جلسه پانصد و چهل و دوم درس خارج فقه

وصیت

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اعوذبالله من الشیطان الرجیم  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ از نظر اقتصادی شخص مکلف در حالت زنده بودن واجبات و راجحاتی دارد که تبعن مادام که زنده است این واجبات و همچنین این راجحات را در صورت امکان باید و یا شاید انجام میدهد . اما آیا میتواند انسان از اموال خودش نسبت به پس از مرگ نیز این وظایف واجبه و راجحه را استمرار دهد، از آیه وصیت که این آیه اصلی و محوریست در بعد وصیت ها و سایر آیات وصیت این مطلب را بدست میاریم.

خداوند سه جور دستور مقرر فرموده است از برای وضع تکالیف انسان نسبت به اموالش بعد از مرگ. یک وضع وضعه ارث است که موازین و نسابهای ارث را در طبقات سه گانه متنن در کتاب مقرر فرموده است. وضع دیگر نسبت به ثلث مال انسان خداوند اختیار داده استو ایجاب کرده است که بعد از نزول آیات ارث شخصی که دارای مالست و مالش گنجایش دارد این مال را وصیت کند لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ  که تبصره ایست.

که اگر کسری ها و کمی هایی از نظر ارث قانونی مسلم از برای بعضی از افراد ارث بر یا ارث نبر هست به وسیله وصیت در ثلث جبران گردد. که از جمله زن انسانه که اقربول اقربین است و لذا درباره زن انسان که اقربول اقربینست قرآن نص دارد که بحث میکنیم. و مرحله سوم وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُو الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا که دیرو عرض کردیم این یکی از آیاتیست که مانند خیلی از آیات مسلمونها کلن بهش عمل نکردن. این یک سفارش سومیست که خداوند متعال بعد از بیان قانونی ارث اولن و بعداز واجب کردن وصیت إِنْ تَرَكَ خَيْرًا  ثانین نسبت به خود وراث دستور و امر دارد.

که وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُو الْقُرْبَىٰ ، أُولُو الْقُرْبَىٰ  ها نه همه ، طبقه اول نیست طبقه دوم نیست طبقه سوم اونی که اقربن که بحث میکنیم وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُو الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ  واجبست شما که ارث بردین اگر اولو قربای ارث نبر و یتاما و مساکنی چه ارث بر چه ارث نبر اگر حاضر شدند و چشم داشت دارند فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ  ممکنست چیز کمی به اونها بدین مناسب نباشه زیاد نباشه کافی نباشه وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا بعد تهدید، وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافًا خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَلْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا این همه خدا تاکید میکنه ما فقها میگیم واجب نیست اختلاف است بین خدا و بندگانش در هر صورت

خب این سه مرحله است که خداوند مقرر فرموده ،‌حالا در مرحله دوم که مرحله وصیت است از آیه به تمام معنل کلمه با مطالبی که قبلن عرض کردیم و اشاره میکنیم این مطلب ثابتست که وصیت واجبه، كُتِبَ عَلَيْكُمْ  كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا  که عرض کردیم خیرن در اینجا مالستو حقستو و همچنین خون بهای انسانی را که کشته اندو هنوز نمرده در اونم وصیت کنه هم وصیت در ثلث مال هم در ثلث حق هم در ثلث خون بها این میتونه دراینجا وصیت کنه اونم ترک، اینم جزو خیرن است

إِنْ تَرَكَ خَيْرًا  الوصیتو ،‌یه سوال، الوصیته حالا رسد به بعد از نزول آیات ارث داریم بحث میکنیم چون ما العان بعد از نزول آیات ارثیم دیگه کمااینکه در احد مدنی چنین بود در عهد مدنی بعد از فطری آیات ارث که در نسا نازل شد بنابراین وصیت نسبت به کل ماترک خیرن نخواهد بود بلکه نسبت به ثلث است تلمیحن از آیات ارث و تسریحن در روایات متواتره مسلمه از رسول الله صلوات الله علیه و ائمه معصویمن که فقط حق دارد شخص وصیت در ثلث بکنه

حالا این الوصیتو چیست،‌الف لام البته چیکارست اینجا که مطلبو بفهمیم آیا الف لامه جنس است که هر وصیتی جنس وصیت ، که غیر این وصیت غلطه اصلن، یا الف لام استقراق است که کل وصیت ها هر وصیتی که شما میخواهید بکنید یا الف لام عهد است خب حکم فرق میکنه حکم فرق میکنه چطور

ببینید اگر چنانچه اصل جواز وصیت مربوطست به وصیت واجبه، پس ما وصیت مستحبه نداریم، وصیت برای غیر والدین و اقربین نداریم بنابراین این احتمال که وصیت در اینجا مراد اصل وصیت باشد. هرچه وصیت است. این اصل وصیت اگر جنس است به طور جنس شامل کل وصیت هاست و اگر الف لام استقرار باشد به عنوان اگر داریم بحث میکنیم اگر الف لام استقرار باشد بعنوان کل فردن فردن من الوصیهاست هر وصیتی که هر کسی میکند اولن کتبست حقن علی المتقین است آخرن و در وسط لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ ه

پس ما وصیت های مستحبه نداریم وصیت های واجبه از برای غیر والدین و اقربین هم روی این مبنا نداریم. پس حکم فرق کرد گرچه در استقرار اقوای از جنسه اما اگر الف لام وصیت عهد باشد و ظاهرنم عهده ، کسانی که قبل از اسلام یا در اسلام قبل از آیات ارث وصیت هایی میکردند یا نمیکردن میکردن دیگه، نمیذاشتن مال به طور کلی از بین بره مخصوصن بعد از اسلام قبل از آیات ارث و بعد از اسلام مسلمونها وصیت نمیکردن؟ احترام برا مالشون قاعل نبودند این مال اصلن بماند برای هیچکس نباشه یا هرکس میخواهد هرچی بخواد برداره

که این فوضا میشدو معلوم نیست پس وصیت میکردن منتها این وصیت ها همه صددرصد درست نبود که این وصیت ها چون صددرصد نبود و درست نبود كُتِبَ عَلَيْكُمْ  إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ  همون وصیت ها، همون وصیت که شما میکردید . خب اون وصیت هایی که شما میکردید بعضیاش لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ  بود ، بعضیان برای غیر اونها بود بعضیش برای انسان ها بود بعضی برای کارها بود بعضی برا خودتون بود اینجا میگد نخیر اون الوصیتو که وصیت های قبلیست تمام اون وصیت ها مقبول نیست تشریعه دیگه تمام وصیت اونی که از برای الوالدین و الاقربین بوده است و از إِنْ تَرَكَ خَيْرًا  بوده است و روی عدالت و میزان صحیح بوده است یعنی همون طوری که در زندگی تکلیفی خودتون موظف بودید که اموال خودتون را بعنوان واجب یا بعنوان راجح به کسان خودتون به اقربین خودتون بدهید این معنا باید بر میزان شرع استمرار پیدا کند و تداوم پیداکند بعدل موت

در حال حیات ما یه نفقات واجبه ای داشتیم یه نفقات مستحبه ای هم داشتیم این نفقات واجبه و این نفقات مستحبه استمرار پیدا کند لما بعد الموت منتها إِنْ تَرَكَ خَيْرًا ، و این جریان کتبست چرا ؟ برا اینکه این کتابت وضع اقتصادی در حالت حیات این قوتش کمترست از کتاب چون دسترسی ندارم باید جریان رو جوری سفارش کنمن و جوری ترتیب بدم وصیت کنم که این انجام بشود چون من نیستم که نظر بدم

نیستم که نظر سلبو ایجاب بدم نیستم که نظر به عوض کردنو این حرفا بدم بنابراین باید این استمرار داشته باشد طبق وصیت و سواد داشته باشه حالا اینجا الوصیتو چیست ،‌الوصیتو اگر شما بخواید بعنوان عهد ذکری بگید  ذکری از وصیت در کل قرآن مگر در آیات ارث که بعد نازل شده است نیست.

شما همه قرآنو بگردید در کل قرآن وصیت نسبت به مال لما بعد الموت فقط در دو جای قرآن بیشتر نیست یک جا آیات ارث است که مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَىٰ بِهَا  ، یوصون بها ، توصون بها ، يُوصَىٰ بِهَا أَوْ دَيْنٍ  شیش مرتبه،‌این بعد از این آیه است یجام همین آیه است غیر از این دو آیه اصلن در قرآن شریف نسبت به وصیت به مال بعد الموت ما هیچ نداریم به وجهن عام و به طور کلی پس عهد ذکری نیست .

سوال، مگر الف لام که میخواد عهد باشد باید عهد ذکری باشد فقط نخیر عهد خارجی باشد ، نمیگیم عهد ذهنی خدا که ذهن ندارد عهد علمی، در علم خداوند هست که در خارج وقتی مسلمانا قبل از نزول آیات ارث یا قبل از اسلام وصیت میکردند حالا وضع این وصیت چگونه است قرآن داره تنظیم میکنه دیگه كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ  همون وصیت عهد علمیست عهد خارجیست لزومی ندارد عهد ذکری باشد

اگر من مطلبی رو بر شما ذکر نکردم اما شما در جریان عملی این مطلب بودید بعد چیزی را گفتم که الف لام تعریف دارد الف لامه تعریف به این جریان بر نمیگردد بر میگرده این الف لام عهده عهد چه ذکری باشد چه ذهنی باشد چه علمی باشد خارجی باشد معلوم باشد دیگه مجال نمیده از اول مزین میشه مجال نمیدد به اینکه الف لام جنس باشد یا الف لام استقراق باشد نخیر در صورتی مجال استقراق و مجال جنس هست که سابقه حال در کار نباشه

اگر سابقه حال باشد مثلن در باب دم، در باب حرمت دم ما چهار آیه در قرآن شریف داریم یک آیش اولین آیه است که در انعام نازل شده و مکیه است بدون الف لام عرض می شود که قُل لَّآ أَجِدُ فِي مَآ أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَىٰ طَاعِمٖ يَطۡعَمُهُۥٓ إِلَّآ أَن يَكُونَ مَيۡتَةً أَوۡ دَمٗا مَّسۡفُوحًا  مَيۡتَةً ، دَمٗا  ببینید إِلَّآ أَن يَكُونَ مَيۡتَةً أَوۡ دَمٗا مَّسۡفُوحًا   الف لام نیومده خدا که یادش نرفته که خب لزومی نداره در اینجا هر دمی مدفوف ،‌هر میته ای دم مسبوخ یعنی حیوانی رو که انسان میکشد اون خونی که از او به طبیعت الحال میریزد اون محرم

ولکن خونی که میماند چی ، حلال اگه هردو خون حلال بود چرا دمن مسبوحن فرمود، اما در سه آیه دیگر که دوتاش مدنیست یکیش مکی بعد از انعامست الدم دارم حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمُ ٱلۡمَيۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِيرِ  الدم سه جای قرآن دوجا در سوره های مدنی و یک جا در سوره مکی که بعد از عرض می شود که انعامست نازل شده الدم،‌آیا الدم جنس است نه ، آقایون اگرم به قرآن مراجعه کنند خب میگن الدم جنست کل دم هرچی دمه سه آیه هم دارد اون یکیه میگیم نه اقا این الف لام در اینجا جنس نمیتوند باشد استقراق چون سابقه دارد

الدم،‌همین که گفتیم قبلن اگر کسی به شما گفتش که زید آمد و بعد صحبت راجبه جریانات زید بعدن و او گفت خب او به زید بر میگرده او مطلق که نیستش که نمیشد او بگیم هرکس که میشود ضمیر هو به او برگرده مثلن چون این سابقه ذکر دارد در قرآن شریف در بعد در بعد اول تحریم دم أَوۡ دَمٗا مَّسۡفُوحًا  پس الدم یعنی دَمٗا مَّسۡفُوحًا  ، دَمٗا مَّسۡفُوحًا  ، دَمٗا مَّسۡفُوحًا   بنابراین برخلاف کل فتاوا اون خونی که در گوسفند میماند به طبیعتل حال حلال است حالا که حلاله اون وقت نجسه پاکه حلاله اگر خوردنش حلاله خوردنش حلاله به طریق اولا این پاک است

چه در جاهای حرام باشد که بعضیا میگن حرامه بعضیا حرام میفرمایند ،‌آقای گلپایگانی که اگه در جاهای حرامست حرامه،‌در جاهای حلال است حلاله ،‌بعضی دیگر میگن اگه در جای حلال است اگه مجموع است حرامه پخش است حلاله میگیم نه اون نه این نه این او دَمٗا مَّسۡفُوحًا  اونی که غیر مصبوح است در جای حرام باشد در جای حلال باشد مجتمع باشد نباشد متفرق باشد کم باشد زیاد باشد

این بعنوان استتراد بود استترادی مطلب رو عرض کردیم حالا در اینجا الوصیتو این وصیت سابقه دار است بی سابقه که نیست در میان کل اقوام نسبت به اموالشون سفارشاتی دارند ولاکن قرآن که میگد الصیتو مثلن فرض کنید که این آیه مبارکه حرم الله البیع  ببخشید أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا  ، أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ  کدوم بیع خیالیه نه همون بیعی که هست تمام اون بیعهایی که هست اهل رفته روش

خب اینجا شیخ بزرگوار انصاری که یه صد صفه ای به حساب صفحات ما بحث فرمودن که خب بیع ما تا  بیع است یا نه لازمست یا نه پس این بحث جا نداره چون اینکه أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ اون بیعی که هیچ وقت نیست مسلمونها میخوان جنس بخرن 1700 خریدن فروختنو میگن نه همون بیع خارجی همون بیعی که در خارج وجود دارد با نوشتن با اشاره با عمل با لفظ که نیست خیلی کمه با لفظم هست مقابلست 1712 این همون بیعه

منتها تجارتن ان تراز تقلید میکند آیات نفی قرر تقلید میکند آیات نفی جهالت تقلید میکند آیات نفی ضرر تقلید میکند چه میکند این تصفیه میکند اونچه را که اسلام میپذیرد از گذشته ها د راینجام همینطوره وصیت بوده است در میان مردم قبل از اسلام و بعد از اسلام تا قبل از نزول آیات ارث ولکن اینجا قید داریم كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا  اولن يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مبنای ایمانی كُتِبَ عَلَيْكُمْ  واجب اونا واجب میدونستن نمیدونستن راجح قید وصیت حرام میکردن هرچی

کتب ، إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ  همیشه نه اونی که واجبست إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ  بعد إِنْ تَرَكَ خَيْرًا  نه مال مردمو نه مال دزدیو نه مال کمو نه مالی که قابل چیز نیست إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ  همون وصیت با این قیود ، إِنْ تَرَكَ خَيْرًا  چه چه ، الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ  خب مطلبی دیگری که باید صحبت کنیم 1819 که یعنی حق داره ، اون کسی بگد که این آیه وقتی که ما دقت در زیلش میکنیم دلیل بر وجوب وصیت إِنْ تَرَكَ خَيْرًا  ، إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ  کلن نیست .

فقط داره متقینو میگه حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ  غیر متقین چی؟ نظیرش ،‌ نظیرش در آیه نور الزَّانِي لا يَنْكِحُ إِلَّا زانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَ الزَّانِيَةُ لا يَنْكِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِكٌ  تقویت کنه،‌نمیخوام بگم کسی گفته اگه کسی بگه کسی نمیگه چون قرآن کاری نداره اصلن قرآن کاری نیست اگر کسی بگه یه موقع کسی امد گفت کمااینکه در این آیه سوره نور الزَّاني لا يَنْكِحُ إِلاَّ زانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَ الزَّانِيَةُ لا يَنْكِحُها إِلاَّ زانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَ حُرِّمَ ذلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ  بر کسی که عفیفه است زن زانیه گرفتن حرامه بر زنی که عفیفه است با مرد زانی ازدواج کردن حرامه اگه هردو زانین چی این ازدواج حرام نیست کسی اینطور استدلال کنه

زن زناکار با مرد زناکار ازدواج دائم ازدواج منقطع این حرام نیست ولی حُرِّمَ ذلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ  همانطور که در اونجا حُرِّمَ ذلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ  در اینجام حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ کسی متقی نیست چی ادمیست که فاسقه حرام ها را انجام میدد واجبارو ترک میکنه بر او هم واجبست در مالهای حلالی اگر دارد اینجا رو فرض بگیرید در مالهای حلالی که دارد حَضَرَ الْمَوْتُ این هم واجبست وصیت کند این که متقی نیست ممکنه کسی حرفی بزنه

حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ  اتقاع دو جواب داره در اینجا یه جواب که شما تذکر دادین که عرض میکنم از طرف شما یکی اینکه متقین یعنی بلفعل تقوا داره نخیر 2036 اگر کسی را شما منع کنید از حرام قبول میکنه هنوزم مسلمان نیست . این در آیه سوره مبارکه بقره همینه دیگه الف، لام میم ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ‌.

اگر متقین کسی که مومنه پس قرآن هدایت برا کافر نیست نخیر جوابش اینه .

بله، جواب دوم اونو جواب میده ، بله ، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا فعلیت تقوارو میرسونه  ولکن یکی از هُدىً لِلْمُتَّقِينَ‌ اینه، که تقوا یا فعلیت دارد یا شعنیت . دوم دوم اینکه جواب اونو میده اینکه در اینجا میفرماید حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ  این حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ  بر متقین دو حق ایجاد میکند یکی بعنوان تقوا یکی بعنوان حکم شرع کمااینکه مریم سلام الله علیها به حامل روح مسیح فرمود إِن کُنتَ تَقِیّاً  اگه تقی نیست زنا حلاله ، حالا نمیخوام استدلال کنیم در اینجا حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ  کسی که متقی هست حق است علیه ولکن گاه این واجبست فقط برای کسی که بلفعل تقوا دارد چنانچه که ایشون اشاره کرد يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ممکنست که اینطور خیال کنه ولی جواب داره

جواب اینست که اول خطاب به کی شد يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا، الذین امنو متقی غیر متقین رو شامله یا نه ،‌بله پس وجوب بر هردوست . ببینید نفرمود یا ایها المتقین نفرمود یا ایها المتقون اگر فرمود یا ایها المتقون که بلفعل تقوا دارند مثل حُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ  ها مومن زناکار نیست اگر از اول فرمود یا ایها المتقون که تقوا بلفعل دارند پس کسانی که بلفعل تقوا ندارند وصیت واجب نیست

اما فرمود يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ،‌ کسانی که ایمان اوردن اعمن از با تقوا و غیر باتقوا چنانچه در اون آیه سوره مبارکه نسا می فرماید يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا  لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى  عرق خورم گفته امنو،‌یعنی دلت گرویده ولو اعمال زیاد فاسده یا کم فاسده در اینجام يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اعمست از متقی مگه اینطور نیست .

دوبله واجب میشه حالا عرض میکنم این يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اعم مخاطب اعمست از متقین مگه اینطور نیست . کم مومنینن آخه ببینید کم مومنینند يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ  کم یعنی مومنین نه متقین، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مخاطبن شما دارین همین عرض بنده رو میفرمایید که يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اعم از متقینه نیست چون اعم از متقینه وجوب بر کی رفت وجوب بر اعم رفت پس اگر درست توجه کنید اگر اخر آیه فرمود حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ  اصل وجوب وصیت نمیخواد ثابت کنه وجوب دوبله رو میخواد ثابت کنه .

یعنی کسی که متقیست دوبله برش واجبه اگر کسی ایمان دارد و متقی نیست واجبست چون کتب اگر کسی متقیست هم بر مبنای ایمان و هم بر مبنای تقوا واجبست، چطور واجبهبر مبنای واجبست بر اینکه اگر انسان وصیت نکند یا وصیت درست نکند این مالها همینطور هدر میره و این مال قیام للناسه دیگه بر حسب آیه نسا وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا  این مال برای مسلم قیامه، شما اگر این مال را هدر بگذارید وصیت نکنید یا وصیت غلط بکنید چطور میشه این برخلاف وضعیست که وظیفه ایست که نسبت به مال کل مومنین و کل مسلمانها دارند .

این نسبت به متقین، مومن، شخص مومن بر مبنای ایمان که اعم است از تقوا باید رعایتی نسبت به اموال بکنه رعایتم فرق میکنه گاه رعایت مومن فاسقست گاه رعایت مومن عادلست گاه رعایت مومن اعدلست گاه رعایت مومن معصومت مگه فرق نمیکنه رعایت ها ، یعنی مسئولیت ها هرقدر فکر انسان علم انسان عقل انسان دارایی انسان زمینه تکلیفی انسان قوی ترو بالاتر باشد این است که تکلیف بالاترست .

مگر وظیفه که 2518 عین همین وظیفه رو آیت الله دارد نخیر عین همین وظیفه رو داره، وظیفه ایت الله که عالمست بیشتر از وظیفه جاهل است سنگین ترست وظیفش کسی که قدرت بر امر به معروف و نهی از منکر دارد وظیفه او وجوب است کسی که قدرت ندارد اون برش واجب میشه نمیتوند چون نمیتوند امرو نهی کند حالا کسی ایمان دارد و اصل ایمانو دارد منافق نیست.

کافرم نیست،‌اصل ایمان را دارد این کتب هست. ولی کتب اول یک مرحله ایست در حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ  این دو مرحله ای خواهد شد این هم جوابی که هست جواب اول کافی نبود چنانچه اشاره فرمودید وجواب دوم ظاهرن کافیست منم به جواب دوم فکر کرده بودم . خب حالا در این آیه مبارکه این بخشی که بحث هایی که مونده از جمله الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ  خب والدین معلوم، والدین دو جوره، یه مرتبه والدین بلافصل است طبقه اوله ، گاه طبقه اول نداریم اصلن اصلن طبقه اول نداریم

طبقه دوم والدین معل فصل خواهد شد جدو جده ، آیا اگر ما طبقه اول نداریم طبقه دوم والدین که جد اقربین هستن یا نه یک اقربین مطلق داریم که والدین بلافصلن این طبقه اول ولی اگر طبقه اول چون این علیکم که میگه مگه فقط کسانی هستند که طبقه اول دارند نخیر ، ممکنه طبق اول نی دومه ،‌دوم نیست سومه اگر نه اولست نه دوم نه سوم دیگه والدین میره کنار میاد اقربین اقربین در ابعاد دیگر که عرض خواهیم کرد

خب بنابراین والدین در مرحله اولا مادامی که طبق اول هست همون والدین بلافصل را تبعن شامله ،‌حالا چه والدین در عقد دائم باشد والدین در عقد منقطع باشد والدین در جماع باشد و عبدی باشد فرق نمیکنه دیگه چون کم همه مسلمونهاست کم مسلمونا رجالن ونساعن در عقد دائم در عقد منقطع در عقد چه حتا معذرت میخوام نه معذرتم نمیخوام چون حکم خداست حتی در زنا ، اگر یه کسی رو به زنا تولید کردن پدرو مادر زنا کردن قطعن کس دیگرم در کار نیست این فرزند این دوتا پدر مادرش هستند یا نه بله بر اون وصیت نکنه مخصوصن اگر توبه کردن

اگر توبه  کردن وصیت بر اونها نکنه والدین هستند یا نه ؟ چون در فقه در میراث اقایون میفرمایند که اگر به زنافرزندی تولید بشه این نه وارث استو نه مورث قبول نداریم اینو در باب ارث خواهیم امد مگر این والدین شاملش نیست میگفت الوالدین من طریق الحلال مگه فرمود، یا اگر والدین این بچه رو در حال نفاس و در حال استحاضه پس انداختن حرامه اینم نیست صحبت این نیست که عرض می شود که حلاله در نکاح باشد حرامه در غیر نکاح باشه این حرف صحبت حلال حرام نیست

صدق والدین میکند کافیه. این کسی که فرزند این مردستو فرزند این زنست اگر معاذالله به زنا اگر در حال حیض اگر در حال نفاس اگر در حال صوم اگر در حال احرام اگر در حال های محرم در حالای محرم نسبی در حالای محرم قطعی که نکاح نبوده و زنا بوده این باز شامل والدین هست ، وانگهی اصلن تو والدین نخوابیده است که اینا مومن باشند این بحثه خودش ببینید اگر کسی والدینش هم از زناست و هم کافرند خب ، اینجا نباید فرزند نسبت به والدین وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا  یکی از مصاحبات معروفه در غیر بعد عقیدتی در غیر بعد عقیدتی و غیر بعد عملی که مربوطست به ما بعدالموت و در حقیقت دنیا مربوطه به هرسه مرحله حیاتست فی الدنیا در امور دنیوی که مال امور دنیویست این مال که به او بدم یا ندم این از امور دنیویست .

صَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا این قاعدتن باید وصیت رو شامل باشد ، چه کافر باشند حیین میتنی ، کارفین مسلمین هرچه میخوان حق پدر مادر هیچ چیز سلب نمیکند فقط اینطور است که نمی توانند پدر و مادر واجبات الهی رو از وجوب بندازند یا محرمات رو از حرمت بندازن مرجوحاتو از مرجوحیت بندازند نمیتواند مسحبت از آقا من راضی نیستم نماز شب بخوانی

بیخود راضی نیستی خدا راضی شما راضی نیستی این حرفی که نوعن زده میشه که اگر پدر راضی نباشد یا شوهر راضی نباشد که این زن فرض کنید نماز شب بخواند یا روزه بگیرد یا نذر کند این حرفا درست نیست خب پس این لِلْوَالِدَيْنِ  ،‌کل من صدقَ که والد و والده است در عرض می شود که طبقه اول شاملست و اگه طبقه اول نبود دومست اگه نبود سومست این مال والدین ، خب …

نه ،‌نه،‌در انصرافم بحث داریم آخه ، انصرافی که صددرصد بدانیم مراد والدین شرعین نه پس در مرحله حیضم پس انداخته شرعی نیست دیگه در حال نفاس ، نخیر .

همین قدر که شک داریم انصراف داره یا نداره میتونیم بهش حکم کنیم اگر شک داریم که ایا شامل هست یا نه مقتضای عموم چیه،‌ شاملست دیگه مگر یقین داشته باشه بر اینکه شامل نیست. صدق نمیکنه؟ صدق نمیکنه والد نیست ؟ شرعی ما نمیخوایم که صدق نمیکنه یا میکنه ،‌صدق مینکه این بحثش خواهد امد این رو من …

بله دیگه تکوینیه دیگه تکویننه بله برای اینکه خدا داره با ما میگه برای پدر و مادرهاتون وصیت کنید چشم، پدر مادرهام الذین امنو بودن حالا فرض داریم میکنیم خودشم الذین امنوست ولی الذین امنو زنا کردند،‌این بچه درست شده توبه هم کردن حال اونجایی که خیلی بینه توبه هم کردنو مقدسم شدن نماز شب خونم شدن مرجع تقلیدم شدن پدر مرجع تقلیده و مادر هم مجتهده اینطور شدن حالا فرض میکنیم حالا اینطور نیست که انسان در طول عمر یکسان باشد که

ما فرضو جایی میبریم که خیلی مطلب روشن باشه پدر مادری که در حال حیض یا  نفاس یا احرام یا صوم یا زنا این بچه رو پس انداختن بعد هم پدرو مادر توبه کردن هم بچه ادم صالحیه حالا میخواد وصیت کنه برا اینا وصیت نکنه مگه پدر مادر نیستن بله شرعی درست نشدن ولی خود وصیت شرعیه که

خود مثلا خدمت کردن پدر مادر بگیم اگر کافر باشند نه ، بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً  بگیم والدین یعنی والدینی که مسلمان هستند نخیر و ان جاهداکه سوره لقمان وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‌ أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما  در اشراک،‌ وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا ۖ وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ۚ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ  اینکه قضیه والدین اینجوریه این مال والدین اما اقربین ،‌خب این اقربین یه نکته ایست که من تفسیر در باب ارث باید عرض کنم که ارث دارای مراحلی بوده ، در ابتدای اسلام که اسلام مکیست در مکه اول مکه اول صدور قرآن شریف و رسالت موازین ارث نبوده اصلن هیچ نبوده موازین ارث نبوده یعنی این موازین نبوده بلکه میراث بر مبنای ایمان بوده است چون ایمان اوردن در مکه کار بسیار مشکلی بود بنابراین همه قوم خویشها فرزندان پدران مادران همه هیچ مگر انها که ایمان اوردند ، قرابت نسبی دارد ندارد سببی دارد ندارد همشهریه نیست همزبان است نیست حتی دشمن است نیست اینارو داریم عرض میکنیم مومن فقط میراث به ایمان بوده

آیات داریم ها،‌بعدن بحث خواهیم کرد این در عهد مکی ،‌ پس اونجا اقربین کی بودن اقربین مومنین بودن دیگه اقربین در اینجا فرزندو پدر مادرو نسبو سببو دوستیو این حرفا نبوده اونچه که قربت ایجاد میکرده و بر مبنای این قربت و نزدیکی حتا وصیت هم و حتی ارث هم مربوطه به او بوده است عبارت بوده است از مومنین فقط این اول

بعد،‌که عهد مدنی آغاز شد میراث بلمهاجرت ول ایمان شد ایمان تنها کافی نیست اون مومنینی که هجرت کردند اون مومنینی که هجرت نکردن پدری که مادری که فرزندی که در مکه مونده  است قصورن بدتر تقصیرن در مکه مانده است و امر واجب هجرت را انجام نداده استو با پیغمبر هجرت نکرده است اون از ارث محروم است فقط هجرت نص داریم در قرآن کسی که مومن مهاجره این مرحله دوم

مرحله سوم وقتی جریان هجرت پایه ای به خود گرفت در مراحل اخیره آیات ارث نازل شد که در سوره مبارکه نسا است در اواسط مدینه در اواسط عهد مدنی یا در اواعل دور عهد مدنی آیات ارث نازل شد که نه ایمان ارث برست و نه هجرت ارث برست نه مجموع ایمانو هجرت ارث برست بلکه مسلمانی که از نظر سبب و یا نسب این اقرب باشد نسبت به شما که لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ  منتها اولادکم به شرط اینکه مسلمان باشد در خود قرآن نص دارد که شرط دارد وارث باید مسلمان باشد اگر مسلمان نباشد ارث نمیبرد

مورث چه مسلمان باشد چه کافر وارث مسلمون ارث میبرد ولی وارث کافر هرگز ارث نمیبرد این مرحله سومه ارثه که نه ایمان نادیده گرفته شد نه ایمان هست، ولی اضافه داره و نه هجرت تابع ارث است هجرت باشدو نباشد هجرت از محور خارج شد بلکه ایمان سبب ، ایمان نسب، کسانیکه قرابت نسبی دارند یا قرابت سببی دارند به شرط اینکه ایمان داشته باشند در طبقات ثلاثه اینها ارث برند طبقه اول طبقه دوم و طبقه سوم حالا دراینجا اقربین چیست در اینجا اقربین دو بخش میشه یک بخش است که از ما گذشته و از عهد مدنی هم گذشته بلکه در عهد مکیست در عهد مکی بود که این وصیت نسبت به کل مال بود

اینکه گذشت،‌پس نسبت به ما بعد از نزول آیات میراث در اینجا اقربین رو باید در نظر گرفت بعد از نزول آیات میراث اقربینه نسبت به جنابعالی در فقط ثلثه ، این اقربین کین ایا اقربینه در ایمانند ، ارثو وصیت در بعد ایمان گذشت ، اقربین در هجرتن ارثو وصیت در بعد هجرت گذشت اقربین در ایمانو هجرتند بحث میکنیم حالا چون ثلثه دیگه اون دو ثلث دیگر نیستش که به هجرتو به ایمانو به هردو ارث را از بین بده نخیر اینجا در باب وصیت است

در وصیت که برای والدین در مرحله اولا که دیرو عرض کردم و از برای اقربین هست اقربینه ایمان محفوظ،‌ایمان محفوظ به دلیل آیاتی که بحث میکنیم خب اینایی که مومن هستند چه مهاجر باشند و چه مهاجر نباشند اما مومنند مهاجر باشد و مهاجر نباشد اقربیت نسبیست فقط چنانکه میفرماید

اقربیت سببی هم چنانچه که ما عرض میکنیم نخیر اقربیت سببی و اقربیت نسبی محفوظ اگر اقربیت ایمانی دارند چطور،‌چه اشکال دارد. اگر اقربیت الی الله بیشتر دارند اقربیت اخوت بیشتر دارند ایا کل اقربیت ها بر مبنای ایمان زمینه وصیت نیست چرا نباشد

بر حسب درجات و مراحلی که هست ،‌شما در حالی که زنده هستید وقتی میخواید اعطایی کنید به اقربین میدهید اقربین فقط باید که نسبی و سببی باشند نخیر ایمانش بیشترست نفعش برای اسلام  زیادترست حاجتش بیشتره اگر کسی حاجتش زیادترست این اقربست از نظر وصیت  و اعطای مالی یا کسی که حاجتش کمتره ولو کان خویشاوندم باشد این بحثیست که برای فردا انشالله