جلسه هفتاد و یکم درس خارج فقه

طهارت و نجاست

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

در فقه احکامی، مثلثی از مسائل وجود دارد. یک، ضروریه علی الاطلاق است و سنتاً و رأیاً و فتواً، اثباتاً یا سلباً، چون ما نیاز به بحث نداریم، نیاز به اجتهاد ندارد، نیاز به تقلید ندارد، در موردی اجتهاد تقلیدی نمیخواد، اجتهاد اجتهادی هم نمیخواد. یا اجتهاد شده و ضرورت شده، یا قبل از اجتهاد، ضروری بوده مانند رکعات صلاة. این بحث قابل دقت و قابل تفکر و قابل ان قلت و قلت نیست.

و یک مسائلی ست که مشکوکه. چون آراء در این مسائل اختلاف دارد. در مسائلی که آرا اختلاف دارند، باید بحث کرد. و قسم سوم، مسائلی ست که می نماید ضروریست. البته ضرورت دو بُعد دارد. یک ضرورت در عرف مردم و احیاناً در عرف علما هم، که ضرورت دارد و یک مسائلی است که اگر فقیه قرآنی دقت کند، بررسی کند، خود را از افکار علما و مقلدین به عنوان ضرورت نجات دهد و با دیده باز و بصیرت به قرآن دقت کند، این بر خلاف ضرورت خواهد بود. ضرورت است اما بر خلاف این ضرورت بایستی حکم داد.

ما در باب طهارات و نجاسات و احداث و خباثات و اقذار سوال هایی داریم، که عمده این سوالات بلا جواب مانده و بنابراین فتوای بر خلاف مشهور یا اطباق یا ضرورت، شرعی خواهد بود.

ما می شماریم مواردی را که مورد بحث است. یا بر خلاف ضرورت نظر می دهیم یا بر خلاف اجماع و اطباق و مشهور نظر می دهیم.

بُعد اول، آیا نجاسات چند چیز است؟ یازده تاست؟ ده تاست؟ نه تاست؟ هفت تاست؟ هشت تاست؟ چند تاست؟ گروهی از علما نجاسات عینیه را به یازده نجاست برده اند.

بول، البته بول حیوانی که دارای خون جهنده است و غیر مأکول اللحمه است، اما بول حیوانی که خون جهنده دارد و مأکول اللحم هست، اون نه.

بول حیوانی که خون جهنده دارد و مأکول اللحم نیست و همچنین غایطش و همچنین منی اش. این سه، بالضروره، والاجماع، بلا خلاف، با این قیود نجسه، إلاّ منی. آیا منی حیوانی که نجس العین نیست، مانند سگ و خوک، ولو گرگ باشد، ببر باشد، شیر باشد، این نجس العین نیست، آیا منی حیوان پاک است یا نجس است؟ دلیل بر نجسات منی او نداریم.

و آیا انسان و جن، جن خودشون و فقهاشون می دونن. انسان، آیا انسان منی اش مطلقا نجس است؟ یا با شرط نجس است؟ شهرت و اجماع و اطباق کالضروه، شیعتاً و سنتاً ظاهراً قائم است بر اینکه منی انسان کلاً نجس است و جنابت آور است. البته این که عرض میکنیم اجماع یا اطباق، اجماع یا اطباق کلی نیست، نسبی ست و بارها در مقدمات فقه عرض کردیم که اگر در مسئله ای اجماع و یا حتی اطباق و یا حتی ضرورت است، این دلیل بر کلیت صددرصد آراء نیست، چون آراء علمائی که به دست ما رسیده، مؤلفین اند.

کسانی که یا رساله دارند یا کتاب موثق فقه دارند، اما درصد فقهای اسلام که رساله داشته باشن و یا کتاب فقهی داشته باشن، درصدش خیلی کم است‌. مخصوصاً سابقاً که چاپ در کار نبوده.

بنابراین ما هیچ ضرورتی را مگر بعضی از ضروریات به دلیل قاطع کتاب و سنت نمی توانیم بگیم ضرورت است به معنی اینکه کل علمای اسلام این حرف رو زدن.

حالا، در باب منی ما دو جور دلیل داریم که اشاره می کنیم. یک جور دلیل، منی الانسان نجس است و موجب جنابت است. اما این دلیل مخصص دارد. منی انسان در صورتی نجس است و موجب جنابت است که از شهوتین بیاد. اما اگر عن شهوتین نیاد و عن خوفین بیاد، یکی از دکترا میگفت من در جلسه ای که امتحان دکترا بود، شش ساعت طول کشید و از ترس من جنب شدم. حالا من جنبم یا نه؟ گفتم به نظر من جنب نیستید. چون جنابت بر حسب روایاتی که تقیید میکند منی را، جنابت مربوط است به اینکه این منی از روی شهوت بیاد. اما اگر از روی شهوت نیاد از روی خوف بیاد، نیست. حالا این بحث مفصلی است در جای خودش.

(صحبت حضار) پس روایتی که میگه الاختیار…

بحث میکنیم دیگه. اشاره کردم. اشاره به دلیلی کردم که شرطی اینکه منی نجس باشد و جنابت آور باشد، مخصوصاً نجس باشد، ممکن است نجس باشد، جنابت آور نباشد. ولیکن، شرط اینکه نجس باشد و جنابت آور باشد، این است که عن شهوة بیاد. خب این سه تا.

 خون، خون هم اگر از حیوان مأکول اللحم یا غیر مأکول اللحم باشد فرق نمی کند. خون در صورتی که از حیوانی که خون جهنده دارد بیاد، آقایون می‌فرمایند که نجس است.

حالا، این خون دو بُعد دارد، یک ﴿دَمًا مَسْفُوحًا﴾ [الأنعام: ۱۴۵] هست، یک دم غیر مسفوح. این رو هم باید بحث کنیم. دیروز اشاره کردیم که به نص آیه انعام که منسوخ هم نشده است، چون چهار آیه در قرآن شریف راجع به دم داریم. در یک آیه ﴿أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا﴾ [الأنعام: ۱۴۵] سوره انعام و در سه آیه الدّم. الدم آیا ناسخ ﴿دَمًا مَسْفُوحًا﴾ است؟ یا ناسخ نیست؟ شک است بلکه غالب ظن است که ناسخ نیست. چون (دَمًا مَسْفُوحًا﴾ کل دم های مسفوح رو می گیرد و کل دم های غیر مسفوح از حیوان، حلال است خوردنش و پاک است.

اما الدم عهد الذکر است. چون قوت دارد که عهد الذکر باشد، چون این سه آیه که الدم هست، یک آیه اش مکی ست، بعد از آیه (دَمًا مَسْفُوحًا﴾ است و دو آیه اش مدنی ست که تبعاً بعد از دم (دَمًا مَسْفُوحًا﴾ است. این بعدیت و الف لام، دلیل ظنی یا دلیل ظاهر علمی ست یا دلیل محتمل است، در هر صورت کافی است که ناسخیت ثابت نیست، چون ناسخیت اگر ثابت باشد میگیم (دَمًا مَسْفُوحًا﴾ نسخ است به الدم. اما اگر احتمال قوی یا احتمال عقلائی باشد که الف لام، الف لام عهد الذکر است، عهد ذکر است بنابراین، الدم، یعنی همان (دَمًا مَسْفُوحًا﴾.

پنجم سگ، ششم خوک، سگ و خوک بالضرورت القطعیه عرض میشود که بدنشون نجسه. اما آیا موی سگ و خوک هم نجس است؟ نخیر، دلیل نداریم، برای اینکه مو حیات حیوانی ندارد. آنچه حیات نباتی دارد کلاً طاهر است و موی سگ یا خوک هم حیات حیوانی ندارد، عرض می شود که طاهر است این رو بحث خواهیم کرد.

میته، میته از حیوانی که خون جهنده دارد، نجس است قطعاً کتاباً و سنتاً.

خمر، خمر تا چه رسد کلّ مسکر، تا چه رسد آب انگور ثلثان نشده، دلیل بر نجاستش نداریم، بلکه دلیل بر طهارت داریم بحث می کنیم.

کافر، کافر دو بخش است. یک بخش، کافر کتابی ست. یک بخش، کافر غیر کتابی. کافر غیر کتابی هم، یا موحد غیر کتابی ست یا مشرک غیر کتابی ست مشرک غیر کتابی تبعاً یا ملحد. کافر به کل انواعه، انسان به کل انواعه، حیوان، اعم از انسان و غیر انسان به کل انواعه، به دلیلی که عرض خواهیم کرد، ادله ای که عرض خواهیم کرد، پاک است. فقط سگ و خوک، از نظر جسمش.

یازدهم، عرق جنب از حرام که اینجا فقها سه گروهند. گروهی میگن که عرق جنب از حرام پاک است، نجس نیست، نماز هم میشه باهاش خوند. گروه دیگری می گویند که نجس است و تبعاً نماز باهاش نمیشه خوند. گروه دیگه میگن پاک است، اما نماز باهاش نمیشه خوند. مثل موی گربه، موی موش، موی گربه، موی حیوان غیر مأکول اللحم است، موی موش، موی گربه، موی عرض می شود که حیوانات غیر حرام گوشت دیگر‌. اینها رو باهاش نمیشه نماز خوند، اما پاک است.

خب پس بنابراین ما در تعداد نجاسات بحث داریم که آیا نجاسات یازده تاست با اضافه عرق یازدهم جنب از حرام؟ یا ده تاست با اضافه آب انگور ثلثان نشده؟ یا نه تاست با اضافه کافر؟ یا هشت تاست با اضافه خمر؟ یا فقط هفت تاست؟ ما عرض می کنیم فقط هفت تاست.منتها بعضی هاش نجاست مطلقه دارند، بعضی نجاست نسبی دارند.

نجاست مطلقه بول و غایط حیواناتی که خون جهنده دارند. منی، فقط از انسان به شرطی که از روی شهوت باشد. خون اگر خون حیوان باشد و دم مسفوح باشد. اما خونی که خون حیوان نباشد، مثل خون تخم مرغ، مثلاً در خون تخم مرغ سه نظر است.

یه نظر که نظر نوعی ست میگن خونی که در تخم مرغ پیدا بشد، این خون هم نجس است و هم منجس. نظر دوم این است، نظر مرحوم آقای خمینی رضوان الله تعالی علیه است که می فرماید که این خون نجس نیست، اما خوردنش حرامه، باید هم زد. وقتی هم زدی عین نجاست از بین میره و این عرض می شود که حلاله. نظر سوم نظر ماست که این هم نجس نیست و هم حرام نیست، چون دم حیوان نیست، مثل خونی که میگن در روز عاشورا از فلان درخت میاد بیرون. خونی که در روز عاشورا اگر صحت داشته باشد از فلان درخت میاد بیرون، این خون، خون حیوان نیست و خونی که نجس است و حرام است، خون حیوان است که (دَمًا مَسْفُوحًا﴾ باشد. اگر دم مسفوح نباشد، البته اینجا اشاره است بحثش مفصل هم خواهیم کرد. این هم مربوط به خون.

(صحبت حضار)

واقعا خونه برای اینکه این خون واقعی قرآن می گوید که ﴿أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا﴾ [الأنعام: ۱۴۵] از انعام، از حیوانات، خب، و سگ و خوک هم که عرض خواهیم کرد که ما دلیل هرگز نداریم بر اینکه موی سگ و خوک نجسه، بلکه اونچه نجس است، خود بدن سگ و خوکه و میته حیوان مأکول اللحم و غیر مأکول اللحم، این از هر دو خارجه. این جزء نباتاته و  نباتات کلاً طاهر اند. و راجع به خمر و کافر هنوز بحث داریم، خب این یک بحث که باید بحث کنیم.

بحث دوم، البته اشاره است. آیا مُزیل نجاسات در انحصار آب است صددرصد؟ یا نخیر، در چهار مورد مُزیل نجاسات، غیر آب است و در بقیه موارد آب است؟ یا نخیر، مُزیل نجاست، زوال عین نجاست است؟ اگر عین نجاست زائل شد، دیگه طاهر است؟ این سه رأی و سه حرف است.

رأی سوم، رأی سید مرتضی است و این رأی هم مقبول است با ادله ای که عرض خواهیم کرد. خب حرف اول، حرف اول که فقط احتمال است و رأی نیست، این است که فقط مُزیل نجاست آب باشد، خب نیست. برای اینکه مثلاً اگر خورشید بتابد و با حرارت و تابش خورشید بول خشک شود، ولو فرش، به دیوار، به کف عرض می شود باغ، به درخت، اگر بول خشک شود به اجماع و ضرورت قطعی کل مسلمین پاک است. آب نیست که، این یک.

دو، استنجاء. استنجای غائط با اینکه در استنجاء غائط اثر و رنگی هم باقی بماند، با این حال بالاجماع و بالضرورت کافیه. یعنی اثر باقی نذاریم. مقداری رنگ باقیه، کمانکه اگر فرض کنیم پارچه ی خونی رو بشویید مقداری رنگ باقی باشد، این مقدار رنگ معفوّه، نجس نیست، این را به عنوان مثال عرض کردیم. بنابراین بعد دوم که مُزیل نجاست، آب نیست بلکه احجار است یا چیزهای دیگر است که ممکن است ازاله بشه و استنجاء بشه، این دو.

سه، کف کفش انسان یا کف پای انسان یا چرخ دوچرخه یا چرخ ماشین یا چرخ ترن، خودرو و غیر خودرو که عام است، در حقیقت بحث خواهیم کرد. حالا کف کفش که مسلمه، کف کفش یا پا اگر بول یا غایط به کف کفش یا پا باشد، با راه رفتن در زمین طاهر پاک می شود. کی پاک کرده؟ خاک، سنگ، شن، آجر، سیمان، اینها پاک کردن. اینهایی که پاک میکنن، هیچکدوم آب نیستن، این سه.

چهارم، چهارم، انقلاب، اگر سگی در یه جایی بود مرد، اون وقت که مرد، خب رطوبتی از سگ، ولکن، اگر مدتی گذشت و این سگ نمک شد، پاک است. هم سگ، هم مکان. خب، سگ زوال عین شده با انقلاب، ولی مکانش چی؟ مکان سگ، آیا اگر مکانی متنجس شد با نجس، اگر اون نجس پاک شد، مکانش رو هم پاک میکنه؟ نخیر. پس این هم دلیل است بر اینکه منحصر به آب نیست.

پنجم خمر. اگر خمری در ظرفی بود، خمر که به قول نجاست البته و همچنین آب انگور ثلثان نشده، به قول نجاست. حالا خمر که مسلم است به نظر خیلی ها. خمر، یا کل مسکر که نجس العین است، کل آقایون، بلاخلاف، بالاجماع، بالضروره، رأی میدن که اگر این خمر تبدیل به سرکه شد پاک است و ظرفش نیز پاک است.

ظرفش چرا پاکه؟

(صحبت حضار)

نه خودش بله، ظرفش. ظرفش، ظرفش که تبدل نیافته. ظرفش که تبدل نیافته، خود خمر تبدل یافته، ولی اگر ظرف متنجسی شد، اگر مکان و این عمومیت داره، اگر اثر روی زمین است و این اثر از بین رفت با هر وسیله ای، آیا زمین نجس می ماند یا نه؟ می گیم نخیر. چرا؟ برای اینکه ظرف نجس، دلیل بر نجساستش نیست و از جمله ادله هم اینجا که اگر خمر تبدیل به سرکه شد، با تبدیل به سرکه، خمر به حساب انقلاب پاک می شود. زمین چی؟ زمین انقلاب نداشته که؟ این هم عرض می شود که مورد.

(صحبت حضار) پس مجموع اونچه که نجس بوده، مجموعش منقلب شده، پس نجاست

زمین منقلب نشده، ببینید، مثلاً فرض کنید این مثالی که باز تکرار می کنم. اگر روی زمین غائطی بود و این غائط رو با کهنه و با الکل پاک کردند، زمین پاک است یا نه؟ آقایون میگن نه. ما میگیم پاک است. چرا؟ برا اینکه غائط نجس نیست. اما غائط نجس منجس زمین باشد که حتی غائط از بین بره یا انقلاب پیدا کنه زمین نجس باقی بماند، این دلیلی بر این مطلب نداریم بلکه دلیل ضد داریم. این مطلب دوم.

(صحبت حضار) رطوبت نفوذ کرد در زمین

بله؟

(صحبت حضار) رطوبت در زمین

حالا رطوبت هم نیست، حالا نه رطوبته، نه ذرات غائط است نه رطوبت چی نجسه حالا؟

(صحبت حضار)

الان رطوبت رفته دیگه، خشک شده، ببینید ما با الکل پاک کردیم، رطوبت الکل، رطوبت غائط رفت، الان زمین خشک خشکه، براق، مثل آینه. چرا نجس باشه؟ این دلیل میخواد. این بحث دوم.

بحث سوم، حالا بر فرض اینکه در غیر از این پنج مورد که ازاله نجاست و تطهیر با غیر ماء است، بر فرض اینکه قبول کنیم کل نجاسات در غیر این پنج مورد، با آب باید تطهیر بشود، آیا کریت شرط است یا کریت شرط نیست؟ من چند سوال دارم آقایون فکر کنید.

ببینید، آب کر، چه وارد باشد بر نجاست، چه مورود باشد، چه مستوی باشد، مطهره. سه بُعده دیگه. یا اینکه در آب کر، سگی بول می کند، این طاهر میشه یا آب کر را میریزن روی بول سگ طاهره. یا با هم، سگ توی آب میره و توی آب، بول میکنه.

در این مثلث، طهارت حاصل است یا نه؟ خب بله. سوال در قلیل چه؟ فیض کاشانی استدلالی فرموده و خیلی استدلال عالی ای کرده، ما تبلور میدیم این استدلال رو و فیض کاشانی در وافی قائل است به اینکه اصلاً کریت شرط نیست. حرف حسابی هم هست.

از متاخرین هم مرحوم فیض قمی که ما درک کردیم ایشون رو. حالا کسی قائل باشد، یا کسی قائل نباشد، ما به احترام قائلین اسم می بریم. سوال، آیا آب قلیل که کمتر از کر است، کر به همون میزانی که معین کرده اند، میزان های مختلف کرده اند، آیا آب قلیل در این مثلث چه حالت دارد؟

آقایون میگن که آقایونی که کریت رو شرط میدونن میگن اگر نجس وارد بر قلیل شد، طاهر نمی شود، بلکه قلیل متنجس می گردد. این حرف آقایونه. حالا چه وارد باشد نجاست بر قلیل، چه توأم باشند.

خب سوم، ما سوال می کنیم آیا آب قلیل، مطهر نجاستی که اون قلیل بر نجاست وارد میشود، هست یا نه؟ آره دیگه، مطهره دیگه، این شکی نداره. آب قلیل اگر دست انسان، پارچ انسان، لباس انسان، هرچه، اگر از فوق، آب قلیل بریزند با شرائط، آیا مطهر نجاست هست یا نه؟ همه میگن بله، این یک چیز مطهره.

سه حالت دارد. یا اینکه این آب قلیل که روی دست می ریزید، قبل از رسیدن به دست متنجس، این متنجس پاک میشه؟ اینکه معنی نداره که، قبل از اینکه آب که مطهر است به متنجس و نجس برسد، قبل پاک بشه، که معنا ندارد که. این یک ضلع.

ضلع دوم، بعد اینکه رسید، بعد از انفصال، متنجس پاک میشود. این هم که غلطه. چه قبل از وصال، چه بعد از وصال، غلطه. پس کیه؟

(صحبت حضار) بعد از اتصال

بله؟

(صحبت حضار) بعد از اتصال قطعاً پاک هست؟

بحث همینه، سوال همینه. ببینید، توجه کنید، سوال همینه. ببینید، این سه بُعد داره.

این فرض کنید که آب قلیل و این نجاست، البته با زوال عین ها، با ازاله عین بهش می رسد، یا متنجس یا نجس. حالا میگیم این سه حالت داره. ما این سه حالت رو سوال می کنیم که به عنوان صبر و تقسیم دلالی.

آیا این آب قلیل که میخواد بریزی به نجاست، قبل از وصول به نجاست پاک کرده، که معنی نداره. معنی داره اصلاً؟ یا بعد از وصول و انفصال؟ واصل شد، واصل شد هیچی، منفصل شد، بعد از انفصال، پاک میکند، این هم که غلطه. پس کی پاک میکنه؟ در موقع وصول. در موقعی که آب پاک، آب قلیل می رسد به این نجس، در موقع اتصال، خب در موقع اتصال، چه کر باشد، چه غیر کر باشد، چه غیر کر، چه فرق کرد؟ چه وارد باشه، چه مورود، چه فرق کرد؟ چه نجس وارد باشد بر قلیل، چه قلیل وارد باشد بر نجس، چه توأم باشد، چه فرق کرد و اینکه طهارت در کجاست؟ تطهیر ماء قلیل نسبت به نجس کجاست؟ موقعی که وصل باشد. خب وصل باشد، پس این قلیل با اتصال و هماهنگی با این متنجس، متنجس نشد، بلکه مطهر شد. خب این محال نیست؟ یعنی اگر کریت شرط است و آب قلیل مطهر ایتاست، با اشراط کریت، آب قلیل ممکن نیست مطهر باشد. چون در هر سه زاویه، مطلبی ست که عرض کردیم. قبل از وصول به نجاست، مطهر نیست. بعد از انفصال، مطهر نیست. کدوم مطهره؟ وقتی که رسید. وقتی که رسید مطهر است، بنابراین آب قلیل مطهر است و متنجس و منفعل نمی شود. این رو آقایون حل کنید.

و ثانیاً ما آنچه عرض می کنیم، اعتراض می کنیم، یا اعتراضمون بر مبنای این است که این حرف آقایون با کمال احترامی که بهشون قائل هستیم، بحث دیگه، یا بر خلاف عقل است، یا بر خلاف حس است، یا بر خلاف علم است، یا بر خلاف کتاب و سنته. اعتراض هم داریم و اعتراض با دلیل البته. مثلاً فرض کنید

(صحبت حضار) تعبداً اینطوره

تعبد، بعضی تعبدا تعمقه، ولکن دو دو تا شونزده تا، تعمق داریم؟

مثلاً فرض کنین

(صحبت حضار) مثلاً نماز صبح دو رکعته

بله، اون تعبده بله، اون خلاف عقل نیست، ولیکن ما اونچه را که خلاف عقل است یا خلاف حس است یا خلاف علم قطعی است یا خلافه، اونها رو داریم بحث می کنیم.

ببینید، عقل ما سه بُعد داره، بله؟

(صحبت حضار)

عرض می کنیم حالا، ببینید، عقل ما سه بعد داره. یا مطلبی فوق عقل است یا تحت عقل است یا مقابل با عقل است یا مقارن با عقله. مطلب مقارن با عقل این است که عقل صددرصد او را می فهمد و می پذیرد، این مطلبی نداره که، نباید انکار کرد. یه موقع تحت عقله، عقل انکار میکند، اجتماع متناقضین، ارتفاع متناقضین، عقل انکار می کند. این تعبد میشه؟ تعبد در اونچه عقل و عقلا صریحاً و کلاً انکار میکنن، تعبد به محال، تعبد به محال که نمیشه. بله.

قسمت دیگر، فوق عقله. یعنی عقل می داند هست، نمی داند چیست. عقل می داند خدا هست، نمی داند چیست؟ خب، این نمیشه انکار کند. برای اینکه بعضی را انسان می داند هست و می داند چیست که بُعد مقارنه، بعضی را می داند نیست و قطعاً نیست، محالاته. بعضی را می داند هست و چیست و میداند هست، نمی داند.

مثلاً ماده، ما می دونیم ماده است، حقیقت ماده چیست؟ کسی نمیدونه. هیچکسی نمیدونه که حقیقت ماده چیه. حقیقت ماده اولیه که ذو بعدین هندسین هست یا ذو بعدین فیزیکی هست، هرگز هیچ احدی، پیغمبر هم نمی دونه، چون علمش در انحصار خالق است. اون علمی که علم محیط صددرصد است و در انحصار خالق است، اعطایی هم نیست. نه تکسبی ست و نه عرض می شود که اعطایی است.

بنابراین نماز صبح دو رکعت است، چرا؟ ما میدونیم خدا فرموده. چرا؟ چراش رو خدا میدونه ما نمی دونیم. ولیکن تناقض عقلی در اینجا وجود ندارد. این فوق عقله. خدا هست، رأی هست، چه هست، چه هست. اما، مطالبی که بر خلاف صریح حس است، بر خلاف صریح عقل است، بر خلاف صریح علم مطلوب است و برخلاف صریح کتاب و سنت است چکار باید بکنیم؟

مثلاً سوال، اگر غیر از این پنچ چیز، غیر این پنج مورد که تطهیر بدون ماء است که شمردیم، اگر از غیر مورد، پنج مورد، تطهیر با آب نشد، با الکل غائط رو شست، غائط رو شستن، چون غائط رو یا باید با آب شست یا با احجار، اما با الکل و عرض میشود که با آب انگور و با چیزای دیگه نمیشه شست.

حالا اگر با آب الکل، پاک کردن بول و غائط رو یا با چیز دیگه ای پاک کردند که استنجاء نیست، آیا نجاست باقیست یا باقی نیست؟ مخصوصاً در غائط اینطور مثال می زنیم. در غائط، در غائط که با احجار یا بر خلاف ثلاث استنجاء کنند پاک می شود و حال اینکه اثری، رنگی و بویی هم باقی است الاجماع الضروره، اثر و رنگ باقی است و قطعاً هم باقی است، پاک می شود، آیا می شود گفتش که غایط، اگر در مخرج غائط باشد با عرض می شود استنجاء تطهیر کنید، با بقاء مقداری بو و رنگ، این پاک است.

اما اگر این غائط در غیر مخرج غائط پاک باشد، ولو پاک کنید به غیر آب، به غیر احجار، با الکل، با چیز دیگه و نه اثری از بوش باقی ست، نه اثری از رنگ، در اینجا نجس است. چطور شد؟ دو دو تا، در قم چهار تاست، در تهران شیش تاست؟ در یزد شونزده تاست؟ میشه؟ دو دو تا همه جا چهارتاست.

اینجام آیا این قضیه معنوی که نیست، قضیه مادیه دیگه، این قضیه نجاست، قضیه معنوی که نیستش که، نجاست روح که نیستش که، حدث که نیستش که. نجاست، یعنی نجاست و اشکالی که در ظاهر این جسمه. آیا این نجاستی که در محل غایط وجود دارد، با حفظ بو، با حفظ رنگ، در استنجاء پاک است، اما در غیر استنجاء، بدون آب و بدون استنجاء با وسیله دیگر تطهیر شود، با اینکه بو هم می رود و رنگ هم می رود، پاک نیست؟ اون پاک است و این پاک نیست؟ اینکه پاک تر است، پاک نیست این؟ اونکه که مقداری ناپاکی درش هست اون درش مونده، پاکه؟ یا فرض کنید برابر. در هر دو صورت، در هر دو صورت، رنگ و بو رفته، چه با استنجا و چه با غیر استنجاء؟ اگر در هر دو صورت رنگ و بو رفته، چرا اونجا نجس است، اینجا پاک است؟ تعبد در اینجا ندارد، این بر خلاف حس است.

(صحبت حضار) آب، از مطهرات است

گوش نکردین من چی گفتم مثل اینکه

(صحبت حضار) بله

گوش کنید، گوش کنید مقداری

(صحبت حضار)

مقداری گوش کنید

آب از مطهرات است ولکن مطهر انحصار آب نیست. به چند دلیل، یکی این پنج مورد، پنج مورد، که ازاله عین به غیر آب با شمس، با انقلاب، با راه رفتن، با چه کردن، این خود دلیل است بر اینکه مطهر در انحصار آب نیست نمیگه (31:07)

(صحبت حضار)

بله

(صحبت حضار)

صبر کنید، ولی فرمودن مطهر نیست؟

(صحبت حضار) اونا نفرمودن ولی

خب، خب، درست شد، حالا، اگر زوال عین شد چی باقی مانده است که نجسه؟ بگید؟ چیزی باقی نمونده، هیچی نمونده ببینید آنچه، این رو روز اول عرض کردم

(صحبت حضار)

بله ببینید، تایید حرف شما، ببینید، این عذر خودش نجس است، قبل از اینکه به این مکان برسد، مکان نجس بود؟ متنجس بود؟ نخیر، حالا به مکان رسید، حالا که به مکان رسید، ما این عذر رو جوری از بین بردیم که مکان تمیزتر شد، گرد و غبار داشت تمیزتر شد، حالا چرا مکان نجسه؟ آیا؟ مگر حکم شرعی نیست که طهارت و نجاست، هم طهارت رو میشه شست (32:04) هم نجاست، آیا شما که میگید این مکان نجس شد با وجود عذره و وقتی عین عذره با غیر آب و غیر استنجاء رفت، نجس باقی می ماند، این نجس باقی موندن به چه دلیله؟ حکم شرعیه دیگه. به چه دلیل شما میگید؟ باید که این نجس، دلیل قاطع ولو تعبد، دلیل قاطع تعبدی نص داشته باشیم که این نجس مکان را متنجس کرد، هیچ دلیلی نداریم، بلکه دلیل بر عدم زیاد داریم.

بنابراین، نجاست خود غائط، با زوال خود غائط به هر مزیلی از بین رفته، بنابراین مکان چرا باقی باشد بر نجاست؟ این بحث سوم، ما این سه بحث را به طور مشروح، نه به طور عرض می شود که مفصلی که وقت بگیره، به طور مشروح خواهیم عرض می شود که بحث کرد.

 تعداد نجاسات اولاً، عدم اشتراط کریت، ثانیاً و اصلاً بحث دوم از بین میرود با بحث سوم که اصلاً نجاست با ازاله اش و با زوالش، دیگه تطهیر لازم ندارد، قول سید مرتضی که اگر زوال عین شد، دیگه نجاست معنا ندارد. چون هم طهارت حکم شرعی ست، هم نجاست. بلکه ما قاعده اصالت الطاهر داریم، اصالت النجاست نداریم.

(كُلُّ شَيْ‌ءٍ طاهِر)، اون روز عرض کردیم (كُلُّ شَيْ‌ءٍ طاهر حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ) قذر نجاست تنها رو نمیگیره، قذر هم نجاست میگیره، هم خباثت می گیره، چیزای دیگه رو میگیره، (كُلُّ شَيْ‌ءٍ طاهِر) هم روحی را، جسمی را، عقلی را، فطری را، فکری را، همه رو میگیره که اون روز عرض کردیم، تکرار نمیکنیم.

(كُلُّ شَيْ‌ءٍ طاهر حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ) حالا، (تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ) علماً حُکمیاً، علماً موضوعیاً، علم موضوعی به شهادت باشد، به عرض می شود که درک عینی باشد، فرق نمی کند. (كُلُّ شَيْ‌ءٍ طاهِر) که خفه شده بود در فقه ما، در طهارت و نجاست فقط؟ نخیر.

کل شیء، شیء، انسان است، حیوان است، لباس است، همه چیز است. همه چیز در دنیا، آنچه هست، طاهر است، غیر خدا که طاهر و نجس ندارد البته. کل شیء مخلوق، (كُلُّ شَيْ‌ءٍ طاهِر)، قاعده، قاعده کلی، (حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ). تَعْلَمَ موضوعاً، تَعْلَمَ حکماً ما نه موضوعاً می دانیم بقاء نجاست را در محل غائط و نه حکماً. نه حکم شرعی در اینجا ثابت است، نه حکم موضوعی.

موضوع به طریق اولی است. چرا؟ برای اینکه در موقعی که انسان استنجاء می کند، در استنجاء با بقاء مقداری بو و رنگ، حکم به طهارت است. حالا در صورتی که بو و رنگ هم نباشد، با الکل یا با چیز دیگه تمیز کردیم، چرا محکوم به نجاست باشد؟ دلیل نه شرعی است..

بنابراین حساً بعضی وقتها عقلاً بعضی وقتها، حساً و علماً و عقلاً و کتاباً و احیاناً سنتاً در بعضی موارد، در این سه مسئله ما بحث داریم.

(صحبت حضار)

بله؟

عرف چی میگه؟

(صحبت حضار)

عرف کی؟ عرف شما رو ما قبول نداریم ما، ما داریم بحث علمی می کنیم. عرف چیه؟ عرف مقلد و عرف مجتهد. نه عرف مجتهد رو قبول داریم نه عرف مقلد رو. عرف اجتهاد خودمون رو قبول داریم.

اللهم الشرح صدورنا بنور العلم و لایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبه و لا ترضی

والسلام علیکم و رحمت الله

اللهم صل علی محمد و آل محمد