جلسه چهارصد و نود و سوم درس تفسیر موضوعی قرآن کریم

نسخ در آیات قرآن؛ احکام امّهات

نسخ در آیات قرآن؛ احکام امّهات

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرِینَ».

در مثلّثی از نسخ که یا نسخ کلّی است، البتّه درونیِ قرآنی که بحث ما برونی فعلاً نیست. نسخ آیهای آیهای را که مذکور است در قرآن یا آیهای که در قرآن مذکور نیست، بلکه در اوایل یا اواسط عهد رسالت حکم چنین بوده و نسخ شده است، نسخ دارای سه بُعد است –البته بُعد درونی-: یک نسخ کلّی که کلّاً حکمی که قبلاً مذکور بوده و یا مذکور نبوده است، به وسیله آیهای یا آیاتی نسخ شود. یا نسخ تبیینی است مثل قضیه خمر و یا نه تبیینی است و نه کلّی است، بلکه جزئی است. مانند اینکه حکم عام آیهای بعد از گذشتن وقت امر به آن، تخصیص بخورد، این مخصّص، مخصّص نیست، بلکه مخصّصی است ناسخ. چون عامّ در بُعد عمومش مورد عمل بوده، عمل هم شده، بعد از عمل شدن که مورد عمل بوده، این آیهای که تخصیص میزند، تخصیص ناسخی است، نه تخصیص تبیینی. چنانکه تقیید هم همین‌گونه است، حکم مطلق که به اطلاقش عمل میشده است، اگر تقیید خورد به آیهای از قرآن شریف، این تقییدِ تبیینی نیست، بلکه تقییدِ ناسخی است. چون تبیین در صورت عدم نسخ، باید ملازم و مقارن و هم‌زمان و یا همسان باشد با منسوخ، ولکن بعد از گذشتن وقت عمل، اگر مطلق قبلی تقیید شد، این تقیید ناسخ اطلاق است. چنانکه تخصیص هم ناسخ عموم است، چنانکه تعمیم هم ناسخ خاصّ قبلی است، چنانکه اطلاق هم ناسخ قید قبلی است.

ما تا اینجا در سراسر قرآن نُه نوع نسخ در هر سه بُعد یافتیم. از جمله قضیه امّهات است که بحث امروز ماست. حکم امّهات در ابعاد گوناگون امّهات که امّهات نسبی است، امّهات ولادتی است، امّهات احترامی است که امّهات زنان پیغمبر است، امّهات رضاعی است، در این آیات تناسخی تکاملی و یا نسخ کلّی و یا تقییدی وجود دارد. و همچنین در حدّ زنا، آیه 16 سوره نساء منسوخ است بعضاً و آیه دوم سوره نور. و همچنین در بُعد نجوا در آیه 12 سوره 58 نجوا، کسی که با پیغمبر اکرم نجوا میکرد، لازم بود صدقه بدهد، بعد این صدقه نسخ شد. همچنین در نماز شب، نماز شب در آغاز چنانکه در سوره مزمّل آیه سوم به بعد است، این نماز شب بر همگان واجب بود، ولی خدا وجوب را نسخ کرد و استمرار استحباب داد نسبت به غیر از رسول گرامی (ص). و همچنین قتال، جواز قتال، حتّی دفاع قتالی و جنگجویی در مکّه هرگز نبوده و در مدینه مانند آیه «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ».[1] همچنین تعداد جنگجویان که در سوره انفال آیه 65 است که: «إِنْ يَكُنْ مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ» تا آخر. و همچنین در بُعد نسخ تکاملی شرابخوری و میگساری و میراث و از این قبیل که من شمردم نُه‌تاست.

و اما درباره امّهات، ببینید امّ بودن دارای ابعادی است: 1- امّ، مادری که انسان را تولید کرده است، 2- همچنین مادری که انسان را تولید ولادتی نکرده، بلکه نطفهای از مادر است. «يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ»،[2] میگوید این نطفه چه پسر بشود و چه دختر بشود «يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ». این را تعیین کرده است. «وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ»[3] یا آیات «إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ»[4] فقط ولادت را، زاییدن و تحویل دادن را دلیل بر امّ بودن قرار داده است. ولکن «يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ» اعمّ است که آیا نطفه از صلب و ترائب خارج میشود یا نه؟ و این بچه از آن نطفه است. چه استمراراً آن نطفه در رحم مادر که صاحب نطفه است باشد یا نباشد. مرحله بعدی امّ بودن از نظر احترام است، نه از نظر محرمیت، نه از نظر وراثت، بلکه از نظر احترام «وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ».[5] بعداً امّ بودن از نظر شیر دادن «وَأُمَّهَاتُكُمُ اللاَّتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُم مِّنَ الرَّضَاعَة».[6] پس این مراحلی است.

– در این قسمت بحث که فرمودید «يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ» میشود این جواز را استفاده کرد که نطفه زن را بگیرند و در رحم زن دیگر قرار بدهند، زن دیگر را بارور کنند؟

– با شرایط، عرض میکنیم با شرایط. «إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ» صفحه 542 قرآن، آیه 2: «الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ»، مظاهره نسب امّیت ایجاد نمیکند، این درست است. ولکن «إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ» حصر است، «إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ»، بنابراین امّ بودن را منحصر کرده است در اینکه این مادر او را بزاید. و اگر نطفه، نطفه این زن است، ولکن نطفه این زن منتقل به رحم زن دیگر و زن دیگر والده است، غیر صاحب نطفه و زن اوّل صاحب نطفه است و غیر والده، این «إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ»، اخصّ است دیگر. فقط آنهایی که اینها را زاییدند. بله، اگر کسی بگوید که «وَلَدْنَهُمْ» اعمّ است از «وَلَدْنَهُمْ» نطفه یا «وَلَدْنَهُمْ» زایش. این بعید است؛ چون «وَلَدْنَهُمْ» ظاهر است در تولید زایمانی. حالا در هر صورت یا ضعیف است یا […] بنابراین «إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ»، امومت را در انحصار والده بودن در مرحله اخیر که زاییدن و تحویل به برون دادن است. بنابراین شامل سایر موارد ولادت نمیشود.

«وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنكَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا»، درست است که مبدأ آیه «الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْكُمْ مِّنْ نِّسَائِهِمْ» مظاهره را مورد مذمّت قرار داده، ولکن بعداً «إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ»، «إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ» حصر است که نه مظاهره، نه شیرخوارگی، نه احترام زنان پیغمبر، نه نطفه از زن باشد، تمام را کلّاً نفی کرده است. پس این آیه اوّلین آیهای است در باب اثبات امومت که امومت نَسَبی در بُعد ولادت است.

– این آیه میآید آیه سوره نساء را نسخ میکند؟

– نخیر، این آیه منسوخ است. آیه منسوخه در بُعد اوّلیِ کلّی همین است که مادر بودن فقط در انحصار والده بودن و زاییدن است. حالا این آیه را آیه 7 سوره 86 صفحه 591 نسخ میکند. «فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ * خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ»،[7] حالا این ماء دافق مرد است فقط، زن است فقط یا هر دو؟ «يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ»، دفق از صلب مرد و «الترائب» دفق از ترائب و مقادیم سینه زن. بنابراین این آیه ولد بودن را از انحصار ولادت زایمان بیرون میآورد. این مسئلهای که بارها سؤال شده جواب دادیم که اگر زنی نطفه مستقرّ در رحمش که آمادگی و لیاقت بچّه شدن را دارد، این نطفه را یا در حال نطفه بودن یا علقه بودن یا مضغه بودن، در هر حالی، در هر حالی قبل از ولادت، این نطفه و مراحل بعدی نطفه را بیرون بیاورند و بگذارند در رحم زن دیگر، حالا حلال است یا حرام است بحث دیگری است. اگر نامحرم است حرام است، اگر زن دوم است حلال است، آن بحث دیگری است. در اصل مطلب اگر در رحم زن دیگری بگذارند و بعد از ولادت حاصل بشود، این بچّه برای چه کسی است؟ بر حسب آیه قبلی که «إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ» این بچّه برای زنی است که زاییده، نه برای صاحب بچه. ولیکن بر حسب این آیه تعمیم داده شده، «يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ»، این خروج بین الصلب و الترائب نطفه است. برحسب این آیه، نطفه زن هرجا برود، بچّۀ اوست، نطفۀ مرد هم هر جا برود…

– از این فهمیده نمیشود.

– «يَخْرُجُ» چه میگوید؟

– «يَخْرُجُ» خارج میشود.

– «فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ» انسان کیست؟

– اگر رحم زن دیگر نباشد، دستگاه باشد.

– اینجا بحث امّهات نیست، فقط میخواهد کیفیت خلق انسان را بگوید.

– اعمّ باشد، اعمّ از امّهات باشد، ولی صلب و ترائب برای چه کسی است؟ صلب برای مرد است و ترائب برای زن است. این نطفهای که، این انسانی که به وجود میآید «فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ»، این انسان «خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ»، حالا این انسانی که از نطفه زنی است و ولادت زن دیگر، آیا «يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ»، از ترائب است یا نه؟ از ترائب این زن خارج می‌شود یا نه؟ حالا «وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ»، ولادت میگوید، اینجا «یَخْرُجُ» میگوید. بین این دو مطلب مراحل مختلفی است: گاه هم نطفه از این زن است، هم ولادت از این زن است. گاه نطفه برای این زن است، ولادت زن دیگر است. یا ولادت برای این زن است، نطفه برای زن دیگر است. پس هر سه بُعد مادر است. در دو بُعد دوم و سوم دو مادر دارد. بعد اوّل یک مادر دارد. اگر نطفه ترائب زن در همان رحم زن باشد و ولادت حاصل بشود، جمع است بین «یخرج من الترائب» و «الْوَالِدَاتُ»، «الْوَالِدَاتُ» است، «یَخْرُجُ» هم هست.

– والدات اصلاً نیست، کسی که نطفهاش…

– من نگفتم والدات، صبر کنید.

– اگر والدات نیست، پس شامل «الْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ» نمی‌شود.

– بین «يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ» و «الْوَالِدَاتُ» عموم و خصوص من وجه است، گاه والدات است «یخرج من الترائب» نیست، گاه «من الترائب» است، والدات نیست. گاه هم والدات است، هم ترائب است. این سه بُعد است. آیا «یخرج من الترائب» قید دارد در این آیه که والده هم باشد؟ نخیر. آیا آیه والدات قید دارد که این والده صاحب نطفه هم باشد؟ خیر، پس این ترائب اعمّ است از اینکه والده هم باشد یا نباشد. «وَالْوَالِدَاتُ» هم اعم است از اینکه صاحب نطفه باشد یا نباشد. پس صاحب نطفه بودن کافی است، والده بودن کافی است، هر دو بُعد هم کافی است. گاه جمع بین امرین است که هم نطفه از این زن است، هم ولادت، هم آغازش هم انجامش. گاه نخیر «من الترائب» از ترائب زن خارج شده، رفته به دستگاه دیگر، رفته به رحم زن دیگر، این خارج از ترائب که رفته به رحم زن دیگر، این «الانسان» است، «الانسان» چنانکه فرزند صاحب صلب است، فرزند صاحب ترائب هم هست.

– نیست، به دلیل همان آیه «إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ».

– گفتیم در این آیه تناسخ است.

– نه، تناسخ نیست، شما باید تناسخ را با منافرت اثبات کنید، هیچ منافرتی بین این دو آیه نیست.

– نه، منافرت نیست، اعمّ و اخصّ است. این آیه اعمّ است، آن آیه اخصّ است. از جمله نسخها نسخ عموم است، نسخ خاصّ است. اینجا «يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ» اعمّ است از والدات. چون والدات میگوید: «إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ»، حصر کرده است امومت را در آن مادری که بزاید، حصر است. این آیه تعمیم داده است.

– این آیه اصلاً موضوع مادر ندارد.

– این انسانی که خلق شده، از زمین خلق شده یا از نطفه خلق شده؟ ترائب است دیگر. صاحب صلب کیست؟ پدر است یا برادر است یا خواهر است؟ صاحب صلب پدر است، صاحب ترائب کیست؟ مادر است.

– نه، معلوم نیست مادر باشد، این را باید ثابت کنید. اگر «وَلَدْنَهُمْ» باشد مادر است، اگر نباشد مادر نیست، این حکم قضائی است.

– قضائی را من قبول ندارم. این والده که «وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ» یا «إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ»، ظهور کالنصّ است در اینکه مادر کسی است که انسان را بزاید. این آیه اعمّ است، پس صاحب ترائب صاحب نطفه است. این زنی که صاحب نطفهای است که بعداً بچّه شده، حالا صاحب نطفه چه بعداً بچّه شود از خودش، چه بعداً بچّه شود از غیر خودش، اعمّ است یا نه؟ «و التّرائب»، نمیگوید ترائبی که دنبال ترائب ولادت هم از این زن باشد. نخیر، این «و التّرائب» اعمّ است، پس این اعمّ، امومت را تعمیم میدهد. امومت در بُعد «إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ»، فقط آن زنی بود که این بچه را بزاید، فقط، اینجا میگوید: نخیر، چه او را بزاید، چه او را نزاید. یکی از دو بُعد؛ یا نطفه او باشد یا ولادت از او باشد یا هر دو. پس آن یک بُعد شد سه بُعد. یک بُعدِ مادر بودن که فقط این زن بچّه را بزاید، این بُعد دارای دو بعد دیگر شد که یا صاحب ترائب است و والده نیست یا والده است و صاحب ترائب نیست، بُعد اوّل یا صاحب هر دو است. این بُعد دوم.

سوم که این مسئله را سؤال کردند که آیا اگر چنین قضیهای بشود، این مادر دارد یا ندارد؟ مادر کدام است؟ عرض کردم به دو دلیل این دو مادر است. به دلیل «يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ»…

– مگر میشود یک انسان دو مادر داشته باشد؟

– شده، الآن شده.

– هم مادر رضاعی دارد و هم مادر خودش.

– نه، مادر رضاعی نه.

– یک کسی دو زن دارد، نطفه این بچّه از این زن است، ولادت از زن دیگر است. این نطفه را با درجاتی که دارد, این نطفه را قبل از ولادت، مراحلی که دارد، علقه، مضغه، فلان، قبل از ولادت این بچّه را منتقل کردند به رحم دیگری و این بچّه زاییده میشود، این مادر والده است، صاحب ترائب نیست. مادر اوّل صاحب ترائب است، والده نیست. بنابراین این شخص دو مادر دارد.

– کدامشان ارث میبرد؟

– حالا بحث خواهم کرد. این بحث دوم است. بنابراین دو مادر چرا؟ برای اینکه این مادری که والده نیست، صاحب ترائب است پس مادر است. این مادری که والده است صاحب ترائب نیست، مادر است. پس نیمی این مادر است و نیمی او مادر است. و اصولاً ارث مادر یک ارث است یا ثلث یا سدس. این ثلث یا سدس بین مادر صاحب نطفه و مادر صاحب ولادت تقسیم میشود؛ برای اینکه هر دو مادرند.

– «وَأُمَّهَاتُكُمُ اللاَّتِي أَرْضَعْنَكُمْ» این شامل خود والده هم میشود یا نه؟

– میرسیم، چهار مرحله دارد، این مرحله دوم بود و اما مرحله سوم «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ» صفحه 418 آیه 6 سوره احزاب «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ»، این «أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ»، امومت را تعمیم داد، تعمیم دوم است. تعمیم اوّل صاحب ترائب، تعمیم دوم این است که اصلاً نه صاحب ترائب است، نه صاحب ولادت است، بلکه زن پیغمبر است. همان‌طور که صاحب ترائب بودن امّیت میآورد، والده بودن امّیت میآورد، زن پیغمبر بودن هم امّیت میآورد. منتها امّیت دارای سه بُعد است: یکی اینکه واقعاً مادر است، مادر رضاعی بعد می‌آید. فعلاً تا اینجا. 1- حرمت ازدواج است. 2- نسبی که موجب ارث است، 3- احترام است. پس امومت در بین این سه بُعد است، یا هر سه بعد جمع است مثل مادر واقعی انسان که هم مادر انسان است، او را زاییده یا صاحب ترائب است و ازدواجش حرام است و ارث هم می‌برد. گاه نخیر، فقط احترام است، فقط در بُعد احترام بیشتر از سایر زنان است. اینجا این‌طور است، به دلیل خود آیه «وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ». «وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاء حِجَابٍ»،[8] پس حجاب اینجا قویتر است. پس در بُعد نامحرمی نامحرم هستند، بلکه نامحرمتر هم هستند. در بُعد میراث، آیات میراث منحصر کرده است به سبب و نسب، اینجا نه سبب است و نه نسب است. بنابراین در بُعد ارث منفی است، در بُعد نسب منفی است، در بعد ازدواج که قطعاً منفی است، فقط در بعد احترام است.

– «وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا»[9] […]

– آن بحث دیگری است. مرحله بعدی تعمیم بیشتر است. پس فعلاً تاکنون دو تعمیم است، منتها تعمیم در کلّ احکام که نیست، تعمیم در بُعد امومت است، تعمیم در بُعد امومت مرحله دیگر است. سوره نساء صفحه 81 آیه 23 «وَأُمَّهَاتُكُمُ اللاَّتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِّنَ الرَّضَاعَةِ» پس اگر زنی شیر بدهد به پسری، این مادر آن پسر میشود نه در میراث بودن، نه در احترام، بلکه در بُعد ازدواج. چون سه بُعد است: حرمت ازدواج، مادر نسبی بودن، ارث بردن و احترام. در کلّ این ابعاد احترام مضاعف نیست، ارث نیست، نسب نیست؛ بلکه حرمت ازدواج است. یعنی از مادر اصلی اینجا امّهات رضاعی فقط حرمت ازدواج را می‌برد. مادرانی که مادر شیردهنده هستند، فقط در بُعد حرمت ازدواج ملحق به مادرند. بنابراین یک اصلی داریم که مادری که انسان را بزاید در دو بُعد، دوم: مادری که یا صاحب ترائب است یا صاحب ولادت است. سوم: مادری که در بُعد احترام فوق است. چهارم: مادری که فقط در بُعد احترام نیست، بلکه در بُعد نسب هم نیست، در بُعد ارث هم نیست، بلکه در بُعد حرمت ازدواج است. بنابراین این آیات چندگانه تناسخ تبیینی، تناسخ تقییدی و تناسخ تخصیصی دارد. این هم یک مرحله.

– میشود گفت که «امّهات» منظور «امّهاتکم» «کُم» خود این مخاطبین نباشد، «کُم» مخاطب را جمع بگیریم، یعنی جمع در مقابل جمع.

– جمع در مقابل جمع یعنی هر فردی…

– به این خاطر است که اگر یک زنی بیاید با شیشه شیر بدهد، ولی این میگوید: «أَرْضَعْنَكُمْ».

– آن بحث دیگری است، بحث فرعی است. شرایط رضاعت چیست؟ بحث میکنیم. شرایط شیرخوارگی که تحریم میکند ازدواج را چیست، این بحث دیگری است.

 – از خود «امّهات» میفهمیم که باید از سینه بدهد. چون «امّهات» گفته است.

– بچّهای که کلّاً شیر مادر را نه از پستان میخورد، بلکه مادر می‌دوشد و میدهد، این مادر نیست؟ مادر است دیگر. پس این «وَأُمَّهَاتُكُمُ اللاَّتِي أَرْضَعْنَكُمْ» روی این حساب است؛ صرف شیر دادن کافی نیست، بلکه شیر دادن مادرانه، اگر شیر دادن مادرانه باشد که بر حسب روایاتی یا 24 ساعت شیر بدهد یا استخوانش سفت بشود، با آن شرایطی که باید بحث بشود یا چهارده، پانزده مرتبه. این «امّهات» است، نمیگوید «و نساء اللاتی أرضعنکم»، نخیر «امّهات»؛ یعنی شیر دادن مادرانه، اگر شیر دادن مادرانه باشد با شرایطی که در جای خودش باید بحث شود، در این صورت این مادر میشود از لحاظ حرمت ازدواج، چون بحث در حرمت ازدواج است. یعنی نسبی، سببی، رضاعی، مصاهرهای، در این چهار بُعد حرمت ازدواج است. حرمت ازدواج بین مونّث و مونّث است یا مذکّر و مذکّر است؟ مذکّر و مونّث است.

– مادرانه یعنی چگونه؟

– یعنی چگونه مادر فرزندش را شیر میدهد، همان‌طور شیر بدهد.

– ایشان هم همین را می‌گویند.

– نه، مگر همه مادرها از پستان شیر میدهند؟ ممکن است پستانش اشکال داشته باشد و شیر را بدوشد و در یک ظرفی به بچّه بدهد، مادرانه است یا نه؟ خواهرانه است یا مادرانه است؟

– یا شیرخشک.

– شیرخشک که از مادر نیست.

– شیر خشک بدهد، شیر گاو بدهد.

– مال مادر نیست، مادرانه یعنی…

– من میگویم تعبیر «امّهاتکم» یعنی…

– بُعد اوّل این است که از پستان باشد. بُعد دوم از غیر پستان، ولی برای زن باشد. مثلاً فرض کنید اگر کسی نان‌خوار کسی است، حتماً این است که نان را در دهان او بگذارد یا نان را جلوی بگذارد تا بخورد؟ نان‌خوار است؛ چه در دهان او بگذارد یا در جلوی او.

– قیاس نکنید.

– قیاس نیست، تمثیل است. اینکه مادرانه… مادرانه دو بُعد است: یک بُعد اصلی است که واقعاً از پستان شیر بدهد، بُعد فرعی این است که گاه از پستان، گاه طور دیگری. بُعد سوم این است که پستانش اشکال دارد از پستان میدوشد و با ظرف می‌دهد. حال اگر در ظرف دوشید و به جای 24 ساعت، 240 ساعت شیر داد، این مادرانه نیست؟ این مادرانه است دیگر.

– شما تعبیر مادرانه را استفاده کردید، ولی یک زنی است که اولادش را از پستان هم شیر می‌دهد، ولی کتک هم می‌زند، این مادرانه نیست.

– مادرانه شیر دادن است، نه اخلاقی، مادرانه اخلاقی نیست. مادرانه یعنی شیر را بدهد ولو با کتک. شیر بدهد.

– این تعبیر یک بخشی از عاطفه و احساس را دارد، خود همین تعبیر مادرانه.

– مادرانه در بُعد شیر دادن فقط، نه مادرانه در ابعاد دیگر.

و از جمله در بحث جنگ است. «إِنْ يَكُنْ مِّنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِئَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِّنكُم مِّئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا»، صفحه 185، آیه 65 سوره انفال: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ يَكُنْ مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ» ده برابر، «عِشْرُونَ» ده برابر است. «وَإِنْ يَكُنْ مِّنْكُمْ مِّئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا» ده برابر. فرض اوّل در جنگ، جنگ دارای سه بُعد است: بُعد اوّل منفی در عهد مکّی که جنگ نبوده است، حتی دفاع هم نبوده است. بُعد دوم در عهد مدنی «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا»، بُعد سومدر عدد است، آنجا عدد نبود…


[1]. حج، آیه 39.

[2]. طارق، آیه 7.

[3]. بقره، آیه 233.

[4]. مجادله، آیه 2.

[5]. احزاب، آیه 6.

[6]. نساء، آیه 23.

[7]. طارق، آیات 5 و 6.

[8]. احزاب، آیه 53.

[9]. بقره، آیه 83.