جلسه صد و هشتادم درس خارج فقه

غسل

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

بحث اغسال.

برای انجام نماز که مشروط محوری ست، در طهارت از حدث و نجس و خبث، البته ظواهری هم دارد. از جمله لواحد صلاة، طواف بالبیت است که هم از قرآن استفاده می شود و هم از سنت که (اَلطَّوَافُ بِالْبَيْتِ صَلاَةٌ).

و لذا در مشترکاتش ما ملتزم هستیم، بدون طهارت از حدث یا خبث یا نجس، طواف بالبیت درست نیست، چنانکه صلاة هم درست نیست، إلّا در صورت اضطرار.

و همچنین مس کتابة الله که بحث شد. این سه بُعد ابعاد محوریه هسند در اینکه شرط است اگر تماس جسمانی انسان پیدا می کند با این ها که هرکدام تماسش مربوط به وضع خودشه، باید طهارت از این سه داشته باشیم.

مرحله دوم عبارت است از جنابت. جنابت چیست؟ من از برادران استدعا میکنم گر چه مجردید، مجرد تر بشوید، ما هم مجرد تر می شویم و خودمون را در محور اصلی قرآن از نظر کل بیانات ربانیه قرار می دهیم.

بنابراین آنچه در اذهان ما به حساب عرف متشرع بودن و عرف مقلد بودن و یا عرف مجتهد بودن و یا عرف لغت اجتهاد یا لغت تقلید یا لغت تفسیر یا لغت فقه بودن، ما این ها رو از خودمون خارج می کنیم و با چشم مجرد و فکر مجرد، بدون هیچ گونه تحمیلی و نه تجمیلی و نه تقویحی، ما صاف نظر می کنیم به آیات مقدسات قرآنیه که در متن است و در حاشیه هم سنت.

خوب نگاه کنید به این دو آیه. این دو آیه ای که یکی آیه چهل و سوم سوره نساء است. اگر در خدمت قرآن هستید باز کنید و یکی هم آیه ششم سوره مائده است.

این دو آیه مشترکاتی دارد، اما آیه مبارکه مائده یکی از اختصاصات چند گانه اش این است که بحث وضو را هم به طور مشروع کرده است، اما در آیه نساء بحث وضو نیست.

در آیه نساء مطلبی که انسان حساب می کند اضافه است، قضیه این است که اگر انسان مست باشد، در حال مستی، جوری که نمی داند چه می گوید، داخل مسجد شدن برش حرامه و نماز خوندن هم برش حرامه.

این مطلب دیگری ست که بین آیه نساء و آیه مائده عموم و خصوص من وجه است، در بعضی از جهات اشتراک دارند و در بعضی از جهات این اختصاص دارد و یا اون اختصاص دارد.

درست است ما به آیات مقدسات قرآن زیاد نگاه کردیم. ما رو عرض می کنیم با هم، طلاب حوزه قرآن هر جای دنیا هستند، اما اینجوری نیستش که چون ما قبلاً این آیات رو دیده ایم و فکر کردیم و بلکه نوشته ایم و در تفسیر الفرقانم آوردیم و هفت، هشت دفعه هم نگاه کردیم، اکتفا کنیم، نه اینطور نیست.

مگر نه این است که مجتهدین بزرگوار اسلام مخصوصاً فقهای شیعه، تجدد در رأی پیدا می کنند؟ این تجدد در رأی برای چیه؟ برای تفکر جدید است، دقت جدیده.

منتها این تجدد در رأی برای کسانی که محور فکریشون قرآن باشه کم پیدا میشه، سالی یه مرتبه، دو سالی یه مرتبه، چون محور معصومه.

اما کسانی که محور اصلیشون قرآن نیست تجدد در رأی زیاد دارند، خیلی زیاد دارند، اون صفحه چیزی، این صفحه چیزی دیگر، اون صفحه چیز دیگر. حالا، البته این بیان واقع است، بیان انتقاد نیست.

حالا به این دو آیه آقایون توجه بفرمایید که کسانی که قیام الی الصلاة می خواهند بکنند، چه چیزهایی شرط است به عنوان مقدمه، درست توجه بفرمایید.

آیا مقدماتی که منفصل از صلاة است یا متصل به صلاة است، اما مربوط به اصل صلاة نیست، منفصل از صلاتش یا متصل به صلاتش که جزء عینی صلاة نیست، مثل طهارت از حدث، طهارت از خبث، طهارت از نجس که جزء عینی صلاة نیست، قبل از صلاة باید آماده بشود، در صلاتم استقرار باید داشته باشد، اینا چند چیزه.

ما طهارت لازم داریم در صلاة. حالا صلاة که موضوع محوری ست. طهارت از چی لازم داریم؟ آیا فقط طهارت از حدث اصغر و اکبر لازم داریم و حدث اکبر چیست تازه؟ اصغر که می دونیم چیه. یا طهارت از نجس و خبث هم لازم است؟‌

آیا ما طهارت از نجس و خبث را چه در لباس انسان باشد و چه در بدن انسان باشد، از آیه وضو میفهمیم یا نمیفهمیم؟ اگر نمی فهمیم بنده عرض می کنیم من خیلی نفهمم، چون آیه وضو آیه منحصر به فرده که کل طهارت هایی که در نماز شرطه بیان کرده.

یک آیه است در قرآن شریف ببینید (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) [مائده: آیه ۶] همه، هر کس، هر چه هست (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ  فَاغْسِلُوا) [مائده: آیه ۶] چیکار میخواد بکنه؟

میخواد طهارت هایی که در صلاة شرط است، ما طهارت در فقه اکبر رو که بحث نمی کنیم، طهارت قلبی و طهارت عقلی و طهارت اخلاقی و طهارت عملی و این ها رو آیه دیگر بیان می کند. (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ) [عنکبوت: آیه ۴۵] (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] از این قبیل.

ولکن اون طهارتی که مربوط به ظاهر و باطن ظاهر است، در اون حداقل این آیه منحصر به فرد دارد بحث می کند و طهارتی که مربوط به ظاهر است یا ظاهر بدن است که طهارت از نجس است و طهارت از خبث است. حالا بقیش رو بعد عرض می کنیم، چون کم کم باید وارد شهر بشیم ها.

ما فعلاً هممون دهاتی هستیم، از بنده و شما همه. در شهر قرآن وارد نشدیم. حالا میخوایم در شهر قرآن وارد شیم، کم کم از آبادی ها وارد میشیم.

اول طهارت از بدن است از نجاست و از خباثت ظاهر رو داریم عرض می کنیم، بعد طهارت لباس است از نجاست و از خباثت، خب بعدم طهارت لباس است از غصب بودن، مال مردم بودن، چه بودن، مطالب دیگری. حالا در طهارت داریم بحث می کنیم.

و یک طهارت که هم باطن می شود حساب کرد و هم ظاهر یا برزخ بین الامرینه. طهارت در حدث، وقتی که حدثی صادر میشه، آیا باطن انسان نجس میشه؟ خب نه. یعنی باطن معصوم نجس میشه؟ اون وقتم خدا امر کرده، امر کرده بول و غایط، اگه انسان نگه دارد که حرامه احیاناً که خدا امر کرده یا مباح کرده، اینجا بیاد نقصه روح انسان بشه.

یه موقع عرض کردم در ابتدا باب وضو، نخیر معنی حدث این است که یک حادثه ای برای انسان حاصل شده است که اون حادثه ضرر به روح ندارد، ضرر به جسم هم ندارد، اما موقعیت نماز که معراج مؤمن است، مقتضی این است که اون حادثه برطرف شود.

کفش هایی که حضرت موسی پاش بود، حرام نبود که کفش بود، ولکن (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى) [طه: آیه ۱۲] چون وادی صلاة یک وادی خاصی ست که در اونجا انسان باید یک اختصاصات بیشتر از معمول رو داشته باشه و إلّا با اون کفشا راه رفتن موسی که بد نبود که، موسی که نمیاد کفش حرام یا کفش مرجوح و مکروه پاش کنه مثلاً.

بعضی از علمای بزرگوار اطلاع داریم که این ها یه دونه مباحم انجام ندادن، یک مکروه تا چه رسه مرجوح، مباحم انجام نداده یا واجب بود یا مستحب.

اون وقت موسی بن عمران که از انبیائه اولی العظم پنج گانه است در کل رسالت های الهیه، خب نمیتونیم بگیم که این حرام بوده مثلاً.

حالا ببینید، در آیه وضو نمیخوام توسعه بدم نه، چون مطلب، مطلبی ست که خودمم باید کم کم بتونم باورش کنم، با اینکه پنجاه سال رو قرآن ما داریم فکر می کنیم اما قرآن که این حرفا نیستش که، پنجاه سال و پونصد سال، دقت باید کرد. باید تجرد پیدا کرد.

همانطور که در معرفت الله هر قدر ما مجرده از علایق و بوائع و حوائق گردیم، هر قدر حجب أن تقصیر و أن قصور رو دور بزنیم، هر قدر حجب را تناسی کنیم، معرفت ما نسبت به حق سبحانه تعالی زیادتر می شود.

از نظره بُعد علمی هم نسبت به کتاب خدا، هر قدر حجبی که بر افکار و بر فطرت ها و بر عقول ما، بر اندیشه های ما هست این ها رو برطرف کنیم، حجاب زیاده، این ها رو ازاله کنیم این (لاَ اله) زمان بیشتری میخواد، قدرت بیشتری لازم داره، بزنیم کنار، اون وقت است که دید امام صادق پیدا می کنیم در فهم قرآن، نه اونقدر البته، تالی تلو معصوم میشیم.

یک خورده هلش بدید مثلاً میشه اونطور،‌ تا اونجایی که بشر امکان دارد عصمت علمی پیدا کند، انسان عصمت علمی پیدا می کند، خب بقیش که یل ربی لازم است و مقام عصمت مطلقه آخرین یا هر عصمتی لازم است، اون مربوط است به عصمت با افاضه ربانیه.

حالا (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) [مائده: آیه ۶] به همه داره میگه، ما همه میخوایم نماز بخونیم، چیکار کنیم؟ ما که میخوایم نماز بخونیم، خداوند امور قلبی رو دارد بحث می کند اینجا؟ آب و خاک و جنب و لامستم و من الغائط و سفر رو این ها کاری به امور قلبی فعلاً ندارد، در اموره غالبی داره صحبت میکنه.

خب اون چیزهایی که شرط است نسبت به غالب ما، قالب غلطه، نسبت به غالبه ما یا ظاهری ست که نجاست خبثی ست، نجاسته نجسی ست، ما همه میگیم نجاست.

عارضه خبثی ست، عارضه نجسی ست، عرض می شود که این دوتا و راجع به حدث هم عارضه حدثی ست، عارضه حدثی هم نمیخوام استناد به اجماع کنیم، کل مسلمین قبول دارند که دو تا حدث بیشتر نیست، سوم نداریم.

یا حدث اصغر است و یا حدث اکبره،‌ دیگه حدث اکبر چند قسم میشه همش اکبره، حدث اصغرم چند قسم میشه همش اصغره، یک حدثه اصغر است، یک حدث اکبر.

خدا هر دو رو خواسته بیان بفرمایید دیگه، خب بله. خدا فقط حدثه اصغر رو نفرموده، فقط نفرموده است که (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] این ماله حدث اصغره.

بعد (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶]، (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) این صفحه دوم باز شد. صفحه دوم در بُعد حدث، حدث اصغر است. پس کل احداث صغیره را شامله. چه اون هایی که صریحاً در جمله بعدی آیه ذکر شده، عرض می شود که (وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶].

و چه اون هایی که صریحاً ذکر نشده، در آیات دیگر ذکر شده، مثل نوم که (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ) [الانفال: آیه ۱۱] اونایی که ذکر شده.

و چه اونی که در آیه نساء ذکر شده، اون سکری که انسان رو جوری از خود بیخود کند که زوال ادراک قلبی ست.

خب ببینید در حدث اصغر خداوند متعال آنچه که می شود مزید سبب اصغر باشد، صددرصد ذکر فرموده که وضوست، البته بعدم تیمم جای او میاد مطلب دیگری ست، اصل محوری.

و بعداً که حدث اکبر است، اونی که ازاله می کند حدث اکبر رو. حدث اکبر چیه؟ حدث اکبر جنابت است به قولٍ مطلق جنابت معروفه. مس میت است، حیض است، نفاس است، استحاضه کثیره است، این ها احداث کبری هستند و با این احداث کبری که نمی شود انسان نماز بخوند. باید کاری بکند که این احداث کبری از بین بروند تا بتواند نماز بخونه.

پس برای (الَّذِينَ آمَنُوا) [مائده: آیه ۶] دو بُعد است از صلاة،‌ یعنی مادامیکه این دو بُعد از بین نره، نماز خوندن درست نیست، در حال اضطرار مطلب دیگریه.

بُعد اول بُعد اصغر. بُعد دوم بُعده اکبر.

بُعد اصغر این است که (جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] که حدث اصغره،‌ این زوالش با چیه؟ ازاله اش با وضوست یا اگر نبود تیمم.

و بُعد اکبر این است که نه با وضو گرفتن نیست، هم خودش حدث بزرگتری ست و هم این حدث بزرگ تر با فقط صورت و دست ها رو شستن به عنوان وضو از بین نمیره، همه بدن را باید شست. این بُعد اکبر است.

حالا در اینجا از بُعد اصغر تعبیر به بُعد نفرمود. چون خیلی ساده است و همگانی ست و حموم لازم نداره، چی لازم نداره، خب وضو گرفتن است دیگه، با عرض می شود که چند سیر آبم میشه وضو گرفت.

و لذا فرمود (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] این چیه؟ این ازاله کرد حدث اصغر را. حدث اصغر، مانع اصغر بود.

از بین بردن مانع اصغر، اصغر بود، آسون تر بود. بعد چی؟ (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] جنب یعنی چی آقایون؟ آقا جنب دو معنا داره. یه معناش رو همه می دانیم، میگن فلان کس جنب شد، حالا یا جنب با همبستر شدن شد یا با انزال شد یا با هر دو شد.

اما اگر زنی حائض شد نمیگن جنب، نمیگن دیگه. اگر نفسا شد نمیگن جنب، اگر استحاضه کثیره شد نمیگن جنب، اما قرآن میگد جنب،.

چون جنب یعنی چه؟ خب ما نمونه داریم. آخه لغت جنب لغت است و این لغت را من ها و شماها منحصر کردیم در اون بُعد خاص حدث اکبر که حتماً منی بیرون آمدن یا ادخاله چی هست در چه، یا هر دو.

اما اگر کسی مس میت کند که این حرفا نیست یا بزاید که این حرفا نیست یا حائض شود که این حرفا نیست یا استحاضه کثیره شود که این حرفا نیست، ماها نگفتیم جنب، خدا هم نفرموده؟ خدا از ما تبعیت میکنه؟

خب بریم ببینیم لغت قرآن چیه؟ (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] فاغتسلوا هم نداره اینجا.

ما سه تعبیر دارم راجع به برطرف شدن این بُعد. این بُعدی که انسان از صلاة دارد و تبعاً از طواف دارد و تبعاً از مس کتابة القرآن دارد که اونم لواحده.

این بُعدی که انسان دارد با چه برطرف می شود؟ با فاغتسلوا، فطهروا، حتی تغتسلوا.

اما بُعد اول که بُعد اصغر است با (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ) [مائده: آیه ۶] که این وضو هست برطرف میشه. ما نمی خوایم رو قرآن بذاریم ها، اگه حرف من، مثلاً شما فکر کنید میذارم، دستم رو بگیرید، جلومو بگیرید.

ما می خوایم خودمون رو آزاده آزاد آزاد کنیم که از کتاب الله مطلب بفهمیم و خدا می داند که منظور این نیستش که ما یه حرفی بزنیم که برخلاف برادران دیگر باشد.

‌کما اینکه علامه بزرگوار حلی که منظوحاته، منظوحاته رو زد کنار، خب علامه خیلی بزرگتر از این حرفاست که بله چون شیخ و سیده و کی و کی فرمودن، بنده میام علامه میشم و من میگم نخیر. مطلب این نیست و إلّا این فقیه نیست اصلاً معاذ الله سفیحه، من سفیح نیستم انشالله.

خب ببینید

(صحبت حضار)

اینا رو میدونم همه رو ولی کم کم داریم راه میریم، میگم ما هممون تو دهیم الان، با اجازتون من که تو دهم حالا شما تو شهری، ما میخوایم تو شهر بیایم یواش یواش، ببینیم چی میشه حالا.

ببینید اولاً این دو تعبیر رو ملاحظه بفرمایید. در سوره، در آیه مبارکه چهل و سوم سوره نساء اگر در خدمت قرآن هستید باز کنید شاید من اشتباه کنم، میفرماید (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳] تطهروا چرا نفرمود‌؟

آخه خدا اینجا فرمود فطهروا، اونجا و آخر این میفرماید که فغتسلوا، چرا؟ مگر اطهار اعم از اغتسال نیست؟ خب چرا. مگر اطهار که مبالغه در تطهیر است در باب اینکه انسان بتواند نماز بخونه، این فقط طهارت شستشو است؟ پس تیمم که شستشو ندارد که، اطهار تیمم میگیره دیگه که بعد مفصلاً بحث می کنیم.

(فَاطَّهَّرُوا) یعنی اون رمزی که خداوند مقرر کرده است، ولو کمی میفهمن. رمزی که مقرر فرموده است از برای شخص جنب، چنانچه از برای شخصی که محدث حدث اصغر است، اون رمز اطهار است. اگر تیمم است اطهار است، اگر غسل است اطهار است، اگر وضوست اطهار است.

منتها اطهار به وسیله وضو رفع حدث اصغر به وسیله غسل، رفع حدث اکبر اطهار آبی ست، اما اطهار تیمم بدل از وضو، تیمم بدل از غسل، اطهار آبی نیست، رمز خالی ست.

یک مرتبه رمز خالی ست که یک باید صورت انسان، چشم انسان، زبان انسان، مغز انسان، دست انسان، پای انسان، پاک بشه این مربوط (19:15) نه غسل میخواد نه تیمم.

یک مرتبه نخیر، این رمزی ست که با شسشتو حاصل می شود. رمزی که با شستشوی وضویی حاصل می شود، اگر آب دارید. رمزی که با شسشتوی غسلی حاصل می شود اگر آب دارید.

اما اگر (فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً) [مائده: آیه ۶] این رمز منتقل می شود از شستشوی وضوئی و شستشوی غُسلی ‌که بعض الشمول و تمام الشمول است، به چی؟‌ دست بزنید به خاک به اینجا بمالید. اینجا مرکز انسانیت انسانه.

ای انسان که خود را به افلاک رساندی بدان که تو هنوز خاکی.

حتی خود خاک بودنش در بودن است از خداست، تا چه رسد آنچه را که بالاتر حساب می کنیم که مطالب رمزی ست در باب رفع حدث اصغر و رفع حدث اکبر.

حالا ببینید در آیه سوره نساء میفرماید که (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] حساب داره، فغتسلوا نفرمود، ببخشید (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) [نساء: آیه ۴۳] اشتباه کردم (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳].

حساب داره، چرا (تَغْتَسِلُوا) فرمود؟ چرا (فطهروا) نفرمود؟ با اینکه وضو هم نداره آیه نساء، ولیکن آیه مائده وضو داره. چرا؟ حساب داره. اینجاست که بین علامه و فخر الدین اختلافه ما با فخر الدین موافقیم در این رأی.

اختلاف داریم که اگر انسان واجب است غسل کنه اما آب نیست، مجبور است تیمم کنه، با تیمم چنانکه می شود نماز خوند، مسجد هم می شود رفت؟ علامه و دیگران میفرماید بله، فخر الدین و بنده عرض می کنیم نه.

ما دو استناد به آیه می کنیم. آیه فرمود که (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاغتَسِلوا) چرا؟ برای اینکه دو مطلب در کاره. اگر فقط نماز در کار بود (فطهروا) که هم طهارت مائی رو بگیرد هم طهارت ترابی رو.

اما در اینجا نماز و مسجد هر دو در کاره. ببینید (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ) [نساء: آیه ۴۳].

سبیل چیه آقایون؟ مسجد، هم نماز در کار است هم مسجد. مجموع مسجد و نماز که در کار است، گاه نماز را در مسجد، گاه نماز را خارج از مسجد، گاه مسجد را بدون نماز، سه تاست دیگه.

این سه بُعد که هست، مخصوصاً بُعد مسجد و بُعد نماز منفصل، اگر چنانچه تیمم بدل از آب برای مسجد رفتن هم کافی بود، چرا فاغتسلوا فرمود؟ فطهروا نفرمود؟

آیا فغتسلوا که شستشوی با آب است، خاکمالی را هم می گیرد؟ این رو البته بعد باید بحث کنیم، به سوره نساء مراجعه کنید، ولی بعد بحث می کنیم.

ببینید حالا در آیه مبارکه نساء فاغتسوا است. اغتسال هم مربوط به کل بدنه، ‌کما اینکه در مسح رجلین (وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶].

اگر (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] نبود که تا اینجا ما مسح میکردیم. (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) بود محدودمون کرد طولاً، اما عرضاً ما استیعاب عرضی رو گفتیم، چرا؟ چون (أَرْجُلَكُمْ) استیعابه.

در اینجام عرض می شود که (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فاغتسلوا) (وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ) [مائده: آیه ۶] الی آخر.

پس باید غسل کرد. باید غُسل کرد برای نماز، اما برای مسجد رفتن هم غسل چه بخواید نماز بخونید، چه نه؟ نخیر، چون تیمم بدل اضطراری ست و رفتن در مسجد اضطراری نیست، مگه بعضی جاها، مسجد الحرام مثلاً میخواد ثواب کنه مطلبی دیگری ست که باید بحث کنیم، خب این یک.

حالا در آیه مبارکه مائده (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ) [مائده: آیه ۶] اونجا هم تغتسلوا داشت هم فاغتسلوا.

عرض می شود که (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] اینجا (23:23) اینجا غسل نیست (فَاطَّهَّرُوا)ست.

اما در آیه نساء عرض می شود که اغتسال داشت. قرآن رو باز کنید ملاحظه کنید، اگه من اشتباه کردم بفرمایید. آیه نساء اینطور فرمود (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳].

(حَتَّى تَغْتَسِلُوا) اغتسال محور قرار گرفته و اغتسال آخر مرحله است نه اطهار. اطهار آخرین مرحله نیست، چون اگر اطهار آخرین مرحله بود، بدل هم دارد اغتسال که تیمم است. تیمم بدل از غسله.

ولی در مسجد رفتن، چون مسجد رفتن در آیه نساء هست. در نماز بله، تیمم بدل از غسل هست، ولی در مسجد رفتن تیمم بدل از غسل نیست. اگر شما که مسجد رفتنتون ضروری نیست، تیمم بدل از غسل کردین، رفتن مسجدتون حرام است.

(عَابِرِي سَبِيلٍ) [نساء: آیه ۴۳] مطلب دیگری ست که در حاله جنابت رسمی هم هست که نه غسل کرده نه تیمم. حالا در اینجا می فرماید که (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶]

(صحبت حضار)

(حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳] همین دیگه من خوندم اینو، بله.

(حَتَّى تَغْتَسِلُوا) در اینجا چیه؟ در اینجا میفرماید که (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) بله؟ بعد (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] اغتسلوا نفرمود، حساب داره.

(إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] روی این حساب کنیم ما، آخه خدا که هر چی که بشه که نمیگه که، حسابه. یک جای یکه، دو جای دویه، یک و نیم جای یک و نیمه، یک و صد دهم، جای یه دهم، درست.

درست حروف در مواضعه خاص خودشه اشتباه نمیکنه، غلط نمیره، تقصیر نیست، قصور نیست، احاطه است، احاطه در کل تشریعیات و تکوینیاته.

خب ببینید، جنب کیه؟‌ با توجه به این مطلب که آیه مائده، آیه منحصره به فرده قرآن است در وضو و آیه دوم است در باب غسل و تیمم.

خب حالا که آیه منحصره به فرد است در باب وضو و غسل و تیمم، پس آنچه را در باب اطهار، در باب طهارت ظاهر بدن و لباس هم، از نجس، از خبث و در باب طهارت مقداری باطن بدن که طهارت از حدث اصغر و حدث اکبره، همه رو باید بیان کنه دیگه، همه رو بیان کرده.

بله یک نمونه از برای جنابت بیان فرموده است که عرض می شود که (وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] (لَامَسْتُمُ) رو ذکر کرده، چون (لَامَسْتُمُ) هر روز هست، حتی در طلبه ها، ولی اون های دیگر همیشه نیستش که.

این (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] همیشه شما دست به میت نمی زنید، همیشه همه حیض نمیشن، همه نفاس نمیشن، همه استحاضه کثیره نمیشن، تازه زن ها میشن.

اما اونی که معمولاً در دسترس همه است و نوعاً میرن زیر لحافت، دو تا سه تا صبح درمیان چهار تا در میان و این عرض می شود که (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶].

این (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] چی میخواد بگه؟ (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] حدثه ولی همه حدث های اکبر نیست. اون حدث عرض می شود که گل سر سبده معمولیه اکبرها رو (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] بیان کرده ولی منحصر به این نیست، چرا؟ برای اینکه (إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] باید جنب دیده شه.

جنب لغوین کیست و معنوین کیست؟ جنب لغوین کسی ست که دورتر است به نماز. خب سوال، جنب یعنی دور دیگه. (وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ) [نساء: آیه ۳۶].

جار الجنب یعنی جنبه نماز نمیتونه بخونه؟ میگیم نه آقا. آقا لفظ جنب هم مفرداً استعمال می شود، هم جمعاً استمعال می شود. ما که در تفسیر مشاهده میفرمودند عرض می کنم یعنی دور. منتها دوری فرق داره، در اینجا بحث سر نماز دیگه، مگه نیست اینطور؟

چون بحث سر نمازه، پس (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] (قطع صدا)

دوری از نماز چه دوری؟ دوری بیشتر از اول، دوری اولی دوری حدث اصغر بود، حالا دوری بیشتره.

دوری بیشتری ست که این دوری بیشتر را باید با اطهار، اطهار زیادتر از بین برد، اطهار زیادتر در بُعد شستشوی آب غُسل است و در بُعد عرض می شود که خاک هم این تیمم بدل از غسله، حالا هرجور هست اون اختلافی که هست بعداً.

(صحبت حضار)

بله،‌ چی؟‌

(صحبت حضار) این لغت دوری، دوری چیه؟

دوری فعلاً دوری بدنه، حالا می رسیم.

بدن انسان،‌ انسان، ببینید توجه کنید،‌ شخص مکلف،‌ که الان دور است از نماز خوندن،‌ یعنی نمیتواند به این حال نماز بخونه،‌ این شخص اصلش خود مکلفه،‌ لباس مطلب دیگری ست.

لباس مطلب دیگر،‌ مکان مطلب دیگر،‌ باطن مطلب دیگر،‌ ظاهر. این شخص از نظر بُعد ظاهری خودش،‌ نه ظاهر ظاهر که خبث و این حرفا نه،.

از بُعد ظاهری حدثی،‌ اگر حدث،‌ حدث اکبر است این دور است از نماز خوندن،‌ این دور باید نزدیک شه،‌ با چی؟ با (فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶]، باب احداث، اینو ما داریم بحث می کنیم. حالا

(صحبت حضار)

نه پس،‌ دوری شما دوری من،‌ دوریه بدن چیه؟ دوری،‌ بدن مرده که نماز نمیخونه که. دوری مکلف،‌ مکلف که دور است از انجام نماز و این نماز دارای دو بُعده.

نماز یک بُعد ظاهری دارد و یک بُعد باطنی دارد و انسان مکلف با ظاهر و باطن نماز میخونه،‌ اما ما نماز ظاهر رو داریم بحث می کنیم.

این نماز ظاهری که انسان میخوند ولو در باطن چیزی نیست،‌ این اگر این انسان مکلف زنده،‌ دور است در این حالت که نماز بخواند برای برطرف کردن دوری (فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] اینه دیگه.

(صحبت حضار)

بله؟

(صحبت حضار) این دوری مقطعی هست؟

مقطعیه بله، پس چی؟ مقطعیه بله، دوری کلی که نیستش که،‌ ‌کما اینکه حدث اصغر دوری کلی نبود، با وضو برطرف میشد،‌ اینم دوریه مقطعیه. حالا ملاحظه کنید.

(صحبت حضار)

نه، برای اینکه این دوری رو خدا دستور داده،‌ خدا دستور داد زن بگیره،‌ خدا دستور داد بچه درست کن،‌ خدا، چطور منقصه است؟ اصلاً حدث اصغر و اکبر منقصه نیست اصلاً که،‌ منقصه نیست.

(صحبت حضار)

اونم منقصه نیست،‌ اونم منقصه نیستش که،‌ مگه (30:01) اشکال داره؟

شما یک آیت الله کبرایی فوت کرده،‌ میبیوسیدش کاری بدی کردین؟

(صحبت حضار)

میدونم ولی این دوری یک آدابی ست در نماز،‌ من در صفحه صد و شصت چهار اینطور نوشتم

(صحبت حضار)

دوری مجموع مکلف

(صحبت حضار)

آخه لیسَ فی مسح من القیاس

(صحبت حضار)

آخه باز لیسَ فی مسح من القیاسه، بنده که مکلفم نماز بخونم جسمم مکلفه بخونه یا روحم یا هر دو؟

(صحبت حضار) هر دو.

خیلی خب ما هر دو داریم میگیم. پس این جوابشه.

(صحبت حضار)

اون مطلب دیگه ای شد، ببینید هرکدوم جای خودش،.

حالا ملاحظه بفرمایید، در صفحه صد و شصت چهار ملاحظه بفرمایید آقایون، اینطور من نوشتم (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا الجُنُبُ تَأتی مُفرداً کَ ففَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ) دنبالش (وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ).

(لَا يَشْعُرُونَ) [قصص: آیه ۱۱] سوره بیست و هشت آیه یازده (فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ) [قصص: آیه ۱۱] چی (بَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ)؟ خواهر موسی، موسی را از دور دید.

باید این موسی از پستان مادر خودش شیر بخوره، اما این بچه رو از نیل گرفته است فرعون و برده اونجا رو، هیچ پستانی رو نمیگیره و عرض می شود که به هر کسی، نباید پیغمبر بزرگوار، باید پیغمبر بشه این از پستان کسی بگیره.

(رَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ) [طه: آیه ۴۰] قراره در اینجا،‌ چه جور؟ به اینجور (فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ) [قصص: آیه ۱۱] خواهر موسی از جنب دید،‌ موسی جنب بود، دید؟‌ خواهر موسی جنب بود؟ نه أن بُعدٍ.

حالا این جنب رو میخواید مفرد بگیرید دوری، یا نه اینکه جمع دوری ها، دوری هام میشه. حالا دوری، از یک مکان دوری خواهر موسی، موسی رو دید و معمولاً اینطوره.

اگر انسان بخواد کسی که، چیزی که بهش علاقه داره زیاد، چشمشم خیلی تیز بین نباشه، این نگاه کنه میفهممه، تشخیص میده.

حالا موسی را خواهر موسی به امر الهی، به خواست مادر موسی، میخواد بیارن ‌که مادر موسی شیرش بده. (فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ) [قصص: آیه ۱۱] خداوند جنب رو اینجا مثلاً برخلاف حقیقت استعمال کرده؟ مگه حقیقت جنب یعنی چه؟

حقیقت لغت جنب یعنی دور، گاه دور است زماناً، گاه دور است مکاناً، گاه دور است شکلاً، گاه دور است مالاً، گاه دور است عقیدتاً، گاه دور است، دوری ها فرق داره تا ببینیم نزدیکی چیه؟ در اینجا (فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ) [قصص: آیه ۱۱] این یک.

دو، (وَالْجَارِ الْجُنُبِ)

(صحبت حضار)

حقیقت، مجاز دلیل نمیخواد ولی اصلاً مجاز یعنی چی؟ اصلاً حقیقت جنب یعنی چی؟ اگر جنب رو اختصاص بدن به اون جنابت معمولی این مجازه.

(صحبت حضار)

میگم اگر جنب رو اختصاص، جنب که دل لغت کل دوری ست، اگر جنب رو وصل کنند در معنای خاص جنابت این مجازه، این دلیل میخواد.

ما که دلیل نمی خوایم. ما دلیلمون این است که لغت قرآن دلیل ماست. منتها در اینجا که راجع به نماز استعمال شده یعنی دور از نماز.

کسی که دور از نماز است، در چه؟ در حدث اکبر. این حدث اکبر رو بگیم منحصر است به این جنابت؟ نخیر، مس میت هست، حیض هست، نفاس هست، استحاضه کثیره هست، همه این ها جنبه. حائض جنب است، مستحاضه کثیره جنب است، مماسه میت جنب است، نفاسا جنب است، منتها ما اصطلاح نکردیم، خدا که تابع ما نیستش که.

آیه دوم ملاحظه کنید، می فرماید که (وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ) [نساء: آیه ۳۶] جار الجنب کیه؟ اینکه میگد شما باید به جار الجنب تون و صاحب الجَنبتون خدمت کنید، یعنی همسایه که جنباً باید خدمت کرد، اینا که جنب نیستن باید خدمت نکنیم، اینکه نیستش که.

اگر بخوایم لفظ جنب رو به اون معنایی که ما گرفتیم نخیر، (جَارِ الْجُنُبِ) نه اینجور است که شما فقط همسایه که نزدیکه بهش خدمت کنید نه، همسایه دور هم.

(صحبت حضار)

بله؟

(صحبت حضار)

حقیقته دیگه، حقیقته، ما داریم حقیقت میگیم.

(صحبت حضار)

اگر وصل کنند در جنابت اونجوری مجاز میشه، این دلیل که ندارد، برای اینکه برخلافشه.

پس ببینید ما قرآن را که کلید فهم قرآن، یکی از کلیدهای فهم ادبی قرآن در ظاهر، لغت است. خود قرآن لفظ جنب را سه جا استعمال کرده است.

یک جا در همین آیه مبارکه مائده و دو جا هم یکی در (وَالْجَارِ الْجُنُبِ) [نساء: آیه ۳۶]، یکی هم در عرض می شود که (فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ) [قصص: آیه ۱۱] اون دو تا شاهد است، ولو لغت خودشه.

ولی لغت قرآن شاهد است بر اینکه جنب یعنی دور. در اینجا یعنی دور از نماز. دور از نماز با دوری چیه؟‌ دوری اصغر که قبلاً فرمود، پس دو قرینه شد.

یک دوری از نماز است یادم نره، یک، دوری از نماز است دو، دوری أبعد است، دوری اصغر نیست، چون دوری اصغر را قبلاً ذکر فرمود، چیکار کند برطرف شه، فرمود وضو بگیر.

و این دوری اصغر بعداً هم ذکر میفرماید (وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] این (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) دوری اصغر را اشاره میکنه.

(أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] هم یک مصداق خیلی عالی معمولی دوری اکبر رو بیان میکنه، ولو ما دوری های اصغر دیگرم داریم که باد از انسان رها بشه، لزومی نداره مستراح، باید تو خیابون از انسان رها بشه، این وضو باید بگیره یا نه؟ اونی که معمولیه اون رو بعداً عرض می شود که ذکر میفرماید.

(صحبت حضار)

اصطلاح چی؟ اصطلاح کی؟

(صحبت حضار)

قرآنه دیگه،‌ کو؟ کو؟

(صحبت حضار)

فقها که قرآن نیستند، اصطلاح خدا رو ما داریم میگیم. آخه فقهام باید تابع خدا باشند و هستند انشاالله، گفتم ببینید ما باید مجرد بشیم. ما باید درست نگاه کنیم که چی چی داره میگه قرآن، لغت چی میگه.

حالا من یه سوال میکنم از برادران

(صحبت حضار)

نخیر در لغت نیست. اصطلاح فقهی به درد نمیخوره، اصولی، اصطلاح فقهی به درد نمیخوره، فلسفی به درد نمیخوره، اصولی به درد نمیخوره، عرفانی به درد نمیخوره، اخلاقی، این دو اصطلاح به درد نمیخوره.

(صحبت حضار)

چون نظر داشته مام داریم عرض می کنیم، شمام موافقید با این عرضی که من می کنم. ببینید مثلاً یکی از اصطلاحات فقهی که ما داریم، مکروه مگر نیست؟ اینو صدها مرتبه گفتم، ولی خب مکروه چیه آقایون؟

مکروه در اصطلاح فقهی چیه آقایون؟ مرجوح، خلاف نص قرآن است، هر جا لفظ مکروه در قرآن استعمال شده چه مکروه تکوینی و چه مکروه تشریعی یعنی أغلظ حرمتاً.

أغلظ حرمتاً تشریعی حرام قوی ست و أغلظ حرمتاً تکوینی یعنی تکوین غلیظ. تکوین مذکور غلیظ.

از جمله سوره اسراء رو باز کنید آیات رو ملاحظه بفرمایید، اوایل اسراء (كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ) [الاسراء: آیه ۳۸] به همه تفاسیرم که امکان دارد تفسیر کرده، مراجعه کنید ببینید چی میشه، (كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا) [الاسراء: آیه ۳۸] چیه؟‌

(سَيِّئُهُ) چیه؟ (سَيِّئُهُ) شرک بالله است، عقوق والدین است، زنا است، بچه کشتن است.

حسنه چیه؟ حسنه عبادت الله است، احترام به والدین است، چه است. بزرگ ترین واجبات رو قبلاً ذکر فرموده و بزرگ ترین محرمات رو که وسطه.

این بزرگترین واجبات و بزرگترین محرمات که قبلاً ذکر فرموده رو (كُلُّ ذَلِكَ) [الاسراء: آیه ۳۸] یعنی چه؟ یعنی اون چند تا واجب خیلی گردن کلفت و این چند تا حرام خیلی گردن کلفت.

(سَيِّئُهُ) اش کدامه؟ حرام دیگه. (كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا) [الاسراء: آیه ۳۸] چرا محرماً نفرمود؟

(صحبت حضار)

نه ما نمیخوایم اینطوری حرف بزنیم. این (كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا) [الاسراء: آیه ۳۸] آقایون عند الرب رو قبول داریم ما یا نه؟ فقهای بزرگوار اسلام عند الرب رو هممون قبول می کنیم.

بنابراین اصطلاح رو برمیداریم. میگیم واجب، حرام، مباح، مستحب، مکروه نه مرجوح. چون شما لفظ مکروه رو اصطلاح فرمودید، هر جا در قرآن شریف یا در سنت، (شرعَ علیٌ) میگید خب مرجوحه و حال آنکه بعض داره (کرَهَ علی ذلک وَ مَا کانَ یکره الحلال) (38:26)

اونم داره بعضی وقتا، نمیخواد داشته باشه، ببینید یک باب مفصل از مکروهات اضطراری از بین رفت شد محرمات، بله؟

(صحبت حضار)

آقا مشروح داریم عرض می کنیم

(صحبت حضار)

مکروه ثلاثه مجرده، مکروه

(صحبت حضار)

ما مجرد داریم میگیم، مکروه مجرده آخه

(صحبت حضار)

ببینید، کره، یکره، مکروهاً،‌ کار هم مکروه درسته؟ ما اینو داریم بحث می کنیم، همین که شما میفرمایید. کره، یکره، کاره، مکروه.

این مکروه که در فقه ما، فقهه شیعه و سنی به معنای مرجوح است، در قرآن و لغت قرآن أشد حرمتاً هست (كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا) [الاسراء: آیه ۳۸].

اونایی که، اون بداش رو، میدونیم بداش کدومه، زنا، آدم کشتن، شرک، لات پرستی، اینا مکروهه. خب چیکار کنیم اینجا؟ تأویل کنیم بگیم که نه مکروه یعنی حرام، خدا بلد نبوده حرف بزنه، یعنی خدا لغت حرام بلد نیست بگه؟ خب میگفت حرام، فرمود مکروه.

پس مکروه بالاتر از حرامه. این مکروه از حرام بالاتره و کل قرآن شریف همینطوره، در هر جاش مثلاً فرض کنید که (كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ) [بقره: آیه ۲۱۶].

بفرمایید، آیا انسان جانش رو از دست بدهد بدون چیزی که دستش بیاد، چی از این بدتر است برای انسان؟ هیچی (وَهُوَ كُرْهٌ) [بقره: آیه ۲۱۶].

ببینید میگه ما قتال رو نوشتیم، شما به طبیعت الحال، لو خلیتم و تباتم، سخته آدم بره جنگ کنه برای چی؟ بره جنگ که چنین و چنان و بُعد مادی هم نداره. (كُرْهٌ لَكُمْ) [بقره: آیه ۲۱۶] این (كُرْهٌ) واقعاً اینطوره.

یا اینکه (وَيَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَنَاتِ) [نحل: آیه ۵۷] (وَيَجْعَلُونَ لِلَّهِ مَا يَكْرَهُونَ) [نحل: آیه ۶۲] اونی که بدشون میاد برای خدا قرار میدن، اینا از دختر آنقدر بدشون میومد که میکشن دختر رو، گوسفنداشون و همه رو نمیکشتن، الاغاشون رو نمیکشتن، موش هاشون رو نمیکشتن، سگاشون رو نمیکشتن، دختر رو میکشتن (وَيَجْعَلُونَ لِلَّهِ مَا يَكْرَهُونَ) [نحل: آیه ۶۲] اونی که بدتر از اونه چیه؟

ببینید چه کراهت در بُعد تشریعی، چه کراهت در بُعد خبری، چه کراهت در بُعد تکوینی، تمام اونجا، قرآن که به اندازه لغت باید قبولش کنیم اقلاً. قرآن رو در تمام محاور باید قبول کنیم، به اندازه لغتم قبول می کنیم، برگردیم حالا.

پس جنب کیه؟ جنب اونی که قرآن میگه.

حالا شما رو این آیه دقت بفرمایید. اگر چنانچه حائض، نفسا، مستحاضه کثیره، ماس میت، این چهار تا حدث اکبر میارن، اگر این ها که حدث اکبر میارن به اتفاق جمیع علمای اسلام، شک نداره ها، اگر این ها حدث اکبر بیارن غسل از بین میره یا وضو؟ غسل دیگه.

خب خدا در اینجا چه فرموده؟ فرموده (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] این هم اثباته هم نفیه.

اگر جنب اید (فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] تا بتونید نماز بخونید، اما اگر جنب نیستید حالا وضو دارید یا ندارید، اگر جنب نیستید همینطور برید نماز بخونید، یعنی حائض وضو بگیره نماز بخونه یا وضو هم نگیره، حائض غسل نکند نماز بخونه، نفسا غسل نکنه نماز بخونه، مستحاضه کثیره همینطور، ماس میت غسل نفرموده نماز بخونه، چرا؟ چون خداوند داره میگه چیکار کنه برای اینکه نماز بخونه.

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] دیگه چیز دیگه نیست، شما که می خواهید نماز بخونید در بُعد اینکه باید بدنتون در ظاهر چه جور و که خبث است و نجس و در باطن که این تأویل حدث میشه، حدث اصغر، حدث اکبر.

حدث اصغر و فرمود وضو، حدث اکبرم باید همه رو بگه دیگه، اگر همه حدث اکبر مراد نباشد پس تعارض می شود بین سنت و قرآن.

بین روایاتی که میگد در اون چند چیز واجب است انسان غسل کنه تا نماز بخونه، میگیم چرا غسل کنه؟ قرآن که حصر کرد که، و حصر است نمیخوام بگیم ادات حصر است در اینجا.

در اینجا خداوند همانطور که فقط با وضو میگد حدث اصغر برطرف میشه، فقط هم با غسل در بُعد آب، شستشویی، حدث اکبر برطرف میشه.

اگر حدث اکبر همین جنابت معمولی ست، پس حدث های اکبر دیگر اکبر نیست، اصغر هم نیست. همینطور انسان برد نماز بخونه. این حرف البته دنباله دارد، شما

(صحبت حضار)

سنت که نمتونه معارضه با قرآن بکنه که

(صحبت حضار) معارضه نیست

اولاً

(صحبت حضار) معارضه نیست

خب این یک حرف، ببینیم معارضه هست یا نه اینو عرض خواهیم کرد.

دوم، جایی که قرآن می تواند بدون اضافه گفتن مطلب رو بیان کنه چرا بگیم مراد نیست؟ قرآن میگد (إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] (جُنُبًا) که می تواند از نظر لغوی تمام احداث کبیره رو بگیره، چرا محدودش بکنیم بعد بگیم سنت گفته؟ این چه کاریه؟

(صحبت حضار)

لغتاً که اینطوره، شما که قبول دارید،‌ عربید که شما

(صحبت حضار) جنب لغتاً دوریه

درسته، حائض دوره از نماز یا نه؟‌ حائض؟

(صحبت حضار) من نگفتم دور نیست

دور و نزدیکه

(صحبت حضار)

شما باز رفتید رو اصطلاح

(صحبت حضار)

حالا میرسیم سراغ اطلاق، ببینید، این بحثم ما

(صحبت حضار)

بله صبر کنید، باز رفتید رو اصطلاح، باز رفتید رو اصطلاح، ما به اصطلاحات کاری نداریم.

(صحبت حضار)

ما یک جنب معنوی داریم، یک جنب دخولی داریم، یک جنب حیضی داریم، یک جنب نفاسی داریم، یک جنب استحاضه ای داریم، یک جنب مس میت، این حرف رو داریم میزنیم دیگه.

(صحبت حضار) جواب من رو ندادید، میگم الان من رفتم غسل جنابت میکنم، غسل کردم

از جنابت چی اراده کردید؟ همون که همه اراده می کنند، فایده نداره. شما از جنابت خارج نمیشید، اما اونی که قرآن اراده میکند خارج میشه از جنابت، اگرم حیض باشید از حیض خارج میشید، اگرم نفاس باشید، از نفاس خارج میشید.

اللهم اشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لمَا تحبوه و ترضاه و جنبنا عمّا لا تحبوه و لا ترضاه

و السلامُ علیکم