بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد
تتمهای از حواشی و متونی که در باب سرقت باید عرض شود.
از جمله مطالبی که فقها ما فرمودند این است که حد سرقت در صورتیست که صاحب مال مسروق منه مرافعه عند الحاکم بکند که اگر مرافعه عند الحاکم نکند حد نیست. و این برخلاف آیه مبارکه است که وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ . صریح اطلاق آیه و یا ظهور اطلاق آیه هر سرقتی که ثابت باشد با شهادت شامل است مخصوصا شهادتی که عرض کردیم رجلین و رجل وامراتان، اولا.
ثانیا این حدی که سارق میخورد این حق اجتماعیست حق فردی نیست. کسی که مالش را سرقت کردهاند یک ضرر دیده است و اون این است که مالش را به سرقت بردهاند و جبران این ضرر این است که مالش را به او برگردانند اما شخص سارق را حد بزنند نه چون شخص سارق انگشتان شخص مسروق منه رو که نبریده است و به او حدی نزده است تا به عنوان اعتزاز به مثل به او حد بزنند. بنابراین جریمهای و تعدیای که نسبت به شخص مسروق منه واقع شده است گرفتن مال اوست و با برگشت مالش این جریمه منتفیست.
جَزَاءً بِمَا كَسَبَا کسب دو کسب است. یک کسبیست که علیه شخص مسروق منه است، یک کسبیست که علیه اجتماع است. علیه شخص مسروق منه کسب و تعدی که شده است این نبوده است که دست او رو ببره، مال او رو برده مال او رو برده بهش برمیگردونه.
و اما کسب نسبت به مجتمع، آدمی که به طور سری مال مردم را ببرد و برباید این به اجتماع تعدی کرده است. تعدیای که به اجتماع کرده است باید جبران بشه. جبران تعدی به اجتماع در باب سرقت با شرایطش فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا است.
بنابراین یک دعوی خاص داریم یک دعوی عام داریم. دعوی خاص در جرایم مربوط است به مدعی خاص که مدعی خاص یا طالب دم باشد و یا طالب مال باشد یا طالب عرض باشد یا طالب جحر باشد و یک مدعی العام داریم مدعی العام یعنی ضرری که در اثر این جرم به اجتماع خورده است و اگر جلوی این ضرر گرفته نشود این ضرر تکرار خواهد شد و ادامه خواهد یافت.
بنابراین شخص سارقی که سرقتش معلوم است با شهادت دو ضرر زده است یک ضرر مالی به شخص مسروق منه زده است و یک ضرر امنی به اجتماع زده است. ضرر شخصی که به شخص مسروق منه زده است برگشتش به برگشت مال است و ضرر امنی که به اجتماع زده است این است که عملی با او انجام شود که این کار تکرار نگردد. جَزَاءً بِمَا كَسَبَا قابل قبول نیست هم از نظر صریح و یا ظاهر اطلاق آیه و هم از نظر حق عام و مدعی العموم که دعوی عمومی میکند.
و نظیرش زیاده مثلا در باب زنا اگر کسی با کسی مخصوصا با عنف زنا کرد و شهود اربع رفتند و شهادت دادند خب حد وارد میشه اما از این فقهاء باید سوال کرد در زنا اگر مرافع عند الحاکم نشود مخصوصا زنایی که تعدی شده است به مزنی البها با شهود با شروطی که ثابت شده است و ثابت میکند حد را آیا حد نمیخورد شخص زانی؟ طبعا حد میخوره. این یک بحث.
بحث دیگر که تتمه آخری بحث دیروز بود این بود که ما قبلا بحث کردیم و دیروزم اشاره کردیم و امروزم دنبالشو عرض میکنیم.
سرقت دارای چهار پایه است. اصولا سرقت یعنی ربودن. ربودن دارای چهار پایه است یا هر چهار با هم جمعه یا سه تا یا دوتا یا یکی، یا کم یا زیاد. سرقت خفا است، خفا سارق، خفا مال مسروق منه، خفا سرقت، خفا ارزش مال مسروق منه. حالا یا چند جهت جمع است که مالی مخفیست و سارق به صورت خفا این مال را میدزدد و در عین آن که جدیت دارد به صورت خفا مال را بدزدد دو نفر شاهد عادل شهادت دادند در این صورت حد همه میگن جاریست. اما اگر مال مسروق منه مخفی نیست بلکه قیمتش مخفیست، مال مسروق منه مخفی نیست قیمتشم مخفی نیست اما بردنش مخفیست یا این سه مخفی نیست سارق مخفیست، سارق به طوری که کسی او رو نبیند مالی را که ظاهر است عینش ظاهر است میدزدد. در هر چهار مورد و سه مورد و دو مورد و یک مورد سرقت تحقق پیدا میکند.
بله منم مفصلا روایات باب حد سرقت رو دیدم. روایات بسیار زیادی در چند باب از ابواب حد سرقت و شرایط سرقت وارد است که باید مال مخفی باشد. اگر مال مخفی بود و در حرز بود و سارق هتک حرز کرد به عنوان هتک حرز کردن و بردن مال در این صورت حد میخورد.
اما دو اشکال در این باره هست. یک اشکال عموم و اطلاق نصی یا ظاهری آیه وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ. در صورتی که صدق سرقت بکند سرقت مال باشد، سرقت عرض باشد، سرقت شخص باشد، سرقت در یک بعد باشد، دو بعد باشد، سه بعد باشد، چهار بعد باشد در هر صورتی سرقت است و فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا شاملش خواهد شد، این اولا.
ثانیا در مقابل روایاتی که معین میکند حرز را دو مطلب هست یکی اینکه حسر نیست. بله سرقت اعلی و سرقتی که در قله سرقتهاست سرقتیست که مال مخفی باشد اما اثبات سرقت در مورد مال مخفی نفی سرقت در مورد مال ظاهر که قیمتش مخفیست یا مال ظاهر و قیمت ظاهر که سارق مخفیست یا سرقت مخفیست نفی اون جهت را نمیکند. و اگر هم نفی اون جهت را بکند ما با دو سند و با دو دلیل قاطع و یا حداقل راجح در مقابل این حد هستش.
یک دلیل حداقل ظهور اطلاق آیه و دلیل دیگر اون جریان بیت المالی که راجع به فاطمه زهرا سلام الله علیها بود. روز عیدی بود زهرا سلام الله علیها زینتی لازم داشت به ابن رافع که خادم بیت المال است پیغام داد که یه دو سه روزی فلان چیز را به من بده عاریتا مضمونه به عنوان عاریهای که من ضامن هستم و سه روز دیگر برگردونم. ابن رافع هم حساب نکرد که این اشکال داره خب مالیست در اینجا، این مالی که در بیت المال است که اولا زهرا سلام الله علیها درش سهیم است و ثانیا اگر زهرا سلام الله علیها در این مال مشترک که سهیم است تصرف کند تصرفی نیست که عین را از بین ببرد، تصرفیست که عاریتا مضمونه است نه عین را از بین میبرد نه نقصان درش ایجاد میکند. به این حساب هم زهرا سلام الله علیها هم ابن رافع این دفع و اندفاع رو انجام دادند. ابن رافع گردنبندی را که مال بیت المال مسلمین است و زهرا سلام الله علیها به اون قدر یا بیشتر از اون قدر درش حق دارد ولکن حق خصوصی نیست حق مشترک است ابن رافع این مال را به زهرا سلام الله علیها داد و سه روز خدمت حضرت بود. امیرالمومنین که رفت و آمد در بیت المال داشتند مطلع شدند ابن رافع رو توبیخ کردند خادم بیت المال رو که به چه مناسبت این مال رو به زهرا دادی؟ گفت دخترت است یا رسول الله اولا، ثانیا عاریه المضمونه. فرمود دخترم باشد عاریه المضمونه باشد حق نداشتی و اگر عاریه المضمونه نبود دخترم اولین هاشمیهای بود که دستش رو قطع میکردیم. خب این سرقت چه سرقتیست؟
فرض کنید حرام، این عمل حرام چه سرقتیست؟ آیا مال در بیت المال مخفیست؟ یا بردارنده مال که ابن رافع است به طور مخفی برداشته است؟ این ضامنه و حافظه و آمنه. کسی که در خانه شما حق رفت و آمد دارد فرشی را بلند کرد و برد آقایون میگن سرقت نکرده چرا؟ برای اینکه سرقت در صورتیه که حق ورود در جایی ندارد. (سوال) حالا عرض میکنیم. و اگر حق ورود در جایی دارد در اونجا مخفی نیست. اگر در اونجا مخفی نیست و اون مال رو بردارد برداشتن این مال دو بعد دارد یا برداشتنیست که شما سرقت میگید یا برداشتنیست که سرقت نمیگید اگر برداشتنیست که شما سرقت میگویید حد دارد اگر برداشتنیست که سرقت نمیگویید ولی حرام است و حد ندارد.
اینو عرض میکنیم که منافات با عصمت داره یا نه. حالا مگر نه اینطور است که احکام خدا تدریجی النزول است بله؟ اگر حرامی را یا واجبی را که فطرتا، عقلا، شرعا، کتابا، سنتا ثابت نیست اگر قبل از ثبوتش پیغمبر انجام داد حرام است؟ یا حرام نیست؟ اگر چیزی که واجب است در آینده قبل از وجوبش پیغمبر ترک کرد ترک واجب کرده؟ نخیر، اگر چیزی حرام است در آینده پیغمبر قبل از تصریح حرمت انجام داد حرام است؟ نخیر. اینها در واجبات و محرمات فرعی داریم بحث میکنیم نه در واجبات و محرمات اصلیه که فطریه است، عقلیه است، از اصول کل ادیانه.
حالا از نظر ظاهر عرض میشود که این مال مال بیت المال مسلمین است و مشترک الفی است بین کل مسلمین ولی زهرا سلام الله علیها درش حق دارد. زهرا سلام الله علیها در این گلوبند و بیشتر از گلوبند حق دارد اولا و ثانیا این مال در بیت المال بودنش یا دست زهرا بودنش چه فرق میکند؟ بنابراین از نظر حکم فعلی این حلال است ولکن از نظر حکمی که بعدا روشن میشود و ولی امر مسلمین بیان میکند برای زهرا سلام الله علیها از اون نظر حرام باشد یا خلاف احتیاط باشد. حرام باشد یا خلاف احتیاط باشد با تبیین امیرالمومنین علیه السلام روشن میشه.
حالا این عمل عرض میشود که در بعد سرقت بحث میکنیم این عمل اگر سرقت نیست پس چرا حضرت فرمود گه اگر عاریتا مضمونه نبود این اگر، اگر عاریتا مضمونه نبود زهرا سلام الله علیها اولین هاشمیهای بود که حد میخورد.
و اما اینکه منافات با عصمت دارد نخیر چرا؟ برای اینکه اصلا این عمل حلال بوده، اصل عمل حلال بوده امیرالمومنین که اعتراض کردند اعتراض بر اصل عمل نکردند اعتراض بر این مبنا کردند که شاید عاریتا مضمونه نباشد ولکن بعد از اینکه ابن رافع گفت عاریتا مضمونه و زهرا سلام الله علیها به عنوان عاریتا مضمونه گرفته فرمود سرقت نیست آیا سرقت نیست حرام بوده؟ نخیر سرقت نیست حرام نیست بنابراین امیرالمومنین تبیین کرده که حتی برداشتن حق مشترکی از بیت المال مسلمین اگر عاریتا مضمونه نباشد چیه؟ سرقته تکرار …
(سوال) کیو؟ ابن رافعه رو توبیخ کردند نه زهرا رو. ابن رافع توبیخ شد برای چی؟ بر این مبنا که از کجا معلوم است که این مال را به عنوان عاریتا مضمونه به زهرا داده؟ از کجا معلوم است؟ این بحث با زهرا سلام الله علیها نبود با ابن رافع بود (نظر) معلوم شد سوال کرد ابن رافع، ابن رافع گفتش که عاریتا مضمونه. وقتی که عاریتا مضمونه باشد بنابراین سرقت نیست آیا سرقت نیست یعنی حرامه؟ نخیر سرقت نیست اعم از اینکه حرام باشد یا حلال باشد. حلاله حلاله حالا هم حلاله قبلا هم حلاله بعدا هم حلاله چرا؟ برای اینکه اولا شرکت دارد زهرا سلام الله علیها در این گلوبند و بیشتر. حالا تعیین در این گلوبند اون هم در سه روز بدون اینکه فرق کند این چه اشکال دارد؟ از نظر شرعی از نظر فقاهتی اصلا اشکال ندارد چون عاریتا مضمونه است.
(نظر) کار ابن رافعه حرام نبوده چرا؟ برای اینکه عاریتا مضمونه. اگر عاریتا مضمونه نبود هم ابن رافع مقصور بود و هم زهرا سلام الله علیها که قطع ید میشد. این حد به چه امیرالمونین بیان میکند؟ برای اینکه بقیه حواسشون جمع باشه برای اینکه بقیه حواسشون جمع باشد در تصرف در اموال مسلمین ولو اموالی که مشترک است اشتراک هست صرف اشتراک در این گلوبند برای زهرا سلام الله علیها و غیر زهرا کافی نیست بلکه اشتراک و عاریتا مضمونه. یعنی اگر کسی از شما مال شخصیتون رو بگیره مال شخصی شما را به عنوان عاریه و امانت بگیره که برگردونه اشکال دارد؟ نخیر برای اینکه مال مال شماست اما زهرا سلام الله علیها گلوبندی را گرفته است از بیت المال که خودش شرکت سهامی دارد در این گلوبند و عاریتا مضمونه است بنابراین حرام نیست خلاف عصمت نیست خلاف عدالت نیست. آنچه را که امیرالمومنین تعیین فرمودند و مورد استناد و استدلال ماست این است که اگر عاریتا مضمونه نبود سرقت بود. ببینید اگر عاریتا مضمونه باشد نه سرقت است نه حرام، اگر عاریتا مضمونه نباشد یا سرقت است یا حرام ولکن یای دوم از بین میره یای اول ثابته که حضرت فرمود که اگر عاریتا مضمونه بود اولین دستی که از هاشمیان قطع میشد معاذ الله دست حضرت زهرا سلام الله علیها بود.
حالا نهج البلاغه … بن قرآن است بدون سند است سند ظاهر ندارد ولکن نهج البلاغه فقط یه درصدی دو درصدی درش هستش که قابل نظر است. نهج البلاغه بهترین متنیست از متون اسلامی بعد از قرآن و صحیفه سجادیه. چون قرآن که معلوم است، صحیفه سجادیه هم از متون روایتی صد در صده بعد از صحیفه سجادی … نهج البلاغه است که سید شریف رضی جمع کرده و اشکالی و ایرادی که در نهج البلاغه هست فقط دو سه کلمه بیشتر نیست که قبلا عرض کردیم.
بنابراین برمیگردیم برمیگردیم که ما در مقابل اطلاق ظاهر کالنص اطلاق قرآنی و در مقابل روایت ابن رافع که خادم بیت المال است باید این مطلب را فتوا بدهیم که سرقت یعنی ربودن، ربودن مال مسلمانی چه مشترک باشد چه غیر مشترک در هر بعدی از ابعاد چهارگانهاش سرقت است. بنابراین کسی که فرشی را از شما میخرد به عنوانی که هزار تومن میارزه و حال آنکه ده هزار تومن میارزه اینجا نه هزار تومنش سرقت است. کسی که جنسی را به شما میفروشد به عنوان اینکه هزار تومنه دو هزار تومن میفروشه هزار تومنش سرقت است. به طور مخفی ربودن مال … ربودنه ببینید سرقت دو بعد دارد. یک بعد مال مردم را تصرف کردن، بعد دوم تصرف کردنی که طرف توجه ندارد این دو خیانته. مال مردم را تصرف کردن یک بعد، بعد دوم تصرف کردنی که طرف توجه ندارد یا توجه به قیمت ندارد یا توجه به سرقت ندارد، توجه به سارق ندارد، توجه به مسروق ندارد یا هر چهار جنبه یا سه جنبه یا دو جنبه یا یکی.
بله خفیف و قوی دارد. سرقت خفیف، سرقت قوی، مال خفیفه، مال قویست، سارق قویست، سارق خفیفه، سرقت قویست، سرقت خفیفه، قیمتی که مخفی کرده است خفیفه یا قیمتی که مخفی کرده است قویست در هر صورت از صور اربعه سرقت است و این حده چرا؟ برای اینکه یه مرتبه است مال کسی را در حضور اون شخص به طور پیدا و معلوم میخوان بردارن خب اون طرف البته دفاع میکنه، دفاع میکنه در دفاع یا مالشو میگیرد یا مالشو نمیگیره. اگر در دفاع مالش رفت … چی میشه؟ میشه سارق و مسلح.
آقایون سوال میکنم از شما، در بعد سارق و مسلح که تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ در سارق مسلح خلاف، خفا است در کار؟ کسی که راهزن است در راه قافله را میزند با زور و با حربه و با شمشیر و با قدرت خفا در کار است؟ همه فقها میگن سارق مسلحه این. تمام فقها بلا استثناء و نص قرآن در آیه جزا که امروز بحثش خواهد بود تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ چیه؟ سارق مسلحه. این سارق مسلح چجور شد که با اینکه هیچ خفایی هم در کار نیست اصلا، نه سارق مخفیه، نه مسروق منه مخفیه، نه سرقت مخفیه بلکه به … زوره اینو میگن سارق اما جایی که خفاء مائی از امور اربعه باشد سارق نیست. این بحث رو بعدا خواهیم کرد راجع به سارق مسلح.
بنابراین سرقت یعنی ربودن مال مردم (سوال) میفهمم سرقته بالاخره، سارق مسلحه ببینید (نظر) سارق مسلحه ببینید سارق مسلحه و این سارق مسلح سارق هست یا نه؟ حد دارد یا نه؟ سارق است و حد دارد. پس هم سارق است هم حد دارد. حد اقوی و سرقت اقوی، سرقت اقوی و حد اقوی در جایی که خفایی در کار نیست خفا در کار نیست در اینجا که خفا (سوال) آیه اطلاق سارق نکرده ولی حد دارد یا نه؟ بله خب حد داره نه فساد فی الارضه. فساد فی الارض است در لفظ آیه سرقت نیست ولی در لفظ سنت قطعیه سارق مسلحه لفظ سارق هست و حد هم داره. هم سرقتش اقوی است و هم حدش اقوی.
پس حد مربوط به این نیست که اون جنس مخفی باشه فقط. حالا به طریق أَوْلَى به طریق أَوْلَى در جایی که به طور سری سرّ در قیمت مال، سرّ در مال، سرّ در سارق، سرّ در سرقت یا چهار تا یا سه تا یا دو تا یا یکی در این صورت سرقت است ما چرا به این روایت تمسک کنیم که میگوید سرقت باید از مخبا باشد نخیر از، بله مخبا این مخبا بودن در صرف مال نیست در سرقت است، در سارق است، در قیمت عین است، در خود عین است، در هر صورت بنابراین جیببری چه جیب ظاهر باشد چه جیب باطن جیببری و عرض میشود که سرقت است. خب این هم این بعد. البته استثنائاتی رو که قبلا بحث کردیم و دیگر بحث نخواهیم کرد.
راجع به آیهای که ام الآیات است در باب جرایم. (سوال) بله؟ مراحل قطعیت مراحلش مراحل … ندارد که ببینید فرض کنید اینو قبلا عرض کردم اگر فرض کنید که یک میلیون بدزده یا یه ربع دینار بدزده فرق نمیکند (نظر) آها بله … مراحل قطعیت چهار مرحله است مراحل جزا. مرحله اولی قطع چهار انگشت بالاست … قطع چهار انگشت بالاست مرحله اول. مرحله دوم حبس است و ببخشید مرحله دوم قطع پای چپ است انگشتان، عقِب باید بمونه چهار مرحله (سوال) نه نه اینجا … مرحله اول در سرقت قطع چهار انگشته اگر قطع چهار انگشت شد و باز سرقت کرد چهار انگشت راست شد و سرقت کرد قطع انگشتان پای چپ است تا عرض میشود که کعب اول که بقیه پا میماند که باهاش بتونه راه بره.
مرحله (سوال) بله؟ پای چپ. مرحله سوم حبس است (سوال) … مفصله؟ نه مفصل مفصل نیست کعبه (سوال) چی؟ که عقب بمانه عقب بمانه دیگه عقِب مانده است عقب مانده یعنی اصل پا بماند مفصل و قلم از بین بره. این مرحله دوم.
مرحله سوم اگر این کار شد و این حد خورد مع ذلک دزدی کرد با شرایطش کل … در زندان باید بموند کلا. اگر در زندان دزدی کرد قتله. که این چهار مرحله است.
البته این بحث جزاهاشو در آیه جزا خواهیم کرد که اصولا جزا چیه؟ آیا این جزا تجاوز از جزا اخرویست به دنیا؟ نخیر جزا جلوگیری از خطره. اصلا حدهایی که میخورد جلوگیری از خطر و این است که تکرار خطر نشه و لذا اگر توبه کند مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ اگر قبل از اینکه در تحت سلطه حکومت قرار بگیرد توبه کند و توبهاش معلوم بشد هر چه باشد هر که باشد هر جریمه باشد … بنابراین انتقام نیست جزا انتقام نیست .
(سوال) بله؟ خدا داره میگه خدا دارد میگد که اگر این آدم خطر اجتماعیش به حبس است، به قطع است، به حد است، به هر چه است باید خطر اجتماعی از بین بره. بعضی وقتا این خطر اجتماعی استمرار دارد مگر به قتل. اون آخرین مرحله قتله اگر زنده بودن این آدم ولو در زندان ازاله خطر نکند اون وقت قتل است آخرین مرحله قتله. در باب اضطرار بحث نمیکنیما، در باب جرایم و برهم زدن صلاح اجتماع و افساد فی الارض، افساد عقیدتی، افساد عرضی، افساد مالی، افساد عقلی، افساد جانی اون هم سعی در افساد فی الارض بشد این مراحلی دارد. آخرین مرحله اونجاییست که به طور صد در صد این آدم خطر دارد برای اجتماع و زنده موندنش ولو در زندان خطر دارد برای اجتماع در اینجاست باید که از بین بره و الا از بین رفتن معنا ندارد. این نیست که جان انسان را از بین ببرند برای اینکه آدم رو ضرر زده خب ضرر زده توبه کرده یا ضرر زده توبه نکرده ولکن خطری تکرار نخواهد شد که این بحث در ام الآیات میشه.
ام الایات همین آیه جزا است که آیه 34 سوره مائده. (سوال) اگر … به مورد نصابش به نصاب نمیرسه؟ خب جزا داره جزاش تعزیره. ببینید ما عرض کردیم که اینجا فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا یعنی چه؟ یعنی جلوگیری شود ایادی سرقت، جلوگیری ایادی سرقت یا سلبیست یا ایجابی. ایجابیست در صورت حد و سلبیست با تعزیر است، با عرض میشود که موانع ایجاد کردن است ، موانع ایجاد کردن، حبس کردن. مثلا آدمی که هر روز دزدی میکنه ولیکن کمتر از چیزه. مال رو ازش بگیرن و حبسش میکنند برای اینکه باید مانع بشه. فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا یعنی ید سرقت باید قطع شه. ید سرقت یا خود ید جارحه قطع میشود در صورتی که نصاب باشه اگه نصاب نباشه ید دزدی قطع میشه حبسش میکنند زندانش میکنند.
(سوال) آخه این که مصلحتی که نیستش که، اگر جیب مبارکه نصاب باشد نصاب باشد بله، نصاب نباشد … بیاره. فقط قطع ید که نیستش که، باید که زندانش کرد، محدود کرد، در نظر گرفت، تحت نظر قرار داد و چنین حرفا.
حالا در بعد کل حدود، کل حدود ما دو بیان دارد، کل جرایم، جرایم جنسی، مالی، عرضی و هر چه، دو بعد دارد. یک بعد خصوص آیات قتل، آیات زنا، آیات لواط، آیات سرقت، آیات شرب خمر، آیات چه که این بعد خاصه و یک بعد عام داره. بعد عام در انحصار آیه 34 سوره مائده است که ما در مفسدین فی الارض نوشتهایم، در تفسیر هم نوشتهایم، در تذکره الفقهاء هم نوشتهایم ولی باز هم بحث میکنیم چون آیه محوریست.
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ
(سوال) بله ترتیبه الان عرض میکنم.
إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
حالا در مشادات آیه سوال میکنیم. عرض میشود که إِنَّمَا حسر مثبت و منفیست یعنی نه بالاتر نه پایینتر. این جزائی که از برای الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا مقرر شده است نه بالاتر و نه پایینتر در حدود خودش. اگر بالاتر باشد تجاوز از حدود الله است اگر پایینتر بشود تجاوز … .
خب جَزَاء الَّذِينَ این جزا جزا دنیویست برای اینکه به ذَلِكَ لَهُمْ به نص آیه ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا این خزی در دنیا عذاب در دنیاست بنابراین حد در دنیا.
حالا در اینجا ما یک دو بعدی داریم که عمل جریمه است و یک چهار بعدی داریم در صورت ظاهر که جزاست، دو بعد. نسبت این دو بعد رو بسنجیم يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ یک بعد ، وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا بعد دوم. قبلا يَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا ، يَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا با یفسدون فی الارض فرق داره دیگه.
در تورات دارد که عرض میشود که من قتل نف قرآن نقل میکنه در سوره مائده مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ، نه سعی فی افساد الارض. مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا. ولکن در قرآن اینطور نیست شریعت قرآن نیست، يَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا.
یک افساد فی الارض است یکی سعی در افساد ارض است. سعی در افساد ارض اخص است از … . کسی مفسده ولی سعی ندارد، افساد میکند تمام میشه یه مرتبه دو مرتبه سه مرتبه افساد میکنه و سعی نیست حاجت دیگری دارد برای منظور دیگری، برای تحصیل مال، برای چه، برای شهوت این افساد میکند ولی سعی در افساد فی الارض نیست. یه مرتبه نه اصلا سعیش کوششش افساد فی الارض است ولو مالی نباشد، شهوتی نباشد، چه نباشد.
بنابراین اگر برحسب نص تورات بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ است این فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ ترقی داده شده است در شریعت قرآن يَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا.
بنابراین کسی که افساد فی الارض میکند با هروئین، با تریاک، با چه اما سعی نیست. من شنیدم و اطلاع دارم کسانی که هروئین وارد میکنند صادر میکنند میفروشند این برای استفاده مالیست. غرضش افساد جامعه نیست ولی یه کمی البته، خیلی کم خیلی باید شیطون باشه. … است که چون خودش مبتلا به هروئینه و کسبی هم نداره چارهای هم نداره نمیخوام بگم مقصر نیست مقصره مقصر است اولا و اخیرا ولکن غرضش از خریدن هروئین و فروختن هروئین افساد و فلج کردن جامعه نیست غرض این است که خودش زندگیش درست بشه این يَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا نیست. مفسد فی الارض هست مفسد فی الارض هست مفسد فی الارض هست از نظر اقتصادی، از نظر مزاجی، از نظر بهداشتی (سوال) نه من … دارم عرض میکنم بله همون بله ما غیر مسلح داریم ما غیر مسلح داریم ما غیر مسلح، فرض کنید که یک نفر غیر مسلح که خودش مبتلا به هروئین شده است فرض کنید که صد گرم هروئین، یک کیلوگرم هروئین خریده است کم کم میفروشه برای چی؟ برای اینکه زندگیش بگذره. این يَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا نیست، غرضش افساد ارض نیست، غرضش هروئینی کردن مردم نیست غرض این است که جیبش پر شه و زندگیش بگذره. آیا این محکوم به اعدام است؟ نخیر. محکوم به اعدام که أَن يُقَتَّلُواْ که بعد اول است أَن يُقَتَّلُواْ که بعد اول است مال کیه؟ مال يَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًاست اما کسی که مفسد فی الارض هست و سعی در افساد ارض ندارد این يُقَتَّلُواْ نیست این يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضه و نفو من الارض هم مراتبی دارد که بحث میکنیم البته این فرعی از فروع بود که باید بعد بحث شه.
حالا در اینجا عرض میشود که پس يَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا ناسخه، ناسخ حکم توراتیست که مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ. فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ و افساد فی الارض بمجردا ایجاب قتل نمیکند. فقط قاتل رو باید کشت و کسی که سعی در افساد ارض کند اما اگر قاتل نیست و سعی در افساد عرض نمیکند ولو مفسد فی الارض (سوال) بله؟ ببین مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ این به غیر نفسه. کسی که نه آدم کشته نه فساد فی الارض کرده این قتل جایز نیست درسته؟ (سوال) بله؟ بِغَيْرِ معطوفه به غَيْرِ دیگه، بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ یعنی به غیر فساده. بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ این نه آدم کشته است نه فساد فی الارض کرده است اگر اینو بکشند جایز نیست. پس کشتن در صورتی جایز است که یا قاتل باشد عمدا با شرایطش یا فساد فی الارض کرده ولکن فساد فی الارض در شرایط قرآن موجب قتل نیست بلکه يَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا.
بنابراین این آیه توراتی که قرآن نقل میکند در سوره مائده در همین سوره مائده نص شده برای اینکه إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا.
پس چند بعد شرطه. یکی سعی است، خب سعی تنها کافی نیست، عرض میشود که بداند فساد است بداند کاری که میکند فساد است … حالا که میداند کاری که میکند فساد است سعی در افساد فی الارض هم میکند. افساد فی الارض افساد در چیه ارضه؟ افساد در ارض تکلیف است ارض تکلیف افساد عقلی، افساد عقیدتی، افساد جانی، افساد عرضی، افساد مالی که پنج محور سلب ایجاب افساد و اصلاح است. نوامیس خمسه در کل شرایع الهیه که دارای سه مرحله است یک مرحلش واجب است و یک مرحلش اوجب است یک مرحلش حرامه. مرحله حرام از بین بردن و نقصان ایجاد کردن در عقل، در عقیده، در نفس، در عرض، در مال این حرامه. واجب حفظه. اوجب ترک….
حالا کسانی که در ارض تکلیف بر محور عرض میشود که نوامیس خمسه افساد میکنند و سعی میکند، سعی میکند در ضعیف کردن عقول مردم، در ضعیف کردن ایمان مردم که وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ دو آیه داریم وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ، اَلفِتنَةُ اَشَدُّ مِنَ القَتل. درست است اگر کسی کسی را بکشد باید او رو کشت ولکن اگر کسی جان کسی را جسم کسی را نکشت اما …، عقل او رو کشت و لذا اگر ضربهای به کسی بزند که عقلش از بین برد حکمش اعدامه. عقیده او رو کشت که این فتنه است وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ. بنابراین به نص وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ، اَلفِتنَةُ اَشَدُّ مِنَ القَتل کسی که افساد عقیدتی در میان مردم میکند و سعی در افساد عقیدتی دارد این حکمش عرض میشود که قتل است یا عرض میشود که سلب است.
حالا بحثهای اصلی و فرعی که در آیه هست.
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ ، محاربه با الله و رسول چیه؟ آیا محاربه با الله خدا کشیه؟ خدا رو که نمیشه کشت که بلکه این تعدی بر مقام الوهیت است. جدیت میکند که مردم منکر خدا شوند یک، جدیت میکند که مردم مشرک شوند دو، جدیت میکند که مردم از دین خدا خارج شوند سه، همه اینا محاربه الله هست که. محارب الله بعد اول سطحی ندارد که جنگ کند با خدا خدا رو بکشد، محاربه خدا معنا ندارد که. بله محاربه با رسول چنین معنا رو دارد ولکن آیا محاربه با رسول در بعد رسالت است یا در بعد شخص محمد است؟ اگر در بعد شخص محمد رسول است مادامی که پیغمبر زنده است با پیغمبر جنگ کنید ولکن رَسُولَهُ محاربه در بعد رسالت است. رسالت پیغمبر اعم است از عمر پیغمبر بنابراین وقتی که پیغمبر وفات کرد اگر محاربه با رسالت رسول الله کرد در هر بعدی از ابعاد اگر مخالفت کرد و مبارزه کرد با رسالت رسول الله این چیه؟ این محاربه با رسوله.
پس محاربه با الله در بعد اصل الوهیت، در بعد وحدت، در بعد شریعت، و دیانت و محاربه با رسول محاربه با رسالت. کسی که منازعه میکند و مجادله میکند و سعی میکند در اینکه خدا و خداییها را کنار بگذارند یا ولش کنند رسول و رسالت را کنار بگذارند چه مسلمان باشد و چه غیر مسلمان، ممکنه کسی بگد مسلمان نیست، نخیر مسلمانه. مگر شاه مسلمون نبود ظاهرا؟ ولکن محاربه با احکام الله داشت. این محاربه با احکام الله رو که داشت با اینکه میدانست شراب حرام است، بیحجابی حرام است، زنا حرام است، مال مردم خوردن حرام است ولی محاربه با الله وَ رَسُولَهُ در این سطح میکرد. مگر ایمان یک درجست؟ یک مرتبست؟ نخیر. ایمان به قدری ضعیف به قدری ضعیف به قدری ضعیف با اینکه موحد است و مسلمان است و شیعه است مع ذلک محاربه میکند با الله وَ رَسُولَهُ در ابعاد سطحی دیگر و در ابعاد فرعی دیگر.
بنابراین إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ منحصر به ملحدین و مشرکین نیست. اعم از ملحد باشد، مشرک باشد، کافر باشد، موحد باشد، مسلم باشد، شیعه باشد، سنی باشد، هر که و هر چه باشد. این محاربه الله وَ رَسُولَهُ.
حالا این بحث رو میکنیم که وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا نسبتش با محاربه الله و رسول چیه؟ آیا محاربه الله و رسول با يَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا تساوی دارند؟ عموم من وجه دارند؟ عموم مطلق دارند؟
تساوی که ندارند برای اینکه کسانی هستند که سعی در افساد ارض میکنند و مسلمان هم هستند بنابراین سعی در افساد ارض اعم است از اینکه مسلمان باشد یا غیر مسلمان، موحد باشد یا غیر موحد بنابراین تساوی ندارند.
یا اینکه محاربه الله وَرَسُولَهُ اعم است؟ اعم نیست. یا اینکه سعی در افساد فی الارض اعمه ظاهرا اینطوره که روی این تکیه داریم. کسانی هستند که سعی میکنند که افساد کنند ارض تکلیف را از نظر نوامیس خمسه یا یک ناموس یا دو ناموس یا سه ناموس یا چهار ناموس ولکن دشمن با خدا نیستند دشمن با خدا که ملحد باشند، مشرک باشند، کافر باشند اینها نیستند، فاسقند فسقشون درکات فسقشون به حدیست که سعی میکند که مردم بیناموسی کنند، سعی میکند که مردم رو بکشد، سعی میکند که مردم رو چنین کند. بله در بعد سعی در افساد عقیده محاربه الله و رسوله است معلومه، در بعد سعی افساد عقیده یا سعی در افساد عقیده محاربه با الله و رسوله است ولکن سعی در افساد فقط یه بعدی نیست که، سعی در افساد اقتصادی هست، سیاسی هست، جانی هست، مالی هست، عرضی هست اینها افسق الفسق است که سعی در افساد فی الارض میکند.
اما اگر افساد کند در عقیده صالحه یا سعی در افساد عقیده صالحه بکند در اینجا الحاده بنابراین اعم و اخص مطلق خواهند بود یعنی کل ساعم فی الارض کل ساعم فی الارض فسادا لیس محارب لالله و رسوله بله کل محارب لالله و رسوله یسعا فی الارض افسادا. کسی که واقعا محاربه دارد با الله و رسوله این اصل جریانه و زیر بنای افساده. افساد فی الارض و سعی افساد فی الارض یک روبنا دارد یک زیربنا. زیربناش این است که با خدا و رسول مخالف داره اصلا، دشمنی دارد عناد دارد با خدا و رسول عناد دارد و بر مبنای عناد زندگیش زندگی افساده. افساد است از نظر عقیدتی، افساد است از نظر سایر نوامیسی که عرض میشود که واجب الحفظه.
تتمه بحث انشاءالله برای فردا باشد که
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. و السلام علیکم ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد