بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيم
ٱلْـحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلْعَالَمِين، وَصَلَّى ٱللَّهُ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَعَلَىٰ آلِهِ ٱلطَّاهِرِين
قاعده کلی عقلی و ایمانی صحیح اینست که در مطالبی که مورد اختلاف است ما اون نظری را و اون و جهی را قبول کنیم که از همه اقوال همه آراء همه ادله رجحان دارد.
در میان کل اسلامیات ما از زمان نزول وحی بر رسول الله صلوات الله علیه تا کنون ما مسلماتی و مادون مسلماتی و مظنوناتی و مشکوکاتی و محتملاتی در آیات و در روایات و در نظرات و در اقوال داریم.
مقتضای قویم بودن ایمان و قیم بودن دلیل این است که ما قرآن را محور اصلی درجه اول قرار بدهیم. راجع به آیات قرآن شریف از نظر ترتیب تألیف و از نظر نقطه ها و از نظر اعراب ها و از نظر کلمات هم قرائاتی هست و هم آرائی هست.
اما آیا ما قرائات و آرای متضاده و متناقضه را بپذیریم؟ که عقیده ما یک عقیده متناقضی باشد؟ و آیا شریعت أخیره و وحی اخیر که حافظ کل وحی است در ما سو و حافظ عن کل اختلافات است فی ما لحق ممکن است که چنین موصل باشد و چنین مظنون یا مشکوک و یا محتمل باشد. البته اینطور نیست.
حتی قبل از مطالعه قرآن با دانستن این مطلب که قرآن کتاب اخیر وحی است و معجزه خالقه رسول الله صلوات الله و سلام علیه است و قرآن حجت بالغه الهیه است این معنا از برای ما محرض خواهد بود که این قرآن متواتر موجود در طول تاریخ اسلامی همین است که صادر شده است از مصدر ربوبیت به قلب نازنین رسول الله صلوات الله و سلام علیه.
حالا قرائات سبعه درست کنند، قرائات عشره درست کنند، روایات درست کنند، نظرات درست کنند، تمام این ها اگر بخوایم خیلی هم بالا بگیریم عبارت رو میگیم محتمل است، مظنون است، مشکوک است. آنچه مطلقاً و ثابت است بدون خلل و بدون حلل عبارت است از قرآن.
اما در تعبیر دوم خواهیم عرض کرد و باید عرض کنیم که آنچه بر خلاف این قرآن متواتر علی طول خط است یقینی است بطلانش نه محتمله.
اگر قرآن صددرصد یقینی است این قرآن موجود که از صدور هزاران حافظ به چرخه آمده است و در طول تاریخ اسلام چه خطاً چه چاپ، چه تفسیر، چه مستقل، همین قرآن به گوش های ما و به چشم های ما و به فهم های ما رسیده است اگر که حتماً اینگونه است این قرآن صددرصد همانی ست که به وحی الهی بر قلب رسول الله صلوات الله علیه نازل شده است
بنابراین آنچه برخلاف این قرآن است اگر ملیون ها هم نقل کنند قطع به بطلانشه. یا اشتباه کردن ناقلین اشتباه شنیده اند، اشتباه فهمیده اند، اشتباه گفته اند، یا عمداً برخلاف کتاب الله حرف زده اند.
اگر چنانچه یه مطلبی در طول تاریخ یک امتی همگانی باشد و نه همگونی همگان باشد یک گونه خاصی این قابل قبول تر است برای این امت یا مطالب دیگری که دگرگون می کند این مطلب ثابت را و خلاف اوست چه در نقطه اش، چه در اعرابش، چه در تعبیرش، چه در جای آیاتش، چه در جای صورش.
اینجا یقین صددرصد است و در مقابلش هیچ احتمال خلاف ما نمیدیم. این مقدمه را برای این عرض کردم با اضافه مطلب که اگر قرائات سبعه یا عشره داریم متواتر نیستند اینا. نیستند برید مراجعه کنید.
حفظ است، مفظ است، چی است، چی است، متواتر نیستند و اگر هم متواتر بودند، تواتر یعنی چی؟ ما دو حالت برای تواتر داریم.
یا لو خلیه و طبعة انسان یقین می کند که چنین است. امروزی ها دیروزی ها قبلاً قبلاً قبلاً قبلاً همه همه همه از هم نقل کردند از رسول الله صلوات الله علیه که مطلب چنینه. خب اقواً این تواتری است که باید قبول کرد.
یه مرتبه نه. این هست یه پنجاه تا هم جور دیگه گفتند، ده تا جور دیگه گفتن، صد تا جور دیگه گفتن، اصل جور دیگه گفتن. هر دو تواتر. اما یکیش تواتر تقلیدی واقعی صددرصد است علی طول الخط. که هیچ غباری بر چهره او نمی نشیند. مانند تواتر قرآن. و یک تواترات نسبی و موضعی ست.
مثلاً فرض کنید که پنجاه نفر راوی به طور متتابع از رسول الله صلوات الله علیه با شروط صحیحه تواتر نقل کردند مطلبی را این لو خلیه و طبعة قبول می کنیم. اما اگر پنج ملیون نفر جور دیگر نقل کردند. چکار می کنیم؟
اون اولی تواترش به درد نمی خورد. چون لو خلیه و طبعه یقین آور بود. آقا ده نفر در مقابل پنج نفر کاره ایه ولی ده نفر در مقابل صد میلیون نفر چکاره است؟ نه اون صد میلیون نفر …
صد میلیونی که در طول تاریخ نقل های آیات مقدسات از صدور به صدور به صدور به صدور این استمرار دارد و ثبوت دارد صددرصد.
بنابراین ما نباید گول متواتری را بخوریم که علیه قرآن است اگر متواتر است. چون تواتر دو جوره. یک تواتر مانند قرآن است که مانند قرآن ما تواتری نداریم. حتی اگر تواتری مانند قرآن می بود ثقل اصغر بود و ثقل اصغر با ثقل اکبر دعوا ندارد که، این اشتباه نقل شده اشتباه فهمیدن.
ما تواتری مانند قرآن در هیچ مطلبی از اسلامیات خودمون نداریم. نه در عقاید اصلیه و نه در عقاید فرعیه. بنابراین همانطوری که رسول الله صلوات الله علیه در خطبه حجت الوداع قال خطیباً و قال کثرت علیک الله و وسط اکثر و من طلب علیا متعمدا… مقعده من النار فما جاء کم من و فما جاءکم من حدیثٍ یوا عنی من حدیثٍ فی واقع کتاب الله فانا قلت این فرمود انی. بعد و ما جاءکم من حدیث یخالف کتاب الله … انی. انیشو قبول نداریم.
محور در زمان خود رسول الله کتاب الله عه. تا چه رسد زمان ائمه. تا چه رسد زمان غیبت کبری. چون محور کتاب الله است هر حدیثی هر حادثه ای هر نظری هر رایی هر روایاتی هر متواتراتی که تواترات نسبیه دارند در مقابل قرآن نه ضعیف می شوند هیچ و نابود می گردند.
یک درصد هم ما احتمال نمی دیم مثلاً در سوره مبارکه حمد که (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيم) [فاتحه: آیه ۱] نخیر با سین بوده بعضیا صراطم با سین می گن.
خب صراط با سراط یه معنی دارد. (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيم) [فاتحه: آیه ۱] (صِرَاطَ الَّذِينَ) [فاتحه: آیه ۷] دو تا صراط ما داریم. یک صراط … یک صراط مضاف عرض می شود که مضافه. در این دو صراط کل برادران فقیه در نیم قرن اخیر که قبلاً هم خیلی زیاده محشین قروه اسوی و محشین عرض می شود که توضیح المسائل آقای بروجردی رضوان الله علیه همشون به اتفاق می گفتند با سین درست است و با صاد هم.
همچنین در (مَالِكِ يَوْمِ الدِّين) [فاتحه: آیه ۴] (مَالِكِ يَوْمِ الدِّين) درست است و ملک هم. و بعضی احتیاط کردن که هر دو را بگویید. اما یک نفر بیاد بگه مالک درست است و ملک غلط و ملک نماز را باطل می کند چه فقط ملک بگوییم و چه مالک و ملک با هم بگوییم بنده پیدا نکردم.
اما وقتی که محور اصلی ما کتاب الله است دیگر اقوال و روایات و نظرات و استدلالاتی که در مقابل کتب قطعی و متواتر قطعی کتاب الله است که قابل نظر نیست.
ما معمولیت داریم که در نماز سوره مبارکه فاتحه بخوانیم. کدوم فاتحه؟ اون فاتحه ای را که فلان راوی نقل کند صراط من انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و غیر الضالین اون رو بخونیم. اون فاتحه ای که ملک یوم الدین می گوید بخوانیم. اون فاتحه ای که بسم الله ندارد که وهابیا می خوانند بخوانیم.
به تمام این فاتحه ها باید فاتحه خوند. فقط فاتحه قرآن رو باید خوند. سورة الفاتحه ای که در قرآن است. این است فاتحة الکتاب و این است که ما معمولیت داریم در نماز های خودمون بعداز تکبیرت الاحرام می خوانیم.
بنابراین هر فاتحه ای غیر از این فاتحه ولو در تبدیل صادش به سین صراط را سراط کنیم معنا یکیست. خوب معنا یکیست خوب صراط رو بگیم راه. راه کسانی که نعمت دادیم.
خب بخوانیم خوب. آقایون که فتوا نمیدن که. همانطوری که نمی شود الفاظ عربی حمد را ترجمه به زبان دیگه ای کرد و اون مترجم را خواند به جای حمد همچنان عباراتی که در حمد قرآن متواتر قطعی هست نمی شود عوض کرد به عبارات عربی دیگر. ولو معنا یکی باشد.
بناست بر این که وحدت تعبیر باشد طبق تعبیر وحی. بنابراین همانطور که قرآن شریف نازله. اولاً ما با برادران سنی اختلاف داریم چرا بسم الله نمی گید عده ایتون. وهابیا بسم الله نمیگن.
نظرم هست به شیخ محمد بن سبیر که امام مسجد الحرام است با هم رفیق بودیم با هم صحبت کردیم گفتم که البته بدون اینکه توجه کنه چی می خوام بگم. گفتم بسم الله شما در مکه مکرمه شیخ محمد بن سبیرید در مدینه شیخ علی بن عبیلی؟
گفت چی می خواید بفرمایید. گفتم شما شیخ محمد بن سبیرید همه جا. همه جا. گفتم خب (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم) [نمل: آیه ۳۰] در سوره نمل آیه قرآن است، در سوره حمد نیست، در سوره بقره نیست. اونجا آیه قرآنه، اینجا آیه توراته؟ زبوره؟ خب همونه دیگه.
وانگهی در کتب قرآن در کل سور قرآنیه بسم الله آمده است اول. در یه جا هم اول آمده هم در اواسط که سوره نمله و در یک جا که سوره برائته نیامده آیا این بسم الله ها جزء قرآن نیست و آورده اند جزء قرآن اینکه قرب تحریف است. (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُون) [حجر: آیه ۹]
بنابراین (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم) سوره حمد آن است و قرآن ترین قرآن ها سوره مبارکه می ترسم بگم شاید از جماعت بیفتم دیگه.
حالا ببینید سوره مبارکه حمد اونطوری که در قرآن شریف است باید بخوانیم. با آقایون بحث دارم. اول بین شیعه و سنی در بسم الله. که عده ای نمی خوانند عده ای یواش می خوانند عده هم بلند می خوانند. ما بلند می خونیم. در کل نمازهایی که … (مَالِكِ يَوْمِ الدِّين) [فاتحه: آیه ۴] است.
من اینو در تفسیر جلد اول تفسیر اینطور نوشتم. ملک یوم الدین. انهوا دون ریبٍ مالک. فی کتب القرآن تواتراً دون الخلال و حال یصح الملک کما صح المالک فیه روایتان عن رسول صلی الله علیه و آله و سلم متها فتتا فانهما متفقتن فی کان یقراء مختلفتان فی مالک و ملک. و الاستمراریة مستفادة من کان یقرأ مالک کم فی ملک کم المستفاد من کان ملک کم نع مالک. دو روایت متعارض. این دو روایت متعارض رو حداقل حمل بر قرآن کنیم. قرآن می گد (مَالِكِ) [فاتحه: آیه ۴].
اگرم بعضی جاها ملک نوشته بالا ال یعنی ملک نه مالک نه ملک ملک ملک چیه الف داره منتها الف … داره. بعضی وقتا مالک مثلاً گفته می شه بعضی وقتا مااالک خوب ملک غلطه.
اونی که از قرآن شریف است طبق کتب مالک مالک و طبق کتب ملک ماااالک مثلاً اونو بحث نمی کنیم.
حالا اینجا و ثلاثة مشترکون فی روایتهما تزیل تهاوتا فیهما از قضا روات کان یقرأ مالک با روات کان یقرأ ملک سه تاشون با هم متفقن. هر سه تا کان یقرأ ملک نقل می کردن از رسول الله.
پس ببینید هر دوتون دروغ می گید، یکی راست می گید یکی دروغ. یا نه. اونی که نقل کرده است مالک خوب قشنگ شنیده. اونیم که نقل کرده ملک پیغمبر بزرگوار (مَالِكِ يَوْمِ الدِّين) [فاتحه: آیه ۴] خونده بود اون (مَالِكِ يَوْمِ الدِّين) [فاتحه: آیه ۴] رو ملک فهمیده. یا باید بگیم که یکی دروغ گفته جعل کرده یا نه اشتباه شنیده.
بله. و ثلاثة المشترکون فی روایتهما … فیهما علی کل ما کان و بعرضها علی القرآن یصدق مالک لاسوا. و مثلهما المرضیة عن الصادق علیه السلام. پاورقی تفسیرو ملاحظه بفرمایید. حالا. بعد می ریم سراغ مطلب دیگه. ببینید. معذرت می خوام مثال می زنم خوب باید مثال زد. شیطان چرا مطرود شد علی طول خط؟ چون سجده نکرد؟
خوب سجده نکن زیادند. سجده نکن که خیلی زیاد است. سجده نکن خیلی زیاد است. نماز نخون خیلی زیاد است. مسلمان هم نماز نخون زیاد داریم. شیعه نماز نخونم ما داریم.
پس چرا شیطان که اون شاعر شعر گفته بعله جناب ابلیس سجده نکرد یه مرتبه مترود شد پس کسی نماز نمی خونه شریکه. شاعره. الشاعر … بله … برای اینکه اصل مطلب این نیست. اصل مطلب این است که شیطان در مقابل نص جلی خدا می خواد فتوا بده. اااا خدا می گد عرض می شود که چرا سجده نکردی من امر بهت کردم سجده کنی. لما خلقت بیدی؟
چرا امر کردن به شخص تو چون دو آیه دارد. یک آیه ان قلنا لالملائک … لآدم یه آیه دیگه که امر است به شخص … معملوین مأموریت داشت که سجده کنه. چکار کرد؟ نگفت امر که. گفت خلقتنی … می گه خدایا تو اشتباه کردی. ااا این داره قیاس می کنه. آخه دو جور قیاس داریم. یه جور معصوم غایب است و کسی قیاس می کند حکم غیر مذکور را بر حکم مذکور برای مشابهت این غلط.
ولکن یه مرتبه نه در مقابل خود صاحب حکم و مشرع که الله است تسریع می کند سجده کن می گه نه این سجده که امر کردید بی خود بوده.
یه مرتبه هم نه می خواد بگه حرفی که تو خدا بر خلاف حکمته پس این تجری علی الله است. چون تجری علی الله از شرک بدتر است از الحاد بدتر است هم از الحاد بدتر است هم از شرک فلذا عرض می شود که مطرود شد الی یوم القیامت.
حالا صحیح است بنده فقیه شیعه بیام جای شیطان بنشینم؟ بنشینم جای شیطان. خودمو عرض می کنم. بگم که بله دو روایت داریم یه روایت مالک یوم الدین یه روایت ملک. خوب حالا نمی دونیم کدوم درسته. بیایم بگردیم قرآن رو چندتا مالک داره چند تا ملک.
اگر ملک زیاد تر داره پس ملک یوم الدین، اگر مالک زیاد تر داره پس (مَالِكِ يَوْمِ الدِّين) [فاتحه: آیه ۴].
ما قرآن رو گشتیم دیدیم ملک زیاد تر داره. پس ملک یوم الدین. آخه این حرف رو در قرآن داری تو میزنی یا در حدیث؟ آقا جان در حدیث اگر زیادتر اونجور بود احتمال صدور مالک یوم الدین دو جور روایت متناقض بگید که بله خوبم ما نمی دونیم مالک است یا ملک. حالا بریم سراغ آیه دیگر.
اگر مالک زیادتره مالک اگر ملک زیادتره ملک. آقا این راجع به قرآن این حرف نیست. فرض کنید در کل قرآن هیچ مالکی جز اینجا نداریم. غیر از اینه؟ در کل قرآن. بله؟ دو جوره.
حالا. فرض کنیم در قرآن شریف نه فرض کنیم در ببینید ما استدلال چیز داریم عرض می کنیم. در کل قرآن شریف صد هزار ملک داریم و یک دونه مالک در اینجا. این شد صدهزار فرض می کنما صدهزار ملک داریم پس اینجا مالکه نخیر آقا اینجا مالکه در اون صد هزار ملکه خدا گفته مالک دیگه شما چی می گید؟ مالک.
اگرم به قرآن شریف شما مراجعه کنید در قرآن مالک داریم. ملک داریم با … مختلف. منتها مالک و ملک گاه مالک یا ملک است نسبت به کل نشئا دنیا و برزخ و آخرت گاه مالک است نسبت به آخرت گاه مالک است نسبت به دنیا گاه ملک است نسبت به آخرت گاه ملک است نسبت به دنیا.
از قضا آقایون که گشتند مثل اینکه خیلی تعداد رو دست نیاوردند. آقایون می فرمایند ما در قرآن شریف می گردیم ملک زیادتره. آقا ملک کجا بیشتره؟ ملک یوم الدین بیشتره؟ یا اینکه عرض می شود که ملک کلی بیشتره. ما در یوم الدین داریم بحث می کنیم. در موقف یوم الدین باید مالک باشد یا ملک؟ ما از چند نظر می گیم با صرف نظری که در قرآنی که هست ما ساکتیم.
در قرآن دارد مالک در مقابل اینکه قرآن دارد مالک باید استدلال کنیم نخیر ملک هم می شود چون در قرآن ملک هم زیاد است خب باشه، این در غیر قرآنه.
اما ما با قبل از توجه به اینکه در قرآن شریف مالکه می بینیم در اینجا مالک اصح است یا ملک؟ خوب مالک. چرا؟ ببینید. حالا آیاتش رو عرض کنم بعد صحبت می کنیم. ملاحظه بفرمایید.
اینجا در صفحه نود و نه من اینو نوشتم. مالک فی سائر القرآن یطهرهنا و فی مالک الملک. منتها مالک الملک راجع به قیامت که نیست راجع به کل دنیاست. ثم ملک فی خمس. منتها این خمسم مال یوم الدین نیستش که. ملک فی خمس. اعلی الله ملک الحمد. همه رو تماما نشاها. این در دو آیه است. الملک القدوس.
در سه آیه است، در دو آیه است، (مَلِكِ النَّاس) [ناس: آیه ۲] در یک آیه است. در این عرض می شود که پنج مورد ملک است اما ملک راجع به کجا؟ راجع به کل نشئات. نه راجع به یوم الدین ما بحثمون راجع به یوم الدینه.
راجع به یوم الدین ما چندتا مالکیت داریم و چندتا ملکیت. مالکیت شیش تا داریم ملکیت چهار تا مگه عدد می خواد؟ مگه راجع به یوم الدین عدد می خواد که عدد برای ما مطرح نیست.
اگر راجع به یوم الدین که مالک بیشتر است در قرآن یا ملک ما عرض می کنیم که مالک بیشتر است در قرآن ملک کمتر است. ملاحظه کنید.
و من سم الملک تایید للملک که بیست و چهار موضعن أربع عشرین موضع. کل یوم الدنیا و یوم الآخرت. و من مجموع التسعه و العشرین ترا الملک قرین به یوم الدین و اربع. مُلک نه مِلک. مُلک در چهار آیه مقرون به یوم الدینه.
ولکن ملک در شیش آیه قرین به یوم الدینه. البته دومی رو در پاورقی نوشتم. حالا اولی (قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّور) [الانعام: آیه ۷۳]. مُلک ملکه. این یک.
دو (لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّار) [غافر: آیه ۱۶]. مقام مقام ملکیته البته اونجام همینطوره.
سه (الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ) [الحج: آیه ۵۶].
چهار (الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَن) [فرقان: آیه ۲۶] چهار تا. این چهار تا در کل قرآن ملکیت در رابطه با یوم الدین.
اما در شش جای قرآن مالکیت ذکر شده یکی همین سوره مبارکه حمد (مَالِكِ يَوْمِ الدِّين) [فاتحه: آیه ۴] بعد آیات دیگر. (يَوْمَ لَا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئًا) [الانفطار: آیه ۱۹] این ملک است دیگه.
یا در سوره فجر (يَوْمَ لَا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئًا وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ) [الانفطار: آیه ۱۹] سوره هشتاد دو آیه نوزده.
(فَالْيَوْمَ لَا يَمْلِكُ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا) [سبا: آیه ۴۲] سوره سی و چهار آیه چل و دو. (وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ) [زخرف: آیه ۸۶] سوره چهل و چهار آیه هشتاد و شیش. همش قیامته دیگه.
(لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا) [مریم: آیه ۸۷] سوره نوزده آیه هشتاد و هفت.
(رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا الرَّحْمَنِ لَا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطَابًا) [نبا: آیه ۳۷] سوره هفتاد و هشت آیه سی و هفت.
در شیش جای قرآن مالکیت است نسبت به یوم الدین، در چهار جای قرآن ملکیت است. بعد از نظر عدد هم مالکیت رجحان داره پس به عدد … حکیم چسبیدن درست نیست. دیگران چسبیدن. شما لفظ مالک فقط می خواید؟ ما مالکیت می خوایم و ملکیت . مالکیت بر اثر سیق مختلفه. و ملکیت بر اثر سیق مختلفه.
اگر شما ملکیت بر حسب سیق مختلفه رو کلاً در نظر می گیرید غلطه. به نسبت به یوم الدین باید در نظر بگیریم. نسبت به کل خدا هم مالک است کلاً هم ملک است کلاً هم مالک … است کلا هم ملک کلاً.
ملکیت بیشتره برای اینکه ملکیت خدا مالکیته. البته مالک هم هست چون مالکیت خدا ملکیته هر دوش درسته و لاکن وجهه مالکیت از نظری با وجهه ملکیت فرق داره.
حالا یوم الدین وجهه مالکیت أهمه یا ملکیت؟ حالا بعضی اومدن گفتن که آخه مالک، مالک ملکه زمان که مملوک نیست. حرف عجیبه ها. زمان که مملوک نیست پس مالک یوم الدین درست نیست برای اینکه یوم الدین زمانه. ملک یوم الدین.
می گیم بابا زمان مملوک ما نیست مملوک خدا که هست. زمان و مکان و ما فی زمان و المکان همه چیز مملوک خداست وقتی فرمود مالک یوم الدین این یوم الدین در اختصاص ملک اوست. اضافه بر ملکه.
حالا یوم الدین در اختصاص ملک اوست چی می خواد بگه؟ می خواد بگه یوم الدنیا ملک ها فراوان بود. ملک ها در طول ملک خدا فراوان بود. اما در عرض ملک خدا در دنیا ملکی نیست. تمام مالکیت ها در عرض مالکیت خداست نه در طول. اما یوم القیامت مالکیتی ست چنانکه در طول در عرض مالکیت خدا نیست در طولش هم نیست. هیچ کس مالک خودش نیست.
یوم (يَوْمَ لَا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئًا وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ) [الانفطار: آیه ۱۹] چی می خواد بگه؟ می خواد بگه یومئذ حساب. یوم حساب من چنینم تو چنینی. عرض می شود که شفاعت به اختیار ما این حرفا نخیر. پس اونیکه بروزش در یومئذ یوم الدین أقرب است درسته ملک هست چهار آیه داریم ولی اقرب از ملک مالکه.
صحیح الله مالک هو الملک. و الله ملک هو المالک. ولکن مالکیت در یوم الدین بارزه چرا؟ برای اینکه در یوم الدین اگر کسی مالک هیچ چیز حتی نفس خود نیست یعنی در برابر حساب حق سبحان تعالی این کاملاً خاضع و خاشعه و طبق حساب و طبق قرار رب العالمین یوم الدین عرض می شود که عمل خواهد شد.
لازم نبود ما این حرفا رو بزنیم. از اول یک کلمه کافی بود که برادران این حرف شما که می گید کدوم بیشتره کدوم کمتره این دعوا در جایی ست که ندونیم قرآن مالک یه ملکه. قرآن که مالک است.
اگر نمی دانستیم مالک و ملک است که نمی دانستیم قرآنی وجود داره اصلاً. ولی قرآن شریف که مالک است در کل متواترات کتابت قرآنیه برای بحث ملک نیست. رو این حساب عرض می کنیم که آیتاً روایتاً رایاً نظراً قول ملک چه اختصاصاً چه شرکتاً با مالک غلط و اگر شما در نماز بخوانید ملک یوم الدین باطله نماز. حمدو که نخوندید. اون فاتحه ای رو خوندید که باید برش فاتحه خوند.
شما بگید (مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ) [فاتحه: آیه ۴]. اما فقط ملک یوم الدین بگید. یا جمع کنید بین مالک و ملک طبعاً این غلطه این یه مطلب.
مطلب دوم البته عرض کردم محشین عروت الوثقی عوضهم الله رضوان الله علیهم و همچنین محشین دیگر در طول نیم قرن قبلم همینطور تقریباً بین دو قولند یک قول این است که بیشترش که هم ملک درسته هم مالک و یک قول شاقی هم داریم که …. احیاء موجودین که برادر عزیزمون آقای منتظری اینطور می فرماید می گن واجب است جمع بین مالک و ملک. ما می گیم اگر جمع بین مالک و ملک باشه نمازتون باطل خواهد بود تو این …
حالا مطلب بعدی. در سوره مبارکه حمد در چند جای دیگر باز اختلافه که اشاره کردم.
صراط سراط که در دو لفظ سوره مبارکه حمد است آقایون باز کلاً می فرمایند ترتیل به سین هم درسته ما عرض می کنیم ترتیل به سین درست نیست بلکه ولو معنا واحده سراط و صراط … با سین باشه.
اصل اصیل ما قرآنه قرآن می فرماید صراط (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ) [فاتحه: آیه ۶] (صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ) [فاتحه: آیه ۷]. بنابراین اگر کسی صراط با سین بخواند همان معنا را ادا کرده است که در لغت عربی چنانچه اگر صراط را با سین نخواند با صاد هم نخواند بگد راه همان معنا ادا کرده در هر دو صورت این صراطش باطل خواهد بود. و بعد تأویل بعدی.
عرض می شود که (صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ) [فاتحه: آیه ۷] که دیروز عرض کردم که از جمله آقا شیخ طاهری که مدتی اینجا بود یه مدت در گلوبندک تهران همسایه ما بود متاسفانه یه عده رو گمراه کرده بود این رفته بود تو حدیث. حدیث هایی که فی الواقع حدثه. حدیثی که دوتا سه تا نقل کرده خلاف نص قرآنه.
اینکه صراط من انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و غیر الضالین. این دارد … می کند قرآن شریف رو. همچنین در سوره مبارکه توحید.
در سوره مبارکه توحید هم در عروة الوثقی مراجعه کنید آقایون و همچنین در سایر کتب فقهیه چه رساله چه غیر رساله تا اونجایی که من دیدم اینطور می فرمایند آقایون. می فرمایند چهار قرائت است هر چهار تا یه معنا دارد. کفواً کفوعن کفعن کفون چهارتا یکی با واوه. کفواً کفون کفعن کفوعن. هر چهار تا درسته.
ما عرض می کنیم اون چهارتای دیگه باطله فقط اینی ست که قرآن شریف (كُفُوًا) [الاخلاص: آیه ۴] می فرماید این درسته به همون حسابی که عرض می شود که اول عرض کردیم.
مثلاً روایتی که جعل کردن بر خلاف قرآنه از کجا اومده ایشون در سه روایت؟ بله. یکیش همینه. لحجه عربیست مااااالک یوم الدین بعضیا که توجه نداشتن خیال کردن که این ملک یوم الدینه.
خب حالا. سوره مبارکه حمد رو که حتماً با بسم الله است ما باید بخوانیم. اینجا مطالبی هاست که با توجه به ذکرم چندان نیست که در ذهن عرض می شود مطلبش روشن شد. آیا می تواند کسی سوره مبارکه حمد را فارسی بخواند خب نه.
آیا می تواند با لحجه فارسی بخواند اگر بتواند که لحجه عربی داشته باشد و پیدا کند که بهتره لحجه عربی باشه. انگلیسی رو با لحجه فارسی می شه خوند؟ غلطه خب.
هر زبانی رو با لحجه خودش منتها کسی که عرب است و لضالین می گوید اما کسی که عرب نیست خوب نمی تونه. نظرم هست مرحوم آقای حجت رضوان الله علیه … که از مراجع تقلید بودن زمان آقای بروجردی بعضیا نماز جماعت خوندن ایشون رو اشکال می کردن گفتن ایشون میگه گل هوالله ترک بودن. بابا گول ایشون قله. مثل اسهد ان لااله الا الله عرض می شود بلال خوب اشهد ان لا خوب نمی تونه غیر از این گل هو الله.
خب بعضیا لحجه دارن ترک است لحجه ترکی تا آخر می مونه. عرب است هر چی هم فارسی بلد باشه باز لحجه عربیه. فارس است هرچه هم عربی حرف بزنه این لحجه عرض می شود که فارسی رو داره حالا کم پیدا می شود کسانی که اینا در فارسی لحجه فارسی دارن و در عربی هم لحجه عربی دارن.
حالا ما اون مقداری که امکان دارد و عذر نیست و بالاتر حرج نیست باید یاد بگیریم سوره مبارکه حمد رو. خب حداقل یادگرفتن این است که سین و با صاد تمیز بدیم دیگه. زین رو با ضاد تمیز بدیم دیگه این حداقل است اما اگر این حداقل را انسان با اینکه می تواند انجام نده چطور است؟ خو نمازش باطل است. بعداً که یاد گرفت باید که مجدداً بخواند و حالم که وقتش هست می تواند یاد بگیرد باید یاد بگیره.
یک اشاره در اینجا که در کتاب حج در باب صلاة آیات بنده نوشتم. وقتی که من نوشتم و گفتم قبول نمی شد بعد که دیگران نوشتن قبول شد اینه. که در نماز آیات آقایون نائب می گرفتن. می گفتن ما چه می دونیم قرائتمون درست است یا قرائتمون درست نیست پس در نماز آیات نائب می گیریم که زن بر ما حلال بشه.
ما در مسجدالحرام برادران نماز طواف. ما در مسجدالحرام در نماز طواف که بعضی از برادران صحبت می کردیم می گفتم اگر کسی نائب بگیره این زنش تا آخر عمر بهش باطله و حجم انجام نداده چرا؟ برای اینکه آقا جان آخه نماز طواف با نماز صبحتون چه فرق کرد؟ شما نماز صبح رو نائب می تونید بگیرید؟ آدم مادامیکه زنده است نمازش را حالا هر چیز باشد اما نمازش را روزه اش را می توند نائب بگیره؟ ولو نماز دست پا شکسته است نتواند نماز را اونجور که باید انجام بده
حالا بنده نمی تونم نمازو ایستاده بخونم نائب بگیرم ایستاده بخونم؟ احتیاط غلطه. می گم این احتیاط غلطه اگر خودش انجام بده و دیگری هم نائب بگیره اون نائب پول گرفتنش حرامه نماز خواندنش حرامه. و لذا کاسه کوزه عده از نواب اینجا شکسته بود که بعضی گفتن آقا ما اینقدر طلب داریم انقدر بدهکاریم به فلانی ولی انقدر پول برای نماز طواف دادیم چه کار کنیم؟ گفتم بهش صنار ندید چون دادن به او این کمک است به این امر. برای اینکه نماز آیات نه نصی داریم روایتی نداریم آیه ای نداریم هیچی نداریم که نماز آیات نماز طواف رو می شود انسان نائب بگیره. وانگهی نائب برای چی می گیریم؟
در صورتی که خودتون نمی توانید اونجور که شاید. خب هر جور می توانید. همینکه نماز های یومیه. در نمازهای یومیه اگر انسان نمی تواند سوره حمد رو اونجوری که شاید قرائتش رو انجام بده، اونجوری که می توانه. آدم مقصر نیست اگرم مقصر است مطلب دیگری ست.
بنابراین ما سوره حمد رو لزوم ندارد که عین عرب این صددرصد عرب بشیم (غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ) [فاتحه: آیه ۷] بین شما چند نفر می تونن. اوناییکه عربن می تونن.
اوناییکه غیر عربن و عرب مال نیستن. عرض شود که (وَلَا الضَّالِّينَ) [فاتحه: آیه ۷] رو بگن. (يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر) [بقره: آیه ۱۸۵]. این مربوط به سوره مبارکه حمد. حالا در جهر و اخفاط سوره مبارکه حمدم یه اشاره ای داریم که در سوره اسراء بحث کردیم و لکن اشاره ایست.
در سوره اسراء می فرماید که (وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا) [الاسراء: آیه: ۱۱۰] این (صَلَاتِكَ) همه رو می گیره دیگه. حمد رو می گیره سوره رو می گیره رکوع رو سجود رو تکبیرة الاحرام و تشهد. همه رو می گیره دیگه.
(وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا) [الاسراء: آیه: ۱۱۰] از این آیه چی در میاد؟ مراد از جهر کدامه؟ که (لَا تَجْهَرْ)؟ و مراد از اخواف کدامه که لا تخاف؟
اگر مراد از جهر کل جهر است و مراد از اخواف کل اخوافه پس …. وقتی انسان سوره رو میخونه حمد و یا سوره رو بالاخره یا بلند می خونه یا یواش. لاتجهر اصلاً بلندم خوند لا تخاف اصلاً یواشم خوند …
حالا ملاحظه بفرمایید پس این لاتطهر جهر … و لاتخافظ اخفاظ جانی ست. جهر … عربده کشیدن. حالا چه با بلندگو باشد چه بی بلندگو باشد. جهر عالی یعنی بلند داد زدن در نمازه. در روایات داریم شما با کسی صحبت نمی کنید هی داد بزنید. ولی صلاتو تا اونجایی که جون داریم بلند. کی می خوای بشنوه؟ می خوایم خدا بشنوه؟ که خدا از دل … می خواید رسول الله بشنوه که اونم مقام جمع الجع داره. بلند مثلاً. خب بعضی موارد است که بلند خوندن برای تعلیم خوبه.
یا برای جریان دیگر خوبه. اما صرف اینکه من بلند بخوانم که خدا بشنود انک عرض می شود که لاتخاطب اثم. با کر که شما مخاطبه نمی کنید. اون بلند چجور بلند. بلند بلند که نیستش که بلند متوسطه.
خب حالا این (وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا) [الاسراء: آیه: ۱۱۰] اینو در نماز جهری چکار می کنیم؟ و در نمازهای اخفاتی. در سنت مبارکه اسلام این است که قسمتی از صلاة ها جهریه است البته در حمد و سوره و قسمت هم اخفاتیه است.
و إلّا در سایر اذکار حمد و سوره چه اخفات باشد چه جهر فرق نمی کند بلکه اخفات بهتره. اما در حمد و سوره در بعضی از صلوات جهریه است و در بعض از صلوات اخفاتیه است. در جهریه لاتطهر چی می گیم؟ می گیم جهر عادی نباشه داد زدن. در اخفاتیه لاتخافظ چی می گه؟ میگد جوری نباشد که مثل اینکه داری نفس می کشی فقط.
در روایت دارد که حتی تصنع … خودت در درون خود بشنوی با سمع باطن. خوب اما اگر چنانچه اونقدر یواش می خواند که خواندن نیست بلکه اشاره قلبی ست. این مخافطه ای ست که ممنوعه.
پس باید قرائت باشد این قرائتی که هست در جهر مادون العاد باید باشد و در اخفات مادون عرض می شود که مافوق الدان باید باشد. و البته منافات ندارد بعضی روایاتی که می گوید صلوات جهریه است بعضی اخفاتیه است.
در اون روایتی که می گوید بعضی اخفاتیه است اخفاتی که با لاتخافظ منافات ندارد. در نفست بشنوی. و در اون صلواتی هم که … بالاتر از حد عادی و معمول نباشه و چون این هر دو نهی دلیل بر تعلیمه (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ) [العنکبوت: آیه ۴۵]
پس اگر نماز کسی خیلی بلند بخواند اخفاتیش که معلوم اگر در نمازش کسی خیلی بلند بخواند که بیشتر از معمول بلند خواندن است نمازش باطل است همانطوری که در نماز اخفاتیه اگر اونقدر این یواش بخواند که خواندن نیست نمازش باطل است.
حالا بعضی هستن که اخفاتیه شون از جهریشون بالاتره. مثلاً میگد صدای صوت باید بده. نماز ظهر داره می خونه نماز عصر. کیو می خوای بشنوانی؟ خودت رو؟ اگر خودت کری که مطلبی نیست. می گه حتماً باید صوت بده.
یا فرض کنید که در تعبیرات دیگر عرض می شود که سوره مبارکه حمد یا سوره چی. این وسواس بازیایی که در میارن بیش از آنچه را که حق سبحانه و تعالی اراده فرموده است از ما به این مقدار ما اکتفا می کنیم راجع به عرض می شود که حمد.
اما راجع به سوره بحث داریم. راجع به حمد عرض کردم که هیچ سوره ای جای حمد را نمی گیره…. هیچ سوره ای از سور مفصله قرآن ولو مجموع سور قرآن جای حمدو نمی گیره و چون حمد عرض می شود که ام القرآن است
و یکی از علل اینکه در سوره حمد یادم رفت اینو بگم (مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ) [فاتحه: آیه ۴] فرمومد ملک نفرمود مالک در چهار جا ملک است در شیش جا با حمد مالکه چون سوره حمد ام القرآنه و ام التعبیر نسبت به یوم القیامت کدامه.
مالک. ولد التعبیر ملک. ولی ام التعبیر مالکه. اون چیزی را که ملک می رساند در اینجا مالک نمی رساند چون تمام اختیارات به طور کلی صلب شده است و ملک در انحصار حضرت حق سبحان و تعالاست.
بعد راجع به سوره بحث داریم. اینجا اختلاف است بین عرض می شود که طریقین شیعه و سنی که آیا یک سوره کامله باید خوند بعد از حمد؟ یک دو. اگر یک سوره کامله لازم است آیا اقل واجب است که دو و سه و بیشتر سوره هم می شود خوند یا نه باز اختلافه.
برادران سنی می گن که چند آیه بخونید کافیه حتی اگر از آیات سور سجده بخوانید که در صبح مقیدن. در نماز صبح در مسجد حرام شرکت می کردم مقید است که یک آیه از آیات سجده را می خواندن می رفتن سجده بعد بلند می شدن بعضی از ایرانیا که نمی دونستن خیال می کردن نماز صبح سه رکعت خونده می شد. نخیر نماز صبح دو رکعته.
خب آیا دلیل متقن دلالت بر چه می کند؟ دلالت می کند که فقط یک سوره اونم از اذائن نباشد یا نه. دلالت می کند بر یک سوره چه از اذائن باشد چه نباشد یا نه؟ دلالت می کند بر اینکه آیاتی از قرآن بخوانید و این آیات به اندازه کوچکترین سوره قرآن باشد کافیه. کوچکترین سوره قرآن از نظر عدد آیات سوره مبارکه کوثر است که با بسم الله چهار آیه است.
اگر شما سوره مبارکه کوثر را بخونید چهار آیه خوندید و اگر از سوره بقره هم چهار آیه بخونید از آل عمران از سوره دیگر چهار آیه بخونید بطور متواصل این هم کافی ست.
اینجا هم اختلاف با برادران سنی ما داریم و هم اختلاف با برادران شیعه بر محور ادله که عرض می کنیم. مبحث دیگر باز بعداً خواهد آمد و از مهام مباحث بین شیعه أنفسهم و بین شیعة و السنة است قضیه سجده گاهه که این رو نمی دونم اینجا بحث کنیم یا بعد از رمضان که به مسجد خواهیم رفت چون تا رمضان که چیزی نداریم و از رمضان انشالله به خانه خدا بازگشت خواهیم نمود و خداوند حساب … رو رسیده است.
البته برادرانی که در سفر هستند برای اینکه محروم نباشن ما مباحث خیلی مهم رو تأخیر میندازیم تا بعد چی شود. و اگر خداوند رمضان رو توفیق داد ما اصول استنباط رو در مسجد امام رضا بحث خواهیم کرد در همون ساعت ده اصول الاستنباط که … بود و حالا در طول رمضان انشالله اصول استنباط به جایی خواهد رسید.
اللَّهُمَّ اشْرَحْ صُدُورَنَا بِنُورِ الْعِلْمِ وَالْإِيمَانِ وَمَعَارِفِ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ، وَوَفِّقْنَا لِمَا تُحِبُّهُ وَتَرْضَاهُ، وَجَنِّبْنَا عَمَّا لَا تُحِبُّهُ وَلَا تَرْضَاهُ.
وَالسَّلَامُ عَلَيْكُمْ.