جلسه پنجاه و ششم درس خارج فقه

مهدویت

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آل محمد

اللهم صل علی محمد و آل محمد

(لا سیَّما الإمامِ المُبینِ وَ الکَهْفِ الحَصینِ وَ غِیاثِ المُضْطَرِّ المُسْتَکین ابی الوقت مولی الزمان امام الانس و الجان آیت الله العظمی و الحجه الکبری القائم بالحق) اللهم صل علی محمد و آل محمد (ص) ﴿أعوذُ بِالله مِنَ الشیطانِ الرَّجیم بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ [هود: آیه ۸۶].

در این وقت مختصر از شخصیتی که قطب عالم امکان است و محور تمام رسالت ها و نبوت ها و عصمت هاست، اون هم با لغت و زبان الکن این گوینده، امکان صحبت نیست، مگر به عنوان فشرده. چنانکه قرآن شریف می فرماید ﴿الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ﴾ [هود: آیه ۱] کتاب الله دارای دو بعد است. یک بعد ﴿أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ﴾ یک احکام عندالله ﴿وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾ [زخرف: آیه ۴] که قبل از نزول است و یک احکام عند رسول الله (ص) که ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾ [قدر: آیه ۱] است ﴿حم وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ﴾ [دخان: آیات ۱ تا ۳] است و بعد از این دو احکام تفصیل است که ﴿ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ﴾ [هود: آیه ۱].

تفصیل اون دو احکام در ۶۶۶۶ آیه است و این تفصیل هم دو تفصیل است، یک تفصیل در سوره اول قرآن سوره حمد که ﴿لَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ﴾ [حجر: آیه ۸۷] قرآن عظیم به طور مختصر در کلمات و الفاظ سوره مبارکه حمد جمع است و یک مفصل در ۱۱۳ سوره دیگر قرآن است که تفصیل داده است و توضیح داده است، آنچه را در مقام اول این احکام فی لیله القدر و آنچه در مقام اول تفصیل که سوره مبارکه حمد است، تفصیل داده سوره حمد را.

این مقدمه ایست از برای اعتذار نسبت به ولی امر الهی. تکرار می کنم راجع به اون حضرت که قطب عالم امکان است که کل نبیین است. ای حضرت ذوالجلال، از غیب برا انا النبیون گو، اجماع ملل بقیه الله است. باید دانست تا که آگاه است، پیداست که او ز آل یاسین است، کو ختم ائمه ز آخرین دین است.

انسان که شناختی راجع به مقام والا و اعلای ولی امر دارد یا باید در معرفی اون حضرت سکوت کند و در باطن خود دیدار بصیرتی داشته باشد یا اگر سخن می گوید، سخن خودش نباشد، سخن وحی. ما در این چند دقیقه که شب میلاد مسعود ولی امر (ص) است با این لسان الکن و این فهم کم، بر مبنای وحی کتب انبیاء و مخصوصا قرآن مقدس سخن می گوییم. اجماع ملل بقیه الله است، باید دانست تا که آگاه است، پیداست که او ز آل یاسین است، کو ختم ائمه ز آخرین دین است.

کتب انبیاء به طوری که در بشارات عهدین مفصلا یاد شده و به طوری که در رسول الاسلام فی الکتب السماویه بیشتر یاد شده و به طوری که در تفسیر الفرقان بیشترین یاد شده است که تفسیر مقارن است بین کتب سماویه، آیات به زبان عبرانی و به زبان سریانی و به زبان سوریت و انقلس و به زبان یونانی و به زبان پهلوی اصل راجع به ولی امر (ص) بسیار است. بنابراین خواندن این آیات لازم نیست، اما آیات مقدسات قرآن، هر عقیده اسلامی، هر فکر اسلامی که نقشی در قرآن نداشته باشد، نقشی در فکر مسلمان تبعا ندارد، چون قرآن که تبیان لکل شیء است، بیان است، نور است، هدی است، ﴿لَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾ [الانعام: آیه ۵۹] است، اهمات و مهمات امور اصلی عقیدتی و امور فرعی احکامی را بیان کرده است.

آیا امکان دارد خداوند متعال از آدم ها و یونس ها و یعقوب ها و سایر انبیاء جزء و کل سخن بگوید چه با اسم و چه با صفات و خصوصیات، اما کسی که نماینده کل نبیین است، پیام آور کل نبوت ها، کل رسالت ها و کل ولایت عزم ها و کل عصمت های معصومین (ع) است، در قرآن ازش یادی نشود؟ چنانکه از امیرالمومنین علی (ع) و سایر ائمه (ع) در قرآن به اسم یاد نشده، اما به رسم، امتیازات، خصوصیات و صفات، یاد شده است و روایات متواتره.

همچنین راجع به ولی امر (ص) طبق مصالحی مانند مصالح عدم ذکر ائمه (ع) چیزی ذکر نشده، اما خصوصات، چنانکه در تورات، چنانکه در انجیل، زرتشت، چنانکه در کتب انبیاء حدود (قطع سخن)

حتی با اسم، حتی با لفظ قائم، حتی با الفاظ دیگر و صفات دیگر از ولی امر (ص) (قطع سخن)

آیاتی را به عنوان فهرست یادداشت کرده ام، آیات را می خوانم، ضبط (08:53) و راجع به بعضی از آیات محوری بحث می کنیم، گرچه کل آیات محوری ست. قضیه ولی امر دارای چند رکن محوری و زیر بنایی و بسیار مهم است. یک در رجعت گروهی از مردگان که در روایات ما، حتی نام های بعضی از بزرگانشون یاد شده است. قیام صاحب الامر (ص) و تشکیل دولت قرآنی محمدی اسلامی جهان شمول (اللهم صل علی محمد و آل محمد) که تمام عالم تکلیف را از زمین و زمان و آسمان ها و ستارگان شامل است.

ولی امر (ص) نقش دهنده محقق کل رسالات انبیاء است، مخصوصا خاتم النبیین (ص). در دولت اون حضرت کشورها تبدیل به استانداری ها خواهند شد، ۳۱۳ نفر اصحاب اون حضرت سربازان نیستند، فرمانداران نیستند، مدیر کل ها نیستند، هم اصحاب العلیه، لواء در لغت عربی به دو معناست، یکی فرماندار لشکر، فرمانده کل لشگری و یکی استاندار. استاندار فرمانده لشگر است و فرمانده لشکر استاندار است و ۳۱۳ فرماندهی لشکر و استانداری در کل جهان تکلیف به سرپرستی ولی امر (ص) تشکیل خواهد شد.

حتی یحصل له العقل، قیام نمی فرماید مگر اینکه عقل حاصل شود لهم عشره آلاف که بُعد دوم است. ۱۰ هزار مرد جنگی اعلم اتقای ازهد، این ۱۰ هزار زیر پرچم ولی امر (ص) اند که پرچمدار اول خود اون حضرت است، دوم اون ۳۱۳ نفرند. بعد گروهی دیگر چون رجعت یک رجعت نیست، بر حسب و حدود ۶۰۰ روایت از شیعه و سنی، رجعت ها گوناگون است. یک رجعت دو بخش است. کسانی که (قطع سخن)

یک رجعت دارند، کسانی که تصدیق (قطع سخن) من محض الایمان محضا (قطع سخن)

روایات چنین است، در لسان آیات به غیر این لغت چنین است و در لسان آیات کتب انبیاء چنین است. در این مثلث، دو رجعت که رجعت عامه است مقرر است. به تعبیر حدیث (من محض ایمان محضا فمن محض الکفر محضا) کسانی که در ایمان صددرصد اند رجعت می کنند، این یک دسته.

دسته دوم رجعت خاص است. این حاصل خواهد شد. کسانی که (محض الایمان محضا) خواهی نخواهی رجوع خواهند کرد، اگر مرده اند زنده خواهند شد اگر زنده اند که رجعت نیست و چه مرده اند رجعت خواهند کرد این بعد (قطع سخن)

نکته دوم رجعت، رجعت بالاستدعاست. اولی رجعت الاستعداد است، دومی رجعت بالاستدعاست، کسانی که استدعا می کنند، خواهش می کنند، (قطع سخن) در درخواست هاشون، یا الله، آیا می شود که ما متوسطین و محض الکفر محضا هستیم، آیا می شود در اون دولت کریمه خاک پای ولی امر باشیم؟ رجعت بالاستدعا، استدعا می کنند، چون انتظار است یا احتضار. مومن باشند و شرایط استقبال از ولی امر را کنند، اونها رجعت نخواهند کرد، ولکن انتظار، اگر به شهری به کشوری حمله شد و صاحب این خانه غائب است و خواهد آمد، باید سربازان و کسان خانه و شخص بخوابند، آرام باشند، صاحب خانه غائب است، صاحب الدار بر حسب روایات، بر حسب آیات کتب انبیاء که از جمله کتاب (قطع سخن)

تصریح بیشتر در انجیل منسوب به مسیح (ع)، در انجیل متی و مرقوس و یوحنا، صاحب خانه را نمی شناسید، نمی دانید کی خواهد آمد ولی خود را آماده (قطع سخن)

خانه را طوری ترتیب بدهید که مناسب با صاحب خانه باشد. خانه تکلیف را مکلفان باید اگر در حال انتظارند و نه در حال احتضار، جوری ترتیب بدهند که اون حضرت ما را بشناسند، ما اون حضرت را بشناسیم. خانه های ما، حوزه های ما، بازارهای ما، اجتماعات ما رنگ ولی امر داشته باشد، نه رنگ صددرصد، دور نباشد، بعید نباشد، مناقض نباشد، این دسته دوم از کسانی که رجعت خواهند کرد، رجعت بالانتظار نه بالاحتضار، نه کسانی که می گویند امام زمان خواهد آمد و اصلاح خواهد کرد، ما نه امر به معروف می کنیم، نه نهی از منکر می کنیم، بلکه گروهی می کنیم ما فساد را دامن می زنیم، جلوی مصالح رو می گیریم تا امام زمان زودتر تشریف بیارند، اگر تشریف بیارند اول کسانی که مورد انتقام خواهند بود، همین ها خواهند بود، این احتضار است و نه انتظار.

انتظار برای کسانیست که اون منتظر را می شناسند و برای مقدم وجود شریفش مقدماتی فراهم می کنند. اون حضرت که یاتی بکتاب جدید، با این کتاب انس می گیرند، این قرآن که امام زمان به عنوان کتاب جدید می آورد، با این قرآن انس می گیرند، با اخلاقش، علمش، عقیده اش، رفتارش، حکومت عادلانه اش انس می گیرند ولو افراد بسیار اندکی باشند، اقلیت باشند. اقلیتی که (قلوبهم کزبر الحدید). پروردگارا من معذورم و معتذرم که در این چند دقیقه از بزرگترین ولی تو سخن بگویم. در روایات ما وارد است، امام زمان که تشریف آوردند، پشت به دیوار خانه خدا می نهند و خود را معرفی می کنند (الا و من اراد ان ینظر الی آدم فها انا آدم الا و من اراد ان ینظر الی ادریش فها انا ادریس الا و من اراد ان ینظر الی نوح فها انا نوح فها انا ابراهیم فها انا موسی فها انا عیسی فها انا محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد فها انا علی فها انا الحسن فها انا الحسین فها انا علی بن الحسین) ای حضرت ذوالجلال وجهه از غیب برآ انا النبیون گو.

او وکیل کل انبیاء است، وکیل کل امامان است، وکیل کل معصومان است تا آرزوها، مقاصد، هدف های کل نبیین را در طول تاریخ تکلیف و در طول تاریخ نبودت تحقق بخشد. مختصرا قبل از خواندن آیات و یک رجعت اخص الخاص داریم. رجعت اخص الخاص، رجعت کل نبیین است. تمام مرسلین، تمام نبیین، تمام اولی العزم، تمام ائمه، رجعت خواهند کرد. این رجعت اخص الخاص است، منتها به ترتیب. امام زمان که رجوع می کنند، نه پیغمبر با اون حضرت راجع است و نه ائمه، بلکه انبیاء رجوع می کنند، انبیاء که رجوع می کنند از قبیل داوود و سلیمان و دانیال و اشعیا و سایر انبیایی که در کتبشون ذکر شده است، اینها از استانداران دولت مهدی خواهند بود. بعد از جریان خاتمه مهدی (ص) با بود استاندارانش یا نبود استاندارانش، رسول الله رجعت می کند، بر حسب اونچه در روایات متواتره بحارالانوار یادداشت کرده ام ولکن اشاره عرض می کنم، آنچه قابل قبول است، رسول الله بعد از وفات امام زمان رجعت خواهند فرمود. ۱۲ امام با صدیقه طاهره (س) رجعت خواهند فرمود، ۱۲ امام، ۱۲ استاندار کل عالم تکلیف اند در زمین و آسمانها و کراتی که انسان ها مکلفانی هستند.

مرحله سوم، با اختتام عمر رجوعی رسول الله (ص) و ائمه معصومین بر حسب روایاتی تا دامنه قیامت، حکومت عدل مهدوی و محمدی (ص) اللهم صل علی محمد و ال محمد ادامه خواهد داشت. از ولد حسین، از فرزندان امام حسین (ع) این حکومت را با همان نقش علوی و محمدی و با همان نقش مهدوی و  محمدی ادامه خواهند داد الی یوم القیامه.

آیه ای را که اول عنوان کردم ﴿بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ [هود: آیه ۸۶] با زمینه آیاتی دیگر مانند ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾ [القصص: آیه ۸۳] و تتمه آیات، آیاتی راجع به رجعت است. رجعت یا رجعت های تحقق یافته یا رجعت های ممکنه یا رجعت های آینده. از جمله رجعت تحقق یافته سوره بقره آیه ۲۴۳ ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ﴾ [بقره: آیه ۲۴۳] آیا این دلیل، نص نیست بر اینکه هزاران نفر با تفاصیلی که جاش نیست، هزاران نفر ﴿حَذَرَ الْمَوْتِ﴾ از وجودشون خارج شدند، ﴿فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ﴾.

و همچنین سوره بقره آیه ۲۵۹ ﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ عزیر ﴿وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ﴾ [بقره: آیه ۲۵۹]. آیه سوم، سوره بقره ۵۶ ﴿ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ [بقره: آیه ۵۶] این آیه مبارکه مربوط به احیاء اون چند نفریست که موسی (ع) انتخاب کرد ﴿وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِنَا﴾ [اعراف: آیه ۱۵۵]. امام زمان (ع) در اینجا اعتراضی به سقیفه بنی ساعده دارند، می فرمایند که موسی منهای وحی و بعلاوه کل عقول، ۷۰ نفر را انتخاب کرد از برای میقات وحی، همه تو زرد دراومدن، موسی منهای وحی، به علاوه وحی که اشتباه نمی شد، موسی منهای وحی، به علاوه عقل موسوی کلی در کل بنی اسراییل خطا کرد، آیا سقیفه بنی ساعده خطا نمی کند؟ ﴿ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾.

و همچنین راجع به اصحاب کهف ﴿وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا﴾ [کهف: آیه ۱۹] سوره کهف آیه ۱۹ و راجع به یونس (ع) که راجع به طول عمر ولی امر (ص)، کسانی که تعجب می کنند که هزار و چند صد سال طول عمر اون حضرت است، آیاتی داریم که محققا کسانی بسیار عمر طبیعی کرده اند از جمله نوح (ع) ﴿فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا﴾ [عنکبوت: آیه ۱۴] فقط بعثتش نهصد و پنجاه سال، لبث فی قومه و از آیاتی که دلالت دارد بر اینکه چند صد هزار سال هم اگر ولی امر عمر کنند و در غیاب باشند، اولویت دارد بر اونچه راجع به یونس گذشت ﴿فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾ [صافات: آیات ۱۴۳ و ۱۴۴] یونس (ع) که حدود ۶ هزار سال است که ازش می گذرد تقریبا، ۶ هزار سال رو حساب کنید، آیا در چند دقیقه انسان می تواند در دو محفظه بماند و نفس نکشد؟ آب، شکم ماهی، در آب جای نفس کشیدن نیست، در شکم ماهی که در آب است، جای نفس کشیدن نیست، ۵ دقیقه حداکثرشه. آیا ۵ دقیقه را به ۶ هزار سال تقسیم کنید، چند صد هزار برابر میشه، تازه الی یوم الدین، الی یوم الدین ما نمیدونیم چقدره طلبمون، ولکن اون مقداری که ثابت است، چند صد هزار سال که در تفسیر من عرض می شود که نوشتم.

و همچنین آیات دیگر. اما آیاتی که دلالت دارد بر حکومت عدل جهانی واحد آخرین، از جمله ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا﴾ [فتح: آیه ۲۸] آیه ۳۸ سوره ۴۸، ﴿وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾ [توبه: آیه ۳۳] آیه ۳۳ سوره ۹ و آیه ۹ سوره ۶۶. این سه آیه در کل قرآن است. ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ﴾ رسوله نه رسولا و رسله رسول کانه رسالت حتمیه و کانه رسالت وحدویه رسالت محمدیه (ص) اللهم صل علی محمد و آل محمد ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ﴾ غلبه بر کل طاعات، طاعات ربانیه، طاعات شیطانیه. طاعات شیطانیه مغلوب خواهد شد و طاعات ربانیه نوح و ابراهیم و موسی و عیسی که منسوخ است، با طاعت ربانیه محمدیه قرآنیه اطلاق صددرصد خواهد پیدا کرد.

و همچنین آیات ۵۱ سوره ۴۰ و ۱۷۱ سوره ۳۷ ﴿إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ﴾ [غافر: آیه ۵۱] ﴿وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ وَإِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ﴾ [صافات: آیات ۱۷۱ تا ۱۷۳] این دو آیه وعده نصرت قطعی حتمی ست از برای رسل و از برای مومنین. کی؟ رسل که همیشه معذب بودن، همیشه فراری بودند، همیشه مظلوم بودند، در کل دوران تکلیف، رسل و مرسل الیهم نوعا مظلوم بودند، پس این وعده در هنگامی خواهد تحقق پیدا کرد که کل رسل رجعت کنند و کل مرسل الیهم با مراتب سه گانه رجعت کنند، رجعت بالاستعداد، بالاستدعا، رجعت خاص الخاص.

همچین سوره نور ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ [نور: آیه ۵۵] حدود ۲۰ صفحه در تفسیر هست ملاحظه بفرمایید. سوره ۶ آیه ۸۲ ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ﴾ [انعام: آیه ۸۲] امن و آخرت که معلومه. امن بعد از اضطراب در حیات دنیا.

و همچنین ﴿وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ [انبیاء: آیات ۹۵ تا ۹۷] قطعا از آیاتی است که دلالت بر رجعت می کند، رجعت کیا؟ رجعت من کذب تکذیبا.

و همچنین، حالا ما در تتمه وقت از یک آیه از آیات که اصلا نه در تفاسیر، نه در کتب مولفه به این آیه استدلال نشده است به اون آیه استدلال می کنیم. آیه چهاردهم سوره چهارده، به عدد مبارکه چهارده، سوره ابراهیم آیه چهاردهم، ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذَلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ﴾ [ابراهیم: آیات ۱۳ و ۱۴] هیچ کس نمی توند در دلالت این آیه اشکال کند. ببینید اولا خداوند بحث فردی نکرده است، فلان رسول، فلان امت، فلان مکذب، فلان مومن، نخیر جمعه. از آیات جمعیه قرآن این آیه است ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ از کی؟ از قبل از رسول الله، از آدم و (30:24) و و تا رسول الله. چون رسول الله، رسول حاضر در وحی قرآنی ست، قال هم سبقت دارد، لهوب هم دارد، تا زمانی که رسول الله حیات داشتند این قال بود. ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ﴾. ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ عام است و کل کفار دوران های تکلیف را صددرصد شامل است، ﴿لِرُسُلِهِمْ﴾ رسلهم هم جمع مضاف است، هم اطلاق دارد و هم عموم دارد. اطلاق و عموم هر دو در اینجا نص است و مستقر است، یعنی کل کسانی که کافر به رسالات ربانیه بوده اند در طول تاریخ تا زمان خاتم النبیین (ص) ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ﴾ چی؟ ﴿لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا﴾ تاکید، ل تاکید، نخرجنَّ تاکید، ل نخرنکم من ارضنا یک نفی است و یک اثبات است. سه نفی و سه اثبات در این آیه هست.

نفی اول ﴿لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا﴾ ما از ارض خودمون شما انبیاء را بیرون می کنیم، آدم ها و یونس ها و ادریس ها ابراهیم ها و نوح ها موسی ها عیسی ها را بیرون می کنیم، تهدید ﴿أَوْ لَتَعُودُنَّ﴾ تاکید ﴿لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا﴾ دو تاکید ﴿أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا در ملت ما برگردید. ملت کیه؟ ملت، ملت دینی ست یا ملت قدرت سیاسی ست؟ ملت قدرت سیاسی ست. برای اینکه این رسل قبل از رسالت، رسول نبودند. قبل از رسالت دعوت رسالتی نداشتند، چون رسل، انبیاء به مراتبهم و درجاتهم قبل از رسالت، دعوت رسالتی نداشتند و ظاهرا تحت سلطه ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ بودند، خیال می شد که اینها هم همان اند، پس ﴿أَوْ لَتَعُودُنَّ﴾ (قطع سخن) که ملت دین باشد، ﴿مِلَّتِنَا ملت قدرت سیاسی که با قدرت سیاسی عهده دار حکومت های جبارانه و ظالمانه و مستبدانه بودند. ﴿أَوْ﴾ یکی از دو کار، ﴿فِي مِلَّتِنَا برگردید. قبل از رسالت چگونه بودید حالا هم همانگونه بشید. قبل از رسالت وحی نداشتید، نهی نداشتید، البته ایمان داشتند به حساب واقعی، کفار خیال می کردند اینها هم مانند سایر مشرکین اند، ولکن باطنی است و ظاهری است. باطن ایمان، ولکن ظهور نداشت از برای بینندگان، از برای مشرکان، چرا؟ برای اینکه حامل دعوت نبودند هنوز، هنوز مرسل نبودند ﴿أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا این

نفی اول ﴿لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا﴾ ما از ارض خودمون شما انبیاء را بیرون می کنیم، آدم ها و یونس ها و ادریس ها ابراهیم ها و نوح ها موسی ها عیسی ها را بیرون می کنیم، تهدید ﴿أَوْ لَتَعُودُنَّ﴾ تاکید ﴿لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا﴾ دو تاکید ﴿أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا در ملت ما برگردید. ملت کیه؟ ملت، ملت دینی ست یا ملت قدرت سیاسی ست؟ ملت قدرت سیاسی ست. برای اینکه این رسل قبل از رسالت، رسول نبودند. قبل از رسالت دعوت رسالتی نداشتند، چون رسل، انبیاء به مراتبهم و درجاتهم قبل از رسالت، دعوت رسالتی نداشتند و ظاهرا تحت سلطه ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ بودند، خیال می شد که اینها هم همان اند، پس ﴿أَوْ لَتَعُودُنَّ﴾ (قطع سخن) که ملت دین باشد، ﴿مِلَّتِنَا ملت قدرت سیاسی که با قدرت سیاسی عهده دار حکومت های جبارانه و ظالمانه و مستبدانه بودند. ﴿أَوْ﴾ یکی از دو کار، ﴿فِي مِلَّتِنَا برگردید. قبل از رسالت چگونه بودید حالا هم همانگونه بشید. قبل از رسالت وحی نداشتید، نهی نداشتید، البته ایمان داشتند به حساب واقعی، کفار خیال می کردند اینها هم مانند سایر مشرکین اند، ولکن باطنی است و ظاهری است. باطن ایمان، ولکن ظهور نداشت از برای بینندگان، از برای مشرکان، چرا؟ برای اینکه حامل دعوت نبودند هنوز، هنوز مرسل نبودند. ﴿أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا این ﴿قَالَ﴾ کل ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ در تاریخ رسالات، به کل رسل در تاریخ تکلیف این ﴿قَالَ﴾ بوده است.

قرآن را، حدیث را، کتب انبیاء را باز کنید و ببینید که کل رسل در کل تاریخ تکلیف مظلوم بودند در بعد اول، در بعد دوم. ﴿فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ﴾ اوحی به کل انبیاء، همانطوریکه ﴿قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ کل کفارند، کل مکذبین انبیاء هستند، ﴿لِرُسُلِهِمْ﴾ کل رسل اند، ﴿فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ﴾ ﴿لَنُهْلِكَنَّ﴾ تاکید، حتما این ظالمین، این ستمکاران ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ را هلاک خواهیم کرد کلا، لنقتلنهم نیست (34:56) نیست (34:56) نیست ﴿لَنُهْلِكَنَّهم﴾ هلاکت ابعادی دارد که عرض می کنم، ﴿لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ﴾ یعنی زمانی خواهد آمد بعد از کل زمان های مکلفین و مکلف علیهم و رسل که از آدم است تا خاتم دیگه، از آدم تا خاتم این قال اول شده ﴿فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ﴾ شده ﴿فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ کی؟ برمی گرده زمان، زمان آدم میشه؟ زمان نوح میشد زمان که بر نمی گردد، زمان ابراهیم می شد؟ نخیر، در زمان بعدی. ﴿لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ﴾ هم صیغه مستقبل است و هم ظالمین که در طول تاریخ قارون ها و فرعون ها و نمرودها و ها ها، این ها ظلم کرده اند و مرده اند و هلاک اینجوری نشده اند ﴿فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ﴾ همه رو هلاک خواهیم کرد، یعنی جانشون رو میگیریم فقط؟ نخیر.

اولا، ثانیا، ثالثا. اولا باید الظالمین نسبت به کل رسل زنده شن تا هلاک واقع شه و الا اماته نسبت به همه. اگر ﴿لَنُهْلِكَنَّ﴾ اماته است، اماته مخصوص به ظالمین نیست، انبیاء رو اماته فرمود، اولیا رو اماته فرمود، ﴿لَنُهْلِكَنَّ﴾ این تعذیبه. تعذیب نسبت به مقام اونها، شخصیت اونها، استبداد اونها، ظلم اونها یا تعذیبی که درش کشتن است یا حصر تحت سیطره است. کما اینکه در دو آیه قرآن ﴿وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ﴾ [مائده: آیه ۶۴] و اغرینا یه اغریناست مال یهوده، یه اغرینا مال اسرائیله، الی یوم القیامه، الی یوم القیامه یهود و نصاری هستند، عداوت و بغضا دارند، ولی سلطه ندارند دیگه آمریکا نخواهد بود، آلمان نخواهد بود، فرانسه نخواهد بود، هستند اما تحت سلطه مهدویه محمدیه (ص) (اللهم صل علی محمد و آل محمد) پس ﴿لَنُهْلِكَنَّ﴾ اماته نیست، بلکه بعد اول همه ظالمین من کذبوا بآیات الله، کسانی که در بعد بزرگ تکذیب هستند، مصادمه با انبیاء داشتند بطور اصلی و زیر بنایی اینا همه باید زنده شن، کما اینکه آیات دیگه ای هست که خوندم براتون اشاره کردم.

خب ﴿لَنُهْلِكَنَّ﴾ چیه؟ یا زنده میکنیم میکشیم اونها را، با شمشیر مهدی (ع) و اصحابش یا اگر نکشیم مانند کشته و بدتر از کشته کسی که دارای مقام سلطه است، فرعون است، نمرود است، یزید است، شمر است، معاویه است، شاه است، که است، که است، اینا زنده بشوند و با حال زنده بودن سرافکنده باشند، ذلیل باشند، تحت سلطه ایمانی باشند، این از مرگ بدتره. ﴿لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ﴿لَنُسْكِنَنَّ﴾ ببینید سه تاکید. ثم بعد از اینکه اینها رو زنده کردیم ثم است، یعنی اول رجعت است، رجعت اولی، بله؟

(صحبت حضار)

﴿وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ اول رجعت است رجعت اولی، رجعت ثانیه، رجعت ثانیه چیه؟ و دنبال، با هم نیست، ﴿وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ بعد چی؟ بعد اینکه ﴿لَنُهْلِكَنَّ﴾ بعد از زنده کردنشون، بعد از اهلاکشون مقارن با اهلاکشون، در نفی شون، در اثباتشون ﴿وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ کدوم ارض؟ همین زمین. اسکان داده خواهند شد دو دسته متقابل، در طول تاریخ تکلیف. مکذبین به رسل الله و آیات الله اسکان داده خواهند شد، این یعنی زنده می شن، اونهایی که زنده اند زنده اند که رجعت نیست، اونایی که زنده نیستند مرده اند بعد از مردن و بُعد دوم اسکان داده خواهند شد ﴿وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ کُم یعنی کل رسل، کل رسل اسکان داده خواهند شد فقط؟ نخیر، کل رسل با سه دسته از مومنین با درجات مختلف که رجعت خواهند کرد، رجعت بالاستعداد مومنین درجه اول، رجعت بالاستدعا مانند ما، رجعت خاص الخاص که رجعت یمین باشد با رجعت یسار ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ [نور: آیه ۵۵] ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ﴾ ۳۷ آیه در زبور داوود، در ۳۷ آیه در زبور داوود که اکنون موجود است و در بشارات عهدین یاد شده است، تفصیلا، این مطلب هست ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾ [أنبیاء: آیه ۱۰۵] وارث این ارض خواهند شد ﴿عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾ عبادی جمع مضاف است، استغراق است یعنی کل صالحین تاریخ تکلیف اسکان می شوند در این ارض. ان فی ذلک

(صحبت حضار)

یادم نرفته، لمن خاف هم نیست ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ إِنَّ فِي هَذَا لَبَلَاغًا لِقَوْمٍ عَابِدِينَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾ [أنبیاء: آیات ۱۰۵ تا ۱۰۷] اگر شمع در مقابل خورشید قرار بگیره، حیا نمی کنه خاموش بشه؟ ما شمعیم در مقابل خورشید فروزان مهدوی، چطور سخن گفتم به تایید الهی، به خواست اون حضرت، از حضرت تقاضا کردم که از خدا بخواهد این لسان الکن، با این فکر الکن، با این علم الکن، با این معرفت الکن، بتوانم سخنانی بگویم و چون سخنان وحی بود شد ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ إِنَّ فِي هَذَا لَبَلَاغًا لِقَوْمٍ عَابِدِينَ در زبور داوود، ای داوود تو در آن روز از پرچمداران خواهی بود، داوود از استانداران ولی عصر است، سلیمان همچنین، اشعیا همچنین، دانیال همچنین، انبیایی که ذکر شده است در بشارات عهدین و بیشتر از اونم هست همچنین. آیا خداوندا به حق ولی بزرگوارت، به حق محمد و آل محمد، به حق کل معصومین، به حق کل نبیین (قطع سخن)