بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد
بحث پیش از رمضان ما در اجتهاد و تقلید یا استنباط و اتباع بود بر مبنای سه آیه قرآن که دو آیش مشترک است در این مطلب که (فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ) [نحل: آیه ۴۳] و از این (فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ) شرط اعلمیت و اتقی بودن پیدا نیست، ولیکن این در مقابل کسانی ست که (أَهْلَ الذِّكْرِ) نیستند، (فَأمّا مَن كانَ مِن الفُقَهاءِ) تا آخر (فلِلعَوامِّ أن يُقَلِّدُوهُ) این جام چون در مقابل کسانی بحث می کند که شایستگی مرجعیت تقلید ندارن شرایط رو ذکر می کنه، شرایط عام رو.
اما آیه مبارکه سوره زمر که آیه منحصر به فرد است در بیان کل شرایط تقلید به صورت مختصره (فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ) [زمر: آیات ۱۷ و ۱۸].
مختصرا از این آیه استفاده می شود که اسلام صحیح راستین در دو جمله با معنای صحیح این دو جمله مختصر می شود. اجتهاد و جهاد، اجتهاد، استنباط، کوشش، کاوش، تفکر در به دست آوردن مطالب اصلی و فرعی دین، این اجتهاده. این اجتهاد علمی و فکریست و بعداً اجتهاد عملی ست چه فردی باشد و چه اجتماعی، کلاً اجتهاد است و بعد از مرحله اولای اسلام صحیح که اجتهاد است، با کوشش و کاوش صحیح مرادات الهی را به دست آوردن، در اصول دین و در فروع دین و در کل اسلامیات اصلاً یا فرعاً باید جهاد کرد. جهاد کرد در راه تحقق دادن آنچه را که با اجتهاد و استنباط صحیح از اسلام واقعی به دست آورده ایم.
بنابراین مسلمان یعنی مجتهد، مسلمان یعنی مجاهد، مسلمان یعنی مهاجر. از جمله کارهایی که باید شخص مجتهد و مجاهد بکند هجرت در اجتهاد است، هجرت در جهاد است، یعنی آنچه را که با اجتهاد و استنباط به دست آورده است برای هر دو بُعدش، هم بُعد دستیابی به معارف اصلی و فرعی اسلامی و هم در بُعد تحقق دادنش در جنبه فردی و در جنبه اجتماعی باید مهاجر باشد.
مهاجر باشد از منافع مادی، از منافع دنیوی، مهاجر باشد، دور باشد نقش زندگی اش، نقش (لا اله الا الله) باشد. آنچه منافات دارد با اجتهاد فی سبیل الله و جهاد فی سبیل الله کنار بزند، مکان است، وطن است، شغل است، مال است، حال است، هرچه هست، تا به مرحله اثبات، محکم تر و درست تر بتواند (قطع سخن)
در جلسه اولی بایستی تذکر باید داشت.
مطلب دوم، اینکه گفته می شود اجتهاد یا تقلید یا هم اجتهاد و هم تقلید یا احتیاط یا اجتهاد و احتیاط و تقلید، در ابعاد مختلف، در تمام این مراحل باید شخص اجتهاد داشته باشد. در اجتهاد، اجتهاد. کی میفهمد شما مجتهدید؟ خودتون باید دریافت کنید، خودتون بینکم و بین الله بر مبنای ادله کتاب و سنت باید بدانید، بینک و بین الله می توانید (قطع سخن)
در اجتهاد، در اینکه می توانید اجتهاد کنید، در اینکه می توانید احکام خدا را از مبدأ کتاب و سنت به دست بیارید، باید اجتهاد کنید نه اینکه دیگران بگن، دیگران بگن، نگن، همه عالم بر خلاف فکر وحی محمدی (ص) باشند، پیغمبر بر مبنای وحی استنباط دارد، اجتهاد دارد که این وحی خالص صحیح است، ولو (يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ) [قلم: آیه ۵۱].
و همچنین در باب تقلید باید مجتهد باشد، کسی که میخواد تقلید کند باید اجتهاد کند در شرایط تقلید، این مطلب خیلی مهمه دقت بفرمایید، باید به مقدار استعداد و فهم و دریافت فعلی و یا دریافت آینده خودش که می تواند دریافت کند، باید از روی دلیل تقلید کند، چرا از فلانی تقلید می کنم؟ چرا از فلانی تقلید نمی کنم یا چرا احتیاط می کنم؟ همانطوری که چرا می توانم اجتهاد کنم، همچنین چرا می توانم احتیاط کنم؟ چرا می توانم تقلید کنم؟ چرا از فلانی تقلید کنم و از فلانی تقلید نکنم؟ برای اینکه در کل رساله های عملیه نوشته اند آقایون مراجع تقلید و مجتهدین، این رو باید سوال کنیم ازشون، ما سوال کردیم در عالم ولی جواب داده نشده، در کل عالم شیعه و سنی و غیره که آقایون می فرمایند که در مسئله وجوب و یا لا وجوب تقلید اعلم باید از اعلم تقلید کرد، اینطور نیست؟ در رساله اینطوره.
در، مثلا این مقلده، کسی که نمی تواند اجتهاد کند و لازم است تقلید کند در مسئله تقلید اعلم که یا واجب است یا واجب نیست، باید از اعلم تقلید کند این دور مصرحه، بله این باید رو کی می گه؟ این باید را شما که اعلمید دارید می گید یا شما که غیر اعلمید؟ اگر شما اعلم علی الاطلاق هم باشید این باید شما رو کی باید بپذیره؟ کسی که مقلد شما باشه، این الان مقلد شما نیست، اینکه در هیچ مسئله ای از مسائل مقلد شما نیست، به چه موجبی، به چه دلیلی در مسئله تقلید اعلم باید از شما تقلید کند؟ این دور مصرحه. چرا؟ برای اینکه اگر تقلید اعلم واجب است به نظر شما، بنابراین این شخص باید از شما تقلید کند در تقلید اعلم تا مقلد شما باشد، اگر واجب نیست بنابراین چه لزومی دارد از شما اتباع کند؟
بنابراین (ترتب شیء علی ما یترتب علیه توقف شی ء علی ما یتوقف علیه) اینکه، تکرار می کنم، در مسئله تقلید باید از اعلم تقلید کرد. خود این باید از اعلم تقلید کردن یعنی چه؟ یعنی شما فتوا می دهید که از اعلم باید تقلید کرد، کی تقلید کنه؟ کسی که مقلد شما نیست یا کسی که مقلد شما هست؟ اگر کسی مقلد شما هست که این باید تحصیل حاصله. اگر کسی مقلد شما نیست تازه اول مسئله است که آیا باید از اعلم تقلید کرد یا نه؟ پس این درست نیست. پس چه باید کرد؟
در مسائل تقلید، اصل وجوب تقلید، شرائط مقلد، هر شرطی دارد مقلد و در اصل وجوب تقلید یا لا وجوب تقلید باید تقلید کرد؟ بله دیگه. مسئله ای که اصلا درش تقلید تصور ندارد با دور مصرحه لازم است، این نیست. آیا در اینکه تقلید لازم است باید تقلید کرد؟ دوره، در اینکه شرائط مرجع تقلید چیست باید تقلید کرد؟ دوره باید اجتهاد کرد یعنی این شخصی که می داند یا باید بداند تقلید واجب است باید وجوب تقلید را یا بر فرض، عدم وجوب تقلید رو از روی اجتهاد به دست بیاره. خب حالا اجتهاد کرد، کوشش کرد با دلیل شرعی کتاب و سنت به دست آورد، واجب است تقلید کند.
مطلب دوم، واجب است تقلید کند از اعلم یا واجب نیست اینم اجتهاده. اجتهاد دوم. اجتهاد سوم. حالا، واجب است از اعلم تقلید کردن که پله دوم پیموده، پله اول واجب است از تقلید، پله دوم واجب است تقلید اعلم، پله سوم آیا شرائط اعلم چیست؟ شرط است اتقی باشد یا شرط نیست؟ شرط است مرد باشد یا شرط نیست؟ شرط است بالغ باشد یا شرط نیست؟ شرط است زنده باشد یا یا شرط نیست؟ در استمرارش شرط است یا در اتباعش؟ تمام اینها مسائل اجتهادی ست. آیا در این مسائل باید تقلید کرد باز دور مصرحه.
بنابراین در مسائلی که تقلید صرف دور مصرح است، لا بُدَّمِنه است اجتهاد. خب سوال، اگر در این مسائلی که خود مجتهدین با هم بحث دارند، نزاع دارند، ان قلت و قلت دارند، مسئله بسیار مشکلی ست، نقطه اولای مسائل مشکل فقه بحث اجتهاد و تقلید است، جایی که خود مجتهدین درش مقداری لنگ اند، کسانی که مقلدن چه؟
جواب، ما یک عالم داریم به مسئله اجتهاد تقلید در کل ابعادش، یک جاهل داریم. کسی که مسلمانه، کسی که مسلمان است و ایمان دارد به کتاب و سنت یا عالم است به مبانی کتاب و سنت در کل مسائل، از جمله نقطه اولای تبعیت احکام که اجتهاد، تقلید، اجتهاد و تقلید، تبعیض تقلید، تبعیض اجتهاد و شرائطش، خب این یا عالم است به این مطلب یا جاهل است. هر دو وظیفه دارند. اگر عالم است بر مبنای کتاب و سنت، بر اینکه جُهّال را راهنمایی کند به طریق شریعت که راه یاد گرفتن احکام را بدانند، اگر بینی که نابینا به چاه است، اگر خاموش بنشینی گناه است. بله؟
حالا اگر عوام الناس که آگاهی بر کتاب و سنت در این نقطه ندارند، حالا در نقاط دیگر باشه، نباشه، در این نقطه که آیا تقلید واجب است؟ آیا اعلمیت شرط است؟ اتقاییت شرط است؟ رجولیت شرط است؟ حیات شرط است؟ مکلف بودن شرط است یا نیست یا هست؟ اینها رو لازم و واجب است که علما اجتهاداً به مردم یاد بدن و لازم است غیر علما از علما یاد بگیرن.
ببینید ما اجتهاد دو جور داریم، یک جور اینکه کسی خودش مستقیما به کتاب و سنت مراجعه می کنم و خودکفاست در اجتهاد که البته کمه، یکی نخیر خودش قدرت ابتدایی اجتهاد ندارد، بلکه اگر کسی اجتهاد صحیح کرد، برای او این اجتهاد و اضطرار رو بیان کرد می تونه بفهمه، می تواند مسئله را با ادله صحیح اجتهادی کتاب و سنت بفهمد و قبول کند. اینم اجتهاده، اجتهاد دومه دیگه. بله؟
ما یک اجتهاد اول داریم که کمه البته، افرادی که بدون مراجعه به آراء دیگران و نظرات دیگران، بدون شور زنده و شور مرده، چون شور دو شوره دیگه، بدون شور با اهل مشورت زنده و بدون شور مرده، به قدری قوی است در معرفت کتاب و سنت که مستقیما اجتهاد می کند، این اجتهاد مطلقه.
یک مرتبه نخیر باید اجتهادی را که او کرده است، اجتهادی را که مجتهدین شایسته و صالح کرده اند، این اجتهاد به جوری تلطیف شود، به جوری تبیین گردد که مردمان بفهمند. این واجب است یا نه؟ بله. به جای اینکه آقای اعلم بگید در مسئله تقلید اعلم باید از اعلم تقلید کرد و این محال رو به مردم ارائه بدید به جای این، شما که اعلمید یا هر چه هستید، شما که واقف به ادله کتاب و سنت هستید، باید این نقطه اولای شریعت را در بُعد بَعد از اسلام که وجوب تقلید است، شرائط مقلد است، خصوصیات مقلد است، این را تبیین کنید با دلیل و مطلب هم ساده است منتها آقایون توجه نفرمودند.
ما همین یک آیه قرآن که سوره زمر است (فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ) [زمر: آیات ۱۷ و ۱۸] همین آیه رو بدون تحمیل، بدون پیش فرض، بدون خواسته، بدون همه چیز، این آیه رو نظر کنیم می فهمیم که مطابق حکم فطرت، مطابق حکم عقل، مطابق حکم دانایان، اگر کسی اعلم و اتقاست که اعلم یعنی داناتر است به مبانی کتاب و سنت، اتقاست یعنی متعهد است، متعهدتر است در بیان آنچه را که با وضع اعلمیت از کتاب و سنت استفاده کرده، از این باید تقلید کرد فقط.
فطرت، عقل، با تایید نص آیه زمر تعیین کرده این بیانش ۵ دقیقه بیشتر وقت نمیخواد، شماها هستید که راه رو طویل کردید، راه رو کج و کوله کردید، اگر ما با صرف نظر از کل قال و قیل هایی که در باب اجتهاد و تقلید کرده اند فقط نظر به این آیه یتیمه که مظلوم است بکنیم، چنانکه قرآن خودش کلا مظلومه، خب مطلب بیّنه.
بنابراین بر گردیم به این حرف، کسانی که عالم ربانی هستند، در بُعد اول عالم قرآنی و در بُعد دوم عالم سنت که اگر کسی اطلاع صحیح بر مبانی اصلی و احکام فرعی قرآن ندارد اجتهادش باطل است، اجتهادش حرام است، اجتهادش فسق علمی ست، اجتهادش کفر علمی ست، بعضی وقتا الحاد علمی ست، بعضی وقتا شرک علمی ست، توحید علمی این است که اضافه بر اینکه انسان از نظر ایمان موحد است، از نظر علم هم موحد باشد، بر مبنای کتاب اولاً بر مبنای سنت ثانیاً.
بنابراین مجتهدینی که چه شیعه، چه سنی، چه اعلم، چه غیر اعلم، هرکس، اگر کاملاً، مخصوصاً آیات احکام قرآن را با دقت نظر مراجعه نکرده باشند، فتوا دادنشون حرام، اجتهادشون حرام، تقلید کردن از اونها حرام است. پس بُعد اول باید درست شه. باید این مردم مسلمان که دو دسته هستند، یک دسته غیر عالم اند، یک دسته عالم. عالمشون باید عالم ربانی بر مبنای کتاب و سنت باشد تا نقطه اولای بخش اجتهاد و تقلید رو برای مردم تبیین کنند. عالم باید بر مبنای کتاب و سنت تبیین کند و غیر عالم باید بر مبنای کتاب و سنت تبین کند. تبین به طور پذیرش، یعنی جوری بیان کند که مورد پذیرش باشد.
حالا سوال، کسی که اصلا قرآن نمی فهمه، لغت عربی بلد نیست، این چطور می تواند تشخیص بدهد که آیا این آیه بیانی در این مطلب دارد یا ندارد؟ عربی بلد نیست دیگه، کسی که نسخه براش ننوشتند نسخه لاتین، لاتین بلد نیست این چه کنه؟ باید سوال کنه؟
جواب، جواب اول از فرمایش امیرالمومنین (ع) به دست میاد که (إنّ كتابَ اللّه على أربَعةِ أشياءَ علَى العِبارَةِ و الإشارَةِ و اللَّطائفِ و الحَقائقِ فالعِبارَةُ للعَوامِّ و الإشارَةُ للخَواصِّ و اللَّطائفُ للأولياءِ و الحقائقُ للأنبياءِ) پس عوام مسلمان از نظر امیرالمومنین کیه؟ کسی که عبارت قرآن نه لفظ، عبارت، یعنی معانی تحت اللفظی قرآن را بداند. اگر مسلمانی معانی تحت اللفظی قرآن را نداند یا با دانستن لغت عربی یا اگر نمی داند با دانستن ترجمه صحیح عربی، این مسلمان نیست. پس یا باید لغت عربی رو یاد بگیره یا اگر یاد نمی گیره، تراجمی که صحیح است و از اعلم و اتقی و اعهد است با اون ترجمه.
حالا این آیه رو (فَبَشِّرْ عِبَادِ) ترجمه ساده است، اختلاف در ترجمه نباید باشه، نوید بده به بندگان من، کسانی که سخن را می شنوند و بهترین را انتخاب می کنند، چه در بُعد اصلی چه در بُعد فرعی. پس هرکس به اندازه استعداد و کوشش و کاوشش باید به دست بیارد که تقلید واجب است یک، تقلید اعلم اتقی واجب است دو، در تقلید اعلم اتقی که واجب است رجولیت شرط هست یا نیست؟ آیه نمی گه شرطه، عرض می شود که حیات شرط است یا نیست؟ آیه نمی گه شرطه، آیا بالغ بودن شرط است یا نیست؟ آیه نمی گه شرطه، حتی، حتی رو عرض کنم این رو تا حالا، حتی اگر یک شخص اعلم مطلق، اتقای مطلق، دقت بفرمایید، یک شخص اعلم مطلق، اتقای مطلق که اعلم از کل علماست و اتقای از کل علماست این آدم مادامی که زنده است خب تقلیدش واجبه، مادامیکه عاقل است، عالم است، اعلم است، اتقاست، تقلیدش واجب است.
(سلام علیکم)
به نبض مسئله رسیدیم که تکرار می کنم، اگر کسی اعلم مطلق است و اتقای مطلق است و تقلیدش بر مبنای عقل و آیه زمر واجب بود، حالا آیا این شخص باید زنده باشد تقلیدش کنیم؟ نخیر، حیات شرط نیست بعد بحث می کنیم. رجل باید باشد؟ نخیر رجولت در تقلید شرط نیست، دلیل هم داریم مطرح می کنیم، باید بالغ باشد؟ شرط نیست، خب پس چی شرطه؟ چون (الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) [زمر: آیه ۱۸] احسن قول مناته. یعنی این قائل خودش مطرح نیست، قائل به عنوان قول، اگر قول احسن است، یعنی اقرب است از نظر علم و اقرب است از نظر تعهد. اقرب بودن از نظر علم و از نظر تعهد این مناته.
بنابراین اگر این اعلمِ اتقا، اجهلِ افسق شود فرض می کنیم دیگه دیوانه شه، خل بشه، میگن که مرحوم آقا باقر بهبهانی ۱۰۰ سالش شد و گفت من تقلید باید بکنم مجتهد نیستم دیگه، تقلید باید بکنم، اگر من بودم گفتم نخیر شما تقلید از خودتون باید بکنید. چون در اون زمان که شما وضعتون به هم نخورده بود، اعلم اتقا بودید حالا چه باید بکنید؟ حالا از نظر خودتون که نظر اعلم اتقاست باید تقلید کنید یا از نظر کسی است که شاگرد شماست؟ و لذا خودتون. منتها خود دو خود است یه خود قبله، یه خود بعده، خود بعد اجتهاد نمیتونه بکنه، دیوانه شده فرض کنید خل شده، حالا دیوانه که مکلف نیست، علمش از بین رفته، فرض کنید تعهدشم از بین رفته، حالا ایشون رو عرض نمی کنیم، علم از بین رفت، تقوا از بین رفت، سفیه شد، ولکن مکلفه. این مکلف از کی باید تقلید کنه؟ از (أَحْسَنَهُ). احسن کیه؟ قول خودش.
برای اینکه این آدمی که شرایط جواز داد، خب آیا احسنه در کار است یا نه؟ این رساله که نوشته، رساله بر مبنای احسنه علمی و احسنه تعهدی و تقوایی هست یا نه؟ بله هست، از او باید تقلید کنیم از دیگری چرا؟ این رو من تا به حال نگفته بودم و حالا عرض می شود که باید ادامه بدیم مطلب رو که آیا مرجع تقلید شخص است که باید زنده باشد، رجل باشد، بالغ باشد، چه باشد، نخیر شخص نیست. حتی بالاتر از این، اگر بر فرض محال، فرض محاله عرض می کنیم، اگر این آدمی که حقاً اعلم است مطلقا، حقا اتقاست مطلقاً، اگر این آدم مرتد شد، خودش مسلمان نیست، ولیکن آیا مسمانان از کی تقلید کند؟ از (أَحْسَنَهُ) تقلید کند یا دیگری؟ همون رساله ای که این آقا نوشته، چون حقاً اعلم بوده، حق نه اینکه بازی بوده بر اساس اینکه حق، اگر حقاً اعلم بوده، حقاً اتقی بوده، محرز بوده است که اعلم و اتقی بوده، بعداً به یه حسابی یا دیوانه شد یا خل شد یا جاهل شد یا مرتد شد یا مشرک شد، هرچی شد، اونی که شده مرجع نیست اونی که بوده مرجع است، اونی که بوده کیه؟ (فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) محور (أَحْسَنَهُ). برای اینکه اصولا (أَحْسَنَهُ) در کجاست؟ (أَحْسَنَهُ) در جایی است که حق صددرصد بیّن نیست. چون حق یا صددرصد بیّن است، ضرورت کتاب و سنت و رای و همه چیز دارد، نماز واجب است، روزه واجب است، حج واجب است، این جای تقلید نیست، یا مطلب مختلف فیه است، در زمان غیر معصوم که نمی توند مطلب حق واقع صددرصد به دست بیاد، اگر مختلف فیه، اشخاصی می توانند محور سوال و محور تقلید باشند که اینها بر مبنای کتاب اصلاً و سنت فرعاً نظر بدن.
حالا (أَحْسَنَهُ) است در مقابل حسنه دیگه، حسن در مقابل سیئه، در اینجا احسنه مقابل سیئه که نیستش که، احسنه در مقابل حسنه. بنابراین قول حسن قولی است که بر مبنای قرآن اصلاً و بر مبنای فرعاً باشد.
حالا این قول حسن دارای درجاتی است و مراتبی است. کسی اعلم است بهتر می تواند (26:16) بفهمد، اتقاست، تعهدش در اونچه به دست آورده بیشتره، کسی که اعلم است، احراز کردیم یا احتمال دادیم یا احراز کردیم یا احتمال دادیم یا ظن داریم که این اتقاست و اعلم است بنابراین تقلید اون محرزه. اگر تقلید او (26:38) باشد این بر خلاف
(صحبت حضار)
برای اینکه قرآن می گوید (فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)
(صحبت حضار) بسیار خوب قرآن می فرماید که(فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) ولی بالاخره حسن هم نشون میده از همین آیه شریفه که احسن هم بالاخره حدی از مقبولیت را دارد باید … باشد اگر بحث حکمه
ما یک فی حد نفسه داریم و یک با مقایسه داریم. مثلا رای فلانی حسن است فی حد نفسه ولکن با مقایسه با رای فلانی که اعلم است و اتقاست این حسنش هم از بین میره اصلا
(صحبت حضار) نه دیگه بنابراین احسن صدق نخواهد کرد. مگر اینکه احسن را در مقابل سیئه
حالا دو مطلب داره، نخیر، احسن که مقابل سیئه که نیست، احسن افعله شکی نیست، احسن افعله
(صحبت حضار) خب ممکنه یه وقتی کسی هم برگرده در بعضی موارد احسن و افعل فرضی را به دست بیاره
اون دلیل میخواد اون دلیل میخواد.
(صحبت حضار) پس بنابراین حالا که دلیل میخواد ثابت میشه که در مقابل حسنه
دلیل ما، بله، دلیل ما خود افعله و افعل عرض می شود که احسن افعله، چون افعله بنابراین افعل احسن در مقابل حسن در مقابل سیئه نیست. حالا حسن چجوره؟
(صحبت حضار)
صبر کنید، صبر کنید اگر حسن در جمیع مراتب مفعول باشد این نقض آیه است، چرا؟ برای اینکه قرآن می فرماید که (فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ) [زمر: آیه ۱۸] خب (أُولُو الْأَلْبَابِ) کیا هستند؟ مهدی رب کیا هستند؟ کسانی مهدی رب اند و اولی (أُولُو الْأَلْبَابِ) اند که اتباع احسن کنند. حالا حسن رو ما جواب داشته باشیم، جوابتون رو عرض می کنم. ما جواب داشته باشیم یا نداشته باشیم، خدا می فرماید که این حسن است اون احسن است.
اگر ما شما رو مختار قرار می دادیم ممکن است از حسن تبعیت کنید یا از احسن، ولیکن خدا می فرماید که این حسن است اون أحسن است من می گویم واجب است از أحسن تبعیت کنید و اگر از أحسن تبعیت کنید (أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ).
ولکن اگر از أسوء، از سیئه، از حسن تبعیت کنید با درکات سه گانه اش بر خلاف لُب است، بر خلاف هدایت است، چون آیه اینطور میگه. ما تبعیت می کنیم از نص آیه دیگه.
(صحبت حضار) قطعا در متن ذاتش خوابیده که
میفهمم، ولکن خداوند بعضی وقت ها أحسن را أحسن می داند، بعضی أحسن را واجب می داند. ممکنه دیگه، مثلا دو (28:56) مثلا نماز، نمازی که ما میخونیم، نماز أحسن داریم، نماز حسن داریم، آیا نماز حسن مقبول است یا نه؟ بله. ولکن اگر ما نصی داشتیم که در نماز های حسن و أحسن، أحسن واجب است و حسن مقبول نیست، چیکار می کردیم؟ أحسن واجب بود دیگه.
در اینجام قول احسن داریم و قول حسن داریم، حالا اون جوابشو عرض می کنم مرحله دوم، اگر قول حسن داریم قول أحسن، که یک قول أحسن است که أعلم است، أفهم است، أکشف است، أعهد است، أقرب به حق است.
(صحبت حضار) شما به قائل نسبت دادید
صبر کنید، صبر کنید (الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ)
(صحبت حضار) احسنت پس باید ملاک قول باشه
حالا، این قول، اون روز هم فرمودید شما، این قول أحسن از قائلی ست که فکرش احسن است، تعهدش بیشتر است، برای اینکه قائلی که فکرش احسن نباشد، تعهدش بیشتر نباشد، قولش أحسنه؟ قول أحسن از چیه؟ از فکره، از عقله، از علمه، از بیانه.
بنابراین از کوزه برون تراود همان که در اوست. اگر فکر و علم و تعهد بالاتر نباشد قول أحسن نیست. بنابراین این ها با هم عرض می شود که برابراند تساویه، قول احسن در بعد اعلم و در بُعد اتقی از کسی که خودش اعلم است و خودش در حرفی که حرف زده اتقاست.
حالا وقتی خدا می فرماید که در بین حسن و أحسن، واجب است أحسن را تبعیت کنید و کسانی که از أحسن تبعیت می کنند (أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ) بنابراین غیر اون ولو حسن است میگه نخیر. مثلا میگد که شما مختارید ۱۰۰ تومن به فلانی بدید یا ۹۰ تومن، ۱۰۰ تومن بهتره ولکن اگر اینجوری گفت، گفت 100 تومن میتونی بدی و ۹۰ تومن، ولیکن من میگم باید ۱۰۰ تومن بدی، ۹۰ تومن ندی، ۹۰ تومن بدی کاری رو انجام دادی ولی واجب را ترک کردید، اونی که واجب است دادن ۱۰۰ تومنه.
در اینجا أحسن اگر مردد باشد بین حسن و أحسن، أحسن مستحب است و حسن واجبه مطلبی نیست، ولیکن نص آیه است که کسانی که تبعیت از أحسن کنند (أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ) [زمر: آیه ۱۸]
بنابراین غیر، غیر نه لب دارند، نه هدایت، در ضلالت اند، منتها ضلالت درکات داره. یک درک ادنای ضلالت تبعیت از أسوء است، بعد از سئیه، بعد حسن. حسنه ولکن تبعیتش نکنید، چرا؟ برای اینکه أحسن در کاره. این بیان اول.
بیان دوم، ما حسن دو بُعد داریم. اصولاً حُسن بر مبنای این است که روی محور کتاب و سنت فکر کند. کسانی که بر محور کتاب و سنت فتوا می دهند کارشون حسنه یا نه؟ احسنش حسنه، حسن، سیئه نداریم دیگه. سیئه کسی است که بر خلاف کتاب و سنت فکر کند، کسی که بر محور کتاب و سنت فکر نکند یا سیئه است یا اسوء، در هر مرحله این مراحل.
ولکن کسانی که علمای ربانی متعهد دانای و با بقیه شرایط ولی درجات دارند، اینها با درجات اعلم و عالم اتقا و تقی همشون آیا مامورند به کتاب فکر کنند یا نه؟ مامورند به سنت فکر کنند یا نه؟ حداقل به اینکه خودشون اجتهاد کنند. کسی که قولش قول حسن است و قول خود را قول أحسن می داند باید اجتهاد کند یا تقلید کند؟ کسی که قولش حسن است. به نظر من قول فلانی أحسن است از او تقلید می کنم ولی به نظر این آدم که به نظر من حسن است به نظر خودش قولی احسن است این باید تقلید کند یا اجتهاد کند؟ تقلید. کل کسانی که امکان دارد استنباط کنند بر مبنای کتاب و سنت باید استنباط کنند، یعنی روش این روش حسنه، چه بر مبنای کتاب اصلاً و بر مبنای سنت فرعاً.
حالا بین اینها، اگر من که میخوام تقلید کنم، تقلید کنم که فلانی أحسن است، أعلم است، أتقاست، خب واجب است از أعلم أتقی تقلید کنم و حرام است از حسن، بله. این حسن که خود را أحسن می داند، اگه أحسن نداند که خب تبعیت می کند. این حسن، مجتهدین کوچک، مجتهدین کوچک که اجتهاد می کنند و تقلید نمی کنند، مرجع هم نیستند، این ها اگر خود را اعلم ندانند و علم دارند که باید تقلید کنند باید تقلید کنند، اتباع احسن لازم است که اجتهاد خودتون رو بذارید کنار اجتهاد دیگری که از او اعلم و اتقاست تبعیت کنه، این رو بحث خواهیم کرد بعد مفصلاً.
بنابراین در این شخصی که احسن است دو بُعد دارد. در شخصی که حسن است است یک بُعد دارد. شخص أحسن دو بعد است یک بعد خودش تقلید نمی کند، بعد دوم از او تقلید واجب است بکنند. اما شخص حسن یک بُعد دارد. بعد شخص
(صحبت حضار)
بله؟
(صحبت حضار)
حالا به احتیاط هم می رسیم. اجتهاد و تقلید و احتیاط سه تا با هم، دو تا با هم یکیه بحثش می کنیم.
(صحبت حضار) اینکه قول خودش رو حسن بدونه قول دیگری رو احسن بدونه بعد خودش هم مجتهد باشه اونوقت مجبوره که از قول احسن تبعیت کنه پس دیگه نمیتونه احتیاط کنه
حالا زمینه داره احتیاط عرض می کنم، حالا من محاور بحث رو دارم عرض می کنم، محور های بحث رو.
(صحبت حضار) چرا بحث رو اصلا بردید روی قائل؟ اصلا آیه شریفه ظاهرش نصش در قوله، اصلا قول است
آخه قول از قائله.
(صحبت حضار) قول از قائل شکی نیست
قول از دیواره یا از قائله؟
(صحبت حضار) چرا اگر آیه نظرش به قائل بود میتونست بگه قائل
ببینید
(صحبت حضار) دلیل نداشت بگه قائل
چون قائل محور نیست قول محوره، منتها قول از قائله، قول از دیوار که نیست که، از فرش که نیست که،
(صحبت حضار) بسیار خب نه این خودش نکته داره خداوند میتونست حاکم است، حکیم است بر تمام لغات، بر تمام مفردات می تونست یه نحوی به ما حالی بکنه که
چی بگه؟ چی بگه؟
(صحبت حضار) اینجا مسئله
شما بگید چی بگه؟ به خدا یاد بدید
(صحبت حضار) خدا خودش بلده
از قضا من هر چی فکر کردم و هرچی فکر می کنم بهترین از این جمله اصلاً تصور نمیشه. ببینید اگر بگه یتبعون اعلمهم و اتقاهم کافی نیست، برای اینکه بعضی وقتا اعلم است، اتقاست ولی در فلان مسئله نخیر، اعلم اتقا نیست.
(صحبت حضار) نه آقا اینجور که شما می فرمایید
بله بله
(صحبت حضار) مطلق میشه،
ببینید توجه کنید، نخیر
(صحبت حضار) ما دیگه نمی تونیم تو مسائل
(صحبت حضار)
صبر کنید، نخیر، صبر کنید
(صحبت حضار)
توجه کنید، توجه کنید، نخیر ممکن است کسی اعلم و اتقای در نوع مسائل باشد ولکن در بعضی مسائل نباشد. حالا از این تقلید کنیم هممون کلا؟
(صحبت حضار) اعلی اتقا در تمام مسائل؟
نه ببینید، اعلم و اتقای در بیشتر مسائل هست ولیکن در بعضی مسائل أعلم نیست. مثلاً در باب جهاد بحث نکرده چندان چون جهاد پیش نیامده، در باب امر به معروف نه، یادمه آقای خویی فرمودند من اول که مجتهد شدم در بحث عرض می شود که حج اجتهاد نکرده بودم، وقت هم نبود اجتهاد کنم و (35:44) تقلید کردم.
کسانی هستند که خیلی هم هستند مجتهدین اینجوری، کسانی هستند که أعلم اند، اتقا اند، حالا أعلم، أعلم اند در مقداری از مسائل فقهی
(صحبت حضار) خیلی خب
صبر کنید و در بعضی مسائل أعلم نیستند، حالا آیا از این کسی که أعلم است در مقدار زیادی مسائل فقهی باید کلا از این تقلید کرد؟ نخیر، پس قول مناته نه شخص. اگر شخص منات بود اون شخص ترجیح داشت، چرا؟ برای اینکه در ۹۰ درصد بیشتر مسائل فقهی این اعلم است، در بقیه نه. اگر قرآن می فرمود که أعلم خب اون شامل بود دیگه، ولکن وقتی فرمود (أَحْسَنَهُ) قول أحسن، قول أحسن.
حالا فرض کنید اگر کسی مجتهد اعلم در بیشتر مسائل نیست ولی در بعضی مسائل اعلم اتقاست (أَحْسَنَهُ) میگیرتش؟ بله، ببینید (أَحْسَنَهُ) در بیشتر مسائل، اونی که در بیشتر مسائل اعلم اتقاست می گیرد و (أَحْسَنَهُ) در مسائل کم از اونی است که اعلم اتقای کلی نیست، اعلم اتقای بعضی ست، بنابراین احسنه چونکه ۱۰۰ آمد ۹۰ هم پیش ماست، احسنه شامل
(صحبت حضار)
تشطط نیست، حالا بحث می کنیم.
(صحبت حضار) مرتب مردم مکلفین دنبال باشند که ببینند کی اعلمه؟
حالا این بحث دیگری ست، این بحث،
(صحبت حضار) خیلی مشکل است، احسن القول شامله اصلا بحث تقلید رو اینجا
پس خدا بیخود این حرف رو زده یا ما بیخودیم، خدا بیخود حرف زده یا ما بیخودیم
(صحبت حضار) نه استغفر الله خدا نه بیخود
باید فکر کنیم دیگه، حالا ما داریم فکر می کنیم پس، ببینیم داره میگه (أَحْسَنَهُ) منتها أحسن به مقدار امکان، به مقدار عسر نه، به مقدار حرج نه، به مقدار امکان ما (أَحْسَنَهُ) رو باید دریافت کنیم.
حالا بذور مطلب و ریشه های مطلب رو از آیه به دست میاریم بعد فروعش رو. این از فروعه که آیا کما چجور احسن رو به دست بیاریم؟ خب اگه میتونیم به دست بیاریم بسم الله، اگه می تونیم که مطلبی نیست. اگر نتوانید به دست بیارید از کسانی که می توانند به دست بیارند و اعتماد دارید، اگر نشد نه خودتون می تونید أحسن رو به دست بیارید، البته این خیلی کم پیدا میشه، نه خودتون می تونید احسن رو به دست بیارید، نه از کسانی که مورد اعتمادند، در اون صورت مخیرید. در اون صورتی که فتوا میدن آقایون، اگر بین چند مرجع انسان گیره کدام اعلمه کدام نیستند، بنابراین احزار اعلمیت میشه احتمال اعلمیت نیست.
بنابراین مخیرید، بنابراین سه بعد داره یا می توانید خودتون یا می توانید به وسیله غیر یا نمی توانید در هر سه صورت معضلی در کار نیست، تتمه بحث را در تفسیر مطالب که ۱۰ بخشه ان شاء الله از فردا خواهیم عرض کرد.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اللهم صل علی محمد و آل محمد
اللهم الشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبوه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبوه و ترضی.
دره تفسیر قرآن رو به روی ما بستند.