جلسه هشتصد و هشتم درس خارج فقه

مسائل مستحدثه (مشورت و شوری)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

مقدمتن با عرض تبریکه میلاد سیدوشهدا علیه الاف تهیتو و صنا، بخشی از سخنان را که محور اصلیه عصمت است عرض میکنیم.

چنانکه قبلن هم نیز عرض کردیم درباره رسول گرامی صلوات الله و سلام علیه  و درباره امامان میان مسلمان ها افراط و تفریط شده است ، افراطی درصد، تفریطی درصد یا افراط و تفریطی صددرصد ، اما میانه روی نسبت به مقام عالیه عصمت کمتر دیده می شود، ما همانطوری که عصمت معصومان محمدی علیه سلام و سایر معصومان را از کتاب اصالتن و از سنت قطعیه فرعن میفهمیم، ابعاد عصمت خصوصیات عصمت درجات عصمت یا عدم درجات عصمت را نیز باید بر مبنای کتاب و سنت بفهمیم .

مذهبی فکر نکنیم،‌طاعفی فکر نکنیم در بخش خصوصی فکر نکنیم بلکه با نظر کامل شامل به نصوص و ظواهر کتاب الله اولن که بر مبنای عقلانیته معصومه دریافت میکنیم و درحاشیه اش سنت قطعیه محمدیه صلوات الله و سلام علیه  بایستی مقامات عصمت خصوصیات عصمت را مخصوصن عصمت محمدی صلوات الله علیه را دریافت کنیم.

در بین عوامه رسمی و عوامه غیر رسمی که برخی از علما و نویسندگان هستند مشهورست که میگویند امام علیه سلام از سایر امامان افضلست چون جهادش شهادتش غربتش شهادت دادنش بی نظیر بوده یا امیرول مومنین علیه سلام از سایر امامان افضلست چون چنینو چنان بوده

یا ولی امر صلوات الله و سلام علیه  از سایر معصومان محمدی جز حضرت اقدس رسول الله افضلست چون مظهر تمام دین اسلام و تمام ادیان ربانیه الاهی که متبلورست در دین اسلام خواهد بود ولی این سخنان هرگز درست نیست.

اولن به دلیل کتاب و ثانین به دلیل سنت ،‌از نظر سنت بسنده میکنیم به یک روایتی و به یک عنوانی از اصول کافی ، که یک باب از ابواب امامت و بابول حجه ی اصول کافی کلینی رضوان الله تعالی علیه اینست که ان الائمه فی العلم و شجاعته و تقوا سواعا ، اعمهم علیه سلام این دوازده امام در علم و شجاعت و تقوا برابرند.

درست است زمان ها مکان ها زمینه ها فعلیت ها با هم فرق دارن،‌داشتن ، اما شعنیت ها با هم هیچکدوم فرق نداشتن مثلن از جمله آیات قرآن آیه تطیرست که انَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ، چنانکه سابقن هم اشاره کردیم انما حصرست یعنی طهارته محمدیه صلوات الله و سلام علیه  و اهل بیتش طهارت در بعد عصمت اولیا و منحصر به فردست در میان کل معصومان از انسان جنیان و فرشتگان

و این طاعت اولیا دیگه مراتب معنا نداشته باشه ، اگر فلان کس اول مطلقست کسی دیگر نمیتواند اول مطلق باشه ازون پایینتره بنابراین اگر کسانی در جمع اولیت مطلقه دارند این اولیت مطلقه یکسانست در بین اینها اگر اولیت مطلقه بین سیزده معصوم محمدی صلوات الله علیه بعد از رسول الله یکسان نباشد این انما راجبه اهلل بیت درست نخواهد بود

حتا زهرا سلام الله علیها در عین زن بودن و در عین امام یا پیغمبر نبودن در بعد علم و تقوا و حتا شجاعت برابری دارد با شوهرش و یازده فرزندش بله کل این بزرگواران در حاشیه و تالیتلب علم و عصمت و شجاعت محمدی صلوات الله و سلام علیه  اند

مثلن معروفست در لسان عوام عوام رسمی و غیر رسمی که امیرول مومنین علیه سلام شجاعترین فرد بوده است ،‌حتا از رسول الله شجاعتر بوده ، و حال اینکه از کلمات اون حضرت که در نهجول بلاغه نقل شده است کنا اذهمر البعس نلوزو به رسول الله صلوات الله علیه ،‌وقتی که بعث و جنگ خیلی شدید میشد خیلی شدت میگرفت کنا ما یعنی علی و علیها این شجاعان درجه اولیا ننوزو به رسول الله صلوات الله و سلام علیه  ،  روی این مقدمه مختصر اعمه علیه سلام اعمه فقط عرض میکنیم رسول الله محور اولست

اعمه علیه سلام در علم و شجاعت و تقوا برابرند گرچه عمرهاشون زمینه هاشون شهرهاشون زمینه هاشون در بعد فعلیت فرق داشته مثلن روایت ثابت از رسول الله صلوات الله و سلام علیه  راجبه حسنین که الحَسَنُ و الحُسَينُ إمامانِ قاما أو قَعَدا  رسول گرامی قیام امام حسین را اون قیام بی نظیر را میدانست و خبر داد و قیامی هم از برای امام حسن که بیشترش قعود بود.

صلح قعود بود، ولی امام حسین هیچ صلحی نکرد از اول تا آخر قیام خونریزی و خون دادن بود ولیکن پیغمبر بزرگوار است که الحَسَنُ و الحُسَينُ إمامانِ قاما أو قَعَدا  قیام حسین در بعد عصمت اولیاست ،‌قعود حسن در بعد عصمت اولیاست سکوت در بعد عصمت است و تنتع در بعد عصمت است ‌کمااینکه امیرول مومنین علیه سلام که با رسول الله در جنگ ها شرکت میکرد و نفر دومه جنگجو و مبارز در کل جنگها در مقابل رسول الله صلوات الله علیه بود این قیام بود ولیکن بیست پنچ سال سورتن قعود کرد

همون قیامه که لله بود هم این قعودش، قیام در بعد بیست سه سال رسالت رسول لله بود قعودشم لله بود با تفاصیلی که در جای خودش عرض شده و عرض خواهد شد ،‌خب بنابراین حالت قیام به مقتضای حالت حالت قعود به مقتضای حالت حالت سخن گفتن به مقتضاش حالت سکوت گفتن مانند همون سخن با مقتضاش

حالت جنگ کردن با مقتضاش حالت 0909، مثلن اگر امام حسن علیه سلام در زمان در مکان در ظرف در زمین امام حسین بود حسن همان حسین بود بدونه کمو زیاد  صلوات الله علیه ، و اگر حضرت حسین علیه سلام جای حسن علیه سلام در زمینه در زمان در مکان اون حضرت بود امام حسینم امام حسن بود حتا اگر زهرا سلام الله علیها مرد بودن علی بودن حسن بودن حسین بودند ولی امر بودن ولاکن به مقتضای زن بودن مقام رسالت نه و مقام امام نیز نه

درست است در یک زمان دو اما و دو پیغمبر ولی امر درست نیست ولیکن برحسبه زمان ها و مکان های مختلف اگر باقرول علوم علیه سلام و امام حسن علیه سلام که درسهای مفصل در مسجدو نبی داشتن شاید بالغ بر هزار شاگردو کمتر بیشتر داشتند اگر باقرین و صادقین علیه سلام در زمان امام حسین بودن هردو حسین بودن

و اگر حسین علیه سلام در زمان باقرین بود اون هم هزارها شاگرد داشت بنابراین این شاگرد داشتن نداشتن شمشیر زدن شمشیر نزدن جنگ کردن جنگ نکردن عمر دراز عمر کوتاه فلان جا بودن فلان جا ،‌به مدینه بودن یا کوفه بودن یا عرض می شود که جای دیگر بودن اینها زمینه را عوض میکنه زمان عوض میشه

زمینه عوض میشه فعالیت نفیو اثبات عرض میشه ،‌نفی با مراحلی اثبات با مراحلی یا نفی در یا نفی برونی کلی یا اثبات برونی کلی روی این اصل امام حسین هیچ گونه افضلیتی بر سایر امامان ندارد و اگر بعنوان اون جهاد خونینه بی نظیر خودش فرزندانش فرزند زادگانش اگر به اونها افضلی دارد پس بر رسول الله هم افضلیت میشه

چون رسول الله جنگ خونینه عاشورا نکرد جنگ ها رسول الله مانند جنگ خونین عاشورا نبود پس بودن خون نبودن خون زیاد بودن کم بودن اینها دلیل افضلیت نیست مثلن در سوره احزاب داریم مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا ، أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا هم غذا نهبه است هم ینتظرست

من المومنین که بعد درخشان نخستینش افضل از کل مومنینه طاعفه امام محمدیین صلوات الله و سلام علیه  اند تالیتلب رسول الله اند اینها  رجالون خب رجال رجال جنسیست جسمیست نخیر رجال عقلیست عقیدتیست فکریست اخلاقیست عملیست جهادیست در انواع گوناگون

و لذا زهرا سلام الله علیها جزو این رجالست رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ الا اخر یا اهلل بیت اهلل بیت مذکرست ولاکن افزون بر مذکرهای اهلول بیت که سیزده معصوم اند معصوم چهاردهم که نفر سومست زهرا سلام الله علیها شاملست

من المومنین رجالن اولن من المونین در این است که برای اینکه رجولت ایمان بحث است نه رجولت جسم ،‌من المومنین برخی از مومنین رجالن رجولت دارند رجولت ایمانی

ولاکن صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ صدقو راست گفتن نیست راست گفتنست راست اندیشیدنست راست معتقد بودنست راست متخلف بودنست راست عمل کردنست راست سلبشون راست ایجابشون راست حیاتشون راست موتشون همگی در راستای صراط مستقیم فی سبیل الله بود همشون سلاک الا لله بودن و سلوکشون الی الله یکسان بود گرچه زمینه ها مومن ها وقتها شراعط با هم یکسان نبود

مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ نحب دارای معانی متعدده از جمله معانی که مشترک بین کل معانیست ،فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ این بعضی از مومنین که صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ اون صدقشون را در کل مراحل تحقق دادن

صدق زبانی که تحققش صادست صدق فکری عقیدتی اخلاقی عملی در نفی ها در اثبات ها در جنگ ها جهاد ها خون دادن ها خون ریزی ها صدقو ،‌ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ بعضی از همین مومنین کسانی هستند که زمینه فراهم از برای جانبازی ندارن منتظرن منتظرند به هنگامی که وقت مبارزه برسد همانگونه که حسین ها جانبازی کردن همانگونه که علی و علی ها جانبازی کردن باقرو صادقها و کاظم ها هم جانبازی خواهند کرد

وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا تبدیل نکردن این صدق را ، این صدقو قالو صدقن که نیست صدقو راست رفتن این راست رفتن در ظاهرو باطنو آشکارو نههان و پیدا پنهان این صدقو چه قَضَىٰ نَحْبَهُ چه يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا در هر صورت

در ولادت حسین بن علی علیه سلام رسول الله را در عین فرح گریان دیدند ،‌ با اشک با چشمی اشک میریخت و با چشمی خندان بود چون جبرعیل به او خبر داده بود که چه ها خواهد شد ، این مولود مولوده خونین است مولود جانبازیست صددرصد چون زمینه اش فراهم بود و فعلیتش که بر اون حضرت حاضر بود

مثلن از جمله جملاته مبارک حضرتش مالی و لعال ابی سوفیان مالی و لعال هربه شیطان من چه کرده ام با آل ابی سفیان که کربلای خونین را به راه  می اندازند از این قبیل

حالا حسین علیه سلام را در بدن شهید کردن ولی در روح نتوانستند قبلن عرض کردم بعضی مطالب تکراریست فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ تکراریست ، اینم تکراریست . اون کشتاری که با روح قرآن شد و به دست ما شرع مداران شرع ندار شود اون کشتار را یزیدیان نکردن یزیدیان نتوانستند روح حسین را بکشند ،‌ولی ما متعسفانه روح قرآن را در افکار حوزه ها و در افکار مسلمانان کشته ایم

به این مقدار ما اکتفا میکنیم از مناسبته روزه  ولادت حضرت حسین بن علی صلوات الله و سلام علیه  حالا سوال ، آیا کلن معصومان و مخصوصن معصومان محمدی صلوات الله علیهم اجمعین در احکام نیاز به تعلم دراند از بشر؟  از غیر وحی نیاز به تعلم دارند در احکام و در موضوعات احکامی در بایدها و نبایدها و شایدها و نشایدها و عباعه ها از نظر حکمی و یا از نظر موضوعی نیاز به مشورت دارند سوال دارند پس این دو آیه قرآن راجبه شور مخصوصن آیه سوره عرض می شود که عال امران آیه صدو پنجاه نه چیست

ما سوالاتو مطرح میکنیم آقایون فکر کنید برای جوابش تا فردا انشالله ،‌ در جنگ احد پیغمبر بزرگوار پنجاه نفر تیر افکن مقرر فرمودن در جای مخصوص این پنجاه نفر تیر افکن کارشون کردن و قشون اسلام غلبه کرد ،‌غلبه کرد دشمنان مشرکان شروع کردن فرار کردن این پنجاه نفر به جای اینکه به جای خود بمانند به دستور رسول الله استمرار بدهن شروع کردن دویدن برای گرفتن قناعم ، قضیه به عکس شد قشون اسلام شکست خورد

در تاکتیک جنگی و قانون بینول مللی جنگی اگر سرباز تخلف کنداز شعونات سربازی یا فرار کند از مقر جنگیه خودش محکوم به اعدامه مگه قرآن چی میگه ؟‌ فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ قرآنو باز کنید فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖسوره ال عمران آیه صدو پنجاهو نه ،‌بله ،‌صفحه چند هفتادو یک صفحه هفتادو یک

بعله ، این قبلش عرض می شود که آیاتیست راجع به جنگ احد، وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ وَلَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ تا اینجا فَبِمَا رَحْمَةٍ پیغمبر بزرگوار که کانون رحمت بود ، رحمتش از همه صاحبان رحمت بالاتر بود مادونه مقام ربوبیت و مافوق کل معصومانه تاریخ در بعد رحمت بود حتا نسبت به دشمنان حالا اینجا پیغمبر بزرگوار با این پنجاه نفر تیر افکن که جاشونو ترک کردن و قشول اسلامو مبتلا به شکست کردن چه باید بکنه

از نظر قانون جنگلی اعدامست یا بیرون کردنه ولیکن فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ با این پنجاه نفر متخلف جنگی ملایمت کردی،‌ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ اگر سخت دل بودی و خشن بودی از اطرافت میگریختن فرار میکردن پس چیکار کنی سه کار فَاعْفُ عَنْهُمْ برا اینکه پیغمبر بزرگوار عرض می شود که فرمانده لشکر بود اگر سربازانی از فرمانده لشکری تخلف کردن اگه بخواد ببخشد او باید ببخشه دیگه اول بخشش اوست

تا پیغمبر نبخشد خداوند نمیبخشد چون عصیانه پیغمبر است هم عصیان پیغمبر نیست 2108 فَاعْفُ عَنْهُمْ تو ببخش، وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ بعد از اینکه تو بخشیدی از خدا هم طلب بخشش کن ،کافیه نخیر وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ۖ عجبیه ،‌پیغمبر بزرگوار با پنجاه نفر تیر افکنه متخلف که مسلمان هارو مبتلا به شکست کردن وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ۖ در چه امری ، در همین امر جنگی که این تخلف کردن شاورهم فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ دو سوالست اینجا یکی آیا پیغمبر بزرگوار مشورت کند برا چی مشورت کند و حال اینکه آیاتی از قبیل إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ لتحکم به نفرموده إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ کتاب عرض می شود که چند دسته ،‌بجای اینکه لتحکم به فرمود لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ ۚ پس ما اراک الله اعمست از کتاب، بما اراک الله اراعه ی قرآنیست اراعه سنتیست که هردو وحیانیست و این دو اراده اراعه ی حکمی فقط نیست بلکه اراعه حاکمیست است لتحکم بین الناس

آیا ل لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ حکم جنگی رو نمیگیرد احکام سیاسی اقتصادی و سایر احکام اجتماعی خارج از تحکم است ، این آیه از آیاتیست که خیلی روشن دلالت میکند بر اینکه حاکمیت پیغمبر هم حاکمیشت شرعی بود هم حاکمیت سیاسی پس کسانیکه میگن پیغمبر اکرم مشورت کرد در جنگ احد بیرون برن از شهر یا داخل و تبعیت کردن از از قول فلان فلان قابل قبول هرگز نیست برا اینکه حاکم پیغمبرست این سوال اول

با اینکه حاکم علل اطلاق در بعد احکامی و در بعد موضوعات احکامی در ابعاد فردی و در ابعاد اجتماعی مخصوصن در جنگ پیغمبرست چرا مشورت کنه اولن ثانین اگرم بخواد مشورت کنه با دانایان مومنان مستقیمان پای برجایان نه با پنجاه نفر که تخلف کردن اینابه جای اینکه عذاب بشن بیرون بشن تنبیه بشن به جای این وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ این یک سوال

سوال دوم در سوره چلو دو آیه سیو هشت سوره شوراست ، آیه چهلو هشت بله

صفه چنده ؟‌ سوره شورا چارصدو هشتادو هشت بعله

خب عرض می شود که آیه سیو هفت و سیو هشت ،‌آیه سیو هشت وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ اینا شراعطه مومنه صفاته مومن ،‌ وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ صفحه چارصدو هشتادو هفت وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ سوال اینجا امر مومنینه در اون آیه آل امران بحثه مشاورته رسولبود ولی اینجا بحثه مشاورته مومنینه ،‌آیا مومنین در چند بعد مشاورت کنند در امور هادی در موضوعاته شرعی در احکام شرعی در اونچه اختلاف دارند در اونچه اختلاف ندارند در موضوعاته سیاسی و در موضوعاته غیر سیاسی این امرهم رو ما از کجا در میاریم که چه امریست و کدام امرست

نخیر چون ،‌بعله سوال خوبیست اینو قبلن بحث کردیم که آیه تطهیر بالاترین طهارت و عصمت را از برای پیغمبر اسلام ثابت میکنه ،‌ولی ما دلیله قاطعه قرآنی و حدیثی داریم که این بالاترین دو بخشه ، بخش اولش رسول الله صلوات الله علیه است و بخش تالیتلبش سیزده معصومن

این دلیل قاطع اگه دلیل قاطعه نداشتیم که این حرفو نمیزدیم میگفتیم همه برابرند چون دلیل قاطع داریم

دلیل قاطع آیاتی از قرآن و روایاتی زیاد مثلن از جمله آیات قرآن عرض می شود که آیه هشتادو یکه سوره آل عمرانست، وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ آمن به نسبت به غیر خدا اصلن وجود نداره ، آمن به ، یه آمنه ، یه آمن معهه ،‌آمن لهه آمن به ،‌آمن به که پیغمبران صاحب کتاب معموریت دارند در این آیه ایمان بیاورن به رسول آخرین که بعدن خواهد امد این از این نظره

بنابراین بر کل معصومان پیغمبر مقدمه یعنی هیچ آیه ای هیچ روایه ای هیچ 2718 نداریم که آمن به نسبت به غیر خدا باشد فقط منحصرن در آیاتی از قبیل این آیه 2726 همینطور هشتاد یک سوره آل عمران

امامت یه مقامه سیایسیت امامت یه مقامیه که این مقام رو هم رسالت و هم امامت راجبه زن نمیتونه باشه ‌کمااینکه رسالاتو انبیا کلن رجالند مثلن فرض کنید که مریم سلام الله علیها عصمتش از آدمو بعضی دیگر بالاتره ولی پیغمبر نیست .

به طور قطع لقمان علیه سلام از آدم از نظر عصمت افضله ولی آدم رسول بود و لقمان نبیع بود یعنی مرسله لا یتغیره ،‌ و همچنین مثلن علی علیه سلام و اعمه علیه سلام نبی نبودن ولی از کل علول عظم الا خاتمول نبیین بالاتر بودن به عدله

مقامه عرض می شود که کسی هست که رئیسه رئیسه فلان جاست رئیس فلان جا دلیل نیست که دیگران مرعوسن یا پایینترن نخیر دیگرانی هستند که از اون بالاترن ولی رئیس نیستند

بله در علمو تقوا و طهارت در کل ابعاد فضیلتی و کرامت این عرض می شود که دو مرحلست مرحله اول رسول الله صلوات الله علیه مرحله دوم بقیه سیزده معصوم علیه سلام

بله ،‌شکی نیست. بله

مومنون نه من انبیا ،‌مومنون ، مومنون ، بله مگه مومنین شامل انبیا نمیشه که ،‌ملاعکته رسوله رسل مورد ایمانن ملاعکه الله به اول ملاعکه بعد رسل بعد مرید ایمانند

ولی مومنون غیر ملاعکه غیر رسل بنابراین مومنونه غیر معصوم اول آمن بالله دوم ۹3 ۹2 ولاکن انبیا علل اظم ایمانبیارن به خاتمول نبیین این مقامه این حسابه

حتا انبیاعه کوچکه به انبیا بزرگ مثلن آمن معهو لوط ،‌لوط که برادرزاده ابراهیم بود یا خواهر زاده ابراهیم بود آمن بهی نیست آمن معهوست ببینید لوط آمن معهو ، اینجا عرض می شود که لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ به او پس به اون ایمان آوردن نسبت به هیچ نبیعی ،‌با نبیه دیگر نیست بله مومنین بعده ،‌

مومنین طبق این آیه و آیات دیگر باید ایمان بیارن بالله اولن ملاعکه و رسل ولیکن خود رسل و بالاتر از رسل اولل عظم انبیا که بالاتر انبیا که بالاتر از رسل عادی هستند و اولل عظم ایمان بیارن به خاتمول نبیین همچی چیزی اصن منحصر به فردست کلن در کل تاریخ وحی

چون آمنه بهی مومن و من یومن به ،‌ مومن تابعه دیگه بببینید همانطور که ما مومنین بالله تابعیم مومنین به رسول تابعه رسالتیم مومنین به ملاعکه تابعه وحییم چون اینطوره بنابراین کسانیکه ایمان میاورند به کسی اون کس افضل از اینه و الا ابراهیم به لوط ایمان بیاره معه درسته این تساوی نیست بلکه برتری مومن نسبت به کسی که یومنو به است بنابراین کل کسانیکه از انبیاعه صاحب کتاب معمولن ایمان بیارن به بنابراین رسول مقدمه به همشون

اون دلیل دیگه داره چون اعمه علیه سلام تابعن اعمه تابعن و خلفای اسلام ،‌خلفای رسول و تابعین رسول و تابعین رسول عرض می شود که تالیتلب رسولند نه برابر او هستند نه افضل هستند اون عدله دیگر دراد کتاب و سنت هم حدیث هم کتاب

در بحث جدایی باید عرض کنیم

بله آیات متعددیست مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْهَا ۖ وَمَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْهَا ۗ شفاعتن الا سیع نیست شفاعتن سیعه ، یعنی میانجیگری خوب آیا کسی انگور بفروشد به کسی عرق میخورد این میانجیگری خوبست آیا انگور شراب کردن خوبست تا کمک کردن خوب باشه این شفاعتن سیعست

شفاعتن حسنه در واجباتو راجحات ، شفاعت سیعه حالا این شفاعت یا در متنه زلمقدمست ،‌یا در مقدمست یا در هردو ،‌در هر صورت میانجیگریست میانجی کمک کمک یا در زلمقدمه است در این کاری که واجبست کمک یا کمک در حرامست کاری که حرامه

یا کمک مقدماتی ،‌کمک مقدماتی کمکه ذلمقدمه کمک هردو شفاعتن سیعست ،‌آیه دیگرم داریم که در اصول بحث کردیم

احیانن حرامست به وجهن عام احیانن اجبه مثلن جان دادن عسره یا نه جان دادنه در جایی واجبست عسرست ولی واجبه ولی در جایی که واجب نیست در جایی که چیزی از جان مهمتره اونچه از جان مهمترست جان دادن،‌ولی جایی که عرض می شود که این دوران امر بین اهم مهم

در صورتیکه جان …

مگه عسر نمیشه انجام داد کی گفته نمیشه انجام داد عسر میشه آیه نجام داد ولی ضرر داره ضرر مالی ضرر جانی دارد

بله منتها بسته به دلیلش جایی که اگر عسر مالی هست ولی واجب اهم است از عسر مالی باید انجام داد ، ولیکن در جایی که اهم نیست نباید انجام داد بنابراین آیا روزه اهمست از حفظ جان نخیر

کیفیت نماز اهمه نخیر ،‌ ولذا فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ اگر بترسید بر جانتون بر عرزتون بر مالتون طبق آیه بقره 3451  اگه کیفیت نماز بکاهید که با دویدن با راه رفتن عرض می شود که اون موارد فرق میکنه دوران امر بینه اهمو مهمه یا دوران امر بینه مهمینه درجایی که مهمین باشند تخییره

اگه اهم مهم باشد اهم واجبمیشه و مهم حرامه یا اهمه در حرمت حرامتر میشه و مهم در حرام حرام میشه

فرق نمیکنه این نیاز داره اونم نیاز داره این بدهکار در صورتیکه بتواند بدهد در صورتیکه حفظ جانو مالو عرز بشه میده ولی در صورتیکه نتواند این عرض می شود که 3552 یعنی چه

و ان کان ذو عصرتن،‌ذو عصرست یا نه ؟‌ این کسی که بدهکاره ذو عصرست یا نه اگه ذو عصره نیست بله ببینید 3602 اگر فعلن ندارد ولی میتواند تهیه کند باید تهیه کنه ولی اگر نه فعلن دارد نه میتواند تهیه کند در اینجا معصره بنابراین 3608 امرست به اینکه باید صبر کنید چه داشته باشید و چه نداشته باشید چه محتاج باشید نباشید چه معصر باشید نباشید شما معصر باشید میسر باشید هرچه باشید نظرست که و ان کان کی ان کان مدیون اگر مدیون ذوعصرست فنظرتون داین الا میسره ،‌

اصولن وام دادن شرط داره وقتی کسی وام میده هم باید به شخصی که مطمئن است پس بده ،‌و هم بتواند کاری کند که 3641 مثلن در مضاربه در مضاربه شما با هرکس میتونید مضاربه کنید نخیر ،‌مال را به کسی که مورد اطمینان است و میتواند روی این مال کار کند استفاده کند اگر هردو یا یکی از این دو ناقص باشد اصن مضاربه باطله همچنین پولی که بهش میدهد باید بدانید که اهلیت داره اولن مصرفش درسته و در ثانی بتواند بدهد

حالا نمیتواتند توانایی شعنی داره،‌اگه نه توانایی شعنی داره مثلن به یک حمالی که به نون شبش نمیرسه یک میلیون قرض میکنه قرض دادن حرامست ،‌این راهش نیست

ولی کسی که میتواند بپردازند در اینده و میپردازد کسی است که میتاند بپردازه ولی نمیپردازه میتواند ولی ، ولی کسی که دلش میخواد ولی توانایی ندارد پس هم توانایی باید داشته باشد شعنن هم این توانایی رو عمل کند در این دو صورت قرض دادن جایزه و الا اتلاف ماله اگر انسان مالشو به کسی داد که نمیداند این میپردازه ،‌یا میتواند بپردازه این اصلن اتلافه ماله

این هدر دادنه ماله و کسیم که مالو میگیره کسی که قرض میگیره باید که بتواند بپردازد ، اگر توانایی پرداخت را به طور عادی و معمولی ندارد گرفتنش حرامه ،‌مال مردم خوردنه

یه آدمی که ده ملیون قرض میکنه فلان موقع خب وقتیکه میداند وضع جوریست که نمتونه بده ، نباید بیگره اصلن هم دادنش حرامه هم گرفتنش حرامه

دادنش ازین که بررسی نکرده بده حرامه ،‌گرفتنشم حرامه

در صدر با مصالحه ببینید مثلن فرض کنید که یه ملیون میده این یه ملیون گاهی سیتومن گاهی چل تومن گاهی پنجا تومن گاهی بیست تومن درسته این گاه گاهه بنابراین 3847

اینست که میگد که هر ، 3852 هر مقداری که جمعن در دوازده ماه درامد کردی نصف میکنیم حالا موقتن میگیریم علل حساب علل حساب ما بیست تومن یا سی تومن کمتر بیشتر میگیریم بعدن حساب میکنیم این مضاربه خیلی درسته ولیکن مصالحه ی عاقلانه در مضاربه یعنی این حساب کند سرجمع میانگین چقدر میشه با میانگین عاقلانه سرجمع قرر کند ماهی سی تومن درسته

شما این عرض می شود که معامله رو میکنید ما مصالحه میکنیم با آخه از کجا میدونیم مصالحست ،‌باید با لفظ مصالحه یا با اشاره مصالحه یا با کتاب با نوشتن با نوشتن یا اشاره مصالحه باید که

فرق میکنه گاه کمو زیاد راضی باشیم رضایت به رواست گاه رضایت به معاملست ،‌‌کمااینکه عرض می شود که عقد نکاح اگه عقد نکاح لفظی کتابتی اشارتی در کار نباشد معلوم میشه زناست عرض می شود که نکاحست عقد منقطع عقد داعمه بنابراین باید مظهر داشته باشید این مطلب قلبی باید مظهر داشته باشه یا مظهر کتابتی یا مظهر عرض می شود که لفظی یا مظهر اشاره ای