بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
بنابراین اونچه دقیقن جلسه قبل بحث شد جهانه ششگانه که فرضست ، یا دو فرضست یا یک فرض در طبقه اول صریحن ذکر شده است در آیه یازدهمه سوره نساع در طبقه دوم در دو آیه که آیه دوازدهه نساعست و آیه شصتو هشته نساعست ، راجع به کلاله اخوت صریحن ذکر شده است
از این صراحت بقیه ی کلاله ی طبقه ی دوم و کل کلالاته طبقه سوم و چهارم و سایر طبقات را استفاده میکنیم ،بنابراین سهام یا به نص است ماننده سهمه زوجین سهمه ابوین سهمه دختر سهمه پسر که فرده ،فرض میشه که بقیست سهام یا به نصست یا به دلیل عامست و یا به تبعیت است
حتا یکی از اقرباع و انسباع انسباعه طبقه اول که زوجینن و انسباعه طبقه دوم و سوم و بقیه که عروس انسان و داماد انسان است مستور نمانده است در این آیات ، اقربا به وجهن عامه چه طبقه اول که معلوم و چه طبقه دوم و چه طبقات دیگر یا به نص یا با اشاره کنص یا با اطلاق و عموم دلالت است .
که بر این مبنا تمامه سهامه ششگانه که ثلث استو سدس استو دو ثلث استو نصف استو ربع استو صوم و همچنین بقیه مانده سهام که ماله فرزنده مذکرست و بقیه کسانیکه سهمه خاص و فرضه خاص ندارند نه فرض واحد دارند و نه دو فرض دارند در قرآن شریف هر هفت بعد ذکر شده است
حالا راجبه چند موضوع بحث داریم که شاید امرو و یا فردا هم بحثه ارث خاتمه پیدا کند چون اصوله مطالب و متونه مطالب بابه ارث رو در این مدته مدید عرض کردیم از جمله مطالب اینست که ایا به لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۚ قاعده عامه است که هر وارث مذکری دو برابر وارث معنث و هر وارث معنثی نصفه وارث مذکرست الا مختصی کمااینکه استثناعات داد آیه دوازده هست در آیه یازده هست
مثلن وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ استثنا خورد دیگه یا کلاله راجبه کلاله امی یا کلاله ابی مساوی برند ،نسبت به کسانیکه از این قاعده مستثناست قبول کنیم ،حالا ما سه بخش داریم در جریانه لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۚ یک بخش کسانیکه مورده نص این قاعده اند از باب نمونه يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ ۖ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ
و از جمله اخویه ابوینی بر حسبه آیه آخر سوره نساع آیه صدو شصتو هشت ، يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ ۚ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ تا عرض می شود که مربوطه به جمعه وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ اگر خواهر و برادر ابوینی بودن چنانکه تفسیرش عرش شد لذکره مثلو حذل انثین پس در دو مورد قاعده لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۗ نصست
یک مورد فرزندان انسان چه فرزندان بلاواسطه باشند و چه فرزندان معل واسطه باشند نوه نوه نوه هرچه باشند ،و نسبت به برادران و خواهرانه ابوینی برحسب آیه اخر سوره نساع که باز لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۗ، این نصو عرض میکند
و یک نصه استثناعی داریم که مذکر و معنسث هردو برابر میبرند بنابر ابوین ،ۚ وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ ۚ یا نسبت به خواهر و برادر امی یا ابی فقط امیه فقط یا ابیه فقط سدس میبرند چه مذکر باشد چه معنث باشد برحسه نصه آیه این دو مورد
مورد سوم جاییست که نه نصه بر ثبوط جهته قاعده داریم نه نصه بر نفی جایی که مثلن البته نظره اولاست جایی که نه نصه آیه در بعد اول و در بعد عمومیت مشموله لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۚ است، و نه مشموله برابریست اونجا چه کنیم چیکار کنند
اگر موردی بود که مذکر و معنثی وارث بودن مانند عمو و عمه مانند دایی و خاله پسر عمو دختر عمو پسر عمه دختر عمه و همچنین ، اگر مذکرو معنثی بودن که نه مورد نص اولن و نه مورد نص دوم نه مورد نصه اوله لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۚ اند چنانکه در دو مورد هست فرزندان پسر یا دختر و خاهرو برادر ابوی
نه مورد نصه استثنا هستند مانند کی مانند ابوین که وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ و مانند اخوه ابی یا امی که باز لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ نه از قبیل اولن نه از قبیل دوم ،چه کنیم ؟
حالا بگیم مشموله قاعده لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۚ است که قاعده اصلی بود یا مشموله قاعده استثنا بود یا چه ؟ جواب ، بله ، حالا عرض میکنم ، اما مشموله قاعده اصلی ما قاعده اصلی اصن نداریم قاعده اصلیه لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۚ نداریم اصلن
نه ، قاعده اصلیه کلی بعنوان لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۚ نداریم بلکه در دو مورد داریم فقط یک مورد راجبه فرزندان انسان است که یوسیکم الله فی اولادکم لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۚ قاعده کلی نیستش که ،اولاده و یکیم راجبه اخوه ی ابوینی داریم که در اخر در آیه اخر سوره نساعست ،که لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۚ پس قاعده نیست به عکسم قاعده نیست به عکسش که وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ این قاعده نیست ابوینی قاعده نیست
یا راجع به اخویه ابی یا اخویه امی که لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ باز قاعده نیست پس نه قاعده مثبت ایرو شاملست و نه قاعده منفی ،سوال ،چطور میشود قرآن که تبیانون لکل شیعست نه در موارد مشکوکه که نه مشموله نصه مثبتست نه مشموله نصه منفی است مثبته لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۚ و منفیه لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ نه مشموله نصه اولست و نه مشموله نص دوم مشموله هیچ نصی هیچ عامی هیچ مطلقی هیچ قاعده ای نباشد چه کنیم ؟
این یک سوال که مطرح میکنیم شاید جوابشو عرض کنیم شاید جوابشو بزاریم برای فردا …
عرض می شود که خب اینم یه بحث ،بحثه دیگره ،این سوال داشته باشید فعلن
برای اینکه در اونجا اصله ضرر و نفع بحثه نه بیشتر بودن بیشتر بودنه در اصله پس حصرست اینو عرض کردم ،میدونم در اصله ،عرض می شود که آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا این اقربو نفعن برای اثباتها صله میراث بود
اصلش یعنی پدرو مادرو ارث نمیدن شما نمیدونید کدوم اقربن نیستن …
در چه بعد در بعد اصله نفع داشتیم در بعد اصله نفع داشتن نه در بعد همسر بودن این بحث درسته
فی اولادکم ،فی اولادکم ، فی اولادکم عزیزم ،فی اولادکم نص مخصوصست به اولاد هم در این قاعده اولاد هم در قاعده عرض می شود که اخوه ابوینی
حالا اونو کاری نداریم فلعن در این داریم بحث میکنیم این بحث شده بازم میشه ولیکن قاعده لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۚ و قاعده لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ این قاعده مخصوصه موارد خاصست که در قرآن ذکر شده
این یک بحث ، بحث دوم ،قرآن رو باز کنید آقایون ،بله …
حالا عرض میکنم ،مدرک نیست ولیکن استفاده میکنیم که هفته قبل عرض کردم ولی اشاره میکنیم ،این یک ،دوم در آیه دوازدهم عرض می شود که خب موارد سهام کلن در آیه یازده و دوازده ذکر شده درسته ؟ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ ۚ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَٰلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ ۚ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَىٰ بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ الا اخر این آیه دوازده
آیه صدو هفتادو ششه سوره نساع ،آیه آخر ، قرآن شما با قرآن من فرق داره دیگه ، بله ،يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ ۚ دقت کنید آقایون این سواله ،قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ ۚ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ سنیا به چی استدلال میکنند در اثباته تعدی در اثباته تعسیر سنیا به این آیه استدلال میکنند چون ما میگیم لا عوله و لا تعسی ، عول در کجاست ؟ تاسیب در کجاست ؟
عول در جاییست که نفع حاصل بشه مثلن دوازده سهمست باید سیزده سهم بدین چرا ؟برای اینکه صاحبه فراعض جوری با هم جمع شدن که اگر فریضشونو بدیم به بعضیا نفع حاصل میشه حالا که به بعضیا نفع حال میشد باید چه کرد ؟ اون نفعی که ده سالشه به همه باید داد سنی میگه اگر اصحابه فراعض جمع شدن کسی که زوفرضینست و کسی که زوفرضین واحدست اگر نقصی و کثیرتام بود نقصه به زوفرضن واحد میخورد نه به زوفرضین
استدلال هم به قرآن میکنیم اونا استدلال روایت میکنن شیعه ها ما شیعه غلیظ تریم استدلال به کتاب و سنت هردو میکنیم،حالا سنی ها در بابه عول اینطور میگن در بابه تاسی ،در بابه تعسی به این آیه استدلال میکنند مثلن میگن که اگر انسان یک دختر داشت یک دختر نصف میبرد دیگه بله وَإِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ ۚ برحسبه صریح آیه
حالا اگر یک خواهر داد بازم لهنصف ، اگر یک خواهر داشت لهنصف یک دختر داشت لهنصف ایشون سنیا استدلال میکنند به آیه اخر سوره نساع که اگر چنانچه یک خواهر داشت نصف میبرد در صورتیکه پسر نداشته باشد اگر پسر داشته باشه نه ولی دختر داشته باشه چی ؟
اگر دختر داشته باشد خواهر نصف میبرد دختر هم نصف اینو میگن تعسی خواهر یا برادر نصف میبرد دختر نصف
توجه کنید ،میت ،ببینید بزارین آیه رو بخونیم ،آیه رو بخونیم ،استدلاله ،يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ ۚ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ ولد رو پسر معنا میکنن سنیا میگن ولد پسره اگر دختر باشد ولدهه،کمااینکه ابن و بنت ابن پسره بنت دختره ولد اینها میگویند پسره ،و اگر دختر باشد ولده باید باشد گرچه ولده استعمال نمیشه
حالا استدلالشم میکننند میگن که إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ یک خواهر دارد وارث دیگر ندارد این خواهر که دارد در چه صورت این خاهر نصف را میبرد لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ اگه پسر ندارد
اگر پسر دارد خواهر نصف نداره ، اگر پسر ندارد خواهر نصف میبره ،ولاکن اگر پسر ندارد دختر دارد دختر دارد این مشموله آیه نیست برای اینکه لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ نفیه ولد میکند که مذکره ،و نفیه معنث که دخترست میکند بنابراین اینطور استدلال میکنند که إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ یعنی لیس لهو ابن
اگر فرزند پسری ندارد و خاهر دارد نصف میبره ،بنابراین اگر فرزند پسری دارد ارث نمیبره اگر فرزند دختری دارد دختر اگر دختر ندارد لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ میگن صدق میکند دیگه در حالی که میگن ولد مذکره دیگه بنابراین اگر مردی مرد دختری داشت و خواهری داشت این فلهن به خواهر نصف میرسد به دختر هم نصف میرسد و اینکه دو طبقه هستند دختر طبقه اولست و خواتهر طبقه دومه این استدلال ما
در بابه تعسی میگن بنابراین اگر یک دختر داشت و یک خاهر داشت در طبقه اوله فرزندان یک دختر داشت و والدینو زوجین در کار نبود در طبقه دوم از اخوه فقط یک خاهر داشت میگد فقط نصف را خاهر میبرد و نصفو دختر این تعسیله یعنی چی یعنی به عصبه میرسه ،عصبه خاهر ، برادر ،دایی عمو اینها عصبه هستند چرا ؟به نص آیه
جواب چی میدیم ؟ جواب اینه که ولد همانطوری که شامله پسرست شامله دختر هم هست يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ فقط دخترارو میگیره ؟ نه
تعداد آیات لغت معلومه ،تعداد آیاتی که لفظ ولد را استعمال کرده و مخصوص هم پسرست هم دختر یا بعنوان ولد اونچه متولد میشد ایا پسر متولد میگردد دختر متولد نمیشود این مربوط به نص ،یا از بابه اهمیت اگر مثلن بخوان که به مومنینو مومنات خطاب کنند میگن یا ایهاالذین امنو یا ایها الاتی امنو یا هردو رو میگن ؟
میگن یا ایها الذین امنو ،یا ایها الذین امنو صیغه مذکرست اما شامله مذکرو معنث هردو میشد همچنین ولد ولد این غیره ابنه ،ولد اونکه متولد میگردد متولد میگرد هم پسر را شاملست هم دخترو شامله بنابراین تعسی از بین میرود
وانگهی استدلال دیگر میکنند میگن که و ان کانت واحدتن در دختر فلهنه ،اگر واحده باشد نصف میبرد ،ما میگیم ما شیعه ها میگیم نصفه دیگر را به رد میبرد نصفه اول را به فرض می برد اونا میگن نخیر اگر بنابود نصف دیگر را به رد ببرد چرا فلهن نصف پس نصف دیگر را 1818 میگیم اونجام اینطوریه چرا برای اینکه اینو قبلن عرض کردم حالا اشاره میکنم
إِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ یعنی اگر فرزندان منحصر به یک دختر باشد حالا پدرو مادر باشند نباشد ،زوجو زوجه باشد نباشد با نبودنه پدر و مادر و زوج و زوجه نصف میبرد دیگه اما با بدونه پدر و مادر و زوجه چه باشند پدرو مادر چه نباشند نصف را در صورتین میبرد اما اگر پدرو مادر باشند و زوجین باشند بقیه ی نصف را کی میبره ، 1857
اگر ببینید اگر میت یک فرزند دارد یک دختر پدر دارد مادر دارد زوج یا زوجه دارد ، اینجا دختر بیشتر ارث میبره نه ،نصف را به فرض است دیگه رد نیست در کار برای اینکه رد در صورتی در کارست که وارث دیگری در کار نباشد بنابراین دو وجهه دارد إِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً یعنی اگر ورثه ی فرزندی ،اگر فرزند نه اینکه کله ورثه طبقه اول
إِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً نمیگه کله ورثه یک دختره ،نخیر إِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً یعنی اگر فرزندان منحصره به یک دختر باشد نصف میبرد فرزند جواب سنیا سنیا چی میگن میگن اگرکه نصف دیگر را هم ردن میبرد بعد میاد لهل مال کله ، چرا فرمود فلها نصف ؟
میگیم دو وجه داره ، برای اینکه این إِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً یا دختره تنهاست و وارث دیگری نه پدر نه مادر زوج و زوجه در کار نیست خب نصفو که فرض میبرد نصفو به رد اما اگه هست چی ؟
اگر پدر و مادر باشند یا اینکه زوج یا زوجه باشند نصف را به فرض میبرد دختر بقیه رو کی میبره بقیه رو انا میبرند دیگه ،بنابراین …
ببینید توجه کنید پس بنابراین این نصفی را که خداوند بعنوان فرض مقرر کرده از برای بنت و نه تمام رو چرا برای اینکه اگه میگفت تمام پس پدر و مادر و زوجه سرشون بی کلاه میماند پس این نصف را که بعنوان فرض معین کرده برای ملاحظه ی جاییست که این یک دختر وارثان دیگری از طبقه اولم باهاش باشند
خباینجا سوال میکند، میگن باشه قبول کردیم ولاکن در هر صورت اگر بعد اول اگر فقط این دختر بود و وارثان دیگر از طبقه اول وجود نداشتن چرا نصفه دیگر را به رد میبرد میگیم در اینجا آیات اولویات ،اولل ارحام بعضهم او لا و فی کتاب الله ایا دختر در این مقدار نصفه بقیلاست ؟یا دیگران که دورترند ؟
اولل ارحام بعضهم او لا فی کتاب الله چی میگد ؟ میگد که این دختر اولاست برای اینکه نصفه اولو که به فرض برد نصفه دوم که 2228 این نصفه دوم بی صاحاب رو عمر میخواد به عصبه بده ،چرا ؟ میگه برای اینکه این نصف فرضه و نصف رد رو خداوند معلوم نکرده میگیم نصفه فرض را خداوند مصدر معلوم کرده و نصفه رد را خداوند با دو آیه اولل ارحام و با دو آیه اقرب معین کرده اونی که اقربست و اونی که اولاست از نظر به همه نزدیکتره کیه ؟ دخترست یا دیگریست
بنابراین تعسیب رو ما رد میکنیم به نصه خود قرآن ،کمااینکه عول را رد میکنیم به نصه خود قرآن شریف ،خب عرض می شود که حالا برگردیم به جوابه سوالاته اول جمله ، اگر چنانچه راجبه سوال اول این بود که لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۚ اینو فکر باید کرد البته منم باید فکر کنم لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۚ نصه مثبتش دو موردو میگیره و لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ که ابوینست یا اخوینست در بعد اخوین عرض می شود که اخوینه ابی یا امی نصش تساویه
پس یک آیه نصش تثبیته و یک آیه نصش تساویه حالا در اونجایی که نه مورد نص اولست ،و نه مورد نص دومست مثلن پسران و دختران عمو پسران و دختران دایی پسران و دختران خاله اینارو چه بیاد کرد ؟پسران و دخترانی که مورد نص نیستند مورد عمومن در نزد اولا نیستن در اینجا چه باید کرد ،آیا میشه این حرفو زد که اصولن آیا قاعده اینست که زن بیشتر ببرد یا مرد ؟یا مرد دو برابره قاعده کدومه؟
قاعده عرض میکنم قاعده انصافه اقتصادی در بعد اینکه مرد خرجش بیشترست از زن و زن ،بعله مرد باید بیشتر ببره حالا دو برابر قاعده نظام اقتصادیه مصارف و مخارج و تکالیف اقتصادی اینست که مرد بیشتر از زن ولذا در بابه اولاد اینطوره ،در بابه عرض می شود که اخوینه اخو اخته عرض می شود که ابوینی اینطوره
بنابراین میگیم در اینجا که مشمولست و مرددست ،این که لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۚ ، این جواب داره ،جوابش اینه که اگه اینطوره اگر قاعده انصاف اقتصادی اینست که مرد چون بیشتر پرداخت دارد و زن چون کمتر پردخت دارد مرد دو برابر ببره پس چرا استیضاح شده اگر قاعهده اینست چرا در در بابه ابویهه استیصال شده
پدر بیشتر دهنده است یا مادر؟پس چرا پدر مادر لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ شده است ،یا اینکه اخوینه ابی و امی ایا دختر بیشتر خرج دارد یا پسر ؟ پس چرا برادر و خواهر البته ابیو امی فقط ،برادر و خواهر ابیو امی که در آیه دوازده سوره نساعست ایا دختر بیشتر خرج داره یا پسر ؟ خب پسر
پس چرا این سدس شد ؟ بنابراین نمیشه اینم قبول کرد ، اولن ،ثانین ،ثانین قرآن که اتیانن لکل شیعست چرا برای مواردی که بیان ندارد بعنوان قاعده بعنوان عام بعنوان مطلق آیه ای وجود ندارد ؟ اینو آقایون فکر کنید آیا جواب منفیست جواب نداریم قصور از ماست
یا جواب مثبتست با دقت در این قواعد ارثی و سهامی قرآن ما میفهمیم که در اینجایی که مشموله نصه اول نیست مشموله نصه دوم نیست مشموله نصه سوم هست منتها نصه سوم بعنوان عموم یا بعنوان اطلاق از خود آیات استفاده میکنیم مقداری فکر کنید .
میگم اونجایی که در اولادست اولاده اونجایی که در اخوست اخوه،اگر اون وارث نه اخوس نه اولاست پسر خالست دختر خاله ، پسر خاله و دختر خاله که مورد نص اول نیست برای اینکه فرزند نیست مورد نص دومم نیست چون عرض می شود که خاهرو برادر نیست پسر خالست دختر خالست پسر عمو دختر عمو اینکسانیکه توجه کنید لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۚ …
قرآن که تبیانن لکل شیع است آقایون فکر کنید که از کجا این آیات در میاد ،
اون در موردی که ابوینی باشد …
لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۚ در بابه چیه ؟در بابه اخوینه ابی و امی ،پسر خاله …
لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۚ قاعده کلی نیست لذکره ببینید آیه رو بخونید ، خب کیا وارثا ،پس در باره اخوه لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۚ است ،کلی نیستش که
اگر که این ورثه ای که خاهرو برادرن اگر اخوتن و 2807 بنابراین شرطه یعنی اگر اخوه نباشند اینطور یعنی پسر خاله و دختر خاله اخوه هستند ،
بنابراین مورد سوم که مشکوکست چه باید کرد ؟آیا باید به حدیث مراجعه کرد حدیثه متعارفه ؟ آیا به قاعده مراجعه کرد قاعده نداریم آیا به جریان اقتصاد مربوط میشد جریانه اقتصاد نقض شده چون اگر مقتضای جریانه ،ماکه شارع که نیتسیم اگر ما شارع بودیم به مقتضای جریان اقتصادی لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۚ باید کلیت داشته باشه ما شارع نیستیم
شارعم این قاعده رو بعنوان مثبت در موردی ذکر کرده بعنوان منفی در آیات دیگر بعنوان منفی در ابوینست ،در اخوینه ابی و امی بعنوان مثبت در اولادست و در عرض می شود که خواهرو برادر ابوینی خب بنابراین ما چه کنیم در اینجا اینو آقایون فکر کنید
نه وراثه کلاله در اخوت ببینید هم کلالن هم در اخوت یعنی خاهرو برادر دیگه عمه و خاله رو شامل نمیشه
علت نیست اینجا ،جزا مربوطست ببینید ان کانو اخوتن رجالن و نساعن کیا ؟برادر خواهر
پس عمو و خالرو نمیگیره عمو و خاله و پسر عمو پسر خاله رو نمیگیره اما راجبه عمو بببنید این رو این دفعه که اینجا اشارتن عرض میکنم 3016
خب اعمام و اخوال چطور،ایا اینطوری که ایا اعمام و اخوال مشموله نصه نه ،مشموله قاعده است ؟نخیر ، نه نص شاملشون میشه و نه قاعده پس چه کنیم
جواب اعمام یعنی عمو و عمه یا عمو و عمه بیشتر از پدر میدانند چون عمو و عمه از پدرند دیگه خاهر پدر و برادر پدر ،یا عمو و عمه بیشتر از پدر میبرند یا کمتر میبرند یا برابر
بیشتر که غلطه ،آیا عمو بیشتر از پدر میبره ،پدر اصله پدر اصلست عمو فرعه چطور اصل کمتر از همه میبره ،بنابراین عمو و عمه ای که میگیم ذکر نشده عمو و عمه بیشتر از پدر نمیبرن
اگر کمتره نمیخواد نص بیاد اگر بیشتر از پدر که قبول نیست اگر کمتر از پدر باید نص بیاد چون سکوته قرآن نص است بیانش نصه سکوتش نصه اگر در میانه پنج فقیه گفت این سه نفر فقیه را یکی هزارتومن بدید یعنی اون دونفر دیگه رو ندید
ندید نمیخواد ،سکوتش هم بیانه صریحه هم بیانه عامش و هم سکوتش ،در اینجا اعمام که عرض می شود که مذکرش عموست و معنثش عمست اعمامی که خواهران و برادران پدر هستند و مادر آیا یانها بیشتر از پدر میبرند نخیر
اگر کمتر ببرند باید نص باشه پس بنابراین بیان شد حالا باید فکر کنیم پس بیشتر بردنش غلط کمتر بردنش باید دنص باشه پس اینکه نصی در کمتر بردنه عمو و عمه نیست دلیلست برای اینکه عمو و عمه نایبه پدرند نسی که در کمتر بردنه خاله و دایی نیست دلیلست بر اینکه کمتر نمیبرند بیشتر نمیبرند به همون دلیل عمو
دلیل میخواد؟ بعله وقتی میگد که …
بعله ،عرض می شود که خاله و دایی خاله و دایی مربوط به مادرن دیگه میشد خاله و دایی بیشتر از مادر ببرند ؟ مادر اصله مادر اصله وارثه اگر مادر نبود خاهر مادر برادر مادر خواهر و برادر مادر بیشتر از مادر ببرند مطرح میکنم فکر کنید ،خواهر و برادر مادر که بیشتر از مادر نمیتانن ببرند
اگر کمتر بود نص میومد بنابراین بعد برابره مادر ببرند منتها همانطوریکه پدر در یک حال سدس میبرد در یک حال دیگر سدس نمیبرد اینها عمو و عمه در حالی مانند پدر سدس میبرند در حال دیگر نه و همچنین خاله و دایی همانطور که مادر در موردی سدس میبرد و در موردی ثلث میبرد اینهام در موردی که سدس میبرد مادر سدس میبرند در اونی که ثلث میبرد ثلث میبرند
بعد به طور برابر به طوره برابر چرا ؟برای اینکه قرآن میگد وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ این طرحیست که من فکر کردم و تتمشو برای فردا عرض میکنم انشالله آقایون فکر کنید