پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه چهارصد و بیست و هفتم درس خارج فقه

تجارت و بیع

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد

یکی از مواردی که علامه بزرگوار میفرمایند که مکروه است در باب بیع که انسان منفعت بگیرد  المعود الاحسان است. اذا کان یتنافع الاحسان. تازه اینجا حرف داریم. انسان یا در بیع یا اسائه میکند یا احسان یا  بین هما. انسان اگراسائه کند  و کم فروشی کند این حرام است. اگر در بیع به طور معمولی بفروشد این حد وسط است. اما اگر دربیع ارزانتر بفروشد.اگر ارزانتر  بفروشد  احیانا یکی دوتا معلوم نباشد که بین مردم فرق گذاشته است مطلبی نیست. اگر ارزانتر بفروشد به کل باز  مطلبی نیست. اما اگربه کسی وعده داده است که به او در باب  بیع  احسان کند یعنی از حد معمول به او ارزانتر بدهد و برخلاف وعده خود به او ارزانتر ندهد این کار مکروه است. اما واقعا مکروه است؟ اگر یک مسلمان به یک مسلمان دیگر وعده ای داد  باید عمل کند یا نه؟ بله. آیات مقدسات قرآن راجع به عهد خیلی پافشاری کرده است. حتی بالاتر هم عرض خواهیم کرد. اگر شما به کسی وعده  دادین  که این خانه را به این قیمتی که مناسب است سر من کلاه نمیرود و سر او هم کلاه نمیرود وعده دادید به او بفروشید. اگر بگویید نه شما خلاف شرع کرده اید. شما اگر خلاف عهدو وعده کنید  شما کار حرام کرده اید . پس کار مکروه نکرده اید. اگر شما به کسی وعده داده اید و به او احسانی کنید درباب بیع یا درباب غیر بیع ولاکن احسان را ترک کنید این تخلف از عهد و وعده کرده اید و این حرام است.(ا ثم بین طلوع الفجرو طلوع الشمس) انسان برود  که وارد معامله کسی شود . اول طلوع فجرتا طلوع شمس که مردم خوابند برود درمعاملات نظر بدهد. که اینطور و آنطور و هنوز قیمت مشخص نیست و این کلاهگذاری درش حاصل  میشود این مکروه است. اگربه این معنا ست پس قیمتها معلوم نیست. اگر بخواهد قیمت کمتر بخرد پس کلاه گذاشته است و اگر بخواهد بیشتربفروشد کلاه گذاشته است. در اینجا صحبت کراهت نیست.(ولیتختل اثوق قبل الغیر) اول کسی که در بازار  وارد  میشود مکروه است. دوتا  اول داریم . یک اول این است که حساب این را بکند که هنوز هیج کس به بازار نرفته من بروم که مشتری طرف من بیاید این مرجوع است. آن اولیت که مرجوع است این است  که انسان همه خوابند و همه دارند چای میخورند و…. این زودتر برود که مشتری را بر بزند . اگر انسان طوری زود برود بازار که بخواهد جلوی روزی دیگران را بگیرد و جلوی معامله کسی را بگیرد، این ظلم کرده است به دیگران ما نمیفهمیم کراهت در کجاست. آدمهای کوتاه فکر پست و رزل بی معنا را  انسان باهاشون معامله کند. خانه را بهش ارزون بفروشی بعدش به تو فحش میدهد . یک نفر مریضه. پادرد داره ، شکم درد داره این معامله مکروه است. چرا مکروه هست؟ زیرا خیلی حالش به جا نیست و حواسش جمع نیست. چون حالش خیلی مساعد نیست این معامله مرجوع است. سوال . مورد  ازعاهات چیست؟ کسی که روحش مریض است . کسی که وجدان و عقیده اش مریض است  و نفسش مریض است . معامله با او بدتر است. ممکن است کسی نفسش مریض نباشد  اما چون خیلی کسالت دارد معامله با او سبکتر خواهد بود. یک قومیت هست  که درست است. اکرات ، ترکان ، کردان ،  این حرفها یعنی چه اصلا؟ اسلام یک دین عالمی است. با ترکها معامله نکن. با  کرد نکن . این معامله نکن یا حرمت دارد یا مرجوعیت . حرمت دارد یعنی در صورتی است که در این معامله یک واجب ترک بشه و یا یک حرامی ایجاد  شود. کراهت در انجا است که این مریض است و ….. معامله ممکن است با اون دقت وحساب معمولی  انجام نشود ولی کرد است ولی یک کردی است که عالم و عاقل است. صرف کرد بودن که مانع نمیشود که . با اکرار والوار معامله نکنید یعنی هرکس کرد است کرد عراقی ، کردایرانی اس یا  لر هست این حرفها نیست. افرادی از کردها بودند که عاهات النفسی بودند یا در باب جماعت به اهل  قری به عهدی  اقتدا  نکنید.(لا یقتدا بالانسان قروی من لا  یقتدا ان فاسق لا  یتقدا بهی لا  احکام) اقتدا نکنید به دهاتی؟ دهاتی که سالمتر است. اگر دهاتی فاسق است فاسق آمد. اگر دهاتی که نماز غلط میکند آمد. چرا دهاتی که قروی باشد اهل روستا هستند ، کسانی که دور اند از تمدن اسلامی چه در شهر باشد چه در روستا باشد چه در ایران چه در خارج ایران باشد. گفتند در ده نماز نخوان چون عادل نیستند. اگر عادل نباشند فسقشان کمتر از شهریها هم نیست. ممکن است بگویند  استحداد بعد از سفقه.( ولاکراه اذا کانوا منهم لا مطلقا فلیس معاملته مرجوعاالا بجهتم فیه اوفی سواهم…) سفقه چیست؟ شما که این ابا را فروخته اید به اون طرف و آن طرف هم پول را داد و معامله تمام شد سفقه اینجاست. و الا اگر هنوز خیار فسق هست که خیار سفقه نیست. من فروختم ابا را به شما دوهزارتومان خیار فسق هست شما میگویید کم کن خوب هنوز معامله نشده است. اگر بعد از سفقه است یعنی معامله شده است خیار بخواهی ولی در اینجا سفقه نیست زیرا سفقه ختم معامله است. (بعد معامله بعد معامله لضم به) استحداد مکروه است. میگویندد حرام است. چرا؟(یا  ایها الذین عوف عقود) واجب است  یا  نه؟عقد خاصل شد یا نه؟ با سفقه عقد تمام شده است یا نه؟ پس مامورم کل من البایع دیگه چونه نزنم . چونه زدن برخلاف امر , واجب است.التماس کردن هم که غلط است. بیاید استحداد کند بگوید که این ابا را فروختی من هم خریدم حالا بیا صد تومان کم کن.چی را کم  کند؟ معامله تمام شده است که.خیاری  هم که نیست.معامله که تمام شده خیاری هم که نیست کم کنیم یا به هم بزنیم؟ این چیز دیگری شد و لذا قبلا گفتیم که اقال است (اقالت المومن ….) معامله را به هم بزن. شما نمیخواهید به هم بزنید میخواهید مقداری از پولی که داده اید در معامله ای که معامله لازم است و خیارهم درکار نیست شما پول میگیرید.  (الاستحداد بعد سفقه اذا لم یکن قبل و شبها) اگر قبل باشد  که هیچ . اگر شبهه ای باشد قبلی باشد استحداد نیست. اینجا من خیار دارم خیار خود را عمل میکنم. میگم باقی پول را بده یا به هم بزن. آن که هیچ.(اذا لمیکن قبل به شبهه فی الا خلاف معاقد…..) اگر استحداد قبل شبهه نباشد این خلاف معامله است. اگر ما پول هنوز ندادیم و یک روز دیگر میخواهیم پول بدهیمو لی معامله خیاری نیست و  سقفه شده است این عفو العقود در باب ایه و نهاد السنت در باب محمد رسول لله. یک مرتبه بنده که کارگر شما هستم و صد تومان باید بگیرم میگم بیست تومان دیگه هم بده این حرام است و گدایی. یک مرتبه شما به من میدهید این فضل است و خوب و گدایی حرام. بعد از اینکه معامله تمام شد و بنده بیایم کم بدهم و  یا کم بگیرم و یا پس بگیرم این حرام است. عنوان اولی که در محور عنوان معامله کم دادن و  کم گرفتن هر دو حرام است. یک جا هست که به شما مجانی به شما میدهند و پول هم نمیگیرند این معامله نیست ما در بعد اول داریم بحث میکنیم. یا میخواهی معامله را فسق کنی یا گدایی کنی. بنده که میخواهم پول بگیرم کمتر بگیرم  این بحث دیگری است. این بحثی که ما میگوییم : بنده که صد تومان به شما داده ام  ومعامله تمام شد بگم بیا بیست تومان را بهم بده. این وضیعه بعد از سفقه است. بحث در اینجا است. ما یک بحث دیگری داریم اینجا مثلا میخواهیم پول بگیریم به جای صد تومان هشتصد تومان بگیرم. این مطلب دیگری است. وقتی معامله تمام شد وضیعه بعدالسفقه است که مخالف عوود العبود است. شما یک خانه میخرید ده میلیون تومان معامله قبلی نیست و خیار هم درکار نیست میگویی یک میلیون را  بده پس چرا گدایی میکنی؟این آدمی که گدایی میکنه و آبرو داره شما کمکش میکنید به شرطی  که تنبل نشود و تنبل پرورانی نشود و  گناه نکند. بعضی  ها  زیادی میگیرند . زیادی یکیش چونه زدن است. یکیش زیادت البیع است . سوم مزاعده گذاشتن است. ولی ظاهرا  سومی  منظورش است  ولی  همه را  شامل میشود. اصل بیع رها کن. مزایده بیع ول کن. مزایده معمولی که شما دارید  حراج میکنید شما  ول کنید  برید  نماز جمعه معامله ول شده. آقایون شرکت در نماز جماعت که واجب نمیدانند راجع به نماز جمعه بحث دارند  که آیا  واجب است  یا  نه. اگر نماز جمعه واجب باشد رو حساب وجوه هرچه منافات دارد شرکت در  نماز جمعه این حرام خواهد بود. بیع باشد. نکاح باشد. اجاره باشد. تفسیر قران باشد.این هرچه هست اینجا امرنهی از اتخاذ میکنه  و خود قران این را تصریح کرده است.( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ) بیع مهمترین چیزی است که مانع از حضور نماز جمعه میشود. اگر انسان بیع نکند ضرراست. این کاری که انسان در زما ندا صلاه جمعه انجام میدهد اینکار انسان را شل میکند از نماز جمعه اثم است. چهل و هشت آیه درقرآن آمده است که اثم حرام است. والاثم ما یبعد الاواجب حرام است  اگر یمنا باشد دو بعد دارد . در این مبنا که علامه بزرگوار نماز جمعه را واجب تعیینی نمیداند. چون نماز جمعه از مستحبات ماکد است. چیزی که جلوی مستحبات ماکد را بگیرد گناه نیست. بلکه مرجوع است. اگر نماز جمعه واجب تعیینی است بر حسب عدله ای که داریم اونوقت اینجا نمیتوانید بفرمایید که از مکروهات ازیاد الوقت ندا هست . قرآن میفرماید آنچه مانع از حضور نماز جمعه است حرام است. دراینجا حدیث داریم در این مورد این مطلب. یا تضید است یا مزایده و یا هردو را میگوید.احتمال دارد که تضید هرسه را بگیرد. تضید به بیع . تضید به چانه . تضید به مزایدتا. مگر معامله کردن و چونه زدن و مزایده گذاشتن حرام است ؟خیر. آن را الندا حرام میکند. (ویحلها السکوت) سکوت قبل از  ندا  است. سکوت بعد از ندا نماز است. سکوت قبل از ندا حلال و سکوت بعد از ندا است که حرامتر میکند قضیه را. وقتی در حال ندا حرام است کاری انجام دهید و به نماز نمیرسید بعد از ندا این مهمتر است.( وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ) ما یک ندا به صلاه داریم و  یک ندا برای صلاه میت داریم. پس اگرراجع به صلاه ندا گفته شد غیر نماز میت فقط اذان است.(التعرض و کیل وزن الا مع المعرفت…..) آدمی که نمیتواند وزن و پیمانه کند. اطلاع ندارد. این خود را درمعرض کیل  و وزن بگذارد مکروه است. چرا؟ این حرام است. زیرا کسی که کیل میکند باید بداند . مثل احکام. علامه بزرگوار فرمودند مستحب است . خیر واجب است.یادگرفتن احکام واجب است حکما. موضوعا بداند یک کیلو چه قدر است؟بداند پیمانه چقدر است؟ اگر نمیداند پیمانه چقدر است چه بایع و چه فروشنده نادانسته جنس را تحویل بدهد و بگیرد این جهل است.این جهل در خود موضوع و  جهل در حکم است.بنابراین این حرف درست نیست که(التعرض و کیل وزن الا مع المعرفت…..)  این حرام است . مرجوه و مکروه نیست.(الا اذا الاخر الا اذا بالکیل محرم) یک وقت نمیداند خوب نمیداند ولی وزن و کیل درست است.یک مقدار کیل را طرفین میدانند یک وقت نمیداند.یک زمانی ندانستن کیل و وزن ضرر میزند به مقدار موضوع. این حرام است. اگر درمعامله رفیق تو وارد شود این دوجور است. یک مرتبه معامله نشده استولی معاهده شده است من این را به شما میفروشم و شما میخرید. اگر شما بیایید و این معامله را بذارید کنار وخودتون معامله کنید  حرام است چون نقض عهد  دارید. اول یک معاهده است بعد  یک معامله. اول معاهده است حتی اگر طرفین آن را نقض کنند حرام است. این طرفین که معاهده کرده اندو معامله نکرده اند شما شخص سوم را بگویید  نخیر من میخرم و میفروشم. چون شما نقض کردید معاهده را.  این اول . دوم : اگر معامله تمام شد و خیار مجلس هم  نیست و چه هم  نیست . اگر هم خیار مجلس باشد سبب خیار در کار نیست مگر اینکه طرف سوم بیایید و پول بیشتری بدهد. حالا ما  فرض میکنیم خیاری در کار نیست و معامله تمام شده است.(اذا دخلت فی معامله به فی اجاره…..) پس کراهت  کجاست؟بعد  اول  معاده است. اگر نه معامله و نه معاهده ای نیست. هیچ هم نگفتیم نه شما گفتید میخرم و نه من گفته ام که میفروشم. من و شما نشسته ایم اینجا داریم چای میخوریم و میخوایم صحبت کنیم راجع به معامله آیا این خلاف ادب انسانی نیست؟ خلاف تربیت نیست؟ بگید این مرجوه. اما آن دوتایی که عرض کردم اینجا اثم نیست . نه معاهده است و  نه معامله. اگر معامله در اثم دلالی ، در اثم بیع ، در اثم زن گرفتنو….. اگر کسی بیاید و وقت بگذارد این  خوب است اصلا. دلال در ازدواج و در هر چیز دیگری و هر چیزی که عادلانه باشد خوب است. بحث ما این است یا میخواهد خودش معامله کند یا میخواهد معامله را بهم بزند.  میگویند  خیار فخراین است که خیار فاحش بشود چرا؟بنده در یک معامله صدتومانی بیست تومان سرم کلاه رفته. اگر سرم کلاه رفته من اختیار ندارم؟ چرا؟ مگه این بیست تومان هیچ است؟ بله. اگر در معامل هصد هزار تومانی یک تومان پنج تومان ده تومان بشود. این چیزی حساب نمیشود. اگر این معامله صدهزار تومانی پانصد تومان و هزار تومان یا  دویست تومان این غبن فاحش است. این سه بعدی است. یا غبن حساب نمیشد. اگر هم حساب  شد چه فاحش باشد و چه غیر فاحش. کلاه سر مردم گذاشتنکم یا زیاد باشد حرام است یا نه . اکل به باطل زیاد باشدو یا نه حرام است یا نه؟ مگر مقداری که نه این به آن اعتنا کند نه آن به این.مگر اینکه طرف خیلی خسیس باشد.ولی آن مقداری که روش حساب نمیکنند نمیتوان گفت و یقه  طرف را گرفت و گفت شما یک تومان از این یک میلیون سر طرف کلاه گذاشته اید. ما اعتراض ما به علامه بزرگوار این است که چرت فاحش میگوید.کسی  معامله کرده است من میگویم این قدر  بیشتر  میدهم. این معامله یا معاهده است. اگر با این بیشتر دادن سر من کلاه رفته معامله بهم میخورد. یک مرتبه نه من به حساب نرخ عادلانه  این خانه را فروخته ام . بعدا ز اینکه من معامله کردم میگوید  من اینقدر زیاد داده اماینجا نقض معامله است.اگر کسی آمد خواست معامله را عوض کند یا زیادتر بدهد اینجا خیار برای چه کسی بود؟برای بایع یا  مشتری؟چرا خیار است؟ مگر ما همچین خیاری داریم؟ما خیارمان مجلس است ،غبن است، شرط است. شخص بایع که یک میلیون فروخته است کسی آمده که یا  معامله است  یا  فسق. شخصی  یک میلیون و  صد  میدهد  پس بایع بیشتر گیرش میاید پس خیار دارد.. این بعد اول. اگر  معامله معاهده شده است یا معامله شده اگر کس دیگری آن را زیاد کند بهم نمیخورد و خیار برای که خواهد بود؟ برای  بایع است غلط است. چون معامله شده است.برای مشتری است مشتری که خیار ندارد.مشتری خیار داشته باشد  به این معنا هست که میتواند این معامله را سفت بچسبد که این معامله است. لزوم ندارد این معامله را بهم بزندچون طرف آمده زیادتر بخردلزوم ندار مشتری معامله را بهم بزند.در مقابل اینکه کسی بیاید زیادتر بخرد شما باهاش کنار بیایی میگوییم نخیر. من اینجا اختیار دارم که معامله را بهم بزنم یا نزنم. اما اگر کس دیگر نیاید مشتری خیار نداشت ولزوم پیدا کرد.اما اگر کس دیگر آمد و بایع میخواهد گرانتر بفروشددر اینجا  که بایع خیار دارد که غلط است. مشتری خیار داشته باشد به این معنا که  میتواند معامله باقی باشد میتواند معامله را بهم بزند که او گرانتر بفروشد. آن هم با شرایط. ما یک احتکار حسینی شاه عباسی داریم. جنسی  را ایشان نگه  داشته است. گندم و…  را نگه داشته است که مورد  احتیاج است. این را حالا نمیفروشد.میزارد  احتیاج بالاتر برود ومردم بیشتر دستشون در جیبشون برود تا گرانتر بخرند. این احتکار است.چرا بازار سیاه درست میکنید؟ در جنسی که مردم نیازمند هستند. این احتکاررسمی است.احتکار غیر رسمی این است که جنس است . جنس ضروری هم نیست اگرهم هست کم هست این آدم این جنس را نگه میدارد برای اینکه مدتی بگذرد و گرانتر بشود . این اگربازار سیاه نمیخواهد درست کند مطلبی است. اگر میخواهد با نگه داشتن بازار سیاه درست کند  اشکال دارد. ما درحرف اول اشکال مهمتر داریم که خود احتکارهم در کتب فقه همین معنا است که جنسی را که مردم بهش ضرورت دارندو احتیاج دارند باید در دسترس مردم باشد. ولذا روایت داریم که امام  صادق (ع) مقداری گندم داشتند. گندم کم شد. حضرت فرمودند: این گندم در خانه من باشد و مردم دنبال گندم بروند و پیدا نکنندیا به سختی پیدا کنند.برو این گندم را که حلال است آن را در بازار بفروش به قیمت عادلانه.در اجناسی که ضرورت مردم است یا ضرورت اکل است یا ضرورت مکان است. مگر احتکار فقط در گندم است؟ احتکار به لباس ، احتکار به شکم، احتکار به زن گرفتن. چیزی که مردم بهش احتیاج دارند شما نگه میدارید بسوزند و بسازند و یا  بروند پول  بیشتری بدهند. احتکار در باب  خود  تفسیر خواهیم کرد که احتکار فقط در باب شکم نیست. شهوت فوق  شکم هست  و یا  خانه نداشتن. به همه چیزهایی که انسان نیاز دارد و شما نگه داریدیا دوبعدی  حرام است یا  یک بعدی. دو بعدی  حرام است که نگه داشتن شما مردم را به بدبختی و فلاکت  و زحمت  میاندازد. اگر بخواهی  گرانتر  بفروشی این غربت  دوم.. پس احتکاردر اون اجناس اصلی این گونه است. فرعی هم  حرف داریم. اگر بنزین را احتکار کنیم خوب مردم الاغ سوار میشوند. کمتر ماشین سوار میشوند. اگر شما این بنزین را نگه میدارید که گرانتر شود و بازار سیاه ایجاد شود. این هم  احتکار است. اما  بحث ما در اولی است که  احتکار از مکروهات است. دوتا حرام دارد . عدم غیره همین است.  دوم نگه میدارید که  ثمن زیاد شود.زمان بگذرد و مردم مجبور شوند بیشتر بدهند این اکل باطل است.بازار سیاه   نمیخواهد درست کند ولی برای چه نگه داشته؟ مردم احتیاج دارند.ما اصل احتکار که علامه میفرمایند مکروه است را بحث میکنیم.آن که  اصل احتکار است بازار نیست.شما نگه  داشتید که نفروشید برای اینکه گران شود.بازار هرچه نباشد گرانتر خواهد شد.دو بعد غربت پیدا میکند. پس چرا میگویید مکروه است؟