جلسه شصت و هفتم درس خارج فقه

طهارت و نجاست

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

در باب اجتهاد و تقلید یا استنباط و اتباع مطالبی رو عرض کردیم و تفصیلش مربوط است به تبصره الفقهاء، فعلا باب طهارت.

طهارت تا دیات که فقه رسمی ست و آنچه را تا کنون بحث کردیم به حساب فقه رسمی نیامده بود یا به حساب اصول فقه آمده یا به هیچ حسابی نیامده.

اصولاً چون قرآن شریف متبع است صددرصد از نظر ظاهر و باطن، از نظر لفظ و معنا، از نظر اصطلاحات متبع است این کتاب معصوم در بُعد اول برای معصومین که رسول الله (ص) و ائمه معصومین (ع) باشند.

در بُعد اول صددرصد موافقت است از نظر تعبیر و لفظ و از نظر معنا و در بُعد دوم عدم مخالفت است از نظر لفظ و معنا.

بنابراین اگر در قرآن لفظ کُتِبَ، لفظ فُرِضَ، لفظ کراهت، لفظ وجوب به معانی خاصه ای استعمال شده است در روایات معصومین (ع) تخلف از معنای مقصود از این الفاظ در قرآن نیست، نه تخلف مُضادی نه تخلف توسعه ای و نه تخلف تزییقی.

نمونه ای از نمونه ها که بارها عرض کردم خدمت برادران، لفظ کراهت است. لفظ کراهت کتاباً هم از نظر تکوین و هم از نظر تشریع حرمت مقلده است.

حالا در روایات دو قسمه. روایاتی مانند روایت امام صادق (ع) است که از حضرت سوال می کنند که فلان حیوان حلال است یا حرام است؟ حضرت می فرماید که (کان علی (ع) لا یکره و کان لا یکره الحلال) حضرت او را مکروه نمی دانست و حلال را هم مکروه نمی دانست.

حلال اعم است از مستحب، واجب، مباح، مرجوح. به این جهت استناد می کنیم که مراد از کراهت در این روایت حرمت است و یا بهتر حرمت مقلده است و چنانکه در سوره اسراء (كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا) [الاسراء آیه ۳۸] محرمات مقلده و واجبات مقلده ذکر شده است، می فرماید (كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا) [الاسراء آیه ۳۸] که از (كُلُّ ذَلِكَ) شرک بالله است، زناست، عقوق والدین است که از محرمات بسیار محرم است، اینا مکروهه. بحث دیگه ای نداریم چون تکرار شده است قبلاً.

حالا در بحث ما، ما چند لفظ در قرآن شریف داریم.

سلام علیکم

علیکم السلام یا الله

خبیث، طیب، طاهر، نجس، ببخشید نجَس، رجس، رُجز، رِجز. در بحث طهارت و نجاست محور بحث ما مصطلحاتی ست که قرآن شریف در این دو بُعد نفی و اثبات دارد.

در کل قرآن شریف لفظ خبیث ۱۴ مرتبه ذکر شده است که یک مرتبه اش در سوره اعراف است (وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ) [الاعراف: آیه ۱۵۷] خبائث کلاً محرم است و این خبائث که کلاً محرم است، هر خبیثی از خبائث باشد، خبائث درونی، خبائث برونی، فردی، اجتماعی. روی خبائث باید بحث شه، قبلاً اشاره شد ولی باید بحث شه.

خبیث آن چیزی ست که انسان به ما هُوَ انسان عادی ازش استقذار دارد ازش بدش میاد، نه انسان مومن که به حساب ایمان، نه انسان موحد که به حساب توحید، نه انسان عادل که به حساب عدالت و نه انسان لا انسان که هر چیزی زیر دندونش بیاد میخوره، حتی کرم، حتی سوسک، نه، نه افراط و نه تفریط، انسان عادی.

انسان عادی خبائث برش حرام است. خُبث عقیدتی، علمی، فکری، اخلاقی، عملی، أکل، شرب، لفظ، نکاح، معامله، هر چی. آنچه که انسان به ما هو انسان ازش استقذار می کند و تبعاً دوری می کند، به عنوان ضابطه کلی (وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ) الف لام، الف لام استغراق است.

کل آنچه را که ما شمردیم و نشمردیم، کل آنچه که طبع انسان ازش استقذار دارد، رسول الله (ص) حرام کرده است. در مقابل طیب (يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ) [الاعراف: آیه ۱۵۷] طیبات که حلال است، این حلال در مقابل حرامع. حرام یک بعد است از احکام خمسه و حلال چهار بعده. واجب، مستحب، مرجوح، مباح که مکروه رو نمیگیره.

بنابراین طیبات که دارای مراحلی هستند طیب است، أطیب است، أطیب درجه اول است، أطیب متوسط است، تمام اینها حلاله. منتها این حلال گاه به حد لزوم است که واجب است، گاه رجحان است که مستحب است، گاه مرجوح است که ازش تعبیر به مکروه می کنند و گاه مباح است تبعاً.

۵۱ مرتبه طیب در قرآن شریف ذکر شده. طاهر، لفظ طهارت با سیق مختلفه ۳۲ مرتبه در قرآن شریف ذکر شده است. نَجَس و نه نَجِس (إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا) [توبه: آیه ۲۸] که آقایون فقها نوعاً استدلال می کنند به این آیه مبارکه بر نجاست بدنی مشرکین. ولکن چند دلیل از خود آیه هست که مراد نجاست بدنی نیست، بحث می کنیم.

رِجس، رجس ۱۰ مرتبه در قرآن شریف ذکر شده. رُجز و رِجز (وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ) [مدثر: آیه ۵] رجز یک مرتبه و رجز ۹ مرتبه و عجیب این است که نجاستی را که ما معروف است نزدمون که باید آب کشید و تطهیر کرد یک مرتبه هم در آیات قرآن به این معنا نیامده است. به این معنی عام. مثلاً لفظ نَجَس یا لفظ نَجِس یا لفظ خبیث یا لفظ رجس لفظ رجز لفظ رجز یک مرتبه هم استعمال نشده است در قرآن در خصوص نجاست ظاهری، حالا می بینیم، از روی المعجم المفهرس بحث می کنیم.

خب بنابراین ما چند مطلب در اینجا داریم. یه مطلب این است که اگر در روایات ما لفظ خبیث یا طیب یا طاهر یا نجس یا رجس یا رِجز یا رُجز بود فوری نباید به حساب اصطلاح معمولی فقها حمل کنیم بر معنایی که متداول است در فقه ما که اگر رجس است بگیم نجاست ظاهری ست یا حداقل، رُجز است نجاست ظاهری یا حداقل، خبیث است نجاست ظاهری یا حداقل، نخیر اینطور نیست، بلکه با قرائن قطعیه ما باید که اضافه بر این الفاظ معنای نجاست ظاهری را بفهمیم و چون رسول الله (ص) و ائمه معصومین در کل ابعاد قرآنی صددرصد لفظاً ظاهراً باطناً موافق اند صددرصد و مخالفتی هیچ ندارد.

بنابراین نمی شود گفت که اصطلاح معصومین بر خلاف اصطلاح قرآن است یا أوسع است یا أضیق است یا مزاد است. همانطوری که اصطلاح قرآن در این چند لفظ بر اون معانی که از قرآن استفاده می شود هست، اصطلاح معصومین هم چنین است.

حالا فقها هر چه اصطلاح کنند مناط از برای استدلالات فقهی نیست، نه نفیشون نه اثباتشون، مگر در بُعد سوم. چنانکه رسول الله و ائمه (ع) تبعیت می کنند از معانی و الفاظ قرآن صددرصد در بُعد سوم هم علمای ربانی و فقهای قرآنی و سنتی هم تبعیت کنند، اگر تبعیت نکنند ما حرفشون رو قبول نداریم. اگر تبعیت کنند حرفشون را به عنوان تبعیت دوم قبول داریم.

حالا ما آیات رو از روی خود قرآن مراجعه می کنیم در بحث هایی که در لفظ خبیث و طیب و طاهر و نجس و رجس و رُجز و رِجز داریم.

اولاً نسبتی را ما در نظر می گیریم بین خبیث و نجَس. حالا نجَس و خبیث، اگر خبیث شامل نجاست ظاهری هم بشود و نجس هم شامل طهارت ظاهری هم بشود و اگر متقن است که شامل می شود حداقل ولی اختلاف ندارد، بین خبیث و نجس عموم و خصوص من وجه است.

بعضی از نجس ها که نجس ظاهری هستند خبیث نیستند. سگه تمیز مرتب می شورند، صابون می زنند، خیلی تمیزه، این نجسه، بدن نجسه، ولی خبیث نیست.

به عکس یعنی استخباث نمی کنه انسان رو، انسان از سگی که تمیز است و عرض می شود که شستنش و (13:06) می کنه انسان به ما هو انسان، مگر انسان به ما هو مسلمان از لحاظ نجاست بدنی و إلاّ خبث ندارد، استقذار، ندارد. انسان به ما هو انسان استقذار و تشنج و تعنف از سگ و خوکی که تمیزند و خیلی خوب اند و خیلی براق اند و خیلی خوب اند ندارد، گاه اوقات نجس است از نظر بدنی، نجس است ولکن خبیث نیست. گاه اوقات خبیث است و نجس نیست.

مثلاً چرک و کثافت و آب دهن و آب دماغ و این حرف ها، خب اینها نجِس و نجَس از نظر ظاهری که احکام نجاست برش باره نیست، ولی خبیث هست.

سوم گاه اوقات هم خبیث است، هم نجِس و نجَس است، مثل غایط. غایط هم خبیث است و هم نجس است. گاه اوقات نه نجس است و نه خبیث است، طیب. نه نجِس و نجَس به اصطلاح است که باید تعرض ازش کرد و نه خبیثه پس این چهار بعد بین خبیث و نجِس هست.

بنابراین در قرآن شریف اگر لفظ طیب و لفظ خبیث استعمال می شود، لفظ رُجز و رِجز و عرض می شود که نجس استعمال می شود هر کدام به حساب خودشه و در کل حسابات و دقت هایی که ما در این الفاظ داریم و خواهیم داشت، اصلاً لفظ طاهر در طهارت ظاهری استعمال نشده خصوصاً مگر عموماً. لفظ نجس و لفظ رُجز و لفظ رِجز در نجاست ظاهری استعمال نشده خصوصاً مگر عموما.

حالا آیات رو در نظر می گیریم. خبیث

(صحبت حضار) از نظر صیغه معذرت می خوام نجَس با نجِس فرق داره؟

فرق داره بله، برای اینکه فَعَل عرض می شود که مصدره، فَعِل صفت مشبه است و مصدر مبالغه است (إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ) یعنی عین نجاست اند. بعلاوه فعَل و فعِل، فعِل عرض می شود که صفت مشبه است و فعَل مصدره که مبالغه است.

حالا خبیث، خبیث در قرآن شریف عرض کردیم ۱۴ آیه است (وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ) [بقره: آیه ۲۶۷] مالی را که انفاق می کنید در راه خدا، مال خبیث نباید باشه. شما انفاق می کنید انفقوا من طیبات ما رزقناهم خبیث را انفاق نکنید.

خب حالا خبیث دو بُعد دارد. یک خبیث در بعد انفاق است، یک خبیث در بعد استفاده و استعمال است. مثلاً آبگوشتی مونده از چند روز نگندیده ولی همچین آدم خوشش نمیاد، این رو شما خودتون بخورید حرام نیست، استخباث عرفی و ذاتی ندارید، ولکن برای انفاق شما گوشت تازه صحیح رو بگذارید و آبگوشتی نزدیک گندیدن است بدید، اینجا خبیثه پس استقذار، استقذار نسبی است.

یا آیه ۲۶۷ سوره بقره، سوره آل عمران آیه ۱۷۹ (مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ) [آل عمران: ۱۷۹] ببینید در هیچکدوم از اینها معنی نجاست استطلاحی نیست. اون مالی که، اون آبگوشتی که، اون پلویی که مونده است و شما ازش تشنج دارید تا اندازه ای، نه به عنوان حرام، این نَجَس و نجِس به اصطلاح نیست، ولکن استقذار دارید.

(مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ) [آل عمران: ۱۷۹] خبیث از نظر فکری عقیدتی اخلاقی عملی این خبث مراده نه اینکه خداوند نمی گذارد مومنین را بر آنچه شما هستید راحت و آزاد و بدون زحمت، نخیر (حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ) تا نشان بدهد و نشان بگذارد انسان خبیث را از انسان طیب. انسان خبیث کسی که نجسه نیست، خب همه نجس میشن، همه جنب میشن، همه بول می کنند.

بنابراین مراد از خبیث و طیب خبث و طیب باطنی و معرفتی ست که میزان عرض می شود که

(صحبت حضار)

سوره آل عمران آیه ۱۷۹ و همچنین سوره نساء آیه ۲ (وَآتُوا الْيَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ) [نساء: آیه ۲] اینجا هم باز نجاست ظاهری مراد نیست. به یتامی اموالشون رو بدید. دادن اموال یتامی به یتامی دو بعد دارد. یک بعد در حال یتم است، یک بُعد بَعد از یتم است. بَعد از یتم که یتم خارج شده به حساب ما سبق بهشون یتامی میگیم باید مالشون رو داد و قبل از یتم مال به دستشون نباید داد، باید مصرفشون کرد.

حالا در هر دو اتیان (وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ) مال یتیم که مال طیبی ست پاکه، طیبی ست خانه، طیبی ست عرض می شود که لباس طیبی ست، این رو معاوضه با خبیث نکنید. حالا چه خبیث در بُعد حرام که مطلق است که هم یتیم و هم شما نباید استفاده کنید، لباس چرک کثیف پاره این حرامه پوشیدنش، مگه نداشته باشی. اگر لباس چرک کثیف پاره بد ترکیب است که انسان طبعاً ازش استقذار می کند، استفادش حرامه برای اینکه (وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ) مگر ضرورت باشه و چاره ای نباشه.

حالا چه در بعد حرام و چه در بعد غیر حرام، لباس تمیز نوی یتیم را بردارید و لباس مندرسی که خبث به عنوان حرام ندارد بهش بدید. بنابراین در اینجا بحث سر نجاست ظاهری نیست در خبیث و همچنین سوره مائده آیه ۱۰۰ (قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ) [مائده: آیه ۱۰۰] باز بعد جسمانی نیست. بله؟

(صحبت حضار) استاد آیه همین قبلی راجع به … اینجا حتی خبیث میخوام عرض کنم که در یک مسئله بسیار رقیق استعمال شده یعنی اینکه حتی اگه یک درجه کمتر از ارزشش باشه از اون

عرض کردم دیگه بله

(صحبت حضار) در حالی که قرآن به این خبیث نمی گن ..

خبیث نسبیه، نسبیه دیگه

(صحبت حضار)

نسبیه دیگه عرض کردم من هر دو بعد رو گفتم، گفتم نسبی ست.

(صحبت حضار) پس استقذار توی خبث

استقذار نسبی، گاه استقذار کلی ست که هر کس به این چیز نظر کند استقذاره، گاه استقذار نسبی ست، استقذار نسبی ست یعنی نسبت به اون مالی که دست اون هست، این خبیثه. مثلاً فرض کنید که ابوذر و سلمان، سلمان درجه علیای اسمانه أعلای ایمان است ابوذر پایینتره، ابوذر نسبت به پایین تر طیبه نسبت به اون چیه؟ لفظ خبیث حالا بگیم یا نگیم ولیکن طیب

(صحبت حضار)

(قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ) [مائده: آیه ۱۰۰] باز جسم مراد نیست نه خبث نجاستی  و نه خبث غیر نجاستی، خبث جسمانی مراد نیست، ببینید در کل این آیات خبث جسمانی مراد نیست.

بله آیه اعراف خب جسمانی رو شامله چون کلیت دارد که (وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ) [الاعراف: آیه ۱۵۷] به عنوان جمع محلی به لام کل خبائث رو میگیره ولی این آیات کل خبائث رو شامل نیست، تنها آیه ای که در میان این ۱۴ آیه در قرآن کل خبائث رو حرام میداند و خبائث مطلقه و به حساب انسان عادی حرام است، اکلاً شرباً نکاحاً لفظاً و فلان اون یه آیه است ولی بقیه آیات به حساب خاصه.

(قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ) [مائده: آیه ۱۰۰] کثرت چرک و نجس نیست، آیا چرک پاک نشد، کثرت داره؟ نخیر از نظر اخلاقی و عقیدتی و معرفتی و عملی ست.

و همچنین سوره انفال آیه ۳۷ (لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَيَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعًا فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ) [الانفال: آیه ۳۷] کسی که چرکه جهنمیه؟ لباسش پاره است جهنمیه؟ نخیر، این کسی که نجس میشه جهنمی میشه تا پاک بشه؟ بنابراین نه نجاست ظاهر مراد است و نه خباثت ظاهر مراد است، بلکه خباثت و نجاست درونی مراد است.

و همچنین سوره نور آیه ۲۶ (الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ) [نور: آیه ۲۶] اینجا چیه؟ (أُولَئِكَ مُبَرَّءُونَ) [نور: آیه ۲۶] من ذلک از (أُولَئِكَ مُبَرَّءُونَ) استفاده می شه. اینکه خبث باطنی است که از نظر خبث باطنی خبث لفظی میاد، کسی که تهمت میزنه باطنش خبیثه دیگه، یا باطن مطلقا خبیثه یا یه مقدار خبث داره که دروغ میگد، تهمت می زند، غیبت می کند، آیه عرض می شود که نور هم همین رو میخواد بگه چون (أُولَئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ) طیبین مبرء اند از آنچه که می گویند.

بنابراین این قول طیب و قول خبیث که بر مبنای خبث باطن و طیب باطن است در اینجا مراد خبیثون و طیبون، خبث و طیب باطن است که از کوزه برون تراود هر آنچه در اوست.

و همچنین آیه ۲۶ ابراهیم (وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ) [ابراهیم: آیه ۲۶] کلماتی که دروغ است، کذب است، تکذیب است، خلاف است، باطل است این مسئله، خب کلمه نه جسمش نجس است، نه جسمش خبیثه، کلمه الشیطان خیلی قشنگ با عبارت قشنگ می نویسن، جسمش خبیث نیست، نجس نیست ولکن معناش خبیثه.

و همچنین آیه محوری که در میان ۱۴ آیه عرض کردیم، سوره اعراف آیه ۱۵۷ (وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ) [الاعراف: آیه ۱۵۷] بنابراین خبائث دارای سه بعد است که عرض کردیم.

اما رِجز و رُجز، آیا رِجز و رُجز استعمال شده است. در کل قرآن، در کل ۱۰ آیه، در نجاست یا خباثت ظاهری؟ نخیر خصوصاً نه عموماً ممکنه. حالا راجع به متخلفین از یهودی ها، سوره اعراف آیه ۱۳۴ (وَلَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قَالُوا يَا مُوسَى ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِنْدَكَ) [الاعراف: آیه ۱۳۴] رجز چیه؟ نیل عرض می شود که قرمز شد، خون نشد، قرمز شد، طوفان و زفاده، طوفان شدید، قورباغه ها به این ها حمله کردند، نه قورباغه نجسه نه طوفان نجسه، نه آب نیل نجسه، چون خون نشد قرمز شد.

عرض می شود که (لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ) [الاعراف: آیه ۱۳۴] آیا مراد نجاسته؟ کشف نجاست محال نیست، اگر نجاست از بین برود از بین رفتنی نیست، بول و و منی و غایط و سگ و خوک و اینا نجسه، (كَشَفْتَ) نیست، پس این (كَشَفْتَ) رجز عذابه. اینهایی که به عنوان عذاب، قورباغه و عرض می شود دم و قمل و این حرفها، نه قمل نجسه نه قورباغه نجسه نه عرض می شود که اینها. (فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلَى أَجَلٍ هُمْ بَالِغُوهُ إِذَا هُمْ يَنْكُثُونَ) [الاعراف: آیه ۱۳۵].

سوره ۸ آیه ۱۱ (وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ) [الانفال: آیه ۱۱] اولاً (يُطَهِّرَكُمْ) چیه؟ حالا در باب طهارت خواهیم دید. طهارت هایی که در قرآن شریف عرض می شود که ۳۲ مرتبه ذکر شده است، در هیچ آیه از ۳۲ آیه طهارت در مقابل نجاست بدنی یا حتی خباثت هم نیست، مگر به عنوان عموم که عرض می کنیم.

(وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ) کجاست؟ (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ) [الانفال: آیه ۱۱] که از جمله ادله ما در مقابل سنی ها اینه، اینها میگن که خواب حدث نیست، مگر انسان دراز بکشه بخوابه، ولی وقتی که نشسته اگر خوابش ببره حدث نیست، میگیم هر دو حدثه، به شرط اینکه (يُغَشِّيكُمُ) اگر چرت فراگیر باشد هم سمع را و هم بصر را که در نتیجه قلب را که خواب مطلق باشد، این عرض می شود که حدثه. دلیل چیه؟ (وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ) بلا فاصله (مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ) مگه خواب بوله؟ مگه خواب غایطه؟ مگه خواب منیه؟ مگه خواب خونه؟ مگه سگه؟ مگه خوکه؟ خواب هیچکدوم اینها نیست، خواب، صددرصد خواب به عنوان خواب حدثه.

بنابراین این تطهیر از حدثه و طهارت یا طهارت از حدث است یا طهارت از نجس است یا طهارت از خبث است یا طهارت از انحراف معنوی ست. چند بعد دارد طهارت. پس طهارت ممحض اینکه لفظ طهارت می گیم، ممحضی ست که طاهر است این نجس ظاهری نیست یا خبیث ظاهری نیست یا عرض می شود که حدث ظاهری نیست.

(وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ) [الانفال: آیه ۱۱] اذهاب رجز شیطان چیه؟ یک بعد از ابعاد رِجز شیطان، شیطونی شدنه، خوابتون برد، شیطونی شدید، جنب شدید، آیا این آب (28:03) می کند چیکار می کند؟ فقط ظاهر من رو می شورد؟ نخیر، غسله، بر حسب دو آیه قرآن غلسه که غسل است که موجب تطهیره. این رِجز شیطان را که حالتی ست از نظر جنابت حاصل شد، از بین می برد.

خب سوره سباء آیه، سوره ۳۴ آیه ۵ (أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِيمٌ) [سبا: آیه ۵] رِجز دردناک که عذاب است چه در دنیا چه در برزخ، در رجعت، در قیامت، نجاست ظاهری نیست، خباثت ظاهری نیست، بلکه اونی ست که درد آور است از برای روح انسان یا جسم انسان یا عذاب است برای روح انسان یا عذاب است برای جسم انسان.

همچنین سوره ۴۵، جاثیه آیه ۱۱ (وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذَابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِيمٌ) [جاثیه: آیه ۱۱].

سوره بقره آیه ۵۹ (فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ) [بقره: آیه ۵۹] همون قورباغه و طوفان و این حرفا باشه.

سوره اعراف آیه ۱۶۲ (فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ) [الاعراف: آیه ۱۶۲] همونه.

سوره عنکبوت که سوره ۲۹ است آیه ۳۴ (إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ) [عنکبوت: آیه ۳۴] قضیه سدوم، (فیا لسدوم السدوم من سدام السدام ضد قابله الایمان) قریه سدوم رو خداوند (رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ) یعنی سنگباران شدند از آسمان، سنگ، نه سنگ آسمان نجسه، نه خود آسمان نجسه، نه خبث دارد نه از جای دیگه و در میان ۱۰ آیه که ۹ آیه رِجز است، یک آیه رُجزه (وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ) [مدثر: آیات ۴ و ۵] از نابسامانی ها، نا پاکی ها دوری کن یعنی چی؟

یعنی در شکم انسان که، در بدن انسان که خون است، منی است، بول است، غائط است، میشه (فَاهْجُرْ)؟ خب نمیشه (فَاهْجُرْ)، هست دیگه، پس رُجری که محور امر به هجر است و دوری ست عبارت است از رُجز و ناپاکی اخلاقی و علمی و عقیدتی و عملی.

(صحبت حضار) قرینه (ثِيَابَكَ) میرسونه که این رُجز ظاهری ست.

نخیر

(صحبت حضار)

نخیر

(صحبت حضار)

مگر ثیاب پیغمبر نجس بوده؟

(صحبت حضار) نه (ثِيَابَكَ)

ثیاب پیغمبر نجس نبوده که

(صحبت حضار) (وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ) یعنی چی؟

(ثِيَابَكَ) چند بُعد داره. یک بعد ثیاب مماس است، یک ثیاب غیر مماس است. ثیاب مماس لباسه، ثیاب غیر مماس (هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ) [بقره: آیه ۱۸۷] زن و شوهر. زن ثیاب است از برای شوهر، شوهر ثیاب است از برای زن. زن باید شوهر را تطهیر کند، شوهر زن را، یعنی سر پاش بگیره تطهیر کنه؟ نخیر، یعنی اخلاقاً علماً معرفتاً عقیدتاً عملاً.

و اما ثیاب ظاهری (وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ) به کسی میگن که لباسش نجس بشه، کسی که لباسش دائماً پاکه و از قذارات تطهیر کند (ثِيَابَكَ) نیست، پس ثیاب یعنی آنچه موجب ستر شماست، آنچه حافظ شماست، شما که طاهرید، حافظ شما هم باید طاهر باشد. این حافظ، حافظ درونی باشد، حافظ برونی باشد، حافظ مماس باشد، حافظ غیر مماس باشد.

بنابراین به زور به زور به زور این نجاست ظاهری رو میگیره، حتی اگر نجاستی هست در لباس انسان و وقت نماز نیست واجب است، اگر خبیثه بله، اگر خبیث نیست، نجاستی در ظاهر لباس انسان هست یا فرض کنید حَدَثی انسان دارد، مُحدِثِه، جنب است بی وضوئه، آیا در غیر وقت نماز و در غیر کاری که واجب است طاهر باشد از حدث واجب است؟ نخیر، پس این (وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ) [مدثر: آیات ۴ و ۵] این هجر در کل حالاته. در کل حالات باید از رُجز عرض می شود که دوری کنید و ثیابتون تطهیر کنید.

(صحبت حضار) اولاً می فرمایید درسته خب در کل ولی اینجا اولاً ما نمیتونیم دست از ظاهر ثیاب برداریم که در ثیاب ظاهریه، نباید دست برداریم و چیز بدی نیست که شامل خود پیامبر باشه چون در اوایل بعثت بوده این آیه نازل شده ظاهرا و پیامبر اکرم هم خب مکلف که نبوده قبل از نبوت به اینکه احکام ظاهری فقهیه

اینم یه حرفیه اینم یه حرفیه، ببینید

(صحبت حضار) حالا

اینم یه حرفیه ببینید

ما اصرار نداریم که

(صحبت حضار)

ما اصرار نداریم که (وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ)

(صحبت حضار) کوچکترین نجاسات

میگم ما اصرار نداریم که (وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ) نجاست رو نگیره، ولکن اگر نجاست ظاهری رو احیاناً بگیرد، خب (فَطَهِّرْ) چرا بگیم؟ مگر واجب است؟ مگر واجب است انسان لباسش که متنجس است پاک کنه، بگه برای نماز؟ بله، برای احرام هم.

(صحبت حضار) حالا اونور نماز هم شما بگیرید پیامبر اکرم خب اولاً نماز که زیاد میخوندن و

در غیر نماز چی؟ در خواب و در غذا خوردن و

(صحبت حضار) غایط، غایط که دیگه مشخصه

پس خیلی کمرنگه، پس دلالت خیلی کمرنگه، خیلی کمرنگه

حالا رِجس، رجس عرض می شود که ۱۰ آیه داریم. رجس کلا در قرآن شریف به معنای خباثت و نجاست ظاهری نیست.حالا ببینیم.

(إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ) [مائده: آیه ۹۰] اینهایی که استدلال می کنند به این آیه که خمر نجس ظاهری ست بیخود می کنند، چرا؟ برای اینکه انصاب، ازلام، میسر، آیا آلت قمار نجس است ظاهراً؟ آیا خود عمل قمار نجس است ظاهراً ؟نه آلت قمار نجس است ظاهراً، نه پولی که انسان می گیره نجسه ظاهراً، نه پولی که میده نجسه ظاهراً، نه خود قمار نجسه. پس (رِجْسٌ) به معنای نجاست ظاهری نیست، این یک.

دوم، (مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ) چون کار شیطان است. مگر کار شیطان همش نجسه؟ مگر شیطان بول و غائط به خورد آدم میده؟ مگر خون و منی به خورد آدم میده؟ اعمالش، اخلاقش، عقایدش، فکرش، کارش.

بنابراین اونچه درصد خیلی خیلی بالاس نزدیک به صددرصد، رِجس از نظر باطنی ست. خمر عقل را زائل می کند و انسان لا انسان می شود، میسر اموال بیخود هدر میره، انصاب و ازلام، این چهار مطلب اینها نجاست ظاهری ندارند. برای اثبات نجاست ظاهری دلیل خاص لازم است، باید بگیم رجسٌ واجبٌ تطهیرٌ. واجب است با آب بشورید، واجب است آفتاب بندازید، واجب است فلان بکنید، این آیه که محور آیات نجاست است به نظر آقایون، اصلاً دلالت بر نجاست خمر ندارد و راجع به خمر حدود بیش از ۲۰ روایت داریم که طاهر است نصاً و کمتر از ۲۰ روایت داریم که نجس است قابل حمله.

بنابراین در دو بُعد روایت دوم قابل قبول نیست. یک بعد معارض دارد نص، ما ظاهرا باید بحث کنیم.

بُعد دیگر اینکه قرآن که همه چیز را به طور اصولی و به طور محوری بیان فرموده است، راجع به نجاست ظاهری خمر اصلاً بحث نداره. مثلاً در یکی از روایت ها داریم که یارو سوال می کند که لباس من خمری شد، الان اثر خمر نیست درش، آیا باید آب بکشم نماز بخونم؟ فرمود که عرض می شود که (الثوب لا یُسکِر) لباس که مست نمیشه که، اگر مستی در حال مستی نماز خوندن حرامه، لباس که مست نمیشه، خب این یه آیه.

آیه دیگر سوره ۶، انعام آیه ۱۲۵ (كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ) [انعام: آیه ۱۲۵] پس لا ایمان رجسه، صددرصد رِجس در اینجا عرض می شود که لا ایمان است. آیا کسانی که نجاست ظاهری دارند لا ایمان اند؟ کاری با ایمان نداره اصلاً. کسانی که محدث اند یا مخبث اند یا نجاست ظاهری دارند در این سه بُعد، اینها لا ایمان اند؟ (كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ).

و همچنین سوره انعام آیه ۱۴۵ (إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ) [انعام: آیه ۱۴۵] (فَإِنَّهُ) به چی بر می گرده؟ البته بر اثر دقتی که باید در جای خود باشه.

گاه گفته می شود (إِلَّا أَنْ يَكُونَ) به (كُونَ) بر می گرده که شامل هر دو میشه یا نخیر چون مفرد است (فَإِنَّهُ رِجْسٌ) یعنی (لَحْمَ خِنْزِيرٍ). (لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ) آیا لحم خنزیر رِجس است، خوردنش رجس است؟ ظاهراً رجس است؟ خودش رجس است؟ خودنش رجسه. برای اینکه این بحث سر خوردنه اصلاً (مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ).

بنابراین نجاست بدنی و ظاهری خنزیر را ما از سنت قطعیه استفاده می کنیم. از قرآن استفاده نجاست عملی می کنیم.(إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ) [انعام: آیه ۱۴۵].

و همچنین راجع به منافقین، آیا کسی هست که بگه منافق ظاهراً نجس است، ظاهراً خبیثه؟ نخیر. آیه ۹۵ سوره توبه (فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ) [توبه: آیه ۹۵] (رِجْسٌ) چسه هُم کی اند؟ هُم بدنه یا هُم روحه؟ اصولاً هُم راجع به مجموع بدن و روحه، ولکن بدن مستقلا هُم است؟ نخیر، روح مستقلا هُم است و روح با ضمیمه بدن هُم است این اولاً.

ثانیاً این از ضروریات و مسلمات است که منافقین از نظر بدنی رِجس، نجس نیستند.

و همچین آیه ۳۰ سوره حج (فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ) [حج: آیه ۳۰] وثن ها نجاست ظاهری ندارند، نه حدثیه نه خبثیه نه ظاهریه، بلکه از نظر عبادته، چون عبادت اونها رجس معنوی ست و معرفتی، از این جهت (فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ) [حج: آیه ۳۰] (قَوْلَ الزُّورِ) هم یک مصداق و نمونه است از رجس، قول زور رجس است، قول زور زنا باشد، لهو باشد، عرض می شود دروغ باشد، هر چیزی باشد رجسه.

و همچنین آیه ۳۳ سوره ۳۳ احزاب (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ) [احزاب: آیه ۳۳] آیا حدث است؟ خبَث است؟ نجاست ظاهر است؟ یعنی بول و غائط پیغمبر نجس نبود؟ یکی از علما رو یکی سوال کرد میخواست اذیتش کنه، گفت آقا این بول و غائط پیغمبر نجسه یا نه؟ این فهمید که اگر بگه نجسه هوش میکنه، گفتش که بول و غائط پیغمبر عرض می شود که به ریش من و شما، ولی پاک نیست.

(صحبت حضار) استاد این آیه اولی (إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ) [مائده: آیه ۹۰] اصلا قرینه داره، اصلا بحث بعد جسمش اصلاً نیست چون میگه عمل الشیطان یعنی شراب خوردن عرض کردم

عرض کردم، عرض کردم

(صحبت حضار)

عرض کردم من، در بُعد دوم عرض کردم، دلیل دوم هم تعبیری که شما می کنید تایید می فرمایید، در بعد دوم خود عمل شیطان دلیل است بر اینکه به حساب عمل نجسه، نه به حساب عرض می شود که چیز

(صحبت حضار) مادش

بله مادش

خب (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا) [احزاب: آیه ۳۳] رِجس هر نقصان معنوی و إلا مثلاً موت نقصانه، اذهاب موته مرض نقصانه اذهاب مرضه؟ نخیر، نقصان های ظاهری مرداد نیست بلکه نقصان معنوی، نقصان معنوی فطرتاً عقلاً فکراً علماً عملاً اخلاقاً عقیدتاً، به طور کلی کل مراحلش از شما اذهاب میشه.

و همچنین آیه ۱۲۵ سوره توبه (وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ كَافِرُونَ) [توبه: آیه ۱۲۵] ملاحظه بفرمایید اصطلاح قرآن چجوره در طهارت هم بحث خواهیم کرد.

بنابراین در خُبث، در طیب، در رجس، در رُجز، در رِجز هیچ اصطلاحی از اصطلاحات فقهایی که درکار است یا صددرصد نیست یا اگر هست خیلی خیلی کمرنگ است.

بنابراین اینجور نیست که ما تا لغت مکروه را شنیدیم در روایت بگیم مرجوحه، نخیر، مکروه حرمت مقلده است. لغت رجس شنیدیم، لغت طهارت شنیدیم، لغت طیب شنیدیم، لغت خبث شنیدیم به همون نجاست و طهارت فقط محور نجاست طهارت، فقط به بدن زدن است، از نظر روح کاری ندارند، این بحث اوله.

بحث دوم این است که حالا البته مونده یه مقداری باید بحث کنیم، باز هم راجع به طهارت، آیات طهارت رو باید بحث کنیم. بحث دوم که در آخرین بحث این جمله رو عرض کنم، اصولاً اسلام دین طهارت و طیب و نظافت است از نظر درونی، برونی، ظاهری، باطنی، فطری، عقلی، علمی، فکری و همه، هم ظاهر و هم باطن.

منتها در ظاهر دارای سه بُعده. باطن دارای ابعادی ست. ابعاد وجوب طهارت باطن و حرمت عدم طهارت باطن از فطرت گرفته تا عقل و لُب و صدر و قلب و فواد و این حرفها، اینها باید طاهر باشند. تمام ظلمات و تمام نا پاکی ها و نا سامانی ها باید بره بیرون، این از نظر ظاهر.

باطن، از نظر ظاهر سه بعده. یک بعد طهارت از حدث است، دو طهارت از خبث است، سه طهارت از نجسه. این مثلث با هم فرق داره، طهارت از خبث کلا در کل حالات واجب است (وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ) [الاعراف: آیه ۱۵۷] کلاً در کل حالات، اگر شما لباس چرک بو گندوی کثیف بی ریخت بپوشید و لباس دیگر دارید این حرامه، در خواب حرامه، در بیداری حرامه، در نماز حرام است، این خبث.

اما نجس اینطور نیست، نجاست ظاهری که واجب التطهیر است یا با آب یا یه چیز دیگه، این باید اگر خبث نباشد البته، اگر نجسی که خبث نباشد چون خبث باشه کلا حرامه، اگر نجسی که خبث نباشد، استقذار و آلرژی انسان ندارد این نوعاً حلاله، فقط حرام است در حال نماز، در حال احرام

(صحبت حضار)

بله؟

(صحبت حضار) کدومش هست که از این نجاست

مثال زدم مثلا 

(صحبت حضار) نه نه نه در بدن مصلین،

در بدن مصلین

بدن مصلین بنا براینکه عرض می شود که محتملش منجسه، آب متنجسی به بدن انسان خورد خشک شد، تمیز هم هست، این خبث نیست نجس است. بنابراین بین خبث و نجس عموم و خصوص مطلقه. خبث که کثافت است و نجس بنابر مبنای نجاست معمولی، بینشون عموم و خصوص من وجه است که چهار وجه بود عرض کردم.

اونوقت این سه بعد ظاهری رو ما در سه بعد و در فقه سنتی و در فقه عملیمون در سه بعد ظاهری بحث می کنیم. یکی خبث، یکی نجس به اصطلاح البته نه به اصطلاح قرآن، عرض می شود که خبث و نجس و حدث. حدث بعضاً حرام است که انسان در هر حالت باشه، در حال عرض می شود که طواف، در حال صلاه، در حال دست زدن به قرآن، بر خلاف آنچه آقایون می فرمایند، می فرمایند که (لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ) [واقعه: آیه ۷۹] فقط طهارت از نجاست ظاهر مراد است، میگیم نخیر، مطهر، هم خبث می برد هم نجاست، خبث بیشتری می برد، مطهر خبث بیشتری می برد بنابراین اگر دست شما چرکه بو گندوی کثیفه به قرآن بذارید نجس هم نیست، این حرامه (لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ) [واقعه: آیه ۷۹] حالا این سه بُعد با هم فرق داره، یک بعدش کلیت.