جلسه هفتصد و سی و پنجم درس خارج فقه

قضاوت و شهادت

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین. در موضوع جریان تخلف جنسی، مخصوصا در باره ی زنا، قرآن شریف تنها به کلیات اکتفا نکرده است. بلکه جزییات مسئله را نیز بیان فرموده، منتهی نیازمند به دقت و مراجعات متعدد است. ممکن است انسان در مراجعه ی اولیٰ به آیه مربوطه ولو دقت کند، همه ی مطالب برای معلوم نشود. مراجعه دوم، سوم، چهارم، بیشتر. و مخصوصا اگر در شور قرار بگیرد. فلذا من باید از برادرانی تشکر کنم که سوالات سازنده ای می‌کنند، و این سوالات سازنده هم به نفع سائل است، هم به نفع مسئول است، هم به نفع سایر برادرانی که حاضر هستند، یا از نوار مطالب را خواهند شنید. اون سوالی که دیروز شد من فکر کردم و جوابش را بر مبنای آیه از چند جهت حاضر کرده ام. در هر صورت، چند مطلب است که در بعد تخلف جنسی از ایران سوره ی نساء و سوره ی نور بیّن است با دقت کامل، و تجرد از افکاری که اجتهاداً و یا تقلیداً، شهرتاً یا اجماعاً یا ضرورتاً گریبان گیر انسان شده است. و حتی تجرد از آنچه را نوشته اند، گفته اند، فتوا داده اند. چه شخصی باشد که خودش قائل به این اقوال بوده است، تقلیداً یا اجتهاداً و یا نبوده است. مسائل به طور ترکیب این است که اولا حاکم شرع باید اعدل علما و فقهای در منطقه‌ی قضا باشد که بحث کردیم. ثانیا علم قاضی کافی نیست، طریقیت ندارد، اگر هم موضوعیت دارد فقط موضوعیت از برای وجوب استشهاد دارد. پس نه علم قاضی طریقیت دارد و نه موضوعیت دارد از برای حکم و اجرای حد، بلکه موضوعیت علم قاضی فقط از برای وجوب استشهاد است. بر حسب آیه ی سوره ی نساء وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا وجود استشهاد مربوط است به یاتین، که یاتین حتمیت اخبار الهیست، پس حتمیت علم قاضی وقتی قاضی به طورحتم عالم به فحشا شد، یا از نظر حضور و شهود شخصی، و یا از نظر سماع و یا هر نظری. این موضوع است از برای حکم فاستشهدوا. حالا، عرض میشود قاضی باید عادل باشد، اعدل باشد در منطقه، افقه باشد، ازهد باشد، ابصر باشد، الیق باشد. شهود چطور؟ آیا در شهود عدالت شرط است؟ اگر عدالت شرط است، عدالت کافی که در امام جماعت کافیست، کافیست؟ یا بالاتر، عدالتی که در شهود طلاق کافیست، کافیست؟ یا عدالت بالاتر لازم است، یا اصلا عدالت لازم نیست. سوال کردیم از برادران لابد فکر فرمودید، منم فکر کردم و فکر کرده بودم. آیا میشود اکتفا کرد به دلیل اولویت که در آیه بیع دارد وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ. مَن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ یعنی عدول دیگه، برا اینکه فاسق که مرضی مسلمان نیست. فاسق مرضی مسلمان نیست، بلکه عادل است که مرضی مسلمان است که در اخبار و شهادت خودش عادل است و صادق. بنابراین چنین که بعضی از برادران دیروز فرمودند و ما تتمشو عرض میکنیم، که بر مبنای اولویت اگر در باب دین دو شاهد عادل لازم است، عدالت در دو شاهد لازم است. در باب بالاتر از دین که آبروی کسی را در نسبت دادن زنا برده اند، حکم کردن و حد زدن در اونجا به طریق اولیٰ لازم است. و همچنین در باب طلاق و اشهدوا ذوی العدل منکم آیا عدالت شاهد در طلاق مهم تر است یا عدالت شاهد در حد؟ در حد مهم تر است. چون در طلاق اگر شهادت نباشد منجر به خسارت مالیست، که اگر طلاق ثابت نشود، ارث، عرض میشود که ثابت خواهد بود. و اگر طلاق ثابت شود ارث ثابت نخواهد بود. منجر است اهم موردش و اهم مواضعش به خسارت مالی. اما در باب شهادت به زنا اگر عادل نباشد، فاسق باشد، یا عادل نباشد، در این صورت منجر می‌شود به آبروریزی یک فرد مسلمان، که بری است. این از باب اولویت. ولکن‌ سوال، آیا اولویت کافیست؟ اصولا آیا از نظر فصاحت فتوای قرآن و بلاغت ابلغ بودن قرآن، کافیست که حد ادنی را خداوند شرط عدالت بکند و حد اعلی را شرط عدالت نکند. اما به اینکه شاید اولویت دارد. اولویت دارد شهود اربع در باب زنا در عدالت اولویت دارند از شاهدین در باب دین. از شاهدین در باب طلاق. آیا اکتفا میشه؟ جواب اول کافی نیست. این جواب که اکتفای به اولویت عدالت در شهود اربعه باب زنا، از باب دین و از باب طلاق، این کافی نیست. ما با ریز شدن و دقت بیشتر در آیه پونزدهم سوره ی نساء میفهمیم که عدالت شرط است، عدالت بالا هم شرط است. عدالت بالاتر از نماز جماعت و عدالت بالاتر از شاهد در دین، و عدالت بالاتر از شاهد در طلاق. چرا؟ برا اینکه وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ خب وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ یعنی چه؟ نسائکم یعنی زنان خودتون؟ نخیر، زنان مسلمان. مخاطب کیه؟ مخاطب کل مسلمینن، کل مسلمینن که اگر اتیان فاحشه ای احراز شد فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ علم، علم هر کس، بقال سر محل، استشهاد اربعه، اوست، حد اوست، آیا زننده ی حد، ایذاء، امساک در بیوت کیست؟ آیا خطاب در اینجا جز در اختصاص حکام شرع است؟ اصولا در حدود، در باب زنا، در باب قتل، در باب دزدی، در ابواب دیگر حدود متوجه است به حکام شرع. که حکم شرع شرایط خاصه ای درشون موجوده. هر کسی که علم به زنا داشته باشد نمی‌تواند استشهاد کند. ولاسی ما وجوب استشهاد، وجوب استشهاد فان شهدوا فامسکوهن فی البیوت اینجا، فاضربوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ در سوره نور که ناسخ این بحث است، تا آخر. بنابراین مسلم است و مسجل است که مخاطب در این حدود عبارتند از حکام شرع. وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ، کم یعنی حکام شرع. منتهی نسائکم یا نسائکم زن های خودشون، یا زن های دیگر که مومن اند. زن های دیگر که مومن اند بنسائکم، صدق نسائکم درش هست. نسائکم، چه قضات، نسائکم چه مومنات. پس بنابراین  وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ. علم قاضی و حاکم شرع به وقوع فحشا، موضوع وجوب استشهاد است. فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ کیا رو؟ أَرْبَعَةً من المومنین یا منکم؟ کم، کم چیه؟ کم خود قضاتن. کم خود قضاتن. پس قضات که علم یافته اند، دقت کنید، قضا که علم داشته باشند به هر جهت به هر راهی، علم داشته باشند به وقوع فحشا، فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ، کم منحصر است به همون مرجعی که، مرجعی که مامور است به استشهاد. مرجعی که عالم است به جریمه، مرجعی که مامور است به حد، مرجعی که مامور است به ایذاء. بنابراین اربعةً باید یا خودشون قضات باشن یا (؟) قضات. این اربعةً منکم، یا باید که این قاضی و حاکم شرع که علم پیدا کرده، یا باید چهار قاضی دیگر، یا سه قاضی دیگر با خودش. یا ممکن است خودش علم پیدا کرده، علم شهودی نیست. اگر علم پیدا کرده است و علم شهودی نیست باید چهار قاضی یا چهار(؟) قاضی را که شهادت بدهند برگمارند. و اگر خودش علم حضوری دارد، چون وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ دو بخشه. یا  يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ قطعا به علم حضوری شما، که با سه شاهد میشه چهار شاهد. یا يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ قطع شما بدون علم و حضور شما. قطع شما بدون علم و حضور شما، شما رو شاهد قرار نخواهد داد. بنابراین باید که چهار شاهد بیارید. پس بنابراین چهار شاهد یا سه شاهد و شما شاهد که علم حضوری دارید، یا چهار شاهد، شما عالمید و علم حضوری ندارید. پس فاستشهدوا اربعةً منکم یعنی خود قضات، این بعد اول. بعد دوم، منکم دیگه، منکم دیگه، خب منکم دیگه. چرا من القضات؟ اولا، ثانیا، منحصر به قضات نیست(؟) خب، حالا، قضات در چه بعدی می‌توانند قاضی باشند؟ در بعد افقهیت، اعدلیت، اذهبیت. در بعد افقهیت و اعدلیت و اذهبیت. حالا، آیا شاهد هم درس فقاهت شرط است؟ اگر تمام اموری که در قضات شرط است، افقهیت و اعدل در منطقه در شاهد شرط است که آیا معنا ندارد که. فقط منحصر قضاته. حالا، بنابراین، باید تفهیم بشه.‌ در قاضی منطقه اعدلیت شرط است، عدالت شرط است و فقاهت شرط است. پس بنابراین، یا منکم دو بعد دارد، یا منکم یک بعد دارد. دو بعد منکم یعنی اون چهارتایی که استشهاد میکنیم، چهار نفر قاضی باشند، عادل باشند و عرض میشود که فقیه باشند. یا اگر فقیه نیستند عادل لااقل باشند. بنابراین یا اربعةً منکم، کم قضات باشند، یا اربعةً منکم (؟) قضات باشند. (؟) نه در فقاهت، چون شهادت فقاهت نمیخواد. شهادت حضور میخواد یا عدالت. دقت کنید آقایون. شهادت و (؟) دادن تلقیست، تلقی جریمه، و القا جریمه، بقال باشد، حمال باشد، رمال باشد، هر چه باید، این عدالت میخواد، و نه فقاهت. بنابراین عدالت در شاهد زنا شرط است، نه به معنای اولویت که دلیله. ولکن دلیل خیلی قوی نیست، بلکه به معنای اینکه اربعةً منکم خطاب منکم مربوط است به قضات. اربعة منکم در بعد اول قضات باشند، که هر دو شرط عدالت و تقوا رو دارند. یا منکم (؟) باشند که شرط عدالت قاضی درشون باشه. عدالت بالا. عدالت قاضی بالاترین عدالت هاست. از عدالت جماعت که بعد اول است، و از عدالت دین که بعد دوم است و از عدالت طلاق که بعد سوم است، عدالت قاضی در مرتبه ی چهارم است و در قمه ی و در قله ی عدالت ها قرار گرفته است. آقا جون من قاضی رو گفتم نه شاهد، من شاهد رو دارم عرض میکنم. گفتم به بخش میشود جریان قاضی به فقه و عدالت، ولکن کسی که(؟) قاضیست در شاهد بودن، درش عدالت شرط است، فقاهت شرط نیست، عدالت شرط است برای صحت تلقی، و شرط القا. و فقاهت شرط نیست، نه در قاضی در شاهد عرض میکنم. باز تکرار می‌کنه در شاهد نه در قاضی. این یک. من نسائکم. وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ. نسائکم عرض کردیم، نسائکم دو بعد دارد، یا زن خود قاضیست یا زن مسلمان. هر دو(؟) این بحث اول. بحث دوم، قرآن رو باز کنید آقایون. اگه عدالت بود، عدالت عادی کافی بود، ولکن‌ اینجا عدالت قاضی شرطه، یعنی عدالت باید فوق عدالت باشه. عدالت شاهد باید عدالت قاضی باشد و (؟) عدالت قاضی باشد. این بحث اول. بحث دوم، آیا، بله، بله، حالا بحث میکنیم. بعد در بحث دوم، بحث دوم، آیا در حکم به زنا، و در اجرای حد به زنا کافیست که اقرار کند طرف؟ کافیست قسم بخورد؟ کافیست رویت؟ یا نخیر هیچکدام کافی نیست. بر حسب نص آیات، چه در سوره ی نور و چه در سوره ی نساء، فقط اربعه شاهدین لازم است. یا چهار شاهد، یا خمس شهادت. یا چهار شاهد، یا پنج شهادت، پنج شهادت وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ باید که چهار شهادت (؟) و یک شهادت عرض میشود که. اما شخصی که فرض کنید دید، دید که معاذالله زنش دارد زنا میده، و کسی دیگر در کار نیست. در اینجا زنش دارد زنا میده کسی دیگه در کار نیست، تبعا در خانه است، خارج خانه نیست. نوعا در خانه است، خارج خانه نیست. زنش دارد زنا می‌دهد و کسی دیگر در کار نیست، اگر اینجا گفته شود که این آدم رمی نکند، اگر رمی نکند، و مخصوصا رمیش ظاهر باشد و علی رئوس الاشهاد باشد، حد میخورد، حد قتل میخورد، بنابراین بدبختی ایجاد می‌کند. در اینجا باید گفتش که رمی چند بعد دارد. درست دقت کنند آقایون. اولا رم در سه آیه بودش، در سوره ی مبارکه ی نور سه جا رم بود، یکی آیه چهار، وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ. آیه ششم وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ. آیه بیست و سوم إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ. اولا باید رمی رو معنی  کنیم که، آیا در رمی چه لازم است؟ رمی یعنی نسبت دادن، نسبت دادن کسی را به زنا، چون بحث، بحث زناست. این نسبت دادن یا درونیست یا برونی. نسبت درونی یا علمیست یا دون العلمی. کسی ظن دارد که فلانی، فلان زانی مثلاً زنا داده. رمی کنه، با ظنش نسبت درونی بدهد، حرام. کسی علم دارد، علم دارد فلان زن زنا داده و فلان مرد زنا کرده. اینجا اگر در درون قانع شود و نسبت داده، اشکال ندارد که. در درون، رمیه، ولی رمی در درونه. رمی درونی موجب عرض میشود که حد نیست. چون حد در صورتیست که رمی برونی باشد، جوری که حاکم شرع بداند و بفهمد رمی شده است بنابراین حاکم شرع اینجا حد بزند. اما کسی که دید کسی زنا کرده، بازگو نکرد، فقط معتقد شد زنا کرده، و بر حسب اعتقاد زنا سه بعد میاد. نهی از منکر، حرمت ازدواج، حکم (؟) بنابراین رمی دارای این سه حکم هست، رمی درونی. رمی برونی دارای سه بعد است، لفظ، لفظاً بگوید که این زن زنا داده است. به کی بگه؟ نه به خود زن، به کسی دیگر بگه. یا به حاکم شرع یا مردم عادی، لفظا ابراز کند که این زن زنا داده. ‌ این بعد اول درونی. بعد دوم، عملی انجام بدهد که این عمل مقدمه ی حد است. چک زدن، داد زدن، چه کردن. عملی انجام بدهد که مقدمه ی حد است و این عمل مقدمه ی حد، رمی دوم است. سه، خود حد، خود که حد طرف را چون عرض میشود زن زانی این و شاهد دارد، طرف رو بکشد، یا رجم کند یا بکشد. بنابراین رمی دارای چهار مرحله است. مرحله ی درونی، مراحل سه گانه برونی. و این سه آیه در این مراحل چهار گانه فرق میکند. حالا قرآن رو باز کنید. وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا اولا نکته ایست که من یادم نرفته اینجا عرض کنم. وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ کسانی که رمی می‌کنند محسنات رو، رمی درونی نیستش که، چون اگر رمی درونی باشه کسی نمی‌فهمه. اگر رمی درونیست با علم نه لفظ دارد، نه مقدمات دارد، نه موخرات دارد، کسی نمیدوند که فاجلدوهم جایز شده است. فاجلدوهم در صورتیست که حاکم شرع بشنود و بداند که این شخص ذنب کرده. اما اگر در باطن نسبت می‌دهد و علم دارد، اینجا جای فاجلدوهم ثمانین جلدَ نیست. حالا، مطلبی که، نکته ای که میخواستم عرض کنم، بله؟ ظن نیست علمه، ظن نیستش که. حالا وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ  رمی می‌کنند یعنی لفظاً می‌گوید. لفظاً علی رئوس الاشهاد یا نزد حاکم شرع، یا نزد دیگری که مراد حاکم شرع باید باشد رمی می‌کنه محسنات رو، ثم لم یاتوا. ثم لم یاتوا چیه؟ ثم لم یاتوا ماضیست یا مضارع؟ ماضیه. لم یاتوا. بنابراین اگر کسی رمی کند زنی را و بگد من فردا شاهد میارم، کافی نیست. فردا مستقبله، باید همین الان بیاره. این سه بعد دارد، اتیان، کسی که رمی می‌کند محسنات رو سه بعد دارد. یا قبلا شاهد آورده است، یا الان شاهد دارد، یا بعدا. بعدا فایده ندارد، چون ثم لم یاتوا مال مستقبل بود. کتاب ماضیست الی حاضر، حاضرش معلومه. کسی رفته نزد حاکم شرع گفت فلان زن زنا داده است، فلان مرد زنا کرده است و این چهار شاهد، این اربعة شهدا. ولکن‌ ثم لم یاتوا، ثم لم یاتوا یعنی اگر خودش رفت با یک شاهد، با دو شاهد، با سه شاهد، با چهار شاهد نرفت این مصداق آیه است که  ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً. نکته ای که لازم بود عرض کنم، چون قبلا جور دیگه عرض کرده بودم حالا اینجور. حالا والذین یرمون، یرمون در اینجا رمی برونیست رمی درونی نیست. منتهی، رمی برونی در دو بعد است حداقل، یک بعد لفظاً بگوید، بعد دیگر مقدمات حد را هم ایجاد کردن نه خود حد را. بنابراین دو بعد از چهار بعد رمی در این آیه موجوده. اما آیه ششم وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ کسانی که رمی می‌کنند زن های خودشون را، خب این رم در چه صورته؟ در صورتی که شاهد جریانه، یعنی خودش حاضره. خود این مرد شاهد است و حاضر این که زنش دارد انحراف جنسی انجام میدهد. در اینجا رمیش چجوره؟ رمی باطنی که کافی نیست برای این جریانات، که اربع شهادات و الخامس، رمی باطنی کافی نیست. رمی باطنی به این معنا وظیفه است، برا اینکه اگر چنانچه مردی حاضر بود و زنش معاذالله مشغول زنا و تخلف جنسیست، این علم رمی باطنیست. این علم که رمی باطنیست وظیفه میاره یا نمیاره؟ چنانکه برای حاکم شرع علم وظیفه می‌آورد، چه علم حضوری باشد و چه علم غیر حضوری وظیفه می‌آورد، وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ وظیفه استشهاد می‌آورد در اینجا مردی که میبیند زنش دارد زنا می‌کند ابراز نمی‌کند. نه مقدمات، نه موخرات، نه لفظ، باطنا معتقد است که این زن زنا داره میده چون داره میبینه. چون دارد می‌بیند و حاضر است و شهود عین میکند بنابراین هنوز لفظی نگفته است و کاری انجام نداده است. باطن متغیر است وظیفه داره یا نداره؟ بله. وظیفش این است که با شهود بیارد اگه امکان دارد، اگه شهود لازم بوده. یا شهودی و لم یکن شهدا الا انفسهم باید برود نزد حاکم شرع و پنج شهادت رو اجرا کند برای اثبات حق. و یدرا عنه العذاب درأ عذاب میکند و رفع عذاب میکند از زن در صورتی که این پنج شهادت رو برگردونه. این در مورد اول. بنابراین وظیفه ی رمیش در حالی که درونی و بیرونی که وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ این بعد اول، وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ خب این باید شهادت بده دیگه. اگر چنانچه این باطنی باشد و بروز نکند و نخواد حد جاری شود، مطلبی نیست اتیان کرده. اما اگر بخواهد شهادت بر جریان بدهد، این شهادت اربعة شهادات لله، چرا؟ برا اینکه و لم یکن لهم شهدا الا انفسهم. کسی که حاضر جریان است نیست، مگر خودش. خودش حاضر جریان است و شهادة احدهم اربع شهادات لله انه لمن الصادقین. حالا در اینجا رم هست به نه؟ در اینجا که دارد میبیند رمی درونی وجود دارد یا نه؟ بله. اگر رمی درونی برونی بشود، یا با لفظ، با عمل مقدماتی، یا با اعدام، در هر صورت این رم چه در بعد دوم، در بعد سوم، چه در بعد چهارم که بعد آخرین است باید چکار کند؟ واجب است که پنج شهادت بالله، یعنی شهادت این شخص به جای چهار شاهد کافیست. بنابراین رم در ابعاد اربعش رمی درونی، رمی برونی لفظی، رمی برونی عمل مقدماتی، رمی برونی ذی المقدماتی، اینها تمام موضوع اند از برای چی؟ اون سه رمی برونی موضوع اند از برای یا چهار شاهد آوردن، یا به جای چهار شاهد آوردن، اگر رامی مرد است نسبت به زنش، پنج مرتبه شهادت دادن که چهارتا اون طوره و یه مرتبه این طوره. و یدرأ ان العذاب که درأ عذاب میشه. بنابراین مورد آیه مبارکه، مورد خاصیست که استثناییست در حقیقت، چون در آیات قبل و بعد، دو آیه، و در آیه نساء، معلوم شد که باید چهار شاهد در کار باشه. ولکن چون نسبت به مردی که حاضر است در جریان تخلف جنسی، حضور چهار شاهد مشکل است و خیلی کم رنگ است، اگر حضور چهار شاهد نشد به جای چهار شاهد، چهار شهادت است و پنجم. خب قبل خوندیم که وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا، وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا. این شهادت که نباید قبول کرد چیه؟ شهادت چه چهار شاهد باشد، چه پنج شهادت باشد. مگر پنج شهادت شهادت نیست؟ مگر پنج شهادت در آیه رمی ازواج وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ، فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ شهادت هست یا نه؟ شَهَادَةُ أَحَدِهِمْ نائبش اربع شهادة لله. یا شهادت چهار شاهد عادل است، یا به جای چهار شاهد عادل أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقينَ وَٱلْخَٰمِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ ٱللَّهِ عَلَيْهِ إِن كَانَ مِنَ ٱلْكَٰذِبِينَ بنابراین است که، نتیجه(؟) اگر چنانچه یه نفر افترا داده است به کسی و حد افترا خورده است، هشتاد ضربه و توبه نکرده، توبه نکرده. خب، بنابراین لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا شاملش هست یا نه؟ آره دیگه. هیچ شهادتی نیست. شهادت در سرقت، شهادت در قتل، شهادت در زنا، و شهادتش درباره زنش باز قبول نیست. یعنی این أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللهِ والخٰمس شهادت است یا نه؟ در صورتی که این آدم توبه نکرده است از رمی قبلی. افترا بسته، رمی کرده، حد خورده یا حد نخورده، در هر صورت اگر توبه نکرده است و (؟) نکرده لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا اینجا رو عرض میشود که شامله. این هم یک. برا ازدواج(؟) نخیر، نخیر، قبلشه، عزیزم وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ استثناء داره. یعنی کسانی که زن هاشونو نسبت زنا میدن و چهار شاهد ندارم، خودشون چهار شهادت و یک شهادت کافی است. یعنی نیابت می‌کند این پنج شهادت از شهادت اول، حالا اینکه چه شهادتی؟ شهادتی که لا تَقْبَلُوا یا شهادتی که تقبلوا؟ شهادت لا تَقْبَلُوا از اول مضیق است به آره. دایره ی شهادت، چه چهار شاهد چه پنج شهادت، مضیق است به اینکه فاسق نباشد. فاسق نباشد نه اصلا فاسق نباشد، مضیق از اینکه (؟) باید. اگر افترا زده است و توبه نکرده است، چه حد خورده چه حد نخورده، لا تَقْبَلُوا لهم شهاده ابدا از اول اومده جلو رو گرفته. آیه قبلی از اول جلوی کل گواهی ها و شهادت ها، شهادت چهار گانه یا شهادت پنج گانه را از اول به کلی گرفته. بنابراین فشهادة عليهم مضیقه، چی می‌فرمایید شما؟ فشهادة علیهم یعنی شهادتشون در صورتی قبول است که افترا بدون توبه نباشد، اگر افترا داده است به زن دیگر بدون توبه، افترا به زن دیگر بدون توبه بسته است، در این صورت لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا شامل این هست، بنابراین (؟) درسته در اینجا. اما جواب از اون سوالی که آقا فرموده اند و من جواب دادم باز عرض میشود که توضیح بیشتری میدم. ببینید وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ این رمی ازواج کلیت دارد. کلیت دارد یعنی رمی درونی و رمی برونی را شامل است. رمی درونی، می‌بیند که زوجه اش انحراف جنسی دارد انجام میدهد، یرمون ازواجهم.  وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ خب چیکار کنیم؟ در اینجا لازم است که نزد حاکم شرع برود، کسی هم نیست ها، نزد حاکم شرع برود فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ (؟) رمیه، یا نسبت درونیست یا نسبت برونی. مگر نسبت درونی رم نیست؟ نسبت درونی مگه رمی نیست؟ نسبت درونی که رمی است چند حکم دارد. یک، یک نسبت، مثلا فرض کنید که دارد مانند، دارد می‌بیند این کورکورانه نمیگذرد از قضیه. دارد میبیند جریان چنینه، بنابراین قلبش، فکرش، عقلش همه، نسبت واقعی زنا، نسبت عینی، نسبت عینی زنا در درونش موجوده، این رمیه یا نه؟ رمی اوله. رمی دوم به دست بیاره، رمی سوم مقدمات، رمی چهارم عمل. بنابراین اون کسی که نسبت زنا می‌دهد به زنش با دیدن و با حضور، وظیفش چیست؟ وظیفش فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ. و لم یکن لهم شهدا الا انفسهم، خودشه فقط، خوشه فقط، کسی نیست. خوشه فقط چطور رمی می‌کند؟ به زن میگه؟ وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ زنشه یا خودشه؟ هیچکس شاهد وجود ندارد مگر خودش. یعنی خودش و زنش و زانی.(؟) خب، اینجا رمی چیه؟ رمی گفتن به اینهاست؟ اینا که میدونن خودشون دارن انجام میدن. پس رمی، رمی درونی. این رم یا فقط رمی درونیست، یا هم درونی و برونی. رمی درونیست برا اینکه لم یکن، عرض میشود که، بله؟ میبینه. و اونکه می‌بیند با چشم، می‌بیند با دل. دیدن با دل نسبت دادنه دیگه. و غیر این نمیشود، ببینید و لم یکن لهم شهدا الا انفسهم فقط خودشه، خودش شاهد. گواه و حاضر قضیه علیه زنا خودشه. له زنا که زانی و زانیه. (؟) و علیه فقط خود شوهر است که حاضر است و دارد می‌بیند جریان رو. بنابراین رمیش چه خواهد بود؟ لفظه؟ لفظی به حاکم شرع؟ حاکم شرع نیست. لفظ به دیگران؟ دیگران نیستند. لفظ به زانی و زانیه است؟ رانی و زانیه خودشون دارن انجام میدن. بنابراین مصداق لم یکن لهم شهدا منکم فقط رمی درونیست، هیچ مصداقی نداره. بنابراین دو بعد داره. یا رمی فقط رمی درونیست، در بعد وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ یا رمی هم درونیست و هم برونیست که شهدایی هست، خودش هست و شهدایی. اگر خودش هست و شهدایی هست، باید چهار شاهد بیاره. و اما اگر خودش هست و شهدایی نیست این عرض میشود که خودش خمسه رو انجام میده. ولکن مطلب سوم که اگر خودش هست و دو شاهد دیگر هست، حالا خودش رو عادل فرض کنید، یا خودش غیر عادل. ‌اگر خودش هست و شهود اربع وجود ندارند چه کند؟ وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ، شهدا دو بعده، یک شهدا که قابل قبول است، یک شهدا که قابل قبول نیست. اگر شهدای قابل قبول باشد که اربع باشد یا با خودش یا بی خودش که خب شهوده. و اگر شهدای قابل قبول نیست، این شهدای قابل قبول نبودن، چه سه باشند، چه دو باشند، چه یک باشد، چه هیچ نباشد، همش قابل قبول نیست. پس این، این آدم چه خودش تنها باشد، شهادت در کار نیست. چه دو نفر، سه نفر، یه نفر باشند، کمتر از چهار نفر، شهادت قابل قبول نیست. در هر صورت که شهادت قابل قبول نیست و ممضیٰ نیست، فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ. نیابت می‌کند از شهادت اربع اینکه چهار مرتبه بگد که انه لمن الصادقین والخا، بله؟ پیش خودش که شهادت نمیده. رمی، ببینید، توجه کنید، این رمی در صورتی که، آخه مصداق آیه رو پیدا کنید. شما یک مصداق برای آیه پیدا کنید برا شهود، که ولم یکن لهم شهدا الا انفسهم. الا انفسهم چند بعده، ببینید، خودشه و زانی و زانیه. آیا زانی و زانیه مشغولند و خود شوهر موجوده، این مصداق آیه هست یا نیست؟ و لم یکن،  وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ. رمیه، چرا؟ برا اینکه عیناً داره می‌بینه. عیناً داره می‌بینه، به تمام وجود نسبت زنا هست، نسبت صادقانه زنا به تمام وجود هست. بلکه، تهمت نه، ببینید، چون رم ا، چون رم، آخه رم اعم از تهمته، رمی اعم از تهمته آخه. ببینید، اگر رمی نسبت دروغ باشد که بله، ولیکن رمی حتی اگر سه شاهد عادل ببینند رمیه. سه شاهد، کمتر از چهار شاهد ببینند رمیه. مثلا لَوْلَا یأتوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَٰئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ این رمیه. إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ، ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ اگر سه شاهد بیاره رمی کرده. سه شاهد بیاره، قطعیه. هم برا خود این آدم قطعیه هم برا سه شاهد، ولی رمیه. پس رم، رمی (؟) که نسبت داره، نخیر رمی یعنی نسبت دادن. نسبت دادن چه حقیقت واقعه داشته باشد، بله؟ انداختن، یا انداختن بجا یا انداختن بیجا، انداختن یا انداختن بیجا، یا انداختن، عرض میکنم. این سه نفر که می‌بینند، آیا معتقدند که زنا، صبر کنید. این سه نفر که میبینند آیا معتقدند که انجام شده زنا یا نه؟ معتقدند؟ اگر معتقدند نسبت زنا به این شخص دادن در درون رمی است، رمی صادقانه است ها. رمی صادقانه است ولی کاذبانه عند اللهه. رمی در بعد حد نیست. رمی در بعد اصل جریمه است یا نه؟ بله. و در رمی نخوابیده برونی باشد، درونی نباشد. در رمی نخوابیده کذب باشد. رمی (؟)، رمی کذب، رمی مستقر، منتهی بعضی از رمی ها قابل قبوله. اگر رمی کرد و چهار شاهد عادل بود، رمی قبوله. با اینکه رمیه ها، به نص آیه رمیه. اگر رمی کرد و کمتر از چهار شهادت بود با اینکه یقین نیست باز قبوله. حالا رمی در بعد حکم به حد. ‌رمی که نتیجه حکم به حد است رمیست که چهار شاهد عادل داشته باشه، و اگر نداشته باشه نه. این در بعد آیه. اما در بعد آیه نساء وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ خب این نسائکم زن قاضی رو نمیگیره؟ بعد اول زن قاضیست دیگه. وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ زن قاضی رو حتما میگیره. ولکن اگر قاضی شرع حاضر بود معاذالله و دید با عیالش چنین می‌کنند، آیا مشمول آیه هست یا نه؟ وَاللَّاتِي يَأْتِينَ رمیم در کار نیست ها، از رمی گذشته. رمی در کار نیست. اولا رمی چند جواب دیگه هم داره بعد عرض میکنم. عرض میشود که، از رمی گذشته، وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ یعنی فحشا انجام شده. فحشا انجام شده، حالا این کُمی که قاضی می‌بیند زنش چنینه میتوند بکشد؟ نخیر، فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ. در فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ که نصی در کار نیست. بنابراین در دو (؟) و در بعد کسی که میبیند زنش عمل فحشا انجام میدهد، این حق کشتن رو ندارد. اما روایات، روایات سنتاً و شیعةً متطابق است، وقت نداریم، روایات سنتاً و شیعةً متطابق است بر این قضیه که الان استفاده میکنیم که حق کشتن ندارد. فقط یک روایت ضعیفه این در شیعه که هم معارض با آیه و هم معارض است با روایت سنی و شیعه که میگد حق کشتن دارد. خب، من عرضم تمام و نمی‌دونم فرصت هست که، تبریک با کلمه واحده حاصل میشه، تبریک میلاد نور و فاطمه زهرا سلام علیها را به برادران و همه ی مسلمین عرض میکنیم و از خداوند تمنا داریم که به حق این فقیه اول که اول فقیه ای بود که به کتاب الله استدلال کرد، ما را با قرآن و اهل بیت قرآن محشور بگرداند.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوه و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا، تا پس فردا ظاهراً‌.