
فهرست رساله نوین
مسئله ۱
مسائل شرعیه چند قسم است:
الف) عقاید اصلى: اصول دین، که خود اجتهادى و بهدوگونه است:
۱ ـ نوعى که بهگونهاى خودکفا خودتان آنها را با دلیلهایشان مىدانید و بدانها قانعید.
۲ ـ نوعى دیگر که با پرسش از شرعمداران با ادلهى قانعکننده بهآنها در حد توان و امکانتان قانع مىشوید.
ب) احکام فرعى که این نیز بر دو قسم است:
۱ ـ احکامى که همچون عقاید نیازمند بهدلایل قانعکننده است.
۲ ـ احکامى که در هرصورت یا باید دربارهى آنها اجتهاد خودى و یا غیرى کرد. و یا در صورت عدم توان اجتهاد نوبت بهاحتیاط یا تقلید مىرسد.
مسائل اجتهاد و تقلید و احتیاط، و تقلید اعلم از قبیل مسألهى اخیرند که تقلید بى دلیل در آنها باطل است. و این مسأله که در رسالههاى عملیه تکرار شده که در تقلید اعلم باید از اعلم تقلید کرد، مورد انتقادهاى زیرین است:
شما براى چه و که این مسأله را ضمن مسائل تقلیدى در رسالههاى تقلیدىتان آوردهاید؟ اگر براى مقلدانتان ذکر کردهاید این توضیح واضح است! چون اینان بههر دلیلى از شما تقلید کردهاند، و دیگر چه معنى دارد که در این مسأله مجددا از شما تقلید کنند؟ یا براى مقلدان دیگران این مسأله را ذکر کردهاید، پس معنایش این است که آنها تقلیدشان را رها کنند و از شما در این مسأله تقلید کنند؟ و یا براى کسانى که هنوز از کسى تقلید نکردهاند، در این صورت هم این مسأله هرگز براى ایشان نقشى ندارد، زیرا خود وجوب تقلید اعلم یا براى ایشان روشن است که از شما یا دیگرى تقلید خواهند کرد، و یا هنوز روشن نیست که هرگز این فتواى شما براى ایشان الزامآور نیست.
و بالاخره شما در این فتوى هیچ مخاطبى ندارید بنابراین فتواى شما هرگز براى کسى الزامآور نیست. و از نظر قاعدهى منطقى نیز این خود دور صریح و محال است، زیرا وجوب تقلید اعلم خود برمبناى تقلید از شماست، و وجوب تقلید از شما هم برمبناى وجوب تقلید اعلم است، که هرگز ثابت نشده. در اینجا نیز چنانکه در اثبات اصول عقاید شرعمداران مؤظفند که با بیانى رسا و قانعکننده مکلّفان را در مسائل اجتهاد، تقلید و احتیاط قانع کنند، و حکم تقلید اعلم و امثالش را نیز باید با ادلهى قانعکنندهى کتاب و سنت براى دیگران ثابت کنند. تا هر مکلفى برمبناى قناعت اجتهادى راه خداى تعالى را در این مسائل بپیماید، چنانکه ما نیز با مسائل مستدل ـ از جمله در وجوب تقلید از اعلم ـ در این رساله اینگونه عمل کردهایم که راههاى قانعکنندهى اجتهادى را بهروى خواستاران ادّلهى شرعیه باز نمودهایم.
بنابراین همانطورى که اصل وجوب تقلید تقلیدى نیست، حکم تقلید اعلم هم تقلیدى نیست، و مانند اصول عقاید برمبناى استدلالى قانعکننده بهعهده خود مکلفان است که یا با اجتهادى خودى و یا غیرى قانعکنندهاى، وجوب آنها را ثابت کنند.
مسأله ی 1- تقليد در اصول عقايد و مانندشان- چون وجوب اصل تقليد و تقليد اعلم- جايز نيست، بلكه يا بايد با دلايل كافى خودتان در اين زمينه اجتهاد كنيد، و يا با پرسش از شرعمداران با ادله ى كافى قانع گرديد. در فروع دين نيز در مسائلى مانند اصل وجوب نماز، روزه و … تقليد راه ندارد و تنها در مانند احكام فرعى نماز، روزه و … بايد تقليد كرد، كه البته مراد از تقليد پيروى بى چون و چرا هم چون يهود و نصارى از علمايشان نيست، بلكه با پيروى شما از دلايل قانع كننده ى مجتهد است، و يا با اطمينان به اين كه مستندات آن مجتهد برمبناى قرآن و سنت قطعى است.
مسئله ۲
«اجتهاد» و یا – با واژهای بهتر و رساتر- «استنباط» برحسب کریمهی: «وَلَوْ رَدُّوهُ إلَی الرَّسُولِ وَ إلی اولی الأمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» (سورهی نسا، آیهی ۸۳) «اگر مسئله ی تاکتیک سرّی جنگی را به پیامبر و به فرماندهان جنگیشان ارجاع دهند همواره حکم آن را برخی از استنباط کنندگانشان: «فرماندهان دانشور» استنباط و کاوش میکنند.
مسئله ۳
«تقلید» هم به واژهی برترش «اتّباعِ احسن القول»: پیروی از بهترین سخن پیرامون احکام شرعیه است برحسب آیهی کریمهی: «فَبَشِّرْ عبادِ. الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أحْسَنَهُ أولئکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أولئکَ هُمْ أولُوا الألْبابِ» (سوره زمر، آیهی ۱۸) «پس به بندگان من نوید ده، آنان که سخن [حق] را با کوشش و کاوش به گوش [دل] میشنوند و بهترینش را پیروی میکنند، اینانند کسانی که خدا هدایتشان کرده و هم اینان خردمنداند». این دو واژه، که اجتهاد و استنباطش در اصل به معنی جستجویی شایسته از آبهای صاف پنهان، و بهاصطلاح تکاپویی شایسته برای بهدست آوردن مخازن علمی و معرفتی کتاب و سنت است، تقلید و پیروی نیز به معنای آشامیدن همان آب آشکار شده است، و در این جا با افزودن واژهی «احتیاط» مثلثی از هندسهی مسئولیت مکلفان را در زمینههای احکام شرعیه ی مورد اختلاف فقیهان تشکیل میدهد.
مسئله ۴
هر مسلمان عاقل و مكلفى بهحكم ايمانش مىداند كه در برابر احكام الهيه مسئوليتى مستقيم دارد، زيرا خطابهاى قرآن و سنت همگان را ـ بدون واسطهى ديگران ـ دربرمىگيرد، و ناگزير هر مكلفى بايد اين احكام را بر پايهى «كتاب و سنت» بداند تا بتواند بهآنها عمل كند، و در هر صورت آياتى مانند: «لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكْ بِهِ عِلْمٌ»(سورهى إسرإ، آيهى ۳۶) مسئوليت دانستن علمىِ صحيح و شايستهى احكام اسلامى را برعهدهى همهى مسلمانان مكلف نهاده، و آنها را در پيروى از آنچه بهآن علم و اطمينان ندارند بازداشته، و راه دنبالروى و تقليد كوركورانه و ناآگاهانه را بهطور كلى بهروى همگان بسته است، كه شخص مسلمان هر اندازه هم از مسائل اسلامى ناآگاه باشد پيرويش از آنچه مطرح است بايستى از روى آگاهى باشد و بس. آرى قرآن راههاى علمى را بروى كل مكلفان گشوده ولى گروهى بهعنوان انسداد باب علم، راه علم را بروى خود و ديگران بستهاند، و بهجاى آن راه ظن و گمان را گشودهاند! گويى خداى تعالى ـ نعوذبااللّه ـ از بيان قاطعانهى علمى براى ما مكلفان عاجز، يا خائن و يا نادان بوده است!!!
و از طرفى هم «إنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَاللّه الصُّممُّ البُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ»(سورهى انفال، آيهى ۲۲) «بدترين جنبدگان نزد خداى تعالى كر و لالهايى هستند كه نمىانديشند و عقل و هوش خود را بهكار نمىگيرند».
اين دانستن يا بهچهرهى خودكفا و مستقيم است كه احكام شرعيه را از كتاب و سنت استنباط كند، و بهاصطلاح مجتهد است.
و يا خودش توانايى آن چنانى را ندارد، كه يا بهعلت عدم استعداد ذاتى و يا بهعلّتِ ضرورت شغلى براى معيشت زندگى، توان استنباط شايسته و بايسته را ندارد، و اينجا بايستى از شايستگان كمك بگيرد، كه در صورت امكان ميان نظراتشان احتياط كند، مگر در صورتى كه احتياط خود برخلاف احتياط باشد و يا موجب عسر يا حرج گردد، كه اين «احتياط» زندگى را بر او سخت و تنگ يا ناشدنى سازد، و برحسب كريمهى «يُريدُ اللّه بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ»(سورهى بقره، آيهى ۱۸۵): «خداى سبحان از شما آسانى خواسته و نه سختى» چنان احتياطى نه تنها واجب نيست، بلكه در صورت عسر و زيان يا تضاد حرام نيز مىباشد.
در غير اين صورت بايستى «تقليد» و بهعبارتى ديگر از بهترين نظرات فقيهان قرآنى پيروى كند، و اينگونه تقليد كه خود اجتهادى است اجمالى نه تنها با عقل و شرع سازگار است، بلكه اساسا كارى است عقلى و شرعى كه «فاسألوا اهل الذكران كنُتُمْ لاتَعْلَمُونَ» (سورهى نحل، آيهى ۴۳): هرگاه نمىتوانى بدانى، از آنكه مىداند بهشايستگى بپرس، كه در اينجا ترك تقليد بىعقلى است زيرا موجب ترك انجام تكليف الهى است، و مسلما برعهده تمامى مكلفان است كه از هر راه درستى تكاليف خود را بهخوبى بدانند و سپس بهآنها عمل نمايند.
مسئله ۵
روی همین مبنا است که امام باقر علیهالسلام به مقلدان خود میفرمود: هرگاه برای شما حدیثی گفتم از من بپرسید که مستند قرآنیاش چیست تا شما را به آن آگاه سازم. این شیوه و روش امام معصوم علیهالسلام است برای مسلمانان، پس چه شایستهتر و بایستهتر است که شرعمداران ما که نائبان غیرمعصوم آن بزرگوارانند نیز با پیروانشان این گونه رفتار کنند؛ و نه آنکه بگویند جاهل را با عالم بحثی نیست، و با ذکر ننمودن دلیل مردم را به پیروی کورکورانه از خودشان وادارند.
مسئله ۶
استنباط و یا تقلید و احتیاط- هر سه در اصل استنباط با درجاتی برابرند و تنها در تفصیل و اجمال نابرابرند، به این معنا که استنباط بررسی مفصل و مستدل به کتاب و سنت است، اما تقلید و احتیاط بررسی اجمالی آنهاست و این هر سه تنها در احکام فرعیه ی غیر ضروری جاری است، که یا در اصل غیر ضروری و اختلافی است، و یا هنوز برای شما صد درصد روشن نیست، زیرا این هر دو و یا هر سه راه تنها برای بهدست آوردن احکام الهی است، که اگر حکم خدای تعالی از هر راه درستی در دست شما باشد دیگر هیچ گونه تکاپویی برای بهدست آوردن مجهول نخواهید داشت.
مسئله ۷
در اصول عقیدتی که پایههای دین است تقلید هرگز راه ندارد، و باید با برهان روشن و قانع کنندهای ثابت گردد و دیگر هیچ، که این جا تنها گرایش یقینی خودی مطرح است، و بالاخره باید دلیلی روشن و روشنگر شما را قانع کند، و هر مکلفی باید به اندازهی قناعت شخصی خود پایههای عقیدتیاش را به اصول دین محکم و مستحکم سازد. این جا اگر مکلف در دستیابی به این گرایش درست و پابرجا خودکفا شده است که چه بهتر، وگرنه بایستی از آگاهان و شرعمداران عقیدتی شایسته کمک بگیرد، نه به گونه ی تقلیدی، بلکه با براهینی که برای او قانعکننده باشد، و این خود اجتهاد و استنباطی است تفصیلی- ولی باواسطه- که هم چون اجتهاد بی واسطه برای گرایش شایستهی عقیدتی کافی است. و این بایدها و نبایدها چه در لزوم اجتهاد عقیدتی، و چه در بررسی سهگانه در مسائل فرعی، اینها هم هرگز تقلیدی نیستند، زیرا همهی آنها بر مبانی صحیح و بر پایههای فطری و عقلی و فهم انسانی استوارند، و این جا بر شرعمداران لازم است که این گونه بایدها و نبایدها را برای دیگران با دلیل و برهان به خوبی روشن سازند، که نارسائیهای قصوری و یا تقصیری آنها را برطرف سازند.
مسئله ۸
پیرامون اجتهاد یا تقلید و یا بالاخره احتیاط، دو آیهی قرآنی سورههای «نَحْل» و «زُمَر» زیربنای تمامی مسائل مورد کاوش و پرسشاند، که: «وَ ما أرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إلَّا رِجالًا نُوحِی إلَیْهِمُ فَاسْألُوا أهْلَ الذِّکْرِ إنْ کُنْتُمْ لاتَعْلَمُون. بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ انْزَلْنا إلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلناسِ ما نُزِّلَ إلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونْ» (سورهی نحل، آیات ۴۳ و ۴۴) «و ما پیش از تو «ای محمد» هرگز- برای دعوت مردمان- نفرستادیم مگر مردانی را که به آنها وحی میکنیم پس از آگاهان بپرسید اگر به گونهای بودهاید که نمیتوانید با ادلهی آشکار و کتابهای وحی الهی بدانید، و این «ذکر» [قرآن کریم] را بر تو «محمد» فرستادیم که آنچه را برای مردمان فرستادهایم بیانگر باشی و شاید بیاندیشند».
و «وَ الَّذِینَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ أنْ یَعْبُدُوها و أنابُوا إلیِ اللَّه لَهُمُ الْبُشْری فَبَشِّر، عِبادِ. الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أحْسَنَهُ أولئکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَأولئکَ هُمْ أولُوْالإلْبابِ» (سورهی زمر، آیات ۱۷ و ۱۸) «و کسانی که- بی چونوچرا- از پرستش و پیروی «طاغوت» دوری جستند و به سوی [الله] راه یافتند، و (از هر که و هر چه هست تنها به سوی او) با توبه و پوزش از گذشتهها راهی حق شدند، پس نوید ده بندگان مرا، آنان که سخن [حق] را به خوبی میشنوند [که با کاوش و کوشش سخنان حق را به دل و جان میپذیرند] و سپس بهترین سخن را (در راستای بیانگری بنیادین حق) پیروی میکنند، تنها اینانند که خدایشان هدایت کرده و تنها اینانند صاحبان اندیشه و مغز» و چون برحسب آیاتی چند مانند «اللَّهُ نَزَّلَ احْسَنَ الْحَدیثِ کِتاباً مُتَشَبِها» (سورهی زمر، آیهی ۲۳) قرآن تنها قول احسن است. در نظرات حسن و احسن شرعمدارانِ پژوهشگرِ قرآنی هم که دارای درجات حسن و احسن در تَفَهُم قرآنی میباشند تنها فهم احسنشان مورد پیروی مکلفان است و بس، گرچه قرآن کلًا احسن القول است. ولی در صورت اختلاف تکاملی قرآن پژوهان، اکمل و احسنش تنها شایستهی پیروی علمی، عقیدتی و عملی است.
در آیهی «نحل»، «أهل الذکر» که از دیدگاه قرآن آگاهان شایسته به کتاب و سنت قطعیه اند، تنها این شایستگان مورد پرسِشِ درستِ نادانستههایند، اما برای چه کسانی این پرسش شایسته و بایسته است؟ برای شما مکلَّفِ مسؤل، بهشرط «إنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» اگر نمیدانسته اید و نمیتوانید بدانید، که یا توانایی و کشش ذاتی آن را ندارید، و یا گرفتاری و مسئولیت و موقعیت زندگی به شما چنین فرصتی را نمیدهد که نادانستههایتان را با استنباط تفصیلی از کتاب و سنت جویا شوید، و یا اگر در هر دوی اینها عذری ندارید، ولی اکنون تکلیفی فرا رسیده و شما فرصتی برای آنگونه دانستن خودکفای اجتهادی ندارید، در این مثلث مشترک الزوایای «إنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» پرسش از «أهْل الذِکْر» حتمی و بایسته است، گرچه در ضلع سومش احیاناً کوتاهی کردهاید که خود را در راه دستیابی به تکلیف حاضر از پیش آماده نکردهاید.
و آیا این جا تنها جای صِرفِ پرسش است، که تقلیدی کورکورانه برای شما کافی باشد؟ هرگز چنان نیست، زیرا برمبنای «بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ» پایهی اساسی این تکلیف چندبعدی است که یکی از آنها پرسش از «أهْل الذِّکْر» میباشد، که باید برمبنای «بَیِّنات و زُبُر» با براهین روشن و روشنگر کتابهای وحی تحقق یابد، در جو اسلامی هر دوی بینات و زبرش «کتاب و سنت قطعیه» است زیرا این هر دو که معجزهی رسالت و خود رسالت میباشد در قرآن جمع است، که هرگز زمینهای برای اختلاف در میان عاقلان ندارد. و اگر در شرایع دیگر بینّات، معجزات انبیاء، و زُبُر کتابهای آسمانی بوده است. امّا در شریعت پایانی هر دوی آنها در [قرآن کریم] جمع است که سنت محمدی صلی الله علیه و آله و سلم هم اصلش قرآن است. چه در بعد دلالت لغوی و یا دلالت وحیانی ویژه از حروف رمزی رسمی، و یا رمزهایی در کلمات دالّش و بطون آیاتش. و میبینیم، همانگونه که «أهل الذِّکْر» تنها بر محور «بَیِّناتْ و زُبُر» آگاهان شایسته و بایسته میباشند، پژوهشگران و پرسشکنندگان از آنان نیز بایستی «بالبینات و الزبر» پرسش کنند، و نه آنکه هر چه از آنان شنیدند بدون هیچ برهانی بپذیرند که در این صورت تقلیدشان کورکورانه و یهودی گونه خواهد شد.
مسئله ۹
در پرسش از اهل الذکر اگر شما خود دارای نیروی استنباطید، بایستی پرسش شما نیز بر پایهی «کتاب و سنت» باشد که اگر از دیگران هم پیروی کنید باید پیروی و تقلید شما نیز بر همین مبنای تفصیلی باشد، وگرنه لااقل بایستی تا سرحد امکان تحقیق کنید تا بفهمید که شخص مورد سؤال شما تنها برمبنای «بینّات و زُبُر»- که برای مسلمانان کتاب و سنت است- نظر میدهد و دیگر هیچ، که «اهل الذکر»: دانایان، هراندازه هم که دانا باشند اگر بر محور قرآن و سنت قطعیه نظر ندهند هرگز نظرات و فتاوای آنها هیچ گونه ارزشی ندارند. بنابراین همگی مکلفان بایستی در راه به دست آوردن مجهولات دینی خود اجتهاد و استنباط کنند، جز آنکه بر هر کس به اندازهی توان و استعداد و امکانش این کاوش واجب است که اجتهاد تفصیلی و یا اجمالی داشته باشد، گرچه بُعْد دُوُمَشْ- به اصطلاح- تقلید است، ولی خود این تقلید هم اجتهادی است اجمالی که او را در دستیابی به حکم الهی مطمئن میسازد. و از این جا به خوبی پیداست که نخستین مسئولیت عموم مکلفان نسبت به احکام خدای تعالی این است که در دانستن احکام شرعی خویش خودکفا باشند، چه بی واسطه با استنباط شخصی خویش و یا باواسطه و بهوسیلهی فقهایی که با برهان مفصل آنها را قانع سازند، و چه در صورت عدم امکان این دو، که در این صورت باید احکامشان را از دانایان متعهد بپرسند، زیرا «اجتهاد» خود نخستین تکلیف برای بهدست آوردن چهرهی حقیقی تکالیف شرعیّه است و سپس احتیاط و یا تقلید مشروط.
مسئله ۱۰
آیا «اهلالذکر»* که شایستگى و بایستگى اینگونه پرسشها را دارند، شرطى در صحت این پرسش در این میان ندارند؟
جواب: آیهى زمر که بیانگر آگاهى شایسته بر حکم خدا است هر دوى اجتهاد و تقلید را براساس «اَحْسَنَه» مقرر کرده است، و بر این اساس آیهى نحل هم که تنها بیانگر راه اصیل این آگاهى است مکلفان را بهپیروى از «أحسنه» فرا خوانده است.
و چون «عباد» در اینجا عموم مکلفان را دربردارد، و نه تنها خصوص عالمان را، براینمبنا، «یسْتَمِعُونَ القول» نظر بهقول حَسَن دارد، و نه هر سخنى و از هر کس و ناکسى، زیرا شنیدن همهى گفتههاى حق و باطل هم در حوصلهى عموم مردم نیست و احیانا گمراهکننده هم هست؛ و تنها شرعمدارانند که شایستگى و بایستگى دارند هر سخن حق و باطلى را بشنوند و بررسى کنند تا باطلش را نفى و بهترینش را انتخاب نمایند.
و خود «أحْسَنَه» نیز ـ که «بهترین» است ـ دلیلى است دیگر براینکه «قولِ» مورد شنیدن تنها گفتههایى است که بر پایهى کتاب و سنت بهگونهاى عاقلانه و عادلانه و از شیعهى دوازده امامى و در راستاى حقیقتنگرى باشد، که چنان قول و سخنى از دیدگاه قرآن زیبا و «حَسَن» است، و زیباتر و أحْسَنَش سخنى است که با قرآن و سنت در راستاى بیان حکم خداى تعالى هماهنگتر و رساتر باشد. که در غیر این دو صورت مرجع تقلید نه اهلالذکر است و نه قولش حسن است تا چه رسد که احسن باشد.
فتوا دادن کسى که حداقل یک دورهى کامل احکام قرآن را اصالةً و در حاشیهاش سنت قطعیه را درست بررسى نکرده حرام و پیروى از او نیز حرام است؛ زیرا برخلاف گمان بسیارى از فقیهان بیش از هزار آیهى قرآن، پیرامون احکام فقهى در قرآن کریم موجود است، و حتى تنها پانصد آیه را که بهگمانشان تنها آیات احکامند نیز بهگونهاى شایسته مورد استدلال آقایان قرار نگرفته است، و بهگمان «ظنّىالدّلالة» بودنشان اگر برخلاف روایات یا اجماعات یا شهرتها یا فتواهایى باشند مورد تحمیل و تأویل قرار داده و برخلاف نص و یا ظاهر مستقر قرآن کریم مظلوم نظر داده و مىدهند.
همچنین حرام است فتوا دادن کسى که قرآن کریم را بهعنوان دلیل قطعى قبول نکرده و دلالت لغات و جملات آن را در حدّ ظن و گمان مىپندارد، بنابراین بر تمامى بالغان و مکلفان واجب است که براى بهدست آوردن فتاواى قرآنى، بهگونهاى شایسته پىجویى کنند، زیرا با کمال تأسف و شرمسارى، نظرات بسیارى از فقیهان سنّى و شیعه پایهى قرآنى ندارد و برخلاف نص** و یا ظاهرِ مستقرِّ *** قرآن کریم است، که این هم در نتیجهى بىتوجهى فقیهان سنّى نسبت بهقرآن در برابر کتب ششگانهشان: «صحاح سّته» و گمانى پنداشتنِ دلائل قطعى قرآن توسط فقیهان شیعى مىباشد، و این خود اساس تهاجم فرهنگى در همه ابعاد اسلامى است که از جمله آنها استعمار عقیدتى و احکامىِ استعمار گران خارجى و داخلى در میان مسلمین است که در مقابلهى با آنها، اسلامِ قرآنى و ناب محمدى صلىاللهعلیهوآلهوسلم، تمامى سرچشمههاى گمراهى را زیر پا نهاده و تفکرات دقیق و اعمال صحیح فردى و اجتماعى و شورایى را ـ برمبناى قرآن کریم و سنت ـ اصلى جاودانه، براى مکلفان قرار داده است.
* درست است که در این آیه مورد خطاب کتابیانند، ولى «اهل الذکر» بهطریق اولى دانایان بهکتاب و سنت اسلامى مىباشند زیرا شرائط سائل و مسئول در کل شرایع همگام و در شرع اسلامى برتر است.
** نّص: یعنى دلالت صددرصد، حکم صریح و قاطع.
*** ظاهر مستقر یعنى: مطلبِ آشکارِ پابرجاىِ قرآن با بررسى کامل.