جلسه هشتصد و چهاردهم درس خارج فقه

مسائل مستحدثه (اجتهاد و تقلید و نماز و روزه مسافر)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

 بحث ما کلن امسال درباره ی مساعله مستحدثه بوده و هست چون بیانگره حق در مساعله مستحدثه نصوص و ظواهر مستقره و قواعده قرآنیست که در حاشیش هم سنت قطعیه است و چون فقیهانه بزرگوار بیشتر اصالت قرآنی ندارند اینست که درست پاسخگوی مساعله مستحدثه نیستند. مهمترین مساعله مستحدثه همان بحثه مرجعیت و شورا و تقلید مقلد و مقلدست که چند روز راجبه این بحث کردیم و تممشم …

و این مساعله مستحدثه گاه استحداثه یک بعدی دارند گاه استحداثه دو بعدی و چند بعدی ، و در هر صورت گاه منحصره به فردند گاه موافقه هم دارند البته کم،‌از جمله مساعله درجه اوله عامول بلوای منحصر به فرد که موافقی در میان فقیهانه شیعه و سنی پیدا نکرده ایم مسعله ی افطاره صومست در سفر و قصد کمیه صلات است در سفر

که در دو بعد این مسعله مستحدثست که فردا و پسفردا بحث خواهیم کرد در دو بحث مستقل امام تتمه بحث شورا ، علمای بزرگوار اسلاتم شیعتن و سنتن سنتن و شیعتن قدیمن و حدیثن و متاخرن اینها محورهایی در بحث های فقهی خود دارند که گوناگون است گروهی از علمای اسلام و راجبه شیعه صحبت میکنیم گروهی از علمای شیعه که بحث ما راجبه نظرات علمای شیعه است نوعن اصالتول اقوالند اقوال اگر اکثریت داشته باشد یا اجماع باشد یا اطباق باشد یا ضرورت فتوایی باشد اینو مقدم میدارند حتا بر نص کتاب و بر سنت قطعیه چنانکه نمونشو عرض کردم در آیاتول احکام جزایری

که راجبه حکم وصیت كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ ایشون میفرمایند که کتب وجوبست همینطورم هست حقن علل متقینم وجوب است سنت هم وجوب وصیت رو تثبیت کرده اما چون وجوب وصیته عندل موت برخلاف شهرت عظیمه بین فقهاست ما قاعل به وجوب نیستیم این معنیش اصالتول قوله

نه تنهای اصالت از برای نص قرآن که خودش معترفست نص است وجوب وصیت عندل موت نصست در دو بعد کتب و حق علل متقین ولیکن ایشون اصالت جوری از برای اقوال و شهرت قاعلن که برخلاف نص کتاب و نص سنت رای دادن ،‌و همچنین مشهور که طبق این مشهور ایشون رای دادن همو مشهورم اسالتول چین اصالت کتاب نیستن اصالت سنت نیستن بلکه اصالت اکثرن مثلن پنج نفر از فقها چنان فرمودن دو نفر جور دیگر

این پنج نفر را از نظر اکثریت عددی ترجیح دادن و حال اینکه عدد منات نیست . در هر زمان در هر زمانی مثلن در زمان شیخ توسی اکثر فقها چنین فرمودن و اقل چنان فرمودن و مانند شیخ توسی نمیگم ایشون فرمودن و شخصی مرجعی که اکثریت اقوالی به معبر میده برخلاف کتاب و برخلاف سنت گفته است وصیت عندل موت واجب نیست نمیخوایم بگیم مطلقه ها یعنی احیانن احیانن چون محورشون چون محور فتواشون اکثریت اقوالیست چه اکثریت اطباقی باشد یا اجماع محصل باشد یا اجماع منقول باشد یا شهرت باشد یا ضرورت باشد مناتشون اینه ولو برخلاف نص کتاب و سنت باشد حالا برخلاف نص کتاب و سنت یا آگاهانه و مقصرانه یا قاصرانه البته آگاهانه باید گفت بسیار کمه

مرحومه علامه حلی رضوان الله تعالا علیه که در بعضی فتاوا برخلاف چند نص قرآن فتوا داده است نمتونیم بگیم علامه برخلاف قرآن فتوا داده ،‌دیده است آیه رو و فهمیده است آیه رو برخلاف دیدو فهمش از قرآن فتوا داده نمیشه همچین چیزی

مثلن در باب شهادت میفرماید در تبصره که اذا شهدالولدو علی والدهی لا تقبلو شهادت ، چرا لا تقبل برا اینکه شیخه طوسی یا در 0631 در خلاف مبصول ،‌اینست که روی انهو رحوق رویه روایت مرسله است و این روایت مرسله ی واحده در عین ارسال وحدت دارد و برخلاف دو نص قرآنیست روی ان عقوق این دو جواب داره میگیم که آیا عقوق مادر مهمترست یا حقوق پدر عاق والدین آیا عاق والد مهمترست بیشتره یا عاق والدین حق والده سه برابر حقه والدست بر حسب آیات قرآنی و بر حسب روایاتی

یا بگیم برابرند حداقل برابرند حداقل احترام پدر حق پدر با مادر یکسانه چطور، اذا شهد ولد علی والدهه لا تقبل شهادتو بر والدست والده نیست ،‌والدین نیست این یک اشکال اشکال متنی ،بدون نظر به اینکه در قرآن برخلاف این هست یا وفاق این هست ولاکن وقتی که نظر میکنیم به قرآن یا يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا   والدینه ،‌حالا شیخ طوسی برخلاف نص قرآن فتوا داده مراجعه کرده حتمن نه

نمتونیم متهم کنیم شیخه بزرگوار را که مراجعه کرده ، اگر شیخ طوسی مراجعه به قرآن فرموده بودن آیه را دیده بودند قطعن به او روایت مرسله عمل نمیکردن پس این قصوره قصوریست در فتوا

باشه جواب اینست که متعسفانه با کمال تعسف عرض می شود که این مفسرین شیعه راجعه به آیات فقهی اصن بحث نکردن اصلن بحث نکردن ،‌حتا بزرگترین مفسرین شیعه به نظر من علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه بعض الفرقان البته ایشون هم که احیانن در آیات فقهی بحث میکنند طبق شهرت فتوا میدن

مثلن عرض می شود که در آیه سوره انعام که آیه زکاتست قطعن میفرماید که آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ قبلش داره وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ دارد من ما اخرجکم من الارض دارد ، که انفقو ، أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ بعد وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ بعد كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ خب اینجا فقهای بزرگوار ما اگر اشون سوال بشد که خب این زیتونو رمان که از مواد نه گانه زکات نیست چیه میگن این آیه عرض می شود که مربوط به زکات نیست چرا ؟

دلیلشون چنانکه اقای خویی میفرمودن چنانکه اقای طباطبایی در تفسیر دارند دلیلست میگن که چون زکات حکم مدنیست حکم مکی نیست و سوره انعام مکیست و این آیه مکیست بنابراین اینکه امر میکند آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ ۖ ایتای حق در زکات نیست

ما چند سوال دداریم ایا اتو حقهو وجوبست یا استحباب ،‌وجوب ،‌آیا واجب مالی غیر از خمس و زکات و کفارات و دیات داریم نخیر اینجا که دیه نیست ،‌ کفاره نیست . یا خمس است یا زکات است یا هردو

این سوال اول ثانین اگر آیات زکات رو مراجعه کنیم به لفظ زکات انفاق صدقات ایتا و به الفاظ گوناگون مخصوصن به لفظ زکات به لفظ زکات در سور مکیه ما زیاد داریم از جمله سوره مومنون قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ بعد لزکات ،‌فاعلیت زکات برای افلاحه مومنین نقش داره افلح یعنی رستگار کردن رستگار کردن مومنین هم خودشون را هم دیگران را هم دهنده هم گیرنده هم اجتماع به صلاح و رستگاری میرسد  چطور؟

وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ نه دافعون نه مدکتون ، فاعلیت نیست و زکات دارن ، پس این آیه نص است آیه مکی نیست و در میان این سی آیه که زکاتست یا انفاقست یا ایتاعست یا چه است شونزده آیه مکیست و چهارده مدنی این قصور فقهاست ،  عادت کردن به قرآن مراجعه نکنن به شهرت فتوایی به اجماعات به چیزهای دیگر تمسک کنند این رو میگن نمیشد گفت فسقه علمیست یا فسقه عملیست یا فسقه علمیست یا قصور علمیست

قصور علمیست ،‌ نمیشد شیخ طوری رو گفت فسق علمی دارد قصور علمیست نمیشد اقای بروجردی گفت فسقه علمی دارد قصور علمیست بعله بعضیا فسقه علمی دارند فسقه عملیم دارند ولیکن بعضیا هستند که نه فسقه عملی دارند نه فسقه علمی دارن قصور علمی چون جو حوزه ها چنینه

چون جو حوزه ها اصالت قرآن نیست اعتماد میکنن به فتاوا برگردیم به حرفه علامه حلی ، علامه حلی که در عرض می شود که کتاب تبسرش آمده است که اذا شهد الودور شهادت،‌اذا شهد الولدو علا والدهیی لا تقبلو شهادتو اعتماد کرده است بر شهرت فتوایی که این شهرت فتوایی مبنی بر همون مرسله است که رویه ان العقول ،‌حالا از سه حال خارج نیست یا علامه بزرگوار به قرآن مراجعه نفرمودن که این اصلحه احتمالاته

قصور در عدم مراجعه یا مراجعه فرمودندو نفهمیدن که این غلطه یا فهمیدندو مورد 1303 این غلطه ،‌بنابراین بعد اوله که عادت حوزه ها رسم حوزه ها اینست که عجله میکنن در فتوا دیگه زحمت نمیکشن به قرآن مراجعه کنند ، بلکه میگد شهرت اینه شهرت غلط کرده آیا شهرت اشتباه کرده شهرته علما فضلا علامه ها کیا اعتماد میکنند روی اعتماد فتوا میدن این نه فسقه عملیست نه فسقه علمیست قصورست قصوره غیر فاسقانه است و شخص قاصر نمیشود تقلید کرد شخصه قاصر خودش باید تقلید کند از دیگران اگه متوجه بشه

از شخص قاصر نمیشد تقلید کرد این بعد اول در میانه علمای شیعه و علمای سنی که بدتر بعد اصالتول حدیث ،‌اخبارین چنینن اخباریین چنین اصالتول حدیثن که میگد اگر آیه موافقه حدیث باشد قبول میکنیم اگر آیه مخالف حدیث باشد قبول به حق کنیم این زیاد بحث کردیم

اگر آیه نه موافق حدیث است نه مخالف حدیث چون برابرند قبول میکنیم لاسیما این نظر اصولینو اضافه کنیم که قرآن ضنیو دلال است ، قرآن ضنیو دلالست در یک بعد از کار افتاد حدیث محور احکام است بایدها و نبایدها و لذا اخباری ها عرض می شود که کلن به اخبارن با اینکه در اخبار تناقض زیاده

تناقض تضاد توافق زیاده مع ذالک به اخبار عمل میکنند فتوا میدن و به قرآن توجه ندارند این اصالتول حدیثه ،‌اصالتول حدیث یا مال محدثینست که محدثین رسمی باشند یا نخیر اصولیین که محدث رسمی نیستند یا بینا بین

مثلن صاحب حداییق بینه اصولی و اخباریست ،‌نه اصولیه صرفست و نه اخباری صفر مرحومه ایت الله عظمای شاه آبادی رضوان الله تعالی علیه استاد بنده که مرحومه امام پلوشون درس خوندن فرمودن که بهترین فقه استدلالی شیعه حدایق است

به ایشون عرض کردم که بهترینست نسبت به سایر فقها ولاکن وقتی صاحب حدایق به مطلبی میرسه میگد آراع چنین است روایات چنین است قرآنم اینطور میگه مثه اینکه بچه همسایست مثه اینکه یتیمه ،‌به قرآن توجه نمیفرمایند این چطور بهترین فقه شیعه است ؟

فرمودن که بهترین فقه شیعه سنتیست گفتم قرآنی نیست بنابراین بهترین نیست. نه بهترست نه به است حالا در هر صورت پس این سه دسته اند یا اینکه اخباریه صرفند یا اصولی صرفن یا بینابینن در هر صورت قرآن را بش اصالت قطعی قاعل نیستند دسته سوم اصالتول قرآن،‌اصالتول قرآن دو بعده یا اصالتول قرآن بدون تحقیق بدون دقت بدون تفکر همینقدر به الفاظو آیات استدلال کردن و برخلاف نص قرآن یا ظاهر مستقر قرآن فتوا دادن و ادعا کردن که من چنینم دیگران چنان

من میفهمم دیگران نمیفهمن این اصالتول قرآن نیست اصالته لفظیه ،‌یا نخیر اصالتول قرآن بر مبنای تعمق و تدبر لاعق با دقت درونی شور درونی شور برونی با قرآن پژوهانه احکامی احکامیت میکنند چون قرآن پژوهان 1634 کاری ندارند

عرض کردم تفسر آیه شیعه اصلن راجع به احکام بحث ندارند ،‌ اگرم دارند مثه علامه بزرگوار طبق آراعه دیگران فتوا میدن مگر بعضی جاها البته حالا کسانیکه اصالتول قرآن در بعد دوم اینا دو دسته اند یکی اصالتول قرآن که سنت رسم هستند اصلن سنت رد میکند،‌مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه میفرماید که من این تفسیر المیزان نوشتم برای رد اون آقایی که در تبریز اینجور اصالتول قرآن بود که کل روایاتو رد میکرد

کل روایت رو متواتر مستفیذ رد میرکد 1717 که اصل قرآن است و فرع عرض می شود که سنته حالا یک اصالتول قرآنست که میگد قرآن لاسواع، حتا روایات متواتره قبول نمیکند اگر مخالف قرآن نباشد مخالفه نباشد قبول نمیکند مخالف باشد که خب رده ،‌موافق باشد قبوله ،‌ولی اگر نه موافق باشد و نه مخالف باشد مثه هیفده رکت نماز یومیه ،‌اینو لفظن قبول نمیکنن عملن قبول میکنن هرجایی که این میگه شما که اصحاب قرانید صددرصد آیا هیفده رکت بودن نماز و بعضی احکام خیلی نایابه خیلی کمیابه خیلی کمرنگ که در قرآن نه نفی و نه اثبات است چه میکنن گیج میشن

دسته سوم دسته چهارم کسانی هستند که صاحبه اصلینن ،‌اصله اول قرآن است و اصل دوم حدیثه ،‌مثلن اقوال اجماعات ضرورات شهرتها سیره ها اینها اصلن براشون مطرح نیست مثلن مثله فرض کنید که سید مرتضی ،‌ سید مرتضی رضوان الله تعالی علیه ایشون در فتاوا اصن کاری به شهرت ندارد ، میگد قرآن چنین میگوید

یکی از فقهای قرآنی ما که درصد بالای قرآنیست سید مرتضاست ،‌ولذا آرایی دارد که برخلاف شهرتست ،‌ بر وفاق قرآنه ولی صددرصد نیست ها سید مرتضاست و بعضی دیگران از متعخرین متاخر متاخرین و متقدمین و اینها

بحث ما بحثه شورا بود این شورای فقاهتیه بر مبنای قرآن ،‌که درونیش و چه برونیش اصن نقش نداره چه کنیم نقش نداره نه تقلید کنیم نه اجتهاد، یا تقلید کنیم از کسانیکه که احسنو قولن نیستند نه شور درونیه قرآنی دارند نه شور برونیه قرآنی دارند اجتهاد کنیم

کسی که باید تقلید کند احکام تخصصیه فقاهتی رو از قرآن نمیتاند به دست بیارد چطور اجتهاد کند ؟ آدم متحیر میشه دیرو عرض کردم آخر سخن که باید متحیر بهش نخیر باید که حوزه ها وادار شوند که به قرآن اقبال کنند ،‌از دلاعله قاطعانه نص و یا ظاهر مستقر قرآن استقبال کنند امر استقبال خیلی رجولیت میخواد ،‌ رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ اگر کسانی قدم در راه استدلال قرآنی مخصوصن در امر فقهی بردارند  و عرض می شود که محروم بشن از احترام ها محروم بشه از 2015 از دستبوسی ها کمتر زیر بار میرن به بعضی از فقها بعضی از دوستانمون که تشریف دارند یا تشریف ندارند عرض کردن که شما چرا قرآنی فتوا نمیدین ایشون فرموده بودن که یعنی مثه فلانی گفته بله

خب اینطور باشه مغازه هام بسته میشه پس اگر ما مغازه هارو در نظر نگیریم اصالت قرآن را ولو هرکه و هرچه بگویندو هرچه کنند در نظر بگیریم این کم کم مد پیدامیکند رسول الله صلوات الله علیه اول تشریف آوردن چند نفر همراشون بودن بعد کم کم زیاد شدن ولی این زیاد ها اکثریته مطلقشون انحراف پیدا کردن از معارفه قرآنی

قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‌ وَ فُرادى‌ از مثنا به فرادا میرسه دوتا دوتا یکی یکی بنابراین در حالی که ما شرع مدارانه اسلام تقصیرن یا قصورن فسقه علمی یا فسقه عملی یا قصور که نه فسقه علمیست نه فسقه عملی قرآن را ترک کرده ایم کسانیکه آگاه شدن و آگاهی دارن به این قرآن دفن شده و این قرآن پشت سرها افتاده شده باید اقبال کنند

جانو مالو فکرو تدبرو دقتو همه شعونشون رو باید مصرف کنند ولو همه کسانیکه اونهارو ترد کنند ولو حرف هایی زده بشه پیغمبر بزرگوار اگر از سخنی که یوقولون لمجنون ساحر اگه ازین سخنان میحراسید میترسید حرفاشو نمیزد بنابراین از مجنون گفتن از خلاف شهرت گفتن خلافه بی سلیقه بودن از اینها باید که صرفنظر کرد و حق رو باید بیان کرد

بنابراین ما اسلام را بر مبنای قرآن باید دقیقن رقیقن حقیقتن مطالعه کنیم تفکر کنیم و بر مبنای تفکراته شایسته ی خالصه صحیحه اصحه قرآنی در شورای درونی و در شورای برونی فتوا بدهیم ،‌مساعل دیگری در باب اجتهاد تقلید است که مختصرن عرض میکنیم اشاره کردم قبلن

حالا اگر ما مرجعی یا مراجعی قرآنی پیدا کردیم که احسنو قولن هستند یا یک مرجع یا چند مرجع اگر یک مرجعست دیگران مرجع قرآنی نیستند یا چند مرجع است اگر برابرند از اعلم تقلید میکنیم ،‌ اعلم کیه اعلم دو نفره اعلم گاه یه نفره گاه دو نفره گاه چند نفره و اگر برابر نیستند از اعلم و اطقا اینجا مساعلی هست

آیا اگر دوران امر شد بین اعلم و اطقا کدام مقدمن ،‌دو نفر مجتهده مسلمه قرآنی هستند یکی اعلسمت و یکی اطقا از کدام تقلید کنیم سوال آیا علم تعهد آورست نخیر ،‌ولاکن تقوا تعهد آورست اعلم اکشفست اطقا اعهدست آیا تعهدی بیشتر احسنو قولن هست یا کشف بیشتر کسانی هستند که حکم خدا را میدانند ولاکن برای مراعاته مردم فتوا نمیدهند ،‌یکی از فقها میفرمود اسم نمیبرم مرحوم شده آقای بسیار بزرگی بود فرمود که به نظر من ریش تراشی حرام نیست

گفتم در رساله چی نوشتیم فرمودن در رساله نوشتم حرامه،‌گفتم چرا برای اینکه مردم هو نکنند،‌ این اعلم اینکه اطقاست دیگری که اطقاست و دلیل از برای حرمت ریش تراشی پیدا نکرده اونم فتوا میدد در رساله می نویسد این عرض می شود که در برابر کل حرفها کل معارضات کل مناقضات ایستاده است بنابراین اگر …

شکی نیست چرا ببینید علم بر مبنای ایمان تعهد آوره ولاکن علم بر مبنای ایمانه بیشتر تقلید بیشتر میاره یا بر مبنای ایمان کمتر کسی که تقواش کمتره بله علم داره علمه بر مبنای تقوای کمتره تقلید بیشتر میاره یا علم بر مبنای تقوای بیشتر کدوم ؟

علمه بر مبنای تقوای بیشتر ولو کمتر باشد تعهد بیشتر میاره ولی در مقابلش کمتره بنابراین در این مسعله که اگر دو نفر مجتهد تقریبن نزدیک به همن از نظر علمو تقوا ولاکن یکی اعلمست و دیگری اطقاست ،‌اطقا تعهدش بیشتره اعلم علمش بیشتره هردو کاشفن هردو کاشفن ان الحقن بر مبنای قرآن اختلاف بسیار کمه ولی در اینجایی که اکثرن اختلاف دارند و شورا کردن شورا برابر بود و نتیجه نداد ما از اعلم تقلید کنیم یا از اطقا ،‌از اطقا چون اطقا اعهد ست و تعهدش بیشترست از او تقلید میکنیم

میخواستم عرض کنم که تقوا مراحلی دارد یک تقوای علمیست یک تقوای غیر علمیست اگر تقوای علمی برابرند اعلم مقدمه اگر در تقوای غیر علمی اطقا مقدمه بنابراین اون تقوایی که نگهبانه فتواست تقوایی که صددرصد نگهبانه فتواست این اطقاست ولاکن کسی که اعلمست تقوام دارد ولی تقواش نگهبان صددرصد فتوا نیست اکشفست ولی اعهد نیست

اونی که تعهد بیشتره احسنو قولنست بنابراین مثلن کسی که فرض کنید که علمش کمتره تقواش بیشتره اگر اون طرف را اعلم میداند با بررسی کامل علم او رو کامل تر میدداند از خودش فتوا نمیده 2640 این اگر نمیداند نه نفی رو نه اثبات رو میگد حالا باید فکر کنم اگر مطلب را به طور قاطع فهمید از کتاب و سنت رسول الله اون وقت میگد دیگه ملاحظه اینکه دعوا میکنند فحش میدن حرف میزنن نمیکنه

بنابراین اعهده چون هیچ چیزی مانعه از بیانه حکم ربانی برای اون اصن وجود نداره ولاکن اعلمه غیر اطقا احیانن مانع داره ولی اطقای غیر اعلم هیچ مانعی ندارد،‌بنابراین اعهد بودن مقدمست بر اکشف بودن اینا فرضه البته

آیا اعهد احسنو قولنست یا اعلم ؟‌ کسی که هیچ چیزی مانع از بیان حق برش نیست این بهترست حرفش یا کسی که اعلمه ولاکن موانعی از برای بیان علمش هست این موانعی برای بیان علمش هست اون نیست . اونی که مانعی هیچ از برای علمش نیست این اعهده اعهد بودن احسنه میشود که فبشر عباد الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ حالا در حدیثه احتجاج آقایون صحبتی داشتن که ما از قرآن استفاده میکنیم که شورا باید باشد احسنو قولن باشد اعلم باشد ولاکن ازین سه احتجاج اعلمیتو اطقاعیت شرط نمیدانه

وَاَمّا مَنْ کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صَائِنا لِنَفْسِهِ بعدش چیه ،‌بعله ، فَأمّا مَن كانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدينِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِيعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن يُقَلِّدُوهُ علا نیست لست، ما یک علا داریم یک ل داریم یک لا داریم ،‌در سه بعد تقلید ، بعد لا مضمته مجتهدینی که از سنیها یا غیر سنی ها یا فرض کنید که یهود اینا فتوا میدن ولیکن فتوا برخلاف کتاب الله میدادن مزمت تقلید چون تقلید کورکورانست

اول حدیث اینطوره بعد و اما اما یعنی اونکه تقلیدش حرامه گذاشتیم کنار در مقابله حرام چیه جایز، در مقابل حرام واجب نیست حرامست حرام نیست حرام نیست یعنی اینکه واجب باشد یا راجح باشد

وَاَمّا مَنْ کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صَائِنا لِنَفْسِهِ نفس کدامه ؟

مُخالِفاً لِهَواهُ تبیین میکند که ،‌نفس نفس عقلانیست نفسه شهوانه،‌هم صَائِنا لِنَفْسِهِ نفسه شهوانی رو نگهبانست که با شهوت با جهالت با ملاحظه فتوا ندهد و هم نفسه عقلانی نفسه عقلانیش وحیانی میشود و نفسه شهوانیشم وحیانیست

این نفسه فتوا دادن بر مبنای صرف وحیست نه شهوانیست که معلومست و نه عرض می شود که عقلانی حتا عقل را هم در مقابل وحی ناچیز میداند درسته به وسیله عقل وحی را میفهمید ولیکن عقل مستقل از وحی نیست . و اما وَاَمّا مَنْ کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صَائِنا لِنَفْسِهِ این بعد اول من الفقها ، صَائِنا لِنَفْسِهِ عرض می شود که بعدش چی بود؟

حافِظاً لِدینِهِ دینش را که طاعت الله هست حفظ کند یعنی تمام فکرش و تمام جدیتش برای حفظ دین خدا باشد درچی برای خودش برای دیگران نه برای خودش که حفظ کند برای دیگران نه ،‌برای خودش نه ،‌ حافِظاً لِدینِهِ لدینه …

3027 این صبح طویل رسول الله صلوات الله علیه که شناخته  حضرت در 3036 بعد از خودسازی خود را بسازد بعد دیگرانو بسازد تا خود را نساخته ساختن دیگران اصن ناسازگاریست و معنا ندارد حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً لِهَواهُ این هوا ،‌هوای عقله هوای نفسه

مُخالِفاً لِهَواهُ از جمله اول قویتره ،‌ اصن ضد هواست ضد هوای نفس است ضد هوای عقلست اگر این عقل بر مبنای وحی نباشد مُطِيعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن يُقَلِّدُوهُ للعوام، حالا این فردست جمعست شوراست للعوام این جواز تقلید منتها جواز تقلید دو بعد دارد

یا جواز بتیه وجوب تقلید که احسنو قولن هست یا جوازه غیر بتیه تقلید که اگر اعلمی نباشه جواز تقلیده اگر اعلم از اوست طبق نصه نصوص قرآن واجبو تقلیده بنابراین ما نمیتونیم بگیم این حدیث معارضست با آیات اگرم قابل توجیه نباشد معارض با آیات باشد قابل قبول نیست بنابراین این حدیث که تنها حدیثیست که راجبه تقلید بحث میکند فما وَاَمّا مَنْ کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صَائِنا لِنَفْسِهِ تا آخر این رو باید توی توجیه کرد و تبیین کرد با عرض می شود که توجیهات و تبیینات قرآنی

مطلب دیگر اینست که آیا شرط در مقلد زنده بودنست ،‌مرد بودنست ،‌ شهری بودنست ؟‌ شرط میکنن آقایون

احیانن شرط میکنن که دهاتی نباشه پس کل مراجعه دهاتی مرجع نیستن ،‌احیانن شرط میکنن که زن نباشد ،‌ آْیا زن بودن مانعه تقلید است چرا مانعه تقلیده ما چه نصی از قرآن و سنت داریم که زن مانعه تقلید باشه ،‌والمومنون والمومنات در سوره نسا وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ زنهای مردهای مومن زنهای مومن سوره توبست یادم نیست

وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ این امر به معروف نهی از منکر دارای دو بعد است یک امر و نهی شخصی یک امر و نهی نوعی امر به معروف و نهی از منکر نوعی در مرجعه تقلیده بنابراین همانطور که مرد میتاند مرجع باشد زنم میتواندن مرجع باشد وانگهی احسنو قولن مناته ،‌

رجولت انوثت شهری بودن دهاتی بودن حتا ولد حلال بودن ولد زنا بودن رو مانع میدونن زن بودن رو مانع میدانن دهاتی بودن رو احیانن مانع میدانن اینها شرط نی اصلن

اون وقت در بعد حیات ،‌در بعد حیات مرجع سه رای است بعضی میگوین که حیاته مرجع اصن شرط نیست هزار سالست مرده ولی اعلمه اطقاست تقلیدشم واجبه این بحث کمه البته خیلی کمه شاید در حدود پنجاه شصت سال از معاصرین پیدا نکردیم کسی اینطور باشه بعضی اینطورن و 3357

بعضی میگن که نخیر بقاعه بر تقلید میت جایز است ولی تقلید ابتدایی جایز نیست بقا ،‌ولیکن بقا هم جایز نیست اصن میت موت کلیست نه ابتداعش جایزست نه بقاش جایزست بعضی میگن بقاش جایزست بعضی میگن نخیر هیچکدام،‌ولاکن احسنو قولن هرکه هست و هرچه هست در هر زمانی میت باشد حی باشد استدلال آقایون چیه به اینکه … یعنی چی

اینکه در برزخ رای نداره اگر شما خابشو ببینید خواب درست ببینید 3431 یا شما در برزخ تقلید میکنید از او یا اینکه از رای او آیا رای مرده است یا رعیه مرده است ،‌اگر رای مرده است موقعی که اون زنده بود تقلیدش جایز نبود اگر رعیه مرده است که یه مرتبه رای رعیه اعلم اطقاست این اعلمه اطقا هرچند ساله گذشته باشه باز زنده است بنابراین ما دنباله رای زنده در بعد اعلم و اطقا میگردیم بنابراین مرده بودن عرض می شود که منافات نداره

نه عرض می شود که استمرارش اشکال دارد نه ابتداش اشکال دارد یکی از مراجع عرض کردم که خلوت بود کسی نبود گفتم شما از کی تقلید میکنید فرمودن میدانم شما چی میگید ، گفتم از کی تقلید میکنید فرمودن که از رسول الله و اعمه علیه سلام بعد گفتن رسول الله و اعمه همه فوت کردن شما خودتون تقلید میت میکنید اون وقت دیگران رو از تقلید میت باز میدارید ، فرمودن خب بلخره مغازه هاییست که باید محفوظ باشد در هر صورت این هم یک مطلب که آیا شرطست رجولت نخیر

ایراد در بعد تقلید میت نیست در بعد تقلیدشون ایراده، تقلیدشون باطله اصلن هم مرجعشون هم 3545 ولی در بعد تقلید نخیر ،‌ وانگهی یک دلیل اینست که ایا غیر از اون اعمه اربعه اعلم و اطقایی پیدا نشده اصلن چنتا ایراد برشون یکی در اصله سنیتشون ،‌یعنی اینکه آیا اعلم اطقایی در کل قرونه اسلامی بعد از فقهای اربع پیدا نشده ؟

بعله در این بعد که اگر اونها ابوحنیفه اعلم و اطقاست مطلقا در کل تاریخ اسلامی در کل تاریخ تسنن خب تقلید میت برشون جایزه اینا میگن تقلید برشون جایزه ولیکن تقلید جایزست چجور؟ میتی که اعلم اطقا باشد علا طولل خط به طور مستمر

ولیکن در زمان خودش اگه اعلم اطقا بود تازه ابوحنیفه شاگرده امام صادق بود ، حرفای امام صادق درست نمیفهمید چطور اعلم اطقا بود ؟

با مطالعه …

بله ، بله

ما به این مقدرا امروز اکتفا میکنیم در بحث شورا اجتهاد تقلید همانطور که عرض کردم در اول بحث باری فردا پس فردا زنده موندیم مههمترین مساعله مستحدثه که بحثه نماز مسافر روزه مسافرست مصوصن بر مبنای اشکالاتی که آقایون فرمودن اشکالیم که احیانن شده که دوازده اشکال شده اینهارو با کمال محبت و به طور دقت ما جواب خواهیم داد

قبل از اینکه جواب بدیم و قبل از اینکه ما موفق بشیم عرض میکنیم که اون دوازده اشکال هر دوازده تاش وارد نیست حتا یکیش وارد نیست و این رو بعدن بحث میکنیم

به علت اینکه این مسعله رو بحث میکنیم چند جهته یکی اینکه از مهمترین مساعله مبتلا به کل مکلفان است و این دارای دو استحداث است یک استحداث اینست که سابقن عرض می شود که هشت فرسخ یک روز راه بود ولاکن الان هشت فرسخ یک روز راه نیست هشت فرسخ یک ساعت راهه ،‌بر حسب روایات متقنه صحیحه بدون اشکال عرض می شود که اذا 3751 چون هشت فرسخ یک روز راهست العان یک روز راه با عرض می شود که وساعله تند رو بیشتر از هزار کیلومتره ولی به اینا اکتفا نمیکنیم این استحداث اول استحداث زمانی ،‌استحداثه مهمتر استحاست فتواییست از نظر فتوا من قاطعم که نماز مسافر اگه به کره ماهم برد قصر نیست و روزه ام اگر به کره ماه برد روزه افطار نیست

نه روزه افطارست نه نماز قصره ، قصر کمی و قصر کیفی ،‌فقط قصره کیفی در موقع مرضست در موقعه خوفست قصره کمی و کیفی در موقعه موتقست صلات قرقا که این بحث هارو بعدن خواهیم کرد