جلسه نود و چهارم درس خارج فقه

طهارت و نجاست (آب مضاف)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد وآل محمد

راجع به نجاساتی که نجاستشون ثابت است، کتاباً و سنتاً، بحث کردیم و نفیاً و اثباتاً بحث نمودیم.

از جمله چیز هایی که نجس نیست، خمر است، کافر است، موی سگ است، موی خوک است و چیزهای دیگر که مفصل بحث کردیم.

راجع به اعتصام آب، آیا آب با چه شرطی و در چه صورتی، اگر نجاستی وارد درش بشه و نجاست غلبه نکنه، پاک میماند؟ عرض کردیم نه کریت شرط است، نه جاری بودن، نه مطر بودن، بلکه فقط غلبه شرط است.

با ادلّه قاطعه، کتاباً، سنتاً، عقلاً، علماً، حساً، ثابت کردیم مفصل که اصلاً، کریت شرط از برای اعتصام نیست.

مطلب دیگر که مفصل بحث کردیم این است که اگر چیزی نجس است، فقط ازاله عین نجاست، مطهر است. با آب باشد، با غیر آب باشد، ازاله با مطر باشد، با وسیله دیگر باشد، قصد اصلی و غرض اصلی، زوال عین نجاست است و محل نجاست که آثار نجاست درش نیست هم پاک است.

امروز تتمه بحثمون، بسیار بسیار مهم است. مهم تر است از آنچه قبلاً بحث کردیم و آن این است که آیا آب مضاف، یا مایعی که غیر از آب است، با ورود نجاست متنجس می شود یا نه؟

ترتیبی را باید عرض کنیم که روی این ترتیب، بحث کنیم. اصولاً مایع سه قسم است. یا آب مطلق است، یا آب مضاف است یا مایع غیر آب است. مثل قیر آب کرده. قیر آب کرده، نه آب مطلق است و نه آب مضاف است. مایع غیر آبه. آب انار، آب سیب، آب هویج، سکنجبین، از این چیزها.

این سه قسم رو در نظر بگیریم و در این سه قسم که آب مطلق است، کریت گفتیم شرط نیست، آب مطلق است هر مقداری باشد، آب مضاف است هر مقداری باشد، مایع غیر آب است که نه مطلق است و نه مضاف است، هر مقداری باشد، در برخورد با نجاست یکی از این سه حالت رو داره. یا نجاست غالب می شود بر مایع، یا مایع غالب می شود بر نجاست یا هیچکدوم. نه غالب نه مغلوب.

مثل دو نفر که کشتی میگیرن. گاه تقی، نقی را میزند زمین، گاه نقی، تقی را میزند زمین، گاه هیچکدوم. هر دو برابر. نه غالب داریم و نه مغلوب. البته این بُعد سوم در فقه وارد نیست ولی گاه نه آب غالب است و نه خون غالب است. سه سه تا نه تا.

پس، نُه فرض، در تنجس یا عدم تنجس، مایع چه آب مطلق باشه، آب مضاف باشد، مایع غیر آب باشد، غالب باشد آب، مغلوب باشد، نه غالب و نه مغلوب، نُه فرض، در کار هست.

خب، اینجا یک مطلبی را عرض کنم که تکرار کردم. اصولاً ما معتقدیم کتاباً و سنتاً که تمام واجبات و محرمات لااقل، حالا مستحبات و مکروهات را کاری نداریم، تمام واجبات و محرمات شریعت مقدسه اسلام، تا اونجایی که مکلفین احتیاج دارن، الی یوم القیامه، کتاباً و سنتاً قطعیتاً، بیان شده است.

هر قدر کتاب ها سوخته شده، به آب داده شده، نقل نشده، هر قدر بوده، اون قدری که حداقلش واجباتی، عقیدتی یا فرعی، محرماتی عقیدتی یا فرعی ست، قطعاً در کتاب و سنت قطعیه موجود است.

و از جمله ادله ﴿قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ﴾ [الأنعام: آیه ۱۴۹] آیا احکام عقیدتی ربانیه، احکام فرعی ربانیه، اصول و فروع دین را خداوند، با حجت بیان کرده است یا بی حجت؟ قرآن خودش حجت است، لفظش حجت است، معناش حجت است، علومش حجت است، همه اش حجت است. یعنی با دلیله. آفتاب آمد، دلیل آفتاب. خود قرآن، دلیل است بر ربانی بودنش. خود سنت، سنت قطعیه، دلیل است بر ربانی بودنش.

بنابراین، سوال، آیا خداوند، به جز واجبات و محرماتی که قطعاً از کتاب و یا سنت قطعی به دست میاریم، به جز این ها، واجبات و محرماتی بوده است که به ما نرسیده یا نخیر نبوده؟ اگر نبوده است که مدعای ماست، که آنچه واجبات و محرمات، اصلیه و فرعیه بوده است، به ما رسیده و اگر بوده است، اگر واجباتی، یا محرماتی، اصلی یا فرعی بوده است و دست تطاول اون ها رو از بین برده و به ما نرسیده، آیا اون ها حجت الهی بوده است یا حجت نبوده؟ ﴿قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ) تمام احکام اصلیه و فرعیه الهیه رو حجت بالغه میداند. آیا حجت بالغه بوده است و به ما نرسیده؟ این نابالغه.

اگر حکمی از احکام اصلیه و فرعیه ربانیه، به ما نرسیده، یعنی ما هرچه تفحص کنیم، هر چه جستجو کنیم، نه در کتاب می یابیم و نه در سنت قطعیه، واجبات و محرماتی را، بنابراین حجت نیست، تا چه رسد حجت بالغه.

پس، آیه ای از قبیل این آیه، ﴿قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ) ثابت می کند که تمام حتمیات، سلباً، محرمات، ایجاباً، واجبات، حداقل به ما رسیده، ما کی هستیم؟ ما کسانی که به دنبال دریافت معارف و حقایق کتاب و سنت می رویم.

کسانی که پی جو هستند، پی جو هستند که واجبات و محرماتی را قطعاً با دلیل قطعی به دست بیاورند، منظور از ما، این هاست. دو گروه در کار است. یک گروه، حجت ربانیه بالغ است، رساست، لفظاً، زماناً، معناً، در کل ابعاد رساست.

بُعد دوم، بالغین و مکلفین، با شرایط لغت و با شرایط دانستن معنای کتاب و سنت، بتوانند به حجج بالغ ربانیه برسند. بنابراین، ما انکار می کنیم که حتی یک واجب، یک حرام، اصلاً و فرعاً در اسلام بوده است و به ما نرسیده. این بین الهلالین.

برمیگردیم. مسأله این است که آیا مایعاتی که آب مطلق نیستند، یا آب مضاف باشد، مثل گلاب. یا اصلاً آب نباشد، مثل آب انگور، آب هویج، آب سایر میوه ها، نفت، بنزین و از این قبیل. آیا در این ها چه باید گفت؟

در اعتصام این ها، در ورود نجاستی که غلبه نمی کند، کریت شرط است؟ یا کریت هم کافی نیست؟ یا نه اول و نه دوم، بلکه مایعات غیر آب مطلق چه آب مضاف باشند و چه مایع غیر آب باشند، چه کر باشد، چه نباشد، در مثلث حالات، مانند مثلث حالات آبه.

همان طوری که آب مطلق در این مثلث، در یک فرضش نجس است و در دو فرضش پاک است. در فرضی که آب مطلق، چه کر باشد و چه کمتر از کر باشد، اگر غلبه دارد بر نجاست، پاک است.

اگر نه غالب است و نه مغلوب است، پاک است. زیرا، دلیل فقط ضلع سوم این مثلث را تنجیس کرده. یعنی روایات، متواتره معنوی، معناً و متضافره لفضاً چنانکه عرض کردیم، دال است بر اینکه آب متنجس نمی شود، مگر در صورتی که نجاست بر او غالب باشه، اگر نجاست بر آب غالب باشد، فقط در این هنگام است که آب متنجس می شود.

بنابراین، دو فرض دیگر طاهر است. اون فرضی که آب غالب بر نجاست باشد و فرضی که نه آب غالب باشد و نه نجاست.

اگر هم تردید و شکی داشته باشید، در این فرض وسط، که آبی که مخلوط است با نجاست، نه آب غالب است، نه نجاست، اگر هم تردید داشته باشید، اصل، طهارت است. (کل شیء طاهر حتّی تعلم أنّه قذر) حکماً و موضوعاً. هم حکم (قطع صدا)

قاعده چیه؟ طهارت است.

اگر موضوعی را نمیدونید محکوم به نجاست است، یا طهارت؟ حکمش طهارت است (كُلُّ شَيْ‌ءٍ طاهر حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ فَإِذَا عَلِمْتَ فَقَدْ قَذِرَ) چه قذارت نجاست باشد، چه قذارت خباثت.

این مطلبی که در آب مطلق بود، چرا در آب مضاف نباشد؟ و چرا در مایعات غیر آب نباشد؟

مثلاً نفت. چاه نفت، قطره ای خون درش چکید، تن های زیادی نفت هست، همه نجس میشه؟ آقایون اینطوری میگن. میگن اجماع است بر اینکه آب مضاف، یا مایعی که غیر آب است، نه مطلق است، نه مضاف است، به مجرد اینکه ذره ای نجاست بهش برسه ولو اقیانوس اطلس باشد، هر قدر باشد، میگن کلاً متجنس می شود و این هیچ دلیلی بر این مطلب ندارند، هیچ دلیلی ندارند. نه کتاباً، نه سنتاً، نه عقلاً، نه علماً، نه حساً، هیچ دلیلی بر این مطلب ندارند.

فقط دلیلی که به زور زده صاحب جواهر پیدا کرده، یک دونه روایته. روایت براتون می خونم. جواهر جلد یک. صفحه ۳۲۲، ما غلام دلیلیم، اگر دلیل نباشد، عرض می شود که اینجا، به دو دلیل استدلال کرده. می گوید که (و متی لا قطعه ای المضاف أن نجاسته او المتجنس) متنجس رو قبول نداریم، متنجنس، منجس نیست که. حالا، (نجس قلیله و کثیره و لم یجز استعماله فی اکل و لا شرب) بعد می گد، (اجماعاً، منقولاً، نقلاً یستفاد من التحصیل و فی الاخبار دلالته علیه فی الکبره).

این آقایی صاحب جواهر که هر چی کتاب روایته رو گشته و پیدا نکرده است مگر یکی و نصفی روایت، یک و نصفی روایتش هم دلالت نداره.

(صحبت حضار)

هیچی. که روایت کرد؟ سکونی. روایت سکونی، وسالئل الشیعه، جلد اول، باب پنجم، من البواب المضاف، حدیث سوم. چیه؟ (التی امر فیها باحراق المرق للفأره).

موضوع این است که سوال می کند که اگر آبگوشتی ست، تو این آبگوشت دیدیم یک موشه. چیکار کنیم؟ حضرت می فرماید که موش رو بندازید، اون آبگوشت رو هم بریزید دور. خب آیا این حدیث، اولاً روایت است، مسند نیست. روایت مسند است، از نظر سند و از نظر متن، آیا اینکه فرمودند، اگر موشی در آبگوشتی بود، این موش را بندازید و آبگوشت رو بریزید دور، این چند صورت داره دیگه. یه صورت این است که آبگوشت رو کشیدیم، موش افتاده توش، زنده هست هنوز، خب این بریزید دور معنا نداره که. مشکل حدیث نیست.

یک بُعد اینکه نخیر، گوشت با آب پخته و موش هم درش پخته، متسوخ شده. خب معلومه دیگه، این غلبه نجاست بر آبه. غلبه نجاست بر آب مطلق، بر آب مضاف، بر مایع غیر آب، این کافیه. این بُعد سوم.

بُعد چهارم این است که نخیر، این عرض می شود که آبگوشت را پخته ایم و موش مرده ای افتاده توش، بدون اینکه آب رو تغییر بده. یا موشی افتاد تو آبگوشت خفه شد، چیکار کنیم؟ این بُعد سومه.

شما در این سه بُعد، از کجا حتم دارید که مجرد ملآقایت موش مرده با آبگوشت، آبگوشت را نجس می کند که موش رو بندازید دور، آبگوشت رو بندازید دور؟ پس دلالت نداره. این روایت اول که روایت سکونی، (التی امر فیها باحراق المرق للفأره)

روایت دوم و به روایت ابن آدم، وسائل، باب سی و هشت، از ابواب نجاسات، حدیث سی و هشت. چیه؟ (کذلک للقطرة من النبیذ و الخمر المسکر) این جالب تره.

اگر یک قطره ای از نبیذ مسکر، یا از خمر، در آبی بریزند، از اون آب نخورید. بله، این دلیل نجاست نیست که. دلیل بر تنزهه، تنزه از خمر. حتی یک ذره از خمر نباید بخورید.

بنابراین اگر قطره ای از خمر افتاد تو یه استکان آب، تو یه لیوان آب، کمتر و بیشتر، این آب رو نخورید. بسم الله. اگر هم قبول کنیم، این دلیل بر نجاست آب نیست و ما، ادله زیادی داریم که خمر پاکه. ادله زیادی داریم که در باب نجاست بحث کردیم که خمر، پاکه. کافر پاکه و این چیزایی که عرض کردیم پاک است، دلیل بر این است که نه آیتاً و نه روایتاً. بنابراین، چی موند؟ هیچی.

اگر چنانچه، مایع آب مضاف، یا مایعی که آب نیست معتصم نباشد، یعنی اگه به مجرد بروز نجاست درش، متجنس شود ولو غلبه نکند، یک دلیل لازم نیست؟ در طول نبوت، در طول امامت، یک دونه دلیل نبوده؟ یعنی، دشمنان اسلام اینقدر قوی (قطع صدا)

و بیشتر ها و روایات که دلیل بوده است بر اینکه اگر مایع غیر آب، یا آب مضاف، نجس درش وارد شد و متغیر نشد، این نجس است. یک دونه روایت باقی نگذاشتند؟ ما غلام دلیلیم.

اولاً و ثانیاً. اولاً اون که بین الهلالین عرض کردم ﴿قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ﴾ [الأنعام: آیه ۱۴۹] حجت بالغه پروردگار، دلیل است بر سلب حرمت، یا ایجاب. نجاست، یا طهارت.

طهارت که طبق قاعده، قاعده اصلی ست. نجاست مایع غیر آب، یا مایع مضاف، در صورتی که متغیر نشود، نجاست برش غلبه نکند، نجاستش دلیل اصلاً ندارد. نه کتاباً و نه سنتاً.

در سنت دو روایت است که ضعیف است سندش و محو است دلالتش. دلالت روایت اول و دلالت روایت دوم. اجماعات، اجماعات چیکار میتونه بکنه؟

اولاً در اجماع بحث کردیم باز هم عرض می کنیم. اجماع، یا منقول است، یا محصل است، یا اطباق است، یا ضرورت قطعی ست یا صددرصد کلی ست. صددرصد کلی که نداریم. برای اینکه علمایی که آرائشون به مارسیده، همه کتاب دارن؟ نخیر. اکثراً کتاب ندارن.

بنابراین اجماعاتی که حتی ضرورت فقهی درست می کند، ضرورت اسلامی نیست؟ مثال، مثلًا، اجماع و اطباقی ست که ضرورت فقهی از آنچه از فقها به ما رسیده، که محرمات رضاعیه هفت تاست تا چهارده تا. ما میگیم دو تاست، طبق نص قرآن.

خب، اولاً و ثانیاً. اولاً، اگر ضرورت صددرصد علمای زنده و مرده و همه کتاب نوشته اند، باشد، باز برخلاف قرآن است، ما قبول نمی کنیم. و حال اینکه درصد خیلی بالایی از مجتهدین کتاب ندارن، یا ننوشتن، یا در دسترس نیست. پس درصد بسیار کم، ده درصد، پنج درصد، بیشتر، کمتر، فقهایی کتاب نوشتن.

خب آیا، این فقهایی که نظراتی به دست ما رسیده، این ضرورت ایجاد می کند؟ ولو اطباق باشد. ثالثاً، اطباق وجود ندارد. یعنی علمایی که نظرشون به ما رسیده، این ها تصریح ندارند همگان و تصریح ندارند بیشتر که مایع مضاف، یا مایع غیر آب، به مجرد ورود نجاست درش، نجس می شود.

بنابراین هیچ دلیلی، نه اجماع قادر است، نه سنت است، نه کتاب است، هیچ دلیلی بر این مطلب ما نداریم. ثانیاً، اعتباراً، از نظر دلیل، از نظر دلیل، کتاباً و سنتاً، نفی مطلق صددرصد است که اصلاً دلیلی بر تنجس مایعی که مغلوب به نجاست نباشد، اصلاً نداریم.

اما اعتباراً، سوال، آیا اگر یک قطره خون، در آب صاف یک لیوان بیفتد اثرش بیشتر است یا یک قطره خون، در سکنجبین بیفته؟ در نفت بیفته؟ در بنزین بیفته؟ آیا این طور نیست که آب، مایع، هر چه رقیق تر باشد، تأثر پذیرتر است؟ این طور نیستش؟ مایع هرچه رقیق تر باشد، جریان نجاست یا غیر نجاست درش، این وسیع تره و سریع تره، درسته؟

خب حالا، در صورتی که ما ثابت کردیم، آب قلیل اگر غالب باشد بر نجاست، چه نجاست هنوز موجوده و چه نجاست محوه، آب قلیل اگر غالب بشود بر نجاست، این آب پاکه. به طریق اولیت قطعیه.

اگر یک لیوان فرض کنید که نفت، بنزین، قیر آب کرده، یک قطره خون درش بیفته و فرض کنیم محو بشه حالا، محو بشه، آیا تأثیر این قطره خون در اون مایعی که آب مطلق نیست، بیشتر است یا آب مطلق بیشتره؟ در آب مطلق بیشتره دیگه.

تأثیر این سریان، چون آب مطلق عرض می شود که شل تره و باز تره و نفوذ پذیرتره، چون آب مطلق نفوذ پذیرتر است، آب مطلق نفوذ پذیرتر در صورتی که مغلوب به نجاست نباشد، پاک است. به طریق اولی، مایعی که آب مضاف است و بالاتر مایعی که اصلاً آب نیست و بالاتر مایعی که مقداری سفته، مثل قیر آب کرده، یا روغن آب شده، این ها اگر نجاست درش بیفتد، چرا متجنس بشه؟

از اصفهان و جاهای دیگه از من سوال کردند که مقدار چند تن روغن بوده و فضله موش درش افتاده، این روغن هم مایعه، آیا این پاکه یا نه؟ گفتم فضله موش رو بردارید، بقیش پاکه. این فضله موش، یا آب شده، قاطی شده، همه اش پاکه.

مثل قطره خون که در لیوان میفته، همه اش پاکه، اگه آب شده. اگه فضله موش موجوده، آیا این فضله موش، تاثیر میکند در چند تن روغن و اگر تأثیر کند، تأثیر غلبه است؟ خب، تأثیر که هست البته. تأثیر که هست.

(صحبت حضار) غلبه ندارد

بله. یک قطره خون، در اقیانوس اطلس بریزید، تأثیرنداره، ولی تأثیر غیر محسوس داره.

مقصود چیه؟ مقصود تأثیریه که غلبه کنه. اگر تأثیر قطره نجس یا هر چیز نجس، در مایع، تأثیر غلبه ای باشد، طبق دلیل نجسه و اما اگر تأثیر غلبه ای نباشد، تأثیر فیزیکی واقعی باشد، تأثیر شیمیایی واقعی باشد، این متنجس نمی کند.

بنابراین، هیچ دلیلی ما کلاً بر این نداریم که مایعاتی که آب مطلق نیست، چه کر باشد چه غیر کر، این ها با ورود نجاست، متجنس می شه. نخیر متنجس نمیشه. نفت و عرض می شود که روغن و چیزای دیگه، هرچه باشد، متجنس هرگز نمی شود.

بنابراین هیچ مایعی، نه مایعی که آب مطلق است و نه مایعی که آب مضاف است و نه مایعی که مایع سیال است و مایع است و نه آب مطلق، نه آب مضاف، هیچکدام با مجرد ورود نجاست، چه نجاست درش ذوب بشه و چه نشه، متنجس هرگز نمی شود.

چون ما غلام دلیلیم، به فرموده آقایی بروجردی مکرر می فرمود که ما غلام دلیلیم. ما غلام دلیلیم و ادله شما علیل است. اجماعتون اجماع منقول است، اجماع هر چه هست، اجماعتون علیله و ما طبق اون عرض می شود که مطلبی که عرض کردیم، ﴿قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ﴾ [الأنعام: آیه ۱۴۹].

اگر واقعاً، عرض می شد که مایع غیر آب متنجس میشد با اینکه نجاست غالب نیست، خب یک دلیل داشتین؟ بله، این دو روایت هست. اگر این دو روایت دلالت هم داشت، نص هم بود قبول نمی کردیم. چرا؟ برای اینکه مسئله ای که عام البلواست.

کسانی که شیر میدوشند یا دوغ درست می کنند، کره درست می کنند، روغن درست می کنند، چی درست می کنند، آیا دستشون بعضی وقتا زخم میشه یا نه؟ عام البلواست دیگه. عام البلوای با آب کمتر است تا با عام البلوای با مایع غیر آب.

چنانکه در نجف بود. در نجف مثلاً دستش متنجس بود، شیر میدوشید. البته قذارت غیر تنجیسه. ما باید ما در تنجیس داریم بحث می کنیم. قذارت و خباثت اگر انسان تقذر کند و اسختباث کند، مطلب دیگریه. ولی ما در نجاست بحث می کنیم که آیا نجس می شود این دستی که مثلاً فرض کنیم که بولیه؟ اگر به یک مشک دوغ بخورد، این مشک دوغ را متجنس می کند؟ ما میگیم متجنس نمی کند.

مسئله ای که عام البلوای شب و روز مسلمان هاست چطور می شود به دو روایت، سه روایت اکتفا بشه؟ وحال آنکه دو روایت هم نداریم، یه روایت هم نداریم، نظیرش.

نظرم است که با آقایی خمینی بحث می کردیم نجف، در مسائلی از جمله اینکه آیا متجنس، مجنسه یا نه؟ ایشون رفت بالا اومد پایین، فردا، پس فردا، تو وسائل الشیعه، روایت پیدا کرد، یه روایت پیدا کرد که این یک دونه روایت را باید بدلیلونند. دلالت بهش بدن، خودش دلالت نداره. خود روایت هرچه رفت بالا، اومد پایین، دلالت نداره. باید که دلالت به این روایت بدن که متجنس، منجسه.

گفتم به ایشون، اگر این روایت نص هم باشد کافی نیست. برای اینکه مسئله عام البلواست. مساله عام البلوا باید که بیست ها، چهل ها، پنجاه ها، صد ها روایت داشته باشه. چجوری مساله عام البلوا، یک دونه روایت داره، اون هم دلالت نداره و این عرض شود که قص علی ذلک (26:24)

در کل مسائلی که ما دلیل اثبات و دلیل نفی نداریم، نمیتونیم اثبات کنیم، نمی تونیم نفی کنیم. مخصوصاً در باب نجاست و طهارت.

در باب طهارت و نجاست که أوسع ابوابه، اگر دلیل قاطعی از کتاب و یا سنت داشتیم بر نجاست، نجسه. اگه دلیل نداشتیم، (كُلُّ شَيْ‏ءٍ طاهرٌ حَتَّى‏ تَعْلَمَ‏ أَنَّهُ‏ قَذِر فَإِذَا عَلِمْتَ فَقَدْ قَذِرَ). این بحثی که تتمه بحث نجاسات و تنجسات و انفعالات و غیر انفعالاته.

بله، بحث دیگر هست. یه مرتبه بحث نجاسته، در یک لیوان آب، اگر یک قطره، معذرت میخوام مثال میزنم، اگر در یک لیوان آب خوردن، یک قطره منی بیندازند، حرام است خوردنش، نه از لحاظ نجاست، از لحاظ استخباث. ﴿وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ﴾ [الأعراف: آیه ۱۵۷].

ولکن اگر این آب به دستتون بخوره، به لباستون بخوره، نمازتون میتونین بخونید. پس یک استخباث داریم، بین خبث و نجاست، عموم و خصوص مطلق است، عموم و خصوص من وجه است.

بعضی خبیث ها نجس نیست. بعضی نجس ها خبیث نیست. بعضی ازشون هم خبیث است، هم نجس است. بعضی ازشون نه خبیث است نه نجس است.

(صحبت حضار) استاد، فضله موش تو غذا بیفته، (28:00) فرض کنین برنج پختیم یک فضله موش توش پیدا شد؟

بر میداریم میذاریم کنار، باقیش رو میخوریم. برای اینکه فضله موش چیکار کرده؟ آیا فضله موش، رنگ یا بو یا طعم فضله به این برنج داده یا نداده؟ نداده دیگه. با آب پخته دیگه، با آب پخته. آیا آب غلبه داشته یا فضله موش؟ بله، اگر یک کیلو گرم فضله موش بوده مثلاً بر فرض محال، مطلبی ست. ولکن مادامی که نجاست غلبه نداشته باشد که مطلبی نیست.

بنابراین خیلی از مشکلات حل میشه و ما فقها با فقه عوضیمون خیلی مطالب مردم را مشکل کردیم. اگر ما طبق دلیل حرف بزنیم و دنبال دلیل قاطع باشیم، خیلی مسائل مردم حل میشه.

مثل اون قضیه عرض می شود که حرمت رضاعی. از یکی از شهر های اصفهان تلفن کردند که اگر یک زنی، شوهر کرده، دختری داره، این دخترش از مادربزرگ شیر خورده، آیا چنان که فقها فتوا می دهند، این زن که بچه اش از مادربزرگ شیر خورده، بر شوهر حرام می شود یا نه؟ گفتم نخیر حرام نمیشنه. پنجاه خانوار آزاد شدند.

خب طبق قرآن ﴿وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ﴾ [النساء: آیه ۲۳] این دختر چکاره است؟ مادره یا خواهره؟ این دختر مادره یا خواهره؟ هیچکدوم نیست.

بنابراین فقه اسلام، فقه یسره، فقه عسر نیست. ما فقه رو عسر کردیم بدون هیچ دلیلی.

حالا مطالبیست که نمیخوام عرض کنم. در هر صورت، بنابراین آبی که، مایع، مایعی که چه آب مطلق باشد، چه آب مضاف باشد، چه آب غیر مضاف باشد، یا عین نجاست درش موجوده، یا محو شده. اگر محو شده که خب نجاستی وجود نداره. اگر عین نجاست، فضله موش، قطره خون، قطره بول، قطره منی، قطره خمر، اگر موجوده همون رو بردارید، بقیه اش پاکه و دلیل بر نجاست اصلاً نداریم. ظاهراً این بحث تموم شد. بحث طهارت و نجاست، تموم شد.

بحث بعدی عرض می شود که در، ما در اخباث بحث کردیم، بحث بعدی در احداثه، حَدَث.

انسان دو حالت دارد، یک حالت خبث نجاست و خبث غیر نجاست که تقسیم کردن. یادم رفت بگم. ممکن است چیزی هم خبیث باشد، هم نجس باشد. مثل بول، منی و خون های نجس، این ها هم خبیث اند، هم نجس. هم نجس است و هم انسان استخباث میکنه.

ولکن بعضی از نجس ها خبیث نیستند. نجسه، اما خبیث نیست. مثلاً فرض کنید که شراب. بر فرض نجاستش، شراب بر فرض نجاست، استخباث می کند انسان از خوردنش؟ نخیر، ولی نجسه. ولی بر فرض طهارت که این مثل اصلاً نمیاد. بعضی از موارد است که این نجس است و خبیث نیست، بعضی موارد خبیث است، نجس نیست.

مثلاً خبیثی که نجس نباشه. عرض می شود که ﴿أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا﴾ [الأنعام: آِیه ۱۴۵] که در سوره انعام است، کدوم دم رو حرام کرده؟ دم مسفوح. یعنی، حیوان حلال گوشتی که می کشید، خونی که از گردنش به طور عادی میریزد، این حرام است. ولکن خون باقی مونده چیه؟ حلاله. خون باقی مونده حلاله میتونه نجس باشه؟ هم حلال است، هم پاک.

حالا، یک لیوان از درون گوسفند یا گاو یا شتر یا حیوان حلال گوشتی که خونی که در شکمش مونده، یکدونه از اون خون انسان بخواد بخوره، خبیث است یا نه؟ استخباث میکنه، ولی نجس نیست. نجس نیست، برای اینکه فرمود حلاله خوردنش.

خبیث عرفی است ولی خبیث شرعی نیست، برای اینکه روی این خبیث عرفی قرآن صحه گذاشته، که این استخباث می کنید، ولی خوردنش برای کسی که میخواد بخورد، حلال است و حرام نیست.

(صحبت حضار) جیگر هم حاج آقا؟

جیگر هم همینطوره، بله. جیگر هم خون داره، ولی ما خون خالص رو میگیم.

بنابراین در این مربع که هم نجس است و هم خبیث. نه نجس است، نه خبیث. خبیث است، نجس نیست. نجس است، خبیث نیست. احکامش کلاً روشنه و همه این ها طبق ادله اند و براهینی است که ثابت می کند.

خب، پس ما یک مرحله ظاهری داریم، که خبث و نجاسته، این بحث تموم شد. یک مرحله باطنی جسمی داریم. چون جسم یک ظاهر دارد، یک باطن دارد و روحی که باطنه.

در این مثلث، بحث طهارت و نجاست اینه، ما یک خبث و نجاست ظاهری داریم که ظاهر بدن، ظاهر لباس، ظاهر اسب، یا خبیث شده یا نجس، حکمش معلوم.

یک خبس باطنی بدنی داریم. خبس باطنی بدن، بو ل کردن، جنب شدن، حدث اصغر، حدث اکبر، چیکار میکنه؟ آیا حدث اکبر و اصغر، خبث ظاهری در بدن ایجاد میکنه؟ نخیر. نجاست ایجاد میکنه؟ نخیر.

نه بدن انسان نجس می شود با خوابیدن یا با عرض می شود که بول کردن، غیر از محل بول، کل بدن انسان نجس نمیشه. اگر نجس بشه اون محل خاص، یا با خواب. با خواب هیچ جای انسان نجس نمیشه. بدن انسان ظاهرش نه نجس میشود، نه خبیث. ولی باطنش چی؟ باطن بدن حدث است که این حدث رو بخوان از باطن بدن از بین ببرن، یا با وضو است که حدث اصغر است یا با غسل که حدث اکبره و این غلطه که میگن که حدث، نقص در روحه.

اگر حدث که بول کردن، غائط کردن، جماع کردن، نقص در روحه، پس کل انبیاء نقص در روح دارن، کل معصومین درشون نقص دارن.

وانگهی آیا این بول کردن و غائط کردن و منی بیرون آوردن، این کار طبیعی و خلقی ست که مجبوره انسان کارو انجام بده؟ یا نه؟ طبیعی و خلقی ست. کار طبیعی و خلقی که بعضی وقت ها واجب است، بعضی وقت ها مستحب است، بعضی وقت ها مباح است و حرام نیست. این روح رو ناقص میکنه؟ یعنی خدا ناقص میکنه روح ارواح رو؟

امکان دارد خداوند در خلقت انسان به طور اضطرار، به طور ایجاب، به طور رجحان، چیزی درست کند که روح انسان نجس بشه، خبیث بشه؟ نخیر، پس کاری به روح نداره.

پس بُعد سوم که روح است، روح، نه خبیث می شود، نه نجس می شود، ایمان کم نمی شود، کدورت پیدا نمی کند. بلکه آنچه از حدث و خبث حاصل می شود، مربوط به بدنه. یا مربوط به ظاهر بدن است، که خبث، نجاست، یا خبث غیر نجاست. یا مربوط به باطل بدنه. باطن بدن انسان قذارت میکند و قذارت باطن بدن که نقصان در ایمان نیست.

مگر بول پیغمبر نجس نیست؟ مگه خونش نجس نیست؟ بولش، منی اش، خونش، نجسه. آیا نجاست چیز هایی از بدن پیغمر و معصومین دیگر، موجب نقصان در روح اون هاست؟ نخیر. این کاریست که خدا درست کرده و مقرر کرده و موجب نقصان نیست.

پس برخلاف آنچه فقها می فرمایند، نوعاً میگن، در حدث، روح انسان نقصان پیدا نمیکنه. بلکه جسم انسان است که نقصان پیدا میکنه و این جسم که میخواد در برابر خداوند قرار بگیره و صلاه به جا بیاورد، در برابر خدا، هم روح باید پاک باشد، هم جسم باید پاک باشه. جسم از نظر ظاهر که خبث و نجاست ظاهری ست و از نظر باطن جسم که حدث اصغر و حدث اکبر هم نداشته باشد. 

حالا، سوال، این سوال رو روش فکر کنید برای فردا جواب بدید. راجع به طهارات ثلاث که وضو و غسل و تیمم بدل از وضو و غسل باشد.

آیا در قرآن شریف، ما چند آیه راجع به وضو داریم و کی این آیه نازل شد؟ معلوم است، واضحه جوابش سوره مائده ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾ [المائدة: آیه ۶] همین یک آیه است در سوره مائده و سوره مائده آخر ما نزلت است.

سوال، آیا قبل از نزول آیه وضو، البته راجع به جنابت آیه دیگر هم داریم، در سوره نساء داریم. البته سوره نساء رو باید بحث کنیم.

راجع به عرض می شود که حدث اصغر که موجب وضو است، آیا راجع به وظیفه وضو اصلاً و ترکیب وضو و شکل وضو، ما قبل از نزول آیه مائده وضو نداشتیم؟ نماز بدون وضو بود؟ یا با وضو مانند همین وضویی که قرآن میگد؟ یا وضویی که جور دیگر؟ سه بُعد داره دیگه، سه احتمال است.

یا قبل از نزول آیه مائده که وضو را به غسلتین و مسحتین تعیین کرده است، یا اصلاً وضو نداشتیم؟ این یک بُعده. یا وضو داشتیم، عین اونی که در سوره مائده است؟ این دو بُعد. یا وضو داشتیم، بوده وضو، ولکن عین سوره مائده نبوده؟ البته سومی تأیید میشه کاملاً.

ما حدود چهل روایت داریم، روایت شیعی. چهل روایت شیعه داریم که قبل از نزول آیه مائده وظیفه پا در وضو، شستن پا بوده. چهل روایت داریم و بعد که آیه مائده نازل شد، شستن تبدیل شد به مسح.

اما آیا دو احتمال دیگر جا دارد که اصلاً وضو واجب نبوده کلاً به هر شکل؟ یا وضو واجب بوده است به شکلی که در سوره مائده است، یا بُعد سوم است که عرض کردیم تأیید روایتی ست. درش فکر کنید آقایون تا فردا بحث کنیم. این یک بحث.

دوم، آیا کل احکام و وضو کیفیتاً، از آیه مائده استفاده میشه؟ یا نخیر بعضاً استفاده میشه و بعضاً سراغ روایات؟ ولی فکر کنید. می شود خداوند در کل قرآن، در آخرین سوره ای که سوره مائده است، آخر ما نزلت است، فقط یک مرتبه وضو رو بگه و ناقص؟ میشه همچین چیزی؟ یک مرتبه، در یک آیه، وضو که در کل نمازها واجب است، در کل مسح کتاب الله واجب است، در کل واجبات عبادی که درش طهارت واجب است، این رو فقط یک مرتبه بگه، اون هم ناقص؟ نمیشه.

بنابراین، این مطلب تعیین میشه با تفصیلی که عرض خواهیم کرد که کل کیفیت وضو، در آیه وضو بیان شده و آیه وضو مطلبی را گفته که هم شیعه اختلاف داره باهاش، هم سنی. در بعضی مطالب، شیعه و سنی بر خلاف آیه فتوا دادن. در بعضی مطالب فقهای شیعه بر خلاف  آیه فتوا دادن، در بعضی مطالب فقهای سنی اختلاف دارن با قرآن. در بعضی مطالب هم موافقت دارند.

ما باید دقت کنیم کما اینکه حدود نود صفحه در الفرقان، نود و چند صفحه در الفرقان، راجع طهارت ثلاث بحث کردیم. این بحث هم زیادی حرف زدن نیست. برای اینکه از بس قرآن مظلوم است و از بس این یک آیه که در بیان این حکم عام البلوا است مظلوم است، گاه از طرف شیعه، گاه از طرف سنی، گاه از طرف هر دو، برای این جهات روی این آیه باید درست بحث کنیم و بحث کردیم.

آقایون الفرقان رو مطالعه کنید، البته تبصرة الفقهاء مختصر تره، ولی الفرقان به طور مفصل بحث کردیم و بنود بحث رو و خصوصیات بحث رو ان شاء الله از فردا حضور برادران عرض می کنیم.

اللهم الشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و ووفقنا لما تحبه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبه و لا ترضی

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

اللهم صل علی محمد و آل محمد