جلسه ششصد و ششم درس خارج فقه

محرمات نکاح

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

 ما اگر در هر بحثی از بحوث فقهیه که بر مبنای آیات قرآنیه استدلال میکنیم و اخذ رای میکنیم اگر روایات را مطالعه میکنیم و میخوانیم و بحث میکنیم این چند جهت داره یک جهت بسیار عالی اینست که تنبهاتی که رسول الله صلوات الله علیه و ائمه معصومین علیهمو سلام به ما داده اند خب ما از این تنبهات استفاده کنیم و بعضی از اشارات و لطایفی که در آیات است بر ما مخفی مانده است استفاده کنیم.

و ما از خود آیات میفهمیم که این مطلبی که روایت شده است از معصوم علیه سلام این برداشت شده از قرآن است و تناسب دارد یا نه چون محور اصلیست این یک بعد ،‌و این گونه روایات زیاد نداریم متعسفانه قسمت دوم روایات روایاتیست که بعنوان تقیه وارد شده یعنی امام معصوم علیه سلام نه پیغمبر پیغمبر که تقیه نداشت .

امام معصوم علیه سلام برای حفظ جان خودشون و جان شیعیان احیانن فرعی را بر خلاف واقع فرموده اند از باب دوران امر بین اهم و مهم اما این مورد خیلی نیست و اون مقداری هم که هست ائمه علیه سلام به سه حساب اینکارو کردن یک حساب حفظ جان خود و شیعیان به جهت سلبی و دو حساب هم که حساب ایجابیست یکیش اینکه در خود این روایات تقیه ای اشاره دارند که ما حکم واقعی رو بیان نمیکنیم .

پس کل روایت تقیه اینطوره اشاره دارند که معل اشاره میفهمیم و دوم که بعد اهمه دو بعد ایجابیست با اعتماد بر این مطلب که شیعیان حتا در موارد قطعیه صدور روایات بدون تقیه به قرآن مراجعه میکنند تاچه رصد در موارد شکی تا چه رصد در مواردی که امام اشاره میفرماید در روایات تقیه ای که در 0255 به اعتماد اینکه به سقل اکبر مراجعه میکنند که بفهمن ایا این مطلبی که از سقل اصغر بیان شده است بعنوان واقع گویی بیان شده است یا تقیه یا اصلن صادر شده یا نه ؟

اصلن صادر شده است یا نه و اگر صادر شده … روی اعتماد به این محور و محک احیانن حمله تقیه فرمودن و الا اگر چنین اعتمادی در کار نبود اگر معاذلله کتاب الله محرف بود اگر معاذلله کتاب الله قاعل استدلال نبود زنی بود و چه بود و چه بود اعمه ولو با کشته شدن خودشون حکم خدارو نمیشد بیان نکنند . امام و امامت امام برا چیه برا حکم خداست .

حکم خدا مهمترست از امام مهمترست از پیغمبر چون حکم خدا مال خداست حکم خدا حاکمیت شرعی ربول عالمین است پس به این سه حساب در مواردی تقیه میفرمودند که حساب سلبی حفظ جان حفظ جان خود و ششیعیان بعضی وقتاست که امام صادق علیه سلام به پسر زراره فرمودن برو به پدرت بگو ما بعضی وقتا از تو غیبت میکنیم برا حفظ جانه بعد استدلال کردن به أَمَّا السَّفِينَةُ فَكٰانَتْ لِمَسٰاكِينَ برای حفظ اینکه این کشتی از بین نره ما سوراخش کردیم

کشتی از بین بره مهمتره یا سوراخ بشه حالا ما تو زراره رو میگیم برا اینکه تو در نظر اینایی که با ما مخالفن پایین بیای برا اینکه اگر صددرصد ما تورا تایید کنیم هم مراه هم تورا هم کسانی را که موافق با اون جریان هستند اینهارو نابود خواهند کرد در اون سلطه غیر حقه ای که به نام سلطه اسلامیه بر کل مسلمین بوده است .

احکام اولیه ثانویه ثالثیه همه طبقه نصه همم واقعیته ضرورت حکم 0457 اکراه حکم 0459 اینطور نیست که امام حق داشته باشه حکم درست کنه امام طبق نص کتابو صنت حکم اولیه حکم ثانویه هر حکم دیگری رو درست میکنند و سوم ، سوم از روایات که جعل شده جعل شده یه مشت اشخاصی که یا دانا بوده است و روی دانایی جعل کرده یا خرفتو نفهم بوده است حتا قرآنم مطالعه نکرده است خلاف نص قرآن مطلب نقل کرده است ولی متاسفانه ما هرسه جور روایت رو میذاریم به چشم

فقط به سند نگاه میکنیم عن فلان عن فلان عن فلان اگه معنعناتش درست بود قبول میکنیم به تنمون میمالیم اگر درست نشد به سند متن کاری نداریم ها بابا این کسی که امده سلمان از ابوذر از مقداد از عمار از ممار گفته دودوتا هیجدهتاست معلومه دروغه این هم متن دروغست هم سند دروغه

روایاتی که ما پریروز خوندیم یا دیروز خوندیم اکثرش یا درست نبود یا اینکه توجیه بود . از جمله ابوابی که در اینجا هست بابو جواز نکاح کتابیه المستضعفه صفحه چهارصدو چهارده همین جلد چهاردهم وسایلو شیعه ، حدیث یک حدیث سند صحیحه ضرارتبن اعین گرچه ما به صحیحو غیر صحیحش کاری نداریم  قال سالتو ابا جعفرن الباقر علیه سلام النکاح الیهودیه و النصرانیه فقال لا یصلحو للمسلم ان ینکح یهودیتن و لا نسرانیتن انما یحل من هن یکاح البلع اگه به ظاهرش نگاه کنید میگیم برید کنار اما دقت کنیم نه حدیث درسته

یکی از عللی که علامه بزرگوار استاد اعظم ما در تفصیل طباطبایی رضوان الله علیه این تفسیرو نوشت همین بود یه کسی به نام یوسف شعار در تبریز همه اخبارو منکر شده بود همه رو از بیخ و خیلی افراط تفریطه بعضیا همه اخبارو منکرن فقط قرآن بعضیا قرآن رو منکرن فقط اخبار بعضی هردورو منکرن بعضی بینابینه ایشون این تفسیرو نوشت که باب این احادیث که شما میگید درست نیست این بیان مصداقست بیان موضوعست جری است تصدیقست چه هست همه احادیث اینطور نیست که شما با          پارو بریزید دور مگه همه دروغ نگفتن که حالا این حدیث در ظاهر اینطور نگاه کنه سالت ابا جعفرل باقر علیهم السلام النکاح الیهودیته و النسرانیه فقال لا یسصلح للمسلم صلاحیت ندارد مقابل 0738 چیه فساده

این یک دلیل یعنی حرامه فاسدست برای مسلم از نظر ایمانی و حکم شرعی که ان ینکح یهودیتن فلا نصرانیه و اینجا صحبت فقط نکاح یهودی نصرانیه است صحبت این نیست که زن یهودیه یا زن نسرانی رو بگیرد روی زن مسلمان اون مطلب دیگریست که بعد که اگر انسان زن مسلمان داره بره زنه یهودیم بگیره مثلن این دوتا مثل هم باشند در حقوقی که نسبت به شوهر دارند این مطلب دیگریست

نه اصلن اصل نکاح یهودیه یا نصرانیه بعد دلیل دوم بر اینکه تحریمه انما یحل من هن نکاح البلح ، اون زنهای یهودی و نسرانی که ابله هستند چندان تشخیص ندارند اینها اشکال نداره خب ، ظاهر روایتو انسان عجول باشه و بی انصاف باشه اینطور میگه میگه خب خلاف نصه قرآنه که بعضی هستند اونقدر قرآنین قرآن ازشون بیزاره

اون قدر میخوان قرآنی باشن که قرآن ازشون بیزاره یا تحمیل میکنن بر قران یا چه میکنن بر قرآن صاف راه نمیرن حالا ظاهر مطلب کسی اینطور خیال کنه که خب قرآن که فرموده است که وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آیا وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ فقط ابلهاشون هستند؟‌زنهای عفیفه ی محصنه ای که زناکار نیستند پالونشون کج نیستند  از اهل کتاب فقط ابلها مرادند

خب نمیشه به دو جهت نمیشه یه جهت اینست که خب ابلهارو هم شامل میشه بسم الله زنهایی که …

همونه جوابش همونه این بعد دومی که عرض کردیم بعد اول اینه که به ظاهر نگاه کنیم ولی این جوابش همونه، اینطور ادم گمان کنهه که بگه اشکال داره چون قرآن میفرماید که وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ این دو بعد داره یکی چیز فهما یکی نفهما ابلها خب ابلهارم شامله اما چیز فهمارو شامل نیست ؟ بلکه و یهودیات و نصرانیات اونایی که شعور دارند و فهم دارن اگه گفتن انسان فقط باشعورها

‌کمااینکه در اون بحث دیروز که اشاره کردیم يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْتَماثِيلَ  اگرم درخت تمثال دارد اگر سنگ تمثال دارد خب تمثال در انسان و حیوان که این خیلی قوی است و قدر مسلم اونه ، در اینجام کسی از حرف بزنه البته کسی این حرفو نزده چون اهل کتاب نیستن که نفیو اثبات کنن نوعن ولاکن اگه کسی این حرفو بزنه اگر کسی اهل کتابه اینجوریست که صددرصد اینجور جواب داره چنانچه مراد از بلح چیه مراد از بلح یعنی ابله بیشعور نفهم اینه اگه این باشه خب واقعن این حدیث حدیث بیشعوریعه درست نیستش که که اون مصداق اجلا و اعلای مسلم را که دانایان از زنان کتابیه هستند اونها برن کنار فقط بلح در اینجا اگه این باشه

دو ، مراد از بلح این زنهای یهودی نصرانی که اگر شما باهاشون ازدواج کنید شمارو منحرف نمیکنن بلکه شما میتونید اونهارو مسلمان کنید زنی که نه حق را میداند و نه باطل را میداند روی تقلید یهودیه است و نصرانیه است سرش نمیشه از نظر دیانتی نه از نظر تجارتی ممکنست از نظر تجارتی از نظر زنانگی از نظر جریان زناشویی از هر نظری عاقل عاقل عاقل ولیکن از نظر معرفت دینی ابلهه مگه ما نداریم

اون قدر ابله از نظر دینی داریم که حتا ریشو عمام هایگنده هم احیانن که لزومی ندارد ابولهبو ابوجهل باشه که بشه عمامه اون قدر ما البه از نظر معرفت دینی قرآنی داریم که خیلی  زیاده پس این توجیه اول اینست که نکاحول بول یعنی این زنانی که در بعد منحرف کردن ابلهند به دلیل آیه ای که اشاره فرمودن که سوره مبارکه بقره أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ  این أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ یه حالت ضابطی دارد یه حالت استثناعی

حالت ضابطی أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّار اینست که نوعن   عرض می شود که زنان مشرکه خب دعوت الی نار میکنن و الا چه مرضیست که مسلمان بره مشرکه بگیره ، و نوع قوی تر مردهای غیر مسلمان دعوت الی نار میکنند به حساب تاثیر مرد در زن به وجه ضابطی و قاعده ای این از نظر قاعده میگیم اولن این قاعده در میان کیا بود ؟‌مشرکین و مشرکات ولی که یهودیاتو نسرانیاتن اولن  و ثانین اگر هم این حکمت در اینجا باشد نسبت به زن یهودیه یا نصرانیه ای که این معرفتی نسبت به دین خودش و غیر ندارد که بهش جذب کند چیزیرو خودش نمیتونه نگه داره عقیده خود را نمیتواند نگه دارد تا چه رصد دیگری را به عقیده خود وادار کنه

بنابراین چیه ؟ این مانند خمیره مانند خمیره دست شوهر شوهر حداقل تاثیر پیدا نمیکند از این زن ابله از نظر عقیدتی اگر تاثیر نکند اگر تاثیر کند واجب میشه اگه تاثیر کند واجب میشه اگر نه تاثیر است نه تاثر نه واجبست نه حرام به دلیل اینکه این عرض می شود که از کتابیاته اما اگر از بلح نباشه یک زن یهودیه ی درس خونده ی کلیسا عرض می شود که کنیسه دیده یا نسرانیه کلیسا دیده درس خونده تورات خونده قرآن خونده چی خونده خود را قشنگ اماده کرده است هم خودکفاست در عقیده خودش هم خوئد را قشنگ اماده کرده است که منحرف کند .

حالا چه کتابیه باشد چه مشرکه ما کتابی رو میگیم ملاحظه کنید این زن میاد میاد در خونه شمارو میزنه اقای حجت الاسلام من حاضرم صیغه شما بشم ولی شما یه حجت الاسلامی هستید که معاذلله نه کتاب بلدید نه سنت بلدید نه تورات بلدید نه انجیل خب این دمرو میشه قضیه این حرام چرا ، چون أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ 

پس حدیثو اینطوری معنی میکنیم . امام که بر محور کتاب الله صحبت میکند اگر فرمود که اگر بلح باشند خب به ظاره مطلب نگاه کنیم قبول نیست قدر مسلم اونایست که دانا هستند که قرآن فرموده ،‌ولاکن آیه ماعده که وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ فرموده آیه بقره میاد که اینو بالا پاینش میکنه میگه بله اونهایی که اون زنهایی   که کتابیاتی که از نظر جنسی محصناتن جنس ظاهری ،‌ولاکن از نظر عقلی چجور

اگر از نظر عقلیم محصناتن تاثیر نمیکنن شوهر رو منحرف نمیکنن مطلبیست ولاکن اما اگر از نظر عقلی و معرفتی تاثیر میزارند در شوهر در اینجا به دلیل أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ  این عقد اصلن باطله ‌کمااینکه در فرض کنید که مرد شیعه عسنا اشری معاذلله عرق خور قمار باز قلیون کش ملیون کش تنبل و و الا اخر این زنی میگیره میشه نمیشه

برای اینکه این زنی که مسلمان است در خاندان مسلمان تربیت شده لون فسق شوهر در او خواهی نخواهی حاصل خواهد شد پس این ازدواج موجب میشود که احکام خدا زیر پا برود حتا اگر چنانچه ازدواج صحیحی بین یک زنو مرد مسلمان متعهد حاصل شد ولاکن در بین راه استمرار این ازدواج موجبست که در این بین بعضی از احکام خدا پایمال بشه اینجا یا باید طلاق داد یا انطلاق هست اگه قابل علاجست بسم الله اگه قابل علاج نیست احیانن ممکنست این طلاقم نمیخواد این انطلاقست این جدایی اتوماتیکیست

بله حاکم مطلق شرعی اینجا طلاقو صادر میکنه ولو هیچکدوم لازم نیستن این  زنو شوهر هردو برا همدیگه میمیرند دوست دارن همدیگرو اما بقای اینها در زوجیت موجبست که بعضی از احکام خدا در ضمن این زوجیت زیر پا بره اینجا هیچکدوم راضی نیستن حاکم مطلق شرعی که میداند واجبست که طلاق بدهد و این طلاق طلاق رجعی نیست . این یه حدیث

حدیث دیگر دوم باز ان جمیل بت دراج صحیح است، ان ضراره هم متن صحیح است هم سند، قال قلت قابل قلت لابی جعفر علیه سلام انی اخشا ان لا یحل لی  ان اتزوج ممن لم یکن علی امرهی حالیش نبوده اینم مثله ماها قرآن بلد نبوده من میترسم که حلال نباشد برای من که ازدواج کنم با کسی که به وضع من نیست شیعه بوده با سنی ازدواج کرده سنی که الا امرک  نیست دیگه این فقط یهودی نسرانی نمیگه

فقال ، و ما یمنعک من البلح خب اون که الا امرک نیست هرکی میخواد باشه مذهبش غیر مذهب شماست چرا میترسید و ما یمنعک من البلح برا اینکه بلح به هردو معنایی که عرض کردیم قلتو و من بلح و حق داریم سوال کنیم چون ابلح فرق میکنه ابلح بودنها فرق میکنه این ابلح از نظر معرفتی در اینجا مراده قلتو ممن البلح قال ان المستضعفات من الاتی لا ینصبن و لا یارفن و انتم علیه نمدونه چیه چون پدرمادرش سنی بودن سنی پدر مادرش یهودی بودن یهودیه پدر مادرش مسیحیه بودن مسیحیه علوی بودن ملوی بودن هرچی بودن این نمیدون نه اونچه را خود دارد میتاند اثبات کند و نه انچه را دیگران دارن میدونه چیه خب این چه اشکال دارد این هم درسته

چطور شد این باب داره درست در میاد نوعن

جوابشو قبلن دادیم اخه مشرکین از نظر قرآن اونایی که بت پرست رسمی هستند و الا مراعی هم مشرکه ، مراعی هم 1803 ، سوم همران ابن اعیم باز صحیحه است قال کان بعضو عهدهی یریدو تزوج بعضی از اهل این حمران پسرش برادرش هرکی فلم یجد امراتن مسلمتن موافقتن پیدا نکرد ،‌پیدا نکرد حالا یا پیدا نکرد یا اونی که این میخواست نبود ولاکن بلاخره پیدا نکرد چون اونا ارزون ترن فذکرتو ذلک لابی عبدالله علیه سلام فقال این انت من البلح الذین لا یعرفون شیئن شیعن چی شیعه مذهبی

ابلح هایی که شیع مذهبی را نمیفهمن نفیو اثبات ندارن این این یعنی چه در اینجا حرمت قطعن نیست یا رجحانست یا وجوب وجوب است در جایی که شما میتوانید درش تاثیر کنید درستش کنید یهودیه رو مسلمه کنید شیعش کنید و در اونجایی که نه اینور میرد نه اونور خب مطلبیست نه شما درش تاثیر میکنید و نه او در شما تاثیر میکند اینجا مطلبیست

خب باب چهارم این باب بد نبود البته با اینطوری ، باب چهارم بابو حکم تزویج ضمنیه متعتن بحث متعه رو مثه اینکه از شنبه ما میخوایم بحث کنیم ولی آقایون مبتلا نشین زیادی این یکیشم زیادیه حالا ببینیم چی میشه

ببینید یا در خود شخص فلذا در روایات داریم که شما اولاد درست نکن چون اگه اولاد درست کنین میترسن که اولادتو خراب کنه اینم هست بعدن ببنید 1940 این آیه نصه و از آیات دیگه این بحث بر میاد ما واجبست خود را نگه داریم  و کسان خود را اگر انسان زنی بگیرد شریکی بگیرد یا هرکی رفیقی بگیرد که این زن انسان رو منحرف کند حرام و اگر او را منحرف نمیکند بچشو منحرف کند حرام و بچه ها در دامن مادر تربیت میشن دیگه این مطلب دیگریست

بابو حکم تزوج ضمنیه متعتن حدیث اول ان بعض اصحابنا ان ابی عبدالله علیه سلام قال لا بعثه بان یتمتعه رجل بالیهودیته و النصرانیه و عنده حره چون این سوال هست . آدم عرض می شود که یک زن مسلمانی باش ازدواج کرده داره بعد میره یه یهودیه نصرانی رو این عقد منقطع میکنه چطوره ایا اینجام مشمول همان عدله ایست که میگد که شما حق ندارید زن غیر مسلمان را روی زن مسلمان بگیرید

نه مشهور نیست چرا؟‌برا اینکه عقد دائم با عقد منقطع فرق داره . عقد دائم خب همه میفهمن ولی عقد منقطع شما میرید یه جایی هیچکسم نمدونه نه زمانش نه مکانشرو یا عقد منقطع میکنید دائمم لازم نیست بریدو بیاید در یانجا سوال میکند یه کسی از امام باقر علیه سلام عرض میکند که اقا به نظر شما من زن دارم جایزست که من برم یه منقطعی رو عرض می شود که انتخاب کنم ؟

فرمود بله و نه اما بله خب بله سنته ،‌اما نه اگر منقطع بخواید بگیرید زنت بفهمه پدر صاب بچه در میاد اونا به ما فحش میدن روایت داره ها به ما ائمه فحش خاهند داد . زنهای شما پس بنابراین این بینابینه یعنی اگر چنین کاری خواستید بکنید یا راجحن یا واجبن یواشکی یواشکی اشکالم نداره بلکه لازمم هست .

آیه فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ چیه ؟‌

آهان ، خرن دیگه چون احمقن الان تمام اون زنهایی که عادلم هستن برو بشون بگو صیغه ببین چیکارت میکنه قطعه قطعت میکنه بله

حالا این بحثشو میکنیم در بحث مطعه عرض می شود که حالا لا بعث ان تمسع رجل بالیهودیه و نصرانیه و لو حره منتها لا بعث با شرایط یک این حره نداند چون اگر عقد دائم کنید میدانه عقد دائم بکنید چون مظاهری داره عقد دائم باید مرتب بعضی وقتا اینجا بعضی وقتا اونجا یک دیگر اینکه اورو منحرف نکند این از بلح باشد سوم بچه ای درست نکنه اگرم بچه درست کرد تحت اختیار خود مرد باشد که بچه رو خراب نکنه

حدیث دوم ان ضراره قال سمعتو ، مزمرست مزمره یعنی اون قدر مشکل بود اسم امام باقرو بردن که باید با ضمیر گفت یه زمانی رساله مرحوم اقای خمینی رضوان الله علیه رو وقتی شاه علیه لعنت الله بود اسمشو ورداشته بودن نمیزاشتن دیگه و در حاشیه اوره ایشون اسم نداشت فقط جاش چنتا نقطه بود چرا خب قدقن بود

اسم امام باقرو بردن قدقن بود . اسم مگه اسم ما قدقدن نیست . هرجا بگید فلانی درس میده از همه چی محروم میشید ماکه خار کفشه امام صادقم نیستیم. حالا سمعتهو مزمره سمعتهو یقول لا بعث ان یتزوج الیهودیه و النصرانیه متعتن و عندهو امره ،‌اینا مطلبیست .

عرض می شود که بعله ، بابو جواز صدامته تزویج ضمیه اذا اسلمت زوج بعدم مطلقن عقد که اینجا دعوا داریم . چرا جواز صیامته تزویج ضمنیه اذا اسلم زوج بعکسش درست اونورش درست نیست که یک باب رو مفصلن قبلن خوندیم که پریروز بود یا دیروز بود پریروز بود که چند روایت قابل قبول نبود

احادیثش عبدلله بن سنان ان ابی عبدالله علیه سلام فی عزیزن قال سالته ان رجلن هاجر و ترک امراتهو مع المشرکین خیلی خب ثم لحقتهی بعد ذلک این تو مشرکین مونده بود حالا اومده سراغش چیکار کنه ایو مشرکها بنکاحل اول او تنقطعو قسمتها قال بل ینفقها و یمراتو این بعنوان باب جور در نماید که

اگر کسی از مکه مهاجرت کرد از مدینه و زنش اونجا مونده صرف اینکه زنش اونجا مونده وقتی که برگشت این منقطع بشه نخیر ،‌بله اگه این زن مشرکه بشه خب منقطع میشه اما اگر این زن یهودیه بود یا ناسرانیه یا یهود یا نسرانیه پس انقطاع یعنی چه پس این با این عنوان باب  و مثه اینکه مرحوم حر عاملی اینجا خیلی حواشون جمع نبوده

قال بل یمسکها و هی امراتو حدیث دیگر ان ابی جعفر الباقر علیه سلام قال ان  اهل الکتاب و جمیع  من لهو ضمه اذا اثمه احدو زوجین فهما علی نکاححما نخیر قبول نیست. اهل کتاب و جمیع من لهو ضمه این جمیع من لهو ضمه کفاری که ضمی نیستن خارج کرده ولی کفاری که تحت حکومت و ضمه اسلام هستند چه در بلد اسلامی چه در غیر بلد اسلامی ان  اهل الکتاب و جمیع من لهو ضمه اذا اسلمه احدو زوجین فهما الی نکاححما هرکدام اگر اصلمت زوج خب زوجش اگر غیر مشرکه و کتابی اگر باشد و مسلم اگر باشد اشکال ندارد

و اما اگر اصلمت زوجه زوجه مسلمان شد اینجا نکاح منقطع میشه پس در این بعد دوم ما قبول نداریم در بعد دوم قابل قبول نیست آخه احدهما گفت با 2557 چه اشکال داره

بله استمرار داره عقده دیگه چرا استمرار داره ، لکل قومن نکاح این اشکال نداره خب اذا اسلم احد زوجین اگر با هم باشد که احدو نیست فهما علی نکاح نخیر فهما علی  نکاحما در صورتیست که زوجه زوج مسلمان شده ، اگر زوج مسلمان شده با این قید اگر زوج مسلمون شده با این قید که اهل کتابه که مورد بحثهم اهله کتابه و به عکسم حدیث سوم ابا جعفر للباقر علیه سلام ان طعام اهل کتاب و نکاحهم حلالن هو هردو ،‌خب نص قرآن است که حلاله قال نعم قد کانت تحت تلحته یهودیتون

خب اینجا ایا بهتر نبود که استدلال به خود آیه بشه ، این روایت از امام معصوم میتونه باشه یا امام معصوم حساب فرمودست که فعلن اینکه دم دسته اینه یعنی نشون بده اونی که در خارجه تلحه که از مومنین ازل بود بعدن چه شد کاری نداریم تلحه که از مومنین عول بود و انصار رسول الله بود در زمان خود رسول الله صلوات الله علیه زنه یهودیه داشت این عمل دلیلست بر اینکه این پس استدلال به عمل شده در اینجا و الا قاعده اینست که استدلال ریشه ای میخوادبشد استدلال به خود آیه

که طعام الذین اوتوالکتاب هل لکم فلمصحنو ، حدیث چهارم ان ابی جعفر قال سالتهو النکاح الیهودیه و النصرانیه و قال لا بعث به اما الازنها اما علم انهو کانت تحت تلحه بن عبید الله یهودیه الا عهد النبی

حدیث دیگر محمد بن ابی نفس قال سالتو رضا علیه سلام ان الرجل تکون لهو زوجه النصرانیه فتسلم ، هل یحل لها ان تقیم معه قال اذا اسلمت لم تحل له ، معلومه دیگه اذا حتمت خیلی بینه اگر این عرض می شود که زن مسلمان شد ولاکن اون شخص مسلمان نیست طبعن این 2815 قلتو فان الزوج اسلم بعد ذلک این مورد بحثه تذرکست که بحث میکنیم

قال فان الزوج اسلم بعد ذلک اول زوجه مسلمان شد زوجه که مسلمان شد زوج مسلمان نشده اگر زوج تا اخر نا مسلمان بماند که معلومست 2835 اما اگر بعد از زوجه زوج مسلمان شد ایکونان الی النکاح قال لا ، این بد نوشته اینجا نوشته قال درسته لا یزوج ،‌نه قال ،‌لا یتزوج بتزویج جدید این درستشه

قال لا درست نیست چرا ؟‌این همون حرفیست که از قرآن میفهمیم که اون عامی که زن مسلمان شد و شوهر مسلمان نشد انقطاع به طور اتوماتیک حاصله ،‌بله ،

2913 چرا؟‌برا اینکه به نص قرآن میگه یهن ،‌ببینید بعضن عرض می شود که تزویج میکنه مجدد ، در حضور خود رسول الله صلوات الله علیه باشد فرق میکنه اگر در حضور خود رسول الله باشند ولیکن این مسلمان اگه باطنن مسلمانه که مطلبی نیست اگر میخواد مسلمانی رو مسلمان شده

نه در باطن گفته ، اگر ما میدونیم که در باطن اسلام قبول داره خب مسلمان شد این اگه اینو میخواد بگه ببینید اگر ببینید اگر محرض شد که با هم مسلمانن مطلبی نیست اما اگر زن قبلن مسلمان شد و مرد بعدن مسلمان شد این بعد هرچیم کم باشه صرف مسلمان شدن یا باطنن یا ظاهرن یا هردو صرف اینکه داخل رفت عرض می شود که رقه اسلام باشد اگه بعد شد یک عان هم فاصله عانی پیدا کند این انفصال حاصل شده دیگه

مگر با خود طلاق عان بعد از طلاق انفصال حاصل نمیشه چه رجعی باشه چه دائم در اینجا قلتو فان الزوج اسلم بعد ذلک البته این بعد ذلک معلومست که ایکونان الا النکاح قال لا ، نخیر نکاح از بین رفت . یتزوج به تزویجهی چه در عده باشد چه خارج از عده باشد . در عده باشد تزویج جدیده اینجا رجعی نیست نمیشه ملحق کرد ایرو به طلاق رجعی

و من دیرو یه جمله عرض کردم که تمامش نکردم ببینید ما یه تحیر بسیار زیادی که از این فتاوا داریم اینه که اگر این ارتدادی که حاصل شده مرد مرتد شده و زن نه ، خب در این ارتداد بلخره اگر دخول شده باشد زن در عده است اینو قبول داریم ایا مرد میتواند بعدن که مسلمان شد در عده زن که قبلن مسلمان شده رجوع کند یا نه آقایون فرمودن که اگر که این ارتداد ارتداد فطری باشد خب نه ملی باشد بله میگیم ملی  باشد چرا بله چون طلاق ما چند جور داریم دیگه طلاق رجعی  طلاق باعن باعن دو جوره طلاق باعن صددرصد صغیره غیر مدخول بها یاعسه

طلاق باعن درصد ، خلع مبارات، در کل این طلاق ها اونی که باعن صددرصد است چطوریست باعن صددرصد که عرض می شود که عده نداره چون صغیره است یا غیر مدخول بهاست یا یاعسه است . اون که درصد است و رجوع نیست خب اینجا که علقه زوجیت به طور کلی از بین رفته چرا رجوع ، اونی که باعنست چی ؟‌ در اینجا که طلاق باعنست که یا رجعیست ببخشید یا عرض می شود که خلعست یا مبارات مبارات که از طرفینه زوجینه و خلع از طرف زوجه در طلاق مبارات در عده رجوع است آقایون یا نه هم نه هم اره

رجوع نیست برای اینکه خب باعنه دیگه رجوع هست با شرط اگر زن فی مابذلت 3223 گفت اونی که من مهریه دادم اونو بر میگردونه در اینجا با شرط اینکه در برگشت مرد قبول کنه البته قبول نکنه که هیچی اگر در برگشت مرد قبول کنه این طلاق باعن منتقل میشد طلاق رجعی اگر رجوع نکند چی این انفصال زوجیت هست یا نه ،‌نه

خب در اونجاها که طلاق بود باعن بود و باعنه اینجوری هم بود این اگر رجوع نکند اگر رجوع در بعد نکند زن و مرد رجوع نکند بعد که رجوع شد اتصال حاصل نیست چرا شما در اینجا میگید حاصله بدونه رجوع ، در اینجا که زن قبلن مسلمان شده مرد هنو مسلمان نشده زن در حال عده است میگید که انقطاع کلی حاصل نشده این اولن دروغ اول ثانین انقطاع کلیم که حاصل نشده اگر ما قبول داشتیم ‌ که اتسالکی هست قبول داشته باشیم که اتصالاتی هست و قبول داشته باشیم مانند  طلاق رجعیه اگر قبول داشته باشیم که ارتداد بقاعه زوج در ارتداد و زوج مسلمان شده این زن اگر عده گرفت این عده رجعیه است اگه  قبول کردیم که ملحق است به طلاق رجعی

خب در عده رجوع میخواد یا نه شما میگید که اینجا اگر که مرد مسلمان شد در عده این عده این زنشه رجوعم نمیخواد چی شد شما چند پله رفتید بالا پله اول قبول نداریم پله اولو شما ملحق کنید به طلاق رجعی قبول نداریم تا چه رصد طلاق باعن نیمه کاره تا چه رصد طلاق باعن کلی در طلاق باعن کلی شما 3354  در طلاق باعن کلی که صغیره است یا غیر مدخول بهاست یا باعسه است ایا این عده که نداره میشد بعدن رجوع کنه نه ، خب در اینجا مگه باعن نیست مگر انفصال این مردی که نا مسلمان است به دلیل نص قرآنی لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ مگر حلیت به طور کلی از بین نرفت رفت

حالا که حلیت به طور کلی از بین رفت چطور میاد در عده این زنش باشه ، یا اگر حلیت بعضن که قبول نداریم اگر این حلیت بعضن از بین رفت مانند طلاق رجعی اگرم مانند طلاق رجعی رجوع کند شما بگید همینطوری این به طور اتوماتیکی برمیگرده این قدمهارو چجوری برداشتن آقایون من نمیفهمم

این هم یک بعدش علی بن ابراهیم فی تفسیره ان ابی الجاری اولن تفسیر علی بن ابراهیم که خیلی عجیبه و عجیبتر تفسیر منصوبه به امام حسن عسکری علیه سلام که اعجبه و اعجبه از هردو ابی الجارو از کذابین معروفه، بعضی وقتا راس میگه البته ولی از کذابین معروفه و اون روایات 3501 شهیره زکات رو هم ابی الجاری نوعن نقل کرده که زکات فقط به 3508 نوعن ابل جاری نقل کرده و شیش جا روایت کرده در مقابلش صدتا روایت و سی آیه است سی آیه و صدتا روایت آقایون کنار میذارن و شیخ شیخ طوسی اینجا توضیح میکنه بله اون روایتی که در باب تجارت است صدتاست هرچه هست حداقل صدتاست حمل بر استحباب یعنی چه مگه دل بخواهیه

شما صدتا روایتو میگید باب زکات هست در تجارت هست هست هست هست ، نیست نداره شبهه هم نداره شما اینارو نصو ظاهر مستقر رو میگید استحباب چون دلتو میخواد حالا ابی الجاری که این مرد میدان جعلست در باب عرض می شود که زکات به 3545 نصه سی آیه مکی و مدنی به کل اموال تعلق میگیره و صد روایت حداقل

حالا ابی الجاری ان ابی جعفر باقر علیه سلام فی قوله تعالا و لا تمسکو بعصم الکوافر گفتم بعضی وقتا راس میگه ها حالا چون شیطونم نمیشه صددرصد دروغ بگه بعضی وقتا راست میگه قاطی کنه دیگه و لاتمسکو بعصم الکوافر یقول من کانت عندهم المراتن کافره یعنی الی غیر ملت الاسلام و هو علی ملت الاسلام فلیعرض علیه اسلام فان قبلت فهی امراتو والا بریعتون منک فنحلا ان یستمستک 3627 خب این دروغه

چرا برا اینکه شما میگید که اگر خود این مرد مسلمانه زن علی ملتل اسلامه خب علامتل اسلام نبودن اهل کتابم ممکنه باشه دیگه مشرکه اهل کتاب موحده غیر کتابیه شما هرسه رو میگیرد که عرض بکند به این زن اسلام رو فان قبلت فهی امراتو خب مسلمان شد . فان لا فهی بریعتون من چرا برا اینکه فنحلا ان یستمسک به عصمتها فقط این آیه رو میده و لا تمسکو بعصم الکوار آیه ماعدست چیکار کرده  آقا آیه ماعده یادتون رفت قرآن نخوندید.

بله بله همینه ، بله ، خب عرض می شود که بسه دیگه