پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

۱-شرح آیات ۱۰۳ الی ۱۰۸ سوره ی هود ( از آیات بیانگر وجود حیات برزخی برای گنهکاران و سعادتمندان ) ۲-اشاره به آیاتی که وجود برزخ برای گنهکاران را ثابت می کند

جلسه سیصد و سی‌ام درس تفسیر موضوعی قرآن کریم

حیات برزخی

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِهِ الطَّاهِرِينَ».

حیات برزخیه که بین الدنیا و الآخرة است، دارای دو بُعد است که قرآن هر دو بُعد را تثبیت می‌کند. اولاً اصل حیات برزخیه و ثانیاً کیفیت حیات برزخیه. البته قرآن کتابی نیست که از برای استدلال بر مطلبی از آیات خود، آیات زیاد لازم داشته باشد، یک آیه کافی است. آن حدیث است که چون به یکی، دو مورد قطعی‌الصدور نیست، باید روایات آن‌قدر زیاد باشند و روایت مخالف نداشته باشد تا اینکه انسان مطمئن شود صادر شده است. اما قرآن شریف که هم قطعی‌الصدور است و هم قطعی‌الدلالة است، حتی اگر اشاره مرکّزه‌ای در قرآن شریف و ظهور مستقری در قرآن شریف بر مطلبی باشد، این دلیل است، ولو یک آیه باشد. «و لکن هنا آیاتٌ عدّة للعشرات العشرات فی الذّکر الحکیم تدلّنا للحالة البرزخیّة علی أمرین اثنین الأمر الأوّل أصل الحیاة البرزخیّة و الأمر الثّانی حالة الحیاة البرزخیّة لا نقول اصطفینا إنّما ننظر إلی آیاتٍ اربع عشر عدد المعصومین المحمّدیین (ع) آیاتٌ تدلّ قسمٌ منها علی أصل الحیاة البرزخیّة و القسم الثّانی علی کیفیتها» بخشی که راجع به آیات است، قسمتی از آیات دلالت بر اصل حیات برزخیه دارد که امروز بحث می‌کنیم.

«الآیة مائة و ثمانیّة سورة هود، افتحوا القرآن. هذه الآیة بوحدتها و دون وحدتها تدلّنا علی أصل الحیاة البرزخیة للسّعداء و الأشقیاء و الشّهداء و أهل الجنّة و أهل النّار بصورةٍ ناصةٍ راصة و الآیات الأخری قسم منها القسم الثّانی تدل علی الحیاة البرزخیّة للسّعداء، شهداء کانوا أو غیر شهداء و القسم الآخر تدلّ علی حیاة البرزخیة للاشقیاء مقتولین فی سبیل الشقاوة أو غیر مقتولین نحن نتحدّث حالیاً حول المرحلة الأولی و هی أصل الحیاة البرزخیّة خلافاً لمن یقولون و یتقوّلون حتّی من المسلمین و حتّی من المفسّرین و حتّی من الشیعة أنّ بعد الموت عن الحیاة الدنیا لیست حیاةٌ اطلاقاً بعضهم یقولون و یغولون و یتقوّلون و لکن سناداً إلی نصوص آیاتٍ عِدة نطرد هذه الأقاویل».

سوره هود، آیه‌ 105: «يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعيدٌ»؛ «ما هو هذا الیوم؟ هل هو یوم الجمع یوم القیامة الکبری أم یوم الموت؟ هنا غیر معلوم و لکن بعد ذلک […] «يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ» یعنی لا تتکلم نفسٌ أیّة نفس کانت نفس سعیدة أو نفس شقیّة، «يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعيدٌ» الشّقی یشمل کافة الأشقیاء و السّعید یشمل کافة السّعداء، السّعداء بدرجاتهم و الأشقیاء بدرکاتهم و یشمل الزّاویة الاولی و الثالثة و الوسطی» اشقیایی که اهل جحیم هستند و «خالِدينَ فيها أَبَداً»[1] هستند یا اشقیایی که در جحیم وارد می‌شوند و بعد به جنت برمی‌گردند و سعدایی که اصحاب‌الیمین هستند یا از سابقون هستند که دارای درجات هستند.

– در این آیه معنای شقاوت چیست؟

شقاوت در برابر حق ایستادگی کردن، استقامت و عناد کردن است. «فَأَمَّا الَّذينَ شَقُوا» «یقدّم ربنا سبحانه و تعالی الاشقیاء هنا «فَأَمَّا الَّذينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ» متی الیوم المذکور من ذی قبل «يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ» فی نفس هذا الیوم «فَأَمَّا الَّذينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ».

– قبل از آن هم دارد: «ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ»[2]

-‌ آن مجموع، یوم قیامت است.

-‌ این دنباله همان است.

-‌ دنبال همین آیه؟

– قبل از آن آیه است.

-‌ آن برای قیامت است، ولی این‌جا برای قیامت نیست. اصل یوم البرزخ است. «هنا آیات ثلاثة فی القرآن آیات تدلنا علی یوم القیامة الکبری و آیات علی یوم القیامة الصغری البرزخیّة و آیات تدل علی ناحتین و هذه الآیة من الثالث» این آیاتی که بحث می‌کنیم…

-‌ «إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَةِ ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ».[3]

-‌ آن برای آخرت است.

– اصلاً دنباله همان آیه است.

-‌ باشد، دنباله همان آیه باشد. «إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَةِ ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ * وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ» این آخرت دارای دو مرحله است: یک آخرت بعد الدنیا بلافصل، یک آخرت بعد الدنیا با فصل، هر دو آخرت است.

– همین «مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ» است؟

– بله آخر آن «مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ» است. «مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ» دو مرحله دارد، این را بحث خواهیم کرد. یک مرتبه «مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ» در همان آنِ یوم القیامة الکبری است. یک مرتبه در آخر مجموع خواهند بود. آیا وقتی مُردند و مردند و مردند، در آخرین مرحله کسانی که بنا است بمیرند، مردند، آیا آن‌ها در آخر مجموع هستند یا مجموع نیستند؟ مجموع هستند. پس جمع دو جمع است؛ یک جمعی که به طور متتابع آمدند و بعد جمع شدند، یک جمع یوم‌الجمع کلّی است. حالا از آیات قبلی می‌خوانیم، اصراری نداریم؛ چون یک مرتبه خود انسان یک مطلبی را در نظر می‌گیرد، می‌گوید درست است، بعد می‌خواهد بر آیه تحمیل کند، (معاذ الله) ما این‌طور نیستیم.

«وَ كَذلِكَ‏ أَخْذُ رَبِّكَ‏ إِذا أَخَذَ الْقُرى‏ وَ هِيَ ظالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ»[4] اخذ ربانی «إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَةِ»، «عَذابَ الْآخِرَةِ» چیست؟ «عَذابَ الْآخِرَةِ بعد عذاب الدّنیا، الآخرة مقابل الدنیا» شکی نیست. آخرة مقابل برزخ نیست. «الآخرة فی کل ما ذکرت فی الذکر الحکیم مقابل الدّنیا و لیس مقابل البرزخ و لکن الآخرة لها حالات ثلاث الحالة البرزخیّة، حالة الصعقة عن الحیاة البرزخیّة و حالة الصعقة الثانیة الإحیاء للحیاة الأخرویّة» سه مرحله است. دو مرحله است که آخرتِ قیامت است، قیامة الإماتة است و قیامة الإحیاء، «وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فيهِ أُخْرى‏ فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ»[5]‏ «هذان یومان متّصلان بعضهم ببعض للقیامة الکبری و قبل هذین الیومین یوم الحیاة البرزخیّة» این هم آخرت، لفظ آخرت… مگر دلیل قاطع داشته باشیم. لفظ آخرت در مقابل دنیا است. «الحیاة إمّا حیاة الدنیویّة أو حیاة أخرویة یعنی بعد الدنیویّة و الحیاة الأخرویّة تشمل الحیاة البرزخیّة و بعد ذلک الحیاة بعد البرزخیّة» یعنی هر دو حیات آخرت است. حالا به «مَجْمُوعٌ» هم می‌رسیم. «إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَةِ». سؤال: «هل إنّ العذاب المخیف «جَزاءً وِفاقاً»[6] إنما یخیف إذا کان یوم القیامة الکبری؟ عذاب البرزخ لا یخیف» عذاب برزخ عذاب مقدماتی است، مخیف است؟ و بعداً عذاب کلّی که هر دو مخیف شده است.

پس آخرت شامل بعد الموت است «إلی الحیاة الآخرة». عذاب شامل عذاب برزخیه است، البته اگر عذاب برزخیه باشد، اگر حیات باشد که ما با حیات کاری نداریم. عذاب برزخی و عذاب یوم القیامة است. «إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَةِ ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ» مگر این یومان نیست؟ آخرت یومان است؛ یوم‌البرزخ و یوم بعد از برزخ است. یکی از این یومان «مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ» کلّی باشد کافی است یا نه؟ من دو روز در قم ماندم و همه علماء را جمع کردم، روز دوم هم جمع کردم، مطلبی نیست. لزومی نداشت که هم روز اول جمع کنم، هم روز دوم جمع کنم. «يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ» اخیراً «مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ»، «ربنا سبحانه تعالی یجمع النّاس ککل سعداء و أشقیاء فی الیوم الثّانی من الآخرة یعنی یوم القیامة الکبری»

– صحبت در مورد تأخیر آن است،‌ «وَ ما نُؤَخِّرُهُ»[7] برزخ همین الآن هم هست.

– تأخیر از چه؟‌ «وَ ما نُؤَخِّرُهُ» تأخیر از دنیا است. «إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً…».

-‌ برزخ الآن محقق است.

-‌ برای کسانی که نمردند چطور؟

-‌ نه، «نُؤَخِّرُهُ» خود برزخ تأخیر دارد، یعنی محقق نشده است.

– «إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَةِ» شما را که انذار می‌کنند، آن کسانی که مُنذر هستند و حاضر هستند و انذار می‌کنند، اگر از عذاب آخرت بترسند، من و شما از عذاب آخرت می‌ترسیم، عذاب آخرت اخیره است یا عذاب برزخ هم اگر باشد ما می‌ترسیم؟ می‌ترسیم، عذاب، عذاب است. این عذاب آخرت در مقابل عذاب دنیا است. عذاب دنیا دو بُعدی است: یک بُعد در رجعت است و یک بُعد عذاب استیصال است. «إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَةِ»، ««عَذابَ الْآخِرَةِ» مقابل الدنیا، لأنّ عذاب الدّنیا للانسان طریقة للقضاء و العذاب الدّنیا» حبس کردند، او را زدند، این راه دارد. ولی عذاب بعد الموت هیچ راهی ندارد چه عذاب برزخ باشد و چه عذاب قیامت باشد.

«إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَةِ ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ»، «لحدّ الآن الآخرة و «يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ» یشمل الیومین الحیویین بعد الحیاة الدّنیا، الحیاة البرزخیّة و الحیاة یوم القیامة و لکن إذا نکلت عن ذلک و اکّدت علی أنّ المقصود من «يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ» یوم القیامة الکبری نقول هنا شاهد ثانی الآیة التّالیة «وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ» نؤخّره عن الحیاة الدّنیا طبعاً» «وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ * يَوْمَ يَأْتِ» از کجا شروع می‌شود؟ این عذابی که بعد از دنیا شروع می‌شود و خداوند تأخیر می‌کند، عذابی که باید در دنیا بکند و نمی‌کند و تأخیر می‌کند «وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ * يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ»[8] چه زمانی است؟ «فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعيدٌ»[9] «أمّا نص الآیة بالنّسبة للحیاة البرزخیّة السعیدة و الشقیة للمکلفین ککل نص الآیة» اگر آن ظهور است، این نص است. نص ظهور را بیشتر تبیین می‌کند.

«فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعيدٌ * فَأَمَّا الَّذينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ» از چه زمانی؟ می‌خواهد از نار قیامت کبری بگوید؟ نخیر. برای اینکه بعداً دارد: «فَأَمَّا الَّذينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فيها زَفيرٌ وَ شَهيقٌ * خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ»؛[10] «و هذه السماوات و هذه الارض فتفطّرتا» آیات زیادی داریم «إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ * وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ»،[11] «إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ‏ * وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ‏ * وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ * وَ أَلْقَتْ ما فيها وَ تَخَلَّتْ»[12]‏ یعنی چه زمانی؟ یعنی یوم الثانی. پس در یوم الثانی که قیامت کبری است این سماوات و ارض کلاً منفطر است و کلاً منشق است. پس «ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ»،[13] «السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» که با ما صحبت می‌کند، این است که الآن وجود دارد یا آ‌ن‌که بعداً ممکن است بیاید؟

– [سؤال]

– بله، می‌دانم، بحث می‌کنیم. این را تفصیلاً در تفسیر ما بحث کردیم.

– سماوات عالم آخرت هم همین سماوات و ارض است.

– باشد، ولکن آنکه مسلّم است کدام است؟ مسلماً سماوات و ارض هم هست. نمی‌شود سماوات و ارضی که بعداً خواهد بود و هنوز…

-‌ لحن آیه‌ چیست؟ سماء آخرت است یا…

-‌ لحن آن «خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» الف و لام ذکر است و حضور است، آنچه مردم می‌فهمند. آنچه مردم می‌فهمند که اگر خلاف این باشد که سماوات و ارض آخرتی را بفهمند، خیلی کم هستند که با دقت بفهمند، آن چیزی که همه می‌فهمند همین سماوات و ارض است که ما در آن زندگی می‌کنیم و عالم تکلیف است. «خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ»، «إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ» استثناء است. یعنی این‌ها مادامی که سماوات و ارض هست، اهل شقاوت در نار خالد هستند. مگر آن وقتی که خداوند بخواهد آن‌ها را از نار بیرون بیاورد. بیرون آوردن از نار دو بُعد است؛ یکی از نار برزخیه است، یکی از نار قیامت است. ما هر دو را هم قبول داریم، ولکن این خلودی که این‌جا خلود محدّد است که «ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُريدُ» «إلی هنا نستفید من نص قوله تعالی: «ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» أنّ السماوات و الأرض لأقلّ تقدیر تعنیان هذه السماوات و هذه الأرض» به اقل تقدیر. به سماوات و ارضی منحصر است که بعد از خراب شدن این سماوات و این ارض خداوند درست خواهد کرد، آن هم تازه سماوات معلوم نیست، بلکه اصل سماء. «وَ أَمَّا الَّذينَ سُعِدُوا»[14] «هنا فرق بین التعبیرین «فَأَمَّا الَّذينَ شَقُوا».[15]

-‌ خالدین در مورد برزخ به کار می‌رود؟

– چرا به کار نرود؟

– چون همه آن‌ها نوعاً خواب هستند و فقط صبح و شام آن‌ها را عذاب می‌دهند.

– باشد، بالاخره خلود دارند.‌ یعنی این آدم چه بیدار است و چه خواب است…

– وقتی بیدار هستند شقی و سعید دارند.

– نشد، در خواب چطور؟

– [سؤال]

– معنی خلود، مثلاً اگر گفتند کسی خالد در سجده است یعنی همیشه بیدار است؟ این‌جا قسمتی بیدار است و قسمتی خواب است. ولکن در قسمتی که خواب است، عذاب نیست به دلیل آیات دیگر. در قسمتی که خواب است به دلیل آیات دیگر «النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابَ».[16]‏َ

– می‌توانست بگوید: «فِي النَّارِ خالِدَيْنِ».

-‌ می‌فهمم «فِي النَّارِ» است، ولی «فِي النَّارِ» در حالی که بیدار هستند عذاب می‌بینند، در حالی که بیدار نیستند نه، به دلیل آیات دیگر. «القرآن يفسّر بعضه‏ بعضاً».[17] «وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابَ» که خواب نیست.

– [سؤال]

-‌ آن بحث دوم است. ما در بحث اوّل هستیم. در بحث اول اصلاً حیاتی بعد الموت و قبل القیامة الکبری هست یا نه، این را بحث می‌کنیم. این چند نکته است که باید بحث کنیم: «فَأَمَّا الَّذينَ شَقُوا» «لم یقل شُقُوا، شَقوا فعل معلوم، ثمّ «وَ أَمَّا الَّذينَ سُعِدُوا» فعل مجهول، لماذا؟ الفرق بینهما أنّ الشقاوة من انسان الشقی نفسه و لیس من الله تعالی علیه» آدمی که شقی می‌شود، خدا در شقاوت او اصلاً دخالتی ندارد، خود او شقی می‌شود، شر از طرف خدا نیست. «وَ أَمَّا الَّذينَ سُعِدُوا» «السّعادة لیست من نفس السعید فقط، لا، بل منه و من الله» در آیات متعدده این مطلب را داریم که اگر خیری متوجه به انسان می‌شود، شروع و آغاز آن از انسان است و خداوند «وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً».[18]

و اما راجع به شقاوت خود انسان است که شقی می‌شود و خدا در سعادت به او کمک نمی‌کند. «هذا هو الفرق بین شقوا و سعدوا «وَ أَمَّا الَّذينَ سُعِدُوا» بما اسعدوا انفسهم فأسعدهم الله» «فَفِي الْجَنَّةِ خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ». سؤال: «السعداء الّذی یدخلون الجنّة یوم القیامة الکبری هل یخرجون من هؤلاء؟ طبعاً لا. لا یخرجون. نعم، الأشقیاء قد یخرجون و قد لا یخرجون حسب الاستحقاقات و لکن السّعداء یوم القیام الکبری فی الجنّة الأخیرة هل إذا دخلوا جنة یوم القیامة الکبری هل یخرجون أو لا؟ ربّنا یقول: «إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ».

-‌ […] معیّن بر مشیت خدا است.

-‌ می‌فهمم، آن یک تأویلی است که بعداً باید در مورد آن صحبت کنیم، ولی فعلاً «إِلاَّ ما شاءَ» ما یشاء نیست «قطعاً شاء ربّک إنقطاع العذاب عن أهل العذاب و إنقطاع الرحمة عن أهل الرحمة» ما آنچه را در تفسیر نوشتیم جای خود، ولی ببینید «إِلاَّ ما شاء دلیلٌ علی قطعیة المشیّة «خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» للاشقیاء و للسّعداء «إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ» یعنی شاء قطعاً یعنی لا ما یشاء» استشهاد بالمشیه برای این نیست که بخواهد بگوید خداوند قدرت دارد، «شَاءَ» دلیل بر بتّیت و قطعیت مطلق است.

– اگر به معنای منقطع شدن بهشت برزخی باشد، منظور این باشد […]

– جواب می‌دهیم. پس مرحله اولی نسبت به اشقیاء و سعداء هر دو «إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ» «یعنی یشاء ربنّا سبحانه و تعالی انقطاع الجنة هنا و انقطاع النّار هنا» این مشیت ثابت است. این مشیت از نظر انقطاع رحمت برای اهل جنّت و قیامت به نصوص آیات زیاد غیر ممکن است و غلط است. منتها فرق بین این دو این است که نسبت به «خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ» للاشقیاء «إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُريدُ»؛ فعّالیّته «لِما يُريدُ» تقتضی إنّه یخلّد جماعةً فی النّار و لکن لا یبقیهم فی النّار بل یخرجهم من النّار».

سؤال می‌کنیم: مگر این «الَّذينَ شَقُوا» همه را در برنمی‌گیرد؟ «فَأَمَّا الَّذينَ شَقُوا» ابولهب و ابوسفیان و هر چه از ملحدین و کذابین را دربرمی‌گیرد. پس چطور این‌جا از آتش انفصال حاصل می‌شود؟ ما «خالدین إلّا» از برای مؤبّدین فی النّار که «یعذبون فی النّار حتّی تموت النّار و یموتون فی النّار»، ما «إلّا» نداریم. پس این «إلّا» باید در عالم غیر از عالم قیامت کبری باشد. «إلّا» این است: «وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ»[19] «فی حالة الصعقة لا جنةٌ و لا نار» در حالت نوم که هیچ، در حالت صعقه «لا جنةٌ إثابةً و لا نارٌ عقاباً» صعقه است، بی‌هوشی مطلق است. نه روح احساس دارد، حیات دارد. روح احساس ندارد، تعقل ندارد، جسم کرخت است، هم روح کرخت است و هم جسم کرخت است. وقتی که هم روح کرخت است و هم جسم کرخت است، پس این «إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ». «شاءَ رَبُّکَ انقطاع کِلا الرحمة و العذاب و لکن الرحمة سوف تجدّد بالنّسبة لأهل الجنّة و العذاب قد یجدّد و قد لا یجدّد بالنّسبة لأهل العذاب، لأنّه اهل العذاب لیسوا مستمرّین فی العذاب علی طول الخط بعضهم مستمرون و بعضهم غیر مستمرین» ما هر چه در آیه دقت کنیم، مطلب روشن‌تر می‌شود، نمی‌خواهیم تحمیل کنیم، پس ملاحظه کنید. «وَ أَمَّا الَّذينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ» سؤال: «هناک فعّال لما یرید هنا «عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ»[20] یعنی إذا کان هنا عطاء مجذوذاً عن أهل الجنّة إنّما مجذوذٌ لا لعدم استحقاقهم إنّما لصعقتهم الحالی» بی‌هوش مطلق شد و نسبت به روح و جسم کرخت شد، ولی جنّت نیست. اما بعد که زنده شد چه می‌شود؟

-‌ غیر از صعقه و برزخ که تمام می‌شود، وارد محشر و حساب و کتاب می‌شوند و…

-‌ فاصله است، ولی بعد اتصال دارد. بعداً جنت برای آن‌‌ها اتصال دارد، نار ممکن است برای آن‌ها اتصال داشته باشد، ممکن است نداشته باشد. «و بین الجنّة و النّار الیوم القیامة الکبری فرق بالنّسبة لأهل الجنّة أهل الجنّة الذّین سعدوا یدخلون فی الجنّة یوم القیامة الکبری بلا أیّ عذاب إلی غیر النّهایة «عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ» غیر مجذوذ فی البرزخ و غیر مجذوذ یوم القیامة الکبری لأنّه لا نهایة للرّحمة یوم القیامة الکبری»

– غیر مجذوذ مطلق است، یعنی اصلاً هیچ انقطاعی ندارد.

-‌ هیچ؟ پس «ما دامَتِ» چیست؟ نص «إِلاَّ ما شاءَ» چیست؟ این هیچ که شما می‌گویید، اگر هیچ دلیلی در کار نبود، اما دلیلی در کار است. «خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ»، «إِلاَّ ما شاءَ للذین شقوا و إِلاَّ ما شاءَ للذین سُعدوا». این «إِلاَّ ما شاءَ» انقطاع ایجاد می‌کند، منتها «هنا انقطاعٌ عن العذاب لأهل العذاب و عن الرّحمة لأهل الرّحمة بدلیل قوله تعالی: «إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ» و لکن هل انقطاعاً علی طول الخط؟ لا. بالنّسبة لأهل الجنّة «عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ» لیساً علی طول الخط بل یدخلون الجنّة فی یوم القیامة الکبری إلی غیر النّهایة أما بالنّسبة لأهل النّار مرحلتان اثنتان قد یدخلون النّار یوم القیامة الکبری و یظلّون مدّة من الزّمان، عمراً من الزّمان ثم یخرجون أو لا یدخلون أو لا یخرجون إطلاقاً» این مراحل مختلف برای اهل نار است و برای اهل جنّت نیست.

«أهل الجنّة لمّا یدخلون الجنّة فی الحیاة البرزخیّة «عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ» إلا عند الصعقة بعد یتّصل الرّحمة إلی قیامة یوم الکبری إلی غیر النّهایة و لکن لأهل العذاب، هنا لیس عذاب «غَيْرَ مَجْذُوذٍ» عذاب مجذوذ. مجذوذ جذّین اثنین الجذّ الاوّل کجذّ أهل الرّحمة». این صعقه است. «الجذّ الثّانی: هؤلاء الذّین هم یستحقّون العذاب، یمکن یستحقّون العذاب فی النّار البرزخیّة ثم یدخلون الجنّة. أو یدخلون النّار لفطرةٍ قصرت أم طالت ثمّ یخرجون الجنّة. أو یظلّون فی النّار لا إلی غیر النّهایة حتّی تفنی النّار فیفنی من فی النّار. القرآن یفسّر بعضها بعضاً و هذه الآیة المبارکة تفسّر جملاتها بعضها بعضاً و القدر المسلّم، القدر المقطوع، من النّار و الجنّة فی هذه الآیة المبارکة النّار و الجنّة البرزخیّة. ثم تتلوا النّار و الجنّة یوم القیامة الکبری بالنّسبة لها و من أراد التفصیل غیر ما ذکرنا فلیراجع إلی التفسیر».

راجع به اصحاب نار «الحیاة البرزخیّة لاصحاب النّار. سورة الانعام الآیة الثالثة و تسعون»: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْ‏ءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لَوْ تَری إِذِ الظَّالِمُونَ في‏ غَمَراتِ الْمَوْتِ»، «غَمَراتِ الْمَوْتِ» چیست؟ صعقه موت است، صعقه عن الحیاة الدنیا طبعاً. در اعماق موت «وَ لَوْ تَرى‏ إِذِ الظَّالِمُونَ في‏ غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِكَةُ باسِطُوا أَيْديهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ» «أَخْرِجُوا» امر است، ولیکن امر مهم تکوین است، تشریع نیست. تلاش کنید از خود جان داشته باشید، نمی‌شود. امر، امر تکوین است. «أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَ كُنْتُمْ عَنْ آياتِهِ تَسْتَكْبِرُون»؛ «ما هو المقصود عن الیوم؟ الیوم الموت، الیوم أو غداً» الیوم یعنی یوم الموت «یوم الموت تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ فلا بد من نارٍ بعد الموت إذا کانت النّار مختصةً بیوم القیامة الکبری کیف یقول الیوم؟ لقد یقول غداً «الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَ كُنْتُمْ عَنْ آياتِهِ تَسْتَكْبِرُون‏ * وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى‏ كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ وَ ما نَرى‏»[21] این آیه در نار برزخی صریح و بیّن است. اگر بعدالموت -نه اینکه بعد الحیاة الدنیا- بلافصل عذاب نار بعدالموت نباشد، پس «الْيَوْمَ» یعنی چه؟ «و نفس الیوم، الیوم دلیلٌ قاطعٌ لا حِول عنه و لا مردّ له أنّ بعد الموت حیاة برزخیّة لاهل النّار هنا»

سوره اعراف، آیات 36 الاعراف الآیة السادسة و الثلاثون: «وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ * فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ أُولئِكَ يَنالُهُمْ نَصيبُهُمْ مِنَ الْكِتابِ حَتَّى إِذا جاءَتْهُمْ رُسُلُنا يَتَوَفَّوْنَهُمْ» این‌جا است «جاءَتْهُمْ رُسُلُنا حال أنّهم يَتَوَفَّوْنَهُمْ» «قالُوا أَيْنَ ما كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَ شَهِدُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كانُوا كافِرينَ * قالَ ادْخُلُوا في‏ أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِي النَّارِ»؛[22] «أمم النّار تدخل النّار فوراً مع بعض یوم الجمع فی الجنّة و فی النّار و لکن هنا أممٌ» قیامت که یک‌جا می‌شود، اما مرگ به طور متتالی است، کم کم می‌میرند هر کدام که از اهل نار مُردند «قالَ ادْخُلُوا في‏ أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِي النَّارِ كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فيها جَميعاً» «متی؟ یوم القیامة الکبری» دیگر موتی نیست. وقتی خواهد بود که موتی نقل به بزرخ کند.

«الموت موتان، الموت عن الحیاة الدّنیا موتان؛ موت ینقل الانسان عن الحیاة الدّنیویة إلی الحیاة البرزخیّة و موتٌ یقارن یوم القیامة الکبری إماتةً». «وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ».[23] «أمواتاً کانوا أو أحیاءً»؛ موات حالت صعقه می‌گیرند، برای أحیاء هم صعقه است، أحیاء دیگر به برزخ نمی‌روند. پس برای عده زیادی برزخ است، کسانی که می‌میرند و به برزخ می‌روند، در جنت یا در نار. کسانی که تا آن لحظه قیامةالإماته زنده هستند. در لحظه قیامةالإماتة که قیامةالصعقة است، صعقه‌ای که شامل حال أحیاء می‌شود چه أحیای در برزخ باشند و چه أحیای یوم الدنیا باشند برای أحیای یوم الدنیا دیگر برزخی نخواهد بود.

«قالَ ادْخُلُوا في‏ أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِي النَّارِ كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ».[24]

«سورة ثامنة الآیة خمسون» سوره انفال، آیات 50: «‏وَ لَوْ تَرى‏ إِذْ يَتَوَفَّى الَّذينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ»، «ذُوقُوا» برای تنبیه هزار سال بعد است؟ کسی که او را به زندان می‌برند، می‌گوید: در زندان بمان، یعنی از امروز در زندان بمان، نه اینکه از ده سال دیگر. «‏وَ لَوْ تَرى‏ إِذْ يَتَوَفَّى الَّذينَ كَفَرُوا ‏الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ وَ ذُوقُوا» یعنی و یقولون للمتوفین «ذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ * ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيدِ * كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ شَديدُ الْعِقابِ»‏.[25]

سوره غافر، آیه 46. «سورة الغافر (مؤمن) الآیة السادسة و الأربعون». «فَسَتَذْكُرُونَ ما أَقُولُ لَكُمْ»[26] این مؤمن آل‌فرعون است «وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ»[27] الی آخر. «فَسَتَذْكُرُونَ ما أَقُولُ لَكُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ * فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ» «حاقَ» ماضی است. اگر عذاب، عذاب آخرت است «حاقَ» نیست مگر «ببعضٍ من التأویل» که دلیلی نداریم. «وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ * النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا»[28] «و لیس فی الآخرة غدوٌ و لا عشیّ» آن روز راجع به حالات برزخیه عرض کردم که در دنیا انسان اکثراً بیدار است، در برزخ اکثراً خواب است، در قیامت همیشه بیدار است. «و لا اشارة فی الذکر الحکیم و لا آیة تشیر فی الذکر الحکیم تدلنا علی أنّ هناک یوم القیامة الکبری فی الجنّة أو فی النّار لا نوم و لا صعقة و لا کذا».

-‌ [سؤال]

-‌ ما فعلاً برزخ کفّار را بحث می‌کنیم، برزخ اهل جنّت برای فردا خواهد بود. «النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها» من؟ آل فرعون «النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها» لا یدخلون فیها إنما الدخول فی اصل النّار یوم القیامة الکبری و لکن فی الحیاة البرزخیّة النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا».

از امام باقر (ع) سؤال می‌کنند: صبح و عصر چطور؟ فرمود: این برای برزخ است. چون در قیامت این رحمت است که فقط صبح و عصر باشد، بقیه در خواب باشند. «النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا» «و دلیلاً قاطعاً علی ذلک بعد ما قلنا: «وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ»، «أَشَدَّ الْعَذابِ» چیست؟ هم مادتاً، هم مدّتاً، هم حالتاً، عذابی که در آن خواب اصلاً نیست و بسیار هم شدید است. عرض بر نار نیست، خودِ نار است، نار هم منقطع نیست و عذاب هم منقطع نیست «وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفي‏ خَلْقٍ جَديدٍ… * قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ»[29] این مرحله برزخیه است، بعد مرحله قیامت: «كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ»[30] این برای برزخ نیست.

-‌ [سؤال]

-‌ ما آیات برزخ «فی النّار» هم داریم. در آیات برزخ خواهیم خواند. مثلاً راجع به «مِمَّا خَطيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً»[31] برای برزخ است که بعد می‌خوانیم. این هم عرض بر نار است و هم دخول است. برای اینکه دخول آن دخولی نیست که مثل قیامت است. «النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ»[32]‏ «و هنا عذابٌ شدیدٌ یوم البرزخ و هنا عذابٌ أشد یوم القیامة الکبری».

همین سوره (40)‌، آیه 11 «الآیة الحادی عشر، نفس السورة» ما این را بحث کردیم «قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى‏ خُرُوجٍ مِنْ سَبيلٍ». «و لا معنا للإماتة اثنتین إلّا الإماتة عن الحیاة البرزخیّة فلا بد أن تکون فی الحیاة البرزخیّة حیاةٌ مّا».

 «السورة واحدة و سبعون الآیة الخامسة و العشرون» سوره 71، آیه 25: «مِمَّا خَطيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً»، «متی؟» أُدخِلوا خبر از ماضی است، نه «سوف یدخلون ناراً حتّی یفصّل بیوم قیامة الکبری، لا» «مِمَّا خَطيئاتِهِمْ» یعنی من خطیئاتهم «مِمَّا خَطيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصاراً» در سفینه نوح، در جریان غرق کفّار، در جریان نوح، در خود آب به آتش رفتند و این نکته خاصی است که در بحث دوم، بحث می‌کنیم.

-‌ در آب به آتش رفتند؟

– بله. «هم غرقوا فی الماء و لکن فی نفس الماء ادخلوا ناراً، نارٌ فی الماء، ماءٌ حول النّار. نبحث حوله بإذن الله سبحانه و تعالی».

«اللَّهُمَّ اشْرَحْ صُدُورَنَا بِنُورِ الْعِلْمِ و الْإِیمَانِ وَ مَعَارِفِ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ وَ وَفِّقْنَا لِمَا تُحِبُّهُ وَ تَرْضَاهُ وَ جَنِّبْنَا عَمَّا لَا تُحِبُّهُ وَ لَا تَرْضَاهُ».

«وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ».


[1]. نساء، آیه 57.

[2]. هود، آیه 103.

[3]. همان.

[4]. همان، آیه 102.

[5]. زمر، آیه 68.

[6]. نبأ، آیه 26.

[7]. هود، آیه 104.

[8]. همان، آیات 104 و 105.

[9]. همان، آیه 105.

[10]. همان، آیات 106 و 107.

[11]. انفطار، آیات 1 و 2.

[12]. انشقاق، آیات 1 تا 4.

[13]. هود، آیه 107.

[14]. همان، آیه 108

[15]. همان، آیه 106.

[16]. غافر، آیه 46.

[17]. الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن، ج ‏14، ص 180.

[18]. محمد، آیه 17.

[19]. زمر، آیه 68.

[20]. هود، آیه 108.

[21]. انعام، آیات 93 و 94.

[22]. اعراف، آیات 37 و 38.

[23]. زمر، آیه 68.

[24]. اعراف، آیه 38.

[25]. انفال، آیات 50 تا 52.

[26]. غافر، آیه 44.

[27]. همان، آیه 28.

[28]. همان، آیات 45 و 46.

[29]. سجده، آیات 10 و 11.

[30]. نساء، آیه 56.

[31]. نوح، آیه 25.

[32]. غافر، آیه 46.