فایل ۷۳۱
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الرحمن الرحیم
وصل الله علی محمد ک علی آله طاهرین
از جریاناتی که تأیید میکند آیه دوازدهم سوره نساء در باره کلاله ابی یا امیست و آیه ۱۶۰ یعنی آخر سوره نساء در باره کلاله ابوینیست جمله یستفتونک است در آیه دوم. خب قرآن وقتیکه نازل میشد تمام آیات قرآن حفظ میشد که طبقه اول مسلمونها که در زمان رسولالله صلیالله علیه و آله وسلم بودند موظف بودند به وجهین کلی، حَسَبَ امکانَ وااستطاعه که آیات را دوبعدی حفظ کنند، بعد اول حفظ نزولاً و بعد دوم حفظ تعریفاً، بلکه بعد دوم اسالت داشت. چنانچه در کتابة کُتاب وحی چنین بود، کُتاب وحی اینگونه نبود که آیات به طور نزولاً و منفصلاً و به مناسبات نازل میشد به همون مناسبات آیات را تلقی کنند و حفظ کنند، بلکه در بعد دوم چه بافاصله بودند و چه بیفاصله در بعد دوم که وحی دوم بوده است مأموریت حفظ قرآن مؤلف به وحی داشتند نه نازل به وحی. بعد اول نازل به وحی است وبعد دوم مؤلف به وحی، بنابراین به همین ترتیبی که در خدمت قرآن هستیم، قرآن موجود در طول تاریخ اسلامی حفاظ قرآن را به همین ترتیب حفظ کردند و بعد از برههای از زمان که حفاظ رو به انهدام و رو به قلّت میرفتند دستور کتابة محفوظ صادر شد که از صدور جهات که قرآن به همین ترتیب تألیفی حفظ بوده است حفظ ثانی در کتابة شود و در آنچه را که در کتابة قرآن هست الفاظش ترتیبش نقاطش حروفش، تمام آنچه در حفظ حفاظ بوده است به صورت کتب درآمده، بنابراین قاعده اولی و قاعده دومی که محور است، قاعده اصلی قرآن این است که اگر در یک سوره دو آیه داریم آیه قبلی با آیه بعدی منافات ظاهری دارد باید گفت آیه دوم یا ناسخ آیه اول است یا مبین آیه اول نه اینکه آیه اول ناسخ آیه دوم باشد یا مبین، آیه دوم یا ناسخ آیه اول است که در ظاهر تناقض دارند یا مبین، ولذا سوره مائده که آخر مانظرة هست ناسخةُ غير منسوخة مبینةٌ غير مبينة. ناسخةٌ غير منسوخة در اون ابعادی که آیهای، آیاتی از سوره مائده با آیه و آیاتی از سوره مائده تناسخ دلالی داشته باشد تنافی لطفی داشته باشد، غیر ناسخةٌ غير منسوخة یا مبینةٌ غير مبينة کما اینکه در ظوائح در محللات ظوائح آیه مائده تفسیل بسیار زیادتری دارد نسبت به آیه انعام، حالا، در این دو آیه که مجدداً ملاحظه میکنین در آیه اول که آیه دوازدهم سوره نساء است《وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ》حکم کلاله بیان شده، حکم کلاله که بیان شده و در صدور حفّاظ قرار گرفته پس سوال دوم در آخر سوره نساء برا چیست. یستفتونکَ، اولی یستفتونکَ نبود به همون روالی که خداوند نصیبهای ابوین و زوجین و اولاد رو بیان کرده که طبقه اولاند بعد منتقل به طبقه دوم شده است که کلاله باشند، اما در آیه دوم یستفتونکَ، استفتاح میکنه این استفتاحی که میکنند لابد حکم را نمیدانند اگر حکم را بدانند که استفتاح معنا ندارد. حکم را نمیدانند. حفّاظ قرآن استفتاح میکنند. استفتاحی که هست معمولا از حفاظ قرآن است که اکثریت مسلمین، رجالً و نساءً، بیشتر رجالً حفاظ قرآن بوده اند. بنابراین یستفتونکَ ازش برمیاد که اطلاع قبلی در مورد کلاله مورد سوال ندارند و حال اینکه در آیه ۱۲ سوره نساء حکم کلاله بیان شده پس این یستفتونکَ استفتاح حکم کلالهای که در آیه ۱۲ سوره نساء بیان شده نیست کلاله دیگریست. همونطوری که استفاده کردیم که ما یا کلاله ابوینی داریم یا کلاله ابی یا امی داریم. کلاله از دو بعد خارج نیست یا کلاله طرفینیست یا کلاله طرف واحد است. حکم کلاله طرفینی با حکم کلاله طرف واحد فرق دارد، آقایون دقت بفرمایید، اصولاً مگر کلاله از طبقه دوم و سوم نیست، چون طبقه اول کلاله نیستن که، طبقه اول کسانی هستند که شخص عهدهدار به انفاق به اونهاست، ابوین، اولاد بلافصل، زوجین. ابوین و اولاد بلافصل و زوجین که کلاله نیستند و خداوندهم احکام طبقه اول را در آیه یازده و آیه دوازده تا قبل از کلاله بیان کرده است. بنابراین کلاله کیا هستند. کلاله کسانی هستند که غیر از طبقه اولاند. کسانی که غیر از طبقه اول هستند اینها کلاله هستند، کسانیکه غیر از طبقه اول هستند کلاً کلالهند، چه طبقه دوم باشد، طبقه سوم باشد، برحسب اونچه آقایون میفرمایند و چه طبقات چهارم و پنجم و ششم که طبقات متعدده باشد چنانکه ما عرض میکنیم کلاً منهای ورّاث طبقه اول همگان کلاله هستند منتها در آیه۱۲ و آیه ۱۷۶ سوره نساء کلاله طبقه اول ذکر شده و ضمناً طبقه دوم هم احیاناً. باطبقه که عرض میکنیم، کلاله طبقه اول اخوان هستند، اخوه و اخوات، جده و جد اینها از جمله کلاله طبقه اول هستند، کلاله طبقه دوم کیه. اعمام و اخوال و خالات و اینها هستن، براساس طبقاتی که آقایون ذکر میکنند، بنابراین، برمیگردیم، در آیه اول کلاله یستفتونکِ در کار نیست《وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ》که بله《وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ》اینجا کلاله ابی یا کلاله ابوینی ذکر شده، کلاله ابیست یا کلاله امی ذکر شده است اما در آیه ۱۷۶ سوره نساء کلاله ابوینیست و فرقهایی که بین دو آیه هست عرض کردم امروز تطمه بحثه. قرآن رو باز کنید آیه کلاله دوم《يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلالَةِ》آیا این فتوا در کل کلالات است یا کلاله طبقه اول، اگر اخ و اخت درکار نبود استفتاح در کل کلالات بود جواب هم راجع به کل کلالات بود اما چون اخ و اخت ذکر شدهاست در آیه قبلی و در آیه بعدی اخت یا اخ ذکر شده است بنابراین مراد کلاله طبقه دوم است و بعضیشون، بعضالبعض. کلاله طبقه دوم نه کلاً، بلکه اخ و اخت است. اما کلاله طبقه دوم انحصار به اخ و اخت ندارد، جد هست، جده هست، نوه اول هست، نوه اول چنانکه عرض کردیم طبقه دوم است ولکن کلاله برش صدق نکنه زیاد ولی طبقه دوم است. اخ و اخت و جد و جده عرض میشود که با دیگران حالا《يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَكَ》خب لیسَ لَهو وَلَد سه بخشه، ما البته در آیه کلاله اول لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ ما نداشتیم دیگه در این زمینه، لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ سه بخشه، یه بخش این هست که اصلاً ولد ندارد، نه ولد بلاواسطه و نه ولد معالواسطه، اصلاً ولدی در کار نیست نه ولد بلاواسطه و نه ولد معالواسطه، نوه اول، نوه دوم، فرزند عرض میشود که بلاواسطه اصلاً وجود ندارد. در این صورت اخت اگر اخت واحده باشد نصف میبرد و اگر اختان و معالفوق باشد ثلثین میبرد، این یک فرض. فرض دوم این هست که ولد در کار باشد و طبقه اول باشد، اگر ولد اصل میراث منفیست نسبت به اخ و اخت، اخت که اینجا عرض شده اخت تنها یا چند اخت یا اخ و اخت باهم که ابوینی هستند در صورتی اصلاً ارثبرند که فرزند طبقه اول در کار نباشد، اگر فرزند بلافصل در کار باشد طبقه اوله و طبقه اول حاجب است نسبت به طبقه دوم، این دو.
سه، سه این هست که بینابینه، نوه در کاره، پس ولده، پس فرق میکنه، نوه در کار است حالا با وجود نوه آیه اخت نصف، اختین و مافوق ثلثین میبرند فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ هست یا نیست، خب نیست، برای اینکه شرط نصف، عرض میشود که و شرط دو ثلث نسبت به یک خواهر، نسبت به دو خواهر و شرط مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ در خواهر و برادر ابوینی چی بود، اینکه لم یکن لهو ولد، ولی ولد هست، اگر ولد طبقه اول باشد هیچ ارثی نمیبرند چون طبقه اول هست و اگر ولد طبقه دوم باشد ارثبر هستند طبق این آیه نه، طبق آیه اول. یعنی اخ و اخت ابوینی در حاشیه آیه اولند نه در متن، در متن و برحسب قاعده آیه اول این شامل اخوه ابیست یا امی، اما آیه دوم در متن فقط منحصر است به اخوه ابوینی اما اما اخوه ابی رو هم در کار میگیرد یا نمیگیرد این باید بحث بشه، پس بنابراین فرض سوم، فرض سوم این هست که نوه در کار هست و برادر و خواهر ابوینی در کار هست، اگر نوه در کار باسد برادر و خواهر ابوینی همون نصف و دو ثلث رو میبرند، نخیر، پس چی میبرند، سدس و ثلث، برگشت میشود خواهر و برادر ابوینی که با عدم وجود هیچ ولدی بالواسطه و بلاواسطه، با نبود هیچ ولدی یا نصف میبرند یا ثلثین، اگر ولد بلافصل درکار باشد هیچی نمیبرند، و اما اگر نوه اول در کار باشد هیچی نمیبرند، همطبقهاند چطور هیچی نمیبرند. هم طبقهاند، ولکن همطبقهاند، به اندازهای که ولدی در کار نباشد میبرند، نخیر، برای اینکه نوه مقدم است یا اینکه اخ و اخت ابوینی، نوه و اخ و اخت ابوینی یا همترازند یا نوه مقدم است. درصورتیکه همتراز باشند، درصورتیکه مقدم باشد البته نوه میبرد و اخ و اخت ابوینی نمیبرند، حالا در صورتی که همتراز باشند در این صورت آیا اخ و اخت ابوینی همان نصف و ثلث رو میبرند، نخیر. برگشتیم به چی، برگشتیم به سدس اگر یکی باشد و عرض میشود که ثلث اگر جمع باشند، این به حساب آیه دوم و اما آیه اول. آیه اول ان لن یکن لهو ولد نداره دیگه《وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ》دیگه عدم ولد ندارد، خب معلومه عدم ولد برایاینکه اصولاً ولد رو قبلاً ذکر کرده، ابوین، ولد، زوجین طبقه اول ذکر کرده بعد《وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ》یعنی ابوین نیستند، زوجین نیستند، اولاد طبقه اول نیستند، اینجا باید استفاده این مطلب زو بکنیم که قبلاً عرض کردم، قبلاً دو سه روز تکرار کردیم و عرض کردیم و تحقیقاً نظر این شد که زوجین طبقه اولاند با طبقه دوم و طبقه سوم نیستند، یعنی اگر طبقه اول که زوجین هست در کار بود زوج و زوجه، دیگه طبقه دوم اصلاً ارث نمیبرند تا چه برسد طبقه سوم. این آیه، دو آیه کلاله تایید میکنند مطلب رو، چطور.《وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً》موروث بودن رجل و مورث در بعد کلالهس، یعنی چی؟ یعنی غیر کلاله نیست. چون اگر در بعد کلاله و غیرکلاله بود، کلاله اصلاً معنا نداشت، زید دو خانه دارد، یکی که دو خانه دارد نمیگفت زید دارای یک خانه است. زید دارای دوخانه است، اینجا《وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً》اگر وارث کلاله است، مورث به عنوان کلاله ارث میدهد فقط پس ابوین نیستند، اولاد نیستند و زوجین هم نیستند. چون زوجین کلاله نیستند که، همانطوری که ابوین کلاله نیستند، کل نیستند، اولاد بلاواسطه هم کل نیستند، زوجین هم کل نییتند، زوجین کلند؟ بلکه اگر کل حساب کنید کل بودن اولاد و ابوین بیشتر از زوجه است. زوجه کل است بر زوج، زوج کل است بر زوجه، در بعد حیاتی، در بعد مماتی، از نظر نفقه، از نظر زندگی. بنابراین طبقه اول اصلاً کل نیستند، نه زوجین، نه ابوین، نه اولاد، رو این حساب وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ ۚ فَإِنْ كَانُوا فلان در صورتیست که یک فرد از طبقه اول نباشد، یک. دوم این اخ یا اخت ابیست یا امیست، ابوینی نیست طبق آیه آخر سوره نساء، پس این تأیید دوم اضافه بر تأييد اول، تأیید دوم است براینکه زوجین با طبقه دوم نیستند با طبقه سوم نیستند بلکه زوجین طبقه اول هستند، مادامیکه زن یا مرد وجود دارد، زوج یا زوجه وجود دارد دیگه جایی برای کلاله نیست، کلاله اصلاً ربنگی ندارند این هم در آیه اول و هم آیه دوم که يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ، در کلاله بحثه، مادامیکه طبقه اول هست کلاله زمینهای ندارد، عین مطلبی که در آیه اول عرض کردیم، إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ منتها امتیازاتی بین این دو آیه هست که دیروز عرض کردیم. فقط به زن میرسه و به برادر نمیرسه، چون زن طبقه اول است و برادر اصلاً نبوده، ما بحث کردیم در این باره، قبلاً بحث کردیم امروز تأيید آوردم، حالا صاحبان میراث یا طبقه اولاند، یا کلاله طبقه اولاند، یا کلاله طبقه دوم و سوم و چهارم، اگر صاحبان میراث چه طبقه اول باشند، طبقه دوم باشند، طبقه سوم باشند در هرصورت یا نصیبشون معین شده، سدس است ثلث است ربع است ثم است نصف است همه است. یا نصیب معین شده است و یا نصیب معین نشده، اگر نصیب معین نشده اونهایی که دارای نصیبند اولاً میبرند و کسانی که صاحب نصیب نیستن بقیهرو. مثل فرض کنید که ولد، پسر، پسر نصیب داره دیگه. پسر نه نصف دارد نه ثلث دارد نه ربع دارد نه ثم دارد نه اینا دیگه. پسر از مابقی میبرد، آنچه را که باقی موند بعد از فوت، بعد از وصیت، بعد از دین، بعد از ربع زن یا ثم زن، یا نصف مرد یا ربع مرد یا فلان، بعد از اون هرچی موند پسر میبرد، این صاحب فرض نیست، بعصیها زوالفرزیناند، دارای دو فرضاند مثل مادر، در یک بعد سدس میبرد در یک بعد ثلث میبرد، بعضیها تو فراز و فرودند بنابراین یا یک فرضه یا دو فرضه یا سه فرضه یا هیچ فرضه که جلسه بعد عرض میکنیم، اونکه محور است دو فرض یک فرض هیچ فرض، آنکه دو فرض است خب طبق نث فرض میبرد، فرض اول باشد، فرض دوم باشد، آنکه یک فرض باشد یک فرض روشن است، آنکه فرض ندارد پس اینقدر میبرد اونوقت در اول و تقسیم این بحث خواهد آمد، درصورتیکه کم بیاد سهام، کم بیاد سهام کسانی هستند که دوفرضی هستند، کسانی هستند یک فرضی هستند کسانی هستند که هیچ فرض ندارند، خب آیا این کمبود سهام به یک فرضی میخورد یا به دوفرضی، اگر یک فرضی و دوفرضی باهم جمع بودند و سهام کم آمد، درصد از صد بیشتر شد، آیا نقص به یک فرضی میخورد یا به دوفرضی، به دو فرضی میخوره، برای اینکه دوفرضی فرض اول را باشرط، فرض دوم را با یک شرط دیگر، پس به دو شرطی میخورد، یا اگر یک فرضی با کسی که لافرض است جمع شد و سهام کم آمد در این صورت به یک فرضی میخورد یا به هیچ فرضی، به هیچفرضی میخورد. خب این یک بحث که در باب اول و تقسیم مفصل بحث خواهیم کرد، حالا سوال. اگر چنانچه کلاله اخوه، یعنی فرض کنید که اخ یا اخت ابی فقط، برادر یا خواهری که ابیست یا امیست با نوه جمع شدند چجوره قضیه، در آیات نیستش که، نوه نوه طبقه اوله، نوه طبقه اول یعنی نوه دوم نیست، نوه سوم نیست، نوه یعنی نوه با یک واسطه، فرزند با یک واسطه هست و اخ یا اخت عرض میشود که ابی یا امی هست. کدام ارث میبرند، کدام ارث نمیبرند یا هردو ارث میبرند. خب اینجا نص نداریم دیگه، چون نص نداریم باید به آیات اقرب و به آیات اولی تمسک کرد. باید حساب کرد آنچه را که نص دارد ما چشم هم میذاریم ولو یکی افرب است و یکی غریب است ما طبق نص عمل میکنیم. ولکن آنجایی که نص نداریم، مثل همین هست که عرض میکنیم، آنجایی که نص نداریم اگر خواهر ابی موجود است و نوه اول معالواسطه واحده، اینجا هردو ارثبرند، نخیر، باید ببینیم کدوم نزدیکتره، برای اینکه نص نداریم دیگه. کدوم نزدیکتره، نوه نزدیکتره، نوه انسان، نوه با یک واسطهی انسان که فرزند فرزندش است نزدیکتره یا خواهر ابی، یا برادر امی، یا برادر ابی، معلوم ایت دیگه در اینجا کلاله ارثبر نیستند، با اینکه هیچکدوم طبقه اول نیستند. نه نوه طبقه اول است نه خواهر امی یا ابی، یا برادر امی یا ابی، هیچکدوم طبقه اول نیستند ولکن در عین اینکه هیچکدوم طبقه اول نیستند دو طبقه براشون در نظر گرفته میشه. یک طبقه نوه جلوست، طبقه دوم خواهر ابی یا امی که عقبه، بنابراین نوه ارثبر است خواهر ابی یا امی ارثبر نیست. اما اگر خواهر ابوینی یا برادر ابوینی با نوه باشد چی. این مشمول آیه دوم نساء است. ملاک تشخیص دو ملاک است، یک ملاک نصه که میگوید این دوتا باهم ارث میبرند بنابراین اگرهم در عرف یکی اقرب باشد یکی ابعد باشد مبناست. اگا اگر این ملاک نص بیان نکرد، اگر نص بیان نکرد باید بر عرف دید در عرف آیا نوه انسان به انسان نزدیکتر است یا خواهر ابی یا برادر امی. اگر عرف تشخیص داد باهم مساویاند باهم میبرند چون مبنا اقربیته، اگر عرف تشخیص داد یکی اقرب است دیگری ابعد است، اقرب میبرد ابعد نمیبرد. نه اینکه اقرب بیشتر ببرد ابعد کمتر ببرد. اقرب میبرد کلاً چون اولی الارحام بعضهم اولی ببعضهم اینجوریه و همچنین آیات دیگر. عرف ملاک اقربیته، اگر شرع تعیین کرد، این بحثش رو کردیم اگر شرع تعیین کرد که طبق تعیین شرع اگر شرع تعیین نکرد، مثلاً در اینجا که عرض کردیم باز تکرار میکنیم چون مطلب تازست. اِن اِمرءٌ هلكَ لَيسَ لهو ولد فلهو اخت. ليس لهو ولد اگر هیچ ولدی در کار نباشد نصف است یا دو ثلث. اگر ولد اول در کار باشد اصلاً ارث نمیبرد. اگر نوه در کار باشد، اگر نوه در کار باشد، اگر نوه در کار باشد آیه ساکته دیگه. اگه نوه درکار باشد ایه حق میدهد، نخیر. این ایه حق نمیدهد آیه دوم سوره نساء که نصف یا دو ثلث است اگر نوه با خواهر یا برادر ابوینی باشد مانند اینجا خواهر و برادر ابوینی نصف و دو ثلث را نمیبرند. هیچی نمیبرند، چرا، اینجا منتقل میشود به آیه قبلی، به آیه قبلی که وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ در اینجا آیه اول سوره نساء درست است که محورش اخ یا اخت ابیست، اما در حاشیه اخ یا اخت ابوینی هم داره، اخ یا اخت ابوینی با ولد، با نوه اول باهم ارثبرند و عرکدام جداگانه، منتها درصورتیکه اخ یا خت ابوینی هیچ ولدی در کار نباشد نصف است یا دو ثلث، اگر اصلاً ولد بلاواسطه در کار باشد هیچه، اما اگر نوه در کار باشد منتقل میشه به چی آقایون، سدس، نصف و دو ثلث درصورتی که ان لم یکن لهو ولد، اینجا ولدی هست منتها ولد بلاواسطه، در صورت ولد باواسطه اینها طبقه دوماند، ولد واسطه هم طبقه دومه، منتها اینها که طبقه دوماند ارث نصف و دو ثلث را نمیبرند، بلکه منتقل میشن به ارث سدس و ربع، سدس اگه یک نفر باشد و ثلث اگر دو نفر و بیشتر باشد. این ارتباط رو ما نگاه میکنیم، خب حالا در طبقه دوم ذکر شد اخ و اخت اما جد و جده ذکر نشد، جد و جده تابع ام و اب هستند دیگه، ام در صورتی، ام و اب درصورتی هرکدام ثلث میبردند و ود صورت دیگر ام ثلث میبرد و اب بقیه رو، جد و جده همین طورند، ذکر و انثا منات بود اینجاهم ذکر و اونثی مناتند. کمااینکه در باب اخ و اخت ابوینی، لذکر مثل هذ او ثمن بود، ولکن در باب امی یا ابی تنها برابرند، طبق آیه اول برابرند، این فرضها در بین بود، حالا سوال چرا قرآن شریف که بیانللناس است و اصول مطالب را باید ذکر کند چرا طبقه اول رو ذکر کرده، از طبقه دوم فقط اخ و اخت را چه ابوینی باشند چه ابی تنها یا امی تنها باشد ذکر کردند، ولکن جد و جده و نوه رو در طبقه دوم و اعمام و اخوال در طبقه دوم ذکر نکردهاند. جواب. جوان این هست که نمیخوایم بگیم به سنت نیاز نداریم بلکه هرکدام میراث نظیر طبقه اول رو میبرند، والدین، والدین بلاواسطه، والدین معالواسطه، با یک واسطه با دو واسطه، همچنین عرض میشود که اخوه، اخوه و اخوات که نص دارد، اعمام و اخوال، اعمام و اخوال برادر مادر، برادر پدر، خواهر مادر، خواهر پدر، قضیه نصف ذکر والانثین ثابت است الا مستثنی، استثنا فرق میکنه. ولکن للذکر مثل و حض الاثنین این یک قانون ثابتیست در تمام موارد مگر مواردی که طبق نص عرض میشود که اسم نبرده باشد، بنابراین تمام موارد را اسم میبرد کما اینکه سه بخش و سه طبقه نیست و این که ما عرض کردیم حالا عرض میکنیم، بلکه بر حسب اقربیت طبقاته، اقرب اول اقرب دوم سوم چهارم پنجم ششم دهم و تا مقداری که انتصاب در کار است و منتصبین درکارند نه مسببین، تا مقداری که منتصبین درکارند انتصاب اول جلوی دوم میگیرد، دوم جلوی سوم میگیرد تا آخر انتصابات. مگر در جایی که انتصابات باهم مقداری فرق میکند در عین اونکه انتصاب مقداری فرق میکند نص داریم که این دو برابر میبرند. بحث بعدیمون برای فردا انشاءالله راجعبه اول و تعصیب خواهد بود، ابطال عول و تعصیب با اشاره به عرض میشود که سهام اعمام و اخوال انشاءالله.
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. والسلام علیکم و رحمه الله.
اللهم صل علی محمد و آل محمد