«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِهِ الطَّاهِرِينَ».
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ «وَ قَضَيْنا إِلى بَني إِسْرائيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبيراً * فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولي بَأْسٍ شَديدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً * ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفيراً * إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبيراً».[1]
بر حسب این آیات و آیاتی دیگر از قرآن شریف، رأسالزاویه افساد در کره تکلیف و مخصوصاً کره زمین و آغازگر افساد عبارت هستند از بنیاسرائیل. و در حاشیه بنیاسرائیل در افساد دوم بر حسب دو آیه از قرآن شریف در سوره انبیاء و کهف، یأجوج و مأجوج هستند و حاشیه دوم عبارت هستند از کل مکذبین در کره ارض تکلیف.
ما از اینجا استفادههایی میکنیم. از جمله این است که افساد جهانگیر دو مرتبه بیشتر نخواهد بود و بعد از آنکه مرتبه دوم افساد جهانگیر حاصل شد، به وسیله همان نوع «عِباداً لَنا» تدمیر میشوند و از بین میروند و حکومت جهانی و سلطه جهانی الی یومالقیامة در انحصار صالحین خواهد بود که اگر بعد از افساد دوم و اصلاح دوم، افساد دیگری هم قبل یومالقیامة در ارض تکلیف بود، اینجا «لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ» نمیفرمود. افسادهایی که رأسالزاویه آن بنیاسرائیل هستند «بمن معهم» اگر بیش از دو مرتبه بود، خداوند در اختصاص دو مرتبه قرار نمیداد و مخصوصاً از لفظ «فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ» که روز گذشته عرض کردیم. «وَعْدُ الْآخِرَةِ» نه وَعْدُ الْآخَرَةِ». آخِره دو بُعد از معنا دارد؛ یکی مرّه دوم و دیگر اینکه مرّه دوم مرّه دیگر نیست، مرّه آخَره نیست، بلکه مرّه آخِره است همانطور که یومالقیامة بر حسب دهها آیه در قرآن شریف یومالآخِر است. همچنین مرّه دوم افساد جهانشمول قوی بنیاسرائیل آخرین مرحله است که بعد از آن هر مقدار عالم تکلیف طول بکشد، حکومت تنها حکومت حق بر کل عالم تکلیف است.
بحث ما روز گذشته به اینجا رسید که دو مرحله ارسالی در دو مرحله افسادی و اصلاحی بر حسب إخبار علمی قطعی حق سبحانه و تعالی باید بشود، چنانچه در این آیات وجود دارد. الّا اینکه تعبیری که راجع به مرحله ارسالی اصلاحی است «بَعَثْنا» است و اما نسبت به مرحله ارسالی افسادی «رَدَدْنا» است. «بَعَثْنا» با «رَدَدْنا» فرق میکند. «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولي بَأْسٍ شَديدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ»[2] بعث چنانچه گفتیم بعث رسالی است و بعث رسولی نیست. اما در مرحله دوم «ثُمَّ» و ثمّ از برای تراخی است. فَ نفرمود. اگر میفرمود: فَ، یعنی فاصله بسیار کم است، اما «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ»[3] یعنی این «عِباداً لَنا که فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ» و حکومتی اسلامی در عالم تشکیل میدهند، گرچه صددرصد نیست، افسادهایی احیاناً در کار است، اما رأسالزاویه افساد را از بین بردن و سست کردن، این «ثُمَّ رَدَدْنا» یک مدتی طول میکشد. مدتی طول میکشد که این «عِباداً لَنا» دارای سیطره حاکمیت اسلامی بر ارض تکلیف هستند. «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ».
همانطور که «بَعَثْنا» دو بُعد کونی و مسئولیت شرعی داشت، در دومی هم دارای دو بُعد است. منتها اول مسئولیت شرعی با تأیید ربالعالمین بود «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا»، «بَعَثْنا» دو بُعد است. اینطور نیست که خداوند هر کسی را برای تشکیل حکومت اصلاحی جهانشمول بفرستد، بلکه اول باید زمینه انبعاث داشته باشد و زمینه انبعاث را خود این جمله مبارکه تبیین کرده است که «عِباداً لَنا». منتها این «عِباداً لَنا» با تأیید الهی انبعاث میشوند که این انبعاث دارای دو بُعد ایمانی و بُعد بعث و تأیید ربانی است. اما در مقابل که افساد جهانشمول دوم است «ثُمَّ رَدَدْنا» این «بَعَثْنا» نیست. «وَ قَيَّضْنا» راجع به شیاطین است، ولکن «بَعَثْنا» نیست. در اینجا هم «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ». برمیگردانیم کرّه بنیاسرائیل را بر آنها.
پس دو کرّه است، یعنی دو مرحله است. دو مرحله افسادی است که ما شاید در مرحله اولی و در مرحله آغازین مرّه اولی هستیم که بنیاسرائیل مشغول افساد هستند و افساد هستند و افساد. نسبت به نوامیس مقدسه تکلیفیه و شرایع الهیه افساد میکنند. اما یک مرتبه نیست. «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ». برای شما بنیاسرائیل برگشت میدهیم مرتبه دوم که کرّه کنید بر مصلحین، نسبت به «عِباداً لَنا». این کرّهای که در اینجا انجام میشود و افساد دوم که قویتر است از افساد اول، «عَلَيْهِمْ» است. در محور «عَلَی عِباداً لَنا» است. همانطور که اینها محور افساد هستند، برگشت اینها هم بر محور اصلاح است که «عِباداً لَنا» باشد، نه بر کسانی که مانند خود آنها هستند. نه کسانی که نه سلب میکنند و نه ایجاب میکنند. نه کسانی که برای خود هیچگونه مسئولیت شر و خیری قائل نیستند.
«ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ». برگشت بر علیه «عِباداً لَنا» و چرا؟ به دو جهت است که روز گذشته بحث میکردیم. جهت اول: «عِباداً لَنا» چون رهبری معصوم ندارند، بسیار قوی نیستند. اما بنیاسرائیلِ مارهای زخمخورده، شر آنها قویتر میگردد و تجربه دیدند که در مرحله اولی با آن قدرت و با آن قوّت و با آن افساد جهانشمولی که به عنوان رأسالزاویه داشتند، به وسیله اقلیتی که «عِباداً لَنا» هستند، «فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ» شدند و بسیار ضعیف گردیدند. بنابراین وضع ضعف خود را جبران میکنند که به حالت اولی و حالت قویتر برگردند که تفصیل آن را عرض کردم. دوم که «عِباداً لَنا» به حساب اینکه قدرت پیدا کردند، فراموش کردند که ممکن است قدرت از دست برود و چون بر مفسدین مرّه اولای بنیاسرائیل غالب شدند، حساب نکردند که بعداً ممکن است مغلوب شوند. این جریان دوم است.
مرحله سوم: چون افساد جهانشمول اول افساد بنیاسرائیلی بود، اما افسادی که به وسیله اذناب باشد، هنوز شروع نشده بود. افسادی که به وسیله یأجوج و مأجوج است و حاشیه دوم مفسدین بنیاسرائیل که سایر مفسدین فی الارض است، در مرحله اولی نبود و لذا اصلاحی هم که شد به این معنا شد که «فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً» ریشه اصلی و آغازین و مهم افساد را کندند، اما حواشی را نه. ریشه افساد کنده بشود، البته مقدار زیادی افساد از بین میرود، سلطه افساد ضعیف میگردد، اما حواشی افساد چه؟ ممکن است حواشی افساد کلاً از بین نرفتند که نرفتهاند و همین حواشی افساد کمکم قوی شوند و قوی شوند، به بنیاسرائیل ملحق شوند و دسته دیگر که یأجوج و مأجوج هستند، قوی هستند و روز آنها بیاید و این قدرت بیشتر بشود. در مرحله اولی چنانچه ما شاه را کنار زدیم، اما طرفداران شاه هنوز هستند. در داخل و خارج هنوز اینها هستند. ما رأسالزاویه ظلم را در کشور خود کنار زدیم، تار و مار کردیم، اما افرادی که متمایل به ظلم شاهنشاهی بودند هنوز هستند. بنابراین این اصلاح مرّه اولی کافی نیست. امکان تدمیر ما است، باید دقت لازم را داشته باشیم.
«ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ» این «رَدَدْنا» دارای دو بُعد است: یک بُعد که خود بنیاسرائیل شکستخورده هستند، اولاً خود را مهیّاتر میکنند چون شکست خوردند. با اینکه در طول تاریخ مفسد بودند و کسی آنها را به طور کلّی از بین نبرده بود. حالا که در مرّه اولی افساد جهانشمول اول را کردند، وقتی به وسیله «عِباداً لَنا» که اقلیت هستند، اینها نابود شدند و ضعیف شدند، تهیه بیشتری در درون خود خواهند دید. «وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ» و در برون کمکی که حتی به وسیله سردمداران مسلمان به آنها خواهد شد. کما اینکه در تأسیس دولت اسرائیل فقط روسیه و آمریکا و انگلستان و آلمان کمک نکردند، بلکه شیوخ خلیج که باید گفت سیوخ خلیج آنها هم کمک کردند. سستی آنها، کمک آنها از نظر سیاسی، از نظر مالی موجب شد که افساد نخستین که مرّه اولی است آغاز شد در احتلال قدس و تا به کجا خواهد رسید.
«ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ» یک بُعد از آن، چند بُعد آن از خود بنیاسرائیل است در درون آنها که «أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ» بُعد دوم در برون است از جنود کفر و حتی از شیوخ و سرمداران بهنام اسلام که «وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفيراً» نفیر آنها. نفیر آنها به حساب نیروهای جنگی، نیرهای جنگی از نظر عدد و از نظر سلاح قویتر از اول خواهد شد. سه قوّت؛
قوّت اول: «أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ»؛
قدرت دوم: «بَنينَ»؛
قدرت سوم: «وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفيراً».
این ثالوث قدرت و ثالوث قوّت را خدا جلوگیر نشد. مگر بنا است خدا در عالم تکلیف از هر گناهی، از هر ظلمی، از سیطره هر ظالمی جلوگیری بکند؟ خداوند جلوگیر نشد، بلکه آنها را هُل داد و دفع کرد، نه اینکه تأیید کرد، کما اینکه: «أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّياطينَ عَلَى الْكافِرينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا»[4] یا «وَ قَيَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ»[5] وقتی که فساد اینها بالا رفت، فساد یک بُعدی، فساد سه بُعدی شد و خود را آماده کردند از برای افساد آخرین و جهانشمول دوم. خدا هم نه تنها جلوی این کفار را باز کرد، بلکه هُل داد به حساب اینکه این آخرین مرحله افساد باشد که اگر از بین رفت به طور کلّی ریشههای افساد چه در رأسالزاویهها و چه در فروع به طور کلّی کنده بشود.
و از طرف «عِباداً لَنا» چون قیامی که «عِباداً لَنا» کردند، قیام جهانشمول صددرصدی نبود که الی یومالقیامة استمرار داشته باشد، از برای ضعف قیادت که معصوم نبود از برای زهوه ملک و خدا گم کردن در این سیطره، از برای اشتباهاتی که اینها احیاناً به حساب عدم عصمت کردهاند، در عین اینکه «عِباداً لَنا» بودند. پس اینجا اشکال برطرف میشود که «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفيراً». حالا در اینجا در مرحله دوم «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ»[6] اگر کار خوب کردید، به نفع شما است، دیگر از بین نخواهید رفت. «وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» به ضرر خود شما است، ولکن اینها «أَحْسَنْتُمْ» کردند یا «أَسَأْتُمْ»؟ «أَسَأْتُمْ» به دو دلیل؛ یک دلیل: «لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ»[7] این مرّه دوم است. إخبار کرد که حتماً افساد دوم بعد از افساد اول خواهد بود و افساد دوم قویتر و بدتر و شدیدتر و شاملتر خواهد بود. پس «إِنْ أَحْسَنْتُمْ» فقط «إِنْ» است. چون عالم تکلیف است، خدا إخبار میکند. اگر کار خوب کردید و در آن افساد اوّلی شما از بین رفتید و ضعیف شدید اگر متنبّه شدید و متذکر شدید و کار خوب کردید، «لِأَنْفُسِكُمْ» ولکن «إِنْ» تحقق پیدا نمیکند به دو إخبار قوی:
اخبار اول: «لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ» این مرّه ثانیه است.
اخبار دوم: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ» هنگامی که وقت عذاب افساد مره ثانیه خواهد آمد، پس «أَحْسَنْتُمْ» در کار نخواهد بود.
«فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ» چه میکنند؟ «عِباداً لَنا» در مرحله اولی چه کردند؟ «فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً»، «فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ» یک کار است و این یک کار به طور کلّی نیست که ریشههای فساد کنده بشود و لذا چون جنبه سلبی بسیار قوی نیست، مانند قوّت جنبه سلبی زمان ولیّ امر (عج) که کل فساد را سلب میکند، جنبه ایجابی را هم تصریح نکرده است. نفرمود که در مسجدالاقصی وارد خواهید شد.
در مرّه اولی نفرمود در قدس وارد خواهید شد. چرا؟ اولاً بعداً میفهماند که مرّه اولی هم وارد میشوند. چنانکه مرّه ثانی وارد میشوند. ولکن اینکه تصریح نفرمود، برای اینکه ورود آنها به قدس ورود بسیار قوی نیست. وارد میشوند مقداری هستند، بعد بیرون رانده میشوند. ورودی که بعداً شکست خوردن و بیرون رانده شدن است، به حساب ورود نمیآید. اما بعداً این مطلب را تأیید میکند، تصریح میکند. ما از جمله بعدی که «فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبيراً»[8] سه مرحله است. به جای «فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ» «لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ» است، بالاتر است، فساد بالاتر است. چون «فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ» تمام دیار و خانههای اسرائیلی را گشتند و اینها را سر جای خود نشاندند، اما سیاهی صورت به طور کلّی نیست، اما در مرحله دوم: «لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ» وجوه اینها را، وجوه مالی، وجوه اقتصادی، وجوه عقلی، وجوه علمی، وجوه نفسی، اینها کلالوجوه را خاکمال خواهند کرد و سیاه خواهند کرد. این مرحله اولی که در آنجا «جاسُوا» است و اینجا «لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ» است.
«وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ»؛ جنبه ایجابی. «كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ». از «كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ» میفهمیم که در این مرتبه هم ما داخل مسجد خواهیم شد، اما دخول مرحله دوم دخولی است که خارج نخواهیم شد «عِباداً لَنا» الی یومالقیامة، ولکن در دخول اول خروج است. چرا؟ برای اینکه مرحله دوم افساد چنین میکند «وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبيراً» این «ما» هم میتواند مای موصوفه باشد هم مای موصوله، هر دو هم درست است. «وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا» موصوفه یعنی علوّاً «ما عَلَوْا» یعنی «لِيُتَبِّرُوا عُلُوَّهُمْ». این علوّی که بیشتر از علوّ اول است و بیشتر از افساد اول است «لِيُتَبِّرُوا» زیر و زبر خواهند کرد. این غیر از «جاسُوا» است. «جاسُوا» میروند میگردند، تجسس میکنند، اما به طور کلّی نابود میکنند نیست. در اینجا «وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبيراً» اگر این ما، مای موصوفه باشد. اگر مای موصوله باشد: «لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا» آنچه را که علو کردند تدبیراً. در هر دو صورت به طور کلی ریشهکن خواهند شد و ریشه سلطه اسرائیلی با سلطات دیگری که از جمله سلطه حاشیهای یأجوج و مأجوج است و سلطههای دیگر از بین خواهد رفت. «فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبيراً».
ما الآن کجا هستیم؟ ما هنوز در مسجدالاقصی مرّه اولی وارد نشدیم تا چه رسد مرّه ثانیه. درست است در روایات داریم که خداوند یکشبه کار صاحبالامر را میسازد که فردای آن روز تکیه به خانه خدا خواهد داد و خود را معرفی خواهد کرد، بله یکشبه ظهور نمیکند که امشب باشد و فردا، نخیر. یکشبه اصلاح امر او را خواهد کرد. کما اینکه انفجاری که در ایران حاصل شد و با این انفجار سلطات شاهی از بین رفت، بعد از سالیان دراز دو، سه روزه از بین رفت. ما دو روز مانده به انقلاب به ایران آمدیم و هنوز نخستوزیر شاه سابق بود و هنوز صددرصد نشده بود. بعد ما در احتلال بعضی از مراکز جیوش شرکت کردیم، خیلی هم خطرناک بود، بعد از دو روز به طور کلّی فرار کرد و سقوط کرد. سقوط، سقوطی بود که یکی، دو شبه بود. اما اصلاح محتاج است به مقدمات زیاد و طول زیاد و کار زیاد و فعالیت زیاد. ولیکن کار صاحبالامر (عج) یکشبه اصلاح میشود و کل افساد را با آن تشکیلاتی که دارند از بین میبرند و حکومت عدل جهانی را إلی یومالقیامة تشکیل میدهند. در اینجا ما روایاتی داریم که به این روایات مراجعه بفرمایید، کسانی که تفسیر الفرقان را دارند ما این روایت را مفصّل در اینجا نقل کردیم به مقداری از آن اشاره میکنیم. جزء پانزدهم.
- از کجا میدانید این مسجد مسجدالاقصی است؟
- «الْمَسْجِدَ». کدام مسجد؟ قبلاً چه فرمود؟ «سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ»[9] این مسجدالاقصی دو بُعدی است. یک بُعد آن سماوی است، یک بُعد آن ارضی است که از نظر هندسۀ تقابل است. آن وقت ما داخل مسجد میشویم یعنی سدرةالمنتهی میرویم؟ آنکه نیست. پس داخل مسجد فرعی خواهیم شد که قدس است.
در اینجا روایاتی از رسولالله (ص) و ائمه معصومین (ع) نقل کردیم که مقداری برای شما میخوانیم. «و البعث الرّباني و لا سيّما في جمعية الصّفات»[10] تا به اینجا میرسد: «فمن هؤلاء الخصوص؟» این «عِباداً لَنا» در مرحله اول چه کسانی هستند؟ «هُمْ قَوْمٌ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ» روایت، در تفسیر نورالثِّقلین، جلد 3، حدیث 18: «عن روضة الكافي عن الامام الصادق (ع) في تفسير قوله تعالى: بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا» البته اینکه ما میخوانیم، به این معنی نیست که ما صددرصد میدانیم از قم است، نه این وجود دارد، احتمال است. احتمال این است که همین قیامی که از قم شروع شد در استمرار آن «عِباداً لَنا» باشد، احتمال هم است که نباشد. ما روی احتمال میگوییم، چون این صددرصد نیست. آیه نیست که ما بگوییم حتماً همین است، احتمال است. احتمال آن ضعیف هم نیست. نمیخواهیم بگوییم احتمال به این معنا که الآن این وضع است، الآن «عِباداً لَنا». الآن افساد جهانشمول ارضی نیست، تا اینکه الآن «عِباداً لَنا» باشد، بله انطلاق آن از این امکان دارد باشد.
روایت این است: «قَوْمٌ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ (عج)» پس این اصحاب قائم نیستند، چون «قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ» است. خروج القائم در مرّه دوم افساد است که برای از بین بردن این افساد خروجالقائم است و رجعت است و آن تشکیلات جهانی. «هُمْ قَوْمٌ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ (عج) فَلَا يَدَعُونَ وَتْراً لآِلِ مُحَمَّدٍ إِلَّا أَخَذُوهُ» یک روایت «قَتَلُوهُ»، روایت دوم. روایت اول: «تفسير البرهان عن العياشي عن الامام الصادق (ع)» این روایت است. وتر عبارت است از فرد. هیچ فردی که علیه ائمه اهلبیت رسالت محمدیه (ص) است، یعنی علیه حقّ اخیره است، باقی نخواهد ماند. مگر اینکه این شکسته خواهد شد. اما آن روایت دومی که «قَوْمٌ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ (عج) فَلَا يَدَعُونَ وَتْراً لآِلِ مُحَمَّدٍ إِلَّا قَتَلُوهُ»[11] آن «أَخَذُوهُ» است، این «قَتَلُوهُ» است.
روایت دیگر در نورالثِّقلین: «تفسیر العیاشی عن حمران عن ابی جعفرٍ الباقر (ع)» روایت این است: «هم القائم (عج) و أصحابه». رجوع دومی. از امام باقر (ع) که سؤال میشود، بر حسب نقل زکریا بن آدم قمّی که کتاب او در هزار سال پیش نوشته شده است، این از آن کتاب است، اوّلی از نورالثِّقلین بود. وقتی از امام (ع) سؤال میشود که این «فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا» این «لِيَسُوؤُا» همان «عِباداً لَنا» است؟ فرمود: «هم القائم (عج) و أصحابه».
اینجا یک بحثی است. سؤال: آیا آن بنیاسرائیل که افساد جهانشمول اول را کردند، بعد شکست خوردند، بعد افساد جهانشمول دوم اتفاق میافتد، صددرصد همانها هستند؟ یک عده از اینها کشته میشوند. عده زیادی از آنها کشته میشوند، از بین میروند، از معرکه کنار میروند. پس نمیتوانند همانها باشند. البته دستهای از آنها و دسته دیگر که میمانند تا مرحله افساد جهانشمول دوم تا اصلاح جهانی دوم حاصل بشود و آنها را از بین ببرند، کما اینکه راجع به «عِباداً لَنا» همینطور است. اینکه فرمود: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا»[12] یک دسته خاصی که در آن زمینه و در آن زمان اینها بالاترین مراحل و درجات ایمان و قوّت و مسئولیت را دارند. اما همانها خواهند ماند که بعداً «لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ» همانها هستند؟ «وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ» همانها هستند؟ «وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبيراً» همانها هستند؟ نخیر. این سه بُعدی است. یک قسمتی از آنها باقی خواهند ماند. قسمت دوم هم در این زمان دوم به این حد خواهند رسید. کسانی که بعداً چنین خواهند شد، جزء «عِباداً لَنا» خواهند شد، آن وقت نبودند یا بچه بودند یا اگر هم بزرگ بودند به این حد نرسیده بودند یا متولد نشده بودند، اما در مرحله دوم دسته دیگرِ «عِباداً لَنا» به دسته اول «عِباداً لَنا» که هستند، ملحق خواهند شد.
سوم: راجعون چه کسانی هستند؟ کسانی که رجعت میکنند از کل انبیاء و مرسلین و از کل «مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً»[13] دفعه اول که نبودند، دفعه اول که رجعت نبود. همانها که بودند. سؤال: آیا آن «عِباداً لَنا» که در مرحله اول بودند از نظر ایمان و عَدد و عُدد قویتر هستند یا «عِباداً لَنا» در مرحله دوم که بخشی از آنها هستند، بخشی متولد شدند و بزرگ شدند و بخش سوم که مهمتر است، تمام انبیاء، تمام مرسلین، تمام «مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً» رجعت میکنند.
پس همانطور که در بنیاسرائیل مفسدین قوّت در جهات سهگانهای حاصل شد، اینجا هم قوّت در جهات سهگانهای حاصل خواهد شد که در این مرحله دوم افساد جهانشمول که قویتر است، اصلاح جهانشمول هم به وسیله قائم (عج) و اصحاب ایشان که اصحاب ایشان سه دسته هستند: گروهی از آن «عِباداً لَنا»ی اول، گروه دوم هماکنون که هستند و گروهی که مهمتر از هر دو گروه است؛ تمام کسانی که بنا است رجعت کنند و دولت مهدی (عج) در اینجا تشکیل گردد.
«فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبيراً» در اینجا باز روایاتی داریم که آقایان مراجعه خواهید فرمود، بعضی از آنها را برای شما میخوانیم. «قال (ص)» صحیح مسلم، جلد 8، صفحه 188. بخاری، جلد 2، صفحه 171: «لتقاتلن اليهود فلتقتلنهم حتى يقول الحجر يا مسلم هذا اليهودي فتعال فاقتله» ما معنای این را الآن نمیفهمیم. سنگ حتی میگوید که این یهودی است. زیر سنگ پنهان شده است، زیر صخرهها پنهان شده است، کجاها پنهان شده است، پیدا نیست و خود این صخرهها و سنگها میگویند: ای مسلمان، تو که «فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ» هستی، داری میگردی، این یهودی است، پس او را بکش. جریان چیست؟ ما این را نمیفهمیم. آیا واقعاً خداوند سنگ را به صدا درمیآورد؟ ما نمیفهمیم. آیا واقعاً طوری است که علم آنقدر بالا رفته است که هر کسی هر چه بگوید، هر جا رود، صدای او و سیمای او در آنجا پیدا است و شنیده میشود و دیده میشود؟ ما نمیفهمیم.
حدیث دوم در سنن ترمذی، صفحه 325 است. از رسولالله (ص) «تقاتلكم اليهود فتسلطون عليهم حتّى يقول الحجر يا مسلم هذا اليهودي من ورائي فاقتله» حدیث سوم از امیرالمؤمنین (ع): «ثم ليستعملن عليكم اليهود و النّصارى»[14] چنین است، الآن سلطه، سلطه یهود است در عمق و سلطه نصاری است در ظاهر. سلطه اسرائیل که معلوم است، ولو کلّی نیست و سلطه نصاری. «ثم ليستعملن عليكم اليهود و النّصارى حتّى تنفوا» نفی میشوید، فانی میگردید. یعنی چه؟ یعنی «عِباداً لنا» نیست؟ نه. «تنفوا» یعنی اکثریت مسلمانها نامسلمان میشوند، ضعیف میشوند، از مسئولیت خود دست برمیدارند، خود را مبتلای به تقیه میکنند، بر علیه حق فریاد نمیکنند، برای حفظ جان و نان و خانه و فلان، اینها به دنبال حق نمیروند، «تنفوا» به این معنا، نفی مسئولیت اسلامی. نفی اسلام است، ولکن نفی قدرت اسلامی، نفی مسئولیت اسلامی، نفی جهاد اسلامی، نفی اینکه شمشیر را از رو بستن و از برای خدا قیام کردن و ملاحظه دکان و دستگاه و تشکیلات نکردن. «حتّی تنفوا ثم لا يرغم الله إلا بآنافكم ثم و الله ليبعثن الله رجلاً منّا اهل البيت» مرتبه دوم است، مرتبه اول نیست. «منّا اهل البيت يملأها عدلاً و قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً». حدیثی دیگر، این حدیث را برای بعد میگذاریم، چون باید روی آن زیاد صحبت بکنیم.
به حساب اینکه روز چهارشنبه است، گرچه قرآن کلاً اخلاق است و کلاً علم است و آداب است و معرفت است، در این نقطه که میرسیم عرایضی به مناسبت خدمت برادران عرض میکنیم. البته برای شنبه که شهادت موسی بن جعفر (ع) است تعطیل خواهد بود، اما یکشنبه حضور برادران هستیم، بحث خواهد بود و روز دوشنبه هم که بعثت رسولالله (ص) است، دنباله صحبت روز ولادت امیرالمؤمنین را به یاری خداوند خواهیم داشت و طول هفته بحث استمرار پیدا خواهد کرد.
این مطلب سابقه دارد که حضور برادران عرض کردم، مسئولیت ما در این زمان ماقبلالآخر از کل زمانها سنگینتر است. چون ما چهار دوران داریم. دوران زمان رسولالله (ص)، دوم دوران ائمه (ع)، سوم دوران ما که دوران تغیّب عصمت طاهره است، چهارم دوران ولیّ امر (عج) است. مسئولیت ما و قیام ما و فکر و ما جدّیت ما و دقت ما و جهاد ما و دفاع ما و دعوت ما در این زمان باید تبلور زیادتری داشته باشد. بگذاریم آقا امام زمان تشریف میآورند، همین!؟ تمام وظایف و مسئولیتها را بگذاریم، آقا امام زمان تشریف میآورند اصلاح میکنند! یکی از افسادها این است که حساب ما را برسند. اگر ما در غیاب صاحب خانه نوامیس خانه را حفظ نکردیم، در غیاب صاحبالامر (عج) وظیفه ما سنگینتر بود، ما نسبت به وظیفه سبکتر برخورد کردیم. اولین تأدیبی که خواهد شد، نسبت به ما خواهد شد، بر خلاف آنچه که نوعاً گمان میکنند. بگذارید خود آقا صاحبالامر میآیند و درست میکنند. خدا دین خود را حفظ میکند. خدا متدین نیست، خدا اصلاً دین ندارد. خدا نماز میخواند؟ روزه میگوید؟ ذکر میگوید؟ عبادت میکند؟ خدا دین خود را حفظ میکند! خدا دین خود را برای ما آورده است. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»[15] هر قدر ما در راه دین حق از نظر تلقی معارف، از نظر اخلاق، از نظر عقاید، از نظر علوم، از نظر دعوت، از نظر خودسازی و دیگرانسازی قویتر باشیم، خدا بیشتر به ما کمک میکند، این «عِباداً لنا» از بین ما باید بیرون بیاید.
ما انصار صاحبالامر که چه عرض کنم، خاک پای آنها هم نیستیم. اما حالا را عرض میکنم، بحث حالا است. صاحبالامر و انصار صاحبالامر که سه بخش هستند، یک بخش 313 نفر استانداران هستند و یک بخش ده هزار نفر، اینها جیش ولیّ امر هستند که زیر پرچم هستند، بالفعل زیر پرچم هستند و دسته سوم که «مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً» هستند که شاید ما از چهارم باشیم که بینابین باشیم که رجعت بالاستدعاء داریم، اما الآن چه؟ الآن خطر بیشتر است. الآن مسئولیت زیادتر است. در غیاب قائد کل القوا که ولی امر (عج) است، مسئولیت بیشتر داریم. دو بُعدی مسئولیت داریم:
بُعد اول: قبل از حصول «عِباداً لنا». الآن هنوز نشده است. الآن نه افساد جهانشمولِ اول اسرائیل است و نه «عِباداً لنا» حاصل شده است.
بُعد دوم: «عِباداً لنا» از خود ما باید درست بشود، از اموات نمیآیند، الآن رجعت نیست. باید روی این مسئله تأکید کرد و خیلی حساب کرد. مسئولیت خیلی عظیم است.
در مرحله دوم اضافه بر «عِباداً لنا» که بودند و «عِباداً لنا» که شدند، تمام انبیاء رجعت میکنند، تمام «مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً» رجعت میکنند و دولت مطلقه الهیه تشکیل خواهند شد، دیگر وتری برای آلمحمد نخواهد بود برای اینکه از بین رفته است. اما در غیاب صاحبالامر قبل از افساد جهانی و قبل از «عِباداً لنا» مسئولیت داریم. مسئولیت دو بُعدی: یک بُعد برای حفظ خود و ایمان خود. بُعد دوم: همانطور که فساد اسرائیل و سایر مفسدین جلو میرود، باید تحصّل «عِباداً لنا» هم جلو رود. در بین این «عباداً لنا» معصوم نیست. سلمان و ابوذر و ابودجانه در آنها نیست، مالک الاشتر النخعی در آنها نیست، سلیمان و داود و اشعیا و انبیاء در آنها نیستند. اینها در مرحله دوم رجعت خواهند کرد.
پس الآن خیلی مسئولیت ما سنگین است. از زمان رجعت سنگینتر است، از زمان امام زمان سنگینتر است. از زمان بعثت سنگینتر است. از زمان حضور ائمه سنگینتر است. همینطور گشتن و خیال نکردن و خدایا، مرگ من را برسان یا زنده هستم بمانم تا امام زمان درست کند، نخیر. بار ما بسیار سنگین است. روی این جهت است که ملاحظهها یعنی چه؟! ملاحظهها، تقیهها، اکثر چنین هستند، مردم ما را مسخره میکنند. اگر ما صددرصد تا آنجا که میتوانیم بر محور کتابالله و سنّت رسولالله دریابیم و دریابی بدهیم، این برخلاف موج است اگر ما با موج برویم که در باتلاقها خواهیم رفت، نابود خواهیم شد، «تنفوا» خواهیم بود. در میان تمام این صدماتی که علیه قرآن شریف است، تمام صدماتی که علیه ناموس مقدس اسلام است کسانی که «عِباداً لنا» هستند، آنها هم ساکت هستند؟ آنها عباداً للشیطان خواهند بود. اینها دوست خواهند بود با کسانی که بر خلاف حق قیام میکنند یا نسبت به از بین رفتن حق سکوت ندارند.
کسانی که نرفتند امام حسین را نجات بدهند، چند دسته بودند؟ یک دسته رفتند بر علیه امام حسین جنگ کردند، زدند، کشتند. یا اصلاً دیدند و ساکت بودند. کسانی که دیدند و ساکت بودند که جسد امام حسین را پاره پاره میکنند، اینها یزیدیها هستند، اینها شمری هستند، یعنی جزء آنها هستند، ولو ذنب آنها کمتر است. و ما داریم با گوش خود میشنویم و با چشم خود میبینیم که جسد قرآن را پاره پاره میکنند، حتی کسانی که به نام قرآنی، به نام کسانی که راجع به قرآن حرف میزنند، راجع به قرآن مطلب میگویند. من نمیخواهم عرض بکنم و خجالت میکشم اما از فلان شخص که ادعا میکند من روی قرآن کار کردم و دویست، سیصد جلد تفسیر نوشتم و چهارصد چه نوشتم یا در آفریقا است یا در آمریکا است یا در اروپا است یا در استرالیا است، از او سؤال میکنند: دابةالارض چه کسی است؟ میگوید: امام زمان است.
روز گذشته که یکی از برادران این را برای من عرض کرد، من از خجالت مردم. گفتم: به آن احمق بگو: «أَخْرَجْنا لَهُمْ»[16] زنده میکنیم. امام زمان که زنده است! بعد از نظر لغت، او گفت: دابةً یعنی جنباننده. گفتم برو لغت بخوان، مدبّبةً که نیست، دابةً. حیوان! دابةً، نه مدبّبةً! این قرآن اینقدر مظلوم است یا به سراغ آن نمیرویم یا اگر به سراغ آن برویم با بند و بیل و چنین حرفهایی مزخرف میگوییم. ما میبینیم دارند جسد قرآن را تکه تکه میکنند، لگد میزدند، گاز میگیرند، بر خلاف آن نظر میدهند، بازی درمیآورند. مسلمانها را مسخره میکنند و ساکت باشیم؟ طرف آدمی نیست که من بگویم چه کسی یا چه، اما خوب این قضیه است. این قضیه است که یا دنبال قرآن نرفتند یا رفتند و بر خلاف کتاب و سنّت حرف میزنند. روایاتی که جعلی است میگویند: علی بن ابیطالب زنده میشود، تو میگویی: امام زمان. دابّةً، مدبّبةً. نادان! «أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ» بیرون میآوریم. این تفسیر به رأی مفتضح از کسانی که لغت هم بلد نیستند، این یعنی چه؟ «شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ».[17]
پروردگارا، من از تو نمیخواهم که من را بمیرانی، خیر، ما میخواهیم پنجاه سال، شصت سال بیشتر تا آنجایی که امکان دارد بفهمیم، کار کنیم، چرا؟ برای اینکه ما نمیبینیم کسانی که شمشیر را از جلو ببندند و صددرصد بر محور کتابالله و سنّت رسولالله کار کنند. یک مقداری علم پیدا کنیم، معرفت پیدا کنیم، اخلاق پیدا کنیم، مسئولیت را بفهمیم. اگر بدن امام حسین را تکهتکه کردند، ما در طول قرون عاشوراها میگیریم، نه فقط یک روز، بلکه روزها بدن قرآن را به وسیله همین مسلمانهای احمق تکهتکه کردند، یهودیها این کار را نکردند که ما کردیم. نصاری نکردند، مشرکین نکردند، خرپرستها نکردند، سگپرستها نکردند، دیوپرستها نکردند که ما کردیم. بدن قرآن را تکهتکه کردند و ما میگوییم بله، مطلبی نیست! امام زمان میفهمد، خدا میفهمد.
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»[18] نزد خدا محفوظ است، خدا قرآن را برای خود گفته است. پس چرا گفت؟ برای پیغمبر گفته، بقیه هیچ؟! برای ائمه و امام زمان گفته است، این «يا أَيُّهَا النَّاسُ» فقط پیغمبر و ائمه هستند؟ این «بَيانٌ لِلنَّاسِ»[19] فقط برای آنها است، ما ناس نیستیم؟ «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَميعاً»[20] این رسالتی که برای جمیع ناس است در طول و عرض تاریخ و جغرافیا، این فقط در زمانی است که باشند؟ وقتی نیستند که باید قویتر به دنبال آن رفت. وقتی که صاحب خانه نیست و صاحب اصلی رسالت وجود ندارد که بیشتر باید به دنبال رسالت او رفت و رسالت او در قرآن کریم تبلوریافته صددرصد است، اصل در قرآن کریم است.
پروردگارا، چه بگویم؟ ممکن است بعضی بفرمایند تکرار است، اما اگر کسی که به سر او زدند و سر او آسیب دیده است، فریاد نکند؟ صد مرتبه فریاد کند. به سر ما زدند، به قلب ما زدند، به چشم ما زدند، به فهم ما زدند، به همه چیز ما زدند. طوری شده است که باید نهی بکنند کسانی که به معارف قرآن نزدیک میشوند، نرو! قرآن خطر دارد. برای آمریکاییها خطر دارد، برای آلمانیها خطر دارد، برای یهودیها، برای نصاری، برای مسلمین هم خطر دارد؟ ما در زمانی زندگی میکنیم که قرآن در حوزههای ما خطر دارد! در میان کتابهای درسی ما قرآن خطر دارد! منحرف میکند، گمراه میکند! ما مسلمان هستیم؟!
«اللَّهُمَّ اشْرَحْ صُدُورَنَا بِنُورِ الْعِلْمِ و الْإِیمَانِ وَ مَعَارِفِ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ وَ وَفِّقْنَا لِمَا تُحِبُّهُ وَ تَرْضَاهُ وَ جَنِّبْنَا عَمَّا لَا تُحِبُّهُ وَ لَا تَرْضَاهُ».
«وَ
السَّلَامُ عَلَیْکُمْ».
[1]. اسراء، آیات 4 تا 7.
[2]. همان، آیه 5.
[3]. همان، آیه 6.
[4]. مریم، آیه 83.
[5]. فصلت، آیه 25.
[6]. اسراء، آیه 7.
[7]. همان، آیه 4.
[8]. همان، آیه 7.
[9]. اسراء، آیه 1.
[10]. الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن، ج 17، ص 40.
[11]. الكافی، ج 8، ص 206.
[12]. اسراء، آیه 5.
[13]. تفسیر القمی، ج 2، ص 131.
[14]. الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن، ج 17، ص 44.
[15]. محمد، آیه 7.
[16]. نمل، آیه 82.
[17]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 50.
[18]. حجر، آیه 9.
[19]. آلعمران، آیه 138.
[20]. اعراف، آیه 158.