وجهه قانونی مثلاً به خودش بگیره. اما اینجا منزل ماست و منزل شماست و در هر جا که هستیم و هر که هستیم و در هر زمان که هستیم، راه رو ما تشخیص داده ایم که راه صحیح به سوی حق، راه قرآن است.
و چون اینطور تشخیص داده ایم بنابراین سر و جان ما، جانان ما، همه چیز ما، فدای قرآن. این قرآن را روی سرمون میذاریم و این قرآن سپر کل بلاهاست و کتاب الله هفتم منذوذٌ بین السماء و الارض است.
ما راجع به عمود الدین و عماد الیقین که صلاة است، همانطوریکه در اصل صلاة و در کیفیت صلاة ما باید طبق اراده حق سبحانه و تعالی انجام بدیم مادتاً و کیفیتاً و مکاناً، زمان هم، زماناً هم چنینه.
(أوقاتُ الرَّئِيسيَّة خَمس قَرَأَهَا اللهُ سُبحانَهُ وَتَعالى لِكَي نَحضُر لِمَحضَرِهِ الشَّرِيف، أنْ نُصَلیَّ لِرَبِّنا سُبحانَهُ وَتَعالى، وَنَقُولُ بَعدَما نَقُول إِيَّاكَ نَعبُدُ، (عَلَيكُم السلام) وَإِيَّاكَ نَستَعِينُ، نَعبُدُ رَبَّنا، (عَلَيكَ سَلام) سُبحانَهُ وَ تَعالى، وَلَا نَعبُدُ سِوَاه، وَنَستَعِينُ رَبِّنا سُبحانَهُ وَتَعالى، وَلَا نَستَعِينُ سِوَاه، وَإِذا نَستَعِِنُ بِسِوَاهُ فَإِنَّما بِأَمرِهِ، وَإِلَيك، الیَ اللهِ المسیر).
اگر من به لغتین صحبت می کنم، چون بعضی از برادران عرب زبان تشریف دارن، اما اکثراً، اکثریت مطلقه فارسی رو توجه دارید.
صحبت هایی که مناسب بود بکنیم راجع به جریان عاشورای شنبه در مسجد امام رضا کردیم و به تمام عالم اسلامی پخش خواهد شد که بدانند مسلمانان عالم به این کتاب مظلوم، این قرآن مظلوم، این محمد مظلوم، این علی (قطع صدا)
این ها میاد. به نام خدا ضد خدا، به نام محمد ضد محمد، به نام علی ضد علی.
آیه ای که در زبانمون بود و هی تکرار، این آیه مبارکه (أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ سَمْعًا وَطَاعَةً رَبَّنَا، نَصْبِرُ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَيَقُولُونَ، وَيَقُولُون. وَلٰكِنْ لَا صَبْرًا تَأَخُرًا عَنْ تَقْدِيمِ الْحَق، إِنَّمَا تَُصْبِراً لِلْحِفَاظِ عَلَى الْحَق، وَلِكَيْ نرزلَ الشَّيَاطِينَ مِنَ الْوُجُود، مِنَ الْكُون، أَوْ مِنَ الْكِيَان. وَطَبْعًا، إِذَا نُرِيدُ أَنْ نَسْلُكَ سُبُلَ رَبَّنَا سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى، عَلَيْنَا أَنْ نَجْتَازَ الْعَقَباتْ وَالْعُقُوبَات، وَ حمرَناتِ الشَّيَاطِين، وَلَا بُدَّ لَنَا أَنْ نَلْبَسَ جِلْبَابَ لِلْحَرْب مِحْرَابُ الصَّلَاةِ مِحْرَابُ النَّهَارِ بِالشَّيْطَان وَمِحْرَابُ الْجَبَهَات مِحْرَابُ النَّهَارِ بِالشَّيَاطِين، وَالشَّيَاطِين دَرَكَات وَنَحْنُ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى فِي سَبِيلِ الْحَقِّ بَرَكَات، نَعَمْ، فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُون)
مأمور، رسول خدا صلوات الله و سلامه علیه است که رأس الزاویه در تمام حرکات الهیه و ربانیه و تمام انفجارات در وجه ظلم و طغیان است، از او آغاز می شود.
کما اینکه در این آیه مبارکه سوره هود دیروز مقداری صحبت کردیم (فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْت وَمَنْ تَابَ مَعَكَ) [هود: آیه ۱۱۲] ما هم میخواهیم همان نقشه را ولو با فاصله زیاد، این محمد کجا و اون محمد. این علی ها کجا و اون علی.
اما همون راهی را که اون ها می رفتند ولو با فراسخی دور، به حساب قصور یا تقصیرمان، همون راه رو میخوایم بریم.
امر اول به رسول خدا صاحب وحی است و محور اول وحی است. اولین سخن وحی مربوط است به قلب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم. (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِين) [الشعراء: آیه ۱۹۳] (عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِين) [الشعراء: آیه ۱۹۴] (بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِين) [الشعراء: آیه ۱۹۵].
(نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِين) [الشعراء: آیه ۱۹۳] (عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِين) [الشعراء: آیه ۱۹۴] (بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِين) [الشعراء: آیه ۱۹۵] اگر این منزل وحی منزل قوی و امانت داری نبود، چرا وحی بر پیغمبر نازل شد؟
وحی بر یک آدم خوابی نازل نشده. یک آدم بی عرضه تنبلی که همینطوری یه دست رو دراز کند ببوسن، یک دست رو پول بدن، اینکه نبوده که.
وحی به شخصی می شود که مأموریت دارد (فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَك) [هود: آیه ۱۱۲] تا آخرین مرحله وجود باید استقامت کنی و قیام کنی از برای اینکه این حق مظلوم را، خدا که مظلوم نیست، حقی که پیش پای ما گذاشته.
مظلوم را (فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ) [غاشیه: آیه ۲۱] (لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ) [غاشیه: آیه ۲۲] (إِلَّا مَنْ تَوَلَّى وَكَفَرَ) [غاشیه: آیه ۲۳] طبعاً.
همونطوریکه این مهاجمین مسجد امام رضا اونجا هجوم کردن، دیشب هم نیمه شب به منزل ما هجوم کردن و شیشه در را شکستن، اما ایمان ما رو نمیتونن بشکنن، هدف ما شکستنی نیست، هدف باطل شکستنی ست، اما هدف حق شکستنی نیست. مطالبی ست که نمی گویم.
خب (فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُون) [طه: آیه ۱۳۰] بعد چه؟ این (فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُون) [طه: آیه ۱۳۰] صورتاً حالت سلبی ست. استقامته، نه صبر سرت رو بیار پایین بزنم قشنگ تر بزنم؟ نخیر.
این صبر به این معنایی ست که اگر الاغی یک لگد زد، شما لگد به او نزنید که الاغ دوم درست شه. اما اگر جایی که جایی تعدیبه الاغ رو ذبحش کنید، چون از الاغیتم بالاتر رفته و ما ذبح خواهیم کرد انشالله.
حالا (فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُون) [طه: آیه ۱۳۰] بعدش (وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّك) [طه: آیه ۱۳۰]. این مأموریت مربوط به رسول الهدی صلوات الله علیه و سلامهُ علیه است در قمه ذات او و در قله مأموریت. خب چه کنم؟
(الصَلاة الَّتِي هِيَ عَمُودُ الدِّين وَعِمَادُ الْيَقِين، عِمَادُ الْيَقِين لا بُدَّ أَنْ تُتَبَّق، وَلَا بُدَّ أَنْ تُقَام بِكُلِّ قِيَامِةٍ وَقِوَامِهِ وَقِيَامٍ، فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُون مَعَ ذلک وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ، صَبَرْنَا عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَيَقُولُونَ وَعَلَىٰ طُولِ الْخَطِّ، وَلَكِنْ نُسَبِّحُ بِحَمد رَبِّنَا، وَهَذَا الْيَوْم نَبْحَث حَوْل أَحْكَامِ الْأَوْقَات لِعَمُودِ الدِّينِ، فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُون وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْس، صَلَاةُ الْفَجْر) تا اینکه خورشید طلوع نکرد.
(وَقَبْلَ غُرُوبِهَا، صَلَاةُ الْعَصْرِ، وَمِنْ آناءِ اللَّيْلَ، آناء جَمْع صَلَاة الْمَغْرِبِ، صَلَاةُ الْعِشَاءِ، وَإِنْ شِئْتَ قُلْت، صَلَاةُ الْفَجْرِ كَذٰلِك، لِأَنَّهَا دَاخَلَت فِي ظَلَامِ اللَّيْل، وَلَوْ كَانَتْ غَداتْ، وَأَطْرَافَ النَّهَار، أَطْرَافَ النَّهَار، أُوْ طرِف نَهَار) طرف های روز، سه طرف داره، (طَّرَفُ الْأَوَّل، وَالطَّرَفُ الْوَسَط، وَالطَّرَفُ الْأَخِير)
بعضی از نمازهایی تکرار شده، ملاحظه بفرمایید (قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْس) [طه: آیه ۱۳۰] نماز فجر رو گرفته قطعاً و همچنین (أَطْرَافَ النَّهَار) [طه: آیه ۱۳۰] طرف اول نماز فجره و روی نماز فجر خدا خیلی حساب میکنه (أَقِمِ الصَّلَاةَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا) ببخشید (وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا) [طه: آیه ۱۳۰].
یا اینکه (أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا) [الاسراء: آیه ۷۸] روی این نماز صبح دو رکعتی که کمم هست خیلی حسابه.
در اینجا ببینید تکرار شده (وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ) [طه: آیه ۱۳۰] (وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ إِشَارَةٌ ثَانِيَةٌ إِلَىٰ صَلَاةِ الْفَجْر، أنَّ الْفَجْرُ بَدَايَةُ الْفَجْرِ مِنْ آناءِ اللَّيْلَ ظَاهِرِيَّة، فَسَبِّحْ، وَأَطْرَافَ النَّهَار إِشَارَةٌ ثَالِثَة، أَطْرَفُ الْأَوَّلِ مِنَ النَّهَار عبارةٌ عَن قَبلَ طُلوعِ الشَمسْ لَعَلَّكَ تَرْضَى).
اینجا بود که من در روز شنبه سیاه و عاشورای قرآن، پریروز عرض کردم که، ما که قدرت نداریم اینو بفهمیم، ما نقل از رسول الله صلوات الله علیه می کنیم.
(لَعَلَّكَ تَرْضَى) [طه: آیه ۱۳۰] یعنی نمیشه پیغمبر راضی بشه به این مقدار حضور. در قله اوقات و در محور اوقات، عمق اوقات استراحت که فجر است و عمق اوقات شغل که ظهر است و سایر اوقات، به همین مقدار نمیتونه پیغمبر اکتفا کنه، ما چی هستیم؟ هیچی.
اگه به ما باشه دو رکعت نمازکافیه دیگه بقیش بریم سراغ کارمون، اونم بخونیم و در بریم از این خستگی، اما نه (لَعَلَّكَ تَرْضَى) [طه: آیه ۱۳۰] یعنی (مَا تُرْضَى هذِهِ الصَّلَوَات الْخَمْس بِإِقَامَتِهَا رَسُولَ الْهُدَىٰ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْه لِلْحُضُورِ الْخَالِصِ عِندَ رَبِّهِ، إِنَّمَا هُنَا شَيْءٌ آخَر، لَهُ اتِّصَالٌ بِرَبِّهِ صَلَوَاته وَلَهُ اتِّصَالٌ بِالْخَلْقِ فِي رِسَالَتِهِ، وَعَلَيْهِ أَنْ يَجْمَع بَيْنَ الرَّسُولِيَّةِ وَ الرِّسَالِيَ، عَن النُّبُوَّه وَالرَّسُولِيَّةَ الْمُحَمَّدِيَّ فِي قِمَّةِ الْعِبَادَاتِ الْخَالِصَة، تَقْتَضِي أَنْ يَكُون مُتَّصِلَ الْمَعْرِفَة وَدَائِمَ الْمَعْرِفَة بِرَبِّهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى)
خوشا آنانکه دائم در نماز اند. اگر خدا برش نمی گردوند پیغمبر رو از لیل معراج همونجا بود، جاناً. همون (ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى) [نجم: آیه ۸] (فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى) [نجم: آیه ۹].
از اون دیدن که غفلت حاصلش بود، دلش در چشم و چشمش در دلش بود. از خود بیخود بود، اما این پیغمبر که از خود بیخود بشه همیشه، خب پس کی سلمان درست کنه؟ کی علی درست کنه؟ کی ابوذر درست کنه؟ کی تقی درست کنه؟ کی نقی درست کنه؟ هر دو جنبه باید باشه.
(لَعَلَّكَ تَرْضَى) [طه: آیه ۱۳۰] (لَعَلَّكَ) من نمیتونم بفهمم، آقا (لَعَلَّكَ) رو خدا داره میگه (لَعَلَّكَ تَرْجی مَکَانَ الترَّجی، مَكَانَ ترَّجی مَكَانَ ترَّجی، تَرْجِيًا بِرَبِّنَا سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى، مِنْ رَسُولِ الْهُدَى، أَنَّهُ لَعَلَّهُ يَرْضَى بِهذَا الْمِقْدَار مِنَ التَّشَرُّفِ حُضُورِ الرَّب، لَوْلَا أَمْرُ الله تَعَالَى مَا كَانَ يَرْضَى).
بعضیا رو به زور باید کشید، کشید. بعضیا نه، این تشخیص داده اونجاست، اسب اونجاست میره، بزنید میره، بکشید میره، فحش بدید میره، مگه اینطور نیست؟
این مادری که بچش تو چاه افتاده و چاهم آبه. این مادر با سر میره تو چاه، این حساب نمیکنه زمستونه سرده، یخ میزنم، میمیرم، نخیر، اون رو مقدم بر خود میداند.
اگر ما به این مقام رسیدیم، به این قله معرفتی رسیدیم، یه مقداریش البته، دیگه فقط ما تک خدایی خواهیم بود. ما که نوعاً خود خدایی هستیم، ما که نوعاً زن خدایی، مال خدایی، مقام خدایی، تقی خدایی، نقی خدایی، این ها هستیم.
تک خدایی (اشتباه استاد در خواندن آیه) (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِه) [حج: آیه ۱۱] نوعاً ما اینجوری هستیم.
و لذا خدا در سوره یوسف می فرماید که (وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُون) [یوسف: آیه ۱۰۶] آهای محمدها، آهای فلانی ها (إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُون) [یوسف: آیه ۱۰۶] فقط یک نقطه است که به اون نقطه باید توجه کرد.
از اون نقطه سلب کرد تاریکی ها را و برای اون نقطه، (14:52) مال نقاط دیگر است. چه حجب نور باشد و چه حجب ظلمت باشد. (لَعَلَّكَ تَرْضَى) [طه: آیه ۱۳۰] شاید راضی شوی، ای خدا ما کی هستیم؟ چی داریم میگیم؟
این، حالا مطلب دیگر. یه مطلب فلسفی قرآنی و عرفانی قرآنی. قرآنی برای اینکه فلسفه افلاطونی و عرفان نمیدونم ملابوعلی و از این حرفا و چه، از ابوجهلم جاهلترن اینا.
ابوجهل راست میگفت نه، اینا میگن آره، اما آره رو میارن خرابش می کنند.
عرض می شود که (وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّك) [طه: آیه ۱۳۰] یعنی چه؟ (سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّك) این چیه آخه؟ بابا یا سَبِّحْ یا (15:46) ها؟ یا سلب یا ایجاب.
(وَلکِنَّ رَبَّنَا سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى فِي نَعاةِ الْآيَاتِ يَقُولُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيم فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّك، وَهٰذِهِ الْعِبَارَة وَعِبَارَةٌ أُخْرَى، عِبَارَةٌ كُلُّها، وَلَكِنْ مَعَنا وَاحِد تَسْبِيح بِالحَمد، تَسْبِيح بِالحَمدْ)
من ندیدم دیگر برادران مفسر اینجا رو توقفی بفرمایند و دقتی بفرمایند، اما اجازه بدید ما دقت بکنیم.
(وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّك) [طه: آیه ۱۳۰] (التَّسْبِيح مَقَام السَّلْب) الحمد مقامِ الایجاب) (سَبِّحْ) صفات سلبیه (سَبِّحْ رَبَّكَ عَنْ كُلِّ خَلْقٍ، عَنْ ذَوَاتِ الْخَلَائِق، عَنْ كَوْنِ الْخَلَائِق، عَنْ كِيَانِ الْخَلَائِق، عَنْ أَفْعَالِ الْخَلَائِق، أَفْكَارِ الْخَلَائِق، عَنْ كُلِّ الْخَلَائِق بِرُمَّتِهَا، بِذَوَاتِيَّاتِهَا وَأَعْرَاضِهَا) (سَبِّحْ).
این تسبیح حسابی ست، اما بعضی وقتا انسان در این سلب میفته به انکار خدا. خدا چه نیست، چه نیست، چه نیست، پس نیست. اصلاً خراب شد.
(فَإِذَا كَانَت التَّسْبِيح طَلِيقًا، لَا عِمَادَ لَهُ، وَلَا أَحَدَ لَهُ، وَيَسْرُ التَّسْبِيح إِلَى سَلْبِ الرَّبِّ أَطْلاقاً، وَلَكِنْ سَلبْ لیسَ مُطْلَقًا، سَلبْ لیسَ مُطْلَقا، كَمَا إِيجَاب لَيْسَ مُطْلَقا، لِمَا نَقُولُ لَا إِلٰه فِي بُعْدِهِ إِلَّا الله، وَلَمَّا نَقُولُ إِلَّا الله فِي قَبْلِهُ لَا إِلٰهَ).
سلب و ایجاب هست نه مانند دیگران، نیست مانند دیگران. هست نه مانند دیگران. (كُلُّ الْكَائِنَات بِكِيَانَاتِهَا، أَحْوَالِهَا، أَقْوَالِهَا، لِكُلِّ حَالَاتِهَا ذَوَاتٌ فَصِفَاتٌ سَلْبِيَّةٌ لِرَبٍّ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى).
یکی از امام صادق علیه السلام سوال کرد که خدا رو معرفی کنید مختصر (عَرِّفْ لَنَا رَبَّكَ بِصُورَةٍ مُخْتَصَرَة وَلَيْسَ مُحتَصَرَ، مُخْتَصر، مَا نقَال، قَالَ كُل مَا يَكُونُ الْخَلْق لَيْسَ الْخَالِق وَكُل مَا يَكُونُ الْخَالِق لَيْسَ الْخَلْق). (18:18) کلی.
اونچه خلق است و اونچه خلقیات دارند نه کمش نه زیادش، خالق او را نداره، نداشتن فقر و اونچه خالق دارد که داشتن ازلیت است و ابدیت خلق ندارد.
پس به این رؤسای عقلا که اسمش رو گذاشتن فلاسفه که میگن خدا علت هست و مخلوق معلول هست و بهم چسبیده اند و ارکان اصلی فلسفه غلط است، خلاف عقله.
(لَمْ يَلِدْ) [الإخلاص: آیه ۳] اونا میگن (ولدًا) نمیخوام فلسفه عرض کنیم، آیه مربوط به فقهه اما قرآن فقهش فقه وسیعه. فقط فقه که دستت رو آب بکش که نیستش که، روحتم آب بکش، عقلتم آب بکش، قلبتم آب بکش.
قرآن که فقط لباس ظاهر نیست (یا ایها الناس انا انزلنا علیکم الیکم علیکم) اشتباه استاد در خواندن آیه (يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْر) [الاعراف: آیه ۲۶] این مهم، مهم اینه، مهم عورت روح رو پوشوندنه که روح عورت نشه، روح خر نشه، بدتر از خر نشه، این روح انسانی و تبلور یافته بشه.
حالا (وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّك) [طه: آیه ۱۳۰] ببینید (سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ) [صافات: آیه ۱۵۹] کی میخواد بگه؟ (سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ) [صافات: آیه ۱۵۹] (إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِين) [صافات: آیه ۱۶۰] و لماذا بین نفسه (قطع صدا)
و إلّا اشخاصی هستند که اینا میخوان مقدس تر از خدا بشن. میگه خدا عرض می شود که چی نیست، چی نیست، چی نیست، اصلاً وجود نداره، راحت میشن، یعنی از هول حلیم تو دیگ میفتن.
این در سلب اطلاق میده سلب رو، نیست نیست نیست از بیخ نیست. این سلب غلطه، این سبحان الله نیست. در اثباتم همینطور، خدا همه چیز هست، چی هست، چی هست، چی هست، شد مثل خلق، مثل حاجی سبزواری میگد (كَالنُّور حَيْثُ مَا تَقْوَّى وَالضُّعف) آقا این نور شما ظلمته.
ببخشیدا (كَنُورٍ حَيْثُ مَا تَقْوَى وَالضُّوءِ، نُورُ الذَّاتِ الْقُدْسِيَّةِ الرَّبَّانِيَّةِ لَا تَخْفَضُ وَ لَا تَضْعُفُ، وَإِنْ تَتَشَبَّهُ وُجُودُ رَبِّنَا سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ نُورُ الْقَوِيَّةِ وَوُجُودٌ نَامَوْجُودَاتٍ نَاعِمَةٍ، لَا ضَعِيفَةٍ، قَوِيٌّ، يَعْنِي بَعْضٌ أُنْهُ دِيجَةٌ، لَا يَقُولُ هَذَا لَفْظُ النُّورِ حَيْثُ مَا وَضَعْنَا ضُعَفَاءَ ضِدَّ الْقُرْآنِ وَقِلَّةٍ ضِدَّ الْعَقْلِ الَّتِي يَعْتَلِفُ بِوُجُودٍ لَا سُبْحَانَ اللَّهِ عَنْ يَرَىٰ لَيْسَ وُجُودُهُ كَأَمْثَالِ سَائِرِ الْوُجُودَات، كَمَا يَقُولُ رَبُّنَا فِي سُورَةِ الشُّورَىٰ: لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْء، لَا رُوحًا وَلَا جَسَمًا وَلَا عِلْمًا وَلَا عَقْلًا وَلَا نَقْلًا وَلَا مَقْلًا، مُبَايَنَةٌ كُلِّيَّة وَلَا مَنَاقَب)
هر چه ما داریم خدا نداره، چون دارایی های ما فقره. هر چی هم خدا دارد ما نداریم چون دارای او غناست.
(صحبت حضار)
جواب داره، چون اضافه پنج جوره.
یکی اضافه شیء به نفسه، یکی اضافه شی به کله، یکی اضافه شیء به مصنوعشه، اینا فرق داره. مثلاً خانه من جزء منه؟ بیت الله، این خدا توش میشینه؟ اضافه ها رو شما که ادبیات رو زودتر، یعنی نزدیک ترید در معرفتش.
(صحبت حضار)
حالا، اخلاق الله معنیش این است که دو جور اخلاق الله عه، یه اخلاقایی ست که اخلاق ربوبیت حق است، میگیم محاله، امر محاله، ما مثل خدا خدا بشیم؟
یکی نه (الْأَخْلاق الَّتِي تَرَحَهَا رَبُّنَا سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى لَكِس لِتَخْلُقْ منه) (22:19) این مراده، اولی مراد نیست. (تَخَلقُ اخلاقُ الله و لذلک فی روایت آخری تخلقوا باخلاقِ الروحانیین).
برای اینکه روحانیین درجه اولی کسانی هستند که در این راه، مثلاً صراط المستقیم چیه؟ راهش رو خدا خودش میره؟ راهش چیه؟ خدا مقرر کرده ما برویم. ما برویم که نورانی شویم، نزدیک شویم از نظر معرفتی.
حالا، ما یک جهت سلب داریم و یک جهت ایجاب و در کل مراحل وجودی ما این جهت سلب و ایجاب هست. بیشتر سلب مقدم است و ایجاب مؤخره. احیاناً ایجاب مقدمه به حساب دیگر و سلب مؤخره. مرکب است اصل زندگی ما و حرکات حیات ما، حتی در راه باطل تا چه رسد در راه حق، مرکب است از سلب و ایجاب.
(وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّك) [طه: آیه ۱۳۰] چی میخواد بگه؟ (الصَّلَاةُ تَسْبيحٌ وَكَذَلِكَ حَمْدٌ، الصَّلَاة نَمُوذَجَة الْعَالِيَةُ الْغَالِيَةُ مِنْ كَلِمَةِ التَّوْحِيد لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه)
ولکن چجور؟ صلاة سلب داره ایجابم داره. (اللَّهُ أَكْبَر) سلب و ایجاب داره. (اللَّهُ أَكْبَر یعنی مِن عَن یوصَف) اکبر ایجاب، یک بزرگی به تمام معنا. ولکن بزرگتر از عرض می شود که زید و تقی و نقیه؟ بزرگتر از محمده؟ آخه محمد، بزرگی در مقابل حق که او بزرگتر از او باشه که .
(الله اکبر مِن کُلِّ شیء غلط، غَلْطَةٌ شِرْكِيَّة، هَلْ هُنَالِكَ شَيْءٌ أمَامَ رَبِّنَا حَتی یکون كَبِيرٌ، ثُمَّ كَوْنُ اللَّهِ أَكْبَر كَالنُّورِ حَيْثُمَا (23:54)، حَتَّى فِي حقول العقول، فَضلَ عَن عقول، الشَّرْع الْإِسْلَامِيَّةِ الْقُدُسِيَّةِ الْمُتَبَنِّيَةِ الْقُرْآنَ الْعَظِيم) (اللَّهُ أَكْبَر) این اولاً سلب است، ایجاب است. اولش ایجابه بعد سلبه. الله ایجابه. اکبر بزرگتر از چی؟ بزرگتر از هر چیزی؟ غلط است.
(يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيد) [فاطر: آیه ۱۵] (إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ) [فاطر: آیه ۱۶] (وَمَا ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ) [فاطر: آیه ۱۷]
اما (أَكْبَر، لَمَّا يُسْأَلُونَ الإِمَامَ الْبَاقِر عَلَيْهِ السَّلَام مَاذَا يَعْنِي قَوْلُنَا اللَّهُ أَكْبَر قَالَ يَعْنِي أَكْبَر مِنْ عَنْ يُوصفَ، مِنْ عَنْ يُوصف، مِيرَ الْوَاسِط، غَيْرِ الْمُخْلَصِين. فَسُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُون، إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِين. آیة وَرِوَايَةٌ وَلِمَاذَا؟ لِأَنَّهُمْ لَا يَصِفُونَ اللَّهَ إِلَّا كَمَا وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ الصِّفَاتُ سَلْبِيَّ فِي حَقّل الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ. صِفَاتٌ سَلْبِيَّةٌ، كَمَا يَصِفُ اللَّهُ تَعَالَى الْعِبَاد الْمُخْلَصُون).
پس سلبش باید که درست بشه، سلب مطلق نیست، مطلق نه نه نه، تموم شد نه، همه نه ها جمع میشه نه، ایجاب هم همینطوره.
تسبیح خالی کافی نیست مرز نداره که، حمد خالیم کافی نیست، (إِذَا نَحْنُ أَکتَفْيْنَا بِحَمْدِ رَبِّنَا سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى، وَلَوْ فِي أَحْمَدِ الْحَمْدِ، وَأَعْلَى قُلَلِ الْحَمْدِ، الَّتِي هِيَ عَمُودُ الدِّين، وَعِمَادُ الْيَقِين، صَلَاتُنَا، إِذَا اكْتَفَيْنَا بِالْحَمْد) مثل تشبیه.
خدا قدرت دارد، علم دارد، وجود دارد، اراده دارد، دارد، دارد، دارد، دارد، داردا قاطی میشه. قدرت مانند قدرت ما یک خورده بیشتر، زیاد بیشتر، مانند علم ما بیشتر، مانند وجود ما (کالنور حیثُ مَا) میگه نه، نه اون سلب مطلق درست است و نه ایجاب مطلق. سلب مطلق سر می زند از انکار خدا و ایجاب مطلق سر میزند از تشبیه، مگه اینطور نیست آقایون؟
سلب مطلق نه نه نه نه، مثل اوناییکه هی نه نه نه نه نیست، اصلاً بعضی از فلاسفه میگن ما میگیم خدا وجود دارد غلط است. بگیم وجود دارد تشبیهه، میگیم تو غلطی.
این خدا وجود نداره تا تو چه فیلسوفی هستی بدبخت، سلب مطلق نه، ایجاب مطلق هم نه، چون ایجاب مطلق میگیم (اللَّهُ مَوْجُودٌ، اللَّهُ عَلِيمٌ، اللَّهُ سَمِيعٌ، اللَّهُ بَصِيرٌ، اللَّهُ رَحِيمٌ، اللَّهُ رَحْمَانٌ، اللَّهُ كَذَا، اللَّهُ کذَا، اللَّهُ كَذَا) نه الله رو میفهمیم نه رحمان رو.
برای اینکه وقتی که میگیم که (اللهُ عَلِیمٌ) علم خودمون رو میزان میگیریم، او بیشتره. (اللهُ قَادرُ) قدرت خودمون رو، او بیشتره. (بصیرٌ) بصر خودمون رو او بیشتره، (سَمیعُ) سمع خودمون رو او بیشتره.
ولی نه (وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّك) [طه: آیه ۱۳۰] باید جمع بشه. نیست مانند خلق، هست نه مانند خلق، ببینید سلب. (عَمَّا يَصِفُونَ) [صافات: آیه ۱۵۹] (إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِين) [صافات: آیه ۱۶۰].
و لذا میفرماید که (وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّك) [طه: آیه ۱۳۰] (سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّك) چه؟ (فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُون وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ) [طه: آیه ۱۳۰] (سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّك) [طه: آیه ۱۳۰] نماز تسبیحه و حمد است. تسبیح با حمد، حمد با تسبیح.
تسبیحش نیست یعنی مانند عالم خلق، حمد هست نه مانند عالم خلق، پس هست اما هستی که مانند هستی ما نیست. هستی ما ذره ای از هستی او نیست. عالم است، علم ما ذره ای از علم او نیست مگر در خلق علم در ما. اما از علم را بزاید محمد عالم شود؟ پس محمد خدای دوم شماست.
مثل یک مداحه میگفتش که اگر عیسی، اگر مریم یک خدا زائید، عیسی دو خدا زائید. گفتیم تو را خر زاییده است این حرف رو میزنی. از خدا چی؟ بله دیگه
(صحبت حضار)
چی؟
(صحبت حضار)
عیسی، ما گفتیم عیسی؟ گفت اگر فاطمه یک خدا زایید که عیسی ست، عرض می شود که حضرت مریم یک خدا زایید که عیسی ست، فاطمه دو خدا رو زایید که حسن و حسینه. گفتم تو را خر زاییده. برای اینکه آخه خدا که زاییدنی نیست، نه میزاد و نه زاییده میشه (وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ) [طه: آیه ۱۳۰] پس ببینید
(صحبت حضار) ببخشید یکی از جاهایی که الفاظ رو به معنای هم گرفتن اینجاست، بِحَمدِ رو معَ حمد معنا کردن.
یعنی چه؟ مع حمد، بئسَ حمد، تذکر خوبی دادید.
تسبیح کنترل میخواد. این تسبیح که سلب می کنید از حق کنترل میخواد. اصل وجود محفوظ، ولی اصل وجودی که مشابه ندارد، مع خب اگه مع بود مع میگفت، لال که نبود خدا.
(وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّك) [طه: آیه ۱۳۰] نه مَعَ حَمد رَبک حمد، معیت ملازم است در اینجا نه معیت احیانی ست. یعنی در تمام تسبیح ها حمد باید باشه، در تمام نفی ها اثبات باید باشه.
در تمام اثبات های ربانی نفی باید باشه، نفی کل غیر اله از اله، صفات سلبیه. (ضَوَاطُ الْخَلَائِقِ صِفَاتٌ سَلْبِيَّةٌ ذَاتِيَّة لِذَاتِ رَبِّنَا، وَأَحْوَالُ الْأَخْلَائِق، وَأَفْعَالُ الْخَلَائِق، صِفَاتٌ سَلْبِيَّه حَالِيَّة أَفْعَالِيَّة أَقْوَالِيَّة رَبِّنَا). این صفت ثبوتی چه؟
اگه تو سلب بیفتیم که در دریای سلب غرق میشیم و دیگه ثبوتی نیست. اما هست نه مانند ما، علم نه مانند ما، قدرت نه مانند قدرت ما، چون ما با سلب رفیق تریم دیگه، اما با نه رفیق تر نیستیم ما؟ چون به نه نزدیکتیم دیگه. عالم است نه مانند علوم ما، چیه؟ چمیدونم. قادر است نه مانند قدرت های ما.
خب آیه دیگر که مربوط به همین موضوع است در سوره مبارکه روم (وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا) [روم: آیه ۱۶] آیه شونزدهم که بعدش آیه مورد بحثه (وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَةِ فَأُولَئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ) [روم: آیه ۱۶] بعد چه؟
(فَسُبْحَانَ اللَّه حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُون) [روم: آیه ۱۷] (وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُونَ) [روم: آیه ۱۸] پنج نماز رو گفته.
باز این (فَسُبْحَانَ اللَّه) این محور رو کرده تسبیح، تسبیح مقدم بر حمده دیگه، تا نفی نباشد که اثبات نیست (لاَ إلَهَ إلاّ اللهُ) این (لاَ إلَهَ) مقدم است بر (إلاّ الله).
اینجام همینطور.
این صلاة دارای دو جنبه است. (لِلصَّلَاةِ نَاهِيَتَانِ أَصْنَتَانِ إِنَّ نَاحِيَة الأُولَى لَا نَقُولُ أُولَى، النَّاحِيَةُ الأُولَى النَّاحِيَةُ السَّلْبِيَّة، نُسَبِّحُ رَبَّنَا سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى، أَمَّا لَا يَليقُ بِهِ، وَالنَّاحِيَةُ الْإِيجَابِيَّةُ: أَنْ نُثْبِتَ رُبُوبِيَّةَ رَبِّنَا وَذَاتَ رَبِّنَا سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى كَمَا تُنَاسَب لَه. هُنَا يَقُولُ فَسُبْحَانَ اللَّه) نفرمود سَبِّحْ، سَبِّحْ، سَبِّحْ امره.
سبحان، اصلاً محیط کائناتی که الان مکلفین مأمورن، باید سبحان باشد، ما باید سبحان باشیم. ما به تمام وجودمون، افکارمون، عقولمون، اعمالمون، نوشته هامون، همه چیزمون باید سبحان باشه.
(قِيلَ لِلْعِيسَى ابْنِ مَرْيَم عَلَيْهِ السَّلَام مَنْ نُعَاشِر يَا رُوحَ اللَّهِ؟ قَال مَنْ يَذْكُرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ، وَيَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنطِقُه، وَيُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُهُ) ببیننش، وضعش رو ببینن به یاد خدا میفتن، به یاد شیطون نمیفتن، به یاد خرحمالا نمیفتن، به یاد چاقو کشا نمیفتن، به یاد خدا میفتن، داخل در نور میشن.
(فَسُبْحَانَ اللَّه) [روم: آیه ۱۷] همه رو میگیره (فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُون) [روم: آیه ۱۷] عصر، صبح. عصر نمیگه (سَبحهُ الله) اونجا سَبِّح بود، (وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّك) [طه: آیه ۱۳۰] اینجا سبحانه.
مثل خود عرض می شود که نماز که (إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا) [نساء: آیه ۱۰۳] که از همونجا افتادیم به جریان سلیمان.
گفتیم بابا سلیمان پیغمبر بود، معصوم بود، ایشون نماز عصر رو عمداً ترک نکرد که بعداً خدا بگه نازی، نماز عصر ترک کردی خورشید رو برگردونیم، گفتیم ساحت سلیمان رو این لکه دار میکنه، از همونجا که به الواطی های دیگران رسید.
حالا (فَسُبْحَانَ اللَّه) [روم: آیه ۱۷] یعنی اصلاً به تمام وجود ما مستمعان و ما مخاطبان و ما مؤمنان و مکلفان، به تمام وجود باید سبحان الله باشیم. در تمام اطوار وجودی خودمون باید منزه از ذات حق سبحانه و تعالی و صفات حق و افعال حق و کیان حق و قول حق باشیم.
درست، اما کی؟ همیشه؟ خب بله همیشه، واجبش کیه؟ همیشه خب بله (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا) [الاحزاب: آیه ۴۱] (وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا) [الاحزاب: آیه ۴۲] (هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا) [الاحزاب: آیه ۴۳] (هُوَ الَّذِي يُصَلِّي).
بله واجبش کیه؟ بگه همش واجب بود که علی موند و حوضش، علی هم نمیشد بمونه، چون جنبه دعوتی داشت آخه، همش که نمیشه (دَنَا فَتَدَلَّى) [نجم: آیه ۸] باشه.
واجبش کدوم بود؟ اون واجبش که تمام مکلفین واجب است در اون زمان، سبحان لفظی، سبحان معرفتی، سبحان علمی، سبحان عملی، نسبت به حضرت اقدس حق سبحانه و تعالی باشه کیه؟ (فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُون) [روم: آیه ۱۷] خسته ای میخوای بری خونتون؟ نخیر سبحان الله، اینجا که خسته اید در مقابل توجه به حق خستگی معنا ندارد، عمق خواب صبح معنا ندارد، عمق شغل ظهر معنا ندارد.
حالا (فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُون) [روم: آیه ۱۷] بعد (وَحِينَ تُصْبِحُون) [روم: آیه ۱۷] صبح (وَلَهُ الْحَمْدُ) [روم: آیه ۱۸] سوال، این سبحان از هم جدا شد؟ میشه جدا بشه؟
آیا، آخه به عبارت قرآن اقلاً توجه کنید، ما بعضی وقتا همینطور میگیم، میگد سبحان الله یعنی فقط نماز عصر تسبیح است و نماز صبح تسبیح است و بعد دیگه حمد نداره؟ نخیر.
(فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُون) [روم: آیه ۱۷] بعد چی (وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ) [روم: آیه ۱۸] میخواد بگه حمد حالت زیربنایی دارد، سبحان حالت رو بنایی دارد.
چطور؟ میگد شما نسبت به حمد، حمد در وجود حق، حمد در توحید حق، حمد در افعال حق، حمد در چه، این همیشگی ست، این صبح و عصر و ظهر و مغرب و عشا فقط نیست، این پنج وقت رو به عنوان حاشیه حمد مطلق مقرر کردیم که تسبیح، اونیکه هست این نیست، اون نیست، اون نیست.
آیه رو ملاحظه کنید (فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُون) [روم: آیه ۱۷] (وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ) [روم: آیه ۱۸] جمله هم معترضه است هم نیست.
جمله معترضه است چون اول سبحانه، معترضه نیست عمق بده. عمق بدهد برای ارتباط ما با رب، عمق همیشگی. یک عمق پنج زمانی، عمق همه زمانی مستحب داریم.
عمق پنج زمانی وجوب سبحان در پنج نمازه، عمق عرض می شود که همه زمانی غیر وجوب سبحان در همه وقت هاست و عمق همه زمانی وجوب حمد عبارت است از (فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُون) [روم: آیه ۱۷] (وَلَهُ الْحَمْد) آیه هم جداست. آیه دوم، فسبحان، ببخشید (وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ) [روم: آیه ۱۸] درست شد.
نفرمود عشیًا، واو اینجا کاره است ها.
یه موقع عمر رو منبر این آیه رو خوند (مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَار) واو رو انداخت گفت (وَمِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَار الَّذِينَ تَبِعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ، أَرَادَ هُوَ أَوْ مَا أَرَاد) (أَرَاد أَنَّهُ هوَ كَانَ مِنَ الْمُهَاجِرِين، كَان يُرِيد فِي حَدْسِ واوِ الْمُبَارَك مِنْ الْآيَة أَنْ يَجْعَلَ نَفْسَهُ فِي الْغَمَّةِ مَتْبُوعًا مُهَاجِرِين. فَقَامَ عَرَبِيٌّ عَرَبِيٌّ وَقَال أيْنُ الْوَاوِ يَا خَلِيفَةَ رَسُولِ اللَّه مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ هو مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ)
یک دونه واو خلیفه مسلمین رو به تزلزل آورد، گفت ببخشید اشتباه کردم، یه واو، آقا همه قرآن رو دارن بهش هجوم می کنند. در جمهوری اسلامی که بعد از چهارده قرن یک مرجع تقلید رئیس دولت اسلام شد، دارن هجوم می کنند به قرآن در خانه خدا، دیوانه ها چه می کنید شما؟
حاضرین دیوانه نیستند، دیوانه حقن، اونایی که دیوانه مقامن، دیوانه قال و قیلن. چه می کنید؟ خدا شاهد است من برای شخص خودم عصبانی نیستم.
دیروز در صحبت خودم گفتم، گفتم اگر من کشته میشدم در برزخ میخندیدم و صدای قاه قاه منو شما میشنیدید، چون اگه انسان در راه خدا کشته می شود که مطلبی نیستش که، این نهایت شرف است، نهایت عظمت است.
آقا یک واو خلیفه رو تکون داد، خلیفه به حقم نبود. ما چرا همه قرآن رو بهش میخندیم؟ هجوم می کنند به قرآن کسی هیچیش نمیشه.
از شنبه تا کنون یک دونه تلفن نشده است که آقا چطوری چته؟ شما تشریف آوردی البته. یک دونه تلفن نشد، یک دونه چیز نشد، به برادران گفتم به کسی هم مراجعه نفرمایید، کردید برای احتجاجه. من به هیچکس کاری ندارم، چون وضع، وضع دیگری ست. ما یک موج قرآنی ایجاد کردیم که بعد از مرگ ما معلوم خواهد شد، حالا خیلی معلوم نمیشه.
یک موج قرآنی که این قرآنی که در منبرها کتک خورده، در حوزه ها کتک خورده، تو بازار لگد مال شده، همه جا لگد مال شده، اصلاً استناد به این کتاب نمی شود، ما که حالا مشغول شدیم، دیگه (39:10)
صبح به یکی علی الحاکم رو دادم گفتم من حدود سی سال پیش علی الحاکم نوشتم، من مخالف علی هستم؟ منکه میگم علی فاسق نیست، حمال من مخالف علی ام؟ تو که میگی علی فاسقه، تو طرفدار علی هستی؟
(وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ) [روم: آیه ۱۸] از دستم در نمیره حرفا ولی خب وقتی میبینم بچه رو دارن میکشن پخ پخ بشینم نگاه کنم یا عادی حرف بزنم؟ این قرآن از جان ما جانان تر است.
(وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ) [روم: آیه ۱۸] بعد واو (وَعَشِيًّا) دنباله حرف قبلیه ها، چیشد؟ اینطور (فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُون) [روم: آیه ۱۷] (وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُون) [روم: آیه ۱۸] وسطی چرا اومد؟
وسطی خواست عمق بده به سبحان، سلب اصل نیست، ایجاب اصله. سلب رو آوردیم که ایجاب، ایجابِ درست بشه. اینکه گفتیم (لاَ إلَه) برای این بود که (إلاّ اللهُ) درست شه. گفتیم خدا این نیست، این نیست، این نیست، برای اینکه اونیکه هست درست شه.
در اینجا هم (فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُون) [روم: آیه ۱۷] اما حواستون جمع باشه (وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ) [روم: آیه ۱۸].
هم در سماوات، هم در أرض، تمام مکان های سماواتی و أرضی، تمام زمان های سماواتی و أرضی، در حال صلاة، در غیر حال صلاة، این حمد عمق دارد در تمام مراحل وجود حق و وحدت حق.
اما سبحان، این حمد با سبحان باید قاطی شه در مورد وجوب و در مورد استحباب، استحباب هم (وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِيًّا وَحِينَ تُظْهِرُون) [روم: آیه ۱۸].
عرایض ما طبق وقت تمام شد و دنباله بحث رو راجع به اوقات صلاة داریم. چند بحث است در باب صلاة بسیار مهم است که اختلاف بین شیعه و سنی ست. اختلاف بین شیعه است، اختلاف بین سنیه، بعضیا رو هم نه شیعه گفته نه سنی، بعضیا رو هم هم شیعه گفته هم سنی، ایشالله بحث خواهیم کرد.
برادران ولو راهتون دوره اما شما به حق نزدیک اید. شما چون به حق نزدیک اید هر قدر به حق نزدیک تر باشید (لَيْسَ فَاصِلُ الزَّمَانی وَلَا فَاصِلُ الْمَكَانِ بِمَا يَفْصُلُنا عَنْ رَبِّنَا سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى، كَمَا يَقُولُون رَبُّنَا سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد، وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار)
(مَاذَا تَانِي مَعَهُ؟ رَاجِعَُ سُورَةٌ فَتحْ مَعَهُ زَمَانًا مَكَانًا لُغَةً سَبَبًا نَسَبًا لَا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ؟ لَا فِي الْمُحَمَّدِيَّة فِي حَمْلِ الرِّسَالَةِ الإِلٰهِيَّتِهِ، وَالَّذِينَ مَعَهُ يَمْكِن تكُونُ هُنَا مَعَ رَسُولِ اللَّه يَفَاصِل آلَات كَيْلُومِتْرَاتِ الْمَكَان فَاصِل أَرْبَعَ عَشَرَةَ زَمَان وَبِفَاصِلِ النَّسَب بِفَاصِلِ لُغَة بِفَاصِلِ النَّسَب وَلَكِنَّ أَنتَ مَعَ الرَّسُول)
ما میخوایم باهم باشیم. خدا شاهد است و اگر غیر این من نظرم باشد همین الان خدا جان منو بگیره که معلوم بشود که من دروغ بگم.
خدا شاهد است نمیخوام دور من جمع شید، من کی هستم؟ بهتری گیر آوردید دورش بگیرید. خدا شاهد است مکان و دوری مکان و بُعد زمان و اینکه من اهل کدوم شهرم، الان شاید از پونزده شونزده شهر رو مملکت شما تشریف دارید و در مسجد خانه خدام که بودیم شیاطین نگذاشتن فعلاً و بعد خواهیم رفت مسجد انشالله، از ممالک عالم اسلامی تشریف دارند و می دونند که منطق ما قال الله عه.
اگر قال لله گناه است، پس الله گناه است، محمد گناه است، علی گناه است، فاطمه گناه است، همه گناه (وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ) [فتح: آیه ۲۹].
ما باید (أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار) باشیم، کفر ابولهبه، هیچی برو ابولهبه، کافر ریش داره عرض می شود که عرقچین داره، نمیدونم فرض کنید که روزه هم می گیره، اینجاش هم باد کرده از سجده ولی برای شیطان سجده کرده البته، خب اینکه خطرش بیشتره که آقا خطر ابولهب بیشتر است یا خطر منافق؟
اللَّهُمَّ اشْرَحْ صُدُورَنَا بِنُورِ الْعِلْمِ وَالْإِيمَانِ وَمَعَارِفِ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ، وَوَفِّقْنَا لِمَا تُحِبُّهُ وَتَرْضَاهُ، وَجَنِّبْنَا عَمَّا لَا تُحِبُّهُ وَلَا تَرْضَاهُ.
وَالسَّلَامُ عَلَيْكُمْ.