«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرِینَ».
خلافةالارض که در تعدادی از آیات مقدسات قرآن مورد وعده ربانیه است، چنانکه قبلاً عرض کردیم، خلافت عن الله نیست، خلافت ارض تکلیف است. چه این کره زمین باشد و چه سایر کراتی که در آن مکلفانی هستند و این خلافةالارض را که خداوند وعده داده است به «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» دارای دو بُعد است: یک بُعد محوری و یک بُعد فرعی. بُعد محوری مربوط به خلفاء الله فی الارض است که رسل الهی و انبیای الهی باشند، مخصوصاً اولوالعزم از آنها که اینها فرماندهی از طرف حق سبحانه و تعالی از برای تحقق بخشیدن شریعةالله دارند.
بخش دوم رعیت این بزرگواران، ابزار این بزرگواران که 313 نفر، اینها اصحاب خاصه مهدی (عج) هستند و ده هزار نفر زیر پرچم و گروه دیگر. ما از آیه مبارکه وعد ربانی نسبت به «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» بوجهٍ عام این مطلب را استفاده میکنیم. «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» برای خصوص انبیاء گفتن صورت درستی ندارد، از برای خصوص مؤمنین گفتن صورت درست دارد، اما اگر از «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» هر دو دسته مراد باشد، هم کسانی که رهبران ایمان و مؤمنین هستند، هم انبیاءالله و رسلالله و ائمه هدی (ع) و هم کسانی که در این دولت جهانشمول آخرینِ اسلامی کامل ابزار دولت مهدی (عج) هستند. اگر کسانی در دلالت «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» نسبت به کل تشکیک بکنند، هم تشکیک در دلالت معنا ندارد، چون «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» دارای درجات است، اعلیالدرجات خلفاءالله هستند که انبیاءالله هستند و سایر معصومین و بعد تالیتلو آنها که در بالاترین درجات ایمان و عمل صالح بعد از مقام عصمت هستند.
و ثانیاً آیاتی از قبیل آیه نصرت که حق سبحانه و تعالی میفرماید: «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلينَ * إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ» سوره 37 (صافات)، آیات 171 و 172. این کلمه حتمیه ربالعالمین هم در بُعد تکوین و توفیق و هم در بُعد تشریع، در تحقق دادن فرماندهی ربانی، سابقهدار است. گاه این کلمه مربوط به گروه خاصی است که عباد مرسلین در کل ابعاد نصرت رسولی و رسالاتی منصور هستند، رسول خاص است یا رسل مخصوصی هستند یا نه، مربوط است به کل رسالتها در طول تاریخ تکلیف. «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا»، «كَلِمَتُنا» کلمتی نیست. این جمع، جمعیةالصفات است. تمام صفات رحیمیه ربالعالمین و تمام ربوبیتهای رحیمیه ربالعالمین در این نصرت جمع است، یک بخش نیست. اگر یک بخش است به این معنا است که رسل، رسالتهای خود را تحقق میدهند چه مردمی قبول بکنند و چه نکنند.
اما این رسالتهای ربالعالمین که تمام اینها معصوم هستند «وَ لَقَدْ» دو تأکید. «سَبَقَتْ كَلِمَتُنا» تأکید سوم که «نا» به عنوان جمعیةالصفات است، تمام ربوبیتهای رحیمیه ربالعالمین از نظر ماده دعوت، خود دعوت، تحقق دعوت، در عالم تکلیف این وعده سابقهدار است. «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلينَ * إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ * وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ». پس در این آیه مبارکه که «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ»[1] که این آیه در جهاتی، در این زمینه در کل قرآن منحصر به فرد است. از جمله اینکه چهار وعده در این آیه است، در هیچ آیهای از آیات، این چهار وعده با هم وجود ندارد، به حسابهای مختلفی آیه محوری است.
پس «عِبادِنَا الْمُرْسَلينَ» بوجهٍ عام مورد چنین وعدهای هستند در بُعد اول و نقطه نخستین که آنها رهبری «الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» را دارند با آن چهار وعده. بعد آیه دیگر سوره 40 (غافر)، آیه 51: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ». «إِنَّا» دو تأکید. «لَ» سه. «نَنْصُرُ» چهار. «رُسُلَنا» پنج. با پنج تأکید ربالعالمین این وعده دولت آخرینِ جهانشمول اسلامی را در کل ابعاد نصرت رسولی و رسالی شامل هر دو کرده است. «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا» جمع مضاف دلیل بر استغراق است. کل رسل، از آدم تا خاتم و من بینهما (ع) و کسانی هم که حامل رسالت اخیره در دعوت هستند، ائمه معصومین (ع) «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ».
آیه دیگری که عبادی الصالحون دارد، سوره مبارکه انبیاء، آیه 105: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ * إِنَّ في هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدينَ * وَ ما أَرْسَلْناكَ» همه مهم است، همین آخرین. «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ» آیات را میخوانیم برای اینکه معلوم بشود که در جوّ آیات در این جریان مهم قرار داریم، ولی دانه به دانه باید بحث بکنیم و دقت بکنیم.
در آیه مورد بحث «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» چند روز قبل عرض کردیم که این «الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» در قرآن شریف 56 مرتبه ذکر شده است و در این 56 مرتبه خصوصیاتی غیر از خصوصیت کمال ایمان اولاً و عمل الصالحات ثانیاً، زاویه سوم از این مثلث مورد دعوت ربالعالمین موجود است از جمله قلّت اینها است. سوره 38، آیه 23. از این آیه استفاده میکنیم که این گروه اقلیت هستند. آیات را یک مقدار قبلاً خواندیم. مثلاً: «فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ» سوره آلعمران، آیه 57. سوره 13 (رعد)، آیه 29: «طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ» این طوبی در نشئات ثلاث است و حسن مآب اگر نگرانیها و ناراحتیها و مظلومیتها و رنجها و ناراحتیهایی دارند «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» به حساب ایمان، مآب خیلی بالا خواهد بود. مآب یک مآب دنیا است و بعداً مآب برزخ و بعداً مآب یعنی مرجع آخرت. «طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ» این ذیلهای قسمتی از این آیات است.
و همچنین: «أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً» این اجر در انحصار آخرت نیست. سوره 17 (اسراء) آیه 9 و همچنین سوره 18 (کهف) آیه 30: «إِنَّا لا نُضيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً» اینقدر رسولالله زحمت کشید، اینقدر دعوت کرد، اینقدر ناراحتی دید و کتک خورد. آیا زمانی در همین حیات تکلیف نیاید که علوّ رسولالله و تحقق دادن نقش رسولی و رسالتی رسولالله جهانشمول نگردد؟ این اجر ناقص است.
همچنین سوره طه، آیه 75: «فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلى»، «الدَّرَجاتُ الْعُلى» اختصاص به بعدالموت ندارد. بلکه عمل صالح، ایمان و عمل صالحی که در حیات تکلیفی انجام میگیرد با درجاتی که دارد، بهره اول آن اینجا است. بهره اول ایمان اینجا است. بهره اول عمل صالحات اینجا است. گرچه دو بُعدی است: بُعد اول این است که «الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» گرچه در راه ایمان و عمل صالحات هر چه رنج ببینند، اما چون رضای خدا را میبینند، این بهره است، این عمقی است و معنوی است. اما بهره ظاهری؛ سلیمان (ع) سلطان باشد. داود سلطان باشد. ولیّ امر (عج) سلطان بر کل عالم تکلیف باشد، این از درجات اولی در بُعد باطنی و ظاهری -هر دو- است.
یا در سوره 29 (عنکبوت)، آیه 9: «لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحينَ» الصّالحین در قرآن شریف در قسمتی از آیات اصلحالصالحین هستند. «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» اگر بخواهند در صالحین داخل بشوند، این اختصاص در برزخ و قیامت نیست. باید صالحینی، اصلحالصالحینی، معصومینی یا معصومی باشد که اینها در تحت شعاع آنها باشند. اگر ولی امر (عج) تشریف نداشته باشند و لا سیّما در زمان رجعت «مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً»[2] این «لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحينَ» در بُعد عالم تکلیف نخواهد بود.
آیه دیگر: «وَ قَليلٌ ما هُمْ» سوره 38 (ص)، آیه 24. و همچنین: «لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ»[3] و همچنین: «لِيُخْرِجَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ».[4] قبول است که از نظر باطن و از نظر معنا خداوند «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» را از ظلمات به نور داخل میکند، اما آیا فقط ظلمات همین است؟ آیا اگر محمدها و علیها و حسینها و حسنها و ائمه و بزرگانی که داعی الی الله بودند، دائماً آنها را اذیت بکنند، دائماً ناراحت بکنند، دائماً حبس، دائماً تبعید، دائماً فرار، این ظلمت نیست؟ این ظلمتها مانع از نشر دعوت نیست؟ کل ظلمات باید در عالم تکلیف برطرف گردد و کل ظلمات و حجابها و نگرانیها و ناراحتیها و عوائق و موانعی که در برابر تأثیر دعوت انبیاء و در برابر تحقق دعوت انبیاء (ع) است، در یک روزگاری باید از بین برود. و همچنین آیاتی دیگر.
این مقدمه را عرض کنم، بعد در این آیهای که آیه محوری است بحث کنیم. ما مسلمانها -البته دیگران هم هستند، ولی فعلاً محور بحث ما مسلمانها هستیم- پنج نوع مسئولیت در پنج زمان داشتهایم و داریم و خواهیم داشت. مسئولیت اول در زمان رسالت رسولالله (ص) که 23 سال و اندی انجامید. کفّار که در آن زمان بودند تکلیف سنگین داشتند که با آن آیات بیّنات باهرات ایمان بیاورند و کسانی که به این رسالت آخرین ایمان آوردند، مادامی که در محضر مقدس رسولالله (ص) بودند در نقطه اولای ایمان و عمل صالحات مسئولیتی داشتند.
مرحله دوم از این پنج مرحله بعد از رحلت رسولالله (ص) در حدود بیش از 330 سال، البته زمان ائمه (ع) 255 الی 260 سال بیشتر طول نکشید. ائمه (ع) از امام اول تا امام یازدهم تا آن پنج سالی که امام زمان حاضر و ظاهر بودند، بیش از 250 سال طول نکشید. این زمان دوم است. مسلمانها در زمانهای معصومین که خلافت عصمت محمدیه (ص) را داشتند، وظایفی و مسئولیاتی داشتند. نمیخواهیم حالا مراتب آن را عرض بکنیم. این مرحله دوم.
مرحله سوم زمان غیبت صغرای ولیّ امر (عج) که هفتاد سال طول کشید و همه جز نوّاب اربعه، از حضور معاینهای معصوم محروم بودند. در زمان رسولالله هر کسی میخواست و میتوانست آن حضرت را زیارت میکرد. زیارت جسم مهم نیست، زیارت جسم به حساب زیارت روح و تلقی از روح است. مرحله دوم در زمان ائمه (ع) مادامی که تشریف داشتند و ولی امر حاضر بودند، در آن پنج سال اول مبارک عمر ایشان کسانی که میخواستند و میتوانستند، میتوانستند به حضور ایشان مشرّف بشوند، ولکن در زمان سوم که هفتاد سال غیبت صغرای ولی امر (عج) طول کشید، فقط چهار نفر بودند که به نوبت یکی پس از دیگری میتوانستند سؤالاتی بکنند و جوابهایی از ولیّ امر (عج) راجع به مسائل شرعی بیاید. همگان جز این چهار نفر محروم بودند. این مرحله سوم.
مرحله چهارم: «فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ التَّامَّةُ»[5] از زمانی که هفتاد سال گذشت و غیبت تامه ولی امر (عج) تحقق پیدا کرد تا وقتی که ما نمیدانیم، این هم یک مسئولیت بزرگی است و زمان ما از تمام این زمانهای پنجگانه مهمتر است. حالا بعداً عرض میکنیم.
مرحله پنجم هنگامی است که ولیعصر (عج) ظاهر گردند، آن وقت هم ما مسئولیت خیلی بزرگی داریم إلی یوم القیامة الکبری که حکومت معصومین است. به طور متواصل و به طور متصل حکومتی بعد از حکومتی، تا دامنه قیامت کبری آنگونه که ما از کتاب و سنت استفاده میکنیم، استمرار دارد. این هم یک مسئولیت. پنج مسئولیت است اما آیا مسئولیت مؤمنین بالله در زمان غیبت کبری مهمتر است که ما نمیتوانیم ولیّ امر را ببینیم؟ صاحبخانه غایب است.
در این عالم تکلیف که ما زندگی میکنیم و روی همین کره زمین ولی امر تشریف دارند، زنده هستند و زندگی میکنند، اما غایب هستند. آن حضرت ما را میبیند و میشناسد. ما او را میبینیم و نمیشناسیم. «من ادّعی الرؤیة فکذّبوه» چقدر رنج است و مسؤلیت برای ما و چقدر رنج است برای ولی امر در این غیبت کبری!
من این را میشمردم، تا ده رسید، حالا به تعداد کاری نداریم. مسئولیتهایی که مؤمنین بالله، مؤمنین بالإسلام در زمان رسولالله داشتند مهم، در زمان ائمه هنگام حضور آنها مهم، در زمان غیبت صغری مهم. در زمان حضور ولی امر مهم، مهمتر از تمام این چهار مهم زمان غیبت کبری است. چرا؟ اولاً دشمنان بیشتر به خود اجازه میدهند علیه مسلمانها هجوم بکنند. صاحبخانه ظهور ندارند، حاضر نیستند. اگر در یک خانهای صاحبخانه مقتدر، دانا، بینا، نیرومند و متعهد باشد مسئولیت افراد کمتر است. اما اگر صاحبخانه حاضر باشد ولی ما او را نبینیم، مسئولیت امر و نهی ندارد، ما هم به او نمیرسیم. یعنی صاحبخانه نیست، پس مسئولیت ما بیشتر است. این بنای اسلام، خانه اسلام، دعوت اسلامی، تلقی اسلام، فرماندهی اسلام و فرمانبرداری اسلام بسیار مسئولیت مهمتری است، صاحب خانه تشریف ندارند. به جای مسئولیتهای فرماندهی آن حضرت باید ما فرماندهی درست داشته باشیم. این یک بُعد است.
بُعد دوم در حضور صاحب خانه، صاحبالامر رسولی و صاحبالامر رسالی کسی نمیتواند دخالت بکند، اصل اسلام را نابود بکند، اما در غیاب ولیالامر کردهاند. امام پیغمبر را و امام ائمه را و امام ولی امر را که قرآن مجید است کلاً مسلمانها کنار گذاشتند، در زمان حضور نمیتوانستند این کارها را بکنند. کسی به حجت بالغه الهی و معصوم نمیتوانست بگوید: من مجتهد هستم، تو چه میگویی؟ همه باید مقلّد او باشند، اگر مؤمن هستند. اما اگر آن حضرت تشریف ندارند و فرماندهی مقام عصمت ظهور ندارد، دشمنان داخل و خارج اسلام آنچنان بلا سر امام ائمه و امام رسول آوردند و میآوردند که چه باید کرد؟ این بُعد دوم.
بُعد سوم: ولی امر (عج) میبیند و میشنود چهها میکنیم، اما نمیشود کاری بکند. میبیند ولایت امر به من و شما داده شده است که خطاها میکنیم قصوراً و تقصیراً، ولیّ امر خون میخورد. آیا امر مسلمین به دست کسانی باید باشد که قاصر هستند، مقصر هستند، مشتبه هستند، مختلط هستند، بسیار بر ولیّ امر مشکل است، قلب ایشان آب میشود، شب و روز گریه میکند که دو امام در اینجا غایب است. یکی امام اصل که قرآن است و یکی امام فرع که باید به شدت گریه بکند. این مسلمانها نسبت به مسئولیت بزرگی که دارند چه میکنند در زمانی که ولی امر غایب است، ولی معصوم غایب است.
و بعداً آیا اکثر کسانی که ابزار دولت مهدی (عج) هستند از کجا میآیند؟ از آن 23 سال رسالت پیغمبر (ص) است؟ از آن 250، 260 سال زمان حضور ائمه (ع) است؟ از آن هفتاد سال تغیّب مهدی (عج) است؟ در زمان ظهور خود حضرت است؟ هست و هست و هست، اما طول زمان حساب دارد. در طول زمان اسلام و در عرض زمین اسلام 313 و ده هزار، و باید آماده بشوند، از آسمان نمیآیند. پس سلمانها و بالاتر از سلمانها و ابوذرها و بالاتر از ابوذرها آن 313 نفر که اصحابالالویه هستند، استانداران 313 استان ولیّ امر هستند، فرماندهان لشکر هستند. باید در عرض این طول مدت تغیّب مهدی (عج) حاصل شود.
کسانی خیال میکنند که یکی از شرایط ظهور مهدی (عج) این است که تمام عالم را ظلم بگیرد. پس ما ساکت بنشینیم از دعوت الی الله و امر به معروف و نهی از منکر تا ظلم زیاد بشود. بعضیها یک خیال دیگر میکنند، میگویند: یک کاری بکنیم ظلم زیادتر بشود. ظلم بیشتر بشود تا امام زمان تشریف بیاورند. نه، دو شرط است: یک شرط ایجابی است، یک شرط سلبی. ما شرط ایجابی را فراموش کردیم. شرط سلبی را که ما نباید ایجاد بکنیم. ظلم را، کفر را، انحراف را، دوری از حق را ما ایجاد بکنیم؟ پس امام زمان میآید چه کاری با ما میکند؟ حساب روشن است. بر ما حکومت میکند؟
شرط سلبی، شرطی است که به طور اتوماتیکی از نظر اکثریت فسق و اکثریت ظلم و کفر حتی در میان خود مسلمانها ایجاد میگردد، ما نباید کمک بکنیم. مگر ممکن است که دعوت إلی اللّهی یک موقعی بخوابد؟ مگر درست است که امر به معروف و نهی از منکر یک موقعی از وجوب بیفتد؟ اینها شدیدتر میشود، قویتر میشود. هر قدر ظلم بیشتر بشود، دعوت به عدل زیادتر است. هر قدر منکر زیاد بشود، نهی از منکر باید زیادتر بشود. هر قدر معروف بیشتر ترک گردد، باید امر به معروف بیشتر بشود. هر قدر مردم از قرآن دور شدند، باید برای یک آیه جان فدا کرد. اگر ما صدها بار کشته بشویم و یک آیه ظهور بکند که بر خلاف آن نظر داده شده است، بیشتر باید زحمت کشید. دشمن زیادتر است، ولیّ امر هم ظهور ندارند، مدت هم زیاد است، تکلیف بسیار سنگین است که باید همین 313 و همان ده هزار نفر در طول تاریخ تغیّب مهدی (عج) «یُوطئون طریق المهدی» باید راه باز بشود، آخر مهدی (عج) میآید، باید ما را بشناسد.
حضرت مسیح (ع) در انجیل -بعد خواهیم خواند، در بشارات آمده، بحث خواهیم کرد- میفرماید: شما که نمیدانید صاحب چه زمانی خواهد آمد. صاحب شما -همین لفظ را دارد- و قائم بأمر الله نمیدانید چه زمانی خواهد آمد. بغتتاً میآید، شما خانهها را آباد بکنید، برای این مهمان بزرگوار آماده کنید، چراغها را روشن کنید، آب و جارو کنید، تمیز کنید، آماده باشید. امام زمان برای جهنم اجتماع ما که نمیآید. ما چه هستیم؟
دو بُعد دارد؛ بُعد سلبی است که فسق زیاد میشود ولی هر قدر فسق زیاد شد، باید تعهد برای از بین بردن فسق بیشتر بشود. هر قدر لامذهبی و بیایمانی بیشتر شد، باید مؤمنین بالله بیشتر جدیت بکنند. اگر خانه شما یک دزد بیاید، به اندازه یک نفر دفاع میکنید، پنج دزد میآید قدرت شما پنج برابر میشود، این طبیعی است. اشخاص بسیار ضعیف اینطور هستند، اگر چنانچه هجوم زیاد بشود و بخواهد از خود و ناموس خود دفاع بکند، بیشتر اظهار قدرت میکند. مگر اینطور نیست؟ هر قدر باطل کمتر باشد، مسئولیت دعوت کمتر است. هر قدر بیشتر باشد، بیشتر است. هر قدر جهالت بیشتر باشد، مسئولیت تعلیم شرع بیشتر است. هر قدر معروف کمتر بشود و منکر بیشتر بشود این بیشتر میشود.
خود را آماده کنید «یُوطئون طریق المهدی» راه را باز بکنید. نه اینکه همه، قلیل. همان قلیل هستند که همه کارها را میکنند. همان قلیل هستند که «إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى»[6] از مثنی در فرادی افتاد. حساب دارد. به سراغ ثلاث و رباع نرفت، جمعیت زیاد مطلبی نیست. دوتایی نشد، یکی. با کمال قدرت و با کمال استقامت پا بر فرق وجود گذاشتن «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ * نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فيها ما تَدَّعُونَ * نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحيمٍِ»[7] اول اینجا است.
پس مسئولیت این زمان چهارمین در عالم تکلیف از برای مؤمنین بالله بسیار سنگینتر است. نه، بگذارید امام زمان بیاید، همه کارها را درست میکند. پس شما شب چراغ را روشن نکنید، فردا خورشید روشن میشود، رایگان هم هست. دیگر قبض برق هم برای شما نمیآید. میشود؟ تا هر مقداری که انسان میتواند. ما تواناییهایی خود را، نیروهای خود را، فکر خود را، علم خود را، تعهد خود را، مسئولیت خود را، جدیت خود را در کل ابعاد نشان دادن شریعت، نشان دادن قرآن در غیبت ولیّ امر باید بیشتر بکنیم. نکند به امامِ امام زمان لگد بزنیم. امام او قرآن است، ثِقل اکبر است. نکند همه چیز برای ما محور باشد، در حوزههای ما قرآن زیر پا باشد. یک طلبه میگفت: امتحان دادم نمره تفسیر من بیست شد، بقیه کمتر شد. گفتم: خوب نسبت به اشخاص دیگر -الآن اینجا نشسته است و دارد من را نگاه میکند- گفت: نه، قرآن چیزی نیست، آنها اصل است. این چیست؟ این بدتر از الحاد است. نظر نکنیم به کثرت، به افراد زیاد، کتابهای زیاد «الْعِلْمُ نُقْطَةٌ كَثَّرَهَا الْجَاهِلُونَ»[8] بعد حرفهایی داریم.
در این آیه که سوره نور، آیه 55 است: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» که چه؟ «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ» آن روز عرض کردم، خلافت، خلافت عن الله که نیست، خلافت من الله است. این «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ» اولاً کل «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» هستند. از زمان آدم تا خاتم تا زمان ولیّ امر، قرون متمادی. عصاره و خلاصه کل مؤمنین بالله و عالمین صالحات درجه اول. «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» به همه وعده داده است. این را قبلاً بحث کردیم. به تمام گذشتگان، آیندگان، فعلیها این وعده را داده است «و من أحسن من الله وعداً» خدا وعده داده است، تحقق پیدا میکند. این وعده کجا است؟ «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ» بعد از موت نیست. استخلاف یعنی خداوند اینها را به جای دیگران بگذارد که دارای سلطهها بودند، دارای قدرتها بودند، دارای حکومتها بودند. ما یک استخلاف مالی داریم که ارث است. اگر کسی از کسی ارث مالی را ببرد، این خلیفه نیست، این وارث است. البته میشود وارث اعم هم بشود. «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ»[9] در هر دو، ولکن استخلاف مطلب اخصی است. یعنی آن کاری را که قبلی داشت، به جای او که از بین رفت یا هنوز هم هست. امام جماعتی است عادل بود، چه بود و چه بود. اگر خدایی ناکرده فاسق شد، خلیفه دارد. نمرده است، اگر هم مرد خلیفه دارد. چه کون بمیرد و چه کیان او، چه خود بمیرد و چه از موقعیت بیفتد.
«الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» را خداوند جانشین تمام کسانی که دارای سلطه بودند میگذارد. سلطه حق مادون کل بودند، میگذارد. چون کسانی هستند سلطه حق دارند، کسانی هستند که فرض کنید سلطان هستند، وزیر هستند، مرجع هستند، سلطه حق دارند ولی تمام نیست. اینجا تمام خواهد شد. اینها جانشین تمام سلطات باطل هستند، اینها جانشین تمام سلطات حق هستند. در تفسیر مفصّل بحث کردیم. تمام سلطات حق را که اینها در زمان سلطه رسالتی و سلطه نبوتی و سلطه امامتی نتوانستند و نشد که نقش دیانت را صددرصد تحقق بدهند، در عالم تکلیف موانع زیاد بود، آنها را جلوگیری کردند، مسموم کردند، شهید کردند، تبعید کردند «وَعَدَ اللَّهُ» خدا وعده داده است که «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ» تمام آن سلطههای باطل، چه اصحاب آن باشند چه نباشند، کنار میرود و سلطه برای «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» میشود. و سلطههای حق هم همینطور؛ اگر فلان شخص دارای سلطه حقی بود ولی ناحقی داشت، در این وعده کسانی که خواهند آمد که «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» هستند، سلطه صددرصد حق است. انتخاب ولیّ امر است، انتخاب من نیست که اشتباه بکنم. من و ما اشتباه میکنیم.
خدا آقای خمینی را رحمت بکند، میفرمود: من خیلی اشتباه کردم، موضوعات را نمیدانم. اشخاصی را معیّن کردم. فرمان هشت مادهای را آقایان به یاد دارند که این بزرگوار خون گریه میکرد که من قضات شهر معیّن نکردم که شهرها را پر از خون مظلومان بکنند. فرمان هشت مادهای چه بود؟ معصوم که نیست. افرادی را معیّن کرد، این بنده خدا پانزده سال در تبعید بود، بعد آمد، اشخاص تغییر کردند، همه چیز عوض شده است. این بنده خدا چه کار بکند؟ ابزار درست نبود، ولی ابزار ولیّ امر درست است. هم خود او صددرصد درست است، هم ابزار او درست است. لذا این «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ» جانشین آن اشتباهات موضوعی که شده است، اشتباهات حکمی که شده است، این جانشینی کلاً از برای دو دسته است. یک دسته معصومین هستند و یک دسته درجه علیای «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» خواهد شد.
«لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ» کدام ارض؟ ارض تکلیف. مگر نه این است که ولیّ امر (عج) میآیند بر کل ارض تکلیف حاکم هستند، بر کل ارضین سبع حاکم هستند، بر کل مکلفینی که در کل سماوات و ارضین هستند، حاکم هستند. حالا ما این ارض را در نظر میگیریم. «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» این «كَمَا» یک مقداری مطلب را محدود میکند، نه محدود، چون «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ» جای بدها را خوبها میگیرند، جای خوبها را خوبها میگیرند، جای خوبها را خوبترها میگیرند، بله، ولکن «كَمَا اسْتَخْلَفَ» در بُعد خوب است. چنانکه خداوند «الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» را استخلاف ظاهری داد، اضافه بر باطنی. حتی لازم بود جن و شیاطین خدمت سلیمان را بکنند و سلطه جناب سلیمان و جناب داود، سلطه بسیار بسیار وسعی بود که بلقیس را با تخت او با آن وضعیات آنطور. «كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ».
منتها بین خلیفه و مستخلفٌ عنه سه حالت است: -در بُعد خیر غرض میکنیم- یا این کسی که خیلفه قبلی است، بهتر از او است یا مانند او است یا پایینتر است، همه خلیفهاند. اگر یک امام جماعتی خوب بود یا از دنیا رفت یا از صلاحیت افتاد، دیگری آمد اگر خوبتر از او است خلیفه است، جای کار او را گرفته است. مانند او است خلیفه است. کمتر از او هم اگر صلاحیت جماعت دارد باز خلیفه است. پس در خلیفه چنین نیست که این کسی که بعد از او آمد، حتماً خوبتر باشد یا حتماً برابر باشد، خیر، هر سه حالت است اما در اینجا آن خوبترین است.
کسی که میآید این خلافتِ تمام نیکان و تمام پاکان را با آبای خود دارد، ولیّ امر (عج) از تمام مقرّبین الی الله، از تمام انبیاء مقدّم هستند. پس از «کَمَا» استفاده نمیکنیم که سلطه ولیّ امر مانند سلیمان است؛ نه، سلطه ولیّ امر جهانشمول است. مانند داود است، اولاً سلطه او جهانشمول است. ثانیاً سلطه سلیمان بر محور شریعت تورات بود، موقت بود. اما سلطه ولیّ امر بر محور شریعت قرآن است، این شریعت آخرین که تمام شرایع انبیاء و تمام انبیاء که بر قرآن محمد و محمد قرآن مقدمه بودند، همه اینها مقدمه بودند که عیسی بن مریم در انجیل برنابا به برنابا میگوید: بنویس: یا محمد خدا با تو باد و مرا لایق آن نمایاد که دوال نعل تو را باز کنم. این مقام خاتمالنبیین نسبت به پیغمبری است که از انبیای اولوالعزم است. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ». خوب این مرحله اولی. استخلاف.
«لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ» در آیه مائده داریم که: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً»[10] آن اسلام ناب صددرصد. این اسلام صددرصد بر محور شریعت قرآن خداوند وعده داده است به «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» که در کل عالم تکلیف تمکین دهد. تمکین یعنی چه؟ یعنی دین را کامل کند؟ دینِ کاملتر از اسلام که معنا ندارد. این آخرین شریعت است، آخرین کتاب است. کاملتر کردن دیگر معنا ندارد. کامل بکند؟ دیگر معنا ندارد. یا رسالت مرسلین را در دعوت به این دین کاملتر بکند، خیر. رسولالله (ص) تا آنجا که امکان داشت و میشد، رسالت خود را برای دعوت قرآنی تکمیل کرد، یک ذره و کمتر از ذره هم کم نگذاشت.
سوم این است که این رسالت قرآنی را که پایه محکمی نداشت، پایه استدلالی نداشت، پایه شریعتی داشت، ماده آن قویترین مواد، دعوت آن قویترین دعوتها، قرآن آن بهترین کتابها، اما مورد پذیرش نبود، سلطه نداشت، بلکه مسلطٌعلیه بود «لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ» این در دلها، در فکرها، در اجتماعات جای میگیرد. قرآنی که حتی در میان مسلمانها جا ندارد، همهجا جای آن خواهد بود و لذا دارد: ولیّ امر دستور میدهد که فُسطاطهایی برای تعلیم قرآن بزنند، قرآنخوانی نه، میخواهد بفهماند که شما در طول این مدت تغیّب من از امام من دور بودید. چنانکه خیال میکنند کسانی که مدام گریه میکنند و ناله میکنند که: ای کاش ولیّ امر را میدیدیم، اما از قرآن دور هستند. چه چیزی را میدیدی؟ میخواهید روح او را ببینید یا جسم او را؟ جسم که ابوجهل هم جسم پیغمبر را دید، ابولهب دید، کفّار دیدند. جسم مطلبی نیست، عمده دریافت روح است. چطور است شما دریافت کردید یا میخواهید روح ولی امر را دریافت بکنید، اما شما با امامِ ولیّ امر تماسی ندارید.
«لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ» سلطه صددرصد مربوط به مؤمنین خواهد بود. نمیگوییم این کفّار نیستند. بعضی جاها روایت دارد که کفّار همه از بین میروند ولی خیر، دو آیه داریم: «فَأَغْرَيْنا»،[11] «وَ أَلْقَيْنا» دو تا است. «فَأَغْرَيْنا» یهود، «وَ أَلْقَيْنا» نصاری. «فَأَغْرَيْنا» یا «وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ»[12] یومالقیامه چه زمانی است؟ قیام که نیست. پس بر خلاف آنچه گمان میشود، بالاخره مقداری یهود و نصاری هستند، اما تحت سلطه هستند. دیگر کنیسه و کلیسا و شراب و خوک و این حرفها نیست. فقط بر طبق آنچه از این آیه استفاده میکنیم، همه موحد خواهند شد. یعنی تمام حجج الهیه، تمام حجتهای ربانیه از نظر عادی، از نظر اعجازی و آیات ربالعالمین، تمام صددرصد منطبق خواهد شد. همانطور که در رسول آخرین (ص) تمام نبوتها و رسالتها و در کتاب او قرآن، تمام کتابها جمع است و زیاد است، تحقق بخشیدن سلطه قرآنی به وسیله آخرین نماینده ربالعالمین که از مصادیق بسیار عالی آن «بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ»[13] راجع به شعیب است، اما وقتی روی آیه دقت میکنیم، معنی بقیه مراحلی دارد و اصدق مصادیق بقیه جناب ولیّ امر (عج) هستند که مفتاح دعوت جهانی و سلطه جهانی اسلام خواهند بود.
«لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ» یهود و نصاری هم هستند، اما تحت سلطه هستند. حکومت ندارند، دولت ندارند. سیزده استان اسلامی است که تمام آن یک کشور اسلامی مهدی (عج) است، دیگر استاندار کافر، استاندار یهودی، نصرانی و کلینتون و دیگران و این حرفها نخواهد بود و اگر هم کسانی باشند تحت سلطه هستند، نمیتوانند در برابر سلطه حکومت اسلامی رنگ و بویی داشته باشند و تشکیلاتی داشته باشند. «لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» «لقد قضى المسلمون الأولون»[14] تفسیر، صفحه 212 جزء 18 و 19. «لقد قضى المسلمون الأولون عهدي الرّسول (ص) مكيّاً و مدنياً في تخوف و اضطراب و اضطرار، تصبّراً على كل أذى و لظى في مكة، و خائفين في المدينة «يمسون في السّلاح و يصبحون في السّلاح»» این حدیث است. «فصبروا على ذلك ما شاء اللّه ثمّ إنّ رجلاً من الصّحابة قال: يا رسول اللّه! أبد الدّهر نحن خائفون هكذا؟» همه آنها همینطور؟ «أما ياتي علينا يوم نأمن فيه و نضع عنّا السّلاح؟ فقال رسول اللّه (ص): «لن تصبروا إلّا يسيراً»» برای آن حضرت یسیر است. یسیر است، چون «كُلُّ آتٍ قَرِيبٌ».[15] «لن تصبروا إلّا يسيراً حتّى يجلس الرّجل منكم في الملأ العظيم ليست فيه حديدة». حدیدهای. این کجا است؟ این زمان ولیّ امر است. ولیّ امر با 313 نفر، با ده هزار نفر، جنگی نخواهد بود. خیلی کم، بسیار کم است. اینطور نیست که مسلمانها همینطور شب و روز لباس آهن بپوشند و با وسائل جنگی باشند.
بعد معصوم دیگری میفرماید: «و أنزل اللّه
هذه الآية فأظهر اللّه نبيه على جزيرة العرب فأمنوا و وضعوا فيه السّلاح» همین؟
نخیر، وعده برای همه است. «و لمّا نزلت» حدیث دیگر: «قال رسول الله (ص) بشّر هذه الأمة»
هذه الامة فقط آنهایی که آن وقت بودند، نیستند. «بشّر هذه الأمة بالسّنا و الرّفعة
و الدّين و النّصر و التّمكين في الأرض فمن عمل منهم عمل الآخرة للدّنيا لم يكن له
في الآخرة من نصيب فهل الآية تعني- فقط- تلك الفترة القصيرة بعد فتح مكةَ حيثُ وضعوا
السّلاح و أمنوا في الجزيرة العربية؟ و هي واعدةُ استخلافهم في الأرض، لا- فقط- في
أرض الجزيرة! إنّها تعنيها فيما تعنيه من خلافة المؤمنين على درجاتها، و تشهد له «كَمَا
اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» إذ لم تسبق في الأرض كلها خلافة و سلطة إيمانية
إلّا زمن النّبيّين داود و سليمان و لم تشمل كل المعمورة، و خلافة ذي القرنين كذلك
الأمر! خلافة الإيمان و سلطته على أرض فضلاً عن الأرض تتطلب شروطاً ليست هي- فقط- الإيمان
و عمل الصّالحات» آنهایی که خیلی مؤمن هستند، خیلی نمازشبخوان هستند؟ نه. این
عمل الصالحات…
[1]. نور، آیه 55
[2]. تفسیر القمی، ج 2، ص 131.
[3]. فصلت، آیه 8.
[4]. طلاق، آیه 11.
[5]. بحار الأنوار، ج 51، ص 361.
[6]. سبأ، آیه 46.
[7]. فصلت، آیات 30 تا 32.
[8]. عوالی اللئالی، ج 4، ص 129.
[9]. نمل، آیه 16.
[10]. مائده، آیه 3.
[11]. همان، آیه 14.
[12]. همان، آیه 64.
[13]. هود، آیه 86.
[14]. الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن، ج 21، ص 212.
[15]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 149.