بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین. شهادت که حضور العلم و معرفةٍ هست بین زنان و مردان چهار قسم است. گاه شهادت در انحصار مردان است، در اموری که جائز است مردان شهادت داشته باشند از نظر تلقی و القا. مانند زنا و لواط معاذالله و طلاق و از این قبیل. و گاه در انحصار زنان است مانند مساحقه و بکارت و از این قبیل. و گاه مشترک است بین زنان و مردان. این اشتراک هم یا اشتراک انفصالیست و یا اشتراک زمینه ای. اشتراک انفصالی این است که مردها میتوانند شهادت بدهند تنها و زن ها هم میتوانند به تنهایی شهادت بدهند، این شهادت انفصالیست. و شهادت اتصالی جاییست که زن ها حتما باید ضمیمه ی خاصی با مردان گردند تا شهادت قبول بشود از نظر القا، و در هر چهار مورد یا نص است و یا قاعده ی عمومی. اصولا وظیفه ی هر مسلمان مکلف شهادات است در کل زندگی. شهادت درونی و شهادت برونی. شهادت برونی یا اجتماعی علی رئوس الاشهاد یا غیر اجتماعی گرچه برونیست. و شهادات چه درونی باشد نسبت مکلف به خودش و چه برونی باشد تلقی و القا عمل نسب به دیگران، این دارای چند بعد است. اصولا شهادت بر نوامیس پنجگانه در ابعاد مختلفی یک واجب شرعیست. و محور شهادت همون پنج ناموس است، ناموس عقیده، ناموس عقل، ناموس عرض، ناموس مال و ناموس جان. هر انسانی که مکلف است و به خودش آگاه است باید شاهد باشد نسبت به این پنج ناموس. و شهادت به این پنج ناموس در مثلثی مختصر میگردد. این پنج ناموس را ترقی دادن چه در حد امکان واجب است. و مانع شدن از رکود این پنج ناموس که واجب است و عدم مانعیت حرام است. و مانع شدن از ارتجاع و عقب نشینی و نقصان این پنج ناموس که حرام است. بنابراین در مثلثی این پنج ناموس در بعد شهادات یعنی حضور و علم مکلف اختصار میگردد، واجب و حرام. واجب است ترقی دادن عقل و جان و عرض و مال و عقیده، این در بعد درونی. حرام است توقف دادن این پنج، گرچه این پنج مراتبند و درجاتند. هر کدام به مرتبه و درجه خودش. حرام است توقف دادن و حرام است ارتجاع و نقصان در درکات نقصان. همانطوری که درجات دارد تکامل این پنج ناموس، درکات دارد توقف این پنج ناموس، و یک مرتبه است توقف این پنج ناموس. شهادت درونی انسان مکلف در بعد سلب و ایجاب است، در بعد امر و نهی است نسبت به این پنج ناموس. حالا، نسبت به دیگران، آیا عقل دیگران، جان دیگران، عرض دیگران، عقیده دیگران، مال دیگران را باید مسلمان مکلف در صورت امکان حفظ کند یا نه؟ البته. آیات امر به معروف و نهی از منکر شامل کل جهان حفظ هست. ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ اولا دعوت معرفتیست، و ثانیا دعوت امر و نهیه. ما بحثمون در منکرات است و شهادت علیه کسانی که منکرات رو انجام میدهند. بنابراین در زاویه منکرات ما بحث میکنیم. منکر از سه حال خارج نیست. منکری که قابل ادراک است، قابل بررسیست، قابل شهادت است، نه منکر مخفی. اگر کسی منکری را مخفی انجام میدهد و شما نمیدانید، میدانید مطلب دیگریست. اگر کسی منکری را انجام میدهد و شما نمیدانید، شما تکلیفی راجع به نهی منکر و یا تلقی شهادت منکر تا چه رسد القا شهادت ندارید. بحث سر منکریست که شما میدانید. این منکری که شمای مکلف میدانید از سه بعد خارج نیست. یا منکریست که مشغول انجام است، یا منکریست که انجام نشده و میخواهد انجام گردد، و یا منکریست که انجام شده و باید جلوی تکرارش رو گرفت. در هر سه بعد نهی از منکر مطلق است. اینکه ینهون عن المنکر در زاویه اولیٰ و زاویه ثانیه و زاویه ثالثه نهی از منکر هست. البته با احراز منکر. با شرائطی که در باب نهی از منکر محقق است. گاه اوقات مثلا کسی، کسی را مشغول زدن و کشتن است، شما نمیبینید اما میدانید، میدانید که این زدن منجر به کشتن است، اینجا جای نهی از منکریست که هنوز عمل نشده. منکری که در شرف انجام است یعنی قتل، ولی هنوز عملی نشده، اینجا وظیفه ی نهی از منکر دارید. این زاویه اولیٰ. زاویه ثانیه، در حال کشتن است، در حال کشتن، در حال خود ذی المقدمه و خود منکر است، اینجا هم وظیفه نهی از منکر داریم. یا کسی، کسی را کشته است، مالش را برده است، یا هر منکری را انجام داده است، چه منکر شخصی، و چه منکر تجاوزگر. ولکن این منکر را قبلا انجام داده است، توبه هم نکرده است و مصمم است که این منکر را انجام بده. اینجا هم بعد سوم نهی از منکر است. نهی از منکر در بعد اول نهی از وقوع است، نهی دوم نهی از انجام است در حال فعل. نهی سوم نهی از تکرار است. کسی که امروز نماز ظهر و عصر را نخواند و در موقعی که ترک کرد من مطلع نبودم یا امکان نهی نداشتم، باید برای نمازهای دیگر که تارک خواهد بود و هنوز وقتش نرسیده، ولکن توبه از ترک نماز نکرده است، باید نهی از منکر از برای جلوگیری از ادامه ی منکر شود. بنابراین نهی از منکر دارای سه بعده. جلوگیری از تحقق منکر که به مقدمات مشغوله، علم داری، علم داری که به مقدمات منکر اشتغال دارد، مقدمات قتل، مقدمات زنا، مقدمات سرقت، مقدمات چه، به مقدمات اشتغال دارد، برای جلوگیری از تحقق ذی المقدمه نهی از منکر واجب است. یا منکری که مشغول انجام است، معاذالله مشغول زناست، معاذالله مشغول دزدیست، در اینجا خود منکر رو باید نهی کرد. بعد سوم منکری که انجام شده است نهی میکنید برای جلوگیری از تکرار منکر. بنابراین در بعد نهی از منکر با شرائطش، شهادت تلقی و شهادت القا، حداقل در بعد نهی از منکر لازمه. چون تلقی معنیش این نیست که شما اگر احتمال بدهید فلان جا منکری انجام میشود برید درو بشکنید وارد شوید، نخیر. ولی اگر بدانید، اگر محرز باشد، بدانید، به طور شهود نه، اگر محرز باشد بدانید در فلان خانه ی در بسته دارن کسی رو میکشن، یا مشغول زنا هستند، یا مشغول افساد عقیده هستند، یا مشغول ازاله عقل هستند، مشغول از بین بردن و یا تضعیف ناموسی از نوامیس پنجگانه هستند، شما نمیبینید اما میدانید، در اینجا لازم است شما نهی از منکر کنید؟ تجسس نیست در اینجا. تجسس در جاییست که نمیدانید منکری هست یا منکری نیست، تجسس کنید که شاید منکری باشد. اما جایی که میدانید منکری تحقق دارد، بر ضد ناموسی از نوامیس خمسه عملی دارد انجام میشود ولو سری، در اینجا مسلمان وظیفه دارد. همانطوری که نسبت به شخص خودش وظیفه ی ترک منکرات نوامیس خمس را دارد، همانطور هم نسبت به دیگران. مسلمان مکلف هم جو روحی و معنوی خودش رو باید حفظ کند و هم جو اجتماع را. جو اجتماع را در بعد ترک واجبات، فعل واجبات شود. در بعد فعل محرمات، ترک محرمات گردد. چه علنی باشد که شهادت است و چه سرّی باشد که شما مطلع باشید که در سرّ فلان منکر انجام میگردد. منتهی مطلب اینه که باب شهادت که شهادت بدهید نزد قاضی، یا به زنا یا به دزدی یا به قتل، این باب فرق دارد با باب نهی از منکر. مثلا، شما میدانید منکر زنا دارد انجام میگردد، چهار نفر نیستید، یه نفرید. شما یک نفر، دو نفر، سه نفر، کمتر از چهار نفر، کمتر از چهار عادل که شرط تلقی القا است این کمتر، اطلاع دارید شما سه نفر که فلان جا دارن کسی رو میکشن، دارن معاذالله زنا میکنند. آیا تلقی کردن و حضور در این عمل منکر واجب است یا واجب نیست. گاه گفته میشود واجب نیست. برای اینکه چهار شاهد نیست، بنابراین چون تلقی برای القا است این تلقی حرام است، چون القائش حرام است و افترا است. ولکن نخیر، در بعد نسبت شهادت چنینه. اما در بعد نهی از منکر نه. کمانکه اگر کسی میبیند کسی دارد زنا میکند و یک فرد است، این در بعد نهی از منکر واجبه. تفسیر، نهی از منکر، حرمت ازدواج. ولکن در بعد شهادت نه. پس تلقی اعم است از بعد نهی از منکر و از بعد شهادت. تلقی میکند منکری را که میداند. اگر غائب است، یقین دارد حاضر میشود که نهی کند از این منکر، چه در بعد شروع و چه در بعد عمل و چه در بعد تکرار. پس این حضور از برای تلقی، یا حضور برای تلقی بعد از اینکه میداند، حضور برای تلقیست که برای القا به عنوان شهادت، این شرط دارد. اما راجع به نهی از منکر، شرط های نهی از منکر دارد. مثلا در منکر زنا، از منکر دزدی، از منکر قتل، از منکر مال مردم خوردن، باید شهادت به عنوان تلقی و باید نهی از منکر انجام گردد. نهی از منکر انجام شدنش، وجوب نهی از منکر مستلزم وجوب تلقی و القا نزد حاکم شرع برای شهادت ندارد. بنابراین، اگر، اگر در گذری که گذرگاه است فقط دو نفر دارند میگذرند، یک نفر داره میگذره و میگذره، علنی، یک نفر یا دو نفر یا سه نفر، بالاخره کمتر از چهار نفر شهادت داد، آیا اگر جریانی انجام میشود باید تلقی کنند یا نباید تلقی کنند؟ گفته میشود نباید تلقی کنند، چون کمتر از چهار شاهد است و تلقی برای القا است، چون القائش افترا است، تلقی حرامه. ولکن باید تلقی کنند، چرا؟ باید تلقی کنند، ببینند. چون میداند جریان انجام میشه. چون میداند که این جریان زنا دارد انجام میشود، باید برود جلو، دیده و یا ندیده نهی از منکر کند. نهی از منکر اوسع است از تلقی و القا برا شهادت. بینهما عموم و خصوص مطلق. هر منکری را نمیشود شهادت داد، ولکن هر چه را، هر حرامی رو که میشود شهادت داد منکر است. بنابراین اگر منکری انجام شد در هر بعدی از ابعاد، با شروطی که در باب نهی از منکر است باید برود و نهی کند از منکر. یا نهی کند از منکر که مقدماتش انجام میشود، جلوگیری شده. یا خودش انجام میشود، جلوگیری شود. یا تکرار، منع از تکرار، منع در بعد اول، دوم و سوم باب نهی از منکر است با شروطش، و مستلزم این نیست که چهار شاهد باشند در ابعادش، دو شاهد باشند در ابعادش، شاهد فاسق باشد، عادل باشد، عدد باشد، عدد نباشد، شرائط شهادت باشد، شرائط شهادت نباشد، فقط شرائط نهی از منکر که بود کافیست از برای تلقی. اسلام همانطوری که خواسته از افراد مبتلای به ترک واجبات و فعل منکرات نشوند، و برای حفظ نوامیس پنجگانه در مراتب خودش مقرر دارد، از برای دیگران نیز. من خودم درست باشم کافی نیست. من خودم درست باشم اولا و دیگران را درست کردن. در باب نهی از منکر که منکرات مراتبی دارند، درکاتی دارند. یک درک از درکات منکر که (؟) درکات است، این است که در اتاقی رو بسته اند، قفل کردند، قطعا عمل زنا دارد انجام میشود. اینکه قطعا دارد عمل زنا انجام میشود، آیا نهی از منکر در اینجا واجب است یا واجب نیست؟ واضح ترش، در را قفل کردند، قفل آهنی و فولادی کردند، باز کردنش مشکله، اما دارند یک مسلمان(؟) میکشند. مشغول قتل یک مسلمان هستند. آیا کسی که میتواند در رو باز کند ولو یک نفر است، ولو فاسق است، عادل نیست. دو نفر عادل نیست. ولو یک نفر است، فاسق است و شرایط شهادت درش نیست، آیا واجب است بر او نهی از منکر یا واجب نیست؟ واجبه. واجب است نهی از منکر در صورت امکان، اگر نهی از منکر کرد و قتل انجام نشد، نشد. ولکن اگر قتل انجام شد و نتوانست جلوی قتل را بگیره، آیا شهادتش جایز است؟ نخیر. چون شهادت شرایط داره. شرایط شهادت اخص است از شرائط نهی از منکر. شرائط شهادت به ترک واجب اخص است از شرائط امر به معروف. شرائط شهادت بر فعل حرام اخص است از شهادت بر فعل حرام. و لفظی که شامل تمام این موارد است نهی کردن، لفظاً، ترک معاشرت، عملاً، شکوا و حاجبهم، لفظی که شامل تمام مراتب است، لفظ شهادت است. و آیات قرآن در چند بعد شهادت رو واجب دانسته. حالا در منکرات بحث کنیم. منکری نباید شما انجام بدید و نباید دیگران انجام بدن. شهود انسان در حالی که علم دارد، غافل نیست، ناسی نیست، عارف هست، شهود در منکرات خودش باید داشته باشد. حواسش جمع باشه منکرات(؟) و همچنین شهود در منکرات دیگران، اگر منکری از دیگران سراغ دارد، شهود در بعد نهی از منکر اولا، و شهود در شهادت با شرائطش، اگر منکر تحقق پیدا کرد و شرائط شهادت هم عرض میشود که بود. بنابراین نباید خلط شه. کسی بیاد بگه فلانی دارد زنا میکند به من چه، نخیر. به من چه نمیشه. حتی در صورتی که این کسی که اطلاع دارد زن است. کسی که اطلاع دارد زن است و زن نباید جریان زنا را ببیند. اما نبایدتر و حرام تر از دیدن زن جریان زنا را، تحقق زناست. این زن اگر میتواند به هر وسیله ای باید نهی از منکر بکند. اون باب شهادت است به عنوان تلقی و به عنوان القا که حد آور است که مربوط است به عرض میشود که چهار مرد. حالا، برگشت کنیم، بله؟ محوطه بسته است، بله. یقین داریم که دارند فلانی را میکشند و در آهنیست و قفل آهنیست و میشه باز کرد، در اینجا حفظ جان واجب است یا نه؟ زنام همونطوره. وقتی که منکری داره انجام میشه نهی از منکر مقید است به در باز، نه تجسس هیچوقت نمیتونه باشه. تجسس صدق نمیکنه. تجسس در جاییست که نمیدان، نمیداند احتمال میدهند که جریان هست، از، پاسدار از پشت بوم میره درو باز نمیکنه(؟) همون وقتی که میداند بحث کنیم. میداند این خانه، مثلا فلان خانه، خانه ی شهر نو، خانه فاحشه خانه است و چند تا فاحشه و چند تا مرد درش هستند. درشم قفله بسته است و محفوظه. حالا، این منکری که دارد انجام میشود، نهی از منکر واجب است یا واجب نیست؟ تجسس نیست که. بله؟ نخیر اینطور نیست، نخیر اینطور نیست، نخیر اینطور نیست. بله، بله. البته با شرائط نهی از منکر. با شرائط نهی از منکر که اینجا (؟) با شرائط نهی از منکر که امکان تاثیر دارد، و یا حتی امکان تاثیر ندارد، اگر امکان تاثیر ندارد، ولی نهی از منکر در بعد امکان تاثیر و عدم امکان تاثیر، مگر اینکه یک حرام بالاتری پیش بیاد، جان انسان در خطر باشد. و یک خطری انسان در نهی از منکر متوجه بشوند که این خطر از خطر انجام منکر خفیف تر است یا بیشتره. حالا، برگردیم به وضع اول، در شهادات، شهادت، مرد، زن، عاقل، جاهل، مادامی که مکلفند، عالم، عاقل، جاهل، فاسد، و هر که میخواد باشد، شهادت لازم است. منتهی در بعد نهی از منکر أَتَأْمُرُونَ الْنَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکمْ باشد حرامه. ولکن كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ چه؟ دو نفرن دارن عرق میخورن ولکن اگر همدیگر را نهی کنند ممکن است تاثیر کنه. تصمیم بر ادامه ی حرام ندارند، حرام انجام میدن ولی تصمیم بر ادامه ی حرام ندارن. اگر یکدیگر را نهی کنند ممکن است ترک کنند، اینجا واجب است، اما، اگر کسی عرق میخورد، تصمیم بر خوردن عرق دارد، دومی را نهی میکند که او هم تصمیم دارد، در اینجا استعداد (؟) بنابراین با شرائطی که در باب نهی از منکر هست، پله ی اول، نهی از منکر(؟) پله ی دوم، با شرائط شهادت، تلقی شهادت است و القا شهادت. بنابراین اگر معاذالله در گذرگاه مرد و زنی نامحرم که قطعا محرمیت ندارن، قطعا شوهر و زن نیستن، روی هم افتادن دارن عملی انجام میدن باید چشم رو هم گذاشت؟ نخیر. چشم رو باز کرد و دید و نهی از منکر کرد. نهی از منکر واجب است ولکن شهادت دادن حرام است مگر اینکه چهار مرد باشه. خب، بله. اگر دیدن، آها، اگر دیدن به عنوان شهادت باشد، اگر به عنوان شهادته باید ببینند. اما اگر، بله، بله، تجسس نیست. خب، ببیند. اینجا دوران امر بین حرام و حرام تر است، حرام تر انجام زناست، حرام دیدن آلت است و اون دیدن حرام نخواهد بود، دیدن واجبه. بله، بله. ببینید، در خفا، چرا در خفا؟ مثلا چرا در خفا؟ بله، خب. در خانه داره زنا، بله، بله. سوال کنید. در خانه ای دارد زنا میشود و میدانند که (؟) چهار نفر آدم عادل به عنوان نهی از منکر میروند و منکر را به چشم خود میبینند، بله شهادت میدن دیگه. مخفی باشه، چرا؟ برا اینکه شهادت میدن. این چه مخفیست؟ این چه مخفیست که چهار نفر میدونن؟ چه مخفی، تجسس نیست. تجسس بعدی دارد و علم بعدی. علم دارد که در این فاحشه خانه دارن زنا میدن و زنا میکنن، درسته؟ تجسس در اینجا نیست. در اینجا، بله، اگر در معبر باشد، آبروی عمومی و عفت عمومی زن از بین بردن، اما اگر در معبر نباشد. در معبر نباشد، یه مرتبه است ورود حرام است، شهادت حرام است. اگر ورود جایز باشد از برای نهی از منکر، وارد میشوند و نهی از منکر انجام میدهند، اگر منکر انجام شد و اثر نکرد نهی از منکر، این چهار نفر اگر شهادت(؟) شهادت میدن. برا اینکه این علنیست در حقیقت. اینم برا اینکه چهار نفر رفتن جلوگیری کردن، جلوگیری نمیشه. این علنی شد دیگه. درسته مخفی انجام شده، ولکن این عمل علنیست. برا اینکه اگر عمل به طور خفا، به طور خفا احیاناً، نخیر. به طور خفا است ارادتاً. اگر اراده ی این زن و مرد که زنا میکنند اخفا است، تا کسی اومد طرفشون باید دست بردارن، اگر دست برنداشتن، خب بله، یعنی عمل انجام نشد؟ خب، خب، وقتی که دیدن، در موقع دیدن، عمل مشغول است یا عمل مشغول نیست؟ اگر عمل مشغول نیست و اینها اعتنا نکردن علنی شد. اگر عمل مشغول نیست و اینها اعتنا نکردن، دو تا چه فاعل منکر هستند مرد و زن اگر تاثیر نکرد نهی درشون بنابراین عمل علنیست. ولکن، خب، خب. دست کشیدن؟ خب دست کشیدن تمومه دیگه. باشه دیدن، دست کشیدن دیگه. ببینید، این شهادت، شهادت در صورتیست که عمل انجام شده ای را ببینند بروند شهادت بدهند. ولی عملی که مشغول انجام است در نهی از منکر ترک کردن، این ترک کردن در حقیقت توبه ی قبل عن تقبلوا علیهمه. یعنی قبل عن تقبلوا. اگر قبل از اینکه حکومت قدرت پیدا کند اینها رو بگیرد توبه کنند چی میشه؟ این توبه عملی. پس چیه؟ اگر توبه باشد که قبل عن تقبلوا علیهم. اگر توبه نباشد این مشمول ادله و آیاتی که اربعة شهود است. منتهی، در آیات اربعة شهود فاستشهدوا علیهن. فاستشهدوا علیهن اربعةً منکم. این اربعةً منکم چه اربعه ای باشد که مورد بحث ماست، و چه اربعه ای که مورد بحث ما نیست، هر دو شامله. منتهی به دقت بیشتری باید که روش فکر کرد بعد جواب داد. خب این مسئله بسیار مهمیست که اگر در خفا عملی انجام شد و چهار نفر رفتن، (؟) کردن البته خیلی سخته در خفا، بدانند چنین عملی انجام شده در خفا، خیلی سخته. خفا حتما نیست، مهمان خانه ایست عرض میشود که جاییست که صورتاً مخفیست. حالا این باید بحث کنیم. ولکن اونجا که مسلم است در بعد شهادت داریم بحث میکنیم. در بعد شهادت که ابتدای صحبت بود، که شهادت رو یعنی تلقی، نه نهی از منکر، تلقی و القا شهادت را برای حد در بعد زنا یا در ابعادی دیگر، در بعد زنا و لواط و مساحقه که چهارتاست، در ابعاد دیگر دوتاست. باید دید که آیا فرق، دنباله حرف دیروز و اول حرف امروز، فرق بین زن و مرد در شهادت(؟) گاه اوقات مرد فقط میتونه شهادت بده، گاه اوقات زن فقط، گاه اوقات با هم. با هم دو جوره. با هم شهادت دادن در صورتی که ضمیمه باشند، یعنی کرد شهادت بده زنم شهادتش قبوله، در صورتی که ضمیمه با مرد باشه. عرض میشود که فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ گاه اوقات ضمیمه شرط نیست. حالا روایتی که در این باب هست ما بخونیم بر محور آیات روایت رو عرض میشود که نفی و اثبات کنیم. باب بیست و چهارم، کتاب شهادات، صفحه دویست و پنجاه هشت، باب ما تجود شهاده نساء فیه، البته این هفت آیه که میخونیم، کلا نفی و اثباته. در بعضی از ابعاد روایت رو نفی میکند، روایاتی رو اثبات، نفی میکند، اثبات. و اگر روایات متعدده ای داشته باشیم در اثبات شهادت که مخالف قرآن است، ما روایت (؟) قبول نمیکنیم. منتهی، گاه اوقات روایات دو عذر درش هست، گاه اوقات یک عذره. دو عذر در صورتی که روایات هم با هم تناقض دارند، اینجا باید که با کتاب عرض کرد. اونی که با کتاب موافق است قبول میکنیم. به دو بعد اونی که با کتاب مخالف است قبول نمیکنیم. یک بعد این که مخالفت دارد در سنت، بعد دیگر در(؟) در جایی که یک بعدیست، روایات متعدده ایست که یک (؟) و یک لسان بر خلاف آیه ای یا آیاتی حکم کند. در اونجا یک بعدی نسخ میکنیم. حالا، روایت اول، محمد بن حمران عن ابی عبدالله علیه السلام قال قلنا اتجوزو شهاده نساء فالحدود، حدود، حد زنا، حد قتل، حد سرقت، اینا حدوده دیگه. حد شراب خوردن، اتجوز شهاده نساء فی الحدود فقال فی القتل وحده. فقط در قتل شهادت نساء جایز است. ان علی علیه السلام کان یقول لا یبطل دم (؟) مسلم. (؟) حالا، آیا شهادت زنان فقط در قتل است؟ البته در قتل اگه مرد باشد دو شاهده. چون اصل در باب شهادات دو مرد است. البته چهار در حساب امور جنسیست به حساب نص. ولکن اصل در امور جانی و امور مالی دو شاهد مرد است و اصل در امور جنسی چهار شاهد مرده. حالا، در اینجا که قلنا اتجوز شهاده نساء فی الحدود کل حدوده دیگه. فقال فی القتل وحده، خب شهادت زنان در قتل کافیه، یعنی چهار زن اگر رویت کردن قتلی حاصل شده است در اینجا شهادت درسته. بسم الله. البته دو مرد چون هر دو زنی به اندازه ی یک مرده. ولکن، در باب عرض میشود که زنا، البته جایز نیست، در باب لواط هم جایز نیست، اما در باب مساحقه چی؟ در باب مساحقه مگر در انحصار شهادت زنان نداره؟ مگر مساحقه حد ندارد؟ پس چرا منحصر کرد به قتل؟ چون مخالفه. مخالف است با حکم قطعی که در باب مساحقه فقط شهادت زنان قبول است. پس چرا اینجا سوال میکند که اتجوز شهاده نساء فی الحدود فقال فی القتل وحده. نخیر فی القتل وحده نیست. بلکه در مساحقه هست، در امور مالی هست، منتهی با ضمیمه. در امور مالی عرض میشود شهادت زنان با عرض میشود که ضمیمه هست، چنانکه در بعد، بله؟ دزدی عرض میکنم، دزدی حد نداره؟ دزدی، در سرقت که حد دارد، بله کل امور مالی حد نداره، ولی در سرقت که حد دارد، اگر چهار زن مشاهده کردند کسی با شرائط سرقت کرد، اینا شهادتشوت قبول است یا نه؟ چرا قبول نیست؟ امر مالی. در امور مالیه حتی نکاح، که بعد خواهیم آمد. نکاح امری صرفا مالی نیست ولی درش مهر هست یا نه؟ در نکاح مهر هست نفقه هست. اگر فلان کس زن فلان کس باشد، هم مطالبه مهر میتواند بکند، هم مطالبه نفقه. حالا، اگر مردی انکار کرد زوجیت را و زنی ادعا کرد زوجیت را و چهار زن به نفع ادعای زن شهادت دادن قبول است یا نه؟ بله. چون امر مالیه. اثبات میکند نفقه را و اثبات میکند مهر را. امور مالی به وجه العام بر حسب آیه بقره شهادت زنان درش عرض میشود که کافیست، منتهی با ضمیمه. اگر یک مرد باشد و دو زن باشد در امور مالی. اما اگر چهار زن باشد، پنج زن باشد، شیش زن باشد، کافی نیست مگر یقین بیاره. اگر یقین آور باشد یک نفرم کافیه. بحث سر موضوعیت شهادته، که شهادت فرض کنید که دو مرد که کافیه، آیا شهادت یک مرد و دو زن کافیه؟ طبق نص قرآن، بله. آیا شهادت چهار زن کافیه. نخیر. بله، اگر یقین آور باشد مطلب دیگریه. بنابراین روایت مردود است در بعد انحصار. فی القتل الوحده کان یقول لا یبطل (؟) اشکال دیگر، علت اینکه شهادت زنان در قتل کافیست، به جای دو مرد چهار زن شهادت بدن کافیست، چرا؟ برا اینکه خون مرد مسلمان باطل نمیشه. خب خون باطل نمیشه، مال باطل نیست؟ اگر مال کسی را دزدیدند و چهار زن دیدند حضورا حاضر بودند و دیدند که این مال رو دزدید، آیا اگر شهادت قبول نشود مال مرد مسلم باطل میشه؟ همانطور که دم مرد مسلم باطل نمیشود، مال مرد مسلم باطل نمیشود. بنابراین، هم مدلول و هم دلیل در این روایت مخفیست. حدیث دیگر عن الحلبی، عن ابی عبدالله علیه السلام قال سئل عن شهاده نساء فی النکاح فقال تجوز اذا کان مع هن رجل درسته، هر دو، چرا؟ برا اینکه البته(؟) همین که قبول است و قابل تفکیک است بر مبنای قرآن، عرض میشود که (؟) سئل عن شهاده نساء فی النکاح فقال تجوز اذا کان مع هن رجل. چطور؟ رجل وامراتان. اگر رجل وامراتان باشند قابل قبول است، اما اگر فقط نساء باشند قابل قبول نیست. چون نکاح امر مالیست و بر حسب آیه بقره فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ. و کان علی علیه السلام یقول، لا اجیزها فی طلاق. شهادت زنان در طلاق جایز نیست؟ بله. برا اینکه و اشهدوا ذوی العدل منکم. قلت تجوز شهاده نساء مع شهاده فی الدین؟ قتل نعم، معلومه. و سألته عن شهاده قابل فی الولاده قال تجوز شهاده الواحده. چون قابله همیشه یکیه. و قال تجوز شهاده نساء فی النفوس، در ببخشید فی المنفوس، و تجوز شهاده نساء فی المنفوس. زنی که زاییده است و حالت نفاس دارد. که شهادت میدهد که این زن زاییده. والعذر که بکارته. و حدثنی من سنه یحدثان اباه اخسره عن رسول الله صل الله اجاز شهاده فی الدین مع یمین ثالث یحرم بالله (؟) اینو قبول نمیکنیم. اینکه از رسول نقل کرده که شهادت زنان در دین جایز است (؟) نخیر. برا اینکه در این رجل وامراتانه. اگر پنج شش و بیشتر زن باشد کافی نیست مگر در صورت استثنائی یقین که یقین (؟) کافیه. نخیر. یمین به جای یک شاهد نداریم. کدوم دلیله؟ نخیر. برا اینکه در قرآن أو رجل وامراتان فقط، همون جواب دیروز. اگر دو مرد نبود، یک مرد و دو زن. اما به جای یک مرد یمین میگیرد، اما به جای یک زن یمین میگیرد نخیر. این به جا، این عرض میشود که بدل قرار گرفتن احتیاج به دلیل دارد. همانطوری که اصل احتیاج به دلیل دارد، بدلم احتیاج به دلیل. حدیث سوم، عن الحلبی عن عبدالله علیه السلام قال سئلت عن شهاده نساء فی الرجم فقال اذا کان ثلاثه رجال وامراتان و اذا کان رجلان و اربع (؟) لم تجد فی الرجم. خب، این یک بخشش معلومه، در شهادت نساء در رجم که چهار زن شهادت، عرض میشود که زنا بدهد. و چهار زن شهادت لواط بدهند. نه چهار زن شهادت در مساحقه. شهادت در مساحقه که مربوط به زنه. شهادت در اموری که مربوط به مرد است. فقالت اذا کان ثلاثه رجال وامراتان و اذا کان رجلان و اربع (؟) لم تجد فی الرجم، درسته. چرا؟ برا اینکه قرآن شریف در حد میگد که اربعةً منکم. حد یا مائه جلد این یا مافوقش جله، ما فوقش رجمه. وقتی که مادونش جایز نبود، مافوقش به طریق اولیٰ جایز نیست. اما چرا فی الرجم؟ برا اینکه سوال از رجم بوده. این یک جواب. چون سوال در بعد رجم بوده از رجمه. اما در بعد مائه جلد آیا شهادت سه زن و یک مرد کافیست؟ نخیر. برا اینکه خلاف نص قرآن است، فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ و الی غیر. حدیث چهارم، عن ابی بصیر، قال سألت عن شهاده نساء فقال تجوز شهاده نساء فحدوهن علی ما (؟) رجال ان نظر الیه درسته. در بکارت، عرض میشود که در مساحقه، که مرد جایز نیست ببیند مساحقه را، مرد جایز نیست ببیند عورت زن را، شهادت زن ها کافیه. و تجوز شهاده نساء فی النکاح اذا کان مهما رجل درسته، طبق آیه است. باید ضمیمه بشه. و لا تجوز فی الاطلاق (؟) و لا فی الدم ، خب در دم چرا جایز نباشد؟ در دم تعارض بین روایتینه. روایت اولیٰ با این روایت. روایت اولیٰ که از امیرالمومنین علیه السلام نقل کرد که خون مرد مسلمان هدر نمیره بنابراین چهار زن شهادت بدهند کافیه. در اینجا میگد که و لا فی الدم غیر انها تجوز شهادتها فی حد زنا اذا کان ثلاثه رجال وامراتان، اینجا تعارض داریم. اولا در دم تعارضه، اون حدیث گفت جایز است، این حدیث میگه جایز نیست. و طبق اطلاق كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ شهادت در زن جایزه. چون این به طور مطلق میگد شهادت جایز است، فقط در استثنائات است که ما طبعا طبق نص قرآن استثناء میکنیم. و اما غیر (؟) فی حد زنا اذا کان ثلاثه رجال وامراتان اینو قبول نمیکنیم. اولا تعارض دارد با روایت قبلی، و با روایاتی که بعدا خواهیم خوند و ثانیا با آیه تعارض دارد. نوعا صاحب(؟) میگد که حمل (؟) شیخ، حمل (؟) شیخ. این حمل (؟) شیخ خیلی عجیبه. مگر شیخ طوسی چه کاره بوده که حمل کنه؟ مگر شیخ طوسی صاحب شریعت بوده؟ حتی خود رسول الله حق حمل ندارد. حمل کردن بر خلاف نص، حمل کردن بر خلاف ظاهر، حمل کردن روایت بر خلاف قرآن، این چکاره بوده است شیخ طوسی که حمل کند؟ مثلا در باب زمان حدود صد روایت داریم، در وجوب زکات مال التجاره که دارد. هر صد روایت رو شیخ طوسی حمل کرده است (؟) خب، این حمل اصلا جمله باید بشه، یعنی چه یه نفر فقیه بیاد حمل کند. حمل کند بر خلاف نص، بر خلاف ظاهر حدیث، حمل کند بر خلاف نص یا بر خلاف ظاهر قرآن. تتمه احادیث رو مطالعه کنید و بحث شهادت انشاالله ادامه دارد.
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوه و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا والسلام علیکم و رحمه الله.