حامله شدن مریم (س) به عیسی (ع)
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرِینَ».
راجع به ولادت مسیح (ع) از آغاز حمل مریم، بعد ولادت، بعد دعوت، بعد رؤیت دعوت، و بعد صعود مسیح (ع) یا مرگ مسیح (ع) یا صلیب مسیح (ع) یا بقای مسیح (ع)، اختلافاتی در میان مسیحیین هست. و حتی در میان مسلمین هم که قرآن کریم حل کرده است، اگر به قرآن مراجعه شود. ما یک مقایسهای راجع به قدم اول که وضع حمل ولادت مسیح (ع) است، بین انجیل و تورات با قرآن میکنیم، و قبلاً نقطه ایجاب را تثبیت میکنیم، بعد راجع نقطه سلب صحبت میکنیم. چگونه مریم (س) حامله شد به عیسی (ع)، خرق عادت و اعجاز بهعنوان کلمةٍ من الله و بهعنوان آیةٍ من الله در چه بُعدی از ابعاد بود.
نسبت به آدم (ع) که والدینی در کار نبود، خوب «خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ» (آلعمران، آیه 59) معلوم. اما نسبت به نسلهای بنیآدم از آدم و حوا، قاعده کلی و حکمت کلیه الهیه خلق من والدین است که در اینجا سه بخش وجود دارد: دو بخش بدنی است و یک بخش روح و حیات انسانی است. گرچه هر سه بخش مربوط به حضرتحق سبحانه و تعالی است، اما مجرای اوّلیِ بخش بدنی، مرد و زن است که «يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ» (طارق، آیه 7) اسپرم مربوط است به صلب مرد که نطفه مردانگی است و اوول مربوط است به ترائب زن که نطفه زنانگی است و هر دو مخلوق خدا است. اما مکان آن «بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ» است. و بعد از مراحل خمسهای که در سوره مؤمنون ذکر شده است، «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» (مؤمنون، آیه 14) اینها که عرض میکنم مقدماتی است که برای این مطلب ضروری است. «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ»، این ضمیر «أَنْشَأْناهُ» به جنینی که از نظر جسمانی کامل شده است، «فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً» که مرحله پنجم است بعد از «فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً»، «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ» «انشأناه له» نیست، «أَنْشَأْناهُ» خود این بدن را، خود این بدن را که بدن کامل شده است، از نظر بدنی نقصانی ندارد، «أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ»، «انشأنا له» نیست، «مِنهُ» نیست، حساب دارد. فکر کنیم حساب را بفهمیم، اگر نفمیدیم ما نمیفهمیم، آن که گفته است فهمیده است. «انشأنا له خلقاً آخر» نفرمود، چون خداوند روح را جدا خلق نکرده است، از بدن خلق کرده است. چون روح را از بدن خلق کرده است، از این جهت است که فرمود: «أَنْشَأْناهُ». چرا «منه» نفرمود؟ چون «منه» دارای دو بُعد است، اگر گفته شد از بدن زید گرفتیم، این دو معنا دارد: یک معنای ظاهر و یک معنای غیر ظاهر، معنای ظاهر همهکسفهم از بدن زید گرفتیم، یعنی تکهای از این بدن را کندیم، از دست آن، پای آن… این معنای ظاهری، ولکن از بدن زید گرفتیم در معنای خفیف، یعنی این بدن را سوزاندیم، زغال شد، زغال هم از بدن زید است. ولی «أین من من» فرق میکند، خیلی فرق میکند. آنکه بسیار خفیه است و نیازمند به تبیین است، مِن دوم است و لذا مِن نیامد. «أَنْشَأْناهُ»، یعنی خود این بدن را ایجاد کردیم به ایجاد دوم. این بدن دارای دو مرحله از ایجاد است.
این «أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» به این حساب است، آیا خداوند این بدن مخلوق را بهعنوان بدن بودن مجدداً خلق کرد؟ اینکه نیست، بدن خلق شده، تحصیل حاصل است. آیا بدن موجود را کلاً «خَلْقاً آخَرَ» کرد، که روح است؟ نه، بدن هست و روح هم در آن آمده است. پس سوم است، سوم این است که خداوند از سراسر بدن یک خلاصهای و یک مختصری را و یک جوهرهای را از این بدن گرفت و بعد به این بدن برگرداند. این مختصر بیان در «أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» است. پس روح از چه آفریده شده است؟ از بدن، منتها چه ازی، ازِ اعضایی نیست که مِن در اینجا بیاید. و همچنین «أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» به این معنا نیست که مجدداً بدن خلق بشود. و همچنین به این معنا نیست که خداوند این بدن را به کلی روح کند، بلکه مرحله سوم است که این بدن را که این بدن میت کامل است از نظر اعضای بدنی، خود بدن را محول کرد بدون اینکه بدن از بین برود. مثل اینکه فرض کنید، شما از میوهای آبی بگیرید که هنوز میوه هست. کلاً آب نگیرید. از میوهای مقداری آب بگیرید که میوه وجود دارد، ولی مقداری از خلاصه میوه و از اصل و ریشه میوه گرفتهاید.
کما اینکه خداوند بدن آدم اول را «مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طينٍ» (مؤمنون، آیه 12) آفریده نه از هر خاکی. خلاصهای و نمونهای و برخاستهای و برچیدهای از خاک، این خلاصة الخلاصات جهان آفرینش را آفریده است. این بدن که خلاصة الخلاصات از جهان آفرینش است که «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ» (تین، آیه 4) یا «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ» (مؤمنون، آیه 14) این روح که هم سمت تقدم بر بدن دارد، همانطوری که بدن سمت تقدم بر تمام مواد عالمِ وجود دارد که خلاصة الخلاصات است، همینطور هم روح انسان نسبت به بدن خلاصهای از بدن است. پس بدن انسان، انسان اول و انسانهای دیگر خلاصههایی است از مواد جهان خلقت که خداوند خلق میکند. و روح انسان خلاصهای است از بدن انسان، چکیدهای است از بدن انسان. اینجا چند چیز نفی میشود: 1- روح مجرد نیست؛ 2- روح که مادی است و دارای خصوصیات ماده است، ولو خیلی لطیف و خیلی ظریف و خیلی نورانی، این جای دیگر خداوند از ماده دیگر او را خلق نکرده است، بلکه از ماده بدن او را آفریده است که «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ». هم «أَحْسَنُ الْخالِقينَ» در بُعد جسم، هم «أَحْسَنُ الْخالِقينَ» در بُعد روح. پس سه مطلب در اینجا است: 1- نطفه مرد صلب، 2- نطفه زن ترائب. این دو نطفه با هم تزاوج و تمازجاتی دارند و بعداً مرحله پنجم جنینِ کامل میشود، انتظار مرحله سوم است که مرحله سوم روح را بهعنوان خلاصه و کلاسه از این بدن کامل بیرون آوردن و بعد به بدن برگرداندن است که در اینجا محور بحث روح انسانی است، روح حیوانی و روح نباتی مطلب دیگری است که در بحث برزخ و معاد باید مفصلاً صحبت کنیم.
– [سؤال]
– هر دو داخل است. یعنی جهشی که در مرد حاصل میشود در زن هم حاصل میشود. منتها باید امتحان کنید. هم در مرد جهش حاصل میشود، هم در زن که آن حالت انزال در انحصار مرد است، بله، مرد زودتر انزال دارد و لذا دستور دارد که شما مراقبت کنید. مراعات کنید، مقدمات انجام بدهید، طوری باشد که آن آمادگی را داشته باشد. این آمادگی برای مرد از اول هست، ولی برای زن از اول نیست. البته ما نوشتهایم در تفسیر و در عقائدنا، ولی بهعنوان فکر مجدد تبلور داریم بحث میکنیم و آیات را الآن محور بحث قرار میدهیم. بحث بسیار بحث مهمی است و ما جاهای دیگر بحث وضع ولادت عیسی (ع) را نمیبینیم، مگر در قرآن که باید روی آن تأمل و دقت کنیم.
پس مرحله سوم عبارت است از «خَلْقاً آخَرَ» که این «خَلْقاً آخَرَ» که آخر است نسبت به بدن و از خود بدن است. «هو هو و لیس هو هو»، «هو هو» از بدن است و «لیس هو هو» که بدن نیست. مثل عطری که شما از گل میگیرید. عطر گل از گل است، ولی عطر گل نیست. این خلاصه و چکیدهای از گل است. روح انسان هم فرض کنید سیبی که از یک هسته بیرون میآید. سیب از هسته است، و سیب هسته است. از هسته است، یعنی هسته تکامل یافت و سیب شد، اما هسته سیب نیست. همچنین «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ»، خداوند ایجاد کرد بدن را به ایجاد دوم، ایجاد اول بدن این مراحلی است که طی کرد، نطفه، علقه، مضغه، عظام، «فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً» ایجاد اول، که این ایجادها دفعی نبود. بلکه این ایجادها ترتبی و دنبال هم بود. اما ایجاد روح دفعی است. «أَنْشَأْناهُ» کاری با این بدن کرد، فشار خلقی، خالقی بدون اینکه ما بفهمیم چیست، به این بدن داد. کاری که کرد از بدن روح بهعنوان جرثومه و خلاصه بیرون آمد.
«وَ نَفَخَ فيهِ مِنْ رُوحِهِ» (سجده، آیه 9) «فَنَفَخْنا فيهِ» (تحریم، آیه 12) و آیات دیگری که میگوید نفخ کردیم در این بدنهای انسانها روح را. این روحی که در بدنهای انسانها نفح کرده، همان است که «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» از خود این بدن بهعنوان خَلق دوم، این بدن که خَلق دوم شد، باز تکرار. این بدن که خَلق دوم شد، نه این است که بدن بدن شد، نه اینکه بدن کلاً روح شد، غلط است. سوم است: بلکه از بدن «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ». این ترتیبی است که در کل نسلهای بنی نوع انسان است. اما راجع به مسیح چه بود؟ این مورد سوم چگونه است؟ پیدا کنید. یکی معلوم است که نطفه مریم (س)، البته نطفه مریم در حالت دفق ممکن است حالت نطفه اوول پیدا بکند، کما اینکه مرد هم در حال دفق نطفه اسپرم پیدا میکند و بعد از تدافق این دو، بعد تمازجی و تزاوجی است و مراحل خمسهای است بهطور معمولی که بعد «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ».
ما در این جریان حمل مریم و ولادت مسیح (ع) باید ببینیم کجای آن خارقالعاده است. قاعدتاً عادی است، آیا قاعده این است که فرزندانی که از بنی نوع انسان متولد میشوند، عادی باشند یا قاعدهاش خارقالعاده است؟ قاعدهاش عادی است. ما خارقالعاده را پیدا کنیم. عادی از این سه مرحله کدام است و خارقالعاده از این سه مرحله در اصل حمل و در اصل ولادت کدام است. ما میگردیم در آیات پیدا میکنیم. آن چیزی که عادیِ مسلم و روشن است، این است که نطفه زن که اوول است، این از بیرون نیامده، خود زن داشته است. منتها نیازمند به دفق است. دفق را هم از «نفخنا» و «ألقینا» و غیره ما بعداً استفاده خواهیم کرد. این مرحله اولی. اما جایی که…
در این جستجو و بررسی که میکنیم راجع به جهت خارقالعاده بودن دو بُعد نطفه جسمانی و بُعد بَعدی که روح انسانی است، ما یک تفتیش در اینجا میکنیم. نقطه اولی که بهطور عادی موجود است عبارت است از نطفه زن، موجود است. منتها آنچه دنبال این دوتا باید بشود دفق است. دفق باید حاصل بشود. ولی خود نطفه موجود است. بُعد دوم نطفه مرد است که خداوند این نطفه مرد را خلق میکند، خوب میشود در بیرون خلق هم نکند. میشود در رحم ایجاد کند. ولی ما داریم میگردیم آنجایی که مسلماً خارقالعاده است. چون قاعده این است که همانطور که نطفه زن اینجا بوده است، نطفه مرد گرچه از مرد نیست، خداوند در خارج نطفه مرد را خلق کند، بعد القاء کند به رحم مریم.
– [سؤال]
– «بَشَراً سَوِيًّا» (مریم، آیه 17) چه کسی بود؟ جبرئیل بود.
– بالاخره بشر بود، تمثل بشر بود.
– بود. آیهاش را میخوانیم. «فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا».
– روح دیگر.
– روح عیسی نه.
– همان جبرئیل. جماع انجام نگرفت؟
– خیر، میخوانیم، آنجا جماع نبوده است. «لِأَهَبَ لَكِ» (مریم، آیه 19) است، صحبت این حرفها نیست، این مطالب بعدی است. این مرحله دوم که نطفه رجولیت بشود. نطفه رجولیت در اینجا برحسب وضع عادی که دلیلی بر خرق عادت اینجا نداریم، در خارج رحم خداوند خلق کرده است، به جای اینکه در صلب مرد خلق کند و دفقی از صلب مرد باشد، در اینجا خداوند در خارج رحم خلق کند. این مرحله دوم، در اینجا خارقالعاده کجا است؟ خارقالعاده اصلی در نطفه خلق نطفه مرد است در خارج رحم زن و در خارج صلب مرد، چون مردی اینجا در کار نیست. مرحله سوم، مرحله سوم روح است. دقت کنید. روحی که خداوند به بنی نوع انسان میدهد از کجا میآید؟ «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ»، خود بدن را طوری میکند که از او روح انتشاء پیدا میکند، بعد نفخ میشود. راجع عیسی اینطور نبود. راجع به مسیح (ع) چنین مطلبی نبود. یعنی از اسپرم مرد و اوول زن خداوند «أَنْشَأْناهُ»، یا «أنشأناهما» کند که روح بیرون بیاید نبود، بلکه «فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا» قال کذا کذا، «فَنَفَخْنا فيهِ» «فَنَفَخْنا فيها» (انبیاء، آیه 91) «وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ» (نساء، آیه 171) کلمه القاء شد و روح القاء شد. حالا کلمه و روح چیست عرض میکنیم. بحث ما راجع روح است. این روح عیسی را که خداوند القاء کرد به مرکز تناسلی مریم (س)، در اینجا ندارد که این روح از این نطفه رجل و انثی گرفته شده است. این عبارت بنحوٍ عام و بوجهٍ عام راجع به کل نسلهای بنی نوع انسان است. کل نسلهای بنی نوع انسان…
راجع به خلق روح کل نسلهای بنی نوع انسان «أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» بوده است. ولی «أَنْشَأْناهُ» در اینجا نیست. «انشأناه أنشأنا النطفتین»، یا «انشأنا جسم عیسی خلقاً آخر». این صاف «فَنَفَخْنا فيهِ مِنْ رُوحِنا» در یک آیه که به فرج برمیگردد. «فَنَفَخْنا فيها مِنْ رُوحِنا» که به خود مریم برمیگردد. خود مریم، آدرس: «فَنَفَخْنا فيهِ مِنْ رُوحِنا». این سه مرحله را ما اینطور میفهمیم. کجا خارقالعاده است و کجا اصل است. آنچه اصل عادی است و خرق عادت دارد، اصل بودن نطفه زن، مریم، در رحم زن است. اما دفق خرق عادت است، بدون جماع دفق بشود. دوم؛ اصل نطفهای که خداوند نطفه مرد را خلق کرد در خارج رحم، خلق در خارج رحم اعجاز است. سوم؛ افکندن و القای نطفه در رحم زن به طور دفق، دفق بدون إمناء مرد، دفق بدون معاشرت جنسی مرد، این هم اعجاز است. و لذا در کل آیات نفخ، القاء، نفخ پراندن است، القاء افکندن است، نه گذاردن. وضعنا نیست، چون در باب تزاوج نطفتین دفق لازم میآید. کما اینکه «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَليهِ فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيراً» (انسان، آیه 2) «يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ» (طارق، آیه 7)
«خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ» (طارق، آیه 6) این «ماءٍ» وحدت دارد، ولی این ماءٍ که وحدت دارد، مجموع مائین است. «خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ * يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ»، بخشی از این ماء من بین الصلب دفق دارد، و بخشی از این ماء من بین الترائب دفق دارد. دفق ماء مریم (س) و دفق ماء رجولت، این دو دفق هم خارق عادت است. چون زن دفقش در صورت عمل جنسی است و ماء مرد هم باید مردی باشد که عمل جنسی انجام بدهد. صرف بودن مرد کافی نیست.
– [سؤال]
– ما همین را میگوییم، ما نسبت به خدا نمیگوییم.
– [سؤال]
– میخواهیم از آیات بفهمیم چه اتفاقی افتاده است، میخواهیم بفهمیم. خدا گفته ما بفهمیم. کمکم آیاتش را میخوانمیم و میفهمیم. تمام این خصوصیات را از آیات درمیآوریم. تمام این خصوصیات، نطفه رجولیت که در خارج رحم خلق شده، دفق نطفه رجولیت، دفق نطفه انوثیت، نفخ روح و این روح منبثق از این نطفتین و از بدن نیست، تمام این خصوصیات را ما از خود آیات مربوطه کاملاً به دست میآوریم. اینجا چند مطلب است که قبلاً مطرح میکنیم و بعد روی آیات. سؤال: آیا این «نَفَخَ فيهِ مِنْ رُوحِهِ» (سجده، آیه 9) «فَنَفَخْنا فيهِ مِنْ رُوحِنا»، «فَنَفَخْنا فيها مِنْ رُوحِنا» این فقط روح بوده، جسم نبوده است؟ بگوید از سه بُعدی که شما دارید میگویید، که نطفه زن، نطفه مرد و روح، فقط نطفه زن در اینجا بوده است. نطفه مرد که روح نیست، روحِ عیسی بوده است. چون دو آیه «فَنَفَخْنا فيهِ مِنْ رُوحِنا»، «فَنَفَخْنا فيها مِنْ رُوحِنا» روح شامل جسم نیست.
جواب: از چهار پنج جا از آیات مقدسات مربوطه استفاده میکنیم که نفخ مربوط به روح است. اما کلمه هم در کار است. در سوره مبارک نساء، آیه 171: «وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ» پس کلمه غیر از روح است و روح غیر از کلمه است. اگر کلمه و روح یکی هستند، چرا یکی نیامد؟ فقط «کلمته» یا فقط «روحٌ». «وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ» در کلمه القاء است، در روح نفخ است. نسبت به روح در کل آیات مقدسات روح، روح در آدم، روح در مسیح، روح در کل بنی نوع انسان همهاش نفخ داریم، القاء نداریم. اینجا کلمه اولاً لفظ کلمه غیر از لفظ روح است. ثانیاً، وارد کردن کلمه به لفظ القاء است در قرآن کریم، ولی وارد کردن روح به لفظ نفخ است، حساب دارد. در نفخ القاء نیست، در القاء هم نفخ نیست. القاء دفق است، القاء پرت کردن است. همانطوری که «خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ» این ماء دفق دارد و پرت کردن دارد و القاء دارد. مشی عادی نیست و گذاردن نیست، کذلک قرآن کریم «وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ» روح القاء است؟ خیر، روح منفوخ است. طبق آیات دیگر که «فَنَفَخْنا فيهِ مِنْ رُوحِنا» یا «فَنَفَخْنا فيها مِنْ رُوحِنا».
– [سؤال]
– «کلمة الله» «إِنَّمَا الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ» که القاب چندگانه مسیح (ع) در اینجا ذکر شده است. ما از آیات ببینیم میتوانیم… ما اصرار نداریم. یک وقت انسان به حساب عوامل درونی و برونیِ چه و چه میخواهد مطلبی را از آیه دربیاورد، بدلالتاند، این غلط است. یک وقت نه، انسان میخواهد خود را مجرد کند از تمام علایق برونی و درونی، خواستههای برونی و درونی، تشخیصهای خودی و دیگری، میخواهد ببیند خدا چه میفرماید. نه من با آن فکری که خودم دارم، ترجیح بدهم که مراد خدا از این کلمه این است. این غلط است، این در فقه احکامی و فقه عقائدی بهطور کلی غلط است. ما در اینجا خودمان را از تمام جهات خالی میکنیم، فقط آنچه که داریم کلید و رمز باز کردن بار مرادات حضرت حق سبحانه و تعالی است. لغت عربی، فصیحترین کلام، بلیغترین کلام، «و القرآن یفسر بعضه بعضاً» آیات را یکی نسبت به دیگری نازل است، ناظر قرار میدهیم، از این مطلبی را که مراد الله است میخواهیم به دست بیاوریم. نه پزشکی چه گفته، یا علم فلان چه گفته است. میخواهیم علم بشر را بر علم الهی تحمیل کنیم که علم بشر کال است، اگر هم درست است ناقص است.
به آیات توجه کنید. ما دو آیه راجع به نفخ مسیح، روح و جسم نمیگویم، نفخ ربانی نسبت به عیسی (ع) داریم. سوره انبیاء آیه نوزده 91: «وَ الَّتي أَحْصَنَتْ فَرْجَها». «أَحْصَنَتْ» دو احصان است: یک احصان از خلاف شرع و یک احصان حتی از آنچه مشروع است. «وَ الَّتي أَحْصَنَتْ فَرْجَها» معلوم است «فَرْجَها» آلت تناسلی زن است. «وَ الَّتي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فيها مِنْ رُوحِنا» البته در روحنا بحث خواهیم کرد که همان روح مسیح است، اما اینکه چرا به خودش نسبت داده است، باید صحبت کنیم. خوب این «أَحْصَنَتْ» چیست؟ «أَحْصَنَتْ» یعنی «حَفَظَت» این آلت تناسلی را از حرام حفظ کرده است. کما اینکه خود مریم در مقابل کسانی که گفتند «أَنَّى لَكِ هذا» (آلعمران، آیه 37) این ولد از کجا آمد؟ و قبلاً هم وقتی که فرشته خداوند این وعده را داد، گفت: «أَنَّى يَكُونُ لي غُلامٌ وَ لَمْ يَمْسَسْني بَشَرٌ وَ لَمْ أَكُ بَغِيًّا» (مریم، آیه 20) هر دو «أَحْصَنَتْ فَرْجَها». «لَمْ أَكُ بَغِيًّا» مسّ حرام را نفی کرده است، «لَمْ يَمْسَسْني بَشَرٌ» مسّ حلال را، نه حلال نه حرام، من همخوابگی با مردی و بشری نداشتم، پس چطور فرزند بیاورم؟ «وَ الَّتي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فيها مِنْ رُوحِنا» اینجا آدرس نمیدهد کجایش، بعضی مفسرین اینطور خواستند بگویند که بله، روح را از یقه او وارد کرده است. فکر کردند از آلت تناسلی وارد شود اشکال دارد. اگر اشکال دارد، فاطمه (س) بالاتر است. فاطمه (س) از یقهاش حامله شد؟ این حرفها چیست؟ مقدستر از خدا! «وَ الَّتي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فيها» آدرس نمیدهد. «مِنْ رُوحِنا» و در آیه سوره 66، تحریم، آیه 12: «وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فيهِ مِنْ رُوحِنا» فیه به مریم برنمیگردد، ضمیر فیه به فرجها برمیگردد. آدرس معیّن کرد.
– [سؤال]
– از کجا وارد شد؟ ببینید خرق عادت استثناء است.
– از جای دیگر وارد شدن ندارد.
– از بیرون که میخواهد وارد شود از کجا وارد میشود؟ این را داریم بحث میکنیم.
– آن «أَحْصَنَتْ فَرْجَها» که گفته، به روح یک اشارهای دارد، یک موجود خارج از جسم نیست که بیاید وارد بشود، ایجادکردنی است.
– نه، این «فَنَفَخْنا فيهِ» معنای دوم را میرساند. معنی اول که «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» همانطور که در رحم است، این «خَلْقاً آخَرَ» درست شد. روح اینجا درست شد. ولیکن روح که درست شد همانجا ماند؟ خیر، روح را خداوند میآورد بیرون بعد «نَفَخنا» نفخ میکند. از آیه دوم، از آیه دوم میگوید «نفخنا»، و الا اگر این روح در همانجاست، نفخنا چیست؟ فرض کنید در همانجا است، خارج از بدن است، در اینجا نفخ میشود. ولکن در اینجا داخل بدن که چیزی نبوده است. چون خداوند خلق روح عیسی را در داخل بدن مریم (س) نکرده، از بدن که این کار را نکرده است. این خلق روح در خارج بدن است، در اینجا «وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فيهِ مِنْ رُوحِنا» ضمیر فیه به فرج برمیگردد. یعنی ما در فرج، آلت تناسلی، این روح را قرار دادیم. تا اینجا روح است.
سؤال: ما در سه بُعد یک بُعدش که نطفه انوثیت است که معلوم است. یک بُعد نطفه رجولیت است که اینجا روح نطفه رجولیت را نمیگیرد. بُعد سوم روح است که «فَنَفَخْنا فيها» در آیه قبلی «فَنَفَخْنا فيهِ مِنْ رُوحِنا در آیه بعدی که در اینجا «فیه» بعضی از مفسرین تا آنجا که من دیدم میگویند: این ضمیر «فیه» به جید برمیگردد، از گریبان. گریبان اینجا ذکر نشده است. مریم ذکر شده مؤنث است، فرج ذکر شده که مذکر است، دیگر ثالثی در کار نیست. اینها خیال میکنند این یک قداستی است که از یقه وارد بشود. اگر قداست است که از یقه وارد بشود، آن نقضی که عرض کردم تکرار نمیکنم. تا اینجا اینطور، البته اینجا کسی این احتمال را بدهد، بگوید این روحی که خداوند وارد رحم مریم کرد، قاعدتاً این روح توأم با نطفه رجولیتی باید باشد که خارج از رحم خلق شده است. میگوییم مگر خدا نمیتواند بدون نطفه رجولیت از نطفه انوثیت آدم خلق کند؟ مگر نمیتواند؟ پس شما باید دلیل بیاورید. ولی ما دلیل از آیات دیگر داریم از جمله: آیه 171 نساء «إِنَّمَا الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ» خوب مسیح کیست؟ جسم مسیح است یا روح او؟ مسح هر دو است، فقط جسمش نیست، فقط روحش نیست. «وَ كَلِمَتُهُ» رسولالله در بُعد کیان مسیح است، بَعد از ولادت که رسول شد، که آخر را اول فرموده است. اما اول کدام است؟ آخر را اول فرموده که رسولالله عیسی بن مریم است. اما این ابن مریم شدنش، چطور ابن مریم شد؟ چطور مریم او را حمل کرد و چطور متولد شد؟ «وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ» پس این مسیح عیسی بن مریم که رسولالله است، مسیح که دو بُعدی است؛ هم بُعد جسم است، هم بُعد روح، هر دو بعد القای به مریم شده است. منتها بُعد جسمی است که مربوط است به نطفه رجولیت، «كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ» و بعد روحی: «وَ رُوحٌ مِنْهُ» این یک دلیل.
آیا این آیه دلالت نمیکند؟ آیا بین کلمه و روح فرق نیست. چرا، از نظر لفظ و معنا که کلمه و روح فرق دارد و از نظر القای کلمه و نفخ روح، منتها در اینجا نفخ روح نداریم، ما نفخ روح را از آیات دیگر میخوانیم. «فَنَفَخْنا فیه»، «فَنَفَخْنا فیها» و الی غیر ذلک. پس روح منفوخ است. وانگهی اگر در اینجا «وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ» یعنی باز روح هم القاء شده باشد، باشد، روح ملقیٰ و کلمه ملقیٰ، ولکن کلمه با روح دوتا است. و این دوتا بودن حجت ما است بر اینکه اینجا آنچه بر رحم مریم وارد شد، دو چیز بود: یکی روح بود که روح مسیح است، یکی هم کلمه بود. کلمه چیست؟ کلمه حرف است؟ حرف وارد رحم مریم شد؟ نه، اینجا در مقام حمل است، در مقام حمل مریم که «فَحَمَلَتْهُ» (مریم، آیه 22) یکی از ادله دیگر ما است. «حَمَلَتهُ» بار گرفت عیسی را، روحش را فقط؟ روح عیسی روح عیسی است. جسمش را فقط؟ جسم عیسی فقط جسم عیسی است. «حَمَلَتهُ» این دو چیز را «حَمَلَتهُ»: 1- «كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ»؛ 2- «وَ رُوحٌ مِنْهُ». پس آنچه را بار گرفت مریم (س) به واسطه روح القدس که «لِأَهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِيًّا» (مریم، آیه 19) دو چیز بوده است، یکی کلمه بوده که طبعاً جسم است که نطفه مرد است و یکی هم روح است. سوره مریم آیه 19.
– اگر قرار بود نطفه مردی […]
– اعجاز اینجا است که آیا میتوانند خلق نطفه مرد بکنند؟ درست کنند در لابراتوار، در اینجا اعجاز چیست؟
– اصلاً عظمت قضیه به خاطر این است که بدون نطفه مرد، خداوند حضرت عیسی را در رحم مادر قرار داد.
– این یک حرف است.
– بدون این مسئله اصلاً اعجازی در کار نیست.
– از قضا اعجاز در چند بُعد است. در چندین بُعد که یکی اینجا جناب مریم دفق بدون شوهر داشت، این یک اعجاز، دوم: نطفه رجولی را خداوند بدون صلب رجل خلق کرد.
– [سؤال]
– هر دو دفق است، آیه را خواندیم «خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ * يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ» باید امتحان کنید. «خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ»
– بالاخره نیاز هست یا نیست؟
– آیه میگوید: «خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ» گزارش میدهد. گزارش خلقت انسان در موالید بنی نوع انسان این است. «خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ».
– نوع این است، کلیت ندارد.
– این استثنا است. ولی استثنا در چیست؟ این جمله را یادتان باشد که آیا کاری که در اینجا شده است کلاً معجزه است؟ دلیل نداریم. قاعدتاً آنچه را وضع عادی بوده هست، مگر ثابت بشود به ادلهای که این و این و این خارق عادت است. ما اینها را داریم پیدا میکنیم.
– [سؤال]
– این دلیل میخواهد.
– بعد از تولد بلافاصله رسول شدن.
– خلط نکنید. آنچه که معجزه است به نص قبول، آنچه نمیدانیم بگوییم معجزه است؟ سه بُعد دارد: آنچه عادی است؛ خوب نطفه زن بوده، عادی است. آنچه قطعاً معجزه است، قبول، آنچه نمیدانیم عادی است یا معجزه است، بگوییم معجزه است یا بگوییم عادی؟ قاعدتاً عادی است.
– دعوا کلاً سر این قضیه بود که حضرت مریم هم مورد اتهام واقع میشود، شما بیشوهر چطور بچهدار شدید؟
– این در یک بُعد کافی است، اگر در یک بُعد معجزه باشد کافی است.
– اتفاقاً آیهای که میفرماید خداوند میفرماید: «إِنَّ مَثَلَ عيسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ» (آلعمران، آیه 59) این دلیل واضح است که بدون نطفۀ مرد است.
– خیر، چرا؟ برای اینکه اگر مَثل بودن صددرصد است، همانطور که آدم پدر و مادر نداشت، عیسی هم پدر و مادر نباید داشته باشد.
– میگوید آنجا که نه پدر دارد نه مادر، ما حمل کردیم، اینجا که اقلاً مادر دارد.
– در اصل اعجاز، نه در مقدار اعجاز، در اصل اعجاز که جواب مسیحیها را میدهد. نه مقدار اعجاز، یعنی هر مقدار که خَلق آدم اجازه بدهد، همان مقدار مسیح دارد؟
– [سؤال]
– ما خودمان چیزی بلد نیستیم بگوییم. خود من که بلد نیستم که اینطور بود یا آنطور. اعجازٌ مّایی بوده است. اعجازٌ مّا در این ولادت بوده است قطعاً و این کافی است که جواب مسیحیها را بدهد. اما این اعجازٌ مّا چقدر بوده است؟ مقدارش را از آیات باید استفاده کنیم. آیهای که میگوید در آیه سوره نساء «إِنَّمَا الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ» دو چیز میگوید. حالا که دو چیز میگوید، یک چیزش روح است. «وَ رُوحٌ مِنْهُ».
– لفظ روح در مورد غیر عیسی هم هست.
– اینجا فرق دارد.
– تنها فرقی که حضرت عیسی با دیگران دارد از نظر در رحم مادر قرار گرفتن این است که پدر ندارد، بقیه پدر دارند.
– پدر نداشتن چند بُعد دارد. خود این روحی که وارد بدن عیسی شد این هم خارقالعاده است. چرا؟ برای اینکه ارواح سایر بنی نوع انسان «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً» در مورد عیسی اینطور نیست. این یک معجزه است. پنج شش معجزه است. ولی بودن پنج شش معجزه دلیل بر این نیست که تمام خصوصیات ولادت معجزه باشد. خیر، خصوصیات ولادت سه دسته است: یک قسمش قطعاً عادی است، یک قسمش قطعاً معجزه است. یک قسم بینابین است، همه را باید از آیات دربیاوریم. خودمان که نمیتوانیم بگوییم. البته ما در مقابل مسیحیان میگوییم» ولادت مسیح مانند سایر ولادتها نیست، اگر یک صدم هم فرق داشته باشد، مانند نیست. یک هزارم هم فرق داشته باشد، اگر یک هزارم هم خارقالعاده باشد، مثل آنها نیست. این کافی است. ولکن مقدار اعجاز چقدر است؟ مقدار اعجاز را از خود آیات درمیآوریم. در بُعد اول که نطفه زن است که میدانیم. این دفق میخواهد، دفق باید الهی باشد. چون «خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ * يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ».
– آن در مورد دیگران است، در مورد حضرت عیسی…
– ببینید در کل خلقت دفق لازم دارد یا نه؟ آیه این را میگوید: «خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ».
– [سؤال]
– استثناء در چیست؟ استثنا در چند چیز است؛ یکی در دفق است. آنجا دفق داریم؟ نداریم، پس معجزه است. میگویم در کل خلقت بنی نوع انسان دفق زن و مرد لازم است.
– الآن این زنانی که با سرنگ حامله میشوند، معجزه است؟
– آن هم دفق است، منتها زنی که اینجا نشسته، دفق حالت جماعی به او دست بدهد، این را بحث میکنیم.
– فرضاً زنی که حالت جماعی به او دست نمیدهد، در حمام روی زمین نشسته، منی وارد رحمش میشود.
– نمیشود، این حرف است، چطور میشود؟
– اتفاق افتاده است.
– نمیشود، مگر اینکه دفقی حاصل بشود. طبق این آیه، ما طبق این آیه بخواهیم فکر کنیم، «خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ»
– آن کلیات و عمومیت را میگوید.
– اصل گزارش خلقت اینگونه است. ما به فروع نمیرسیم، ببینیم اینجا جریان چیست. بحث اصلی ما این است که آن مقداری که حالت اعجاز دارد چیست؟ بحث ما در این بود که آیا آنچه وارد رحم مریم شده فقط روح است؟ نه، «وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ» این را آقایان فکر کنید تا فردا تتمه عرض کنم.
آیه دیگر، سوره مریم آیه 19: «إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِيًّا» غلاماً زکیاً فقط جسم است؟ خیر، فقط روح است؟ خیر، غلاماً زکیاً هر دوی جسم و روح است. منتها هر دوی جسم و روح، روح معلوم است که خدا وهبه میکند، جسم هم باید که نطفه رجولیت باشد، پس جسمی باید در کار باشد. چون اگر جسمی در کار نباشد، همه همینطور هستند، تمام را خداوند روح وارد در رحم میکند و انسان میشود. منتها تمام را که خداوند روح وارد در رحم میکند، هم نطفه رجولیت است، هم انوثیت است.
– اگر […] در نظر گرفته بشود، اعجاز باید کنار برود.
– خیر، یک کم فکر کنید. ««إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِيًّا» آنچه روح القدس از طرف خداوند میخواهد به مریم بدهد، یعنی مریم ندارد. آنچه میدهد، غلاماً زکیاً است، غلاماً زکیاً فقط روح است؟ میگفت روح غلام. پس باید جسمی هم در کار باشد. ما بخواهیم یا نخواهیم، اینجا جسمی در این وهبه ربانیه که نفخ بوده است از نظر روح، از نظر جسم هم «كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ» بوده است.
سوم: «فَحَمَلَتْهُ» سوره مریم آیه 22 «فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكاناً قَصِيًّا» روح القدس حمّل، چیزی را حمل کرد که «حَمَلَتهُ»، ضمیر «حَمَلَتهُ» به مسیح برمیگردد. «حملت المسیح» المسیح فقط روح است؟ نه. المسیح جسم و روح است. منتها روح که در رحم مریم نبوده است، یعنی نفخ شد. جسمی هم که جسم کامل نبوده، چون جسم نطفه انوثیت بوده است، پس جسم نطفه رجولیت هم ضمیمه شده است. اینها به زور درآوردن از آیات نیست.
– کیفیت نفخ روح برای ما مفهوم نیست.
– کیفیت را نمیدانیم، اصلش را میگوییم. من یادم است در مشهد مقدس مرحوم آقا مهدی آشتیانی (رض) که بزرگترین فلاسفه شرق بود، ما خدمتشان تلمذ داشتیم، عرفان و فلسفه و چه. ایشان آمده بودند مشهد، ایوان مقصوره در مسجد گوهرشاد، رفتند منبر و علما جمع بودند. ایشان راجع معاد جسمانی صحبت میکرد. گفت ما راجع به معاد جسمانی نه به فلسفه کار داریم، نه چیز دیگری «سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً» (اسراء، آیه 1) روح عبده نفرمود، جسم عبده هم نفرمود. پس معراج نه روحانی صرف است، نه جسمانی صرف، هم روحانی است، هم جسمانی.
– [سؤال]
– میگفت بجسم عبده، چون عبد مرکب است از جسم و روح. چون عبد مرکب است و لذا «نَفَخَ فيهِ مِنْ رُوحِهِ» در یک بُعد روحی است.
– [سؤال]
– راجع به معراج پیغمبر سه قول است. یک قول این است که معراج جسم و روح با هم بوده است که ما میگوییم، یکی اینکه فقط روح رفته بالا، جسم اینجا بوده است، یکی اینکه جسم رفته بالا، روح اینجا بوده است. ما میگوییم هر دو است. یکی از ادله «سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً» نفرمود بروح عبده. استدلال کنید. ما به لفظ آیه استدلال میکنیم.
«اللَّهُمَّ اشْرَحْ صُدُورَنَا بِنُورِ الْعِلْمِ و الْإِیمَانِ وَ مَعَارِفِ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ وَ وَفِّقْنَا لِمَا تُحِبُّهُ وَ تَرْضَاهُ وَ جَنِّبْنَا عَمَّا لَا تُحِبُّهُ وَ لَا تَرْضَاهُ».
«وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ».