بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین
و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
طبق جریانی که همه می دانیم، ما در مسایلی که وارد بحثش می شویم، اولاً باید ببینیم و بدانیم که آیاتی در قرآن شریف خصوصاً یا عموماً دارد یا ندارد که نوعاً دارد.
قبل از اینکه ما به آیات مراجعه کنیم اگر به روایات مراجعه کنیم مبتلا میشیم، تناقضات دارد، سند ها دارد، چه ها دارد، چه ها دارد و همچنین اگر به آراء سایر فقها بزرگوار اسلام مراجعه کنیم باز اختلافات دارد، ولو شهرت ها دارد، اجماعات دارد، خود اجماعاتشم مخالفات داره.
بنابراین اگر بخوایم راه رو نزدیک تر برویم و قطعی تر یا قطعی منحصر برویم که محک به دست بیاوریم، سراغ کتاب الله می رویم.
حالا مرحوم علامه رضوان الله تعالی علیه قبول نداره این هفت ها رو، ما هم قبول نداریم. هفتایی که آقایون مرقون فرموده اند در کتب استدلالیه فقهیه شیعه رو عرض می کنم، حالا سنی مطلب دیگری است، سنی دست مالیدن و عق زدن و این حرفا رو هم قاطی کردند.
(صحبت حضار)
چرا دارند، حالا عرض می کنم، از قضا زیاد دارند، رفیق زیاد داریم الان عرض می کنم من مطالعه می کنم میام خدمت برادران و حتی نسبت به اونچه قبلاً نگاه کردم، اعتماد نمی کنم. من دیشب نگاه کردم عُروه رو نگاه کردم، عروه نه حاشیه، توضیح المسایل نه حاشیه و و، اینا رو هم نگاه کردم.
حالا برادران نفرمایند که تکرار میکنم چون همون قضیه آقای بروجردی رضوان الله علیه، باید مساله قشنگ پخته بشه دیگه، اگر یک مساله قشنگ پخته بشه، برادرانی که استعداد دارند می توانند در مسائلی که نظیر است، استدلال بفرمایند.
حالا ببینید هفتا فقهای عزیز شیعه نقل می کنند که این ها از موجبات یا به تعبیر دیگر از موانعه که موانع بهتره. از احداث وضو است یا از نواقض وضو است یا از موانع صلاة است یا از موجباته حالا هر چی.
آنچه وضو را ابطال می کند و باید برای آنچه وضو برای آن واجب است وضو گرفت، آقایون می فرمایند هفتا است. عروه رو مراجعه بفرمایید و همچنین توضیح المسائل آقای بروجردی با نه حاشیه رو مراجعه بفرمایید و سایز رساله هایی که هست که از تقریباً حدود صد و پنجاه سال پیش به این طرف داریم یا بیشتر مراجعه بفرمایید.
خب مقدارش که عرض کردیم، بول و غائط. منتها مرحوم علامه حلی رضوان الله تعالی علیه قید فرمودند (من المعتاد) ما (من المعتاد) رو نتونستیم قبول کنیم یه خورده هم حرف داریم که دیروز عرض نکردیم، این یک.
بول و غائط، بعد سومی می فرماید که ریح، چهارمی نومی که غالب باشد بر حاسه سمع و بصر که نتیجتاً این تغشیه کامله دارد، این چهارم است. پنجم هم عبارت است از استحاضه قلیله، متوسطه رو هم بعضی می فرمایند، کثیره رو هم بعضی می فرمایند، اما قدر متیقن استحاضه قلیله از حوادثی ست، از حادثه هایی است که وضو را ابطال می کند مسلماً و ظاهراً اختلافی در این مطلب نیست، این پنج تا.
یک شش و هفتی هم آقایون ذکر می فرمایند که علامه قبول نداره ما هم قبول نداریم. شش و هفتی که می فرمایند ششمش این است اگر انسان دیوانه شد، مجنون شد، هفتم دیوانه شد یا مُهما علیه شد یا دیوانه شد یا مُهما علیه شد، هفتم این است که مست شد، حالا شما هشتش کن، سر عرض می شود که تعداد بحث نیست. بعد از اون چهارم دیوانه شدن، مست شدن، غش کردن، استحاضه قلیله، این ها.
خب، ما امروز دو بحث داریم. یک بحثش استمرار بحث دیروزه که مرحوم علامه حلی رضوان الله تعالی علیه فرمودند عرض می شود که (الخارج من سبیلین) به صورت اعتیاد که تعبیرشون این بود، بله (انما یجبُ به خروج البول و الغائط و الریح مِن المعتاد) همه است دیگه هم بوله، هم غائطه، هم ریحه، تمام این ها (من المعتاد).
ما یه سوال دیگه عرض کنیم از ایشون، یک سوال اینکه، دو تا سواله، یه سوال اینکه (من المعتاد) اعتیاد شخصی مراد است یا اعتیاد نوعی مراد است؟ نوعاً از کجاشون بول و غائط میاد ولو بعضی هستن که از غیر سبیلین هم دارند مثلاً، ولی نوعاً از کجاشون بول و غائط میاد؟ از همون جای شما هم اگر بول و غائط آمد این ناقض وضو است.
از جای دیگرتون اگر آمد نه، ولو نسبت به شما معتادتون غیر معتاد دیگران باشد. یه آدمی ست که از سبیلینش نمیاد یا خیلی کم میاد، یه سبیل دیگری درست کردن که بول و غائط از اون میاد با لوله، با چه، کما اینکه در بیمارستان ها بعضی وقتا اینطور میشه یا کلاً از جای دیگر میاد یا بیشتر از جای دیگر میاد.
حالا در جایی که کلاً از جای دیگر میاد، این غیر المعتاد عمومی هست یا نیست؟ خب اینو که نمیشه علامه بفرماید، یعنی علامه می فرمایند کسی که بول و غائط از غیر طریق معتاده چون مریضه، اصلاً بول و غائط ناقض وضومون نیست؟ نمیشه اینو بفرمایند علامه بزرگوار.
پس غیر معتاد عمومی مراد نیست، بلکه غیر معتاد خصوصی مراد است. عرض می کنیم مراد شما غیر عرض می شود معتاد خصوصی ست که غیر معتاد به در نمی خورد. خب آدم ها فرق می کنند، بعضی از آدم ها هستند که غیر معتاد شخصی شون معتاد شده است، باز این غیر معتاد نیست، اینکه غیر معتاد نیست خصوصی. کسی که به جای دو مخرج یه مخرج دیگم براش درست شده یا از هر سه برابر میاد یا از اصلیا بیشتر میاد یا از فرعی بیشتر میاد.
خب در اونجایی که بیشتر از غیر اصلی بیاد یا از غیر اصلی با اصلی برابر بیاید، این که غیر معتاد شخصی نیستش که، باز اینجا فرمایش علامه این است که این ناقض هست، اما حرف در اونجاست که اگر شخصی غیر معتادش خیلی کمتر از معتادش، ازش بول و غائط میاد، این غیر معتاد شخصی شد.
در این غیر، مثل اینکه علامه فقط این رو ظاهراً می فرمایند، اگر غیر معتاد اینجور شد (انما یجب به خروج البول و الغائط و الریح من المعتاد) یعنی (من المعتاد شخصیاً) اون وقت اینجا اینطور عرض می کنیم، یه مرتبه سه بُعد داره دیگه، کما اینکه در بیمارستان این کارها رو می کنند، یه مرتبه است که خب همش معتاده، اینکه همش معتاده، مشمول معتاد هست، یه مرتبه از غیر سبیلین کمتر است از سبیلین بیشتره، پس غیر سبیلین معتاد نیست، اینجا است که ما با مرحوم علامه حرف داریم.
میگیم شما چرا می فرمایید اگر که برا کسی سمبه گذاشتن، بول ازش اومد، هم از اونجا میاد، هم از سمبه، ولی از سمبه کمتر میاد از اون بیشتر میاد، در اونجا چرا می فرمایید که اگر از غیر مجرای معتاد آمد این ناقض نیست؟ شما دلیلتون چیست؟ یک قسمتش دیروز عرض کردم، یک قسمت هم روایتی ست که الان عرض می کنم.
ولی اصل ما (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [نساء: آیه ۴۳] که به اطلاق دلالت دارد، حتی بعضی چاها رو می گیرد که هیچ کس ظاهراً نگفته که من اسمشون رو نمیارم، ولیکن اشاره خواهم کرد. از مرد، از طرفینش بول یا غائط یا باد بیاد این ناقض وضو هست یا نه؟
خب از زنم همین طور. منحصر به طرفین غائط نیست یا طرف جلو، اگر معذرت میخوام این دیگه نمیشه کاریش کرد، با اشاره نمیشه، اگر معذرت میخوام اگر طرف جلو زن بادی آمد که از معده آمد، این مبطل نیست؟ خب آقایون می فرمایند مبطل نیست، ولکن وقتی ما به اطلاق آیه مراجعه می کنیم و بعد علی ضوء آیه به روایت مراجعه می کنیم، می بینیم مبطله. حالا روایت رو ملاحظه کنید.
(صحبت حضار)
چی؟
(صحبت حضار)
اونو دیروز گفتم، نه، مگه کسی که مخرج طبیعی، آقا کسی که از، آقا کسی که شکمش رو سوراخ کردند یه چیزی گذاشته، بره بخواد یه کاری کنی غائط میره دیگه، تو رخت خواب نمی شینه که، اگه بتونه، اگه بتونه رو عرض می کنم ما اونجایی که می تونه داریم عرض می کنیم.
(صحبت حضار)
اون که مطلب، ببینید، اونی که با شیلنگ میاد اگر بنا نشده با شلنگ بیاد، میره غائط یا نه؟ پس همونه مثل (فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [نساء: آیه ۴۳] دیگه.
در (فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [نساء: آیه ۴۳] حتماً باید اون خاک تیمم بلندی باشه؟ اگه پایین باشه نمیشه؟ اینکه فرق نمی کند که.
خب ببینید روایاتی که در اینجا هست، صحیحة الزراره وسائل ابواب نواقض وضو، باب دو ،حدیث یک، بعدشم حدیث سه است که عرض می کنیم.
(صحیحة الزُرَارَةَ لا یَن) عنِ الامام صادق علیه السلام (لاَ يَنْقُضُ اَلْوُضُوءَ إِلاَّ مَا خَرَجَ مِنْ طَرَفَيْكَ أَوِ اَلنَّوْمُ) این طرفیک چی میخواد بگه؟ شاید مستند اون برادرانی باشد که می فرمایند غیر معتاد نباشه. دیگه امام طرفین رو چرا اینجا فرمودند؟طرفین رو چون نوعاً از طرفین میاد فرمودند نه انحصار به طرفینه، دلیلش چیه؟ دلیل است که سه تا اینجا فرمودند، فرمودند (إِلاَّ مَا خَرَجَ مِنْ طَرَفَيْكَ أَوِ اَلنَّوْمُ) اون چند تا دیگه رو نفرمودند، استحاضه قلیله رو هم نفرمودن، هان؟
یا اینکه فرض کنید اگر انسان غش کند و مثل تغشیه النعاس، حالت غش به تغشیه کند انسان رو خب نفرمودن و همچنین اگر حالت سکر، سکری ست که انسان رو مثل میت میندازه، نه حس ظاهر داره، نه حس باطن، خب اینا رو نفرمودن.
خب حداقل که پنج تا است نواقض وضو، چرا سه تا فرمودن؟ اون عادیا رو فرمودن. اونی که مربوط به نوع است (مَا یَخرج مِن طرفین) یعنی سبیلین معمولین و همچنین نوم. اما همه که مستحاضه نمیشن، خب مرد مستحاضه نمیشه، زنام همشون مستحاضه نمیشن مثلاً.
یا فرض کنید که همه مست نمیشن که، همه که غش نمی کنند که، اونی که همه میشن فرموده و اونی که همه میشن و نوعاً هست، پس نمی تونیم به این حدیث استدلال کنیم.
اگر برادران دیگر فقید، بخوان به این حدیث استدلال بفرمایند که ظاهر طرفیک، اون سبیلین معتادین است و از سبیلین غیر معتادین انصراف است، اولاً انصراف رو دیروز جوابش رو دادیم.
ثانیاً میگیم اون انصرافی هم که آقایون می فرمایند دلیل هست و ما عرض می کنیم دلیل نیست، اون انصراف هم نیست که حتی آقایون بفرمایند ما اون رو قبول داریم، چرا؟ برای اینکه در اینجا کل حدث ها رو نخواسته ذکر بفرماید، اون حدث های معمولی رو هم در عِدّه هم در عُده، در عِده سه تا ذکر فرموده با اینکه حداقل پنج تاست، در عُده هم طرفیک ذکر فرموده که جلو و عقب است، خب بعضیا جلو و عقبشون یکیه، یک دونه است، بعضیا سه تاست، بعضیا جلو و عقب و می بندند چیز دیگه باز می کنند، اون ها رو اصلاً شامل نیست این حدیث.
(صحبت حضار)
دیروز عرض کردم که ما تکرار نمی خوام بکنم. من عقیده ام اینه که عرض می شود که انصراف اون جوریه.
حالا (و مُوثقة أُدَيْمِ بْنِ اَلْحُرِّ) این هم همون آدرسه، حدیث سوم (أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ لَيْسَ يَنْقُضُ اَلْوُضُوءَ إِلاَّ مَا خَرَجَ مِنْ طَرَفَيْكَ اَلْأَسْفَلَيْنِ) دو تا شد، نوم چی شد؟ نوم نیست؟ پس نفی نمی خواد بکنه.
ببینید این نه ظاهر است نه نص. اگر طرفین ظهور معتد به داشت در طرفین عادیه ای، باز هم این جا حذف نمیخواد بکنه، خب از چیزایی که نفرموده است نوم است، نفرموده است استحاضه قلیله است، نفرموده است چه است، خب یکی از نفرموده ها هم اونیکه معمول نیست.
همون طوری که استحضانه قلیله معمول نیست در کل مکلفین و اغما کلی، و چه کلی این ها، همین طور هم مَا خرج من طرف المختلف، یه جا رو سوراخ کردن، اونجای اصلی بسته، از اینجا همون بول می آید، همونه ها، همان بول، چیز دیگه بیاد که مطلب نیستش که.
و إلّا، سوال، اگر کسی رو تنقیه کردند، تنقیه زیتون، روغن زیتون که معدش راه بیفته یا چیزی که نرمه و همون زیتون را رفت، غائط اومد بیرون، این هم نجس نیست، هم محدث نیست، اینکه غائط نیستش که، اینکه غائط نیستش که، اینو بعد خواهیم عرض کرد، اینکه غائط نیست، یعنی باید اون فضولات معده باشد که میاد بیرون.
اینجور نیست ک هر چی اومد بیرون، ولو شکم انسان رو پر از آب کردند، آب ها از پشتش اومد بیرون، آبم هست هنوز، هنوزم آبه کاری نداریم کسی میتونه باهاش کاری بکنه یا نه، ولی آبه بالاخره حتی مضافم نشده مثلاً، اگر اینجور باشه معده اینقدر پاک باشد که این آب رو کردن تو معده اش که شستشو بده، اومده بیرون، این هیچی غائط همراش نیست، خب این غائطه؟ اینکه غائط نیست که، بولم که نیست.
خب حالا حدیث دیگر که مطلب ما رو که عرض کردیم تأیید می کند، البته تأیید اول ما کتاب الله است که (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [نساء: آیه ۴۳] و همچنین آیه نوم که باز امروز باید بحث کنیم.
(فی صحیحة عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ لاَ يُوجَبُ اَلْوُضُوءَ) یا (لاَ يُوجَبُ اَلْوُضُوءُ) این طوری بهتره (لاَ يُوجَبُ اَلْوُضُوءُ إِلاَّ مِنَ اَلْغَائِطِ أَوْ بَوْلٍ أَوْ ضَرْطَةٍ تَسْمَعُ صَوْتَهَا أَوْ فَسْوَةٍ تَجِدُ رِيحَهَا) راحت، این چند تا رو، بازم همه رو ذکر نفرموده ها.
این حصره منتها حصر نسبی ست. حصر نسبی ست برای اینکه خب نوم رو نفرموده. (لاَ يُوجَبُ اَلْوُضُوءُ إِلاَّ مِنَ اَلْغَائِطِ أَوْ بَوْلٍ أَوْ ضَرْطَةٍ تَسْمَعُ صَوْتَهَا أَوْ فَسْوَةٍ تَجِدُ رِيحَهَا) سه تا ذکر فرمود. خب به ضرورت کتاباً و سنتاً همچنین عرض می شود که خوب نوم هم هست. نوم عند الشیعه به صورتٍ مطلقه ناقض است، ولو عند السنه یک شرایطی و یک قیودی هم می کنند.
خب می فرماید (إِلاَّ مِنَ اَلْغَائِطِ) اگر صدق غائط کرد از اونی که از غیر طرف معمولی بیرون میاد، صدق غائط کرد، غائطه، همونه که دارد میاد بیرون، مفسرین میفهمن همونه داره میاد بیرون، میگیم نخیر چون از اون راه معمولی نیومده نیست.
اگه از این در خونه من اومدی زیدی، اگه از اون در بیای تو عمری، بابا همون زیده دیگه، خب زیده، چه از این در بیاد چه از پشت بوم بیاد، چه پرت بشه دیگه.
اینم که غائط است بر حسب این حدیث عرض می شود که نمی خوام بگیم از کجاها دیگه بیاد، حالا از هر جا بیاد، از هر این غائط بیاد و همون غائط است، خب این احساس حدث میکنه، حتماً باید از اون راه معمولی بیاد؟ بولم همچنین است. بولم چه با سُنده بیاد یا با هر چی میخواد بیاد، این اینجوری ست.
(أَوْ ضَرْطَةٍ) چرا می فرماید (تَسْمَعُ صَوْتَهَا)؟ برای اینکه بعضیا شکشون میگیره. یک چیزی خیال میکنه، کسی دیگه صدا کرده، این خیال کرده صدا مال خودشه، نخیر اینجا شکه، (لاَ تَنْقُدُ اَلْيَقِينَ بِالشَّكِّ أَبَداً).
(أَوْ فَسْوَةٍ تَجِدُ رِيحَهَا) چیز بی بو نداریم که ما اصلاً، خب اینا رو که من نمی تونم نگم، امام صادق می فرماید، ما مقلد امام صادقیم دیگه، (أَوْ فَسْوَةٍ تَجِدُ رِيحَهَا) بعضی وقت ها آدم خیال می کند (فَسْوَةٍ) است، فارسیشم نمی کنم چون فارسیش جور دیگه میشه، خیال می کنند (فَسْوَةٍ) ست، یه قلقلکی اومده، ولی هر چی بو میکنه، هر چی چیزی نمیفهمه، خب هیچی نیست، چون بالاخره بو دارد، هر چی میخواد باشد، از شکم ملائکه نمیاد که، این بود دارد. خب اینم مال این.
حالا این راجع به بول و غائط، صدق بول که کند و صدق غائط که کند، از هر جا بیاد بیرون، معمولی باشد یا غیر معمولی باشد، اجباری باشد، اضطراری باشد، بیرون بیاد، بیرون بیارنش، هر چی میخواد باشد، این اولاً از اطلاق آیه مبارکه وضو استفاده می کنیم (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [نساء: آیه ۴۳] با اون بیانی که عرض کردم و تکرار لازم نیست، مگر اشتباهی کرده باشم بفرمایید آقایون من استفاده کنم.
خب این مال بول و غائط باشه، به شرطی که بول و غائط باشه ها، اما اگر بول و غائط نباشه چی؟ اگر انسان خون بول کند چطور، بول است یا نه؟ بله، بولش رنگیه، خب بوله، بوله و اما اگر واقعاً فقط خون بیاد، بول نیستا، خون است حالا بنا شده از اینجا بیاد، خب اینکه بول نیستش که، مگر اینکه بگیم (الخارج من السبیلین).
ولکن الخارجی که در غائط انسان می رود، اما اگر اینجای بدن سوراخ شد، بخواد خون بیاد یا بخوان سوراخ کنن، خون بیارن، سوزن بزنن، این میره حتماً در عرض می شود که توالت؟ خب نمیرخ دیگه. اون کارای که مربوط است به توالت، کاری که مربوط است به توالت و انسان می تواند برود، نه اونیکه افتاده و نمیتونه بره، زیر پاش خرابی میکنه، اونکه هیچی، اون از جاهای اصلیم بیاد خب عرض می شود توالت نرفته، اون کارایی که مربوط است به دست به آب کردن و بیرون رفتن، این ها به طور کلی از جلو باشد، از عقب باشد، معمولی باشد، غیر معمولی باشد، از هرجا باشد، چنینه. میموند خواب.
(صحبت حضار)
اونو عرض کردم من، یک مرتبه خون بول میکنه، یعنی بول خونش قاطیه، یک مرتبه فقط خونه
(صحبت حضار)
عرض می کنم، دو تاست دیگه. یک مرتبه بول و خون قاطی شده، مثل بعضیا که عقلشون قاطی میشه، بول و خون قاطی شده، اینکه بول و خون قاطی شده خب حکم بول رو داره، چون بول توش هست، ولی بعضی وقتا نه، اصلاً فقط خون میاد.
ببینید یک، عرض می شود چیزی کردن توی فلانش، برای اینکه این مریضه، کردن دیگه، حالا کردن و خون چند قطره آمد، اینو ما داریم میگیم که خیلی روشنه، اینو کردن، مقداری زخمی شد، چند قطره خون از مجرای بول آمد یا خواستن بواسیر عمل کنند مقداری خون از عرض می شود که مقعد، معذرت می خوام آمد، نه اون غائط است، نه این بول است. نه اون غائط است، نه این بول است، این مربوط به بول و غائط.
اما مربوط به عرض شود که ریح که اینم بحث کردیم. مربوط به نوم، در نوم معرکه آراست. عجیبه ها، نمی خوام تعداد کنم نظرات برادران سنی را، اما آنچه را که از آیه استفاده می کنیم (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ) [الانفال: آیه ۱۱] و الی آخر.
ما به این آیه استدلال می کنیم. ما در مقابل علوی ها و در مقابل شیعی، عمری ها، می تونیم با آیه استدلال کنیم به عنوان عینک اسلام زدن (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ) [الانفال: آیه ۱۱] هر نعاسی که نیست، هر خوابی که نیست، نعاس یعنی چرت، اول خواب حسابی چرته.
ولکن (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ) [الانفال: آیه ۱۱] در حالتی که این چرت همه وجود شما را بگیرد، یعنی ظاهر را و باطن را. منتها ما ظاهری داریم که علامت باطنه. خواب چشم علامت خوابه باطن نیست، اما خواب گوش علامت خواب باطن هست.
حالا اگرم کسی رو پیدا کردین که گوش و چشمش هر دو خوابید، ولی قلبش کار میکنه، هنوز احساس می کند، فکر می کند نسبت به این عالم دنیا، اگر چنین چیزی باشه میگیم نه این خواب نیست، چون خدا می فرماید (إِذْ يُغَشِّيكُمُ) (كُمُ) شامل دو جزء انسان که جزء روح و جزء جسم هست، است.
پس (يُغَشِّيكُمُ) حواس ظاهری (يُغَشِّيكُمُ) حواس باطنی، حواس ظاهری چشم و گوش و احساسات دیگر، دست بزارید نمی فهمد، اگه بیدار بشه مطلب دیگریه، ولی مادامی که خوابه، دست بزارید و نزارید براش مطلبی نیست.
چشیدن، شنیدن، عرض می شود که این حواس خمسه انسان که حواس ظاهری است نیست و حس باطنی هم که اداراک قلب است و تعقل انسان است نسبت به این بُعد و إلّا خواب انسان میبینه، در خواب انسان فکرم میکنه، نه، نسبت به این بُعد.
خب در انسان در خواب هم میخورد، هم می آشامد، هم بول میکند. یکی میگفت من در خواب محتلم شدم، بیدار شدم هیچی نیست، غسل کنم؟ گفتم نه، در خواب شما مکلف نیستید و اونی که در خواب اومده به بیداری سرایت نکرده.
حالا این نوم، در اینجا مطلبی که علامه بزرگوار فرمودن من در جای دیگر ندیدم و بسیار بسیار حساس است و روی این جمله ما پیش می رویم اینه (والنوم الغالب علی السمع والبصر و ما فی معنا) بسیار عبارت راغی است، آنچه در معنای نومی ست که غالب باشد بر حاسه سمع و بصر.
مثلاً اگر کسی دیوانه شد، جوری دیوانه شد که افتاد، مثل خواب که دیوانگی شامل شد ظاهر و باطن او رو، اگر اینطور شد یا غش کرد، اگر کسی دیوانه شد یا غش کرد یا مست کرد، در این سه بُعد اینجوری شد که عین آدم خواب افتاد، نه حس ظاهری دارد نه باطنی، تغشیه هست یا نه؟ منتها تغشیه چه نعاس تغشیه کند چه غیر نعاس، نعاس کوچیکشه، نعاس کوچیکشه.
ممکن است انسان بخوابه و یک دقیقه بیدار شه، اما جنون اینقدر شدید باشد، سکر آنقدر شدید باشد، غش آنقدر شدید باشد، نمی خوایم با اولویت استدلال کنیم، چون خداوند به ما طرز استدلال رو یاد میده، خودش ذکر میکنه، در قرآن چقدر (إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِأُولِي الْأَلْبَابِ) عرض می شود که (لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ) [نحل: آیه ۱۱] میخواد یاد بده، یاد میده که چه جوری باید شما فکر کنید در آیات بینات الهیه. اینجور نیست که تمام خصوصیات رو ذکر بفرمایند. ما از قواعد و ضوابط کلیه قرآنیه و همچنین سنت استفاده می کنیم موارد خاصه رو.
حالا (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ) [الانفال: آیه ۱۱] (نُّعَاسَ) دم دست بوده و مربوط به جنگ بوده، ذکر کرده. حالا خصوصیاتی که نعاس دارد و بالاترش را، اگر این سه داشت، جنون، سکر، اغماء، بالاترش را یا مانند آن را داشت تغشیه هست یا نه؟ چون اینجا میزان تغشیه است نه تغشیه النعاس. اگر زید بگوید (لاَ إلَهَ إلاّ اللهُ) توحید است اگر عمر بگوید توحید نیست، این که نشد که، (لاَ إلَهَ إلاّ اللهُ) همه جا توحیده، من القضا التی قیاساتها معهاست.
(إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ) [الانفال: آیه ۱۱] اگر عمر آمد گفت دو دو تا چهار تاست، دو دو تا چهار تاست، بکر گفت دو دو تا سه و نصفیه؟ خب نه همونه دیگه.
اینجام (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ) [الانفال: آیه ۱۱] محور در اینجا تغشیه است. اون نیرویی که که بپوشاند تمام نیروهای ظاهری و باطنی انسان را که این انسان اصلاً بیدار نیست، نمرده، بمیرد که اون حدثه باید غسلش داد، این انسانی که مانند خواب عمیق، خواب عمیقی که نه ظاهرش نه باطنش هیچی نسبت به این طرف عالم که عالم تکلیف است، حس نمی کند، این حدث است.
خوب علامه بزرگوار استفاده فرموده اند و این حرف بسیار درسته و ما به استناد آیه این حرف رو می زنیم. به استناد آیه که القاء خصوصیت نعاس را هر کسی باشد بدون وسواس، می تواند بکند که تغشیه کند وجود انسان را یک نیرویی، این تغشیه خیلی ساده و عادی و بی محذور، عبارت است از نومی که غالب باشد بر کل وجود انسان، اما اگر سکر باشد، سکر تام البته و اغماء تام باشد یا جنون تام، اما ما از برادران دیگر بزرگوار فقیه سوال می کنیم چنانکه در حاشیه عُروه دارند، نُه نفر از بزرگواران و در حاشیه توضیح المسایل آقای بروجردی دارند و دیگران دارند، دیگران دارند میفرمایند مستی اصولاً، جنون اصولاً، اغماء اصولاً مطلقا این ناقض وضو است.
میگیم آقایون از کجا می فرمایید شما؟ اگر به کتاب الله مراجعه کنیم نفی می کند، اگر به سنت مراجعه کنیم نداره، نداره آقایون مطالعه می فرمایید نداره، در سنت نداره. اصلاً در روایات ضعیفم نداریم نه شیعه نه سنی نداریم که سکر وضو را باطل می کند، اغماء وضو را باطل می کند، جنون وضو را باطل می کند
(صحبت حضار)
سکر کامل رو عرض نکردم، سکر جزئی رو عرض کردم، یعنی آدمی که یه نصفه لیوان عرق خورده، حرف میزنه، میخوره، می آشامه، این طوری هست، این (يُغَشِّيكُمُ) [الانفال: آیه ۱۱] که نشد، آخه این (يُغَشِّيكُمُ) یعنی تمام وجود انسان رو پرده بپوساند و این خمر که یخرب العقل، گاه اوقات (یخرب العقل و الحس) که اون خیلی عرض می شود که زیاد مست شده.
حالا اونکه زیاد مست شده هم می افته اصلاً، نه اینکه خوابه، آدمی که زیاد مست کنه مثل جرز می افته همین طور، خوب این آدم غَشَّا السکر به صورتٍ عامه، هم ظاهرش را و هم باطنش را، اینه که ما عرضی نداریم که.
ما هم در سکر اینو عرض می کنیم، هم در غش اینو عرض می کنیم و عرض می شود که و هم در جنون عرض می کنیم. اما همین سکر و همین غش و همین جنون اگر صددردصد نبود، درصد بود، درصدی بود که بعضی از حواس ظاهری انسان در بُعد تکلیف کار میکنه، بعضی از حواس باطنی انسان کار می کند، در اینجا (يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ) [الانفال: آیه ۱۱] که نمی گیردش که.
ما به همین آیه (يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ) [الانفال: آیه ۱۱] استدلال
(سلام علیکم)
استدلال می کنیم که و ما فی معنا مرحوم علامه حلی در اونجایی که مانند نوم غالب بر کل حواس ظاهری و باطنی که است، حدث است، بسم الله، اما برادران دیگر فقیه جور دیگر فرمودند، فرمودند سکر، مگه همه سکرا اینطورین؟ خیلی کم سکری ست که اینجور بشه، جنون مگه همه جنونا مثل جرز میریزه انسان رو؟ یا فرض کنید اغماء، مگر همه اغماء ها اینطوره؟ همه اغماها که اینطور نیست، ولو دست و پا تکون بخورد اما حس ندارد مثلاً، حس ظاهری و باطنی ندارد.
این غشاه و إلّا معنیش این نیست که از نظر نباتی بدن حرکت نکنه، چون انسان که خوابه، بدن از نظر نباتی هم حرکت داخلی دارد، هم بعضی وقتا دست تکون میخوره، ولکن اون حس حیوانی و بالاترش حس انسانی، این دو به طور موقت ابطال می شود که (إِذْ يُغَشِّيكُمُ) [الانفال: آیه ۱۱].
حالا برمی گردیم به آیه سکر. آیا در قرآن شریف آیه ای داریم که در این زمینه باشد که آیا سکر مبطل وضو است یا نیست؟ بله داریم ولی دلالت می کنیم که مبطل وضو نیست (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳] که اون مال بعده. حالا این رو ما یه موقعی بحث کردیم ولی یه موقع فایده اش چیه؟ ما الان داریم بحث مستلسل می کنیم و تبلوراتی هم میشه، مطالب اضافیم استفاده می کنیم.
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ) [نساء: آیه ۴۳] حالا یه خورده روی (لَا تَقْرَبُوا)، (لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ) نفرمود لا تصلوا، (لَا تَقْرَبُوا) صلاة را در کجا معمولاً مسلم باید بخواند؟ از خود آیه استفاده می کنیم صلاة رو در مسجد باید بخواند حتی المقدور.
چرا؟ (وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ) [نساء: آیه ۴۳] سبیل صلاة نیست، سبیل مسجد، سبیله صلاة، پس صلاة که در مسجد خونده میشه و إلّا اگر لازم نبود صلاة حتی المقدور در مسجد خوانده بشه (وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ مسجد) می فرمود. از خود آیه استفاده می کنیم که صلاة با مسجد تلازم دارند، با چیزهایی تلازم داره از جمله با مسجد تلازم داره، اگه انسان بتونه. درست؟
حالا (لَا تَقْرَبُوا) یعنی چی؟ یعنی آدمی که مست شدی تو مسجدم نرو، تو مسجد رفتن مست حرام است به دلیل همین آیه. ما دلیل دیگم نمی خوایم. کما اینکه (لَا تَقْرَبُوا الزِّنَا) [الاسراء: آیه ۳۲] یعنی لا تظلم؟ نخیر نزدیک زنا نشو، چیزهایی که نزدیک می کند به زنا، همون است که همه می دونند، همه مردا و همه زنام می دونن، اونی که نزدیک میکنه انسان رو به جاهای دیگه، خب اون هم مشمول نهی این آیه مبارکه است. مقدمات قریبه موسله زنا هم در اینجا منهیه نمی خواد بگه اصل بوسیدن، اصل نگاه کردن حرام نیست نه.
مثل (لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً) [آل عمران: آیه ۱۳۰] است اون جای آخری رو داره میگیره، اون اولی هاش مطلب دیگری است. یا عرض شود که (هِيَ أَحْسَنُ) [فصلت: آیه ۳۴] نمی خواد، (قطع صدا)
میخواد بگه کارهایی که انسان رو به خوردن مال یتیم نزدیک می کند اونارم ترک کن (وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً) [الاسراء: آیه ۳۲] همینطوره.
در اینجام (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى) [نساء: آیه ۴۳] خب اینو به کی داره میگه؟ به دو دسته. یک به خود سکاران میگه، دو به کسی سکرا نیست. کسی که سکران نیست، اگر دید سکران مسجد میرود یا نماز میخواند در مسجد یا غیر مسجد باید جلوش رو بگیره، نخیر نخون، خدا فرمده (لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) [نساء: آیه ۴۳].
(صحبت حضار)
نه حالا میرسیم، هنوز که نرسیدیم، اجازه بدین شما
(لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى) [نساء: آیه ۴۳] یکیش دیگران اند کما اینکه در بعضی از آیات، کار، کار شخص غیر مکلف است که محذور دارد، خداوند مکلف را مورد نهی قرار نداده. غیر ملکف رو مورد نهی قرار نداده، بلکه مکلیفین رو، کجا؟ اونجایی که شما در مواقع خاصه صلاة که هستید، صلاة رو خوندید، بعد عرض شود که میخوابید با محرم خودتون، در اونجا می بینید که بچه ها نباید در اون مواقع بیان، خطاب به کیه؟ خطاب به ماهاست، خطاب به بچه ها نمیشه باشه، این کار نباید بشه ولی به بچه که نمیشه خطاب کرد، بچه که مکلف نیست، مخاطب به وحی نیست، وحی تکلیفی.
در اینجام همینطور، اینجام اگر مست اونچنان مست است که حالیش نیست که در اینجا عرق خانه و شراب خانه است یا مسجد است، نماز داره میخونه یا میرقصه، اینجا باید جلوشو گرفت و همچنین اگر می داند و چش سفیدی می کند و می رود، باید جلوشو گرفت. اما اگر خود مست اونجور مست نیست که نفهمد حرام چیست، حلال چیست، مسته اما می داند زنا حرام است، می داند (لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ) مسجد نباید برود، می داند نماز نباید بخواند، خب این نهی است نسبت به او.
حالا (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى) [نساء: آیه ۴۳] تا کی؟ این (الَّذِينَ آمَنُوا) بی وضو رو گفته یا (الَّذِينَ آمَنُوا) با وضو رو گفته یا (الَّذِينَ آمَنُوا) مطلقه آقایون؟
مگه (الَّذِينَ آمَنُوا) اینا خاصه به فرض کنید بی وضوهاست؟ که بعد بگه شما که مست شدید باید برید وضو بگیرد، اون چون مست شدید چون وضو نداشتید، این همه (الَّذِينَ آمَنُوا)، همه (الَّذِينَ آمَنُوا)، همه (الَّذِينَ آمَنُوا) این حکم رو دارن.
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) [نساء: آیه ۴۳] (تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) چیه؟ بدانید که چه می گویید، چون یکی از کسانی که امام شده بود و مست کرده بود، در حال مستی این عرض می شود که سوره کافرون خوند (يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ) این رو خوند و اظهار شرک کرد و نمی دونه چی میگه، چون نمی داند چه میگد به جای (لَا أَعْبُدُ) [کافرون: آیه ۲] گفت (أَعْبُدُ).
خب آیه به این مناسبت آمد، البته مناسبت این است نه اینکه فقط برای این موضوع. انسان در نماز باید بدونه چی میگه، ولو فارسه عربی میخوانه، عربی رو نمی فهمه ولی می داند الفاظ صلاة می گوید، می داند الفاظ صحیح صلاة می گوید.
اگر انسان در حالتی ست که نمی تواند بداند که الفاظ صلاة می گوید یا نه مست باشد یا نباشد، این نمازش حرام است اصلاً، چون محور اینه (حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) [نساء: آیه ۴۳] دیگه دنباله نداره (حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) این آخره دیگه.
حالا وقتی که شخص مست، شخص مست این حالا نمی داند که چه می گوید، و لذا به مسجد نباید برود، به نماز هم شروع نباید بکنه، ولیکن صبر کرد کرد یه مقداری خوابید این مستی یا اصلاً کلاً خوابید، وقت نماز هست و میخواد نماز بخونه، خب اگر قبل از مست شدن وضو داشت و حالا که (یَعلم مَا یقول) حالا وضو بگیره باید؟ چرا؟ از کجا آیه درآوردید آقایون؟
بلکه آیه به عکسه. میگد که اونی که غایت است از برای حذر صلاة و نهایت است از برای ممنوعیت صلاة، این است که اون جهل بره کنار، اون جهلی که بر مبنای مستی بوده بره کنار (حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) [نساء: آیه ۴۳] (فاذا علم سکران ما یقول) حذر رفت کنار بیاید بگه شما وضو بگیرید خب چرا؟ کتاب که اینطور میگه سنتم که ما نداریم. در اغما هم همینطور است، در جنون هم همینطور است.
(صحبت حضار)
اونایی که چی؟
(صحبت حضار) اونایی که کم مشروب میخورن و میفهمن چی میگن اشکال نداره
همین طورم هست، همین طورم هست، بله، خدا میگه من نمی گم که.
اگر کسی مست کرده ولی مستی ست که قشنگ قرائت (وَلَا الضَّالِّينَ) [فاتحه: آیه ۷] رو میخونه، هیچم اشتباه نمیکنه، آیه اینو منع نکرده که، شما اگه منع کنی که چه عرض کنم، با خدا دعوا داری.
(صحبت حضار)
بله؟
(صحبت حضار)
عملش حرامه
(صحبت حضار) ولی نماز رو میتونه
(حَتَّى تَعْلَمُوا) قید داره ببینید
(صحبت حضار) سکران که میره نماز رو میخواند
فرمایش آقای محمدی رو من تکرار می کنم. (لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَی) [نساء: آیه ۴۳] قبول، اگه دنباله نداشت در حال مستی نماز حرامه ولی هر مستی؟ نه (حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) [نساء: آیه ۴۳] پس تهدید کرده دیگه. این حتی (تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) تهدید کرده اون مستی حرام است با اون نماز خواندن که نمی دانید چه می گویید در نماز اما اگر مستی مختصری است که می دانید چه می گویید، این (لَا تَقْرَبُوا) نداره اصلاً، این
(صحبت حضار) در سکران هم همینطوره که اگر سکرش برود می تواند نماز بخواند
می فهمم هنوز سکر نرفته، ببینید این تعلیمانی زده
(صحبت حضار) عرضم تأییده فرمایش حضرت عالیست اون موقعی که حالا بالاخره سکران نیومده، کم خورده ولی نمیتونه نماز بخونه، ولی سکرش رفت میتونه
بله شکی نیست هر دو مثل هم اند، همون طور که می فرمایند. غیر از اینه؟
(صحبت حضار)
خب، خب، خب، حدثه؟ خب حدثه؟ اون حدثه؟
(صحبت حضار)
اجتناب نکردن، آقا اجتناب نکردن، ببینید اجتناب نکردن
آیا در حال نماز باید از لباس میته اجتناب کرد یا نه؟ اگر من پوشیدم حدثه؟ مگه هر چی اجتنابش واجبه حدثه؟
(صحبت حضار)
حدثه؟ حدث که نیست (قطع صدا)
نامحرم نگاه کند عمداً حرام است نماز رو هم باطل می کند، اما حدث نیست، آخه مگه هر چی، هر چی که نماز رو باطل میکنه حدث نیست که
حالا در اینجا ما طبق آیه، ملاحظه کنید (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى) [نساء: آیه ۴۳] تا کی؟ (حَتَّى) خیلی حرف در اینجا برای ما میاره. ببینید آیه است، روایه نیست که بگیم خب اینجاش اینطور، اونجاش اینطور، سندش فلان، مندش فلان، نه آیه است، به قول آقای خویی حفظه الله می گفتش که یه موقعی ما یه بیست و سه حکم از آیه (وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ) [نساء: آیه ۶] در بحث عربی تفسیر در بقعه مرحوم شیخ حسن، نجف استفاده کرده بودیم، به ایشون عرض کردم، خب چون تنها بودیم با هم بعضی حرف ها رو میشد ایشون بزنند، فرمودند بله روایات از باب أکل میته است، حالا همین طوره دیگه، از باب أکل میته است، مجبور میشه انسان بره تازه یقین کنه تواتری باشد، مخالف آیه نباشد، چه باشه، ملایم باشد.
حالا در اینجا (لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) [نساء: آیه ۴۳] غایت مطلب کرد تا بفهمید چه می گویید، بفهمید آنچه را می گوید الفاظ نماز است و منافی با نماز نیست. اگر به این فهم انسان برسد هنوز هم در حال مستی باشد نمازش درسته. اگر مستیش به این حد نیست که نفهمد چه می گوید از اولم که عرق رو خورد، اگرم نجس بود پاک، آب بکشه و این عرض می شود که نمازش رو بخونه و وضو لازم نیست و در قرآن شریف هم داریم راجع به عرض شود که نقض وضو، دو آیه داریم.
یک آیه همین (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ) [الانفال: آیه ۱۱] عرض می شود که و آیه سوره نساء و آیه دیگرم آیه مائده (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [نساء: آیه ۴۳] بعدشم (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [نساء: آیه ۴۳] و این مواردی که ذکر کرده، اون وقت شما اگر در سنتم چیز قطعی داشتید تازه بحث داشتیم با هم، اما شما در سنتم ندارید، نه در روایات شیعه و نه در روایات سنی این مطلب رو اصلاً نداریم.
حالا عرض می شود که نتیجتاً اینطوره، فقط بول است مطلقا، بول، غائط، الریح عرض می شود که ریح، چه از موضع معتاد چه غیر معتاد که از محلش خارج میشه، نوم هم چهارمی ست، عرض می شود که منتهی بقیه ملحقات نومه، پس چهار تا ما داریم، بقیه ملحقات نومه، چیزی که تغشیه میکند وجود انسان را ظاهراً و باطناً خواب باشد، مستی سخت باشد، جنون باشد، غشوه باشد، هر چه باشد.
مثل اون آیه (إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ) (أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا)
(صحبت حضار) (وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ)
بله؟
(وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ) [مائده: آیه ۳۳]
(يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ) چهار بُعد داره. اینجام (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ) [الانفال: آیه ۱۱] چهار تا بُعد داره، یک بُعدش رو قرآن ذکر فرموده بقیه ابعاد رو ما با تدبر در آیه و القاء خصوصیت قطعاً این مطلب رو می فهمیم.
اما چیزهای دیگر بخواد ناقض بشه اما برادران سنی ما، برادران سنی ما اقوال عجیب و غریبی دارند. بوسیدن زن وضو را از بین می برد، دست مالیدن به زن از بین می برد، استفراغ کردن از بین می برد، عرض می شود که یه خورده غش کردن اینم بعضیا میگن، از بین می برد و خون از بدن ریختن وضو را از بین می برد، از کجا میارید آقایون این حرف ها رو؟
من در سنتم مراجعه میکنم نه اینکه ما فقط روایت شیعه فقط، روایات سنیا رم مراجعه می کنم، بابا در روایاتتونم نیست، این رو از چرا میگید شما؟ خدا پدر شیعه ها رو خیلی بیامرزه که این حرفا رو نمی زنند، اگرم بعضیام اشتباه کنند مثل بنده.
(صحبت حضار)
بله اشتباه نمی کنم، معصومم من
خب این عرض می شود که باب نواقض وضو. باب نواقض وضو تقریباً به اینجا ختم میشه، بعداً ایشون میرن (الفصل الثانی فی آداب الخلوت) اینم بحث کنیم بعد راجع به خود وضو که بازم معرکه آراء است بین مذاهب شیعه فی مابین هم و مذاهب سنی فی ما بین هم.
اللهم اشرح صدورنا به نور العلم والیمان و معارف القران العظیم
من مثل اینکه دو سه دقیقه وقتی که هست من چندتا روایتم از رسول الله صلوات الله علیه نقل کرده بودم، این دو دقیقه عرض کنم خوبه، عیب ندارد اینطوری شد.
(فی فتح الباری) راجع به نوم، فتح الباری که مرحوم حاج عبدالله بن حمید اینو به من تعارفی داد اون رئیس سنی های کجا، جلد یک صفحه دویست نود و چهار، (عن النبی صل الله علیه و اله وسلم قال لا ینصرف حَتّی يَسْمَعَ صَوْتاً أَوْ يَجِدَ رِيحاً) این مال چیه؟ (لا ینصرف عن الصلاة) این ماله ریحه.
دوم راجع به نوم (و فی فتح الباری مسلم فی صحیحه فی قصت الصلاة بن عباس مع النبی صلوات الله علیه باللیل قَال فجعلتُ اذا) (قطع صدا)
چرتم که نمود اینجام میگرفت ابن عباس بیدار شو، نماز رو میخوندن، پس معلوم میشه چون نوم نیست این موجب عرض می شود نقض وضو نیست، این خلاف فرمایشات سنی ها است.
(و فی ان انس کان اصحاب رسول الله) این اصحاب رسول الله خیلی مهمه که کلاً (کان اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم ینتظرون الصلاة فَینعسون)
از بس انتظار میکشیدن چرتشون میگرفت، (حتی تَخْفَقَ رئوسُهُم) سرشون همینطوری می افتاد (ثُمَّ یقولون الَی الصلاة) خب اصحاب رسول الله چنین بودند، خب معلوم است که این فرمایش رسول الله هست که اگر خواب کامل باشد وضو رو از بین میبره، اما چرتکی که تغشیه النعاس باشد نه.
والسلام عیلکم و رحمته الله و برکاته
(صحبت حضار)
به عنوان علی ضوئه، ما که استفاده از قرآن کردیم، عنوان علی ضوء که این روایت تأیید باشه