جلسه دویست و چهل و یکم درس خارج فقه

نماز (سجده)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اصولا وظیفه اسلامیه ما کلا اینست که در هر بحثی از بحوث بعنوان اسلام بحث میکنیم باید اول ریشه یابی بکنیم و اولین ریشه بلکه تنها ریشه کل اسلامیات عبارتست از قرآن. قرآن که محور و محک است ازبرای کل ما قیل او یقال نه تنها در اصول عقاید است بلکه در کل احکام است در کل اصول عقیدتی و فروع احکامیست. چه قرآن شریف نص خاص و یا ظاهر خاصی در مطلب موردنظر داشته باشد و یا عمومات و اطلاقاتی در مطلب موردنظر داشته باشد ما و اطلاقاتی که

ما بحثمون الان در باب سجود علاست در باب اصل سجود نیست که البته آیات راجب اصل سجود زیاده و معنای سجود معلومه و راجع به سجود الی هم نیست چون در قبله بحث کرده بودیم که سجده باید به طرف شطر المسجد حرام باشه علیک السلام. بحث ما در مایسجد علیه است که سجود علی ست و آیات مقدساتی که راجع به سجده بقول مطلق بحث میکند این سجده هم سجده له را میگیرد که مسجود له عبودیتا الله است و این قابل استثنا نیست چنانکه بحث کردیم و هم سجود الی را بقول مطلق میگیرد که خود قرآن تخصیص داره برحسب آیات متعدده بقره که و من حیث خرجت فول وجهک شطر المسجد الحرام و اما قرآن شریف راجع به سجود علی بحثی ندارد.

بله اگر انسان سجده کند بر چیزی که او مسجود له باشد اولوهیتا یا احتراما قرآن منع میکنه شکی ندارد چنانکه بحث کردیم علیک سلام عرض میشود که سجود له عبودیتا با سجود علیه نسبت به حق سبحانه وتعالی معنا ندارد چون نمیشود خدا را سجده کرد بر خدا سجده کرد خدا بری ندارد جسمی ندارد حدی ندارد که بر او انسان سجده کند اصلا امکان این مطلب هست ولو باطلا امکان این مطلب هست که بر معبود کسی سجده کند اما این در شریعت توحید غلط است چون معبودی که بر او سجده کنن این از خلق است خالق بری ندارد دری ندارد حدی ندارد مکان و زمانی دارد که بر او سجده کنن بعنوان عبودیت. نکته رو توجه کنید ما انقد هی گدایی میکنیم از آیات قرآن برای اینکه مطلب روشن تر برای ما بدست بیاد بعد در روایت آزاد باشیم دیگه نه محتاج به سند باشیم نه محتاج به اقوال و شهرت اجماع حتی باشیم و حتی نه محتاج به اطباق باشیم حتی نه محتاج به ضرورت باشیم اگر ضرورت بین کل المسلمین اولا و اخرا بر مطلبیست که برخلاف قرآن است که با مطالعه صحیح قرآنی بدست میاریم مطلبی نیست که ضرورت کل مسلمین یک طرف و نص قرآن ظاهر قرآن دلالت معنیه قرآن یک طرف برگردیم.

ببینید نمیخوام مطالب دیروز پریروز تکرار کنیم اما مطلب بسیار مهم است و معرکه آرا است و موج دارد وایجاد موج میکند چون مطلب مذهبیست در داخل مذهب شیعه فقط نیست بلکه بین کل مذاهب اسلامیه است ما در محور حالا حائر حول المحور هستیم آیا چیزی که تجویز میکند سجود را این آیا در یک بعد مقید است سجود له عبودیتا فقط برای خداست تقید ذاتی دارد و تقید دلالی دارد و تقیداتی که ما قبلا بحث کردیم و نسبت به سجود علیه هم اگر آیات سجود علیه نبود و شطر المسجد الحرام مقرر نبود طبیعت الحال این بود که ولله المشرق و المغرب فاینما تولوا فسمی وجه الله ولکن در سجود صلاتی خب آیات بقره مقرر فرموده است که فول وجهک شطر المسجد الحرام

اما راجع به سجود علیه آیات مطلقه پس راجب سجود له عبودیتا مقید مطلق نیست یا ذاتا یا آیات دیگر درباره سجود الیه ولو مطلقه است اما تقیید قرآنی خورده است به نصوص قرآن تقیید خورده اما راجب سجود علیه اصلا قرآن شریف تقییدی ندارد مگر در یک بعد یا در دو‌ بعد نخیر در دو ‌بعد بعد اول آنچه را براش سجده میکنیم باید خبیث نباشد یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث این اول

دوم آنچه را برش سجده میکنیم معبود ما نباشد چون معبود فقط خداست خارج از اینجا چی آنچه را برش سجده میکنید اگر معبود شما نباشد و اگر خبیث نباشد این دو جهت نباشد مسجود له هرچه میخواهد باشد انسان باشد حیوان باشد طلا باشد نقره باشد معادن باشد نبات باشد خوراکی باشد هرچه و هرچه و هرچه باشد برحسب آیات نسبت به سجود علی این اطلاق دارد فقط دو قید است یک قید را آیه اعراف میداند که و یحرم علیهم الخبائث و یک قید را کل آیات توحید میزند که خدا را معرفی میکند که لا مکان لا زمان سجود علیه معنا ندارد اما سجود علی شی بعنوان عبودیت این شرک است و یا الحاده این یک بعد.

اما بعد حدیثی ما در باب تیمم رو این آیه بحث کردیم روی این روایت بحث کردیم که شرک الحادی نداریم ببینید خود شرکم دو بعد داره گاهی اوقات شرک هست در هرجهت گاهی اوقات نخیر فقط لات را سجده میکند به خدا کاری نداره شرک الحادی یه مرتبه هم خدا را و هم لات را این شرک در بله یه مرتبه شرک الحادی شرک الحادی به این معنا که فقط لات را سجده میکند این در اصل سجده الحاد است اما در عمل نسبت به حق سبحانه وتعالی شرک است یعنی با خدا شریک قرار داد خدا رو باید سجده کرد چرا غیر خدا رو من دقت میکنم در عباراتی که حضور برادران عرض میکنم ایشالله اشتباه نکنم ولی اشتباه انسان میکند تذکر بفرمایید ما استفاده میکنیم حالا

اما روایتی که بعد الایات میشود مورد بحث و کاوش قرار بگیرد جعلت لی الارض مسجدا و طهورا ترابها رو که بحث کردیم قبلا جعلت لی الارض مسجدا و طهورا مسجدا اوله طهورا بعده در طهور بحث کردیم که به هرچیز میشود تیمم کرد کلا به هرچیز مگر خبیث باشه مال مردم باشه نجس باشد که اونم خبیثه به هرچیز میشود تیمم کرد غبار هم لازم نداره سنگ بودنو و خاک بودنو اینهام لازم نیست روی اون مبنا که ما از اطلاق حدیث استفاده کردیم و مقیدیم بر احادیثی که قابل قبول باشد نداشتیم پس مسجدا هم همینطوره جعل هی الارض مسجد و طهورا و مسجدا دارای دو بعده یک بعد محل خاص سجده است یک بعد اصل سجده است. اصل سجده خب انسان در سماء که نمیتونه سجده کنه باید رو زمین سجده کنه دیگه جلو پشت بوم هرچی بالاخره رو زمینی اونوقت این مسجدا دست محل سجده است زانوها محل سجده است نوک انگشتهای بزرگ محل سجده است پیشانی محل سجده است این یک معنای مسجدا ولی این لزوم گفتن نداشت.

اونیکه لزوم گفتن دارد اینست که این پیشانی که محل اصلی سجده است و واقع سجده هم همان است که اگر دست روی زمین باشد و نه پیشانی اگر کل زانوها و نوک انگشتان رو زمین باشد و نه پیشانی سجده نیست اصل و محور سجده عبارتست از گزاردن پیشانی روی زمین که حالت خاصه سجده است در عبودیت مطلقه ظاهریه نسبت به حق سبحانه وتعالی این معنا خیلی بارزه جعلت هی الارض مسجدا یعنی پیشانی را روی ارض گذاشتن دیوار که سجود نیست که مسجد نیستش که یا به هوا توجه کردن که این توجه به سجده نیست سجده ظاهری مورد بحثه حالا جعلت هی الارض و مسجد طهورا همونطور که طهورا مطلق است کذلک مسجدا این دو

حالا قید آیات سجده علی قابل تغییر هست که علی چه بله و علی چه نه البته قبول مطلق تقیید ندارد قبول تقیید مطلقه دارد اما مطلق تقیید ندارد. این روایت متواتره ای جعلت هی الارض مسجدا و طهورا تا اندازه ای قبول تقیید دارد چه تقییدی تقیید به آنچه را که پسندیده است و ازبرای ساجدین همچنین انتظاری هم مثلا هست یا اگر اینها نیست ما توجه نداریم که قبول تقیید داره فرض کنید آخر مطلب اینو میگم آخر که ما توجه نداریم که قبول تقیید دارد یا نه اما اگر سنت مسلمه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تقییدو ماییست در مسجد اما در مطهر نیست خب باید قبول کنیم چون اطیعوا الله و اطیعوا الرسول اطیعوا الرسول در آنچه را که رسول قطعا فرموده است اولا و ثانیا نسخ نشده است رسول الله صلوات الله علیه برحسب روایات متضافره روایات متواتر متضافره ائمه اهل بیت علیهم السلام اینو گفتن ولو نسبت به رسول الله صلوات الله علیه باشن ولکن اینها این گیرنده وحی اند از رسول الله و فرستنده وحی اند بعنوان خلافت رسول الله هم گیرنده وحی است بعنوان رسالت و فرستنده وحی است بعنوان رسالت ولذا اولنا محمد اخرنا محمد اوسطنا محمد کلنا محمد

پس اگر حالا اگر داریم عرض میکنیم ببینیم چی میشه اگه نشد خب به اول برمیگردیم اگر چنانچه ما از روایات ثقل اصغر این مطلب را فهمیدیم که عقیده اونها چنین بوده که الا الماکول والملبوس یا الا ما اوکل او لبس خب بسم الله تقیید اما اگه نفهمیدیم چی؟ حالا اگر در روایت سنی نیست نباشد مرحوم استاد بزرگوارمون آیت الله بروجردی میفرمودن که سنی ها فقط شیشصد تا حدیث دارن ما شصت هزارتا بیشتر داریم در باب فقه علتشم روشنه چون اونها از یک معصوم نقل میکنن که معصوم اول رسول الله عه ما از چاهارده معصوم نقل میکنیم چاهارده برابر حداقل بلکه بیشتر برای اینکه زمان رسالت بیست و سه سال بود اما زمان امامت دیویست و پنجاه و چند سال بود تازه در اون هفتاد سال غیبت صغری هم ولی امر صلوات الله علیه به وسیله یکی یکی اربعه فرمایشاتی داشتن ازبرای امت. بنابراین اطلاع ما بر سنت رسول الله صلوات الله علیه واسع تر از اطلاع برادران سنی گرچه در روایات برادران سنی جعلیاتی هم هست خب در روایات مام جعلیات هست اما اصلیات در روایات اونها هست و اصلیاتی هم در روایات ما هست ولی چون مصدر روایات ما چاهارده نفرن به فرد اول که رسول الله است اکتفا نیست ازین جهت ما سعه بیشتری در روایات داریم البته دقت بیشتری هم باید بکنیم چون دروغ پردازی در اینجا زیادتر میشه برحسب زیادتر بودن روایات.

حالا روایاتی که من قسمتیش رو از یه روایت در وسائل الشیعه خوندم و اینجا مقادیری ما سوال داریم آقایون دقت بفرمایید آرامترم صحبت میکنم اینه که در صفحه جز سوم وسائل الشیعه ابواب ما یسجد علیه حدیث اول صحیحه ابن بابه قمی انه ان هشام ابن الحکم انه قال لابی عبدالله علیه السلام اخبرنی عما یجوز السجود علیه و اما لایجوز این هشام که از فضلای اصحاب اهل بیت عصمت و طهارت است اگر در ذهنش اختصاصی در مسجود علیه نبود چرا سوال میکرد نمیخوام استدلال کنم این ابتدایی ترینه قال السجود لا یجوز الا علی الارض او علی ما انبتت الارض روایت داریم معنا میکنیم کاری به اقوال که فعلا نداریم بعدا هم خب محور کتاب و سنته

جواب امام اینست که السجود لایجوز الا علی الارض او علی ما انبتت الارض الا ما اوکل او لبس کلمه به کلمه علی الارض چون اگر صرفا علی الارض میفهمی میفرمود خب ما میتونستیم بفهمیم که ارض و ارضیات مثل اینکه آیات میگد خداوند زمین و آسمانو خلق کرد یعنی زمینو بدون زمینی ها بدون نباتات بدون معادن نه ولکن خواسته است کنن حضرت که همه بفهمن لذا فرمودن الا علی الارض او علی ما انبتت الارض ارض خود زمین است با تمام اجزا خود زمین او ما انبتت الارض نابتات الارضه حالا نابتات برونی نابتات درونی نابتات نباتی نابتات جمادی نابتات معدن همه نابتاتن دیگه مگر معدن های درونی روییده از زمین نیست؟ معدنهای برونی سطح الارضی و فوق الارضی از نابتات ارض نیست؟ از نابتات ارضه دیگه بالاتر ازین خدا میفرماید که والله انبتکم من الارض نباتا مام از نابتات الارضیم مگه ما را آسمان زاییده خب زمین زاییده مارو دیگه منتهی با مراحلی که طی شده. آقایون چن مرحله طی شده تا ما نبات الارضیم والله انبتکم من الارض نباتا چن افعال الهی خاک را و نباتات را و اینهایی که باید نطفه گردد نطفه بعد علقه بعد مضغه بعد عضام بعد چه بعد انسان خب این بعد بعد بعد بعد این از ارض بیرون کرد انبتت الارض است.

پس اون برادران عزیزی که میفرماین اگر چنانچه خاک رو بردارید شما آجر کنید این صدق ارض نمیکنه چه عرض کنم بگیم این حرف شبیه اجره خب اینهمه فاصله است والله انبتکم من الارض نباتا دیگه انچه از زمین روییده میشه یه واسطه دو‌ واسطه سه واسطه صد واسطه همش ارضه از ارضیت که بیرون نمیره سما نیست قال السجود لا یجوز الا علی الارض او علی ما انبتت الارض آنچه را که زمین میرویاند پس اگر چنانچه شما بچتون گذاشتین زمین به اندازه زیادم نبود دستش بود دست خورد گذاشت زمین و برای سجده کردید چیکار باید کرد میگیم انبتت الارضه خب بله مگه مگه انسان از انبتت الارض نیست خب هست دیگه پس انسان بر کف بر پشت دست خودش یا بر انسان دیگر نمیتواند ببخشید من اشتباه کردم قال السجود لا یجوز علی الارض اینو دارم اشتباه میکنم لا یجوز علی الارض او علی ما انبتت الارض بعکس میشود برکل نابتات ارض سجده کرد بر دست خودتون دست بچه بشرطی که مسجود له نباشد دیگه این مسجود علیه است و مسجود له طاعتا اضلاعه اگر خبیث نباشد حیوانی که انسانی که برش سجده میکنی ازنظر جسم و ازنظر معنوی هم مسجود له نباشد عبودیتا نباشد احتراما نباشد بلکه مسجود له الله است خب این چه اشکال دارد.

خب بالاخره ما نبات الارضیم یا نه خدا دروغ گفت یا راست گفت خدا که به اونها اینطور فرمود چرا چرا ببینید بعدش باید الا ما اوکل او لبس الا چیه الا باید تایید میکنیم ما هم صبر کنید نه شرط است که مال شما باشه احل لکم اینجا نمیگیره چون احل لکم هو الذی احل نداره هو الذی خلق ببخشید خلق لکم ما احل رو ‌آقای نائینی میگفتن خلق لکم ما فی الارض جمعیا اون تقییدات داره در خود آیه حالا اینجا ملاحظه کنید

ما هم از مستثنی منه استفاده میکنیم حلیت بر سجود بر کف دست رو پشت دست رو انسان رو حیوانو و هم از استثنا چطور هنو به حکمت نرسیدیم هنو به حکمت نرسیدیم بله خب خب خدا اجازه داره معنی کنه یا نه خدا اجازه داره معنی کنه نبات الارضو یا نه اجازه نداره داره خب این خدا که ازطرف من و شما اجازه دارد که نبات الارضو معنی کنه فرمود والله انبتکم من الارض نباتا آخه قرآن چیز اضافه به ما یاد میده ببینید اگر برید تو بازار و صحرا و دهاتیا بگیم که نبات چیه میگه همین یونجه و جو و فلان فلان میگیم تو نباتی میگه نه بابا تو از کجا روییده شدی میگه از زمین ولی بهش نبات ولی خدا میگه والله انبتکم حالا چیکار کنیم در نداره دیگه ببینید ما در و بر نداریم ببینید میرسیم حالا هنوز به علت نرسیدیم ببینید آقای توجه بفرمایید ما هنوز به علت نرسیدیم ما داریم فعلا غلام نصیم نص چی داره میگه ما اگه نص ما چیکار میکردیم در تیمم بر هرچیز ما تیمم میکردیم این حکمت نبود در اینجا بر هرچیز سجده میکنیم ولی سجده لله عه عبودیت لله عه الا اونیکه خبیث است و نجسم خبیثه اما اگر بر چیز دیگر سجده کنیم بر طلا بر نقره بر زمزد بر چه بر چه بر چه ولکن اون مسجود له نیست نه عبودیتا و نه احتراما اصلا من خداپرستم من خداپرستم من که طلاپرست که نیستم که منم همینو دارم عرض میکنم منم همینو دارم تمام این ها نابتات الارضه منتهی بزارین نه خرابم نکرده برادران عزیز فقیه هرکدام نظری دارن چه زنده ها چه مرده ها خب مام یه نظری داریم ما عرض نمیکنیم اونا نفهم بودن اونام نمیفهمن شما نفهم بودین ما اینطور فهمیدیم اونا اینطور ما منتهی تفسیر بزرگمون استناد به کتاب الله عه هی اصرار میکنیم گدایی میکنیم تا اونجا که امکان دارد از کتاب الله بفهمیم.

حالا خب اگر چنانچه درخت تبریزی مخاطب بود خودش نبات بود یا نه چه فرق میکنه ببینید مثال نمیخواد ببینید بفرمایید شما درست اونو باقل میگن بقال نمیگن فرق داره نشد ببینید جواب خودتونو دادید اون رو‌ باقل میگن بقال نمیگن بقال این صیغه مبالغس یعنی همیشگی ولی در نبات الارض همیشگی نمیخوایم که اگر یه نباتی خشک شد نبات الارضه یه چناری هم پونصد ساله جوابتون دادم دیگه ما در بقال اونجام به مرحوم آخوند و دیگران عرض میکنیم بقال به کسی میگویند که زیاد بقل بفروشد اما باقل نه یروز شما یه مقداری سبزی فروختید میگن باقل بقال نیستید ما در اینجا انبتت داریم میگیم نبات نه منبت همیشه این حالت نبات نخیر نبات الارض یعنی صدق کند برش روییده از زمینه آیا این نفت و این معادن و این انسانها و این حیوانها و این هرچه زمینی از زمین روییده شده یا از آسمان یا روییده نشده از زمین خداوندم دارد به ما یاد میده میگه والله انبتکم من الارض نباتا ثم یخرجکم ثم یعیدکم فیها و یخرجکم اخراجا بسم الله در باب معاد داره صحبت میکنیم ولی بیان للناس در کل ابعاده یکی از ابعاده. پس خدایا ما نبات الارضیم خب بله من گفتم نبات الارضیم اگر ما نبات الارضیم و صدق نبات الارض بر ما میکنه ماکول هم نیستیم ماکولیم ما ملبوسیم که نیستیم نه ما ملبوسیم و نه ماکولیم نبات الارض هم هستیم ما هردو رو داریم میگیم ما هر میگد هندوانه میخوری یا خربزه گفت هردوانه ببینید نشد من میخوام بفهمم چه عرض میکنم و چی میفرمایید شما توجه کنید چی علی بعض نفسه چه اشکال داره باشه چه اشکال داره نفس اماره کرده یا ببینید انبتکم من الارضه نباتا یعنی حالا نباتید شما اختیار دارید حالا ببینید اصلا حدیثو میخونیم.

اخبرنی عما یجوز السجود علیه و عما لایجوز قال السجود لایجوز الا علی الارض حالا ببینید به فرض کنیم به اونایی که زمین میگن زمین مثلا تورقوزآباد نظرشون میاد زمین آلمان نظرشون میاد زمین تورقوزآباد مراده نه علی الارض ارضو امام دارد میگد ازطرف خدا ارض هرچه ارض است حتی مگه مراد از ارض همین زمین ما خب کره قمرم ارض داریم کره مریخم ارض داریم کره کدام ارض داره اگه ما رفتیم اونجا چیکار کنیم سجده نکنیم اصلا یا بر ارض اونا الارض الف لام الف لام استقراق است جنس هرچه ارض هست سجده میکنیم منتهی با زمینی ها داره صحبت میکنه زمینی ها زمین خودشون میفهمن با فرض کنید که دامغانیا صحبت میکنیم آقا سجده بر چی بر زمین این زمین دامغان میفهمه زمین سمنان نمیفهمه ولی زمین سمنان زمینه زمین کره قمرم زمینه

حالا قال السجود لایجوز الا علی الارض برای اینکه بیشتر ما بفهمیم او علی ما انبتت الارض خب ما انبتت الارض به دو دلیل انسانها را و حیوان ها را هم میگیرد یک والله انبتکم من الارض نباتا الهی دو الا ما اوکل او لبس الا حذفه دیگه مگر الا ما اوکل او لبس حذف نیست اونم حذف چجوری ببینید نفرمود الا الماکول دقت کنید درعبارت الا الماکول والملبوس سعه بدیم بگیم ماکول یا بالفعل ماکوله یا شانا ملبوس یا بالفعل ملبوسه یا شان نخیر الا ما اوکل او لبس فعلیت ماکولیت دارد و فعلیت ملبوسیت دارد یعنی اگر شما غوزه پنبه رو ‌بکنید به غوزه پنبه میتوانید سجده کنید داخل الا نیست چون لبس نیستش که با غوزه پنبه هیچکس خودشو نمیپوشاند غوزه پنبه رو ‌باید نخش کنن بعد پارچه کنن حتی اگر نخ کردن هنو پارچه نکردن لبس نیست سه مرحله دارد غوزه پنبه و کتان غوزه پنبه و کتان در ضلع اول این مثلث که هم حالت اولی کتان و حالت اولی پنبه ریسیده نشده حالت دوم این نخ شده اما لبس نیست لبس اونجاییست که این به حالت پارچه و به حالت لباس دربیاد و شما میتونید بپوشید اگر پارچه خالی هم باشد میشود لبس دور کمااینکه در پاکستان احیانا در جاهای دیگر در حال احرام عرض میشود که لباسی وجود دارد.

حالا اوکل انسان دیگه آخه با حیوانات که بحث نمیکنه که خدا خدا با امام دارد با انسان که سجده ببینید اینو ما داریم بحث میکنیم چشم بحث میکنیم ببینید الا ما اوکل اکلا الا ما اوکل اکلا انسانیا والا تمام نباتات زمین رو‌ حیوانات میخورن میفهمم بله الا ما اوکل اکلا الانسانی و الا ما لبس لفظ پالون پالون انسانو میپوشه؟ نه میشه سجده کرد؟ خب بله چون لفظا انسانیا همینطور که اینجا اکلا انسانینه لفظم لفظ انسانیا حالا اینجا حذفی که هست در اینجا بیشتر از اون چیزیست که برادران بسیاری فتوا میدن میگن اونیکه ماکول بالفعل است یا شانا در آینده یا بالاتر قبلا ماکول یا ملبوس بوده فعلا ماکول و ملبوس نیست و بعدا خواهد شد در این مثلث میگیرن. میگن جنسی که اکل و لبس روی او یا آمده الان نیست یا الان هست یا بعدا خواهد بود میگیم هرسه اینها خارجه فقط یکیش داخله الا ما اوکل بالفعل ماکول است اکل الانسانی او لبس بالفعل ملبوس است لفظا انسانیا اینجا دو‌ استفاده کردیم.

یک استفاده اینکه معنای انبتت الارض را به اون جهت که عرض کردم تحکیم کرد که انسان و حیوان نه اوکلن نه لبس گوسفنده که داره راه میره ماکول نیستش که باید بکشنش بعد بپزنش بعد فلانش بکنن مثل پنبه و این حرفا بنابراین میشود بر حیوان و بر انسان اگر اون بلندی زیاد نباشد و اون شرایط دیگر باشد سجده کرد منتهی مسجود له عبودیتا یا مسجود له احتراما نیست بلکه مسجود علیه است بعنوانی که سجده لله است عرض میشود که عبودیتا و ولله انبتکم من الارض نباتا این دلیل براین مطلبه و اگر اون آیه را نداشتیم باز استفاده میکردیم از الا ما اوکل او لبس اون نباتات الارضی که عرف نمیفهمد هم داخل نباتات الارضیست که عرف میفهمد چرا برای اینکه نباتات الارضیم که عرف نمیفهمد نه اوکل است و نه لبس این تا اینجاش.

حقیقیه آخه طلا و نقره لبسه لفظ در لغت عربی خب فارسی فرق داره لبس الخاتم ولذا بعد عرض میشود زمرد بعد طلا در عربی عرض میکنم در فارسی نه در فارسی نمیگن پوشید انگشتر را ولی در عربی لبس خاتم حالا میرسیم به طلای شمش ازقضا بعضی از فقهای ما گفتن به طلای شمش میشه سجده کرد بعضی فقها فرمودن به نان میشه نانی که اوکله ما در مفتاح الکلام ملاحظه کنید آقایون این جنگل آرا جنگل نه ببینید جنگ آرائه فقهای بزرگوار شیعه ما نه سنیها فقهای شیعه ما بر نان میشود بر گندم میشود بر جو میشود بر طلا میشود در مقابلش نمیشود این بین بالا و پایین و وسطه مراحلی را از نقطه اولی گرفتن تا نقطه آخر همه اینا قول داره فرض کنید اصلا قول نداشت ما فعلا داریم در مبدا اقوال بحث میکنیم که کتاب است که بحث کردیم حالا سنت.

نخیر مراجعه کنید به مفتاح نخیر حالا ضروریم هم بعضیا فرمودن همه میگن اما حال عادی رو ‌من دارم عرض میکنم که آیا بر سنجد این گندما که ریخته اینا نمیشه خورد که آیا بر این میشود بعضیا اشکال گفتن آخه این اسقتراق نداره بعضیا فرمودن خب اگه استقراق کرد اگر پیشانی رو گذاشتیم رو عرض میشود که گندم ها خود دونه های گندم برشته نشده و نشده و این استقراق پیدا کرد پس اشکال استقراقی داره نه اشکال مسجود علیه از باب اینکه این شانیت ماکولیت دارد گندمی که از بوته گندم میکنه خب کی میخورد مگر بدید حیوان میخوره اما انسانی نداریم که اینو یا برشته نکرده یا آرد نکرده بتواند بخورد هنو به لانه نرسیدیم الان به نخیر الان به لانه میرسیم ما در لانه حرف داریم تا اینجا حرفی چندان نداشتیم ما عمده حرفمون اینجا رو ‌هم بنده سکوت میکنم در ضمیر هم برادران عنایت بفرماین ببینید

فقال لکم جعلت فی من علت فی ذلک علت نه حکمت حالا حکمت میگیم مراد از علت حکمته جعلت فی من علت فی ذلک قال لان السجود خضوعا بلله عزوجل فلا ینبغی ان یکون علی ما یوکل و یلبس باز یوکل و یلبسه ها شان نیست بالفعل لان این دو علت یکی لان السجود خضوعا لله عزوجل صغراست فلا ینبغی عن یکون علی ما یوکل و یلبس چرا چرا لینبغی ملبوس انسان ماکول انسان انقده نون انقده نون به اندازه افتاده ما برای نون سجده کنیم این نه اما بر زمین که فرض کنید در بالای تهران متری صدهزارتومنه سجده بکنیم حالا میرسیم ببینید لان ابناء الدنیا عبید ما یکلون و یلبسون چون ابنا دنیا اینها بندگان و عبادت کنندگان ماکول و ملبوسند و الساجد فی سجوده فی عبادت لله عزوجل عبادت خدا با عبادت غیر خدا نمیسازه شما برای خدا سجده کنید ولکن احترام و عبودیتتون بر این ماکول و ملبوس باشد این جمع کردن بین شکر و نمکه این اشراکه و الساجد فی سجوده فی عبادت لله عزوجل فلا ینبغی عن یضع جبهته فی سجوده علی معبود ابناء الدنیا الذین اغتروا بها این علت رواء و رواء فی العلل عن علی ابن احمد عن ابی ان کذا و رواح الشیخ فی اسناده عن حشام مثله

ما اینجا حرف زیاد داریم دونه دونه کلمه رو حرف داریم خب چرا بر ماکول بالفعل و ملبوس بالفعل بالفعل ها نه اینکه شان چرا بر ماکول بالفعل و ملبوس بالفعل نمیشود سجده کرد؟ لان السجود خضوع لله عزوجل مگر کسی اگر بله بله چی گفتم نه چرا نمیشود بر ماکول و ملبوس بالفعل سجده کرد؟ لان السجود خضوع لله عزوجل مگر اگر من بر ملبوس یا ماکول سجده کنم برای ماکول و ملبوس خضوع کردم من که عابد الله هستم من برای خدا سجده میکنم اگر سجده بر چیزی خضوعه برای اون چیز است خب بر زمین هم نباید

من یادم هست که در مسجد النبی صلوات الله علیه سال اولی که اول فرارمون از دست شاه بود در مسجد النبی نشسته بودم و خب جوری بود که اونا نمیتونستن تشخیص بدن که من کیم خیال میکردن من شیعه غیر متترفم مثلا یا چه یکی از پاسبانای امر به معروف و نهی از منکر امد گفت گفتش که شما اینا همشون مشرکن یعنی شیعه ها گفتم چرا گفت برای اینکه بر این تربت سجده میکنن این بتشونه گفتم خب نمیفهمه با هرکسی به اندازه فهمش باید صحبت کرد گفتم خب شما بر چی سجده میکنید گفت علی الارض گفتم کره زمین بزرگتره یا انقد تیکه خاک نفهمید چی میخوام بگم گفت کره زمین گفتم فمعبودک اکبر من معبودها اولا گفت عجب اینجوریه پس بیان بفرمایید گفتم بابا اینا سجده بر این میکنن چیز پاکیه تمیزیه میخوان هرجایی که گند و کصافطه پا و چرک و فلانه نکنن گفت شما خوب فرمودید. حالا کسی که معبودش الله عه و سجده لله میکند در نماز آیا وقتی پیشانی بر زمین میگذارد خضوع لله است یا خضوع للارض است حالا یه حرف دیگس اونو قبول نداریم ما اونو قبول نداریم.

حالا ببینید جان مطلبو توجه کنید ما از حرف اول ببینید اول من این جملرو عرض کنم اگر این حدیث صحیح است و فرمایشم حتما فرمایش امام صادقه اما معنیش اینست که امام صادقه نه بعضی از دوستی خاله خرسه انجام میدن یعنی یه عبارتی را از امام صادق علیه السلام که فرموده است و حتما هم فرموده است نقل میکنن بعد برای اینکه فرمایش امام صادقو بچسبونن به مخام علت درست میکنه علت دوستی خاله خرسه و این دوستی خاله خرسه است این علتی که در اینجا ذکر شده است اینو جعل کردن کسانی که این احادیث دستشون افتاده اون اولی رو کار نداریم صحیح ها رو کسانی که این احادیث دستشون افتاده برای اینکه مطلب رو‌ محکم کنن سفتش کنن بکوبن به مغز سنیها و کسانی که قبول ندارن این استثنا رو علت میده اقا علتتون علیله علت بقدری علیل است که چطور؟

ببینید اول عبارت میگد که لان السجود خضوع لله عزوجل قبول دارم خب منم که به زمین سجده میکنم خاک باشد هرچه باشد هرچه باشد برای کی خضوع کردم برای خدا به پیشانی به زمین گذاشتم برای زمین که نیستش که پس چه مانع دارد که اونچه برش سجده میکنم این معبود اهل دنیا باشد یا نباشد چه فرق میکند قال لان السجود خضوع لله عزوجل فلا ینبغی فلا ینبغی قولک لا ینبغی چرا برای این که لا ینبغی را به کسانی باید گفت که سجده میکنن بر ماکول و ملبوس به حساب اینکه احترام یا عبودیت کنند ماکول و ملبوس را تازه کسانی که علاقه زیاد به ماکول و ملبوس دارن مگه سجده میکنن دائما به پلو و خورشت قورمه سبزی و خورشت فسنجون سجده میکنن این سجده نیستش که لان السجود خضوع لله عزوجل فلا ینبغی عن یکون علی ما یوکل و یلبس پس سوال اول اینه خضوع لله عه ما خضوع لله میکنیم اولا

ثانیا اگر خضوع لله بر زمینی که ارزش ندارد باید کرد اما زمینی که ارزش دارد چه ماکول باشد چه ملبوس باشد چه فوق ماکول و ملبوس باشد اگر انسان یک کیلو غذا میخورد یا یک لباس میپوشد این گران تر است یا زمینی که برش سجده میکند زمین که برش سجده میکند خب مترش چقدر است شما یک متر زمینو حساب کنید در جاهایی که گران است این چقدر ارزش دارد ارزش چندین برابر اونیست که بنده میخورم و اونیست که میپوشم پس دو راهه یا من سجده ای که من میکنم خضوع لله است و غیر لله درش مدخلیت ندارد این لله است عبودیتا و الی بیت الله است اتجاحا و علی الارض الله است ازلحاظ علیه نه اینکه من پیشانی میذارم روی این فرض کنید که طلا برای اینکه طلا را من احترام کنیم عبادت کنم خب نانم همینطور خب خاکم همینطوره خاک و سنگ و آجر و علف و ملف تمام اینها اگر چنانچه من برای خضوع اونها سجده کنم که من نماز نخوندم من معاذالله یا ملحدم اگر خدا رو قبول نداشته باشم و یا مشرکم که هم خدا را احترام میکنم و هم زیرو‌ پس این اولا غلط است که لان السجود خضوع لله عزوجل فلا ینبغی عن یکون علی ما یوکل و یلبس

ثم آیا طلا و نقره گران ترست معدنیات معدنیاتی که برای پوشیدنم نیست معدن مس معدن عرض میشود که چه که برای پوشیدن هم نیست آیا اون معدنیات مربوط تر و گران تر یا ماکول و ملبوس خب اونها پس شما بگید بر هیچ چیز زمین نمیشود سجده کرد برای اینکه تمام چیزهای زمین اینها معبود اهل دنیان ابنا دنیا وقتی که معبود دارن این معبود بودن سه بعد دارد یا اینکه فقط ابنا دنیا زمین و زمینی ها و مخلوقات را میپرستند هرکاری میخوان میکنن ما که نیستیم اگر یه نفر اومد تو مسجد عرق خورد و رفت من جاش نماز نخونم چون عرق خورده اگر در صفاومروه که در عمره الخزائه است پیغمبر بزرگوار عرض میشود که سعی کردن و بعد عده ای از مسلمانا دیر کردن و عرض میشود مشرکین لات عزی رو گذاشتن صفاومروه اینا هرجوا گفتن نه اونجایی که لات و عزاست ما سعی نمیکنیم آیه اومد ان الصفا و المروه من شعائر الله فمن حج البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف تو کار خودتو بکن شما که سعی بین صفاومروه میکنی برای خداست برای لات و عزی که نیستش که اون کسی که برای لات و عزی سعی میکند خانه اش باشد بیابون باشد و اون کسی که برای خدا سعی میکند چه بین صفاومروه چه فلیطوفوا فی البیت العتیق که سیصد و شصت بت در عمره القضا بالای بیت بود پیغمبر اونارو نیاورد پایین فقط صفاومروه که نزدیک بود آوردن اون سیصد و شصت بت پایین عرض میشود که این بعد از ترک مکه بود خب آیا پس اینجا باید بگید که ولو بتها اون بالا هستن و طواف بین صفاومروه باید کرد بعضی که در عمره القضا برگردوندن پس اینجا نخیر حرام است برای اینکه سعی صفاومروه برای خداست شما دور بتها گشتی یا که دور خانه خدا گشتن برای خداست شما دور بتها بابا من دور بتها گشتم نه برای بتها برای بیت و برای امر خدا من بین صفاومروه سعی کردم برای عمره القضا لله نه برای که ولو تف میکنم به عرض میشود که یا نعل میکنم به کسانی که عابد این بتها هستن و خود این بتها رو ما بتوانیم لگد مال میکنیم.

پس ابنا دنیا از سه حال خارج نیست یا معبودشون غیر الله است چه زمینی باشد آسمانی باشد خورشید باشد باشد یه مرتبه نه احترام میکنند دنیا را عبادت نیست احترام میکنن دنیا را و احترام تا حدی که سجده میکند براین مال دنیا این دوتا سوم احترام میکند مال دنیا که خدا داده خداوند که نعمتی به انسان داد این نعمتو باید تضییع کند اگر شما برای شکر نعمت خدا به این نعمت احترام قایل شدی و نه عبودیت و نه سجده و نه رکوع کار بدی است اگر طلا و نقره که از راه حلال بدست اوردید یا ماکول و ملبوسی که از راه حلال بدست اوردی احترام کردید نه بعنوان عبودیت و نه بعنوان احترام سجود کار بدی کردی

حالا شما میخواید بگید ابنا دنیا چیکار میکنن نص عبارت اینه لان ابناء الدنیا عبید ما عبید به چه معنا پرستش میکنن خب ما که پرستش نمیکنیم ما که پرستش نمیکنیم که اگر که خمر را خمار میخورد شما مومن خمر میخواید بگیرید سرکش کنید میخوای بگیرید بریزید دور خب نگیرید چون خمار این خمر را میخورد پس مومن اصلا به خمر نگاه نکن چشتو در میارم یا به خمر دست نزن بابا میخوام سرکش کنم من یا میخوام این خمرو بریزم دور آتش بزنم مثلا خب بابا نمیشه قاطی کرد که

عمل اهل دنیا و عبید اهل دنیا اینست که اگر سجده میکنن بر ماکول و ملبوس بعنوان عبودیت و بعنوان احترام ولی من نه بعنوان عبودیت و نه بعنوان احترام سجودی بلکه برای احترام الله و خضوع لله است بنابراین این زمینه ندارد حرف شما معذرت میخوام اون حمالی که این عبارتو آورده و تعبیرم قشنگه و نسبت به امام صادق داده خواسته امام صادق رو از عقل و از شعور و از معرفت بیرون کنه البته کسان زیادی هستن که جرات نمیکنن بگن نه ولی ما میگیم نه برای اینکه اونیکه اره مقام مقدس عصمت اولیا امام صادق علیه السلام عه ما نسبت به آدم عادی این خرافاتو نسبت بدیم تا چه رسد نسبت به مقام عصمت اولیای امام صادق علیه السلام و ازین قبیل در روایات ما زیاد است که نمونه هاشو عرض کردم و عرض خواهم کرد.

خب این اشکال دومه خواستم بگم سوم دیگر اینکه عبید ما یاکلون یعنی ما یاکلون و یلبسون مالک این انسانها هستن مگر شما که برای خدا دارید پیشانی به زمین میذارید اونکه زمینه یا زمینه مالک شماست مگه شما نوکر او هستی شما نوکر او هستین شما نوکر حقید پس هم از عبادت و هم از عبودیت هردو غلطه این مطلبی که بعد میخواستم بگم.

لان ابناء الدنیا عبید ما یاکلون و یلبسون و الساجد فی سجوده فی عباده عزوجل خب بله این عبید عبادو میرسونه ساجد در سجودش در عبادت خدا یعنی در بالاترین مراحل عبادته اقا درست است من سلمان من که من که یا اوی علی و اوی محمد در بالاترین مراحل عبادتن ولی مگر پیشانی گذاشتن زمین زمین را عبادت کردن مگه سجده علیه سجده له عه اگر چون پیشانی به هرچی گذاشت برای عبادت اوست پس تمام سجده ها باطله غلطه اصلا فلا ینبغی عن یضع جبهته فی سجوده علی معبود ابناء الدنیا الذین اضطروا بها الحدیث ما به وجه من الوجوه این حدیث را نمیتوانیم بپذیریم باید بگیم که تکیه بر روی این حدیث حدث است و تکه قبل رو ‌قبول میکنیم امام صادق فرموده و روایتی در این باب ما داریم اعتراضات دیگری هم بر این تتمه حدیث داریم که تلقی بالقبول با کمال تاسف عرض میشود که شده است مام در عرض میشود که آنچه را که در رساله نوشتیم تقریبا لا سیبیل گذاشتیم نخواستیم همه مطلبو بگیم چون اگه همه مطلبو میگفتم میگفتیم ما رو روزی ده مرتبه میکشتن ولی حالا برای اینکه به این زودی ما رو نکشن ازبین نبرن ما مطلب رو خب یجوری گفتیم که درسته حقایقو عرض کردیم ولکن صددرصد به یاری خدا در تفسره الفقها خدمت برادران خواهد رسید تتمه مطلب فردا.

اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا

والسلام علیکم