جلسه صد و هشتاد و نهم درس خارج فقه

زناشویی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله الرّب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

(أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ) [بقره: آیه ۲۲۲] (نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ) (وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ) [بقره: ۲۲۳]

(صحبت حضار) (وَاتَّقُوا اللَّهَ)

بله؟

(صحبت حضار) (وَاتَّقُوا اللَّهَ)

(وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ) [بقره: ۲۲۳]

این نکته ای که حالا می خوام عرض کنم حضور برادران تکراری ست، اما از تکرارهایی که خدا می کند.

در قرآن شریف چقدر امر به تقوا ما داریم. خب یه مرتبه کافی بود. در خطبه های امیرالمومنین صلوات الله علیه تمامش ابتدای به تقوا الله و اختتمام به تقوا الله است.

چون ریشه زندگی مکلف تقوا الله است، تقوا الله است در دو بُعد سلبی و ایجادی که سلبش (لاَ إلَهَ) است و ایجابش (إلاّ اللهُ) است و این تقوا الله بر محور (لاَ إلَهَ إلاّ اللهُ) در کل عقاید و علوم و افکار و اخلاق و اعمال و شاید و نشایدهای انسان و باید و نبایدهای انسان، نقش بسیار ریشه ای و اصلی دارد، از این جهت تکرار نیست.

حالا ما با توجه به این جهت که محور تفکرمون قرآنه، چه در فقه که این جلسه فارسی ست و چه در تفسیر رسمی قرآن به زبان عربی که در جلسه بعدی ست، محور کارمون قرآنه.

پس تماس فکری ما و تماس تدبری ما با کلام الله است. ما چطور در نماز که عمود الدین و عماد الیقین است باید قلبمون از هر که و از هر چه خالی باشد جز الله تا فقه اکبر از نظر و هر قدر، هر که و هر چه در قلب ما غیر از الله و توجه به الله قرار بگیرد، همون مقدار این نماز از نظر معرفتی ناقصه.

همچنین ما می خوایم روی محور کلام الله فکر کنیم. کلامی که قطعاً صادر است و قطعاً روی حساب ربانی این کلام القاء شده است به قلب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم.

کلامی که امام است بر رسول و امام است بر ائمه بعد از رسول و به طریق اولی امام است علی طول الخط در عرض و طول مکان و زمان جهان تکلیف و ما در حوزه مقدسه ای و در خانه خدا قرار گرفته ایم. با توجه به این جهات باید که همه وجود ما تفکر باشد.

خالی باید باشیم از نظرات دگران، از افکار، از احتمالات. از خیالات، حتی از فتاوا و روایات زیرا اون ها گوناگون اند، اما قرآن وحدت دارد.

در دلالت، دلالت واضحه موصله است. در دلالت تعقیدی ندارد و در مدلول هم تعقیدی ندارد. (إنَّا أَنْزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ).

نه اینکه لفظاً عربیاً، حکمی ست عربی. یعنی حکمی ست روشن. روشن است از نظر دلالت. در بالاترین قله و از نظر مدلول در بالاترین قله و از نظر انسجام در بالاترین قله و از نظر مراعات جهات درونی و برونی مکلفان در بالاترین قله. فروگذار که نکرده است.

ما رو این آیات داریم فکر می کنیم. ملاحظه بفرمایید. در باب حیض که قرآن شریف در حکم حیض، حکم جنسی در حالت حیض و حکم غسل بعد از تمام شدن حیض، فقط یک آیه دارد قرآن شریف و بعد هم مطلب مهم دیگر، خب باید رو این آیه فکر کنیم.

چجوری فکر کنیم؟ ما با حیاتر از خدا باشیم. خدا لفظ حیض رو فرموده ما نگیم. بعضیا بدشون میاد. خداوند (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ) [بقره: آیه ۲۲۲] فرموده، (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] فرموده، (فَأْتُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] فرموده، (أَوْ  لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] فرموده. این امور جنسی را با کنایه بسیار مؤدبانه ربانیه بیان کرده.

ما از خدا با ادب تر باشیم؟ این کمال بی ادبی ست که ما در امور جنسی که می خوایم تفقه کنیم و از قرآن مطلب صافی بفهمیم که بعد روایات را و اقوال را و شهرت ها را و نظرات را عرضه بر قرآن کنیم، آنچه را درست از قرآن فهمیدیم اون درست است و آنچه را خلاف ظاهر یا نص قرآن است نادرست است، چه کنیم؟

رمل و اسطرلاب بیاندازیم؟ خواب ببینیم؟ فکر نکنیم؟ نگوییم تا نفهمیم؟ و ننویسیم؟ آخه بعضیا مقدس تر از خدان. من یه جمله ای عرض کنم حضورتون.

یه مقدمه مختصری ست. در چهل سال پیش یه رفیقی داشتیم در تهران که این خیلی مقدس بود، مقدس. یه روز ما رو ناهار دعوت کرد خونش و رفت تو حوض خونه غسل کرد اومد جمعه بود.

بعد به من گفت آقای صادقی، من می دونی چجوری غسل کردم؟ گفتم خب بفرمایید. گفت من با لنگ رفتم تو آب با اینکه هیچکس نبود. گفتم، چرا؟ گفت از خدا حیا کردم.

گفتم از بی معرفتیت حیا نکردی که خدا از زیر لنگم می بینه؟ آنقدر بعضیا مقدسن. خب شما چه لنگ بذارید، چه نگذارید، یعنی آنقدر انسان بی معرفت باشه و آنقدر مقدس تر از خدا باشه؟

یه زنی شوهر دوم کرده بود رفت خدمت رسول الله صلوات الله علیه، حالا هم آیه نقل می کنیم هم روایه. گفت یا رسول الله این شوهر دوم که کردم مثل اینکه جور نیست. فرمود چطور؟ فرمود إنَّ عورته کعورت الصور. مثل سر لباسه، سر لباس نرمه به جایی نمیرسه که.

خب این سوال رو یه زن از پیغمبر می کنه. آیا زن حیا کنه؟ خب اگه نه سوال نکند بی حیایی کرده. لا حیا فی الدین، در دین که حیا نیست.

برادران توجه بفرمایید. من سنگ به سینه شخص خودم نمی زنم. خدا می داند که محور فقط قرآنه، ولو هزار بار من و شماها تکه تکه شویم که قرآن موج بدهد در حوزه های اسلامیه.

بهانه درنیارن. فلانی می خندونه، فلانی حیض می گه، فلانی نفاس می گه. خب پس کی بگه؟ خب خدا هم گفته. پس خدا رو هم عبادت نکنیم؟ این یه جمله.

دوم اینکه ما در آیاتی، مخصوصاً آیه ای که منحصر به فرد است در قرآن خیلی باید فکر کنیم. اونقدر ظریف خدا صحبت کرده. ظرافتٌ ربانیة، ظرافتٌ صادقیه داریم، ظرافتٌ محمدیه داریم، ظرافتٌ شیخ انصاریه داریم، ظرافتٌ صادقیه که من باشم.

امام صادق که من خاک کفششم حساب نمیشم داریم، اما عین ظرافتٌ من ظرافة؟ خدا با جهان تکلیف صحبت کرده. (بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ) [شعراء: آیه ۱۹۵] سخن فرموده و این سخن، آخرین سخن وحی است.

اونقدر روشن بیان فرموده که تاریک ها هم اگر مقداری بخوان در روشنایی قرار بگیرن، خب می فهمن، تا چه رسد روشن ها. اصلاً صحیح است این جمله گفته شود. چرا قبل از رجوع به روایات و اقوال آیه می خوانیم؟

این معنیش است که چرا قبل از رجوع به مش غلام حسین چای ریز آیت الله العظما به آیت الله مراجعه کنیم؟ خب چایی ریز، چایی باید بریزه.

یه مطلبی هم از اون وقت، بعضی وقتا نقل می کنه، درست نقل می کنه، اشتباه نقل می کنه، تقیه می کنه، نقیه می کنه، مقیه می کنه، شقیه می کنه.

ما چرا آیت الله العظما را که آیات قرآن شریف است تو ذهنمون اینطور نقش بسته که قرآن را بدون حدیث نمی شه معنا کرد، اما حدیث رو بدون قرآن می شود معنا کرد؟

احادیث که آنقدر مرض دارد، تقیه دارد، تفسیر دار، نسخ دارد، ملاحظه شخص دارد، ملاحظه زمان دارد، چه دارد، چه دارد، چه دارد، چه دارد، (ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ) [نور: آیه ۴۰] اینو ما محور می گیریم؟

اما قرآن رو ما نمرّ مرّ صحات، خب فکر کنید رو آیات، ببینید چقدر راه رو برای ما نزدیک می کنه اگر رو آیات فکر کنیم.

حالا، ما از ادب قرآن که تجاوز نمی خوایم بکنیم که. اگرم یه مقداری توضیح است، توضیح در حقیقت واضح است، منتها بعضی وقتا برا من واضح نیست. خداوند در این دو آیه مبارکه چی می خواد بفرماید؟ (وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲].

اولاً از نظر ادبی صحبت کنیم. البته تکرار نیست، آنچه را که من در دو تا تفسیر نوشتم الان تبلور داره ها، یعنی مطالبی ست که خودمم قبلاً توجه نکرده بودم، چون حالا، حالت محوریت خاص فقهی داره. قبلاً ضمن آیات تفسیری قرآن بود.

و انسان در ترقی ست دیگه، انسان در تکامل است دیگه، حتی رسول الله صلوات الله علیه در معرفت الله نه در عبادت در تکامل است. (وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ) [حجر: آیه ۹۹].

نمی خوام خودمو وصل کنم به رسول الله. ما که خاک پای رسول الله حساب نمی شیم.

خب ببینید، (وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] عن الحیض نفرمود، عن قُبُل النساء نفرمود، عربی می گم که سخت نباشه. عن دُبُر النساء نفرمود، عن المابین السرة و الرکبة نفرمود، عن کل جسمٍ النساء نفرمود، (وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲].

محیض یه جمله ای ست که چند معنا دارد. مفعل، اسم مکان است، اسم زمان است، مصدر است، اسم مصدر است، خب باید بیش از یک معنا مراد باشه. اگر بیش از یک معنا مراد نبود فقط یک معنا مراد بود، لفظ همونو میاورد دیگه. مگه اینطور نیست؟

مثلاً راجع به حیض، مثالم از خود قرآن بیاریم. راجع به عده قرآن فرمود (ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ) [بقره: آیه ۲۲۸]، ثَلَاثَةَ الحیض نفرمود، ثَلَاثَةَ ابکار نفرمود، (ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ) [بقره: آیه ۲۲۸] فرمود.

چرا فرمود؟ خواست گنگ کنه ما رو اونم در یه دونه آیه؟ نه بر خلاف فتاوای شیعه و سنی به احترامی که به شیعه ها زیاد قائل هستیم، احترام بیشتر به کتاب الله قائلیم، خدا می دونسته چی بگه یا نمی دونسته؟ همینطوری گفته؟ به جای اینکه بگد که شرق گفته کل عالم که ما گیج بشیم؟ نه.

این (ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ) [بقره: آیه ۲۲۸] که می فرماید (وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ) [بقره: آیه ۲۲۸] پس سه حیض بود، ثلاثة حیَض بود. سه طهر هم نیست. ثلاثة اطهارة. سه تا سه تاست.

یا نه فرض کنید که یه سه تاست، یه دو تا، بالاخره ثلاثة قروء هم صیغش قروء، اقرء نیست جمع کسره است. هم قرء اعم از طهره. لفظ اعم رو چرا خدا ذکر کرده؟ خواسته ما رو کور کن؟ خواسته اختلاف بیندازه؟ نه پس هم سه حیض و هم سه طُهر.

با تداخل، اختلاف حدود شش الی چند روز عرض می شود که، می شود با فتاوایی که فقهای بزرگوار اسلام فرمودند. آیا مستند ما غلط است؟

اگر ما استناد می کنیم که خداوند دانسته به تمام معنی الکلمه فرموده است (ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ) [بقره: آیه ۲۲۸]؟ اگر مراد از قروء حیَض بود ندانسته بود عبارت. اگر مراد از قروء اطهار بود ندانسته بود عبارت.

فصاحت عبارت این است که نفس به اندازه معناست صددرصد. معنا به اندازه لفظ صددرصد، این فصاحته و إلّا فصاحت نیست.

فصاحت یعنی اونچه را می خواهد بگوید بگوید. من می خوام بگم زید، بگم کل مردم قم. خب چی شد؟ یعنی باید که. این عاقل نیستش که.

خب حالا در اینجا ببینید. (وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] مکان حیض معلومه کجاست، اینو می دونیم دیگه، تصریح بیشتر نمی کنیم. زمان حیض، خود خون حیض، عرض می شود که حیض شدن مصدر، اسم مصدر، همه این ها محیضه، اما چرا (مَحِيضِ) آمده؟

برای اینکه بیش از یکی مراده. هم زمان حیض مراد است، هم حالت حیض مراد است. حالت حیض و زمان حیض و مصدر حیض، اما مکان حیض مراد نیست. چرا؟ برای اینکه اگر مکان حیض مراد بود، عبارت بعدی باهاش نمی خونه. چطور؟

(يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى) [بقره: آیه ۲۲۲] مکان حیض (أَذًى)؟ مکانی که خون میاد مریض میشه؟ اون مکان مریض می شه؟ اون مکان (أَذًى)؟ این که نیستش که.

(فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] اگر محیض همون مکان حیضه، عن المحیض باید بگه، خدا که عربیات ادبیات، ختم ادبیاته. (14:59)

(فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] نه عن المحیض. اگر محیض اون مکان بود، طبق فتوای اون برادران فقیه دیگر که فقط اون مکان حرامه، پشت حرام نیست، خدا می فرمود فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ عَنِ الْمَحِيضِ، یعنی عن القُبُل، نمی فرمود (فِي الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲]. فی ال ظرفه.

در ظرف زمان حیض، در حالت حیض، در جریان خون حیض. که هر سه یک مبدأ دارند، یگانه اند ولو کانَ دارای چند بُعد اند، (يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ) خب (قُلْ هُوَ أَذًى) [بقره: آیه ۲۲۲]. این محیض که (أَذًى) زمانشه (أَذًى) زمانش که اذیت نداره که بلکه خود حیض اذیته.

خود این حالت حیض و آمدن خون حیض اذیته؟ خب اذیت به کیست؟ نفرمود به کی. اینجا که نفرمود قل هو اذیً للنساء نفرمود، قل هو اذیً للرجال نفرمود، قل هو اذیً للاجنه نفرمود و یه مثلثی ما در برابر (أَذًى) در اینجا داریم.

اون مثلث این است که (قطع صدا)

حالت اذیت المائی ست و نقاهته. هم برای مرد اگر کاری را با زن انجام بدهد (أَذًى) است چه از اون طرف چه از این طرف و هم برای جنین اگر در حالت حیض نطفه ای منعقد گردد (أَذًى) است که طبم می گه. طب همشو می گه، نگه هم نگه. ما که گدای کسی نیستیم که.

خب این سه مطلب.

(قُلْ هُوَ أَذًى) [بقره: آیه ۲۲۲] پس کسی که میاد میخواد استدلال کند به خود آیه که ما از خود آیه استفاده می کنیم که این (فَاعْتَزِلُوا) [بقره: آیه ۲۲۲] اعتزال از قُبُل است فقط، دبُر نه، بین السرة و الرکبة نه، چه نه، چه نه.

میگه چی؟ می گد (أَذًى) خب این مال زنه. اینو از کجا آوردی شما؟ شما چه علم غیبی داری که این ناراحتی فقط برای زنه، تجاوزگر نیست؟ ممکن است تجاوزگر به جنین هم باشد، طب هم ثابت کرده. تجاوزگر به مرد باشد، پنج (أَذًى) در این جا هست. یک نسبت به زن از نظر نفسی و از نظر جسمی، نقاهت هست.

نفس زن در حال نقاهت است و جسم زن در حالت نقاهت است. از برای مرد اگر کاری انجام بدهد چه از اون طرف چه از این طرف (أَذًى)، حالت نفسی مرد حالت خوبی نخواهد بود. نسبت به ازدواج، جواذب باید باشد نه موانع، نه دوافع، نه منفَرات.

یکی از منفَّرات انجام عمل جنسی اون رنگ است و اون بو است و اون حالت است و اون وضعیت است. چه از اون ور باشد چه از این ور. منتها از اونور بیشتر از این ور کمتر. حالت زن یک حالتی ست که به این وضع نمی رسد.

پنج شعبه دارد. یک شعبه اش هم عبارت است از طفل. این طفلی که در حالت حیض نطفه اش منعقد می شود، این از نظر طبی عرض می شود که سلامت حسابی ندارد. پس شما به کجای آیه چسبیدید که (أَذًى) فقط مال زنه؟

وانگهی ببینید، اگر (يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى) [بقره: آیه ۲۲۲] که حکمت است. حکمت و حکم را با هم بیان فرموده است. شما آقایون عنایت بفرمایید، هر جا نظر دارید یادداشت بفرمایید، بنده بعداً استفاده می کنم.

(يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى) [بقره: آیه ۲۲۲] خیلی خب، این حکمته. (هُوَ أَذًى) حکم نیستش که. حکم می دهد که این زن باید در حال اذیت، حکم نیستش که، این اخبار از یک امر تکوینی ست. اخبار از امر تکوینی ست که اینجا موقفش موقف حکمت است.

یعنی حالت (أَذًى) زن با اون ابعادی که داشت، حالتی ست که نتیجه دارد. نتیجه حکمش اینه (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲].

یعنی در حالت حیض، در حالت روان شدن این خون متعفن، در حالت این نقاهت و اذیت، در این حالت بی حالتی که دارای ابعاد است (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ) اینو سه تا عرض می کنیم.

ببینید خدا که تفنن نمی خواد بکنه، ببینید یک، اول (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] دو (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] سه، (أْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ) [بقره: آیه ۲۲۲].

این سه تا فرق کرد با هم. خیلی هم فرق داره با هم. ملاحظه کنید. با ظریف کاری که حق سبحانه و تعالی در قرآن در این آیه کرده است، کل قرآن همینطوره. ما یه مقداری ظریف بشیم و رقیق بشیم، دقیق شیم همونطوریکه یا بیشتر از اون مقدار که (كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا) [بقره: آیه ۲۰۰].

در تأملات کفایه و مکاسب و این ها ذکر می کنیم بعد معلوم می شود که آخوند اشتباه فرموده چون معصوم نبوده، ولی خب ما در آیات که دقت کنیم. هر چه دقت صحیح تر و با فکر بیشتر و با حالت کامل تر بکنیم، بیشتر به مرادات حق می رسیم.

خداوند جوری عبارتی رو بیان نفرموده است که استقسون فوق الاست و استاد بشه (19:55) یا مالکم تکحکأتم کتکأتم علی فی زی. و شیطان فی کلمة فندیه. (20:05)

بابا رحمان است دارد با ما صحبت می کنه.

خداوند هر کس که لغت عربی را بداند و بعداً ترجمه اش را بداند، مخصوصاً احکام را که بکن نکن، برو نرو، بخور نخور، بیا نیا، خیلی ساده است، منتها باید دقت کنیم در عبارات.

این همه که قرآن شریف می فرماید که (أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا) [محمد: آیه ۲۴] (وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ) [قمر: آیه ۳۰] چی می خواد بگه؟ یعنی روزنامه است قرآن؟ نه.

قرآن در یک بُعد از روزنامه ساده بیان تر است و در بُعد دیگه از کل علوم که به هر عبارتی بیاید عمیق تر است. منتها عمقی که حمق ندارد. بعضی عمق ها حمق داره، انسان نمیشه بهش برسه. این گوینده یا احمق عمدی بوده یا احمق غیر عمدی.

ولکن این عمقی ست که للنص ظاهر و للظاهر باطن و للباطن باطن الی (20:56) حساب داره، ما تأویل رو کاری نداریم.

خب ببینید، اولاً (يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ) [بقره: آیه ۲۲۲] یک عموم. نیست اینطور عموم؟ببینید قاعده بیان ظابطه باشه.

(فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] اول فکر نکرده اینطور انسان می فهمه، اعتزال کنید و گوشه گیری کنید، اعتزال دوری است دیگه.

دوری کنید، تجنب کنید از زنان در حالت حیض، یعنی او را نبینید، با او غذا نخورید، با او چنین و چنان و چنان که هیچ. حالا از خونه بیرون کردن نداریم. ممکنه یهودیا بگن نخیر از خونه هم بیرون کنید، از خونه بیرون نکنید، شما او رو میبینید که، بالاخره میبینید که میخوابه. این یک عموم.

ولکن، قرینه از خود (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ) [بقره: آیه ۲۲۲] داریم که عموم نیست. دیروز بعضی از برادران سوالاتی فرمودند که برای جواب اون سوالات و اینکه خود مطلب تأسیسی ست، عرض می کنم.

ببینید یک مرتبه میگن که از دیوار دوری کن، یعنی به حساب دیوار بودن. یک مرتبه میگن مرد از زن دوری کند یعنی به حساب مرد بودن و زن بودن، اینطور نیست آقایون؟

(فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] یعنی ای مردان از زنانتون در محیض دوری کنید. یعنی جهات جنسی دوری کنید، مگه اینطور نیست؟

جهاتی که مرد با زن دارد و مرد با زن دارد، نه دو تا دیوار از هم دوری کنن. نه یک حیوان از یک دیوار مثلاً یا انسان از یک حیوان دوری کند نه، رابطه رو در نظر بگیرید.

با توجه به رابطه بین مرد و زنش که رابطه جنسی ست در بُعد اول و رابطه ایلاد است در بُعد ثانی و رابطه بینابین است در بُعد معاشرت کردن و زندگی دو گانه کردن و محور ثابت جنسی ست.

ببینم آقایون اگر کسی شهوت نداشت، زن می گرفت؟ چی بگم من؟ آخه چیکاره آدم زن بگیره، خونه ندارد در به در است و پول نداره، خودش گرسنه است. بره زن بگیره، خب شهوت نباشه چرا زن بگیره؟

خداوند لحکمتین این شهوت کشنده را، واقعاً کشنده، که اگه نونم نباشه بخوره باز شهوت هست، هر چی هم ماست بخوره، هر چی هم چه بخوره، خب این شهوت رو خدا قرار داده رو چه حساب؟ حکمت است.

اگر این شهوت نبود نه زن شوهر می کرد، نه مرد زن می گرفت، بعداً خب اگرم زن می گرفت برای کلفتی مثلاً می گرفت، مطلب دیگری نبود که. چطور انسان چیزای دیگر رو پول نمی دهد خرج کنه بیاره تو خونه مثلاً.

خب ببینید (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ) [بقره: آیه ۲۲۲] اول کلی ست، ولی بعد قرینه داره. (فَاعْتَزِلُوا) مردان، (النِّسَاءَ) زنانتان را در حال حیض دوری کنید. یعنی در بُعد جنسی، در بُعد شهوانی، جنسی نه، در بُعد شهوانی.

شهوتی که مرد به زن باید داشته باشد طبیعی ست چون زنشه و زن به مرد، ای مردان شمایید که طرف زنان می روید، خطاب به شما می کند (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] دوری کنید از زنان در حال حیض، دوری در جنب چی؟ این اطلاق دومه، در جنب شهوانی جنسی.

شهوانی مطلق تر از جنسیه ها. در بُعد شهوانی (اعْتَزِلُوا) یعنی چه؟ یعنی نگاه نکنید از روی شهوت، قُبله نباشد از روی شهوت، لمس نباشد از روی شهوت، تا چه رسد به هم فیها خالدونش. همه رو گرفت یا نه؟ امر این بوده دیگه، ملاحظه می کنید آقایون.

(فَاعْتَزِلُوا) مگه امر نیست؟ امر مگه وجوب نیست؟ خلافش مگه حرمت نیست؟ کل اعتزالاتی که نسبت به زن تصور می شود به حساب شهوانی، اینجا ممنوع شد دیگه. یعنی دیگه بین السرة و الرکبة نمی خواد که.

بالام همینطور، نگاهم همینطور است، قُبله هم همینطور است، لمس بالام همینطور است، مگه اینطور نیست؟ اما آیه خودش بیان می کنه.

قرآن صبر نمی کند که حالا بعداً روایات بیاد بگد نه بین السرة و الرکبة فقط (فَاعْتَزِلُوا) ست، بالاش نه. چرا خب؟ خب مگه بالاش (فَاعْتَزِلُوا) چرا نباشه؟ مگه کمر (فَاعْتَزِلُوا) بیل خورده؟ اما قرآن خودش بیان می کند. چی؟

می فرماید که (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] تقیید کرد، ببینید، یک جنبه شهوانی ست که مرد با زنش دارد که قربی ست به سوی عمل جنسی ست و یک جنبه شهوانی دارد که عادی ست و قرب به سوی عمل جنسی نیست، بُعده.

سه مرحله است جریان مرد با زن. اینا رو نگم من آقایون؟ مطالب علمی اینجا در میاد. نگیم که هیچی. اگر آیه رو بخوایم بفهمیم. ببینید سه بُعد دارد مرد با زن.

یک بُعد مرد با زن این است که به زن نگاه شهوانی، قُبله شهوانیه، لمس شهوانی معمولاً دارد، نگاه که همیشگی ست. چه پیر باشد، چه جوان باشد. عرض می شود که خب این مرحله اولاست. این بُعده دیگه، این دوره.

نگاه شهوانی، نگاه عادی مرد به زنش که شهوانی ست، این نمیرساند به اونجاها، حتی قُبله هم اینطور است، حتی لمس بالا اینجور است، این دوره مقداری.

ولی نزدیک تر کدامه؟ نزدیک تر با بین السرة و الرکبة را تماس گرفتن که شوهر بین السرة و الرکبة را تماس بگیرد که تحریک نزدیک گردد، اون مرحله دومه.

مرحله سوم عمل جنسی ست. این سه مرحله است.

قرآن در اول اینطور ما فهمیدیم که (قطع صدا)

شهوانی ست دیگه، هر سه رفت کنار. ولی بعد (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] مثل (لَا تَقْرَبُوا الزِّنَا) [الاسراء: آیه ۳۲]ست، مثل (لَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ) [الانعام: آیه ۱۵۲].

مگر (لَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ) [الانعام: آیه ۱۵۲] یعنی مال یتیم را نخورید؟ نه میگه نزدیک نشید، دور طوری نیستش که، اما نزدیک نشید.

اون نزدیکی که انسان را به طور اتوماتیکی وادار می کند به خوردن مال یتیم، میگد من، می فرماید (من هام حول الحماء اوشک من یدخل فیها) (27:09)

بچه رو نذارید بغل دریا، بغل استخر بره، بغل رفتن که عیب نداره، ولی بغل رفتن بچه است، میافته تو آب، ببینید.

(صحبت حضار)

چی؟

(صحبت حضار)

بله دیگه، استطاع شد، بله دیگه ما داریم همینو عرض می کنیم.

ببینید، کم کم، خود آیه داره ما رو میاره جلو. ببینید اول (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ) [بقره: آیه ۲۲۲] (فَاعْتَزِلُوا) چیه آقایون؟ مگه امر نیست؟ مگه امر وجوب نیست؟ وجوبم در سه بُعده.

هم بُعد قبل از سرة و بعد الرکبة، هم بُعد دومی که قریب تر است. این امر نسبت به این سه بُعد همش وجوب است؟ یا بعضیش استحباب است، بعضیش وجوبه؟ (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] معنا کرد.

(وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] گفت اون نزدیکی، نزدیکی به زن است که ممنوعه. نه نزدیکی جنسی نه، نزدیک شدن به زن، شهوتی که شهوت دور از عمل جنسی ست نه، شهوت دور از عمل جنسی، نگاه کردن از روی شهوت، قُبله، لمس فوق السرة و تحت الرکبة این دوره، مگه قبول ندارید دورتره؟

چی رو بعداً تحریم کرد؟ (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] در این حالت حیض، اونیکه حرام است. آخه اینجور نیستش که خدا تکرار بخواد بکنه.

عرض می شود که اینکه می فرماید (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ) [بقره: آیه ۲۲۲] چرا (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] فرمود؟ (فَاعْتَزِلُوا) یه معنا میده (لا تَقْرَبُوا) معنای أخص میده، معنای أعم که اطلاق دارد (فَاعْتَزِلُوا) سه بُعد داشت.

ولی بُعد اول را که حالت شهوانی دورتر است نسبت به مابین السرة و الرکبة، این بُعد رو (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] زد کنار، گفت اونیکه حرام است از این نزدیک بودن ها.

نزدیک بودن اول امر داشت که نه، دوم امر داشت که نه، سوم امر داشت که نه، اونیکه حرام است (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] قربه. این قرب دو بُعدی بیشتر نیست.

یک بُعد این قرب عبارت است از بعد از اون مرحله اولا که بین السرة و الرکبة است. بفرمایید تحلیل کرد رسول الله، معلومه. رسول الله تحلیل فرمودند ائمه از رسول الله صلوات الله علیه تحلیل فرمودند که این بیت السرة و الرکبة است. معمولاً هم ما می دونیم دیگه که جای حساس تره.

جایی که نزدیک می کند انسان را به اون جریانات جنسی بین السرة و الرکبة است، خب پس (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] قید زد حرمت را که این حرمت در جمله قبلی سه بُعدی بود.

(فَاعْتَزِلُوا) سه بُعدی بود، اما بُعد اول را که دورتر است زد کنار، فرمود (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] قرب را. این قرب دو بُعده. یک بُعدش مثل (لَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ) [الانعام: آیه ۱۵۲].

اگر مال یتیم ده فرسخ اونوره، خب این دوره از ما، اما تو دست منه، حالا ممکن است این تو دست منه مال یتیم رو بخورم نخورم، می گه (لَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ) [الانعام: آیه ۱۵۲].

مثل (لَا تَقْرَبُوا الزِّنَا) [الاسراء: آیه ۳۲]. (لَا تَقْرَبُوا الزِّنَا) [الاسراء: آیه ۳۲] چی می خواد بگه؟ می خواد بگه زناء نکنید فقط؟ نه نزدیک نشوید. چیزهایی که انسان رو نزدیک به زنا می کنه چیه؟ اون چیزهایی ست که انسان را هول می دهد به طرف زناء. قُبله، لمس، چه چه چه، نزدیکتر و نزدیکتر، نزدیکتر، اینا تمام قربه، همه اینا رو ما استفاده می کنیم از قرآن شریف که عرض می شود حرام است.

قرب، در اینجام (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] فقط دو بُعد، یک بُعد نه. چی استفاده کردیم حکم شرعی. حکم شرعی مسئله سوال می کنند از ما.

آیا بالاتر از سرة و پایین تر از رکبة با زن حائض، انسان جریان شهوانی را انجام بدهد، چطور است؟ مرجوح است، اگر مرجوح نبود پس چرا فرمود (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى) [بقره: آیه ۲۲۲] فقط حرمت رو دو بُعد دیگر برد.

(وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] این قرب را حرام کرده است، اینکه بُعده. پس (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ) [بقره: آیه ۲۲۲] مطلبی فهموند (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] مطلبی دیگر.

(فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ) [بقره: آیه ۲۲۲] ظاهر امر سه بُعدی ست. اما بُعد اول امر را این (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] کرد چی؟ کرد مستحب و اگر انجام بدی مکروهه، اگر ندی مستحبه است.

مطلب دوم، ببینید

(صحبت حضار)

نه

(صحبت حضار)

صبحکم الله، نه نزدیک سه، سه بُعده. نزدیک یعنی این سه تا رو منع کرده؟ این ها نیست، مطلقه.

ولکن (وَلَا تَقْرَبُوا) اولی رو برد کنار، اولی دوره آخه. (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲].

اون وقت مطلب دیگر (لَا تَقْرَبُوا) ملاحظه کنید. از (فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] نمی شود فقط عمل جنسی قُبلی را فهمید. خب معلوم است دیگه خیلی (32:08) میشه. در دُبرم نمیشه چرا؟

ببینید در کل قرآن، در آیاتی که لفظ مجامعت یعنی معنای مجامعت رو بخواد برسونه، اگر شما پیدا کنید کردید لاتقرب، اقرب نداره، مقاربه بسم الله، ملامسه بسم الله.

اما قرب نیست. قرب که جماع نیستش که. قرب، قرب جماعه.

ببینید اینجا فرمود (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲]. (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) نمیگد اون مقصد انجام نشود، نه اونیم که نزدیک به اون مقصد است انجام نشود. اونیکه نزدیک مقصد است بین السرة و الرکبة است، اونیکه دورتر است، بالاتر است که مرجوح شد.

پس اگر از (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) مراد مقاربت باشه می فرمود لاتقاربوهن. مگه خدا لغت بلد نیست؟ اینکه نفرمود لاتقاربوهن فرمود (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) این اعم از مقاربته.

تازه، اگر فرموده بود لاتقاربوهن، نص بود در قُبل؟ نه. پس اول، دوم، سوم، چهارم به چند دلیل از خود این آیات، این نهی مربوط به عمل جنسی از قبُل فقط نیست، بلکه این مرحله اخری ست.

عمل جنسی از قُبل بعد، از دُبر بعد، بین الرسة و الرکبة تا اینجا حرام و قبلشم که بُعد است جریان تماس جنسی مرد با زنش در حالت حیض، اگر جریان، جنسی نه، جریان شهوانی بود، این جریان شهوانی که ظهور دارد در قُبله و ظهور دارد در لمس فوق السرة و تحت الرکبة این مرجوح است (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲].

خب حالا، راحت شدیم حالا، روایات. روایات حدود بیست تا روایت داریم که بین السرة و الرکبة حرام. آیه همین رو میگه دیگه.

آیه (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) گفت دیگه. اینم قربه و این قرب سه بُعدی ست. دو بُعدش عمل جنسی ست از قُبل و دُبر. یک بُعدش مقدمات بین السرة تا رکب است. اینو گفت آیه دیگه. خب روایتم همونو می خواد بگه.

روایت که نمی خواد از جیبش اضافه از آیه بیاره. یا کمتر از آیه بیاره. خدا که لال نیست که نگه. یا اینجور نیست که لغت بلد نباشد که.

أفصح کلام و أبلغ کلام است که مطلب رو بیان فرموده. (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] چرا؟ حتی یَطَّهرنَ نفرمود؟

بگذریم که میگن قرائت فلانی یطَّهرنَ است. این قرائت به چه درد ما می خورد؟ اولاً آقایون توجه کنید، میگن هفت تا قرائته، میگن ده تا قرائته. می گیم بیشتر باشه یا کمتر.

اون قرائتی که الان در خود این قرآن موجود است، این قرائت صادرتٌ عن رسول الله صلوات الله علیه. به تواتر فوق القِمة.

یعنی اونچه در صدور رجال بوده است از آیات قرآن با ترتیبش، با نقاطش، با اعراباتش، منعکس شده است در قرآن و این قرآن خطاً تبعاً کتباً تفسیراً و مختصاً همینه.

بله در حاشیه می نویسد قرائت ورش اینه، قرائت مرش اینه، ما به ورش و مرش کاری نداریم. آقا خدا می فرماید (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ) [حجر: آیه ۹]. چی چی (حَافِظُونَ)؟

حفظ می کند این رو از اینکه غیر قرآن درش بیاد، اونم غیر قرآنی که با قرآن مناقض باشه. بعضی از قرائات متناقض است با هم، بعضی قرائات متضاد است با هم.

آیا ما را خداوند محول کرده است بعد از غیبت کبری تا زمان ظهور ولی امر صلوات الله علیه که بُعد بسیار عظیم تکلیف است، ما را محول کرده است به قرائات متناقضه و متضاده؟

پس (إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ) [حجر: آیه ۹] کجا رفت؟ خب ببینید قرائات دیگری هم که در قرآن است مثل حتی یَطَّهرنَ داریم. معنیش فرق می کنه ها، اصلاً حکم فرق می کنه.

اگر حتی یَطَّهَرنَ باشد، مطابق بعضی از روایات شازّه، میگد مادامی که زن حائض غسل نکرده است، عمل جنسی با او حرام است بلکه قربشم که بین السرة و الرکبة باشد حرام است.

یه دسته مقابل روایت میگن نخیر، (إِذَا اِنْقَطَعَ اَلدَّمُ قبل أنْ تَغْتَسِلْ یَجوز) منتها (علی مرجوحیتٍ).

ماها میگیم علی کراهیتٍ. (علی مرجوحیتٍ) آقا ما این مرجوحیت رو از خود آیه در میاریم. ما چکار داریم ورش و مرش و فرش و این ها چی گفتن؟

اولاً اون قرائت ها متواتر نیست، ملاحظه بفرمایید آقایون، قرائت هایی که غیر از قرائت موجود در قرآنه، یعنی غیر از اعراب و نقطه و قرائت موجود در قرآن، در قرآنه در طول تاریخ اسلام اونا تواتر نداره اولاً، ادعای تواتری هم نداریم.

ثانیاً اگر تواتر داشت، آقا تواتر چند تا خبط (36:54) لازم داره؟ در کل سلسله تاریخی، جوری باشد که عقل محال بداند کذب را. خب پنجاه تا، صدتا، بیست تا بعضیا می گن، حالا پنجاه تا، صد تا، اما اگر در مقابل صد تا، پونصد میلیارد بود، چکار می کنیم؟ بازم این تواتر نقش داره؟

آقا تواتر لو خلیه و تبعه نقش داره. اگر در مقابلش چیزی نبود که در این شک ایجاد کند، ظن ایجاد کند، اون وقت روی طبیعت الحال انسان اطمینان پیدا می کنه.

اما اگر در میان پنجاه نفر مطلبی مشهور بود به طور متواتر، در مقابل پونصد میلیون نفر، بالا می برم که مطلب روشن تر بشه.

پونصد میلیون نفر گفتن ما همه دیدیم که اینطور بود، نه اونطور، اون پنجاه نفر صفر خواهند بود از نظر ما. احتمال هم ما نمیدیم.

حالا قرائاتی که غیر از این قرائت موجوده، آقایون می فرمایند و می نویسند قرائت حَفض، حَفض کیه؟ قرائتٌ محمد صلوات الله علیه. حفض چیکاره است اصلاً؟ مگه حفض پیغمبر است؟ مگه حفض امام معصوم است؟ حفض و مفض و رفض و فرش و مرش و این حرفا به چه درد ما می خوره اصلاً؟

اونی که ما مریدشیم و همه مسلمین قبول دارند، عبارت است از این قرآن موجود، از بسم الله سوره حمد تا عرض می شود که آخر سوره ناس. ترتیبش، عباراتش، نقطه هایش، حرکاتش، عرض می شود که تمام این ها این وحیه.

این یه بحث دیگری دارد که اگر آقایون بخواید بیشتر توجه کنید، در جلد اول الفرقان ما اونجا بحث کردیم مفصل.

حالا ببینید، (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] تا کی؟ (حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] یعنی اذا طهرنُ چی میشه؟ (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) می ره کنار یعنی حرمت میره کنار، حرمت که رفت کنار ممکنه کراهت بیاد، مرجوحیت بیاد، ممکن است اباهه بیاد، ممکن است استحباب بیاد، ممکن است وجوب بیاد، مگه اینطور نیست؟

آخه در مقابل حرمت چهار حکم مگه نیست؟ هان، اینجا می فرماید که (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] (يَطْهُرْنَ) چیه؟ تا پاک شوند، نه پاک کنند. پاک شوند یعنی چه؟ یعنی خون حیضی که می آمده است منقطع گردد.

وقتی خون حیض که می آمده است منقطع گردد، هم از حدث ثابت حیض این ها دور شدند و هم از نَجَس خون حیض این ها دور شدند، ولو محل قذارت هایی داشته باشه.

خب در اینجا چی؟ در اینجا علی مرجوحیتٍ جایز است قرب، قرب در بُعد اول و قرب در بُعد دوم که عمل جنسی باشد. دلیل (فَإِذَا تَطَهَّرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] فَإِذَا طَهُرنَ نفرموده ها. (فَإِذَا تَطَهَّرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] یه پله رفت بالا. یه پله رفت بالا ما باید شعور داشته باشیم، بفهمیم.

طَهُر با طَهُرت با تطَهرَ فرق داره. طهُر یعنی خودش پاک شده، به اختیار خودش بود، خون بند اومدن که به اختیار خودش نیست.

اما تَطَهرَت، تَطَهرَت یه بُعد کوچیک دارد که اون جای خون را بشوید، ازاله خبثه. بُعد بزرگ دارد که غسل کند، درست؟ حالا وقتی که (فَإِذَا تَطَهَّرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲]، وقتی که تطهر حاصل شد، یعنی یک پله بعد از طهارت.

بعد از طهارت که انقطاع دمه، بعداً تطهرم بکنه، خود زن عملی انجام بدد که حالت پاکی حاصل شده حالت پاکی از خبث اون آثاری که از خون مونده، حالت پاکی از حدث که نمی تونست در حالت حیض غسل کنه، غسل حیض، به درد نمی خورد.

اما بعد از اینکه انقطاع به وجود آمد، حالت پاکی از حدث حیض این است که غسل کند. بعد از غسل نجاست اونجا و بعد الغسل (فَأْتُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲].

چرا (فَأْتُوهُنَّ) گفت، واقربوهُنَّ نفرمود؟ آخه قرب اونجایی ست که چند بُعد باشه. اینجا اون نتیجه رو فرموده (فَأْتُوهُنَّ) بیاید اون ها رو، یعنی اون جریان جنسی انجام بشه.

خب وقتی که جریان جنسی خودش اینجا حلاله و مورد امره، مقدمات مورده امر یعنی جایز نیست؟ چیزی که ذی المقدمه اش به صورت الطریقة مورد دستوره، ذی المقدمه اش که بین السرة و الرکبة یا فوق السرة و الرکبة (فَأْتُوهُنَّ). پس سه تعبیر فرق کرد (40:52)

(فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ) [بقره: آیه ۲۲۲] خیلی مطلق. مطلقی که تو شیکمش کراهت، مرجوحیت هست، استحباب ترک و مرجوحیت فعل، از کجا؟

از (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] بعد از (حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] استفاده کردیم جواز به قولٍ مطلق عمل جنسی با زن را بعد از اینکه خون قطع آمد، ولکن جواز چیه؟

احتمال میدیم جواز مرجوح، جواز راجح، جواز مباح، جواز واجب، اما قرآن فرمود که (فَإِذَا تَطَهَّرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] وقتی تطهر حاصل شد (فَأْتُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] امره.

این امر چیه آقایون؟ وجوبه؟ یعنی زن وقتی که حیضش تمام شد و بعد غسل کرد، اینجا واجب است شما مثلاً چیزی انجام بدید؟ نه واجب نیست. این امر از این حذره دیگه. امر از این حذر، اصل جوازه. (41:51)

منتها اصل جواز کراهت رو نمی گیرد، چون کراهت قبلاً بود دیگه. اگر چنان چه عمل جنسی با زن قبل الغسل این کراهت و مرجوحیت نداشت، چرا دو تعبیر آمد؟

آمدن دو تعبیر به همین حسابه که میگد اصل زوال حرمت، اصل زوال حرمت در عمل جنسی با زن در کل ابعادش، این اصل زوال حرمت با (حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲].

ولکن رجحانش یا اباهه اش یا رجحانش که مرجوحیت ندارد چیه؟ (فَإِذَا تَطَهَّرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲]. وقتی تطهر حاصل شد، (فَأْتُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] (فَأْتُوهُنَّ). نفرمود اقربوهُنَّ، نفرمود قاربوهُنَّ، (فَأْتُوهُنَّ) اتیان معلومه دیگه.

اتا ذوجة معلومه دیگه، اتا ذوجة دیگه مقدمات نیست، مقدمات دیگه عرض می شود متی است در اینجا. (42:28)

(صحبت حضار)

قربه دیگه، خب

(صحبت حضار)

هر دو رو، هر دو رو

(صحبت حضار) نه دیگه

آخه

(صحبت حضار)

مگر (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] هر دو رو نمیگیره؟

(صحبت حضار)

نشد ببینید، اینجا نبودید.

مگه (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] هر دو رو نگرفت؟

(صحبت حضار) آخه به طریق اولی شامل

می فهمم، لا تقربوا، مگه اون قرب نیست؟ اون که عقب قربه که. مجامعت که عقب قربه. مگه (لَا تَقْرَبُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] هر دو رو نگرفت؟ پس این هر دو با همن، این دوتایی باهمن.

(وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ) [بقره: آیه ۲۲۲] (فَأْتُوهُنَّ) قربه. قرب چیه؟ قرب دوم را که ذی المقدمه است گفته، که عمل جنسی و قرب اول که معلومه.

(صحبت حضار)

کی گفت؟

(صحبت حضار)

قرب رو برمیداره. قرب دو بُعد داشت. نه دیگه ببینید.

خب این مطلب رو آقایون روش فکر کنید. کتاب هایی که دارید، مطالعاتی که دارید که محور قرآنی ست، فکر کنید.

آیا اصولاً در زمان حیض که معلوم، در زمان حیض به دلیل این آیه مبارکه، (اتیان المرأة محرمٌ قُبُلاً و دُبُراً) روایتم زیاد داریم. نداشتیم هم لزومی ندارد.

پونصد میلیون روایتم داشتیم خلاف قرآن که می گفتیم خیلی معذرت می خوام، شما رو ابوجهلا جهل کردن به صورت سلمان نشون دادن.

برای اینکه قرآن که ثابته. روایتم بعد می خونیم. اما این مطلب رو روش فکر کنید.

آیا اصولاً انسان با زنش در حالی که ممنوعیت ندارد، در حالی که حائض نیست، در حالیکه محرم نیست، در حالی که عرض می شود که صائمه نیست، در حالت معمولی که دارد، می تواند از غیر طریق قُبُل، از دُبُر جایز است یا نه؟

بنده به حساب آیاتی عرض می کنم که حرام است، از جمله این آیه است. نساءٌ عرض می شود (فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ) [بقره: آیه ۲۲۲] (أَمَرَكُمُ) چیه؟ (أَمَرَكُمُ) تجویزه دیگه، مگه نیست؟ (مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ) [بقره: آیه ۲۲۲] تجویزه چون قبلاً حرمت بود.