم، چون به من پول دادی. اگر پول نمیدادی لازم نبود که چه لزومی داشت؟ اگر شما من را استیجار نکنید، پول ندید چه لزومی داره برای پدرتان نماز بخوانم؟ این مثل تجارته. مگر در باب تجارت، توجه کنید مثال رو. یک مقداری این مطلب {16:53} که حرف های قبلی به طور کلی ریشه کن بشه. حرف هایی که آقایون فرمودند که خبر است قربت چنین، بعد چنان، بعد گیر کردند، بعد {17:01} رو درست نخواستند بکنند، به طور کلی از بین میره. مگر نمی شود که تاجر در تجارت خودش قربه الی الله تجارت کند؟ میشه یا نمیشه؟ رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ سوره نور ﴿رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ  يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ﴾ [النور: 37] تجارت بی پوله؟ اگر شما به من پول برنج ندید برنج بهتون میدم؟ پس پول میدید که برنج بدم. ولکن من برنج که به شما میدهم اگر نیت قربت کنم و لله کاری انجام دهم که این فروش من لله است. معنی فروش من لله، این نیست که پول نگیرم. پس همه کاسب ها، همه کسب ها، همه زراعت ها، همه تجارت ها، تمام اینها لله نیست. میشود که تجارت برای الله باشد. نص آیه است دیگه رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ الهام می کند. ولکن اگر تجارت می کند، تجارتی مثل نماز، جنگش، بیداریش، خوابش، خوردنش، نخوردنش، همه کارش للهِ. این شخصی که همه کارش للهِ، این رجال کی اند؟ رجال در طبقه اول، محمدیون صلوات الله و سلام الله علیهم اجمعین و آلهم بودند. خب، اینها که لا تلهیهم تجاره، امیرالمومنین مگر که کار نمیکرد برای یهودی پول میگرفت؟ آیا کار امیرالمومنین لله بود؟ یا برای شکم بود؟ لله. ولکن اگر یهودی پول نده، امیرالمومنین برای چی این کار رو بکنه؟ اون پول میده، امیرالمومنین این کار رو میکنه لله، که من پول بگیرم که محتاج دیگری نباشم، بتونم خودم و زن و بچم رو اداره کنم. پس کار للهِ. منافات نداره که شما نیت قربت لله بکنید اون هم صد درصد. علی که صددرصد بود کارش دیگه. صد درصد نیت قربه الی الله، ولی داعی بر داعی میخواد، پول بدهد تا اینکه کار رو {صحبت حضار}

من نماز استیجاری را میخوانم برای خدا، اما اگر هم پول ندهند نمیخوانم. چرا؟ برای اینکه من چه کسالتی دارم که برای مردم هی مرتب نماز بخونم. نخیر، فلان کس به من ده هزار تومان داد، اینقدر پول داد گفت برای پدرم نماز بخون. خب، من حالا که که نماز میخونم، شب، هیچ کس هم نیست. نه برای بت میخونم، نه برای بت و خدا و نه برای خدا ریائا. این سه تا که مانع است درکار نیست. خب، این که پول میدهد، من پول را که میگیرم، این پول داعی میشود که نماز را برای خدا بخوانم و اهدا کنم برای روح میت. چه مطلبیه؟ گیری که شما دارید و نوعا همه حوزه ها دارند اینه، حضرات خیال میکنند که قربت، یعنی هیچ چیز داعی نباشد غیر خدا. میگیم پس همه عباداتها باطله. چرا؟  برای اینکه خوفا من النار است، طمعا فی الجنه است. همه عبادات ها باطل میشود. اونی که شما دارید میگید، خدا هم نگفته. خدا، شمای نوعی عرض می کنم. اونی که شما دارید میگید از نظر قربت، خدا هم از ما نخواسته. خدا فقط گفته است که این سه تا نه، بقیه اش پیشکش. عبادت غیر الله، نه. عبادت الله و غیرالله با هم، نه. عبادت ریایی، نه. آیا کسی که نماز استیجاری میخواند، ریایی عبادت میکند؟ {صحبت حضار}

آقاجان در عبادات استیجاری، محور اشکال همینه اصلا. در عبادات استیجاری آقایون بالا میرن، پایین میرن، نقل ده قول {21:50} {صحبت حضار} این حله. چرا؟ حل به چیه؟ حل به این است که عبادتی که خداوند از ما خواسته، قربتی که خواسته، غیر از اون چیزی است که شما دارید میگید. اونی که خداوند خواسته میگفت این سه تا نباشه، بقیه هست. باشه، دلیل هم چندتا دلیل. یکی از ادله، واقع مطلب که عبادات استیجاری به نص قرآن و سنت اند. چطور میشود که به نص قرآن و سنت عبادت استیجاری باشد و قصد قربت نشه؟ قصد قربت اگر نشه و لازم باشه، این عبادت باطله اصلا، بدعت است. استیجاری باطله. پس قصد قربت میشود، نه اونی که شما میخواهید، اونی که خدا بهش اکتفا می کند. خداوند اکتفا میکند به قصد قربتی که داعی بر داعی، داعی بر داعی بر داعی، داعی بر داعی بر داعی، هزار تا داعی، برای اینکه الان که نماز میخوانی برای خدا میخوانی.منتها الان که نماز میخوانید برای خدا میخوانید، نه نماز علی ابن ابیطالب. نماز علی ابن ابیطالب، نه مزد بودف نه مال بود، نه خوف بود، نه طمع بود، نه چه بود. من مثالی که به تجارت زدم برای این بود که شما توجه کنید، به تجارت که مثال زدم، آیا تجارتی که انبیا علیهم السلام میکردند، پول میگرفتند یا نه؟ پول میگرفت تجارت میکرد دیگه. پیغمبر بزرگوارکه تجارت میکرد، موسی که گله داری میگرد، چه می کرد، چه میکرد، پول میگرفتند یا نه؟ منافات داشتن که این قصد قربت و نیت خالص باشه؟ نیت خالص میکند در این عمل.

من یادم هست که یه کسی یه جایی من رو دعوت کرد در تهران، سی و چند سال پیش. دو ماه همینطور مجالس این ور اون ور. من هم که اهل تی نبودم و نیستم. آخر سر اومد منزل ما، شسصت شب، گفت آقا برای اینکه عمل شما خالصا لله باشد ما پول نمیدیم. گفتم ندید. شما عبا فروشید دیگه؟ بله. گفتم شما برای اینکه عملتون خالصا لله باشد، عبا بدید، پول  نگیرید. آقا شما که میخواید عبا فروشی کنید، چرا پول میگیرید؟ خب خالص لله باشه. بعد براش توضیح دادم. ولو خلوص لله منافات ندارد که انسان پول بگیره. پس باید تمام تجارت ها و صناعت ها و عرض می شود که کارها همه، یعنی هیچ کسی میخواد تجارت کند،  نمیتواند لله خالصا علوی و محمدی انجام بده. و حال اینکه ﴿رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ … يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ﴾ [النور: 37] به قول مرحوم بروجردی می فرمود که بیشتر نزاع و فلان این است که محور بحث در نظر گرفته نمیشه. یه کسی یه محور در نظر گرفت، دیگری یه محور. اگرشیخ انصاری ها و دیگران و دیگران، خلوص و قربت را این بگیرند که هیچ داعی بر داعی نباشه، میگیم تمام عبادتها باطل است. عبادت شما شیخ انصاری هم باطله. برای اینکه شما مثل علی عبادت می کنید؟ شما {24:28} مطلبی نیست. پس شما محور را از اول در نظر بگیرید. محور را دارای چهار بعد است. اول نه، دوم نه، سوم نه، چهارم بله، از عبادت من ها و شماها تا امیرالمومنین که وقتی که این عبادت شرکی نیست، ریایی نیست، عبادت ثنوی نیست، الله و غیر الله، بلکه عبادت برای اللهِ. ولو نیت قربت ضعیف ضعیف ضعیف باشه. حالا به ضعیف تر هم میرسیم ها. به منافقین هم می رسیم. نیت قربت ضعیف ضعیف خیلی خیلی خیلی ضعیف باشد. اما شرک نباشد، ریا نباشد، قبول میکنه. مثلا مسلمانی که تازه مسلمان شده هنوز ایمان در قلبش وارد نشده﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا  قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ﴾ [الحجرات: 14] آخه نیت از، نیت از قلب باید بیاید. بابا این مسلمان شده، نه مخالف اسلام است دلیلا، نه موافق اسلام است دلیلا. گفته، شهادتین رو گفته. ولیکن پله اوله. هنوز ایمان در وارد قلب نشده. آیا نماز بخواند یا نه؟ باید بخوانه. نمازی که میخواند در نماز، نیت قربت الی الله ای که ما می توانیم بکنیم، میتونه بکنه اصلا یا نه؟ هنوز نه رد کرده ونه ایجاب کرده. فقط لفظا گفته. این رو خداوند قبول میکنه، چون سیاست قدم، گام به گامه، {25:51}. اول یک، بعد دو، بعد سه، بعد بره بالا. اگر شما یک رو بزنید، همه رو زدید در حقیقت. بنابراین ما دراصل مطلب باید دقت کنیم و فکر کنیم که که اون نیت قربتی که خداوند از ما خواسته چیه؟ ببینید، خود خداوند اینقدر در قرآن شریف وعده نعمت دنیا، نعمت برزخ، نعمت آخرت، به جهنم نبردن، به بهشت بردن، همه ما نهصد و نود و نه در هزار ولو که بیشتر،  عبادات ما برای این است که وضعمون خوب بشه. از خرابی، از بدی، در دنیا، آخرت، در برزخ، در چه. خداوند ما را دور کند و به نعمات نزدیک کنه. این داعی بر داعی هست یا نه؟ حالا اگر بنده خدایی آمد برای خدا، بنده خدایی آمد برای خدا گفت آقا شما ماهی اینقدر بگیرید، نمازهاتون رو اول وقت بخونید، یا نماز رابعضی وقتها نمیخونید، نماز رو بخونید. این کسی که پول میگیرد و نماز را میخواند، از دو حال خارج نیست. یا تا شما نشستید نماز میخونه، یا وقتی هم که شما نیستید، نماز میخونه. اگر شما نیستید و نماز را میخواند. اول و دوم و سوم نبود، لله نماز خواند. اما ایمانش آنقدر قوی نیست که اگر پول ندن، بخوانه. نخیر، اگر پول بدن مثل مولفه قلوبهم که دیروز اشاره کردیم. اگر پول بدن این نماز را میخواند ولی لله میخواند. حالا فرض کنید لله نه. مثل بچه ای رو که مکلف است و این نماز نمیخونه. هی شما موعظه میکنید، تشویق میکنید، ترغیب میکنید،این بچه میگه خب نماز نمیخونم. ولکن نمازی که همه شرایط صحت درش نیست یا هست. ولکن نیت چیه؟ اگر نماز نخوانم، پدر برای من چنین چیزی نخواهد خرید. پدر چنین خواهد کرد. اینجا داعی بر داعیه. یعنی داعی بر این که این نماز را میخواند ولو نیت خالص نیست. اون نیت پله اول نیست. ولیکن داعی بر اینکه این نماز بخواند، این است که پدر چنین. خدا می پذیرد این نماز را یا نه؟ بله. برای اینکه پله اوله دیگه. میگه اول این، بعد کم کم عادت کن، بعد کم کم، کم کم، دیگه پدر هم نباشه، مادر هم نباشه، هیچ تشویقی در کار نباشه. تمام مراحل را قبول میکنند.

نمازمنافق، شخصی که منافق است، واجب است نماز بخواند آقایون یا نه واجب نیست؟ منافق. شخص منافق که مشرک است در باطن، این ﴿لَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَى﴾ [التوبة: 54]  این واجب است نماز بخواند یا نه؟ بله. خب، این قربت دارد؟ وقتی از بیخ نداره دیگه. این بدتر از مشرکه. این کسی که نیت قربت ندارد، اگر شما باشید نماز نمیخونه، ریائا نیست، این بدتر از ریاست. اگر شما نباشید، از ترس شماست نماز میخونه و رغبت نیست. این مشرک که در صف اول هم وا می ایسته، ولی در باطن مشرک است و منافق است و ظاهر مسلمان است، این، خداوند مامور کرده است نماز بخونه؟ بله. نماز بخون تا کم کم این نفاق از بین بره، بعد به مرحله اولی برسه، ﴿آمَنَّا  قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا﴾ [الحجرات: 14]  الی آخر. {صحبت حضار}

این از ضرورات اسلامی ماست که منافقین مامورند نماز رو بخوانند. نمیخوایم بگیم درسته یا نه. کاری به اون نداریم. منافق مامور است نماز بخوانه یا نه؟ میگه تو حالا در این حدت این رو بخون. بعد حالا کم کم میره جلو. به حساب اینکه این کم کم بره جلو. من این ها رو مثال زدم برای اینجایی که مورد بحثمونه. که عبادت استیجاری و بعد عبادت تشویقی که انسان پول بدهد به کسی که عرق نخوره. عرق خوردن حرامه. اگر ما پول بدیم به کسی عرق نخورد، این کار ایکال بالباطل است؟ اکل بالباطل است؟ نه. حتی در روایت دارد که یکی از معاصی که اگر انسان لله هم ترکش نکنه، خدا بهش ثواب میده، ترک عرق خوریه. شراب کسی نخوره. لله نیست، خجالت کشیده، این رو بهش ثواب میده. اینقدر حرمت شراب قوی است که اگه لله هم نباشد این ثواب داره. غرض این است که واجبات انجام گردد، محرمات ترک گردد، اینها مراحلی دارد، قدم به قدم باید برود جلو. {صحبت حضار} این ولا تصلی چیه؟ صلاه میته دیگه. بله؟ صلاه میته. صلاه میت چیه؟ اللهم اغفر لهذا المیت. استغفار برای مشرک که مات مشرکا، حرامه. {صحبت حضار} این دعاها واجبه یا نه؟ این دعا که واجبه اللهم اغفر لهذا المیت، نگید نمازتون باطله. این اللهم اغفر لهذا المیت رو پیغمبر بگه و ﴿إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ﴾ [التوبة: 80] استغفار برای من مات مشرکا حرام است. این منافق، بدتر از مشرک است، استغفار براش حرامه. این چه ربطی به موضوع ما داره؟ موضوع ما این است که ای آدمی کهما منافق هم نمیگیم، کافر هم نمیگیم، مشرک هم نمیگیم، این آدمی که مسلمانه، روی کاهلی، روی سستی، نمازمیخونه، نمیخونه. اون وقتی که میخونه، برای چی میخونه؟وقتی میخونه برای خدا میخونه دیگه. ترس هم نیست. {صحبت حضار} حالا، این شخصی که در بعد اول منع نیست، بعد دوم نیست، بعد سوم نیست. این آدم گاه اوقات نماز را میخواند، از ترس هم نیست ها. ولی گاه اوقات هم نمیخوانه. اون گاه ا.قات که میخواند، و گاه نمیخواند، اونی که میخواند، درست است یا نه؟ بله. برای اینکه بعد که نمیخواند اون رو هم بخواند،  میگم آقا اینقدر میدهم، بخوانه. چه در حضور من، چه در غیر. خب، این داعی بر داعی است. داعی بر اینکه این نماز را مستمرا بخواند، این است که این پول در اختیار او گذاشته بشه یا فلان کمک به او میشه. بنابراین اشکال از بیخ و از بن برطرف میشه و ما به طور کلی، میگیم در باب دعوت الی الله، لزومی ندارد که حتما من پولی که میدم، به من یک جهت مادی برگرده که شیخ انصاری مقید است و دیگران. در باب اجاره، شرط است {32:13} شرط است به اینکه که وقتی من پولی را میدهم، چیزی به من برگرده؟ نخیر دروغه. نخیر. در باب اجاره شرط است که اگر من پولی میدهم، نفعی باشد. یا برای من، یا برای او، یا برای همه مسلمونها. اگر نفع برای من باشد اجاره قوی تر است یا نفع برای کل مسلمونها باشه؟ اگر نفع برای من باشد، بهتر است یا کسی رو من وادار کنم به راه خیر قدم برداره؟ من خودم نمازم میخوانم، خوب. اگر کسی را به نماز وادارم، انجام امر به معروف کرده ام یا نه؟ پس نفع به من و او بر میگرده. اگر من خود نماز بخونم، نفع به خودم بر میگرده. اگر کم دیگری رو وادار کنم به نماز، در آخرین مرحله پولی بدم که نماز بخوانه، شما میگید که این اجاره درست نیست. آقا من شما رو اجاره میکنم که هر روز نمازهاتون رو بخونید و هر رکعتی اینقدر میدم. مسلمان هم هست ها. خب، این نمازها رو میخوانه. اینجا نفع هم به من بر میگرده، کار خیر کردم. هم به اون بر میگرده، مسلمان شده. هم به اجتماع، جو اسلامی. این که سوبله است که. اگر یوبله باشد، یه چی باشد، شما بگید نفع به من بر گشت، من ده تومن دادم، یازده تومن گرفتم. اما اگر نفع هم به من برگشت، معنا. هم به او برگشت، معنا. هم به اجتماع، شما چرا اشکال می فرمایید؟ حتی در باب ایجارش، درسته. تا چه رسد در باب تشویق. در باب تشویق که من یک پولی بدهم به کسی که به اش بهتر شود، بدش به شود، در راه قدم بردارد و کار کند که این طوری نیستش که. بله، مواردی هست که استثناء است و معذوره. مثلا در باب ولایت بر یتیم، بسم الله. در باب دعوت الی الله. اگر دعوت الی الله، مقید به پول باشد، پس بنابراین هرکسی رو پول بدهند؟ مردم پول بهشون بدید، در راه خدا نمیان. تا چه رسه اگر میخواهید من برای شما ثابت کنم که خدا هست، باید یه اینقدر پول بدید. خب در میره اصلا. دوبله در میره. در اون اموری که عمومیت دارد و ثمن از برای او در نظر گرفتن غلط است و اصلا جلوی دعوت الی الله را میگیرد، در اونجا استیجار غلط است، ایجار غلطه. بله، از بیت المال مسلمین، به امام جماعت، به واعظ، به مدرس، به که، به که، به که، از شخص نه. اگر خود کفا نیست و کسری دارد، از بیت المال مسلمین که برای مصارف اسلام است در دو بعد. یک مصرف مادی اقتصادی و یک مصرف معنوی دعوت الی الله، باید بشه. اما اجاره کردن، مثلا بنده بین شما دو نفر قضاوت میکنم اگر پول بدهید. خب، هرکس پول بیشتر بده، به نفع او قضاوت میکنم. بنده دعوت الی الله میکنم، هر کس پول بیشتر بده. خب، هر کس پول بیشتره بده، میرم دعوت الی الله، منتها مطابق میل اون. اما دعوت الی الله، قضاوت کردن، تعلیم واجبات، تعلیم محرمات، تعلیم عرض می شود که چی حرام است. اینها که مثل آب و هوا عمومیت دارد، در اینها هم مزد گرفتن به ایجار، هم مزد گرفتن مانند ایجار، غلط است. بلکه بیت المال مسلمین یکی از وظایفش این است که دعوت الی الله را، به وجه عمومی و به وجه کامل، این نشر بدهد درکل عالم تا اونجایی که امکان دارد و به مقدار ضرورت که این کسری دارد، به او عرض می شود که کمک مالی بکنه {صحبت حضار} وادار کردن اشخاص به واجب، واجب است. وادار کردن اشخاص به واجب، واجب است، آخرین مرحله است که آقا صد تومن میدم، نماز ظهر رو بخون. خب، این آیا اکل بالباطل، ایکال بالباطل است؟ {صحبت حضار} بله، اون قربتی که شما میگید، نه. این قربت هم کافیه. حتی اگر صورت نماز را این بچه مکلف انجام بده، باطن هم نداشته باشه، خدا این رو از شما قبول میکنه. چون قدم به قدم باید بره جلو. میگه اونی که مثال زدم دیروز که اصرار میکرد که بچه، نماز صبح دو رکعته، این یه رکعت میخوند، رفت پهلو پیش نماز محل، عاقل بوده پیش نماز محل، گفت آقا این حاضر نیست که دو رکعت بخونه، میگه اگه نمیخوای، نمیخونم، گفت حالا یه رکعت رو بخونه، بعد دو رکعت میشه. نمیخوایم بگیم خدا یک رکعت رو قبول میکنه، ولی راه اینه. راه این است که اول یک، بعد دو، بعد سه. نمیشه از اول گُر احکام رو ریخت. ما نیمخوایم بگیم قبول و لا قبول، نه.

حتی این مسئله، ببینید، کسی که یا کاهل نماز است، یا نماز رو سر وقت نمیخواند، یا چه. اگر من به او پول بدهم و نماز رو با نیت قربت اقلی که خداوند قبول دارد، بخواند، این نه ایکال بالباطل است، نه اکل بالباطل. ایکال بالحق است، به راه حق دعوت کردم. اکل بالحق است، با گرفتن پول به طرف حق رفت. نه ایکال بالباطل است، نه اکل بالباطل. چون اگر ایکال بالباطل باشه، اکل بالباطله. اگر هم اکل بالباطل باشه، ایکال بالباطله. چون یه پوله دیگه. این پولی که من میدم، اگر دادنش به او حرامه، خب خردن اون هم حرامه. اگر خوردن او حرامه، خب، دادن من هم حرامه. پس اکل و ایکال بالباطل، هر دو با هم هستند. اما اگر ایکال حق است، خب اکل هم حق است. اکل حق است، ایکال هم حق است. این آدمی است که حالا اینجوریه. اگر پول بهش بدن، مثل اون وعده هایی که جنت و نار و این حرف ها. اگر پول بهش بدن، و بهش تشویق کنند و بارک الله بگن، این کار واجبش رو انجام میده و اون نیتی که هست، حالا هر چی هست، خدا قبول میکند یا نمیکند، کاری نداریم، این چون در راه حق دارد قدم بر میداره، پس هم دادن این مال ایکال بالحق است و هم گرفتن این مال، عرض می شود که اکل بالحق است. این باب خاتمه پیدا کرد ظاهرا و ما چون ضابطه کلیه رو عرض کردیم، فروع هم بر این ضابطه باید که حمل بشه. قاعده اصلی در راه انجام واجبات عینی، کفایی، تعیینی، تخییری، و و و، شخصی و اجتماعی و قاعده ترک محرمات همچنین، قاعده کلی این است که تشویق کردن، پول دادن، کمک کردن، چه کردن، اگر اینها خودش حرام نباشد، قاعده این است که اینها حلاله، بعضی وقتها واجب است. الا مگر سستی ای که در باب ولایت علی الیتیم است، در باب دعوت الی الله است، در باب چه است، در باب چه است. صرف اینکه واجب است، پس پول نباید داد، این غلطه. مگه در جایی که اول عرض کردیم. این آدم نماز خودش رو میخونه و بهتر از این هم نمیخونه، همینجوری میخونه. آقا اگر نمازت رو بخونی، اگر ندارد، دارد میخوند نمازش رو … هم ایکال بالباطل است، هم اکل بالباطل است.ما که بحثمون سر اینجا نیستش که. بحثمون در اونجایی است که آنچه را که هست، بیشتر شود. آنچه را کم است بیشتر شود. آنچه را هست، کاملتر شود و آنچه را نیست بشود. آنچه را نیست بشود. آنچه را کم است، بیشتر شود. آنچه را بیشتر هست، کاملتر گردد که بد، تبدیل به خوب و خوب، تبدیل به خوبتر شود. در اینجا نفع به شخص من نمیرسد، تو جیب من دوزاری نمیاد. اما من کار خوب کردم، او را به خوبی وادار کردم و مجتمع ما یک مجتمع صالحی خواهد شد. بحث های بعدی ظاهرا مربوط به بیع و مکاسب محرمه تقریبا تمام شد. چون یه بحث هایی دارد که کذب و چه و این حرفها، اینها رو در ضمن، من بحث کردیم و به ترتیبی که در تبصره الفقهاء هست، ان شاء الله از فردا زنده بودیم، این بحث ها را خواهیم کرد.

بیع، آیا در باب بیع، ما بیع به صیغه داریم یا بیع معاطات یا چه که قبلا ها بحث کردیم. ولیکن باز هم باید که صحبت کنیم. یکی از شجاعت های مرحوم آقای خمینی این بود که در نجف که بحث می کرد، ایشون زیر بیع به صیغه رو زد. یکی از کارهای خیلی خوب. اصلا بیع ها، بیع معاطاته همه اش. بیع صیغه یعنی چه؟ مسخره است. حالا این بحث ها رو، ان شاء الله خواهیم کرد.

اللهم الشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبه و لا ترضی. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.