جلسه هفتصد و هشتادم درس خارج فقه

قصاص

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد

چنانکه عرض شد در باب قصاص ما سه آیه داریم. آیه محوری قصاص که قصاص و مقاصه مقاصه در قتل است اینو مقدار مختصری بحث کردیم ولکن اون مقدار مختصر کافی نیست باید بحث محوری موضوعی عمیق در جهات مختلفه باید براش بشه.

دو آیه دیگر هم اعم است هم تقدم مقدماتی دارد از برای قضیه قصاص قتل، مخصوصا آیه 194 بقره.

193 وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ

وَقَاتِلُوهُمْ ، حالا این قَاتِلُوهُمْ چجوره؟ قَاتِلُوهُمْ ابتدایی یا  قَاتِلُوهُمْ دفاعی و جزایی؟ چه ابتدایی باشد و چه جزایی باشد قَاتِلُوهُمْ با مشرکین آیا در شهر حرام هم و در بلد حرام هم یا نه در غیر شهر و بلد حرام؟

جواب هر دوش از نظر آیاتی از قرآن این است که اصولا قتال … قتال دفاعیست یعنی اگر مشرکین مهاجمه جانی، مهاجمه عقیدتی یا مهاجمه در به هر بعدی از مهاجمات کردند چه جان­ها را در خطر بیندازند چه عقیده­ها را، افکار را، اموال را، سیاست را، بلد را، هر چه از نوامیس مسلمین را هجوم کردند که در خطر بیندازند باید مسلمین دفاع کنند. این بعد اول.

بعد دوم: بعد دوم آیاتی داریم که قتاله در شهر حرام که چهار شهر است تلک أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ و قتال در حرم که چهار فرسنگ در چهار فرسنگ است حرامه. حالا خب این مجمل می­مانه. آیا قتال فقط در بعد ابتداییش که کلا حرام است؟ یا حتی قتال در بعد دفاعی؟ خب انسان خیال می­کند که هر دو قتال دیگه. قتال در بعد ابتدایی که کلا حرام بود و این آیات که می­گویند که قتال در شهر حرام و در بلد حرام و حرم حرام است اضافه بر اولی دومی را هم مثلا می­گویند مثلا اینجا خیال می­کنند که اگر در شهر حرام یا در بلد حرام در مکه مکرمه و حرم، مشرکین با انسان جمع کردند انسان مکتوف الید باشد و دفاع نکند، می­گویم نخیر در بعد دوم اینطور نیست در بلد حرام و در شهر حرام درست است قتال ابتدایی حرام است و خیال می­شود قتال دفاعی هم حرامه ولی قتال دفاعی حرام نیست بلکه واجب است.

(سوال) چرا، چون حرم آخه حرمتش بیشتره. قتال ابتدایی همه جا همه زمان همه مکان حرام است در حرم و در شهر حرام در حرم مکانا و در شهر حرام زمانا حرمتش قوی­تر و شدیدتره.

حالا به حساب حرمت قوی­تر و شدیدتر قتال ابتدایی مکانا در حرم و زمانا در اشهر حُرُم انسان گمان کند که نه فقط ابتدایی بلکه اصولا حرمت زمانی اشهر حُرُم و حرمت مکانی حرم مقتضی است که اصن قتال اصلا نباشد نه ابتداعا که کلا حرامه در همه زمان­ها و مکان­ها و نه مکانی که عرض می­شود که کلا حرامه نخیر در خصوص این مکان و در خصوص این زمان قتال حرمتش قوی­تره و از قوت حرمت انسان گمان کند که تکرار ما سلف نیست بلکه همانطوری که ابتداییش حرام است جزاشم حرامه ولیکن دیگه جزاش حرام نیست.

ببینید واقتلوا آیه قبل آیه قبل القبل 190 :

وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ ابتدایی نیست این، جزاییه. خب این وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ عامه دیگه. در حرم، در بلد حرام، در غیر حرم و در غیر بلد حرام به طور عمومی استفاده جواز میشه.

وَلَا تَعْتَدُوا در قتال اعتدا نکنید، إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ

بعدش وَاقْتُلُوهُمْ کیا رو؟ کسانی که هجوم کردند کسانی که ابتدا به قتال کردند و هجوم کردند وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ ، حَيْثُ زمانی یا مکانی، حَيْثُ در حرم یا در غیر حرم از نظر مکانی، حَيْثُ در زمان اشهر حُرُم یا غیر زمان اشهر حرُم، حَيْثُ دو حیثیت زمانی و مکانی رو شامل است.

بیان بیشتر وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ شما موحدین را از مسجد الحرام از حرام خارج کردند شما رو خارج کنید برای اینکه این آیه در زمان و در زمینه­ای وارد است که هنوز مشرکین در مکه مکرمه بوده­اند البته قبل از فتح. بعد از فتح که قدرت جنگ نداشتند مشرکین در مکه یا مستسلم بود یا مسلم بودند خب بنابراین قبل از جنگ که موحدین احیانا می­رفتند برای عمره القضا، برای عمره دیگر این­ها اخراج می­کردند مشرکین، اخراج می­کردند مشرکین موحدین رو، میگد أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ. حَيْثُ زمانی، حَيْثُ مکانی، حَيْثُ زمانی مکانی خاص که حرم و اشهر حُرُم باشد و حَيْثُ زمانی و مکانی عام باشد که هر حَيْثی باشد هر جا باشد در غیر اشهر حُرُم باشد و در غیر حرم باشد.

وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ  وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ.

 خب وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ ، وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ برگشت نسبت به ما سلفه. ما سلف تمام بعد قتال جزایی رو ، قتال دفاعی رو، نه دفاع ابتدایی.

 ولکن وَلَا تقتلوهم عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کسی بیاد بگد که (نظر) وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ، وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کسی بیاد بگد که خب چون نزد مسجد حرام اگر مشرکین باشند حرمت حرم نقض شده بنابراین احتمال هست که قتال ابتدایی با مشرکین جایزه میگیم نخیر جایز نیست وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ اگر عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ مقاتله کردند با شما که ابتدا از اونا بود اینجا قَاتِلُوهُمْ جزاش و عرض می­شود که دفاع به عنوان دفاع جایز است بلکه واجبه. فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ .

 فَإِنِ انْتَهَوْا ، اگر منتهی شدند قتال کردند ابتداعا و شما جزا قتال را به عنوان دفاع دادید ولکن اگر اون­ها دست برداشتند شما هم دست بردارید. عجیبه حتی مشرکین که منکر وحدت الوهیت هستند، مزاحم هستند، با تمام نوامیس مسلمان­ها بازی می­کنند و معارضه می­کنند و قتال می­کنند اگر دست از قتال برداشتند شما هم دست بردارید.

(سوال) بله؟ از قتال بحثه فَإِنِ انْتَهَوْا کلیت داره. فَإِنِ انْتَهَوْا از قتال و این … بله کلا دست برداشتن از قتال که سبک­تر است، از فتنه که سنگین­تر است. از فتنه و قتال … آدم می­کشند و نه تخریب عقایده می­کنند.

فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ خدا می­بخشد شما اگر جنگ نکنید، جنگ نکنید.

وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ  فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ – الشَّهْرُ الْحَرَامُ

آیه محوری بحث ما اینه (سوال) برای تاکید. چون بحث محوری ما این آیه است و لذا تمام خصوصیات آیات رو اینجا نباید بگیم، در جای خودش.

الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ ببینید اینجا شهر که زمان است ذکر شده ولکن مکان ذکر نشده. البلد الحرام بالبلد الحرام، الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ یعنی اگر در شهر حرام که تلک أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ در (نظر) بله، با شما جنگ کردند شما هم جنگ کنید.

وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ این دو عمومیت داره یکی اضافه بر شهر حرام، زمان حرام را می­گیرد دیگر این که اضافه بر شهر حرام که أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ است و عرض می­شود که مکان حرام که حرم است کل حرمات رو شامل است. آنچه را شارع محترم قرار داده است باید حفظش کرد، نقضش حرام است، حفظش واجب است، احترامش واجب است اگر کسی این حرمات رو ترک کند وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ. نفرمود که قصاص کنید در حرمات، نخیر زمینه حرمات زمینه قاعده کلیه و محوریه­اش این است که قصاص در کار باشه.

حالا این حرمات، حرمات زمانی، حرمات مکانی که منفصل است از انسان، حرمات ناموسی که نوامیس خمسه است. پس حرمت زمانی حرم، حرمت مکانی حرم، حرمت زمانی اشهر حُرُم در باب قتال دیگه و حرمت نوامیس خمس اضافه بر این هفت حرمت حرمات شرعی، اگر کسی هتک کرد به شریعت مقدسه اسلامی، هتک کرد به کتاب، هتک کرد به سنت، هتک کرد به امام، به معصوم، حتی هتک کرد به مومن، اگر هتک بی­جا به مومن تمام این­ها قصاص دارد دنبال دارد. اگر کسی هتک کرد و شریعت الهی رو حرمتش رو نگاه نداشت هتک حرمات چه حرمات مسلمین و چه حرمات اسلام، حرمات منفصل، حرمات متصل، کوچک، بزرگ، هرچه که هست وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ این یک قاعده کلیست. کلی­ترین قواعد دفاعی در کل ابعاد جانی و مالی و جرحی و قتلی و و در کل ابواب فقه و در کل آیات قرآن این آیه منحصر به فرد است در کلیت در عمومیت.

وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ نمی­گوید فی الحرمات قصاص، حرمات زمینه قصاصه یعنی اگر کسی حرمتی را هتک کرد هر حرمتی از حرمات باشد که اسلام محترم قرار داده اینو باید پیگیری کرد. یا باب امر به معروف و نهی از منکر است یا باب حد است، باب تعزیر است، باب تعلیم است، باب موعظه است، باب تبعید است، باب نفی است تمام این­ها قصاصه. قصاص کما اینکه حرمات الوان دارد قصاص هم الوان دارد کل نحو الجریمه.

خب فَمَنِ اعْتَدَى تفسیر: فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ  وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ

تمام بحوث این آیه و آیات محوریست ولکن محور المحاور از نظر بحث موجود این آیه است این جمله است فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ .

حالا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ چند بعد دارد. گاه اعْتَدَى عَلَيْكُمْ است به عنوان هتک حرمت انسانی و نه هتک حرمت شرع، گاه هتک حرمت شرع است و نه هتک حرمت مسلمان، گاه هتک حرمت هر دوست. در اینجام که هتک حرمت هر دوست یا در هتک حرمت مسلمان و هتک حرمت شرع اعتدای به مثل اگر بشود حرمت شرع مجددا هتک میشه یا نخیر حرمت شرع مجدا هتک نمیشه.

پس چهار بعده. آیا فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ هر چهار بعد را شامل است؟ یا فقط یه ابعاد رو؟

ببینید اینجا فَمَنِ اعْتَدَى که نیستش که، مَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ تجاوز جانی، مالی، عقلی، عقیدتی همه رو فرض کنید که شامله از نظر کلیت. فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ این اعتدایی که نسبت به شما شده اعتدای متصل باشد اعتدای منفصل باشد یه اعتدایی به شخص باشه نه اعتدای به شرع. اگر اعتدای به شخص باشد که اگر اعتدای به شخص نبود حرام نبود مثلا قتل، قتل کلا حرام است؟ نخیر قتل اگر اعتدای به شخص است حرامه اما اگر جزای قتل باشد حرام نیست، اگر مستحق قتل باشد حرام نیست، احیانا واجب است و احیانا عرض می­شود که جایز است.

بنابراین فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ را در چند بعد که ما دقت می­کنیم و رقیق میشیم انحصار دارد به جایی که فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ اعتدای به شرع نباشد. اگر کسی به کسی اعتدا کرد مثلا فرض کنید رفت یقه کسی را گرفت مع ذلک عرض می­شود که معاذ الله عمل جنسی عنفی را با او انجام داد درسته؟ اینجا اعتدا شده منتها اعتدای به شخص شده است و اعتدای به شرعم شده. بله اگر عمل جنسی به رضایت طرفین انجام شد محرما، اعتدای به شخص نیست اعتدای به شرعه چون شخص راضی بوده تجاوز به شخص نیست تجاوز به شرعه.

بنابراین گاهی اوقات همین عمل جنسی که انجام می­شود گاه اعتدای ذو بعدین است گاه اعتداییست که دارای یک بعد است. اگر اعتدا دارای دو بعد باشد که هم اعتدای به شرع است زنا کرده، لواط کرده، مساحقه کرده هم اعتدای به طرف کرده در اینجا فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ معنا دارد مثل مَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ ؟ نخیر چرا؟ برای اینکه شریک داره.

مثال: اگر فرض کنید که کسی یک اذیتی شما رو کرده ولکن اون کس با کسانی ضمیمه است اگر بخواید جزا اذیتتون رو بدید اون دیگران هم اذیت میشن این جایزه؟ نخیر این … که اعتدای زیاده است بله؟ اگر معلوم بشد که تحت الحفاظی کسی قرار گرفته کسی که به شما ظلم کرده است زده است اذیت کرده یا کشته مع ذلک کشته اذیت کرده یکی از نوامیس رو نسبت به شما تعدی کرده اعتدای به مثل این است که همون مقداری که او اعتدا کرده است شما جزا بدید اما اگر او ضمیمه با کسی دیگر است و اون کسی دیگر ظالم نیست اون کس دیگر اعتدای به شما نکرده اگرشما جزای اعتدا رو به مثل بخواید بدید جزا هم به این شخص است که معتدیست هم به دیگری. جایزه؟ نخیر.

حالا دیگری چه مکلف غیر معتدی باشد و چه شرع باشد اگر اعتدایی به شما شد در این اعتدا اگر شریکی در کار نیست که علیکمه، مَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ شریکی در کار نیست برای اینکه مَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ علیکم است یعنی اعتدا بر شما شده است نه بر غیر شما نه بر شما و غیر شما. اگر اعتدا بر شخص شما شده است این اعتدا در شخص شما رو شما برگردید و اعتدای به مثل کنید.

 در باب زنا دو بعد اشکال دارد. یک: در باب زنا و لواط و مساحقه اولا همیشه اعتدا نیست رضایت هست در کار هست یعنی نوعا، نوعا در باب زنا نوعا خیلی زیاد، دستور خیلی بالا نوعا در باب تخلفات جنسی زنا و لواط و مساحقه معاذ الله اعتدا در کار نیست پس از آیه خارج است. این بعد اول.

بعد دوم: اگر اعتداعا جبرا ظلما عمل جنسی با کسی انجام شد آیا اعتدای علیکم فقط شده است؟ نخیر اعتدای علیکم و اعتدای علی الشرع. اعتدای علی الشرع شده است که گناهی که همیشه گناه هست انجام داده، اعتدای علیکم شده است برای اینکه ظلم به شما شده.

بنابراین فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ این نیست که کسی که با شما چنین کاری کرد شما با اون همین کار رو بکنید چون اگر شما با اون همین کار رو کردید اعتدای به مثل نیست اعتدای به زیاده است یعنی به شرع هم ظلم کردید. شرع که به شما اعتدا یعنی شرع و این شخص دو تایی به شما اعتدا کردند؟ که شما برگردید اعتدای به مثل کنید؟ نخیر چون اگر شما اعتدای به مثل کنید یعنی مماتل قضیه رو با او انجام بدید اعتدای به شرع هم کرده­اید کما اینکه اعتدای به طرفم به عنوان مناسب کرده­اید.

بنابراین از عَلَيْكُمْ ما در چند جهت در چهار پنج جهت استفاده می­کنیم که اینطور نیست که تمام گناهانی که انجام می­شود تمام ظلم­هایی که به مسلمان­ها می­شود بتواند عین اون ظلم رو برگشت بده.

فقط در چند جا، یک: در جایی که اعتدای به شخص شما شده و نه به شرع، اونجا. زده سر کسی، عرض می­شود که اذیت کرده کسی رو، عرض می­شود که مالشو خورده چیکار کرده، این عرض می­شود که بعد اول.

بعد دوم: اگر شریک دارد اعتدای به مثل اعتدای به شریک نباشد اگر به اعتدای به مثل اعتدای به شریک نباشد اعتدای به مثل میشه. مثلا مشرکینی که مسلمین را موحدین را از در شهر حرام و از بلد حرام بیرون کردند دو اعتدا کردند. یک اعتدا کرده است به مسلمان که بیرونش کرده و یک اعتدا به شهر کرده که هتک کرده. حالا فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى یعنی همونطوری که اونا شما رو بیرون کردند شما هم اونا رو بیرون کنید ولی شما که اونا رو بیرون می­کنید اعتدای به مثل کردید نسبت به این شخص ولی نسبت به شرع چی؟ نسبت به شرع اعتدا نکردید که. نسبت به شرع اعتدا نکردید برای اینکه نسبت به شرع بیرون کردن از حرم و بیرون کردن از مسجد الحرام یا حرم به طور کلی این هم اعتدای به شخصیست که بیرونش کردید و هم اعتدای به شرعه ولکن اگر در اینجا اعتدای به مثل شود یعنی او رو بیرون کنید این کمک به شرعه اهانت به شرع نیست برای اینکه مشرکین را در بعد اول مشرکند بیرون کردید و در بعد دوم شما رو بیرون کردند.

بنابراین (سوال) بله؟ برای اینکه اعتدای به مثل ببینید مَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمه، مَنِ اعْتَدَى کلی نیست. مَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ این یه قاعده کلیست ولی قاعده کلی اولا موارد حدود رو نمی­گیره، موارد حدود، تعزیرات، امر به معروف، نهی از منکر رو نمی­گیره چرا؟ برای اینکه اونجا اعتدای به مثلش بیان شده. فقط جاهایی می­گیرد که اعتدای به شخص شما شده است جزا بدید یا اگر اعتدا به شما شده است و شرع جزاش اعتدای به شرع نباشد ولکن در جواب دادن زنا، جواب دادن لواط، جواب دادن تهمت، جواب دادن مساحقه اعتدای به شرعه یعنی هم جزا اون است و هم اعتدای به شرعه. آیا شارع مقدس اجازه می­دهد اعتدا بهش بشه؟ شرع مقدس هرگز امکان دارد تناقض بگه؟ هم حرام کند زنا را هم تجویز کند زنا را تناقض میشه. برای اینکه جزا زنا اگر زنا باشد این اعتدای به شرع است و اعتدای به شخصه آیا شرع اجازه اعتدای به خودش می­دهد یا نمی­دهد؟

این (سوال) چطور؟ خب، بله این جواب داره ببینید اگر تو سر زدن ظلم نبود شرع اجازه می­داد یا نه؟ بله ما دیروز تقسیم کردیم گفتیم که گناهان چند جوره. یک گناهیست که نسبت به مردم است، گناهیست نسبت به شارع است، گناهیست نسبت به هر دو. درست است گناهی که نسبت به مردم است شارع هم حرام می­دونه ولی شارع برای خاطر مردم حرام می­دونه مثلا کسی که نماز نمی­خونه آیا این نماز نخوندن گناه مردم است؟ نخیر این تعدی شارع است (نظر) می­دونم ولی ظلم­ها فرق داره. ببینید ظلم­ها مراحل دارد درکات دارد. اگر اعتدای اگر … که کسی که نماز نخونه کسی که نخونه و عمدا نماز نخونه اعتدای به شرع کرده بله؟ و اما اگر کسی مال کسی را بخورد اعتدای به شخص کرده درست است مال مردم را خوردن تو سر مردم زدن اعتدای به شخص را شرع را جایز نمی­دونه ولی شرع جایز نمی­دوند نه مطلقا، شرع جایز نمی­داند ابتداعا. ظلم به دیگران را ابتداعا شرع جایز نمی­داند ولکن جزاعا یا جایز می­دونه یا واجب. ولکن از قبیل زنا و لواط و تهمت و مساحقه رو کلا شرع جایز نمی­دونه. چیزی رو کلا شرع جایز نمی­دوند چه در حال ضرورتم جایز ندوند چه در حال ضرورت جایز بدوند در حال عادی کلا شرع جایز نمی­دوند بنابراین اعتدای به مثل شامل اینجا هرگز نخواهد شد.

بنابراین از فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ اولا و ثانیا و ثالثا و رابعا یکیش کافیه استفاده می­کنیم که این اعتدا فقط اعتدای به شماست و نه به شرع. اگرم به شرع است به حساب شماست و اما اگر اعتدای به شرع باشد، اهانت به قرآن باشد، اهانت به مسجد الحرام باشد، اهانت به مسجد باشد، اهانت به ایمان باشد این مطلب عرض می­شود که فرق می­کند.

فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ اعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ  وَاتَّقُوا اللَّهَ

وَاتَّقُوا اللَّهَ دو بعد دارد. یک: اگر کسی به شما اعتدا کرد شخصا شما هم همون مقدار اعتدا کنید نه زیادتر زمانا، مکانا، کیفیتا، وضعا، حدا، حد یعنی اندازه، به همون اندازه. اگر کسی یکی تو سرتون زد یکی باید بزنید دیگه اینجا دو تا معنی ندارد. اگر در هوای گرم کسی به شما شلاق زد، در هوای گرم بزنید در هوای سرد نزنید. اگر در هوای سرد زد، در هوای سرد چون هوای سرد و فرق می­کنه شلاق در هوای گرم عرض می­شود که وضعی دارد در هوای سرد وضعی دارد. بنابراین اعتدای به مثل کماً و کیفاً. این بعد اول.

بعد دوم: یکی از تداوم این است که شخصی به عنف معاذ الله با کسی زنا کرده است، اینجا اعتدا شامل حالش نیست برای اینکه اگر اعتدا کند تجاوز کرده است به حقوق شرع. چون تجاوز به حقوق شرعه بنابراین و لا تعدلوا شامل حالشه و لا تعدلوا در این که  اعتدای به … مثل است و در جایی که اعتدای به مثل نیست اعتدای به شریعت است.

وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ.

حالا این مربوط به تتمه آیه.

برگردیم به آیه قبلی خودمون که مورد بحث بود.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى

الَّذِينَ آمَنُوا کیا هستند؟ آیا الَّذِينَ آمَنُوا فقط اولیای دمند؟ ما تابع لفظ آیه­ایم. اگر الَّذِينَ آمَنُوا اولیای دم بودند می­فرمود یا اولیای الدما. چرا الَّذِينَ آمَنُوا ؟ الَّذِينَ آمَنُوا شامل همه مومنین یعنی تمام مومنینی که از جریان قتل اطلاع دارند واجب است جدیت کنند از نظر قاعده در قصاص.

حالا اولیای دم، حاکم شرع، همسایه­ها، رفقا که می­دانند تماما یعنی تمام حرکت باید باشد از برای قصاص دم حرکت اسلامی. اون کسانی که اطلاع دارند و یا می­توانند اطلاع داشته باشند شاهدند یا غیر شاهدند دیده است ولکن دیدنی که شاهدآور نیست یا دیدن شاهدآور، کسانی که در قتل مسلمانی عمدا و ضمنا و بلا جهت اطلاع دارند الَّذِينَ آمَنُوا شامل این­هاست و الّا کسی که اطلاع ندارد شرق عالم است غرب عالم است جای دیگر اطلاع از این قتل ندارد اطلاع از … قتل ندارد این چطور می­تونه مکلف باشد؟

پس الَّذِينَ آمَنُوایی در اینجا مکلفند که اطلاع بر قتلی که جرم است و ظلم است داشته باشند. بنابراین شامل همه است. شامل حتی قاتل است قاتل، مقتول که رفته، شخص قاتل، اولیای دم، حاکم شرع، طرفداران قاتل، طرفداران مقتول، عرض می­شود که کسانی که اطلاع دارند تمامشون در محیط قصاص باید جدیت شن در قصاص.

مثلا کسی سوال کند آیا کسی که ظلما کسی رو کشت باید خودشو معرفی کنه؟ بله برای اینکه الَّذِينَ آمَنُوا هست یا نه؟ بله. اینجا در در قتل هست یا نه؟ اصل قتل … دیگه. كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى کسی که کشته شده واجب است بر مومنین پیگیری کردن. مومنی که او را کشته است پیگیری کند خودش رو معرفی کند، مومنی که وارث دم است و ولی دم است پیگیری کند، مومنی که حاکم شرع است پیگیری کند، مومنی که مطلع است پیگیری کند. باید بسیج نیروهای ایمانی بر مبنای ایمان شود برای چی؟ برای پیگیری در چی؟ در اینکه خون مسلمان هدر نرود.

بنابراین نمیشه گفتش که (سوال) بله؟ چون نباید عمدا بکشد حالا که کشته باید چیکار کرد (نظر) شخصی که شخصی که (نظر) ایمان داره برای اینکه ایمان حداقل کافیه مثلا در باب خمر يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى مگه ایمان درجه عالیه ایمانه؟ ایمان حد اقل ایمانه. آیا کسی که کسی را می­کشد مسلمان نیست یا اسلامش ضعیفه؟ شما اگه درجه عالی ایمان رو بگیرید که هیچی علی میمونه و حوضش. اما ایمان، ایمان الما ولو یک درصد، درصدی ایمان دارد بهش میگن مسلمان، منافق البته  نه، منافق الَّذِينَ آمَنُوا شاملش نیست. درصدی ایمان دارد بهش میگن این در محیط و در جو و زمینه­ای که آدمی آدمی را کشته است تمام نیروهای ایمان بر مبنای ایمان باید بسیج شن که قصاص بشه دنبال­روی بشه پیگیری بشه. شاهد شهادت بده، حاکم حکم کنه، قاتل خودشو معرفی کنه، عرض می­شود که اولیای دم شکایت کنند و و شکایت کنند و مطالبه دم بکنند. تمام نیروها باید بسیج بشه برای چی؟ برای اینکه فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ که بعد بحث میشه. پس این يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا.

(سوال) بله؟ چی؟ خب منافقه بحث داره که گفتم منافقه بحث داره. بله منافقم آمنوا لفظا هستش که. منافقم آمنوا لفظا هست اینکه من نگفتم برای اینکه بحث داره خودش.

حالا يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى خب، الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى

حالا فَمَنْ عُفِيَ استثناست ولو تخصصا باشد … فرق نمی­کنه. چه اونجوری که دیروز عرض کردیم که اخوت ایمانی بر مبنای ایمان مقتضیست که اولیای دم صرف نظر کنند. حالا اون حرف رو میذاریم کنار، استثناء یعنی قاعده کلی كُتِبَ است عَلَيْكُمه ولکن اینو باید جواب داد که كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ که وجوب است با عفو میسازه؟ وجوب با عفو میسازه؟ میگیم بله میسازه چرا؟ ممکن است چیزی بر شما واجب باشد به لحاظی اما در بعضی از لحاظ­ها جایز العفو است. این اولا.

ثانیا مگر كُتِبَ عَلَيْكُمُ مخصوص است به اولیای دم؟ نخیر كُتِبَ عَلَيْكُمُ هم اولیا دم را می­گیرد هم قاتل رو. آیا بر قاتل در هر صورت از صور واجب است خودشو معرفی کنه یا نه؟ خب بله. پس عَلَيْكُمُ شامله دیگه. عَلَيْكُمُ ولو یک فرض وجوب در ضمن تکلیف باشد این عَلَيْكُمُ شاملشه.

بنابراین شخص قاتل فرار کردنش حرام، قایم شدنش حرام، از دست دور داشتنش حرام بلکه واجب است که دنبال­روی کند برای اینکه او خودشو تحویل بده تا اینکه اگر می­خوان بکشنش بکشن، اگر می­خوان دیه بگیرن دیه بگیرن، اگر …

یا سلبیست عرض می­شود که قصاص یا ایجابی. یا ایجابیست برای به دست آوردن قاتل یا سلبیست که قاتل در حال فرار نباشد، در حال قایم شدن در حال پنهان شدن عرض می­شود که نباشد.

بنابراین كُتِبَ عَلَيْكُمُ جواب اصلی این است که واجب است قصاص البته وجوب بر افرادی که ولی دم هستند وجوب ندارد. احیانا وجوب دارد، احیانا حرمت دارد، احیانا … دارد، احیانا… . ولکن یک فرد وجود داشته باشه کافیه و اون عبارت است از قاتل. قاتل در بعد قتل واجب است که پیگیری دنبال ، یعنی بگردد دنبال اولیای دم. همونطور که اولیای دم واجب است بگردند دنبال قاتل قاتل رو پیدا کنند یا راجح است یا واجب در قاتل هم واجب است بگردد دنبال اولیای دم و حاکم شرع خود را معرفی کردن عرض می­شود که تا تسلیم دادگاه شدن.

خب عرض می­شود که بله. فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ، عفو چند بعده. گاه عفو از کشتن است، گاه عفو از کل دیه است، گاه عفو از بعض دیه است. سه بعده دیگه. یا عفو نمی­کند که هیچی. اگر کسی اصلا عفو نکند و مطالبه به ساحت دم می­کند که مطلب معلومه. ولیکن بحث سر عُفِيَ است. این عُفِيَ سه بعد داره دو بعدش در اینجا ذکر شده. یه بعد این است که به طور کلی عفو کند. اگر به طور کلی عفو کند که مطلبی نیست چون اصل عفو جایزه وقتی کم عفو جایز است و راجح است بیشتر عفو جایز نیست؟ بله؟ اگر عفو کردن کم از مقداری از دیه، از جان عفو کردن جایز باشد از کل به طریق اولی جایزه.

اینجا مرحله اولی رو فرموده فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ نه کلا، چون عُفِيَ کلا با عُفِيَ شَيْءٌ فرق داره. بنابراین عُفِيَ شَيْءٌ یا شی دم است یا شی دیه است. مرحله اول دمه می­گوید این، ولی دم می­گوید من عفو کردم نکشینش. این یک مورد. یا اینکه عفو کردم از عرض می­شود که از قسمتی از دیه. دیه­اش هزار مثقاله این میگد پونصد مثقال، میگد دویست مثقال، میگد صد مثقال اما اگر بگه هیچ اگر بگه هیچ از محور آیه به طور کلی خارج است و به طریق اولویت قطعیه اونجا حکم می­کنه به این که خب اگر عفو کرد عفو کرد.

حالا (سوال) فرق می­کنه وراث. کل وراث ولی دمند. کسانی که وارث مال هستند ولی دمند زن، شوهر و طبقه اول. (سوال) الان عرض می­کنیم.

اینجا فروعی است که بر مبنای آیه ما بحث می­کنیم. عرض می­شود که فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ حالا یا وارث و ولی دم یک نفر است که مطلبی نیست. اگر متعدد است مطلبی است. حالا در این مطلب بحث کنیم.

اگر شخص ولی دم یک نفر است و این یک نفر بخشید. آیا می­تواند در بخضیدن برگشت کنه؟ کما اینکه در هبه میگن دیگه. در هبه آقایون میگن که اگر کسی به کسی هبه کرد اگر پدر نبود مادر نبود زن نبود شوهر نبود می­تواند در هبه برگشت کند.

حالا هبه مال مهم است یا هبه جان؟ هبه جان دیگه، هبه جان مهم­تره. اگر جان شخص قاتل را بخشید این شخصی که ولی دم است آیا می­تواند برگشت کند؟ یا نمی­تواند؟ همچنین اگر مقداری از عرض می­شود که خون­بها رو بخشید خون­بها که هزار مثقاله اگر اصل خون رو بخشید ولیکن خون­بها هم مقداری بخشید نصف کرد نصفشو بخشید و نصفشو نه، آیا می­تواند در نصفی که بخشیده است برگشت کند یا نه؟ این یک مساله­ایست. این یک مساله.

مساله دوم اگر چند نفر باشند اولیای دم مثل قضیه­ای که برای بعضی از برادران اتفاق افتاده. … اگر اولیای دم چند تا فرزند دارد و زن دارد این مردی که کشته شده خب اینجا دو حق مترتب است. یک حق تقاص جانیست و یک حق دیه است که تقاص مالیست. خب در تقاص اینجا این چند نفر مشترکند یا نه؟ مشترکند دیگه. یعنی اگر همشون تقاص جانی کردند او رو می­کشند اما اگر بعضی تقاص جانی کردند و بعضی دیگر یا تقاص جانی و مالی هرگز ندارند یا تقاص جانی ندارند تقاص مالی دارند. در اینجا می­شود اینو کشت؟ یا نمی­شود کشت؟

میگیم که کسانی که اولیای دمند متعددند ولکن دم هم متعدد است؟ جان متعدد که نیست. چون جان این فرد یک جان است این فرد قاتل یک جان داره. جان تقسیم­شونده نیست. بله دیه تقسیم میشه. در دیه ممکن است ثلث، ربع، خمس، عشر ولکن جان تقسیم­بردار نیست. این جان در صورتی جایز است که این قاتل رو بکشند که تمام اولیای دم تقاضای اعدام کنند. اما اگر بعضی تقاضای اعدام کنند، ده تان، نه تا تقاضای اعدام کردند و یک نفر تقاضای اعدام که نکرد هیچ، هم دیه رو بخشید سهم خودش رو هم جان. پس یک دهم جان بخشیده شده. آیا بخشیدن یک دهم جان تناسب دارد با اینکه این آدم رو بکشند؟ نخیر. بگید که خب اون­ها حاضرند که دیه اون یک دهم رو بدن. مگر خون فروشیه؟ مگر جان فروشیه؟ جان نه تماما فروشیست نه بعضا.

(سوال) چرا قطع کنیم؟ چرا قطع کنیم؟ نخیر نخیر شوخیه.

بنابراین اگر احدی از اولیای دم، از ورثه اولیای دم ببخشد از نظر اعدام، اعدام نمیشد بلکه منتقل به دیه میشه. اون کسی هم که اعدام رو تقاضا کرده است چون اعدام نمیشه کرد و جان تقسیم­بردار نیست منتقل به چی میشه؟ دیه. قبول کند و قبول نکند دیه است.

اما مساله اول، مساله اول این بود که، البته مطرح نیست در فقه کلا و خیلی مسائلی که از آیات استفاده میشه در فقه مطرح نیست. من یادمه در آیه سوم نساء عرض می­شود که در مقبره آقای … بحث عربی داشتیم و 23 فرع من از این آیه عرض می­شود که استفاده کردم، من کان ولیا … . به مرحوم آقای خوئی رضوان الله علیه گفتم چون تنها بودیم تصدیق کردن که بله از قرآن اشاره­ای هم اگر دفع شود از هزار حدیث بالاتر است گفتم 23 فرع از این آیه استفاده کردم.

حالا ما از قرآن هرچی گدایی کنیم اعطا میشه. همونطوری که از خدا هرچی گدایی کنیم در صورت مصلحت اعطا میشه در صورت عدم مصلحت نه، در قرآن هرچی گدایی کنیم مصلحت است کلا، اعطا میشه هرچی فکر کنیم نور علی نور علی نور و تبلوره تبلوره تبلوره. البته نقض فتوا بسیار کم داره چون قرآن معصومه ولی ما معصوم نیستیم. چون ما معصوم نیستیم از این جهت قصورا یا تقصیرا برخورد با قرآن می­کنیم احیانا عرض می­شود که اشتباه حاصل میشه.

حالا در این فرع اگر کسی حالا فرد واحده، وارث واحد است و ولی دمه آمد گفتش که من بخشیدم نکشیدش. حالا چه دیه بخواد چه دیه نخواد. آیا می­توند برگردد بگد نخیر من این هبه رو برگردوندم؟ یا پایینترش، من عرض می­شود که دیه رو بخشیدم یا بعضا یا کلا. میاد در جای دیگر میگد که نخیر من دیه رو نمی­بخشم و برگشت میدم.

البته از باب هبه کلا آقایون حکم می­کنند که میشه برگشت بده گرچه اونجا هم قبول نداریم ولکن در اینجا آیا از آیه استفاده می­شود که قابل برگشت هست یا قابل برگشت نیست؟ از نظر آیه چیه؟ دقت کنید فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ ، اتبعوا نیست، اتِّبَاعٌ ببینید مثل فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ ، مثل فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ و علیکم فی القصاص و علیکم القصاص كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى. این کلیت دارد می­گوید در زمینه عفو دیگه برگشت ندارد به چند جهت. اگر عفو جان کردید یا اگر عفو مال کردید به هیچ وجه خودتونو بکشید برگشت ندارد به چند جهت.

یک اینکه فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ یعنی چه؟ یعنی واجب است اتباع این عفو شود. اتباع عفو کی بکند؟ (سوال)  … واجب است، آیا چیزی که انسان بخشید معروف است برگردوندنش یا غیر معروف است؟ آیا ادامه به بخشش شرعی معروف است یا نه؟

حالا فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ اتباع چیست؟ کسی که هبه کرده است، کسی که هبه شده است، حاکم شرع، اطرافیان، تمام کسانی که در جریان این عفو قرار دارند عافی، عفو کننده فقط ولی دم است؟ و دیگران شنونده­اند. دیگران قبول داشته باشند نداشته باشند ابتداعا انتهاعا اخیرا، فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ واجب است اتباع بالمعروف شود یعنی شخصی که می­­بخشنش واجب است قبول کند، نگه منو بکشید.

(سوال) عفو رو بله، بله بله (سوال) صبر کنید فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ امره یعنی صیغه امر نیست (نظر) صبر کنید صبر کنید متعدد. ولکن وقتی که عفو کرد مثل مالی را بخشیدن به کسی، اگر مالی را بخشیدن به کسی بگد که این مال مال اون است دیگه، کلا مال اونه یعنی دیگه برگشت ندارد. در اینجا هم همینطور  فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ عفو شد عفو واقعی شدا نه عفو بی­خودی. اگر عفو واقعی روی حساب و روی فکر و روی عرض می­شود که میزان درست شد فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ ، جو جو اتباع است یعنی هم عفوکننده، هم مورد عفو، هم همه افراد، افرادی که در زمینه قصاص حق دارند و نظر دارند و متوجه­اند باید همه اتباع به معروف کنند یعنی کسی که عرض می­شود که عفو شده باید که با کمال احترام و با کمال تشکر قبول کند عفو رو، نمی­تونه رد کنه. منو بکشید ولو نمی­خواد ولو عفو کرده منو بکشید، حق نداره. و کسی که عفو کرده است برگردد بگوید من مشورت کردم با کسانی و فکر کردم قبول ندارم، نخیر فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ.

اتباع به معروف هم عافی، هم معفو …، هم حاکم شرع، هم کسان دیگر اتباع به معروف باید داشته باشند.

وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ. البته روش فکر بکنید بازم.

أَدَاءٌ نه تعدون، نه یعدل قاتل نخیر، أَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ.

حالا سه بعد داره أَدَاءٌ . یا این کسی را که بخشیدند عفو جان شد و منتقل به دیه شد یا کل دیه یا بعض دیه، یا دارد یا ندارد اگر دارد أَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ با اوقات تلخی و دیر کردن … أَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ باید باشد. این اولا.

اگر ندارد کسانی که از قوم و خویشش دارند، پدرش یا مادر. اگرم ندارد بیت المال. برای اینکه لا یذهب هدرا دم المسلم خون مسلمان هدر نمی­رود این از مسائل کلی ثابت در فقه اسلام کلا شیعتا و سنتا که خون مسلمان هدر نمی­رود در دو بعد. یا در بعد اینکه قاتل را بکشند هدر رفته یا در بعد اینکه قاتل نکشند و دیه. بله اگر دیه را بخشید هدر نیست، بخشیده. بخشیدن که هدر نیست. اما اگر دیه رو نبخشیده یا بعضیشو یا کلش رو، در اینجا هدر نباید بره. حالا یا خودش داره بده به احسان، خودش نداره کسانی که به او باید کمک کنند نفقه خوار اون­هاست پدر است عرض می­شود که یا کسی دیگر که نفقه خواره، اگرم اونهام ندارند باید که بیت المال. بیت المال آخرین مرحله است و آخرین جریان است که باید خون­بها این مسلمان رو بپردازد.

(نظر) بله. (نظر) حالا باید فکر کنید باید فکر کنید. شما حق دارید سوال کنید و همه حق دارن سوال کنند این مساله جدیده باید فکر کنیم روش. بازم فکر کنید و انشاءالله شنبه اگر زنده موندیم.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. و السلام علیکم ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد