بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد الله رب العالمین و صل علی محمد و علی آله طاهرین
راجع به مفترات صوم بحث شد و راجع به رویت هلال هم مقداری که لازم بود بحث شد بحث بعدی کما اینکه از تفسیر علامه حلی هست و ما هم همین رو بحث می کنیم این است که انسان دارای چند جور مکلف است سلبا و ایجابا در همون شرح صیام گروهی واجب است روزه بگیرند و گروهی حرام است و گروهی اما اصل اول کدام است در قرآن سوره مبارکه بقره از آیه صد و هشتاد و سه تا صد و هشتاد و هفت ، پنج آیه این پنج آیه مربوط است به کل تکالیف صیام،
خب راجع به اصل تکلیف ضابطه کلی در اینجا هست که
یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعّلكم تتقون
خب این دو بعد دارد یک بعد کل الذین آمنوا
البته بحث های دیگه رو ما می کنیم آقایون مراجعه کنید که چرا خطاب فقط به
الذین آمنوا شد و خطاب به کفار و کل متکلفین نشد و حال اینکه متکلفین مکلف به فروع اند کما اینکه مکلف به اصول اند این ابعادی است که آقا یون خودتون ملاحظه بفرمایند در تفسیر و فکر کنید خب ما در این جهت داریم بحث می کنیم که ضابطه ی کلیه در کل احکام ربانیه احکام ربانیه که کلیت دارد نه در مثل حج مثل حج استطاعت میخواد جهاد استطاعت بدنی میخواد امر به معروف ونهی از منکر و همچنین نه دراون احکامی که باید از برای کل مکلفین تحقق پیدا کند صم از اون احکامه انسانی که ایمان آورده است به خداوند این مامور است به وجهین کلی که
كتبَ عليكُم الصيامِ كما كتب على ألذين من قبلكم لعّلكم تتقون
هر چه می خواهد باشد مریض باشد علی سفر باشد کوچک باشد بزرگ باشد مطیغ باشد شیخ و شیخه باشد این کلیت دارد دیگه همه رو این طبعا شامل میشود اینجا در این کلیت ما چند بحث داریم یک بحث این که آیا
يا ايها ألذينَ آمنوا
كتبَ عليكُم الصيام
كما كتب على الذين من قبلكم
آیا تمام صم هایی که
علی الذین من قبل المسلمین
واجب شده است بر ما واجب است خب نه چون کما در اصل صیامه و این از خود این آیات و علی الآیات و از روایات این مطلب را استفاده می کنیم که نخیر که صم های ما با صم های آنها فرق میکنه داره ولی هر دو صومه مطلب دیگری که یادمان نره عرض کنیم این است که ما سابق صحبت کردیم در این آیه و راجع به این موضوع صحبت کردیم که در شریعت تورات صم صمت بوده
انی نذرت الی الرحمن صوما فلن نکلم الیوم انسیات
این آیه نقل می کند از مریم سلام الله علیها که تابع شریعت تورات بوده است
انی نذرت الی الرحمن صوما
الصوم که نیست اگه الصوم بود،خب اون صم معروفه ولی صم محدوزه ایه این صوما که مریم سلام الله علیها نذر کرده است، و این نذر را دارد انجام می دهد
فلن نکلم الیوم انسیا
آیا در شریعت اسلام هم چنین صومی با نذر می شود یانه اصالتا ها نذر چون صحبت نذره آیا همانطور ی که برای مریم نذر این صوم درست بود ومحقق شد برای مسلمانان ها هم نذر این صوم درست است یک جمله ای که حالا داریم که قبلا عرض نکرده بودیم بعد از آیات جواب یک مرتبه است که صوم صمت یک واجبی است از واجبات صومی اینجا استفاده میشود مثلا فرض کنید صلاه لی آیا صلاه لی واجبی است از واجبات صلوات یومیه نه اما آیا نذر کنید چطور رجحان داره دیگه ما اصل رجحان رو می خوام اصل این که صوم صمت رجحان دارد در شریعت تورات خب بوده اگر چنان چه صوم صمت اگر چنانچه صوم اگر چنانچه صوم صمت صوم سکوت فقط سکوت کاری به شکم ندارد فقط سکوت یا باد چیزهایی دیگه یا خودش تنها این سکوت صومی که انسان بر خود الزام کند که ساکت بشود یک مدت خاصی آیا این رجحان داره در شریعت اسلام چنانچه در شریعت تورات بوده است یا نه؟
یقال ان یقول
شما جواب پیدا کنید آقایون چون نداره ما داریم
یقال ان یقول
که ما استفاده می کنیم که در شریعت تورات صوم هست هم از صوم ها بود کاری به وجوب وغیر وجوب نداریم اما رجحان داشته این رجحان که داشته است چه رجحان استحبابی چه رجحان وجوبی در هر دو صورت قابل تعلق نذر بوده و جناب مریم نذر کرده که
انی نذرت الی الرحمن صوما فلن نکلم الیوم انسیا
الیوم گفت النهار نگفت الیوم یعنی بیست و چهار ساعت بیست و چهار ساعت نذر کرده است، که با انسان سخن نگوید آیا در اسلام رجحان داره این کار که انسان به عنوان رجحان انجام بده بیست و چهار ساعت صحبت نکند با انسان نماز که با انسان دیگه با خداست که اگر رجحان داره می شود نذر کنیم ما صوم هست بگیریم یا نه؟ خب وقتی که قرآن از شریعت تورات نقل کرد در کل قرآن هم این حکم نسخ نشد پس بنابراین صوم هست هم در اسلام هم اشکال نداشته باشد و اگر در روایاتی داریم که صوم هست در شریعت تورات بوده در شریعت اسلام نبوده اول روایات را عرض بر کتاب می کنیم و قابل قبول نیست چرا ؟برای اینکه چه قرآن شریف تنصیص کند که صوم هست در اسلام هست استمرار دارد در اسلام و روایات در این جا نقشی ندارد چون ندارد ما زیاد داریم نزاعه بسیار زیاد داریم از جمله ساختن مجسمه دوات الارواح که از جریان سلیمان استفاده می کنیم و روایاتی که در این باب هست یا معنی می کنیم یا رد می کنیم ساختن مجسمه دوات الارواح درسته و همچنین در باب سلام کردن بر کافر که جناب ابراهیم علیه السلام سلام کرد بر آذر پس در شریعت ابراهیم سلام کردن بر کافر جایز بوده در قرآن نسخ نشده اصلا روایات هم نمی تواند نسخ کند نظیراین ما زیاد داریم و اگر در باب
و ان تجمع جنبین اختین
اگر جنبین اختین را قرآن تحریم نمی کرد و نقل می کرد و نقل می کند از شریعت تورات که جمع بین اختین جایز است ما هم استمرار می دادیم این حکم جواز رو چرا نزاعه بسیار زیاد داره حالا این رو امروز حضور برادران عرض می کنم شما از هر کی می خواید سوال بفرمائید که بپرسید که چرا رجحان ندارد صوم هست در اسلام تا نشود که انسان نذر کند صوم صمت را نمی خوایم بگیم صوم اسلام اینه فقط یکی از انواع صومه و در شریعت تورات انواع گوناگونی از صوم هست که ما
در این جلد عرض می شود که دو که مجلد ثالت است جز دو نقل کردیم اینجا در صفحه دوازده نوشتم
انه کان من نقوس متعبد بین کافه ملیین معمولا عندهم فی الباسا و الغرائ غیر المترقبه
تا آخر آیه رو مطالعه بفرمائید دو صفحه س صفحه دوازده و سیزده خب بعد برگردیم سراغ حرف اول این
یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم
سوالی که اعتراض بر خود بنده است سوال مگر نفرمود
یا ایها الذین آمنوا
خب اگر چنانچه بچه چه پسر و چه دختر در سن ده سالگی گام اول بلوغ را می نهد که من این را عرض کردم و نوشتم اولین گام تکلیف در اون زمینه ای است که این پسر کوچک یا دختر کوچک در سن ده سال یا هر چه کم ترم حتی معدل در سن دعوت ساله این که در خانواده اسلامی زندگی کرده است، خدا شناس و پیغمبر شناس و دین شناس به این مقداری شده است که ازصبیه پنجاه ساله حقیقتا بهتر می فهمد ،بر این آدم تکلیف صلاه هست یا نه؟ خب بله اما تکلیف صوم هست یا نه ؟نخیر چون تکلیف صلاه گام اول من بلغ است و تکلیف صوم گام بعدی است تکلیف صلاه مربوط است به من بلغ از نظر عقلی
لا نذرکم و اوحی به الیه هذا القرآن لا نذرکم به و من بلغ
یکی از ابعاد من بلغ کسی که فکرش عقلش رسایی دارد نارس نیست رسایی دارد به اینکه خدایی هست و شریعتی هست و قرآنی هست و چه این گام اول رسایی بر او الزام می کند گام اول نقش تکلیفی را که عبارت باشد از نماز قبول ،،از نظر کتاب
لا نذرکم به و من بلغ این عرضی است که بنده کرده ام و حالا دارم تکرار می کنم که بعد اشکال که بر خودم میخوام وارد کنم،آقایون فکر کنید که تکلیف دارای ابعاده گام نخستین تکلیف انسان تکلیف رسایی عقل است به اینکه شرعی هست و خدایی هست و تکلیف ی است و چه پس از اون هنگام حتما باید نماز را بخواند و لذا
پسر ده یازده ساله از من سوال میکند مکلفم مکلفم یانه ازش سوال می کنم تو خدا رو قبول داری پیغمبر اینها رو قبول داری یانه میگه بله میگم بله شما مکلفین باید نماز بخوانید این مرحله اولی ست و لکن این بچه ده ساله که از نظر بلغ عقلی زودتر است از نظر بلغ جسمی چندتا بلوغ داریم بلوغ عقلی بلوغ جسمی و روزه بلوغ جنسی و ازدواج بلوغ فرق دارد یا نه؟ بلوغ جسمی برای دریافت این که شرعی است نماز بعدش به چند سال بلوغ بلوغ جسمی برای دریافت این که شرعی است نماز بعدش بعد از چند سال بلوغ جسمی و توان جسمی و روزه بعدش بلوغ جسمی برای ازدواج بعدش بازم حدس زده
و ابطل الیتامی حتی اذا بلغ النکاح
کافی نیست
فان انست منه رشتا
در خصوص یتامی این سه بلوغ کافی نیست بلکه
آنست منه رشتا ،،
باید گام در مرحله چهارم بلوغ که بلوغ اقتصادی است بذاره تا بتواند شاملیت رو به اون بدی،غیر یتیم نه ها نسبت به خصوص یتیم که پدر را از دست داده است، شما که ولی یتیم هستید نمیتواند وقتی که این زن گرفت یا شوهر کرد ما چی به او بدهیم نه
فان آنست منهم رشدا
عرض می شود که
افتح الیهم انبار هم
پس بلوغ دارای مراحلیه این زمینه را عرض کردم برای اعتراض که میخوام عرض کنم به خودم اینکه مگر شما نمی گوید یعنی خود من مگه شما نمی گوید که گام اول بلوغ بلوغ عقلی است و کافی ست حدود ده سال و لو جسم رشد روزه ای ندارد رشد کافی ندارد و رشدها ی دیگر برای تکالیف دیگر ندارد خب این جا می فرماید
یا ایها الذین آمنوا
مگه این آمنوا نیست این آمنوا ست دیگه این بچه پسر یا بچه دختر در سن ده سال که معمولا در اتباع ایمانی ما و در بیوت ایمانی ما این ها به این رشد رسیده اند که خدا هست و دین هست و این باید نماز بخواند خب پس همین باید روزه هم بگیرد چون
یا ایها الذین آمنوا
پس حج هم باید بره پس چه پس چه پس تمام تکالیف را که بر محور ایمان است باید انجام دهد این اعتراض خب ما قبلا چه عرض کرده بودیم عرض کرده بودیم که در سن ده سالگی نماز ولکن در سن حدود سیزده سالگی روزه هم پسر و هم دختر و این ظلم است به دختر که بگیم دختر در سن نه سالگی روزه و پسر در سن پانزده سالگی شش سال پنج سال فاصله چرا شش سال پنج سال فاصله بین پسر و دختر مگر پسر و دختر از نظر بنیه جسمی این قدر فاصله دارند اگر پسر از دختر قوی تر نباشد حداقل از نظر بنیه جسمانی پسر و دختر مانند هم اند تازه اون طرفش می چربه اگر پسر نه ساله و دختر نه ساله باهم کشتی بگیرد و دختر میخوره زمین همیشه اینجوری بوده مگر الا در نظر بگیریم حالا ما این کار نداریم ما میگیم اگر پسر و دختر ضعیف تر از پسر نباشد قوی تر از پسر نیست برابرند با هم وقتی پسر و دختر از نظر بنیه جسمانی و نیروی جسمانی برابرند چرا دختر واجب است پنج شش سال زودتر روزه بگیرد و پسر بعد چرا این ظلم رو کی کرده است به دختر و این مجال رو کی داده است به پسر اسلام این کارکرده ؟ اسلام ظالم نیست ما کرده ایم فتواهای ما بدون توجه این کارو کرده است که هم ظلم کرده اپ است به قبیل دختر و پسرعرض می شود کما اینکه درباب زکات اینطوریه مگر در باب زکات کی گفته است که فقط نه تا و گی گفت اگر در یک روشها به اون گاو گوسفند خودت علف بدی ساقط میشه یا در اون مزرعه اگر یک مزرعه نبود چندین مزرعه بود اگر صد مزرعه شما دارید و هر یک به اندازه نصاب نیست کی فتوا داد که اینجا زکات ندارد این فتوا فتوا اسلام نیس فتوای ماست که رو اشتباه فتوا میدیم در بحث دختر و پسر که من یادم هست در مدینه منوره که رفتیم بعد دو سال در مکه موندیم یکی از رفقای ما که الان هست در سریلانکا کجا دختر نه ساله اش رو وادار کرد در مدینه روزه بگیرد و داشت میبرید این دختر گفتم آقاجان این دختر در این هوای گرم هیچ این دختر اگه روزه براش واجب چرا دوازده ساله شما نباید روزه بگیرد گفت مقلدم گفتم چه عرض کنم حالا ببینید این فاصله ای که در سن تکلیف صوم که مربوط به بدن است به روح که نیستش که روزه. که روح روزه نمیگیرد روزه رو بدن میگیره به ارائه بدن روزه میگیرد این تکلیفی است که تکلیف پیاده شود در بدن بله پیاده شدن تکلیف روح انسان نسبت به نماز خواندن در بدن پیاده می شود ولی انسان نماز میخواند این ضعف و قوه و این حرفا نداره بچه اینقدرمیدود یک دهم اینقدر می دوئه نماز میخونه اون مطلبی نیست اما همین بچه نه ساله و ده ساله دختر رو بگن روزه حتما باید بگیری اما پسر تا چهارده سال نخیر روزه رو نباید بگیری اگر هم به حساب وجوب بگیری مثلا به قصد خرابه این ظلم را که تمام کسانی که حس دارند در عالم عقل ، عدد سرشون میشه میشه مزاج جسمانی سرشون میشه این مطلب رو قبول ندارن اینو ما قبلا عرض کردیم و میگیم و خواهیم گفت اعتراض تکرارنیست پس
یا ایها الذین آمنوا
چیکارمیکنیم
یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم
الذین آمنوا
چنانچه پسر و دختر ده ساله که میگیم نماز واجب است پس پسر و دختر ده ساله هر دو روزه هم واجبه ببینید بلوغ که برای نماز لازم است فرض کنید همون گام اول که ده سالگی است نه سالگی استخ البته در روایات هفت ساله داریم نه ساله داریم ده ساله داریم سیزده ساله داریم پونزده ساله داریم ودر روزه اکثر روایات سیزده ساله ست اکثر روایات در مورد پسر و دختر هردو یکسان اند در سیزده سالگی روایات هفت و نه و شش و اینها و این خیلی گیجه روایتش اگر آقایون اهل روایات هم باشند روایاتی که در باب تکلیف صوم مقرر می کند سن رو میگه دختر وقتی که توانش جوری شد که حیض بشود البته دخترای ما که در سن سیزده سالگی
نه قاعده ست اینجا
ببینید
لا یکلف الله علی مکانکم مریضا او قال السفر
تمام اینها استثنا ست ما در مستثنی منه داریم بحث می کنیم آقایون دقت بفرمائید میگه ای همه مومنین همه مومنین از کجا آغاز میشه ازده سال برای پسر و برای دختر چرا برای اینکه گام اول تکلیف ایمانی چیه اصلا چون کام اول ایمانی صلاه است پس ایها المسلمون جراحی نگفت ایها المصلون چرا تفرمود
یا ایها الذین آمنوا
فرق می کند ببینید
الذین آمنوا
نمیاد که
یا ایها الذین آمنوا اذا استتعتم
که برنخورده
الذین
استثنا
من کان مریضا او علی السفر
استثناست واونایی که مکلف به صلاهنبستند اونا که داخل در
الذین آمنوا
نیستند
الذین آمنوا
بحث اینه
و یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون
چکارش کنیم می فرمایند خب این استثنا ست دیگه
گام اول الذین آمنوا که صدق الذین آمنوا برهمه میکند چیه صلاه خب فاصله است بین تکلیف صلاه تکلیف صوم تکلیف صلاه مربوط به عقل این معرفتی تکلیف صوم چند سال بعد چکار می کنید حال؟این یک سوال رو آقایون فکر کنید و جواب بدین حالا نخیر همون گام اول ورداریم میگیم
یا ایها الذین آمنوا
منافق رو میگیره
الذین قالو آمنا قلت من ، ابله هارو می گیرد اون کسایی که بلوغ عقلی یعنی اون گام اول در یافت و لو در یافت ضعیف رجحان دهنده شریعت و دین من اینجا یک مثالی عرض می کنم برای شما به درد میخوره من نظرم هست که در آلمان که برای ماجرا رفتم یکی از کسانی که در سفارت بود و معاون سفارت بود و دامادمان که خود سفیر بود و اینها یه جایی دعوت داشتیم منزل معاون این گفت آقا من یه عرضی دارم گفتم بفرمائید گفت به بچه سیزده ساله یه پسر سیزده ساله دارم این نمازبعضی وقت نماز خونه و خیلی عاقله خیلی فهمیده خیلی عاقله خیلی فهمیده س اهل مطالعه س اهل بحث اهل دقته هرچی باهاش بحث میکنیم میگه آقا جون من مکلفم یا نه من مکلف نیستم نماز واجب نیستند میشه کاریش کنید بله قبل از شام یا بعد تز شام گفت هر وقت گفتم قبل از شام بحث می کنیم گفتم آقاجون گفتم شما بروید بیرون آقا جان شما خدا رو که قبول داری بله از خیلیام بیشتر از قبول دارم از اونایی که بیست ساله و سی ساله بیشتر قبول دارم بیشتر دلیل دارم گفتم خب باشه خدارو قبول داری پیغمبر و خدا و اینارو قبول دا گفتم خب یه مثالی رو صورتا خارج از موضوع میخوام بزنم سوال گفت بفرمائید گفتم اگر پدر به شما سلام کرد بهش جواب می دین گفت چطور میشه پدر به من سلام کند من سلام می کنم گفتم حالا اگر به هر دلیلی گفتم اگه جواب ندید چه گفت من آدم نیستم دیگه گفتم برعکس حالا پدر به شما سلام کرد.حتما جواب می دید دیگه شکی نداری دیگه آیا پدر مهمتر است در نظر شما یا خدایی که این طور می شناسید گفت خدا گفتم چطور اگر پدر به شما سلام کرد جواب حتما می دید و جواب ندید انسان نیستید چطوره خدا شب روز داره به شما سلام عملی میکند سلام لفظی ما داریم عملی محبت پدر محبت مادر چه چه چه شب و روز
آفاق آنا کل یوم فی الشان
دائما دارد به دائما دارد به شما سلام می کند چون سلام اظهار محبته سلام از نظر لفظی یعنی از طرف من سلمی نه تنها سلمی به ما محبت می کند خداوند اضافه بر سلام معمولی ما داره اضافه سلام می کند در دوبعد .اضافه چون سلام یه مثلث است یکی لفظ دیگر معنایی که ما داریم یعنی از طرف من سلمی سوم اضافه دارد که اضافه بر این خداوند دائم الرحمات است بر شما خب تکرار بفرمائید اجازه میدید پدر بیاد گفتم تشریف بیارن اومدن جمع شدن گفتم جریان اینه خب حالا که خداوند کپپتب به شما سلام میکند میشه جوت ندین گفت خیلی غلط کردم نماز نخوندم نماز باید قضا شه بعد به این گفتم مکلف است سن سیزده ساله مکلفه تکلیف همینه بیشتر از این نیست با چه منطقی می شود بچه ای که باوردارد دین خدا و شریعت رو و نماز نمی خونه اینو گفتش نماز بخون هرچی شما نصیحت کنی نصیحت عالم و آدم و جن و انس رو بیاری خب فایده نداره خب این مکلف نیست این تقصیر من و شما مفتیاس که میگیم مکلف نیس این گام اول تکلیف رو ورداشته
لانذرکم به و من بلغ
ما مفتی فتوا دادیم رو این حساب اگه فتوا بدیم این مکلفه و بالعکسش در باب صوم در باب صوم بچه نه ساله ای که این عروسک بازی تازه داره میکنه جون ندارد که با یه پسر هشت ساله ای حتی کشتی بگیرد چون تا چهارده سال هم واجب نیس روزه بگیره اما این دختر باید که حتما روزه رو بگیره این ظلمی ست که ما از نظر فتوا می کنیم این کتابا سنتا عقلا حسا وجدانا عدالتا انسانیتا حیوانیتا به این آدم ظلم کردیم ما این کار درست نیست پرده رو باید بالا بزنیم اون ظلمی که به فقه اسلامی شده است باید برطرف بشه به فقه اسلام ظلم شده است نظرم این است که مرحوم آقای خویی رضوان الله علیه نظرم هست که در یک جلسه خصوصی می فرمود که به من بعضی ها اعتراض میکنن میگن که فلان فتوایی که شماها میدید این اشکال درش وارده فرمودن من جواب دادم که فتواهای ما که صددرصد اسلام نیست به اسلام اعتراض وارد نیست و فتواهای ما بعضی وقتها اسلام نیست ما اینجوری میفهمیم گفتم نه آقا جور دیگه جواب بدین بگین فتواهای ما چون برداشت از اسلام صحیح نیست و نمونه این بود که راجع به شب قبلش صحبت شده بود استبطا راجع به خاک کثیف متعفن گندیده بدبو کثیف و چه ولی پاک استبطا شده است خب ما که آب نداریم با این خاک تیمم کنیم ایشون اول فرمودن واجب است و دیگران هم فرمودن واجب است من به ایشون عرض کردم حرام است برای اینکه
یحرم علیه الخوائص
صرف پاک بودن کافی نیستش که خبیث بدتر از متجنسه اگه یه سر سوزن فرض کنید که خون به آب خورده و آب رو این ریخته این خبیث نیست متجنسه اما خبیث بو گند و کثافت و چرک و آشغال و فلان و لکن این سعید است قراره تقصیر از ماهاست
یعنی اگر ما مستقیما بر محور کتاب بدون آنکه آنچه را که گفته اند و شهرت دارد و ضرورت دارد و مرورت دارد و اجماع دارد اگر درست ما برداشت از کتاب الله بکنیم اینقدر ما گرفتار نمی شویم اینقدر به اسلام اعتراض نمیکنن اعتراض به اسلام کردن رای کوتاهی ماست روی قصور نه روی تقصیر های ماست حالا در این بابت در این بابت در این جزوه که به خط خودم ان شاءالله پخش خواهد شد زیراکس میشه چون چاپ نمی شه البته نقطه عطفی در فقه که سراسر فقه را ما در سی صفحه بردیم ۳۰ صفحه وزیری از باب اجتهاد تقلید تا آخر آخر منتها نقطه عطفی اونجایی که دیگران نمی گوید و به خود اجازه نمی دهند بگویند چون برخلاف شهرت است برخلاف اجماع است برخلاف قدرت است بعد اول تبلیغ بلوغ تبلیغ در بعد بلوغ است که بلوغ یعنی چه؟ بلوغ این نیست که پسر ۱۵ ساله دختر ۹ ساله نخیر پسر و دختر بلوغ شان در نماز که گام اول است یکسان خب در بحث بلوغ مطالب عرض کردیم به جای خود و تغاصیلش هم به جای خود حالا نظری دقیق و عمیق در آیات صیام می کنیم از آیه۱۸۳ به بعد.
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعّلكم تتقون
سوالی که دیروز عرض کردم مربوط به خود من بود و بعضی برادران اشارتا ذکر کردند به جوابش من اون اشاره تفصیل میدم
اینجا به عنوان ضابطیه کلیه ۲ تعبیر دارد قرآن شریف اول
یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعّلكم تتقون
بوجهین کلی بعد استثنائات داره
و ضابطه دوم
و من شهد منکم الشهر فالیصمه
اینم کلی ست
من شهد منکم الشهر فالیصمه
کسی که در رمضان حاضر است و مسافر نیست
فالیصمه
باید رمضان روزه بگیرد و از این آیه ما استفاده می کنیم که حرام است سفری که منافی با صحت روزه است منافی با جواز روزه است در ماه رمضان اگر چنانچه انسان مسافر نیست خب حالا راجع به ضابطه اول و دوم نیز
یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم
درست است بالغین در گام اول را که پسر و دختر ده ساله است مثلا که نماز در نقطه اولی تکالیف بر آنها واجب است میگیره قبول ،پیرمردها رو میگیره پیرزن هارو میگیره حائزه هارو میگیره نفساها رو میگیره مریض ها رو میگیره مسافرهارو میگیره مطیقه هارو میگیره مگه نمیگیره همه رو میگیره یکی از این مطیغ ها بچه پسر یا دختر ده ساله ای است که نمیتواند روزه بگیرد مستثنا ست دیگه،یکی از برادران اشاره فرمودید بله پس این مطیق مستثنا ست منتها مطیقه دوجوره یک مطیق علی طول خط است همیشه مطیق پیرمرد است پیرزن است ضعیف است تازنده است این جونش بالا میاد روزه می گیرد این یه جور مطیقه
یک جور مطیق احیانی است زنی است که بچه شیر می دهد یا آدمی ست که اگه فرض کنید که روزه بگیرد نمیتواند بچه شیر دهد یا هم بچه شیر بده هم روزه بگیره به حالت اطاقه بیشتر می رسد و مریض میشه یا مثلا آدمی که فعلا لاغره ولی می شود بعدا که لاغری از بین بره و روزه ای که الان مطیق بود بعدا بگیره اینا احکامش فرق میکنه مواردش فرق میکنه بحث میکنیم خب حالا در اینجا محور اصلی و کلی
یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعّلكم تتقون
تموم این قاعده کلی پس اصل و قاعده شرعیه روزه دار بودن روزه دارشدن شخص مکلف است و لو در نقطه اولی تکلیف آیا می شود گفت که بچه های ۱۰ساله و ۹ ساله صد در صد مطیق الصیام اند نه بعضی ها مطیق الصیام اند سختشونه خیلی و تمام نیرو رو باید مصرف کنند بعضی ها می توانند روزه بگیرند بلکه قبل از ۱۰ساله اند چنانچه نمی توان گفت انسان مکلف همیشه مریض است همیشه مسافر است همیشه زن حائض است همیشه نفسا ست همیشگی ندارد بعضی وقت ها اینجور است بعضی وقت ها اونوقت اونجوره،چه در سن تکلیف چه در حال مکلف چه در سفرش جه درمرضش چه دراطاقه اش احیانا هست احیا نیست حت اگرم همیشه باشه همیشه استثنا میخوره و از اون ناحیه خارج میشه حالا ما چه میفهمیم بر مبنای این آیات مقدسات اولا که فرض صیام بر کل
الذین آمنوا
ست که از ده سالگی سرو دختر است که منتها خب وقتی که این مطیق اند و نمی توانند یا مضر است احیانا این وجوب ندارد اگر مضر است حرام است اگر نطیق است که صد در صد نیروهای مصرف شود که نفسش بالا بیاد ضرر ندارد در اینجا وجوب ندارد رجحان دارد یعنی بر پسرودختر ۱۰ ساله که برایشان چهارروزه استحباب دارد بله جوب از بین می رود.
و ایاما محدودات
زمان معین می کند به طور اجمال ایام معینین خب اگر کسی سوال کند این ایام معدودات که شهر رمضان است شهر رمضان که فرق می کتد بعضی وقت ها ۳۰روزه بعضی وقت ها ۲۹روزه این چطور شمارش معینی است که گاه ۳۰ روزه است گاه یک روز معینه جواب
الایام معدودات فی مطاق شهر
یعنی ماه معین است ماه رمضان تا کی با ماه های قبلی یا ماه های بعدی هرگز نمی شود
ایام معدودات فی مطاق شهر
چه ۳۰ روز باشد چه ۲۹ روز باشد اگر گفتن هر سال کل ماه محرم را غذا بدهید این معدودات است گاه ۲۹ روزه گاه ۳۰ روزه چون معدودات دو بعده یک معدودات که روزها شمرده شده است که همیشه یکسان است نه این مراد نیست این میگه نخیر ماه معین است ماه قاطی با ماه های دیگر نمی شود اگر کم و زیاد نی شوداز نظر طلوع هلال است و غروب هلاله این منافاتی با این جهت نداره،
خدا این رو شمرده برای شما شمارش گتره نیست که چند روز رو بگیریم کافیه نخیر ایامی است که شمرده شده و معین شده نزد خداست چیه بعد میگه
شهر رمضان
پس معدود،منتها معدود این بین الدین است یا بیست روزه یا سی روزه
ایام معدودات
بعدش
فمن کان
فمن کان استثنا ست استثنا به سه دسته خورده است
من کان منکم مریضا
علی السفر
الذین یطیغونه
سه بعد داره در این سه بعد روزه ۳حکم پیدا خواهد کرد خب مرحله اولی که طبق ضابطه است و مورد استثنا نیست روزه خب واجب است در ایام معدودات که شهر رمضان ست روزه واجب است و هیچ ردخوری هم اصلا ندارد اما در سه مورد استثناست
من کان منکم مریضا
این حرام است روزه بگیرد
او علی السفر
حرام است روزه بگیرد،این دوتا حرامه کلا واجب بود در اینجا اون واجب حرام می شه
فعده من ایام الاخر
چون همیشه مرض نیست همیشه علی السفر نیست اگر همیشه علی السفر باشد که از سفر خارجه همیشه همیشه هم که انسان مریض نیست که اگر همیشه مریض باشد مطلب دیگه این ای کسانی که در حال مرض هستند یا در حال سفر هستند که بعدا مرض از بین می رود و سفر هم ازبین می رود
فعده من ایام الاخر
در ایام اخر باشه ایام اخر یعنی چه ایامی که مرض نیست ایامی که سفر نیست حالا در مرضش اگر در تمام ایام عمر مریضه ایام اخر دیگه وجود ندارد که ایام اخر در صورتی که مرض از بین بره یا حتی اگر سفررو اونوری که آقایون می فر ماین هیچ قید هم نزنیم اگر کسی مسافر است و همیشه مسافر است همیشه معذور است که اونجا اگه درست نیست در چند بعد اون درست نیست حالا
راجع به مریض
۱.مریض شخص مریض به حساب مرضش این کتب که نیست هیچ بلکه رجحان و جواز هم ندارد به چه دلیل به دلیل
فعده من ایام الاخر
یعنی چه یعنی کتب شهر رمضان از برای مریض منتقل می شود به کتب غیررمضان که
عده من ایام الاخر
سوال
ببینید سوال ممکنه کسی اعتراض کنه از برادران اینطوری اعتراض کنه ما عنایت به شهر می کنیم اینطوری که ،،،جواب دادید به کلی از بین برود اعتراض رو کمااینکه در مکه مکرمه این بحث ها زیاد بود خدا می فرماید یا ایها الذین آمنوا کتب
وجوب آورده اگر وجوب رفت حرمت میاد وجوب بره و استحباب بیاد مرجوعیت بیاد اباحه بیاد رفتن وجوب دلیل بر آمدن حرمت که نیست سنی اینطور میگه بگه بنابراین ما در سفر روزه می گیریم برایر اینکه وجوب رفته اما رجحان که اشکال ندارد کسی حرف بزنه بگیم جوابش عطف به
فعده من ایام الاخر
است چطور آیا ممکن است امری مستحب باشد واین مستحب را انسان انجام بده بعد هم در وقتی دیگر همون واجب باشد نمیشه که مستحب جایی واجب نیس روز رمضان یا روزه واجب است یا مستحب است یا حرام است وقتی که فرمود واجب
کتب رفت
یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعّلكم تتقون
بعد فرمود
و من کان منکم مریضا
که چی کتب رفت این کتب که رفت به حساب شما ممکن است رجحان باشد میگیم اگر این کتب برای مریض رفت اگر رجحان صوم برای مریض باشد چطور هم رجحان دارد در رمضان بگیردهم
عده من ایام الاخر
واجب است چون
فعده من ایام الاخر
کتب است دیگه کتب روزه داری ایام بعداز رمضان است که این مرض نیست سوال اگر در جایی که در رمضان این هست و این رمضان موجب رفع وجوب است اگر موجب رفع استحباب نباشد که مستحب باشد شما در رمضان روزه را بگیرید پس وجوبش در عده من الایام الاخر چیه شما کار بالاتری کردی کاری که به شما واجب نیست کردی کسی کهذبعدا
و علی الذین یطیغونه فدیه الطعام مسکینا. من تتبع اخیرا فهو خیرا له
اگر کسی به زحمت آن را که واجب نیست بگیرد خیرا له است
و ان تصوموا خیر لکم
اگر روزه بگیرید بهتره من اگر به حالت مریض،استحباب داشته باشد یا جواز داشته باشد که روزه بگیرم و گرفتم در رمضان پس
عده من ایام الاخر
چیه این کتکه که این میگه خیرا له این که شرا له شد که
وانگهی جمع بین مستحب و واجب یعنی چه نماز شب هم مستحب ات هم واجب چی شد جمع بین ضدینه یانماز شب در وقت خودش مستحب است بعدا قضاش واجبه چی شد یا نماز شب در وقت خودش واجب است بعدا مستحب قضا آخه نداره چیزی که انجام شد قضا داره این عده من ایام الاخر مگه قضا نیست چرا قضای برای چیزی که واجب نبوده است، اما راجح بوده است خب اگر راجح باشد چطور می شود که این راجح باشد و من بگیرم
فعده من ایام الاخر
چیه؟ یعنی
کتب عده من ایام الاخر
بعد از رمضان برای کسی که مریض ه ما این طور جواب می دیم برادران سنی که کتب در حالی که مریض نیست هست ببینید شما دارید اگر نگرفتید این جا داره می گه
فعده من ایام الاخر
عده من ایام الاخر مطلق است یا نه؟ جواب ش را بدین فعده من ایام الاخر ،،،اگر شما مریض بودید در رمضان واجب چیه عده من ایام الاخر چه بگیری چه نگیری عده من ایام الاخر هست یا نه؟ همان طور که روزه رمضان واجب بود بگیره نگیری ندارد واجب بگیری
عده من ایام الاخر
هم واجب است قبلا هر کاری کردی توجه کردی اگر مریض است گرفته هم باید قضا بگیره هم کار حرام نکرده گرفته چرا برای این که واجب ایشان واجب متعین کسی که مریض نیست این است که بگیره واجب متعین کسی که مریض است
فعده من ایام الاخر
،،،،من ایام الاخر یعنی چه؟ یعنی کتب علی المرضی عده من ایام الاخر بر این واجب می شود این جواب دوم اگر خداوند کاری را واجب کرد بعد گفت الا در این زمینه وجوب می رود اما استحباب می آید همان طور که وجوب دلیل می خواهد استحباب دلیل نمی خواهد ببینید خداوند واجب کرد در چنان زمینه ای چنان کاری را اگر در چنان زمینه ای چنان کاری رو واجب کرد اگر به علتی فرمود وجوب نیست استحباب هست دلیل میخواد یا نه؟ همان طور که وجوب بودنش دلیل میخواد بعد از رفتن وجوب استحباب هم دلیل میخواد این جواب دوم که استحباب روزه از برای مریض در اینجا بدعت است دو سوم شخصی که مریض است و مرض شدید می شود در صوم این لعله تتقون تتقون چیه؟ تتقون پرهیز از محرماته یکی از محرمات خود را مریض تر کردن مگه نیست یکی از محرمات این است که انسان خود را مریض تر کردن ادغام مرض اولا یا خود را مریض تر کردن است ثانیا اگر من با روزه گرفتن خود را مریض تر کردمحداقل دورانامراین اهم.مهم اهم حفظ صحت است واجب مهم روزه گرفتن حداقل در بعد سوم دورانم اینامرمهمه اگر من مرضم ادامه پیدا کند شدید بشه با روزه گرفتن در اینجا باز روزه حرام است واجب که نیست مستحب هم کخ نیست مباح هم نیست مجروح هم نیست بلکه اینجا مسلمه که محرمه این حرف گذشت حالا این راجع به مریض سوال در اینجا نفرمود که کسی که احتمال عقلایی می دهد که مریض شود اینو که نفرمود
من کان منکم مریضا او علی السفر
کسی که مریض بوده است و الان وجوب روزه می شودیقه او را بگیردغیر شما که مریض بوده اید
فعده من ایام الاخر اما اگر مشی با روزهذمریض می شود مریض نیست ها اما با روزه مریض می شود
عده من ایام الاخر
اینجا که نمی آید چیکار کنیم از جای دیگه استفاده می کنیم یا همینو توسعه بدهیم نظر آقایون چیه توجه بفرمائید این
من کان منکم مریضا او علی السفر
کسی که الان رمضان می آید و علی السفر رفت نه الان رمضان آمد ودر سفر است در اون مدتی روزه ذات ازبین می بر در اینجا روزه واجب نیست اما اگر چنانچه رمضان هست و علی السفر می خواد سفر کنه،این چطوره ،معذوره نه بعدا می فهمیم که مطلبو
فمن شهد من کل شهر
اون سفری که و اون مرضی که ایجاد می ند انسان و حرام می کند صوم رو و اون عرضی که ایجاد کی کند انسان و حرام می کند صوم رو جایز است اون سفری که حرام می کند و اون مرضی که خرام می کند انسان ایجاد کند نه مانع از تحقق صوم واجب انسان بیاورد این حرام ست ما در مرضی فعلا داریم سوال می کنین بحث فردا بحث دیگه استبحث امروز در مرض
من کان منکم مریضا او علی السفر
خب کسی که مریض نیست ضعیفه نقاهت داره تازه از مرض بلند شده مریض هیس ها تازه از مرض بلند شده نقاهت داره یا ضعیفه ضعفی است که میداند یا میترسد به طورعقلایی که مریض شود در اینجا عده من ایام الاخر برای چیه،نظر آقایون چیه؟ یه جوابش این است که من فکر کردم میشه از خود آیه دربیاریم زورم نداریم ها نه،من اینطور فکر کردم ببینید انسان یا بالفعل مریضه یا جوری لاغر و ضعیف و حالت نقاهت است که حتما یا ظنا مریض می شود کسی که مقداری لاغر است مقداری ضعیف است در حالت نقاهت است که اگر روزه بگیرد رسما مریض می شود خب اینم مریضه ما دو جور مریض داریم نه اصلا الان مریضه آدمی که وضعش جوریست که اگر چند ساعت نخوردمریض می شود پس از حالا مریضه سالم نیست این از حالا مریضه روزه گرفتن کی رو مریض میکنه، کسی که الان مریضه ببینید مریض به چه معناست
ببینید
من کان منکم مریضا
یعنی بر
یک حالتی هست که روزه بر اون حالت مضره حالا مضر بودن روزه اون حالت دو جوره ، یه مرتبه مریضه راست و حسینیه صد در صده بینه یه مرتبه نه یک حالتی ست که این حالت مقدمه مریض شدن است اگر روزه بگیرد یه آدمی سرما خورده فقط سرما خورده اما ذات الریه نگرفته ترشی بخورد ذات الریه میگیرد این وقتی سرما خورده بود استعداد ذات الریه گرفتن رو داشت ترشی رو نخورد چون ذات الریه نگیری این خالت قبلیس حالت آماده باشه
پس
نسان سه حالتی دارد یک حالت این است که حالتی است که روزه بگیرد نگیرد ضرری ندارد خب این روزه رو میگیرد،
یک مرتبه نه الان مریض است جوری که روزه بگیرد یا مرض دوام پیدا می کند یا شدت اینم خارج،اولی که داخل دومی که خارج میشه سومی که مورد بحثه سومی این آدمی است که الان مریضه مثلا فرض کنید آدمی هست که درد معده دارد داریم زیاد داریم این در حال عادی که غذا ظهر میخورد شب میخوره صبح میخوره مطلبی نیست اما اگر روزه بگیرد همون روز اول از ظهرش که بگذرد شکمش شروع می کند به درد گرفتن سوختن این مریضه این مریض هست الآن مریض است شدت ویدا می کند مگر کسی که اگر چند ساعت غذا دیر شد سر دلش میسوزد سرش گیج میره و فلان مگه الان مریض نیست الان مریضه منتها مرض دو جوره