«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرِینَ».
عرض کردیم راجع به حیات برزخیه دو بحث است. یک بحث اصل حیات برزخیه است که دو رشته از آیات آن را مورد توجه قرار دهیم و رشته سوم مانده است که حیات برزخیه سعداء که چند آیه است، میخوانیم. و بحث دوم کیفیت حیات برزخیه است که برزخ بین الدنیا و الآخرة است که این را هم بعداً بحث خواهیم کرد. صفحه 270 قرآن، سوره نحل، آیه 32 «الصّحیفة مائتین و سبعین الآیة الثّانیة و الثّلاثون» قبل از آن آیه 31: «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُمْ فيها ما يَشاؤُنَ كَذلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقينَ».
«الجنات هنا لفظیاً لغویاً مشترکةٌ بین الجنّات البرزخیّة و یوم القیامة الکبری و لکن الآیة الثّانیة تقدّم الجنة الاولی البرزخیّة «الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ»[1] حال کونهم طیّبین بالایمان و العمل الصالح. «يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» و نحن نعرف و نعلم بیقین أنّ جنة الآخرة ما دخلها أحدٌ حتّی الآن و حتّی یوم القیامة الکبری و الجنّة الحاضرة عند الموت لیست إلّا الجنّة البرزخیّة طبعاً» «الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» این «ادْخُلُوا» که گفته میشود، امر است، باید مأمورٌ به حضور داشته باشد و الّا اگر شما یک خانهای را لازم دارید، پنجاه سال دیگر خانه حاضر است، الآن به شما بگویند: داخل خانه شو، غلط است. خانه باید حاضر و مهیّا باشد که شما داخل خانه شوید که بگویند الآن داخل خانه شد و معنی «ادْخُلُوا» این است که مدخل و جنّت شما بالفعل موجود است. «و لا بدّ أن تکون جنّةٌ عند الموت حتّی یؤمر اهل الجنّة بالدّخول فیها «يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ» فی نفس الوقت «ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * هَلْ يَنْظُرُونَ» آیة ثانیة الصّحیفة ثلاثمائة ستّة و عشرین» 326 آیه 24، من اشتباه گفتم. بعد سوره فرقان است.
آیه 24. الآیة الرّابعة و العشرون الصّحیفة ثلاثمائة اثنین و ستّین. «أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقيلاً» «اوّلاً یوم القیامة الکبری لیس هناک مقیل لا صباح و لا مساء و لا کذا و لا کذا، و المقیل للإقالة بمعنی النوم و لا نوم یوم القیامة الکبری کما نستفید من آیات. ثمّ «وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ»[2] یوم الثّانی و لا بدّ أن تعنی «أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقيلاً» جنّةً قبل یوم القیامة الکبری و قوله تعالی: «وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ» و هذا الیوم، الیوم الاوّل من القیامة الکبری یوم إماتة الأحیاء» «وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِكَةُ تَنْزيلاً».
– از خود آیه نمیفهمیم در قیامت هم مقیل است؟
– مقیل برای برزخ است.
– از همین قرینه میفهمیم در قیامت هم هست.
– نخیر، اگر در برزخ بود در قیامت هم هست؟ به چه دلیلی؟ چون برزخ عمق همین عالم دنیا است، ملکوت عالم دنیا است، ملکوت اوّل عالم دنیا برزخ است، همانطور که در اینجا شمس هست و قمر هست و صبح هست و عصر هست، آنجا هم همینطور هست. آن بله، ولی قیامت وضع دیگری است که ما فعلاً نفی و اثبات نمیکنیم. ولکن از کل آیاتی که مربوط به قیامت است ما هرگز استفاده یا حتی اشارهای هم نداریم که در یومالقیامة در جنّت یا نار خواب هست. نخیر، خواب نیست. خواب چنانکه در دنیا هست در برزخ هم هست. روی بحث دومی که کیفیت حیات برزخیه است، صحبت میکنیم. آیه بعد «هذه آیة ثانیة، تدلّنا علی جنّة برزخیّة قبل یوم القیامة الکبری و لا سیّما لقوله تعالی بعد هذه الآیة: «أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقيلاً * وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ» یعنی یوم ثانی طبعاً، نفس الیوم، و یوم یعنی یوم الثّانی بعد الیوم الاوّل».
– این «يَوْمَئِذٍ» مربوط به است به «يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى»[3]؟
– کدام آیه؟
– در آیات قبل بود.
– «يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً» همه اینها برای یوم الاوّل است یا هر دو یوم. «يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ هولاء یتطلبون أن یروا الملائکه و الیوم الاوّل الّذی تری الملائکه یوم الموت طبعاً» ملائکه، ملائکه عذاب، ملائکه ثواب، «يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً» ثمّ «وَ قَدِمْنا» متی؟ فی نفس الیوم «وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً» و فی نفس الیوم «أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقيلاً» ثمّ یوم آخر «وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ» هذا یومٌ آخر». الصّحیفه أربعمائة وحدة و اربعون.
– پس این هم مربوط به دنیا میشود؟
– برزخ.
– «يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ» برای دنیا است.
– عند الموت است، عند الموت که برزخ است. سورة یس الآیه السّادسة و العشرون، الصّحیفه اربعمائة وحدة و اربعون: «قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ»، من اصحاب یس، هذه صاحب یس الّذی جاء «وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلينَ»[4] إلی قوله: «أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ * إِنِّي إِذاً لَفي ضَلالٍ مُبينٍ * إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ»[5] هنا فصّل…» در خود آیه ندارد که این بنده خدا صاحب یس را کشتند، ولی از آیه بعدی درمیآید که این را کشتند. «قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ» «متی؟ لمّا قُتل طبعاً. قُتل أو مات؟ حسب الظاهر قتل. قتلوه لأنّه انتصر لهذین النبیّین. النبیّین الّذین کانوا من قبل عیسی (ع) «قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ»، ادخل الجنّة یوم الدّنیا ما فی جنة؟ عند الموت طبعاً او عند القتل «قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمي يَعْلَمُونَ»[6] متی قال؟ بعد ما قيل له ادخل الجنّة یعنی بلا فصل، قطعاً بلا فصل بعد الموت لا بدّ أن تکون جنّة، أی جنّة البرزخیة «بِما غَفَرَ لي رَبِّي وَ جَعَلَني مِنَ الْمُكْرَمينَ * وَ ما أَنْزَلْنا عَلى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ»[7] یعنی بعد قتله طبعاً أو بعد موته «مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما كُنَّا مُنْزِلينَ»» ما به این مقدار آیات اکتفا میکنیم در اثبات اصل حیات برزخیه.
برای شهداء دو آیه، از برای اهل نار چند آیه دیروز خواندیم، از برای اهل جنّت هم چند آیه امروز، از برای کل، آیات سوره هود: «فَأَمَّا الَّذينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ»،[8] «وَ أَمَّا الَّذينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ».[9] که دیروز خواندیم. ما به این آیات اثبات میکنیم این مطلب را به وجه بیّن که ما در بحث اوّل موفق هستیم. «هنالک حیاةٌ برزخیّة منذ الموت حتّی القیامة الکبری بیومیها یوم إماتة الأحیاء و یوم إحیاء الأموات و أمّا الکیفیة» ما یک آیه در قرآن شریف داریم: «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»[10] این برزخ را معنا میکند. لفظ برزخ در کلّ قرآن یکی است. در این برزخ، روح در برزخ است، جسم در برزخ است، عذاب برزخ است، ثواب برزخ است، نوم و یقظه برزخ است، البته همه برزخ است.
– برزخ به معنای حائل است.
– برزخ حائلی که قسمتی از قبل دارد، قسمتی از بعد «عوانٌ بینهما وسیطٌ بینها، یشابه، یعنی الحیاة البرزخیّة تشابه الحیاة الدّنیا من ناحیة و الحیاة الاخرویّة من ناحیةٍ أخری، لا تشابه الدّنیا من ناحیة و لا تشابه الاخرویّة من ناحیةٍ أخری عوانٌ بینهما خلیطٌ بین الحیاة الدّنیویة و الحیاة الاخرویّة وسطٌ بین الأمرین» این معنی برزخ است، اصل برزخ اینگونه است. «وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً»[11] در قرآن داریم که آن آبی که بین آب شور و آب شیرین دریا را فاصله میدهد برزخ است، نه شور است و نه شیرین است. «بَيْنَهُما» است.
حالا قضیه کیفیت، «امّا الکیفیة الحیاة البرزخیّة بالنسبة للبدن بدنٌ برزخی لیس بدنین کما فی الدّنیا و لیس کما فی الآخرة کما نبحث» چون در آخرت بحث بسیار مهمی است که محور بحث است. «هل الانسان لمّا یُحیی یوم القیامة الکبری یحیی بنفس البدنین البرزخیّة و الدّنیوی أم یحیی فقط بالبدن البرزخی خمس احتمالات أم یحیی بنفس البدن المادّی الدنیوی أم یحیی بخلاصةٍ من البدن الدّنیوی أم یحیی بنفس الخلاصة و البدن البرزخی احتمالات خمسة» احتمالاتی است که باید بحث کنیم. آنچه نسبت به بدن دنیوی است معلوم است. در دنیا ما ذوبدنین هستیم. بدن ظاهر که در حالت یقظه با آن کار میکنیم، این بدن است و بدن باطن که بدن برزخی است، هم در ظاهر کار میکنیم هم در نوم، بدنی که در نوم سیر میکند بدن برزخی است، وقتی هم که بیدار هستیم بدن برزخی داخل در این بدن با هم کار میکنند.
«و فی الحیاة الدّنیا لنا انسانیّاً بدنان اثنان حیوانیاً شیء آخر، نباتیاً شیء آخر. نبحث حول البدن الانسانی. البدن انسانیاً هذا البدن الظّاهر الباهر. البدن الثّانی انسانیاً البدن البرزخیّة الباطن الّذی نصیر به حالة المنام» این دو بدن را در عالم دنیا داریم، روح هم در این دو بدن وجود دارد. در آخرت بین آن چند احتمال است، احتمال صحیحی که به آن خواهیم رسید این است: بدنی که قطعاً باید یوم الآخرة داشته باشیم بدنٌ مّا است. «خلاصة و سلالةٌ من هذا البدن الدّنیوی الّذی کنّا نعیشه یوم التّکلیف لا کلّ هیبةً، خلاصة و سلالةٌ من هذا البدن کأصل و البدن البرزخیّة کفرع». این دو بدن، با دنیا فرق دارد.
«و أمّا فی البرزخ لنا بدنٌ واحد هو البدن البرزخی مع نفسته فالبدن فی الحالة البرزخیّة برزخٌ بین العالمین، لماذا برزخ بین العالمین؟ لأنّه فی الحیاة الدّنیا کنّا نعیش فی بدنین اثنین الأصل هو البدن الظاهر فی الآخرة سوف نعیش بخلاصةٍ و سلالةٍ من هذا البدن لیس فی الدّنیا و لیس فی البرزخ مهما إنضمّ إلی خلاصة البدن یوم القیامة البدن البرزخی الّذی نعیشه بالبرزخ». بنابراین بدن در برزخ، برزخ است دیگر. بدن در برزخ قسمی از دنیا دارد که بدن برزخی است و قسمی از آخرت دارد، اگر بدن برزخی است، اما بدن دنیوی در کار نیست.
به تعبیر آخر: «نحن نعیش فی الحیاة الدّنیا کأصل بالبدن الظّاهری المحسوس الملموس و لکن البدن البرزخی فرق و هذا الفرق یظهر فی المنام و یوم القیامة الکبری نعیش بخلاصةٍ و سلالةٍ من هذا البدن کأصل و فرعه البدن البرزخی و لکن یوم البرزخ الأصل بلا فرع هو البدن البرزخی». البته این مطلب را عرض میکنیم و اثبات از آیات و ادلّه عقول بعداً هست، این را به عنوان فرع مطلب عرض میکنیم. پس انسان با بدن برزخی در برزخ زندگی میکند، این بدن برزخی در دنیا اصالت نداشت، فرع بود و اگر هم در آخرت باشد اصالت ندارد فرع است. اما در برزخ این بدن برزخی اصل است، این مربوط به جسم.
و اما روح، آیا روح انسان از نظر روحی هم برزخیت دارد؟ روحِ دنیا نیست؟ روحِ آخرت نیست؟ هست، همان روح است. «الرّوح لا یتغیّر و لا یتبدّل بل الرّوح هو الرّوح نفسه فی النّشئات الثلاث؛ الدّنیا و البرزخ و القیامة. لماذا لأنّ اصل التّکلیف علی الحیویّة الروحیّة الإنسانیة». بعداً که فرع است، تکلیف که متوجه به ما است به روح متوجه است، سلب و ایجاب در دنیا، در برزخ که تکلیف نیست، حساب و جزاء، در آخرت که تکلیف نیست، حساب و جزاء همه متوارد بر روح است، ولو به واسطه جسم باشد، اما ورود این حساب و جزاء و ثواب و تکلیف، یوم الدنیا، غیر تکلیف یوم البرزخ و القیامة، وارد بر روح است.
چیزی که مورد بحث است و مورد حساب است و مورد نفی و اثبات است عبارت از روح است. پس کم و زیاد شدن روح انسانی معنا ندارد، بدن است که در دنیا اینچنین، در برزخ اینچنین و در آخرت اینچنین، این هست، «و لکن نتسائل هل إنّ الحالة الروحیّة، حالة الروح الانسانیّة یوم الدّنیا و یوم القیامة الکبری و یوم البرزخ حالة واحدة؟ طبعاً لا، یوم الدّنیا الروح یعیش و لا حساب الّا قلیل». «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى * وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى * ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى».[12] این هر سه را نشئه میگیرد. «کذلک «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى» یوم الدّنیا و لکن قلیلاً ما یطبّق». عادلها همیشه کتکخور هستند و ظالمها همیشه کتکزننده هستند، اینگونه نیست که در اینجا مراعات شود، «أَكْثَرُهُمْ فاسِقُونَ»،[13] «اکثرهم جاهلون»، «أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ».[14]
بنابراین «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى» لا زیادة و لا نقیصة، در عالم تکلیف تطبیق نمیشود. درصد تطبیق بسیار پایینی است. «طبّق و لکن قلیلاً و قلیلاً تجزی. یوم القیامة الکبری «وَ أَنَّ ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى» یعنی یطبّق الحساب و الجزاء ثواباً و عقاباً مائة بالمائة». فی البرزخ بین الأمرین است. در برزخ با این روح که در جزاء و ثواب و عقاب حساب میشود؛ نه مانند دنیا خیلی کم است نه مانند آخرت صددرصد، این درصد است. درصد جزاء یومالدنیا خیلی کم است و درصد جزاء یوم القیامة بسیار است، صددرصد، درصد جزاء یوم البرزخ، برزخ است. یعنی «الانسان الّذی یثاب فی الحیاة البرزخیّة لا یثاب مائة بالمائة برزخیاً و الّذی یعاقب فی البرزخ لا یعاقب مائة بالمائة برزخیّاً». مانند کسی که کاری کرده است، او را به شهربانی و کلانتری میبرند، آنجا حساب او را درست نمیکنند، چندتا سیلی میخورد، چندتا حرف، ولیکن بعداً دادگاه خواهد بود، این مقدمه جریان است.
«بناءً علی ذلک و الحساب و الثّواب و العقاب یوم البرزخ الواردة علی الرّوح إنّما ترد وروداً برزخیّاً ببدنٍ برزخیٍ بساعاتٍ برزخیّة بیقظةٍ برزخیّة و ما علی ذلک». این مرحله حساب و ثواب و جزاء است. «و کذلک النّوم کما بحثنا»، انسان در دنیا اکثراً بیدار است، جز آنهایی که مریض هستند، در آخرت کلاً بیدار است، آقایان یک اشاره در آیات اگر پیدا کردید ما استفاده میکنیم، اصرار نداریم. یک اشاره در آیات حساب و جزاء و ثواب و عقاب قیامت نداریم که ما در قیامت خواب هستیم. «من الحدّ الآن ما وجدت لا اشارةً فی آیة الذکر الحکیم أنّ یوم القیامة الکبری منذ الإحیاء للقیامة الکبری ثمّ الحساب ثمّ الجنّة ثمّ النّار فی نوم، ما وجدت إلی حدّ الآن». انسان همین است، برای اینکه نوم برای استراحت از خستگی است، آنجا بدن، بدنی نیست که خسته بشود، بدن خسته نمیشود، چون جوهره و خلاصه این بدن است و عالم بقاء است. اصرار نداریم، ولی از نظر دلیل اینگونه است. «و إذاً النوم فی الحالة البرزخیّة و الیقظة فی الحالة البرزخیّة برزخیّان بین الدّنیا و الآخرة فی البرزخ الإنسان اکثره نائم». دلیل آن هم آیه سوره یس: «قالُوا يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ».[15]
شما در اتاق خواب چند درصد خواب هستید، چند درصد بیدار هستید؟ اتاق خواب. بعضیها یک اتاق دارند، خواب و بیدار و مطالعه و زن و بچه، آن مطلب دیگری است، در آنجا اتاق زیاد است. اتاق خواب، خانهای که چند اتاق دارد یکی اتاق مطالعه است، اتاق غذا است، اتاق خواب است، در اتاق خواب انسان اکثراً خواب است یا بیدار است؟ اکثراً خواب است، نود درصد، هشتاد درصد، هفتاد درصد، بالاخره درصد خواب در اتاق خواب بیشتر است. «یعبّر ربنا سبحانه تعالی عن الحیاة البرزخیّة و المکان للحیاة البرزخیّة المکان الّذی هو ملکوتٌ و حقیقةٌ للحیاة الدّنیویة یعبّر بمرقد» «قالُوا يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ». نوعاً خواب هستند، چون زمان برزخ هم فرق میکند. «السّرعة فی الزّمان برزخیّاً اکثر من السّرعة فی الزّمان دنیویاً».
خود من حساً مطلب را مشاهده کردم، سی و چند سال پیش پنج دقیقه آقای بروجردی را خواب دیدم، یک ساعت ما با ایشان صحبت کردیم، همه را هم نوشتیم، پنج دقیقه یک ساعت شد. ممکن است پنج دقیقه خیلی هم کمتر از یک ساعت باشد. یک چیز محسوسی است، حتی در اینجا. در بعضی از کرات وضع از نظر فیزیکی و حرکت طوری است که سرعت حرکت در آنجا بیشتر و سرعت زمان در آنجا بیشتر است. نمیخواهیم در این بحث وارد شویم، این فقط یک اشارهای است.
«و کذلک الثّواب و العقاب فی الحیاة البرزخیّة یختلفان عنهما فی الحیاة الدّنیویة و الحیاة یوم القیامة الکبری». آدم در دنیا در یخ نمیسوزد، در آتش هم یخ نمیزند، یخ نمیسوزاند، آتش هم یخ نمیزند، ولکن در برزخ در آب میسوزد. «مِمَّا خَطيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً»[16] «فی نفس الیم فی نفس البحر». هر چه آب دریا گرم باشد، بالاخره احراق نمیکند، نار نیست، در طوفان نوح «مِمَّا خَطيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصاراً»، چگونه میشود؟ اینجا است که احیاناً سؤالاتی میشود، کسانی که منکر عذاب و ثواب و حیات برزخی هستند، میگویند: ما رفتیم و قبر را شکافتیم مرده همینطور خوابیده، بلند نشده، مرده نه داغ است، نه سرد است، نه خنک است، نه میخورد، نه میآشامد، نه نکاح میکند، نه حورالعین دارد، اینها را ندارد، جسد آنجا افتاده است.
– برزخ که در قبر نیست.
– یکی از جوابها این است. یکی این است که برزخ قبر نیست، قبر زیر خاک که نیست. «الحالة البرزخیّة و الحیاة البرزخیّة لیس مکانها تحت الارض فقط، لا، أحیاناً یذوب، أحیاناً یحرق، أحیاناً یقطّع، أحیاناً یدفن». در تمام این حالات قبر است. اینکه میگویند شب اول قبر، تصور میکنند که هر وقت زیر خاک کردیم، خیر، شب اوّل قبر شب اوّل موت است. اگر کسی مُرد و در سردخانه گذاشتند، یک مقداری ماند، بعد که میخواهند دفن کنند میگویند شب اوّل قبر است، غلط است. شب اوّل قبر شب یعنی اوّل موت.
- پس تلقین چه فایدهای دارد؟
- تلقین یک تشریفاتی است که میت را متذکر بشویم. اگر اهل سعادت است، عوارضی که بر او وارد شده ممکن است یک قفسی حاصل کند، تلقین میکنند که او هم بگوید. از واجباتی نیست که… ولی در اصل حیات برزخی داریم بحث میکنیم.
«الحیاة البرزخیّة عمقٌ و ملکوتٌ للحیاة الدّنیویة من الناحیة الروحیّة و من الناحیة البدنیّة کذلک». در اینجا این انگشتر من داغ نیست، سرد هم نیست، اما اتمهایی که این انگشتر را تشکیل داده، اگر این اتمها باز شوند منفجر شوند، انفجار اتمی ایجاد میکنند. پس منافات ندارد، این الآن باز نشده سرد است، یا ولرم است، داغ نیست، اما باز شود اینطور نیست. این مثال بود عرض کردم. تداخل نار برزخی با یخ دنیوی، تداخل یخ برزخی با نار دنیوی، همه تداخلها درست است منافات هم ندارد. اگر کسی گفت: من رفتم -مثال است- قبر را باز کردم دیدم این آدمی که اهل آتش است نسوخته، بلکه کفن بسیار خوبی هم به او کردهاند، این بنا نیست بسوزد.
«العذاب و الثّواب فی البرزخ لا یردان علی هذا البدن، لا، هذا البدن لا یعجّل ثوابه و لا عقابه انّما یعجّل الی یوم القیامة الکبری خلاصة و قسم اصیل من هذا البدن». اصلاً بحث ما با آنها جدا است، مرکز بحث فرق میکند. در برزخ به این بدن هیچ کار نیست، چون برزخ است، این بدن برای دنیا است، قسم آن برای آخرت است. در برزخ بدن برزخی در جنت برزخیه، یا نار برزخیه، ثواب برزخی، عقاب برزخی، مُسائله برزخی. «اشتهر بین العوام، العوام من معمّمین أو غیرهم انّه لمّا یموت الانسان یقبر، یقف، یجلس و یتسائل» کجا یجلس؟ جایی نداشته که بنشیند. «یقف، یجلس و یتسائل اذکر مرحوم الشیخ الشاه آبادی أنّه کان اوّل اساتید فی المعرفة و فی القرآن کان یقول هکذا. اذا کان الانسان میّت و فی اللیلة الأولی بعد موته اذا یتسائل بهذا البدن. یعنی یحیی مرّة ثانیة، یحیی مرّة ثانیة، حتّی یسئل حتّی یجیب فاذاً لا بدّ أن ننبش قبره ثمّ نکفّن مرّة الثانیة ثمّ نغسّل مرّة الثانیة» حرف خوبی است.
کسانی که در رجعت از حیات برزخی برمیگردند یا احیاناً «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ»[17] اینهایی که از برزخ برگشتند اگر مردند، دوباره غسل لازم است؟ تکفین و تجهیز لازم است یا نه؟ بله، اگر صد مرتبه هم باشد، اینطور است. این وظیفه شرعی ما است. ما از نظر فقه اصغر وارد میشویم، از نظر فقه اصغر اگر کسانی بعد الموت زنده میشوند و با این زبان سخن میگویند و با این گوش میشنوند، مجدداً روح در این بدن وارد میشود، اشکال بسیار ساده این است که مجدد از خاک بیرون بیاوریم، غسل بدهیم و نماز بخوانیم و بعد برگردانیم. دوباره همینطور میشود، همه آشکار میشود. همین که آشکار شد إلی یوم قیامة الکبری مرتب ما باید همه کارهای خود را کنار بگذاریم، مرتب نماز میّت و غسل میّت و کفن میّت را داشته باشیم؛ این نیست. «البدن المحاسب و المثاب و المعاقب و الحیّ یوم البرزخ لیس إلّا البدن البرزخی الّذی تطیر به حالة النوم فی الرّوئی و حالة الرؤیا و حالة النّوم الّتی فیها تری و تسمع و ترکض و تمشی و کذا و کذا» این برای آنها است. بنابراین قیاس نباید کرد که اگر ما ندیدیم، خوب ندیدیم. چون مربوط به این بدن نیست. پس این عذاب و ثواب برزخی مربوط است به روح با این بدن نه، بلکه با بدن برزخی.
– [سؤال]
- نه اینطور نیست. «مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً وَ مَنْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً»[18] فقط برای رجعت است. آن روایات –مراجعه میفرمایید- برای رجعت است. اما کسانی که در برزخ هستند به هر حالی از حالات هستند، اینها اگر اهل ثواب هستند ثواب برزخی دارند، اهل عذاب هستند، عذاب برزخی دارند. بله، شفاعت اینگونه است که میفرمایید. شفاعت مربوط به یوم القیامة الکبری است و در برزخ شفاعت نیست.
- [سؤال]
- اگر چنین چیزی باشد بر خلاف آیات خواهد بود. چون اصحاب الجنة اینگونه هستند که قبلاً آیات آن را خواندیم، اصحاب النار بعد الموت عذاب میبینند، اصحاب الجنة ثواب میبینند. این کسانی که میفرمایید بینابین هستند یا اصحاب النار هستند یا اصحاب الجنة هستند. بینابین که نمیشود باشند. اصحاب النار هستند زیاد یا کم ، اصحاب الجنّة هستند زیاد یا کم. بالاخره عذاب…
- در روایات هست، نسبت به این مرحلهای که بیشتر خواب هستند.
- صددرصد نیست «يُلْهَى عَنْهُمْ»[19] را میخواستم معنی کنم. «يُلْهَى عَنْهُمْ» یعنی عذاب و ثواب در برزخ صددرصد نیست. «يُلْهَى عَنْهُمْ» به این معنا است. «يُلْهَى عَنْهُمْ» لا بتاتاً اطلاقاً» کلاً اگر اهل عذاب است، عذاب نیست. اگر اهل ثواب است، ثواب نیست. نخیر، «يُلْهَى عَنْهُمْ» به همان تعبیر آیه مبارکه «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى * وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى * ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى». «ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى» این جزاء اوفی صددرصد است، برای قیامت است. اما در برزخ جزاء اوفی نیست، بینابین است. «يُلْهَى عَنْهُمْ» یعنی از آن جهتی که صددرصد است، الهاء میشوند.
- [سؤال]
- بله، این یک معنای «يُلْهَى عَنْهُمْ» است. اینکه برای همه است. «يُلْهَى عَنْهُمْ» برای کل که همه خواهند بود.
– «مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ» نیست؟
– نه، غیر از معصومین است، «مَحَضَ الْإِيمَانَ» نیست. غیر از معصومین فقط؛ چون «مَحَضَ الْإِيمَانَ» و «مَحَضَ الْكُفْرَ» فقط برای رجعت بوده، این تعبیر فقط برای رجعت است، اما «يُلْهَى عَنْهُمْ» در این دو بُعد که بُعد دوم را میفرمایید…
- [سؤال]
- کسی که مقرّب است، چرا سؤال شود؟ کسانی که از سابقین هستند، اصلاً از آنها سؤال نمیشود. به نص آیات در قرآن، سابقین که معصومین هستند اصلاً سؤال ندارند. فقط اصحاب یمین و اصحاب شمال سؤال دارند.
- [سؤال]
- این سؤال چه سؤالی است؟ سؤال اعمال نیست. «ما ذا أُجِبْتُمْ»[20] بله، سؤال اعمال. ما راجع به مسائله و حساب و جزاء و اینها، این بحث را به قیامت میاندازیم. چون اینجا بحث برزخی به صورت اشاره است، من اینجا شش مورد یادداشت کردم، شش خصوصیت که برای برزخ است. «البدن فی البرزخ برزخیٌّ بین الدّنیا و الآخرة، الثانی: النّوم فی البرزخ اکثر من الدّنیا و لیس فی الآخرة، الثالث: جزاء یوم الدّنیا قلیل یوم الآخرة مائة بالمائة و فی البرزخ عوان». «يُلْهَى عَنْهُمْ» به این معنا است. «يُلْهَى عَنْهُمْ» نه اینکه خواب، همه خواب هستند «إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ».[21] «يُلْهَى عَنْهُمْ» یعنی صددرصد جزاء در آنجا نیست. «الرابع: الرجوع من البرزخ إلی الحیاة الدّنیا ممکن کما رجعوا کثیر و کما یرجعوا یوم الرجعة و لکن الرجوع من یوم الآخرة إلی البرزخ أو الدّنیا مستحیل. الخامس: البرزخ لیس قبراً أرضیاً. إنّما القبر ما یقبر الانسان و یحافظ علیه و یستر الانسان، إمّا ستراً فی الارض او فی الماء او فی الهواء و ما إلی ذلک» کسی را که در اسید ریختند، آب شده و از بین رفته، او قبر دارد، قبر او در اسید است.
- یک اصطلاحی در روایات است که عالم قبر یعنی عالم برزخ.
- ما همین را داریم رد میکنیم. خاک یکی از مصادیق برزخ است «بسم الله» ولکن برزخ صرف این خاک نیست. وقتی که روح از بدن خارج شد… اینها خصوصیاتی است که از برای حالت برزخیه بین الموت و الحیاة است. راجع به شفاعت ما آیات و روایاتی داریم که آیا مربوط به برزخ است؟ قیامت نیست؟ مربوط به قیامت است، برزخ نیست؟ مربوط به هر دو است یا هیچ کدام نیست. این بحث شفاعت را قبلاً داشتیم و اگر هم در سلسله بحث موضوعی نداشتیم، إنشاءالله در قیامت خواهد آمد که بحث میکنیم و این بحث در قیامت، قیامت خواهد کرد إنشاءالله.
الآن ظاهراً میتوانیم به بحث معاد منتقل شویم. مقدماتی را عرض میکنم بر مبنای مقدماتی که بحث میشود… البته این مقدمات به حساب این نیست که الآن بخواهیم دلیل بیاوریم، الآن احتمالات را عرض میکنم. «یوم القیامة الکبری یومان اثنان حسب نصوص من آیة الذکر الحکیم، الیوم الاوّل یوم الإماتة کما کرّرنا، یوم الأماتة «وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فيهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ»[22] و الآیات حول القیامة الکبری مثلثة الدلالات» قسمتی از این آیات راجع به قیامت اولی است.
«إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ * وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ * … * وَ إِذَا السَّماءُ كُشِطَتْ»؛[23] «وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ * وَ أَلْقَتْ ما فيها وَ تَخَلَّتْ».[24] اینها قیامت اولی است. قسمتی از آیات قیامت ثانیه است. قیامت ثانیه «يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطيعُونَ»[25] آیاتی که مربوط به حیات یومالقیامة است که إحیاء بعد الإماته است. «القسم الثالث الآیات الّتی تدلّنا علی مزج الأمرین تقول القیامة و لکن تبیّن القیامة الاولی القیامة» تعبیر قیامت در اینجا خیلی مناسب نیست، مگر قیامت به معنی سلبی «القیامة الاولی أو الآخرة الاولی باعتبار إماتة کلّ الأحیاء بصورةٍ ساحقةٍ ماحقة إلّا من شاء الله طبعاً» من شاء الله که مقرّبین و محمّدیین (ص) هستند، برای اینها موت و صعقهای حاصل نمیشود. با همان حیات برزخیه روح با بدن برزخی منتقل میشود به آن بدنٌ مّائی که خداوند از این بدن به عنوان خلاصه و به عنوان سلاله انتخاب میکند که از مهمترین بحثهای ما در حیات قیامت حیاة و قیامت إحیاء، بدن است. کدام بدن است؟ پنج احتمال دارد که اشاره کردم و بعد عرض میکنم. پس قسمت سوم از آیات این دو جهت را میگوید، هم قیامت إماته و هم قیامت إحیاء، این مرحله اولای بحث است.
«المرحلة الثانی البحث نعرف أنّ الرّوح الّذی یعیش فی الحیاة الأخرویّة بالمرحلة الثانیّة و هی مرحلة الإحیاء، الرّوح نفس الرّوح. فی النشئات الثّلاث کما بیّنا نفس الرّوح و لکن البدن کیف؟ البدن یوم الدّنیا معلوم؛ بدنان اثنان، یوم البرزخ المعلوم؛ البدن البرزخیّ و یوم القیامة کیف؟» در اینجا است که شبهه آکل و مأکول و شبهههایی که ابوعلی سینا کردهاند یا ملاصدرا کردهاند، ملاصدرا آخر سر رسید به اینکه بله، معاد جسمانی است، اما از جسم هیچ چیزی نمانده است، یعنی مدام کوتاه کردند و کوتاه کردند، تراشیدند، جسم صورت و هیولا است، هیولا نیست، فقط صورت هست، صورت بیهیولا چیست؟ بحث خواهیم کرد. چون نتوانستند بفهمند که بدنٌ مّائی یوم القیامة الکبری إحیاء خواهد شد و روح در آن قرار خواهد گرفت.
«البدن یوم القیامة الکبری بین احتمالاتٍ خمس: الاحتمال الاوّل نفس البدنین یوم الدّنیا. احتمال، احتمال الثانی البدن البرزخیّ» در تمام مراحل روح هست، روح همانطور است. «الاحتمال الاوّل نفس البدنین فی الحیاة الدّنیا لیوم القیامة الکبری، الاحتمال الثانی البدن البرزخی، الاحتمال الثالث هذا البدن من دون البدن البرزخی، الاحتمال الرابع: بلا بدن کما یقوله و یقوله جماعة، الاحتمال الخامس: بدنٌ هو خلاصةٌ عن هذا البدن. أجزاءٌ من هذا البدن الدّنیوی الّتی کنت تعیشها طول زمن التکلیف لا الاجزاء الموجودة، لا، اجزاءٌ اصیلة متینة مکینة باقیة صلبة من هذا البدن. قلّة أو کثرة». اینها احتمالات است.
مرحله سوم بحث، مرحله سوم بحث این است که در یکی از این احتمالات که از این بدن اجزایی گرفته میشود، این اجزاء کدام است؟ اجزایی است که در طول تکلیف در اختصاص من است؟ نخیر، اجزای دیگری هم از اجزای اصلیه بدن دیگران است. سوم، اجزای دیگری که نه بدن اصلی دیگران هست و نه چیزی، اینها مهمان هستند. اجزای فرعیه مهمان هستند. با کدام اجزاء آن بدنی که یوم القیامة الکبری إحیاء میشود إحیاء خواهد شد؟ این سلسله بحث را در سه بُعد آن داشته باشیم و بحثهای دیگری هم هست که بسیار بسیار عمیق است و بحثهایی که تاکنون کردیم. البته از نظر ادلّه عقلیه بحث کردیم، از نظر ادلّه عقلیه تا آنجا که عقل میتواند بفهمد، تا اندازهای بحث کردیم. اما آنچه را نقل دلالت دارد. «و الآیات المقدّسة القرآنیّة تدلّنا دلالة واضحة فاصحة بیّنة تماماً مائة بالمائة بماذا نُحشر و کیف نتسائل و ما إلی ذلک من میّزاتٍ للحیاة یوم القیامة الکبری».
«اللَّهُمَّ اشْرَحْ صُدُورَنَا بِنُورِ الْعِلْمِ و الْإِیمَانِ وَ مَعَارِفِ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ وَ وَفِّقْنَا لِمَا تُحِبُّهُ وَ تَرْضَاهُ وَ جَنِّبْنَا عَمَّا لَا تُحِبُّهُ وَ لَا تَرْضَاهُ».
«وَ
السَّلَامُ عَلَیْکُمْ».
[1]. نحل، آیه 32.
[2]. فرقان، آیه 25.
[3]. همان، آیه 22.
[4]. یس، آیه 20.
[5]. همان، آیات 23 تا 25.
[6]. همان، آیه 26.
[7]. همان، آیات 27 و 28.
[8]. هود، آیه 106.
[9]. همان، آیه 108.
[10]. مؤمنون، آیه 100.
[11]. فرقان، آیه 53.
[12]. نجم، آیات 39 تا 41.
[13]. توبه، آیه 8.
[14]. نحل، آیه 83.
[15]. یس، آیه 52.
[16]. نوح، آیه 25.
[17]. بقره، آیه 243.
[18]. تفسیر القمی، ج 2، ص 131.
[19]. بحار الأنوار، ج 6، ص 235.
[20]. مائده، آیه 109.
[21]. زمر، آیه 68.
[22]. زمر، آیه 68.
[23]. تکویر، آیات 1، 2، 11.
[24]. انشقاق، آیات 3 و 4.
[25]. قلم، آیه 42.