الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِهِ الطَّاهِرِين
با تبریک به نسبت به ولادت با سعادت حضرت امام جواد الائمه صلوات الله و سلامه علیه، ما بحثمون را منقطع نمی کنیم چون خود حضرات ائمه علیهم السلام نیز هیچ وقت بحث های الهی رو منقطع نمی فرمودند.
فعلاً بحثی که داریم راجع به حالات و قالات و لباس و مکان و اوضاع دیگر صلاة است واجباً و محرماً. چون محور کل بحوث ما کتاب الله است، بنابراین قبل از اونکه به روایاتی که کم است یا زیاد است یا نیست و همچنین آراء متعارضه ای که، یا متفقه ای که بین برادران فقیه عزیز ما هست، ما به کتاب الله مراجعه می کنیم.
دو مطلب است راجع به صلاة، البته هیکل صلاة بعد بحث میشه اونی که مورد اختلافه.
ما راجع به وقت صلاة صحبت کردیم و راجع به قبله صلاة هم صحبت کردیم، ظاهراً چیز اصلی نمانده.
حالا لباس مصلی، مکان مصلی، قال مصلی، حال مصلی، افعال مصلی، در حد باید و در حد نباید چیست؟ لباسی که واجب است بپوشد و لباسی که حرام است بپوشد.
مکانی احیاناً واجب است در حال صلاة باشد و مکانی که حرام است باشد. سخن غیر صلاتی که احیاناً جایز است بگوید و احیاناً حرام است. افعال غیر صلاتی که احیاناً در حالت حالت صلاة جایز است و احیاناً حرام است و مبطل صلاة است، تمام این ها سرجمع و ما اشبه دو محور دارد.
یک محور، محور قرآنی و محور دوم، محور سنت و روایات.
بحث ما در محور اوله. خب معنی صلاة چه بود که قبلاً صحبت کردیم؟ صلاة به معنای وقود نور بود دیگه، اینو مفصل ما بحث کردیم، گیرانه نور.
این گیرانه نوری که به هیکل ظاهری و هیکل معرفتی باطنی صلاتی برحسب نصوص کتاب و سنت مقرر شده است، این نور نباید با نار توأم باشه، این رحمت با زحمت نباید توام باشه، این طاعت با معصیت نباید توأم باشه و این معقول نیست که حق سبحانه و تعالی به چیزی امر بفرماید، اما راضی باشد در یه حالتی، در یه وضعیتی، در یک کیفیتی که حرام می داند، ما انجام بدیم.
امر کند که سفره ای بیندازیم و فلان و بهمان و فلطان رو دعوت کنیم، اما سفره را به زور در خانه مردم بندازیم و با جیغ و داد. این آدم عادی هم راضی نیست تا چه رسد حضرت حق سبحانه و تعالی در بالاترین قله عبادات که
(سلام علیکم)
صلاة است.
(علیک السلام)
اجازه بفرماید ولو برای یک فرد، ولو برای یک حال از حالات غیر اضطراریه که ما این صلاة را در مکان محرم، در لباس محرم، در گفتار محرم، در اشاره محرم، در وضع محرم، چه ظاهری اش که ظاهر صلاة است و چه باطنی اش که باطن صلاة است، انجام بدهیم.
(صحبت حضار)
بله ناری ست که نیست، نوری ست که نور صرف است و سوزاننده نیست وقوده.
حالا ما، شرع، شرع مقدس در هیچکدام از احکامش نیازمند به افکار ماها و علما و عقلا و دیگران نیست، مخصوصاً در مطالبی که مورد اختلافه.
مثلاً یه فرعی عرض می کنم اشاره که بعد اصل رو صحبت کنیم.
مثلاً در باب اینکه صلاة در دار مغصوبه صحیح است یا نه، بزرگان علمای اصول و فقه باهم اختلاف دارند. از این طرف کسانی هستند میگن که اجتماع امر و نهی در واحد شخصی محال است، پس نمی شود.
دیگری می گوید اجتماع امر و نهی در واحد شخصی محال نیست پس می شود.
گروهی حلال می دانند از نظر استدلال عقلی و اصولی و گروهی حرام و ناصحیح می دانند از نظر استدلال عقلی و اصولی.
و باید سوال کنیم، آیا اگر ما نص قرآنی بر این مطلب نمی داشتیم و روایتم که نداریم، اصلاً نداریم، بگردید شما، یک دونه روایت نداریم بر اینکه شما نماز در خانه غصبی بخوانید باطله، چیکار کنیم اینجا؟
آیا فتوای به بطلان بدهیم به حساب اجتهاد و یا تقلید از اون گروهی از فقها و اصولین عزیز که می گویند اجتماع امر و نهی در واحد شخصی محال است؟ پس چنین صلاة باطل است؟ یعنی شارع مقدس نیازمند است به افکار آیندگان و یا کسانی که در زمان شارع اقدسن، حکم رو بیان نکرده؟
نخیر حرف دوم بزنیم، بگیم چون نماز یک واجب یومی ست و چون یک واجب یومی ست و از مسائل عامة البلواست، بنابراین اگر نماز در دار غصبی باطل بود، نصوصی باید داشتیم و ما یک نص نداریم.
عدم وجود نص، مثلاً کتاب و سنتاً، کتاباً که من میگم داریم، حالا اونایی که به سنت زیاد به روایات زیاد، عدم وجود نص که آقایون استدلال نکردن اصلاً و نداریم. عدم وجود نصی بر این که صلاة در دار غصبی باطل است، ما بیایم فرض دوم بشیم، بگیم دلیل است بر صحت صلاة.
(صحبت حضار)
بله؟
(صحبت حضار)
حالا عرض می کنیم مطلب دومه اون
(صحبت حضار)
اون مطلب دومه
ببینید، میخوایم بگیم که غصب منکر، صلاة واجب، صلاة را می خوانیم در دار غصبی، واجبمون رو انجام میدیم. اگر چنانچه این غصب موجب بطلان صلاة است، چون صلاة یک امر عام البلوایی ست، این بطلان نیازمند به دلیل است و یک دونه روایت نداریم بر بطلان، چه کنیم؟
(صحبت حضار) روایت لازمم نیست باشد
لازمه باشه
(صحبت حضار) اگر غصب منکر باشد
اینجا اختلاف آرائه، شما از اون دسته ای هستید که میگید که غصب منکر است، این حرفی ست که اول من زدم. شما از اون دسته ای هستید که میگید غصب منکر است، پس واجب را در منکر انجام دادن باطل است.
میگیم نخیر، ممکن است که این صلاة
(صحبت حضار) شما اجازه بدین من دلایلم رو عرض کنم
بله
(صحبت حضار) من میگم که این غصب که منکره، شک نداره و از این طرف میفرماید که (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَر) [العنکبوت: آیه ۴۵]
این جواب، این حرفی ست که آخر ما باید بزنیم، این حرف ماست. این فرمایش شما عرض ماست که بعداً عرض می کنیم.
پس ما دسته دوم بشیم، بگیم با صرف نظر از قرآن که اصلاً این آیه رو که ما آوردیم جلو همینه اصلاً، میگیم قرآن دلیله.
حالا، آقایون که به قرآن عنایت، توجه نفرمودند راجع به این مسئله و این گونه مسائل، بهشون عرض می کنیم شرع که نمی شود بر عهده نظرات متخالفه شما عرض می شود (08:39)
از باب دیگر، نبود نصی که شما قبول دارید و بهش مراجعه می کنید یعنی روایات، نبود ولو یک دونه روایت بر اینکه نماز در دار غصبی باطل است، دلیل است بر صحت این صلاة.
ولی فرض سوم ممکنه باشه. فرض سوم این است که به قرآن مراجعه می کنید.
نمازی را که قرآن معرفی کرده است یک واجباتی براش مقرر کرده، یک محرماتی مقرر کرده، یک منافیاتی مقرر کرده، اصل نماز رو، وقتی قران شریف نماز را معرفی می کند این نماز در ابعاد گوناگون، اون حدی را که خداوند مقرر کرده و عبادات توقیفیه است و نباید زیادتر انجام بدیم و نباید کم انجام بدیم، از نظر ماده و از نظر هیئت اونطوریکه شرع مقرر فرموده یک خورده کم بشه عمداً باطل، یک خورده زیاد بشه عمداً این باطل، مگر اینطور نیست؟
حالا، اولاً به لفظ صلاة توجه کنید. لفظ صلاة چه بود؟ الصلاء بود، یعنی نور روشن کردن، گیرانه ای را درست کردن که بین ما و حق روشن تر گردد.
خب این گیرانه را روشن کنیم با ظلمت؟ با ظلمت، این طاعت با معصیت؟ از اون ظلم ها و از اون ظلمت ها و از اون نکبت هایی که در زندگی داریم نجات بده. من با همون ظلمت ها بیام و ایقاد نور بکنم، این چه تناسبی داره؟ پس لفظ صلاة با این منافات داره، این اولاً.
ثانیاً، آیات (أقیموا الصلاة) چی میگه؟ خب نماز دو جوره. یه نماز بلند شده است، یه نماز زمین خورده است. آیا نماز در خانه مردم بلند شده است یا زمین خورده است؟ اشاره فرمودیم. نماز با لباس غصبی زمین خورده است یا بلند شده است؟ (علیک سلام) نماز با حالت سکر، با حالت کسالت، این زمین خورده است یا بلند شده است؟
إقام الصلاة، أقام الصلاة، نماز را بلند کنید. بلند کنید از رذالت ها، از کثافت ها، از ظلمت ها، از ظلم ها، از غصب ها، از گناهان البته تا اون مقداری که شما قدرت دارید و امکان دارید. اونجا که قدرت نداره که از رکعات نماز هم کم میشه، از هیئات صلاة هم کم میشه.
بعضی وقتا صلاة تبدیل میشه به یه (اللهُ أکبر) گفتن مثل صلاة غرقاء.
حالا از آیاتی که صلاة را به ما هِیَ صلاةٌ می کند همین آیه (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَر) [العنکبوت: آیه ۴۵] است صفحه شصت و نهم جلد عنکبوت و سجده، آیه چهل و پنج (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَاب) [العنکبوت: آیه ۴۵]
(علیک سلام)
(وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَر وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَر وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُون) [العنکبوت: آیه ۴۵] تفصیل بحث به خود تفسیر راجع است که ملاحظه خواهید فرمود و اینکه گفتم کتاب رو آقایون باز کنید بعضی مطالب است که از روی کتاب باید عرض کنم، روایاتی هست، مطالبی هست که از روی کتاب باید عرض کنم.
حالا اول آیه (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّك) [کهف: آیه ۲۷]
(صحبت حضار) صفحه چنده حاج آقا؟
صفحه شصت و نه
اتْلُ عَلَیْهِمْ که نداره. آخه یه تلاهُ ست، یه تلا علیه، یه تلا له، یه تلا منه، یه تلا فیه، اینا فرق میکنه دیگه. مثل ضرب و اضراب با هم فرق میکنه، باهم متقابلینن.
حالا اینکه فرمود که (وَاتْلُ مَا أُوحِيَ) [کهف: آیه ۲۷] یعنی اتل علیه؟ یعنی قرائت کن؟ قرائت که خب هر کسی میتونه قرائت کنه کتاب رو.
قُرّاء قرآن مگه قرائت نمی کنند؟ شیطانم میتونه قرائت کنه. پس اینکه (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ) [کهف: آیه ۲۷] ابعادی داره، این تلاوت متابعت است.
کما اینکه (وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا) [شمس: آیه ۱] (وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا) [شمس: آیه ۲] آیا قمر می خواند شمس را؟ یا تبعیت می کند شمس را؟ به مقداری که قمر تبعیت می کند شمس را به اون مقدار استناره می کنه، مگه اینطور نیست؟
(وَاتْلُ مَا أُوحِيَ) [کهف: آیه ۲۷] چون (مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ) [کهف: آیه ۲۷] مرکز نور است، محور نور است، باید تبعیت کنی این محور نور.
محمد باید قرآنی شوی و بعداً قرآن گردی تا بعد از اون که از نظر معرفتی، از نظر عقلاوی، از نظر عملی قرآن شدی، اونوقت اتل علیه، اول (اتْلُ)، فی نفسک (اتْلُ).
فلذا در آیه دیگر (وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآن) [نمل: آیه ۹۲] از بزرگ ترین محور های دعوت محمدیه صلوات الله علیه (أَتْلُوَ الْقُرْآن) [نمل: آیه ۹۲] دیگران نمی تونند، نه عن أطلب علیکم نیست، یعنی اتّبعَ القرآن.
و لذا خداوند متعال در بعضی از جاها خود پیغمبر را میگد قرآن است و ذکر است (وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ) [یس: آیه ۶۹] کی؟ پیامبر (إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِين) [یس: آیه ۶۹].
أنَا القُرآن وَ اسْتَغْفِر
(صحبت حضار)
پیغمبر بله
(وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْر) [یس: آیه ۶۹]
(صحبت حضار)
(وَمَا عَلَّمْنَاهُ) هُ کیه؟ (الشِّعْر) (وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ) [یس: آیه ۶۹] پیغمبر، یه وجهش رو بگیرید (إِنْ هُوَ) [یس: آیه ۶۹] خود پیغمبر، إنَّهُ لَذکر و لِقومک.
ولکن خود رسولم (قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا) [طلاق: آیه ۱۰] (رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ) [طلاق: آیه ۱۱] خود پیغمبر ذکره، منتهی ذکر است به وسیله قرآن (فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخَافُ وَعِيد) [ق: آیه ۴۵].
حالا، این پیغمبر بزرگوار مادامی که خودش پر از قرآن نگردد علماً و اخلاقاً و عقیدتاً و عملاً و تصدیقاً که نمی تواند این بر مردم قرآن را بخواند، چون خواندن قرآن بر مردم، برای وادار کردن مردم به ابعاد گوناگونی ست که بر محور قرآن مکلفین بایستی داشته باشند.
حالا اولش (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ) [العنکبوت: آیه ۴۵] (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن الْكِتَابِ) [العنکبوت: آیه ۴۵] بعد چی؟ (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ) [العنکبوت: آیه ۴۵] یعنی چی؟ یعنی خوندن قرآن، نه نخواندن، متابعت قرآن، تبعیت کامل از قرآن، تبعیت محمدیه از قرآن در بُعد اول که خود پیغمبر است و در بُعد دوم که رساندن این تلاوت است به دیگران، تبلورش در چیه؟ (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ) [العنکبوت: آیه ۴۵].
تو نماز همه چی هست. تمام قرآن در نماز هست، لفظاً هست، معناً هست، نیتاً هست، عملاً هست، که لفظاً خود سوره مبارکه حمد کل قرآن است دیگه.
(اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاة) [العنکبوت: آیه ۴۵] (أَقِم) به پادار نماز رو.
اینکه ما نسبت به ائمه علیهم السلام میگیم (أشهدُ أنَّكَ أقمتَ) یعنی نماز خوندی؟ خب همه نماز دارن میخونن، (أقمتَ) نماز زمین خورده نه، نمازی که بالای سر توست، نمازی که معراج المومن است، نمازی که خداپسند است، نمازی که ایقاد نور کردی، نمازی که بینه و بینک، علی علیه السلام در حال نماز وقتی که اون تیر به استخوان اصابت کرد، در طی نماز، نمیشه، چون در حال نماز هیچ توجهی به خود ندارد، تمام توجه به حق سبحانه و تعالی.
(اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاة) [العنکبوت: آیه ۴۵] خب چرا؟ قرآن مگه چیکاره است؟ مگر قرآن نهی از فحشا و منکر نمی کند؟
قرآن برُمَّتِه، بُعد اولش نهی از فحشا و منکره و بُعد دوم امر به معروفه، ولی در قدم اول که ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
در بُعد اول که قرآن نهی می کند از فحشاء و منکر که فحشاء و منکر فرق داره. فحشاء اون بدی که تجاوزگر است، منکر اون بدی که خودش بد است.
میگه اون از اون بد بدتر و از اون از بد (قطع صدا)
بدهای علمی، بدهای اخلاقی، بدهای عقیدتی، بدهای معرفتی، بدهای فکری، بدهای عقلی، بدهای عملی، بدهای شخصی و بدهای اجتماعی، در تمام ابعاد بدی قرآن شریف نهی می کند.
نمومنش چیه؟ اون نمونه ای که یک الگویی باشد و یک مجموعه ای باشد از برای نهی از کل فحشاء و منکرات چیه؟ (وَأَقِمِ الصَّلَاة) [العنکبوت: آیه ۴۵] بی ربط که خدا حرف نمی زند که.
اول (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاة) [العنکبوت: آیه ۴۵] چرا؟ (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَر) [العنکبوت: آیه ۴۵] صلاة مگه فعل مصلی نیست؟ صلاتی که فعل من نیست ممکنه هر چی نهی کنه به من چه، مثل اینکه دیگری من رو نهی کنه ممکنه قبول کنم ممکنه نه. ولی خود من چی؟
اگر خود من، خود را نهی کنم از بدی، منتهی نمیشم؟ چرا نهی کردم؟ خود شخصه، شخص دیگر نیست.
حالا صلاة که فعل من است و من در حالت صلاة در حال معراج المؤمن هستم و ایقاد نور کرده ام که وظیفه من این است، میگه این صلاتی که میخونی یکی از خصوصیات اصلیش و ریشه ایش (تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَر) [العنکبوت: آیه ۴۵] خب چی میخواد بگه؟ بعضی از نمازها رو میخواد بگه؟ الصلاة یعنی بعضی از نمازها؟ الصلاة، الصلاة یعنی صلاة محمد؟
بابا (اتْلُ مَا أُوحِيَ) [العنکبوت: آیه ۴۵] نه برای خودت، خودت اتل تلاوتا محمدیه و اتلُ علیهم تلاوت رسالیه، تلاوت رسولیه، یکی تلاوت رسالیه.
تلاوت رسالیه یعنی تمام آنچه را که از قرآن بر تو وحی شده است بر این مردم بخوان و تبیین کن. نتیجه این است که این ها منتهی از فحشاء و منکر گردند و اون نمونه بسیار بارز هر شبانه روزی عبارت است از صلاة.
(وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَر) [العنکبوت: آیه ۴۵] این همه صلاة ها داره میگه. اون صلاتی که خدا داره میگه داره معرفی میکنه یا صلاتی که شیطونم بلده؟ صلاتی که ابوجهلم مثلاً احیاناً بخوانه و ابوسفیان هم بخوانه؟ خب خدا صلاة خودش رو میگه.
خدا صلاتی را که بر ما مقرر کرده است و حالا امر داره میکنه (أَقِمِ الصَّلَاة) [العنکبوت: آیه ۴۵] امر وجوبه دیگه. واجب است که نماز را اقامه کنید و از ابعاد اقامه نماز و اینکه نماز را بالا ببری از رذالت ها، از کثافت ها، از فحشاها، از منکرها، از زنائت ها، از ظلمت ها که (تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَر) [العنکبوت: آیه ۴۵].
کسی بیاد بگد که نخیر، آخه به این آیه که معمولاً استدلال نکردن که، چطور استدلال کنیم؟
من یادمه اون بحث اجتهاد تقلید که نوشته بودم عربی، بردم به یکی از فضلای بسیار بزرگوار تهران که حقاً مجتهد است و مسلماً مجتهد است و حق است که او هم رساله بنویسه در فقه سنتی، به اون طرف فرموده بود نگاه کردم ولکن ایشون استدلال به آیه ای کردن که فقها استدلال نکردن و رسمش رسم حوزه ای نیست. او جواب داده بود که اگر فقها استدلال به این آیه نکردن که (الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه) [زمر: آیه ۱۸] نباید استدلال کرد، مونده بود.
حالا ما داریم به آیه ای استدلال می کنیم که اگر روایاتی نداریم بر اینکه در مکان غصبی و لباس غصبی نماز باطل است، اما آیه داریم. این آیه کجاش اشکال دارد؟ می فرمایید که قرآن ظنی الدلاله است.
حالا فرض کنید که این آیه رو نگفتیم قال الله، گفتیم قال فلان عن فلان عن فلان عن فلان قالْ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَر قبول میکردید؟
آخه نص بود، اما چون قرآن است زبانش لال هست قرآن؟ ظنه؟ از دیوانه دیوانه تر است که دیوانه آی فریاد میکند سرم و میگن که قرص بهش بدید سرش خوب بشه.
حالا قرآن اینطور می فرماید (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَر) [العنکبوت: آیه ۴۵] بعدشم (وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَر) [العنکبوت: آیه ۴۵].
نماز دو ذکره (فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ) [بقره: آیه ۱۵۲].
در نماز ما خدا را یاد می کنیم، خدا هم ما رو یاد میکنه. یاد کردن ما خدا را مطلبی ست، یاد کردن خدا ما رو مطلبی ست.
ما خدا رو یاد می کنیم از نسیان به ذکر می رویم خدا ما رو یاد می کند، فراموش نمی کند، یعنی نعمت هایی که شایسته مقام عابدین هست به ما توجه میده. معنی (فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ) [بقره: آیه ۱۵۲] که همینه.
در اینجا (وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَر) [العنکبوت: آیه ۴۵] یعنی ذکر الله إیّاکُم. ذکر الله دو بُعد داره. یکی ذکرُکَ اللهَ، این اکبر الاذکاره. یکی ذکر الله إیّاکَ.
ذکر الله ایّاکَ دنبال ذکرُکَ اللهَ هست. بله دیگه. هر مقدار که ما خدا را یاد کنیم خدا هم ما را در یاد الطاف و رحمات خاصه خودش میاره. این (وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَر) [العنکبوت: آیه ۴۵] میخواد جان نماز رو بگد.
نماز دارای دو بُعد روحی ست. بُعد اول ذکرُکَ ربّکْ و بُعد دوم ذکر ربِّکَ إیّاکَ أکبر.
اکبر چیزی که در صلاة است و علت اینکه (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَر) [العنکبوت: آیه ۴۵] اینه. چی ما را، بین ما و فحشاء راه رو باز می کند؟ چی راه بین ما و منکر را باز می کند؟ غفلت از حق.
اگر ما بدانیم در محضر حقیم، اگر به یاد خدا باشیم که در نتیجه خدا به یاد ماست، ما به یاد خدا باشیم، گناه نمی کنیم، که خدا هم به یاد ماست، جلوی گناه بشری خواهد بود.
سر جمع این مطلب رو میرسونه که اصلاً جان نماز اینه. نگفتن فقط ما دولا راست بشیم که مثلاً خدا حض کند که ما دولا میشیم راست میشیم.
نه، میخواد در کل اوقات رئیسیه شب و روز که قبلاً بحث شد، ما یک کاری انجام بدیم که از فحشاء و منکر منتهی بشیم. اقلش چیه آقایون؟ در خود صلاة. اقلش.
حالا در خارج صلاة. روایت داریم که از پیغمبر اکرم سوال کردند که فلانی نماز میخونه، ولی بعدش دزدی میکنه، فرمود (سوفَ تنهی الصلاة عَنِ الفحشاء) بعد رو کاری نداریم.
ولکن در خود نماز، داره نماز میخونه به یه زن لخت نگاه میکنه، داره نماز میخونه ولکن با لباس مردم غصبی، در مکان مردم غصبی میخونه، داره نماز میخونه با بدن پر از کثافت، طاهره ها، پر از کثافت.
قرآن میگد (وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِث) [الاعراف: آیه ۱۵۷] اصلاً کثیف بودن حرامه تا چه رسد در حال نماز. داره نماز میخونه با چکمه نماز میخونه (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى) [طه: آیه ۱۲] ما از این آیه مبارکه و آیاتی دیگر مثل (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] اصلاً برای اینه.
خب (لِذِكْرِي) هم دارای ابعادی ست که دو بُعد همین که عرض کردم.
(أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] نماز را بپادار اقامه کن برای یاد من که تو یاد کنی مرا که من یاد کنم تو را. با لباس مردم؟ با مکان مردم؟ با حالت غصبی؟ با مکان غصبی؟ با وضع غصبی که امر نمیتونه داشته باشد.
کاری نداریم به اون جهتی که آیا اجتماع امر و نهی میشه یا نه. البته یه حرف خوبم آقای بروجردی میزنن که احتیاج به اونم ما نداریم، دیگران احتیاج دارند. فرمودند که مقرب مبعد نمی تواند باشد. حرف خوبه ولی اینجا این رو لازم نداریم.
اصلاً خداوند وقتی که میفرماید که (أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] قاطی ذکری ما عصیان رب کنیم؟ عصیان رب که مناقض است با ذکری.
بله، حالا نه ذکر رب و نه عرض می شود که عصیان رب. نه نسیان رب به حد عصیان و نه ذکر رب. این حد متوسط صلاته.
اما این ذکری که در کار نباشد، (أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي) در کار باشد (وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى) [طه: آیه ۱۲۴].
این اعراض عن ذکر الله است که در ذکر الله که صلاة است که معراج المومن است که عمود الدین و عماد الیقین است، انسان لباس غصبی رو، مردم داد بزنه بپوشه. در مکان غصبی نماز میخونه یا فرض کنید چشمش عرض می شود که نگاه کند به حرام یا گوشش، گوش بدهد به تهمت و غیبت و چه و چه و چه.
اینجا در این عرض می شود که این آیه که مفصل بحث داره، ما اول آیاتی را که ازش این مطلب رو تنوراً و یا تاییداً یا هر چه، میفهمیم، عنایت بفرمایید.
بنده اینجا در حاشیه نوشتم که (إنَّ نفسَ الصَّلاة وَ هِیَ یَقودُ النُّور و إِقامَتَها و أَنَّها لِذِكرِ الله و نَهْیها عَنِ الفَحْشاءِ و المُنْكَر و أَنَّ اللهَ لا یَرْضی عَنْ تُوتی عِبادَتُهُ بِمَعْصِیَتِه هذِهِ أُساكِرُ مِنَ البَرائِین عَلی بُطْلانِها إِذا أُتِیَ بِها یُقال أَوْ حالِة مُحَرَّمَتِة وَ ما أَشْبَهَ وَ هُنا آیاتٌ أُخْری تُخْرِجُ الصَّلاة بِمُلابَسَتِهِ المُحَرَّم عَنِ الصِّحَّهِ).
ملابسه محرم، با حرام بودن، با حرام لفظی، با حرام نظری، با حرام قولی، با حرام فعلی، با حرام لفظی، با حرام مکانی، با هر حرامی از محرمات در حال صلاة اگه ملابس بشیم، آیات ذیل رو ملاحظه کنید:
(وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاة) [بقره: آیه ۴۵] این واجب است یا نه؟ البته آیات ابعادی داره، درست است ما این آیات رو در جای دیگر بحث کردیم، اما آیات ابعاد زیاد دارد.
(وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاة) [بقره: آیه ۴۵] این من در حاشیه صفحه هفتاد نوشتم، اما آدرس بهتون میدم (وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاة) [بقره: آیه ۴۵] سوره بقره آیه چهل و پنج.
(صحبت حضار)
بله؟
(صحبت حضار)
بله
این (وَاسْتَعِينُوا) [بقره: آیه ۴۵] خود صبر و صلاة واجب، معلوم. آیا استعانت بالصبر و الصلاة واجبه یا نه؟ بله، ما استعانت در چی بکنیم؟ در ترک محرمات دیگر، در ترک محرمات و فعل واجبات. یکی از محرمات غصبه.
ما از نماز کمک بگیریم برای غصب نکردن و لباس غصبی تنمونه، از نماز کمک بگیریم برای مکانی غصب نکردن و در مکان غصبی نماز بخونیم، از نماز کمک بگیریم برای نظر محرم به غیر ذات محرم کردن و چیشد؟ نقیضه در حقیقت.
این (وَاسْتَعِينُوا) [بقره: آیه ۴۵] امره. امر واجب الطاعه است. اگر ما واجبی از واجبات صلاة را عمداً ترک کردیم و می توانیم انجام بدیم، ما صلاة را انجام دادیم؟ چه فرق می کند؟
این واجبی که دارای ده جز است، بیست جز است، چه است، اگر عمداً یک جزء از صد جزء واجب را شما عمداً و بدون عذر ترک کردی، اون واجب رو انجام دادی؟ خب انجام ندادی. یعنی این واجب تبدیل به حرام می شود یا اگر تبدیل به حرام نشود، اون واجبی که مقرر بود شما انجام نداده ای، این یک.
دیگر (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَات) [بقره: آیه ۲۳۸] این محافظه است. (حَافِظُوا) یعنی چه؟ (حَافِظُوا) بر همه چیزش. بر خودش، بر وقتش، بر حالش، بر قالش، بر لباسش، بر چه.
آیا این محافظت کردن بر نماز است که در خانه غصبی نماز بخواند؟ مخالفته. یا اینکه با حال غصبی، با لباس غصبی، با عرض می شود که تکلم حرام، یا با نظر حرام، یا با فعل حرام، یا با چه، این چه محافظه ای ست؟
آیا محافظه بر صلاة واجب است یا نه؟ بله، خب این أدِنَ المحافظاته.
أدن المحافظات این است که همونطور که نماز رو در وقت باید بخونند، اگه در خارج وقت خوندن ترک واجب کردن، عدم محافظت این است که من در حال صلاة اون ملابسات صلاة، ملابسات حرام نباشد که من عمداً انجام بدم.
بعدش (وَ أقام الصلاة) اقامه نیست اینکه، این إقاد الصلاته.
بعدش (كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاة) [نساء: آیه ۷۷] سوره نساء آیه هفتاد و هفت. خداوند امر کرده (كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاة) [نساء: آیه ۷۷] دست بردارید از چه؟ از محرمات. از محرمات دست بردارید و نماز را به پا دارید.
خب یکی از محرمات غصبه. من غصب می کنم معاذالله در خانه غصبی، در مکان غصبی (أَقِيمُوا الصَّلَاة) چیشد؟ اجتماع بین ضدّین شد.
میگد شما دست بردارید، یکیش غصبه، از غصب دست بردارید و نماز به پا دارید. من که از غصب دست برنداشتم و نماز رو به زمین زدم. یکی از زمین خوردگی های نماز هم این حالته.
من به برادران عرض می کنم کاری نداریم استدلال فرمودن یا نه، چون قرآن در وسط نبوده اصلاً، قرآن در میان ما نبوده و لذا وقتی ما به قرآن استدلال می کنیم، عربده لات ها بلند میشد که چنین و چنان و از عربده ابوجهل ها و ابولهب ها هم بدتر، چون اونا منکر بودن رسماً، ولی کسی که مثلاً خودش رو، کسانی که خودش رو مسلمان میدونن به حساب چنین و چنان.
عرض می شود که (وَأَنْ أَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَاتَّقُوه) [الانعام: آیه ۷۲] سوره انعام آیه هفتاد و دو. (أَقِيمُوا الصَّلَاةَ) یکی از آثار (أَقِيمُوا الصَّلَاة) (وَاتَّقُوه) [الانعام: آیه ۷۲] خب (وَاتَّقُوه) حداقل در صلاة، حداقل در صلاة گناه نکنید.
پس تمام این جریاناتی که عرض می شود که
(صحبت حضار) آیه چند؟
آیه هفتاد و دو سوره انعام.
(وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَاب وَأَقَامُوا الصَّلَاة إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِين) [الاعراف: آیه ۱۷۰] کدوم مُقیم الصلاة مصلحه؟ مُقیمَ الصلاة باید مصلح باشه، اگر مفسد باشد که هیچ.
در صلاة، اگه در صلاة مفسد باشد صددرصد که هیچ، اگر درصدی هم در صلاة مفسد باشد، غصب لباس مردم، غصب مکان مردم، و و و، چه افساد فحشائی باشد و چه افساد منکری باشد، این (إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِين) [الاعراف: آیه ۱۷۰] مطلب رو بیان می کند.
یا سوره سی روم، آیه سی و یک (مُنِيبِينَ إِلَيْه وَاتَّقُوه) (وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِين) [روم: آیه ۳۱] صلاة انابه الی الله عه. در حال انابه الی الله تقوی الله لازمه و مشرک نباید باشیم، و اشراک، اشراک عقیدتی ست، اشراک عملی ست.
کسی که عمداً گناه می کند این نفس اماره به سوء و شیطان را شریک با حق قرار داده، شریک بزرگ تر که ترجیح داده است رأی او را بر اراده حق.
یا (إِنَّمَا تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْب وَأَقَامُوا الصَّلَاة) [فاطر: آیه ۱۸] سوره سی و پنج آیه هیجده (إِنَّمَا تُنْذِرُ) چی میخواد بگه؟ انذار دو بُعد داره. یک بُعد انذار در کسانی ست که (سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ) [بقره: آیه ۶] (أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُون) [بقره: آیه ۶] هیچی، انذار واجبه ولی اثر نکرده.
ولکن انذار در کیا اثر می کند؟ انذار رسالتی در اینا اثر می کند که (الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْب) [ملک: آیه ۱۲] که (بِالْغَيْب) هم ابعادی دارد.
رب الغیب است و شما هم در غیب مردم، بین خودتون و بین حق، خشیتُ الرب داشته باشید. این خشیتُ الرب نمونه و تبلور عالیش کجاست؟ (وَأَقَامُوا الصَّلَاة) [فاطر: آیه ۱۸]. پس یکی از ابعاد اقامه الصلاة، خشیتُ الرب است بالغیب فی الصلاة، این با ملابست محرمه صلاة هرگز نمی سازد.
آیه دیگر سوره چهل دو آیه سی و هشت (وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاة) [شوری: آیه ۳۸] استجاب لرب ابعاد گوناگونی دارد سلباً ترک محرمات، ایجاباً فعل واجبات، اما اونی که نمونه کلی ست از برای تمام اون سلب ها و این ایجاب ها چیه؟
(وَأَقَامُوا الصَّلَاة) [شوری: آیه ۳۸] کسی که اقامه کند صلاة را به استجابه رب، ممکن است ملابست محرم داشته باشد، استجاب رب است یا استجاب شیطان.
آیه دیگر سوره نود و هشت آیه پنجم (مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاء وَيُقِيمُوا الصَّلَاة) [البینه: آیه ۵] حنفاء یعنی معرض اما یُخالفُ الحق.
با اعراض اما یُخالِفُ الحق با اعراض عن الباطل، با حالت و قالت و فعالت و ملابسات اعراض عن الباطل، باید در جوّ حق نور و نور حق وارد شد. پس با ملابسات محرمات نمیتونه وارد شه.
یا اینکه سوره بیست و سه مؤمنون، آیه دو (الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُون) [المؤمنون: آیه ۲] در نماز باید دلباخته حق باشد. خضوع مال اعضاء و جوارحه و خشوع مال قلبه.
خب با خشوع قلب می سازد (إِيَّاكَ نَعْبُد) [فاتحه: آیه ۵] اما تو خونه مردم دارن داد و قال میکند نماز میخونم، با لباس مردم با چی مردم، (إِيَّاكَ نَعْبُد) [فاتحه: آیه ۵] و داره نگاه میکند اون نزدیک سهم سهام ابلیسه.
یا در سوره صد و دو آیه پنج (فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّين) [ماعون: آیه ۴] (الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُون) [ماعون: آیه ۵] این (عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُون) دو جوره.
یکی بعضی وقتا نماز میخونه بعضی وقتا نمیخونه.
جور دومش، از اون نمازی که خداوند مقرر کرده است که چنین باشد، چنان نباشد، چنین باشد، سهل انگاری می کنند و بدترین سهل انگاری این است که در حالت صلاة محرمات انجام بشه.
در خود حالت صلاة، در خود عمل صلاة، در جوّ محرم، در لباس محرم، در حالت محرم و در قالت محرم انجام بشه. بقیه آیات باشه. روایاتی که در این زمینه از رسول الله صلوات الله علیه و سلام علیه نقل می کنیم.
(صحبت حضار)
شما بگید ولکن خدا می فرماید نماز اینه، خدا که میگه نماز که من میگم اینه شما چی می فرمایید؟ خدا نفرموده نماز راجح و مستحب این است نه.
بابا نمازی که خداوند امر کرده أقیموا، چه چه چه، (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاة) [مائده: آیه ۶] میگد که و أقمْ الصلاة، کدوم صلاة؟ اونیکه من میگم یا شیطون میگه یا دیگران؟ نه اون نمازی که خداوند مقرر کرده.
الصلاة یعنی طبیعتِ الصلاة، وضعش در نظر حق این است که (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَر) [العنکبوت: آیه ۴۵].
حالا در اینجا در صفحه هفتاد و یک بنده اینطور نوشتم (وَ أَقِمِ الصَّلاة هُنا لَها أَبعادُ العِدَّه صِلَةٌ إِلی حالِ الرَّسُول وَ تِلاوَتِهِ الكِتاب فَحالُهُ المُتَعَدِّی مِن تَعَمُّدِ قَومِهِ الوُط تَقتَضی رِیاحَتاً وَ هِیَ حاسِبَهٌ لِلصَّلاة لِأَنَّها صَلاهٌ مِن رَبّ وَ اطْمِئْنانٌ لِقَلْب المُتَرَجِّح بِرَجَعاتِ المُتَخَلِّفین عَنْ شَرْعِة الله).
(وَ هكَذا كان) این روایته (كان إِذا غَمَّهُ أَمْرٌ اسْتَراحَ إِلَی الصَّلاة) درست به عکس ما (وَ البُعْدُ الثّان أَنْ انْتَجَ ما تُنْتجُهُ تِلاوَتُ الكِتاب لِنَفْسِهِ وَ عَلَیْهِمْ هُوَ إِقامُ الصَّلاهِ فَإِنَّها عَمُودُ الدِّین وَ أَقِمْ هُنا تَجْعَلُ الصَّلاةَ مُقامَهً لِشُرُوطِها وَ أَجْزائِها وَ أَرْكانِها ظاهِرَهً فِقْهِیَّهً وَ باطِنَهً مَعْرِفِیَّهً وَ قَدْ تُعْتَی الصَّلاةُ دُونَ إِقامَه وَ هِیَ الصَّلاةُ فی سُكْرٍ أم فی كَسَلٍ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا یُعْطُونَ الصَّلاهَ إِلا وَ هُمْ كُسالی یُراؤُونَ النّاس فَهِیَ صَلاةٌ قاعِدَه) نماز زمین خورده است (مُتَخَلِّفَه عَنِ القاعِدَهِ فیها وَ هِیَ إِقامَتُها وَ هِیَ فِی الحَقَّهِ لَیْسَت إلّاَ الَّتی تَنْهَی عَنِ الفَحْشاءِ وَ المُنْكَر مَهْما شَمَلَتِ الصَّلاه كُلُّ صَلاةٍ بَریئَةٍ عَنِ النِّفاق وَ قَدْ جاءَ رَجُلٌ إِلَی النَّبِیّ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْه)
روایت است در پاورقی نوشتیم. الدر منصور، پنج، صد و چهل و شیش نگاه می کنید
(وَ قَدْ جاءَ النَّبِیّ) (وَ قَدْ جاءَ رَجُلٌ إِلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم فَقال إِنَّ فُلاناً یُصَلِّی بِاللَّیْل، وَ إِذا أَصْبَحَ سَرِقَ) این بُعد دوم رو گرفته ها.
بُعد اول که در حال صلاة حرام انجام بده نه، نمازش حرام انجام نمیده.
(إِنَّ فُلاناً یُصَلِّی بِاللَّیْل وَ إِذا أَصْبَحَ سَرِق قال صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم إِنَّهُ سَیَنْهاهُ ما تَقول).
البته اگر نماز نفاقی نباشه، چون خود نماز بازدارنده است. خود نماز بازدارنده است از اون فحشاء و منکری که می داند فحشاء و منکر است. (وَ هذا أَقَلُّ ما تَنْهى الصَّلاة عَنِ الفَحْشاءِ وَ المُنْكَر).
این وقتی که طبع صلاة نهی از فحشا و منکره، این خطبه اولی حداقل در خود نماز نهی بشه و این نهی ناهیش کیه؟ نمازه. نماز کار کیه؟ کار منه. وقتی کار من، قال من، فعل من، مرا نهی کند و منتهی نشم، پس این فعل من، این صلاة، این کاری که من باید انجام بدم نیست.
(صحبت حضار)
خب بعد حد بالاتر شه.
(صحبت حضار)
نشد، ببینید
(صحبت حضار)
نشد، توجه کنید، توجه کنید.
اینکه میگن (تَنْهَى)، این جنسه دیگه، حداقل باید کافی باشه. حداقل در حالت صلاته دیگه، اینو یه موقع دیگم فرمودید. حداقل یعنی نهی المایی در کار باید باشه و نهی الماء صلاة عن الفحشا و المنکر حداقل در خود صلاته. اینطوریه دیگه.
(صحبت حضار) فرقی نمی کند در خود نماز باشه یا در غیر نماز باشه
نه اون مطلب بالاترشه.
ببینید نماز باید در کل مواقع از هر فحشا و منکری نهی کنه، بسم الله. واجبم هست بسم الله.
ولی اونیکه صلاة را صلاة می کند، حداقل واجب جنس تنهی است. جنسش در نمازه. جنس (تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَر) [العنکبوت: آیه ۴۵] این است که حداقل در خود نماز، بر خلاف نماز و ضد نماز عرض می شود که کاری انجام نده.
خب (وَ هذا مِن أَقَلِّ ما تَنْهى الصَّلاةُ عَنِ الفَحْشاءِ وَ المُنْكَرِ، وَ أَقَلُّ مِنْهُ أَنَّ الصَّلاة) روایته (اَلصَّلاَةُ حُجْزَةُ اَللَّه) این حُجزة الله است، این مانع الهی ست.
(وَأَنَّهَا تَحْجُزُ اَلْمُصَلِّيَ عَنِ اَلْمَعَاصِي مَا دَامَ فِي صَلاَتِهِ) این روایت امام معصوم بر رسول الله می فرماید که (الخطیب فی رواتِ مالک عن ابن عمر قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم، در تفسیر آیه.
(اَلصَّلاَةُ حُجْزَةُ اَللَّه وَأَنَّهَا تَحْجُزُ اَلْمُصَلِّي عَنِ اَلْمَعَاصِي مَا دَامَ فِي صَلاَتِهِ).
بعد رو نگفت چرا؟ میخواد اون بُعدی که صلاتیت صلاة را از نظر صحت، از نظر شرع مقرر میکنه اون بُعد رو بیان کنه و إلّا اون روایت قبلی چی بود؟ که این شب نماز میخونه و روز دزد عرض می شود که دزدی می کنه، فرمود که (سوف تنهی) مثلاً.
اون (سوف تنهی) مراحل بعدی.
(وَ كَضابِطَةٍ ثابتةٍ لِلصَّلاة مَن صَلّى صَلاةً لَمْ تَأْمُرْهُ بِالمَعْرُوف وَ تَنْهَهُ عَنِ المُنْكَر لَمْ تَزدَدْ صَلاتُهُ مِنَ اللهِ إِلّا بُعْداً) صلاتش حرام میشه، نه اینکه واجب انجام نداده، اصلاً حرام میشه.
این صلاة حداقل در خود صلاة باید نهیش کنه. اینکه میفرماید که (لَمْ تَنْهَهُ) (لَمْ تَأمروا بِالمَعروف و تَنهی عَنِ المُنْكَر) حداقلش کجاست؟ در خود صلاة.
در خود صلاة واجب را ترک کند، در ولو ملابس باشه و در خود صلاة منکری را عمل کند ولو ملابس باشد، (لَمْ تَزدَدْ صَلاتُهُ مِنَ اللهِ إِلّا بُعْداً) این نور الثقلین است که در پاورقی هست.
حدیث دیگر (مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَعْلَمَ قُبِلَتْ صَلاَتُهُ أَمْ لَمْ تُقْبَلْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ مَنَعَتْهُ صَلاَتُهُ عَنِ اَلْفَحْشَاءِ وَ اَلْمُنْكَرِ فَبِقَدْرِ مَا مَنَعَتْهُ قُبِلَتْ صَلاَتُهُ) این قبول دو بُعده داره.
یک بُعد صحت، یک بُعد رفعت. بُعد صحت این است که در خود نماز از فحشاء و منکر او رو منع کند و بُعد بالاتر این است که در غیر نماز هم او را از فحشا و منکر منع کند.
وانگهی شما ملاحظه کنید این خصوصیاتی که در صلاة مقرر شده، آبی که باید وضو گرفت، انسان را از غصب مال مردم منع می کند، اینطور نیست؟
نیتی که در صلاة است، انسان رو از نیت شرکی منع می کند. تمام اجزای درونی و برونی صلاة، انسان را از اونچه منافات با صلاة دارد طبعاً منع کند. مگر اینکه نیت نماز، نیت ریائی باشد یا نیت شرکی باشد. مگر اینکه قالات صلاة قالات غیر صلاتی باشد.
بنابراین ما در باب مکان مصلی و در باب لباس مصلی و در باب اقوال و افعال مصلی غیر صلاتی، میگیم آنچه را که محرم است یا کلاً یا در حال صلاة باید که ما انجام ندیم.
و از جمله چیزهایی که آقایون نمی فرمایند و ما عرض می کنیم همینه که ما با کفش نماز می خونیم، نمی تونیم. این در غیر حال صلاة که حرام نیست که.
اما در حال صلاة حرامه، چرا؟ برای اینکه موسی رسول صلوات الله علیه بدون اینکه نقص بشه آیه (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى) [طه: آیه ۱۲] کدوم وادی از وادی نماز مقدس تره؟ (إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى) [طه: آیه ۱۲].
(فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ) رو چرا معنا می کنند که از جلد حمار میته است؟ نعلیک بما هو نعلیه، باید این کفش ها رو در اون پنج شیش معنایی که داره، یک معنای ظاهر بیّنش اینه، با کفش انسان بایستد در محضر حق، باید پا برهنه باشد، باید با حالت تزلزل و تخضع باشد.
پس هر کفشی را انسان در حالت نماز بپوشد، ولو در غیر حال نماز اشکال نداره، ولی در حال نماز اشکال داره.
یا لباسی که پاک است از نجاسات اما کثیفه کثیفه کثیفه هر چی آب دماغ و آب دهن و فلان و فلان و فلان، اگر از دیگران فقهای سنتی سوال بفرمایید خواهند فرمود که خب این اشکال نداره.
ولکن ما عرض می کنیم نماز باطل است، چون قرآن در سوره مبارکه اعراف می فرماید که (وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِث) [الاعراف: آیه ۱۵۷] این (يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِث) [الاعراف: آیه ۱۵۷] میگه نباید تو خبیث باشی جسمت، همونطور که روحت، اگر جسم تو اون اونقدر چرک