جلسه صد و سوم درس خارج فقه

وضو

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صلی علی محمد و آل محمد

ما یک بحث کلی داریم در مسئله مورد بحث با کل فقها در کل مسائل مقدمات و ذی المقدمات و یک بحث خصوصی. بحث خصوصی راجع به صلاه و وضوست و بحث کلی راجع به ذی المقدمه ها و مقدمه هاست.

ما امروز دو بحث خواهیم داشت به یاری خداوند، بحث اول نص آیه مبارکه (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶].

برادران فقیه که عادت ندارند روی قرآن فکر کنند، حتی نویسندگان آیات الاحکام الی را در اینجا مفعول عنه گرفته اند. معنا را اینطور خیال کرده اند إِذَا قُمْتُمْ فِی الصَّلَاةِ گیر کردند، إِذَا قُمْتُمْ لصَّلَاةِ گیر کردند، توجیه کردند. توجیهاتی که کردند در تفسیر الفرقان ذکر کردیم و تکرار نمی کنیم.

ولکن باید به اون ها عرض کنیم که (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] است، نه فِی الصَّلَاةِ است و نه لصَّلَاةِ و معنی فرق می کند. اگر قُمْتُمْ فِی الصَّلَاةِ باشد، قیام فِی الصَّلَاةِ مرحله اولی اش قیام در رکعت اولی است. قیام در رکعت اولی بعد از نیت و بعد از تکبیره الاحرامه بنابراین در صلاه.

اونم در کل صلاه نه، در قیام صلاتی که قیام صلاتی مرحله اول اش قیام رکعت اولی ست بعد از انجام دو واجب، یکی نیت صلاه یکی تکبیره الاحرام.

اینا خیال کردند (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶]، فِی الصَّلَاةِ گیر کردن، فِی الصَّلَاةِ نیست، إِذَا قُمْتُمْ لصَّلَاةِ هم نیست.

إِذَا قُمْتُمْ فِی الصَّلَاةِ قیام داخل صلاه است، إِذَا قُمْتُمْ لصَّلَاةِ قیام مماس قبلی لصَّلَاةِ است و این قیام چیه؟ قیام لصَّلَاةِ یا قیام عن النوم است یا قیام عن الشغل است یا هر چه قیام صلاتی، قیام مماسه یعنی انسان

(علیکم السلام)

انسان وقتی که بر می خیزد از برای انجام نماز، این برخاستن مماس است، یعنی وقتی برمی خیزد برای نماز کار دیگری انجام نمی دهد، نه طوعاً و بالشرکه و نه کار دیگر کلاً و این قیام قیام مماسه بر می خیزد که جانماز بگذارد و نماز بخواند آیه هم إِذَا قُمْتُمْ لصَّلَاةِ نیست که قیام مماس داشته باشد بلکه (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] است.

(إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] (قُمْتُمْ) از چه؟ (قُمْتُمْ) عن النوم، عن الشغل، عن لاشغل، این هرکاری و هر بیکاری که غیر از نماز است (قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) این مثلث را شامله.

مثلاً به عنوان نمونه روایتی داریم که (اذا قمتم عن النوم) ولی بیان مصداقه. اگر انسان بیدار است و محدث است و قیام الی الصلاه عن النوم نیست مشمول نیست؟ چرا هست. این بیان مصداقی از مصادیق معمولی ست و حدث قطعی ست که نوم باشه.

ولکن (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] (إِلَى الصَّلَاةِ)، فِی الصَّلَاةِ نیست، لصَّلَاةِ نیست، (إِلَى الصَّلَاةِ) است. قیام داخل صلاه نیست، قیام مماس نیست، قیام قبلی ست و قیام قبلی (إِلَى الصَّلَاةِ) چه قیام عن النوم باشد یا اگر بیدار است قیام عن الشغل باشد یا اگر کاری نمی کند بیکار است، قیام عن بیکاری باشد، قیام از چیزی یا از خواب یا از بیداری در حال شغلی یا بیداری در حال لا شغل، بالاخره قیامه، پس قیام (إِلَى الصَّلَاةِ) است.

بنابراین محقق اردبیلی رضوان الله علیه و دیگران که (إِلَى) را توجه نکردند بعضیشون فی خیال کردند، بعضیا ل خیال کردند، جوابش رو خود (إِلَى) در آیه مبارکه می دهد این مسئله اولی.

مسئله ثانیه که دیروز بحث کردیم مقداری، این است که آیا قبل از اول وقت نماز مشروع است وجوباً یا استحباباً طهارت ایجاد کند انسان؟ طهارت حدثی و خبثی هم همچنین. طهارت خبثی شرط صلاه است، طهارت حدثی هم شرط صلاه است.

طهارت چه خبثی چه از حدث چه از خبث آیا واجب است بعد از دخول وقت باشد که قبل از دخول وقت نه واجب است (قطع صدا) که قبل از دخول وقت یا واجب است یا راجح یا نه واجب است نه راجح نه مباح نه مکروه.

آقایون حرف سومی می زنند، میگن طهارت چه طهارت کبری باشد و چه طهارت صغری باشد، طهارت مائی باشد، طهارت غیر مائی باشد و همچنین طهارت از خبث باشد، این طهارت از حدث یا طهارت از خبث قبل از وقت نماز نه واجب است نه راجح است نه مشروع.

البته آقایون جدا کردند بین طهارت خبثی و طهارت حدثی ولی چرا جدا کردند؟ میگن طهارت از  حدث قبل از وقت نماز به نیت نماز جایز نیست، مشروع نیست، خب خبث هم همینطوره فرقی نمیکنه. برای اینکه مگر طهارت از خبث مانند طهارت از حدث شرط نیست؟ شرطه، بنابراین باید شامل هر دو بشود، این اشکال اول.

ثانیاً آقایون چرا میگن طهارت از حدث که مورد بحث است و خبث رو کاری ندارند، چرا می گویند طهارت از حدث که مورد بحث است قبل از نماز قبل از اول وقت نماز جایز نیست؟ بلکه باید به نیت کون علی الطهاره یا به نیت نماز مستحبی یا به نیت هر چیزی که یا واجب است یا راجح است طهارت در آن عرض می شود که وضو گرفت یا غسل کرد یا تیمم کرد؟

که در نتیجه اگر قبل از وقت نماز واجب، قبل اول وقت نماز واجب، شما به نیت این نمازی که واجب است در آینده طهارت از حدث بگیرید، این طهارت مشروع نیست، بدعت است، باطل است، شما محدثید، وضو گرفته اید، غسل کرده اید یا تیمم بدل از وضو یا غسل کرده اید.

ولکن این عرض می شود که دو گناه است، یکی بدعت است چون هنوز ذی المقدمه واجب نشده است و وقت ذی المقدمه نیامده است ترشحی به عنوان وجوب از ذی المقدمه به مقدمه نیست. بنابراین دو گناه است یکی بدعت است. دیگر اینکه اگر با حالت وضوی به نیت نماز قبل از نماز نماز بخوانید، نمازنون رو با حالت حدث خوانده اید این حرف این هاست.

میگیم چرا ایشان این حرف رو می زنن؟ ما تقسیم می کنیم بین مقدمه و ذی المقدمه. فعلاً مقدمه و ذی المقدمه در باب وضو و نماز بحث است، ولکن بحث ما کلی ست.

هر ذی المقدمه واجبی که موقت است، وقت معین دارد مانند حج، مانند روزه، مانند صلاه و مانند هر عبادتی که اصلاً یا نذراً یا عهداً یا قسماً وقت معینی دارد، قبل از وقت معینش چه اصلی و چه غیر اصلی مشروع نیست تحصیل طهارت، چه حدثی و چه خبثی.

چرا؟ چرایی که آقایون میگن و درش گیر میکنن این است که میگن آیا وجوب مقدمه از کجا میاد؟ می گویند وجوب مقدمه ترشح از ذی المقدمه است. پس ذی المقدمه تقدم دارد بر مقدمه. با اینکه مقدمه وجوداً تقدم دارد بر ذی المقدمه ولکن ذی المقدمه وجوباً تقدم دارد بر مقدمه. یعنی مقدمه خودش وجوب ندارد بلکه وجوبش مترشح و معلول ذی المقدمه است.

اینجا ما تقسیم می کنیم، میگیم که آیا این که ذی المقدمه ای که واجب است وجوب مقدمه از اون ترشح می کند، آیا به علت فاعلی ست یا به علت غایی ست یا به علت وجوب قبلی ست؟ این سه تا بیشتر قابلیت تصور نداره.

اگر وجوب یا رجحان، اگر وجوب یا رجحان یا کلاً مشروعیت مقدمه قبل از وقت مقرر ذی المقدمه، اگر معلول است به چه علتی معلول است؟ به علت فاعلی ذی المقدمه؟ به علت غایی ذی المقدمه؟ به علت وجوب ذی المقدمه قبل از وقت انجامش، کدامه؟

اگر به عت فاعلی باشه که غلطه، مقدمه است علت فاعلی ذی المقدمه نه ذی المقدمه. تا مقدمه رو انجام ندید انجام ذی المقدمه شرعاً غلط است چون مشروط است صحت ذی المقدمه به انجام مقدمه صحیح یا مشروع.

بنابراین ذی المقدمه نمی تواند خودش علت فاعلی مقدمه باشد چون به عکسه. مقدمه است که علیت و مای فاعلی نسبت به ذی المقدمه دارد. علت هم که میگیم یا علت تامه است یا علت ناقصه، اینجا علت ناقصه است.

ذی المقدمه نه علت ناقصه است و نه علت تامه است از برای وجوب و یا وجود ذی المقدمه، بلکه اگر بخواهیم بگیم به عکسه.

این مقدمه است که علت ناقصه است وجودش برای ایجاد ذی المقدمه. یعنی کسی که وضو می گیرد این وضو گرفتن او را آماده می کند که نماز رو به طور صحیح انجام بدهد ولکن سبب تام است، علت تام است؟ نخیر.

ممکن است وضو بگیرد وضو ها بگیرد و نماز نخواند کما اینکه ممکن است نماز بخوند غلط و وضو نگیره، ولکن علیت فاعلی اگر در بین مقدمه و ذی المقدمه است برای ذی المقدمه نیست، برای مقدمه است.

چون علیت فاعلی برای مقدمه است از نظر اصل وجود مقدمه، بنابراین این حرف به طور کلی نقش نداره که آقایون گیر مهمشون در این که میگن طهارت قبل از وقت صلاه مشروع نیست، چون میگن وجوب یا مشروعیت طهارت قبل از صلاه معدول وجود ذی المقدمه است یا معلول وجوب ذی المقدمه، میگیم نه معدول وجود است و نه معلول وجوب. پس علیت فاعلی ندارد.

علیت غایی، بله علیت غایی دارد، آیا علت غاییه مؤخر است یا مقدم؟ مؤخر.

مثلاً بنده می خواهم فردا ظهر مشهد باشم درسته، این مشهد بودن خودش علت غایی ست، علت فاعلی نیست. مشهد بودن فردا ظهر علت غایی ست که قبل از فردا ظهر من حرکت کنم جوری که فردا ظهر به مشهد برسم. علت غایی ست. علت فاعلی فلسفتاً عقلاً خارجاً علت فاعلی مقدم است و علت غایی قطعاً مؤخر است.

اگر بخواهیم علیتی قائل بشیم بین مقدمه و ذی المقدمه واجب، علیت غایی ست از برای ذی المقدمه و کل ذی المقدمه هایی که مقدمه اش باید قبل از وقت مقررش انجام بشود، همینطوره.

حج، حج نماز روزه به فتوا و خیال کسانی که می گویند که از شرایط ورود در صوم طهارت کبری ست، وقتی که اگر باشید قبول نداریم. اگر از شرایط صحت صوم (قطع صدا)

یعنی از اول وقت صوم است، قبل از اذان فجر است این علت چیه؟ آیا صوم علت غایی خواهد بود یا علت فاعلی؟ علت فاعلی نمیتونه باشه چون صوم بعده. علت غایی ست. چون در حال صوم بنابر فرض قبول، چون در حال صوم در آغاز صوم انسان باید طهارت کل را داشته باشد، بنابراین صوم علت غایی ست از برای جلو انداختن طهارت کبری قبل از وقت صوم.

و این مطلب کل مقدمات و ذی المقدمات را حل می کند. عرض می شود که طهارت ثلاث باشد از برای نماز قبل از وقت نماز یا اقدام بر سفر حج باشد قبل از حج یا غسل جنابت باشد قبل از وقت.

پس اگر علت فاعلی ست که غلط است، علت غایی درسته و علت غایی را هیچکدام به روی خودشون نیاوردن، فقط علت فاعلی.

حالا برای اینکه در مسئله وجوب طهارت کبری قبل از صوم گیر نکنند چون گیره دیگه، چون در وضو گیر کردن دیگه، همان گیری که در وضو کردن که عرض می شود که صلاه علت فاعلی ست از برای وجوب وضو، بنابراین از نظر مشروعیت وضو، بنابراین قبل از عمل صلاه، قبل از وقت صلاه مشروعیت ندارد، همین گیر رو نسبت به طهارت کبری قبل از صوم کردن.

منتها گیر رو در اونجا به خیالی حل کردند در جای دیگه حل نکردند. خب چطور (15:36).

اگر گیر تقدم وجوب مقدمه بر ذی المقدمه در باب طهارت کبری قبل از صوم قابل حل است، همه جا قابل حل است.

اگر من در قم محمدم خب در تهران هم محمدم. در تهران علی نیستم که. یه دو دو تا در قم چهار تا، در رشت هشت تاست؟ نمیشه، این بحث فلسفی ست. چه علت غایی چه علت فاعلی.

اگر علیت غایی ست در کل مقدمات و ذی المقدمات درسته، اگر علت فاعلی ست در کل غلطه. اگر توجیهی که آقایون می کنند. حالا اون توجیه را ببینیم.

میگن که نخیر علت فاعلی نیست. فرض کنیم، علت غایی هم که نمیگن اونم نیست، بلکه چیه؟ میگن که وجوب قبل از واجب است یعنی ما نسبت به صوم هم وجوب داریم هم واجب.

گاه وجوب و واجب مقارن هم اند که قُبیل اذان صبح و اول اذان صبح صوم واجب می شود هم عمل صوم واجب هم وجوب این عمل مقارن هم اند، موازی اند یا اینجوره یا نخیر اینجور نیست.

اگر وجوب و واجب صوم موازی و مقارن باشند پس چرا تحصیل طهارت کبری واجب است و حال آنکه تحصیل طهارت کبری معلول وجوب و واجب صوم است؟ میان توضیح می کنن میگن نخیر بعضی وقتا وجوب و واجب یکجا هستند، بعضی وقتا نخیر وجوب بَعده، واجب از قبله. معقول هم هست حرفشون ها ولکن در اینجا درست نیست.

واجب بَعده یعنی عمل به صوم که واجب است، در وقت آینده است ولکن وجوب اش از قبله، یعنی شما قبل از اذان صبح وجوب صوم برتون هست ولی وجوب فعلی نیست، وجوب نسبت به واجب شأنی ست، نسبت به اصل فعلی ست، نسبت به تحقق واجب شأنی ست.

قبلاً واجب است شما قبل از اذان صبح واجب است که بدانید در فلان وقت روزه می گیرید، چون واجب است بدانید در فلان وقت روزه انجام میشه، بنابراین باید شرایط وجوب صوم و شرایط مشروع صوم رو انجام بدید، از جمله شرایط چیه؟ غسل کردن.

مثلاً من باب نمونه، آیا از شرایط توان صوم و امکان صوم این است که انسان غذا بخوره؟ اگر کسی است که ضعیفه، اگر سحری نخورد افطاری هم بر فرض نخورد، این قادر بر صوم نیست، آیا می تواند نه افطاری بخورد نه سحری که قادر بر صوم نباشد؟ نخیر.

چرا؟ برای اینکه وجوب صوم قبله واجب بعده، صوم وقت تحققش بعده ولی از قبل وجوب میاد و این وجوب قبل از واجب کارش این است که عمل واجب را که صحیحاً در وقتی که می خواهد انجام بشود شرایطش رو قبلاً انجام بده.

بنابراین غذا بخورد، غسل کند، چه بکند، کارهایی بکند که امکان تحقق واجب باشد، این تغییر حرفمون. ولکن این حرف هم درست نیست چرا؟ برای اینکه اگر وجوب قبل است و واجب بعد است، وجوب قبلی وجوب آور نیست، برای اینکه اگر وجوب قبلی وجوب آور است، وجوب آور است که یا رجحان آور است که یا مشروعیت آور است که وضو بگیرید؟ نخیر.

ما وجوب داریم، واجب داریم، واجب عمل است، وجوب حکم است. آیا اگر وجوب صوم قبل از صوم باشد وجوب رفتن به حج قبل از حج باشد آیا صرف وجوب که واجب نیست، آیا صرف وجوب مقتضی واجب بودن مقدمه است؟ نخیر. وجوب، تحصیل وجوب، عمل، تحصیل عمل، عمل موثره در عمل، حکم موثره در حکم.

بنابراین اینجا ما اشکال داریم. این اشکالی که میخوان برطرف کنند اشکال داریم که وجوب صوم قبل از وقت آیا ایجاب می کند صوم را قبل از وقت؟ نخیر. همانطور وجوب صوم قبل از وقت ایجاب  نمی کند صوم را قبل از وقت ایجاب مقدمات هم هست.

علیت ذی المقدمه از برای مقدمه، اگر علت غایی ست قبول. اگر علت غایی ست که از جمله موارد صحیحه هم اینه و حرف های صحیح در باب علت و معلول این است که که علت غایی ست. خب در کل مقدمات ذی المقدمه های واجب، ذی المقدمه واجب در وقت آینده، علت غایی ست از برای مقدمه.

معنی علت غایی این است که باید حتما مقدمه انجام بشه یعنی مقدمه علت ذی المقدمه است. علت غایی بودن ذی المقدمه نه علت بودن ذی المقدمه است، بلکه مقتضی ست که مقدمه ای انجام بشود که با انجام مقدمه ذی المقدمه امکان تحقق داشته باشد.

پس به عکسه. علت فاعلی به عکس علت غایی ست. علت فاعلی بودن ذی المقدمه تقدم ذی المقدمه است. علت غایی بودن ذی المقدمه تأخر ذی المقدمه است. یعنی وقتی که صوم واجب است با طهارت کبری بر فرض، حج واجب است در وقتش، صلاه واجب است در وقتش، این ها علت غایی هستند از نظر مقدمه.

خب چه فرقی می کنه حج و صلاه و صوم؟ و چرا شما مخصوص کردید به باب صوم بری فرار از اشکال؟ برای فرار از اشکال فلسفی که ذی المقدمه نمی تواند علت فاعلی مقدمه باشد، فرار کردید گفتید این علیت فاعلی نیست، علیت غایی هم که توجه ندارید، بلکه گفتید وجوب مقدمه، نخیر علت، علت عرض می شود که غایی ست.

بنابراین در شش تصوری که ما راجع به وضع مشروعیت مقدمه با ذی المقدمه می کنیم، دو تصورش، سه تصورش درسته.

سه تصور غلط، علت فاعلی بودن ذی المقدمه غلطه، دو، علت فاعلی بودن ذی المقدمه در همه جا غیر از صوم، سه، وجوب قبل است واجب بعده، وجوب قبلی ذی المقدمه، موجب وجوب قبلی مقدمه نیست این سه تا باطل.

سه تای صحیح، سه تای صحیح این است که علت، علت غایی ست. علت غایی به عکس علت فاعلی ست اولاً.

ثانیاً ما علت نمیخواهیم اصلاً. اگر خداوند مقدمه واجبی از واجبات را با نص مستقل واجب کرد باز حرفیه؟ باز حرفیه؟ خدا می گوید که پشت بام رفتن واجب نردبام گذاشتن هم واجب دیگه حرفی به شما میاد اصلاً؟ نه دیگه.

برای اینکه در باب ترشح است که قبول نبود البته، در باب ترشح اگر قبول بشود ترشح وجوب از ذی المقدمه به مقدمه، در اون باب بود که مقدمه امر مخصوص نداره.

ولکن اگر هم ذی المقدمه امر دارد، هم مقدمه امر دارد دیگر ترشح و مرشح و علت غایی و علت فاعلی و عرض می شود که واجب قبل است وجوب بعد و عرض می شود که وجوب قبل و واجب بعد این حرف ها عرض می شود که هرگز به طور کلی نیست.

خب ما امر داریم، کتاباً و سنتاً ما امر داریم که طهارت، طهارت صغری و کبری یا کبری یا احیاناً واجب است قبل از وقت صلاه یا راجح است یا مباح است. امر داریم کتاباً و سنتاً، این دو.

سوم مقتضای عقل است اصلاً. آیا مقتضای عقل، کاری به علیت نداریم، آیا مقتضای عقل کل عقلا بر خلاف فلسفه نظر دادن است؟ نخیر.

مقتضای عقل کل عقلا این است که اگر کاری در وقت معین واجب بود و مقدماتی داشت این مقدمات را قبلاً باید انجام داد تا واجب امکان عمل داشته باشه. بنابراین سه بُعد صحیح، سه بُعد غلط.

سه بُعد صحیح کتاباً و سنتاً امر داریم. وانگهی علت غایی و ثالثاً وضع عرف و عقل مقتضی ست که عرض می شود که ذی المقدمه ای که در وقت خاص است، اگر مقدماتی دارد که این مقدمات باید یا بهتر است قبل انجام بشه، قبل انجام بشه.

اما عرض می شود که کتاباً روایت داریم، البته فقط یه روایت در این باب داریم، اونجوری که من پیدا کردم، فقط یه روایت داریم که (من اخر الوضو قبل ان یدخل وقت الصلاه فقط اهان الصلاه).

اگر کسی وضو رو تأخیر بندازه، حالا وضو به عنوان نمونه است. وضو، غسل، تیمم. اگر کسی وضو را به تأخیر بندازد تا وقت نماز بیاد در وقت نماز وضو بگیرد اهانت است. چرا اهانت است؟ به چند جهت، یکی اینکه انسان کاری که برش واجبه باید قبلاً مهیا باشه، اگه قبلاً مهیا نباشه اهانته اولاً.

ثانیاً (قطع صدا) رجحان عمل کند امکان عمل به این رجحان هست چرا وضو را تأخیر بندازه؟ اگر وضو را به تأخیر بندازه و اول وقت وضو نگیره پس اول باقی وقت نماز نمیتونه بخونه و هیچ روایتی موافق نظر فلسفی آقایون نداریم. در اینجا باید این جمله رو داخل پرانتز بگم، فقیه غیر فیلسوف دخالت در مسائل فلسفی میتونه بکنه، فیلسوف غیر فقیه دخالت در مسائل فقهی نمیتونه بکنه، بله فیلسوف فقیه و فقیه فیلسوف درسته.

ولکن اون فقهایی که متأسفانه این گیر را کردن، از اون سه گیر، این گیر رو کردن، که چون ذی المقدمه علت فاعلی ست گفتن علته دیگه فاعلی و غاییش رو متوجه نیستن، چون ذی المقدمه علت است و خیال کردن علت فاعلیه و به خیال اینکه ذی المقدمه علت فاعلی باشد و از ذی المقدمه تقدم داشته باشد، اینا فلسفه نفهمیدن. بدون فهم فلسفه در علت فاعلی، علت غایی رو به جای علت فاعلی گرفتند. بنابراین در چیزی انسان وارد نبود نباید نظر بده.

مثلاً کسی که دکتر فیزیکه، اگر از دکتر فیزیک سوال کنید که من زخم معده دارد صحیحه درسته یا غلطه؟ غلطه.

کسی که تمام عمرش رو در ادبیات و فقه و فلسفه و عرفان و خرفان مصرف کرده و اصلاً نگاه به قرآن نکرده، غلط می کند در مورد قرآن نظر بده، نظر موافق هم نمیتونه بده تا چه برسه به نظر مخالف.

کسی که با قران اصلاً کار نکرده منطق قرآن لغت قرآن مفهوم قرآن وضع قرآن اصلاً باهاش کار نکرده در طول عمر به قول آقای طباطبایی که در سوره مائده دارند که وضع و اوضاع چنینه که طلبه عرض می شود که صرف می خوند، نحو میخوند، منطق، معانی، بیان و اصول فقه اصلاً دستش به جلد قرآن هم نرسیده این چه مجتهدی ست؟ چه مجتهدی است؟ پرانتر بسته.

خب بنابراین حالا از نظر کتاب، از نظر کتاب خود دلیل آیه طهارات ثلات دلیل است بر مشروعیت و احیاناً بر وجوب تحصیل طهارت قبل از صلاه.

سوال (إِذَا قُمْتُمْ) به کی میگن؟ به کسی که محدث است یا به کسی که متطهر است یا به هر دو. به محدث میگن دیگه چرا؟ برای اینکه (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] تا آخر.

پس کسی که یا حدث اصغر دارد یا حدث اکبر دارد که بعد بحث می کنیم یا محدث به حدث اکبر است یا محدث به حدث اصغر است، این است که (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ). اگر اصغره غسل کنید، اگر اکبره تیمم کنید، چه از اصغر چه از اکبر، در صورتی که آب نمی تونستید استفاده کنید یا آب ندارید.

بنابراین (إِذَا قُمْتُمْ) امر به محدثین است و إلا کسی که غسل دارد یا طهارت صغرا دارد یا تیمم  دارد که این تحصیل حاصل است.

آقایی که وضو گرفتی وضو بگیر، آقایی که غسل کردی غسل کن، آقایی که تیمم کردی تیمم کن، این غلطه اصلاً. از خود آیه، از متن آیه استفاده می کنیم که (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) این مخاطب فقط محدثین اند.

بله غیر محدثین (فَاغْسِلُوا) رو دارند، غسل رو دارند یا وضو رو دارند، تیمم رو دارد، اونی که دارد که عرض می شود که دیگه تحصیل حاصله.

اون که ندارد، بله (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) قضیه واجب بودن طهارت صغری یا طهارت کبری، مائی یا غیر مائی، این بر کل محدثین و غیر محدثینه. ولکن غیر محدثین که این مقدمه رو دارند پس امر نمیشه. امر به طهارات به یکی از طهارات ثلات به کسی که محدثه پس (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶].

خب حالا، این صلاه کی و چیه؟ صلاه وقت داره اول وقت، اواسط وقت، اواخر وقت. آیا صلاه در اول وقت رجحان دارد یا نه؟ بله. (أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ) [الاسراء: آیه ۷۸] هم (لِدُلُوكِ الشَّمْسِ) رجحان قوی نماز ظهر رو اول وقت ظهر معین کرده، هم (قُرْآنَ الْفَجْرِ) فجر کیه؟ فجر اول وقت صبحه.

بنابراین نماز ظهر نماز صبح بقیه نماز باشه، نماز صبح و نماز ظهر را راجح است اکیداً اول وقت بخوانیم. این یک مقدمه.

خب، حالا کسی که محدث است، حالا خصوصیات دیگه رو بعد عرض می کنیم. کسی که محدث است قبل از وقت محدثه و میخواد اول وقت نماز ظهر یا صبح رو بخواند، این کی وضو بگیره؟ اگر اول وقت وضو بگیره به عنوان وجوب و مشروعیت، پس نماز اول وقت رو نتونسته بخونه، مخصوصاً غسل که معطلی داره.

اگر قبل از وقت که شما میگین باطله، شما در باب صوم با اون خیال درستش کردید ولکن در باب صلاه که مهم تر از صومه عقلتون نرسید درست کنید. این یه اشکال که کسی که میخواد اول وقت نماز بخونه، کسی که وضو ندارد کسی که غسل ندارد، کسی که طهارت کبری ندارد، میخواد اول وقت نماز بخونه، میخواد به امر الهی امر راجح الهی در اول وقت عرض می شود که عمل کنه.

آیا این محال است که با طهارت وارد شود؟ شما میگید محاله ،چون طهارت قبل از وقت به نیت صلاه شما میگید بدعته پس خدا امر به محال کرده. خدا امر به محال نکرده، شما کار رو محال کردید. خدا امر به واجب کرده یا امر به راجح کرده. راجح یا واجب. واجب کجا؟

مثلاً اگر کسی مطلع است در سفر است جایی هست که میداند از اول وقت تا آخر وقت یا آب نیست یا آب هست دسترسی به آب نداره یا دسترسی به آب داره مریضه، ولیکن قبل از وقت هم میتونه وضو بگیره.

کسی که قبل از وقت می تواند وضو بگیرد، چون آب هست و مریض نیست، اگر مطمئن است که در طول وقت از اول تا آخر معذور است از طهارات ثلاث و فاقدالطهورین خواهد بود، چه کنه؟ اینم محاله دیگه اینم بدعته، بدعته.

اگر چنانکه وضوی قبل از وقت به نیت صلاه بدعت است، کلاً بدعت است، مثل بدعت عمر که نیستش که میگه عرض می شود که بدعه حسنه، بدعه حسنه، بعضیا که بدعت گذاشته بودن گفتن بدعت حسنه، شما فقهای شیعه بدعه حسنه میخواید بگید؟ اگر بدعت است همه جا بدعت است.

اگر صلاه تراویح بدعت است در مسجدالحرام بدعت است، مسجد بصره بدعت است، مسجد جمعه بدعت است، همه جا بدعت است، اگه بدعت نیست، بدعت نیست.

حالا، اگر طهارت قبل از وقت مشروع نیست به عنوان صلاه، همه جا بدعته، چرا بعضی جاها میگید بدعته بعضی جاها میگید بدعت نیست؟

خب بنابراین طهارت قبل از وقت یا راجح است یا واجب است. راجح است در صورتی که اول وقت نماز بخونی، پس قبل از وقت باید که طهارت برای نماز داشته باشی. یا واجب است جایی که شما امکان ندارد در وقت، در طول وقت امکان ندارد که شما طهارت باید بکنید، شما اونکه وجوب است یا مستحب است میگید مشروع نیست و حرام است.

اصلاً حرف شما و فقه شما نامشروع است. این فقهی که بر خلاف نص قرآن است و بر خلاف عرض می شود که نص سنت است. وانگهی شما باید کلاه شرعی بگذارید برای وضوی قبل از وقت، میگید که للکون علی الطهاره اینجوری میگن دیگه.

حالا در باب عرض می شود که غسل قبل از وقت صوم وجهه ای درست کردن، ولکن برای صلاه که هر روز و هر شب است وجهه ای درست نکردن. این صلاه که هر روز و هر شب است وجهه ای براش درست نکردن، برای صوم که سالی یک ماه است اگر واجب بشه صوم، اگر که بتونید صوم بگیرید وجهه درست کردن.

حالا اینکه شما میگید که اگر مثلاً پیش نماز است یا اینکه دلش میخواد اول وقت ضو داشته باشد، قبل از وقت للکون علی الطهاره، میگیم این کلاه گذاریه برای اینکه یه لفظه یه باطنه.

کسی که پیش نماز است در مسجد فلان جا که یکساعت راه است در مسجد هم آب نیست یا نمی تونه وضو بگیره، این للکون علی الطهاره وضو میگیره برای مسجد؟ این مسخره است. خب برای نمازه، میشه این نیت رو برطرف کرد من نیت می کنم فقط برای طهاره برای نماز نیست، مسخره است اصلاً، شما این فتوای مسخره رو میدین برای فرار از آنچه را که محال قرار دادید و محال نیست غلط است.

بنابراین این فقه ماست که ملاحظه می فرمایید و علت محبوس بودن فقه قرآن همینه که هیچ جا جامون نیست، نه هیچ مسجدی، نه هیچ حسینیه ای، نه هیچ مدرسه ای، نه هیچ خانه ای، جامون نیست باید تو خونه بشینیم تا وقنی در خونه رو ببندن، همانطور که در خانه عرض می شود که پیغمبر را بر مبنای قرآن بستند، در خانه پیروان قرآن هم باید ببندن.

ولکن فضل الهی این فقه قرآنی شیوع پیدا خواهد کرد در کل بلاد عالمی و الان در فتاوا هم مقداری اثر داره. اگر هم نداشته باشه نداشته باشه، ما واجب است که وظیفه خودمون رو انجام بدیم.

یکی از دوستان که فوت کرد از هم دوره های نجفمون بود در خلوت من رو گیر آورد گفت شما چنین و چنین و چنان و این حرفا اگر تقیه کنید در فتاوا دورتون جمع میشن، گفتم من معرکه نمیخوام بگیرم، وانگهی من پنجاه شصت درصد با کل فقهای شیعه و سنی اختلاف دارم.

خب به این مقدار اکتفا کنیم بنابراین محرز است کتاباً و سنتاً عقلاً و فلسفتاً که طهارت قبل از وقت یا راجح است یا واجب خلافا لضروره الاجماعیه بین فقهای شیعه و سنی عرض می شود.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

اللهم صل علی محمد و آل محمد