بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
موضوعه بحث ما که أَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ است در کل زمان ها و کل زمین ها و زمینه ها نسبت به مکلفان ملت ها این بحث جاریست ، باید با صبر یعنی با سین سبر و تقسیم منطقی، عقلانی علمی ایمانی این محتمعات رو در نظر بگیریم و مرجحاتش رو ترجیح بدهیم .
آیا اصولن در اموری که مورد اختلاف است و این اختلاف را شخص یا اشخاص جدای از هم نمیتوانند کلن حل کنند اگرم حل کنند مطلق نخواد بود بلخره درصدی احتمال خلاف درش هست در این جور امور چه بسیار مهم باشد چه مادون باشد و حتا چه کم اهمیت باشد و لاکن برای قطع پیدا کردن بایستی چاره ای جست اگر فرد راه قطعی به مطلب مورد اختلاف ندارد باید به همان عدم قطع عمل کند یا راه راستتر و روشن تری را که شورای با داناینست اون راه رو قدم نهد،تبعن راه دوم اقواست از نظر عقل و از نظر درک انسانی
حالا اصولن آیا اکثریت عددی در حل اختلافات منات است و یا اکثریت های دیگر ؟اکثریت عددی تعبیره روزش دموکراسیست یعنی اکثریت مکلفان یا کسانیکه در فلان سن مخصوص هستند چه زنان و چه مردان اکثریت اگر در سرنوشت کشوری در هر بعدی از ابعاد رای دادند اون منات است ،آیا اکثریت عددی کافیست یا اکثریت عقلانی اکثریت ایمانی اکثریت علمی اکثریت تقوایی اصولن عدد نه عقلش دلیل برونی نفی است و نه اکثرش دلیل برونی اثبات
عدد معنایی جز تعداد انگشت شما ندارد و تعداد انگشت شمار هیچگاه برای هیچ مطلبی حجت نیست،مگر اینکه از باب شمار صددرصد کلی و بدون اختلاف باشد اصولن دموکراسی که اکثریت ارا است بدون هیچ شرطی از شروط نه شرط اسلام نه شرط علم نه شرط ایمان و این شرایطی که قرآن قاعلست این شرایط رو قاعل نیستند این اکثریت هرگز حجت و دلیل برونی حقانیت مطلب اکثریت نیست.
مثلن قرآن شریف در آیاتی چند اکثریت مطلقه را نفی کرده ،چون ما یا اکثریت مطلقه داریم چه همون دموکراسی ،یا اکثریت عقلانی داریم که کمتره ، یا اکثریت ایمانی داریم که کمتره یا اکثریت علمی داریم باز کمتره یا اکثریت در هر سه بعد داریم باز کمتره اولین اکثریت مخصوصن اگر شوری بینشون نباشد محکومه چون اصولن اکثریت ها چه در بعد عددی چه علمی چه ایمانی و چه جهات و صفات ممتاز دیگر اگر شوری در کار نباشد این اکثریت بی شور است و کافی نیست اکثریت ها در هر بعدی از ابعاد که برشمردیم یا با شوراست یا بی شوراست اکثریته بی شورا اون هم اکثریت مطلقه که نه علم درش شرط است نه ایمان درش شرطست نه عقلانیت درش شرطست هیچ گاه حجت نیست.
مثلن ، أَكْثَرَ النَّاسِ لَايَعْلَمُون ناس هرناسی باشد، چه ناس عاقل چه غیر عاقل عالم غیر عالم مومن غیر مومن خداپرست و غیر هرچه باشد ناس مطلقه مردمان را شاملست حالا أَكْثَرَ النَّاسِ لَايَعْلَمُونَ) در سوره هفت آیه صدو هشتادو هفت ولا یشکرون در سوره دو آیه دیویست چلو سه و لا یومنون در سوره یازده آیه هیفده و لایعقلون در سوره شیش آیه سیو هفت و یجهلون در سوره شیش آیه صدویازده وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا ۚ سوره ده آیه سیو شیش و ومَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللهِ إِلاَّ وهُم مُّشْرِکُونسوره دوازده آیه صدو شیش وَ ما وَجَدْنا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَكْثَرَهُمْ لَفاسِقِينَ سوره هفت آیه صدودو ، وَ لكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ سوره چلو سه آیه هشتادو هفت فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُوراً سوره هیفده آیه هشتادو نه وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ سوره شیش آیه صدو شونزده وَمَا وَجَدْنَا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ ۖ وَإِنْ وَجَدْنَا أَكْثَرَهُمْ لَفَاسِقِينَ سوره هفت آیه صدو دو
این آیات و مانندش فسق را عدم شکر را عدم ایمان را عدم تعقل را جهالت را رمل را عرض می شود که و همچنین شرک را فسق را و کرایت حق را و کفور بودن را کفور و کفور و عرض می شود که بقیه جهات رو نسبت به اکثریت داده بنابراین عقلیت ها کلن احقند یا حقند یا احقند
اکثریت ها یا در ضلالند یا اذلند اگر منظور باشه چون عدد هیچ نقشی نداره اصلن ،در مورد اختلافات عرض میکنیم در موردی که کل مردمان یکسان فکر کنند در یک مطلبی شک نیست این از ضرورت عقلیست ما در ضرورت عقلی بحث نمیکنیم در مطالبی که ضرورت عقلی و علمی و ضرورت همگانی ندارد بلکه مردم درش اختلاف دارند درین اختلاف آیا اکثریت کسانیکه یکجانبه مینگرند این حقست و عقلیت باطلست نخیر
اکثریت به طور کلی مرفوضه ،حالا …
مقصود لا یعلمون، اولن جهالت علم مطلق نیست ببینید لا یعلمون دو بعد داره یک لا یعلمون که حق را نمیدانند عالمست به علوم اصلی ولی حق را نمیداند در بعد کتاب اینطوره وانگهی آیا اکثر مردمان در کل دنیا علما هستند ؟یا غیر علما هستند علما در هر بعدی از ابعاد در هر بعدی از ابعاد اکثریت با علما نیست وانگهی اینجا مطلق علم منات نیست علمی که ثمر بخش باشد علمی که انسان را به راه راست وادار کند اون علم مناته و اینکه قرآن نفی میکند حکمی از اکثریت هارو برا اینکه اینا راه راست را نوعن طی نمیکنند.
حالا عرض میکنیم که ما طبق صبر و تقسیمه با سین سبر و تقسیم منطقی مراحل آراع را از نظر عدد و عودد شورا غیر شورا ما تقسیم میکنیم بعد اول اکثریت مطلقه مردمان بدون هیچ شرطی البته به استثنای مجانین استثنای اطفال و مجانین کسانیکه رای نمیتوانند داشته باشند که یا دیوانه اند یا طفلی که نیمتاند رای داشته باشند اونا مستثنان
این اکثریت عددی دو بعده یا اکثریت عددی منفصلست یا اکثریت عددیه متصل اکثریت منفصل اینست که اکثر مردم بدون ارتباط و همفکری و شور با یکدیگر چه میگویند ،این اکثریت غیر شوریست ، دوم اکثریت شوریست
که این محاله تقریبن به حد امکان در حد امکان اگر کسانیکه میخوان رای بدهند در بعدی از ابعاد مختلفون فیه این اکثریت میخوان شور کنند حتل امکان جلسه تشکیل بدن جلساتی تشکیل بدن این مردم اون وقت اکثرشون چین البته اینها گمراهیشون کمتره گمراه مطلقه درجه اول در اکثریت عددی اکثریت بدون شورست بعد اکثریت با شور
این دو ،بعد اکثریت با شرط این اکثریت بی شرط اکثریت علمانیست اکثریت دموکراسیست که نوعن کشورها زیر بارش رفتن و حتا در کشورهای اسلامی مانند جمهوری اسلامی ایران هم این اکثریت رو منات میدانند در انتخاب رعیس جمهور در انتخاب عرض می شود که نمایندگان مجلس ازین حرفا
این بعد اول که اگر شور هم باشد این اکثریت عددی هرگز منات نیست تا چه رسد شوری هم در کار نیست تبلیغاتی میکنند تزریقاتی میکنند کارهایی میکنند برحسب کشش کم یا زیاد این حرفا عرض می شود که اکثریت درست میشه این بعد اوله از اکثریت ،بعد دوم اکثریت عقلانی ،سه اکثریت علمی چهار اکثریت ایمانی پنج اکثریت عدالت العابدون من امتی عقلانی و علمی و ایمانی،
حالا در بعد دوم باز دو بخشه یه بخش اینست که این اکثریت های عقلانی علمی ایمانی تقوایی با هم شور کند در مطلب مختلفون فیه یا شور نکنند ؟ اگر شور نکنند این عرض می شود که هدایت کامل نیست ولیکن اگر شور کنند هدایتی تا اندازه ای است یعنی این اکثریت دوم در هر دو بعدش از اکثریت دموکراسی خیلی قوترست اولی قوی نیست اصن چون منات عدد نیست منات علمست منات تقواست منات عرض می شود که امتیازات انسانیست که علمو ایمان تقوا باشد
اکثریت علمی و ایمانی و تقوایی به عدد کاری نداره ، اگر عقلیتی علمی و ایمانی و تقوایی در مسئله مورد اختلاف نظر بدن اینها برونی اکثریت غیر علمیه غیر ایمانیه غیر تقواییه غیر عقلانی مقدمست . که اکثریت عددی در بعد اول غلط در بعد دوم غلط و در کل ابعاد اکثریت عددی ما نداریم عدد اگر حامله عودد باشد این حامله کمتر اگ ایمان بیشتر علم بیشتر عقل بیشتر فکر وحیانی بیشتر داشته باشد این احسنول قول است
بنابراین عدد در هیچ جامنات نیست نمونه هایی هست که حالا لازم نیست بعدن بحث میکنیم .
الان عرض میکنم بله ، عرض میکنم ، حالا عرض میکنیم چشم عرض میکنیم حالا در این اکثریت عددی اگر اکثریت عددی بر مبنای علم و ایمان بود مقدمه چون عدد منات نیست علم مناته چون اگر پنج عالم چنین بگویند و چهار اعلم چنین بگویند اون چهار مقدمست پس باز عدد منات نیست بله اگر فرض کنید که چند نفر که در امتیازات انسانیه عقلیه علمیه تقوایی برابرند اگر شور کنند در مطلبی اون دسته که بیشترن مقدمن نه چون عدد بیشتره چون علم بیشتره
پنج تقوا بیشتره پنج عقل بیشتره پنج عدل بیشتره چون بیشتری در بعد علمیست در بعد کیفیت است ، در بعد عودد و اهلیت است نه در بعد کمیت ، کمیت و وحیانی سخن بگوید مثه خاتمول نبیین صلوات الله علیه از کله عقلای گذشته و آینده عالم در کل زمان ها و زمینه های تکلیف این مقدمست حتا منهای وحی
منهای در روایت دارد رسول الله صلوات الله علیه خدا در باب عقلو جهله کافی خدا عقل را صد قسمت کرد نودو نه قسمت خاصه خاتمول نبیین صلوات الله علیه است و یک قسمت راجبه دیگران در این یه قسمت دیگران ابراهیم ها نوح ها موساها همه شرکت دارن ولی سهم اونها در این یکی دو بخش خیلی بیشتر از دیگرانه
منتها وحی دو بعده یا وحی بشریست یا وحی ربانی ،زمینه ی عصمته ربانیه خاتمول نبیین چیه عصمت بشری همون عصمت بشری عصمت بشریه رسول الله صلوات الله علیه فوق کل عصمت هاست عصمت ربانی درونی و عصمت ربانیه برونیشونم فوقه کل عصمت هاست این بحثو ما در استتاط عرض میکنیم
حالا بنابراین عدد من حیثو و عدد هیچ جا منات نیست بلکه اگر عدد حامله کیفیته راجحی باشد ولی یک عدد در مقابله یک ملیون عدد ،حالا عرض می شود که اگر این اکثریت با هم شور کنند البته موفق ترند اگر شور نکنند توفیق کمتره چون أَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ شور منفصل شور نی اصلن
اگر نظر به صاحب نظران دیگر چه زندگانشون و چه مردگانشون نباشد این شور نیست کاله ،ولو عالمن عاقلن عادلن ولی در امر مختلفون فیه هرچه با هم شور کنند خلاصه ی آراع و اصیلتول ارا خلاصه افکارشون را با هم متبادل کند با هم انقلت کنن این متبلور تر میشه و قوی تر میشه و راجح تر میشه بنابراین در هر بعدی از ابعاد اکثریت عددی اکثریت شعنی باید که شور باشه اگر شور نباشد باز کاله
بنابراین وظیفه مومنین مخصوصن البته غیر مومنین کاری نداریم غیره مومنین میگن دموکراسی ولاکن کشور اسلامی وظیفه مومنین آیا اتباع از اکثریت عقلیست مطلقا ، چه شور کنند چه نکنند نخیر بلکه اتباعه احسنو قولن هست احسنو قولن در اکثریت عقلانی و ایمانی و علمیه بر مبنای ایمانست محور ایمانه
ایمان علمش ایمانیست عقلش ایمانیست اصل ایمانست هرقدر ایمان رجحان داشته باشد عقل قوی ترست و علم هم قوی ترست عقل …
با زمینه ای که عدد را به عودد میرساند عدد را رجحان میدهد نه صرف عدد عدد را رجحان میدهد عدد نان سنگک در قم از عدد خربزه بیشترست اما خربزه گرونتره یا نان سنگک ؟
ولاکن اگر عدد لخت باشد اگر عدد لخت باشد بدون هیچ شرایطی با شوراشم بدرد نمیخوره چه رسد بی شورا ولاکن اگر عدد ملبس باشد به لباس عقلانیت و علم و تقوا و ایمان هرقدر لباس ها قویتر پوشش زیادتر این پوشش زیادتر ولو در یک بدن باشد مقدمست تا چه رسد لباس های مختلف حالا بحثه اصلیه ما که شاید تاکنون تسریع نکرده ایم امروز خواهد بود
خب در چه اموری باید شور کرد معلومه صبر کنید در امور مختلفون فیه مخصوصن امور مختلفون فیه یا امور فردیست یا امور اجتماعی ما در امور اجتماعی بحث میکنیم امور اجتماعی مسلمان ها رهبریه اسلامیست مرجع تقلید اسلامیست یا هردو یا رهبری سیاسی و رهبریه عرض می شود که فتوایی منظم است در یک فرد که در معصومان منظم است یا منظم نیست
اگر منظم باشد 2104 یا منظم نیست اگر منظم نیست رهبری سیاسیه اسلامی و رهبری فتوایی اسلامی باید که شورا باشد سیاسی انتخاب کند اینهارو آیا شورا یک شوراست دو شوراست سه شوراست بیشترست اصولن در مناصب کلی ما بحث نمیکنیم فعلن در منصب مرجعیته سیاسی و مرجعیت فتوایی بحث میکنیم
چون مرجعیت سیاسی و فتوایی مخصوصن فتوایی باید احسنو قولن باشد احسنو قولن در مساعل مختلفون فیها مربوطست به شورای بین رعیدول اعلا ، بین کسانیکه همسان هستند یا نزدیک به یکدیگرند در شرایط اطقا بودن شرایط اعلم بودن شرایط عقل بودن و شرایط دیگر
حالا کی بیاد انتخاب کنه ، آیا اعلم مسلمان ها را در بعد مجلس فتوا همه طلاب همه مردم همه علما همه اطقیا اینطور درست نیست برا اینکه اگر مرجعیته فتوایی اسلامی بر محور قرآن باید باشد که چنین است چون درصد خیلی بالای طلاب و بالای علما و بالای مراجع محور قرآنی ندارند پس اکثر اونها منات نیست
اگر در میان ده هزار شرع مدار فقیه حتا تا چه رسد مادون در میانه دها هزار شرع مدار فقیه نه هزارو نهصدو نودو نه نفر که فقهشون سنتیست و قرآن نیست رای بدن فلان و یک نفر که فقهش قرآنیست این یه نفر مقدمه عددمنات نیست چرا ؟برا اینکه اصن راه رو درست نرفتن
کسانیکه راه را درست نرفتن فقهشون قرآنی نیست فقهشون وحیانی نیست فقهشون متناقض است مستنداتشون متناقض است اینا هرچی شور کنند مبناشون غلطه هر قدر شور کنند هرقدر انقلتو قلت کنند هرقدر دقت کنند هرقدر بروجردی و حکیم ها و خمینی ها و شاهرودی ها هرکدام شیخ طوسی ها علامه ها هرقدر مثال میزنیم هرقدر اینا شور کنند چون شورشون مطلق برونی محور قرآن نیست و مطلق وحیانیت محور بحث نیست شور اینها چیزی رو درست نمیکنه اصلن پس باید چیکار کرد
پس این أَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ مال چیه ؟ أَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ در بالاترین قدمش و مهمترین محورش عبارتست از رهبریه تقلیدی ،رهبریه تقلیدی که مرجعه تقلیده مسلمان باشد که احسنو قولن هست و از هرجهت اقواست چی باید اینو تشخیص بده دو شاهده عادل، فایده نداره دو شاهد عادل هر شرطی از شرایط داشته باشند دو شاهده عادله عالمه تالیتلب اعلم اگر دوتا که هیچی بیستا دویستا دو هزارتا ولیکن اینها محور تشخیصشون چیه چنانکه محور تشخیصشون فقه سنتیست فقه متناقضه روایت متناقضست فقه متناقض اقوال متناقض است فقه متناقض شهرتها و اجماعات و اطباقات 2455 اینها صننار ارزش اسلامی ندارد شوراشون برا اینکه امر مومنین با شرایطی که قرآن ذکر کرده است شورا بینهم نتیجه دارد
اگر این شرایط در شور کنندگان دقت کنندگان متبادل کنند آرا این شرایط هست أَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ در دو بعد بعد اول شور کنند کی اعلمست ،بعد دوم اون کسی که اعلمست دلیل دارد یا نه اگر قرین دارد شور دوم محللست اگر قرین ندارد همون شور اول همان شرط اول مقدلست .
در حقیقت این شور متوسط چون شور اول که بدرد نمیخوره شول اول عددی تا چه رسد غیر عددی به درد نمیخوره که کلی باشد شور دوم که عاقلانو مومنانو دانایان باشند کسانیکه واردن در امور شرعی در امور احکامی در امور اسلامی واردن ولو کمو زیاد دارن شور اینها بر چه محور بر اون محور تبلور یافته اختصاصی اخص که علمای دین باشن همین علمای دین هم اگر شور کنند و بر محور کتاب نباشد برمحور همون فقیه سنتی باشد شور اینها سمه و ارزش ندارد پس چه باید کرد
باید ترک کرد تقلید رو یا کار دیگر باید کرد کار دیگر اینست که هرچه برونی مسلمان ها مجهول باشد هرچه مورد اختلاف باشد هرچه مورد انقلتو قلت و شک باشد هرچه اکثریت عقلیت باشد در قرآن اختلافی هرگز نیست . هیچ مسلمانی به مقام مسلمان شک در حجیت قرآن ندارد ، حجیت قرآن قطعیست ولی حجیت غیر قرآن قطعی نیست این بعنوان اسلام بما هو اسلامست .
از هر دهاتی از هر حمالی از هر رمالی از هر بز کوهی بپرسید قرآن چیه قرآن صددرصد است ،ولو ضنیو دلاله میدانند شیخ حسن ها ، و دیگران ولاکن مسلمان بعنوان مسلمان رکن اول و آخر قطعیه مسلم صددرصدش قرآن است ،روی این حساب به قرآن مراجعه کنن اگر به قرآن مراجعه کردن به ترجمه قرآن مراجعه کردن یا خود قرآن مراجعه کردن اگر دیدن فلان کس بر محور قرآن نظر میدهد اما مقلدست اگر هیچکس بر مبنای قرآن فتواننمیدهدد و همون مقدرای که از قرآن استفاده میکنن خودشون استفاده کند اصن تقلید حرامست
چرا تقلید یهودین حرامست، چون در حدیث احتجاج دارد که یهودیان تقلیدشون حرامت چون اجتهادشون حرامه چون میدانند که علماشون برخلاف تورات نظر میدن میدانند علماشون بر غیر مبنای وحی نظر میدن با این حال با چشم باز کورکورانه عمل میکنند
حالا اگر ما مسلمان ها بدانیم که این اختلاف از چیست آیا اختلاف فقیهان در احکام شرعی بر مبنای دلالت وحیانی کتابست نمیشه،این نقض وحیانی بودنه ،مهمتمرین نقضه از مهمترین نقضهای وحیانی بودن قرآن اینست که تناقض دارد تضاد دارد یا تناقض تضاد ندارد ولاکن بررسی کنندگان قرآن با اختلاف تناقض و تضاد میتوانند، این اشکال دومه اگر خود قرآن تناقض دارد خب این تناقضه در علم الاهیست
اگر خود قرآن تناقض ندارد که تناقض ندارد بنابراین تناقض تفهم و تناقض دریافت در اینست که این قرآن رسایی ندراد
قرآن در بعد معنوی و مقاصد ربانی معصومست ولی در بعد دلالی معصوم نیست چه در بعد مدلولی معصوم نباشد چه در بعد دلالی چه در هیچ بعدی معصوم نباشد بلخره معصوم نیست پس خدای فوقل عصم خدایی که دارای رحمت مطلق است علم مطلق و رحمت مطلق است این کتابش فرستاده برای سرگردون کردن مردم گمراه کردن مردم دامن زدن به اختلافات تطبیق اختلافات بنابراین این مطلب که از مسلمات هر مسلمانیست بعنوان مسلم که قرآن از نظر دلالت مدلول معصومه بنابراین اگر معصومانه با قرآن برخورد شود این همه اختلافات میرد کنار
بنابراین ما چراه نداریم که تفتیش کنیم که کی قرآنی ترست هرکس قرآنی ترست از نظر فتاوا دنبال او برویم تازه دنبال او مطلق نرویم فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ آقا چرا میگید که شخص زانی با زن پاک حرامست حرم ذلک اگر دلیل نداشت حرفشون قبول نمیکنیم مگر از سنت قطعیه در موقعی که نه برخلاف کتابست و نه در عرض می شود که وفاقه کتابست ،
حالا در هر صورت این شورایی که أَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ که فعلن محالست تقریبن در طول تاریخ محالست هم شور مرده اشاره هم شور زنده اشاره نمیداند باید چیکار کرد آیا در کل تاریخ اسلامی شور بر محور وحیانییت قرآن مرده اشاره و زنده اش در فتاوا سابقه دارد یا ندارد
ندارد ،ما علما میگیم که با هم اختلافات دارند فلان کس این حدیث رو فلان کس این حدیث رو فلان کس اونو موسق میدونه اونو ضعیف میداند اونو شهرت میداند اونو اجماع میداند اونو ضرورت میداند بنابراین ما در گمراهی مطلقیم مادامیکه با قرآن ما تماس تنگاتنگ پیدا نکنیم فکرمون تفهممون دقت مون بررسی مون برداشتمون قرآنی نباشد ما در گمراهیه مطلق لذا 3128 چیکار میکند ؟
3133 یعنی چی ،امام زمان با همین قرآن حکومت میکنند در عالم تکلیف ،یا با غیر این قرآن ، اگر با غیر این قرآن است که مرتدن معاذلله چون این قرآن بر حسبه عدله خاتمیته قرآنیو رسولیو رسالتیو احکامی تا دامنه قیامت و تا آخر زمان تکلیف عرض می شود که حاکسمت خب اگر به غیر این قرآن کسی حکم کند چه بداند و چه نداند مرتدست از روی دانایی یا مرتدست از روی نادانی پس این 3214 همین قرآنست همین قرآنست که وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا همین قرآنست که پشت سرهاست پشت سر حوزه هاست پشت سر کتابهاست پشت سر تفسیرهاست پشت سر روایات است همین قرآن که پشت سرست ایشون جلو قرار میده
امام زمان معمورست قرآن امامست امام اکبر که ثقل اکبرست قرآنست ،و رسول الله معموست اعمه معصومین مگر اینکه مرکز ثقلینن، مرکز ثقلین یعنی قرآن و عترت با هم ولیکن قرآن نسبت به عترت عتربت نسبت به قرآن قرآن ثقل اکبرستو اعظمستو اتمستو افضلستو اقومستو عدمست ، یاتی به کتابن جدید به همین قرآن به نصوص این قرآن به ظواهر مستقره این قرآن به دلالات قرآن که اعظم دلالاتست عدله دلالاتست اعصم دلالاتست ابلغه دلالاتست افصحه دلالاتست اسدلال میکند ولی در روایت داریم که چهارده پرچم روایت داره چهارده پرچم از نجف کوفه کوفه به نجف در مقابله امام زمان می ایستند میگن شما برونی سراغ کارت ما هستیم اگر شما کافی بودی اینقدر اختلاف نبود برید گمشید .
یاتی به کتابن جدید، کتاب جدید همین قرآنه و سنتن جدیده سنت جدیده همان سنت قطعیه وحیانیه رسالتیست که بر محور قرآن است در دو بعدش یا وحی مستقل از قرآن یا نخیر همون وحیهای رمزیه حروف مقطعه که به نظر من این اقواست اونچه رسول الله صلوات الله علیه فرمودند نفی کردن واجب کردن حرام کردن که در قرآن نه نفی نه اثبات که خیلیم کمه بسیار انگشت شما بسیار کمو کمرنگ است این بر مبنای وحیانیت حروف مقطعه قرآن است
علل عربی خیلی عربی کین 3420 یعنی عرب زبان ها ،
الاعراب جمعه عربه عرب چیه عرب دو معنی دارد یک عرب زبانه عربی یک عرب نخیر عرب یعنی ظاهر یعنی بادیه نشین بادیه نشینان یعنی دهاتیان که بی سوادند دهاتیه بی سواد بودن دیگه سابق اینطور بوده سابق دهاتیا که شهر نشین نبودن و از شهر دور بودن فاصله با شهر داشتن سواد نداشتن الاعراب یعنی بادیه نشینان بادیه نشینان عربی لندنی فرانسوی هرجایی
الان تهران ما بادیه نشینن ، قاهره بادیه نشین است نجف بادیه نشین است قم بادیه نشین است برای اینکه اینها از معارف وحیانی قرآن دورند پس الاعراب کل کسانی هستند که 3518 کسانیکه از امیت خارج نشدن چون همه مردمان همه عالمان همه مکلفان همه عاقلان همه متقیان امی هستند یعنی بی سوادن مگر بر محور قرآن فکر کنند بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ معنای صحیح کسانیکه هر چند سواد دارن مگر علمای بزرگ عرض می شود که عالم مگر مورد بعثت رسول نیستند همه امین و ارستوها و عرض می شود که ابو علی سیناهاش همه امین مگر بر مبنای قرآن اگر به اقیانوس معارفه قرآن قدم زنند و چنگ بزنند از امیت خارج میشن چون بشر یا امیست یا غیر امیست .
یا سواد دارد یا ندارد سواد سواده وحیانی ،سواده وحیانی در شریعت سواد قرآنست کسانیکه معرفته وحیانی قرآنی دارن اینا امی نیستند ولی کسانیکه که معرفته وحیانی قرآنی ندارند یا کمتر امین
شیخ توسی ها امین سید مرتضی ها امین بزرگان امین چرا برا اینکه اینها مثال زدم اینها معرفته صددرصد اصیل قرآنی ندارند بنابراین 3641 یعنی کسانیکه از قرآن دورند، کسانیکه که از قرآن دورند فتواهاشون در کل ابعاد موافق قرآن نیست این شهیده آقا تو با این سن کوتاه با این سن کم چل سالت بیشتر نیست ولیکن امام زمان ظاهر میشد به صورته یک مرد چل ساله مرد چل ساله ریش سیاه ما در حوزه ندیدیم در درس ندیدیم حاضر بشی تو اومدی میخوای حکومت کنی
الاعرب شدید،همه عربن عرب لخت لخت از معرفت ربانی لخت و برهنه از معرفت قرآنی چون …
عرب نه ،الاعراب اشد کفر منهم، یعنی چه؟ عربه ،نخیر
اشد کفرن اعراب دو جوره
مردم کلن مکلفان سه دسته اند یک دسته دانایان دانایان بر محور وحیانییت و عقلانیت و تقوای قرآنی اینا اعراب نیستن دسته دوم دو دسته اند یک اعرابه بیسواد قاصرن یک اعراب بی سواد مقصر اعراب بی سواده قاصر بادیه نشینانی هستند که دسترسی به مقام قرآنی ندارند اینا قاصرن ما مقصریم به ایشون دسترسی نمیدیم
ولی مقصرین کسانی هستند که میدانند قرآن هست میدانند کتاب اسمانیست ولی با این دانایی حکم نادانی دارن پس اعراب علمی اعراب عملی اعراب عرب زبان نیست مثلن فرض کنید که دارد که لعلکم …
فرهنگ اگر فرهنگ وحیانی قرآنی نباشد همشون اعرابن کلن انگلیسی باشد فارس باشد عرب باشد اصولن مثلن در چیز آیه چیزست که إِنَّا أَنْزَلْناهُ حکماً عَرَبِيًّا یادمه در جلسه استفتاعه مرحوم آقای خویی رضوان الله علیه بودیم یکی از فضلا در جلسه استفتاعه ایشون بودیم یکی از عرض می شود که بزرگانو فقها که از شاگردان خیلی خوبه ایشون بود اومدو در اون جلسه و رفته بودن بقیه گفتش که حضرت ایت الله خویی اینکه اقای 3824 اینقدر رو قرآن فشار داره اسرار داره اینارو معنی کنید به ایشون و کذالک انزلنا حکما عربین، ایشون خیال کرده بود حکم عربی یعنی قرآن عربیست فقط
قرآن حکم عربیست برای عرب زبان ها فقط ،کمااینکه حداد بیضی میگه ایشون فرمودن خود ایشون جواب میدن من گفتم که حکمن عربین نه حکمن به لغت عربین حکم عربیست حکم زبان نداره که حکم به لغتن عربی، یعنی حکمیست که اشکارست عربی یعنی اشکار ،عربیون مبین یعنی یبینول السن ولا تبینهول السن حالا آشکار یا آشکار در راه هدایت است یا اشکار در راه ضلالت
آشکار در راه ضلالت الاعراب 4015 بیابونی هایی که به شهر عرض می شود که معارف شهری توجه ندارن دسترسی به معارف شهری ندارن دسترسی به احکام شرعی ندارن اینا بیابونی هستند یا قاصر مقصرن بنابراین یک معنای اصلی که عرب یعنی ظاهر ،نحنول عرب یا عربن اطرابا ، عربن اطرابا یعنی چه عربن اطرابا یعنی خیلی ظاهر و اشکارست زینتشون و جمالشون بنابراین عرض می شود که در این آیه که و کذالک انزلنا حکما عربیا ،اینا واضحن
این حکم واضحه ، واضحست به هر لغتی باشه منتها عربی دو وضوح دارد یک واضحست حکم الاهی میگد در اوضحه زمان ها اوضح و افصح و ابلغ و اکمله زبان ها در کل تاریخ لغات عربیه پس عربیه قرآن دو بعدیست عربیت غیر قرآن یک بعدیست احیانن عربی قرآن دو بعدیست هم لغت لغته واضحست هم مطلبی که زیر پوشش این لغته واضحست واضح ترین لغات از نظر دلالت و واضح ترین مدلول ،اون آقا ساکت شد تشریف برد در هر صورت
عرب یعنی ، مثه همونه ، الاعربا اشدو کفرن ،آیا اعراب اعرابی که لغتشون عربیست اشدو کفرنه برا اینکه اشخاص بعد از رسول الله همون عرض می شود که ابوذرها بودن و اینا بودن بنابراین الاعراب از نظر لغت یعنی بادیه نشین ها در لغت عربی بادیه نشین ها یک و آشکارها دو کسانیکه در بادیه میشینن و آشکارن زیر آسمون زندگی میکنن اینا آشکارن که یا آشکاری سقف بدنیست یا آشکاری سقف معنویست آشکاری سقف بدنی بادیه نشین هستند بادیه نشینان چرا اسیر کفرن برا اینکه دورن از تمدن های اسلامی دورن از معارف اسلامی
و آشکارهای عرض می شود که از نظر معنوی کسانی هستند که خیلی روشنست قرآن عربیست منتها عربیه مبیسنت آشکارست در دو بعد هم در لغت هم در بعد لغوی که بیانگرست و هم در لغت معنوی که مبینست
بادیه نشین دارای دو بعده یک بادیه نشین که واقعن بادیه نشینست ،یکی نه شهر نشینستو بادیه نشینه یعنی تو شهر میشینه ولی از نظر معرفتی بادیه نشینه ، از نظر معرفتی بیادیست مثلن در مغز حوزست ولی بادیه نشینه ،از نظر معرفت قرآنی دوره کسانیکه در هر جا در هر
در هر صورت این …
اعراب من ینفقو قرباتن بعضی از اعراب ، بادیه نشینان دو دسته اند که اشدو کفرن ،یه دسته بادیه نشینن که اینها ینفقو قرباتن انفاق میکنن در راه خدا بنابراین این بادیه نشینها دو دسته اند ،شهر نشینی که مانند بادیه نشین از معارف وحیانیه قرآن دور باشد اینه عربه نحنول عربه و بادیه نشینی که در عین دهاتی بودن ایت الله خویی ازش در میاد که از دهاته خوی این عرض می شود که از اعراب نیست این از کسانیست که از پوشش معرفتی معنوی داره