جلسه چهارصد و هشتاد و پنجم درس خارج فقه

مکاتب فقهی

494

بسم‌ الله ‌الرّحمن ‌الرّحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد

انشاءالله طاعات برادران عزیز در طول ماه مبارک رمضان قبول باشه. طبعا فاصله حدود یک ماه و نیم بین بحث قبلی و بحث حالا هست.

و طبق تسلسل بحث در تبصره الفقهاء بحث ما بحث اجاره خواهد بود. اما امروز که روز اول بحث فقهی است ما یه مقدمه­ای رو عرض کنیم.

در فقه و فقاهت از نظر لغوی برادران می­دانید که فقه عبارت است التوسل بالمعلوم الی المجهول، این فقهه. چون علم دو جوره: یک علم ضروری است و یک علم اکتسابی است. فقه عبارت است از علم اکتسابی. یعنی چیزی را که انسان بالبداهه و بالضروره نمی­داند و می­تواند بداند و می­خواهد بداند مقدماتی ضروری و روشن را جوری با هم ترتیب بدهد که او را برساند به معلوم شدن مجهول. این فقه است از نظر لغوی به وجه العام.

تفقه: تفقه که باب تفعل است مرحله بالاتر و مرحله قوی­تر از فقه هست. احیانا مجهول مقدار کمی مجهول است که زحمت کمی لازم دارد برای ترتیب دادن مقدمات معلوم تا به اون مجهول انسان برسد این فقهه. احیانا فعالیت، کوشش و زحمت بیشتر و دقت و ترتیب مقدمات عمیق­تر و لازم­تری می­خواهد تا به اون مجهول برسد و معلوم شود این تفقهه.

و قرآن شریف هم ما رو امر به تفقه کرده لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ. دین آشکار و ضروری در کل ابعاد نیست فقه هم نیست که به آسانی با مختصر فکری انسان به او برسه. نخیر باید جدیت کرد. باید با تبلور دادن به فطرت، تفکر کردن، دقت کردن، نفی و اثبات کردن و بررسی کردن صحیح انسان برسد به دین حق چون دین حق وحی است. وحی که محسوس و ملموس نیست. ما در محسوس­ها و ملموس­ها هم بسیار مجهولاتی داریم که نیازمند به فقه است در بعد اول یا نیازمند به تفقه است در بعد دوم که مقدمات کم یا زیادی رو ترتیب بدهیم تا به اون برسیم. اما در دین که وحی حضرت اقدس رب العالمین هست اینطور نیست که ما به سادگی بدون دقت بدون فکر برسیم. اما یه مطلب هست احیانا مطلوبات و مقاصدی هست که به سادگی به اون­ها رسیده نمی­شود اما لازم است انسان برسه یک و دوم اون مطالب رساست یعنی ادله قاطعه­ای که ما می­توانیم با دقت و با فکر اون­ها را ترتیب بدهیم که صد در صد به اون مطالب برسیم موجوده. پس این شبه ضروری خواهد بود.

راهی را که انسان می­رود خیلی شوسه است خیلی صافه اما شاید به بی­راهه برسه این هم صاف است هم به بی­راهه می­رسه اما اگر راهی که زیر و زبر دارد ولی اگر درست انسان برسد برود به راه بسیار مستقیم و مطلوب بسیار صحیح می­رسد این راه در یک بعد قوی­تر و بهتر و در یک بعد گام نهادن در این راه سخت­تر است.

خب این تفقه حالا فقه یا تفقه یا در دین است یا در غیر دین است. ما فقه و تفقه در غیر دین رو داریم بحث می­کنیم. این فقه در دین که فقیه است یا تفقه در دین که متفقه است این در انحصار فقه احکام که نیست چون دین دارای دو مرحله است. یک مرحله پایه و اساس که اصول دین است اصول معارف است که زیربناست و یک مرحله روبنا. مرحله زیربنا دین عبارت است از اصول معارف الهیه که واجب است بر همگان به اندازه  توان و استعداد خودشون دریافت کنند که طبعا درجات و مراتب دارد. و مرتبه دوم که زیربناست پذیرفتن بایدها و نبایدها در حال انسان، در قال انسان، در علم انسان، در عقیده انسان، در عمل انسان، در نفی انسان، در اثبات انسان که این­ها احکامه. ولکن به عکس لفظ فقه و لفظ تفقه در میان ماها انحصار پیدا کرده است به احکام این غلط است. این دو.

سوم: حالا در فقه احکام بحث ما در فقه احکامه. این اسلام عزیز که محور اصلیش قرآن است و در حاشیه قرآن سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است آنقدر صدمه دیده است از بیگانگان و باگانگان که هیچ مظلومی در طول تاریخ اونقدر صدمه ندیده است. خودیها به اسلام بیشتر ضرر زده­اند تا ناخودی­ها. کفار ضررهایی نسبت به اسلام عزیز دارند نسبت به اصل اسلام، نسبت به فرع اسلام، مشرک­ها، ملحدها و هرکه­ها ضررهایی دارند، دست­اندازی­هایی دارند، بدهایی می­گویند، نسبت­هایی می­دهند. خب اون مقتضای کافر بودن و مقتضای منکر بودن و مکذب به آیات الله بودن است اما خودها چی؟ خودی­ها چی؟ با کمال تاسف ما مسلمان­ها و ما خودی­ها ببخشید و ما شرع­مداران و ما فقها و ما متفقهان صدمه­ای که ما قصورا یا تقصیرا یا هر دو به اسلام عزیز زدیم از تمام اسقف­ها و کاردینال­ها و یهودی­ها و چه و چه و چه بدتر است.

در این مقدمه­ای که بر اون جزوه­ای که پخش شد و بعد دزدیدند و بردند نقطه عطفی در فقاهت هفتاد هشتادتا بود اینجا دزدیدند و بردند که در سرتاسر فقه ما حدود بیست و پنج شش مساله رو بحث کردیم بر محور قرآن که تمام این­ها بر خلاف اجماع یا شهرت یا ضرورت یا چه است مقدمه­ای رو بنده در اونجا نوشتم که انشاءالله هر دوش با هم زیراکس خواهد شد و کاری باید کرد که دزدها نبرن. عرض می­شود که اینجا مرکزی است که بهترین مومنین میان و بدترین فاسقین هم احیانا میان. آدم نمی­شناسه و می­دزدن و می­برن. حالا کاری نداریم.

(نظر) گفتم بهترین مومنین. که چون فرمودید این صدتا ما زیراکس کرده بودیم که بیست سی تای این پخش شده بود بعد بقیه­اش که هفتادتا و خورده­ای بود بغل من بود احیانا اشخاصی که میان خب من نمی­شناسم که، در باز میشه و میان و من بعد از چند دقیقه میام پایین اومدم دیدم نیست بردن. کی بوده؟ اونی که می­شناسم که نبودند خب من که شما رو می­شناسم همتون رو. (نظر) چه عرض کنم اینم … شماست…………. حالا در هر  صورت. اینا حساب کردن که این صدمه دارد به فقه مثلا حوزه این رو دزدیدند بردند.

در اون مقدمه ما مطالبی رو یادداشت کردیم که باید حضور برادران عرض کنیم گرچه قبلا جسته و گریخته عرض کردم ولی باید عرض کنم.

فقه احکامی اسلام چهار جور تصور میشه فقه احکامی یعنی واجب کردن، حرام کردن، مستحب کردن، مرجوح کردن این چهار جور تصور داره. اونی که در کل تاریخ فقه احکامی اسلام در میان شیعه­ها و سنی­ها و علوی­ها و زیدی­ها و همه­ها بوده است و ظاهرا هست بازم فقه سنتی است. و البته فقه سنتی نه به معنای فقه سنت رسول الله نه، این فقه احادیث این فقهی که هست. همین فقهی که شیعه میگد کتاب و سنت و عقل و اجماع، سنی­ اضافه می­کند استحسان و قیاس و استصلاح. اون هفت تا میگه این چهار تا میگه. هفتای اون غلط چهارتای اینم غلطه.

فقه سنتی فقهی که بر مبانی متناقضه و بر مبانی متضاده و بر مبانی­ای که احیانا بر خلاف نص قرآن فتوا می­دهند قصورا و یا تقصیرا این سر جمع فقه سنتی است یعنی فقه جواهری، یعنی فقه مکاتبی، یعنی فقه حدائقی، یعنی فقه …… که مقداری بحث خواهیم کرد.

در مقابلش یعنی با اون رفیق با فقه سنتی دو تا رفیق داره دو تا رفیق دارد فقه سنتی که این دو تا رفیق از موالید این فقه سنتی­اند. یکی فقه پویاست. که بعضی از برادران ما اخیرا کتاب نوشتند” قبض و بسط تئوریک شریعت “. این هم فقه عرض می­شود که پویا.

فقه سوم تشریع بشری که بشر خودش بتواند با شورا جعل حکم کند. شور کند و جعل حکم کند که مبداش از سنی­هاست بعد هم تو شیعه­ها اومده. سنی­ها که میگن قیاس، که میگن استحسان، که میگن استصلاح همین تشریعه دیگه. منتها یک تشریع در کل ما داریم که اینو خب کسی قبول نمی­کنه کسی هم نمی­گه، یک تشریع در بعضی مسائل که در بعضی مسائل که در دسترس ما نیست ما نفهمیدیم از ادله شرعیه یا از چهار دلیل شیعه یا از هفت دلیل سنی بنشینیم استحسان کنیم بنشینیم استصلاح کنیم شورای مصلحت درست کنیم حکم جعل کنیم بشینیم قیاس کنیم. یا قیاس کنیم اول یا استحسان کنیم دوم یا استصلاح کنیم سوم که این فقه نیمه تشریعی بشری است. این سه جور فقه.

اون فقهی که ما می­شناسیم بر محور کتاب و سنت اسمشو می­ذاریم فقه گویا. فقه گویا که سنتی که بعد پویا که بعد تشریعی بعضی. چهار جور فقه ما تصور می­کنیم. اینو مقداری با هم بحث می­کنیم.

فقه سنتی چه می­گوید و فقه گویا چه می­گوید و فقه تشریعی چه می­گوید؟ فقه سنتی و فقه پویا رو که با هم اینا ارتباط درست دارند در نقاط مختلفی مقداری روش بحث می­کنیم.

فقه پویا چه می­گوید؟ من کتاب این برادر عزیز رو خوب مطالعه کردم خوب. هر کسی البته حرفای خوب داره حرفای غیر خوبم داره. سرتاسر کتاب یک برداشتی است از دو بعد: یک بعد فقه سنتی، یک بعد ترقی علم. و سرجمع میگد ترقی علم و موادی مختلف و نظرات گوناگونان فقیهان و شرع­مداران از مبدا شریعت موجب اختلاف و تناقض و تضاد افکار فقهی احکامی شده. لب مطلب ایشون که در بعد علمی وارد شده که به این فقها کاری ندارد میگد چون عوامل درونی و برونی در برداشت فرق می­کنه. مثال می­زنه مثلا آب رو در گذشته کسانی که می­دیدند اینجور می­یافتند که یک ماده بسیطی است چهار ماده بسیطی یکی آبه، آب و خاک و باد و آتش. ولی بعدا که علم ترقی کرد آب رو H₂O می­دیدند.

 پس برداشت فرق کرد رو استدلال. من استدلال رو میگم بعد جوابشو فکر کنید آقایون. استدلال که آب را که همون آب است که بوده و همون آب هم هر دو است هر دو آبه ولکن قبلا این آب رو ماده بسیطه می­دیدند از نظر کوتاه­نگری و بسیط ولکن بعدا از نظر علم اینو H₂O می­بینند پس ایشون اینطور میگه ایشون و دیگران که این راه رو می­پیمایند میگن بنابراین درصورتی که آب است و عوض نشده اما برداشت گوناگون است و برداشت مختلفه اون بسیط است این مرکب در احکام شریعت هم اینچنین که حکم خدا عوض نمیشه اما برداشت این فقیه یک جور، برداشت اون جور دیگر، برداشت اون جور دیگر. برداشت­ها گوناگون است اصل حکم فرق نمی­کنه. تکراره شاید بیست مرتبه سی مرتبه تکرار. اصل احکام درسته خط قرمزه قبول داریم. اصل احکام حرام خدا، حلال خدا، مستحب خدا، مرجوح خدا، مباح خدا، حج خدا، صلات، صوم، صوم اینا عوض نمیشه. فقط چیزی که عوض می­شود برداشت­ها گوناگون است.

 و این برداشت­ها که گوناگون است طبق دو عامله یک عامل درونی است و یک عامل برونی است. عوامل درونی فکر انسان، تخیل انسان، آنچه را که انسان می­خواهد و آنچه را که نمی­خواهد عوامل درونی است و از نظر خارج عوامل برونی علم تجریبی و علم مادی و از فقه سنتی شهرت­ها، اجماعات، روایت­ها، اقوال و چه و چه. این عوامل گوناگون درونی و عوامل گوناگون برونی موجب برداشت­های گوناگونه. حالا که موجب برداشت­­های گوناگونه این آقایون که برداشت­های، قاطی می­کنه البته، این آقایون علما، شرع­مداران که برداشت­های گوناگون می­کنند از مبدا کتاب و سنت یکی اونجور می­فهمد یکی اینجور می­فهمد دیروز اونطور فهمیدند امروز اینطور فردا جور دیگر اینا چاره­ای ندارند چرا؟ برای اینکه عوامل درونی و عوامل برونی است که موجب اختلاف برداشته. باز تکرار.

 ما می­گوییم که احکام خداوند عوض نمی­شود و با برداشت­های گوناگون برداشت­کنندگان و شرع­مداران و علما احکام خداوند عوض نمی­گردد اما برداشت­ها عوض می­شود. و این یک جریانی است اتوماتیکی بر محور علم و بر محور عوامل درونی و عوامل برونی و چاره­ای هم جز این نیست.

این سرجمع تمام حرفاییست که در چهارصد و پنجاه شصت صفحه این برادر عزیز صحبت کرده. مقصرم نیست زیاد، مقصر ما هستیم. مقصر فقه سنتی است. ما به کلمه الواحده عرض می­کنیم که این برداشت­ها که در اثر عوامل درونی یا برونی گوناگون است شما برداشت­های علم تجربی رو می­گید یا برداشت­های مبانی ادله رو می­گید؟ فرق می­کنه. حالا ما اونی که شما دارید بحث می­کنید صحبت می­کنیم. اگر بر محور برداشت­های علوم مادی دارید بحث می­کنید برداشت­های گوناگون علوم مادی چه ارتباط به احکام حلال و حرام خدا دارد؟ صلات واجب بوده. هر کسی که أَقِيمُوا الصَّلاة رو ببیند أَقِيمُوا الصَّلاة یعنی بپا دارید نماز را. این بپا دارید به پا ندارید میشه فهمیده بشه؟ یعنی برداشت أَقِيمُوا ، لا تقیموا میشه؟ امر است نهی میشه؟ امر وجوب است رجحان میشه؟ یا اینکه حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ ، این حَرَّمَ عوامل درونی و برونی علم موجب می­شود که این حَرَّمَ برداشت در این حَرَّمَ عوض شه؟

شما چرا اینو قیاس می­کنید با آب، با سنگ، با نمی­دونم چه، با چه با چه. نفت را کسانی که می­دیدند سابقا که هنوز علم پیشرفت نکرده بود یک ماده خاصی می­دیدند. الان از نفت حتی نون هم درست می­کنند، لباس هم درست می­کنند. نون درست می­کنند، لباس درست می­کنند، چی درست می­کنند چی درست می­کنند ولی نفت نفته. نفت نفت است برداشت­ها مختلف نیست بلکه اجزا نفت و خواص نفت و جور به جور شدن نفت و خوشه­های گوناگون که ازش درست میشه این مختلفه. شما چرا اولا قاطی می­کنید؟ بر عرض می­شود که جریانات درونی و برونی علم تجربی و مادی رو با برداشت­های گوناگونی که علما دارند.

حالا ما برداشت­ها رو با هم جمع می­کنیم. قرآن می­فرماید که وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حرام است ازدواج با زن زانیه بر کسی که زناکار نیست و بالعکس حرام است ازدواج کردن زن غیرزانیه با مرد زانی. خب حالا چه عوامل درونی و برونی است که حُرِّمَ رو عوض می­کنه؟ از نظر فقه سنتی عواملی داریم که غلطه ولی از نظر فقه پویا عوامل نداریم.

از نظر فقه سنتی عوامل چیه؟ یعنی گناه فقه سنتی از فقه پویا خیلی بیشتره. گناه فقه سنتی پدرجد فقه پویاست یعنی فقه پویا رو فقه سنتی زاییده و این مولود من الحرامه در حقیقت.  چطور؟ برای اینکه فقه سنتی از کتاب و سنت گذشت بعد میگه عقل، اجماع، شهرت، بعد سنی­ها قیاس، استحسان، استصلاح. اینا رو میگن. تمام فقهای شیعه و سنی کتاب و سنت رو اول میارند اما کتاب پیداش نیست کتاب پیداش نیست. یا به قرآن ……………………………………

عوامل درونی و برونی گاه غلط است گاه صحیح. اگر عوامل درونی و برونی در راه دریافت صحیح احکام خدا باشد تبلور می­دهیم …. عوض نمی­کنیم. اما اگر عوامل درونی و برونی غلط باشد غلط برداشت می­شود ……………………………………

آیا عوامل … برونی که عینک را سبز زده که نور خورشید رو سبز می­بیند تقصیر نور خورشید است؟ نه. این برداشت ……………

یا اگر کسی پیر است و اصلا نور خورشید رو نمی­بیند ……….. میگد تاریک است ….. بابا خورشید تاریک نیست……………………..

بنابراین …. برحسب اجماع و برحسب روایات ازدواج با زن زانی رو حرام می­داند و …………… قال چه قال چه ……. این قال قال­ها این مطلب رو در کتاب­های ……… که ازدواج با زن …………………….

بعضی از بزرگواران گفتند که شما که میگید ……………

در سوره نور می­فرماید که

آیه سوره نور …. وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ …

در آیه مبارکه مائده وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ ….

میگه روایت داریم. آقا خب روایت داریم آیا روایت بالاتر از آیه است؟ آقا شهرت داریم آقاجان شهرت­های شما بالاتر از آیه است؟ ………….. این کتاب الله که اولین دلیله اونقدر ……. درست کردند بر ضد ……..

آیا ما برای حرمت لفظی بهتر از حرام داریم؟ پس حرف تو حرامه که. این عامل برونی است. این عامل برونی غلط که اجماع را، که شهرت را، که بعضی از روایات را، که اقوال را، که حتی ضرورت را احیانا شما ترجیح میدید ….. فقط به قرآن شریف. ما مقصریم. اینطور نیست که اون برادری که … فقه پویا پویایی به این معنا که عوامل درونی ما میگیم عوامل درونی و برونی سه جوره سه جوره. عوامل درونی و برونی که ما بر مبنای این عوامل از کتاب الله اصلا و از سنت رسول الله فرعا برداشت می­کنیم ……. تحمیل نیست نه داخل نه خارج. اونی که اون میگه ما داریم میگیم ………..

عامل دوم: بله اونی که اون میگه میگیم فکرهایی هم می­کنیم تبلور در فکر است …………. این تبلور.

سوم: سوم این است که عامل درونی و برونی غلطه. آقا بنده می­خوام برم تهران از راه کاشان میرم. این هرچی بری نمی­رسی. آقا تهران از اتوبان تهران باید رفت از کاشان نمیشه رفت ولو با هواپیما برید. تهران پیاده برید از اتوبان می­رسید از غیر اتوبان، از کوه و دره می­رسید ولکن با هواپیما شما از طرف کاشان برید …… نمی­رسید.

عامل سوم عامل درونی و برونی است برداشت­های غلط می­کند …… و کم کم …. ایجاد می­کند این است که عامل شهرت، عامل اجماع، عامل ضرورت، عامل اطباق، عامل روایت را اصل می­گیریم و به مخ ما رنگ میده، به فکر ما رنگ میده بعد ……………

قرآن آقا میگد نماز جمعه واجب تخییری …… چرا؟ اجماعات …………

دیگری میگد که نماز جمله واجب … است. این نه به کتاب کار داره نه به سنت نه به اجماع. صاحب جواهر …. صاحب جواهر در بحث نماز جمعه وقتی که آخر سر می­رسه میگه فتبین که نماز جمعه از نظر قرآن و روایات وجوب تعیینی است و از نظر اجماعات منقوله در زمان غیبت امام زمان حرام. ما بین بین میگیم. میگیم نه واجب تعیینی است و نه حرام، واجب تخییری است. میگیم جنابعالی هم بر خلاف کتاب و سنت فتوا دادید هم بر خلاف …..

عوامل برونی غلط چیکار کرد ……….. این تناقضاتی که در برداشت­ها به دست میاد این تناقضات که مبداش اختلاف مستندهاست مبدا دیگر دور بودن از اصله. فلان آقا کتاب نوشته راجع به حجاب زنان. حالا حجاب زنان از نظر کتاب، از نظر عقل، از نظر عدالت، از نظر چه. بابا صورت و دست­ها مستثناست …… این آقا چون خیلی علاقه دارد به ……. عامل درونی است چون عامل درونی ……………. خیلی علاقه داره کتاب نوشته که حجاب از نظر ……….. آیات و روایات که نص است بر ………. یه روایاتی از یه جاهایی پیدا کرده از فلان از فلان از فلان از فلان که اونم دلالت نداره اونا رو آورده ….. عامل درونی این فقیه سفیه این کار رو کرده نمیگم کی. این عامل درونی است. عامل درونی است یا خودساخته است، خودخواسته است یا عامل برونی که شهرت است چه است چه است موجب شده است که این حکم خداست. پس این اختلاف برداشت­ها روی تقصیر نیست روی قصور است میشه گفت؟ باید گفت این تقصیر است کلا …..

حالا این آقا میگد مثال می­زنیم میگه اگر کسی که یک فیل را ببیند اختلاف برداشت نیست. کسی که …. است به عنوان ….، کسی که دندان فیل می­خواد به دندان نگاه می­کنه، کسی که پای فیل رو می­خواد به پای فیل نگاه می­کنه ……..

حُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ در قرآن  می­بینیم ………………………….

یا فرض کنید در قرآن شریف می­فرماید که ………..

یعنی هم آیات الاحکام تو سر قرآن می­زنه هم … تو سر قرآن می­زنه هم فقه می­زنه هم قصور می­زنه …… همه تو سر قرآن می­زنند.

آیات الاحکام نوشته صد مرتبه … نوشته ……………. که اگر انسان چیزی داره مالی داره باید وصیت کنه. روایت هم میگه وجوب ……….

شهرت عظیمه بین علما می­گوید وجوب ………….

پس این عامل درونی و برونی که اجماع را، شهرت را، خیال را، میل را، هوس را، … را، …. را، قیاس را، میاس را این­ها مقدم می­ذاره. موجب همین بلا شده. مختصرا عرض می­کنم تفسیرشو بعد بحث می­کنیم.

من در دو جمله که در بحث قبلی هم عرض کردم اگر …………

ما مواردی رو جمع می­کنیم اونجا که خلاف فطرت است، خلاف عقل است، خلاف حس است، خلاف عدد است، خلاف همه چیز است اگر ما جمع کنیم که من بیست و پنج شش تا جمع کردم در اون کتاب نقطه عطف که دزدیدن بردن باید چاپ بشه یه چاپ رسمی ……. این رو اگر جمع کنیم و نشون بدین به مسلمون­ها … مسلمون­هایی که چشمشون باز ……… به دست کفار بدیم …….. اسلامی که تناقض داشته باشد اسلامی که تشخیص داده چهارتاش کمتر از سه تا نیست چهارتا بیشتر از سه تاست. روایت نقل می­کنند از امام صادق و از امام … میگن آخر سر فرمود که اگر اینا نبود به چی ……………………….. چهار انگشت زن برمی­گرده زن میشه ولی سه تا انگشت مرده یعنی چهار کمتر از سه ………… مورچه هم می­فهمه غلطه کرمم می­فهمه غلطه سوسکم می­فهمه غلطه قورباغه هم می­فهمه غلطه. بابا برخلاف …….. نسبت به امام صادق میدی؟ دیوانه نسبت به امام صادق داری میدی؟ امام صادق به اندازه یعنی عدد نمی­فهمه؟ ……

مطالبی را که در فقه سنتی آمده خطرناک­ترین صدمه بر فقهه. که ما اگر بخوایم بحث اول ………. ما اگر بخوایم از ….. پیروی کنیم درست و عقیدش بشیم باید که رفع تهمتای … کنیم. چرا این اسلام عزیز که کتاب دارد ……. خم به ابروش نیومده؟ ما به چیزهای دیگر استناد می­کنیم به عوامل درونی برونی موجب می­شود که عقل و حس و فطرت و شعور و انسانیت و حیوانیت رو بذاریم کنار آقا تعبده. آقاجون تعبد که بر خلاف حس نمیشه که بر خلاف عقل نمیشد که. هواپیما که فرودگاه بخواد که بمباران نمی­کند که. هواپیما که خلبانش شعور دارد که فرودگاه رو بمباران نمی­کند. ما که با عقل پذیرفتیم که اسلام دین ….. است ما که نمی­تونیم بپذیریم که اسلام بیاد …………. خدا هم ………….. چهار کمتر از سه ………..

و به عکس اگر ما فقه اسلام ….. فقه قرآن نه عوامل درونی و برونی …………………….. به لغت رنگ بدیم به عدد رنگ بدیم …… اگر بر محور کتاب و سنت ما نظرات بدیم همین کافی است که مسلمان مسلمان­تر شود و کافران مسلمان شوند.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. و السلام علیکم ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد