پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه هفتصد و بیست و چهارم درس خارج فقه

ارث

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

تتمه ای از مباحثه ارث باقی مانده است ‌که باید امروز عرض کنیم ازجمله در بابه قول و تحصیل آیا ما برای ابطاله این دو از قرآن دلیل داریم یا دلیل نداریم ؟

در بحثه تعصیب گفتیم دلیل داریم و استدلال هم به آیات اقربین و آیات اولویته اولل ارحام کردیم اما در بابه عول جایی که مثلن یک دختر یا دو دختر تنها باشند و مادر باشد و زوج باشد و موارد دیگر که سهام با هم جمع شود کم میاد آیا نقصان به که میخورد؟‌

آیا حق با عمرست که میگوید نقصان به همه میخورد یا حق با شیعه است که میگوید نقصان به زیفرضن واحد میخورد به ذولفرضین نمیخورد ، ما اول اونچه را عمر گفته است و بدونه دلیلی از کتاب و سنت گفته است تا اونجا که ممکنست تقویت میکنیم تا هنگام منهدم کردنش درست منهدم گردد

اکتفا نمیکنیم به اونچه عمر گفته است ،‌گفته است ،‌اما ممکنست دلیلی هم از برای قول عمر در بابه عول اقامه گردد ، چنانکه بعضی از برادران دیروز اشاره فرمودن ، اگر شرکاعی با سهام گوناگون در مالی هستند ،‌ یک ملیون تومن در مالیست که شرکایی در این یک ملیون تومن هستند یا شرکاعه متساوی و یا شرکاعه متفاوت

در هر دو صورت اگر بخشی از این یک ملیون مال تلف شد و هیچ کدام از شرکا مقصر نبودن آیا او نصد هزارتومن که تلف شده است از همه کم میشود یا از بعضی کم میشود ؟‌میشود گفت از بعضی کم میشود دونه بعض ‌چرا ؟‌این ترجیحه الا مرجست

حتا ازون بعضی بخواید کم کنید غنی باشد و اون بعضی که کم نمیکنید ضعیف باشد،‌ضعفه شریک دلیله بر این نیست که از سهمش کم نکنیم، و قوته شریکه دیگر دلیل بر این نیستش که سهمش عرض می شود که از سهمش کم کنید بلکه اینها شرکا هستند در این مال و به حسابه شرکته در این مال یا علتساوی و یا علتفاوت اونچه اضافه میاد به نسبت شریکن و اونچه کم میان به نسبت شریکن

مثلن اگر در این یک ملیون سرمایه صد هزارتومن اضافه شد و سهام برابر بود بطور مساوی این اضافه تقسیم میشد و اگر سهام برابر نبود هرکس نسبت به سهمه خودش میبرد ،‌ کسی که یک سهم دارد به اندازه یک سهم دو سهم دارد دو سهم پنج سهم دارد پنج سهم ،‌بنابراین برگشت میکنیم بعنوان تقویته رعی عمر که بعدن تقویت خواهد شد اول تقویتست با قاف بعد فر علیهملو فقسمول فوقهمه که اگر کسی از طرفه عمر اینطور بگه عمر که عقلش نرسیده بگه از طرف عمر اینطور بگه که سهامی را که خداوند معین کرده است گاه هر صاحب سهمی سهمش بهش میرسه نه کم میاد و نه زیاد و گاه اوقاتست که سهامی که تقسیم میشود کم میاد اگر کم آمد این کمبود نسبت به همه خواهد بود برحسبه سهامشون یا نسبت به بعضیا خواهد بود ؟

عمر میگوید چون ما نصی نداریم نسبت به همه خواد بود چون همه شریکن و هرکدام نسبت به سهم خودش ازون مقداری ککه کم بوده است کم میشود، این حرفیست که بعنوان تقویت رعی عمر ممکنست داده بشه اما در مقابل اگر اصحابه سهامه در شرکت یا شرکته اختیاری که شرکت در مالست ،‌در تجارتست یا شرکته غیر اختیاری که شرکت در سهمول ارثست شرکته در مال چه شرکته اختیاری باشد که شما با هم شریک شدید در یک تجارتی به اختیار خودتون 0546

یا شرکته اوماتیکیه غیر اختیاری باشد که شرکت در مالول استفاعست در هردو شرکت اگر ترجیحی از برای بعضی از شرکا بر بعض دیگر در زمینه نقصان نباشد حرف عمر درسته ،‌اما اگر بعضی از شرکا بر بعضی ترجیح داشته باشند در زمینه اوجه ناقص میشود سهمه شرکا نقص وارد میشود نقصه باید بر که وارد بشد ؟ بر اون کسی که مرجحون علیهست

بر کسی که مرجحست و راجحست به علت یا عللی بر اون نقص وارد نمیشه بر کسی که مرجوحست نقص وارد میشه حالا ایا اگر کسانیکه سهم واحد دارند با کسانیکه دو سهم دارند حالا اینو فرض میکنیم ، 0646 مختلفه کسانیکه یک فرض دارند یک سوم است نیمست دو سومست ربعست صمنست هرچه کسانیکه دارای یک فرضند و مراد از فرض یکی از شش بخش شد

یک ششم یک سوم دو سوم ،‌نصف یک چهارم یک هشتم اینا فرضه ،‌ اونکه فرض ندارد ماننده فرض کنید فرزند فرزنده فرزند ،‌نوه ،‌نوه نوه فرض ندارد فرزند پسری اون به حسابه دیگه،‌ اون کسانیکه صاحبانه فرض هستند و سهمی ازین شش سهم هستند از دو حال خارج نیستند یا دارای دو فرضند ماننده زوجین و عوم ،‌زوجین شوهر یا نیم میبرد یا ربع ،‌زن یا ربع میبرد یا صوم

امم همینطوره ام مادر یا سدس میبرد یا ثلث ،‌ اما بقیه یا ندارند این سه فرض که مادر باشد جده مادری باشد و و و این کیه ؟‌این چیه ؟ این دو فرض دارد چه بعد اول باشد بعد دوم باشد بعد سوم باشد ابعاد دیگر باشد مادر مادر مادر مادر مادر مادر و و الا غیر ذالک این دارای دو فرضست اینطور نیست ؟‌

خب اگر کسی که دارای دو فرضست به طور تطابق با کسی که دارای یک فرضست جمع شود یا زیاد میاد یا کم میاد یا برابرست ،‌اگر برابرست که مطلبیست ،‌هرکسی فرض خوودشو میبرد نه کم میاد و نه زیاد ،‌اگر زیاد بیاد مطلبی اینه که زیاد مورده تحصیبه که سنیا میگن اگر زیاد بیاد تعصیبه به عصبه بر میگردد اونم بحث کردیم و اشاره کردم

بحث سره عولست که کم بیاد،‌اگر فرض کنید بنت واحده یا بنتین ،‌بنتین دو دخترن یا بیشتر دو ثلث میبرند ،‌خب و عرض می شود که مادرست و شوهرست ، مادر یک ثلث ،‌بنتین دو ثلث شوهر سرش بی کلاه نمیشه پس کمه ، در اینچند موردی که کم میاد آیا کمبود به کل میخورد چنانکه عمر میگوید یا کمبود به زوفرضین میخورد یا کمبود به ذوفرضن واحد میخورد

از سه حال خارج نیست در بابه عول اونکه کم میاد یا کمبودو نسبت به همه به حسابه سهامشون میزنیم چنانکه عمر میگوید یا مساوی باشد مختلف باشد مختلف یاکمبود به زوفرضین میخورد یا کمبود به زوفرضن واحد میخورد ،‌ در اینجا به همه میخورد غلطست آقایون چرا ؟‌برای اینکه بعضی از اینها مفضلند بر بعضی دیگر به دو جهت

اگر کسی که صاحب دو فرضست تبصرتول فقهارو باز کنید مواردش رو اینجا عرض کردیم ،‌ و نظرن الا ان الفرائض سته نجد صور العول منها فی اجتماعه یک دوم و یک چهارم و یک سوم ، کبنتن و زوجن و ابوین صفه ی دیویستو هشتادو هفت جلد دوم

و در دو سوم و یک سوم و یک چهارم ، کبنتین و ابوین و زوج این دو صورته عوله این در طبقه اولاست ،‌و فی ثانیه یک دوم عینه اول یک دوم یک سوم یک چهارم که اختن و جدینه ذل ابوین و زوج ، و دو سوم و یک سوم و یک چهارم که اختینیه و جدین و زوج این صور عوره چهار صورت عور داره

حالا در این چهار صورت که عور دارد ایا نفس به اون که صاحبه فرضست میخورد یا اونکه صاحبه یک فرضست ؟‌ کسانیکه صاحب دو فرضن دو تقدم دارند اگر یک تقدم هم بود کافی بود دو تقدمه مالی دارند و این تقدمه مالی فقط در صورت عولست ، در صورتی که کم نیاد و زیاد نیاد تقدم تعخر معنیندارد هرکس سهمه خودشو میگیره

کسی که یک سومست یک سومش رو کسی که یک چهارمست یک چهارمش رو اگر مساوی است صددرصد دیگه تقدم تعخر ندارد بلکه روی حساب تقسیم شده ،‌اونجایی که کسری میاد ایا کسری به کسی که تقدم مالی دارد میخورد یا به کسی که تعخر مالی دارد میخورد یا به همه میخورد

به همه غلطه چون تقدم دارد کسی که تعخر مالی دارد بیشتر میبرد غلطست چون تعخر دارد پس کسی که تقدمه مالی دارد کسی که تقدمه ندارد از اون کم نمیشه

کسیکه تعخر مالی دارد ازون کم میوشد کسی که تقدمه مالی دارد ازون کم نمیوشد ، کی تقدمه مالی دارد ببینید خداوند از برای مادر دو فرض معین شده این اگر نشد آن

پس اگرها رو همه رو در نظر گرفته ، از برای عرض می شود که مادر ، از برای زوج زوجه ستا بیشتر نیستن که زوج و زوجه و مادر زوج و زوجه و مادر دارای دو فرضن برای زوجین و از برای مادر فرضی اول معین کرده است در صورتی ، و فرض دوم در صورتی

اینطور نیست که فرض اول معین کرده است در صورتی و در صورت دوم فرض معین نکرده هرچه موند ،‌نخیر هرچی موند نیست فرضی اول معین کرده است ،‌و اگر فرض اول نشد فرض دوم،‌برای شوهر نصف نشد ربع برای زن ربع نشد صوم ،‌برای مادر سدس نشد ثلث ،‌ببینید سدس نشد ثلث

دو فرض در اینجاست پس بنابراین مراعاتهجانبه این سه نفر بیشترست در بعد میراث از مراعاته جانبه کسی که یک فرض داره کسی که یک فرض دارد بگد که اگر نداره ،‌کسی که یک فرض دارد فرض کنید که ثلث میرسد به پدر به پدر سدس میرسد ، خب ولاکن اگر چنان شد سدس نمیرسد سدس نمیرسد یا ثلث میرسد یا از ثلث کمتر میرسد یا کمترو کمتر میرسد دیگه

بنابراین که کسی بر پدر باشد و کسی با پدر نباشد ، بنابراین اون که دارای فرض واحدست فرضه دوم براش در نظر گرفته نیست که یا فرض دوم کمتر میرسد یا فرضه دوم برابر میرسد یا اینطور ،‌اما به اینکه دارای دو فرضست در فرض اول فرضه خودشو میبرد و اگر فرض اول نشد و شرایط وجود نداشت فرض میبرد

اینکه فرض دوم معین شده است دلیلست بر اینکه مراعاته حاله ذو فرضین شده است ، مراعاته حاله ذو فرضین بیشتر شده است از مراعاته حاله ذو فرضن واحد این بعد اول بعد دوم مهمتره

ببینید کسی که دارای فرض واحدست احیانن بیشتر میبرد دیگه مثلن یک دختر دو دختر یک دختر و دو دختر در صورتیکه کسانی با اینها نباشن یک دختر نصف میبرد فرضن و بقیه را قبلن ،‌دو دختر دو ثلث میبرد فرضن و بقیه ردن ،‌پس بقیه رو کلن میبرد در صورتیکه شریک ندارد بقیه را کلن کسی که صاحب فرض واحدست میبرد

تکرار ،‌کسیکه دارای یک فرضست مانند کل ورثه الا این ستا،‌این ستا صاحبه فرضینن برای اینکه ام و زوجین ذو فرضینن ،‌ام و زوجین ذو فرضینن یا فرض اولو میبرد یا فرض دوم ،‌ولاکن بقیه ،‌بقیه که کله ورثه باشند فرض اولو دوم ندارد فرضشون فلان مقدار است فرض عبد ثلثست فرض عبد که ثلثست در صورتی همون ثلثرو میبرد و در صورت دیگر بقیه هم مال اوست

بنابراین ، فرض یعنی یکی از شیشتا عزیزم،‌عزیزم فرض یعنی یکی از شیشتا مثلن ولد پسر انسان فرض دارد ؟‌نخیراگر کسی با او نباشد همرو میبره ،‌ اگر خواهر باشد لذکر مثل هذل انسین اگر خواهر نباشد بنابراین فرض ازین شیشتا فرض ندارد فرض یکی ازین شیشتاست

فرض یعنی تهدیده نسابه یکی از این شیشتا بنابراین در بعد دوم که این کسی که دارای یک فرضست اگر کسی با او باشد فرضشو میبرد یک شیشم شو میبرد،‌ اگر کسی با او نباشد همرو میبرد ، اگر کسی با او نباشد همرو میبرد اما کسی که ذوفرضینه چی ؟

کسی که ذوفرضینست همه رو بردن در کار نیست ،‌یا اولی را میبرد یا دومی میبرد همه بردن در کار نیست پس همه بردن از برای کسانیکه احیانن کسی با اونها نیست و زاعد بر فرض واحد را به اونها میدهند ، اما کسی که دارای دو فرضست یا فرض اول را میبرد یا فرض دوم را

دیگه بقیه رو به او بدهن نیست پس بقیه را به او بدهند ماله کیه ؟‌ماله کسیست که صاحبه یک فرضست و شرکایی ندارد چون یک فرض است و شرکا ندارد بقیه به او میرسه مثه بنته واحده ،

ما یه رد داریم یک سمه ‌،‌رده ،‌ببینید ما یک رد داریم یک سهمه مثلن راجبه ولد ببینید راجبه پسر پسر رد نیست سهمه کلن پسر سهمه دیگه

در ابتدای ارث که عرض می شود که آیه ارث عرض می شود که سه مورد در نظر گرفته ،‌یک مورد که پسرو دختر با هم باشند ، یک مورد دختر باشد ،‌یک مورد پسرو دختر نیست فقط پسره فقط پسرست لهل ما کله چرا برای اینکه فرض معین شده چون فرض براش معین بشه اگر شریک ندارد پسر اگر شریکه خواهر ندارد شریک برادرو شریکه خواهر ندارد شریکه زوجین ندارد شریکه پدر مادر ندارد کسیکه شریک ندارد در اینجا فرض معین نشده

چون فرض معین نشده تمامه مال را پسر میبرد بنابراین اگر پسر با کسانیکه فرض نداره دیگه پسر ،‌ما پسرو در عول نمیاریم ببینید کسی که فرض ندارد اصلن شریکه در عول نخواهد بود، کسانیکه صاحبه یک فرضن یا صاحبه دو فرضن در بعضی موارد طبقه اول دوتا طبقه دوم دوتا در بعضی موارد کسانیکه صاحب یک فرضن صاحبه دو فرضن عول لازم میاد ، اما عول در اینجا لازم نمیاد که کسیکه فرض ندارد

فرض واحد دارد دو فرض دارد در اینجا عول لازم نیست چرا ؟‌برای اینکه ذوفرضین فرض نمیارد ذو فرضن واحد فرض نمیگیرد بقیه ماله کیه ؟‌ ماله کسی که فرض ندارد بنابراین این کسیکه فرضیندارد اصلن عول در بابه او لازم نمیاد چه جمع باشد با کسی چه جمع نباشد ،‌

فقط عول در جایی لازمه که ذو فرضن واحد با ذوفرضین باشد ذو فرضن واحد و ذوفرضن باشد ماننده مصداقی که عرض کردم در اینجا ذوفرضین تقدم دارد بر ذوفرضن احد به دو علت ،‌یکشم بود کافی بود

علته اول خداوند مراعاته سهمه ذوفرضین را در دو بعد کرده است بعد اول إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ بعد دوم اگر که اون شرایط نباشد، بنابراین خداوند مراعاته فرضی را در دو بعد از برای ذوفرضین کرده و اگر فرضه سومی بود بیان میکرد ،‌اما کسی که ذوفرضین واحدست میگد که در این صورت انقدر میبرد نصف میبرد دختر اگه یکی باشد دو ثلث میبرد اگه بیشتر باشد درسته ،‌حالا چه صورته جمع چه صورته افراد

اگر صورت جمع باشد دختر یک دختر یک نصف میبرد دو دخترو بیشتر دو ثلث میبرد اگر به صورته افراد باشد بقیه رده ،‌و اما اگر چنانچه اینطور نباشه جمع باشد یک دختر یا دو دختر جمع باشد با دیگران ، یک دختر نصفشو فقط میبرد دو دختر و بیشتر دو ثلث و بیشتر میبرد بنابراین در بعضی موارد کسی که ذوفرضین واحدست بقیه رو میبرد

اما کسی که ذوفرضین است بقیه رو نمیبره کسیکه ذوفرضین است در اجتماع هیچوقت بقیه رو نمیبره در اجتماع عرض میکنیم ها ،‌کسیکه ذوفرضین است در اجتماع هیچ وقت اضافه نمیبرد حساب کنید دیگه ،‌کسیکه دارای دو فرض است زن و شوهر درصورتیکه با هم باشن ها در صورتیکه با هم بودن زن و شوهر و عرض می شود که مادر که ذوفرضینن هیچوقت اضافه بر فرض دوم نمیبرند

اما کسانیکه ذوفرضین واحد هستند اضافه میبرند ،‌آیا کسیکه اولن مراعاته دو فرض برش شده است و ثانین در بعضی از صور بقیه را میبرد آیا مقدمست یا دیگری مقدمست، مقدم کدامه ،‌مقدم کسیست که محروسمت در این زمینه ها ،‌در زمینه ای که ذوفرضین باشد محرومه دیگه ،‌ ذوفرضین کلن از اضافه محرومست اما ذوفرضین واحد اضافاتی احیانن به او رسیده کسیکه احیانن اضافاتی به او میرسد بنابراین نقد به او باید وارد شهوت مثه شرکا

مثلن فلان شریک اگر چنین شد ،‌فلان شریک اضافه بش میدن ،‌ولی فلان شریک اضافه نمیدن در این صورت اگر کسری امد کسری به کله 2200 بخوره ؟ نخیر به کسیکه بهره ای نمیبرد در هیچ وقتی بهره اضافه نمیبرد به او باید داد،‌اما کسی که بهره داعم میبرد این بهره داعم میبرد این دورانه

بهره اضافه ایکه ،‌بهره اضافه ایکه احیانن میبرد این بهره اضافه جبران میشود به نصی که وارد میشود بر ذوفرضین نقض ذوفرضین چجوری میشه بنابراین به ذوفرضین اصلن نقض نباید وارد شهوت برای اینکه نقصی که وارد میشد بر کسی که ذوفرضین واحدست به چه حساب به دو حسابه که حسابه دومش همینه حسابه دوم اینست که این عرض می شود که در بعضی موارد بیشتر میبره دیگه

در بعضی موارد تمام مالو میبرد در بعضی موارد سهم خودشو میبرد مثلن بنته واحده بنته واحده نصف میبرد اگه کسی نباشد نصفه دیگرو میبرد ،‌بنتین و ماذا ثلثین میبرد کسی نباشد عرض می شود که بقیه رو میبرد بنابراین این جبران میکند روی این حساب ما به عرض می شود که به این وضع استدلال میکنیم برخلاف قضیه عمر

شرکت شرکته علتساوی نیست،  بلکه شرکا بعضیشون حقن چرا حقن برادران اینکه بعضی وقتا که اون میبرد این نمیبرد ذوفرضین نمیببرد و این کسی که ذوفرضین واحدست میبرد بنابراین نقص به ذوفرضین واحد میخورد

اضافه دو جوره،‌یکی اضافه به ردست یکی اضافه به غیر ردست ، اضافه به رد که به بنت رد میشه اما به ولد رد میشه ، به ولد که رد نمیشه که ،‌این خروجی که از برای عولست بعد باز آقایون فکر کنید مطلب دیگر اینست که ایا این طبقاتی که ما گفتیم این طبقات با هم عرض می شود که مثلن فرض کنید اولاد و ابوان، اولاد و ابوین ایا دارای چند طبقه هستند ؟‌آقایون دو طبقه در نظر گرفتن

اولاد اول و ابوینه اول طبقه اولا،‌ولاکن اولاد دوم و جد هجده جده ی اول طبقه دوم ،‌ایا اعمام و اخوال با نوه های طبقه اول نوه های طبقه دوم نوه های طبقه سوم یکسانند؟‌یا نه ؟ اینجا چند جوره ،‌یه مرتبست که اقربیت تنصیصست در قرآن مثه ابوین و اولاد و زوجین اقربیتشون که بعد اولن و طبقه اولن تنصیص دارد بر بقیه

گاه تنصیص نیست مثلن اعمام و اخوال که تنصیص نیست و به تبعه پدر و مادر ارث میبرند این تنصیص نیست ولاکن آیا اگر اعمامو اخوال با نوه دوم و سوم و چهارم جمع شدن کدام اقربن کدام ابعدن اینجا دو حال است ،‌یا میدانیم به طور وضوح به طوره اکثریت مردم اگه شرکارا میدانیم فلانی اقربست از فلانی خب آیه اقربین شاملشه دیگه

بله ،‌از دو حال خارج نیست یا نمیدانیم این اقربست از او در عرض می شود که طبقه چهارومو پنجمو ششم اولادو اجدادو اعمامو اخوالو پسرعمو و پسر خاله و پسردایی و پسر عمه یا اقربیت منصوصست معلومه یا اقربیت منصوص نیست اگر اقربیت منصوص نیست از دو حال خارج نیست یا اقربیته غیر منصوصه معلومست کدام اقربن مثلن آیا نوه ی اول نزدیکترست یا خواهرو برادر از نظر 2548؟

پس نوه اول با خواهرو برادر یه طبقه نیستن میشود گفتش که نوه اول با جده اول طبقه دومن خواهرو برادر طبقه بعدین اینطور نیست که خواهر و برادر با نوه اول و با جد اول برابر باشند ، اونجایی که بینست اقربیت بینست که نوه اول و جد اول و جد اول بر خواهرو برادر مقدمست اینجایی که …

خاهرو برادر میت ،‌نخیر نخیر ،‌نوه شما به شما نزدیکه یا خواهرو برادر،‌ باشه ،‌ نوه انسان که ،‌حالا اگه اختلاف شد مطلب دیگه اگر اختلافی نبود اگر اختلافی نبود اقربیت ،‌یا اکثر مردم اقرب میدانند شما یای دومین آ اگر اختلافی نبود اقربیت یا اقربیت رو اکثر مردم میدانند میگیم چی ؟‌به آیه اقربین عمل میکنیم و میگیم اقرب باید 2653

مثلن ،‌اگر نوه اول پسر دخترم ،‌ پسر پسرم هست و خواهرو برادر هست ایا خواهرو برادر مخصوصن خاهرو برادری که عبی باشن یا امی مثلن اگر خواهرو برادر ابی باشند یا امی باشند فقط ابوینم همینطوره اگر خواهرو برادر ابی یا امی باشند اینها نزدیکترند به میت خاهر ابیش یا خاهر امیش یا خوار برادر اولی نزدیکترن یا پسر دخترش ؟

یا پسر پسرش؟‌این بین است که اونی که از خود انسان است نزدیکترست به انسان تا اونی که غریبه انسان ،‌ خواهرو برادر ،‌پدر پدر مادر پدر ،‌پدر مادر اینها یا پسر پسر بلخره نوه اول و جد اول اینها از خود انسانن یا از او صادر شدید یا او از شما صادر شده از او صادر شدید پدرو مادر جدن و یا عرض می شود که شما ازون صادر شدید فرزند یا عرض می شود که نوه هستند

کسانیکه شما از او صادر شدید در بعد دوم یا اون از شما صادر شده است در بعد دوم نزدیکترست یا کسی که با شما قریبه ‌،‌بله ؟

ببینید کسانیکه شما صادر شدید از او فرزندی یا نوه ،‌یا اوست کسانیکه شما از اون صادر شدید کیه ؟‌جدو پدر انسان ،‌یا به عکس اینها نزدیکترن یا خواهرو برادر نزدیکتره ، نخیر اونا نزدیکترن حالا اگر اختلاف حالا ممکنست ،‌بله کسی که فرزند به واسطه یک واسطه شماست به شما نزدیکترست یا خواهرو برادر به شما نزدیکترن

خیلی خب ،‌حالا اگر اکثرن فرمایش شمارو گفتن قبوله بله ،‌اگر اکثریته عرف چون اکثریت مبناست دیگه اگر اکثریته عرف گفتن که خاهرو برادر نزدیکترن یا خاهرو برادر مساوین بسم الله اما اگر اکثریت چنانکه ما عرض میکنم اکثریت گفتن  که پدر جد اول و نوه اول از خواهرو برادر نزدیکتره در این صورت چطور میشه در این صورت جده اول و نوه اول میبرند و خاهر برادر میبرند اگر معلوم شد ،‌اگه معلوم نشد اصلن اگر طاعفه ای چنین میگد ،‌و طاعفه ای چنان میگوید بنابراین اقربیت معلوم نیست ، مادامیکه که اقربیت معلومست صددرصد این بعد اول یا اقربیت معلومست صددرصد بیشتر به آیه اقربین عمل میکنیم

اما اگر اقربیت نه صددرصد معلومست و نه درصد معلومست چیکار میکنیم‌؟‌ برابرند دیگه ،‌برای اینکه ،‌بله ،‌نه نه ببینید اولویت باید محرز شهوت اقربیت یا محرز میشه یا صددرصد ببینید این سه بعده ،‌یا اقربیت صددرصد معین میشود که معلومه ،‌این صددرصد یا به نصه یا به عرفه ببینید اقربیته صددرصد یا به نصست که طبقه اول مثلن طبقه دوم یا به عرفه پس بعد اول اقربیته صددرصد به نص وضعش معلومه

اقربیته صددرصد به عرف وضعش معلومه ،‌سوم اقربیته درصد از نظر اکثر عرف اگر اکثریت عرف اقرب دانستن نوه انسان رو بر خواهرو برادر نوه میبرد ، اما چهارم،‌چهارم اینست که اقربیت اصن نه برای این معلومست نه برای اون معلومست

یا تساوی معلومست که معلومه اگر تساوی معلومست که معلومه ، یا اقربیت معلومست یا تساوی معلومست یا هیچکدوم اگر اقربیت معلومست در بعد نص یا در بعد عرف صددرصد یا در بعد اکثری اقرب میبرد ،‌اگر تساوی معلومست که از نظر نصه کتاب و چه از نظر عرض می شود که اکثریت و چه از نظره صددرصد اونم معلومه بحث کجاست بحث اینه که هیچکدوم معلوم نیست شکه ،‌شکست ایا این اقربست اون اقربست در صورتیکه شک آیه اقربیت شامل نخاهد بود

وقتیکه آیه اقربیت شامل نشد منتقل میشیم به بعد دوم بعد دوم تساویه دیگه یا اقربست یا معلوم نیست اقربه اگر اقربست حکمه اقرب دارد اگر معلوم نیست حکمه اقرب نداره حکمه اقرب نداره حکمه چی داشته باشه ؟ تساوی میشه

بله اگر ما دلیل داشتیم که در صورته تساوی با هم این نکتس ها نکته خیلی مهمیه اگر دلیل داشتیم که در صورته تساوی با هم ارث میبرن باید تساوی احراز بشه ،‌ 3141 مثلن از بابه مثال میته اگر بود اگر جلدی جلد میته بود قطعن باش نماز نمیخونیم اگر مشکوکست که میته است یا میته نیست باز باش نماز نمیشه خوند ؟

آقایون میگن نمیشه نماز خوند ما میگیم میگه چرا ؟‌برای اینکه قرآن شرط کرده میته ،‌اگر میته بود ،‌اگر میته بود نماز نمیشه خوند اگر میته نبود نماز میشه خوند اگر مشکوک بود داخل نهیست یا نه ؟‌داخل نهی نیست که ببینید مکروه داخل نهی نیست

ببینید شما مثلن فرض کنید که حالا مثاله واضح تر در بابه فلسه ماهی ،‌سه حالت داره یا فلس داشتن شرطست شرطه عرض می شود که حلیته ،‌ یا فلس نداشتن شرط حرمته یا بینهماست ،‌اگر فلس داشتن شرطه حلیت بشد باید احراز بشه فلس اگر فلس نداشتن شرطه حرمته مشکوک حلاله ،‌مشکوک حلاله و اگر نه اصلن فلس داشتن شرط نیست فلس نداشتنم حرام نیست فلس نداشتن حرام نمیکنه فلس داشتن شرط نیست ما بعد سوم میگیم

میگیم که روایات فلس متعارفست عرض بر کتاب میکنیم بنابراین فلس داشتن شرطه ،‌ولاکن همان در بحث فقه سنتی آقایون میگن چی ؟‌میگن محرز باید باشد فلس داره میگیم چرا , برای اینکه شرط شرط ایجابی شرط سلبی ،‌اگر شرط سلبی بود که باید محرز باشد که فلس دارد ،‌اگر محرز نبود فلس ندارد حرامه محرز نبود فلس نداره یا محرزست فلس ندارد یا مشکوکه

ما در مشکوک چه میکردیم در مشکوک میگیم چون احرازه فلس نکردیم حرامست ، اما نص چی میگه ؟‌نص میگد فلس داشته باشد یا بی فلس حرامه ،‌چی میگه ؟‌نص نصی که متناقضه البته نصی که متفاوته میگد فلس نداشته باشه حرامه اگر فلس نداره حرامه باید پس احراز سلب بکنیم اگر احراز کردیم که فلس نداره حرامه دو بعد دیگر حلال دیگه

دو بعد دیگر احرازه فلس داشتن یاشکه ، در اینجا همینطوره در اینجام اگر تساوی شرطست تساویه در غسل شرط باشد ما تساوی باید احراز کنیم اما شرط نیستش که بلکه اقربیت مناته

اگر اقربیت احراز شد یا به نص یا صددرصد عرف یا اکثریته عرف اقرب را اینجا میگیریم اما اگر مشکوکه 3422 مشکوک چی میشه 3422 مشکوک که اقربیت وجود ندارد اقربیت محرز نیست بنابراین ارث به تمام کسانیکه مورد شکن میخورد مثلن اگر پسرعمو با فرض کنید برادر ، پسر عمو با برادر امی پسر عمو با برادر ابی پسر عموی ابوینی با برادر امی برادر ابیه در این عرض می شود که شک میکنیم

و مراجعه به عرف میکنیم اگر در عرف برابری حاصلست برابر ،‌اگر نابرابر حاصلست نابرابر اگر برابری و نابرابری مشکوک بود چه ؟‌حکم میکنیم که با هم ارث برند چرا برای اینکه اصل چی هست ؟‌اصل اینست که اگر اقربیتی در کار بود اقرب ارث میبرد و غیر اقرب ارث نمیبرد و اما

اگر اقربیت اگر عدم تساوی محرز بود معلوم اگر تساوی محرز بود معلوم اگر اقربیت محرز بود معلوم اگه هیچکدوم محرز نبود ،‌

این حکم تابعه موضوعه ببینید در قرآن دارد که اگر اقرب باشد و اولا رحمم باشد ارث میبرد و دیگر نه همین ،‌دیگه نگفتد که اگر برابر باشند برابر ارث میبرند برابری منات نیست بلکه اقربیت مناته اگر اقرب در کار بود در بعد اول نص در بعد دوم صددرصد عرف در بعد سوم اکثریته عرف اکثریته عرف موضوع بیان میکنه ‌کمااینکه در خباعثم همینطوره، مثلن 3556 خباعث چیه ؟

خباعث اینست که تمام مردم از کافرو مومنو عادیو غیر مادی استخباث کنند ما همچین خبیثی نداریم،‌ حتا کرم خور ما داریم کرم خور سوسک خور قورباغه خور داریم بنابراین خباعث مربوط به عرفه مگر اینکه شرع تنصیص کند فلان چیز خبیثه ،‌

بسم الله ،‌این که خبیث نیست اما اگر شرع نگفته خبیثست ،‌و نگفته خبیث نیست باید به عرف مراجعه کنیم به عرفم مراجعه کنید اگر اکثریته عرفه من حیثهم انسان نه من حیثو ولکافر اگر اکثریته عرف به ما هم انسان ازش استخباث میکنند میگیم خبیثه

اگر استخباث نمیکنند میگیم طیبیه که رجوعه به عرف در جاییست که شرع تنصیص ندارد و عرفم صددرصد نیست در اینجام همینطوره بنابراین منتهل امره در بابه میراث مثلن مثالی که عرض کردم پسر عموی اول با خاهر امی با برادر ابی ،‌اگر احراز شد که برابرند که بینه ،‌اگر احراز شد که احدهما اقربت بینه اگر نه اقربیت احراز شد نه برابری احراز شد حکم چیه ؟ حکم اینه که هردو ارث ببرند دیگه

چرا ؟‌برای اینکه نص فثط اقربیت و اولویته رحیمی رو در نظر گرفته اینم ماله این

بحث محدومول علیهم رو عرض می شود که و تتمه که در بابه ارث هست مثه اینکه به فردا محول میشه امروز تمام نشده اصرار نداریم امروز تمام بشه بحثه محدومول علیهم کسانیکه یکجا در دریا غرق شدن یا آواری روشون اومده و مردن اینجا چجور میشه ؟ آیا وارثو مورثشون کسانیکه زنده اند کسانیکه مرده اند وضع چجور خواهد شد ؟

و بحثای تتمه ی دیگری که فردا ظاهرن آخرین مراحله بحث ارثست با سوالاتی که احیانن باقی مونده