پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه هفتصد و نود و ششم درس خارج فقه

مسائل مستحدثه (اجتهاد و تقلید)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

چون شرایعه وحیانیه ربانی کلن معصومند و مخصوصن شریعت مقدسه اسلام معصوم هست وصول معصوم هم باید با دلیل معصوم و از طریق معصومین از طریق عصمت باشه

ما یک مثلثی را در بعد عصمت داریم ضلع اوسع و ضلع اصلی این مثلث عبارتست از خود شریعت مقدسه اسلام. ضلع دیگرش دلالاتی که بر احکام اصلی و فرعیه این شریعت هست . و ضلع سومش طریق استدلال به این دلالات استدلال به دلالات معصومه پس برای یافتن احکام اسلامی که کلن معصوم اند از خطا باید استدلال هم معصوم باشد دلیل هم معصوم باشد .

در صورتی که ما مسلم میدانیم که شریعت اسلام معصوم است اگر عدلش معصوم نباشد پس وصول به این شریعت ممکن نیست . و در صورتیم که دو عصمت در کارست هم شریعت معصوم است هم عدله شریعت معصوم است ولاکن استدلال معصومانه به عدله شرعیت معصوم نکنیم باز ما وصول به شریعت معصومو پیدا نخواهیم کرد و حالا اینکه ما معمولیم که وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ

برای عصمت آیاتی در قرآن شریف هست ، عرض می شود که این آیات سیزده آیه راجبه عصمت با سیغ مختلف و موارد گوناگون داریم که عصمت مطلقه باشد که عصمت غیر مطلقه ، حالا  از جمله آیاتی که در بعد عصمت خدا ما را امر کرده است که عصمت یابیم و اگر یافتن این عصمتی که در اینجا عصمت خاصه است امکان نداشته باشد این امر به مهال است امر ممکن نیست .

و حال اینکه امکان دست یابی به شریعت معصومه اسلام امکان میسورست ، نه امکان حرجست و نه امکان عسری ، مثلن آیه صدوسه سوره ال عمران وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ   وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا اگر ما نظر عمیق و دقیق و بدون پیش فرض و بدون انتظارات غیر مطلقه نظر لغوی و ادب لفظیو معنوی به این آیه درست بکنیم این مطلب بین میشود که خدای متعال مارا امر کرده است که عصمت بیابیم .

عصمت یابی عصمت مطلقه یابی از وظایف کل مکلفین به اسلام است حالا، این عصمت یابی به چه وسیله عصمت یابی ضلع اوصعه مثلث عصمت که خود شریعت مقدسه اسلامست این یک حبلی لازم دارد به وسیله حبل الله که دلیل بر یافتن این معصوم است باید اعتصام جوییم

حالا وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ حبل الله واحدست ، ‌کمااینکه الله واحدست حبل الله که وسیله وحیانی داله بر معارف اصلی و فرعیه عصمت شریعتست هم واحدست ، حبل علله نفرمود حبا لله نفرمود تا ما چند دلیل معصوم باشیم فقط یک دلیل معصومه ایا یک دلیل معصوم اجماعست سنتست سیره است عقل است اطباقست و درمیان ده دلیلی که برشمردیم که بعضی هارو سنیها قبول دارند بعضی هارو شیعه ها آیا همه حبل الله اند حبالله است کسان بین اینها تناقضه

حبل الله همون حبل وحیانیه قرآنیه ربانیست ، سوال، اگر دلیل ناظر به قرآن است اطیعوالله اطیعوالرسول چیست میگیم اطیعو رسول هم چون امر الاهیست اگر مطلبی را قطعن رسول الله فرموده است که نه موافق قرآن است و نه مخالف قرآن این هم اعتصام به قرآن است اعتصام به قرآن دو بعدیست یک بعد اعتصام به متن نص و متن ظاهر قرآن است در حایشه اش اعتصام به شخصیت هاییست که خدا برای دریافتن احکامی نسبت به اونها فرمان داده است  أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ چنانکه دیروز عرض کردیم اطیعو رسول در سنت قطعی رسول الله است صلوات الله علیه که راوی امرالله است و اولی امر منکم فرمان داران معصوم اند که معصومین که خلفای رسول الله اند که روات ان رسول الله اند.

خب وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا  سوال، آیا این عصمت عصمت  سه بعدیست ؟ یا دو بعدیست و یا یک بعدیست ؟‌اگر عصمت سه بعدیست که عصمت مطلقه ممکنه در معصومین باشد این امیرول مومنین مهاله ، یعنی شما مکلفان همه ماندن رسول شوید ، مانند ائمه ال رسول شوید این امر به مهالست بنابراین این اعتصام اعتصام در هر سه بعد نیست که علمی و عقیدتی و عملی باشد اعتصام علمی که درش خطا نیست عقیدتیم درش خطا نیست عملیم درش خطا نیست مخصوصن عملی

خطا نبودن در عمل که نه تقصیر و نه قصور است مال عصمت مطلقه معصومین است بنابراین اینکه خدا امر کرده است به تحصیل عصمت بوسیله حبل الله این امر دلیل بر امکان تحصیله عصمته و تحصیل عصمت سگانه ممکن نیست بله تحصیل عصمت علمی ممکنست و واجبست بر همه اصولن همانطوری که شریعت معصوم است دلیل بر شریعتم دلیل معصوم باید باشه و  استدلال هم استدلال معصومین باید باشد تا نورون علا نورن علا نور شود و اختلافی در احکام عقیدتی اصلی و احکام فرعی هرگز وجود نیاید اگرم اختلافی کمرنگ خواست بوجود بیاد و امرهم شورا بینهم امرهم مسلمان ها همون امر شریعت است در بعد اصول عقاید و در بعد احکام که اگر اعتصام به حبل الله به طور مستقیم و صحیح و بدون پیش فرضهاه و عرض می شود که نظرات باشد این عصمت حاصل است

منتها ، احیانن به طور کمرنگ اختلافاتی در نظرات ناظران قرآن ایجاد میشود که این هم با امرهم شورا بینم حل میشه خب وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ   بنابراین ما معموریم در تحصیل سه بعد و مثلث عصمت که ضلع اعلا و قاعده اش خود شریعت است ، دو معصوم را روایت کنیم . یک معصوم دلالی و یک معصوم استدلالی معصوم دلالی قرآن است که صددرصد وحیست و معصوم استدلالی یعنی معصومانه به قرآن استدلال کنیم تحمیل نکنیم . لغات قرآن از قرآن بلاغتش از خودش فصاحتش از خودش جملات از خودش همینطور که قرآن در کل معارف و مقاصد معصوم است در لغاتش هم معصوم است

در ادبیات لفظی هم معصوم است ، در معنایی معصومست پس ما با معصوم استدلال میکنیم برای دریافت معصوم پس سه عصمت از برای ما مکلفین کلن ممکنست و این ممکن مورد امرست که وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا  خب جمیعن دو جمیعنه ،‌یک تمام حبل الله یکی تمام مکلفان ، جمیعن هم به ضمیر جمع اعتصمو میخورد هم به حبل الله ، حبل الله یک فرد حکم نیست احکامیست احکام عقیدتی و احکام عملی در قرآن متعددست ،‌پس واحدست و جمعست جعست در وحدت و واحدست در جمع

همانطور که خدا در وحدت ذاتی و صفاتی و افعالیش مفردست ، و مجمع جمیع صفات و افعال ربانیست کتاب الله همینطوره کتاب الله در بعد وحیانی واحدست ولاکن این واحد در بعضید وحیانی از واحد در بعد الوهیت این واحد مجمع جمیع حاجات مکلفانست از زمان نزول قرآن الی یومل قیامه

خب وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ اعتصام حداقل در بعد علمی که عدر بعد عملی امکان ندارد از برای غیر معصوم که عرض کردیم که نه قصورست و نه تقسیر برای اینکه همه عادل نیستن اگرم عادلند عادلها معصوم نیستن عادل تقصیر نمیکند ولی قصور دارد ولی معصوم نه تقصیر دارد و نه قصور دارد

پس این اعتصامیست که با تقصیر و قصور عملی میسازد . با تقصیر و قصور عقیدتیم میسازد اما تقصیر عقیدتی فی بین دو عصمت است که باید بر مبنای عصمت دلالی و عصمت استدلالی قرآن تقسیرات عقیدتیم از بین بره چون عقیده بر مبنای دلیل معصومست و دلیل معصوم مستقیم دلالت بر مطلبی میکند باید عقیدم داشت اگر بفهمیم و عقیده نداشته باشیم یا ایمان بسیار کمی داریم

حالا بعد اقل و دست کم از عصمتی که ما معموریم به تحصیلش و به دست آوردنش فردیش اعتصام علمی به قرآن است و اجتماعیش اعتصام جمعیست که و امرهم شوری بیهنم حالا وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا  اعتصمو جمیعن همتون ،‌همه مسلمان ها سنی شیعه بزرگ کل مکلفان که در مراحل مختلف و ردجات گوناگون 1252 کلن بلا استثنا معموریت دارن که اعتصام کنند به حبل الله

پس این یک جمیعن جمیعن دوم مومن به بعض و نکرو به بعض نباشد بعضی آیاتو قبول کنین بعضی رو قبول نکنیم این اعتصام جمیعی نیست پس این جمیعن هم به فاعل جمع اعتصمو میخورد و هم به حبل الله ، ولا تفرق ، تفرقو دو بعده یک تفرقو ان حبل الله است یک تفرقو فی حبل الله است ،‌تفرقو ان حبل الله مکتب انفصال مکتب انفصال از چهار پنج مکتبیه که در برابر قرآن سلبن و ایجابن موجودست اگر تفرق یافتند کل مسلمان ها از قرآن این عرض می شود که حرام قطعیه اولیه عنادیست که چنین چیزیم نیست

و اگر تفرق یافتند قصورن یا تقصیرن قصورن که قاصر عرض می شود که حق دخالت در عدله ندارد قاصرست از نظر علمی و عقلی و فهمی تقصیرن علمایی که شهر مدارانی که حق دخالت در استدلال به عدله دارند عدله قرآنی دارند اینا لا تفرقو لا تفرقو عرض کردیم چند بعد داره ‌یک تفرق کلی از قرآن که مکتب انفصالست

دو تفرق بعضی، به بعضی آیات که مطابق رعیشون مطابق اجماعشون شهرتشون و چی هست عمل میکنن قبول دارند و بعضی آیات که مخالفست قبول ندارند این مومن به بعضی و نکرو مومن به بعض نکرول به بعض عرض می شود که المن

دو ،‌سه فقط به حبل الله تمسک کرد اما هم به قرآن تمسک کردن هم به روایت هم به شهرت هم به اجماع با تناقضی که در کارست و اون نقیض غیر قرآنی رو در قرآن مقدم داشتن و تحمیل بر قرآن کردن این عرض می شود که تفرقست بنابراین ما مسلمان ها جمعن نسبت به این آیه مقصریم کلن مقصریم حبل الله اصلن در کار نیست در حوزه های ما حبل الله در کار نیست

حبل افکار قاصره حبل افکار مقصره حبل افکار متضاده و متناقضه موجودست این حبل ها را هی با انقلتو قلتها دقت ها فکرها بحث ها نوشتن ها کوشش ها و کاوش ها بهم میزنیم و به جایی هم نمیرسیم

ولاتفرقو ، ما تفرق یافتیم هم تفرق اول و هم تفرق دوم هم تفرق سوم مکتب انفصال مکتب تحمیل و مکتب عرض می شود که تفکیک به یک معناش، مکتب تفکیک به یک معناش که باز یک مکتبیست یه مقداری راه داره تفکیک یعنی قرآنیات را جدا کنیم از غیر قرآنیات فلسفه غیر قرآنی عرفان غیر قرآنی منطق غیر قرآنی ادبیات غیر قرآنی فقه غیر قرآنی را جد اکنیم در این جدا کردن دو حال داریم یا غیر قرآنی کنار میزاریم و قرآنی رو قبول میکنیم این مکتب استقلالست یا نخیر گاه قرآنی رو قبول میکنیم گاه غیر قرآنی رو این مکتب تحمیلست در بعد گاه دوم که غیر قرآنی رو قبول کردیم

خب به قدری تقصیر و احیانن عناد نسبت به قرآن زیادست اگر خدا عنایت خاصی نفرماید انسان منفجر میشود در فکر و در سخن مثالی من عرض میکنم ایا امامت و عصمت قرآن مهمتر و ابیتر و امیترست یا امامت و عصمت رسول ؟‌یا اعمه یا امام حسین علیه سلام ،؟

قرآن امامست بر رسول ، و امامست بر اعمه ،‌ درستست پیغمبر و اعمه مجمعو ثقلینند ولی در حدیث متواتر یا فوق حدیث تواتر إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَیْنِ  ما سه بعد داریم ، یا ثقل اکبر قرآن در مقابل ثقل اصغر اگر ثقل اصغر منهای ثقل اکبر باشد ثقل اکبر اصغلست و ثقل اصغر ثقل کمترست یعنی عصمت مندون قرآن  با قرآن مندون عصمت رسالتی اکبره اصغر نی یعنی قرآن منهای عصمت رسالتی و عصمت امامتی قرآن اکبرست

و عصمت رسالتی و امامتی منهای قرآن اصغرست این در صورتی که تکلیف باشه ولاکن در صورتی که قرآن تمام قلب رسول الله صلوات الله علیه تمام روحش را تمام فکرش را تمام زکرش تمام وجودش را صددرصد فرا گرفته چنانکه به ابن عباس عرض کردن ما کان فرق رسول الله صلوات الله علیه ، 1830 چه بود فرمود کان فلو قرآن پس پیغمبر مجمع ثقلینست ثقل اکبر در قلبش بعنوان عصمت قرآنی ثقل اصغر در قلبش بعنوان عصمت رسالتی نورو علی نور

نور اهم در جمع هم اهمست یعنی در فاصله که اگر عصمت قرآنی را فاصله بدهیم از نظر عصمت امامتی عصمت قرآنی همینه وقتیم جمع شعن نزول پیغمبر دارای دو عصمت اصلیو و عصمت فرعیست عصمت فرعی عصمت بشریست تا عصمت بشری دائم رحد اعلای کوشش و کاوش بشری نباشد قلب رسول زمینه عصمت وحی نخواهد بود در سه عصمت

یک عصمت عصمت بشری عصمت دوم عصمت ربانی درونی عصمت سوم عصمت ربانی قرآنی عصمت ربانی قرآنی که ضمیمه شد با عصمت ربانی رسالتی مجمعل عصمتینست مجمعول عصمتین باز عصمت قرآنی فوق عصمت رسالتی تا چه رصد فوق عصمت امامتی

حالا قرآن روحی دارد و جسمی، معصومان ارواحی دارند و اجسامی ، ایا روح مهمترست یا جسم ، جسم در حاشیه روحه، روح محورست و جسم حاملست کسانی که جسمشان حامل روحست و روحشان محمولست اینها سعادتمندن

و کسانیکه روحشان حامل جسمشت این جسم سوار بر روحست اینها یا مغذوب علیهم هستند یا ضالیند ،‌روی این اصل که بعنوان مثالست و هم بعنوان موثلست ، امام حسین علیه سلام در برابرش چند عده بودن، و این چند عدم فقط با جسمش کار داشتند نسبت به روحش قدرتی نداشتن که امام حسین با کشتنش حسین تر شد چنانکه عرض کردیم قد غیر تعن منهم کل جارحتن ذولمکارم فی امن من غیر،‌حسین حسین تر شد در اثر شهادت ،‌درست است ناخاسته حسین تر شد یزیدیان خواسته ای داشتن و ناخواسته ای داشتن خواسته اونها کشتن جسم امام حسین بود ،‌ناخواستشون چه بود اینکه امام حسین 2114 خواستن اینست که با جسم امام حسین روحش بکشن ولی جسمشو کشتن و روحش تلقی کرد و حسین تر شد .حالا کسانی که در برابر این فاجعه بودن چند دسته اند مثله کسانی که مهاجم بودن مهاجم بودند بر جسم امام حسین علیه سلام و به روحش کاری نمیتونستن داشته باشن یه دسته میدیدن و ساکت بودن یه دسته کمک میکردن به امام حسین

کسانی که به امام حسین کمک کردن به جسم معصوم کمک میکردن اثر داشت نداشت کم بود یا نبود ،‌ کسانی که مهاجم بودن معاند بودن ،‌کسانی که نه مهاجم بودن و نه معاند مقصر بودن پس یا معاندن یا مومنند یا عرض می شود که یا معاندن یا مومنن یا مقصر حالا قاصرو کاری نداریم . حالا کسانیکه معاند بودن خب در حرجست بالای کفرند در حد بالای نفاق ، کسانی که مومن بودن موافق بودن در حد کامل ایمانن ولی کسانی که کاری نداشتن امام حسین میزنن خب بزنن اینا نگاه میکنن ایا نگاه کردن به جسد امام حسین در گودی قتلگاه که ضربات گوناگونی وارد میشه نگاه کردن این گناه بزرگ نیست

گناه در حد کفر نیست ؟ گناه در حد شرک نیست ؟ گناه در حد الحاد نیست؟ با قرآن چه کردن مسلمان ها ، جسم قرآن را لفظ قرآن را صوت قرآن را اوراق قرآن را جلدهای قرآن را عددهای قرآن را زیاد زیاد زیاد کردن روح قرآن را معنای قرآن را مال قرآن را ضنی کردن غیر قابل فهم کردن همانطوری که کفار زمان شعیب گفتن قالو یا شعیب ما نفقهو کثیرو … بسیاری از 2333  قابل قبول بود ولی بسیاری از رسالت های شعیب که برخلاف کفر اونها برخلاف عناد اونها برخلاف شرک و الحاد اونا بود میگفتن ما نفقهو دروغ گفتن

حالا ما قرآن را نمیفهمیم  قرآن ضنیو دلالست قرآن برای پیغمبرست قرآن معصوم است این چیه ؟‌اینها در صراطول مستقیمند یا مغضوب عیلهمن یا ضالین چون سه دسته هستن دیگه ، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ  ما کدامیم ، ما شهرمداران نوعن شرط ندار آیا در صراطول مستقیمیم این تناقضات و انحرافات صراطول مستقیم است ،‌این مطالب عقیدتی و عملیه فقه فرعی که متناقضس استو متضاد است صراطول مستقیم است ،‌صراطول مستقیم است نیست

بحث فردا ما راجبه صراطول مستقیم انشاالله اگه زنده موندیم که ما ماموریم صراطول مستقیم را به گونه ای مستقیم با دلیلی مستقیم دلیل معصوم و فکر معصوم معصومانه دریافت کنیم ما صراطول مستقیمیم نخیر ما مغضوب علیهم هستیم نه عناد نداریم این شرع مدار شرع ندار که عناد با قرآن ندارند قصور ان تقصیر و تقصیر ان قصورست قصورو تقصیر قاطی شده عادت کردن که قرآن ضنیو دلالست

اگر بهشون تفهیم کنیم که نه و قبول نکنن او وقت معاند میشن و اون وقت مغضول علیهم میشن اگر به شرع مداری تفهیم کنیم با عدله قابل قبوله عقلانی و وحیانی که قرآن ضنیو دلاله نیست اینا بگه ضنیو دلاله این معانده ،‌معانده البته اینطور افراد کم پیدا میشه بنابراین شرع مدارانی که شرع ندارند قصورن یا تقصیرن اینها معاند نیستند

ولاکن از ضالین هستیم یا نه ضالینیم ضالین کسانی هستن از مسیحیان نمونش مسیحیان چون مغضوب علیهم تفسیر شده است به یهود البته کلن نیست ها ضالینم تفسیر شده است به نسارا کل یهود مغضوب علهیم نیستند کل نسارام ضالین نیستند ضالین قاصران مقصرند نه معاند قاصران مقصر کسانیکه خدارا دارای سه عنون میدانند و عیسا را فرزند خدا میدانند و احکامی برخلاف انجیل در توراتو انجیل جعل شده اینارو قبول میکنند اینا قاصرانو مقصرانن بین قصور و تقصیر جمع کردن جمعه بین قصور تقصیر ضلالتست

مغضوب علیهم نیست کفر نیست صراطول مستقیم معلومه یعنی چی معلومست که نیست و عرض می شود که مغضوب علیهم نیستن بلکه اینها ضالینند خدا نکنه ما مغضوب علیهم باشیم چطور ،‌قرآن که در آیه میفرماید إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ ۙ أُولَٰئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ اینجا دلیل نداشته

کتمان چیز دو بعد دارد ، اینکه خودشو کتمان میکند صاحبان حق نمیدانند که این حق پهلو اینه ده هزارتومن پهلو من امده این مال شماست بهتون نمیگم این کتمانه ولیکن ده هزارتومن برا شما برا من اومده بهتون نشون میدم بهتون نمیدم شما 2720 این کتمان قویترست یا نه

قرآن را جسمش را لفظش را خطش را کتمان نمیکنند جسد قرآن را زیاد میکنن ولی روح قرآنو میکشن. و این یه ضنیست . قابل فهم نیست مناسب معصومینست این که خدا با اینکه مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ کتاب یعنی چه ، کتاب یعنی معصومین ،‌کتاب قرآنه دیگه إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ ۙ قرآن خودرا تبیین میکند

قرآن غنای خودی دارد همانطوری که خدا غنای خودی دارد به کسی احتیاج ندارد و همه کس به او محتاجند کلام الله هم که کلام اخیر الله است و خلوط دارد در طول زمان تکلیف اینم غنای خودی دارد یعنی قرآن را با قرآن میفهمیم رسول هم قرآن را با قرآن میفهمید ائمه هم قرآن با قرآن میفهمیدن منتها ما نفهمها قصورن و تقصیرن با تحمیلها با چهها با چه ها تخلف میکنیم

گاهی شیعه عوضی میشیم گاهی سنی عوضی میشیم گاهی چنین میشیم گاهی چنان میشیم اینجاست که امام معصوم پیغمبر باید بگه ،‌بابا به دلیل فلان آیه بدلیل فلان لفظ مطلب چنینست ،‌نه اینکه لفظو میاره یا ضراره 2901 بارو امام صادق نیاورده ضراره سوال میکند که ما با سنی جماعت میخونیم از کجا معلومست که مسح بر بعد 2909 فرمودند یا ضراره 2912 ما قصورن یا تقصیرن تفهم و توجه به با نکردیم چون نکردیم چون قرآن در حاشیه است چون در متن نیست پیغمبر و امام معصوم باید که مارو به اون راهی که قرآن صراط مستقیم است هدایت ادب لفظی و هدایت ادبی معنی کرده بکنیم

بنابراین ما خاعفیم اگر چند نفری که درست اعتصام به قرآن میخواهند بکنند و کردن اگر این چند نفر تا پای جان اصتقامت نکنند معنیش چیه ،‌عناد ندارن ، ضالم نیستن ، فقط ایستادن میگن 2956 امام حسینه ،‌برای ما که ما که عارف به قرآن شده ایم اعتقاد داریم که حبل الله فضیلت قرآن است اگر ببینیم نویسندگانی گویندگانی مدرسانی مراجع عالمان سنی شیعه غیر همه برخلاف قرآن فتوا میدهند باید ساکت بشیم باید اعتراض کنیم

باید بنویسیم ،‌بگوییم ، استدلال کنیم تا اون مقدار که امکان دارد باید که تدوین حقیقت بکنیم ‌کمااینکه خود قرآن مبینه خود قرآن است ، ما هم مستبینه از قرآن باشیم. اگر زنده موندیم برای راجبه صراط مستقیم بحث میکنیم امروز راجبه عرض می شود که اعتصام بحث کردیم که اعتصام به حبل الله یعنی عصمت گرفتن در حد اقل که حد علمیست حد فلسفیست عرفانیست فقاهتیست منطقیست کونیست  تکوینیست حداقل لغت قرآن را دانستن اصطلاحات ادبی قرآنو دانستن باید بدانیم یا اگر که قرآن ندانیم باید که ترجمه ای رو از قرآن بدست بیاریم که این ترجمه بیانگر قرآن در سطح ترجمه در کل خصوصیات باشه

قرآن را باید به هر زبانی پخش کرد ولی به هر زبانی نباید پخش کرد به زبان کسانی که عارف به تفسیر قرآن نیستند دقت ندرند از اینو اون تبعیت میکنن نباید پخش کرد فقط کسانی که با شرایطی که عرض میکنیم با شرایط صددرصد میتوانند ترجمه کنند قرآن رو تفسیر کنن قرآن رو اون وقت اعتصام به حبل الله اعتصام هم مقلدین هم مجتهدین هم مراجع کل عقلا کل مکلفان اعتصام از دور اعتصام از نزدیک

اعتصام از نزدیک که دقت در خود قرآن اعتصام از دور مراجعه به کسانی که مجتهد قرآنی هستند و عرض می شود که شرع مداران قرآنی هستند در مکتب استقلال،‌نه در مکتب انفصال و مکتب تحمیل و مکتب تفکیک

حبل الله قرانه، بله ، ما که لفظ حبل نداریم اینا تتمشو فردا بحث میکنیم حبل لفظ حبل نداریم ولی اینکه عرض می شود که قرآن دلیل واحدست آیات زیاد داریم

در آیه داریم که ،‌آیات زیاد داریم بله ده پونزده تا آیه داریم که با الفاظ گوناگون انحصار دلالت رو به قرآن میده مثه أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ ‌کمااینکه خدا کافیست  آیات قبوله ،کافیه یعنی چی میگیم یا محمد یا علی اطیانی دروغه کافی نیستند

شریک دارند شریک اعلا دارند خداست شریکم نیست ، اطیانی یعنی صددرصد کافیه ،‌اولم یکفهم این عدله دلیله أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ کفایت در وحیانی بودن کفایت در دلالت کفایت در اسم معنوی کفایت در کل ابعاد در کل ابعاد که قرآن حاوی اونهاست قرآن کفایت میکنه

حسبنای عمر هم حسبه داره حسبنای قرآن عرض می شود که بعله، حسبنای عمر برخلاف قرآنه ،‌ طبق اون آیه که وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ پس پیغمبر تنتقاضی وحیه مخصوصن تنطقه در حال رحلت بنابراین پیغمبر فرمود که عرض می شود که دوات چیزایی بنویسند این وحیه 3441

کافیست صددرصد قرآنه کافی در دو بعد یک بعده نودو چند درصد نصوص و ظواهر قرآن که در آیات میگوید یه بعدم عوامل پیغمبر 3502

عرض می شود که از قرآن این آیست که جهنمی ها میگن که آیه چیه ،‌ عرض می شود که  تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ پس تصفیه بین فاضلو مفضولو بی فضل حرامه تصفیه بین دو درجه حرامه هم خلافه عقله هم خلافه اعتقاد اینه

ببینید ما یک احترام داریم،‌ اگر احترام را محبت باشد معصوم است ، اگر محبت تنها باشد بچشو انسان میبوسه زنشم میبوسه و اما اگر دست عالی را بعنوان بعنوان احترام ببوسد یا احترام محبت اگه احترام تنها باشد حرام باد
،‌احترام تنها نباشه نیمه حرام ،‌چون احترام این محبت رو نسبت به بچه کوچکیم

بله ، 3625 یه کسی البته امام باقر علیه سلام رسید که عرض کرد که اعتنی وجهک اغفلو ثم قادر ،‌ثم قال رجل بقی شیعون بقی شیعون بقی شیعون ثم قال لا یقول وجه احدن و لا یحدخ الا رسول الله هو وصیت ،‌در اینجا میگد که او من ارید .. من اریدرو وصیت رسول الله تبیین میکند که وصیت رسول الله است وصیت رسول الله ائمه معصومین بنابراین دست غیر معصومو بوسیدن بعنوان احترام حرامه

آقای مرعشی یادمه که دستشو میکشید بعد بعضی گفت که من زورم نمیرسه که دستمو ،‌حالا ،

و استدلال ایشون حدیثی بود استدلال ما قرآنی ما جمع میکنیم بین قرآنو حدیث هردو میگن حرامه …

نوار خوب ضبط کرده ؟

 شک در چه موقع انسان میکنه حواسش جم نباشه ، انسان از دو بعد باید اضاله شک کنه ، یک بعد وساعیل عادی که این مهرهایی که یکو دو سه و چهارو … یکیم اگه 3858 اون قدر فکر کنه فکر کنه فکر کنه تا یقین حاصل شه ، اگر فکر کردو یقین حاصل نکردو بی مبالاتی کرد در عرض می شود که نماز … خیلی کمتره ولذا در 3917