بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
دیروز راجع به عضو اول وضو که وجوه است صحبت شد و مطلبی قبل از این فراموش شد که امروز بحث می کنیم.
اصولاً این مسئله است که آیا (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] وقتی که شما قیام برای نماز کردید و آماده نماز شدید، در اون موقع کلاً وضو یا غُسل یا تیمم از هر دو واجب است، چه محدث باشید، چه محدث نباشید؟ یا نخیر در صورتی که محدث باشید واجب است؟
البته اینجا آرایی هست که اشاره خواهیم کرد، ولکن قبلاً در متن آیه درست دقت کنید که آیا از آیه چی به دست میاد؟ آیا اونطوری که از نظر ظاهر غیر مستقر (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) [مائده: آیه ۶] کلاً مأمورند، چه (الَّذِينَ آمَنُوا) یی که متطهر باشند و چه نباشد مرادند؟
که اگر مثلاً شما صبح هم وضو گرفتید هنوز وضو دارید، ولی آماده بر نماز نیستید، هنگامی که آماده برای نماز شدید باید مجدد وضو بگیرید؟ یا وضوی واجب بعد از واحب یا وضو مسحب بعد از واجب که الوضو علی وضو نور علی نور است یا چه؟
خب ببینید از نظر ظهور غیر مستقر آیه مطلب کلی ست، یعنی وضو گرفتن شما در صورتی که قیام الی الصلاه دارید کلاً واجب است. محدث باشید، متوضع باشید، مغتسل باشید، متیمم باشید، بالاخره محدث باشید یا غیر محدث، کلاً واجب است.
ولکن وقتی دقت در آیه کلاً می کنیم از سه چهار جای آیه استفاده می شود که این امر به وضو یا غسل یا تیمم، در صورتی ست که شما محدث باشید. اگر که محدث نباشید که این امر معنا ندارد.
اولاً (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] قیام از چیست؟ مگر یکی از قیام ها قیام از حدث نیست؟ اینو دیروز هم عرض کردیم، قیام از حالتی که غیر صلاتی ست به حالت صلاتی. آیا حالت نوم، حالت حدث، حالت صلاتی ست؟ نه دیگه.
برای اینکه (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] قیام کلی را از حالتی غیر صلاتی و غیر تهیّر صلاه شامل است که (إِلَى الصَّلَاةِ) قیام کنید، بنابراین قدر مسلم و مهم بلکه أهم (إِذَا قُمْتُمْ) جایی ست که شما از حالتی که اصلاً با حالت صلاه ارتباط ندارد قیام کنید، فی الغائط هستید یا لامستم النساء هستید یا عرض می شود که بالاخره حدثی هستید یا خواب هستید.
بالاخره چه خواب باشید چه مشغول احتزار حدث باشید، چه حدث اکبر چه حدث اصغر این (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) کاملاً صدق می کند. قیام الی الصلاه قیام مِن است، اذا قمتم من الی، الی حالت تهیر صلاتی ست، مِن غیر این حالته.
آیا غیر این حالت به وجه عام، مخصوصاً حالت حدث، این منه است یا نیست؟ خب هست دیگه، اذا قمتم من الطعام، من الباس، من المطالعه، من الدراسه، من التفرج، من التفریح، من النوم، من الحدث، آیا نوم و حدث مِنش قوی تر است یا مِن زمانی که استراحت می کنید؟ نخوابیدید، غذا میخوردید، مطالعه می کنید؟
بنابراین اولاً به وجهٍ عام (إِذَا قُمْتُمْ) تحدید می کند و محدود می کند این عرض می شود که این وضو را به حالتی که شما در حالتی که قبلاً بودید و اون حالت حالت صلاتی نبوده و حالت حدث هم حالت صلاتی نیست. این یک.
دوم، مگر این وضو برای چیست؟ آیا این اعمال وضو، شستن صورت و دست ها و مسح کردن سر و پاها خودش موضوع است یا نتیجه اش موضوع است؟ اگر خودش موضوع است باید استمرار باید داشته باشه، هی وضو، هی وضو، هی وضو تا نماز، تو نماز هم باید وضو بگیری.
اگر خودش موضوع است اما اگر نه، غرض (لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ) [الانفال: آیه ۱۱] است که بعداً میاد، در روایت دارد که ذیل آیه (مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ بِه) [مائده: آیه ۶] .
خب این (لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ) نتیجه وضو یا غسل یا تیمم است یا خودشه؟ سوم نداره دیگه. اگر خودشه که بر خلاف (يُطَهِّرَكُمْ) و باز اگر خود غسل وضو و تیمم باید استمرار داشته باشه، نه یک مرتبه، همینطور مرتب، وقتی که آماده از برای نماز هستید دو ساعت قبل، سه ساعت قبل، بیشتر، کمتر، مرتب وضو غسل تیمم، وضو غسل تیمم، تیمم بدل از وضو و غسل.
اگر آب هست وضو یا غسل این که محققه درست نیست، چون نتیجه وضو طهارت عن الحدث است، حدث اصغر است و نتیجه غسل طهارت از حدث اکبر است و نتیجه تیمم بدل از غسل و وضو عرض می شود که طهارت از حدثین است، این ها با یک مرتبه وضو گرفتن حاصل میشه یا نه؟ خب بله.
خب این یک مرتبه را شما قبل از (إِذَا قُمْتُمْ) حاصل کردید، به شما میگن که ظهر باید اینجا ایستاده باشی، حالا اگر چهار ساعت ایستادی تا ظهر، باز ایستادی باز یعنی تکرار میشه ایستادن شما، باید بشینی بایستی؟ نه دیگه استمرار داره.
حالا در صورتی که شما قبلاً قبل از (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] قبل از وقت با مدت زیادی وضویی گرفتید بالاخره طاعتی انجام دادید، در این صورت اگر مجدد طهارت انجام دادید، طهاره علی طهاره است و تحصیل حاصل است.
اگر کسی بگه نخیر این (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] اگر محدث باشد ازاله حدث واجبه، اگر محدث نباشد ازاله حدث نیست، بلکه الوضو علی الوضو نور علی نور.
پس در یک بُعد واجب است در یک بُعد مستحب. جوابش این است که (فَاغْسِلُوا) امر است، امر چیه؟ وجوبه، امر استحباب نیست، استحباب به زمینه وجوب نیست بلکه وجوبه. پس این غسل واجبه. وقتی که غَسل وضویی و غَسل غُسلی و تیمم واجب است دیگر شامل الوضو علی وضو نور علی نور نخواهد بود.
خب دلیل دیگر، ببینید در وسط آیه (وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى) (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] خب اگر جنب بودید، اون وقت غسل، پس جنابت غسل میخواد، اما اگر غسل کردید جنب نشید، غسل نمیخواد، این مال حدث اکبر.
(وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا) [مائده: آیه ۶] تیمم بدلش چیه؟ تیمم بدل از غسل است یا بدل از وضو.
درصورتی که آب نیست یا ضرر دارد که غسل یا وضو انجام بدهید، تیمم بدل از وضو است. خب خود مبدل المنه که غسل یا وضوست در چه زمینه ایست؟ در زمینه ای که (إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶].
پس زمینش چیه؟ زمینه غسل و وضو وجوبش اونجایی ست که محدث باشید یا به حدث اکبر و یا به حدث اصغر.
چهارم، (مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ) [مائده: آیه ۶] اگر غرض طهارت است، خب طهارتی که قبلاً حاصل است تجدید کند؟ این رو اشاره کردیم.
بنابراین رو این چند مبنا که هر یک هر یکش کافیست از برای پاسخ گویی این سوال، میگیم که (الَّذِينَ آمَنُوا) یی مأمورند به یکی از طهارات ثلاث که محدث باشند، اگر محدث نباشند معنا ندارد.
(صحبت حضار) تکرار وضو حرج است؟
بله؟
(صحبت حضار) تکرار وضو
اگر واجب باشه بله، واجب باشه حرجه بله. اگر وضو داری باز وضو بگیری، این حرجه دیگه. خب اصل وضو برای این فرد حرجه.
حالا اقوالی که در این زمینه است آقایون در تفسیر مشاهده بفرمایید یا می خواهیم اشاره کنیم بهش. مثلاً فرض کنید که بله قول اول رو عرض می شود که در تبیان، شیخ طوسی از عکرمه نقل کرده و نسبت داده است آن را به داود ظاهری که قولش چیه؟ کلاً هر کس قیام الی صلاه کند چه محدث باشد، چه محدث نباشد، باید که وضو یا غسل یا تیمم، این حرف اول.
حرف دوم این است که کسی که محدث است واجب است که طهارت انحام بده. کسی که محدث نیست راجح است که جمع بین وجوب و استحباب است، اینم جوابش رو دادیم که امر اگه قرینه دارد بر استحباب استحبابه، اگر قرینه بر استحباب ندارد مستقیماً وجوبه. اما امر هم وجوب رو میگیره، هم استحباب، این درست نیست.
برای اینکه استحباب و وجوب با هم تضاد دارند، استحباب بط است و عرض شود که وجوب بط است و استحباب رجحان است. رجحان وجوب، رجحان غیر بطی و رجحان بطی با هم تنافی دارند و جملتین متنافیتین از یک جمله نمی شود برداشت، ولی قول هم دارد، (نقل المحقق الجزایری فی قراعده).
جزایری در قلاعد الدرر که سه جلد است در آیات الاحکام این رو نقل کرده (و روی، روی الحدیث الجساً فی ایات الاحکام عَن النبیّ (ص) فی أیضاً لَوْ لاَ أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِي لَأَمَرْتُهُمْ بِالوُضُوءِ كُلِّ صَلاَةٍ) تازه لولاست، اگر مشقت بر امت نبود واجب می کردم که برای هر نمازی وضو بگیرند، ولی خب مگر پیغمبر واجب کننده است؟ اولاً لولاست.
ثانیاً اگر مشقت بر امت نبود، پیغمبر وضو رو بر هر صلاتی واجب می کرد ولو متطهر باشه، این درست نیست، پیغمبر شارع نیست پیغمبر رسول است، خب این قول دوم.
عرض می شود که قول سوم، گفته می شود که بله این وضو و یا غسل و یا تیمم بدل از هر دو، این برای هر نمازی واجب است و اختصاص به محدثین ندارد.
ولکن اختصاصش به محدثین با سنت قطعیه و روایات عرض می شود که تعیین شده. به این معنا که آیه به طور عموم و اطلاق دلیل است بر وجوب وضو عند کل صلاه، متطهر باشید یا نباشید.
ولکن حدیث آمده است گفته که نخیر اگر متطهر باشید طهارت لازم نیست. اگر متطهر نباشید طهارت لازمه. جایی است که حدیث ناسخ قرآن نیست. اگر نصی در عموم یا نصی در اطلاق در کار باشد در قرآن، این نص در عموم و نص در اطلاق یا ظاهر در عموم و ظاهر در اطلاق رو، قرآن میتواند تقیید و تخصیص کند و نسخ کند. چون بعضی وقتا نسخه و بعضی وقتا تخصیصه.
مثلاً فرض کنید که این (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) [مائده: آیه ۶] که عام است و کل مومنین را شامل حتی منافقین را شامل است که عرض کردیم، خب این را اگر بخواهند تخصیص بزنند به محدثین، این تخصیص که تخصیص بعد از عموم نص است که عمل شده.
برای اینکه اگر عامی به عمومه مورد عمل واقع شده، بعد از اینکه مورد عمل واقع شد، اختصاص بدهند به بعضی از جاها، این اختصاص تخصیص نیست این نسخه. تخصص در زمانی ست که قبل از زمان عمل و قبل از اینکه به این عام یا مطلق عمل بشود، به عنوان تخصیص بگوید مراد از این عام این است، مراد از این مطلق این است.
ولکن اگر هنوز تبیین تخصیص نشده به همون وجه عموم و به همون وجه اطلاق عمل شده چنانکه بعد از نزول آیه مائده تا وفات پیغمبر تا تا تا تا، تا اینکه از امام صادق (ع) روایت شده که بله امام صادق (ع) روایت کردند که فقط مختص محدثینه.
آیا این بعد از عمل ممتد زیاده است به اون آیه نه؟ بله وقتی که تخصیص یا تقیید بعد از عمل ولو یک عمل، بعد از یک عمل از یک نفر باشد هم به عموم، بعداً تخصیص و تقیید باشد این تقیید و تخصیص چیه؟ این نسخه و روایت نمی تواند قرآن را نسخ کند، این هم.
البته این قول هم قائل دارد (و هوالذی رواها احمد و ابو داوود عن عبدالله بن عمر عن اسما بنت زید بن خطاب حدثت قال عبدالله بن عمر عن عبدلله بن حنظله ابن ابی عامر عن قصیر الانصاری عن النبی) روایت از سنی هاست (عن النی امر بالوضو لکل صلاه طاهرا کانت أو غیر طاهر) این امر اول.
خب آیه هم بر حسب اطلاق غیر مسقرش اینطوره دیگه، (فلما شق علیه وضع عنه الوضو) وقتی برای هر صلاتی مشقت داشت، اون هم در کمبود آب در مکه، در مدینه، وقتی که مشقت داشت (وضع عنه الوضو) گفت وضو برای کل صلاه نیست (إلا من حدثٍ) اگر محدث بودی، خب این چیه؟
این معنیش این است که اول پیغمبر بزرگوار طبق اطلاق و عموم ظاهر آیه گفت برای هر نمازی، چه محدث باشه چه نباشید، ولکن برای همه مشکله، اولش درسته دومش هم درسته، اول درست نیست، چون از آیه وجوب طهارت برای کل احداث از سه چهار جا فهمیدیم که در نمیاد، به عکسه، اولاً.
ثانیاً اگر از آیه اطلاق و عموم دربیاد، بعد از انجام و بعد از عمل به اون اطلاقات بعد از مدتی، خود پیغمبر هم بخواد تخصیص بزنه، نمی تونن چون تخصیص پیغمبر چیه؟ نسخه و حدیث و سنت ناسخ قرآن نیست. خب اینم سوم.
یا حرف دیگر (ام هی مخصوصه بالمحدثین بالاخبار و اجماع الفرقه) اینم جوابش روشن شد که اختصاص، از اول، از اول آیه که می گوید (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) [مائده: آیه ۶] از اول مراد محدثین اند، می گیم اگر از لفظ آیه در نمیاد محدثین، خب پس اخبار میخواد کاری کند، میخواد تخصیص زند آیه رو بر خلاف مطلق و اطلاق و عموم آیه حرف میزنه که این نسخه.
اگر از آیه در میاد، پس اخبار چه کاره است؟ پس اخبار در هر دو حال بیکاره است چه در بُعد اول که نسخ است غلطه و چه در بُعد دوم که خب آیه میگیره، اخبار چی میگه؟
یا این است که در خبر است، در آیات الاحکام جصاص، صفحه ۴۰۳ جلد دوم (روا سفیان الثوری عن جابر بن عبدالله ابن ابی بکر) تا قال النبی (ص) (اذا اراق ما عنه یکلمه فلا یکلمنا)
پیغمبر وقتی که آب را می ریخت برای وضو یا هر چه، ما هر چه میگفتیم به پیغمبر، پیغمبر جواب نمی داد، سلام می کردیم جواب نمی داد، حرف عجیبیه ها (و نسلم علیه فلا یکلمنا حتی یاتی اهله فیتوضع وضو الصلاه).
یعنی بدون وضو حرف نمی زد، پیغمبر بدون وضو جواب سلام نمی داد و حرف نمی زد، خب (فقلنا فی ذلک حین نزلت آیت الرخصه)
ما گفتیم که این آیه رخصت (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] که این رخصت و وجوب وضو که برای صلاه است، ما سوال کردیم که یا رسول الله چرا این کار رو میکردی؟ (فاخبر أن الآیه نزلت فی ایجاب الوضو من الحدث عند القیام من الصلاه).
قبلاً برای هر کاری وضو واجب بوده، برای خوردن، آشامیدن، خوابیدن، حرف زدن، جواب سوال دادن، جواب سلام دادن، واقعاً مفتضحه. هر کاری وضو براش واجب بوده
خب بعداً خدا رحم کرد گفت وضو برای صلاته، اینم قابل قبول نیست اصلاً برای اینکه (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] نمیخواد تخصیص به نماز بده، موارد مهم و أهم عرض می شود که وضو صلاته ولکن طواف هم وضو داره، مگه طواف وضو نداره؟
طواف وضو داره، صلاه وضو داره، نذر وضو هم وضو داره و از این قبیل، این حدیثم قابل قبول نیست، پس حرف حسابی بعد از این همه حرف ها همان است که از آیه ما استفاده کردیم که (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] از چند جا آیه می شود استفاده کرد که این مربوط است به محدثین فقط.
خب ما دیروز راجع به (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] بحث کردیم. یک تتمه ای از بحث موند و این است که اصولاً سوال اول، آیا در کیفیت غسلتان و مسحتان جهت خاصی وجود دارد کلاً یا جهت خاصی وجود ندارد؟
حالا ترتیب رو گفتیم، استفاده میشه، (فَاغْسِلُوا) و ترتیب معلومه که ترتیبی هست ولکن کمیت ترتیب و کیفت ترتیب، آیا در شستن صورت از بالا باید شست تا پایین؟ از پایین هم میشه شست؟ از طرف راست و چپ هم میشه شست؟ ترتیب لازمه؟ ارتماس کافیه؟
این خصوصیات و کیفیات چه مقابلتین که ارتماس باشد و ترتیب و چه ترتیب باشد، در ترتیبش که یک جا نمی شویید، آیا ترتیب از بالا به پایین شرط است؟ کما اینکه در روایت حمیری ست؟ یا نخیر ترتیب شرط نیست؟
یا در یدین، این دو دست را می شود یکجا به ارتماس کرد تو آب یا ترتیب شرطه؟ ثم در هر دستی لازم است که از آرنج تا انگشتان باشه؟ شیعه میگه، از انگشتان تا آرنج باشه؟ سنی ها نوعاً میگن یا هر دو جایزه؟ چنانکه ما خواهیم گفت. ما نه سنی هستیم نه شیعه، گر چه رجحان دارد که از آرنج تا سر انگشتان و این رو ما از لفظ آیه خوب استفاده می کنیم.
راجع به سر آیا مسح است؟ یا غسل است؟ غسل کل است یا بعض است؟ مسح کل است یا بعض است؟ حالا چه غسل باشد چه مسح اون هم ترتیب داره؟ از جلو به عقب است یا از پشت سر هم میشه؟ اگر کل است از جلو و عقب کل یا از عقب به جلو کل، اگر بعض است مسح باید که از بالا به پایین کشید یا از پایین به بالا هم میشه کشید؟ هر جای سر را به هر کیفیتی مسح کنید کافی ست.
راجع به رجلین هم همینطور، راجع به رجلین اولاً رو و پشت رجلین است و غسل است؟ جوری که سنی ها میگن یا روی رجلین است کلاً کما اینکه بعضی از شیعه ها میگن؟ و این روی رجلین آیا استیعاب است؟ چنانکه قرآن میگه، آیا یک انگشت کافیه؟ چنانکه آقایون میگن.
حالا یا استیعاب باشد که (إلا بالکف کله) در حدیثم هم داریم، در آینده بحث می کنیم. آیا که تبعیض باشد یا استیعاب، آیا تا کعب اول کافی ست؟ چنانکه قرآن میگه یا نخیر کل کعاب شرط است؟
در هر صورت تجدید کنیم سوال رو، آیا اصولاً کیفیت خاصی جز آنچه را که قرآن گفته، ترتیب خاص، کیفیت خاصی که آیه فرموده روی چشم، ولکن اگر ترتیب خاصی و کیفیت خاصی در آیه اصلاً وجود ندارد و این آیه منحصر به فرد در کل قرآن هم مبیّن وضوست، وضو اش، غسل اش، تیمم اش، با اینکه یک مرتبه در قرآن آیه طهارات ثلاث ذکر شده، می شود کیفیت شرط باشه، ذکر نکنه؟
یک مرتبه انسان یا غیر انسان، هر کس، هر متکلمی، یک مرتبه مطلبی را که خیلی هم مهم است یا متوسط است، مطلبی را که لازم است تبیینش، چند مرتبه میگه، هر مطلبی جهتی از جهات متعددش، یک مرتبه در طول عمر رسالت، در طول عمر ۲۳ ساله رسالت، سال آخر که سال بیست و دوم است در سوره مائده فقط یک آیه طهارت ثلاث دیده نمیشه.
آیا شایسته است، مناسب است با أفصح بودن و أبلغ بودن و بیان بودن، برهان بودن، نور بودن، تبیان بودن قرآن مناسب است که در این آیه یک اشاره نکند به کیفیتی که لازم است؟ نمیشه، کیفیت لازمه باید اشاره کنه، یعنی آنچه در وضو و آنچه در غسل و آنچه در تیمم شرط است کلاً در این آیه طهارت ثلاث تبیین شده.
بنابراین باید فحص کنیم، جستجو کنیم، آیا خصوصیاتی از نظر کیفیت و ترتیب هست؟ تبعیت می کنیم و اگر خصوصیاتی نیست، تبعیت از چی بکنیم؟
من یادم هست در آیه (وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ) [نساء: آیه ۶] سوره نساء، در (بَلَغُوا النِّكَاحَ) در صحن امیرالمومنین بحث می کردم، حدود ۲۳ حکم فرعی من از این آیه استفاده کردم در صحن امیرالمومنین، بعد با مرحوم آقای خویی زیاد رفت و آمد داشتیم، رفتم خدمتشون، کسی نبود گفتم از این آیه ۲۳ حکم درآوردم، فرمود چون کسی نیست به شما میگم، اگر اشاره ای از اشارات محققه در آیه باشد بهتر از اجماع و ضرورت و اطباقه، گفتم پس چرا شما اینطور نمی کنید؟ گفت از ترس مردم، از ترس مردم.
حالا ما از این آیه وضو، یک آیه است ولی از همین یک آیه طهارات ثلاث، ما کل احکامی است که لازم است به ادله ای که عرض کردیم و خواهیم عرض کرد، ما استفاده می کنیم.
حالا (وُجُوهَكُمْ) (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] خب ترتیب یا ارتماس؟ مگر صورت رو یک جا تو آب کردن غسل نیست؟ آیا ارتماس غسل تره یا ترتیب؟ ارتماس غسل تره دیگه. ارتماس دارای دو بُعده اولاً.
یکی غَسله، چیز غسل، غسل دارای دو بُعده. یک غسل ارتماس که یکجا بکنن توی آب، یکی غسل ترتیبه. اگر انسان بره تو حوض و غوطه ور بشه تو حوض، بهتر شسته خودشو یا کم کم؟ خب معلومه دیگه، خب می شود گفت که (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] ارتماس رو نمی گیره؟ خب ارتماس میگیره.
خب حالا ارتماس چند جوره یا صورتتو یکجا توی آب میکنی یا کم کم توی آب میکنی ارتماسه هر دو. اگر صورتتو از چانه کم کم توی آب کنی یا از بالا کم کم یا از این ور ارتماسه، بالاخره ارتماسه، یا یک جا.
هم یک جا ارتماس است و هم عرض می شود که کم کم. آدمی که میره توی حوض از اول ارتماسه؟ نخیر، پا میذاره بعد شکم میذاره بعد، بنابراین ارتماس در هر دو بُعدش ارتماسه و ترتیب هم در کل ابعادش ترتیبه.
بنابراین (فَاغْسِلُوا) که یک مطلقی ست، این مطلق اولاً دارای دو فرد است. یک فردش ارتماس یکجا صورتت رو بکن تو آب. فرد دوم ارتماس به تدریج، ترتیب نه ها، بعد ترتیب، حالا اگر تو آب صوتتو نمیخوای بکنی نه یکجا و نه عرض می شود که به طور متقطع.
در این صورت افرادی و کیفیت هایی از برای شستن صورت هست، از بالا بشور به ترتیب هندسی بیا پایین، کما اینکه بعضی ها این کار رو میکنن، مثل طواف ها به ترتیب هندسی، به ترتیب هندسی از بالا کم کم بشور، دست که پایین آمد بالا نره، این یه جور.
یه جور این که از بالا بشور هر جور میخوای بشور، یک جور این است که هر جا از می خوای بشور. ممکنه کسی بگه که آخه صورت رو معمولاً از بالا میشورن، این در ارتماس چجوره؟ کسانی میگن که آیه محول است به متعارف.
متعارف شستن صورت چه برای وضو چه برای غیر وضو این است که آب می ریزن از بالا بشورن، میگیم در ارتماس چیه؟ ارتماس هم از بالاست؟ نخیر ارتماس ممکنه از چونه باشه، ممکنه از کل باشه، بنابراین معمولی نیست.
ثانیاً نکته خیلی مهمی ست در بحث اصولی دارم عرض می کنم.
اصولاً جمله ای که مطلق است کل افرادش را شامل است. ضعیف، قوی، أضعف، اقوی، انسان. انسان چنانچه رسول الله را شامل است، یزید و ابولهب را هم شامل است. نمیشه گفتش که فرد أعلای انسان کسانی که انسانیت دارند، کسانی که انسانیت ندارند از حیوان پست ترند، لفظ انسان نیست، انسان روح رو نمیگه که انسان جسم و روحه.
بنابراین کل افرادی که از نظر وضع لغوی اطلاق لفظ شامل است، کل باید مراد باشه. اگر استثنا می خواد بگه، إلّا یزید، إلّا ابولهب، إلّا کافر، إلّا منافق، إلّا فاسق.
خب، حالا انصراف. کسانی هستن میگن که اگر مطلق یا عام، خیلی بحث دقیقی است در اصول استنباط هم بحث کردیم.
اگر مطلق یا عام افرادی دارند که منصرف عنه هست، این ذهن به اونجا چندان نمی رسد، اصلاً نمی شود، ذهن چندان به آن نمی رسد. ذهن به افراد متشخص، به افراد عالی، متوسط می رسد ولی ذهن به افراد دانی نمی رسد، مثل درخت، این درخت به درخت های کوچیک تازه ساق درآورده اصلاً درخت نمیگن احیاناً ولی درخته.
حالا اینطور در اصول مطرح کردن که انصراف خود حجت است یعنی اگر مطلق یا عام انصراف داشته باشد از بعضی افراد عام، یا مطلق از بعضی افراد مطلق، اون فرد منصرف عنه مراد نیست، مدلول نیست و مطلق و عام هم حجت بر اون ها نیست.
این حرف درست نیست چون منصرف عنه دو جوره. ببینید یه مرتبه مطلق و عام شامل هست ولو زور زورکی، یک مرتبه شامل نیست اصلاً.
اگر اصلاً شامل نیست، انصراف قطعی ست، چون دلالت در کار نیست. مثل اینکه کسی که از راه رسیده، تابستون، از تشنگی داری له له میزنه، میگه آب بیار، این آب گرمه؟ آب گرم نیستش که، معلومه آب خنکه دیگه، یعنی اینجا قطعا صددرصد آب گرم مراد نیست چون آب گرم که عطششو رفع نمیکنه که.
پس این مطلق، آبی بیاور یا آب هایی بیاور، آب هایی که بیاور که عامه یا آبی بیاور که مطلق است، این انصراف قطعی کلی دارد که اگر گفت آب بیاور، بعد گفت خنک، این خنک است این چیز اضافه ای نگفته، خنک تو بطن قضیه هست.
وقتی این قیدی که منصرف عنه است تو بطن قضیه هست گفتن با ناگفته اش برابره. بنابراین اون چیزی که منصرف عنه است، اگر گفتن و ناگفتنش برابر باشد، انصراف مطلق و عام از او قطعی ست، برای اینکه دلالت در کاره.
ولکن اگر گفتنش موثره یا موثره قطعی ست یا موثره رجحانی ست موثر طبیعی ست. اگر بگوید که فلان چیز را نیاور چه بگوید نیاور چه بگوید نیاور این برابره. در این صورت انصراف قطعیست.
ولکن اگر مادون این، یعنی این مطلق عام شامل افراد است شمول قوی، شمول متوسط، شمول ضعیف، شمول یک درصد، اگر شمول یک درصد هم باشد این باز مطلق و عام شاملشه، چرا؟ برای اینکه چون یک درصد احتمال دارد این فرد هم مشمول مطلق باشد یا این فرد مشمول عام باشد، اگر بگوید إلاّ این، مطلب اضافه شده.
اگر با گفتن إلّا و نگفتن إلّا هیچ عوض نمی شود، هیچ فرق نمی کند، هیچ درصدی اضافه نمی شود، در اینجا انصراف است.
حالا ما در آیه (اغْسِلُوا) می خوایم بحث کنیم. افراد و کیفیاتی از غَسل وجه معموله، غسل ترتیبی، از بالا، خب بعضیا هم می ریزن رو صورت، بعضیا هم جور دیگه، ولیکن افراد متعارف قوی این است که از بالا بشورن. افراد متعارف متوسط این است که از وسط بشورن، افراد عرض می شود که ضعیف تر این است از پایین بشورن.
آیا اگر بگوید که (اغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] بعد بگد که یعنی کل وجوه، این گفتنی بود؟ نخیر. بله اگر اغْسِلُوا وُجُوهَكُم إلّا فلان، اگر إلّا فلان گفتن و نگفتنش برابر بود، خب این اطلاق انصراف داره.
و اما اگر إلّا فلان توضیح بیشتری داد، مثلاً فرض کنید که اغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ چانه هاتان نه، خب چانه ها جزء صورته، توی دماغ نه، توی صورته، سنی ها میگن توی دماغ و توی عرض می شود که توی دهن و توی چه، توی چه.
اگر گفتش که إلّا توی چشم، إلّا توی بینی، إلّا توی دهان، إلّا پس گردن، اینا اصلاً خارج از مطلبه، بنابراین (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] شامل کل کیفیات محتمله عرض می شود ارتماس و ترتیب شستن صورت میشه بلا استثنا.
روایت هم در این جا متعارضه. روایاتی که وضوی رسول الله (ص) رو نقل می کنند نوعاً خالی از ترتیبه (غسل وجهه و یدی و مسح راسه و رجلین) بعضی اینطوره، بعضیا مستحبات وضو رو هم داره. این روایاتی که نقل وضوی رسول الله (ص) که بعداً تفصیل خواهیم داد، در این روایات ما سه قسم ملاحظه می کنیم.
یک قسم مهمِ مهم اکثریش نقل وضوی رسول الله که گفتیم غسلتان و مسحتان. صورت رو شستن، پیغمبر بزرگوار، دست ها رو شستن، سر را مسح کشیدن، پاها را مسح کشیدن، دیگه جز ترتیب چیز دیگه ای در کار نبود این یک جور.
یکی این است که مزمزه هم فرمودن. دست هاشونم قبلاً شستن، مزمزه هم فرمودن، استنشاق هم فرمودن، که واجب و مستحب قاطیه.
در این واجب و مستحب قاطی، اگر دارد که (وَضَعَ کفّهُ) عرض می شود که دست گذاشت بالای صورت، این بالای صورت هم احتمال دارد مستحبات باشه، کما اینکه مزمزه هم مستحبه، استنشاق مستحبه، دست قبلش شستن مستحبه، بنابراین اگر اضافه بشد که (وضع کفه علی وجه) این جور در نمیاد چون فقط واجبات وضو نیست.
سوم حدیث حمیری ست. حدیث حمیری دارد که (لاَ تَلْطِمُ الْمَاءِ علی وَجْهَكَ بل اغسله من اعلی) چنانکه بعد میگیم، آب رو نزن به صورت، بلکه از بالا بشور، میگیم این دو وجه داره یا اینکه ازش استفاده می کنیم راست حسینی حسابی که کیفیت خاصی داره وضو و از بالا باید شست یا اینو استفاده نمی کنیم.
اگر استفاده نکنیم چنانکه بعد بحث خواهد شد که مطلبی نیست، اگر استفاده کنیم این روایت هم با آیه مخالف است هم با وضوئات بیانیه، بنابراین دلیل قاطعی که دلگرم کند ما رو، بعد کیفیت خاصی در غسل وجه ما نداریم. این غسل وجه.
حالا تفاسیرشو بعداً اشاره می کنیم و با مطالعه تفسیر، تبصره الفقها باید داشته باشید آقایون، اگه ندارید، بگیرید. خب مطلب خیلی مهم که بین شیعه و سنی اختلاف است راجع به یدین است که باید بحث کنیم و وقتمون ظاهراً تمام است.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته اللهم صل علی محمد و آل محمد