بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيم
ٱلْـحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلْعَالَمِين، وَصَلَّى ٱللَّهُ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَعَلَىٰ آلِهِ ٱلطَّاهِرِين
ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
يَقُولُ عَلّامَةُ ٱلْعَظِيم لِتَبصَرَة فَکَمَا شَرَحتُ عَلَى ٱلتَّبْصِرَة شَرْحًا مَزِيدًا، مَتْن هُوَ مُفَصَّل أَكْثَر مِنْ مَتنه وَلَاتَانِي تَبْصِرَةُ ٱلْفُقَهَاء ٱلَّتي ٱلْتَهَا بِإِذْنِ ٱللَّهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى
أَنَّ هَذَا ٱلْكِتَاب شَرْحٌ لِلتَّبْصِرَة العلامه، لَا، مَتْنٌ مَزْجِيد لَاعَشَرَة، إِنَّمَا أَنْشَرِح بِإِذْنِ ٱللَّهِ تَعَالَى عَلَى ضوء آيَة ذِكْرِ ٱلْحَكِيم علی أَحْكَامِ ٱللَّهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى بِسورَةٍ بَيِّنَةٍ فَصیحه.
يَقُول وَمِنَ ٱلصَّلَوَات بِوَاجِبَة ٱلْجُمُعَة وَٱلْعِيدَان وَٱلْكُسُوف وَٱلزَّلْزَلَة وَٱلْآيَات والطواف وَالجنابه وَٱلْمَنْظُور وَٱلشِبَهِ.
لِتَسَاعَلِ ٱلْعَلَّامَةِ ٱلْحِلِّيَ، حَضْرَتْ تَقُول وَمِنَ ٱلصَّلَوَاتِ ٱلْوَاجِبِ ٱلْجُمُعَةِ ٱلصَّحِيح.
نماز جمعه رو، حالا وجوبش یا وجوب تحیینی باشد یا وجوب تعیینی باشد، بالاخره لفظ وجوب شامل هر دو ور هست. البته میرسیم سراغ عُروة الوثقی که تعبیر دیگر است.
قَوْل وَمِنَ ٱلصَّلَوَاتِ ٱلْوَاجِبَة ٱلْجُمُعَة وَٱلْعِيدَان وَٱلْكُسُوف، لِقَوْلِ أيْنَ ٱلْكُسُوف، إِذًا ٱلْمَقْصُود مِنَ ٱلْكُسُوف وَٱلْخُسُوف وَٱلْكُسُوف وَلَابُدَّ أَنْ يَقُول ٱلْكُسُوفان أَوِ الخُسُوفان كَٱلشَّمْسَيْن وَٱلْقَمَرَيْن.
وَ أَمَّا قَوْلُ ٱلْعَلَّامَة ٱلْحَلِّيِ بَعْدَ قَوْلِهِ ٱلْجُمُعَة وَٱلْعِيدَان وَٱلْكُسُوف وَٱلزَّلْزَلَة، وَمَا غُلَام مَرَحٌ صَلَاتُهُ (02:41) صَلَاة كُسُوفِ ٱلشَّمْس، وَصَلَاة خُسُوفِ القمر، وَصَلَاة ٱلزَّلْزَلَة بِصُورَةٍ طَرليقا. وَلِمَاذَا هَدَفَ ٱلْعَلَّامَةُ ٱلْحَلِّيُ صَلَاةَ ٱلْكُسُوف هَلِ ٱعْتمَاداً عَلَى ٱلْكُسُوف وَٱلْكُسُوف لَا تَشْكِيلٌ الکسوف ٱللَّهُمَّ إِذَا ٱلْكُسُوفَيْنِ نَعَمْ.
وَٱلْآيَات أَنَا كَتَبْتُ هُنا بَعْدَ قَوْلِ ٱلْعَلَّامَة وَٱلزَّلْزَلَة وَٱلْآيَات كَتَبْت وَٱلْآيَاتِ ٱلْآخِرِي نَزَلَ مِنَ ٱلْآيَات فِي تَقُولُ ٱلْعَلَّامَة والزلزلة وَٱلْآيَات إِلَّا أَنْ تَكُونَ ٱلْآيَات عَامَّةً بَعدَ خاصَّة فِي هذِهِ الآخِر وَلَٰكِنْ هَذِهِ ٱلتَّامِنَةِ وَٱلزَّلْزَلَة وَٱلْآيَات، أَنَا كَاتِب ٱلْأُخْرِي أَرْضِيَّةً وَبَحْرِيَّةً وَجَوِّيَّةً.
آیات که همش آسمانی نباید باشه، خب دو آیه آسمانی هستش که کسوف و خسوف، ولکن رعد است و برق هست و طوفان هست و چه، سماء.
آیات أرضیه، آیات أرضیه خصم است و زلزله است. آیات بحریه هجوم آب دریاست جوری که بیشتر از زلزله أرضی انسان رو مضطرب می کند.
و جوّیه ممکن است تمام عرض می شود که خیلی بالا نباشد، جویه باشد. در جوّ دیگه باشد، در جوّ یک عرض می شود که اضطرابی ایجاد بشه.
اینجا یه حرفیم ما داریم (الأدلّة طبعاً سنتاً و الكتابةً، ولولا نجدْ قرآنَ الكريمِ آيةً تزِنُنا على وجوبِ صلاةِ الآياتِ بسورة طلیق روايات آیات)
از آیات چه آیاتی؟ آیات دال علی الحق که همه عالم (سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ) [فصلت: آیه ۵۳].
نه اونایی که انسان رو میترسانه. اون چیزهایی که نشانه اراده رب است در بُعد اخافه.
الآیاتُ المُخیفه ولکن بعضُ الآیه المُخیفه مَذکوره فِی السُنة کالخُسوف وَ الکُسوف وَ الزِلزلة و الطوفان مثلاً و رعد البرق هذه کُلِّهَا آیات سماویة أرضیه و معَ ذلک ولکنْ بعضُ الآیات هِیَ آیات الشیطان البشریة.
بمباران مرتب ما نشستیم ناراحت شدیم بمباران هوا خطره.
خب اگر خداوند یک آیاتی بیاره ظلم نمیکنه، ولی بشر که یک شیطنت بکنه اون شیطنت ظلمه. بمباران، موشک باران، آتش باران، سنگ باران، تو مسجد امام رضا باران، لات باران، خب اینا نماز آیات نداره آقایون، فقط نماز آیات که نباید خوند که، باید مشتم گره کرد به دهن شیطان رجیم.
خب این یه مطلبی ست که اشاره کردم بعد صحبت خواهیم کرد راجع به اینکه این آیات در بُعد دوم که آیات مُخیفه هست، فقط آیات مُخیفه ربانیه بدون تدخل بشر که نیست، چرا؟ چرا بر آیات مخیفه بدون تدخل بشر صلاة هست؟ اتجاع الی الله پیدا کنیم که خداوند خب لطفی چنینی، فلانی.
وَأَمَّا ٱلْآيَاتُ ٱلْمُخِيفَة ٱلرَّبَّانِيَّة من ٱلنَّاحِيَة وَ ٱلشَّيْطَانِيَّة مِن ٱلنَّاحِيَةِ ٱلْأُخْرَى ٱلرَّبَّانِيَّة مِنْ ناحیة تَوْحِيدِ ٱلرُّبُوبِيَّةِ فِي ٱلْفِعْلِ فِي ٱلْحَال، وَمِن ناحیة ٱلشَّيْطَانِيَّة أنَّ شَيْطَان، هُوَ ٱلَّذِي شَيْطَان حَتَّى یحمر حَتَّى يُذَمِّر، حَتَّى يُذَمِّر، حَتَّى يَوسوس، حَتَّى يُجَسِّد، حَتَّى کذا و حتی کذا، بله.
والطواف، صلاة الطواف، بحث می کنیم امروز (وَٱلْجَنَاح، وَلٰكِنْ جَنَاحُ ٱلْمُسْلِمِين، ٱلْمُنَافِقِين ٱلَّذِينَ تَحَقَّقْنَا أَنَّهُمْ مُنَافِقُون لَا مُنَافِقُون فِي ألسِنَتهم مُنَافِقُون بِلِسَانِ ٱلْقُرْآن ٱلَّذِينَ هُمْ فِي قُلُوبِهِمْ كُفَّار (07:26) وَفِي مَظَاهِر
منافق اینو میگن. منافق قرآن (إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَد) [منافقون: آیه ۱] خدا که نوکر منه که از زبان من انقلابی حرف بزنه، انقلابی نفهم، فهمیدش که این حرف رو نمیزنه.
خب، کسی که منافق است برش نماز آیات بخونیم؟ نماز میت بخونیم؟ منافق مرده این در جای خودش خواهد اومد که (لَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ) [توبه: آیه ۸۴] پیغمبر منهیه.
اینجا عمر با پیغمبر داشت دعواش میشد که چرا قبلاً میخوندی حالا چرا نمیخونی؟ قبلاً درست بود یا حالا؟ فرمود قبلاً نخوندم حالام نمیخونم، قبلاً خیال کردی میخوندم، حالا نمیخونم چون نهی داره. خب چرا نهیه؟
نهی فقط (لَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ) [توبه: آیه ۸۴] که نیست. نهی عام داره (مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ) [توبه: آیه ۱۱۳] (وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ) [توبه: آیه ۱۱۴].
نهی رو روشن کرد هٰذِهِ ٱلْآيَة ٱلنَّاسِع ٱلنَّاصِح تَدُلُّ حَدَّ ٱلْمُؤْمِنِين دُونَ زَمَنِ ٱلْإِيمَان، ٱلنَّبِيِّينَ، لَا أَنَّهُمْ مُشْرِكُونَ بَعْدَمَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَصْحَابُ ٱلْجَحِيم. (08:47)
عَبْدُ ٱللَّهِ بْنُ أُبَي، ٱلَّذِي عاشَ ٱلْمُنَافِقاً وَمَاتَ مُنَافِقًا، وَرَسُولُ ٱللَّه يَعْرِف أَنَّهُ مَاتَ مُنَافِقٌ، کَی نُصلی علیه وَهُنَا نَهْيَانِ نَهْيٌ عَام شِيمْزِ ٱلزُّورَةِ تَأْخِيرٌ، وَنَهْيٌ الخاص مَا كَانَ لِلنبی، نمیشه اصلاً، نمیشه یقرب الی عمق عمق تاریخ الایمانی. این در جای خودش بحث می کنیم.
این تعبیرات رو ایشون میفرمایند. حالا تعبیراتی که در عُروة الوثقی هست. فصلٌ فی أداءِ فَرائِضِ وَ نَوافِلُهَا ٱلصَّلَوَاتُ ٱلْوَاجِبَة سِتَّة اليَوْمِيَّةٌ وَمِنْهَا ٱلْجُمُعَة نَقُول إِذْنُ ٱلْعَظِيم رَحِمَهُ ٱللَّهُ عَلَيْهِ وَعَلَيْنَا صَلَاة الجمعه لَیسَ لصلواتِ ٱلْيَوْمِيَّة، يَوْمِيَّة، هِيَ يَوْمِيَّة. صَلَاةُ ٱلْجُمُعَة صَلَاةٌ أُسْبُوعِيَّة، وَلَكِنْ صَلَاةُ ٱلْخَمْس صَلَاةٌ يَوْمِيَّة.
يَا أَخِي ٱلْأَكْبَر، لِمَاذَا فَصَاحَتْ؟ ثُمَّ نَزِيد فی الحامش، فَيَكْتُبُ ٱلْحَكِيمُ فِي مَشْرُوع يَلْتَهِي فِي زَمَانِ ٱلْغَيْبَةِ. إِشْكَال. نَحْنُ نَقُول فِي هَذِهِ ٱلْفَتْوَى إِشْكَال إِشْكَال، إِشْكَال. كَمَا صُوفَ رَهْبَتْ صَلَاةُ ٱلْجُمُعَة وَٱلْأَظْهَر عَدَمُهَا.
عَدَمُ مَشْرُوعِيَّتِهَا. نَعَمْ، لا بأسَ بِٱلْإتيَانِ بِهَا دَرَجَةً بِدْعَة فَقُلْنَا بِدْعَةٌ. حَضْرَة ٱلْحَكِيمِ فَمَا فَوَى، رِضْوَانُ ٱللَّهِ عَلَيْهِ حَضْرَة تَنْصَحُنَا فِي مَشْرُوعِيَّتِهَا فِي زَمَانِ ٱلْغَيْبَةِ إِشْكَال، وَٱلْأَظْهَرُ عَدَمُهَا فَتْوَى ٱلْأَظْهَرُ عَدَمُ ٱلْمَشْرُوعِيَّةِ
اذًا، ٱلْأَظْهَرُ أَوَّلٌ أوِ ٱلْأَقْوَىٰ أَوِ ٱلْأَشْبَه عَدَمُ مَشْرُوعِيَّة يَعْنِي صَلَاةُ ٱلْجُمُعَةِ بِدْعَة فِي غیابِ المَعْصُوم، بِٱلِٱحْتِيَاط، نَعَمْ. لَا بَأسَ عَلَيْهِمَا، . نَعَمْ، بَعْدَ مَا يَبْدِي وَٱلْأَظْهَر عَدَمُهَا.
ٱلْأَظْهَرُ مِنَ ٱلْأدلّه: عَدَمُهَا فَٱلسُّبْحُ: ٱلْمَشْرُوعِيَّةُ مَشْرُوعِيَّة.
بحث سر مشروعیته آخه.
فِي مَشْرُوعِيَّتِهَا فِي زَمَانِ ٱلْغَيْبَة إِشْكَال وَٱلْأَظْهَر عَدَمُ ٱلْجُمُعَة. این دروغه که، جمعه میخونن.
عَدَمُ ٱلْمَشْرُوعِيَّةِ، وَٱلْأَظْهَر عَدَمُ ٱلْمَشْرُوعِيَّةِ فَتْوَى ثُمَّ تُقَال فَتْوَىٰ مُقَابِلَةٌ أَوْ قُلْ نَعَمْ لَا بَأسَ إِلَى ٱلْفَتْوَی (11:38)
در رساله عملیه آدم جمله اول رو بگه این واجب، بعد بگه نخیر واجب نیست، نفهمه. اینکه نمیشه.
پس عبارت رو از اول بخونم. آقایون جرئت کنید چیزی که درست نیست بگید درست نیست. چیزی که درست نیست خب بابا همه میگن درست نیست، اگه بفهمن، توجه کنند.
اگه کسی فهم خودش رو بکنه بندازه دور، بگه من نفهمم، من چنینم، هر چه تو میفرمایی همونه، بله چون آقا فرمودن.
نه آقا ما حتی خدا را با دلیل عقل معصوم قبول کردیم. دلیل عقل معصوم این است که همه عقلا قبول دارند. چطور میشد حکم خدا رو بر ضد حکم عقل و فطرت است و همه عقلا میگن نه، ما قبول کنیم؟ اینکه نمیشه. عبارت رو ملاحظه کنید.
بنده غرضم از نقل عبارت این نیست که وقت شما رو بگیرم که، برای اینکه راه باز بشه، به قول مرحوم آقای بروجردی بزرگی بزرگان مانع از فهم انسان که نباید بشه، باید تأیید کند فهم انسان رو.
همونطور که او فکر کرده فهمیده خب مام فکر کنیم شاید بهتر از او فهمیدیم، چه لزومی دارد که مثلاً همه فهما مال یه نفر باشه اونم اگه مرده، (12:41) می شود. اینطور نیست آقایون؟
آقای علامه طباطبایی تو خیابون راه میرفت، فحشش میدادن، سوار نمیکردن، بعد شد دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه تا آخر.
في مشروعيّتِها في زمانِ الغَيْبَةِ إشكال، والأظهرُ عدمُها نعم لا بَأسَ بالإتیانِ بها بِرَجاءِ المحبوبيّةُ أن تَرجوا مَقبوليّةَ الجُمُعة مُسْتَحَبَّةً أو واجبة وَ أنتَ وإنَّها بِدْعَة فقد جَمَعْتَ بين المَخْلُوقيّة وبينَ البِدْعَة. (13:29)
(صحبت حضار)
أظهر فتواست، اگر ظاهر این است که مشروعه، پس أظهر عدم مشروع تناقض داره، بین أظهر و ظاهر، پس أظهر و ظاهر یه نفر نگیرید. یه نفر بگه أظهر یا ظاهر، اما بنده بگم أظهر این است ظاهرم اینه، بابا کدومو میگی تو؟ أظهر رو قبول داری یا ظاهر رو؟ أظهر رو، پس چرا میگید (نَعم لا بأسَ).
خب ببینید (الصَّلَوَاتُ وَاجِبَة ستّةٌ اليَوْمِيَّةٌ، وَمِنْهَا الجُمُعَة) که یک اشکال به مرحوم سید داشته باشد (لَيْسَ صَلَاةُ الجُمُعَة مِنَ الصَّلَوَاتِ الأُسْبُوعِيَّة، مِنَ الصَّلَوَاتِ الوَاجِبَةِ اليَوْمِيَّة، بَلْ صَلَاةٌ أُسْبُوعِيَّة، كَمَا صَلَاةُ العِيدَيْن، صَلَاتان، صلبیتان)
میشه نماز عید فطر رو اصلاً بگیم نماز یومیه است؟ نماز شهریه است؟ ماهانه؟ نخیر سنویه است.
(وَلا وَالطَّوَافُ الوَاجِب وَالْمُنْتَظَر أَوْ عَهْد أَوْ يَمِين أَوْ التِّجَارَة وَإِلَى وَصَلَاة الوَالِدَيْنِ عَلَى الوَلَدِ الأَكْبَر) قبول نداریم.
گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدن کله مسگری
وقتی که این والدین زنده بودن و این نماز رو نخوندن، نماز رو که باید خوند (لا تتركِ الصلاةَ بحالك إذا الوالدانِ تركا الصلاةَ أو الصلوات ظبعًا لا يُعذرُ الإنسانُ في الصلاةِ أطلاقٌ ولو تكبيرة واحدةً إذا تركا الصلاةَ أو صلوات وما تأمن دون أداء ولا قضاء الصلاةَ أو الصلوات ولا تزرُ وازرة وزرَ أخری الصلاةِ المتروكة ينتقي الأكبر لماذا نقول هذا صحيحا أولَ ثانیاً ثالثاً) (15:28)
در باب هفته خواهیم آمد، در باب ارث (15:31)
(اِخْتِصَاصَاتُ الأَمْوَال لِلْوَالِد، الأَمْوَالُ ٱلْمُخَصَّصَة مِثْلَ) (15:45)
یه اموالی داریم که همه میتونن یه اعمالی خاصه خودش با خودش داشته. (اِخْتِصَاصَاتُ الأَمْوَال يُقَالُ فِي الفَتَاوى الشَّهِيرَةِ فِي الکثیره إِنَّهَا لِلْوَلَدِ الأَكْبَر، وَجَادَلُوا فِي إِثْبَاتِ هَذِهِ الفَتْوَى بروایات ولکن روایات حوالِ أَرْبَعَة أَوْ خَمْسَة أَوْ سِتَّة إِلَى أَنَّ الرَّوَايَاتِ الَّتِي يُنْتَظَرُ أَنْ تَدُل عَلَى حُبِّهِ لِلْوَلَدِ الأَكْبَر وَحُبِّهِ صَلَاةَ ٱلْمَتْرُوكَ لِلْوَالِدَيْن عَلَىٰ ٱلْأَكْبَرِ، كَذَٰلِكَ خِلَافُ نُصُوصِ علی ذکر الحَكِيم سَوْفَ يَأْتِي عَلَىٰ نَكَاح) (16:31)
خب بعد علامه بزرگوار می فرمایند که (الفصلُ الاول فی اوقاتها) در اوقات نماز، البته قبلاً می فرمایند (و من الصلواتِ الواجبة الجمعة) نفرمود (من الصلواتِ اليوميةِ) این درست نیست (من الصلاةِ اليومية) نه.
(من الصلواتِ الواجب معلومِ الجمعة و العیدان والكسوف ولكن عليه ونتركُ الخسوف والزلزلة والآيات والطواف والجناء والمنذورِ وشبهِ المنصورِ شبههُ المعروضِ المحلوفِ بهِ المحللِ قسم) (17:23)
من در حاشیه نوشتم متن
(قسم و عهداً، وأَجَارَت، وَمَا أَشْبَح) علامه میفرمایند که (وَمَا أَدَى ذَٰلِكَ مَصْنُون الفصلُ الثاني في أوقاتِها تبصرةُ العلامةِ إِذَا ظَالَتِ الشَّمْس، دَخَلَ وَقْتُ الظهر حَتَّى يَنْذِي مِقْدَارُ أَرْبَعَةِ رَكَعَات. نقول بلا، ونقول: لا. هُنَا هَنْدَسَةُ ٱلْأَوْقَاتِ لِصَلَاةِ ٱلظُّهْر لَهَا زَمَانُ ٱلزاوِيَةِ ٱلْأُوْلَى إِذَا قرضَتْ عَلَيْكَ أَرْبَعَةَ رَكَعَات)
چهار رکعت، مسافر نیستی، خائف نیستی، چه نیستی، جایی که عذر نداری چهار رکعت. خب به اندازه چهار رکعت از اول ظهر وقت خاص ظهره. ها.
(قَدَر أَرْبَعَة رَكَعَات مِنْ أَوَّلِ الزَّمَانِ وَوَقْتُ الخَاصِّ بِالظُّهْر وَنَتِيجَتُهُ أَنْكَ إِذَا تَغَافَلْتَ أَوْ تَصَاحَلْتَ أَوْ نَسِيتَ فَصَلَّيْتَ العَصْرَ قَبْلَ الظُّهْر إِذَا كَانَ فِي وَقْتِ الخَاصَّة لِصَلَاةِ الظُّهْرِ) (18:41) خیلی وقتشه دیگه.
خب پس در نماز چهار رکعت قبول داریم. در دو رکعتی چی؟ مسافر؟ در یه رکعتی چی که خائفی؟ (إِذَا كَانَت الصَّلَاةُ خَوْف رَكْعَةً وَاحِدَةً أَحْيَانًا، كَمَا يَقُولُ رَبُّنَا سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاة) که بحثش بعداً خواهد آمد، در باب صلاة خوف یه رکعتی.
حالا بحث یه رکعتی، این نماز چهار رکعتی را که ظهر است شما یه رکعتی به عنوان خوف باید بخوانید، اگر به جای اون یه رکعت ظهر یه رکعت عصر را خواندید در همان وقت باطل، اما اگر یه رکعت عصر را شما در وقت رکعت دوم ظهر خوندید که الان واجب نیست، فقط رکعت اول رو بخونی.
اگر نماز عصرم که یه رکعتی میخوای بخونید و چون جنگ است، چون خوف است، پس میشه اول خوند، اگر این نماز عصر را در زمان رکعت دوم ظهر یا سوم ظهر یا چهارم ظهر خوندی، به فتوای علامه باید باطل باشه، به نظر دلیل نه. چون دلیل چی میگه؟
دلیل میگد (الوقتُ وقتان وقتُ الخاص وَ وقتُ المشترک، فِي الوَقْتِ الخَاصِّ الراس لِصَلَاةٍ لَا تَجُوزُ الصَّلَاةُ الْأُخْرَىٰ بَعْدَهَا أَوْ قَبْلَهَا) یعنی اول ظهر چونکه چهار رکعتیه نخیر یا چهار رکعته یا دو رکعته یا یه رکعته.
(صحبت حضار)
صلاة عصرم همینطوره. صلاة عصرم قبل الغروب (یقول) مع ذلک (والعصر قبل الغروب) قبل الغروب به مقدار رکعات (نقول لا أَمَّا أَرْبَعَة إِذَا مَات مُسَافِر وَلَا خَائِف أَوْ فِي أَوْ رَكْعَة وَاحِد) (20:37)
(صحبت حضار)
اگه خوند چی؟ برای اینکه خائفه دیگه، اون چی؟ اونجا که خائفه من دارم بحث می کنم دیگه، اونجا رو دارم بحث می کنم، این کلاف نمیفته اگه افتاد باید چیکار کرد؟
خب ببینید (فَإِذَا قَال عَلَامَة الحِلِّي فِي التَّبْصِرَة: إِذَا زَالَتِ الشَّمْس دَخَلَ وَقْتُ الظُّهْر حَتَّى يَنْضِي مقَدْار أَرْبَعَةِ رَكَعَات، اللهم إلاّ يَعْنِي مقَدْار أَرْبَعَةِ رَكَعَات فِي الضِّلْعِ القَاعِدَة، يَعْنِي لا خوف) (21:17)
علامه نماز رو داره میگه، نماز چیز رو که نمیگه فقط. (أَنَا كَاتِب بَعْدَ قَوْلِه مَقْدَار أَرْبَعَةِ رَكَعَات فِي أَصلها كَمَا لِلْحَاضِر غَيْرِ الخَائِف أَوْ رَكْعَتَان كَمَا لِلمُسَافِر أَوْ رَكْعَة قَدْ تَكُون لِـلخَائِفِ وَهُمْ الفَرْضُ الأوَّل قیلة الوَقْتِ وَاسِع) (21:43) الی آخر. خب اینم از این.
(ثُمَّ قَولَ العَلَامَة یَشَتَرَكِ الوَقْتِ بَيْنَهُمَا، يُشْتَرِكُ الوَقْتُ بَيْنَهُمَا بَيْنَ ظُهَرَيْن فِي الاصل طبعاً لَا للفَضِيلَة لَا، ثُمَّ يُشْتَرِكُ الوَقْتُ بَيْنَهُمَا وَبَيْنَ العَصْرِ إِلَّا أَنْ یبقی لِغُرُوبِ الشَّمْسِ مَقْدَارُ أَرْبَعَة رَكَعَات حَرَكَّات بَلْ كَمَا أَرْبَعَة أَوْ سِتَّة أَوْ رَكْعَة وَاحِدَة) این مال ایشون.
ما اینجا یک اختلافی داریم راجع به غروب شمس یا مغرب شمس در آخر وقت صلاة عصر (أنَّ الأوّلَ وقتَ صلاةِ الظُّهرِ زوالُ الشَّمس الأفقَ كما) (22:37) (وَلٰكِن اختلاف بين آخِرِ صلاةِ العَبد الهُوَ الغُروبُ قُرص أو مَغرب القُرص و بين الغُروبِ قُرص و مَغربِ القُرص أوِ اشْتَتّا)
(صحبت حضار)
این بحث بعدیه، ما در ادا داریم بحث می کنیم، در نماز ادا داریم بحث می کنیم. قضا اگه اول وقت داخل کنیم خرابه، آخر وقت داخل کنید (مَن ادرک من الوقت فقط وقت کلّه) (23:12) اون مطلب دیگری ست، ما در ادا داریم بحث می کنیم.
(بَحثُنا حَولَ أداء بِمثل آخِر وقتِ العَصرِ، القُرآن يَقول وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا، لا مَغْرِبِهَا، غُروبِها) غروب شمس چیه آقایون؟
غروب شمس از هر کس سؤال کنید که مالیده فتوا و اینها نباشه، غروب شمس غروب قرص. (بعد غروب القرص قرص موجود) (23:36)
غروب هست یا نه؟ (بِدَايَة غُرُوبِ الشَّمْسِ بل أصلِ هِيَ غُرُوب الشمس عبارت القُرص، وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا آيَة قبل الغروب آیه أخری اذا وَ بَيْنَ غُرُوبِ القُرْصِ وَبِدَايَةِ اللَّيْلِ لَيْسَ وَقْتَ صَلَاة، لَا لِلْعَصْرِ وَلَا لِلْمَغْرِب)
ما اونجایی که افق شب و روزش برابره می خوایم حساب کنیم. حالا اونکه برابره حساب کنیم. مثل فرض کنید افق مکه مکرمه که ام القرا افقش خرابه اونجا محوره.
(فی المکه المکرمه اثنی عشر ساعة نهار، اثنی عشر ساعة لیل، اکثر احیان اکثر الایام) (24:24)
خب (هل أَربَعَة سَاعَه كُلُّ وَقْت لِأَدَاءِ الصَّلَوَاتِ الخَمْس أَو لا، نَقُول) (24:48)
چطور؟ برای اینکه شما نماز صبح رو خوندید. خورشید که طلوع کرد تا ظهر ندارید، (بینَ الطلوعِ الشمس وَ بینَ زوال الشمس فی صلاة هَذا اول ثانی بین غروب الشمس و مغربها لصلاة لا، حَسَب نَصِّ القرآن لا حَسَب) (25:12) این مرحله دوم یه ربع ساعت بعدش.
(ثالث بین غسق اللیل الی طلوع الفجر صلاة واجب)
(أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ) [الاسراء: آیه ۷۸] از غسق اللیل وقت قرآن الفجر (و بین غسق اللیل و قرآن الفجر ما فی آیه الصلاة فریضه من الصلوات الیومیه نقول صلاة الآیات صلاة مثلاً کسوف خسوف ذلک صلاة المیت ولکن صلاة الیومیه اذا لم حاسب احظاعشرا ساعة لا یشرع فیها ایت الصلاه الیومیه ادائاً قضائا شاخا) (26:03)
شما نماز رو باید قضا کنی البته هرچی زودتر قضا کنی این نه بهتر است، بلکه لازم تر است. اون ادا است که اوقات معین دارد برحسب مراحل گوناگونش، قضا تا آخر عمرم ده سال عقب بندازه قضاست، ولی بیخود عقب انداختی، اما در ادا هر سه وقت، هر دو وقت، این اداست ولو کان وقت اول اوجبه، وقت دوم واجبه، وقت سوم مرحله آخره وجوب است، این شد.
حالا در غروبُ الشمس آقایون اختلاف دارن. (کتاب فتوی الشیعه صلاة هل تجوزُ الصلاة العصر بین غروب القرص والمغرب بین غروب الشمس و مغربها المغرب او مغرب الغروب غروب لما تقرب الشمس او نهار شیئا ما بعد موجود اشتراط النهار جماع غروب نعم و جماع لا ان الجماع التی الذین یقولون لا لقوله تعالی قبل غروب الشمس قبل طلوع الشمس و قبل غروبها و قبل الغروب) (27:24)
سوال می کنیم خب قبل الغروب فرمود، تو چرا بعدالغروب؟ بعد از غروب قرص نماز عصر وقت داره تا اول شب؟ اینو از کجا فهمیدید شما؟ میفرمایید شهرته قبول نداریم، اجماع هست نیست، اطباق است نیست، روایت است نیست، اگرم هست نه اجماعش، نه اطباقش، نه روایتش، قرآن نصه. آقا نماز یک عبادتی ست، عبادتم این طبق قرار باید باشه.
اگر به ما گفتن که فلان وقت نماز ادا، وقت قبل نه، وقت بعد نه، مگر اینکه برای ادا وقت دیگر معین کند، اول وقت نشد وسط وقت نشد آخر وقت اما (أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا) [الاسراء: آیه ۷۸] ( وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا) [طه: آیه ۱۳۰].
قبل غروبها نه ولکن فی القرآن ایتان (28:26)
یا کافیه، یه اشاره کافیه، (قَبْلَ غُرُوبِهَا) [طه: آیه ۱۳۰]، (قَبْلَ غُرُوبِهَا) گفته است شما نماز عصر رو بخونید. چرا بعد از غروب اجازه میدید شما؟ فقیه بزرگوار ما چهرتون رو میبوسیم اما حالا اینجا بیاید یک خورده.
آخه قرآن مراجعه بفرمایید مگه طوریم میشه. چطوره شما به کتاب مستدرک الوسایل حاجی نوری مراجعه میفرمایید که خیلی از روایات ضعیفه رو ایشون نقل فرمودن، اما به کتاب الله مراجعه بفرمایید برادر عزیز، پدر بزرگوار، چطور میشه اشکال داره یعنی؟ بله اشکال داره، خب اگه اشکال نداشت که حوزه قرآن رو اینطور با عربده و با چاقو بهم نمیزنن در مسجد امام رضا.
اشکال داره، ما عرض می کنیم اشکال داره زنده بودن این نعره های حیوانی و شیطانی که به یاری خدا خواهیم خفه کرد. پنجاه سال برای انقلاب اسلامی دویدیم، یک دقیقه اجازه نمیدیم اینا زنده باشن، به نام اسلام زنده باشن و به نام اسلام نعره رسول الله رو خاموش کنن، قال الله رو خاموش کنن، نمیذاریم اصلاً، ملاحظه بفرمایید.
(فصلُ فی اوقات الیومیه وَ نَوافِلُهَا فی وقت الظهرین ما بین الزواله والمغرب المغرب غروب، مغرب یختلف هنا فی حامش) (29:48)
یه پاورقی بیشتر نداره، آقای خویی یه پاورقی زده بقیه قبول کردن، نه تا حاشیه در این عرض می شود که عروة الوثقی هست. از نه تا حاشیه یکیش رو قبول نکرده.
(الأحوط إنْ لَم يَكُنْ الأقوى عَدَمُ جَوَازِ تَأْخِيرِ الظُّهْرَين عن سُقُوطِ القُرْص) ظهرین چرا گفتی؟ عصر بگید شما، آخه قبل سقوط قرص به مقدار رکعات یا چهار یا دو یا یک نماز عصر که دیگه ظهر وقت ندارد که، اشکال به ایشونم وارده، به ایشون چند تا اشکال وارده، به علامه طباطبایی صاحب العروه خب بیشتر وارده، ولی به این مُحشّی هم که یه قسمتش رو قبول می کنیم باز اشکالات وارده.
اونو که قبول می کنیم (الأحوط إنْ لَم يَكُنْ الأقوى) نخیر، أحوط غلطه، اقوا هم غلطه، (القویَّ قولاً واحداً لِقولِه تعالی قبل الغروب قبل غروب الشمس سید خویی یقول الأحوط)
شاید احتیاطه بقیه رو حاشیه فرمودن، نمیدونم.
(الْأَحوط إن لَم یَکُنْ أَقْوَالُ عَدَمِ جَوَازِ تَأْخِیرِ ظُهْرَیْنِ، أَن سقوطِ القرص لا عَدم جَوَازِ تَأْخِیرِ عصر) کو ظهرین؟ قاطی کردی اینجا (أن سقوط القرص) این مال این.
خب، نه خب قبول نداریم. بر میگردیم (وَقْتُ الظُّهْرَیْن مَا بَیْنَ الزَّوَالِ وَالْمَغْرِب، لَا مَا بَیْنَ الزَّوَالِ وَالْغُرُوب) اونم وقت الظهرین نیستش که، مگه مجموع اضافه کنیم، وقتین خاصین و وقت مشترک.
اگر ما وقت الظهرین یعنی (الْوَقْتُ الْأَوَّل خَاصٌّ الظُّهْر، وَالْوَقْتُ خَاصٌّ لِلْعَصْر، وَالْوَقْتُ الْمُشْتَرَکُ بَیْنَهُمَا مِثْلَثُ أَوْقَات مَا بَیْنَ الزَّوَال وَالْغُرُوب، وَلَیْسَ الْمَغْرِب، ثُمَّ یَقُول وَیَخْتَصُّ الظُّهْرُ بِأَوَّلِهِ بِمِقْدَار أَدَائِهَا وَحَسَبَ، هَذِهِ صَحِیح کلامُ الْعَلَّامَة، وَیَخْتَصُّ الْعَصْرُ بِآخِرِهِ کَذَلِک، وَمَا بَیْنَ الْمَغْرِب وَنِصْفِ اللَّیْل وَقْتٌ لِلْمَغْرِب وَالْعِشَاء، لَا وَمَا بَیْنَ الْمَغْرِب لِلْمَغْرِبِ الْعِشَاء، إِذَا دَارَیْتَ جَمْع بَیْنَ الْوَقْتَیْنِ الْخَاصَّیْن و الْوَقْتِ الْمُشْتَرَکِ. وَنِصْفُ اللَّیْلِ وَقْتٌ لِلْمَغْرِبِ وَالْعِشَاء، وَیَخْتَصُّ الْمَغْرِبُ بِأَوَّلِهِ بِمِقْدَار أَدَائِه) اداء مغرب، اینم درست بود.
ممکنه یه رکعت باشه، دو رکعتی نداریم البته چون خوف باشه یه رکعته مغرب که نصف نمیشه که (وَیَخْتَصُّ الْمَغْرِبُ بِأَوَّلِهِ بِمِقْدَار أَدَائِه وَالْعِشَاءُ بِآخِرِهِ کَذَلِک).
چرا اینجا هیچ مطلبی نداریم؟ بعدش (وَهَذَا لِلْمُخْتَار) کسی که مختاره، مختار یعنی چه؟ یعنی کسی که مجبور عقب بندازه، مگه مجبورم هست کسی که نماز رو از وقت ادا عقب بندازه؟ ما سوال رو از صاحب عُروه می کنیم.
شما بفرمایید که اینو گفتیم اول وقت به مقدار اداء مغرب اولش، به مقدار اداء عشا آخرش، اون اول مغرب است، این آخر غسق اللیل است، این از برای مختار است، مستعد چیه؟ یعنی چی مستعد؟
یعنی بنده آب نداشتم، چه نداشتم، لباس نداشتم، فلان نداشتم، نمازم رو از عرض می شود که از نصف شب عقب انداختم، حق نداری عقب بندازی. (أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْل) [الاسراء: آیه ۷۸] اداء الیل است چرا عقب انداختی؟ مستد یعنی چه؟
مگه حیض بشه، نماز بخونم؟ حیض و نفاس نخونه اصلاً. خب مرد که حیض نمیشه که، إلّا بعضی مردا، نفاس که نمیشه. وقتی که مرد که حیض نمی شود، این چطور تصور دارد که این مستد بشود و نمازش رو نخونه؟
(صحبت حضار)
باهمونا انجام بده، اداست، بله
(صحبت حضار)
فرق نمیکنه، آقاجان، وقتی که این بین مغرب و عشا، بین مغرب شمس و بین غسق اللیل وقت دارد ولو یک الله اکبر برای نماز مغرب و عشا بگه، برای هر دوش، (لاَ تَتْرُكُ الصَّلَاةَ بِحَالِك) ادا رو ولو یک تکبیره الاحرام بتواند بگد ولو فاقد الطهورین باشد بر حسب مبانی، این نمی تواند تأخیر بندازد به بعد از عشا.
بله بنده اگر قبل از عرض می شود که نصف لیل نماز رو بخونم خب وضو نیست، تیممه، اما بعد نصف الیل وضو میتونم بگیرم، اون نماز با تیمم در وقت واجب است و نماز با وضوی بعد از وقت، قضاست و قضا اونیکه ترک واجبش کردی.
پس این فرمایش مرحوم سید چیه؟ آخه بعضی وقتا انسان مثل اینکه نمیرسه دقت کنه، این چجوره، ملاحظه کنین عبارت رو (مَا بَیْنَ الْمَغْرِبِ وَنِصْفِ اللَّیْل وَقْتٌ لِلْمَغْرِبِ وَالْعِشَاء، وَیَخْتَصُّ الْمَغْرِبُ بِأَوَّلِهِ بِمِقْدَارِ أَدَاء، وَالْعِشَاءُ بِآخِرِهِ کَذَلِک، هَذَا لِلْمُخْتَار، هَذَا لِکُل، وَإِنَّ الْمُخْتَار لِلنَّوْمٍ أَوِ النِّسْیَانٍ أَوِ الْحَیْضٍ أَوْ نَحْوِ ذَلِک مِنْ أَحْوَال الاضطرار) (35:29)
خوابش برده، نصف شب بلند شد، بعد قضا میکنه. نسیان حالا گناه کردی یا نه، اگر خوابش برده تقصیراً یا قصوراً. اگر نسیان داشته تقصیراً یا قصوراً، حیض داشته و تا نصف شب طول میکشه، آقا حیضی که تا نصف شب طول میکشه، بله؟ حیضی که بین المغرب و نصف اللیل کانت حائض، کانت نفساء هذه مرفوعة عنه الصلاة.
خب بعد از غسق اللیل این چون مضطر بوده، چون تا نصف شب حیض بوده، حالا بعد نصف شبم عرض می شود نماز رو بخونه، اداست یا قضاست؟
(صَلَاةُ الْحَائِض الَّتِي تَظْهَر لَا تَطَهَّرْ، الَّتِي تَطْهُر بَعْدَ غَسَقِ اللَّیْل، وَكَانَتْ حَائِضًا بَیْنَ الْمَغْرِب وَالْعِشَاء، صَلَاةُ الْحَائِض هَلْ هِيَ قَضَاءٌ مافاتْ لَیْست عَلَیْهَا قَضَاء هَلْ هِيَ أَدَاءٌ مضی وَقْتِ الْأَدَاءِ؟ لِأَنَّ رَبَّ نَقُول إِلَى غَسَقِ اللَّیْلِ، وَغَسَقُ اللَّیْلِ خلاص)
حالا، من نمیخوام زیاد ایراد بگیرم، میخوام یخورده راه بازشه، راه بازشه که بابا خدا که نبودن، مثل ما بودن دیگه، حالا بعضی وقتا ما بهتر میفهمیم، بعضی وقتا اونا بهتر میفهمن، بعضی وقتا هیچکدوم نمیفهمیم، بعضی وقتا هر دو میفهمیم.
اینجور نیست که فقط یک کسی گفت اینطور حتماً اینطور، نخیر هر دو خدا رو دوست داریم هر دو شرع دوست داریم، هر دو هم در این راه هستیم، خب بعضیا به راه قرآن رفتیم و خب زودتر میفهمیم، بعضیا نرفتیم و دیرتر میفهمیم یا کمتر میفهمیم. بله؟
(صحبت حضار)
میرسیم حالا، بحث نکردیم هنوز
(هَذَا لِلْمُخْتَار، وَأَمَّا الْمُضطر لِلنَّوْمٍ أَو النِّسْیَانٍ أَوْ حَیْضٍ أَوْ نَحْنُ ذَلِک مِنْ أَحْوَالِکَ، مِنْ تَوَارٍ، مِنْ أَحْوَالِ الِاضْطِرَار) مِنْ أَحْوَالِ الِاضْطِرَار، احوال دیگر نه، (فَلَمْ یُعْتَدَّ وَقْتُهَا إِلَى طُلُوعِ الْفَجْرِ. هَذَا خِلَاف نَصِّ الْقُرْآنِ الْکَرِیمِ إِلَى غَسَقِ اللَّیْلِ، رَبَّنَا قَر، مُنْتَهَى وَقْتِ الْعِشَاءِ، وَالْعِشَائَیْنِ: إِلَى غَسَقِ اللَّیْلِ. وَمِنْ هَذَا لَا یَجُر أَنْ یَمُدَّ الْوَقْت غَسَقَ اللَّیْلِ إِلَى الْفَجْر. هَذَا فَجْر، نَعَمْ، وَیَمْتَدُّ وَقْتُهَا إِلَى طُلُوعِ الْفَجْر، وَیَخْتَصُّ الْعِشَاء مِنْ آخِرِه بِمِقْدَار أَدَائِهَا، دُونَ الْمَغْرِب. لِمَاذَا فُرِّق بَیْنَ الْمَغْرِبِ وَالْعِشَاء، مغرب اولَّ وَقتِهِ بِلاشَکْ أوَلُّ المَغرب،وَلَكِن الْعِشَاء أَحْیَانًا غَسَقُ اللَّیْلِ، أَحْیَانًا طُلُوعُ الْفَجْر، فَلِذَلِكَ فُرِّق بَیْنَهُمَا، وَیَخْتَصُّ الْعِشَاءُ مِنْ آخِرِهِ بِمِقْدَارِ أَدَائِهَا، دُونَ الْمَغْرِب مِنْ أَوَّلِهِ، أَیْ مَا بَعْدَ نِصْفِ اللَّیْلِ وَالْأَقْوَى أَنَّ الْعَامِدَ فِی التَّأْخِیرِ الْمُخْتَارِ) (30:40)
مختار رو قبلاً گفتیم، اونکه مضطر است که خب تا صبح وقت داره، هم مغرب هم عشا رو، نه فقط عشا رو. عرض می شود که اما عامد.
(الْأَقْوَى أَنَّ الْعَامِد) چون قبلاً فتوی رو داد که آخر وقت فرق داره با اول وقت.
(وَالْأَقْوَى أَنَّ الْعَامِدَ فِی التَّأْخِیر عَلَى نِصْفِ اللَّیْل أَیْضًا، كَذَلِك أی یَمْتَدُّ وَقْتُهُ إِلَى الْفَجْر) ما میگیم (لاَ فرقَ بینَ العامِدِ وَالْمُضْطَرُّ كَمَا تَقُولُون، وَغَیْرَ، وَ غَیْرَ، وَ غَیْر) حاشیه داریم اینجا.
حاشیه آقای شاهرودی رضوان الله علیه، مرحوم شاهرودی (فِیهِ مَنْعٌ، نَعَمْ، ذَلِكَ وَقْتٌ لِغَیْرِ الْعَامِد. نَقُول فِي طَلَاقِكما مَنعٌ، جَنَابَ الشَّاهْرُودِي، نَصٌّ المنع وَكَلَامٌ السید منعا نثنان، سید یَقُول وَاجِبٌ لِلْمُضْطَرِّ وَالْعَامِد وَلَكِنْ سید الشَّاهْرُودِي، یَقُول نَعَم، ذَلِكَ وَقْتٌ لِغَیْرِ الْعَامِد. نَقُول: لَا لِلْعَامِدِ، وَلَا غَیْرِ الْعَامِدِ، بِنَفْسِ قَوْلِهِ تَعَالَى إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ، وَلَا تَتْرُكْ نَفْسَ آیَة الْمُبَارَكَةِ، نَصٌّ)
این خیر عام و خاص که نیست، وقته. شما تاظهر اینجا بیاید، خب یک دقیقه تا ظهر نیومدی خب نصه، این در اینجا (إِلَى غَسَقِ اللَّيْل) [الاسراء: آیه ۷۸] نص است.
بابا تا نصف شب، نصف شب کی؟ اونو کاری نداریم که نصف شب از کی حساب میشه، ولی نصف شب، نصف شب با عرض می شود که طلوع فجر فرق داره، نصف شب با طلوع فجر چند ساعت فرق داره.
(بَیْنَ نِصْفِ اللَّیْل الَّتِي اثْنَا عَشْرَ، إِلَى نِصْفِ اللَّیْل سَاعَة) از اذان غروب ساعه سته، (نِصْفُ اللَّیْلِ سَاعَة اثْنَتَا عَشْرَ، وَبَعْدَ ذَلِك أَرْبَع سَاعَاتٍ تَقْرِیبًا، أَوْ أَرْبَعٌ شَیْئًا، سَیْر یَمْضِي، سَیْر الْفَجْر. فَفی أَرْبَع سَاعَات اخْتِلَافٌ بَیْنَ اثنا. هم یَقُولُون أَرْبَع سَاعَاتٍ إِلَى طُلُوعِ الْفَجْر، لَا فَرْق بَیْنَ الْعَامِدِ وَغَیْرِ الْعَامِد، كَمَا یقول السید، أَوْ یُسْمَح لِغَیْرِ الْعَامِدِ وَلَكِنْ غیر عَامِد، لِغَیْرِ الْعَامِدِ: قَضَاء، وَلَكِنْ: الْعَامِدَة لِغَیْرِ الْعَامِدِ: أَدَاءٌ، وَلَكِنْ لِلْعَامِدَة قَضَاء) این خیلی جالبه (41:04).
یک موقعی ما حاشیه به عروه میزنیم. حالا، با کمال احترام البته، با کمال احترام، کمال احترام، طوری هم نیست پنجاه شصت درصد اختلاف داشته باشیم، مگه طوریه؟
و همین موجب شده است که سگ های هرزه حمله میکنن به مسجد امام رضا، اینا که خودشون که نیستن که، لات مولوی مثلاً، آخه یکسی اومد برای ما در اسما رو نوشت، گفت این اسمش این، خانش این، لاته چهار راه گلوبندک، لات مولوی، این چند نفر آدم کشته، این چند تا دزدیده، این چند تا زنا کرده، نمیخوام قبول کنم اینا رو، آخه ریش گذاشته مثلاً فلان
(الْعَامِد فِي التَّأْخِیر إِلَى نِصْفِ اللَّیْلِ، أی یَمْتَدُّ الْفَجْرُ؟ یَقُول لَا. أَنْ تَدَعَ الْكَلَامَكَ أَنْ تَدَعَ كَلَامَكَ یَا سَیِّدَ تَبَعًا لِهَذَا الْكَلَامِ، عَلَى یُخالف، رَبِّنَا سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى وَإِنْ كَانَ عاصمً بِتَأْخِیر، وَالَّذِي یُفْتِي، هُوَ دَاخِلٌ فِي الْفُتْیَا. وَلَكُمْ، لَكِنْ أَحوَط لَكِنْ الْأَحوَط أَنْ لَا یُنْقَض الْأَدَاءُ بِالْقَضَاءِ) (42:24)
عجیب، این اداست یا قضاست دیگه، خب جمع کنیم. أحوط این است که بفرمایید این اصلاً قضاعه قطعاً، ادا نیست چون (إِلَى غَسَقِ اللَّيْل) [الاسراء: آیه ۷۸].
در اینجا یک حاشیه دارد دهم، مال آقای گلپایگانی خداشفاشون بده (لَا یُتْرَك فِي، لَا یُتْرَك، لَكِنَّ الْأَحْوَط) ایشون أحوط استحبابی داره صاحب عروه، آقای گلپایگانی میگن لایترک، احتیاط واجب است که این نیت ادا و قضا نکنه.
ما عرض می کنیم نخیر، واجب است که نیت قضا کنه، نیت ادا نکنه و در تأخیرش اگر عاصم بوده که گناه و اما اگر نه این آدمی ست که تمام وقت صلاة فریضه رو بدون تقصیر خواب بوده، فرق میکنه.
(إِذَا إِنْسَان مُكَلَّف وَتَرَكَ تَكْلِیفَهُ هَذَا مَعْصوم طَبْعًا) بین اولی که عرض می شود که مغرب شد تا نصف شب یک جوری شده که خوابش برده، اختیاری نیست، آنقدر خوابیدن، خوابش برده، خب بعد که بلند شد این نماز ادا را ترک کرده که خواب بود که.
حالا قضای چی براش واجبه؟ قضای اونکه واجب نبود برش؟ اینکه متعمداً ترک نکرده، ناصیاً هم که نبوده، ظاهیاً هم که نبوده، غیر مکلف بوده.
آدم خواب که مکلف نیست. یه طلبه میگفت من در خواب یک کسی رو یک کاری کردم و حرام بود، گفتم که در خواب که تکلیف نیست، گفت جنب هم شدم، گفتم خب شده باشی، در خواب که تکلیف نیست، اینکار رو در خواب نکن دیگه.
حالا کسی که در طول وقت صلاة، بدون تقصیر داریم بحث میکنیما، صحبت عن تقصیراً، مثل یه آدمی که یه روز در بیست و چهار ساعت مسته، خب باید قضا کنه نمازش رو، چون خودش تقصیراً خودش رو مست کرده، یه مرتبه نه، این خوابش برده، خواسته هم بیدار شده، هر چی لگد و چک کردن نشده، چون دو روز نخوابیده مثلاً، مثل عبدالله که سه روز نخوابید بعد مرد، از