بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد
یقول علمت العظیم تقصرا علی التبصره شرحا نزیدا و عمتنه متن او مفصل اکثر من ولاتانی تبصره الفقها الذی التها باذن الله سبحانه وتعالی انا هذا الکتاب شرح للتبصره انا لا متن مزجید لاعشره انما انشرف باذن الله تعالی علی بعد آیه ذکرالحکیم لعلی احکام اللهی سبحانه وتعالی بصوره بینه تفسیه یقول و من الصلوات بواجبه الجمعه والعیدان والکسوف والزلزله والآیات والجناعه والمنظور والشبه لتساعل العلامه الحلیه حضرت تقول ومن الصلوات الواجب الجمعه الصحیح نماز جمعه رو حالا وجوبش باشد یا وجوب تعیینی باشد بالاخره لفظ وجوب شامل هردو وجه هست البته سراغ وسطی که تعریف دیگرس قول و من الصلوات الواجبه الجمعه والعیدان و الکسوف لقول عین الکسوف اذا من المقصود الکسوف الخسوف و الکسوف ولابد عن یقول الکسوفا اول خسوفا کالشمسین والقمرین اما قول العلامه الحلی بعد قوله الجمعه و العیدان و الکسوف والزلزله وما غلام مرح سلاته صلاه کسوف الشمس والصلاه کسوف قرا و الصلاه الزلزله بصوره طریقا ولما هدف العلامه الحلی صلاه الکسوف هل اعتماد علی الکسوف والکسوف لاتشکیل اللهم اذا الکسوفین نعم والآیات انا کتبت منا بعد قول العلامه والزلزله والآیات کتبت و الآیات الآخری نزل من الآیات فی تقول العلامه و الآیات الا ان تکون الآیات عامه فی آخر ولکن هذه التامینه والزلزله والآیات انا کاتب الاخری ارضیه و بحریه و جویه آیات که همش خب دو آیه آسمانی هستش که کسوف وخسوف ولکن رعد است و برق هست و چه و آیات ارضیه
آیات ارضیه است و زلزله است آیات بحریه هجوم اب دریاس جوریکه بیشتر از زلزله ارضی انسان رو مضطرب میکند و جویه ممکن است تمام عرض میشود که خیلی بالا نباشد در جو دیگه باشد در جو یک عرض میشود که اضطرابی ایجاد بشه اینجا یه حرفیم ما داریم الادله سمت الکتابه ولولا نجد قرآن الکریم آیه تزنا علی وجوب صلاه الآیات روایات روایتم اون از آیات از آیات چه ایاتی آیات دال علی الحق که همه عالم و نریهم ایاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی لتبین له انه الحق امرا یکفر ربک انه علی کل نه اونایی که انسانو میترسانه اونچیزهایی که نشانه اراده رب است در بعد اخافه الآیات المخیفه ولکن بعض الآیه المخیفه مذکوره فی السنه کالخسوف و الکسوف و الزلزله و الطوفان مثلا و رعد البرق کلها آیات سماویه ارضیه وبعد ذلک ولکن بعض الآیات که آیات الشیطان البشریه خب قرآنه ما نشستیم ناراحت شدیم بمباران هوا خطره
خب اگر خداوند یک آیاتی بیاره ظلم نمیکنه ولی بشر که بکنه ظلمه بمباران موشک باران اتش باران سنگ باران باران لات باران خب اینا نداره ها فقط نماز آیات که نباید خوند که باید مشتم گره کرد خب این یه مطلبی که اشاره کردم بعد صحبت خواهیم کرد راجب اینکه این آیات در بعد دوم که آیات مخیفه هست فقط آیات مخیفه ربانیه بدون تدخل بشر که نیست چرا چرا بر آیات مخیفه بدون تدخل بشر صلاه هست اتجاع الی الله پیدا کنیم خداوند خب لطفی چنین و ام الآیات المخیفه الربانی الناحیه الشیطانی بالناحیه الاخری الربانیه من توحید الربوبیه فی الفعل فی الحال و من الشیطانیه عن شیطان هو الذی شیطان حتی حتی یذمر حتی یذمر حتی یسبر حتی یجسد حتی کذلک بله
والطواف صلاه الطواف بحثمون والجناح ولکن جناح المسلمین منافقین الذین تحققنا انهم منافقون لا منافقون فی الجنه جزز منافقون بلسان القرآن الذین هم فی قلوبهم کفار بالمیه و فی مظاهر اینو میگن منافق قرآن اذا جاک المنافقون قالوا نشهد خدا که از زبان منه و راویم راوی نفهم فهمیدش که این حرفو نمیزنه خب
کسی که منافق است برش نماز ایات بخونیم نماز میت بخونیم منافق مرده این درجای خودش باید لا تصلی علی احد منهم ماتعبدا ولا تقم علی پیغمبر منعیه اینجا عمر با پیغمبر داشت دعواش میشد چرا قبلا میخوندی ولی چرا نمیخونی قبلا درست بود یا حالا قبلا نخوندم حالام نمیخونم خیال کردی حالا نمیخونم چون نهی داره خب چرا نهیه نهی فقط لاتصل علی قبر احدهم منهم ما که نیست نهی عام داره ماکان للذی والذین آمنوا ان یستغفروا للمشرکین ولو کانوا اری قربا بعدما تبین لهم انهم اصحاب الجحیم و ماکان ابراهیم لابی الا ان موعده وعدها ایاه فلما تبین انه عدوا روشن کرد هذه الآیهال ناسع الناصح تدلوا حدالمومنین دون من الایمان النبیین لا انهم مشرکون بعدما تبین لهم اصحاب الجحیم عبدالله بن عبید الذی المنافق ومات منافق ورسول الله یعرف انه مامنافق و هنا نهیان نهی العام شیمز الزوره تاخیر ونهی الافر تاس ما کان لل نمیشه اصلا نمیشه یقرب الی عمق عمق تاریخ الایمانی این درجای خودش بحث داره
این تعبیراتو ایشون میفرماین حالا تعبیراتی که در وسقی هست فصل فی الادا فرائض الصلوات الواجب سته الیومیه و منها الجمعه نقول اذن العظیم رحمه الله علیه و علینا صلوات الیومیه یومیه هم یومیه صلاه جمعه صلاه اسبوعیه ولکن صلاه الخمس صلاه یومیه یا اخی الاکبر لماذا فصاحت ثم نزید فی یکتب الحکیم فی مشروع الیتهی فی زمان الغیبه اشکال نحن نقول فی هذا الفتوا اشکال اشکال اشکال کما صوف رهبت صلاه الجمعه و الاظهر و عدمها عدم مشروعیتها نعم ضابعت بالعطیان بها درجا بدعه فقولا بدعه حضرت الحکیم فمافوا رضوان الله علیه حضرت تنسحنا فی مشروعیتها فی زمان الغیب اشکال والاظهر عدمها فتوی الاظهر عدم المشروعیه اذا الاظهر اول الاغوا اول الاشبح عدم مشروعیه یعنی صلاه جمعه بدعه فی معصوم بالاحتیاط نعم لا بعص علیهما حرام مبین نعم بعد مایبدی والاظهرعدمها الاظهر من العدله عدمها فالسبح المشروعیه مشروعی بحث سر مشروعیته اخه فی مشروعیتها فی زمان الغیبه اشکال و الاظهر عدم الجمعه این دروغه که جمعه میخونن عدم المشروعیه والاظهر عدم المشروعیه فتوی ثم تقال فتوی مقابله او قل نعم لابعص الی الفتوی فتوی غریب در رساله عملیه ادم جمله اولوبگه این واجب بعد یدفعه واجب نیست نفهمه که نمیشه
پس عبارتو از اول بخونم آقایون جرات کنید چیزی که درسته بگید درست نیست چیزی که درست نیست خب بابا همه میگن درست نیست اگه بفهمن توجه کنن اگه کسی فهم خودشو بکنه بندازه دور بگه من نفهمم من چنینم هرچه تو میدانی همونه بله چون آقا فرمودن نه آقا ما حتی خدا را با دلیل عقل معصوم قبول کردیم دلیل عقل معصوم اینست که همه عقلا قبول دارن چطور میشد حکم خدارو بر ضد حکم عقل و فطرت است وهمه عقلا میگن نه ما قبول کنیم اینکه نمیشه عبارتو ملاحظه کنید.
بنده غرضم از نقل عبارت این نیست که وقت شما رو بگیرم که برای اینکه راه باز بشه بقول مرحوم آقای بروجردی بزرگی بزرگان مانع از فهم انسان که نباید بشه باید تایید کند فهم انسان رو همونطور که او فکر کرده فهمیده خب مام فکر کنیم شاید بهتر از او فهمیدیم چه لزومی دارد که مثلا همه فهما مال یه نفر باشه اونم اگه مرده مرتد میشود متوجهید آقایون آقای علامه طباطبایی تو خیابون راه میرفت فحشش میدادن سوار نمیکردن بعد دانشگاه علامه طباطبایی لااشکال تا آخر فی مشروعیتها فی زمان اشکال والاظهر عدمها نار لا بعص بالطصیان بها برجا المحبوبیت ان تاترجوا مقبولیه الجمعه مستحبتا او واجبتا و انتبی و انها بدعه فقد جمعت بین المخلوقیه و بین البدعه.
اظهر فتواس اگر ظاهر اینست که مشروعه پس اظهر از مشروع تناقض داره بین اظهر و ظاهر پس اظهر و ظاهر یه نفر نگیرید یه نفر بگه اظهر یا ظاهر اما بنده بگم اظهر این است ظاهرم اینه بابا کدومو میگی تو اظهرو قبول داری یا ظاهرو اظهرو پس چی میگید نه خب ببینید الصلوات واجبه الیومیه ومنها الجمعه که یه اشکال لیس صلاه الجمعه من الصلوات الاسبوعیه من الصلوات الواجبه الیومیه بل صلاه اسبوعیه کما صلاه عیدین صلاه صلاتهم نبیتان میشه نماز عید فطرو اصلا نماز یومیس ماهانه نماز نخیر سنویه است ولا والطواف الواجب و المنتظر او عهد او یمین اوالتجاره و الی و صلاه الوالدی علی الولد الاکبر قبول نداریم
گنه کرد در بلخ اهنگری به شوشتر زدن کله مسگری وقتی که این والدین زنده بودن و این نمازو نخوندن نمازو که باید خوند لا تترک الصلاه بحالک اذا الوالدان ترکا الصلاه او الصلوات سبعا لا یعظر الانسان فی الصلاه اطباق ولو تکبیرا واحدا اذا ترکا الصلاه او صلوات وما تامن دون ادا ولاقضا الصلاه او الصلوات ولا ظهرا وزر الصلاه المتروک ینتقی الاکبر لماذا نقول هذا صحیحا اول ثانیا ثالثا در باب هفته خواهیم آمد درباب ارث الحق اختصاصات الاموال للوالد الاموال المختصه مثل عبایهم خاطم زید اتبعیه مثلا اختصاصات یه اعمالی داریم که همه میتونن یه اعمالی خاصه خودش با خودش داشته اختصاصات الاموال یقال فی الفتاوی الشعیره الجزیره انها للولد الاکبر وجتدلوا اثباتهی هذه الفتوی برو آیات ولکن این روایات اربعه او خمسه او سته تضادا نظافه الی ان الروایات التی یونا ان تدل علی الحبه للولد الاکبر و الحبه الصلاه المتروک للوالدین علی الاکبر علی الاکبر کذلک خلاف نصوص حکیم سوف یاتی علی نکاح.
خب بعد علامه بزرگوار میفرماین که الفصل الاول فی اوقاتها در اوقات نماز البته قبلا میفرماین ومن الصلوات الواجبه الجمعه نفرمود من الصلوات الیومیه من الصلاه الیومیه نه من الصلوات الواجب معلوم الجمعه و الکسوف ولکن علیه ونوترک الخسوف والزلزله و الآیات و الطواف و الجنایین والمنذور و شبه المنصور شبهه المعرود المحلوف به المحلل قسم من درحاشیه نوشتم متن قسمم و احدا و اجارتا و ما اشبح علامه میفرماید که وما ادا ذلک مصنونا الفصل الثانی فی اوقاتها تبصره العلامه اذا ظالت الشمس دخل وقت الظهر حتی ینذی مقدار اربعه رکعات نقول بلا ونقول لا هنا هندسه الاوقات لصلاه الظهر لها زمان الزاویه الاولی اذا قرضت علیک اربعه رکعات چاهار رکعت مسافر نیستی کافر نیستی چه نیستی جایی که عذر نداری چاهاررکعت خب باندازه چاهار رکعت از اول ظهر وقت خاص ظهره ها قدر اربعه رکعات من اول الزمان وقت الخاص بالظهر و نتیجه انک اذا تقابلت او تصاحلت او نسیت فصلیت العصر قبل الظهر اذا کان فی وقت الخاصه لصلاه الظهر خیلی وقتشه
خب پس در نماز چاهار رکعت قبول داریم در دورکعتی چی مسافر چی در یه رکعتی چی که خائفی اذا کان الصلاه خوف رکع واحدا احیانا کما یقول ربنا سبحان تعالی لاجناح علیکم واذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح ان تبصرو الی الصلاه که بحثش بعدا خواهد اومد درباب صلاه خوف یه رکعتی حالا بحث یه رکعتی این نماز چاهار رکعتی را که ظهر است شما یه رکعتی بعنوان خوف باید بخوانید اگر بجای اون یه رکعت ظهر یه رکعت عصر را خواندید در همان وقت باطل اما اگر یه رکعت عصر را شما در وقت رکعت دوم ظهر خوندید که الان واجب نیست رکعت اول رو بخونی اگر نماز عصرم که یه رکعتی میخوای بخونید و چون جنگ است چون خوف است پس میشه اول خوند اگر این نماز عصر را در زمان رکعت دوم ظهر یا سوم ظهر یا چاهارم ظهر خوندی به فتوی علامه باید باطل باشه نه چون دلیل چی میگه دلیل میگد الوقت وقتان وقت خاص وقت المشترک فی الوقت الخاص لصلاه لا تجود الصلاه الاخری بعدها او قبلها اول ظهر چونکه چاهار رکعتیه نخیر یا چاررکعته یا دو رکعته یا یه رکعته تاخر همینطوره صلاه عصرم قبل الغروب یقول بعد یقول والعصر قبل الغروب قبل الغروب به مقدار رکعات اما اربعه اذا موت مسافر و لا خائف او فی او رکعه واحد
و یکن چی خائفه دیگه اون چی اونجا که خائفه من دارم بحث میکنم دیگه اونجارو دارم بحث میکنم چنتا خب ببینید فاذا قول علامه الحلی فی التبصره اذا ظالت الشمس دخل وقت الظهر حتی ینضی مقدار اربعه رکعات اللهم الا یعنی مقدار اربعه رکعات فی الضلع القاعده یعنی قوم فی العلامه علامه نمازو داره میگه نماز چیزو که نمیگه فقط ان رکعات بعد قوله مقدار اربعه رکعات فی اسلحا کما للحاضر غیر الخائف او رکعتان کما للمسافر او رکعه قد تکون الخائف و هم المفروض الاول ضیقه الوقت الواسع خب اینم ثم اولی العلام بشترک الوقت بینهما یشترک الوقت بینهما بین ظهرین فی لا فضیله لا ثم یشترک الوقت بینهما و بین العصر الا ان یتقی لغروب الشمس مقدار اربعه رکعات حرکات بل کما اربعه او سته او رکعت واحده این مال شما
ما اینجا اختلافی داریم راجب غروب شمس یا مغرب شمس در اخر وقت صلاه عصر مکعب ان الاول وقت صلاه الظهر زوال الشمس الافق کما ولکن اختلاف بین اخر صلاه العبد الهوالغروب قرص او مغرب القرص و بین الغروب قرص و مغرب القرص او اشتتا بحث بعدیه ما در ادا داریم بحث میکنیم در نماز ادا داریم بحث میکنیم قضا اگه اول وقت داخل کنیم خرابه آخر وقت داخل کنید من ادرک من الوقت فقط وقت کلا اون مطلب دیگریست ما در ادا داریم بحث میکنیم بحثنا حول الادا وقت العصر القرآن یقول و سبح بحمده ربک قبل طلوع الشمس و قبل غروبها او مغربها غروبها غروب شمس چیه آقایون شمس را ترک که ما دیده فتوا و اینها نباشه غروب شمس غروب قرص بعد غروب القرص او موجود ولکن قرص غروب هست یا نه بدایه غروب الشمس بل اصل غروب الشمس عبار الغروب القرص وسبح بحمد ربک قبل طلوع الشمس و قبل غروبها ایه قبل الغروب آیه اخری اذا فبین غروب القرص و بدایه الیل لیس وقت الصلاه الی العصر ولاالمغرب
ما اونجایی که افق شب و روزش برابره میخوایم حساب کنیم حالا اونکه برابره حساب کنیم مثل فرض کنید افق مکه مکرمه که ام القرا افقش خرابه اونجا محوره فی المکه المکرمه نهار لیل اکثر احیان اکثر الایام ولو به ولو به شیخ خب هل اربعه ساعه کل وقت لادا الصلوات الخمس اولی نقول اقلا نسلا لا اکثر من نسل عبد برای اینکه شما نماز صبحو خوندید خورشید که طلوع کرد تا ظهر نمازی بین الطلوع الشمس و بین زوال الشمس فی صلاه هذا اول ثانی بین غروب الشمس و مغربها لصلاه لا نص قرآن لا حتی المانند این مرحله دوم یه ربع ساعت بعدش ثالث بین غسق اللیل الی طلوع الفجر صلاه واجب اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل و قرآن الفجر از غسق اللیل وقت قرآن الفجر و بین غسق اللیل و قرآن الفجر ما فی ایه الصلاه فریضه من الصلوات الیومیه نقول صلاه الآیات صلاه مثلا کسوف خسوف ذلک صلاه المیت ولکن صلاه الیومیه اذا لم حاسب احظاعشرا ذاع لا یشرع فیها ایت الصلاه الیومیه ادائا قضائا شاخا
شما نمازوباید قضا کنی البته هرچی زودتر قضا کنی این نه بهتر است بلکه لازمتر است اون ادا است که اوقات معین دارد برحسب مراحل گوناگونش قضا تا اخر عمرم ده سال عقب بندازه قضاست ولی بیخود عقب انداختی اما در ادا هرسه وقت هر دو وقت این اداست ولو کان وقت اول اوجبه وقت دوم واجبه وقت سوم مرحله اخره وجوب است این شد حالا در غروب الشمس آقایون اختلاف دارن کتاب فتوی الشیعه صلاه هل تجوز الصلاه العصر بین غروب القرص والمغرب بین غروب الشمس و مغربها المغرب او مغرب الغروب غروب لما تقرب الشمس او نهار شیئا ما بعد اشتراط النهار جماع غروب نعم و جماع لا ان الجماع التی الذین یقولون لا لقوله تعالی قبل غروب الشمس قبل طلوع الشمس و قبل غروبها و قبل الغروب سوال میکنیم خب قبل الغروب فرمود تو چرا بعدالغروب بعد از غروب قرص نماز عصر وقت داره تا اول شب اینو از کجا فهمیدید شما میفرمایید شهرته قبول نداریم اجماع هست نیست اطباق است نیست روایت است نیست اگرم هست نه اجماعش نه اطباقش نه روایتش قرآن نصه اقا نماز یک عبادتیست عبادتم این طبق قرار باید باشه
اگر ما گفتن که فلان وقت نماز ادا وقت قبل نه وقت بعد نه مگر اینکه برای ادا وقت دیگر معین کند اول وقت نشد وسط وقت نشد اخر وقت اما اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل و قرآن الفجر ان قرآن الفجر کان مشهودا و سبح ربک قبل طلوع الشمس و قبل غروبها قبل غروبها نه ولکن قران ایتان یا کافی یه اشاره کافیه قبل غروبها قبل غروبها گفته است شما نماز عصرو بخونید چرا بعد از غروب اجازه بدید شما فقیه بزرگوار اما حالا ایجاب اخه قران مراجعه بفرمایید یه طوریم میشه چطوره شما به کتاب مستدرک الوسایل حاجی نوری مراجعه میفرمایید که خیلی از روایات ضعیفه رو ایشون نقل فرمودن اما به کتاب الله مراجعه نفرمودید برادر عزیز پدر بزرگوار چطور میشه اشکال داره یعنی بله اشکال داره خب اگه اشکال نداشت که حوزه قران رو اینطور با عربده و چاقو بهم نمیزنن در مسجد امام رضا اشکال داره زنده بودن این نعره های حیوانی و شیطانی به یاری خدا خواهیم خفه کرد پنجاه سال برای انقلاب اسلامی دویدیم یک دقیقه اجازه نمیدیم زنده باشن به نام اسلام زنده باشن و بنام اسلام نعره رسول الله رو خاموش کنن قال الله رو خاموش کنن نمیتونن ملاحظه بفرمایید
فصل فی اوقات الیومیه و لقا فی وقت الظهرین ما بین الزواله والمغرب المغرب غروب مغرب یختلف فی حالش یه پاورقی بیشتر نداره اقای خویی یه پاورقی زده بقیه قبول کردن نه تا حاشیه در این عرض میشود که از نه تا حاشیه یکیشو قبول نکرده الاحود ان یکن ان یکن اقوا علم جواد تاخیر الظهرین ان سقوط القرص ظهرین چرا گفتی عصر بگید شما اخه قبل سقوط قرص بمقدار رکعات یا چاهار یا دو یا یک نماز عصر که ظهر وقت ندارد که اشکال به ایشونم وارده به ایشون چنتا اشکال وارده به علامه طباطبایی سوالو از خب بیشتر وارده ولی به این حاشیه هم که یه قسمتشو قبول میکنیم باز اشکالات وارده
اونوکه قبول میکنیم الاحود اقوال نخیر احود غلطه اقوا غلطه القوی قول الواحده قول علی قبل الغروب قبل غروب الشمس فی الاخی یقول الاحبه شاید احتیاطه بقیه رو حاشیه فرمودن نمیدونم الاحبه عند یکن اقوال عدم جواد تاخیر ظهرین ان ثبوت بطلا عن جواد تاخیر ظهرین قاطی کردی اینجا عن سقوط القرص این مال این خب نه قبول نداریم برمیگردیم وقت الظهرین ما بین الزوال و المغرب لا ما بین زوال والغروب اونم وقت الظهرین نیستش که مگه مجموع اضافه کنیم وقتین خاصین و وقت مشترک اگر ما وقت الظهرین یعنی الوقت الاول خاص الظهر وقت الاخر حافظ وقت المشترک بینهما مثلث اوقات ما بین الزوار والغروب ولیس المغرب ثم یقول ویختص الظهر باوله بمقدار ادایها و حسبها هذه صحیح علامه و یختص العصر و آخرین کذلک و ما بین المغرب ونصف اللیل وقت المغرب والعشا لا و ما بین المغرب للمغرب و العشا اذا دارید جمع بین الوقتین الخاصین در وقت مشترک آخر و نصف الیل وقت للمغرب و العشا و یختص المغرب و یختص المغرب لاوله بمقدار ادائه ادا مغرب اینم درست
گفتیم یه رکعت باشه دورکعتی نداریم البته خوف باشه یه رکعته مغرب که نصف نمیشه که و یختص المغرب باوله بمقدار ادایه والعشا باخری کذلک چرا اینجا هیچ مطلبی نداریم بعد و هذا للمختار مختاره مختار یعنی چه یعنی کسی که مجبور عقب بندازه مگه مجبورم هست کسی که نمازو از وقت ادا عقب بندازه سوالو از میکنیم شما بفرمایید که اینو گفتیم اول وقت به مقدار ادا مغرب اولش به مقدار ادا عشا اخرش اون اول مغرب است این اخر غسق اللیل است این ازبرای مختار است چیه یعنی بنده اب نداشتم چه نداشتم دوات نداشتم فلان نداشتم نمازمو از عرض میشود که از نصف شب عقب انداختم حق نداری عقب بندازی اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل ادا الیل است چرا عقب انداختی مگه حیض بشه نماز بخونم حیض نفاس نخونه اصلا اون مرد که حیض نمیشه که الا بعضی وقتا نفاس که نمیشه وقتی که مرد که حیض نمیشود این چطور تصور دارد که این بشود و نمازشو نخونه
باهمونا انجام بده اداست بله فرق نمیکنه اقاجان وقتی که این بین مغرب و عشا بین مغرب شمس و بین غسق اللیل وقت دارد ولو یک الله اکبر برای نماز مغرب غشا بگه برای هردوست لا تترک الصلاه بحالک ادا رو ولو یک تکبیره الاحرام بتواند بگد ولو باشد در مبانی این نمیتوند تاخیر بندازد به بعد عشا بله بنده اگر قبل از عرض میشود که نصف لیل نماز رو بخونم خب وضو نیست تیممه اما بعد نصف الیل وضو میتونم بگیرم اون نماز با تیمم در وقت واجب است و نماز با وضوی بعد از وقت قضاست و قضا اونیکه ترک واجبش کردی
پس این فرمایش مرحوم سید چیه اخه بعضی وقتا انسان مثل اینکه نمیرسه تفکر کنه چجوره عبارتو فما بین المغرب و نصف اللیل وقت للمغرب العشا و یختص مغرب باوله بمقدار ادا والعشا بآخره کذلک هذا للمختار هذا لکل و ان المختار لنوم او نسیان او حیض او نحن ذلک من احوال فقنطار خوابش برده نصف شب بلند شد بعد قضا میکنه نسیان حالا گناه کردی یا نه اگر خوابش برده تقصیرا یا عذرا اگر نسیان داشته تقصیرا یا قصورا حیض داشته و تا نصف شب طول میکشه اقا حیضی که تا نصف شب طول میکشه بله حیضی که بین المغرب و نصف اللیل کانت حائض کانت یفدا هذه مربوعه عنه الصلاه برای اینکه عرض کردم خب بعد از غسق اللیل این چون بوده چون تانصف شب حیض بوده حالا بعد نصف شبم عرض میشود نمازوبخونه اداست یا قضاست صلاه الحائض التی تظهر لا تطهر التی تطهر بعد غسق الیل و کانت حائض بین المغرب و العشا صلاه الحائض هل هی قضاهما لیس علیها قضا هل هی ادا مقام وقت الادا لان رب نقول الی غسق اللیل و غسق اللیل حالا
من نمیخوام زیاد ایراد بگیرم میخوام یخورده راه بازشه راه بازشه بابا خدا که نبودن مثل ما بودن دیگه حالا بعضی موقع ما بهتر میفهمیم بعضی اونا بهتر میفهمن بعضی وقتا هیچکدوم نمیفهمیم بعضی وقتا هردو میفهمیم اینجور نیست که فقط یکسی گفت اینطور حتما اینطور نخیر هردو خدارو دوست داریم هردو شب دوست داریم هردو هم در این راه هستیم خب بعضیا به راه قرآن رفتیم و خب زودتر میفهمیم و بعضیا نرفتیم و دیرتر میفهمیم یا کمتر میفهمیم بله بحث نکردیم هنوز
هذا للمختار و اما المختار لنوم او نسیان اوحینا او نخن ذلک من احوالک من توار من احوال الاضطرار احوال دیگر فلم یعتد وقتها الی طلوع الفجر هذا خلاف نص القرآن الکریم الی غسق اللیل ربنا غره منتهی وقت العشا والعشائین الی غسق اللیل و من هذا لیجرع عن یمد الوقت غسق اللیل الی الفجر هذا فجر نعم و یمتد وقتها علی طلوع الفجر و یختص العشا من آخره بمقدار ادائها دون المغرب لماذا فرق بین المغرب والعشا مغرب اول وقته بلاشک اول مغرب ولکن عشا احیانا غسق اللیل احیانا طلوع عن الفجر لذلک فرق بینهما ویختص العشا من اخره بمقدار ادائها دون المغرب من اوله ای ما بعد نصف الیل والاقوا ان العابد فی التاخیر المختار حالا گفت اینکه مستر است که خب تا صبح وقت داره هم مغرب هم عشارو ما نه فقط عشارو عرض میشود که اما عامد والاقوال من قبلا فتوی روداد که اخر وقت فرق داره با اول وقت والاقوا ان العامل فی التاخیر علی نصف اللیل ایضا کذلک حیض یمتد وقته الی الفجر و المضطر کما تقولون لا غیر لاغیر لاغیر لاغیر حاشیه داریم اینجا حاشیه اقای شاهرودی رضوان الله علیه مرحوم شاهرودی فیه منع نعم ذلک وقت غیرالعامل نقول فی طلاقکم مرا جناب شاهرودی نص و کلام نار یقول واجب للمضطر و العامد ولکن فی الشاهرودی یقول نعم ذلک وقت الغیر عامد نقول لا للعامد و لا غیر عامد بنفس قوله تعالی الی غسق اللیل و لاتتارک نفس ایه المبارکه نص این خیر عام و خاص که نیست وقته شما تاظهر اینجوریه یه دیقه تا ظهر نیومدی خب نصه این در اینجا الی غسق اللیل نص است بابا تانصف شب نصف شب کی اونو کاری نداریم که نصف شب از کی حساب میشه ولی نصف شب نصف شب با عرض میشود که طلوع فجر فرق داره نصف شب با طلوع فجر چند ساعت فرق داره بین نصف اللیل لیل که اثنی عشر تا نصف اللیل ساعه از اذان غروب ساعه سته نصف اللیل ساعه اثنی عشر و بعد ذلک اربعه ساعه تقریبا او اربع شیئا سیر یمضی سیر فجر فقی اربعه ساعه اختلاف بین هم یقولون اربعه ساعت علی طلوع الفجر لا فرق بین العامد و غیر العامد کما اویسمح لغیر العامد ولکن عامد لغیر العامد قضا ولکن العامده لغیر العامد ادا ولکن للعامده قضا
حالا با کمال احترام البته با کمال احترام کمال احترام مهم نیست پنجاه شصت درصد اختلاف طوریه و همین موجب شده است که سگهای هرزه حمله میکنن به مسجد امام رضا اینا که خودشون که نیستن که لات مولوی مثلا اخه یکسی اومد برای ما در اسمارو نوشت گفت این اسمش این خانش این لاته چارراه گلوبندک لات مولوی این چن نفر ادم کشته این چنتا دزدیده این چنتا زنا کرده نمیخوام قبول کنم اینارو اخه ریش گذاشته مثلا فلان
العامد فی التاخیر الی نصف اللیل یمتد الفجر یقول لا ان تدع الکلامک ان تدع کلامک یا سید تبع الی هذا الکلام علی خالق ربنا سبحانه و تعالی و ان کان بتاخیر و للذی یفتی هو داخل الفتوی ولکم لکن اهوت لکن الاهوت ان لا ینقض ادا القضا عجیب این اداست یا قضاست دیگه خب جمع کنیم اهوت اینست که بفرمایید این اصلا قضاعه قطعا ادا نیست چون اذا غسق اللیل عه برای اینکه یک حاشیه دارد دهم مال اقای گلپایگانی خداشفاشون بده لا یترک فی لایترک لکن الاهوت ایشون اهوت استحبابی داره صاحب عرف آقای گلپایگانی میکندلایترک احتیاط واجب است که این نیت ادا قضا نکنه ما عرض میکنیم نخیر واجب است که نیت قضا کنه نیت ادا نکنه و در تاخیرش اگر غافل بوده که گناه و اما اگر نه این ادمیست که تمام وقت صلاه فریضه رو بدون تقصیر خواب بوده فرق میکنه
اذا انسان مکلف و ترک تکلیفه هذا معتم طبعا بین اولی که عرض میشود که مغرب شد تا نصف شب یکجوری شده که خوابش برده اختیاری نیست انقد خوابیدن خوابش برده خب بعد که بلند شد این نماز ادا را ترک کرده که خواب بود که حالا قضای چی براش واجبه قضای اون نبود برش اینکه متعمدا ترک نکرده ناصیه هم که نبوده ظاهیم که نبوده غیر مکلف بوده ادم خواب که مکلف نیست یه طلبه میگفت من در خواب یکسی رویکاری کردم و حرام بود گفتم که در خواب صحیحه گفت جلو پامیشدم خب چطور در خواب که تکلیف اینکارو در خواب نکن دیگه حالا کسی که در طول وقت صلاه بدون تقصیر داریم بحث میکنیما ان تقصیرا مثل یه ادمی که یه روز در بیست و چار ساعت مسته قضا شده نماز صبح چون خودش تقصیرا خودشو مست کرده یه مرتبه نه این خوابش برده خواسته هم بیدار شده هرچی لگدو چک کردن نشده چون دوروز نخوابیده مثلا مثل عبدالله که سه روز نخوابید بعد مرد از