پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه صد و هشتم درس خارج فقه

وضو

بسم الله الرحمن الرحیم

و الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صلی علی محمد و آل محمد

چون تسلسل بحث باید محفوظ بماند و دیروز ضبط می شده و چون بحث بسیار دقیق و عمیق است، هم تکرار نمی کنم و هم تکرار می کنم. در جمع و سر جمع، راجع به آیه وضو ما بحث می کنیم.

البته راجع به مقدمات بحث کردیم، راجع به نیت بحث کردیم، راجع به نیت قبل از وقت بحث کردیم که صددرصد جایز است، بلکه راجح است، احیاناً واجب است. راجع به وضو بحث کردیم. راجع به عرض می شود که (أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶].

با احتمالاتی که راجع به غسل ایدی در در کار است، ما وقتی سبر و تقسیم دلالی و معنوی کنیم، متعین است صددرصد (وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶].

البته اگر (أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] با نکات و خصوصیات و اشارات و تصریحاتی لفظی و یا معنوی دلالت نکند بر مراد، اشکال وارده، ولکن با حفظ اینکه (وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] با دقت عددی لفظاً و معناً، صددرصد دلالت بر مراد می کند، با این وضع داریم صحبت می کنیم.

که یا مورد غَسل ایدی، کل ایدی ست یا بعض ایدی. اگر کل ایدی بود (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] معنا نداشت که، چون صدق ید بر پنجه است، بر کف است، بر بر بر، أصدق مصادیق ید، جلوی ید است، بعد وسطه، بعد بقیه.

بنابراین اونی که محتاج به تبیین است در حد ید مقصود، انگشتان نیست، بلکه مرافق است. چون مرافق حد دوم غَسل ایدی ست، محتاج الی البیان فقط مرافق اند، دیگه من رئوس السابه الی المرافق معنا نداره.

دو اشکال داریم، یک زیادیه، برای اینکه من رئوس الاصابه بیّن است، صدق ید در رئوس الاصابه بیّن است، این اولاً.

ثانیاً مِن رئوس الاصابه (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] بود، فقط مکث سنی ها رو تجدید می کرد و بقیه رو تجدید نمی کرد، ولی مراد این نیست. خب چون مراد تبعیض در غسل یدین است، پس باید اضافه بر (أَيْدِيَكُمْ) جمله ای در کار باشه.

حالا این لفظ و این جمله که بیان تحدید می کند در کار بودنش دو وجه داره. یک وجه این است که خداوند می خواهد کیفیت خاص از مرافق تا انگشتان را، یا کیفیت خاص از انگشتان تا مرافق را بیان کند، این یه تعبیر داره.

گاه نخیر، اصلاً کیفیت در کار نیست. اگر بر فرضی که آنان قبول ندارن نوعاً، بر فرض که کیفیتی در غسل یدین در کار نباشد، چه باید گفت؟ اگه باشد خب، اگه باشد من المرافق الی رئوس الاسابه، من رئوس الاسابه الی المرافق و و و.

حالا، ولی در صورتی که در این کیفیت که در این حد کیفت خاصی از مِن و الی مقصود نباشد، چه باید گفت؟ خب اگه باشد، اگر باشد، اگر رئوس الاصابه الی المرافق می فرمود که فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ و اغسلوا من رئوس الاسابه الی المرافق.

چون اگر بفرماید که وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ الی رئوس الاسابه درست نبود، چون مرافق وجه تکرار میشه چنانکه عرض کردیم. چون قاعده کلی این است که عاطف و معطوف، عاطف آنچه معطوف علیه دارد تکرار می کند و معطوف علیه آنچه عاطف دارد تکرار می کند.

مثالش رو هم عرض کردیم، مثلاً (جاءت جماعه و جماعه اخرا قائمین) قائم به کی برخورد میکنه؟ به اولی فقط؟ قدر متقیّن دومیه و اگر قرینه نداشته باشیم که مقصود دومیه، بازم دومی بود.

حالا، بنابراین قدر مسلم أیدی هم اگر قرینه باشد، البته مشموله.

حالا (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] اگر مراد من رئوس الاصابه الی المرافق باشه و الی المرافق هم بیاریم اینطور میشه، (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] یعنی فاغسلوا وجوهکم الی المرافق و ایدیکم الی المرافق.

یعنی الی المرافق وجوه در أیدی تکرار میشه. اگر هم در أیدی بود در وجوه تکرار میشه. این از جمله وجوهی بود که عرض کردیم که (إِلَى) غایت غَسل نیست و غایت مقصوده.

حالا از اول عرض می کنیم، یا حدی در کار هست یا حدی در کار نیست، یا حد، یا کیفیت خاصی در کار هست با وجود حد یا کیفیت خاصی در کار نیست.

اگر کیفیت خاصی در کار هست باید بگوید که من المرافق الی رئوس الاصابه، من الرئوس الاصابه الی المرافق، اگر قراین ضدی در کار نباشد.

و اما اگر کیفیت خاصی در کار نیست چه باید بگه؟ اگر فرمود که فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم مع المرافق، کافیه؟ نخیر، برای اینکه وقتی که فرمود مع المرافق ایدی قبل از مرافق همه رو گرفت دیگه، از کتف تا انگشت، (أَيْدِيَكُمْ) به طور مطلق از کتف تا انگشتان رو میگیره، اون وقت وسط رو نگاه می کنیم مع المرافق چند تا اشکال داره.

أیدی خب مرافق رو میگیره دیگه، مع المرافق دلیل بر اینکه حد مرافق است نیست، مع المرافق چه بالای مرافق، چه پایین مرافق، بنابراین مع المرافق چند اشکال دارد و قدر مسلم این اشکال اخیره که مع المرافق نمیگد که کل ید شسته نشود، کل ید شسته بشه، مخصوصاً مرافق و ایدیکم مع المرافق.

اگر مِن المرافق بود، اگر من المرافق بود، صدق ید بر انگشتان خیلی واضحه دیگه، ولی صدق ید بر بقیه کم کم، کم کم کم رنگ میشه تا مرافق کم رنگ تر میشه تا بالا کمتر.

اگر بگد من المرافق، بله، این به معنی اینه که حتماً باید از بالا شسته بشه، ولی اگر مراد این نباشه چیه؟ اگر مراد کیفیت خاص نباشه، پس مِن المرافق غلط است.

یا اگر مراد مِن رئوس الاصابه الی المرافق یا من رئوس الاصابه بدون مرافق، اگر بگوید من رئوس الاسابه تمامی ید رو میگیرد نشد، یعنی مراد نیست، اگر بفرماید من رئوس الاسابه الی المرافق قضیه سنی ها بود، خب اینم مراد نیست، نه کیفیت شیعی مراد باشد، نه کیفیت سنی مراد باشد، بلکه بلا کیفیت.

آیا بلاکیفیت، مِن و الی اینجا درسته؟ نخیر، مِن مرافق الی رئوس الاسابه، مِن رئوس الاسابه الی المرافق، مخالف با کیفیته.

اما منهای کیفیت، اگر منهای کیفیت مراد باشه، مع بیاریم؟ مع که معنا رو نمی رسونه. مع حد خاص را نمی رسوند، کیفیت هم نمی رساند، بنابراین این مع ای که شیخ انصاری فرموده است، الی به معنی مع است کاره ای نیست، فرض کنیم اگر مع هم بود کاره ای نبود.

شیخ انصاری می گوید که مع است به دلیل دو آیه، عرض می شود که شیخ طوسی، شیخ طوسی عرض می کند که به دلیل دو آیه این عرض می شود که (إِلَى) به معنی مع است.

یک آیه عرض می شود که (قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ) [صف: آیه ۱۴] می گوید مع الله مراده.

یا فرض کنید در آیه نساء عرض می شود که (وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ) [نساء: آیه ۲] می گوید (إِلَى) به معنی مع است. می گوییم نه (إِلَى) مع نیست، بر فرض اگر هم (إِلَى) مع باشد، اگر در یک جا یا دو جای خاص با قرینه قطعی الی به معنی مع بود، این همه جا (إِلَى) به معنای مع است؟ نیستش که. (إِلَى) در اینجا به معنای مع نیست بلکه به معنی خود الی است.

مثلاً در آیه نساء که (لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ) [نساء: آیه ۲] اگر مع بود که غلط بود اصلاً، چرا؟ برای اینکه اون که مورد نهی است اینه که اموال خودتون رو قاطی اموال اون ها کنید، اگه تنها بخورید چطور؟ اگه اموال خودتون رو تنها بخورید اشکال نداره، اموال یتامی رو تنها بخورید اشکال نداره با هم بخورید اشکال داره.

بنابراین اگر مع هم بود غلط بود، ولیکن باید (إِلَى) باشه، چرا؟ برای اینکه معمولاً اولی الیتامی، خب یتامایی که در منزل شما تحت سرپرستیتون بود، اموال قاطی میشد، آبگوشت قاطی، پلو قاطی، نون قاطی.

خب بعضی وقت ها از مال یتامی تا عرض می شود که اموال خودشون قاطی میشد و حساب می کردن که مال یتیمه ولی چون خانه ماست، تحت سرپرستی ماست، بنابراین به حساب مال ما (إِلَى) مال ما به غایت مال ماست، (وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ) [نساء: آیه ۲] نه جدا بخورید نه به حساب مال خودتون. اگر اموال یتامی رو به حساب مال خودتون بخورید بدتره.

و همچنین در عرض می شود که (مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ) [صف: آیه ۱۴] انصاری مع الله غلطه، این انصاری مع الله یعنی شما با خدا کمک کنید به سوی چی؟ به سوی خدای دیگه. (أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ)ه، ما نصرت الی الله داریم یعنی عیسی بن مریم با حواریین به سوی خدا به صراط مستقیم ربوبیت، ایناست.

بنابراین چند اشکال دارد فرمایش شیخ طوسی، بنابراین مع نیست.

در روایت داریم که (إنَّمَا نَزَلت مِن فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ مِنَ اَلْمَرٰافِقِ) این رو شیعه جعل کرده عرض شود که وضوی شیعه درست بشه، این بر خلاف نص قرآنه، مِن برخلافه. پس نه مع جا دارد، نه مِن جا دارد، ولی (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] که در اینجاست (إِلَى الْمَرَافِقِ) با دقت کامل البته.

ما وقتی دقت کامل می کنیم دو بُعد داریم، یه درصد بالاییش جواب حرف هایی است که زدن. یه درصد کمیش که آیه دلالت دارد.

مثلاً از جمله ادله ما که (إِلَى) عرض می شود که غایت مغسول است و غایت غسل نیست، چون دو احتماله دیگه، اگر (إِلَى) غایت غسل بشود، یعنی فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق یعنی اغسلوا وجوهکم الی المرافق و ایدیکم الی المرافق، چون عاطف و معطوف هر خصوصیتی دارند به همدیگه منتقل می کنن.

و چون وجوه مرافق نداره، بنابراین این احتمال ساقط میشه. احتمال اینکه (إِلَى) متعلق به اغسلوا باشد این ساقط میشه بلکه متعلق به کان مقدره، این اولاً.

ثانیاً اگر این مطلب هم در کار نبود، صرف احتمال اینکه ما دو متعلق داریم که هر دو محتمل و مقدراند، یکی لغو، یکی مستقر. مستقر اغسلواست، لغو کائنون مقدر.

کی گفته است اغسلوا مقدم است؟ بلکه کائن مقدر در بُعد احتمال هم مقدم است. فرض کنید احتماله، احتمال دارد و این احتمال ترجیح ادله محتمله در کار نیست، ولکن آیا مرجع، مرجع نزدیکتر أحق است مرجع باشد یا مرجع دورتر؟ مرجع نزدیک تر، این احتماله.

ولکن اگر بر مبنای همین احتمال باقی بمانیم (إِلَى) نص در غایت غَسل نخواهد بود، بلکه محتمل است غایت غَسل باشد و محتمل است غایت مقصود باشد. و چون محتمل است غایت غسل باشد و غایت مقصود باشد، پس بر غایت غسل دلیل نداریم. دلیلی که میگیم غایت مقصود است که کیفیته.

ولکن ما دلیل داریم، ما چند دلیل داریم که دیروز عرض کردم امروز هم اشاره می کنم، یک دلیل که اگر متعلق باشد (إِلَى) به اغسلوا می شود فاغسلوا وجوهکم الی المرافق و ایدیکم الی المرافق.

جاء زید و عمر قائماً، یعنی هر دو قائمه یا عرض می شود که جاءت جماعه و اخری قائمین، قائمین هم اولیه هم دومیه، نه اینکه منحصر به دومی باشه، این یه اشکال.

اشکال دیگر این است که اصولاً در وضو، در اعضای وضو

(صحبت حضار)

قائمین میشه، بله قائمین میشه و لذا من تعبیر رو عوض کردم، جاءت جماعه و اخر قائمین، قائمین به کجا میخوره؟ این قائم فقط دومیه؟ نخیر، اولی هم هست. اولی هست، دومی هم هست.

بنابراین خصوصیتی که برای معطوف علیه است برای معطوف تکرار میشه، برای معطوفه، برای معطوف علیه هم تکرار میشه. ولی در اینجا اگر تکرار بشه، وجوه هم مرافق داره این دلیل اول.

دلیل دوم این است که اصولاً در آیه وضو کیفیت خاصی بیان نشده است کلاً، نه در وضو، نه در رئوس، در أیدی هم که مورد بحثه، در پا هم که به خیال کیفیته، اون هم کل مسلمین اتفاق دارند که نکث در غسل یا غسل یا مسح رجلین جایزه.

پس (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] (إِلَى) را همگان می دانند، شیعه و سنی که (إِلَى) غایت ممسوح است، غایت مسح نیست، اگر غایت مسح باشد نص است که از رئوس اصابه باید باشد.

بنابراین اون هم یکی از قراینه. ما اگر یکی دو تا سه تا یا یک قرینه فقط داشته باشیم، یک قرینه کامله کافی ست برای اینکه اینجا غایت، غایت غسل نیست، بلکه غایت مقصوده.

سوال، چرا ما بین الرئوس الاصابه و عرض می شود که المرافق نگفتن ایشون، نمیشه، اگر گفته می شد ما بین الرئوس الاصابه و عرض می شود که المرافق این نص است در اینکه کیفیت خاصی در کار نیست.

جواب این است که اولاً عبارت بیشتره، مهم تر این است که اگر ما بین الرئوس الاصابه الی المرافق باشد، خود رئوس الاصابه و خود مرافق مستثناست.

ما بین خانه من و زید بیابان است، تو خانه ما بیابانه؟ ما بین فلان و فلان چنین است، خود فلان و فلان چنین نیستند. وقتی میگیم ما بین، در این مثلث نه ضلع قبله، نه ضلع بعده، بلکه ضلع وسطه.

اینجام اگر عبارت این بود که مابین، فاغسلو وجوهکم و مابین رئوس اصابهکم الی مرافقکم، اولاً عبارت زیادتر بود. ثانیاً دلالت نداشت برای اینکه رئوس اصابه مستثنی ست، مرافق هم عرض می شود که مستثناست.

بنابراین (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] تبیین می کند که کیفیت خاصی از برای غَسل وجود ندارد و چرا الی رئوس الاصابه نفرمود؟ عرض کردیم اگر الی رئوس الاصابه می فرمود اشکال داشت، چند اشکال.

ولکن (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] چون صدقیت بر انگشتان و بعد بعد بعد صدقش هست و کم کم، کم میشه، کم میشه، کم میشه پس اونی که در حدین، در حدینی که باید شسته بشه و کیفیت نداره، اونی که محتاج به بیان است حد أخفی ست، حد بیّن که رئوس اصابه متقیّنه.

حد أخفی که می گوید (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] معلوم است که حد دومش رئوس اصابه است، حد اولش عرض می شود که مرافق.

خیال می کنم این بیان کافی باشد و با مراجعه به تفسیر تفصیل بیشتری خواهد بود. از نظر اقوال هم اکثر عرض می شود که شیعه ها، یعنی اکثر نمیشه گفت، یک مقدار زیادی از شیعه ها قائلند این کیفیت در یدین نیست، مقداری هم قائلند این کیفیت هست. سنی ها هم همینطور.

(صحبت حضار)

بله؟

الی غایت مغسوله، غایت غسل نیست. معنیش این است که بشویید صورت هاتون را و دست ها که تا حد مرافق است بشویید، این عرض می شود که تا حد مرافق به بشویید نمیخوره، بلکه محدوده.

ببینید دو تعبیره، بشویید صورت هاتون را و بشویید دست هاتون را تا مرفق ها این حد غسله ولکن بشویید صورت هاتون را و بین مرافق و رئوس اصابه را هم بشوید، یعنی (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] متعلق به کائن مقدره.

(الْمَرَافِقِ)، (إِلَى الْمَرَافِقِ)، ببینید و عرض شود که و ایدیکم الکَائنَ الی المرافق، أیدی ای که در حد مرافق است، حداقلش اینجاست. أیدی که در حد مرافق است بشویید، چجور؟ نداریم چون غایت غسل نیست.

(صحبت حضار) الی یعنی به سوی

به سوی بله

(صحبت حضار)

چون به سوی یا غایت غسله، مثلاً می گد که مسجد را جارو کنید تا محراب، یعنی چی یعنی؟ در مسجد نمیخواد؟ نخیر، معنی اینکه جارو کنید بشینید محراب را جارو کنید، بنابراین تا محراب غایت جارو کردن در حد بُعدی نیست بلکه غایت حدی ست یعنی مسجد رو جارو می کنید، قسمتی را جارو کنید و قسمتی را جارو نکنید نمیشه، باید کل مسجد رو جارو کنید.

بنابراین در اینجام باز تکرار می کنم، بشویید صورت ها را و بشویید دست ها را چقدرشو؟ حد شستن دست ها غایت الی نیست. حد شستن دست ها مرافقه. حد اول معلوم است حد دوم تعیین می کنیم. اما چجور نداره.

چجور در صورتی که (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] متعلق به اغسلوا باشد بشویید صورت ها را و بشویید دست ها را تا مرفق، نه دست های تا مرفق، دست ها را تا مرفق با دست های تا مرفق فرق داره.

دست ها را تا مرفق غایت غسله، یعنی از سر انگشتان. ولی دست ها که تا حد مرفق تبیین شده است و تعیین شده است، بین الحدین را بشویید، این غایته معلسوله و غایت غسل نیست.

خب بعدش (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] راجع به رئوس بحث کردیم، راجع به أرجل.

خب ببینید (وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] خود نصب نص است در اینکه مسح رجلین استیعاب داره. برای اینکه اگر چنانچه مسح رجلین هم مانند مسح رئوس تبعیض داشت میبود وارجلکم.

(وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ) یعنی کما اینکه مسح رأس تبعیض است مسح رجل هم تبعیضه، ولکن (وَأَرْجُلَكُمْ) نص متواتر قرآن (وَأَرْجُلَكُمْ)ه.

یادمه در مقبره صحن شریف علوی نشسته بودیم، آقای خویی بودن آقای (21:04) بودن و چند تا دیگه پسرشون فوت کرده بود، من با آقای (21:05) بحث می کردم که مرحوم شد که اینجا مسح أرجل رو چیکار می کنید؟

گفت خب (أَرْجُلَكُمْ) هست نمیشه کاریش کرد، ولکن روایت فضلای ثلاث، گفتم روایت فضلای ثلاث دلالت نداره، وانگهی اگر روایت کل أفاضل مسح باشد بر خلاف نص قرآن قابل قبول نیست. شما فقیه اید فقیه که بر خلاف قرآن نمیتونه رأی بده.

حالا این (وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] هم تبعیض است و هم تبعیض نیست. تبعیض است که کل أرجل نیست. تبعیض نیست، ظاهر رجلین و روی پاها تا کعب اول کلاً باید مسح بشه، چنانکه در صحیح عبدالاعلی و روایات دیگر دارد که (لا إلا بالکَفِّ کُلِّه) سوال می کند (لو قال رجل باسمه قال لا الا بالکف کله).

حالا روایت باشه یا نباشه کاری نداریم، وقتی که (أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] یعنی وامسحوا ارجلکم، یک مرتبه به أرجلکم میگه تبعیضه، یک مرتبه أرجلکم ،پس کل رجل ها رو ولیکن اگر (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] نبود کل رجل رو از پنجه تا بالا باید مسح کرد، ولکن (إِلَى الْكَعْبَيْنِ).

ما ده کعب داریم، هر پایی پنج تا کعب داره، پنج تا برآمدگی داره، خب در این پنج تا برآمدگی هر پایی، برآمدگی نخستین هر پایی، یعنی از پنج برآمدگی برآمدگی اول، برآمدگی اول کف پاست یا روی پا ؟روی پاست دیگه.

برآمدگی اول روی پاست، بنابراین هم روی پا را باید مسح کرد، هم کل روی پا رو باید مسح کرد، هم تا کعب اول، کعب دوم لازم نیست که آقایون بحث می کنند که خب در فقه، اینجا کعبه این بالاتر هم کعبه یا أقوی کعب دومه یا أحوط کعب دومه أحوط واجب، میگیم اینا لازم نیست اصلاً.

(إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] مصدقش این است که عرض کردم، اگر توی خیابانی منزل شما در چراغ قرمز اول است و پنج تا چراغ قرمز داره، گفتند که شما به چراغ قرمز که رسیدی دست راست، یعنی چندمی؟ یعنی اولی دیگه.

اینجا این پاها هر کدوم پنج تا چراغ قرمز داره، پنج تا کعب داره، این پنج کعب وقتی فرمود (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) الی الکعاب نفرمود، الی الکعاب می فرمود، تمام پا را باید مسح نمود، (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) فرمود.

(إِلَى الْكَعْبَيْنِ) معنیش این است که از هر پایی کعب اول کافیه. من این جمله رو تکرار کنم که آقایون فقها بعضی هاشون چقدر غیر فقیه اند و از نظر لغوی هم غیر فقیه اند.

با آقای خمینی بحث می کردیم راجع به این گفتند ایشون آیه دارد که (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] در رجل و در عرض می شود که یدین دارد که عرض می شود که

(صحبت حضار) المرافق

المرافق، آخه اگر کعبین می فرمود .. کعاب می فرمود .. بالکعاب .. در نظر می گرفت. (24:06)

کعب یعنی برآمدگی، ذوات الکعاب داریم یعنی دخترهایی که پستان هاشون برآمده است، اونم قاپه یا اینکه پاشنه پا قاپه یا دماغ که برآمدگیه قاپه یا کعاب کوه ها قاپه؟ قاپ یعنی چه؟ وانگهی اگر کعاب قاپ باشه در فارسی دعوی بالکعابه، خب کعبین هم قاپه، یک کعب هم قاپه.

این معنا ندارد اصلاً. این کعبین که فرمود حساب داره، چون جمع در جمعه یا تثنیه در جمعه. جمع در جمع وجوه، ایدی. وجوه کل مسلمون ها، ایدی کل مسلمون ها. تثنیه در جمع یعنی کعبین برای هر مسلمانی. مسلمانانی که دارای دو پا هستند یه پا که مطلب دیگریست.

حالا بنابراین کعب اول که باید مسح بشه و اگر مسح بعض بشه کافی نیست. این عرض می شود اختلافی که با شیعه ها داریم. دو اختلاف، یه اختلاف در حد کعب که کعب اوله، اختلاف دوم این است که در استیعاب، آقایون میگن که با یک انگشت مسح کنیم کافیه ما میگیم استیعاب شرط است کتاباً و سنتاً.

با سنی ها بیشتر دعوا داریم، اونا میگن غَسله و غَسل کله. میگن غسل کل رجل ظاهر و باطن غلطه، چون کعبین فرمود. اصلاً غسل نیست مسحه، اینا میگن نخیر ممکن است که (وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] عطف به اغسلوا باشه.

این معنیش این است که مثلاً (جاء زید و عمر و مات خالد) خالد جاء است، بابا دو تا فعله، یکی جاء زید و عمر، یکی مات عطف به خالد، شما خالد رو برمیدارید وصل می کنید به جاء، این اصلاً آدم مجنون این حرف رو نمیزنه تا برسه به أفصح الفصحا و أبلغ البلغا.

بنابراین این تحمیلی است که بر قرآن می کنند، به حساب مذهب. تحمیلات و پیش فرض های مذهبی یا علمی یا خیالی یا انتظارات که بر قرآن می شود این ها تفسیر به رأیه، ولکن اگه صاف نگاه کنیم دو فعله، (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا) [مائده: آیه ۶].

غَسل دو موضع دارد، مسح هم دو موضع دارد. شما موضع دوم مسح را باید بر طرف کنید. بعضیا میگن که این باز بر می گردیم به حرف شیعه ها، میگن که (وَأَرْجُلَكُمْ) این منصوب به نصب خافضه، چون منصوب به نصب خافض در عربی داریم دیگه.

میگن این و أرجُلِکُم بوده ولکن (أَرْجُلَكُمْ) کردن برای اینکه این خافض رو برداشتن، وقتی که این خافض رو برداشتن، ترمز رو برداشتن، بی ترمز شد قضیه، خافض رو برداشتن این، میگیم آقا اولاً و ثانیاً.

اولاً نصب، عرض می شود که به نصب خافض این مرجح لازم داره، اینجا مرجحه، اینجا عکسه. اینجا اگر ارجلِکم بوده (أَرْجُلَكُمْ) کردن معنی عوض شده. بنابراین اگر هم عرض می شود که نصب به نصب خافض با عرض می شود که عدم نصب خافض برابر باشه، باز رجحانی از برای نصب نیست.

بله رجحان از برای نصب با نصب خافض، در صورتی که معنا عوض نشه و ألطق باشد از نظر لفظی و یا معنا یا هر دو. ولکن در جایی که قطعاً معنا عوض میشه که (أَرْجُلَكُمْ) استیعابه و أرجلِکم عرض می شود که تبعیضه.

بعضیا یه روایت هم نقل کرد که (فامسحوا برئوسکم وامسحوا برئوسکم و ارجلکم) میگیم اینم بر خلاف نص قرآنه. کما اینکه عرض می شود که در غَسل مربوط غسلتین است، در مسح مسحتین است، کذلک ارجلکم و همچنین مِنی که آقایون آوردن، عرض می شود که فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم من المرافق، هم اون مِن بر خلاف نص متواتر قرآن است و هم عرض می شود که أرجلِکم ای که شما می گید.

أرجلِکم و مِن و مع و و و هر چه هست، تحمیل مذهبی شیعه و سنی میشه، اینا بر خلاف نص قرآنه. بنابراین (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] هم معنیش این است که تا حد کعب اول و مسح.

حالا سوال، در غَسل لازم است کل اجزاء غسل بشه، یعنی وقتی صورت رو می شویید، اگر یک خورده اش رو هم نشویید، این غسل که کل صورت نشده. در غَسل رجلین هم عرض می شود که یقیناً همینطوره.

آیا در مسح هم چنین است، مخصوصاً در مسح پا؟ در سر که تبعیضه، این ساده است. این قسمت از سر مسح میشه، ولکن در پا که استیعاب شرطه، آیا باید جوری مسح کنیم که هیچ خشکی نماند؟

مسئله ای که عرض می شود زیاد سوال میشه، یعنی فرض کنید که دست انسان خیلی هم تر باشه یا متوسط باشه، آیا باید جوری مسح کنیم که هیچی خشکی در سراسرش نماند؟ (29:03) اشکال نداره داره نگفتن که بشور که، شستن یعنی استیعاب، مسح یعنی مالیدن.

در شستن خودش استیعاب شرط است که همه رو شسته بشه اما در مالیدن لازم نیست که، مثلاً میگد سر اسب را دست مالید، یعنی تمام سر را دست مالید یعنی یه مو هم خارج نشه؟

بنابراین در مسح چون استیعاب شرط نیست، بله، استیعاب در اصل مسح کردن شرطه، (بِالکَفِّ کُلِّه) ولکن آیا این (29:36) لای روی انگشتان، طهارت لازم داره؟ نخیر لزومی نداره. بنابراین احتیاط هم شرط نیست، بلکه باید که مسح استیعابی بکنید و به طور قوی اگر چیزی موند عرض می شود که مطلبی نیست.

خب این مربوط به وضو اگر که بحث های دیگری دارد که در عرض می شود که تفسیر الفرقان و تفسیر المقام، مفصل بحث شده.

بحث بعدی

(صحبت حضار)

ظاهر انگشت کجاست؟ ظاهر، ببین ما ظاهر رو، مثلاً در صورت گفتیم، در صورت که (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] توی بینی و توی عرض می شود که چشم و اینا شرط بود؟ ظاهر نیست، ظاهر بله، ظاهر رو ما قشنگ مسح کنیم حتی از خود ظاهر هر جایی که افتاد مطلبی نیست تا چه رسد در باطن که مورد مسح اصلاً نیست. در مورد غَسلش باطل نیست تا چه برسه در مورد مسحش باشه

(صحبت حضار) استاد در مورد مسحش چند بار شستن کیفیت نداره که چند بار دو بار یا سه بار که میگن حرامه

غسل وضو؟

(صحبت حضار)

بله، اینم بحثیه که گفتم از شروع بحث بعدی

خب سوال، آیا در این غسلتان و مسحتان تکرار جایز است یا تکرار جایز نیست؟ به وجهٍ عام، تکرار چرا جایز نباشه؟ خب دفعه اول وجوبه، دفعه دوم برای تأکیده مثلاً، به وجهٍ عام تکرار جایزه، مخصوصاً اگر صورت ها و دست ها را شستید و مطمئن می شید که تمام اجزا را گرفته تکرار نیست.

بعضیا خیال می کنن مثلاً چند مرتبه آب به صورت زدن زیاده، نخیر ممکن است پنج مرتبه آب به صورت بزنی یک مرتبه شستنه. اول بالا، بعد این ور، بعد این ور. بله اگر شستن کامل کامل باشد که به این می توانید اکتفا کنید دفعه دوم واجب نیست، رجحان یک مطلبی ست دفعه دوم واجب نیست قطعاً نیست.

حالا ما بر رجحان دفعه دوم دلیل قطعی سنت داریم. این منافات با آیه ندارد چون (فَاغْسِلُوا) [مائده: آیه ۶]. یک مرتبه (فَاغْسِلُوا) در بُعد وجوب یک مرتبه، ولی نفی استحباب مرتبه دوم را یا مرتبه دیگر را نمی کند.

بنابراین اگر روایاتی که متواتر هم هست دارد که دفعه دوم اشکال نداره بلکه رجحان هم دارد، این منافات با آیه نداره و مشمول (فَاغْسِلُوا) هست ولی دفعه سوم ممنوعه.

البته دفعه رو عرض کردم دفعه شستن کامله، نه اینکه شما چند مشت آب میریزی یه دفعه میشوری، این دفعه دوم شستن کامل است بعد از شستن کامل دفعه اول، این رجحان داره. اما دفعه سوم طبق دلیل قطعی سنت ممنوعه. یعنی اگر شما به نیت استحباب تا چه برسه به وجوب، اگر به نیت استحباب دفعه سوم غَسل کنید یا مسح کنید این حرامه.

منتها بحث

(صحبت حضار) حالا باطل هم هست یا نه؟

حالا عرض می کنم

این حرامه، منتها آیا مبطل هم هست یا مبطل نیست؟

ببینید قبل از عضو اخیر وضو که رجلین باشد، چون رجلین با هم میشه که بحث کردیم، چون در رجلین هم با هم می شود مسح کرد، هم راست را قبل از چپ و هم چپ را قبل از راست، این رو دیروز عرض کردیم و الان تکرار می کنیم.

حالا این اعضای وضو، اگر عضو اول وضو است، اگر عضو اول وضو را شما سه مرتبه شستید، دفعه سوم حرامه. دفعه سوم که حرامه این حرام ابطال میکنه وضو رو، چون حرام در عبادت اینطوره دیگه.

در دست ها هم اینطوریه، دست ها هم که عضو دومه همینه، در سر هم که عضو سومه همینطوره، در عضو چهارم مطلبی نیست. چرا؟ برای اینکه در عضو چهارم که مسح رجلینه، مرتبه اول مسح کردی وجوب، مرتبه سوم مسح کردی استحباب، وضو تموم شد یا نه؟ آیا دفعه سوم حدثه ولی حرامه خیلی خب، دفعه سوم به عنوان وضو حرامه، ولی حرام خارج وضوست.

(صحبت حضار)

ببینید، اولاً اگر، کما اینکه در صورت، در صورت چی عرض کردیم؟ در صورت اگر دفعه سوم بشویید دفعه سوم حرامه، هنوز در وضویید، شما هنوز در وضویید، وضو عبادته در عبادت فعل حرام مبطل عبادته که باید بحث کنیم.

حالا به عنوان اشاره عرض می کنیم، همانطور که در صورت اینطوره در دست هم همینطوره، در سر هم همینطوره چون در سر هم که عضو سومه وضوست، هنوز وضو تمام نشده، اگر مسح سوم می کنید حرام است و حرام را در ضمن عبادت انجام داده اید و حرام در ضمن عبادت مبطله.

ولی چهارم اینطور نیست. منتها چهارم دو جوره. یه دفعه چهارم دوتا پا رو با هم مسح می کنی، یک پا را اول، یک پا را دوم. اون عضوی که آخر است یا هر دو پاست یا عضو دیگری ست، اگر هر دو پاست و اگر عضو دیگری است فرق می کنه.

اگر پای راست را یا پای چپ را اول مسح کردید، این پای راست یا پای چپ را که مسح کردید اگر سه مرتبه مسح کنید چون در ضمن وضو است حرام در بین عبادت مبطله.

ولکن اگه نخیر عرض می شود که با هم یعنی قبلاً یکی رو و بعد دیگری رو بخواهیم مسح کنیم، اینکه قبلاً مسح چه چپ یا چه راست کاری نداریم، ولکن عضو آخرین وضو که یا پای چپ است یا پای راست، این عضو آخرین رو مرتبه سوم مسح کنیم، مرتبه سوم مسح کیه؟ بعد از وضو.

مثل اینکه شما بعد از نماز یه کار حرام بکنید آیا بعد از نماز کار حرام نماز رو ابطال می کنه؟ نخیر، بله در نماز اگه کار حرام بکنی نماز رو ابطال می کند، ولکن در خارج عبادت که ابطال نمی کنه مگر عرض شود که جریان خاصی که فرض کنید شما نماز ظهر و عصر را به جماعت خوندید، بعد به همه میگید من نماز جماعت خوندم، این ریا مؤثره.

ریا که نیتی ست موثره در ابطال، هم قبل، هم مقارن، هم بعد، ولیکن این که ریا نیستش که

(صحبت حضار)

بله، این در مسح سوم پای آخر، اگر نیت وضو ندارد که مطلبی نیست بحثی نداریم اصلاً. بحث این است که اگر نیت وضو دارد. نیتی ست که این مرتبه سوم هم یا به عنوان فرض کنید وجوب یا به عنوان استحباب انجام میده، این حرامه دیگه.

ولیکن این حرام رو کی داره انجام میده؟ موقعی که وضو تمام شده دیگه، چون وضو تمام شده حرامه، ولکن وضوش سر جاشه صحیحه و درسته.

(صحبت حضار)

به سنت قطعیه سنتاً و شیعتاً در دست، اول دست راست است و بعد دست چپ. ولی در پا ترتیب نیست، حتی در پا شاید یک حدیث هم نداریم که دوتا را نشود با هم، دو تا پا را با هم، بله راجع به چون سه بُعد داره یا دو تا با همه

(صحبت حضار)

ما به روایت استناد کردیم. ببینید دو، ما سه بُعد داریم در مسح پا.

یه بُعد دوتا پا با هم، یکی پای راست جلو پای چپ عقب، یکی پای چپ جلو پای راست عقب، در بُعد اول اتفاق المسلمین است، چه در غَسل و چه در مسح همه میگن که دو پا رو می شود شست.

در بُعد دوم اتفاق عالی تره که پای راست عقب پای چپ جلو، در بُعد سوم اختلافه که اگر پای چپ را قبل از پای راست مسح کنیم چطوره؟ اینجا اختلاف روایتیه.

چون اختلاف روایته بنابراین عرض بر کتاب میشه، کتاب مطلقه (وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶].

ما سه بُعد داریم، یا هر دو با هم یا عرض می شود که راست جلو چپ عقب، یا چپ جلو راست عقب، چون اطلاق داره بنابراین بر مبنای اطلاق آیه، روایاتی که احیاناً در تقدیم پای چپ بر پای راست اختلاف دارند عرضه به کتاب میشه و اطلاق آیه رو میبینیم.

خب اگر مطلبی نیست یا هست برای بعد، ولیکن راجع به این آیه فکر کنید که (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] آیه رو بخونید، یه آیه دارد (فَاطَّهَّرُوا)

(صحبت حضار)

عرض می شود که بله (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] (وَإِنْ كُنْتُمْ) در (فَاطَّهَّرُوا) بحث می کنیم. در یک آیه دارد سوره نساء (تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳] در یک آیه دارد (فَاطَّهَّرُوا) مأمور اغتسلوا کیه؟ مکلفین. غسل چیه؟ غسل بدنه.

اگر غسل بعض بدن بود نمی فرمود (فَاطَّهَّرُوا) (فَاغتسوا) مثل (وُجُوهَكُمْ) مثل (أَيْدِيَكُمْ) عرض شود که (رءُوسِكُمْ).

بنابراین کل بدن، ظاهرش باید شسته بشه. اما چجور؟ آیا ترتیبی و ارتماسی داریم؟ ترتیبیش هم دارای چند احتماله. آیا در ترتیبی سه عضو است؟ اول سر وگردنه، بعد طرف راست و بعد طرف چپه، قول زیاد داره.

یا بین رأس و طرفینه یعنی اول رأس بعد طرفین یا نخیر هیچ ترتیبی نیست، ممکن است طرف چپ رو اول بشوره بعد سر رو، بعد راست رو.

خواهیم عرض کرد که هر سه جور درسته. چون (فَاطَّهَّرُوا) (فَاغتسوا) اطلاق دارد کلاً و روایاتی که ما داریم روایات مختلفه، مثل همون بحث قبلی. روایات مختلفه، بعضی روایت می گد که عرض می شود که باید مثلثی در ترتیب باشد بعضی روایت میگن مثنی در ترتیب، بعضیا میگن هیچ ترتیب نداره.

روی این اصل ما دلیل قاطعی بر اصل ترتیب نداریم. اگر میگیم ترتیب یعنی گاه مثلاً سر رو میشوره، دست رو میشوره، و پا رو یا گاه سر مقدمه یا پا مقدمه یا دست مقدمه هر کدوم مقدمه. این بحثی است که برای شنبه و یکشنبه

و السلام علیکم و رحمت الله

اللهم صلی علی محمد و آل محمد