جلسه صد و هجدهم درس خارج فقه

تیمم

بسم الله الرحمن الرحیم.

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد وآل محمد

تتمه ای راجع به آیه طهارات ثلاث هست که مربوط به تیمم است عرض می کنیم و بعداً یک سری نکات است که قبلاً یا کلاً ذکر شده یا کلاً ذکر نشده، اشاره به اون نکات می کنیم و بعد منتقل به صلاه می شیم.

(إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] (قُمْتُمْ) ش رو عرض می کنیم و عرض کردیم که وضو و غسل و تیمم باشه (إِلَى الصَّلَاةِ) هم بعداً و تفاصیلش مربوط است به تفسیر الفرقان که مفصل ترین بحث را ما راجع به طهارات ثلاث در آیه مائده کردیم، حدود ۹۰ صفحه.

خب راجع به تیمم، عرض می شود که (فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] این (تَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] ازش تکرار استفاده میشه یا وحدت؟

و همچنین (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ) [مائده: آیه ۶] تکرار است یا وحدت؟ طبعاً امر به جنس و امر به طبیعت یک چیزی، اگر درش تکرار نباشد همون واحد واجب است و اگر هم ما دلیلی داشتیم که دوم و سوم یا بیشتر یا کمتر حمل بر استحبابه.

اگر به شما گفتن که خانه زید برو ازش بیش از یک مرتبه در نمیاد، چون برو مصداق اولش همون مره واحده است و اگر مصداق ثانی بخواد دلیل لازم دارد. برو طبیعت بروست و طبیعت رفتن صدق در یک مره واحده می کند.

همچنین چنانکه (فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] که عرض کردیم با کوشش و کاوش منهای عسر و منهای حرج، چون عسر منفی ست لزوماً و حرج منفی ست رجحاناً. آیاتی نفی کرده است عسر را کلاً البته مگر در موارد خاصه مثل جهاد و جان دادن و آیاتی هم حرج رو نفی کرده، فرق این است که آنچه را که عسر است، حرام است و آنچه را که حرج است اگر واجب بود در غیر حرج، واجب نیست بلکه رجحان دارد و مستحبه.

حالا (فَتَيَمَّمُوا) این کوشش و کاوش با قصد است نسبت به (صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶]. عرض کردیم دیروز که صرف غسل که نیست، قصد که کوشش و کاوش نمیخواد. قصد رو همه میکنن حتی کفار هم قصد خیر میتونن بکنن و کار خیر نکنن.

بنابراین این (تَيَمَّمُوا) که تفعل است، این تأکید است در غسل و تأکید در قصد اولاً (صَعِيدًا)، ثانیاً (طَيِّبًا)، ثالثاً در این مثلث این مطلب بیّن است که باید با صعید طیب انسان برخورد کنه.

و برخورد با صعید طیب چجوره؟ (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ) [مائده: آیه ۶] خب آیا با چه باید با صعید طیب برخورد کرد؟طبعاً با دست، با کجای دست؟ همه دست؟ بعض دست؟ و این دست را چه روی دست باشد چه باطن دست باشد چه ظاهر دست، آیا به کل وجه باید که مسح کرد؟ یا به کل عرض می شود که یدین باید مسح کرد یا تبعیضه؟

ما اصولاً از صراحت آیات، از ظهور آیات، از اشارات آیات، اگر مطلبی را به دست آوردیم دیگه راحتیم. دیگه ما سراغ روایات نمیریم اصلاً یا اگر رفتیم دیگه سند و مند و این حرفا لازم نیست.

نظرم هست در عرض می شود که (وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ) [نساء: آیه ۶] در سوره نساء، ما در صحن شریف علوی بحث می کردیم و عرض می شود که حدود بیست و سه حکم از این آیه ما استفاده کردیم.

بعد خدمت آقای خویی رفتیم برای استفتاء، من به ایشون گفتم من بیست و سه حکم از این آیه از نصش، از ظاهرش، از اشارش استفاده کردم. ایشون فرمودن چون کسی نیست من اینو میگم که حتی با اشاره متقن آیات اگر حکمی ثابت شد دیگر روایت هر چه باشد اگه مخالف باشد، قابل قبول نیست.

این مطلبی ست که فقیه بزرگ اسلام قبول داره گرچه بعضی از فقها قبول ندارن. ولیکن در افتاء رساله ها مطلب جور دیگر است و تقیه از علما و تقیه از دیگران می شود.

در هر صورت ما اگر خصوصیاتی را از نصوص آیات و از ظواهر آیات و حتی از اشارات آیات توانستیم به دست بیاریم نه بدون تحمیل، تحمل، تحمل اشارات، تحمل نصوص، تحمل ظواهر نه با تحمیل، چون کسانی هستند که در احکام الهی یا سراغ قرآن نمیرن یا این اگرم میرن با کول بارهایی از فتاوا، اجتهادات، تقالید میرن و با عینک سبز و زرد و سرخ، عرض می شود به آیات توجه می کنند، این تحمیله.

اما ما بدون تحمیل بلکه با تحمل خود نصوص و ظواهر و نکات آیات و اشارات آیات باید مطلب رو به دست بیاریم. اگر مطلبی اینجور به دست آمد دیگه روایت هر جور میخواد باشه، موافق باشد قبول، مخالف باشد لا قبول، اگه متعارض باشد اونی که موافق قرآن است قبول می کنیم اونی که مخالف قرآن است قبول نمی کنیم، دیگه رفتن و گشتن چند تا حدیث داریم، سندش چجوره عرض می شود که سندش عادل اند، عادل نیستند، سنی ان، شیعه است، عرض می شود که تقیه است نقیه است، چه است اینا لازم نمی دونیم.

این راهی که با کمال سرعت و سراحت و لطافت و دقت می شود طی کرد مثل اتوبان قم تا تهران، این راه رو دور کره زمین بگرده تا به تهران برسد یا نرسد، این چه کاریست؟ این کار عاقلانه نیست. و کارهای ما شرح مداران و فقها نوعاً عاقلانه نیست. اول میریم سراغ مثلاً دسته خالی ملاحضه کنید من بودم دیگه.

اول میریم سراغ اقوال، بعد سراغ روایات، بعد اجماعات و شهرت ها و بعد اگر سری به قرآن بزنیم یا سری به قران بزنیم یا سری نزنیم، در اقیانوس روایات متعارضه از نظر متن و از نظر و سند و از نظر اجماعات و شهرت ها و عرض می شود این ها میفتیم و اگرم با اینها با کوله بارهایی از روایات و شهرت ها و اجماعات و حتی ضرورت هایی که ما خیلیش رو قبول نداریم سراغ آیه بریم، این تحمیل بر آیه هست.

روی این اصل ما اینجا در باب تیمم دو سه مطلب که اختلاف و تضاد روایتی دارد این سه مطلب رو با دقت در آیه حل می کنیم.

مثلاً عرض می شود که (فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] یک که دیروز عرض کردیم بازم اشاره می کنیم که این خیلی مهمه که آقایون فقها نوعاً اینو قبول ندارن، کسی که قبول داره من نیافتم تا کنون، حالا نگشتم پیدا کنم ولی تا کنون با کسانی که بحث کردیم، با آقای حکیم، با آقای شاهرودی، با آقای خویی، با آقای خمینی، با آقای گلپایگانی، آقای خونساری بزرگ، خونساری قبلی، با همشون بحث کردیم. این ها عرض می شود که (طَيِّبًا) رو شاید که چندان زیر بار نمیرن یا حمل بر استحباب می کنن یا چیز دیگه.

حالا مطلب اولی که از روایت استفاده می کنیم که صعید باید طیب باشد و دیروز عرض کردیم که این صعید عنوان اشاری ست نه عنوان استقلالی. چون عنوان ها گاه عنوان اشائیست، گاه عنوان استقلالی ست.

مثلاً آیه داریم درباره ولایت در سوره نساء (أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ) [نساء: آیه ۵۹] این استقلالی ست. ولکن عرض می شود که (وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ) [مائده: آیه ۵۵] در آیه دیگر ولایت این اشاری ست.

خب عرض می شود که (إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ) [مائده: آیه ۵۵] الله معلوم، رسول معلوم، مثل اون آیه دیگر، ولیکن (وَالَّذِينَ) عرض می شود که (إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا) [مائده: آیه ۵۵] کیا؟ همه مومنین.

(الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ) [مائده: آیه ۵۵] خب این آیه عنوان استقلالی ست و عنوان اشاره ایست، یعنی هر مومنی که زکاتی را در حال رکوع بدهد، اینم ولیِّ دسته سومه.

ولیِّ اول الله است که ولیّ مطلق است، ولیّ دوم رسول است که ولیّ مطلق در احکام است، ولیّ سوم آیا کل (الَّذِينَ آمَنُوا) هستن؟ الّذینَ آمنو یُقیمونَ الصّلاةَ نمیتونه باشه برای اینکه خب ولیّ بر کین؟ الله ولیّ است بر مومنین اصالتاً و رسول ولی است بر مومنین، ثم بر مومنین دسته سوم ولین.

(الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ) [مائده: آیه ۵۵] این هام بر خودشون ولی ان یا بر دیگران؟ این ساده است کسی که ایمان دارد و نماز می خواند بر اینکه ولی بر کل مومنین گردد، ولو کل مومنین باشد، کل مومنین صددرصد آیا امکان دارد که نماز بخوانند و در حال رکوع زکات بدهند، این ولیّ طبقه سومه؟

اینو هر حمالی، هر عمله ای، هر عرض می شود که مسلمانی که این نماز بخواند با شرط اینکه در حال رکوع زکات بده نه در حال سجود، نه در حال قیام، نه در حال غیر از صلاه، در حال رکوع زکات بدهد این ولیّ بر کیه؟ بر خودشه یا بر مومنین دیگر؟ مومنین دیگر نیستن دیگه کل مومنین.

این عنوان عنوان مشیر است عنوان اسقلالی نیست.

مثلاً فرض کنید که یادمه در نجف بودیم یکی از تجار اومد گفتش که از که ما تقلید کنیم؟ گفتم از اون آقایی که داره راه میره آقای خمینی بود اونوقت، قبول داشتم آقای خمینی، گفتم  به عنوان مشیره وگرنه آقا خیلی هستن. آقایی که راه میره عربه، عجمه، ترکه، دیلمه، ولی اون آقایی که داره راه میره عنوان مشیره در اینجام همینطوره.

در اینجام (وَالَّذِينَ آمَنُوا) [مائده: آیه ۵۵] جمعه ولکن مراد فرده، برای اینکه این آیه موقعی نازل شد که سائلی در مسجد النبی وارد شد و سوال کرد، کسی بهش چیزی نداد، امیرالمومنین در حالت رکوع صلاه بود انگشتری را که به دست داشت و سهم حضرت بود در آورد در حال رکوع به اون سائل داد.

پس (وَالَّذِينَ آمَنُوا) [مائده: آیه ۵۵] درجه اول ایمان (الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ) [مائده: آیه ۵۵] درجه اول اقامه صلاه (يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ) [مائده: آیه ۵۵] درجه اول (وَهُمْ رَاكِعُونَ) [مائده: آیه ۵۵].

و لذا دارد در روایت اهل تسنن که جناب خلیفه عمر بیست و چهار مرتبه این کار رو کرد، نصف آیه برش نازل نشد، بیست و چهار مرتبه جناب خلیفه عمر در حال رکوع به فقیر داد و داد و داد ولی نصف آیه یک اشاره برش نازل نشد. پس این عنوان عنوان مشیره.

حالا در اینجا (صَعِيدًا) [مائده: آیه ۶] عرض می شود که (طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶]. صعید عنوان مشیره آیا آنچه را بر چیزی تیمم کند حتماً باید بالا باشه؟ خب اگر مستوای ارض پاک تر باشد و پاکیزه تر باشد یا تو چاله پاک تر و پاکیزه تر باشد، این درست نیست حتماً باید بالا باشه. ولو پاکیش کمتره.

پاکی کمتر، پاکیزگی کمتر فقط بالا باشد. حالا بالا هر بالایی، بالای بلند، بالای کوتاه بالای متوسط خب این قطعاً نیست. قطع داریم، یقین داریم که محور این است که بر چیزی که طیب است، ما تیمم کنیم. اصل طیب، منتهی طیب در کجا بیشتر دیده میشه؟ در بلندی ها.

خب حالا چرا (طَيِّبًا) فرمود؟ برای اینکه خب بلندی هام درسته، درصد خیلی زیاد بلندی ها طهارت است، پاکه، ولیکن پاک است و پاکیزه است یعنی نجس نیست و عرض می شود که طیب است، ولکن اون درصدی از بلندی هایی که احیاناً نجس است، متنجس است یا عرض می شود که پلیداً است چیه (طَيِّبًا) جبران کرده.

پس (طَيِّبًا) دو کار میکنه یک کار می گوید صعیدی که طیب باشد چه پایین باشد چه بالا باشد این نوعم بالاست. کار دوم این است که اگر این چیزی که تیمم می کنیم باهاش چه بالا باشد، چه پایین باشد، طیب نباشد یعنی خبیث باشد تیمم با او درست نیست.

(بن الذالک فتیمم علی صعید غیر طیب و هو باطل و الذی لا یجدد ماء یتوضل أو یغتسل به أو صعیداً غیر طیب هو فاقد الطهورین یسری فاقد الطهورین کما یهتی)

خب حالا (فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] بعد چه کنیم؟ البته این تیمم یه وقتاست. اگر فرض کنید البته روایتم نداریم، اگر روایت داشتیم که تیمم دو مرتبه است، چند مرتبه است، قبول نداشتیم، واجبش فقط یه مرتبه است.

بعد (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ) [مائده: آیه ۶] حالا این باء چنانکه در وضو عرض کردیم (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ) [مائده: آیه ۶] رئوس با داشت، ارجل با نداشت و لذا حکمش فرق داشت، حکم رأس تبعیض بود حکم رجل استیعاب بود.

در اینجام بعد (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ) [مائده: آیه ۶] ایدیَکم نیست. هم عرض می شود تبعیض در وجوه است و هم تبعیض در أیدی.

بنابراین اینجا دو جور روایت داریم. این دو جور روایت یک جورش مطابق قرآن است که بعض وجوه را، پیشانی را و بعض ایدی را که سر انگشت تا مچ را. در مقابل آیه میگه نخیر کل صورت را، حالا براش دلیلم میارم دلیل غیر (14:51)

میگن که چون تیمم بدل از وضو است، بدل تا اونجایی که ممکن است مانند مبدل منه باشد. چون در صورت، در شستن کله، بنابراین در تیمم هم کله. در دست ها کل علل عرض می شود مرافق.

میگیم این دلیل نمیشه، ما رجوع به قرآن می کنیم. قرآن اشاره نیست، ظاهرم نیست، نص است (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ) [مائده: آیه ۶] بعض وجوه را، اون وجهی که در وضو لازم بود بشوییم، قسمتی از اون را، اون قسمت کجاست؟ طبق سنت قطعیه سنتاً و شیعتاً قسمت اعلایی ست پیشانی، فقط پیشانی.

وانگهی سوال، آیا از خود آیه در نمیاد ولو اشارتاً، ولو رجحاناً در نمیاد که این بعض وجوه، بعض فوقانی ست. چرا؟ برای اینکه همانطوری که در ید، صدق ید از سر انگشتان مهم تر بود، بعد کمتر، کمتر، کمتر، کمتر. در وجوه هم اول پیشانیه بعد بقیه، بعد بقیه.

بنابراین قدر متیقن از وجوهی که بعضاً باید مسح شن، قدر متیقنش پیشانی ست و ما قدر متقین اعتماد می کنیم. چون اگر غیر پیشانی را مسح کنیم، پیشانی را مسح نکنیم، می دونیم اون کار رو کردیم یا نه، ولکن اگر پیشانی را مسح کنیم.

بنابراین آیه اشاره است به اینکه پیشانی مسح بشه. وانگهی سنت قطعیه سنتاً و شیعتاً دلیل است قطعاً بر اینکه این وجوه بعضی بالاست.

(أَيْدِيكُمْ) [مائده: آیه ۶] همینطوره. (أَيْدِيكُمْ) صدق أیدی از سر انگشتان است تا کتف. ولکن به (أَيْدِيكُمْ) بعضه. این بعض چقده؟ بعض مقداری از پشت یا روی کف است یا کل است؟ البته (وَأَيْدِيكُمْ) که تبعیض است، این تبعیض یک وجب و کمتر و بیشتر و شامله.

ولکن سنت قطعیه تبیین کرد که ایدی تا مچه. ولکن آیا از ظاهر آیه استفاده می شود که ایدی تا مچ است؟ چرا؟ بیشتر از قدر متیقنه، چرا؟ برای اینکه ید به انگشت صدق می کنه؟ نخیر. انگشت خالی صدق می کنه؟ نخیر. انگشت مقداری از کف ید کله. کلی که باهاش قبض می کنید غسل می کنیم.

یدی که باهاش انسان قبض می کند، غسل می کند، کار می کند کل یده. بنابراین سنت قطعیه موافق است با ظهور ولو حداقل اشاره آیه. خب حالا

(صحبت حضار)

اونجام دلیل داره. اونجام دلیل داریم. اونجام عرض می کنم ببینید ایدیهم ایدیکما صدق ایدی در انگشتان است، در مچم است ولی صدق در مچ بیشتره. ولکن سنت قطعیه تبیین کرده است اولاً که چهار انگشته، ثانیاً عرض می شود که (وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا) [جن: آیه ۱۸] از مصدق هفت گانه چیه؟ کفه، بنابراین این لله.

به ضمیمه اون آیه، این آیه را تبیین می کنیم با روایاتی که عرض می شود که قطعاً ثابت کرده.

حالا عرض می شود که بنابراین ما چون تبعیض می فهمیم کتاباً و سنتاً از برای وجوه، پیشانی ها و از برای ایدی پشت دست ها را و عرض می شود که بنابراین روایاتی که دو دسته است، یک دسته می گوید کلاً، یک دسته می گوید بعضاً. ما بعضاً را قبول می کنیم، کلاً را میذاریم زمین.

ولو کلاً ولو متواتر باشه. ولو متواتر باشه، ولو متضافر باشه، ولو صحا باشه، ما حتی اگر یک روایت داشته باشیم قبول می کردیم.

مثلاً در نقدی سنی حدیثی کردیم از جمله وسائل شیعه هست. در وسائل شیعه نمونه دارم میگم. در وسائل شیعه یک بابیست در مطائم و مشارب که مطلب اینه آیا فروحتن انگور به کسی که میداینم خمر می کند درست است یا نه؟ حدود پنچاه حدیث داریم.

یک حدیث مرسل است موافق آیه. چهل و نه یا چهل و هشت یا کمتر یا بیشتر حدیث است مخالف آیه، کدومو قبول می کنیم؟ اگر فقهای معمولی باشیم می گیم این احادیث کسرت دارد، سند دارد با اینکه اون مرسل است، اون مرسل است سند ندارد وحدت دارد ولی در مقابل عرض می شود که معتبر است، صحیح است، موثق است، کسوت دارد، پنجاه برابر است چهل برابره.

ولیکن اگر به آیه دقت کنیم (وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ) [مائده: آیه ۲] آیا فروختن انگور به کسی که می دانیم شراب می کنه این تعاون بر اثم و عدوان هست؟ تعاون در مقدمه است یا در اصل است یا در هر دوست. در مثلثی تعاونه.

اگر کسی مقدمه حرامی پیش پای شما بگذارد تعاونه، اگر کسی در خود حرام به شما کمک کند تعاونه، اگر کسی هم در مقمه هم در ذی المقدمه به شما کمک کنه تعاونه.

تعاون مثلث در اینجا ضلع اولش که یعنی کمک کردیم این مقدمه، مثلاً  چاقو میدیم به کسی که داره آدم میکشه، کسی که داره آدم میکشه و چاقو نداره، حرب نداره، ما حرب بهش میدیم و می دانیم با این حربه میخواد آدم ها رو بکشه، تعاونه دیگه، مصداق بیّن عرض می شود که تعاونه. أعینوا نیست تعاونه، چون اگر أعینوا بود فقط مقدمه بود، تعاون هم مقدمه هم ذی المقدمه هم هر دو.

بنابراین با (وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ) [مائده: آیه ۲] چیکار می کنیم؟ ما می زنیم اون روایاتی که می گوید که پدرم چنین می کرد، جدم چنین می کرد، خودم چنین می کردم. این تهمت های عجیب و غریب را به امام باقر، امام صادق و ائمه زدن در بستر روایات جعلی که بله از امام صادق سوال کردن که شما چه می فرمایین؟ من پدرم چنین می کرد انگور را می فروخت به کسی که شراب درست می کنه.

این تهمت ها را همینطور ما گوش بدیم؟ به حساب اینکه سند درسته قبول کنیم؟ آیا سند این روایات درسته است؟ یا سند قرآن درست است؟ بنابراین از این قبیلم هست ها.

مثلاً در باب رد الشمس بیست و دو حدیث در بحار الانواره، هر بیست و دو حدیث رو ما رد می کنیم. طبق ده دلیل که یک دلیلش این است که آیا اگر خورشید برگشت زمان هم برمی گرده؟ برنمی گرده. اینا چون فضایل امیر المومنین نیست، جزء اتهامات است. این قضیه دوستی خاله خرسه است، جزء اتهامات است که تهمت به امیرالمومنین میزنن که با چشم باز و بدون مانع نماز نخونه عصر.

حالا این نماز نخونه عصر، خدا میگه باریکلا علی نماز نخندی، خورشید برگرد. آخه استناد میکنن به آیات راجع به سلیمان سلیمان را هم ضایع میکنند. برای اینکه علی علیه السلام رو ضایع کنند پیش خودشون بالا ببرن، سلیمان رو هم اینجا ضایع می کنند. حالا اینا به عنوان حاشیه بود عرض کردیم.

در هر صورت این مربوط به عرض می شود که اعضای مسح. (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ) [مائده: آیه ۶]

دو  روایت است، یک روایت موافق آیه است قبول می کنیم، مخالف آیه رو قبول نمی کنیم. بعدش سوال، آیا این (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ) [مائده: آیه ۶] تیمم بدل از غسل است فقط؟ یا تیمم بدل از وضو است فقط؟ یا هر دوست؟ خب هر دوست؟ ما هر دو رو بیان میکنه.

برای اینکه از اول آیه وضو را فرمود، بعد غسل را فرمود، بعد فرمود (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] بعد (وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] این مال حدث اصغره.

(أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] مال حدث اکبره که نمونه ست. (فَلَمْ تَجِدُوا) [مائده: آیه ۶] فلم تفریع است بر هم حدث اکبر و هم حدث اصغر در صورتی که آبی که شایسته است باهاش وضو کنید یا غسل بکنید نداریم.

بنابراین این (فَامْسَحُوا) [مائده: آیه ۶] امر به تیمم است کمیتاً و کیفیتاً و ترتیباً، ترتیباً مانند وضوست که قبلاً عرض کردم، کما اینکه در وضو دست راست مقدم به دست چپه طبق سنت قطعیه، اینجام دست راست در مسح تیمم مقدم است بر دست چپ طبق سنت قطعیه. چون بدل باید که دنبال مبدل منه باشد. مگر دلیل قطعی بر خلاف داشته باشیم.

مثل اینجا که راجع به اعضای مسح، عرض می شود که اگر آیه نمی فرمود (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ) [مائده: آیه ۶] گفتیم که خب مثل وضوست ولیکن نص عرض می شود که این حرف تبعیض دلیل است بر تبعیض.

حالا در اینجا (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ) [مائده: آیه ۶] امر به تیمم است هم برای وضو هم برای غسل و اینجا سه روایت داریم، اشاره می کنم که بعد مراجعه کنیم.

یک قسم روایات است که صحیح السند هم هست هر سه اش، که عرض می شود که تیمم بدل از غسل و بدل از وضو به ضربتاً واحده است (التیمم لکلل الوضوء ضربتاً واحده) در وسائل. دسته دوم داریم که نخیر هم تیمم بدل از وضو هم بدل غسل به ضربیتینه (ضرب الوجه و ضرب الرجلین) دسته دوم.

دسته سوم روایت داریم که تیمم بدل از وضو و غسل فرق میکنه، اگه بدل از وضو باشد یک ضرب است، بدل از غسل باشد دو ضرب است، باید چیکار کنیم؟ بریم سراغ سند ها، شهرت ها، اجماعات، ضرورت ها که اجماع محصل کاالضروره فقهای شیعه قدیماً و حدیثاً بر این است که بدل از غسل مرتین و الوضو مرتاً واحده.

بریم سراغ روایات کسرت روایات صحت روایات اجماع شورت یا نه؟ نخیر این حله مطلب. وقتی که در آیه مبارکه مطلب حل شد که مرتا واحده است (فَتَيَمَّمُوا) [مائده: آیه ۶] مرتینه؟ دلیل میخواد (تَيَمَّمُوا) مرتاً واحده (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ) مرتاً واحده (وَأَيْدِيكُمْ) مرتاً واحده. این مرتاً واحده که جنس (تَيَمَّمُوا) ست و جنس (فَامْسَحُوا) ست، عرض می شود که (بِوُجُوهِكُمْ) و جنس (فَامْسَحُوا). (قطع صدا)

روایت دیگری که مخالف آیه است، روایت دسته اول که موافق آیه است که می گوید هر دو یک مرتبه، در هر دو یه مرتبه کافیه، یک مرتبه به زمین بزنید حالا چیه زمین، عرض می کنیم به زمین بزنید، بعد عرض می شود ک وجوه را و ایدی را مرتاً واحده مسح کنید. خب این مطلب روشنه. و اما اون روایت می گوید که هر دو را دو مرتبه، ما دفعه اول می گوییم وجوه است دفعه دوم استحباب است.

اون روایت می گوید که تیمم بدل از وضو مرتاً واحده است و بدل از غسل مرتینه میگیم بدل از وضو واجب رو بیان کرده، بدل از غسل مستحب رو هم بیان کرده که مرتین.

حالا اگر تحمل این توجیح را داشتن بر اساس روایات، حمل بر استحباب اگر تحمل ندارن رده. از این دو حالت خارج نیست، یا استحباب است یا عرض می شود که یا رده. خب این هم راجع به دسته دوم روایات.

(فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ) [مائده: آیه ۶] حالا عرض می شود که صعید در بعضی روایات دارد که، روایت متواتر رسول الله صلوات الله علیه و از ائمه علیه السلام سنتاً و شیعاً (جُعَلَ لِيَ اَلْأَرْضَ مَسْجِداً وَ تُرَابَهَا طَهُوراً) بدون ترابم داره دیگه.

ولکن این روایت دو جور نقل شده (جَعَلَ لِيَ اَلْأَرْضَ مَسْجِداً وَ تُرَابَهَا طَهُوراً) (جَعَلَ لِيَ اَلْأَرْضَ مَسْجِداً وَ طَهُوراً) اینجا چیکار کنیم آیا تراب است فقط صعید؟ تراب طیب است که باهاش میشه تیمم کرد یا نخیر با سنگم میشه با برگم میشه، با تخته هم میشه با آهنم میشه، با چیزای دیگم میشه؟ هر چی که طیب است، بشد باهاش عرض می شود که تیمم کرد امکان دارد؟

ما اول میگیم در روایات اولاً فرد أ، اون روایات که میگد ترابها فرد أفضل را بیان کرده، به دلیل روایت مقابل که (جُعَلَ لِيَ اَلْأَرْضَ مَسْجِداً وَ طَهُوراً) تراب نداره. این اولاً.

ثانیاً اگر ترابها طهوراً بود بنابراین ارض مسجد است و ترابش طهور است، یعنی غیر تراب طهور نیست و حال آنکه به الاجماع قطعی و به روایات زمین طهور است برای کف کفش، چه تراب باشد، چه سنگ باشد، شن باشد، تخته باشد، برگ باشد.

و ثالثاً آیا بر غیر تراب صعید طیب صدق نمی کند؟ یک کوهی که همش سنگه و صعیدم هست و طیب هم هست هر چیم هست، این صعید طیب نیست؟ فقط ترابه؟ بله ممکن است تراب أفضلیت داشته باشد ولکن صعید طیب منحصر به تراب نیست.

وانگهی این آیه مبارکه و همچنین آیه نساء هر دو (صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] است. اگر واجب فقط تراب بود، میفرمود تراباً طیباً، چرا (صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶]؟ شما از من سوال کنین خانه ات کجاست میگم خاورمیانه خب گمراه کردم شما رو، میگم فلا کوچه فلان شهر.

حالا این آیه که دو مرتبه در قرآن ذکر شده راجب تیمم، یکی آیه مائده که داریم بحث میکنیم، یکی آیه نساء، اگر چنانچه ماء تیمم فقط تراب طهور بود میفرمود فتیمموا تراباً طیباً نه (صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶]. پس صعید اعم است از تراب.

چند عمومیت دارد. یک، صعید، صعید طیب اعم از اینکه بالا باشد، پایین باشد، وسط باشد. دو، اعم از اینکه تراب باشد غیر تراب باشد. حالا چه برگ باشد، خاکستر باشد، سنگ باشد، بله دو چیز مستثناست، دو چیز از مسجَد و از متیممو به مستثناست. المأکول و الملبوس.

به طور قطع حدود چهل روایت شیعی داریم و روایاتی هم سنی داریم. البته روایایت سنی رو قبول نمی کنم، سنی ها قبول نمیکنم. چهل روایت شیعه داریم تقریباً با کم و زیادش که (مایسجد علیه) همه زمین (یجود السجود علیه الا المأکول و الملبوس إلّا ما اکل اول لبس) یه روایت (إلا المأکول و الملبوس) البته بحثش در سبب خواهد آمد، حالا اشاره می کنم.

اگر چیزی مأکول باشد و یا ملبوس باشد مسجود العلیه نیست و همچنین در باب تیمم، اگر مأکول باشد و عرض می شود که و ملبوس باشد این متیمموا به نیست. پس متیمموا به و مسجود علیه کل ارض صعید طیب است، صعید است و طیب است به استثنای مأکول و ملبوس.

بنابراین شاید شما تعجب کنید عرض می کنم. روی این فرش میشه سجده کرد یا نه؟ مأکوله یا ملبوس؟ (السجاد مأکولُ بالفعل فی الشأن او لا فعلاً و لا شأناً).

فعلاً کسی بر نمیداره این عرض می شود که فرش رو تمبون درست کنه، قبا درست کنه، شمع درست کنه، کلاه درست کنه، پس بالفعل ملبوس نیست. شأناً هم کدام آدم دیوانه ای حتی، میاد این پشماشو نخاشو باز میکنه تمبون درست کنه پیرهن درست کنه؟

پس بنابراین این فرشی که افتاده یا فرش پشمی یا فرش هر چی میخواد باشه یا موکت، این فرش عرض می شود که نه مأکول است، نه ملبوس است، نه بالفعل نه بالشأن، در پنبه اش که شأنًا ملبوس است آقایون اشکال دارن بعضیا. بعضی علما میگن که پنبه و کتان رو مادامی که لباس نشده از قدماست. البته  بحث هست درش.

 کما اینکه در پاورقی عرض می شود که رساله نوشته شده که کی و کی یادم نیست، میگن که عرض می شود که می شود به پنبه و کتان قبل از اینکه لباس بشه می شود که تیمم کرد سجده کرد، چرا؟ برای اینکه میگن که این بالفعل نه مأکول است نه ملبوس، البته بحثش که جای خود خواهد آمد. حالا بنابراین به فرش میشه سجده کرد.

ما نه سنی هستیم در این مساله نه (31:34)

ما نه سنی هستیم در این مسأله نه شیعه، بل (مسلمه المحمدی) چرا؟ برای اینکه میگیم بر همگی میشه سجده کرد فقط مستثناست (ما أکل أو لُبس) که بر فعلیت است، المأکول و الملبوس هم فعلیت رو می گیرد و هم شأن رو می گیرد. بر همه جا میشه استفاده کرد، عرض می شود که ارض (جَعَلَ لِيَ اَلْأَرْضَ مَسْجِداً وَ طَهُوراً إلاّ المأکول الملبوس) طبق  عرض می شود که تواتر روایات و اون عللی که هم ذکر شده در روایت (32:15) این حرفا رو بعد در باب صلاه ذکر خواهیم کرد.

خب

(صحبت حضار) استاد صعیداً مگه مطلق وجه ارض نیست، این همه تغییر و تحول

پاسخ، بله میگه بنده میخواستم عرض کنیم اینو.

بله سوال من یادمه که عرض می شود که یکی از مفسرین قم که حاج ابوالفضل فضل زاهدی بودن در مشهد با هم نشسته بودیم مفسرین بزرگ بودن من سجده کردم به سنگ مسجد گوهر شاد سنگ فرش، گفت که چجوری سجده کردی؟ گفتم مگه ارض نیست سماء مگه؟ ارضه. ارض مطلقه.

حالا این ارض ما چند ارض داریم یک ارض بیّن که همین ارضی که هست دیگه، دست نزده خاک بیابون. یک ارض مصنوعی خاک آورده ایم و خشت درست کرده ایم، ساختمون کرده ایم، این ارض مصنوعی ست. یا خاک رو برداشیتم عرض می شود که آجر کردیم. این ارضه یا سماء؟

بهش گفتم این ارض یا سماء. تازه سماء هم کره مریخ و کره قمر کره دیگر اگر ماء درش نبود، سجده کن. ارض صدق ارض کافیه، چه ارضی که شما درست کردین از مواد ارضی، چه ارضی که خدا درست کرد.

مثلاً این درخت، اگه گفتن درخت حتماً درخت جنگلی مراده؟ یا درخت خانه هم مراده؟ اگه گفتن از درخت ها میشه استفاده کرد، از درخت ها درخت جنگلی کار خداست فقط، نخیر درخت، صدق درخت، هم درخت جنگلی ست، هم درختی که خودتون درست کردین.

حالا (جُعَلَ لِيَ اَلْأَرْضَ مَسْجِداً وَ طَهُوراً) ارض هر چی میخواد باشد، بله إلا الماکول والملبوس، چه مصنوع بشری باشد، مصنوع بشری نباشد، مصنوع مکرر باشد، مصنوع مرتاً واحده باشد. مصنوع نباشد اصلاً. بلکه ارض هایی که دست صناعت بشری بهش نرسیده باشه خیلی کمه اصلاً.

مثلاً تو خانه خاک دارید، تو باغچه خاک دارید، این توی باغچه خاک داریم، شما خاک رو تو باغچه ریختین یا قبلاً باغچه بوده قبلاً؟ نبوده دیگه.       

بنابراین بر کل ارضیات می شود سجده کرد. و این کل ارضیات بُعد سومه. اگر شما در کره قمر رفتید اونجا هم ارض هست یا نه؟ ارض اعمه. کما اینکه مکلفین اعم اند مکلفان در آسمان هستن در بعضی کار ها هستن در زمین هم هستند. (وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِنْ دَابَّةٍ وَهُوَ عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا يَشَاءُ قَدِيرٌ) [شوری: آیه ۲۹].

هُم راجب ذو العقوله.  پس همونطور که ذو العقول جنی و انسی در این ارض هست، همونطورم ذوالعقول حداقل انسی به دلیل آیاتی که جای بحثش نیست در اونجا هست. بنابراین اگه میخوان سجده کنن، سجده کنن به ارض خودشون.

ما از اینجا خاک آوردیم سجده می کنیم، از اینجا خاک آوردن سجده می کنیم، از اینجا خواستن نماز بخونن رو به کره زمین چون عرض می شود که کعبه بیت حرام برای کل مکلفین عالم وجود عرض می شود که قبله است. بنابراین این قبله اصلی در زمین ماست و استوانه نور این قبله که کعبه باشد تا اعماق اسمان ها تا اونجایی که جای تکلیف هست هست.

خب

(صحبت حضار) استاد ببخشید کسی بگه یک متر زمین خریدم، این ازش چه ارضی

با قید یک متر، با قید یک متر خریدن زمین یعنی زمین رو رفتم خریدم، اما قید نداره (جُعَلَ لِيَ اَلْأَرْضَ) ارض ارضه. ارض اونجایی ست که انسان درش مقابل هواست، روی هوا نمیشه سجده کرد اونجایی ست که انسان، هر مکلفی عرض می شود سکونت داره، سکونت داره راه میره. ارض فوقانی باشد، ارض تحتانی باشد، هر جور میخواد باشه.

بنابراین، بله رجحان دارد خاک و استدلالم میشه برای اینکه (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ) [مائده: آیه ۶] به (مِنْهُ) بعضی ها استدلال کردن که این (مِنْهُ) مِن تبعیضه دیگه چون (مِنْهُ)، مِن تبعیض است، بنابراین حتماً باید این صعید خاک باشه.

چون سنگ و آجر و برگ و چوب و این ها مِن نداره، شما هرچی دست بمالین به عرض می شود که برگ، مگه برگی که خاک داره. به برگ بی خاک است، چوبی که بی خاک است، سنگ بی خاک است هر چی دست بمالی به دست چیزی نمیچسبه، ولی در این آیه استدلال میکنن به (مِنْهُ) میگن در آیه نساء (مِنْهُ) نداره (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ) [نساء: آیه ۴۳] (مِنْهُ) نداره ولی در آیه مائده (مِنْهُ) داره، اونایی که استدلال میکنن میگن که (مِنْهُ) ناسخ آیه نساء است.

در آیه نساء که (مِنْهُ) ندارد، لزومی ندارد که عرض می شود که تراب باشه. ولی در آیه مائده که (مِنْهُ) دارد لازمه تراب باشه. برای اینکه (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ) [مائده: آیه ۶] (مِنْهُ) چی؟ من التیمم، من الصعید، منهما.

چون وقت گذشت میذاریم برای روز شنبه انشاالله. بقیش رو، اینو آقایون فک کنید آیا می شود با (مِنْهُ) استفاده کرد که این آیه مائده ناسخ آیه نساء است، در اینکه آیه نساء (مِنْهُ) نداره کلیت داره و تیمم به، ولکن آیه مائده می گوید (مِنْهُ) (مِنْهُ) یعنی بعضی از این صعید طیب که شما دست زدین روش، بعضی باید به دست شما بچسبه تا این رو منتقل کنید به پیشانی و منتقل کنید به عرض می شود که دست ها این طلبتون باشه با بعضی از نکات دیگر برای شنبه و فردا هم که راجع به امیرالمومنین صلوات الله علیه است، اضافه بر بحث اخلاقی.

السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ

اللهم صل علی محمد وآل محمد

(صحبت حضار) استاد معذرت می خوام

بله؟

(صحبت حضار) ماه بهش ماه میگیم، ارض بهش نمیگن

خب، خب، ارض چیه؟

(صحبت حضار) ارض زمینه دیگه

کدوم زمین؟

(صحبت حضار) همین زمینی که اینجاست

کی میگه؟ نخیر، اگر گفتند هذه الارض، این زمین ماست، اگه گفتن الارض، کل ارضین رو میگیره، کل کراتی که مسکن هست می گیرد.

(صحبت حضار) ماه که قابلیت مسکن نداره

مسکن نیست، میشه رفت درش، میشه پا گذاشت روش، ارضه دیگه، خاک داره

ببینید من منم، چه در قم، چه در تهران. حالا خاک، خاک است اگر در روی زمین باشد. اما در کره قمر و کرات مریخ و این ها خاک نیست یا خاکه؟ خاکه دیگه.

(صحبت حضار) خاک مخصوص به خودشونه.

بله، منتها خطابات قرآن یا خطاب به اهل این ارض است یا خطاب به کل مکلفین. (ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا) [یونس: آیه ۵] کسی ایراد بگیره که بابا ما میلیون ها خورشید داریم، میلیون ها ماه داریم، چطور قرآن می گوید که این یک خورشید ضیاء است و این یک ماه نوره؟ گفتم که چون خطاب به اهل این زمینه، برای اهل این زمین از میلیون ها خورشید و از میلیون ها ماه نوره و إلاّ خورشیدهای دیگر و ماه های دیگر به ما نمیرسه نورش تا نور باشه، پس برای این خصوصیته.

بنابراین بعضی آیات خطاب به اهل این ارض است و بعضی آیات خطاب به کل ساکنین کل ارضین است در آسمان ها باشند یا در جای دیگر باشند.

(صحبت حضار)

اگر سماوات مقابل ارض باشد، دو احتماله، یک ارض این است که سماوات اجوا است، ارض ستارگان است، بُعد بعد این است که اگه قرینه باشه، ارض همین ارض است و سماوات کل اجواء و کل ستارگان است. بنابراین اگر مقابل بیاد، مقابل قرینه است. سماوات و ما بینهما. اگر سماوات و ما بینهم الارض باشد، خب سماوات اجواء و فضاها رو میگیره، مابینهما کل کرات رو میگیره، ارض همین ارضه.

ولکن اگر ما بینهما نباشه چی؟ یا سماوات نباشه؟ اگر ما بینهما نیست، سماوات هست و اگر سماوات هست و ما بینهما نیست، در این صورت ارض شامل کل ارضین میشه.

(صحبت حضار) ما خوب متوجه نشدیم

چیو؟

(صحبت حضار) که یک متر زمین خریدیم، این مفهوم این یک متر به چیه؟

یعنی بیشتر نیست، کمترم نیست

(صحبت حضار) نه منظور اینکه چه ارضی؟ آیا این جای این سوال هست چه ارضی آقا یک متر ارضی که روش فرش شده هست یا یک متر زمینی که مثلاً بایره یا یک متر یا مثلاً سنگ فرش ش ه

صبر کنید، یک متر زمین خریدیم، اگر شما فرش خریده بودید، نمیگفتین زمین خریدیم، میگفتین فرش خریدیم. یک متر زمین خریدیم، این یک متر و این خریدیم قرینه است بر اینکه زمین فرش نیست. ولکن اگه گفتن ارض، کل ارضیات شامله. تمام آنچه از زمینه. آیا این فرش از آسمانه یا از زمینه؟ از فضاست یا از زمینه؟

فرش، فرش و آهن و مس و این ها. البته طلا و نقره و استثنا می کنیم، چون طلا و نقره ملبوسن.

(صحبت حضار) مظروفه استاد

بله؟

(صحبت حضار) فرشه مظروفه، ظرفش زمینه و إلاّ خود زمین، خود فرش

خود فرش هم مظروفه هم ظرفه، ما روی این میشینیم، هم زمین ظرفه

(صحبت حضار)

نه، نه راجع به طهور بحث نمیکنه. ببینید طهور دو طهوره، یک طهور از نجاسته، یک طهور تیممه، در طهور تیمم همه ارض طهوره ولی در طهور نجاست نص کامل متقن عرض می شود که متواتر داریم که این طهور عرض می شود که برای نجاست خاک زمینه نه فرش، پس فرق داره برای مسجَد و از برای طهارت فرق داره. طهارت از خبث که کف پا رو فرش نمیشه ولی رو سنگ و روی آجر و روی خشت و این ها میشه ولکن از برای مسجد اینطور نیست.

(صحبت حضار) اگه اینجوری باشه، اگه جزء مظروفات باشه، پای نجس روش بره باید پاک بشه

جوابش رو دادم دیگه. ببینید در مسجَد تیمموا فرق داره، در مسجد متیمم منه فرق داره، در مسجد عرض می شود که صدق سجده کنه. حالا بحثش خواهد آمد این بحث اینجا کاله. اگر صدق سجده کند کافی ست به شرطی که مسجود علیه طیب باشد اولاً و ثانیاً مقصود نباشد و چه نباشد و إلاّ شرط دیگری شرط نیست. مگر اینکه ذهاب و فضه باشه. ذهاب و فضه و مأکول و ملبوس چون ذهاب و فضه هم جزء ملبوسه، انگشتر و، حالا این بحثش

(صحبت حضار)

بله؟

(صحبت حضار)

دست شما نخورده

(صحبت حضار)

بله اینم اعتراضی شد.

(صحبت حضار)

خب مگر پشم از جنس، مگر پشم از جنس زمین نیست؟ از آسمان نیست، از زمینه.

(صحبت حضار)

باشه ارضه. ارض و ارضیات، زمین و آسمان، این زمینه، اون آسمون، آیا آسمانه، فضاست یا زمینه؟ زمینه دیگه. زمین دارای صدق کلی ست.

(صحبت حضار) آخه اونجا اشاره داره که (جعل لی ارض) یعنی اشاره به خود زمین داره نه چیزی که مقابل

این خود رو از کجا آوردی شما؟ خود رو از کجا آوردی؟

(صحبت حضار) همون اشاره استقلالی داره که

کجا؟ به چه دلیل؟

(صحبت حضار) ظهور در ارض داره

به چه دلیل؟

(صحبت حضار) ظهوری که در این روایت هست و اشاره

به چه دلیل؟ بازم به چه دلیل، فکر کنید

(صحبت حضار)

و ترابها یک روایت دارد. یک روایت دارد ارض، ما گفتیم که تراب مسلم نیست. ارض قدر متقینه، تراب مسلم نیست، اگرم تراب باشه تراب أفضل الاترابه فقط و إلا اگر مراد از صعید تراب می فرمود جعل عرض می شود که در آیه می فرمود که تراباً طیبا چرا صعیداً فرمود؟

(صحبت حضار) خب فرشم که فرمودین اگر پا نجس باشه روش راه برید باید پاک بشه، در صورتی که

نه طهور دو طهوره، یک طهور از خبث است، یک طهور از حدثه. در طهور از حدث استثنا داریم، قطعاً دلیل داریم ولی از طهور از حدث دلیل نداریم اصلاً. دلیل قابل قبول باشه نداریم اصلاً. البته این بحث در مسجد و در، طهارت، بعد بحثش میاد.

(صحبت حضار)

ببینید استثنایی که شده، استثنایی که شده در چهل روایت فقط مأکول و ملبوسه، حالا به ارض کاری نداریم. استثنایی که قطعاً شده مأکول و ملبوسه آیا فرش مأکوله یا ملبوسه؟ نه مأکوله نه ملبوس اولاً، ثانیاً ارضه. هم ارضه، هم مأکول و ملبوس نیست. به دو دلیل، هم ارض است و

(صحبت حضار)

ارضی ارض هست یا نه؟

(صحبت حضار) منسوب به ارضه

انسان که متولد میشه، گفتن آقا و عرض می شود که و متعلقاتش، بچش متعلقش هست یا نه؟ یا بچش آدم آدمه یا بچه آدم خره

(صحبت حضار) خود آدمم از زمینه

خب، استثناست

(صحبت حضار) نه مأکوله نه ملبوس

استثنای قطعیه بعد بحثش در موقع صلاه میاد انشالله

(صحبت حضار)