بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدالله رب العالمین، و صلی الله علی محمدٍ و علی آله الطاهرین. مقدماتی رو عرض کردیم حضور برادران با تتمه ای که حالا عرض میکنیم، راجع به جریان بانکداری رببی و لارببی که وضع اجتماعی ربا گرفتن و ربا دادن است. تتمه ای از بحث گذشته، مال که تبلور عمل است، مراحلی دارد البته اصل عمل است که وَ اَن لَیسَ لاانسان إلّا مَا سَعی که بحث کردیم خب، اَسَاسَةُ العَمَل دارای مراحلی ست، مرحله اولی این است که انسان کاری را که ارزش مادی دارد به طور حلال، انجام بدهد برای خود و یا برای دیگری که در اینجاها ارزش مادی دارد معنوی به جای خود، این مرحلۀ اولی. مرحلۀ دوم مالی را که بوسیلۀ کار حلال و صحیح انسان به دست آورد مراحلی و احتمالاتی از برای این مال هست که سه بعدش را عرض کردیم تکرار نمی کنیم یا کمتر از حاجات انسان است یا برابر است یا بیشتر. ما میخوایم اون بعدی که میشود مال را به ربا قرض داد بحث کنیم. بعد، بعد سوم است که من شرعاً به طریق شرعی و صحیح کارهایی را که نتایج مالی و مادی دارد انجام میدهم و بیشتر از درآمد خودم به دست میارم. اون مقدار که اندازۀ درآمد من هست مصرف می کنم و اون مقداری که بیشتر از درآمد است، خمس ها و زکات ها و سایر مالیات های مستقیم و غیر مستقیم انفاق ها و چه ها در درجۀ اول و اگر درجۀ اول تمام شد که خمسش را و زکاتش را و انفاقاتش را و صدقات واجبه و هدایای واجبه را داد که مراحلش در باب ابواب مخصوص خودش عرض خواهد شد، باز هم اضافه ماند. اگر همان باز اضافه موند یَسئَلونَکَ ماذا یُنفِقون عُلل لعَفو. اگر چاله چوله هایی از نظر اقتصادی کمبود اقتصادی برای افراد یا اجتماعاتی و یا دولت های اسلامی در کار است، باز هم شما مال اضافه را نمی توانید نگه دارید و در اون مصرف ها به مصرف برسانید. مرحلۀ بعد، اگر اون مصرف های احیانی نبود و یا اون مصرف های احیانی رساندن باز اضافه آمد، چه کنم؟ در اینجا اگر این مال را شما باهاش کار کنید خب مطلبی نیست، و اما اگر این مال را نگه دارید آیۀ کنز میاد و جلوی شمارو می گیرد، پس چه باید کرد؟ یا باید با این مال شما کار کنید یا به دیگری قرض بدهید که قدرت کار دارد، ولاکن نیروی مالی ندارد و کارکرد کارش کافی از برای زندگی او نیست بلکه نیازمند به مالی ست که کار متبلور است، تا با کار فکری خود این دوتا کار توأم شوند تا زندگی عاری خود را نیز به دست بیاره، پس یال خود کار کنی ایا به دیگران قرض بدهی و یا مضاربه کنید اما چهارم را ما باهاش اختلاف داریم؛ چهارم این است که شما خودتون حال کارکردن ندارید حال دارید کار نمی کنید قرض هم که قرض الحسنه است به کسی نمی دهید، البته به این مرحله کم میرسند ها، ملائکة کریم کم نیستند، قرض الحسنه هم ب کسی نمیدی مضاربه هم با کسی نمی کنید، چون مضاربه بهرۀ منفعت پول عادی را هرگز ندارد گاه ضرر است گاه نفع است گاه نه ضرر است و نه نفع است، و گاه نفع بالاست گاه پایین است گاه چه، شما با این گاه گاه ها نمی خواید بگذرانید، بلکه می گید این مقدار پول درصد اینجور طرف اگر مال از بین برود، ضرر کند منفعت کند کم منفعت کند کم چه کند در هر صورت، می خواید به این مرحله برسونید، این مرحله عقلا، فطرتا، عاطفتا، شرعا، انسانیتاً و حیوانیتاً ممنوعه. شرع در مقابل این افکار حیوانی و افکار لاانسانی و افکار خارج از محبت و موبدت که اونها می گویند، قَالوا اِنَّمَا بَین الحُسنِ رِبَا و حَلّ لا به وَ حَرَم رِبَا در مقابل ربا به تمام الوان و اقسامش ایستاده است. اون روز عرض کردیم که مال متبلور که مثلا خانه است، مغازه است، لباس است، وسایل زندگی ست چه طور ازش منفعت گرفته میشه اما عمل متبلور که اسکناس است منفعت گرفته نشده؟ نشود؟ این رو عرض میکردیم. کسی بیاد قیاس کند، که اگر نمی شود از عمل متبلور که مال است منفعت گرفت پس چرا شما از خانه ای که از درآمد اضافۀ خود خریده اید، این خانه را اجاره می دهید منفعت می گیرید یعنی مال الاجاره میگیرید. مال الاجاره با منفعت پول فرقش چیست؟ اونها میگن یکسانه. اگرم نگویند ما از طرف اونها میگیم که کاملا برطرف شه. چون پول یا اسکناس است یا خانه است مغازه است چه، هیچکدام کار نیست. شما کاری ست که به نحو شرعی و صحیح انجام داده اید پولی به دست آورده اید و این پول اضافه است و این پول اضافه را خانه خریدید یا زمین خریدید یا مغازه یا هرچه خریدید خب، این خود عمل نیست عمل جامدی ست عمل، متحرکه، عمل حی نیست عمل میته. عمل دارای چند بعد است بعد اول عمل عامل زنده عامل حرکت می کند یا فکری یا بانی یا قلمی یا عمل دیگر این عمل و عامل هردو زنده اند اما، اگر این درآمد اضافه تبدیل به خانه شد این خانه عمل میت است و تبلور عمل شما؛ این تبلور عمل شما میت است شما باشید و نباشید این خانه هست بخواهید و نخواهید این خانه است پس این عمل متبلور است. این عمل متبلور چه بصورت مطاعی باشد که بدون کارکردی اعطاع میشود و میتوان بهره برد، خانه استیجاری یا چه بصورت اسکناس باشد هر دو عمل متبلور است مال عمل متبلوره. چطورشما می گویید عمل متبلور انسان اگر اسکناس است نباید در مقابلش انسان قرض و بهره بگیره ام عمل متبلور که خانه است اینجا خب انسان اجاره میده و پول میگیره. جوابش رو اونجا عرض کردم عمل متبلور دوجوره، یک عمل متبلور یعنی مال، مال که عمل متبلور است، این چند جور است، یک جور است که این چند عمل متبلور را که مال است که خانه است، بدون هیچکاری که مالک بکند یا مستأجر بکند، منفعت موجوده بره بچیند، برود خانه استفاده کند از این مزرعه از این لباس از این جنس استفاده کند، خب این استفاده ای که از عمل متبلور شما می شود استفاده میشه یا نه؟ بدون کارها کار لازم نیست بکنه، یکی در خانه بشیند لزومی ندارد که خانه را به کار بیندازد تا بتواند بنشیند مثل پول نیستش که خانه را بدون انکه به کار بیندازد از آن استفاده بکند خب این منفعت این عمل متبلور شما که خانه هست، هست یا نه؟ بله، که حق است. آیا کسی که مالک این عمل متبلور است حق است یا شما که غریبه هستید؟ یا منفعت ندارد، منفعت که داره. نشستن در خانه که منفعت حی است و منفعت موجود است منفعت هست آیا این منفعت مالک ندارد اصلا؟ مال مالک ندارد غلطه. اموال عمومی خاصه اینجا مالک دارد عبارت است ازمستأجر چرا؟ چطور عمل متبلور شما که منفعت دارد برای شما نیست از من می پرسن چرا، یا مشترک است بین مالک و مستأجر درصد مالک بیشتر درصد مستآجر بیشتر یا هردو برابر بالأخره، درصدی از این عمل متبلور شما مال مستآجر مجاناً؟ چرا؟ چون عمل عمل شماست همونطوری که کل عمل مال شما بود کل این خانه هم مال شماست منافع بالفعل این خانه هم مربوط به شماست در حقیقت اول عمل بعد خانه بعد منفعت خانه. این مثلث هر سه برگشت به شخص عامل میکند همونطوری که عمل صددرصد مال من است، خانه ای هم که از مال خود خریدم مال من است منافعی هم که تابع این خانه است مال من است در اینجا دو عمل متبلور داریم عمل متبلور اول بعد از عمل واقعی عبارت است از خانه، عمل متبلور دوم استفادۀ از خانه همش مال من است چرا شرکت چرا فقط مال اون پس، من مفت خواری که نکردم من از عمل زندۀ خودم که بدون هیچ کاری ازش استفاده میشود از این عمل متبلور حق دارم به طور عادلانه و صحیح استفاده کنم پس نمیشود اینجا قیاس کرد حتی شیطان هم اینجا نمی تونه قیاس کنه. اینجا اصلا موضوع فرق دارد به طورکلی نمی شود اصرار کرد حکم ربا را به اجاره حکم اجاره را به ربا برای اینکه در باب اجاره عمل متبلور مفید بدون هیچ کاری ست نه از مالک نه از مستأجر اما در صدهزارتومان پیش شما قرض میدم این صد هزارتومان اگر پهلوی من بود صنار فایده نداشت نه نشستنیه نه خوردنیه مگه بعضی کسانی که اینقدر پول زیاد دارند که قرمه سبزی خورشت اسکناس می خورند. یه چیزی را نقل میکردند فعلا نمیگم کی نبایدم بگم، یکی از برادران نقل میکرد که فلانی سیده، پول هم براش زیاد میاد بهش گفتم آقا چقد پول برات میاد؟ گفته اینقدر برام پول اومده دارم خفه میشم خب بده، مال جدمه؛ خب این رو کاری نداریم ببینید این پولی که انسان به دست آورده در راه صحیح و حلال عرض میکنیم. این پولی که از راه صحیح و حلال به دست آمده به شما صدهزارتومان رو قرض می دهد. اگر این پول نزد شما بود بدون عمل کاری بود؟ ممکن بود دزد ببره زیاد نمیذاری اون دیگه مال اصلی نبود که داد. این مال نزد شما زیاد نمی شود، ممکن است دزد ببره خب همینطور نزد دیگری اگر شما عملی انجام بدید در سایۀ کار صحیح روی این مال که عمل متبلور جامد است این عمل متبلور جامد با کار شما به حرکت میوفته راحت میتونی تجارت بکنی. درس دیگر هم همینطوره بنابراین صرف اینکه این پول نزد شماست منفعت دارد؟ بله صرف اینکه خانه مال شماست منفعت دارد بنشینید ولی صرف اینکه داشته باشید فقط تو بانک بماند این منفعت دارد یا نه؟ نه پس چنانکه این پول اگر نزد شماست بدون اینکه کاری بکنید منفعت ندارد چرا نزد دیگری که شما کار نمیکنید؟ نه اون کار کار میکنه شما اگر روی خودتون کار کنید عمل بالفعل با عمل متبلور که مال است توأم شدند و نتیجه دادند اما، اگر این پول را شما به دیگری قرض بدهید پول شما صرف عمل متبلور شماست و این عمل متبلور شما که پول شماست عمل شما بهش ضمیمه نیست همل دیگری ضمیمه ست پس استفاده ای که از این مال میشود مال دیگری ست. شما که عملی انجام ندادید چنانکه اگر این پول نزد شما بود انجام نمی دادید آیا شما چیزی از کسی میتونستید بگیرید؟ یا انتظار داشته باشید که این پول که نزد شماست اضافه بشه همینطور این پول که نزد دیگری ست عمل مال دیگری ست پول مال شماست عمل مال دیگری یا بدون پول انجام میشود یا با پول. اگر بدون پول انجام بشود منفعت کمتری اگر با پول انجام بشود منفعت بیشتری ولاکن این منفعت بیشتر مربوط است به عمل شخص دیگر. شما عمل نکردید و پول صعود دادید. اگر بگید اگر نزد من بود استفاده می کردم این رو جوابش رو قبلا دادیم. اگر نزد شما بود اگر کار میکردید گاه استفاده گاه ضرر گاه از بیخ ضرر گاه استفاده کمتر گاه استفاده بیشتر این گاه گاه ها رو شما در باب منفعت پول دادن در نظر ندارید شما میگید که این درصد معین چهار درصد پنج درصد چهارده درصد بعضی ها پنجاه درصد شنیدن منفعت است. این درصد طرف بمیرد بسوزد بسازد بالا باشد پایین باشد این منفعت باید بدی این اجحاف نیست؟ بله. ببینید این برای نقطۀ درخشان است بله چناچه کسی پولی را بهش قرض دادی و با این پول کار کرد اجحاف نکرد در تجارت که به دیگران بار کنه منفعت میخواد بده چون ربا روی شرطه فقط، روی الزام به طور عادی که نه پول مال خود اوست اونطوری خرید و فروش معامله کرد و با اینحال اضافۀ بر زندگی خودش اضافۀ بر حاجت زندگی خودش داشت یا مستحب مؤکد است یا شرعا که او به ما چیزی بدهد و شما مستحب است که قبول کنید در اینجا، یه مثلثیه دیگه مربعی ست یا پول طرف میگیره میذارد اون تو که هیچی یا پول رو بگیرد کار می کند ضرر میکند هیچی تقصیر را کار نداریم یا پول را میگیرد کار میکند نه در منفعت اینم هیچی. یا منفعت میکند و به اندازۀ خودش کافی نیست اینم هیچی، یا به اندازۀ خودش کافی اضافه ندارد اینم هیچی بحث در اونجایی ست که نقطۀ درخشان قضیه اینجا ست که اگر کار کند به طور عالی و عادلانه و شرعی و صحیح اضافه ای از زندگی او هست این اضافه را شرع بدون شرط ها اگر از اول شرط کنیم از اضفات که این هم بده نه بازم چون اگر اضافه را به من بده شرط است و اضافه است و اون تورم هایی که در ابعاد مختلف اقتصادی ایجاد میکند. اگر شرط نکرده است که نباید شرط کنه، که در این موقعی که اضافۀ درآمد دارد از اضافۀ درآمد مستحب است که به طرف بده میفرماید تو اضافه ای داری. ببینید در آیۀ تحیه احتمالا سورۀ نساء ست، وَ إذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةِ فَحَیُّوا بِأ حسَنَ مِنها أَو رُدُّوها کلیت داره. دارد در روایت که امام حسین علیه السلام یک دخترکی کنیز ایشون بود. این دخترک یه روز یک شاخۀ ریحان هدیه داد. فَکُن لا اِلّا بعضی بادمجون دور قاب چین ها بودند گفتند اقا اینکه کاری نکرد یه شاخه ریحان داد به شما، شما آزاد کردید؟ فرمود که، کَذالِکَ اَدّبُنَا رَبُّنا وَ إذَا حُجیةُ به تَحیّةٍ فَهَیّوا بِاَحسَنِ مِنّا و ضُحَا وَ کان ادقُها اَحسَن مِن؛ اون یه هدیه ای داد صحبت سلام که نیست که، قضیۀ لفظ نیست که اگر کسی به شما یک لفظی که او می گفت همان لفظ را یا بهتر. مالی را که هدیه داد همان مال را یا بهتر اگر میتوانید اول که میتوانیم نیست اگر به شما کسی احترامی کرد بلند شو از سر جا تا اومدید اگر شما جایی بودید اون آمد، اگراو جایی بود که شما رفتید اون هم باید همون مقدار وَ حَیوا باَحسَنَ یا بیشتر از او احترام کنی یا مقدار او. چه نفس باشد در تبادل لفظی خوب، تبادل عملی خوب، تبادل مالی خوب، تبادل فکری خوب تمام این ها را آیه میگه به قول بعضی از بزرگان آیه که همش بیل نخورده شما بیل میزنید کمر آیه آیه فرمود که به تَحیّةٍ که تحیة یک لطفی کرد، محبتی کرد تحیه از حیات میاد یک چیز حیات بخشی به شما داد برای، حالا مضاربه نکردیم، در مضاربه بعدا بحث می کنیم. حالا اینجا را داریم عرض می کنیم، اینجایی که بَعداً مُتَیّا الَّتی و و و. اینجا به شما یک میلیون قرض دادم چون اضافه دارم و احتیاج ندارم بهشون نمیدم که، شما رو این میلیون گار اضافه کردید در اینجا من حرام است که با شما شرط کنم که باید اینقدر بدی ولی شرط گفته باید بدی. شرط، گفته باید بدی چطور حالا یک مطلب تازه ای ست آیه فتّا نمیفرماید ولاکن ببینیم این از آیه در میاد یعنی وَ اِذا هی اگر من به شما چیزی هدیه دادم و شما میتوانید مانند او یا بهتر از او بدید واجب است بدید؟ هدیه تحیه است دیگه در باب الفاظ آقایون نوعاً می فرمایند که یعنی سلامٌ علیکم، حالا یکی گفت سبحکم سبحکم الله یعنی تحیة دیگه اگر السلام بود خدا میفرمود که به اِذا سُلِمتُ بَسَلامٍ عَلی مِن فاسَلّوا مِن وَ عدو؛ تحیةٍ فرمود تحیة هم لفظ است هم عمل است هم مال است هم حال است هم علم است اگر کسی زیر بغل شما بگرفت در آینده تونستین بلند شین اگر برعکس شد همون کار رو بکنید یا اونطور یا بیشتر. تکلیف نست چرا؟ برای اینکه اگر کسی به من یک کتابی هدیه داد درست، خب به من داد دیگه اگر نمی داد که من نداشتم منم باید نظیر اون رو یا بهتر از اون رو و اما اگر کتابی را حالا این رو عرض میکنیم اگر کسی برای منیکه فقیر هستم فقیرم آقا من که فقیر هستم و یک کیلو گوشت ندارم یه کسی هدیه فرستاد اینجا واجب نیست، نه احسن منها واجبه نه وعدو چون نمی تونم. احسن منا دعا نیستش که داد حلاله. ولی خودش چطور؟ خود این یه کیلو گوشت داد من یک کیلو گوشت بفرستم یا یه کیلو نیم بفرستم نه، خب ندارم. این احسن منا در صورت امکانه اگر کسی به شما به من سلام کرد و من لال بودم معاذالله خب چیکار کنم؟ جواب با اشاره میدم ببینید اونجور که ممکن است ما داریم عرض میکنیم در اینجا که امکان دارد شما هدیه را خودش را مانندش را یا بهترش را برگردونید باید برگردونید چه لهو باشد چه عمل باشد حالا، مگر قرض الحسنه هدیه ست آقایون؟ حیَّ بِتَحیَّة، مگر تحیه نیست؟ اگر انسان یه آدمی که داره میسوزد و میسازد و فکر دارد قدرت دارد میتوند کار کند اما مالی نیست حالا که مالی نیست حالی هم نیست نمیتونه لقمه به دست بگیره اگر من یک پول رو به او قرض الحسنه بدم در مدت معین، آیا این تحیه است یا نه؟ خب تحیه شادباش رو میگن دیگه. تحیه از حیاته یعنی من یه مقداری جان زندگی به او دادم جان زندگی به کسی دادم روح زندگی بهش دادم یا روح لفظی ست روح علمی ست روح معنوی ست روح عملی ست روح مالی ست روح؛ اگر فرض کنید که شما عذبید دیگری هم عذب، او میخواد زن بگیره شما هم میخواید زن بگیرید، همینارو میگیره دیگه برای اینکه اولش پول نخورده، اگر شما یک دختری پیدا کردید مناسب و شایسته و به ازدواج او دادید پول هم ندیدا به ازدواج او دادید خب اون هم باید همکاری بکنه بتواند یک دختر شایسته بایسته به شما بده. واجب که بود نه اینکه مستحب باشه فقط، بله در روایات داریم که اگر چنانچه به انسان قرضی دادند و از این قرض استفاده کرد امر است البته آیه میگوید مستحبه امر است که شما به او خیر را برسانید، چرا؟ برای اینکه باب معروف صد نشود. از اینجا وجوب استفاده میشه به لحاظ معرفی کیند باب احسان اگر میخواد صد بشه انسان باید باز کند باب احسان را یا نه؟ باب احسان، احسان وجوبه دیگه. اون هم هست بله وجوب از فاعیوب باحسنه بدوعا. مگر قرض دادن مستحب نیس قرض دادن عرض میکنم، من کی گفتم قرض دادن واجبه. قرض دادن بعضی وقت ها واجبه بسم الله، اما اونجا که قرض دادن وجوب نداره من هستم شما هستی شما هستی بنده قرض میدم در جایی که قرض دادن چه واجب چه مستحب در هر دو صورت اذا حُیّةٍ به تَحیّةِ چه تحیه ابتدایی واجب باشد چه تحیه ابتدایی مستحب باشد؛ فَاحَیّوا باَحسنِ منهار الدعا، رُدعاش واجب، احسن من مستحب، چه میخواد واجب باشد که واجب اوجبه واجب که اوجبه. حالا در مستحب بنده که مستجب است یا واجب است بنده به شما قرض دادم آیا یک کار زندگی ساز کردم نسبت به شما؟ یا زندگی مادی جسمی ست یا زندگی ازدواجی ست یا زندگی فکری ست زندگی کلامی ست زندگی احترامی ست زندگی مالی ست چون تحیه اصلش از حیاته. تحیة تفعل ست و این عرض شود که تأکید در ایجاد یک وجه زندگی ست. شما زنده هستید، علماً عقیدتا معرفتا جانتون مالتون، بالأخره زنده اید با مرده که نمیشه کاری کرد ولی احتیاج به یک زندگی بیشتر و بالاتر و والاتری دارید اذا حُیّةٍ به تَحیّةِ فَان سَعیوا مِنها؛ چی میفهمیم؟ میفهمیم که اینجا هم بین واجب و مستحبه حداقلش واجب است که الدعاست حداکثر مستحبه که بالاتره. میفهمید شما حالاببینید حالا این به من کمکی کرد. کمک برای من چقد ارزش داره؟ ارزش کمکی که به من کرد چه بود؟ این بود که بنده توانستم زندگی ای که نمی توانم اداره کنم، اداره کنم حالا من به مقداری که نمی توانم باید جوابگو و پاسخگو باشم. این مقدار بالا داره پایین داره کم داره زیاد داره، زیاد استفاده کردم زیاد، کم کم، وسط وسط. نه چون بینهماست ببینید این دوران هم اونجا تحیه. اگر واجب بقیه بود که شما یک روز روزه بگیرید یا سه روز دیگه دوروز دیگه روزه واجب نیست مستحبه شد تحیه. تحیه من الوجوب، ولاکن فَاحَیّوا باَحسنِ منهار الدعا نبود واجب بود ولی چون الدعا واجب دوم تحیه بنابراین او را از وجوب می اندازه وجوب میاد سر لدعا، احسن الوجوب میشه مستحب توجه کردید. یکیش اینه ببینید نه اصلش رو برگردونم نه خیر نشد، این نیست بنده یک میلیون تومان از شما گرفتم درسته؟ بعدم یک میلیون تومان میدم عرض شود که امانته. این لدعا نیستش که نه خیر، این مال رو من گرفتم صرف مال این از مال بنده صدها هزار تومان استفاده کردم درسته، خب این دوتا رده یک رد خود مال است که اون عرض شود که حجیّ بالمعلوم بحث هیبة الدعا نیست. اونکه رد اصل ماله. اون لطفی که ایشون به من کرد همون لطف به شما باید بکنم. این لطف چند جوره، یک یه مرتبه است که بنده این مال را به ایشون بر میگردونم هیچی هم بهش نمیدم بله، ولاکن بعدا برعکس میشه. این فرو چقدر در میاد؟ بعدم قضیه این آقایی که به شما داد بعد محتاج شد که یک میلیون تومان به شما داره. در این جا واجب است یا نه؟ این الدعاست. عین همونی که به شما عرض کردم مانند همون رو بهش قرض بدید این قرض الحسنه قرض در مقابل قرض میشه یعنی معاوضه، در هبه معاوضه چی شده اگر من به شما چیزی را بخشیدم و شرط کردم که شما هم به مانند او ببخش اشکال دارد؟ اگر شرط نکردم شرط نکردم الزام بشری و الزام خلقی نیست ولاکن رُّدعا چی میگه؟ اینکه شما که به فلانی هدیه دادید فلانی هم اگر بتواند مانند اون هدیه را رُّدعا بهتره که هدیه را باید قطع کند. این در تمام ابوابه. بنده هیچ سؤال نمیکنم. بنده که به شما سلام میکنم سؤال میکنم جواب بدی نه، شما سؤال میکنی سلام بدم؟ نه هیچ جا. میفهمم سؤال در کار نیست. بنده بدون سؤال محبتی میکنم سلام میکنم. ببینید خواسته و ناخواسته در آیه توجه کنید در آیه اگر قید خواسته رو بخواید بزنید خب چه عرض کنم خب اینجا یعنی چه. اینجا خواسته با خواستن چه خواسته چه ناخواسته چه بنده از شما چیزی مطالبه کنم چه نکنم ناخواسته مهم تره بله مطلقه عرض می کنم خب اضافۀ بر اونچه خدا وعده داده است برای ما تکلیف معین کرده خدا وعده هایش را در قیامت انجام میده در برزخ به ما هم تکلیف کرده که شما وقتی بهتون لطفی شد در اون روایت که میگه اگر به شما قرضی دادند اگر اضافه داشتید مستحب است بدید، این چی میگه؟ این همون بابه دیگه نمی خوام من دلیل بیارم این به طور کلی پس در باب قرض دادن یک نقطه درخشان هست که اینجوریه اما اگر انسان حساب اینطوری میکنه که بنده این پول رو به شما قرض میدهم و ماهی اینقدر بدید خب به چه حسابی من ماهی اینقدر بدم؟ اگر به شما اینقدر بدم، باید که همیشه منفعت به این مقدار کنم که این مقدار درصد را به شما بدم همیشه اینطور است؟ نه. اگر نه همیشه اینجور باشد بحث داریم ما. بالا دارد پایین دارد از بین رفتن داره ضرر داره رکود دارد عرض شود که از افرادشه. وجوب زیاده وجوب زیاده نیست، وجوب مقدار همون مقداری که دارد همون مقداری که به شما قرض داد جوابتونو دادم شما نبودید اینجا، اینجا هم اگر تحیه است حاج آقا اگر تحیه تحیه بین اقل و اکثر چی رو میرسونه؟ میفرماید احدهما درسته؟ بعدش چیه؟ کی گفت نتوانستی؟ شما گفتی قرآن که نمیگه میگه فحیوا باحسن الدعا نگو نتوانستی ببینید بله اینجا دوران امر بین امرینه.واجب مخیر بینش چیه؟ اگر واجب مخیروجوب بود بین اقل و اکثر هر دو واجب است کفایتاً اما اگر اقل انجام داد واجب رو انجام داد یا نه بله درسته اگر احسن و اینها باشد واجب یعنی واجب بالاتره ولاکن اگر واجب پایین تر انجام داد گناه کرده؟نه چون واجب تقیه معنیش اینه. معنی تحیه در این مطلبی که خواستم عرض کنم توجه کنید حالا خب رشته مطلب از دستم در نره در اینجا که انسان قرض می دهد به طرف یا مضاربه میکنه کسی ما چه اشکالی میکنه؟ بگه چطور در باب مضاربه مگه عین اینجا نیست همون طوری که قبلا کرد شبیه اینجا اگر من مالی را به کسی بدهم به حجیة به تحیة از این حرفها نداریم حالا اونو با عدم توجه میکنید. اگر من مالی را به کسی قرض بدهم و معاذالله درصدی به آن منفت پول قرار بدهم میگویید حرام اما اگر مضاربه کنم می گید حلال؟ چه فرق است بین مضاربه و منفعت پول و ربا؟ میگیم اولا و ثانیا اولا مضاربه رو بدونیم چیه بعد بیایم چه فرق هایی بین مضاربه و باب ربا هست. البته بحث مفصل مضاربه در باب مستقل خودش خواهد آمد اما اشارتاً ببینید در باب پولی که انسان به کسی قرض می دهد این پول نزد او عمل متبلور صاحب پول هست یا نه کسی اینطور ایراد کنه همونطوری که این عمل متبلور صاحب پول اگر خانه بود زمین بود استفاده داشت بدون کار خب اینجا که پول می دهیم به طرف عمل متبلور اوست بدون کار مالک و یا مستأجر استفاده داشت پس اینجا هم که پولی رو به کسی میدیم بدون اینکه مالک کار بکند یا کسی که پول رو قرض گرفته باید فایده داشته باشه میگیم فرق داره. برای اینکه اولی خودش اتوماتیکی منفعت داشت دومی تا کار نیاد منفعت نداره میخوام همین رو عرض کنم همین رو میخوام عرض کنم همین میخوام همین رو عرض کنم اگر کسی اینطور بگه این مقدمۀ این بود خب درست است این پول اگر نزد شما بود کار میکردی منفعت داشت حالا که نزد منه و کار میکنم منفعت دارد این منفعت که دارد مال چیه مال کار است فقط؟ بدون پول نمیشد مال پول است فقط؟ بدون کار نمیشد پس شرکت سهامیه بین پول و کار شما به مقدار کارت بردار اونم به مقدار پولش برداره. به اینجا رسیدیم که این پولی که بنده به طرف می دهم این پول کار متبلور میت است کار متبلور میتی ست که اگر باهاش کار نکنیم فایده نداره غیر از خانه است که کار نکرده فایده نداره که بحث کردیم این کار متبلوری ست که اگر باهاش کار نکنم فایده ای نداره ولی اگر کار کردم این کار متبلور که بوده است زنده میشود منتهی کاری که شخص کارکننده انجام میدهد چند ترجیح دارد بر این پولی که از من انجام میشه. کار او ضروری ست ضرورت هم نداره چه داره پول قرض کنه کار کنه یک، دو کار اون زنده است کار ما مرده است چون این پول کار مرده است کار شد و این تبلور کار است و مرده است دوتا مرگ داره یکی اینکه الان کار نیست دوم الانم که کار نیست فایده بالفعل ندارد بلکه اگر روش کار نشه اصلا فایده ندارد ممکن است زمان ببره. بعد سوم این است که شخص عامل بیشتر در اینکاری که انجام میدهد مؤثر است یا پول؟ عامل چرا؟ برای اینکه عامل بدون پول مقداری درآمد دارد ولو کم بدون عامل هیچ درآمد ندارد بنابراین بخش و بهره ای که شخص عامل و کارگر در مضاربه میبرد از بخش پول بیشتره. در اینجا دو چیز با هم شرکت کردند در باب شرکت مفصل خواهیم گفت ببینید شرکت یا شرکت دو عامل است با هم که آقایون میگن نه من میگم درسته. اگر دو نفر عمل با هم یکجور کار کنند ساعات معین و مقدار هم کار کنند شرکت در عمل جایز است عرض میکنم اقایون میفرماید نه دلیل ندارد این یکجور این یک شرکت این اسکله وزن رو در نظر بگیرید یا شرکت در کار است فقط یک، دو شرکت در مال است فقط، سه شرکت در کار و عمل است از هردو هم این کارعمل هم اون کار عمل چهار یکیش کار عمل دیگریش کار پنج یکی عرض شود که عمل دیگری کار عمل پس شرکت در این ابعاد کار زنده و کار مرده امکان پذیر هست اصولاً در بعد شرکت سهمی که کار زنده دارد بیشتره سهمی که کار مرده دارد بیشتره این کار مرده هم که دوجوره یکی کار مرده ایست که مانند خانه است بدون کار استفاده داره اون رو بحث نمیکنیم یکی کار مرده ایست که تا روش کار نشود این فایده ندارد پس بهرۀ کار مردۀ در بعد دوم که پول است که اگر کار نکنید چیزی درآمد درش نیست بهرۀ این بسیار کمتره بنابران در باب مضاربه چیزه در باب مضاربه اجرت شخصی که پول رو قرض کرده و بهره اش بیشتر از جنابعالی ست که صاحب پول هستید به سه جهت. این بحث در باب مضاربه خواهد آمد خب و اما ولی نشده هنوز پس کاری باید بکنید پس باید کاری بکنید آخه مثال جایی بزنید که حالا چیه حالا چیه نشد ببینید نه خیر اگر استفاده نتواند بکند که اجاره باطل است اصلا قاطی با اونجا نکنید اگر دفتر شرکت یا خانه ای که اجاره کرده استفاده نمی خواد بکنه نه خیر اجاره باطله اونجا ما بحث نمیکنیم بحث این است که من اجاره کردم توش میشینم یا می نشونم بحث در اونجاست اما پول اینطور نیست در باب پول اینطور نیست پولی که من میگیرم روی لیره و دلار و پوند و موند و این حرفها نه میشه لحاف کرد نه میشه تشک کرد نه میشه خوابید نه میشه خورد نه میشه عروسی کرد با این پول نمیشه کرد. با پول مگه اینکه با ملکه الیزابت بتونی در اسکله عروسی کنی مطلب دیگربه با خود پول عرض کنم نمیشه کاری کرد. تتمه مطلب برای شنبه ان شاءالله. أَللهُمَ شَرَح صُدُورَنا بِنورِ عِلمَ و الایمَان وَ مَعَارِفِ القُرآنِ العَظیم فَأَغفِرنَا لِما فَدخُولوأ وَ تَقواه إِنا أَن ما تُحِبهُ لا تَقواه، وَالسلام علیکم.