جلسه سیصد و بیست و نهم درس تفسیر موضوعی قرآن کریم

حیات برزخی

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِهِ الطَّاهِرِينَ».

احتمالاتی که راجع به جریان بعدالموت و قبل از إحیاء در قیامت کبری عرض شد، احتمالاتی بود. بعضی از این احتمالات در شقّ دوم با عقیده به معاد منافات دارد. در شقّ اول که اصلاً صاحب آن منکر معاد است. کسانی که اطلاقاً قائل به حیات بعدالموت نیستند، وقتی که حیات بعدالموت معاد را منکر هستند به طریق اولی حیات بعدالموت برزخی را هم منکر هستند، اما کسانی که قائل به حیات بعدالموت در معاد هستند، لازمه این عقیده حیات برزخیه است، حیاةٌ مّا حالا به هر کیفیت و وضعیتی که محتملات آن را دیروز عرض کردیم. اگر کسی قائل به حیات یوم القیامة الکبری است، لازمه این حیات و إحیاء این است که روح در عالم برزخ حیاةٌ مّایی داشته است، بعداً به حیات اوسعی إحیاء می‌شود بعد از صعقه، بر حسب بعضی از آیات. و اگر چنانچه بعد الموت اصلاً حیاتی نباشد، خداوند چرا إحیاء می‌کند؟

«فی هذا الإحتمال الأوّل لو لم تکن حیاةٌ اطلاقاً بعد الموت فماذا یحیی یوم القیامة الکبری نتحدّث مع من یعتقد بالحیاة یوم القیامة الکبری طبعاً. الإحیاء یوم القیامة الکبری بماذا یتعلّق؟ طبعاً یتعلّق بالبدن الخاص الصّالح للقیامة و لکن هل الرّوح فانیةٌ بعد الموت ثم الله سبحانه و تعالی یحیی الإنسان مرّة أخری یعنی یخلق فیه روحاً آخر أو لا، لا یخلق فیه روحاً آخر، إنّما یحیی الرّوح الأوّل بعد الصّعقة بحیاةٍ ثانیة. هذا الثّانی ما نحن نعتقده و أمّا الأوّل إذا لم تکن حیاةٌ بعد الموت اطلاقاً فماذا یحیی ربّنا سبحانه و تعالی من البدن أو الرّوح. هل یحیی البدن کبدن یصبح البدن روحاً؟ طبعاً لا. و هل یخلق روحاً ثانیاً للبدن فکیف الجزاء؟»

جزاء متعلق به روح است، چه عذاب و ثوابی که به بدن توجه کند، روح ادراک می‌کند و چه عذاب و ثوابی که به روح توجه کند، روح ادراک می‌کند. در هر دو صورت همان روحی است که در عالم تکلیف کار زشت و زیبا انجام داده است.

«نفس الروح الّذی کان فی هذا التّکلیف عاملاً صالحاتٍ أو طالحات نفس هذا الرّوح لا بدّ أن یحیی ثمّ یحاسب، ثمّ یثاب أو یعذّب. لا روح آخر». آقایان به این توجه ندارند. گروهی از ملّیین و مخصوصاً مسلمین و مخصوصاً شیعه و مخصوصاً مفسّرینی از شیعه، حیات بزرخیه را کلّاً منکر هستند. این با حیات اخرویه منافات دارد. ما جایی ندیدیم که نوشته باشند، ولی می‌توانیم بفهمیم. مگر هر چه نوشتند، انسان باید مطالعه کند و بفهمد که قبول کند یا خیر؟ این مطلب از ملازمات حتمیه عقلیه عدلیه حیات یوم القیامة الکبری، حیاةٌ مّا است «برزخیّاً بین الدّنیا و بین الآخرة» اگر وقتی که این روح از بدن خارج شد، با خروج آن موت مطلق حاصل می‌شود «لمّا یمیت ربّنا سبحانه و تعالی هذا الإنسان إذا أماته یعنی إذا أخرج روحه عن بدنه –عن هذا البدن- و بعد ما أو مع ما اخرج روحه عن بدنه أمات روحه بالکلّیّة تماماً سحقاً محقاً کما کان اوّل مرّة و کان جنیناً و لمّا ینشئ ربّنا سبحانه و تعالی فیه الرّوح» اگر به این وضع باشد، بنابراین خداوند یوم القیامة الکبری، «یُحیی» چه را «یحیی»؟ «یحیی البدن» را «بحیاةٍ أخری بروح أخر» یا «یحیی البدن بالرّوح الأوّل»؟ «إذا یُحیی البدن بروح آخر فلا حساب و لا جزاء و لا ثواب و لا عقاب لأنّ هذا الّذی أصاب هذا یجزی و هذا الّذی عصی هذا یجزی و أمّا غیر هذا فلا. مثالاً علی ذلک؛ لو أنّ الله تعالی أبقی روح الإنسان بعد الموت ثمّ یوم القیامة الکبری نفخ نفس هذا الرّوح الحی فی بدنٍ آخر. هل هذا صحیح أو لا؟ نُص صحیح و نُص باطل»

روح و بدن هر دو در کارهای زشت و زیبا شریک هستند. هر دو باید حساب شوند، هر دو باید جزا داده شوند، درست است ادراک ثواب و عقاب مربوط به روح است، اما آنچه بر بدن وارد شود روح ادراک می‌کند، آنچه بر روح وارد شود روح ادراک می‌کند. بنابراین یوم‌القیامة اگر بدن‌های ما کلّاً رفت و ارواح ما موجود بود و خداوند این ارواح ما را در یک بدن دیگری که هم در هیئت و هم در مادّه دیگری است وارد کرد، چرا انسان در بدن ثواب ببیند و در بدن عقاب ببیند؟ بدنی که برای خود او است. بدتر از این روح.

«هنا مرحلتان إثنتان أو مراحل ثلاث. المرحلة الثّالثة إنکار الحیاة بعد الموت اطلاقاً لا روحاً و لا جسماً لا بجسمٍ آخر و لا کذا» در این بحثی نداریم «مرحلةٌ ثانیة: أن تبقی الحیاة فی روح الإنسان برزخیّةً ثم الله تعالی ینفخ هذا الرّوح الباقی فی قسمٍ أصیلٍ من هذا البدن. […] و قسمٍ ثالث: أنّ ربّنا سبحانه و تعالی یُبقی هذا الرّوح حیّاً ثمّ یدخله یوم القیامة فی بدنٍ آخر. هذا نُص عدل و نُص ظلم» عدل است، نسبت به روح جزاهای روحی را می‌گیرد، ظلم است، نسبت به جهات جسمی، خوب با این جسم زنا کرده، با این جسم نماز نخوانده، با این جسم روزه نگرفته، با این جسم گناه کرده است. پس این احتمال اوّل به طور کلّی کنار می‌رود.

-‌ تنها روح است؟ این روح افساد کرده، امّا این قالبی که بوده، با این قالب در واقع…

-‌ شما دارید کمک می‌فرمایید. ما می‌گوییم باید با همین قالب باشد و قالب دیگری نباشد. احتمالات دیگر: «أصل الحیاة بعد الموت ثابتٌ بدلیلین إثنین. الدّلیل الأوّل، الدّلیل الّذی یثبت عقلیّاً و کتابیّاً و فی السّنّة المقدسة المحمّدیّة (ص) أنّ هناک حیاة یوم الآخرة. و الدّلیل الثّانی أنّ الحیاة یوم الآخرة لزامها حیاةٌ مّا بین الدّنیا و الآخرة. إستبقاءً للرّوح فی حالةٍ برزخیّةٍ عوانٍ بین الحیاة الدّنیا و الحیاة الآخرة» و آن چند احتمال دیگر را این‌جا می‌آید.

«هنا احتمالات: إحتمال أنّ الرّوح باقیة حیّة و لکن مصعقةٌ» که از نوم هم بدتر است «مصعقةٌ فی حیاة و لکن فی حالة الصّعقة دون النّوم» این دلیل می‌خواهد، امکان هست. برای ‌اینکه ملازمت با حیات آخرت حیاةٌ مّای برزخی دارد، ولی این دلیل می‌خواهد. هرچه داریم بر عکس آن داریم، دلیل بر وجود آن نداریم.

«الإحتمال الثّانی النّوم المطلق المطبق طیلة الحیاة البرزخیّة، یحتاج إلی دلیل. احتمال ثالث: أنّه اکثره یقظان، أقلّه نائم، یحتاج إلی دلیل» در دنیا هم این‌طور است «فی الحیاة الدّنیا الیقظة أکثر من النّوم. هل کذلک فی الحیاة البرزخیة؟ یحتاج إلی دلیل، إحتمال آخر أنّ الإنسان فی الحیاة البرزخیة یقظان تماماً، ما فی نوم، یحتاج إلی دلیل» در آخرت داریم. من هرچه در قرآن شریف می‌گردم، در طول پنجاه سال، حتی اشاره‌ای که بتواند دلالةٌ مّایی داشته باشد بر ‌اینکه در جنت و حتی نار نومی در کار است، پیدا نکرده‌ام.

«لو دلّت آیات علی نومٍ بعد الموت فهی خاصّةٌ بالحیاة البرزخیة فقط فی الجنّة أو فی النّار. و أمّا یوم القیامة الکبری فلا، لأهل الجنّة فضل، ثواب، لطف، رحمة، أن یکون علی طول الخطّ أحیاء و لأهل النّار عذابٌ فوق العذاب، لأنّ النوم فی النّار سماحٌ عن العذاب». آیات بسیار به طور واضح و روشن دلالت دارد بر ‌اینکه در نار استدامه عذاب است تا حدّی که لازم است و در جنت استدامه ثواب است إلی غیر النهایة به فضل الهی. «هذه المحتملات برمتها و بجملتها لا بدّ أن تستند إلی أدلّةٍ قرآنیة و الآیات الخمسون و فوق الخمسون القرآنیة الّتی تدل علی الحیاة البرزخیة فاصطفی من بین هذه الإحتمالات، إحتمالاً واحداً فقط أوّلاً لإثبات الحیاة البرزخیّة و ثانیاً اثبات کیفیّة الحیاة البرزخیة» این یک مرحله‌ای است.

بعضاً نسبت به دلالات آیات بر اصل حیات برزخیه آقایان اختلاف دارند، بعضی می‌گویند اصلاً نیست، کاری نداریم. آن‌ها هم که می‌گویند هست، احیاناً به آیاتی استدلال می‌کند که دلالت ندارد. سوره بقره، آیه 28 سورة البقرة، الآیة الثّامنة و العشرون «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» «الاستاذ العلّامة الطباطبائی (ره) فی المیزان و فی الدّرس کان یصر و یؤکّد: أنّ هذا الآیة المبارکة من الآیات الّتی تدلّ علی الحیاة البرزخیّة و لکن لا تدلّ، نبحث طبعاً. إذا الإنسان یرید یستدل بآیةٍ علی أمرٍ ما لابدّ أن تدلّ الآیة دلالةً واضحةً بالغةً کافیةً هذه الآیه لا تدلّ، بل آیاتٌ أخری تدلّنا علی أنّ هذه الآیة لا تدلّ». «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» «هکذا یستدلّ الاستاذ «وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً» أمواتاً طبعاً قبل الحیاة الدّنیا لمّا کنتم أجنّةً فی بطون امّهاتکم».

موت دو گونه است؛ یک موت عن الحیاة است و یک موت قبل الحیاة است، ‌این‌جا موت قبل الحیاة است. «لم یقل کیف تکفرون بالله و قد أمَتتُکم، لا «وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً» إذ کنتم أجنّةً فی بطون امّهاتکم قبل أن ینشأ الله تعالی الرّوح «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ»[1] «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ» منذ الجنین» وقتی انسان در رحم مادر جنین است «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ»، دو مرحله این «خَلْقاً آخَرَ» معلوم است؛ یک مرحله مادامی است که طفل در رحم است و یک مرحله هم مادامی است که طفل زنده است.

«فَأَحْياكُمْ»؛ حیاةً ذات ناحیتین الناحیة الجنینیّة و النّاحیة التّکلیفیة یوم الحیاة الدّنیا «وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ» الاستاذ یقول ثمّ یمیتکم عن الحیاة الدّنیا أنا أقول کذلک نفس الشیء «كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ» أحیاکم بالحیاة الدّنیا، «ثُمَّ يُميتُكُمْ» یعنی یمیتکم عن الحیاة الدّنیا. البحث فی الجملة الثالثة. «ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» الاستاذ یقول: «ثُمَّ يُحْييكُمْ» للحیاة البرزخیّة، «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» یحییکم للحیاة یوم القیامة الکبری فهنا یقول إحیائان إثنان، بعد الاحیاء الأوّل، إحیائاتٌ ثلاث. الحیاة الأوّل: «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً ثُمَّ يُحْييكُمْ» إحیاء الأوّل «ثُمَّ يُميتُكُمْ» إماتة الأولی «ثُمَّ يُحْييكُمْ» إحیاء الثّانی «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ: إحیاء الثّالث. إحیائاتٌ ثلاث، إحیاء الأوّل معلوم، إحیاء الثّالث معلوم، الإحیاء الثّانی مورد البحث یعنی إحیاء یوم البرزخ».

ایشان این‌طور می‌گویند: «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» إحیاء سوم است، ایشان این‌طور می‌گویند، اصلاً احیاء نیست. «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» را می‌گویند إحیاء سوم است که رجوع إلی الله است. «ثُمَّ يُحْييكُمْ» إحیاء دوم است، در برزخ است. «أَحْياكُمْ» إحیای اوّل است که یوم الدنیا است. ایشان می‌خواهند به این آیه استدلال کنند بر ‌اینکه حیات برزخیه هست، ولکن نیست.

«هنا نقدان إثنان علی المرحوم الأستاذ (رض) النّقد الأوّل نتسائل: هل لمّا تکون حیاة برزخیّة هذه الحیاة البرزخیّة هی للإحیاء الثانی أو لا استمراریة للحیاة الدّنیا؟ «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً» معلوم «فَأَحْياكُمْ» إحیاء للحیاة الدّنیا، «ثُمَّ يُميتُكُمْ» عن الحیاة الدّنیا» وقتی که خداوند ما را میراند از زندگی دنیا، موت مطلق بود یا اخراج روح از بدن بود؟ دومی بود. وقتی که موت اخراج روح از این بدن است، موتِ روح نیست، انتقال روح از این بدن به بدن خاص برزخی است. پس چه چیزی احیاء می‌شود؟ احیائی در کار نیست. «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ» للحیاة الدّنیا «ثُمَّ يُميتُكُمْ» یمیتکم یعنی یزیل الحیاة الدّنیا إلی الحیاة البرزخیّة. هل بالإماتة الحیاة الدّنیا تزول و تذوب إطلاقاً حتّی یفسّر قوله تعالی یحییکم فی الإحیاء الثّانی» احیای ثانی نداریم، استمرار حیات است.

-‌ [سؤال]

-‌ إحیاء برای روح است. «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ» با این إماته آیا روح کلّاً از بین می‌رود تا «ثُمَّ يُحْييكُمْ» احیاء ثانی روح باشد، «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» احیای ثالث باشد؟ کلاً که از بین نمی‌رود. اگر کلّاً از بین برود که همان اشکال وارد است. اگر کلّاً روح انسان مرد، در برزخ چه چیزی زنده شد؟ روح ثانی می‌شود، قیامت روح ثالث می‌شود. اشکال […] سه مرتبه، إحیاء اوّل یوم‌الدنیا، احیاء دوم یوم‌البرزخ، یعنی حیات رفته و روح دیگری ایجاد می‌شود؛ احیای سوم هم یوم‌القیامة. دو غلط می‌شود، یک غلط نیست و دو غلط است؛ این اشکال اوّل است.

«الإشکال الثّانی: أنّ الاستاذ خیّل إلیه و هکذا فکّر، أنّ «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» یعنی ثمّ الله تعالی یحییکم مرّة ثالثة. لا، الرّجوع إلی الله رجوع للحساب. لمّا نفتّش کافّة الآیات الّتی فیها رجوع إلی الله تعنی رجوع للحساب لا یعنی الرّجوع إطلاقاً فی واحدةٍ من آیات الرّجوع الإحیاء للحیاة الآخرة. علیکم بالقرآن: سورة الرّوم، الآیة الحادی عشر» سوره 30: «اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ». «اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ» یحییکم «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ»، «يَبْدَؤُا الْخَلْقَ»، آن «يُحْييكُمْ» بود. «ثُمَّ يُعيدُهُ، متی یعید ربّنا سبحانه و تعالی خلقنا؟ یوم القیامة. فی البرزخ لا یعید الخلق، فی القیامة یعید الخلق. «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» فالرّجوع إلی الله لا یعنی إعادة الخلق یوم القیامة الکبری» این آیه شاهد است «ثمّ الآیة السّادسة و الثّلاثون سورة الانعام؛ «وَ الْمَوْتى‏ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ» «يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ» ماذا یعنی؟» إحیاء یوم القیامة است. «وَ الْمَوْتى» موتی چه کسانی هستند؟ کسانی که در برزخ هستند. سوره انعام، آیه 36. «وَ الْمَوْتى» موتی کجا هستند؟ برزخ. در برزخ که هستند «يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ» «بعد اکتمال البرزخ «يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» فالرّجوع إلی الله، الإرجاع إلی الله لا یعنی إحیاء و البعث یوم القیامة الکبری. کذلک السّورة البقرة الآیة مائتین و إحدی و ثمانون» 281: «وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فيهِ إِلَى اللَّهِ». «وَ اتَّقُوا يَوْماً» پس این یوم هست، یوم چه موقعی است؟ یوم القیامة. یوم القیامة چیست؟ همه که زنده شدند. یوم القیامة که همه زنده شدند، بعد از احیای یوم القیامة «تُرْجَعُونَ» «یعنی بعد تشکّل یوم القیامة الکبری و بعد بعثکم یوم قیامة الکبری «تُرْجَعُونَ فيهِ إِلَى اللَّهِ»».

به آیات دیگرِ رجوع که رجوع می‌کنیم حتی یک اشاره ندارد که «رجوع إلی الله» به معنای «إحیاء یوم القیامة الکبری» است. «فهذه الآیة من سورة البقرة «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» الإحیاء الثّانی لا یعنی إحیاء یوم البرزخ بدلیلین قویین صامدین اثنین کما بیّنا» خود استاد هم فرموده بودند که خوب بود ما مجدد به قرآن مراجعه می‌کردیم و مجدد به تفسیر دقت می‌کردیم و کار ما دو اشکال داشت، که البته ایشان حق هم داشت. در حوزه‌ای که آن‌چنان بود و آن‌چنان هست و آن‌چنان‌تر است، انسانی که هم فقیه است، هم فیلسوف است، هم عارف است، هم محدّث است و هم منطقی است و… چه کسی می‌گذاشت ایشان درست کار کند؟ می‌فرمود: کار ما دو اشکال داشت: یک اشکال ‌اینکه من کل تفسیر را تدریس نکردم، تدریس‌نکرده چاپ شد. اشکال دوم این بود که مراجعه دوم نکردم و خداوند این توفیق را به شاگرد کوچک ایشان که صحبت می‌کند، داده است. هم کل قرآن تدریس شد که الآن دور دوم است که تفسیر موضوعی را داریم بحث می‌کنیم، چون تفسیر رسمی کلاً تمام شده است. در طول حدود 25، 26 سال مقادیری این‌جا بوده، مقادیری بیروت، مقادیری نجف، مقادیری مکه و هم مجدداً داریم مراجعه می‌کنیم. خداوند توفیق بدهد تا آن صد سالی که عزرائیل وعده داده، ما بتوانیم روی قرآن درست کار کنیم.

-‌ در آن آیه هیچ اشاره‌ای به برزخ نیست؟

-‌ خیر، نه نفی است و نه اثبات است. «هذه الآیة لا یوجد فیها لا نفی الحیاة البرزخیة و لا إثبات الحیاة البرزخیة» «ثُمَّ يُحْييكُمْ» باید روی «إحیاء للحیاة یوم القیامة» بحث کرد. «ثُمَّ يُحْييكُمْ و کنتم امواتاً فی البرزخ أو لا؟ «ثُمَّ يُحْييكُمْ» عن الصّعقة فی البرزخ، و نحن مصعقون فی البرزخ، و نحن أحیاء فی البرزخ، یبدّلنا ربّنا سبحانه و تعالی إلی حیاةٍ اقوی و أوسع و أشمل و أتم» این بحثی است که در معاد خواهیم کرد. چطور؟

-‌ قبل از «ثُمَّ يُحْييكُمْ» مربوط به روز قیامت، «ثُمَّ يُميتُكُمْ» دارد. «ثُمَّ يُميتُكُمْ» باید ادامه داشته باشد تا «يُحْييكُمْ» یوم القیامة.

-‌ همین‌طور هم هست، منتها این موت چه موتی است؟ «يُميتُكُمْ» چه موتی است؟ موتی که حیات برزخی است. این موت عن الحیاة الدنیا استمرار حیات دنیا است و حیات برزخیه است. «يُميتُكُمْ» چیست؟ این «يُميتُكُمْ» دو احتمال دارد؛ یکی اینکه «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ» اگر «ثُمَّ يُميتُكُمْ» إماته، موت و فوت مطلق است، مطلبی نیست. اما نه، مگر إماته فوت مطلق است؟ اماته دو بُعد دارد: یک بُعد اماته فوت مطلق است، احتمال است، و یک بُعد إماته این است که فوت مطلق نیست، بلکه از حالت برزخیه هم جسماً و هم روحاً به مرتبه بالاتر می‌رسد، آن هم إحیاء است، و این دومی را آیات معلوم می‌کند. حدود پنجاه آیه از قرآن شریف که حیات برزخی را اثبات می‌کند، این را ثابت می‌کند و از جمله سوره زمر که «وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ».[2]

-‌ [سؤال]

– همه را نخواندیم، چند مورد را بحث کردیم. ما نمی‌خواهیم همه را بخوانیمف چون قرآن این خصوصیت را دارد که مثل روایت نیست، باید چند روایت خواند تا ثابت شود، قرآن یکی هم باشد ثابت می‌شود، ولی جهات مختلف را عرض می‌کنم، چون بعضی از آیات حیات برزخی شهدا، قتلا، مقتولین است، بعضی از آیات، حیات برزخی اهل النار است، بعضی از آن‌ها اهل الجنة است، بعضی‌ها کل است. این تباعضاتی که در آیات وجود دارد از این جهت است که ما اشاره خواهیم کرد و نمی‌خواهیم زیاد تفصیل کنیم.

«وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ» این مرحله اولی است. «إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فيهِ أُخْرى‏ فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ» این نفخه اولی صعقه ایجاد می‌کند. صعقه برای چه کسی؟ برای میّت یا برای حیّ؟ «الصّعقة قبل القیامة الکبری تشمل الأموات المیّت بصورة مطلقة؟ میّت لا یصعق، میّت لا ینام» روح باید زنده باشد. «لو أنّ أرواح المکلّفین فی البرزخ لیست أحیاء، فکیف تصعق؟» می‌شود گفت این دیوار را کشتند؟ نمی‌شود. این دیوار را به خواب بردند؟ با این دیواری کردند که غش کند؟ دیوار نه می‌میرد، نه غش می‌کند و نه به خواب می‌رود. مردن و غش کردن و خوابیدن مربوط به زنده است، باید حیاةٌ مّایی داشته باشد. «فلو لا حیاةٌ مّا فی البرزخ فکیف تشمل الصّعقة الأولی کلّ من فی البرزخ إلی کلّ من فی الحیاة الدّنیا و نفخ فی الصّور نفخة اولی. فصعق من فی السّماوات و الارض من الأحیاء یوم الدّنیا و من الأموات. «ثُمَّ نُفِخَ فيهِ أُخْرى‏ فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ»[3] نفخة الصعقة و نفخة الإحیاء. نفخة الصّعقة قد یعبّر عنها بنفخة الإماته و لکن إماتةً لا تعنی فوتاً بصورة عام» إماته نسبی است کما ‌اینکه إماته عن الحیاة الدنیا نسبی است، روح باقی است. إماته عن الحیاة البرزخیة هم نسبی است. در حیات برزخی انسان یا خواب است یا بیدار است، شعور در کار است، ولکن «وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ» این صعقه حالت بیهوشی مطلق است، بیهوشی مطلق که قریب به موت است، یک درجه بالاتر برود موت مطلق می‌شود. پس موت نسبی است.

-‌ […] إحیاء از صعقه است؟

-‌ بله، چون در صعقه دوم مصعقین را إحیاء می‌کنند «وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فيهِ أُخْرى‏ فَإِذاهمْ» یعنی «المصعقون لا بدّ أن یکونوا أحیاءً فی حالة الصعقة».

-‌ اگر صعقه باشد، چطور روح […]

-‌ چون در برزخ از اوّل تا آخر صعقه نیست، نزدیک قیامت صعقه می‌شود. اگر کل حیات برزخی صعقه باشد، همان‌طور است که می‌فرمایید، ولکن این نفخ برای چه زمانی است؟ نفخ برای قیامة الإماته است. «هنا قیامتان إثنتان […] آخر البرزخ لا فی برزخ» در برزخ که نیست. در برزخ زنده هستند، آیات زیادی هم بر این مطلب داریم، که زنده هستند، اهل ثواب و اهل عقاب و… و اکثراً نائم هستند. «أکثر الحیاة البرزخی حیاة النّوم، معلوم و لکن ما فی صعقة. إنّما الصعقة فی المرحلة الأخیرة. لمّا یرید ربّنا سبحانه تعالی أن یجمع الحیاة الدّنیا إلی البرزخیة و البرزخیة إلی الحیاة الدنیا یجمع الأحیاء فی العالمین للصّعقة» این صعقه، نزدیک موتِ مطلق است. پس ما یک حیات مطلقه نسبیه داریم مثل اهل جنت و اهل نار یوم القیامة الکبری. یک حیات نسبیه داریم یوم‌الدنیا، که اکثراً انسان بیدار است و کمی خواب است. یک حیات نسبیه در برزخ داریم که اکثراً بیدار است و کمتر خواب است، در آخر یک حیات نسبیه داریم در آخر برزخ که مصعق است؛ یعنی روح دارد، جان نباتی، جان انسانی، این‌ها را دارد، اما نه خواب است نه موت مطلق، بلکه این حالت صعقه است. کسی که غش می‌کند و به طور کلّی احساسات او معطل می‌شود، نه نابود می‌شود؛ او زنده است یا مرده؟ او نزدیک مرگ است، اما زنده است.

«هنا آیاتٌ عدّة و عدیدة تدلّنا علی أصل الحیاة البرزخیّة و کیفیّة الحیاة البرزخیّة منها قوله تعالی: -الّذین هم فی النّار- «قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى‏ خُرُوجٍ مِنْ سَبيلٍ».[4]

-‌ [سؤال]

-‌ بله. «قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى‏ خُرُوجٍ مِنْ سَبيلٍ» این اعتراف اهل نار است. «أَمَتَّنَا» و «أَحْيَيْتَنَا» دو إماته است و دو إحیاء است، حساب کنید. این دو إماته و دو إحیاء چیست؟ این دو اماته و دو احیاء اگر صحت و واقعیت دارد، حتماً در برزخ حیات باید باشد «إلّا أن یقال من قالوا؟ أهل النّار. أهل النّار صادقون أم کاذبون؟ نحن نقول أهل النّار کانوا کاذبین و لکن لا یدبرون أن یکذبوا فی النّار أمام ربّنا ثمّ ربّنا لا یرد علیهم» این را بارها حضور برادران عرض کردم که اگر خداوند از یک دروغگو نقل دروغ کند و بعد رد نکند، یعنی ‌این دروغگو این‌جا را راست گفته است، حتی اگر از شیطان باشد. «وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ»[5] «ربّنا یذکر هذا الکلام عن الشّیطان الّذی یورده یوم القیامة الکبری الشّیطان أمام الجماهیر ثمّ لا یردّ علیه عدم ردّ علیه دلیل علی تصدیق الله الشّیطان فی هذا المقال» تا چه رسد… «قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى‏ خُرُوجٍ مِنْ سَبيلٍ».

-‌ [سؤال]

-‌ محتوای آن اگر باشد که اصلاً دلالت بر برزخ نداشت، دلالت در جهت برزخی هیچ نداشت، نه نفی می‌کرد و نه اثبات.

-‌ دو موت است؟

-‌ نه، دو موت نیست، إماته. موت و اماتتان، فرق می‌کند. «احیاناً موت، موت لیس عن الحیاة، أحیاناً عن الحیاة. إذا کان الموت عن الحیاة یعبّر عنه بالإماتة و إذا لم یکن الموت عن الحیاة لا یعبر بالإماتة یعبّر عنه بالموت. فرقٌ بین الموت و الإماتة. بین الموت و الإماتة عمومٌ و خصوصٌ مطلق».

-‌ [سؤال]

-‌ دو اماته است. «قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ» «الإماتة متی؟ الإماتة الأولی إماتة عن الحیاة الدّنیا و ثانیة متی؟ عن الحیاة البرزخیة و الإماته عن الحیاة البرزخیة»

-‌ اماته نیست، صعقه است.

-‌ اماته است، آن‌ هم اماته است. اگر اماته به معنای موت مطلق باشد بله، ولی اماته مگر موت نسبی نبود؟ احیاناً از نوم تعبیر موت می‌شود.

-‌ در صعقه موت نیست، یک حالت بیهوشی خیلی عمیقی است.

-‌ بالاتر از موت است. اصلاً موت چیست؟

– «خَرَّ مُوسى‏ صَعِقاً»[6]

– اصلاً موت چیست؟ موت یعنی حالت فعلی روحی انسان از دست رفتن. یا ‌اینکه روح از بدن بیرون برود، به بدن دیگری برود یا اگر در آن بدن هست حالت صعقه دارد و خودِ حالت صعقه، موت است و لذا آیاتی که بر اماته اولی و ثانیه دلالت می‌کند، اماته اولی همان صعقه است چیز دیگری نیست؛ موت همین است. اماته عن البرزخ، به صعقه کار نداریم، لازمه اماته عن البرزخ چیست؟ حیات برزخیه. حالا به صعقه هم کاری نداریم، آن بحث دیگری است. ما ‌این‌جا داریم بحث می‌کنیم: «قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ» «الإحیاء الأوّل للحیاة الدّنیا و الإحیاء الثّانی للحیاة الآخرة» این دو یک‌جا آمده «ثمّ الإماتة الاولی عن الحیاة الدّنیا. الإماتة الثّانی عن ماذا؟ عن الحیاة البرزخیة و لیست هنا لک إماته عن الحیاة الأخرویة» در حیات اخرویه که اماته‌ای نیست، این‌ها زنده هستند و حرف می‌زنند «و رکیزة البحث فی الإماتتین. الإماتة الاولی عن الحیاة الدّنیا استمراریةٌ لأصل الحیاة البرزخیة و الإماتة الثّانیة عن الحیاة البرزخیة فلو لم نکن أحیاء فی البرزخ فکیف یمیتنا ربّنا عنها؟ إذا لم نکن أحیاء فی البرزخ فکیف یمیتنا ربّنا مرّة ثانیة فالإماتة الثّانیة لیست إلّا عن الحیاة فی البرزخ. ثمّ الله تعالی یعبّر عن الإماتة الثّانیة بالصّعقة»

-‌ چرا این صعقه اطلاق نمی‌کند؟

-‌ به علّت ‌اینکه موت کلّی نیست. می‌خواهد بگوید این موت کلّی نیست، چون اگر موت کلّی باشد اشکال وارد می‌شود.

-‌ به اماته برزخ که صعقه اطلاق نمی‌شود. این انتقال چه به واسطه صعقه و یا هر واسطه دیگری که باشد، همان انتقال از برزخ به قیامت إماته است.

-‌ خیر، فقط انتقال است. انتقال عن البرزخ إلی القیامة، صعقه ثانیه است.

-‌ حیات خاص با حیات عام فرق دارد.

– انتقال عن البرزخ إلی القیامة صعقه ثانیه است. «ثُمَّ نُفِخَ فيهِ أُخْرى‏ فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ»‏ ما صعقه اولی را داریم بحث می‌کنیم.

-‌ صعقه اولی اوّلِ قیامت است.

-‌ قبل از صعقه إحیاء است. صعقه اماته قبل از صعقه إحیاء است.

– خود قیامت دو مرحله دارد.

-‌ می‌دانم. مرحله اوّل قیامت در حال برزخ است یا خیر؟

-‌ برزخ که تمام می‌شود، آن شروع می‌شود.

– می‌دانم، آخرِ برزخ است یا خیر؟‌ آخر برزخ اماته می‌شود یا خیر؟ اماته از چه چیزی می‌شود؟ «عن الحیاة البرزخیة»، این اماته عن الحیاة البرزخیة چیست؟ همین صعقه است.

-‌ اماته صعقه است، نه اینکه خود صعقه باشد.

-‌‌ حالا هر دو یکی است، اماته صعقه است و صعقه هم اماته است؛ یعنی وقتی اماته می‌کند اثر آن صعقه است «وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ» این نقر «فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ»[7] دو مرحله است، نقر دو مرحله است، اماته دو مرحله است، صعقه دو مرحله است، همه دو مرحله هستند، منتها گاه تعبیر به اماته می‌شود و گاهی تعبیر به صعقه می‌شود و این تعبیر اماته شده است «قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ» «فهذه الآیة من الآیات الدالّة بصورة قاطعة و ناصعة علی حیاةٌ مّا یوم البرزخ و لکن بالنّسبة لأهل النّار» دو جواب برای اهل الجنة دارد. وقتی که حساب جزای اهل نار این‌طور است و عدل است، اهل جنت که مطلب بالاتر است و ثانیاً آیات بسیار بسیار متعددی داریم که حیات برزخیه را اثبات می‌کند برای اهل جنت چنانکه برای اهل نار «بصورةٍ عامّة».

«اللَّهُمَّ اشْرَحْ صُدُورَنَا بِنُورِ الْعِلْمِ و الْإِیمَانِ وَ مَعَارِفِ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ وَ وَفِّقْنَا لِمَا تُحِبُّهُ وَ تَرْضَاهُ وَ جَنِّبْنَا عَمَّا لَا تُحِبُّهُ وَ لَا تَرْضَاهُ».

«وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ».


[1]. مؤمنون، آیه 14.

[2]. زمر، آیه 68.

[3]. همان.

[4]. غافر، آیه 11.

[5]. ابراهیم، آیه 22.

[6]. اعراف، آیه 143.

[7]. مدثر، آیه 8.